افروغ: از کیهان به قوه قضائیه شکایت خواهم کرد

مي توان با قطعيت گفت كه توسل به راه‌ها‌ي اخلاقي مدت‌هاست براي پاسخ دادن و گفت و گو با طيف خاص نزديك به قدرت، پاسخگو نيست. زير راه‌هاي اخلاقي و مذاكره در فضايي كارساز است كه اخلاق ارزش محسوب مي‌شود اما اخلاق براي اين طيف سال‌هاست كه مرده است؛ ترور گسترده شخصيت‌‌ها نشان از اين دارد كه اين افراد ماشه تفنگ خود را به سمت وجهه ديني و اخلاقي جامعه ما نشانه رفته‌اند و نه يك بار كه هر روز اخلاق را كشته‌اند و زير پا له كرده‌اند.


شايد براي همين هم اين بار براي برخورد با طيفي اينچنيني كه كيهان و كيهانيان پرچمدارش هستند، راه ديگري را انتخاب كرده ام. اين بار مصرانه حق و حقوق خودم را عطف به نظام قضايي مي‌كنم، زيرا معتقدم به رغم همه افت و خيز‌ها هنوز اندك استقلال راي‌اي براي اين قوه باقي مانده است و شايد بتوان به عنوان يك ملجأ در برابر اين ميزان از بيداد به دستگاه قضايي پناه برد. هر چند كه سناريوي شنيع تخريب و ترور شخصيت‌هاي فرهنگي، سياسي و انقلابي پروژه‌اي ريشه دار است و به صحنه كشاندن ريشه‌هاي واقعي ومنبع اصلي آن كار آساني نيست اما من هنوز در اين كشور اندك اميدي براي رسيدگي به اين بيدادگري‌ها دارم. پروژه تخريب از يك سيستم كلي تغذيه مي‌شود و هر كس گوشه‌اي از آن را گرفته است و عملياتي مي‌كند و در اين ميان حسين شريعتمداري و اطرافيانش بازيگران اصلي اين خيمه‌شب‌بازي هستند. سال‌هاست كه اين بازي ادامه دارد، هر بار با خواندن اخبار صفحه دو و سرمقاله‌هاي شريعتمداري و ديگر يادداشت‌هايي كه در اين بولتن تخريبي منتشر مي‌شد، دلم به درد مي‌آمد اما از شما چه پنهان اولين بار درد اين دروغ پراكني‌ها را زماني تا عمق وجود حس كردم كه شريعتمداري نام مرا هم به ليست سياهش افزود و نوك تفنگ ترورش را به سمت من هم نشانه رفت. جريان نخبه‌سوزي در كشور چهار سال است كه با چنان قوتي پيگيري مي‌شود كه بيش از هر چيز شبيه پاكسازي و تهي‌سازي جامعه از نخبگان شده است. كيهان و طيف‌هاي نزديك به آن در كمال اعتماد به نفس سراغ چهره‌هايي مي‌روند كه كارنامه روشني دارند، اما آنچنان همه چيز را به هم ربط مي‌دهند و سناريونويسي مي‌كنند كه دل هر شنونده‌اي را به درد مي‌آورد از اين ميزان سبوعيت. اما من اين بار سكوت نخواهم كرد، مدير مسوول اين روزنامه بايد پاسخگو باشد، زيرا من از فرد معلوم‌الحالي كه نامش پاي يادداشت آمده شكايتي ندارم كه او تكليفش روشن. نويسنده يادداشت از آن دست افرادي است كه آزادي مشروطش را تنها با اين شرط كسب كرده است كه در پروژه تخريب همكاري كند و از يك فرد كه اختياري از خود ندارد و به هرآنچه كه مي‌گويند بايد تن بدهد، انتظاري نيست.



زيرا انسان مستقل هرگز وارد اين بازي نمي‌شود كه اين سرسپردگي از هر اسارتي بدتر است. از سوي ديگر ترجيح مي‌دهم با كوك كننده اصلي اين جريان‌ها در دادگاه روبه‌رو شوم، زيرا كه فتنه‌ها جاي ديگري است. شايد حتي اين پرونده نتيجه‌اي هم نداشته باشد اما به شما مي‌گويم كه اين بي‌نتيجه ماندن هم خود يك هدف است، زيرا ديگر به اين ترتيب تكليف خود را روشن مي‌كنم و از همه چيز دست مي‌شويم، زيرا اميد به سراب بارها بدتر از قطعيت يك خشكي و بيابان مطلق است من هنوز اميدوارم، زيرا مواردي را ديده‌ام كه دستگاه قضايي مستقل عمل كرده است و من اميد خود را از دست نداده‌ام، البته هنوز! چرا كه مي‌دانم گويندگان اين هجويات و اباطيل هيچ مدركي عليه من در دست ندارند. مدتهاست كه با گفت و گو و توصيه به اين افراد گفته‌ام كه اين باب را ببنديد، زيرا كه كسي نمي‌تواند مرا متهم به سهم خواهي كند؟اصلا چه سهمي؟چرا من بايد فكر كنم در دستگاه رئيس دولت مستقر جايي بايد داشته باشم؟كه از ابتدا هم موضع نقادي داشتم، كي و كجا خودم را سربازي اجرايي و صفر نشان داده‌ام كه نشان مي‌دهد با اين خصوصيات مي‌توانم در دستگاه رئيس دولت پستي از وزارت به دست بياورم. آيا نوع مكالمه و محاوره من شبيه ادبيات دولت مستقر بود يا اينكه موضع‌گيري‌هايم اين افراد را دچار شبهه سهم خواهي كرده است؟من تا مشخص شدن راي دادگاه منتظر مي‌مانم كه اين آقايان مدركي مستدل دال بر سهم خواهي ارائه كنند؟ قرار بود 30 سال پيش در اين كشور سياست را اخلاقي كنيم، اما در اين چند سال به سمت و سويي مي‌رويم كه روز به روز اخلاق سياسي‌تر مي‌شود و آن هم سياستي از جنس غيرانساني و كثيف، اخلاقي كه قرباني ميزهاي قدرت مي‌شود و هر آن كس هم بر اين فضا نقدي وارد كرد متهم به سهم خواهي مي‌كنند و مي‌گويند اين يكي چون سهمش را نگرفته، نقد مي‌كند. كدام سهم؟مگر چيزي از آن خود داريد كه بايد با ديگري تقسيم كنيد؟هر كس در هر پستي در اين كشور امانتدار مردم است و نه غاصب، كه اين رويه بوي غصب مي‌دهد و نه امانتداري. در عين حال مي‌دانم كه فاصله گرفتن و دشمني اين طيف با هر كسي براي او آبرو مي‌آورد، همانطور كه در اين چندروز و پس از مقاله مذكور، آبروي من نزد خداوند و ملت چند برابر شده است. چهار سال منتقد دولت اصلاحات بودم و از تندروي‌‌هايشان ايراد مي‌گرفتم اما هرگز لحظه‌اي اين ميزان از حرمت شكني عليه من صورت نگرفت، هر چند كه دانشگاه تربيت مدرس را ترك كردم اما هيچ وقت شبنامه‌ها و هتاكي‌هاي اينچنيني عليه من صورت نگرفت. همه اينها براي من عبرت است و درس اخلاق كه بايد در گذشته خود تجديد نظر كنم، اكنون ناراحتم از اينكه گاهي موضعي گرفته‌ام كه ظاهرا به نفع رئيس دولت وقت تمام شده است، كه حالا بايد شاهد برخورد اين گفتارهاي زشت و هتاكانه باشم كه حالا بنده را متهم به سهم خواهي بكنند؟چه سهمي، سهمي نيست كه اگر هست، تام و تمام براي خودتان نگه داريد كه من هرگز در قيامت ياراي پاسخگويي ندارم و نمي‌توانم در مقابل خداوند متعال به دليل شراكت در اين سهم از خود دفاع كنم و شرمنده باشم. باز هم مي‌گويم دنيايي ديگر هست و قيامتي و پاسخگويي، يادتان باشد؟جوهره انقلاب ما اين نبود آقايان و شما آن را درك نكرده‌ايد و حالا قدم در اين راه بي بازگشت گذاشته‌ايد و در تاريكي فرو مي‌رويد.


منبع: اعتمادملی-

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر