«رندان مست» جديدترين اثر محمدرضا شجريان به همراهي گروه شهناز در نخستين روز انتشار با استقبال بي سابقه مردم مواجه شد. پريروز دومين آلبوم محمدرضا شجريان در سال جاري وارد بازار موسيقي کشور شد. به طور معمول آثار محمدرضا شجريان در بازار فرهنگ کشور از استقبال بالا و فروش موفق برخوردار بوده اما بازتاب خبرهايي که از شجريان در روزهاي پس از انتخابات ميان مردم شکل گرفت، اثر آخر او، «رندان مست» را به آلبومي موفق و بهره مند از فروش بسيار بالا البته نسبت به اثر ماقبل آخر او (آه باران) تبديل کرد.
براي آگاهي بيشتر از ماجرا، روز نخست انتشار براي خريد اين آلبوم به يکي از مراکز پخش محصولات فرهنگي نه چندان معروف سري زديم. «قربان، فروش آلبوم جديد استاد امروز چطور بود؟» مسوول فروش که پشت صندوق نشسته بود و تعداد زيادي از «رندان مست» را دم دست خود چيده بود، پس از آنکه باقي حساب را پرداخت کرد، سري بالا کرد و پاسخ را در قالب پرسشي ديگر مطرح کرد؛ «چه اتفاقي افتاده که همه مشتري ها امروز اين سوال را مي پرسند.» توضيح مي دهم که مردم از هفته پيش در دنياي مجازي تصميم گرفتند در حمايت از شجريان سي دي ارژينال «رندان مست» را بخرند. گفتم آنها قصد دارند در يک هفته فروش آلبوم را به مرز يک ميليون نسخه برسانند. با کمي مکث گفت؛ «پس قضيه از اين قرار است.» اين را طوري مي گويد که انگار پيشتر از کسي چنين توضيحي نشنيده بود اما سرنخ هايي هم در ذهن داشت شايد. مي خندد و ادامه مي دهد؛ «بله آقا. کارهاي استاد هميشه پرفروش و موفق بوده اما «رندان مست» به همين دليل هايي که گفتيد موفق تر بود. آن هم در روز نخست.» اين فروشگاه در جاي پر رفت و آمدي نيست. سوال بعدي اين بود؛ «مي شود بگوييد چند نسخه تا الان فروخته ايد؟» حوالي افطار بود. گفت؛ «70 تا شايد هم کمي بيشتر.» پيگيري ادامه مي يابد. تماس با فروشگاهي معروف در ضلع شمال شرقي ميدان انقلاب مي تواند موضوع را بيشتر روشن کند. مي گويد؛ «روز اول بود. مثل هميشه انتظار نداشتيم فروش خارق العاده يي داشته باشد. چون به طور معمول در روزهاي نخست به دليل تبليغ کم و شناخته نشدن آلبوم هاي جديد اين اتفاق مي افتد. اما در روزهاي بعد که مردم از انتشار کارهاي جديد مطلع مي شوند، فروش معمول ادامه مي يابد.» حرف هايش را سمت «رندان مست» مي چرخاند. «درباره اين آلبوم اما از اين صحبت ها نبود. 100 نسخه در همان روز اول فروختيم و خب اين فروش دور از انتظار هميشگي ما بود.» مدير فروش اين مرکز وقتي در برابر اين سوال که «فکر مي کنيد دليل اين فروش موفق چه بوده» قرار مي گيرد، پاسخ مي دهد؛ «حتماً شما بهتر از من مي دانيد که شجريان در روزهاي پس از انتخابات در همراهي با مردم بود و از ضرغامي و صدا و سيما شکايت کرد تا از حق و حقوق قانوني خود دفاع کند. البته حرف هايي دور از انتظار هم در برخي سايت ها و روزنامه ها در تخريب استاد آواز ايران منتشر شد که مي تواند دليل ديگر باشد براي حمايت مردم از او. البته به واسطه کم هزينه خريد سي دي ارژينال شجريان.»و دست آخر مرکز موسيقي معروف تهران هم زنگ مي زنيم. مي گويد؛ «نسبت به «آه باران» فروشي بيشتر داشته اما به طور طبيعي همه کارهاي شجريان فروش قابل ملاحظه يي دارند همواره. مثل «شب، سکوت، کوير». يادتان هست؟» «رندان مست» جديدترين اثر شجريان است که با همراهي گروه شهناز به سرپرستي و آهنگسازي مجيد درخشاني شنبه منتشر شد. در اين اثر که در همايون اجرا شده قطعه ها و تصنيف هايي چون «بيداد»، «چشم ياري»، «باد صبا» و... شنيده مي شود. دل آواز مطابق معمول اين آلبوم را منتشر کرده است. اين استقبال
کم نظير در حالي صورت مي گيرد که مطابق معمول سايت هاي ناشناس در اقدامي که همواره از سوي هنرمندان و اهالي فرهنگ تقبيح شده، «رندان مست» را در نخستين روز انتشار در اينترنت براي دانلود عرضه کرده اند.
گفت وگوي شجريان با دويچه وله
ديروز در سايت دويچه وله گفت و گويي از محمدرضا شجريان منتشر شد او در آن گفت و گو درباره دليل برگزار نشدن کنسرتش در تهران گفت.البته سايت دل آواز مرجع رسمي انتشار اخبار شجريان ها در آخرين ساعات ديروز اين گفت و گو را تکذيب کرد.شجريان که هم اکنون در آلمان به سر مي برد ديروز به ديدار هوشنگ ابتهاج رفت.
خروج دبیرخانه هیات نظارت بر مطبوعات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
شبکه جنبش راه سبز(جرس):ناصر سراج نماینده رئیس قوه قضائیه در هیات نظارت بر مطبوعات خبر داد که دبیر خانه این هیات از زیر مجموعه وزارت فرهنگ ارشاد اسلمی خارج شده و از این پس به طور مستقیم زیر نظر هیات نظارت بر مطبوعات فعالیت می کند.
دبيرخانه هيات نظارت بر مطبوعات تاکنون با امكانات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تشكيل ميشد و زير نظر این وزارتخانه فعالیت می کرد.
اما ناصر سراج معاون دادستان کل کشور و نماینده هیات نظارت بر مطبوعات از مصوبه جدید این هیات در این مورد خبر داد و به خبرگزاری ایسنا گفت که«براي بررسي دقيقتر و انسجام بيشتر در امور، مصوب شد از اين به بعد دبيرخانه هيات نظارت رسما زير نظر مستقيم هيات نظارت بر مطبوعات انجام وظيفه كند.»
هیات نظارت بر مطبوعات از 7 عضو تشکیل شده و اعضای آن عبارتند ازيكي از قضات به انتخاب رييس قوه قضاييه، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي يا نماينده تام الاختيار وي، يكي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به انتخاب مجلس، يكي از اساتيد دانشگاه به انتخاب وزير فرهنگ و آموزش عالي،يكي از مديران مسئول مطبوعات به انتخاب آنان، يكي از اساتيد حوزه علميه به انتخاب شوراي عالي حوزه علميه قم و يكي از اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به انتخاب آن شورا.
در تبصره 3 قانون فعلی مطبوعات تاکید شده که« دبيرخانه هيئت نظارت با امكانات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تشكيل مي شود و زير نظر آن هيئت انجام وظيفه مي نمايد.»
همچنین براساس تبصره 4 قانون فعلی مطبوعات«وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي رياست هيئت نظارت برمطبوعات را برعهده خواهد داشت و پاسخگويي عملكرد هيئت مذكور درمجلس و ديگر مراجع ذي صلاح خواهد بود.»
هیات نظارت در قانون فعلی مطبوعات که در آخرین روزهای مجلس پنجم در سال 79 از سوی اکثریت محافظه کار آن مجلس به تصویب رسید از اختیاراتی چون نظارت بر مطبوعات،صدور مجوز انتشار نشریات،تذکر و توقیف مطبوعات برخوردار است و موظف است که در صورت توقیف روزنامه ها و نشریات حداکثر ظرف یک هفته پرونده و دلایل توقیف را جهت بررسی به دادگاه ارسال کند، اما هیات نظارت بر مطبوعات در اغلب موارد ارسال پرونده های نشریات توقیف شده چندین ماه به تاخیر انداخته است.
اگرچه اصلاح طلبان در مجلس ششم کوشیدند تا قانون مطبوعات را اصلاح کنند اما آیت الله خامنه ای به طور مستقیم با ارسال نامه ای به مجلس از اصلاح قانون مطبوعات ممانعت کرد.
هیات نظارت بر مطبوعات در دوره وزارت مصطفی میرسلیم و همچنین محمد حسین صفار هرندی توقیف بسیاری از نشریات و روزنامه ها را بر عهده داشته است.
در چهار سال اخیر هیات نظارت به گواهی اعضای آن در بسیاری از موارد با استفاده از اکثریت وابسته به دولت و برگزاری «جلسات تلفنی» اقدام به توقیف ده ها روزنامه و نشریه کرد و علاوه بر آن بسیاری از نشریات را با ادعای اینکه مدیران مسئول این نشریات صلاحیت های که در هنگام اخذ مجوز نشریه را داشتند از دست داده اند، توقیف و لغو امتیاز کرده است.
دبيرخانه هيات نظارت بر مطبوعات تاکنون با امكانات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تشكيل ميشد و زير نظر این وزارتخانه فعالیت می کرد.
اما ناصر سراج معاون دادستان کل کشور و نماینده هیات نظارت بر مطبوعات از مصوبه جدید این هیات در این مورد خبر داد و به خبرگزاری ایسنا گفت که«براي بررسي دقيقتر و انسجام بيشتر در امور، مصوب شد از اين به بعد دبيرخانه هيات نظارت رسما زير نظر مستقيم هيات نظارت بر مطبوعات انجام وظيفه كند.»
هیات نظارت بر مطبوعات از 7 عضو تشکیل شده و اعضای آن عبارتند ازيكي از قضات به انتخاب رييس قوه قضاييه، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي يا نماينده تام الاختيار وي، يكي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به انتخاب مجلس، يكي از اساتيد دانشگاه به انتخاب وزير فرهنگ و آموزش عالي،يكي از مديران مسئول مطبوعات به انتخاب آنان، يكي از اساتيد حوزه علميه به انتخاب شوراي عالي حوزه علميه قم و يكي از اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به انتخاب آن شورا.
در تبصره 3 قانون فعلی مطبوعات تاکید شده که« دبيرخانه هيئت نظارت با امكانات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تشكيل مي شود و زير نظر آن هيئت انجام وظيفه مي نمايد.»
همچنین براساس تبصره 4 قانون فعلی مطبوعات«وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي رياست هيئت نظارت برمطبوعات را برعهده خواهد داشت و پاسخگويي عملكرد هيئت مذكور درمجلس و ديگر مراجع ذي صلاح خواهد بود.»
هیات نظارت در قانون فعلی مطبوعات که در آخرین روزهای مجلس پنجم در سال 79 از سوی اکثریت محافظه کار آن مجلس به تصویب رسید از اختیاراتی چون نظارت بر مطبوعات،صدور مجوز انتشار نشریات،تذکر و توقیف مطبوعات برخوردار است و موظف است که در صورت توقیف روزنامه ها و نشریات حداکثر ظرف یک هفته پرونده و دلایل توقیف را جهت بررسی به دادگاه ارسال کند، اما هیات نظارت بر مطبوعات در اغلب موارد ارسال پرونده های نشریات توقیف شده چندین ماه به تاخیر انداخته است.
اگرچه اصلاح طلبان در مجلس ششم کوشیدند تا قانون مطبوعات را اصلاح کنند اما آیت الله خامنه ای به طور مستقیم با ارسال نامه ای به مجلس از اصلاح قانون مطبوعات ممانعت کرد.
هیات نظارت بر مطبوعات در دوره وزارت مصطفی میرسلیم و همچنین محمد حسین صفار هرندی توقیف بسیاری از نشریات و روزنامه ها را بر عهده داشته است.
در چهار سال اخیر هیات نظارت به گواهی اعضای آن در بسیاری از موارد با استفاده از اکثریت وابسته به دولت و برگزاری «جلسات تلفنی» اقدام به توقیف ده ها روزنامه و نشریه کرد و علاوه بر آن بسیاری از نشریات را با ادعای اینکه مدیران مسئول این نشریات صلاحیت های که در هنگام اخذ مجوز نشریه را داشتند از دست داده اند، توقیف و لغو امتیاز کرده است.
حمزه غالبی،دکتر ذبیحی، و دکتر سلیمانی آزاد شدند
شبکه جنبش راه سبز(جرس):دکتر محمد ذبیحی،دکتر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی دو روحانی حامی میرحسین موسوی و حمزه غالبی رئیس کمیته جوانان ستاد انتخاباتی میرحسین که از مدت ها پیش بازداشت شده بودند در شبانه روز گذشته آزاد شدند.
حمزه غالبی رئیس کمیته جوانان ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی و از اعضای جبهه مشارکت که 31 خرداد ماه در منزلش بازداشت شده بود با گذشت نزدیک به نزدیک به هفتاد ساعاتی پیش آزاد شد.
حمزه غالبی نیز چون سایر اسرای جنبش سبز و از جمله شهاب طباطبایی و محمدرضا جلاییپور برای احذ اعتراف اجباری در طی مدت بازداشت اش تحت فشار بازجویان بود.
دکتر ذبیحی آزاد شد،اما طاها ذبیحی همچنان در بازداشت است
دکتر محمد ذبیحی رئیس کمیته روحانیان ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی نیز که دو هفته پیش در قم بازداشت شده بود روز گذشته با تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه و پس از سپردن وثیقه تعیین شده آزاد شد.حجت الاسلام ذبیحی رئیس دانشگاه تربیت مدرس قم نیز هست.
بنابر گزارشهای دریافتی طاها ذبیحی،پسر این روحانی حامی میرحسین موسوی که همزمان با پدرش در تهران بازداشت شده بود، هچنان در بازداشت به سر میبرد.
آزادی دکتر سلیمانی روحانی بازداشت شده در چهلم شهدا
همچنین دکتر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم نیز که در چهلم شهدای جنبش سبز در بهشت زهرای تهران بازداشت و علاوه بر ضرب و شتم مورد اهنت ماموران قرار گرفته بود در روزهای گذشته آزاد شده است.
حمزه غالبی رئیس کمیته جوانان ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی و از اعضای جبهه مشارکت که 31 خرداد ماه در منزلش بازداشت شده بود با گذشت نزدیک به نزدیک به هفتاد ساعاتی پیش آزاد شد.
حمزه غالبی نیز چون سایر اسرای جنبش سبز و از جمله شهاب طباطبایی و محمدرضا جلاییپور برای احذ اعتراف اجباری در طی مدت بازداشت اش تحت فشار بازجویان بود.
دکتر ذبیحی آزاد شد،اما طاها ذبیحی همچنان در بازداشت است
دکتر محمد ذبیحی رئیس کمیته روحانیان ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی نیز که دو هفته پیش در قم بازداشت شده بود روز گذشته با تبدیل قرار بازداشت به قرار وثیقه و پس از سپردن وثیقه تعیین شده آزاد شد.حجت الاسلام ذبیحی رئیس دانشگاه تربیت مدرس قم نیز هست.
بنابر گزارشهای دریافتی طاها ذبیحی،پسر این روحانی حامی میرحسین موسوی که همزمان با پدرش در تهران بازداشت شده بود، هچنان در بازداشت به سر میبرد.
آزادی دکتر سلیمانی روحانی بازداشت شده در چهلم شهدا
همچنین دکتر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی از اعضای مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم نیز که در چهلم شهدای جنبش سبز در بهشت زهرای تهران بازداشت و علاوه بر ضرب و شتم مورد اهنت ماموران قرار گرفته بود در روزهای گذشته آزاد شده است.
مهدی کروبی:مستنداتم موجب تشکیل کمیته هایی ویژه برای رسیدگی به جنایات وحشتناک شد
شبکه جنبش راه سبز(جرس):حجت الاسلام مهدی کروبی تشکیل کمیته ای از سوی صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه برای بررسی حوادث اخیر را گامی مثبت در جهت اعتماد سازی مردم دانست،و گفت«مستنداتی که از سوی من ارائه شد موجب تشکیل کمیته هایی ویژه برای رسیدگی به این جنایات وحشتناکی که روی داد، شد.»
مهدی کروبی با اشاره به نامه چند روز قبل خود به رئیس جدید قوه قضائیه،گفت که«من در نامه ای که به ایشان نوشتم تاکید کرده بودم که حوادث اخیر بررسی شود و حتی اعلام کردم از این آمادگی برخوردار که مستندات خود را به ایشان ارائه کنم و در صورتی که امنیت افرادی که آسیب دیده اند تامین شود آنها را نیز به ایشان معرفی کنم تا اینکه عاملان جنایاتی که روی داده شناسایی شده و با آنها برخورد شود تا اینکه مردم این حوادث را به کل نظام تامین ندهند واصل نظام از این اتفاقاتی که روی داده است تبرئه شودم.»
مهدی کروبی در گفت و گویی با سایت رسمی حزب اعتماد ملی،گفت«من از همان ابتدا هنگامی که نامه ای را به آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم اعلام کردم که اخباری درباره سخنان خود دارم ولی برخی از جراید و مسولان و چهره های سیاسی از تریبون های مختلف عجولانه در این باره قضاوت کردند ولی اکنون مستنداتی که از سوی من ارائه شد موجب تشکیل کمیته هایی ویژه برای رسیدگی به این جنایات وحشتناکی که روی داد شد.علاوه بر کمیته ای که در مجلس از سوی علی لاریجانی رییس مجلس تشکیل شده بود آقای صادق لاریجانی نیز کمیته ای ویژه را برای رسیدگی به این حوادث تشکیل داد والبته شنیدم که در شورای شهر هم کمیته ای برای بررسی دفن اجساد بی نام و نشان در قطعه ای از بهشت زهرا نیز تشکیل شده است.به نظر می رسد که مسئولان به دنبال بررسی و کشف عاملان این جنایات هستند وامیدوارم که با آنها برخوردی جدی و قاطعانه صورت گیرد تا اینکه از تکرار چنین حوادثی که در شان نظام جمهوری اسلامی نیست ممانعت به عمل آید.البته مشابه حوادثی که در ایران روی داد در دیگر کشورها نیز روی می دهد ولی مسئولان مراقب هستند که این اتفاقات را معقولانه و منطقی حل و فصل کنند.»
آیا حکومت داران نباید از خشونت و کارهای نسنجیده پرهیز کنند؟
کروبی با انتقاد به برخی رسانه های وابسته و تداوم هتاکی آنان،به مطلبی که در روزنامه کیهان به نقل از او نوشته اشاره کرد و گفت«این روزنامه به استناد سخنان بنده مدعی آن شده که بنده متوجه نیستم که چه کاری انجام می دهم وتحلیلی از شرایط ندارم.بنده بعید می دانم که مسئولان این روزنامه تا این اندازه کوته فکرباشند که منظور سخنان مرا متوجه نشده اند که چنین برداشتی را در روزنامه خود منعکس کرده اند.اگر بنده می گویم که تحلیلی از شرایط موجود ندارم به خاطر این که عملکرد برخی از مسئولان شرایط را به سمتی سوق می دهد که نمی دانیم چه سرنوشتی در انتظار ماست.»
وی افزود«سخن من این است که فارغ از جمهوری اسلامی ایران که حاصل فداکاری های شهدا و مایه افتخار همه ماست به این موضوع نگاه کنیم ، و به این بیاندیشیم که آیا جمعی که می خواهند بر مردم حکومت کنند نباید حتی الامکان رضایت و پشتیبانی مردم را داشته باشند و بی دلیل موجب نارضایتی مردم نشوند.آیا حکومت داران نباید از انجام کارهای نسنجیده، خشن پرهیز کنند تا مردم از عملکرد آنها رضایت داشته باشند.این رفتارهاست که موجب می شود من بگویم هیچ تحلیلی از شرایط فعلی ندارم چرا که نمی دانم سرانجام این رفتارها به کجا ختم می شود.»
زمان رژیم طاغوت فاسد اینطور شکنجه نمی کردند
مهدی کروبی همچنین گفت که این نوع برخوردها موجب می شود که او علی رغم میل خود مثال هایی را برای روشن شدن ذهن جرایدی که این گونه قلم می زنند مطرح کند.وی گفت«هنگامی در سال 53 در زندان رژیم طاغوت بودم مادر یکی از هم سلولی های من که یک آدم فرهنگی است که اکنون نیز در شمیران زندگی می کند توانست از طریق رایزنی با کمیته مشترک به اصطلاح ضد خرابکاری وقت ملاقاتی را با فرزندش بگیرد.در همان زمان هنگامی که ماموری آمد تا او را به ملاقاتی ببرد هنگامی که مشاهده کرد بر روی انگشتان پای وی هنوز آثار جراحت دیده می شود جورابی به او داد تا پایش کند تا مگر اینکه مادر وی از دیدن این صحنه دگرگون شود.این رفتاری بود که در زندان رژیم فاسد طاغوت که هر گونه خشنونتی را علیه مبارزان انقلابی می کردند با زندانیان می شد آنهم در سال 53 که خشنونت هابه اوج خودش رسیده بود.ولی اکنون کار به جایی رسیده که در نظام جمهوری اسلامی فردی را بازداشت می کنند بعد از 5 روز که او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادن چشم و دست بسته در کنار خیابان رها می کنند تا اینکه او پس از نیم ساعت با فریادهایش کمک بخواهد و مردم به کمک او بیایند واو را به خانواده اش تحویل دهند.این پسر به همراه مادرش که فرهنگی است و پدر و نامزدش به نزد من آمد.خانواده وی همان روز اول از آثار جراحاتی که بر بدن وی بود فیلمبرداری کرده بودند و یک سی دی تهیه شده است که هر کسی که این سی دی را دید متاثر و اشک در چشمانش جمع شد.بدن این پسر از نوک انگشتان پایش تا فرق سرش زخم و کبود است آیا این است رافت اسلامی که در قبال مردم چنین برخوردمی شود.»
کروبی خطاب به مسئولان این روزنامه تاکید کرد«اگر من می گویم که تحیلی از شرایط ندارم به خاطر این رفتارهایی است که صورت گرفته و من گیج شده ام و نمی دانم که دولتمردان ما با چنین رفتارهایی که عدم رضایت مردمی را به همراه دارد به کجا می روند.من اگر از روز اول این مسائل را مطرح کردم برای آن بود که بگوییم باید این مسائل مورد بررسی قرار گیرد.»
دبیر کل حزب اعتماد ملی گفت«من تنها مثالی جزئی زدم اگر بخواهم حرف بزنم باید درباره عملکرد دولت در سیاست خارجی، عرصه اقتصاد، فرهنگ سخن بگویم از حرف های نسنجیده ای که زده می شود و هزینه هایی را به کشور تحمیل می کند و من از این رفتارها متحیرم ! نمی دانم چه استدلال و نطقی پشت این حرکت ها وجود دارد.»
کروبی گفت«آن آقایانی که مرا به حرکت درمسیری مطابق خواست صهیونیست ها متهم می کنند اندکی درباره عملکرد خود و همفکرانشان بیاندیشند تا متوجه شوند آیا مهدی کروبی که تمام دغدغه و تلاشش برای تقویت پشتوانه مردمی نظام است در راستای نفع رژیم صهیونیستی حرکت می کند یا آنانی که با خشونت با مردم رفتار می کنند و آن گاه به جای برخورد با عاملان جنایاتی در صدد پنهان کردن اصل ماجرا و حتی برخورد با کسانی هستند که مورد ظلم قرار گرفته اند.»
آقایانی که مرا متهم می کنند درباره عملکرد خود و همفکرانشان بیاندیشند
مهدی کروبی همچنین با اشاره به آرمان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران گفت«من می گویم وعده هایی که به مردم در ابتدای نظام جمهوری اسلامی داده شد به جای خود اکنون این چه کارهای غیرمعقولی است که صورت می گیرد.به جای آنکه همه در این ماه مبارک رمضان که حتی قرائت یک خط قرآن به منزله ختم کل قرآن است در راستای رضایت خداوند حرکت کنیم به دروغ پراکنی و اتهام زنی بی دلیل به دیگران می پردازیم.»
مهدی کروبی با ابراز تاسف از عملکرد برخی از جراید گفت«من همواره معتقد و پاییند به انقلاب اسلامی و آرمان های حضرت امام بوده ام ولی اکنون نیز حرکت بنده برای تبرئه نظام از جنایاتی است که از سوی عده ای تحت لوای نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است ولی متاسفانه اکنون برخی از مسئولان که به نظر می رسد خودشان آرمان های اولیه انقلاب اسلامی را به فراموشی سپرده اند در صددند تا حرکت های فرزندان انقلاب را به بیگانگان و صهیونیست ها نسبت دهند که من این دوستان را به تامل در فکر و اندیشه شان و تدبیر در عملکردشان در این ماه مبارک رمضان فرا می خوانم.»
مهدی کروبی با اشاره به نامه چند روز قبل خود به رئیس جدید قوه قضائیه،گفت که«من در نامه ای که به ایشان نوشتم تاکید کرده بودم که حوادث اخیر بررسی شود و حتی اعلام کردم از این آمادگی برخوردار که مستندات خود را به ایشان ارائه کنم و در صورتی که امنیت افرادی که آسیب دیده اند تامین شود آنها را نیز به ایشان معرفی کنم تا اینکه عاملان جنایاتی که روی داده شناسایی شده و با آنها برخورد شود تا اینکه مردم این حوادث را به کل نظام تامین ندهند واصل نظام از این اتفاقاتی که روی داده است تبرئه شودم.»
مهدی کروبی در گفت و گویی با سایت رسمی حزب اعتماد ملی،گفت«من از همان ابتدا هنگامی که نامه ای را به آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم اعلام کردم که اخباری درباره سخنان خود دارم ولی برخی از جراید و مسولان و چهره های سیاسی از تریبون های مختلف عجولانه در این باره قضاوت کردند ولی اکنون مستنداتی که از سوی من ارائه شد موجب تشکیل کمیته هایی ویژه برای رسیدگی به این جنایات وحشتناکی که روی داد شد.علاوه بر کمیته ای که در مجلس از سوی علی لاریجانی رییس مجلس تشکیل شده بود آقای صادق لاریجانی نیز کمیته ای ویژه را برای رسیدگی به این حوادث تشکیل داد والبته شنیدم که در شورای شهر هم کمیته ای برای بررسی دفن اجساد بی نام و نشان در قطعه ای از بهشت زهرا نیز تشکیل شده است.به نظر می رسد که مسئولان به دنبال بررسی و کشف عاملان این جنایات هستند وامیدوارم که با آنها برخوردی جدی و قاطعانه صورت گیرد تا اینکه از تکرار چنین حوادثی که در شان نظام جمهوری اسلامی نیست ممانعت به عمل آید.البته مشابه حوادثی که در ایران روی داد در دیگر کشورها نیز روی می دهد ولی مسئولان مراقب هستند که این اتفاقات را معقولانه و منطقی حل و فصل کنند.»
آیا حکومت داران نباید از خشونت و کارهای نسنجیده پرهیز کنند؟
کروبی با انتقاد به برخی رسانه های وابسته و تداوم هتاکی آنان،به مطلبی که در روزنامه کیهان به نقل از او نوشته اشاره کرد و گفت«این روزنامه به استناد سخنان بنده مدعی آن شده که بنده متوجه نیستم که چه کاری انجام می دهم وتحلیلی از شرایط ندارم.بنده بعید می دانم که مسئولان این روزنامه تا این اندازه کوته فکرباشند که منظور سخنان مرا متوجه نشده اند که چنین برداشتی را در روزنامه خود منعکس کرده اند.اگر بنده می گویم که تحلیلی از شرایط موجود ندارم به خاطر این که عملکرد برخی از مسئولان شرایط را به سمتی سوق می دهد که نمی دانیم چه سرنوشتی در انتظار ماست.»
وی افزود«سخن من این است که فارغ از جمهوری اسلامی ایران که حاصل فداکاری های شهدا و مایه افتخار همه ماست به این موضوع نگاه کنیم ، و به این بیاندیشیم که آیا جمعی که می خواهند بر مردم حکومت کنند نباید حتی الامکان رضایت و پشتیبانی مردم را داشته باشند و بی دلیل موجب نارضایتی مردم نشوند.آیا حکومت داران نباید از انجام کارهای نسنجیده، خشن پرهیز کنند تا مردم از عملکرد آنها رضایت داشته باشند.این رفتارهاست که موجب می شود من بگویم هیچ تحلیلی از شرایط فعلی ندارم چرا که نمی دانم سرانجام این رفتارها به کجا ختم می شود.»
زمان رژیم طاغوت فاسد اینطور شکنجه نمی کردند
مهدی کروبی همچنین گفت که این نوع برخوردها موجب می شود که او علی رغم میل خود مثال هایی را برای روشن شدن ذهن جرایدی که این گونه قلم می زنند مطرح کند.وی گفت«هنگامی در سال 53 در زندان رژیم طاغوت بودم مادر یکی از هم سلولی های من که یک آدم فرهنگی است که اکنون نیز در شمیران زندگی می کند توانست از طریق رایزنی با کمیته مشترک به اصطلاح ضد خرابکاری وقت ملاقاتی را با فرزندش بگیرد.در همان زمان هنگامی که ماموری آمد تا او را به ملاقاتی ببرد هنگامی که مشاهده کرد بر روی انگشتان پای وی هنوز آثار جراحت دیده می شود جورابی به او داد تا پایش کند تا مگر اینکه مادر وی از دیدن این صحنه دگرگون شود.این رفتاری بود که در زندان رژیم فاسد طاغوت که هر گونه خشنونتی را علیه مبارزان انقلابی می کردند با زندانیان می شد آنهم در سال 53 که خشنونت هابه اوج خودش رسیده بود.ولی اکنون کار به جایی رسیده که در نظام جمهوری اسلامی فردی را بازداشت می کنند بعد از 5 روز که او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادن چشم و دست بسته در کنار خیابان رها می کنند تا اینکه او پس از نیم ساعت با فریادهایش کمک بخواهد و مردم به کمک او بیایند واو را به خانواده اش تحویل دهند.این پسر به همراه مادرش که فرهنگی است و پدر و نامزدش به نزد من آمد.خانواده وی همان روز اول از آثار جراحاتی که بر بدن وی بود فیلمبرداری کرده بودند و یک سی دی تهیه شده است که هر کسی که این سی دی را دید متاثر و اشک در چشمانش جمع شد.بدن این پسر از نوک انگشتان پایش تا فرق سرش زخم و کبود است آیا این است رافت اسلامی که در قبال مردم چنین برخوردمی شود.»
کروبی خطاب به مسئولان این روزنامه تاکید کرد«اگر من می گویم که تحیلی از شرایط ندارم به خاطر این رفتارهایی است که صورت گرفته و من گیج شده ام و نمی دانم که دولتمردان ما با چنین رفتارهایی که عدم رضایت مردمی را به همراه دارد به کجا می روند.من اگر از روز اول این مسائل را مطرح کردم برای آن بود که بگوییم باید این مسائل مورد بررسی قرار گیرد.»
دبیر کل حزب اعتماد ملی گفت«من تنها مثالی جزئی زدم اگر بخواهم حرف بزنم باید درباره عملکرد دولت در سیاست خارجی، عرصه اقتصاد، فرهنگ سخن بگویم از حرف های نسنجیده ای که زده می شود و هزینه هایی را به کشور تحمیل می کند و من از این رفتارها متحیرم ! نمی دانم چه استدلال و نطقی پشت این حرکت ها وجود دارد.»
کروبی گفت«آن آقایانی که مرا به حرکت درمسیری مطابق خواست صهیونیست ها متهم می کنند اندکی درباره عملکرد خود و همفکرانشان بیاندیشند تا متوجه شوند آیا مهدی کروبی که تمام دغدغه و تلاشش برای تقویت پشتوانه مردمی نظام است در راستای نفع رژیم صهیونیستی حرکت می کند یا آنانی که با خشونت با مردم رفتار می کنند و آن گاه به جای برخورد با عاملان جنایاتی در صدد پنهان کردن اصل ماجرا و حتی برخورد با کسانی هستند که مورد ظلم قرار گرفته اند.»
آقایانی که مرا متهم می کنند درباره عملکرد خود و همفکرانشان بیاندیشند
مهدی کروبی همچنین با اشاره به آرمان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران گفت«من می گویم وعده هایی که به مردم در ابتدای نظام جمهوری اسلامی داده شد به جای خود اکنون این چه کارهای غیرمعقولی است که صورت می گیرد.به جای آنکه همه در این ماه مبارک رمضان که حتی قرائت یک خط قرآن به منزله ختم کل قرآن است در راستای رضایت خداوند حرکت کنیم به دروغ پراکنی و اتهام زنی بی دلیل به دیگران می پردازیم.»
مهدی کروبی با ابراز تاسف از عملکرد برخی از جراید گفت«من همواره معتقد و پاییند به انقلاب اسلامی و آرمان های حضرت امام بوده ام ولی اکنون نیز حرکت بنده برای تبرئه نظام از جنایاتی است که از سوی عده ای تحت لوای نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است ولی متاسفانه اکنون برخی از مسئولان که به نظر می رسد خودشان آرمان های اولیه انقلاب اسلامی را به فراموشی سپرده اند در صددند تا حرکت های فرزندان انقلاب را به بیگانگان و صهیونیست ها نسبت دهند که من این دوستان را به تامل در فکر و اندیشه شان و تدبیر در عملکردشان در این ماه مبارک رمضان فرا می خوانم.»
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات؛استراتژی رعبآفرینی و دروغ، پرده دیگری از بی خردی جنایت کاران
شبکه جنبش راه سبز(جرس): شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در بیانیه ای با اشاره به «محدودیتها و تهدیدهای گسترده جریان تمامیتخواه» علیه احزاب اصلاح طلب و تاکید براینکه«احزاب با سابقه و قانونی این شورا همچون حزب مشاركت ایران اسلامی و سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی در معرض بیشترین فشارها قرار دارند و بسیاری از اعضا و فعالان گروههای سیاسی آن با اتهامات ناروا تحت بازداشتهای غیرقانونی قرار دارند»اعلام کرد که «اینگونه فشارها ما را از تعقیب اهداف و آرمانهایی كه در مسیر تعالی ایران اسلامی و تامین حقوق و آزادیهای مردم داشتهایم بازنمیدارد.»
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در بیانیه خود برخی از اقدامات جریان اقتدارگرا و خشونت طلب را در دو ماه گذشته بر شمرده و از جمله به «حمله به ستادهای انتخاباتی و دفاتر گروه ها و احزاب»،«كثیری از فعالان و چهرههای شناخته شده با سوابق روشن انقلابی»،«دستگیری و ضرب و شتم بسیاری از مردم عادی و جوانان بیگناه»،«حمله به كوی دانشگاه تهران و دفتر مركزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها»،«حمله خشونت امیز به تجمعات مسالمت آمیز مردم»،«بستن و توقیف روزنامه ها»،«برگزاری دادگاه ها نمایشی»،«اعتراف گیری اجباری»،«سوء استفاده از تریبونها و رسانههای عمومی در جهت طرح اتهامات و توهین یا طرح نسبتهای ناروا به شخصیتها، مراجع و چهرههای شناخته شده» اشاره و نسبت به چنین اقداماتی اعتراض کرده است.
در این بیانیه همچنین به اشتباهات پیاپی اقتدارگرایان حاکم در طراحی کودتای انتخاباتی نیز اشاره و تاکید شده که«آنان كه به هنگام طراحی اقدامات مسئلهآفرین خود هرگز تصور چنین حجمی از اعتراضهای مردمی را نداشتند، اینك نیز با درك نادرست خود، استراتژی رعبآفرینی و دروغ و افترا را در مواجهه با اعتراضات، پیشه خود ساختهاند و هر روز در تمنای درآوردن چشم فتنه و كوبیدن سر مخالفین به سنگ، پردهای دیگر از نمایش نابخردی ناشی از سرمستی احساس قدرت و بیمناكی از اضمحلال آن را، به نمایش میگذارند.»
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از طراحان کودتای انتخاباتی با عنوان«کج اندیشان» نامبرده و تاکید کرده که«این كجاندیشان برخلاف باور و تحلیلهای موجود صاحبنظران، بنیان اعتراضهای گسترده مردمی به اقدامات خود را به اجرای پروژه انقلابهای مخملی در ایران منتسب نموده و در مسیر اثبات این ادعای ناموجه، خشونتورزیها و حرمتشكنیهای گستردهای را موجب شدهاند.»
متن کامل بیانیه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
حلول ماه مبارك رمضان و ورود به ضیافت الهی را به شما تبریك میگوییم. امروز كه مصادف با شهادت شهیدان رجایی و باهنر است ضمن بزرگداشت یاد عزیزان كه متاسفانه مثل بسیاری دیگر از ارزشها و اسوههای انقلاب مورد سوءاستفاده كجاندیشان و تحریفكنندگان حقایق قرار گرفتهاند دور هم جمع آمدهایم تا با تاكید بر منش و ایدههای انقلابی و مردمگرایانه آنها، بر تداوم راهشان پیمان بندیم.
اینك كه حدود دو ماه و نیم از برگزاری انتخابات پرماجرای دهمین دوره ریاست جمهوری میگذرد، كشور عزیزمان ایران همچنان با چالشها و بحرانهای عظیمی روبهروست و جریانی كه عامل بروز بیاعتمادیهای ژرفناك در برگزاری انتخابات بوده است به جای اتخاذ مشی مناسب برای كاهش بیاعتمادی و پاسخگویی منطقی به اعتراضهای مردمی، مستمرا بر این زخم نمك میپاشد و درد و سوز را دوچندان میكند. آنان كه به هنگام طراحی اقدامات مسئلهآفرین خود هرگز تصور چنین حجمی از اعتراضهای مردمی را نداشتند، اینك نیز با درك نادرست خود، استراتژی رعبآفرینی و دروغ و افترا را در مواجهه با اعتراضات، پیشه خود ساختهاند و هر روز در تمنای درآوردن چشم فتنه و كوبیدن سر مخالفین به سنگ، پردهای دیگر از نمایش نابخردی ناشی از سرمستی احساس قدرت و بیمناكی از اضمحلال آن را، به نمایش میگذارند. مجموعه این اقدامات است كه بخش عظیمی از سرمایههای انسانی، شخصیتهای موثر در خلق دستاوردهای انقلابی و ملی و از همه مهمتر بنیانهای ارزشی و اعتقادی ترسیمكننده، چهره زیبای اسلام رحمانی را هدف گرفته است.
این كجاندیشان برخلاف باور و تحلیلهای موجود صاحبنظران، بنیان اعتراضهای گسترده مردمی به اقدامات خود را به اجرای پروژه انقلابهای مخملی در ایران منتسب نموده و در مسیر اثبات این ادعای ناموجه، خشونتورزیها و حرمتشكنیهای گستردهای را موجب شدهاند كه اجمال آن بدین شرح است:
1- حمله به ستادهای انتخاباتی و دفاتر گروهها و جریانهای سیاسی رقیب و ضبط اسناد و مدارك و مهر و موم بسیاری از این دفاتر بدون اعتنا به قوانین و حقوق به رسمیت شناخته شده قانونی و عرفی
2- دستگیری و بازداشت و تحمیل رنجهای روحی و جسمی نسبت به كثیری از فعالان و چهرههای شناخته شده با سوابق روشن انقلابی و خدمات مدیریتی و اجرایی در مسیر اعتلای نظام جمهوری اسلامی به اتهام ایفای نقش موثر در مدیریت به اصطلاح پروژه انقلاب مخملی.
3- دستگیری و ضرب و شتم بسیاری از مردم عادی و جوانان بیگناه كه بعضا حتی در فرآیند اعتراضات مردمی نیز نقشی نداشتند ولی بسیاری از آنها حتی قبل از آنكه بتوانند اصل دستگیری خود را به خانواده و بستگان خود اطلاع دهند، با سهمگینترین اعمال خشونتها مواجه گردیدند كه بعضا به مرگ و شهادت آنها منتهی شده است و افشای ماجرای معدودی از موارد این خشونتهای اعمال شده، رسواییهای بزرگی را موجب شده است.
4- حمله به كوی دانشگاه تهران، دفتر مركزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و بعضی دیگر از اماكن و تجمعاتی كه تصور میشد نوعی مركزیت برای بروز اعتراضهای عمومی دارند و انجام اقدامات و جنایتهای متعددی كه فاقد هرگونه توجیه حقوقی و قانونی است.
5- عدم اجازه برگزاری راهپیمایی و تجمعات قانونی به معترضین و حمله خشونتآمیز به تجمعات و راهپیماییهای مسالمتآمیز مردم و ایجاد آشوبهای هدایت شده یا بسترسازی منجر به بهرهبرداری گروههای آشوبگر و فرصتطلب.
6- بستن و توقیف روزنامهها و ایجاد محدودیتهای جدی برای سایتها و رسانههای منتقد و معترض بدون اعتنا به قوانین و در مغایرت آشكار با حقوق و آزادیهای مصرح در قانون اساسی به نحوی كه عملا ارجاء و اقبال مردم به رسانههای بیگانه را تشدید كرده است.
7- برگزاری دادگاههای نمایشی بدون رعایت موازین حقوقی و طرح اتهامات سنگین و كیفرخواست غیرمستند به ادله و مدارك معتبر حقوقی در جهت براندازی و تهدید امنیت ملی، ارتباط و جاسوسی برای بیگانگان درخصوص افرادی كه بسیاری از آنها خود در برپایی نظام جمهوری اسلامی نقشهای موثری داشتهاند.
8- تلاش در جهت واداشتن متهمین و دستگیرشدگان به طرح مطالب و اعترافات بیمبنا كه فاقد هرگونه وجاهت شرعی و قانونی است. جالب اینكه حتی این قبیل اعترافات نیز نوعا ارتباط وثیقی با اتهامات مطروحه نداشته و بیش از آنكه جرمی را برای متهمین اثبات نماید، در مسیر طرح اتهامات جدید برای اشخاص و نهادهای ثالثی است كه فرصت دفاع نیز به آنها داده نمیشود و متاسفانه اینگونه اتهامات به نحوی مكرر از رسانهها منعكس میشود.
9- ضمن آنكه اینگونه برخوردها و تحمیلها به نحوی گسترده درخصوص شهروندان عادی و نخبگان سیاسی و فرهنگی ایرانی دستگیر شده اعمال میگردد، متاسفانه شاهد اعمال نوعی حق كاپیتولاسیون و تبعیضات آشكار درخصوص متهمین و دستگیرشدگان از اتباع بیگانه یا مرتبط با سفارتخانههای بیگانه نیز هستیم كه برخلاف مواضع و شعارهای دهان پركن پارهای مقامات، از احساس حقارت یا سازشهای پشت صحنه آنان حكایت میكند.
10- سوء استفاده از تریبونها و رسانههای عمومی در جهت طرح اتهامات و توهین یا طرح نسبتهای ناروا به شخصیتها، مراجع و چهرههای شناخته شده و با سابقهای كه به نحوی آشكار یا تلویحی، اقدامات ناروای آنها را نقد یا افشاء میكنند. دامنه اینگونه اتهامات و هتاكیها تا بدانجاست كه حتی شامل بسیاری از چهرهها و شخصیتهای به اصطلاح اصولگرا كه همسویی كامل با تخریبگران نشان نمیدهند نیز میشود. از همه مضحكتر آنكه طی روزهای اخیر، جریاناتی كه جنایات و فاجعههای دردناكی چون حمله به كوی دانشگاه تهران و رسواییهای بازداشتگاه كهریزك را در مسیر سركوب معترضین به وجود آوردهاند، این جنایتها را به خود معترضین، نسبت میدهند.
مجموعه این شرایط و اقدامات افراطی است كه كشور را در وضعیت خطرناكی قرار داده و حیثیت و اعتبار بینالمللی متهمان را نیز به شدت در معرض آسیب قرار داده است.
ما امروز بسیار متاسفیم كه نام بازداشتگاه كهریزك در ردیف زندان گوانتانامو و ابوغریب قرار گرفته و چهره رحمانی اسلام و نظام حكومتی برآمده از آن، كه میتوانست ارائه دهنده الگویی جذاب و قابل دفاع از نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی به جهانیان عرضه كند، به خشونت ورزی و سلب حقوق و آزادیهای مردم منتسب میشود.
ما امروز بسیار متاسفیم كه ظرفیتهای عظیم قانون اساسی در تامین حقوق و آزادیهای مردم یا تمسك ناموجه به بعضی اصول این میثاق ملی معطل مانده است و ایده انسداد سیاسی در ساختار نظام جمهوری اسلامی تقویت شده است و تاسف بارتر اینكه جمهوریت نظام به بهانه دفاع از اسلامیت آن تضعیف شده است. ما براین باوریم كه همه این مظالمی كه به نام مقابله با وقوع انقلاب مخملی و قطع نفوذ بیگانگان صورت گرفته است بیشترین ضربه را به حیثیت، مشروعیت و مقبولیت مردمی نظام جمهوری اسلامی وارد آورده و عملا با خواسته و مطامع بیگانگان همسویی داشته است.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در شرایطی كه با محدودیتها و تهدیدهای گسترده جریان تمامیتخواه مواجه است و احزاب با سابقه و قانونی آن همچون حزب مشاركت ایران اسلامی و سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی در معرض بیشترین فشارها قرار دارند و بسیاری از اعضا و فعالان گروههای سیاسی آن با اتهامات ناروا تحت بازداشتهای غیرقانونی قرار دارند: اعلام میدارد كه اینگونه فشارها ما را از تعقیب اهداف و آرمانهایی كه در مسیر تعالی ایران اسلامی و تامین حقوق و آزادیهای مردم داشتهایم بازنمیدارد.
ما براین باوریم كه هرچند رخدادهای چند ماهه اخیر خسارتهای سنگین و غیرقابل جبرانی به كشور و نظام جمهوری اسلامی ایران وارد نموده است ولی هنوز مسیر اصلاح و بازگشت را بسته نمیدانیم.
امیدواریم ریاست جدید قوه قضائیه با اقدامات اساسی و شجاعانه خود بخشی از این مسیر را محقق گرداند با همین نگرش است كه آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی بیگناه، رفع محدودیتهای به وجود آمده برای روزنامهها، سایتهای خبری و رسانههای منعكس كننده اعتراضات عمومی، رفع تهدید احزاب و گروههای قانونی و ایجاد بستر مناسب برای تداوم فعالیتهای قانونی آنها و از همه مهمتر تشكیل دادگاه برای شناسایی و مجازات عاملین جنایتهای اخیر بویژه جنایات كوی دانشگاه، بازداشتگاه كهریزك، قتل و ضرب و شتم مردم بیگناه درخواست میگردد.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در بیانیه خود برخی از اقدامات جریان اقتدارگرا و خشونت طلب را در دو ماه گذشته بر شمرده و از جمله به «حمله به ستادهای انتخاباتی و دفاتر گروه ها و احزاب»،«كثیری از فعالان و چهرههای شناخته شده با سوابق روشن انقلابی»،«دستگیری و ضرب و شتم بسیاری از مردم عادی و جوانان بیگناه»،«حمله به كوی دانشگاه تهران و دفتر مركزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها»،«حمله خشونت امیز به تجمعات مسالمت آمیز مردم»،«بستن و توقیف روزنامه ها»،«برگزاری دادگاه ها نمایشی»،«اعتراف گیری اجباری»،«سوء استفاده از تریبونها و رسانههای عمومی در جهت طرح اتهامات و توهین یا طرح نسبتهای ناروا به شخصیتها، مراجع و چهرههای شناخته شده» اشاره و نسبت به چنین اقداماتی اعتراض کرده است.
در این بیانیه همچنین به اشتباهات پیاپی اقتدارگرایان حاکم در طراحی کودتای انتخاباتی نیز اشاره و تاکید شده که«آنان كه به هنگام طراحی اقدامات مسئلهآفرین خود هرگز تصور چنین حجمی از اعتراضهای مردمی را نداشتند، اینك نیز با درك نادرست خود، استراتژی رعبآفرینی و دروغ و افترا را در مواجهه با اعتراضات، پیشه خود ساختهاند و هر روز در تمنای درآوردن چشم فتنه و كوبیدن سر مخالفین به سنگ، پردهای دیگر از نمایش نابخردی ناشی از سرمستی احساس قدرت و بیمناكی از اضمحلال آن را، به نمایش میگذارند.»
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از طراحان کودتای انتخاباتی با عنوان«کج اندیشان» نامبرده و تاکید کرده که«این كجاندیشان برخلاف باور و تحلیلهای موجود صاحبنظران، بنیان اعتراضهای گسترده مردمی به اقدامات خود را به اجرای پروژه انقلابهای مخملی در ایران منتسب نموده و در مسیر اثبات این ادعای ناموجه، خشونتورزیها و حرمتشكنیهای گستردهای را موجب شدهاند.»
متن کامل بیانیه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
حلول ماه مبارك رمضان و ورود به ضیافت الهی را به شما تبریك میگوییم. امروز كه مصادف با شهادت شهیدان رجایی و باهنر است ضمن بزرگداشت یاد عزیزان كه متاسفانه مثل بسیاری دیگر از ارزشها و اسوههای انقلاب مورد سوءاستفاده كجاندیشان و تحریفكنندگان حقایق قرار گرفتهاند دور هم جمع آمدهایم تا با تاكید بر منش و ایدههای انقلابی و مردمگرایانه آنها، بر تداوم راهشان پیمان بندیم.
اینك كه حدود دو ماه و نیم از برگزاری انتخابات پرماجرای دهمین دوره ریاست جمهوری میگذرد، كشور عزیزمان ایران همچنان با چالشها و بحرانهای عظیمی روبهروست و جریانی كه عامل بروز بیاعتمادیهای ژرفناك در برگزاری انتخابات بوده است به جای اتخاذ مشی مناسب برای كاهش بیاعتمادی و پاسخگویی منطقی به اعتراضهای مردمی، مستمرا بر این زخم نمك میپاشد و درد و سوز را دوچندان میكند. آنان كه به هنگام طراحی اقدامات مسئلهآفرین خود هرگز تصور چنین حجمی از اعتراضهای مردمی را نداشتند، اینك نیز با درك نادرست خود، استراتژی رعبآفرینی و دروغ و افترا را در مواجهه با اعتراضات، پیشه خود ساختهاند و هر روز در تمنای درآوردن چشم فتنه و كوبیدن سر مخالفین به سنگ، پردهای دیگر از نمایش نابخردی ناشی از سرمستی احساس قدرت و بیمناكی از اضمحلال آن را، به نمایش میگذارند. مجموعه این اقدامات است كه بخش عظیمی از سرمایههای انسانی، شخصیتهای موثر در خلق دستاوردهای انقلابی و ملی و از همه مهمتر بنیانهای ارزشی و اعتقادی ترسیمكننده، چهره زیبای اسلام رحمانی را هدف گرفته است.
این كجاندیشان برخلاف باور و تحلیلهای موجود صاحبنظران، بنیان اعتراضهای گسترده مردمی به اقدامات خود را به اجرای پروژه انقلابهای مخملی در ایران منتسب نموده و در مسیر اثبات این ادعای ناموجه، خشونتورزیها و حرمتشكنیهای گستردهای را موجب شدهاند كه اجمال آن بدین شرح است:
1- حمله به ستادهای انتخاباتی و دفاتر گروهها و جریانهای سیاسی رقیب و ضبط اسناد و مدارك و مهر و موم بسیاری از این دفاتر بدون اعتنا به قوانین و حقوق به رسمیت شناخته شده قانونی و عرفی
2- دستگیری و بازداشت و تحمیل رنجهای روحی و جسمی نسبت به كثیری از فعالان و چهرههای شناخته شده با سوابق روشن انقلابی و خدمات مدیریتی و اجرایی در مسیر اعتلای نظام جمهوری اسلامی به اتهام ایفای نقش موثر در مدیریت به اصطلاح پروژه انقلاب مخملی.
3- دستگیری و ضرب و شتم بسیاری از مردم عادی و جوانان بیگناه كه بعضا حتی در فرآیند اعتراضات مردمی نیز نقشی نداشتند ولی بسیاری از آنها حتی قبل از آنكه بتوانند اصل دستگیری خود را به خانواده و بستگان خود اطلاع دهند، با سهمگینترین اعمال خشونتها مواجه گردیدند كه بعضا به مرگ و شهادت آنها منتهی شده است و افشای ماجرای معدودی از موارد این خشونتهای اعمال شده، رسواییهای بزرگی را موجب شده است.
4- حمله به كوی دانشگاه تهران، دفتر مركزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و بعضی دیگر از اماكن و تجمعاتی كه تصور میشد نوعی مركزیت برای بروز اعتراضهای عمومی دارند و انجام اقدامات و جنایتهای متعددی كه فاقد هرگونه توجیه حقوقی و قانونی است.
5- عدم اجازه برگزاری راهپیمایی و تجمعات قانونی به معترضین و حمله خشونتآمیز به تجمعات و راهپیماییهای مسالمتآمیز مردم و ایجاد آشوبهای هدایت شده یا بسترسازی منجر به بهرهبرداری گروههای آشوبگر و فرصتطلب.
6- بستن و توقیف روزنامهها و ایجاد محدودیتهای جدی برای سایتها و رسانههای منتقد و معترض بدون اعتنا به قوانین و در مغایرت آشكار با حقوق و آزادیهای مصرح در قانون اساسی به نحوی كه عملا ارجاء و اقبال مردم به رسانههای بیگانه را تشدید كرده است.
7- برگزاری دادگاههای نمایشی بدون رعایت موازین حقوقی و طرح اتهامات سنگین و كیفرخواست غیرمستند به ادله و مدارك معتبر حقوقی در جهت براندازی و تهدید امنیت ملی، ارتباط و جاسوسی برای بیگانگان درخصوص افرادی كه بسیاری از آنها خود در برپایی نظام جمهوری اسلامی نقشهای موثری داشتهاند.
8- تلاش در جهت واداشتن متهمین و دستگیرشدگان به طرح مطالب و اعترافات بیمبنا كه فاقد هرگونه وجاهت شرعی و قانونی است. جالب اینكه حتی این قبیل اعترافات نیز نوعا ارتباط وثیقی با اتهامات مطروحه نداشته و بیش از آنكه جرمی را برای متهمین اثبات نماید، در مسیر طرح اتهامات جدید برای اشخاص و نهادهای ثالثی است كه فرصت دفاع نیز به آنها داده نمیشود و متاسفانه اینگونه اتهامات به نحوی مكرر از رسانهها منعكس میشود.
9- ضمن آنكه اینگونه برخوردها و تحمیلها به نحوی گسترده درخصوص شهروندان عادی و نخبگان سیاسی و فرهنگی ایرانی دستگیر شده اعمال میگردد، متاسفانه شاهد اعمال نوعی حق كاپیتولاسیون و تبعیضات آشكار درخصوص متهمین و دستگیرشدگان از اتباع بیگانه یا مرتبط با سفارتخانههای بیگانه نیز هستیم كه برخلاف مواضع و شعارهای دهان پركن پارهای مقامات، از احساس حقارت یا سازشهای پشت صحنه آنان حكایت میكند.
10- سوء استفاده از تریبونها و رسانههای عمومی در جهت طرح اتهامات و توهین یا طرح نسبتهای ناروا به شخصیتها، مراجع و چهرههای شناخته شده و با سابقهای كه به نحوی آشكار یا تلویحی، اقدامات ناروای آنها را نقد یا افشاء میكنند. دامنه اینگونه اتهامات و هتاكیها تا بدانجاست كه حتی شامل بسیاری از چهرهها و شخصیتهای به اصطلاح اصولگرا كه همسویی كامل با تخریبگران نشان نمیدهند نیز میشود. از همه مضحكتر آنكه طی روزهای اخیر، جریاناتی كه جنایات و فاجعههای دردناكی چون حمله به كوی دانشگاه تهران و رسواییهای بازداشتگاه كهریزك را در مسیر سركوب معترضین به وجود آوردهاند، این جنایتها را به خود معترضین، نسبت میدهند.
مجموعه این شرایط و اقدامات افراطی است كه كشور را در وضعیت خطرناكی قرار داده و حیثیت و اعتبار بینالمللی متهمان را نیز به شدت در معرض آسیب قرار داده است.
ما امروز بسیار متاسفیم كه نام بازداشتگاه كهریزك در ردیف زندان گوانتانامو و ابوغریب قرار گرفته و چهره رحمانی اسلام و نظام حكومتی برآمده از آن، كه میتوانست ارائه دهنده الگویی جذاب و قابل دفاع از نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی به جهانیان عرضه كند، به خشونت ورزی و سلب حقوق و آزادیهای مردم منتسب میشود.
ما امروز بسیار متاسفیم كه ظرفیتهای عظیم قانون اساسی در تامین حقوق و آزادیهای مردم یا تمسك ناموجه به بعضی اصول این میثاق ملی معطل مانده است و ایده انسداد سیاسی در ساختار نظام جمهوری اسلامی تقویت شده است و تاسف بارتر اینكه جمهوریت نظام به بهانه دفاع از اسلامیت آن تضعیف شده است. ما براین باوریم كه همه این مظالمی كه به نام مقابله با وقوع انقلاب مخملی و قطع نفوذ بیگانگان صورت گرفته است بیشترین ضربه را به حیثیت، مشروعیت و مقبولیت مردمی نظام جمهوری اسلامی وارد آورده و عملا با خواسته و مطامع بیگانگان همسویی داشته است.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در شرایطی كه با محدودیتها و تهدیدهای گسترده جریان تمامیتخواه مواجه است و احزاب با سابقه و قانونی آن همچون حزب مشاركت ایران اسلامی و سازمان مجاهدان انقلاب اسلامی در معرض بیشترین فشارها قرار دارند و بسیاری از اعضا و فعالان گروههای سیاسی آن با اتهامات ناروا تحت بازداشتهای غیرقانونی قرار دارند: اعلام میدارد كه اینگونه فشارها ما را از تعقیب اهداف و آرمانهایی كه در مسیر تعالی ایران اسلامی و تامین حقوق و آزادیهای مردم داشتهایم بازنمیدارد.
ما براین باوریم كه هرچند رخدادهای چند ماهه اخیر خسارتهای سنگین و غیرقابل جبرانی به كشور و نظام جمهوری اسلامی ایران وارد نموده است ولی هنوز مسیر اصلاح و بازگشت را بسته نمیدانیم.
امیدواریم ریاست جدید قوه قضائیه با اقدامات اساسی و شجاعانه خود بخشی از این مسیر را محقق گرداند با همین نگرش است كه آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی بیگناه، رفع محدودیتهای به وجود آمده برای روزنامهها، سایتهای خبری و رسانههای منعكس كننده اعتراضات عمومی، رفع تهدید احزاب و گروههای قانونی و ایجاد بستر مناسب برای تداوم فعالیتهای قانونی آنها و از همه مهمتر تشكیل دادگاه برای شناسایی و مجازات عاملین جنایتهای اخیر بویژه جنایات كوی دانشگاه، بازداشتگاه كهریزك، قتل و ضرب و شتم مردم بیگناه درخواست میگردد.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
نصرالله ترابی:اگر فرمانده سپاه اسم 20بسیجی کشته شده را دارد، اعلام کند
شبکه جنبش راه سبز(جرس):نصرالله ترابی،عضو فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی در مورد ادعای محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران مبنی بر«کشته شدن 20 نفر بسیجی در حوادث اخیر» گفت« با توجه به این آماری که میگویند پس چرا ما هیچ مراسمی ندیدیم که برای آنها بگیرند؟»
نماینده شهر کرد در مجلس تاکید کرد« هروقت اسم رسمی دادند، قابل صحبت است اما چیزی که تاکنون ما دیدیم یک نفربسیجی بیشتر نبود که برایش مراسم گرفتند.»
وی همچنین به پایگاه اینترنتی فراکسیون خط امام مجلس گفت«علی رغم تاکید مقام معظم رهبری برای برخورد با جنایات صورت گرفته پس از انتخابات، به نظر میرسد برخی نهادها و دستگاهها راه فرار رو به جلو را در پیش گرفته و اعلام برائت میکنند.»
نصرالله ترابی نماینده شهرکرد با بیان اینکه اگر فرمانده کل سپاه پاسداران اسمی در اختیار دارد اعلام کند، گفت«در این صورت حتما صدا و سیما دنبالش میرود.»
عضو فراکسیون خط امام مجلس فراکسیون نمایندگان اصلاح طلبان مجلس، تاکید کرد که«به نظر میآید با اظهارات مقاممعظم رهبری که گفتند باید با عوامل جنایت برخورد شود، در حال حاضر برخی که در حوادث دخیل بودهاند در حال فرار رو به جلو هستند.»
ترابی افزود با تاکید براینکه«اگر قرار باشد با جنایات بعد از انتخابات برخورد شود، مطمئنا موضوع گسترش پیدا میکند و فقط در ردههای پایین نمیماند» گفت که«در این شرایط شاید دستگاهها از خودشان اعلام برائت کنند و به سمتی بروند که بخواهند فرار به جلو داشته باشند.»
نماینده شهر کرد در مجلس هشتم در پاسخ به سئوال دیگری مبنی بر اظهارات یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشتگاهها که عنوان کرده دادگاه متهمان کهریزک غیر علنی خواهد بود، گفت«تشخیص این موضوع با دادگاه است.»
نصرالله ترابی همچنین گفت که«اگر نتیجه تحقیقات بازداشتگاه کهریزک به شکلی باشد که به منافع ملی برخورد نکند دادگاه علنی است اما اگر به نوعی باشد که افراد اسامی که نباید اسم شان مطرح شود و بردن اسمشان به نظام لطمه بزند یا اسرار نظام فاش بشود در غیر این صورت علنی نمیشود.»
نماینده شهر کرد در مجلس تاکید کرد« هروقت اسم رسمی دادند، قابل صحبت است اما چیزی که تاکنون ما دیدیم یک نفربسیجی بیشتر نبود که برایش مراسم گرفتند.»
وی همچنین به پایگاه اینترنتی فراکسیون خط امام مجلس گفت«علی رغم تاکید مقام معظم رهبری برای برخورد با جنایات صورت گرفته پس از انتخابات، به نظر میرسد برخی نهادها و دستگاهها راه فرار رو به جلو را در پیش گرفته و اعلام برائت میکنند.»
نصرالله ترابی نماینده شهرکرد با بیان اینکه اگر فرمانده کل سپاه پاسداران اسمی در اختیار دارد اعلام کند، گفت«در این صورت حتما صدا و سیما دنبالش میرود.»
عضو فراکسیون خط امام مجلس فراکسیون نمایندگان اصلاح طلبان مجلس، تاکید کرد که«به نظر میآید با اظهارات مقاممعظم رهبری که گفتند باید با عوامل جنایت برخورد شود، در حال حاضر برخی که در حوادث دخیل بودهاند در حال فرار رو به جلو هستند.»
ترابی افزود با تاکید براینکه«اگر قرار باشد با جنایات بعد از انتخابات برخورد شود، مطمئنا موضوع گسترش پیدا میکند و فقط در ردههای پایین نمیماند» گفت که«در این شرایط شاید دستگاهها از خودشان اعلام برائت کنند و به سمتی بروند که بخواهند فرار به جلو داشته باشند.»
نماینده شهر کرد در مجلس هشتم در پاسخ به سئوال دیگری مبنی بر اظهارات یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشتگاهها که عنوان کرده دادگاه متهمان کهریزک غیر علنی خواهد بود، گفت«تشخیص این موضوع با دادگاه است.»
نصرالله ترابی همچنین گفت که«اگر نتیجه تحقیقات بازداشتگاه کهریزک به شکلی باشد که به منافع ملی برخورد نکند دادگاه علنی است اما اگر به نوعی باشد که افراد اسامی که نباید اسم شان مطرح شود و بردن اسمشان به نظام لطمه بزند یا اسرار نظام فاش بشود در غیر این صورت علنی نمیشود.»
کمک 250 میلیارد تومانی احمدی نژاد به صدا و سیما
شبکه جنبش راه سبز(جرس): به فاصله یک روز پس از آن که عزت الله ضرغامی اعلام کرد که صدا و سیما با سقوط 40 درصدی مخاطبین مواجه شده ، محموداحمدی نژاد در آخرین مصوبه دولت نهم و به پاس قدرشناسی از حمایت ها و یکسویه نگری های مجموعه تحت مدیریت ضرغامی در حمایت از خود، دستور پرداخت 250 میلیارد تومان کمک فوق العاده به این سازمان را تصویب کرد.
بنا براین گزارش محمود احمدی نژاد در آخرين مصوبه دولت نهم، دستور پرداخت 250 ميليارد تومان كمك فوق العاده به سازمان صدا و سيما را ابلاغ كرد.
بر اساس اين مصوبه كه از سوي رئيس دولت نهم ابلاغ شده، بانك مركزي موظف شده است اين بودجه را حسب درخواست سازمان صدا و سيما براي تامين هزينههاي پروژه ماهواره اختصاصي صدا و سيما اختصاص دهد.
احمدی نژاد در ابلاغيه خود همچنین به بانك مركزي و معاونت برنامهريزي دستور داده است تا «حداكثر مساعدت ممكن را براي اجراي سريع اين مصوبه به عمل آورند.»
دستور احمدی نژاد در پرداخت 250 میلیارد تومان کمک فوق العاده به صدا و سیما حالی است که این سازمان در طول رقابت های انتخاباتی و همچنین اعتراضات پس از انتخابات با زیرپا گذاشتن عدل و انصاف و اعمال سیاستی جانبدارانه به حمایت از محمود احمدی نژاد و کودتاگران پرداخته بود و به نظر می رسد که دستور پرداخت سریع این بودجه چند صد میلیاردی پاسخی به حمایت های بی دریغ این سازمان از او باشد.
بنا براین گزارش محمود احمدی نژاد در آخرين مصوبه دولت نهم، دستور پرداخت 250 ميليارد تومان كمك فوق العاده به سازمان صدا و سيما را ابلاغ كرد.
بر اساس اين مصوبه كه از سوي رئيس دولت نهم ابلاغ شده، بانك مركزي موظف شده است اين بودجه را حسب درخواست سازمان صدا و سيما براي تامين هزينههاي پروژه ماهواره اختصاصي صدا و سيما اختصاص دهد.
احمدی نژاد در ابلاغيه خود همچنین به بانك مركزي و معاونت برنامهريزي دستور داده است تا «حداكثر مساعدت ممكن را براي اجراي سريع اين مصوبه به عمل آورند.»
دستور احمدی نژاد در پرداخت 250 میلیارد تومان کمک فوق العاده به صدا و سیما حالی است که این سازمان در طول رقابت های انتخاباتی و همچنین اعتراضات پس از انتخابات با زیرپا گذاشتن عدل و انصاف و اعمال سیاستی جانبدارانه به حمایت از محمود احمدی نژاد و کودتاگران پرداخته بود و به نظر می رسد که دستور پرداخت سریع این بودجه چند صد میلیاردی پاسخی به حمایت های بی دریغ این سازمان از او باشد.
شهادت محسن روح الامینی به اثر ضربات متعدد و برخورد جسم سخت بود
شبکه جنبش راه سبز(جرس): درحالی که ساعاتی پیش خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایرنا با انتشار یک خبر دروغین مدعی شده بود که دکتر عبدالحسين روح الاميني در دیدار با آیت الله خامنه ای اعلام کرده که فرزندش محسن روح الامینی بر اثر بیماری جانباخته ، خبرگزاری مهر اعلام کرد که علت شهادت محسن روح الامینی شرایط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت در مدت بازداشت بوده است.
بنابر این گزارش، مهر به نقل از یک منبع آگاه با تکذیب ادعای خبرگزاری دولت در این باره خبرداد که«کمیسیون پزشکی قانونی کشور در تاریخ 25/5/88 نتیجه نهایی و نظریه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامینی را به مراجع قانونی و طرفین ذیربط ارائه نموده است.»
این منبع آگاه که این خبرگزاری نامی از وی نبرده گفت« بر اساس این گزارش ، مرگ ناشی از استرس های فیزیکی ، شرایط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت عنوان شده و قویا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بیماری و مننژیت نفی شده است.»
این منبع آگاه در خصوص محل حادثه نیز گفت« مرحوم محسن روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک زندانی بوده و در شرایط نا مناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوین بوده که با توجه به تشدید حالت بد جسمانی در انتهای مسیر و قبل از پذیرش با تاخیر 70 دقیقه ای به بیمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدین ترتیب وی اصولا در زندان اوین پذیرش نشده بود.»
منبع آگاه و مورد اشاره این خبرگزاری همچنین افزود«با توجه به حساسیت های مسئولان عالی رتبه نظام ، هر گونه پیش داوری و انتشار اخبار کذب می تواند تلاشی برای انحراف از واقعیت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزیابی شود. وی خواستار پیگیری این خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.»
بنابر این گزارش، مهر به نقل از یک منبع آگاه با تکذیب ادعای خبرگزاری دولت در این باره خبرداد که«کمیسیون پزشکی قانونی کشور در تاریخ 25/5/88 نتیجه نهایی و نظریه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامینی را به مراجع قانونی و طرفین ذیربط ارائه نموده است.»
این منبع آگاه که این خبرگزاری نامی از وی نبرده گفت« بر اساس این گزارش ، مرگ ناشی از استرس های فیزیکی ، شرایط بد نگهداری ، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت عنوان شده و قویا ابتلای آن مرحوم و فوت به علت بیماری و مننژیت نفی شده است.»
این منبع آگاه در خصوص محل حادثه نیز گفت« مرحوم محسن روح الامینی در بازداشتگاه کهریزک زندانی بوده و در شرایط نا مناسب جسمانی در حال انتقال به زندان اوین بوده که با توجه به تشدید حالت بد جسمانی در انتهای مسیر و قبل از پذیرش با تاخیر 70 دقیقه ای به بیمارستان منتقل شده و متاسفانه فوت نموده است. بدین ترتیب وی اصولا در زندان اوین پذیرش نشده بود.»
منبع آگاه و مورد اشاره این خبرگزاری همچنین افزود«با توجه به حساسیت های مسئولان عالی رتبه نظام ، هر گونه پیش داوری و انتشار اخبار کذب می تواند تلاشی برای انحراف از واقعیت و ضربه به روند قانونی مورد نظر مسئولان کشوربرای احقاق حق و اقامه عدالت ارزیابی شود. وی خواستار پیگیری این خبرسازی ها از سوی مراجع مسئول شد.»
ربودن از خانه، جسد سوخته، دفن پنهانی
جزئیات جدیدی دربارهی بازداشت و قتل «سعیده پورآقایی»
عصر دیروز از خبر دردناک هتک حرمت و قتل فجیع دختر یک جانباز شهید در تهران توسط عوامل لباس شخصیها پرده برداشتیم. اکنون گزارش دقیقتری از جزئیات این ماجرای تکاندهنده را به روایت یکی از چهرههای سرشناس دولت اصلاحات که بنا نیست نامش فاش شود، در «موج سبز آزادی» میخوانید.
سعیده پورآقایی به خاطر الله اکبر گفتن دستگیر شد، اما نه در شب و در هنگام گفتن؛ بلکه این بازداشت، یا در واقع ربودن، در روز و با مراجعه سه نفر خانم چادری به منزل، در حالی که سعیده در خانه تنها بوده است، صورت میگیرد. این خانمها به وی اعلام میکنند که الله اکبر گفتن او باعث تحریک سایر همسایگان به گفتن الله اکبر شده است و وی باید به همراه آنان به بازداشتگاه برود.
سعیده در حالی که هیچ کس در خانه نبوده و با توجه به این احتمال که مادرش بعد از بازگشت به خانه نگران وی خواهد شد یا پشت در خواهد ماند، به همسایگان اطلاع میدهد که وی را برای بازجویی به بازداشتگاه میبرند. وی همچنین درب منزل را باز میگذارد و به یکی از خانمهای همسایه میسپارد که اگر مادرش کلید نداشت، ماجرا را برای وی توضیح دهد و تا رسیدن مادرش مراقب خانه باشد.
بعد از اینکه مادر سعیده در جریان این اتفاق قرار میگیرد، از هر طریقی که میتواند، جویای احوال دخترش می شود، اما خبری پیدا نمیکند. نهایتا دست به دامن دکتر (...) از همرزمان سابق همسرش - شهید پورآقایی - میشود. آقای (...) به هر دری میزند، نتیجهای نمیگیرد و نهایتا به دلیل ارادتی که به پدر این دختر داشته است، تصمیم میگیرد موضوع را با هاشمی ثمره، از دوستان مشترک خود و شهید پورآقایی مطرح کند.
آقای هاشمی ثمره نیز پس از مدت زمانی تماس می گیرد و بدون هر توضیحی فقط به آنها میگوید که به بلوک شماره شش پزشک قانونی مراجعه کنند. مادر سعیده به همراه چند نفر دیگر به پزشکی قانونی می روند و با جسد غیر قابل شناسایی یک دختر سوخته مواجه میشوند. مادر سعیده بیان میکند که این جسد برای رد گم کردن است و جسد دختر وی نیست. اما پس از بازرسی دقیق بدن جسد و کشف خالی که روی پای مقتول بوده، از هویت او اطمینان حاصل میکند و از هوش میرود. پزشکی قانونی نیز گزارش قابل تاملی در این باره ارائه کرده که از جنایات فجیع ربایندگان این دختر خبر میدهد و شاید به زودی منتشر شود.
هرچند جسد این دختر بیگناه مورد مشاهده مادر او و همراهان وی قرار گرفته، اما جسد را به آنها تحویل نمیدهند و تحت شرایط کنترل شده و بدون سر و صدا به خاک میسپارند و به مادرش نیز اعلام میکنند که اگر این موضوع رسانهای شود، اسنادی را مبنی بر فاحشه بودن دخترش و قتل وی در همین راستا منتشر خواهند کرد.
اما اظهار نظر مادر این شهید مبنی بر اینکه دختر وی بر اثر بیماری درگذشته، مورد سوء ظن فامیل واقع میشود و به این ترتیب بر اثر پیگیری آنها، جزئیات ماجرا فاش میشود.
در مراسم ختم غریبانهای که روز شنبه برای سعیده گرفته شد، مهندس میرحسین موسوی هم شرکت داشت و به خانوادهی او تسلیت گفت.
عصر دیروز از خبر دردناک هتک حرمت و قتل فجیع دختر یک جانباز شهید در تهران توسط عوامل لباس شخصیها پرده برداشتیم. اکنون گزارش دقیقتری از جزئیات این ماجرای تکاندهنده را به روایت یکی از چهرههای سرشناس دولت اصلاحات که بنا نیست نامش فاش شود، در «موج سبز آزادی» میخوانید.
سعیده پورآقایی به خاطر الله اکبر گفتن دستگیر شد، اما نه در شب و در هنگام گفتن؛ بلکه این بازداشت، یا در واقع ربودن، در روز و با مراجعه سه نفر خانم چادری به منزل، در حالی که سعیده در خانه تنها بوده است، صورت میگیرد. این خانمها به وی اعلام میکنند که الله اکبر گفتن او باعث تحریک سایر همسایگان به گفتن الله اکبر شده است و وی باید به همراه آنان به بازداشتگاه برود.
سعیده در حالی که هیچ کس در خانه نبوده و با توجه به این احتمال که مادرش بعد از بازگشت به خانه نگران وی خواهد شد یا پشت در خواهد ماند، به همسایگان اطلاع میدهد که وی را برای بازجویی به بازداشتگاه میبرند. وی همچنین درب منزل را باز میگذارد و به یکی از خانمهای همسایه میسپارد که اگر مادرش کلید نداشت، ماجرا را برای وی توضیح دهد و تا رسیدن مادرش مراقب خانه باشد.
بعد از اینکه مادر سعیده در جریان این اتفاق قرار میگیرد، از هر طریقی که میتواند، جویای احوال دخترش می شود، اما خبری پیدا نمیکند. نهایتا دست به دامن دکتر (...) از همرزمان سابق همسرش - شهید پورآقایی - میشود. آقای (...) به هر دری میزند، نتیجهای نمیگیرد و نهایتا به دلیل ارادتی که به پدر این دختر داشته است، تصمیم میگیرد موضوع را با هاشمی ثمره، از دوستان مشترک خود و شهید پورآقایی مطرح کند.
آقای هاشمی ثمره نیز پس از مدت زمانی تماس می گیرد و بدون هر توضیحی فقط به آنها میگوید که به بلوک شماره شش پزشک قانونی مراجعه کنند. مادر سعیده به همراه چند نفر دیگر به پزشکی قانونی می روند و با جسد غیر قابل شناسایی یک دختر سوخته مواجه میشوند. مادر سعیده بیان میکند که این جسد برای رد گم کردن است و جسد دختر وی نیست. اما پس از بازرسی دقیق بدن جسد و کشف خالی که روی پای مقتول بوده، از هویت او اطمینان حاصل میکند و از هوش میرود. پزشکی قانونی نیز گزارش قابل تاملی در این باره ارائه کرده که از جنایات فجیع ربایندگان این دختر خبر میدهد و شاید به زودی منتشر شود.
هرچند جسد این دختر بیگناه مورد مشاهده مادر او و همراهان وی قرار گرفته، اما جسد را به آنها تحویل نمیدهند و تحت شرایط کنترل شده و بدون سر و صدا به خاک میسپارند و به مادرش نیز اعلام میکنند که اگر این موضوع رسانهای شود، اسنادی را مبنی بر فاحشه بودن دخترش و قتل وی در همین راستا منتشر خواهند کرد.
اما اظهار نظر مادر این شهید مبنی بر اینکه دختر وی بر اثر بیماری درگذشته، مورد سوء ظن فامیل واقع میشود و به این ترتیب بر اثر پیگیری آنها، جزئیات ماجرا فاش میشود.
در مراسم ختم غریبانهای که روز شنبه برای سعیده گرفته شد، مهندس میرحسین موسوی هم شرکت داشت و به خانوادهی او تسلیت گفت.
خبرگزاری فارس و مصاحبههای دروغین به نام حسن روحانی گاف تکراری خبرگزاری وابسته به دولت کودتا
خبرگزاری دولتی فارس برای چندمین بار مجتبی روحانی امام جمعه بابل را با حسن روحانی اشتباه گرفت و سخنان این امام جمعه را از قول حسن روحانی نقل کرد.
این خبرگزاری در خبری تحت عنوان درخواست حسن روحانی از دستگاههای امنیتی آورده است:
حجتالاسلام حسن روحاني امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در بابل اظهار داشت: يكي از بركات روزه اين است آنچه كه به وسيله حرام در بدن انسان به وجود آمده است، خداوند آن را ذوب كرده و از بين ميبرد و سايه رحمت الهي بر او گسترده ميشود.
وي افزود: خداوند زمينه بر طرف شدن آتش جهنم را براي انسان روزهدار فراهم كرده و از بهترين طيبات بهشتي انسان روزهدار بهرهمند ميشود.
روحاني بيان داشت: ماه مبارك رمضان در نزد خداوند داراي احترام و حرمت خاصي است و مبادا حرمت اين ماه شكسته شود و عدهاي به خودشان اجازه دهند كه نسبت به ماه مبارك رمضان دهانكجي كنند.
وي تصريح كرد: نگران اين مسئله هستم فصل كشاورزي در روستاها در كنار زمين كشاورزي حرمت ماه رمضان شكسته شود و آيا كشاورزان قدردان نعمت الهي در هنگام برداشت محصول خود هستند.
روحاني افزود: امسال به لطف الهي در مزارع شاليزاري كمبود آب نداشتيم و آنها كه بهرهمند از عنايت و الطاف خداوند هستند، در ايام درو در كنار مزارع كشاورزي اقدام به روزهخواري ميكنند، آيا شايسته است انسان روي سفره نعمت خداوند بنشيند و دهنكجي كند.
وي بيان داشت: متاثرم كه برخي افراد در ملا عام اقدام به روزهخواري ميكنند و كمتر كسي است كه بهانه بياورد، خبر از آغاز ماه مبارك رمضان ندارد و از عموم مومنان تقاضا دارم از كنار كساني كه اقدام به روزهخواري ميكنند، به راحتي نگذرند و به آنها تذكر دهند.
امام جمعه بابل تصريح كرد: از ماموران امنيتي و قضايي نيز تقاضا دارم با مظاهر روزهخواري در سطح شهرها به شدت برخورد شود.
این خبرگزاری در خبری تحت عنوان درخواست حسن روحانی از دستگاههای امنیتی آورده است:
حجتالاسلام حسن روحاني امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در بابل اظهار داشت: يكي از بركات روزه اين است آنچه كه به وسيله حرام در بدن انسان به وجود آمده است، خداوند آن را ذوب كرده و از بين ميبرد و سايه رحمت الهي بر او گسترده ميشود.
وي افزود: خداوند زمينه بر طرف شدن آتش جهنم را براي انسان روزهدار فراهم كرده و از بهترين طيبات بهشتي انسان روزهدار بهرهمند ميشود.
روحاني بيان داشت: ماه مبارك رمضان در نزد خداوند داراي احترام و حرمت خاصي است و مبادا حرمت اين ماه شكسته شود و عدهاي به خودشان اجازه دهند كه نسبت به ماه مبارك رمضان دهانكجي كنند.
وي تصريح كرد: نگران اين مسئله هستم فصل كشاورزي در روستاها در كنار زمين كشاورزي حرمت ماه رمضان شكسته شود و آيا كشاورزان قدردان نعمت الهي در هنگام برداشت محصول خود هستند.
روحاني افزود: امسال به لطف الهي در مزارع شاليزاري كمبود آب نداشتيم و آنها كه بهرهمند از عنايت و الطاف خداوند هستند، در ايام درو در كنار مزارع كشاورزي اقدام به روزهخواري ميكنند، آيا شايسته است انسان روي سفره نعمت خداوند بنشيند و دهنكجي كند.
وي بيان داشت: متاثرم كه برخي افراد در ملا عام اقدام به روزهخواري ميكنند و كمتر كسي است كه بهانه بياورد، خبر از آغاز ماه مبارك رمضان ندارد و از عموم مومنان تقاضا دارم از كنار كساني كه اقدام به روزهخواري ميكنند، به راحتي نگذرند و به آنها تذكر دهند.
امام جمعه بابل تصريح كرد: از ماموران امنيتي و قضايي نيز تقاضا دارم با مظاهر روزهخواري در سطح شهرها به شدت برخورد شود.
برای سعیده، یادگار شهیدی که شهید شد
رضا تنها
گفتهاند و بارها شنیدهایم که شهیدان راه میهن جان خود دادند تا ملت ایران در آزادی بمانند و به دور از تعرضات دشمن به زندگی بپردازند. بسیار شنیدهایم که اگر عراقیها و آمریکاییها امروز اینجا بودند، چه بر سر نوامیسمان میآمد. امروز دوران صلح است و نه آمریکایی ها در تهران بر صدر امورند و نه عراقی ها روی کار. شهیدان رفتند و حکومتی را بازتولید نمودند تا شاید پاسدار راهی باشد که با خونشان آبیاریی شده بود.
پدر سعیده ناموس خود را به حکومت اسلامی سپرد و رفت. او که در راه حفظ همین مردم جانبازی کرده بود و از خون خود مایه گذاشته بود، دو سال پیش این ظلمتکده را ترک کرد و رفت و سعیده ماند و خانوادهای که باید زندگی میکرد. شرایط بحرانی کشور اقتضا میکرد که فردی دیگر سکان این کشتی رو به غرق را در دست گیرد؛ تا دوران دروغ جای خود را به صداقت دهد، تا رونقی در کار افتد.
اما چه شد؟ پدر رفت و کسانی که از صدقه سر خون شهدا مانده بودند، دختر او را به خاطر بیان حقیقت و کوشش در راستای اصلاح امور، به فجیعترین وضعی کشتند؛ شاید کاری که اگر آمریکا بود، نمیکرد. سعیده تنها الله اکبر گفته بود و راه مسلمانان صدر اسلام را پوییده بود و در مقابل ظلم سکوت نکرده بود. سعیده راه پدر را رفته بود تا جاهلان و نااهلان به دورغ و دشنه حکومتورزی نکنند و دولت امید که منتخب ملت بود، روی کار آید. اما متجاوزان صد بتر از بیگانگان بودند و خون پاک دختر شهید را نتوانستند تحمل کنند و ریختندش. به راستی که اوج پاکی سعیده، ژرفای کثیف دژخیمان حکومتی را نشان میدهد؛ دژخیمانی که روی بیگانه را سفید کردند و اینچنین بود که یادگار شهید، شهید شد.
پروژه تجاوز به پسران و دختران این مرز و بوم خبر از روند خطرناکی میدهد؛ خبر از پیشینهای کثیف که به پرورش موجوداتی پرداخته است که به سختی میتوان نام انسان بر روی آنها نهاد. جریانی که خود را در نفی بدی اوضاع، تورم، ناکارآمدی از زبان احمدینژاد نشان میداد. این نمایندهی به ظاهر مؤدب و در باطن خونخوار، نمایندهی جریانی است که برای ماندن در قدرت تجاوز میکند، شکنجه میکند، و بهرغم مثلا افشاگریهای رهبر و دستوراتش برای پیگیری، میپاید و به احدی اجازهی اعتراض نمیدهد. او تنها دشنه را میشناسد و در روز روشن، دشنهای را که در دستان خونآلودش است، انکار کند.
سعیده که تنها یادگار پدر شهیدش بود، امروز شهید شده است؛ و چه شهید جاویدی. زنی که سکوت شب را با الله اکبر شکست تا شباندیشان حیاتش را به چه وضعی بستانند؛ و امروز آنچه بر جا مانده است، جاودانگی اوست که پدرش را به یاد میآورد.
راه سعیده و سهراب و ندا و دیگران پاینده است و در این راه، خون چرکین ظالمان تقاص خواهد داد. آمین.
گفتهاند و بارها شنیدهایم که شهیدان راه میهن جان خود دادند تا ملت ایران در آزادی بمانند و به دور از تعرضات دشمن به زندگی بپردازند. بسیار شنیدهایم که اگر عراقیها و آمریکاییها امروز اینجا بودند، چه بر سر نوامیسمان میآمد. امروز دوران صلح است و نه آمریکایی ها در تهران بر صدر امورند و نه عراقی ها روی کار. شهیدان رفتند و حکومتی را بازتولید نمودند تا شاید پاسدار راهی باشد که با خونشان آبیاریی شده بود.
پدر سعیده ناموس خود را به حکومت اسلامی سپرد و رفت. او که در راه حفظ همین مردم جانبازی کرده بود و از خون خود مایه گذاشته بود، دو سال پیش این ظلمتکده را ترک کرد و رفت و سعیده ماند و خانوادهای که باید زندگی میکرد. شرایط بحرانی کشور اقتضا میکرد که فردی دیگر سکان این کشتی رو به غرق را در دست گیرد؛ تا دوران دروغ جای خود را به صداقت دهد، تا رونقی در کار افتد.
اما چه شد؟ پدر رفت و کسانی که از صدقه سر خون شهدا مانده بودند، دختر او را به خاطر بیان حقیقت و کوشش در راستای اصلاح امور، به فجیعترین وضعی کشتند؛ شاید کاری که اگر آمریکا بود، نمیکرد. سعیده تنها الله اکبر گفته بود و راه مسلمانان صدر اسلام را پوییده بود و در مقابل ظلم سکوت نکرده بود. سعیده راه پدر را رفته بود تا جاهلان و نااهلان به دورغ و دشنه حکومتورزی نکنند و دولت امید که منتخب ملت بود، روی کار آید. اما متجاوزان صد بتر از بیگانگان بودند و خون پاک دختر شهید را نتوانستند تحمل کنند و ریختندش. به راستی که اوج پاکی سعیده، ژرفای کثیف دژخیمان حکومتی را نشان میدهد؛ دژخیمانی که روی بیگانه را سفید کردند و اینچنین بود که یادگار شهید، شهید شد.
پروژه تجاوز به پسران و دختران این مرز و بوم خبر از روند خطرناکی میدهد؛ خبر از پیشینهای کثیف که به پرورش موجوداتی پرداخته است که به سختی میتوان نام انسان بر روی آنها نهاد. جریانی که خود را در نفی بدی اوضاع، تورم، ناکارآمدی از زبان احمدینژاد نشان میداد. این نمایندهی به ظاهر مؤدب و در باطن خونخوار، نمایندهی جریانی است که برای ماندن در قدرت تجاوز میکند، شکنجه میکند، و بهرغم مثلا افشاگریهای رهبر و دستوراتش برای پیگیری، میپاید و به احدی اجازهی اعتراض نمیدهد. او تنها دشنه را میشناسد و در روز روشن، دشنهای را که در دستان خونآلودش است، انکار کند.
سعیده که تنها یادگار پدر شهیدش بود، امروز شهید شده است؛ و چه شهید جاویدی. زنی که سکوت شب را با الله اکبر شکست تا شباندیشان حیاتش را به چه وضعی بستانند؛ و امروز آنچه بر جا مانده است، جاودانگی اوست که پدرش را به یاد میآورد.
راه سعیده و سهراب و ندا و دیگران پاینده است و در این راه، خون چرکین ظالمان تقاص خواهد داد. آمین.
نامه برادرزاده عبدالله مومنی به رهبر نظام: آرزوی دیدار چهره پدر شهیدم به رهایی عموی اسیرم بدل شده است
در پی گذشت 75 روز از بازداشت عبدالله مومنی و 25 روز بی خبری مطلق از وضعیت وی، رقیه مومنی فرزند شهید احمد علی مومنی و دختر خوانده عبدالله مومنی در نامه سرگشادهای خطاب به آیت الله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، ضمن تشریح وضعیت عموی خود خواهان آزادی او از زندان شده است.
متن نامه فرزند شهید مومنی بدین شرح است:
حضرت آیت الله خامنهای
رهبر معظم انقلاب
با سلام و تحیت
بسیار خرسندم که فرزند و وارث پدری هستم که در قهقهه مستانهاش به تمام ظواهر دلفریب دنیای فانی، مرا در اوان طفولیت و بدون آنکه بتوانم تصویرش را در ذهنم مجسم نمایم در دامان مادری ماتم زده رها کرد و در راه دفاع از کیان این مرز و بوم، بزرگترین سرمایهاش را در جهان هستی که جانش بود، تقدیم این امت شایسته ساخت و دعوت حق را لبیک گفت. لیک دریغ از آنکه پس از سالها انتظار نه تنها نتوانستم تصویر رویایی صورتش را با چهره واقعی او تطبیق دهم، بلکه پلاکی فلزی همراه مقداری از خاک جبهه و استخوانهای بازمانده از تن لطیفش نتوانست تسلایم دهد. شبها و روزها با آرزوی دیدن چهره واقعی اش میزیستم و عجیب آنکه این رویا مرا به آینده امیدوار میکرد.
در کوران این امید سازنده ولی مبهم، به تنهایی خویش و حوادث آینده میاندیشیدم که ناگهان دست محبت عمویم عبدالله مومنی را بر سر خود و مادر داغدارم احساس کردم، کسی که در آن هنگام 17 سال بیشتر از عمرش نگذشته بود و فقط بخاطر جلب رضایت پدر و مادرش که پیرانی دل شکسته بودند و خواسته آنها سرپرستی از من بود، به این وصلت رضایت داده بود و این مسوولیت خطیر را به دوش کشید.
آن روزها که کودکی بیش نبودم گمان میکردم این احساس مسوولیت برخاسته از عقلانیت نبوده و ممکن است بعدا موجب اشکال گردد. اما هر چه پیشتر میرفتم این احساس مسوولیت را بیشتر در چهرهاش میدیدم، احساس مسوولیت نه تنها نسبت به من و مادر بلاکشم که نسبت به جامعه و آزادیهای مشروع مبتنی بر خواست جمعی مردم روز به روز در او بیشتر میشد و من نه تنها هراسم به امید تبدیل شد بلکه به وجود چنین سرپرستی توانمند و لبریز از محبت به خود میبالیدم.
بارها از زبان حضرتعالی شنیده بودم که فعالیتهای دانشجویی در زمینههای مختلف علمی و سیاسی را نه تنها مفید میدانید بلکه لعنت میفرستید بر کسانی که نمیخواهند دانشگاه سیاسی باشد، خصوصا در زمینه توصیه به گرم کردن تنور انتخابات و فعالیت در این زمینه نصایح شما را به خاطر دارم.
اما برای ما خانواده عبدالله مومنی مایه تعجب است که عمویم روزی به خاطر تحریم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه میشود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.
رهبر انقلاب!
تعجب من زمانی بیشتر شد که در ملاقات مورخه 14 مرداد گذشته با وی در محوطه زندان اوین وضعیت روحی او را چنان نابسامان دیدم که تکرار آن صحنه در آینده مرا وحشت زده خواهد نمود. عمویم عبدالله مومنی قادر به تکلم نبود و تعادل خود را کاملا از دست داده بود. از آن روز آرزوی دیدار دوباره پدر شهیدم به آرزوی خلاصی و رهایی عموی اسیرم «عبدالله» از این وضع تبدیل شده است.
مایلم بدانم آیا با گذشت بیش از 75 روز حبس انفرادی و گذران عمر در سلولی که به قبر شبیهتر است تا زندان، هنوز زمان بازجویی و تحقیقات مقدماتی تمام نشده است؟ و بدتر از این آیا سزاوار است که بخاطر مصاحبه با روزنامه و بیان وضعیت نابسامان وی، اعضای خانواده حتی از تماس تلفنی او محروم شوند؟
رهبر انقلاب!
اینک توقع من به عنوان فرزند و تنها یادگار آن شهید و آرزوی مادرم به عنوان همسر شهید و کسی که عمو و پسردایی خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است و دیگر برادران عبدالله مومنی که خود عمری را در جبهههای جنگ سپری نمودهاند این است که شاهد آزادی ایشان از زندان و پایان دادن به این کابوس باشیم. بدیهی است کماکان اعتلا و سربلندی ایران اسلامی آرزوی دیرینه ما است.
با احترام
رقیه مومنی
فرزند شهید احمد علی مومنی
متن نامه فرزند شهید مومنی بدین شرح است:
حضرت آیت الله خامنهای
رهبر معظم انقلاب
با سلام و تحیت
بسیار خرسندم که فرزند و وارث پدری هستم که در قهقهه مستانهاش به تمام ظواهر دلفریب دنیای فانی، مرا در اوان طفولیت و بدون آنکه بتوانم تصویرش را در ذهنم مجسم نمایم در دامان مادری ماتم زده رها کرد و در راه دفاع از کیان این مرز و بوم، بزرگترین سرمایهاش را در جهان هستی که جانش بود، تقدیم این امت شایسته ساخت و دعوت حق را لبیک گفت. لیک دریغ از آنکه پس از سالها انتظار نه تنها نتوانستم تصویر رویایی صورتش را با چهره واقعی او تطبیق دهم، بلکه پلاکی فلزی همراه مقداری از خاک جبهه و استخوانهای بازمانده از تن لطیفش نتوانست تسلایم دهد. شبها و روزها با آرزوی دیدن چهره واقعی اش میزیستم و عجیب آنکه این رویا مرا به آینده امیدوار میکرد.
در کوران این امید سازنده ولی مبهم، به تنهایی خویش و حوادث آینده میاندیشیدم که ناگهان دست محبت عمویم عبدالله مومنی را بر سر خود و مادر داغدارم احساس کردم، کسی که در آن هنگام 17 سال بیشتر از عمرش نگذشته بود و فقط بخاطر جلب رضایت پدر و مادرش که پیرانی دل شکسته بودند و خواسته آنها سرپرستی از من بود، به این وصلت رضایت داده بود و این مسوولیت خطیر را به دوش کشید.
آن روزها که کودکی بیش نبودم گمان میکردم این احساس مسوولیت برخاسته از عقلانیت نبوده و ممکن است بعدا موجب اشکال گردد. اما هر چه پیشتر میرفتم این احساس مسوولیت را بیشتر در چهرهاش میدیدم، احساس مسوولیت نه تنها نسبت به من و مادر بلاکشم که نسبت به جامعه و آزادیهای مشروع مبتنی بر خواست جمعی مردم روز به روز در او بیشتر میشد و من نه تنها هراسم به امید تبدیل شد بلکه به وجود چنین سرپرستی توانمند و لبریز از محبت به خود میبالیدم.
بارها از زبان حضرتعالی شنیده بودم که فعالیتهای دانشجویی در زمینههای مختلف علمی و سیاسی را نه تنها مفید میدانید بلکه لعنت میفرستید بر کسانی که نمیخواهند دانشگاه سیاسی باشد، خصوصا در زمینه توصیه به گرم کردن تنور انتخابات و فعالیت در این زمینه نصایح شما را به خاطر دارم.
اما برای ما خانواده عبدالله مومنی مایه تعجب است که عمویم روزی به خاطر تحریم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه میشود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.
رهبر انقلاب!
تعجب من زمانی بیشتر شد که در ملاقات مورخه 14 مرداد گذشته با وی در محوطه زندان اوین وضعیت روحی او را چنان نابسامان دیدم که تکرار آن صحنه در آینده مرا وحشت زده خواهد نمود. عمویم عبدالله مومنی قادر به تکلم نبود و تعادل خود را کاملا از دست داده بود. از آن روز آرزوی دیدار دوباره پدر شهیدم به آرزوی خلاصی و رهایی عموی اسیرم «عبدالله» از این وضع تبدیل شده است.
مایلم بدانم آیا با گذشت بیش از 75 روز حبس انفرادی و گذران عمر در سلولی که به قبر شبیهتر است تا زندان، هنوز زمان بازجویی و تحقیقات مقدماتی تمام نشده است؟ و بدتر از این آیا سزاوار است که بخاطر مصاحبه با روزنامه و بیان وضعیت نابسامان وی، اعضای خانواده حتی از تماس تلفنی او محروم شوند؟
رهبر انقلاب!
اینک توقع من به عنوان فرزند و تنها یادگار آن شهید و آرزوی مادرم به عنوان همسر شهید و کسی که عمو و پسردایی خود را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است و دیگر برادران عبدالله مومنی که خود عمری را در جبهههای جنگ سپری نمودهاند این است که شاهد آزادی ایشان از زندان و پایان دادن به این کابوس باشیم. بدیهی است کماکان اعتلا و سربلندی ایران اسلامی آرزوی دیرینه ما است.
با احترام
رقیه مومنی
فرزند شهید احمد علی مومنی
صدا و سیما در پی ربایش بیآرایش
"بينندگان تلويزيون بعد از حوادث اخير پس از انتخابات به کمتر از 40 درصد رسيده است"
جمله بالا را نه معترضان به نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري گفته اند و نه منتقدان به شيوه اداره و عملكرد رسانه ملي بيان كرده اند. اين جمله اعترافي است كه از سوي رييس سازمان صداوسيما در نشست شوراي عالي انقلاب فرهنگي ابراز شده و خبر از سقوط شمار بينندگان اين رسانه ميدهد.
فردي به اين اعتراف دست يازيده است که پشتيباني همه جانبه حاكميت، امکانات فراوان و توان و قدرت گونهگوني را در اختيار داشته و با خاطري آسوده بر آن بوده تا بار خود به شيوه اي كه ميپسندد به سرمنزل مقصود برساند. يكسويهنگري و ملي نبودن رسانه اي كه كوشش دارد عنوان "ملي" را يدك بكشد، از پيش از انتخابات مورد انتقاد بخشي از جامعه بود كه جايي براي ديدگاههايشان در اين رسانه نميديدند و لزوم تغيير در نگاه مديران اين رسانه بارها يادآوري ميشد. انحصار خبري در صداوسيما تا بدانجا بود كه راه اندازي تلويزيون خصوصي از جمله شعارهاي برخي نامزدهاي رياست جمهوري قرار گرفت و همواره هشدار داده ميشد كه در شرايطي كه بيگانگان براي تصاحب مخاطبان ايراني و اثرگذاري بر آنان تاخت آورده اند، حال و روز رسانه ملي بايد جز اين باشد.
با اين همه صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران به راه خود ميرفت و همچنان به نگاه جانبدارانه، عملكرد يكسويه و حتي پشتيباني از نامزدي خاص در انتخابات متهم بود. اين رسانه در نظر كارشناسان به جاي اينكه رسانه ملت و شهروندان باشد، به رسانه دولت نزديك شد و به جاي آنكه بازتاب دهنده طيف گسترده اي از سويهها و گرايشهاي جامعه ايراني باشد، فرصت دهنده به گروهي كم شمار از جامعه و كارشناسان و گزارشگراني محدود بود.
دادن وقت اضافه به يك نامزد، ندادن فرصت دفاع به مخالفان همان نامزد و نيز معترضان و منتقدان به نتايج انتخابات، پوشش بهتر و بيشتر حاميان يك نامزد و فريب خورده يا اغتشاشگر خواندن مخالفان آن نامزد نمونه اي از رفتارهايي است كه از سوي منتقدان موجب دور شدن رسانه ملي از نقش فراگير و جامع خود خوانده شده است.
صداوسيما اعتراضات و نا آراميهاي پس از انتخابات را گاه انكار كرد و گاه تحريف. معترضان به نتايج انتخابات را اغتشاشگراني معرفي كرد كه به تاراج اموال عمومي و سلب آسايش شهروندان مشغولند و حاميان دولت را افرادي در قالب تماميت نظام و يكسره عاري از هرگونه اشتباه و قصور.
اتهامزنيهايي بدون ارايه فرصتي براي دفاع و تحليل و تفسيرهايي مدام و يكريز درباره انقلابهاي رنگي و ناديده انگاشتن بخش گسترده اي از افكار عمومي به روال ثابت و طبيعي صداوسيما بدل شد و نقدهاي دلسوزانه منتقدان نيز در همه اين مدت راه به جايي نبرد و مديران اين رسانه همچنان دم از بيطرفي رسانه اي زدند و رسانه تحت امر خويش را همچنان "ملي" خواندند غافل از آنكه "نام حلوا بر زبان راندن نه چون حلواستي".
در چنين شرايطي از كاهش 40 درصدي درآمدهاي صداوسيما از محل آگهيهاي بازرگاني خبر آمد و اينكه بخش خصوصي تمايلي به دادن آگهي به اين رسانه ندارد و تازهتر از آن هم كه اعتراف رييس اين رسانه مبني بر كاهش شمار بينندگان انعكاس يافته است.
اين اعتراف، همچنان كه بر نادرستي عملكرد مديران اين رسانه گواهي ميدهد، در درون خود بر هوشمندي، پويايي و گزينشگر بودن مخاطبان رسانه تأكيد ميورزد. ويژگيهايي كه "نظريه كاربري و خشنودي مخاطبان" (Uses and Gratifications Theory) را به ذهن ميآورد.
پيش از ارايه اين نظريه كه "استفاده و رضامندي" هم خوانده شده است، صاحبنظران عرصه ارتباطات با سخن گفتن از انفعال مخاطبان در برابر رسانهها، افكار عمومي را قربانياني بيدفاع در برابر پيامرسانان رسانه اي ميپنداشتند كه نيوشنده اي ناتوان و پذيرنده هستند.
انديشمندان اين وادي اندك اندك دريافتند كه مخاطبان در انتخاب و بهرهمندي از پيام و رسانه ارايه دهنده آن، فعالانه عمل ميكنند و آنچنان نيست كه مطيع و تسليم محض پيامرسانان باشند. مردم انتخاب ميكنند كه مشتري چه پيام و برنامه اي باشند و آن را از كدام وسيله ارتباطي دريافت كنند. آنان كنشگرانه و با دقت در پي پيامهايي هستند كه بدان نياز دارند يا آن را ميپسندند و يا از آن بهره اي ميبرند.
از اين روي بود كه نظريه كاربري و خشنودي مخاطبان پديد آمد كه بر پايه آن، مخاطبان رسانهها، هوشمندانه براي رفع نيازهاي خود، فراهم آوردن شادي و خرسندي خويش، ارضاي علايق و خواستهها و نيز پاسخ به انگيزه هايشان به سراغ رسانه اي خاص ميروند و بر همين مبنا ممكن است به رسانه اي پشت كنند.
كاربران رسانهها فعالند و فعالانه دست به انتخاب ميزنند. آنها در گزينشهاي رسانه اي خود هدفمند و هوشمند عمل ميكنند و از ميان گزينههاي پيش رو رضايت بخش ترين مورد را بر مي گزينند.
هرچند انتقاداتي بر اين نظريه "مخاطب محور" وارد است و پاره اي از دانشمندان ارتباطات آن را خوشبينانه پنداشته و معتقدند كه در اين نظريه از قدرت تأثيرگذاري رسانهها غفلت شده است، اما به هر روي نميتوان حضور و انتخاب مخاطب را بياثر پنداشت و ديگر نميتوان مخاطب را منفعل و پذيراي صرف تصور كرد.
نميتوان در زمانه اي كه آسمانش پر است از امواجي كه ميآيند و ميروند و به پيامرسانيهاي گونهگون مشغولند، با انحصار رسانه اي به شستوشوي مغزها دست يازيد و چيزي را به زور در كاسه سر مخاطب جا كرد، كه اگر جذاب باشي و فراگير و اگر يكسويه نباشي و رماننده، به سويت كشيده مي شوند و انتخابت ميكنند آنچنان كه: حاجت مشاطه نيست روي دلارام را.
منبع: iranianmedia.blogspot.com
جمله بالا را نه معترضان به نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري گفته اند و نه منتقدان به شيوه اداره و عملكرد رسانه ملي بيان كرده اند. اين جمله اعترافي است كه از سوي رييس سازمان صداوسيما در نشست شوراي عالي انقلاب فرهنگي ابراز شده و خبر از سقوط شمار بينندگان اين رسانه ميدهد.
فردي به اين اعتراف دست يازيده است که پشتيباني همه جانبه حاكميت، امکانات فراوان و توان و قدرت گونهگوني را در اختيار داشته و با خاطري آسوده بر آن بوده تا بار خود به شيوه اي كه ميپسندد به سرمنزل مقصود برساند. يكسويهنگري و ملي نبودن رسانه اي كه كوشش دارد عنوان "ملي" را يدك بكشد، از پيش از انتخابات مورد انتقاد بخشي از جامعه بود كه جايي براي ديدگاههايشان در اين رسانه نميديدند و لزوم تغيير در نگاه مديران اين رسانه بارها يادآوري ميشد. انحصار خبري در صداوسيما تا بدانجا بود كه راه اندازي تلويزيون خصوصي از جمله شعارهاي برخي نامزدهاي رياست جمهوري قرار گرفت و همواره هشدار داده ميشد كه در شرايطي كه بيگانگان براي تصاحب مخاطبان ايراني و اثرگذاري بر آنان تاخت آورده اند، حال و روز رسانه ملي بايد جز اين باشد.
با اين همه صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران به راه خود ميرفت و همچنان به نگاه جانبدارانه، عملكرد يكسويه و حتي پشتيباني از نامزدي خاص در انتخابات متهم بود. اين رسانه در نظر كارشناسان به جاي اينكه رسانه ملت و شهروندان باشد، به رسانه دولت نزديك شد و به جاي آنكه بازتاب دهنده طيف گسترده اي از سويهها و گرايشهاي جامعه ايراني باشد، فرصت دهنده به گروهي كم شمار از جامعه و كارشناسان و گزارشگراني محدود بود.
دادن وقت اضافه به يك نامزد، ندادن فرصت دفاع به مخالفان همان نامزد و نيز معترضان و منتقدان به نتايج انتخابات، پوشش بهتر و بيشتر حاميان يك نامزد و فريب خورده يا اغتشاشگر خواندن مخالفان آن نامزد نمونه اي از رفتارهايي است كه از سوي منتقدان موجب دور شدن رسانه ملي از نقش فراگير و جامع خود خوانده شده است.
صداوسيما اعتراضات و نا آراميهاي پس از انتخابات را گاه انكار كرد و گاه تحريف. معترضان به نتايج انتخابات را اغتشاشگراني معرفي كرد كه به تاراج اموال عمومي و سلب آسايش شهروندان مشغولند و حاميان دولت را افرادي در قالب تماميت نظام و يكسره عاري از هرگونه اشتباه و قصور.
اتهامزنيهايي بدون ارايه فرصتي براي دفاع و تحليل و تفسيرهايي مدام و يكريز درباره انقلابهاي رنگي و ناديده انگاشتن بخش گسترده اي از افكار عمومي به روال ثابت و طبيعي صداوسيما بدل شد و نقدهاي دلسوزانه منتقدان نيز در همه اين مدت راه به جايي نبرد و مديران اين رسانه همچنان دم از بيطرفي رسانه اي زدند و رسانه تحت امر خويش را همچنان "ملي" خواندند غافل از آنكه "نام حلوا بر زبان راندن نه چون حلواستي".
در چنين شرايطي از كاهش 40 درصدي درآمدهاي صداوسيما از محل آگهيهاي بازرگاني خبر آمد و اينكه بخش خصوصي تمايلي به دادن آگهي به اين رسانه ندارد و تازهتر از آن هم كه اعتراف رييس اين رسانه مبني بر كاهش شمار بينندگان انعكاس يافته است.
اين اعتراف، همچنان كه بر نادرستي عملكرد مديران اين رسانه گواهي ميدهد، در درون خود بر هوشمندي، پويايي و گزينشگر بودن مخاطبان رسانه تأكيد ميورزد. ويژگيهايي كه "نظريه كاربري و خشنودي مخاطبان" (Uses and Gratifications Theory) را به ذهن ميآورد.
پيش از ارايه اين نظريه كه "استفاده و رضامندي" هم خوانده شده است، صاحبنظران عرصه ارتباطات با سخن گفتن از انفعال مخاطبان در برابر رسانهها، افكار عمومي را قربانياني بيدفاع در برابر پيامرسانان رسانه اي ميپنداشتند كه نيوشنده اي ناتوان و پذيرنده هستند.
انديشمندان اين وادي اندك اندك دريافتند كه مخاطبان در انتخاب و بهرهمندي از پيام و رسانه ارايه دهنده آن، فعالانه عمل ميكنند و آنچنان نيست كه مطيع و تسليم محض پيامرسانان باشند. مردم انتخاب ميكنند كه مشتري چه پيام و برنامه اي باشند و آن را از كدام وسيله ارتباطي دريافت كنند. آنان كنشگرانه و با دقت در پي پيامهايي هستند كه بدان نياز دارند يا آن را ميپسندند و يا از آن بهره اي ميبرند.
از اين روي بود كه نظريه كاربري و خشنودي مخاطبان پديد آمد كه بر پايه آن، مخاطبان رسانهها، هوشمندانه براي رفع نيازهاي خود، فراهم آوردن شادي و خرسندي خويش، ارضاي علايق و خواستهها و نيز پاسخ به انگيزه هايشان به سراغ رسانه اي خاص ميروند و بر همين مبنا ممكن است به رسانه اي پشت كنند.
كاربران رسانهها فعالند و فعالانه دست به انتخاب ميزنند. آنها در گزينشهاي رسانه اي خود هدفمند و هوشمند عمل ميكنند و از ميان گزينههاي پيش رو رضايت بخش ترين مورد را بر مي گزينند.
هرچند انتقاداتي بر اين نظريه "مخاطب محور" وارد است و پاره اي از دانشمندان ارتباطات آن را خوشبينانه پنداشته و معتقدند كه در اين نظريه از قدرت تأثيرگذاري رسانهها غفلت شده است، اما به هر روي نميتوان حضور و انتخاب مخاطب را بياثر پنداشت و ديگر نميتوان مخاطب را منفعل و پذيراي صرف تصور كرد.
نميتوان در زمانه اي كه آسمانش پر است از امواجي كه ميآيند و ميروند و به پيامرسانيهاي گونهگون مشغولند، با انحصار رسانه اي به شستوشوي مغزها دست يازيد و چيزي را به زور در كاسه سر مخاطب جا كرد، كه اگر جذاب باشي و فراگير و اگر يكسويه نباشي و رماننده، به سويت كشيده مي شوند و انتخابت ميكنند آنچنان كه: حاجت مشاطه نيست روي دلارام را.
منبع: iranianmedia.blogspot.com
آقای خاتمی برای جنبش سبز چه باید بکند؟
علی تیزقدم
خاتمی یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که قدر او هنوز هم چنان که باید و شاید شناخته نشده است. یادآوری خاطرات دو سال اول حضور او در راس قوهی مجریه هنوز هم شورانگیز و هیجانآور است. بدون هیچ تردیدی آزادی بیان موجود در آن دوران کوتاه در هیچ برههای از تاریخ معاصر ایران سابقه نداشته است و شاید تنها مقطع کوچکی از ابتدای مشروطیت را بتوان با آن قیاس کرد.
خاتمی اولین کسی بود که از درون ساختار قدرت جامعهی مدنی را طلب کرد. برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی او یک غدهی سرطانی درون حکومتی را آشکار کرد و مقابل آن ایستاد. اولین رئیس جمهوری بود که شهامت کرد و بدون گزینش و زمینهسازیهای معمول، پای صحبتهای بیپردهی قشر دانشجو نشست (معمولا چون دانشجویان چیزی برای از دست دادن ندارند، بسیار صریح و رک انتقاد میکنند و این مورد قبول طبع بسیاری از حکام نیست). او کسی بود که در بحبوحهی فضاسازیهای بینالمللی در جهت نشان دادن چهرهای خشن از اسلام، بحث "گفتوگوی تمدن ها" را پیش کشید. اما مهمتر از همهی اینها: او صادقترین و راستگوترین حاکمی است که ایران تا به حال به خود دیده است. او دروغ نمیگوید و این گوهری است که همواره زبر پای اسب قدرت له شده است.
به همین دلایل است که مردم علیرغم اینکه بخاطر بعضی عقبنشینیها (مخصوصا در دورهی دوم ریاست جمهوری) از او دل چرکین هستند ولی همچنان فقط اوست که می تواند به شکل واقعی میدان نقش جهان اصفهان را مالامال از جمعیت کند و یا ۱۷۰۰۰ نفر را به سالن ۱۲۰۰۰ نفری مجموعهی آزادی بکشاند. همه به خاطر داریم که چه موجی در جامعه ایجاد شد تا او را متقاعد به حضور در انتخابات دورهی دهم ریاست جمهوری کند و زمانی که او کاندیداتوری خود را اعلام کرد، مجددا چه هنگامهای به پا شد. در اولین سفر انتخاباتی آقای خاتمی به شیراز، کیلومترها جمعیت به استقبال او آمد تا ثابت شود علی رغم برخی دلخوریها، مردم همچنان به خاتمی اعتماد دارند. پس از بیرون رفتنش از عرصهی انتخابات نیز. حمایت قاطع او از آقای موسوی تاثیر بسیار زیادی در اقبال همگانی به میرحسین داشت.
خاتمی بدون ایراد نیست، همانند همهی انسانهای دیگر، ولی در مقایسه با سایر افرادی که حکومت را در دست گرفتند، بسیار کمتر دچار خطا شد. در حال حاضر نیز او تنها کسی است که مورد وثوق اقشار مختلف اعم از مردم عادی، روشنفکران، روحانیون و مراجع، و بخصوص جوامع بینالمللی است. او در مسائل اخیر کشورمان هم موضعگیری فوقالعادهای داشت و به خصوص پس از سخنرانی آقای خامنهای در نمازجمعهی پس از انتخابات، او همچنان در صف مردم ایستاد و به شدت از کیان و آرمانهای جنبش سبز دفاع کرد. او جنبش سبز را موجی دانست که دریای بیکران مردم پشت آن است و به همین دلیل لحظهای از حرکت باز نمیایستد.
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گذارم
نمیمانم به یکجا بیقرارم
در حال حاضر جنبش سبز وظیفهی استیفای حقوق آسیب دیدگان وقایع اخیر را به عهدهی آقای کروبی گذاشته و راهبری عمومی را به آقای موسوی سپرده است، ولی به عقیدهی من اجتماع خاتمی-رفسنجانی اهمیت کلیدی در موفقیت این جنبش دارد. خاتمی با پایگاه مردمی خود و آقای رفسنجانی با قدرتی که در حکومت دارد (به واسطهی حضور در راس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت). آقای خاتمی میتواند و باید حلقهی ارتباط مردم و مراجع را که این روزها به شدت شکننده شده است، مجددا محکم کند. این موضوع به این دلیل حائز اهمیت است که همچنان درصد عظیمی از مردم ایران تا حد زیادی مذهبیاند و در همهی شئون زندگی خود چشم به مراجع دارند. آقای رفسنجانی هم باید تکلیف خود را با جناح اقتدارگرا یک بار برای همیشه روشن کند و با عمل کردن به وظایف قانونی خود در مجلس خبرگان، زمینهی احیای جمهوریت نظام را تسریع بخشد. او با این کار، جایگاه خود را در تاریخ ایران بیمه خواهد کرد.
به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
برای مرگ هم در خانه جا نیست
اگر خاموش بنشینی روا نیست
دل از دریا بریدن کار ما نیست
خاتمی یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که قدر او هنوز هم چنان که باید و شاید شناخته نشده است. یادآوری خاطرات دو سال اول حضور او در راس قوهی مجریه هنوز هم شورانگیز و هیجانآور است. بدون هیچ تردیدی آزادی بیان موجود در آن دوران کوتاه در هیچ برههای از تاریخ معاصر ایران سابقه نداشته است و شاید تنها مقطع کوچکی از ابتدای مشروطیت را بتوان با آن قیاس کرد.
خاتمی اولین کسی بود که از درون ساختار قدرت جامعهی مدنی را طلب کرد. برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی او یک غدهی سرطانی درون حکومتی را آشکار کرد و مقابل آن ایستاد. اولین رئیس جمهوری بود که شهامت کرد و بدون گزینش و زمینهسازیهای معمول، پای صحبتهای بیپردهی قشر دانشجو نشست (معمولا چون دانشجویان چیزی برای از دست دادن ندارند، بسیار صریح و رک انتقاد میکنند و این مورد قبول طبع بسیاری از حکام نیست). او کسی بود که در بحبوحهی فضاسازیهای بینالمللی در جهت نشان دادن چهرهای خشن از اسلام، بحث "گفتوگوی تمدن ها" را پیش کشید. اما مهمتر از همهی اینها: او صادقترین و راستگوترین حاکمی است که ایران تا به حال به خود دیده است. او دروغ نمیگوید و این گوهری است که همواره زبر پای اسب قدرت له شده است.
به همین دلایل است که مردم علیرغم اینکه بخاطر بعضی عقبنشینیها (مخصوصا در دورهی دوم ریاست جمهوری) از او دل چرکین هستند ولی همچنان فقط اوست که می تواند به شکل واقعی میدان نقش جهان اصفهان را مالامال از جمعیت کند و یا ۱۷۰۰۰ نفر را به سالن ۱۲۰۰۰ نفری مجموعهی آزادی بکشاند. همه به خاطر داریم که چه موجی در جامعه ایجاد شد تا او را متقاعد به حضور در انتخابات دورهی دهم ریاست جمهوری کند و زمانی که او کاندیداتوری خود را اعلام کرد، مجددا چه هنگامهای به پا شد. در اولین سفر انتخاباتی آقای خاتمی به شیراز، کیلومترها جمعیت به استقبال او آمد تا ثابت شود علی رغم برخی دلخوریها، مردم همچنان به خاتمی اعتماد دارند. پس از بیرون رفتنش از عرصهی انتخابات نیز. حمایت قاطع او از آقای موسوی تاثیر بسیار زیادی در اقبال همگانی به میرحسین داشت.
خاتمی بدون ایراد نیست، همانند همهی انسانهای دیگر، ولی در مقایسه با سایر افرادی که حکومت را در دست گرفتند، بسیار کمتر دچار خطا شد. در حال حاضر نیز او تنها کسی است که مورد وثوق اقشار مختلف اعم از مردم عادی، روشنفکران، روحانیون و مراجع، و بخصوص جوامع بینالمللی است. او در مسائل اخیر کشورمان هم موضعگیری فوقالعادهای داشت و به خصوص پس از سخنرانی آقای خامنهای در نمازجمعهی پس از انتخابات، او همچنان در صف مردم ایستاد و به شدت از کیان و آرمانهای جنبش سبز دفاع کرد. او جنبش سبز را موجی دانست که دریای بیکران مردم پشت آن است و به همین دلیل لحظهای از حرکت باز نمیایستد.
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گذارم
نمیمانم به یکجا بیقرارم
در حال حاضر جنبش سبز وظیفهی استیفای حقوق آسیب دیدگان وقایع اخیر را به عهدهی آقای کروبی گذاشته و راهبری عمومی را به آقای موسوی سپرده است، ولی به عقیدهی من اجتماع خاتمی-رفسنجانی اهمیت کلیدی در موفقیت این جنبش دارد. خاتمی با پایگاه مردمی خود و آقای رفسنجانی با قدرتی که در حکومت دارد (به واسطهی حضور در راس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت). آقای خاتمی میتواند و باید حلقهی ارتباط مردم و مراجع را که این روزها به شدت شکننده شده است، مجددا محکم کند. این موضوع به این دلیل حائز اهمیت است که همچنان درصد عظیمی از مردم ایران تا حد زیادی مذهبیاند و در همهی شئون زندگی خود چشم به مراجع دارند. آقای رفسنجانی هم باید تکلیف خود را با جناح اقتدارگرا یک بار برای همیشه روشن کند و با عمل کردن به وظایف قانونی خود در مجلس خبرگان، زمینهی احیای جمهوریت نظام را تسریع بخشد. او با این کار، جایگاه خود را در تاریخ ایران بیمه خواهد کرد.
به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
برای مرگ هم در خانه جا نیست
اگر خاموش بنشینی روا نیست
دل از دریا بریدن کار ما نیست
باز هم هزینه خواهم داد
علیرضا ریاحی:
برای سعید حجاریان
و دستان بزرگش که شبی در دستانم بود و چهار طبقه در تاریکی آن چهار سال تاریک - برق نبود - بالا رفتیم. و نمازی که نشسته در تاریکی خواند
من چه بگویم برای تو
از خاطر ِ جمعی عظیم
یا از خاطرات کوچک خودم
که انسان دنیایی است
از چند باری که دستت را گرفته بودم
کمکت کنم که راه بروی
و هربار
از خودم، از دستم، از پایم
و از تمام جسم مقتصدم
شرمم شده بود
از کلام پر از درنگ و دقتت
با کلماتی بریده بریده
و آهنگی شوخ و کودکانه
و نگاهت
که از پس شیطنتی پنجاه ساله
روح رنجور و تیپاخورده ام را
چند بار چنان به شوق آورد
که عشق را در دلم
با زبانی گنگ و الکن
بریده بریده فریاد زدم
* * *
من چه بگویم برای تو
منی که اکنون قلمم
تعادلش را نمی تواند روی کاغذ حفظ کند
و کسی باید دستش را بگیرد
. . .
سرم گیج می رود
از نوشتن این بندها
از صدای فریادهای فرو خفته ات
در گوش های بی نوای من
که اکنون تمامش
مدام در جمجمه ام می پیچد
و بند بند تنم را می لرزاند
- که انسان، زندانی است
* * *
من چه باید برایت بگویم
که تو خود پیش تر
نشسته بر صندلی چرخ دار
از ایستادن گفته بودی
و وجدان جمعیتی عظیم را
بر آسمان آزادی دوخته بودی
که "باز هم هزینه خواهم داد"
وان خلق بیشمار را
بر شانه های خود نشاندی
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
* * *
خدایا خداوندا
برای تو چه می توان گفت
برای تو که ضاربانت را
عامدانه بخشیدی
و از آمران کینه توز
حتی ذره ای نیز
نهراسیدی
آمرانی که بزرگی را
و بزرگواری را
هیچ گاه تاب نیاورده اند
اما
تو نامت را پیش چشمان مضطرب همین آمران و ضاربان
- کسانی که حتی از سنگ نوشته است نیز خواهند ترسید. و برای سنگ مزارت نیز مذبوحانه گناهی خواهند تراشید؛
بر سنگ های سترگ تاریخ تراشیدی
* * *
برای تو چه می توان سرود
که در آن مضحکه عدل
سر سبزت را حتی زبان سرخی نبود
- که پیغامی به باد دهد
تنها دستان نحیف و بزرگت بود
که برگ می زد
و وجدان جماعتی عظیم
که حتی در آیینه جعبه جادوگران نیز
دوباره جوانه می زد
و این بار شاید
در پیشگاه نسلی جدید
- فکر می کنی کدام را باید باور کرد؟ این کلمات پنجاه و چند روزه، یا این چشم های پنجاه و چند ساله را
" ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگرکامی نگیریم از بهار "
* * *
برای تو چگونه می توان شعری سرود
که برخاستنت
خود شعر بود
برای قلب هایی که در اسفند به ناگاه گرفت
برای تو که وجود نجیبت
بی وجودان مارگزیده ی در سوراخ های هزارتوی مخفی خزیده را
جاودانه آرام گرفت
برای تو
که معجزه ای
برای تو
که حتی گلوله نیز
در گونه های بی گناه تو
آرام گرفت
شهریور 1388
برای سعید حجاریان
و دستان بزرگش که شبی در دستانم بود و چهار طبقه در تاریکی آن چهار سال تاریک - برق نبود - بالا رفتیم. و نمازی که نشسته در تاریکی خواند
من چه بگویم برای تو
از خاطر ِ جمعی عظیم
یا از خاطرات کوچک خودم
که انسان دنیایی است
از چند باری که دستت را گرفته بودم
کمکت کنم که راه بروی
و هربار
از خودم، از دستم، از پایم
و از تمام جسم مقتصدم
شرمم شده بود
از کلام پر از درنگ و دقتت
با کلماتی بریده بریده
و آهنگی شوخ و کودکانه
و نگاهت
که از پس شیطنتی پنجاه ساله
روح رنجور و تیپاخورده ام را
چند بار چنان به شوق آورد
که عشق را در دلم
با زبانی گنگ و الکن
بریده بریده فریاد زدم
* * *
من چه بگویم برای تو
منی که اکنون قلمم
تعادلش را نمی تواند روی کاغذ حفظ کند
و کسی باید دستش را بگیرد
. . .
سرم گیج می رود
از نوشتن این بندها
از صدای فریادهای فرو خفته ات
در گوش های بی نوای من
که اکنون تمامش
مدام در جمجمه ام می پیچد
و بند بند تنم را می لرزاند
- که انسان، زندانی است
* * *
من چه باید برایت بگویم
که تو خود پیش تر
نشسته بر صندلی چرخ دار
از ایستادن گفته بودی
و وجدان جمعیتی عظیم را
بر آسمان آزادی دوخته بودی
که "باز هم هزینه خواهم داد"
وان خلق بیشمار را
بر شانه های خود نشاندی
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
* * *
خدایا خداوندا
برای تو چه می توان گفت
برای تو که ضاربانت را
عامدانه بخشیدی
و از آمران کینه توز
حتی ذره ای نیز
نهراسیدی
آمرانی که بزرگی را
و بزرگواری را
هیچ گاه تاب نیاورده اند
اما
تو نامت را پیش چشمان مضطرب همین آمران و ضاربان
- کسانی که حتی از سنگ نوشته است نیز خواهند ترسید. و برای سنگ مزارت نیز مذبوحانه گناهی خواهند تراشید؛
بر سنگ های سترگ تاریخ تراشیدی
* * *
برای تو چه می توان سرود
که در آن مضحکه عدل
سر سبزت را حتی زبان سرخی نبود
- که پیغامی به باد دهد
تنها دستان نحیف و بزرگت بود
که برگ می زد
و وجدان جماعتی عظیم
که حتی در آیینه جعبه جادوگران نیز
دوباره جوانه می زد
و این بار شاید
در پیشگاه نسلی جدید
- فکر می کنی کدام را باید باور کرد؟ این کلمات پنجاه و چند روزه، یا این چشم های پنجاه و چند ساله را
" ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگرکامی نگیریم از بهار "
* * *
برای تو چگونه می توان شعری سرود
که برخاستنت
خود شعر بود
برای قلب هایی که در اسفند به ناگاه گرفت
برای تو که وجود نجیبت
بی وجودان مارگزیده ی در سوراخ های هزارتوی مخفی خزیده را
جاودانه آرام گرفت
برای تو
که معجزه ای
برای تو
که حتی گلوله نیز
در گونه های بی گناه تو
آرام گرفت
شهریور 1388
ماندگان و رفتگان
بخوان به نام شهیدان سرود فتح فردا را
بخوان همراه عزیزان سرود آزادی یاران را
بخوان که شاید شب از شهر بگذرد
بخوان که شاید شادی به این خانه ی ویران بازگردد
بمان و بخوان و جاری باش
کودکان فردا را تو یاری باش
گرچه امروز در اسارت ایام میگذرانیم ما
اما تو نشانی از آزادی باش
گر خون یک تن از ما ظالم ریخت
بدان که طناب دار خویش بر گردن آویخت
بخوان همراه عزیزان سرود آزادی یاران را
بخوان که شاید شب از شهر بگذرد
بخوان که شاید شادی به این خانه ی ویران بازگردد
بمان و بخوان و جاری باش
کودکان فردا را تو یاری باش
گرچه امروز در اسارت ایام میگذرانیم ما
اما تو نشانی از آزادی باش
گر خون یک تن از ما ظالم ریخت
بدان که طناب دار خویش بر گردن آویخت
مسلخ انديشه
انديشه سبز مرا يارب به مسلخ مي برند
برقامت آزادگان زنجير محنت مي تنند
تيغ تحجر بسته اند اندر ميان و باوضو
حلقوم مردان تورا در كنج زندان مي درند
گوش فلك كر كرده اند از ظلم اسرائيليان
فرياد ظلم خويش را نتوان شنودن،خود كرند
خود مهره بيگانه اند اين قوم و آنگه اي عجب
برجوشش خودجوش ما انگ اجانب مي زنند
ناچيزتر از خار و خس هستند و آنگه اي عجب
برموج عالمگير ما نام خس و خش مي نهند
اين نانجيبان گشته اند از دولت ما حكمران
اكنون ولي مشروعيت از دست ايزد مي خرند
دارائي اين سرزمين سيرابشان گويا نكرد
كز جان سبز انديش ما زالو صفت خون مي مكند
خلخال از پاي زني ،كندند و مولامان چه گفت
بيدار شو،بيدار شو اينان خود پا مي كنند
با رب مخواه اين جور را، اين ظلم ايمان سوز را
آخر به نام ناميت اينان چنين ره مي روند
برقامت آزادگان زنجير محنت مي تنند
تيغ تحجر بسته اند اندر ميان و باوضو
حلقوم مردان تورا در كنج زندان مي درند
گوش فلك كر كرده اند از ظلم اسرائيليان
فرياد ظلم خويش را نتوان شنودن،خود كرند
خود مهره بيگانه اند اين قوم و آنگه اي عجب
برجوشش خودجوش ما انگ اجانب مي زنند
ناچيزتر از خار و خس هستند و آنگه اي عجب
برموج عالمگير ما نام خس و خش مي نهند
اين نانجيبان گشته اند از دولت ما حكمران
اكنون ولي مشروعيت از دست ايزد مي خرند
دارائي اين سرزمين سيرابشان گويا نكرد
كز جان سبز انديش ما زالو صفت خون مي مكند
خلخال از پاي زني ،كندند و مولامان چه گفت
بيدار شو،بيدار شو اينان خود پا مي كنند
با رب مخواه اين جور را، اين ظلم ايمان سوز را
آخر به نام ناميت اينان چنين ره مي روند
فرهنگنامه سبز(36) مرتضوی
مرتضوی( Mortazavi ): نوعی قصاب که فرق گاو و روزنامه را نمی فهمید. نوعی قاضی باهوش که متن اعترافات هر متهمی را از قبل می دانست. قاضی شعبه 1410 سابق. قاضی دادگاه مطبوعات. طول 120 سانت و عرض 80 سانت. مسوول واحد اعزام روزنامه نگاران به خارج از کشور. وی موفق شد صدها روزنامه نگار را برای تحصیل به دانشگاههای جهان بفرستد تا خودش در ایران دکترا بگیرد. نوعی فحش ناموسی؛ مثال: " مرتضوی نشو": کثافتکاری راه نیانداز. " مرتضوی بازی درنیار": دروغ نگو. " مرتضوی شد رفت": دیگر به او هیچ امیدی نیست. " مرتضوی گری": شرارت و پلیدی. " مثل مرتضوی می مونه": هیچ کاری از او بعید نیست. کاربرد در جمله: " مرتضوی برکنار و معاون دادستان کل کشور شد."
زندگینامه: وی متاسفانه به دنیا آمد. پس از تحصیل در دبیرستان و دو سال پس از تمام شدن جنگ به بسیج رفت و چون هیچ روزنامه ای در بسیج برای توقیف کردن وجود نداشت، به عنوان سهمیه بسیج وارد دانشگاه آزاد تفت شد. مرتضوی با خواندن یک روزنامه متوجه شد که محل دفتر روزنامه ها و طبعا توقیف آنها در تهران است. وی به تهران آمد و در ترمینال خزانه کار خود را با پاره کردن یک روزنامه همشهری آغاز کرد. سپس از طریق یزدی وارد قوه قضائیه شد و با توقیف روزنامه جامعه کارش را آغاز کرد. وی در مدت ده سال دویست روزنامه و نشریه را توقیف و روزنامه نگاران را زندانی کرد. پس از نابود کردن کلیه روزنامه ها به توقیف کسانی که شلوار گشاد یا چکمه تنگ می پوشیدند پرداخت و یک سال بعد چون هیچ روزنامه ای باقی نمانده بود، به توقیف زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان، نمایندگان سابق مجلس، وزرای سابق و هر کسی که قبلا روزنامه می خواند پرداخت. قاضی مرتضوی موفق شد، تلویزیون بی بی سی، رادیو زمانه، صدای آمریکا، رادیو فردا را تشکیل داده یا مشکل نیروی انسانی آنان را حل کند. او در آخرین جلسه دادگاهش ماکس وبر، پارسونز، هانتینگتون، کارل مارکس، آلبرت انشتین، زکریای رازی، عبید زاکانی و دانشگاههای هاروارد، آکسفورد و کمبریج را محاکمه کرد و پس از اخذ مدرک دکترا، از سوی صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائیه برکنار شد. همزمان با دریافت دکترای مرتضوی 70 نفر در تهران کشته و صدها نفر مجروح شدند.
وی دکترای حقوق دارد، تحقیقات ویژه او چنین است: " حقوق بالینی"، " حقوق عملی درونگرا در مجازات اسلامی"، " بررسی تطبیقی فیزیک و حقوق"، " فارماکولوژی متهم"، " نقش خانواده در بازجویی متهم"، " پژوهش فلسفه تطبیقی غرب از روی صفحه دوم کیهان"، " شیوه های جردادن حریم خصوصی متهم"، " بررسی نقش کفش در کشف حقیقت"، " بررسی ارتفاع شناسانه نقش سه پایه بر تسلط بر واقعیات قضایی در دادگاه."
جملات قصار: " اگر گنجی بمیرد مگه چی می شه، ای همه در زندان می می رن، ای هم روش"، " مواظب ای شمس الواعظین باشین، ای ریمیل داره، ریمیل شم به کامپیوتر وصله."، " کشته شدگان در بازجویی قبل از دستگیری مننژیت داشتند."، " جاسوسان دستگیر شده موساد اطلاعات را روی لب تاب ضبط می کردند."، " علت لاغر شدن زندانی گرفتن رژیم برای تناسب اندام بود."، " دماغ متهم در بازجویی نشکسته، بلکه عمل جراحی زیبایی انجام داده است."، " علت پیشرفت من تقواح است."
شاعر در باب او تضمین کرد
قاضی الدوله مقبل دیوان
آنکه نبود مثال او شیطان
قد او نیست جز چهار وجب
نصف او مانده در زمین پنهان
آمده است از ولایت میبد
شده با زور و عنف دادستان
زندگینامه: وی متاسفانه به دنیا آمد. پس از تحصیل در دبیرستان و دو سال پس از تمام شدن جنگ به بسیج رفت و چون هیچ روزنامه ای در بسیج برای توقیف کردن وجود نداشت، به عنوان سهمیه بسیج وارد دانشگاه آزاد تفت شد. مرتضوی با خواندن یک روزنامه متوجه شد که محل دفتر روزنامه ها و طبعا توقیف آنها در تهران است. وی به تهران آمد و در ترمینال خزانه کار خود را با پاره کردن یک روزنامه همشهری آغاز کرد. سپس از طریق یزدی وارد قوه قضائیه شد و با توقیف روزنامه جامعه کارش را آغاز کرد. وی در مدت ده سال دویست روزنامه و نشریه را توقیف و روزنامه نگاران را زندانی کرد. پس از نابود کردن کلیه روزنامه ها به توقیف کسانی که شلوار گشاد یا چکمه تنگ می پوشیدند پرداخت و یک سال بعد چون هیچ روزنامه ای باقی نمانده بود، به توقیف زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان، نمایندگان سابق مجلس، وزرای سابق و هر کسی که قبلا روزنامه می خواند پرداخت. قاضی مرتضوی موفق شد، تلویزیون بی بی سی، رادیو زمانه، صدای آمریکا، رادیو فردا را تشکیل داده یا مشکل نیروی انسانی آنان را حل کند. او در آخرین جلسه دادگاهش ماکس وبر، پارسونز، هانتینگتون، کارل مارکس، آلبرت انشتین، زکریای رازی، عبید زاکانی و دانشگاههای هاروارد، آکسفورد و کمبریج را محاکمه کرد و پس از اخذ مدرک دکترا، از سوی صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائیه برکنار شد. همزمان با دریافت دکترای مرتضوی 70 نفر در تهران کشته و صدها نفر مجروح شدند.
وی دکترای حقوق دارد، تحقیقات ویژه او چنین است: " حقوق بالینی"، " حقوق عملی درونگرا در مجازات اسلامی"، " بررسی تطبیقی فیزیک و حقوق"، " فارماکولوژی متهم"، " نقش خانواده در بازجویی متهم"، " پژوهش فلسفه تطبیقی غرب از روی صفحه دوم کیهان"، " شیوه های جردادن حریم خصوصی متهم"، " بررسی نقش کفش در کشف حقیقت"، " بررسی ارتفاع شناسانه نقش سه پایه بر تسلط بر واقعیات قضایی در دادگاه."
جملات قصار: " اگر گنجی بمیرد مگه چی می شه، ای همه در زندان می می رن، ای هم روش"، " مواظب ای شمس الواعظین باشین، ای ریمیل داره، ریمیل شم به کامپیوتر وصله."، " کشته شدگان در بازجویی قبل از دستگیری مننژیت داشتند."، " جاسوسان دستگیر شده موساد اطلاعات را روی لب تاب ضبط می کردند."، " علت لاغر شدن زندانی گرفتن رژیم برای تناسب اندام بود."، " دماغ متهم در بازجویی نشکسته، بلکه عمل جراحی زیبایی انجام داده است."، " علت پیشرفت من تقواح است."
شاعر در باب او تضمین کرد
قاضی الدوله مقبل دیوان
آنکه نبود مثال او شیطان
قد او نیست جز چهار وجب
نصف او مانده در زمین پنهان
آمده است از ولایت میبد
شده با زور و عنف دادستان
شورای دفاع از حق تحصیل خواستار آزادی دانشجویان دربند شد
شبکه جنبش راه سبز(جرس): شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار اطلاعیه ای ضمن محکوم کردن بازداشت تعدادی از دانشجویان در جریان دستگیری های پس از انتخابات ریاست جمهوری با ذکر نام سید ضیاالدین نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری و پیمان عارف خواستار آزادی این دانشجویان و همچنین کیوان صمیمی یکی از فعالان دفاع از حق تحصیل شد.
متن کامل بیانیه شورای دفاع از حق تحصیل به این شرح است:
دانشجویان گرامی و مردم بیدار ایران زمین
نزدیک به سه ماه است که گروهی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل زندانی اند. همان دانشجویانی که وجودشان بارها از سوی مقامات دولت نهم انکار شده و همچنان نیز می شود.
گویا مسئولان، از این دانشجویان که ستمکارانه حق تحصیل شان سلب شده است، انتظار داشته اند که پس از ادعاهای رییس جمهور در انکار وجود دانشجویان ستاره دار در مناظره های تلویزیونی، با سکوت خود بر این ادعاها مهر تأیید بزنند و حال که این گونه نشده و دانشجویان ستاره دار مظلومیت خود را فریاد زده اند، بازداشت می شوند.
اینک دانشجویان محروم از تحصیل به خاطر حق طلبی، مبارزه با دروغگویی و تزویر و درخواست برابری در برخورداری از حقِ انسانیِ تحصیل، زندانی، تهدید، شکنجه و مجازات می شوند.
بنا بر اطلاعات رسیده، دوستان ما در زندان برای اعتراف به همکاری با «سازمان منافقین» و «خط گرفتن از خارج» به شدت تحت فشارند.
این اتهام ها که زاییدۀ ذهن های بیمار و تخیلات گمراه است در برخی نشریات حامی دولت مطرح شده و در کیفرخواست دادگاه رسیدگی به اعتراضات پس از انتخابات نیز تکرار گردیده است. بی اساس بودن این اتهامات روشن تر از آفتاب است و همگان می دانند که این اتهام زنی ها و محاکمه ها تلاشی هایی اند برای خفه کردن صدای دانشجویان ستاره دار.
«شورای دفاع از حق تحصیل»، آزادی دانشجویان محروم از تحصیل: علیرضا خوشبخت، زهرا توحیدی و حسام سلامت را پس از دو ماه اسارت به خانواده ها و دوستان ایشان تبریک گفته و در ادامه آزادی دیگر دانشجویان محروم از تحصیل: سید ضیاالدین نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری و پیمان عارف و همچنین کیوان صمیمی –فعال حق تحصیل- را قاطعانه از مسئولان خواستار است.
شورا آزاد کردن این دانشجویان را به صلاح مسئولان و حفظ حیثیت نظام می داند چرا که این دانشجویان نه اطلاعات پنهانی دارند که به درد بازجوها بخورد، نه علی رغم فشارها اتهامات بی اساس آنها را قبول می کنند و نه اگر مجبور به پذیرش آن ها شوند، ملت آنها را قبول می کنند. نباید نیازی به گفتن باشد که اعتراف گیری دیگر شیوه ای قدیمی و نخ نما شده و مثال آب در هاون کوبیدن است.
امید که درخواب ماندگان نیز به زودی به جماعت هشیاران بپیوندند.
شورای دفاع از حق تحصیل
9 شهریور 88
متن کامل بیانیه شورای دفاع از حق تحصیل به این شرح است:
دانشجویان گرامی و مردم بیدار ایران زمین
نزدیک به سه ماه است که گروهی از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل زندانی اند. همان دانشجویانی که وجودشان بارها از سوی مقامات دولت نهم انکار شده و همچنان نیز می شود.
گویا مسئولان، از این دانشجویان که ستمکارانه حق تحصیل شان سلب شده است، انتظار داشته اند که پس از ادعاهای رییس جمهور در انکار وجود دانشجویان ستاره دار در مناظره های تلویزیونی، با سکوت خود بر این ادعاها مهر تأیید بزنند و حال که این گونه نشده و دانشجویان ستاره دار مظلومیت خود را فریاد زده اند، بازداشت می شوند.
اینک دانشجویان محروم از تحصیل به خاطر حق طلبی، مبارزه با دروغگویی و تزویر و درخواست برابری در برخورداری از حقِ انسانیِ تحصیل، زندانی، تهدید، شکنجه و مجازات می شوند.
بنا بر اطلاعات رسیده، دوستان ما در زندان برای اعتراف به همکاری با «سازمان منافقین» و «خط گرفتن از خارج» به شدت تحت فشارند.
این اتهام ها که زاییدۀ ذهن های بیمار و تخیلات گمراه است در برخی نشریات حامی دولت مطرح شده و در کیفرخواست دادگاه رسیدگی به اعتراضات پس از انتخابات نیز تکرار گردیده است. بی اساس بودن این اتهامات روشن تر از آفتاب است و همگان می دانند که این اتهام زنی ها و محاکمه ها تلاشی هایی اند برای خفه کردن صدای دانشجویان ستاره دار.
«شورای دفاع از حق تحصیل»، آزادی دانشجویان محروم از تحصیل: علیرضا خوشبخت، زهرا توحیدی و حسام سلامت را پس از دو ماه اسارت به خانواده ها و دوستان ایشان تبریک گفته و در ادامه آزادی دیگر دانشجویان محروم از تحصیل: سید ضیاالدین نبوی، مجید دری، شیوا نظرآهاری و پیمان عارف و همچنین کیوان صمیمی –فعال حق تحصیل- را قاطعانه از مسئولان خواستار است.
شورا آزاد کردن این دانشجویان را به صلاح مسئولان و حفظ حیثیت نظام می داند چرا که این دانشجویان نه اطلاعات پنهانی دارند که به درد بازجوها بخورد، نه علی رغم فشارها اتهامات بی اساس آنها را قبول می کنند و نه اگر مجبور به پذیرش آن ها شوند، ملت آنها را قبول می کنند. نباید نیازی به گفتن باشد که اعتراف گیری دیگر شیوه ای قدیمی و نخ نما شده و مثال آب در هاون کوبیدن است.
امید که درخواب ماندگان نیز به زودی به جماعت هشیاران بپیوندند.
شورای دفاع از حق تحصیل
9 شهریور 88
رییسی: هیات سه نفره قضایی امروز نامه کروبی را بررسی می کند
شبکه جنبش راه سبز(جرس): سید ابراهیم رییسی معاون اول قوه قضائيه از بررسي نامه مهدي كروبي در جلسه امروز هيات سه نفره قضايي خبر داد.
سيدابراهيم رئيسي در خصوص هيات سه نفره قضايي كه به دستور رئيس قوه قضائيه براي پيگيري حوادث اخير تشكيل شده،به ایلنا گفت« دغدغه ما در اين هيات سه نفره همان دغدغهاي است كه همه دلسوزان نظام دارند و آن اين است كه به حق و عدالت عمل شود و يك داوري عادلانه صورت گيرد. »
وي با تاكيد بر اينكه در اين هيات به دنبال اين هستيم كه در مرحله تحقيق، دادسرا و دادگاه اقدامات به صورت قانونمند باشد ادامه داد «تاكيد ما به دادستان، رئيس دادگاه و در بخش تحقيقات رعايت كامل قانون و رعايت حق و عدل در اين رسيدگيها است. »
معاون اول قوه قضائيه ماموريت اين هيات را نظارت بر جريان رسيدگي حوادث اخير براساس قانون و دادرسي عادلانه عنوان كرد و گفت: چه در رسيدگي به پرونده بازداشت شدگان و چه نسبت به تخلفات و جرائمي كه صورت گرفته است تماما معيار خود را قانون قرار دادهايم و من به مردم و به همه دلسوزان انقلاب و نظام با هر گرايشي اطمينان ميدهم كه انشاءالله دغدغه قوه قضائيه و اين هيات عمل به قانون در روند رسيدگيها چه در مرحله دادسرا و چه در مرحله دادگاه و رسيدگي نهايي باشد.»
رئيسي در پاسخ به اين كه تاكنون در اين هيات چه اقداماتي صورت گرفته است گفت«همانطور كه ميدانيد از حكم صادر شده براي تشكيل اين هيات 48 ساعت نميگذرد ولي ما در اين مدت با دادستان جديد تهران جعفري جلساتي برگزار كرديم.»
وي افزود« امروز هم با رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح جلسه داريم تا ببينيم در اين سازمان چه كارهايي صورت گرفته است.»
وي تاكيد كرد «جلسات ما هر روز برگزار ميشود تا در آن بر روند رسيدگي، پيگيري و نظارت كنيم تا كوچكترين تخلفي را در اين زمينه شاهد نباشيم.»
معاون اول قوه قضائيه همچنین در پاسخ به این پرسش كه آيا نامه مهدي كروبي را بررسي كردهايد اظهار داشت« اين نامه از سوي رئيس قوه قضائيه به اين هيات ارجاع شده و قرار است در جلسه امروز آن را بررسي كنيم.»
رئيسي درباره این که آيا از مهدي كروبي نيز دعوت به عمل خواهيد آورد نیز گفت« قرار است در جلسه امروز تنها نامه كروبي مطرح شود.»
سيدابراهيم رئيسي در خصوص هيات سه نفره قضايي كه به دستور رئيس قوه قضائيه براي پيگيري حوادث اخير تشكيل شده،به ایلنا گفت« دغدغه ما در اين هيات سه نفره همان دغدغهاي است كه همه دلسوزان نظام دارند و آن اين است كه به حق و عدالت عمل شود و يك داوري عادلانه صورت گيرد. »
وي با تاكيد بر اينكه در اين هيات به دنبال اين هستيم كه در مرحله تحقيق، دادسرا و دادگاه اقدامات به صورت قانونمند باشد ادامه داد «تاكيد ما به دادستان، رئيس دادگاه و در بخش تحقيقات رعايت كامل قانون و رعايت حق و عدل در اين رسيدگيها است. »
معاون اول قوه قضائيه ماموريت اين هيات را نظارت بر جريان رسيدگي حوادث اخير براساس قانون و دادرسي عادلانه عنوان كرد و گفت: چه در رسيدگي به پرونده بازداشت شدگان و چه نسبت به تخلفات و جرائمي كه صورت گرفته است تماما معيار خود را قانون قرار دادهايم و من به مردم و به همه دلسوزان انقلاب و نظام با هر گرايشي اطمينان ميدهم كه انشاءالله دغدغه قوه قضائيه و اين هيات عمل به قانون در روند رسيدگيها چه در مرحله دادسرا و چه در مرحله دادگاه و رسيدگي نهايي باشد.»
رئيسي در پاسخ به اين كه تاكنون در اين هيات چه اقداماتي صورت گرفته است گفت«همانطور كه ميدانيد از حكم صادر شده براي تشكيل اين هيات 48 ساعت نميگذرد ولي ما در اين مدت با دادستان جديد تهران جعفري جلساتي برگزار كرديم.»
وي افزود« امروز هم با رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح جلسه داريم تا ببينيم در اين سازمان چه كارهايي صورت گرفته است.»
وي تاكيد كرد «جلسات ما هر روز برگزار ميشود تا در آن بر روند رسيدگي، پيگيري و نظارت كنيم تا كوچكترين تخلفي را در اين زمينه شاهد نباشيم.»
معاون اول قوه قضائيه همچنین در پاسخ به این پرسش كه آيا نامه مهدي كروبي را بررسي كردهايد اظهار داشت« اين نامه از سوي رئيس قوه قضائيه به اين هيات ارجاع شده و قرار است در جلسه امروز آن را بررسي كنيم.»
رئيسي درباره این که آيا از مهدي كروبي نيز دعوت به عمل خواهيد آورد نیز گفت« قرار است در جلسه امروز تنها نامه كروبي مطرح شود.»
انتقاد از تطمیع نمایندگان برای گرفتن رای اعتماد
شبکه جنبش راه سبز(جرس): اخبار تطمیع نمایندگان برای گرفتن رای اعتماد به شکل های گوناگون از مسایلی است که این روزها به وفور شنیده می شود، مساله ای که در طول ریاست محمود احمدی نژاد بر دولت به کرات دیده شده و از سوی اشخاص و چهره های مختلف نیز به آن اعتراض شده است.
در همین باره امروز روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم «حسن خیاطی» به این موضوع پرداخته و نوشته :
اذهان عمومي جامعه درست است كه در سايه حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري به شدت مخدوش و از جريانات بوقوع پيوسته دچار تكدر و نارضايتي است اما آنقدر فراموشكار هم نيست كه پديده هاي سياسي و بدعت گذاريهاي نوين در تعاملات سياسي را به اين زوديها فراموش كند.
هنوز مدت زيادي از ماجراي توزيع چكهاي پنج ميليوني ميان برخي نمايندگان مجلس كه ظاهرا به بهانه كمك به بازسازي هزينه در مساجد حوزه هاي انتخابيه آنان اما در باطن به عنوان خريد راي براي يكي از وزرايي كه تقلب وي در ارائه مدرك جعلي دكترا براي نمايندگان مجلس محرز شده بود نگذشته است كه اينبار اخبار مشابهي با عناوين «دلالي راي براي وزراي پيشنهادي»، « اختصاص عجيب صد ميليون توماني به هر نماينده در آستانه راي اعتماد»، «ميهماني هاي شبانه آقاي وزير پيشنهادي در باشگاه ...» و نظير آنها منتشر شده است.
در اين 30 سالي كه از عمر انقلاب اسلامي ايران مي گذرد تمسك به چنين روشها و رويكردهايي سابقه نداشته و تقريبا در هيچ دولتي مشاهده نشده بود كه علنا مديران درصدد تطميع سياستمداران و نمايندگان مجلس براي اخذ راي آنان باشند و عجيب اينكه زماني هم كه اين تلاشها لو رفته و رسانه اي مي شود دست اندركاران ذينفع به جاي عذرخواهي از گرايش به چنين اعمالي به توجيه عملكردها مي پردازند و عجيب تر اينكه اين توجيه را با عصبانيت و طلبكاري صدچندان به نمايش مي گذارند.
همين چند روز پيش خبري منتشر شد كه مي گفت يكي از وزيران پيشنهادي در آستانه گرفتن راي اعتماد از نمايندگان مجلس پيشنهادي را مبني بر هزينه كردن 20 ميليارد تومان بودجه با نظر نمايندگان مجلس در روستاها ارائه كرده است ! خبر ديگر حكايت از توزيع كارتن هدايا پس از سفره چربي در يكي از باشگاهها دارد بطوريكه برخي دريافت كنندگان اين كارتن ها از دست و دلبازي توزيع كنندگان اظهار تعجب كرده اند!
پرواضح است كه چنين روشهايي براي اولين بار نيست كه اتفاق مي افتد و قطعا آخرين آن نيز نخواهد بود اما توجيه اين بدعت گذاري آشكار با عناويني مانند «افطاري»يا «جلسه هماهنگي ميان وزراي پيشنهادي و نمايندگان مجلس» توهين آشكار به شعور جامعه و مسئولان آن است .
اگر قرار است وزراي پيشنهادي با نمايندگان مجلس جلسات هماهنگي برگزار كنند و به نوعي تعامل يا شناخت برسند عرف آن بوده است كه با مراجعه به كميسيونهاي مختلف مجلس و برگزاري جلسات متعدد با آنان اين تعامل و شناخت را بوجود بياورند نه آنكه با گستراندن سفره هايي رنگين كه البته محل هزينه هاي آن هم جاي سئوال دارد بدعت يا لااقل شائبه خريد راي در اذهان را باقي بگذارند.
اين شائبه از آنجا قوت مي گيرد كه برخي مديران دولتي سابقه خوبي از اين گونه اعمال در پرونده خود دارند و هنوز مديركلي كه در صحن علني مجلس ميان نمايندگان توزيع چكهاي پنج ميليوني مي كرد و بابرخورد برخي از نمايندگان مواجه شد به فراموشي سپرده نشده است.
اما نكته اي كه اهميت آن بيشتر از رويكردهاي خطرناك اينچنيني است توجيه اين رويكردها آن هم با قیافه اي حق به جانب و طلبكارانه است. يك مسئول دولتي در توجيه روش دوستان خود مي گويد :« کاملا بديهي است كه نمايندگان محترم مجلس براي آشنايي بيشتر با وزراي پيشنهادي از فرصتهاي اندك باقي مانده در جهت رايزني هاي بيشتر و كسب اطلاعات جامع تر استفاده كنند.»
دولتمردان اخيرا بدعتهاي زيادي را وارد تعاملات سياسي كرده اند و هر بار نيز در برابر اعتراضها و انتقادهاي دلسوزانه با توسل به نوعي پرخاشگري و اتهام زني مخالفين خود را مورد حمله قرار داده اند مانند همين مورد كه مدافع دولتي معتقدند كساني كه اقدام به انتشار اخبار مورد اشاره در بالا كرده اند گرايشهاي سياسي و علائق شخصي خود را در نشر اخبار و گزارشها دخالت مي دهند و بايد با دقت و تامل بيشتري در انجام وظايف اطلاع رساني خود عمل نمايند.
اين طلبكاري و اتهام زني نيز از ديگر بدعتهايي است كه اخيرا در جواب منتقدين به كار گرفته مي شود. و البته اگر شانس ياري نكند ضدانقلاب و... تلقي خواهي شد.
در همین باره امروز روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی به قلم «حسن خیاطی» به این موضوع پرداخته و نوشته :
اذهان عمومي جامعه درست است كه در سايه حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري به شدت مخدوش و از جريانات بوقوع پيوسته دچار تكدر و نارضايتي است اما آنقدر فراموشكار هم نيست كه پديده هاي سياسي و بدعت گذاريهاي نوين در تعاملات سياسي را به اين زوديها فراموش كند.
هنوز مدت زيادي از ماجراي توزيع چكهاي پنج ميليوني ميان برخي نمايندگان مجلس كه ظاهرا به بهانه كمك به بازسازي هزينه در مساجد حوزه هاي انتخابيه آنان اما در باطن به عنوان خريد راي براي يكي از وزرايي كه تقلب وي در ارائه مدرك جعلي دكترا براي نمايندگان مجلس محرز شده بود نگذشته است كه اينبار اخبار مشابهي با عناوين «دلالي راي براي وزراي پيشنهادي»، « اختصاص عجيب صد ميليون توماني به هر نماينده در آستانه راي اعتماد»، «ميهماني هاي شبانه آقاي وزير پيشنهادي در باشگاه ...» و نظير آنها منتشر شده است.
در اين 30 سالي كه از عمر انقلاب اسلامي ايران مي گذرد تمسك به چنين روشها و رويكردهايي سابقه نداشته و تقريبا در هيچ دولتي مشاهده نشده بود كه علنا مديران درصدد تطميع سياستمداران و نمايندگان مجلس براي اخذ راي آنان باشند و عجيب اينكه زماني هم كه اين تلاشها لو رفته و رسانه اي مي شود دست اندركاران ذينفع به جاي عذرخواهي از گرايش به چنين اعمالي به توجيه عملكردها مي پردازند و عجيب تر اينكه اين توجيه را با عصبانيت و طلبكاري صدچندان به نمايش مي گذارند.
همين چند روز پيش خبري منتشر شد كه مي گفت يكي از وزيران پيشنهادي در آستانه گرفتن راي اعتماد از نمايندگان مجلس پيشنهادي را مبني بر هزينه كردن 20 ميليارد تومان بودجه با نظر نمايندگان مجلس در روستاها ارائه كرده است ! خبر ديگر حكايت از توزيع كارتن هدايا پس از سفره چربي در يكي از باشگاهها دارد بطوريكه برخي دريافت كنندگان اين كارتن ها از دست و دلبازي توزيع كنندگان اظهار تعجب كرده اند!
پرواضح است كه چنين روشهايي براي اولين بار نيست كه اتفاق مي افتد و قطعا آخرين آن نيز نخواهد بود اما توجيه اين بدعت گذاري آشكار با عناويني مانند «افطاري»يا «جلسه هماهنگي ميان وزراي پيشنهادي و نمايندگان مجلس» توهين آشكار به شعور جامعه و مسئولان آن است .
اگر قرار است وزراي پيشنهادي با نمايندگان مجلس جلسات هماهنگي برگزار كنند و به نوعي تعامل يا شناخت برسند عرف آن بوده است كه با مراجعه به كميسيونهاي مختلف مجلس و برگزاري جلسات متعدد با آنان اين تعامل و شناخت را بوجود بياورند نه آنكه با گستراندن سفره هايي رنگين كه البته محل هزينه هاي آن هم جاي سئوال دارد بدعت يا لااقل شائبه خريد راي در اذهان را باقي بگذارند.
اين شائبه از آنجا قوت مي گيرد كه برخي مديران دولتي سابقه خوبي از اين گونه اعمال در پرونده خود دارند و هنوز مديركلي كه در صحن علني مجلس ميان نمايندگان توزيع چكهاي پنج ميليوني مي كرد و بابرخورد برخي از نمايندگان مواجه شد به فراموشي سپرده نشده است.
اما نكته اي كه اهميت آن بيشتر از رويكردهاي خطرناك اينچنيني است توجيه اين رويكردها آن هم با قیافه اي حق به جانب و طلبكارانه است. يك مسئول دولتي در توجيه روش دوستان خود مي گويد :« کاملا بديهي است كه نمايندگان محترم مجلس براي آشنايي بيشتر با وزراي پيشنهادي از فرصتهاي اندك باقي مانده در جهت رايزني هاي بيشتر و كسب اطلاعات جامع تر استفاده كنند.»
دولتمردان اخيرا بدعتهاي زيادي را وارد تعاملات سياسي كرده اند و هر بار نيز در برابر اعتراضها و انتقادهاي دلسوزانه با توسل به نوعي پرخاشگري و اتهام زني مخالفين خود را مورد حمله قرار داده اند مانند همين مورد كه مدافع دولتي معتقدند كساني كه اقدام به انتشار اخبار مورد اشاره در بالا كرده اند گرايشهاي سياسي و علائق شخصي خود را در نشر اخبار و گزارشها دخالت مي دهند و بايد با دقت و تامل بيشتري در انجام وظايف اطلاع رساني خود عمل نمايند.
اين طلبكاري و اتهام زني نيز از ديگر بدعتهايي است كه اخيرا در جواب منتقدين به كار گرفته مي شود. و البته اگر شانس ياري نكند ضدانقلاب و... تلقي خواهي شد.
بی خبری از وضعیت دکتر محمد ملکی
شبکه جنبش راه سبز(جرس): با گذشت 10 روز از بازداشت و بی خبری کامل از دکتر محمد ملکی خانواده او نسبت به سلامتي اش نگران هستند.
از هفته گذشته که اعلام شد دکتر محمد دکتر محمد ملکي به سلول انفرادي بند 209 زندان اوين منتقل شده تاکنون هيچ خبري از وي در دست نيست و او هیچ گونه تماسي با خانواده اش نداشته است.
این درحالی است که اواخر هفته گذشته در پي حضور همسر محمد ملکي در دادگاه انقلاب جهت ملاقات با قاضي پرونده اعلام شد قاضي و منشي دفتر او به مرخصي رفته اند.
محمد ملکي رئيس اسبق دانشگاه تهران که به سرطان پروستات مبتلا است، شنبه گذشته در منزلش بازداشت و به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق شرکت در اعتراضات و تحريک به شرکت در اعتراضات بعد از انتخابات به بند 209 زندان اوين منتقل شده است.
از هفته گذشته که اعلام شد دکتر محمد دکتر محمد ملکي به سلول انفرادي بند 209 زندان اوين منتقل شده تاکنون هيچ خبري از وي در دست نيست و او هیچ گونه تماسي با خانواده اش نداشته است.
این درحالی است که اواخر هفته گذشته در پي حضور همسر محمد ملکي در دادگاه انقلاب جهت ملاقات با قاضي پرونده اعلام شد قاضي و منشي دفتر او به مرخصي رفته اند.
محمد ملکي رئيس اسبق دانشگاه تهران که به سرطان پروستات مبتلا است، شنبه گذشته در منزلش بازداشت و به اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق شرکت در اعتراضات و تحريک به شرکت در اعتراضات بعد از انتخابات به بند 209 زندان اوين منتقل شده است.
انتشار جزئیات شهادت امیر جوادی فر در پاسخ به دروغ پردازی فرمانده نیروی انتظامی تهران
تنها یک روز پس از ادعای عزیزاله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی تهران مبنی بر«کشته نشدن کسی در بازداشگاه کهریزک»، صالح نیکبخت وکیل و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان در پاسخ به وی،جزئیات تازه ای از شهادت امیر جوادی فر را منتشر کرد.
این جزئیات نشان می دهد که امیر جوادی فر روز 18 تیر پس از مصدومیت و انتقال و مداوا در بیمارستان در صحت کامل به شکایت یکی از پایگاه های بسیج از سوی نیروی انتظامی در بکارستان بازداشت و به مقر«پلیس پیشگیری» در جنوب میدان انقلاب منتقل شده و از آن جا به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافته است.
با گذشت 10 روز از بازداشت امیر و مراجعات مکرر خانواده اش به زندان اوین و دادگاه انقلاب،و به رغم وعده یکی از قضات که با گذشت 10 روز از بازداشت اممیر جوادی فر به خانواده اش وعده انتقال او پس از پایان بازجویی ها به زندان اوین را داده بود، پیکر بی جان این شهید جنبش سبز به پزشکی قانونی شهر ری تحویل داده شده است.
صالح نیکبخت وکیل دادگستری و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان، ضمن تاکید بر اینکه «آقای رجب زاده در چنین مواردی باید سعی کنند مستند و قانونی سخن بگویند»، به روزنامه «سرمایه سرما» گفته است «غیر از اینکه سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان هستم، وکیل پدر امیر جوادی فر که در آسایشگاه کهریزک فوت یا کشته شده نیز هستم.»
او درباره جزئیات پرونده امیر جوادی فر گفت که «براساس سوابق موجود و مدارکی که در اختیار ما است، امیر در ساعت شش بعدازظهر 18 تیر 88 در تقاطع خیابان شهدای ژاندارمری و دانشگاه، توسط افراد لباس شخصی دستگیر شده و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و به وسیله همین افراد هم به کلانتری 148 تهران در خیابان انقلاب نرسیده به وصال شیرازی منتقل شد. به دلیل اینکه حال او در اثر ضرب و شتم وخیم بود، ماموران کلانتری او را در ساعت 9 شب به بیمارستان فیروزگر منتقل کردند. در همین موقع خانواده او نیز از موضوع مطلع می شوند. در بیمارستان فیروزگر از امیر، اسکن مغزی گرفته می شود و عملیات لازم جهت بررسی خونریزی داخلی انجام و مشخص می شود هیچ علائمی دایر بر مشکل خونریزی مغزی داخلی مشاهده نشد.»
به گفته صالح نیکبخت «تنها در عکس های متعددی که از امیر جوادی فر گرفته می شود مشخص می شود امیر از ناحیه آرنج، فک و بینی دارای آسیب دیدگی اساسی است. حدود ساعت 12 همان شب، بیمارستان فیروزگر امیر را ترخیص می کند و با اصرار خانواده و همکاری کلانتری مذکور، امیر به بیمارستان خصوصی لاله واقع در شهرک غرب تهران منتقل شده و در ساعت دو بامداد روز 19 تیر در آنجا بستری و تحت مداوا قرار می گیرد. در ساعت 9 صبح مجدداً امیر توسط متخصصان مغز، اعصاب، داخلی، گوش، حلق، بینی و چشم ویزیت می شود و با توجه به عکس های او مشکل خاصی تشخیص داده نمی شود. متخصصان او را تنها با مجوز مصرف داروی مسکن و یک قطره چشم مرخص می کنند.»
این وکیل دادگستری با تاکید بر اینکه تمامی مدارک پزشکی بیمارستان لاله مبنی بر سلامتی امیر جوادی فر موجود است،گفت«در ساعت یک بعدازظهر 19 تیر امیر از بیمارستان مرخص می شود و همراه با ماموران کلانتری 148 و خانواده مجدداً به کلانتری تحویل داده می شود. در این کلانتری عنوان می شود که شکایتی از طرف پایگاه مقاومت ف...غ که مقتول توسط آنان دستگیر شده بود، به دست آنان رسیده است.»
صالح نیکبخت افزود «با توجه به این شکایت، در کلانتری 148 از آزادی امیر جوادی فر خودداری می شود و در این کلانتری نامه ای تنظیم می شود که در پی آن امیر در همان تاریخ 19 تیر همراه با ماموران و خانواده اش به پلیس امنیت تهران منتقل می شود. در پلیس امنیت تهران، امیر پس از 15 دقیقه به پلیس پیشگیری واقع در ضلع جنوبی میدان انقلاب اعزام می شود. در نتیجه امیر در همان روز در حالی که بر اساس اسناد پزشکی به جز دررفتگی آرنج و فک- که نتیجه ضرب و شتم لباس شخصی ها بود- در سلامت کامل تحویل پلیس پیشگیری تهران می شود اما با پیگیری های خانواده مشخص می شود در همان روز تا ساعت شش بعدازظهر دستگیر شدگان به زندان اوین یا جایی دیگر منتقل شده اند. خانواده امیر فردای آن روز به زندان اوین می روند اما نام امیر را در لیست 90 نفره دستگیرشدگان 18 تیر که به این زندان منتقل شده بودند، نیافتند.»
سخنوگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان گفت که در پیگیری های بعدی به آنها خبر داده می شود کسانی که از پلیس پیشگیری منتقل شده اند یا به زندان اوین برده شده اند یا به بازداشتگاه کهریزک. با مراجعه خانواده به دادگاه انقلاب متوجه می شوند که نوشته ای در بیرون دادگاه نصب شده مبنی بر اینکه خانواده افراد دستگیر شده در روز 18 تیر، 10 روز دیگر مراجعه کنند. آنها مجدداً در تاریخ 23 تیر به زندان اوین مراجعه می کنند و متوجه می شوند که در فهرست افرادی که در این تاریخ از کهریزک به اوین منتقل شده اند نیز نامی از امیر نیست. سرانجام با پیگیری های خانواده از تاریخ 28 تیر تا سوم مرداد که 10 روز از دستگیری امیر گذشته بود، در ملاقات با قاضی مستقر در دادگاه انقلاب به خانواده امیر گفته می شود که به زودی بازجویی او تمام می شود و با قرار صادر شده توسط قاضی آزاد خواهد شد.
پدر امیر با امید به آزادی او به خانه می رود اما در صبح روز سوم مرداد ناگهان در خانه خود با ماموری مواجه می شود که از او می خواهد به پلیس امنیت شهرری مراجعه کند. پس از مراجعه پدر، او را جهت شناسایی جنازه امیر به پزشک قانونی کهریزک هدایت می کنند. در سالن پزشکی قانونی کهریزک جنازه امیر توسط خانواده شناسایی می شود و مشخص می شود جنازه امیر روز 23 تیرماه یعنی فقط چهار روز پس از اینکه امیر به پلیس پیشگیری تحویل داده شده بود، به این سالن تحویل داده شده است و ظاهراً در این مدت به هر دلیل به خانواده خبر کشته شدن امیر را 10 روز پس از فوت اعلام می کنند.
صالح نیکبخت با تاکید براینکه «در برگ پروانه دفن امیر آمده که علت مرگ تحت آزمایش است و در برگ گواهی فوت او قید شده که علت فوت نامعلوم است» گفت که «در ادامه، خانواده امیر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری نیافتند و پدر امیر به مراکز مختلفی احضار می شود و در آنجا جریان کشته شدن پسرش را توضیح می دهد. سرانجام درباره پرونده امیر جوادی فر سوال این است که اگر امیر تحویل کهریزک نشده، در فاصله روز اعزام از پلیس پیشگیری تا روز تحویل جسد او به پزشکی قانونی کهریزک، امیر کجا بوده است؟ زیرا در روند عادی هر بازداشتی که از یک مرکز پلیس انتظامی به مرکز دیگری منتقل می شود، با نامه رسمی اعزام و در موقع تحویل نیز رسید ارائه می شود، هرچند خانواده امیر جوادی فرد اسناد و مدارک دیگری هم دارند که موید مرگ فرزندشان در کهریزک است.»
صالح نیکبخت وکیل دادگستری و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان خطاب به عزیز اله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی تهران تاکید کرد«براساس مستندات درباره کشته شدن امیر جوادی فر و افراد دیگری مانند روح الامینی، سردار رجب زاده باید مستند و قانونی سخن بگویند زیرا سخنان ایشان با مستندات پرونده امیر جوادی فر و دیگران همخوان نیست. ضمناً باز تاکید می کنم که تمامی اسناد پزشکی امیر جوادی فر دال بر سالم بودن ایشان در بیمارستان فیروزگر و لاله موجود است.»
این جزئیات نشان می دهد که امیر جوادی فر روز 18 تیر پس از مصدومیت و انتقال و مداوا در بیمارستان در صحت کامل به شکایت یکی از پایگاه های بسیج از سوی نیروی انتظامی در بکارستان بازداشت و به مقر«پلیس پیشگیری» در جنوب میدان انقلاب منتقل شده و از آن جا به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافته است.
با گذشت 10 روز از بازداشت امیر و مراجعات مکرر خانواده اش به زندان اوین و دادگاه انقلاب،و به رغم وعده یکی از قضات که با گذشت 10 روز از بازداشت اممیر جوادی فر به خانواده اش وعده انتقال او پس از پایان بازجویی ها به زندان اوین را داده بود، پیکر بی جان این شهید جنبش سبز به پزشکی قانونی شهر ری تحویل داده شده است.
صالح نیکبخت وکیل دادگستری و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان، ضمن تاکید بر اینکه «آقای رجب زاده در چنین مواردی باید سعی کنند مستند و قانونی سخن بگویند»، به روزنامه «سرمایه سرما» گفته است «غیر از اینکه سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان هستم، وکیل پدر امیر جوادی فر که در آسایشگاه کهریزک فوت یا کشته شده نیز هستم.»
او درباره جزئیات پرونده امیر جوادی فر گفت که «براساس سوابق موجود و مدارکی که در اختیار ما است، امیر در ساعت شش بعدازظهر 18 تیر 88 در تقاطع خیابان شهدای ژاندارمری و دانشگاه، توسط افراد لباس شخصی دستگیر شده و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و به وسیله همین افراد هم به کلانتری 148 تهران در خیابان انقلاب نرسیده به وصال شیرازی منتقل شد. به دلیل اینکه حال او در اثر ضرب و شتم وخیم بود، ماموران کلانتری او را در ساعت 9 شب به بیمارستان فیروزگر منتقل کردند. در همین موقع خانواده او نیز از موضوع مطلع می شوند. در بیمارستان فیروزگر از امیر، اسکن مغزی گرفته می شود و عملیات لازم جهت بررسی خونریزی داخلی انجام و مشخص می شود هیچ علائمی دایر بر مشکل خونریزی مغزی داخلی مشاهده نشد.»
به گفته صالح نیکبخت «تنها در عکس های متعددی که از امیر جوادی فر گرفته می شود مشخص می شود امیر از ناحیه آرنج، فک و بینی دارای آسیب دیدگی اساسی است. حدود ساعت 12 همان شب، بیمارستان فیروزگر امیر را ترخیص می کند و با اصرار خانواده و همکاری کلانتری مذکور، امیر به بیمارستان خصوصی لاله واقع در شهرک غرب تهران منتقل شده و در ساعت دو بامداد روز 19 تیر در آنجا بستری و تحت مداوا قرار می گیرد. در ساعت 9 صبح مجدداً امیر توسط متخصصان مغز، اعصاب، داخلی، گوش، حلق، بینی و چشم ویزیت می شود و با توجه به عکس های او مشکل خاصی تشخیص داده نمی شود. متخصصان او را تنها با مجوز مصرف داروی مسکن و یک قطره چشم مرخص می کنند.»
این وکیل دادگستری با تاکید بر اینکه تمامی مدارک پزشکی بیمارستان لاله مبنی بر سلامتی امیر جوادی فر موجود است،گفت«در ساعت یک بعدازظهر 19 تیر امیر از بیمارستان مرخص می شود و همراه با ماموران کلانتری 148 و خانواده مجدداً به کلانتری تحویل داده می شود. در این کلانتری عنوان می شود که شکایتی از طرف پایگاه مقاومت ف...غ که مقتول توسط آنان دستگیر شده بود، به دست آنان رسیده است.»
صالح نیکبخت افزود «با توجه به این شکایت، در کلانتری 148 از آزادی امیر جوادی فر خودداری می شود و در این کلانتری نامه ای تنظیم می شود که در پی آن امیر در همان تاریخ 19 تیر همراه با ماموران و خانواده اش به پلیس امنیت تهران منتقل می شود. در پلیس امنیت تهران، امیر پس از 15 دقیقه به پلیس پیشگیری واقع در ضلع جنوبی میدان انقلاب اعزام می شود. در نتیجه امیر در همان روز در حالی که بر اساس اسناد پزشکی به جز دررفتگی آرنج و فک- که نتیجه ضرب و شتم لباس شخصی ها بود- در سلامت کامل تحویل پلیس پیشگیری تهران می شود اما با پیگیری های خانواده مشخص می شود در همان روز تا ساعت شش بعدازظهر دستگیر شدگان به زندان اوین یا جایی دیگر منتقل شده اند. خانواده امیر فردای آن روز به زندان اوین می روند اما نام امیر را در لیست 90 نفره دستگیرشدگان 18 تیر که به این زندان منتقل شده بودند، نیافتند.»
سخنوگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان گفت که در پیگیری های بعدی به آنها خبر داده می شود کسانی که از پلیس پیشگیری منتقل شده اند یا به زندان اوین برده شده اند یا به بازداشتگاه کهریزک. با مراجعه خانواده به دادگاه انقلاب متوجه می شوند که نوشته ای در بیرون دادگاه نصب شده مبنی بر اینکه خانواده افراد دستگیر شده در روز 18 تیر، 10 روز دیگر مراجعه کنند. آنها مجدداً در تاریخ 23 تیر به زندان اوین مراجعه می کنند و متوجه می شوند که در فهرست افرادی که در این تاریخ از کهریزک به اوین منتقل شده اند نیز نامی از امیر نیست. سرانجام با پیگیری های خانواده از تاریخ 28 تیر تا سوم مرداد که 10 روز از دستگیری امیر گذشته بود، در ملاقات با قاضی مستقر در دادگاه انقلاب به خانواده امیر گفته می شود که به زودی بازجویی او تمام می شود و با قرار صادر شده توسط قاضی آزاد خواهد شد.
پدر امیر با امید به آزادی او به خانه می رود اما در صبح روز سوم مرداد ناگهان در خانه خود با ماموری مواجه می شود که از او می خواهد به پلیس امنیت شهرری مراجعه کند. پس از مراجعه پدر، او را جهت شناسایی جنازه امیر به پزشک قانونی کهریزک هدایت می کنند. در سالن پزشکی قانونی کهریزک جنازه امیر توسط خانواده شناسایی می شود و مشخص می شود جنازه امیر روز 23 تیرماه یعنی فقط چهار روز پس از اینکه امیر به پلیس پیشگیری تحویل داده شده بود، به این سالن تحویل داده شده است و ظاهراً در این مدت به هر دلیل به خانواده خبر کشته شدن امیر را 10 روز پس از فوت اعلام می کنند.
صالح نیکبخت با تاکید براینکه «در برگ پروانه دفن امیر آمده که علت مرگ تحت آزمایش است و در برگ گواهی فوت او قید شده که علت فوت نامعلوم است» گفت که «در ادامه، خانواده امیر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری نیافتند و پدر امیر به مراکز مختلفی احضار می شود و در آنجا جریان کشته شدن پسرش را توضیح می دهد. سرانجام درباره پرونده امیر جوادی فر سوال این است که اگر امیر تحویل کهریزک نشده، در فاصله روز اعزام از پلیس پیشگیری تا روز تحویل جسد او به پزشکی قانونی کهریزک، امیر کجا بوده است؟ زیرا در روند عادی هر بازداشتی که از یک مرکز پلیس انتظامی به مرکز دیگری منتقل می شود، با نامه رسمی اعزام و در موقع تحویل نیز رسید ارائه می شود، هرچند خانواده امیر جوادی فرد اسناد و مدارک دیگری هم دارند که موید مرگ فرزندشان در کهریزک است.»
صالح نیکبخت وکیل دادگستری و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان خطاب به عزیز اله رجب زاده فرمانده نیروی انتظامی تهران تاکید کرد«براساس مستندات درباره کشته شدن امیر جوادی فر و افراد دیگری مانند روح الامینی، سردار رجب زاده باید مستند و قانونی سخن بگویند زیرا سخنان ایشان با مستندات پرونده امیر جوادی فر و دیگران همخوان نیست. ضمناً باز تاکید می کنم که تمامی اسناد پزشکی امیر جوادی فر دال بر سالم بودن ایشان در بیمارستان فیروزگر و لاله موجود است.»
ارزیابی استراتژی کودتاچیان برای مهار اعتراضات دانشجویی در دانشگاهها زمینهچینی دولت کودتا برای انقلاب فرهنگی دوم
وقتی سخنان چند روز پیش آیتالله خامنهای در جمع دانشجویان دستچین شده را میشنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت میکند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی! را میشنویم و یا کیهان دوشنبه را میخوانیم که از «تصرف دانشگاههای مادر» توسط دشمنان مینویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم میگذاریم، بوی توطئهی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان میرسد. برنامهی دولت کودتا برای دانشگاه چیست؟
از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنهی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور فعال دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنهداری در دانشگاهها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجههی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظهی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.
طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغهای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گسترهی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مسالهی هراسانگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبستهی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیدهاند که از هماکنون دغدغهی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاههای تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینهی ممکن به شکل مسالمتآمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.
در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوبارهی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصهی جامعه نگراناند و این نگرانی سببساز موضعگیریهای متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفتهی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینیای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایتهایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدینژاد در موضعگیری متفاوتی، با انتساب حمله به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عینحال بار دیگر پتانسیل بحرانآفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.
انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدینژاد است؛ چرا که مواضع اینچنینی موجب جریحهدار شدن احساسات طرف مقابل میشود و نتیجهی عکس میدهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونتآمیز، تحقیرکننده و اهانتبار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شدهاند و در آنجا مورد زشتترین و کثیفترین برخوردهای غیرانسانی واقع شدهاند، انتساب مسالهی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغگوییهای چهارسالهی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغهای بزرگ میکوبد.
فارغ از این موضع خام و نسنجیدهی احمدینژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرماندهی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائهی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهیشده از نیروهای لباسشخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریبالوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضعگیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زدهاند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بیپناه یورش بردند، آیا نشانهای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجههای غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشتهاند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیدهی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت میدهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائهی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات ردهپایینتر سپاه) نشاندهندهی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.
تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:
- فعال کردن ماشین سرکوب کمیتههای انضباطی در برخی دانشگاهها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.
- صدور احضاریهی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریههای جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.
- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیهی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.
- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پروندهسازیهای حیرتانگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقهی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.
اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقفاند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روشها در سالهای گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رساندهاند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابهی مسکنهایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوبگران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شدهاند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنهای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبهرو هستند. به جرات میتوان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیتها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنهی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنهی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟
کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان دادهاند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینهی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنهی کوچک بیتفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنهی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاهها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.
هر دو گزینهی اخیر، هزینههای هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاهها برای هر مدت زمانی، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تکتک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاهها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاهها علیرغم اینکه به حذف یکی از کانونهای مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه میانجامد که: «شرایط غیرعادی است».
راهکار دوم به مراتب خطرناکتر و هزینهزاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات میافزاید و هم به تداوم مسالهی دانشگاهها به شکلی حادتر میانجامد. نمونهی روشن این امر، حادثهی 16 آذر 1332 است؛ حتی حملهی مستقیم نیروهای ارتش به محوطهی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکلگیری و رشد جنبشهای مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی عضوگیری میکردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیتها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابلپیشبینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابلپیشبینی در درازمدت خواهد انجامید.
سخنان هفتهی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینهها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش میدهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام بردهایم. البته این راه بیسابقه یا بدیع نیست، اما به نظر میرسد اینبار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعهی دانشگاه با دولت» به «منازعهی دانشجو با دانشجو» بدل میشود و درگیریهای مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرمهای فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی میشوند. بروز چنین منازعهای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مسالهی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مسالهای فرعی و حاشیهای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.
بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنهی دانشجویی را شکل میدهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعهی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحیشده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی میتواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمانهای مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.
یکی از روشهای مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزادهای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمیکند. گفته میشود محسن روح الامینی که در زمرهی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمرهی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجهشدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینیها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجهی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجهگاه آنها، بیتفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟
سناریوپردازان از هماکنون تمهید ویژهای برای بیاثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیدهاند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بیشک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجهگاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر میتوان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشمپوشی کرد؟ این سؤالی بیجواب است.
از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدینژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیثهای فراوان دربارهی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدینژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایههای خود را بر خون بیگناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونتآمیز با اعتراضات مسالمتآمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق تهبرگهای تعرفههای رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال سادهی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشکآور و اسلحه پاسخ داده شود؟
اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفتوگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود میتوان مدنظر قرار داد. اما مسالهی اصلی، نه نفس گفتوگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.
------------------------------------
(1) الیاس نادران، نمایندهی مجلس، در روز 13 مرداد در گفتوگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه میگوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیتهی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیبدیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده میشود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانهها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفتوگو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»
از چند هفته پیش و با توجه به سیری که دانشگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم طی کرد و به عنوان بخشی از بدنهی فعال جامعه وارد عرصه شد، و در پی حضور فعال دانشجویان در اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی اخیر که منجر به تقدیم شهدایی به جنبش راه سبز امید شد، این ذهنیت به طور جدی در بین فعالان سیاسی، مقامات و مسئولان نظام، نیروهای امنیتی و مدیران دانشگاه شکل گرفته که مقارن با آغاز سال تحصیلی جدید در مهرماه، اعتراضات دامنهداری در دانشگاهها شکل خواهد گرفت. بسیار دور از ذهن می نماید که دانشجویان در مهرماه منفعلانه با رخدادهای اخیر برخورد کنند؛ به ویژه آنکه مواجههی دانشگاه با دولت کودتایی که دولت ملی، محبوب و مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرده، و به شهادت سه آذر اهورایی انجامید، به شکل عمیقی در حافظهی تاریخی دانشجویان ریشه دوانده است و ناخودآگاه دانشگاه گره خورده با مقاومت در برابر کودتاست.
طبعاً، نوع طرح اعتراضات دانشجویی و سازماندهی آن، دغدغهای پیش روی فعالان جنبش سبز، و مواجهه با اعتراضات دانشجویی و کنترل گسترهی آن در سطح دانشگاه و جلوگیری از نفوذ آن به جامعه، مسالهی هراسانگیز این روزها برای کودتاگران است. در یک سو، بدنه و گرایش عمومی دانشجویان قرار دارند که دلبستهی راه سبز امیدند و در عین حال به حدی از بلوغ و آگاهی رسیدهاند که از هماکنون دغدغهی آن را داشته باشند که اعتراضات خود به کشتار مردم و دانشجویان، هتک حرمت دانشگاه (حمله به کوی دانشگاه و دانشگاههای تهران، اصفهان، شیراز، خوابگاه دانشگاه امیرکبیر و ...) را چگونه ساماندهی نمایند که کودتاگران نتوانند این اعتراضات را به مسیر دلخواه خود که غایت آن ایجاد انفعال مجدد در بین دانشجویان است، هدایت کنند و دانشجویان بتوانند با کمترین هزینهی ممکن به شکل مسالمتآمیز و مدنی به خونخواهی یاران دبستانی خود بپردازند.
در مقابل اما، کودتاگران به شدت از خیزش دوبارهی دانشگاه و بروز التهاب در فضای دانشگاه و سرایت آن به عرصهی جامعه نگراناند و این نگرانی سببساز موضعگیریهای متناقض و شتابزده از سوی آنان شده است. در حالی که هفتهی گذشته، مقام رهبری برای نخستین و طی عقب نشینیای آشکار از وقوع «تخلفات و جنایتهایی» در جریان حوادث پس از انتخابات سخن گفت و بر برخورد قاطعانه با مهاجمان به کوی دانشگاه و ضرب و شتم و توهین به دانشجویان در هر مقام و جایگاه سازمانی تاکید کرد، احمدینژاد در موضعگیری متفاوتی، با انتساب حمله به کوی دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان و همچنین بازداشتگاه کهریزک به عوامل برانداز، عمق تناقض و شتابزدگی در ذهن کودتاگران در مواجهه با دانشگاه را نشان داد و البته در عینحال بار دیگر پتانسیل بحرانآفرینی خود را در اعلام مواضع نشان داد.
انتساب حمله به کوی دانشگاه به عوامل برانداز، موضعی نسنجیده در حد «خس و خاشاک» نامیدن بخش وسیعی از مردم و مخالفان در روزهای پس از انتخابات توسط احمدینژاد است؛ چرا که مواضع اینچنینی موجب جریحهدار شدن احساسات طرف مقابل میشود و نتیجهی عکس میدهد. در حالی که صدور مجوز حمله به کوی دانشگاه توسط شورای تأمین (که نهادی زیرمجموعه وزارت کشور و دولت است) قطعی و غیر قابل خدشه است، و در حالی که تعداد زیادی از دانشجویان در جریان حمله به کوی دانشگاه پس از برخوردهای به شدت خشونتآمیز، تحقیرکننده و اهانتبار به زیرزمین منفی چهار وزارت کشور منتقل شدهاند و در آنجا مورد زشتترین و کثیفترین برخوردهای غیرانسانی واقع شدهاند، انتساب مسالهی حمله به کوی دانشگاه به نهادی غیر از وزارت کشور و دولت، چیزی جز توهین به شعور دانشجویان و افکار عمومی است؟ گویا دولت کودتا از ثمرات دروغگوییهای چهارسالهی خود به قدر کافی متنبه نشده که همچنان بر طبل گفتن دروغهای بزرگ میکوبد.
فارغ از این موضع خام و نسنجیدهی احمدینژاد، دو روز پیش شاهد بودیم که فرماندهی سپاه پاسداران راساً اقدام به ارائهی گزارشی از حمله به کوی دانشگاه کرد و در این گزارش ضمن پذیرش همراهی بخشی از نیروهای سپاه (بسیج) با گارد ویژه در حمله به کوی دانشگاه، با تطهیر این نیروها، برخوردهای زشت و غیرانسانی صورت گرفته با دانشجویان را به جریانی سازماندهیشده از نیروهای لباسشخصی خودسر منتسب کرد که قطعاً مورد برخورد و مجازات قرار خواهند گرفت؛ حتی سردار جعفری از برگزاری قریبالوقوع دادگاه برای این نیروهای خودسر نیز خبر داد. فارغ از اینکه این موضعگیری فرمانده سپاه نیز خلاف واقع است و دانشجویان حی و حاضرند که شهادت بدهند، این نیروهای خودسر نبودند که دست به برخورد غیرانسانی با آنها زدهاند، بلکه دقیقاً همان نیروهای قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (1) بودند که با پشتیبانی لجستیک نیروهای گارد ویژه به جان دانشجویان بیپناه یورش بردند، آیا نشانهای آشکارتر از انتقال 46 تن از دانشجویان به منفی چهار وزارت کشور و تداوم شکنجههای غیرانسانی در این زندان برای نشان دادن عاملیت نیروهای دولتی و امنیتی در هتک حرمت دانشگاه لازم است؟ با این همه، پذیرش اینکه نیروهای سپاه نیز در جریان حمله به کوی دانشگاه نقش داشتهاند از سوی فرمانده سپاه، با موضع نسنجیدهی رئیس دولت کودتا که حمله به کوی دانشگاه را به کلی به نیروهای برانداز نسبت میدهد، تفاوتی آشکار دارد. و علاوه بر این، نفس ارائهی گزارش از سوی شخص فرمانده سپاه (و نه یکی از مقامات ردهپایینتر سپاه) نشاندهندهی اهمیت مساله برای مقامات مسئول و هراس جدی آنها از اعتراضات دانشجویی است.
تا اینجای کار، به طرق مختلف تلاش شده که احتمال وقوع اعتراضات دانشجویی تا حد ممکن کاهش یابد؛ برای نمونه اقدامات زیر صورت گرفته است:
- فعال کردن ماشین سرکوب کمیتههای انضباطی در برخی دانشگاهها نظیر دانشگاه مازندران، همدان و علم و صنعت تهران.
- صدور احضاریهی دادگاه انقلاب برای تعدادی بالغ بر 14 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در اواخر تیرماه و شایعه صدور احضاریههای جدیدی در مردادماه برای حدود 50 نفر از دانشجویان.
- تهدید به اخراج برخی دانشجویان فعال و ترویج شایعاتی مبنی بر تهیهی لیستی 100 نفره از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان لیست سیاه اخراجی.
- گروگان گرفتن برخی دانشجویان فعال در زندان و پروندهسازیهای حیرتانگیز برای معلق نگاه داشتن ذهنیت حلقهی فعالان دانشجویی اطراف دانشجویان زندانی.
اقداماتی از این دست البته از قبل محکوم به شکست است و کودتاگران نیز به خوبی بر این مساله واقفاند؛ به چند دلیل ساده: نخست اینکه این قبیل روشها در سالهای گذشته بارها ناکارآمدی خود در تزریق یأس و به خاموشی کشاندن اعتراضات در فضای دانشجویی را به اثبات رساندهاند؛ چرا که راهکارهایی از جنس فوق به مثابهی مسکنهایی برای مهار زودگذر التهاب هستند و نه رفع درازمدت مدنظر سرکوبگران. دوم اینکه کودتاگران تا امروز متوجه شدهاند که این بار نه با بخش محدود و بریده از بدنهای از دانشجویان فعال، که با عموم دانشجویان روبهرو هستند. به جرات میتوان گفت که در جریان فعالیت پیشاانتخاباتی کوی دانشگاه و همچنین مقاومت دانشجویی در روزهای پس از انتخابات، هیچ یک از فعالان دانشجویی نقش راهبری یا سازماندهی فعالیتها و اعتراضات را نداشتند، بلکه دقیقاً به مانند آنچه در جامعه رخ داد، بدنهی عمومی دانشجویان طی نظم و سازماندهی خودجوش، به فعالیت پرداختند. بنابراین به فرض که با تعداد محدودی از فعالان دانشجویی برخوردهای انضباطی و قضایی صورت گیرد، با بدنهی اکثریت دانشجویان چه خواهند کرد؟
کودتاگران در مواجهه با اعتراضات دانشجویی در آغاز سال تحصیلی جدید، اگر نخواهند واقعیت را بپذیرند که تاکنون همین را نشان دادهاند، منطقاً دو راه کلی در پیش دارند: یا به نحوی در صدد تحمیل تعطیلی دانشگاه برخواهند آمد تا بدین طریق اصولاً بستر و زمینهی عینی بروز اعتراضات را حذف کنند؛ در حالی که حذف اساساً ممکن نیست و تعطیلی دانشگاه نه تنها موجب مهار اعتراضات و فروکش کردن التهاب نخواهد شد که با تحریک و ایجاد حساسیت در بدنهی کوچک بیتفاوت دانشجویی، و پیوستن این جمع به بدنهی عمومی معترض دانشجویی، به گسترش و انباشت بیشتر اعتراضات خواهد انجامید؛ انباشتی که نهایتاً پس از پایان تعطیلی موقت دانشگاهها سرریز خواهد کرد. دوم اینکه، بار دیگر عنان نیروهای امنیتی به نابخردان سپرده شود تا با سرکوب گسترده و احیاناً کشتار دانشجویان فضای رعب و وحشت را برای مدتی طولانی بر دانشگاه حاکم کنند.
هر دو گزینهی اخیر، هزینههای هنگفتی برای کودتاگران در پی دارد. تعطیلی دانشگاهها برای هر مدت زمانی، نوعی تزریق تشویش و التهاب در ذهنیت جامعه است؛ این سوال برای تکتک افراد جامعه مطرح خواهد شد که به چه دلیل دانشگاهها را تعطیل کردند؟ بدین ترتیب تعطیلی دانشگاهها علیرغم اینکه به حذف یکی از کانونهای مقاومت خواهد انجامید، اما با برانگیختن و تحریک حس کنجکاوی مردم، به خودی خود به تزریق تشویش و تأیید این مساله در ذهنیت جامعه میانجامد که: «شرایط غیرعادی است».
راهکار دوم به مراتب خطرناکتر و هزینهزاتر است. سرکوب شدید دانشگاه، هم بر دامنه و عمق اعتراضات میافزاید و هم به تداوم مسالهی دانشگاهها به شکلی حادتر میانجامد. نمونهی روشن این امر، حادثهی 16 آذر 1332 است؛ حتی حملهی مستقیم نیروهای ارتش به محوطهی دانشگاه و کشتار دانشجویان، به خاموشی همیشگی اعتراضات دانشجویی نینجامید، بلکه زمینه را برای شکلگیری و رشد جنبشهای مسلحانه در سطح جامعه که از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی عضوگیری میکردند، فراهم آورد و بدین ترتیب موجب زیرزمینی شدن فعالیتها و سرایت آن به سطح جامعه و نظامی شدن فاز مواجهات معترضان و رژیم شد که اینها جملگی از نتایج غیرقابلپیشبینی برای حاکمیت و حتی نیروهای سیاسی و مبارز بودند. در شرایط کنونی نیز سرکوب دانشگاه، به نتایج و پیامدهای غیرقابلپیشبینی در درازمدت خواهد انجامید.
سخنان هفتهی گذشته مقام رهبری در یک جمع دانشجویی دستچین شده و وابسته، اما راه سومی را ترسیم کرد که هم هزینهها را در برخورد با اعتراضات دانشجویی کاهش میدهد و هم در درازمدت موجب تحلیل رفتن توان دانشجویان در تأثیرگذاری پیرامونی خواهد شد. از این راه سوم با عنوان «استراتژی رو در رو قرار دادن دانشجویان» نام بردهایم. البته این راه بیسابقه یا بدیع نیست، اما به نظر میرسد اینبار به شاهراه کلیدی برای به خاموشی کشاندن دانشگاه بدل شده است. به طور ساده ماجرا از این قرار است که با تحریک و سازماندهی طیفی از نیروهای حامی حاکمیت (و به ویژه طرفداران رهبری و نه الزاماً هواداران دولت کودتا) با این دستاویز که کشور و نظام در خطر است، «منازعهی دانشگاه با دولت» به «منازعهی دانشجو با دانشجو» بدل میشود و درگیریهای مداوم دانشجویان هوادار وضع موجود با دانشجویان معترض در درازمدت به فرسایش و تحلیل رفتن توان معترضان خواهد انجامید. فراموش نباید کرد که در این منازعه، حافظان وضع موجود با انواع اهرمهای فشار انضباطی و امنیتی و قضایی پشتیبانی میشوند. بروز چنین منازعهای در سطح دانشجویی به سادگی سبب خواهد شد که مسالهی اصلی که اعتراض به هتک حرمت حریم دانشگاه و ماهیت کودتایی دولت است، با مسالهای فرعی و حاشیهای که نزاع دو طرف دانشجویی نمای بیرونی آن است، جایگزین شود.
بدین ترتیب، دانشجویان معترض که اکثریت بدنهی دانشجویی را شکل میدهند، باید به دقت این مساله را مد نظر داشته باشند که منازعهی اصلی آنها نه با بسیج دانشجویی و نه با طرفداران دانشجویی وضع موجود است و باید از افتادن در دام سناریوی طراحیشده برای تحلیل بردن توان اعتراضی دانشگاه به شدت بپرهیزند. در این راستا اتکا به برخی مشترکات دانشجویی میتواند راهگشا باشد. نباید فراموش کرد طیف نیروهای دانشجویی حافظ وضع موجود (از جمله حتی اعضای بسیج دانشجویی) در نهایت امر دانشجو هستند و چه بسا بتوان با آنها از موضع منافع مشترک صنفی و مهمتر از آن آرمانهای مشترک اسلامی و انسانی به تفاهم حداقلی رسید یا لااقل از منازعه با آنها احتراز کرد.
یکی از روشهای مؤثر در این راستا، سخن گفتن با زبان فطرت و انسانیت با این دانشجویان است. در هر صورت هیچ انسان منصف و آزادهای از جنایاتی که بعد از انتخابات صورت گرفته، ابراز خشنودی و رضایت نمیکند. گفته میشود محسن روح الامینی که در زمرهی شهدای دانشجویی اعتراضات اخیر است، به لحاظ فکری نزدیک به طیفی از دانشجویان بسیجی بوده است. در جریان حمله به کوی دانشگاه نیز چند تن از دانشجویان بسیجی در زمرهی دانشجویان بازداشتی بودند که حتی یکی از آنها در بین شکنجهشدگان منفی چهار وزارت کشور نیز بود. باید از دانشجویان بسیجی پرسید که چگونه حاضرند در قبال ریخته شدن خون امثال روح الامینیها سکوت کنند؟ چگونه حاضرند در قبال شکنجهی دانشجویان در وزارت کشور که باید مأمن مردم باشد نه شکنجهگاه آنها، بیتفاوت باشند یا بدتر اینکه از این قضایا دفاع کنند؟
سناریوپردازان از هماکنون تمهید ویژهای برای بیاثر کردن برانگیختن ندای فطری دانشجویان حامی وضع موجود نیز اندیشیدهاند و اعلام این مساله که دادگاه رسیدگی به تهاجم نیروهای خودسر به کوی دانشگاه به زودی برگزار خواهد شد، بیشک برای فراهم آوردن این توجیه بوده است که نیازی به اعتراض دانشجویان نیست و حکومت خود به مجازات خاطیان خواهد پرداخت. اما مساله این بار به این سادگی نیست. این بار، وزارت کشور راساً دستور حمله به کوی دانشگاه را صادر کرده و حتی زیرزمین خود را به شکنجهگاه دانشجویان بدل کرده است. آیا اکنون با انتساب این جنایات به نیروهای خودسر میتوان از نقش وزیر کشور و دولت در بروز این جنایات چشمپوشی کرد؟ این سؤالی بیجواب است.
از سوی دیگر، در مواجهه با دانشجویان حامی وضع موجود، باید تفاوت ماهوی دولت نهم و دولت دهم را یادآوری کرد؛ گرچه در رأس هر دو دولت، محمود احمدینژاد قرار داشته و دارد، اما این تشابه نباید موجب شود که ماهیت کودتایی دولت دهم فراموش شود. دولت نهم با وجود حرف و حدیثهای فراوان دربارهی سلامت انتخابات در دور نخست و دخالت نیروهای نظامی در دور دوم به نفع احمدینژاد، در نهایت امر برآمده از رأی مردم بود. اما دولت دهم با تقلب آشکار بر سر کار آمده و پایههای خود را بر خون بیگناهان بنا نهاده است. بنابراین باید از دانشجویان حافظ وضع موجود خواست که به دقت بر این مساله تأمل کنند که چنانچه دولت دهم دولتی قانونی و برآمده از رأی مردم بود، آیا لزومی به برخورد خشونتآمیز با اعتراضات مسالمتآمیز مردم و سرکوب آنها داشت؟ آیا به جای پاسخگویی به ابهامات متعدد پیرامون سلامت انتخابات و اجرای پیشنهادات حداقلی نظیر تطابق تهبرگهای تعرفههای رأی با اطلاعات ثبتی کشور، لزومی داشت که سوال سادهی مردم (رأی من کجاست) با باتوم و گاز اشکآور و اسلحه پاسخ داده شود؟
اینها مسائلی است که در یک چارچوب گفتوگویی با دانشجویان اقلیت حافظ وضع موجود میتوان مدنظر قرار داد. اما مسالهی اصلی، نه نفس گفتوگو با این دانشجویان که پرهیز از هرگونه ورود به میدان منازعه با آنان است. دانشجویان هرگز نباید اجازه دهند که نزاعشان با دولت به نزاعی درون دانشگاه تبدیل شود. دعوا با بیرون است، نه با درون دانشگاه.
------------------------------------
(1) الیاس نادران، نمایندهی مجلس، در روز 13 مرداد در گفتوگویی با سایت خبرآنلاین پیرامون نقش قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران در حمله به کوی دانشگاه میگوید: «[در جریان بررسی حوادث کوی] ما جلساتی با آقایان سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مسئولان قرارگاه ثارالله و کمیتهی مربوط به پیگیری حوادث کوی در خود دانشگاه تهران داشتیم. حتی برای آنکه اشرافمان به موضوع بیشتر شود، با افراد آسیبدیده هم دیدار کردیم و سخنان آنها را هم شنیدیم. گزارش نمایندگانی که مسئول بررسی حوادث کوی دانشگاه بودند تقریباً نهایی شده است .... گزارش قرارگاه ثارالله نیز حداقل در دو سطح تهیه خواهد شد که آن هم نزدیک به نهایی شدن است. یک سطح از این گزارش به مقامات عالی کشور داده میشود و یک سطح هم برای افکار عمومی و رسانهها تنظیم خواهد شد .... قرارگاه ثارالله تهران مرجعی است که مأموریت دارد راجع به مسائل بعد از انتخابات پیگیر باشد. ما هم در جلساتمان با مسئولان این قرارگاه گفتوگو کردیم و اطلاعاتی را از آنها گرفتیم.»
فتوای صریح آیتاله العظمی منتظری :ولی فقیه، بدون انتخاب آزاد مردم، مشروعیت ندارد
آیتالله العظمی حسینعلی منتظری، از مراجع تقلید شیعیان، در پاسخ به یک استفتاء دربارهی نقش رضایت اکثریت ملت در جواز تصرف در حکومت، تصریح کرد که مشروعیت ولایت و حاکمیت غیر معصومین (ع) با انتخاب صحیح و آزاد مردم محقق میشود و بدون آن، نه مشروعیت دارد و نه مقبولیت. ایشان در بخش دیگری از این فتوای صریح خود، خاطرنشان کرد که در تاریخ ثبت نشده که امامان شیعه برای گرفتن قدرت و حاکمیت متوسل به زور و سلاح شده باشند.
«موج سبز آزادی» متن کامل سؤال مطرح شده از آیتالله العظمی منتظری و تصویر پاسخ این مرجع تقلید را که به مهر شخصی ایشان ممهور شده است، در ادامه منتشر میکند:
متن استفتاء از آیتالله العظمی منتظری
بسمه تعالی
با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری
از آن جا که وقایع اخیر منشاء بحثهای تازهای در مورد مبانی «نظریهی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به این نکته که بحثهای مطرح شده خواهناخواه واجد مخاطبین پرشماری در میان نسل حاضر و حتی نسلهای بعدی است، لازم به نظر میرسد تا با بیان هر چه بیابهامتر و بیواسطهتر نظرات مراجع بزرگوار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در این موضوع فراهم شود، ثانیا زمینهی بهرهبرداریهای مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام میشود، به حداقل رساند.
مورد سوال در موضوع «میزان نقش رضایت اکثریت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان یکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولایت بر روی زمین بودهاند، شرایطی پیش میآمد که معصوم (ع) به لحاظ قوای قهریه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضایت اکثریت داشت، بر اساس شناخت ما از سیره و روش آن بزرگواران، آیا ایشان با تکیه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی میکردند؟
با تشکر و احترام.
«موج سبز آزادی» متن کامل سؤال مطرح شده از آیتالله العظمی منتظری و تصویر پاسخ این مرجع تقلید را که به مهر شخصی ایشان ممهور شده است، در ادامه منتشر میکند:
متن استفتاء از آیتالله العظمی منتظری
بسمه تعالی
با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری
از آن جا که وقایع اخیر منشاء بحثهای تازهای در مورد مبانی «نظریهی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به این نکته که بحثهای مطرح شده خواهناخواه واجد مخاطبین پرشماری در میان نسل حاضر و حتی نسلهای بعدی است، لازم به نظر میرسد تا با بیان هر چه بیابهامتر و بیواسطهتر نظرات مراجع بزرگوار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در این موضوع فراهم شود، ثانیا زمینهی بهرهبرداریهای مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام میشود، به حداقل رساند.
مورد سوال در موضوع «میزان نقش رضایت اکثریت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان یکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولایت بر روی زمین بودهاند، شرایطی پیش میآمد که معصوم (ع) به لحاظ قوای قهریه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضایت اکثریت داشت، بر اساس شناخت ما از سیره و روش آن بزرگواران، آیا ایشان با تکیه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی میکردند؟
با تشکر و احترام.
بیانیه شماره 5 ستاد 88
"برای ما بسی جای تعجب است که احمدینژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود، با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمهای بر زبان نراند، چه شدهاست که دوباره بلبلوار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه، میخواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند."
بسم الله الرحمن ارحیم
افامن الذین مکرو السیئات ان یخسف الله بهم الارض اویاتیهم العذاب من حیث لایشعرون
آنان که بر کردار زشت خود مکرها میاندیشند، آیا از این بلا ایمنند که خدا ناگاه همه را به زمین فرو برد، یا از جایی که پینبرند عذابی به آنان رسد؟
ما در میثاق با میرحسین، شرافت خود را در گرو گذاشتهایم
مردم آزاده کشور عزیزمان
متاسفانه دستگاه قدرت نامشروع دولتی و آدمک های زر و زور و تزویر با برگزاری دوباره دادگاهی زشت و ناپسند، پرده ای دیگر از کودتای مخملین خود را کنار زدند تا پاک ترین فرزندان ایران را به محکمه ای برند که کوس رسوایی آن در نهایت دامان خودشان را فرا خواهد گرفت.
دادگاه فعالان سیاسی اصلاح طلب که تنها گناهشان تلاش در جهت برگزاری هرچه باشکوه تر انتخابات دهم ریاست جمهوری بود با حربه اعترافات ساختگی، داستانی تکراری است که بارها برای بسیاری دیگر تکرار شده است و هربار آنانکه در فضای تنگ و تاریک زندان و محکمه ناعادلان، مجبور می شدند دیکته ای را که برایشان تقریر شده بخوانند، اندک زمانی پس از آنکه از فضای دهشتناک زندان رهایی می یافتند، نه تنها تمام گفته های زندان را نفی می کردند بلکه گاهی اوقات بسیار تند و تیز تر نیز به انتقاد می پرداختند.
توگویی این برنامه دستگاه قضا و نهادهای امنیتی موازی است که به جای آنکه مخالفان را به موافقان تبدیل کنند، تمام هم و غم خود را بر این گذاشته اند که از موافقان نظام و انقلاب، فرزندان بهمن 57 و جنگ هشت ساله و مدیرانی که 30 سال سابقه خدمت برای جمهوری اسلامی دارند، مخالفانی بسازند که علیه نظام خود شورش می کنند. زهی خیال باطل که برچسب آن بر تن اصلاح طلبان راستین، ناجور است و وصله ای است که بر تن ما قرار نخواهد گرفت.
اعترافات ساختگی که از دوستان دربند ما در زندان و بیدادگاه ناعادلان گرفته می شود مادام که شرایط، بر همان اقتضای گذشته زندان باشد و عهد زندان بان همان عهد پیشین قرار گیرد نه مورد قبول ما و نه مورد قبول اکثریت قاطبه مردم آزاده کشورمان است. ما از دوستان و بزرگان اصلاح طلب حمایت می کنیم و ملاک هر فعل و عملی از آنان را گذشته پر افتخار و شفاف آنها در دوران آزادی شان می دانیم.
گذشته ای که از هر دو سعید، حجاریان و شریعتی، پیش از این دیده بودیم و در کلام و قلم عطریان فر و ابطحی نیز سراغ داریم. در عین حال حمایت ما به طور خاص شامل جوانان برومند حاضر در این بیدادگاه فرمایشی، سید شهاب الدین طباطبایی، محمدرضا جلایی پور و حمزه غالبی است که جوانی خود را فدای جمهوریت نظام نمودند. این جوانان برای ما نمادی از انسانهایی مبارز و در عین حال متدین و جوانمرد هستند که هر دوست و دشمنی و حتی رقیبان جوان اصول گرایمان نیز بدان اذعان دارند.
ما اعضای ستاد 88، این گفته رئیس ستاد، شهاب عزیز، که مسئولیت تمام کارهای ستاد را جوانمردانه به عهده گرفته است، مورد قبول نمی دانیم و همانگونه که از روز اول از این برادر عزیزمان آموخته ایم که تمام کارها را با شراکت جمعی و نظر و رای اکثریت می خواست، با تمکین به رای و نظر جمع می گوییم که مسئولیت شهاب همانند مسئولیت تک تک اعضای ستاد است و اگر قرار باشد سهمی از این مسئولیت مستوجب مجازات توسط نااهلان قرار گیرد تمام اعضای ستاد به نسبتی مساوی سهم دارند و حاضرند آن را ادا کنند.
در عین حال ما، اعضای ستاد 88، به تمام فعالیت هایی که در حمایت از رئیس جمهوری دوران اصلاحات، محمد خاتمی و رئیس جمهوری منتخب، میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری انجام دادیم افتخار می کنیم، ما با خود عهد بسته بودیم که برای دفاع از جمهوریت نظام وارد صحنه شویم و بر این عهد ثابت قدم بودیم و هستیم.
ضمن آنکه شرافت سیاسی خودمان را هیچ گاه با اندک شک و شبهه ای نیز لکه دار نکردیم و حتی حاضر نشدیم کمک های مالی افرادی را که در صداقت آنان اندک شکی وجود داشت بپذیریم. (احتمالن اسناد موارد اینچنینی در دستگاههای شنود امنیتی باید موجود باشد) گروهی با این حد توافق تشکیلاتی و تعهد ملی نمی تواند و نباید به گذشته پرافتخار خود نبالد. گذشته ای که سرتاسر و بی اجر و منت در راستای پاسداری از حقوق ملت، انقلاب و ایران عزیز است.
ما، اکثریت اعضای شورای مرکزی و هیات اجرایی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)، در آخرین جلسه ای که به دور از وهم و خیال زندان در شب انتخابات دهم ریاست جمهوری تشکیل داده بودیم هم قسم شدیم که پایاپای میرحسین موسوی در حمایت از او برای دفاع از حق ملت، هیچ تلاش و کوششی را از جانب میرحسین و ملت بی پاسخ نگذاریم و خوشحالیم که رئیس جمهوری منتخب ما در احساس وظیفه ای که نسبت به حقوق ملت دارد تا این حد ثابت قدم و استوار است.
ما این میثاق را دوباره به میرحسین عزیز یادآوری می کنیم و باز هم با او برای دفاع از آرمان هایی که وارد صحنه انتخابات شد بیعت می نماییم و سند تعهد این بیعت را نیز شرافت خود می دانیم که قابل خرید و فروش و معامله نیست. در عین حال ما از اینکه منتسب به خاتمی و حمایت از وی هستیم خدا را شاکریم و از اینکه رئیس جمهوری اصلاحات نیز در حمایت از میرحسین و دفاع از آرمان های انقلاب، از پرداخت هزینه های بسیار و شنیدن ناسزاهای اصحاب قدرت و ارباب نخوت، ابایی ندارد شادمان و خوشنودیم.
در نهایت برای ما بسی افتخار است که مهدی کروبی، که در معرفت و صفای او میان اصلاح طلبان تردیدی وجود ندارد حاضر است در وسط میدان نبردی که اقتدارگرایان تدارک دیده اند صف شکن اردوگاه اصلاح طلبی باشد. برای ما این صفت کروبی که در دیدار با ایشان در اردیبهشت ماه 88 مبین و بارز بود، بیانگر اصلاح طلبی است که علی وار از حقوق قاطبه اعضای ملت دفاع می کند و حاضر نیست آبروی ظاهری خود را که به تظاهر از سوی دیکتاتورمآبان تقدیم می شود، فدای عزت و آبروی واقعی خود نماید. دست مریزاد بر این روحانی اصلاح طلب و شیخ اصلاحات که به واقع شیخوخیت برازنده وی هم هست.
در نهایت هشدار ما، خطاب به کسانی است که این روزها، همچو طوطی نااهل به تکرار صحبت های درگوشی محافلشان در دستگیری و محاکمه خاتمی، موسوی و کروبی می پردازند و به رسم کیهان نویسان از بیان هرگونه ادبیاتی مبتنی بر زشتی و پلشتی به این مردان استوار اصلاح طلبی دریغی ندارند. آنها البته جرات این را ندارند که کوچک ترین آسیبی متوجه رهبران اصلاحات کنند، چون به واقع از نتیجه آن هراسانند و می توانند پیامدهای ناگوار آن را حدس بزنند.
اما بدانند و آگاه باشند که این بزرگان آخرین خط قرمز ما هستند و اگر قرار باشد کوچک ترین آسیبی متوجه آنان شود، عواقب ناگوار این اقدام دامان خودشان را نیز تر خواهد کرد. تکرار عباراتی چون "براندازی سفید و سرخ و سیاه" که یادآور عبارت شاه پیشین ایران در تقبیح "ارتجاع سرخ و سیاه" بود و همچنین شوخی کودکانه اینکه "باید با سران و عوامل اصلی ماجرا برخورد جدی شود" از سوی محمود احمدی نژاد تنها به تندتر شدن آتش اختلاف دامن می زند.
چه، کیست که نداند اگر قرار باشد عناصر اصلی ناامنی مورد برخورد قرار گیرند، این محمود احمدی نژاد و روسای نهادهای مجری و ناظر انتخابات هستند که باید تحت تعقیب باشند. آنها انتخابات را در مسیر تقلب برده، بر ناامنی دامن زده و خون عزیزان بسیاری در پرتو همین ادبیات آقای احمدی نژاد و همفکرانش، همبستر خاک وطن شد.
برای ما بسی جای تعجب است که احمدی نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه ای بر زبان نراند، چه شده است که دوباره بلبل وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه می خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند. برای ثبت در تاریخ به او و آنانی که قرار است ما را عفو کنند یادآور می شویم که ما به مرحمت و رافتی که دولت وعده اش را می دهد نیازی نداریم که در مکتب تشیع علوی و انقلاب اسلامی یاد گرفته ایم چگونه حق خود بستانیم و امیدمان به خدایی است که وعده حق داده و ارحم الرحمین. ان وعدا.. الحق.
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)
بسم الله الرحمن ارحیم
افامن الذین مکرو السیئات ان یخسف الله بهم الارض اویاتیهم العذاب من حیث لایشعرون
آنان که بر کردار زشت خود مکرها میاندیشند، آیا از این بلا ایمنند که خدا ناگاه همه را به زمین فرو برد، یا از جایی که پینبرند عذابی به آنان رسد؟
ما در میثاق با میرحسین، شرافت خود را در گرو گذاشتهایم
مردم آزاده کشور عزیزمان
متاسفانه دستگاه قدرت نامشروع دولتی و آدمک های زر و زور و تزویر با برگزاری دوباره دادگاهی زشت و ناپسند، پرده ای دیگر از کودتای مخملین خود را کنار زدند تا پاک ترین فرزندان ایران را به محکمه ای برند که کوس رسوایی آن در نهایت دامان خودشان را فرا خواهد گرفت.
دادگاه فعالان سیاسی اصلاح طلب که تنها گناهشان تلاش در جهت برگزاری هرچه باشکوه تر انتخابات دهم ریاست جمهوری بود با حربه اعترافات ساختگی، داستانی تکراری است که بارها برای بسیاری دیگر تکرار شده است و هربار آنانکه در فضای تنگ و تاریک زندان و محکمه ناعادلان، مجبور می شدند دیکته ای را که برایشان تقریر شده بخوانند، اندک زمانی پس از آنکه از فضای دهشتناک زندان رهایی می یافتند، نه تنها تمام گفته های زندان را نفی می کردند بلکه گاهی اوقات بسیار تند و تیز تر نیز به انتقاد می پرداختند.
توگویی این برنامه دستگاه قضا و نهادهای امنیتی موازی است که به جای آنکه مخالفان را به موافقان تبدیل کنند، تمام هم و غم خود را بر این گذاشته اند که از موافقان نظام و انقلاب، فرزندان بهمن 57 و جنگ هشت ساله و مدیرانی که 30 سال سابقه خدمت برای جمهوری اسلامی دارند، مخالفانی بسازند که علیه نظام خود شورش می کنند. زهی خیال باطل که برچسب آن بر تن اصلاح طلبان راستین، ناجور است و وصله ای است که بر تن ما قرار نخواهد گرفت.
اعترافات ساختگی که از دوستان دربند ما در زندان و بیدادگاه ناعادلان گرفته می شود مادام که شرایط، بر همان اقتضای گذشته زندان باشد و عهد زندان بان همان عهد پیشین قرار گیرد نه مورد قبول ما و نه مورد قبول اکثریت قاطبه مردم آزاده کشورمان است. ما از دوستان و بزرگان اصلاح طلب حمایت می کنیم و ملاک هر فعل و عملی از آنان را گذشته پر افتخار و شفاف آنها در دوران آزادی شان می دانیم.
گذشته ای که از هر دو سعید، حجاریان و شریعتی، پیش از این دیده بودیم و در کلام و قلم عطریان فر و ابطحی نیز سراغ داریم. در عین حال حمایت ما به طور خاص شامل جوانان برومند حاضر در این بیدادگاه فرمایشی، سید شهاب الدین طباطبایی، محمدرضا جلایی پور و حمزه غالبی است که جوانی خود را فدای جمهوریت نظام نمودند. این جوانان برای ما نمادی از انسانهایی مبارز و در عین حال متدین و جوانمرد هستند که هر دوست و دشمنی و حتی رقیبان جوان اصول گرایمان نیز بدان اذعان دارند.
ما اعضای ستاد 88، این گفته رئیس ستاد، شهاب عزیز، که مسئولیت تمام کارهای ستاد را جوانمردانه به عهده گرفته است، مورد قبول نمی دانیم و همانگونه که از روز اول از این برادر عزیزمان آموخته ایم که تمام کارها را با شراکت جمعی و نظر و رای اکثریت می خواست، با تمکین به رای و نظر جمع می گوییم که مسئولیت شهاب همانند مسئولیت تک تک اعضای ستاد است و اگر قرار باشد سهمی از این مسئولیت مستوجب مجازات توسط نااهلان قرار گیرد تمام اعضای ستاد به نسبتی مساوی سهم دارند و حاضرند آن را ادا کنند.
در عین حال ما، اعضای ستاد 88، به تمام فعالیت هایی که در حمایت از رئیس جمهوری دوران اصلاحات، محمد خاتمی و رئیس جمهوری منتخب، میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری انجام دادیم افتخار می کنیم، ما با خود عهد بسته بودیم که برای دفاع از جمهوریت نظام وارد صحنه شویم و بر این عهد ثابت قدم بودیم و هستیم.
ضمن آنکه شرافت سیاسی خودمان را هیچ گاه با اندک شک و شبهه ای نیز لکه دار نکردیم و حتی حاضر نشدیم کمک های مالی افرادی را که در صداقت آنان اندک شکی وجود داشت بپذیریم. (احتمالن اسناد موارد اینچنینی در دستگاههای شنود امنیتی باید موجود باشد) گروهی با این حد توافق تشکیلاتی و تعهد ملی نمی تواند و نباید به گذشته پرافتخار خود نبالد. گذشته ای که سرتاسر و بی اجر و منت در راستای پاسداری از حقوق ملت، انقلاب و ایران عزیز است.
ما، اکثریت اعضای شورای مرکزی و هیات اجرایی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)، در آخرین جلسه ای که به دور از وهم و خیال زندان در شب انتخابات دهم ریاست جمهوری تشکیل داده بودیم هم قسم شدیم که پایاپای میرحسین موسوی در حمایت از او برای دفاع از حق ملت، هیچ تلاش و کوششی را از جانب میرحسین و ملت بی پاسخ نگذاریم و خوشحالیم که رئیس جمهوری منتخب ما در احساس وظیفه ای که نسبت به حقوق ملت دارد تا این حد ثابت قدم و استوار است.
ما این میثاق را دوباره به میرحسین عزیز یادآوری می کنیم و باز هم با او برای دفاع از آرمان هایی که وارد صحنه انتخابات شد بیعت می نماییم و سند تعهد این بیعت را نیز شرافت خود می دانیم که قابل خرید و فروش و معامله نیست. در عین حال ما از اینکه منتسب به خاتمی و حمایت از وی هستیم خدا را شاکریم و از اینکه رئیس جمهوری اصلاحات نیز در حمایت از میرحسین و دفاع از آرمان های انقلاب، از پرداخت هزینه های بسیار و شنیدن ناسزاهای اصحاب قدرت و ارباب نخوت، ابایی ندارد شادمان و خوشنودیم.
در نهایت برای ما بسی افتخار است که مهدی کروبی، که در معرفت و صفای او میان اصلاح طلبان تردیدی وجود ندارد حاضر است در وسط میدان نبردی که اقتدارگرایان تدارک دیده اند صف شکن اردوگاه اصلاح طلبی باشد. برای ما این صفت کروبی که در دیدار با ایشان در اردیبهشت ماه 88 مبین و بارز بود، بیانگر اصلاح طلبی است که علی وار از حقوق قاطبه اعضای ملت دفاع می کند و حاضر نیست آبروی ظاهری خود را که به تظاهر از سوی دیکتاتورمآبان تقدیم می شود، فدای عزت و آبروی واقعی خود نماید. دست مریزاد بر این روحانی اصلاح طلب و شیخ اصلاحات که به واقع شیخوخیت برازنده وی هم هست.
در نهایت هشدار ما، خطاب به کسانی است که این روزها، همچو طوطی نااهل به تکرار صحبت های درگوشی محافلشان در دستگیری و محاکمه خاتمی، موسوی و کروبی می پردازند و به رسم کیهان نویسان از بیان هرگونه ادبیاتی مبتنی بر زشتی و پلشتی به این مردان استوار اصلاح طلبی دریغی ندارند. آنها البته جرات این را ندارند که کوچک ترین آسیبی متوجه رهبران اصلاحات کنند، چون به واقع از نتیجه آن هراسانند و می توانند پیامدهای ناگوار آن را حدس بزنند.
اما بدانند و آگاه باشند که این بزرگان آخرین خط قرمز ما هستند و اگر قرار باشد کوچک ترین آسیبی متوجه آنان شود، عواقب ناگوار این اقدام دامان خودشان را نیز تر خواهد کرد. تکرار عباراتی چون "براندازی سفید و سرخ و سیاه" که یادآور عبارت شاه پیشین ایران در تقبیح "ارتجاع سرخ و سیاه" بود و همچنین شوخی کودکانه اینکه "باید با سران و عوامل اصلی ماجرا برخورد جدی شود" از سوی محمود احمدی نژاد تنها به تندتر شدن آتش اختلاف دامن می زند.
چه، کیست که نداند اگر قرار باشد عناصر اصلی ناامنی مورد برخورد قرار گیرند، این محمود احمدی نژاد و روسای نهادهای مجری و ناظر انتخابات هستند که باید تحت تعقیب باشند. آنها انتخابات را در مسیر تقلب برده، بر ناامنی دامن زده و خون عزیزان بسیاری در پرتو همین ادبیات آقای احمدی نژاد و همفکرانش، همبستر خاک وطن شد.
برای ما بسی جای تعجب است که احمدی نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه ای بر زبان نراند، چه شده است که دوباره بلبل وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه می خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند. برای ثبت در تاریخ به او و آنانی که قرار است ما را عفو کنند یادآور می شویم که ما به مرحمت و رافتی که دولت وعده اش را می دهد نیازی نداریم که در مکتب تشیع علوی و انقلاب اسلامی یاد گرفته ایم چگونه حق خود بستانیم و امیدمان به خدایی است که وعده حق داده و ارحم الرحمین. ان وعدا.. الحق.
ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)
در جلسه شورای مرکزی این تشکل، به ریاست حجتالاسلام و المسلمین خاتمی
همچنین در این جلسه از هتاکی و اهانت به ساحت مقدس مراجع عظام و شخصیتهای برجسته ابراز تأسف شدید شده و بر لزوم توقف این رفتارهای غیراسلامی و غیرانسانی تاکید شد.
به گزارش پایگاه خبری مجمع روحانیون مبارز، شورای مرکزی این تشکل عصر یکشنبه به ریاست حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی تشکیل گردید. در این جلسه گزارشهایی درباره وضعیت بازداشتشدگان حوادث اخیر و ادامه نقض حقوق قانونی آنان در روند بازجویی و نگهداری در سلولهای انفرادی، علیرغم پایان مراحل بازجویی برخی از آنان و نیز نامعلوم بودن سرنوشت بعضی از بازداشتشدگان و بیاطلاعی خانوادههایشان ارائه گردید.
مجمع ضمن ابراز نگرانی و تأسف شدید از این وضعیت از تصمیم گرفت تا از ریاست جدید قوهقضائیه، آیتالله صادق لاریجانی صدور دستور قاطع برای تسریع در رسیدگی و توقف اقدامات غیر قانونی را خواستار شود. همچنین در این جلسه از هتاکی و اهانت به ساحت مقدس مراجع عظام و شخصیتهای برجسته و سرمایه های بزرگ انقلاب و خدمتگذاران راستین اسلام، انقلاب و ایران و محبوب مردم و شکستن حریم دین، اخلاق و معنویت در ماه مبارک رمضان توسط برخی از رسانهها و اشخاص حکومتی و بعضاً مجالس مذهبی و دینی ابراز تأسف شدید شده و مجمع، توقف این رفتار غیراسلامی و غیرانسانی را خواستار شد.
ضمناً در این جلسه، درگذشت عالم مجاهد حجتالاسلام و المسلمین سیدعبدالعزیز حکیم، فرزند برومند مرجع بزرگ عالم تشیع، مرحوم آیتالله العظمی حکیم را ضایعهای بزرگ برای روحانیت و مردم شریف عراق دانسته و این مصیبت را به ملت و دولت عراق و خاندان سرافراز حکیم به ویژه به فرزندان شایسته آن مرحوم، حجج ااسلام سید عمار و سید محسن حکیم تسلیت گفت.
به گزارش پایگاه خبری مجمع روحانیون مبارز، شورای مرکزی این تشکل عصر یکشنبه به ریاست حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی تشکیل گردید. در این جلسه گزارشهایی درباره وضعیت بازداشتشدگان حوادث اخیر و ادامه نقض حقوق قانونی آنان در روند بازجویی و نگهداری در سلولهای انفرادی، علیرغم پایان مراحل بازجویی برخی از آنان و نیز نامعلوم بودن سرنوشت بعضی از بازداشتشدگان و بیاطلاعی خانوادههایشان ارائه گردید.
مجمع ضمن ابراز نگرانی و تأسف شدید از این وضعیت از تصمیم گرفت تا از ریاست جدید قوهقضائیه، آیتالله صادق لاریجانی صدور دستور قاطع برای تسریع در رسیدگی و توقف اقدامات غیر قانونی را خواستار شود. همچنین در این جلسه از هتاکی و اهانت به ساحت مقدس مراجع عظام و شخصیتهای برجسته و سرمایه های بزرگ انقلاب و خدمتگذاران راستین اسلام، انقلاب و ایران و محبوب مردم و شکستن حریم دین، اخلاق و معنویت در ماه مبارک رمضان توسط برخی از رسانهها و اشخاص حکومتی و بعضاً مجالس مذهبی و دینی ابراز تأسف شدید شده و مجمع، توقف این رفتار غیراسلامی و غیرانسانی را خواستار شد.
ضمناً در این جلسه، درگذشت عالم مجاهد حجتالاسلام و المسلمین سیدعبدالعزیز حکیم، فرزند برومند مرجع بزرگ عالم تشیع، مرحوم آیتالله العظمی حکیم را ضایعهای بزرگ برای روحانیت و مردم شریف عراق دانسته و این مصیبت را به ملت و دولت عراق و خاندان سرافراز حکیم به ویژه به فرزندان شایسته آن مرحوم، حجج ااسلام سید عمار و سید محسن حکیم تسلیت گفت.
که یادمان بماند
"دستبندم یک پیمان بزرگ است، بین من و سرزمین ویرانمان. روزی دوباره پساش خواهیم گرفت. دوباره با همین رنگ سبز، همه جا فریاد خواهیم زد. روزی که چندان دور نیست."
امروز ماشینم را بردم کارواش. صندوق عقب را که باز کرد مرد، قیافهاش شبیه کسانی شد که در جزیرههای دور و شبهای تاریک به گنج میرسند. تعجب کردم و رفتم جلو، پوسترهای موسوی را دیدم که در تمام این هشتاد روز بعد از انتخابات آنجا خوابیده بودند. ناراحت شدم و یاد روزهای خنده و شادی و عصرهای بلند و فراموشنشدنی قبل از 22 خرداد افتادم. خواست همهشان را جمع کند، دور بریزد، من دستش را گرفتم و همهی پوسترها را روی هم چیدم و آوردم خانه.
تیترها را که میخواندم یاد روزهای مناظره و شبهای بیخوابی تا سه صبح افتادم. پیش به سوی ایران پیشرفته زیر پرترهی بزرگی از موسوی، و یک پوستر بزرگ از کروبی با عکسهای جمیله کدیور و ابطحی و سروش و کرباسچی و مهاجرانی. نخواستم به این زودی آن روزها را فراموش کنم. همهشان را در پوشهای گذاشتم و در قفسهی کتابخانهام جایی برایش درست کردم تا روزی شاید برای دخترم یا پسرم داستان کودتای 22 خرداد را تعریف کنم.
گرچه پدران ما از کودتای 28 مرداد چیزی در خاطر نداشتند ما اما باید برای نسل بعد داستانها تعریف کنیم. دستبند سبزم اما روی میز تحریرم هنوز به من نگاه میکند. دستبندم را بایگانی نخواهم کرد. میخواهم نگاهش کنم تا انرژی بگیرم. دستبندم یک پیمان بزرگ است، بین من و سرزمین ویرانمان. روزی دوباره پس اش خواهیم گرفت. دوباره با همین رنگ سبز، همه جا فریاد خواهیم زد. روزی که چندان دور نیست.
برگرفته از:
http://www.dreamlandblog.com/
امروز ماشینم را بردم کارواش. صندوق عقب را که باز کرد مرد، قیافهاش شبیه کسانی شد که در جزیرههای دور و شبهای تاریک به گنج میرسند. تعجب کردم و رفتم جلو، پوسترهای موسوی را دیدم که در تمام این هشتاد روز بعد از انتخابات آنجا خوابیده بودند. ناراحت شدم و یاد روزهای خنده و شادی و عصرهای بلند و فراموشنشدنی قبل از 22 خرداد افتادم. خواست همهشان را جمع کند، دور بریزد، من دستش را گرفتم و همهی پوسترها را روی هم چیدم و آوردم خانه.
تیترها را که میخواندم یاد روزهای مناظره و شبهای بیخوابی تا سه صبح افتادم. پیش به سوی ایران پیشرفته زیر پرترهی بزرگی از موسوی، و یک پوستر بزرگ از کروبی با عکسهای جمیله کدیور و ابطحی و سروش و کرباسچی و مهاجرانی. نخواستم به این زودی آن روزها را فراموش کنم. همهشان را در پوشهای گذاشتم و در قفسهی کتابخانهام جایی برایش درست کردم تا روزی شاید برای دخترم یا پسرم داستان کودتای 22 خرداد را تعریف کنم.
گرچه پدران ما از کودتای 28 مرداد چیزی در خاطر نداشتند ما اما باید برای نسل بعد داستانها تعریف کنیم. دستبند سبزم اما روی میز تحریرم هنوز به من نگاه میکند. دستبندم را بایگانی نخواهم کرد. میخواهم نگاهش کنم تا انرژی بگیرم. دستبندم یک پیمان بزرگ است، بین من و سرزمین ویرانمان. روزی دوباره پس اش خواهیم گرفت. دوباره با همین رنگ سبز، همه جا فریاد خواهیم زد. روزی که چندان دور نیست.
برگرفته از:
http://www.dreamlandblog.com/
حامیان کودتا به پیشواز سال تحصیلی جدید دانشگاهها میروند تعلیق به خاطر حمایت از موسوی
هشت دانشجوی دانشگاه تبریز، با رای کمیتهی انضباطی این دانشگاه هرکدام به 2 ترم تعلیق از تحصیل محکوم شدند.
بر اساس گزارش پایگاه خبری یولداش، هشت تن از دانشجویان حامی مهندس میرحسین موسوی در دانشگاه تبریز، با حکم کمیتهی انضباطی هریک به دو ترم تعلیق از تحصیل محکوم شدند. این دانشجویان به همراه حداقل 30 دانشجوی دیگر، روز 17 تیرماه به بهانه حضور در تجمع دو روزهی دانشجویان دانشگاه تبریز در اعتراض به نتایج انتخابات به کمیتهی انضباطی دانشگاه احضار شده بودند.
لازم به ذکر است که چند تن از این دانشجویان تعلیقی اصلا در روزهای مذکور در دانشگاه حضور نداشتند و تنها به دلیل فعالیت در ستادهای مهندس موسوی در تبریز با این احکام ناعادلانه مواجه شدهاند.
بر اساس گزارش پایگاه خبری یولداش، هشت تن از دانشجویان حامی مهندس میرحسین موسوی در دانشگاه تبریز، با حکم کمیتهی انضباطی هریک به دو ترم تعلیق از تحصیل محکوم شدند. این دانشجویان به همراه حداقل 30 دانشجوی دیگر، روز 17 تیرماه به بهانه حضور در تجمع دو روزهی دانشجویان دانشگاه تبریز در اعتراض به نتایج انتخابات به کمیتهی انضباطی دانشگاه احضار شده بودند.
لازم به ذکر است که چند تن از این دانشجویان تعلیقی اصلا در روزهای مذکور در دانشگاه حضور نداشتند و تنها به دلیل فعالیت در ستادهای مهندس موسوی در تبریز با این احکام ناعادلانه مواجه شدهاند.
اشتراک در:
پستها (Atom)