آقای خاتمی برای جنبش سبز چه باید بکند؟

علی تیزقدم
خاتمی یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که قدر او هنوز هم چنان که باید و شاید شناخته نشده است. یادآوری خاطرات دو سال اول حضور او در راس قوه‌ی مجریه هنوز هم شورانگیز و هیجان‌آور است. بدون هیچ تردیدی آزادی بیان موجود در آن دوران کوتاه در هیچ برهه‌ای از تاریخ معاصر ایران سابقه نداشته است و شاید تنها مقطع کوچکی از ابتدای مشروطیت را بتوان با آن قیاس کرد.



خاتمی اولین کسی بود که از درون ساختار قدرت جامعه‌ی مدنی را طلب کرد. برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی او یک غده‌ی سرطانی درون حکومتی را آشکار کرد و مقابل آن ایستاد. اولین رئیس جمهوری بود که شهامت کرد و بدون گزینش و زمینه‌سازی‌های معمول، پای صحبتهای بی‌پرده‌ی قشر دانشجو نشست (معمولا چون دانشجویان چیزی برای از دست دادن ندارند، بسیار صریح و رک انتقاد می‌کنند و این مورد قبول طبع بسیاری از حکام نیست). او کسی بود که در بحبوحه‌ی فضاسازی‌های بین‌المللی در جهت نشان دادن چهره‌ای خشن از اسلام، بحث "گفت‌وگوی تمدن ها" را پیش کشید. اما مهمتر از همه‌ی اینها: او صادق‌ترین و راستگوترین حاکمی است که ایران تا به حال به خود دیده است. او دروغ نمی‌گوید و این گوهری است که همواره زبر پای اسب قدرت له شده است.

به همین دلایل است که مردم علی‌رغم اینکه بخاطر بعضی عقب‌نشینی‌ها (مخصوصا در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری) از او دل چرکین هستند ولی همچنان فقط اوست که می تواند به شکل واقعی میدان نقش جهان اصفهان را مالامال از جمعیت کند و یا ۱۷۰۰۰ نفر را به سالن ۱۲۰۰۰ نفری مجموعه‌ی آزادی بکشاند. همه به خاطر داریم که چه موجی در جامعه ایجاد شد تا او را متقاعد به حضور در انتخابات دوره‌ی دهم ریاست جمهوری کند و زمانی که او کاندیداتوری خود را اعلام کرد، مجددا چه هنگامه‌ای به پا شد. در اولین سفر انتخاباتی آقای خاتمی به شیراز، کیلومترها جمعیت به استقبال او آمد تا ثابت شود علی رغم برخی دلخوری‌ها، مردم همچنان به خاتمی اعتماد دارند. پس از بیرون رفتنش از عرصه‌ی انتخابات نیز. حمایت قاطع او از آقای موسوی تاثیر بسیار زیادی در اقبال همگانی به میرحسین داشت.

خاتمی بدون ایراد نیست، همانند همه‌ی انسانهای دیگر، ولی در مقایسه با سایر افرادی که حکومت را در دست گرفتند، بسیار کمتر دچار خطا شد. در حال حاضر نیز او تنها کسی است که مورد وثوق اقشار مختلف اعم از مردم عادی، روشنفکران، روحانیون و مراجع، و بخصوص جوامع بین‌المللی است. او در مسائل اخیر کشورمان هم موضع‌گیری فوق‌العاده‌ای داشت و به خصوص پس از سخنرانی آقای خامنه‌ای در نمازجمعه‌ی پس از انتخابات، او همچنان در صف مردم ایستاد و به شدت از کیان و آرمانهای جنبش سبز دفاع کرد. او جنبش سبز را موجی دانست که دریای بیکران مردم پشت آن است و به همین دلیل لحظه‌ای از حرکت باز نمی‌ایستد.

من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گذارم
نمی‌مانم به یکجا بی‌قرارم

در حال حاضر جنبش سبز وظیفه‌ی استیفای حقوق آسیب دیدگان وقایع اخیر را به عهده‌ی آقای کروبی گذاشته و راهبری عمومی را به آقای موسوی سپرده است، ولی به عقیده‌ی من اجتماع خاتمی-رفسنجانی اهمیت کلیدی در موفقیت این جنبش دارد. خاتمی با پایگاه مردمی خود و آقای رفسنجانی با قدرتی که در حکومت دارد (به واسطه‌ی حضور در راس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت). آقای خاتمی می‌تواند و باید حلقه‌ی ارتباط مردم و مراجع را که این روزها به شدت شکننده شده است، مجددا محکم کند. این موضوع به این دلیل حائز اهمیت است که همچنان درصد عظیمی از مردم ایران تا حد زیادی مذهبی‌اند و در همه‌ی شئون زندگی خود چشم به مراجع دارند. آقای رفسنجانی هم باید تکلیف خود را با جناح اقتدارگرا یک بار برای همیشه روشن کند و با عمل کردن به وظایف قانونی خود در مجلس خبرگان، زمینه‌ی احیای جمهوریت نظام را تسریع بخشد. او با این کار، جایگاه خود را در تاریخ ایران بیمه خواهد کرد.

به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
برای مرگ هم در خانه جا نیست
اگر خاموش بنشینی روا نیست
دل از دریا بریدن کار ما نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر