صدا و سیما در پی ربایش بی‌آرایش

"بينندگان تلويزيون بعد از حوادث اخير پس از انتخابات به کمتر از 40 درصد رسيده است"



جمله بالا را نه معترضان به نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري گفته اند و نه منتقدان به شيوه اداره و عملكرد رسانه ملي بيان كرده اند. اين جمله اعترافي است كه از سوي رييس سازمان صدا‌و‌سيما در نشست شوراي عالي انقلاب فرهنگي ابراز شده و خبر از سقوط شمار بينندگان اين رسانه مي‌دهد.

فردي به اين اعتراف دست يازيده است که پشتيباني همه جانبه حاكميت، امکانات فراوان و توان و قدرت گونه‌گوني را در اختيار داشته و با خاطري آسوده بر آن بوده تا بار خود به شيوه اي كه مي‌پسندد به سرمنزل مقصود برساند. يكسويه‌نگري و ملي نبودن رسانه اي كه كوشش دارد عنوان "ملي" را يدك بكشد، از پيش از انتخابات مورد انتقاد بخشي از جامعه بود كه جايي براي ديدگاه‌هايشان در اين رسانه نمي‌ديدند و لزوم تغيير در نگاه مديران اين رسانه بارها يادآوري مي‌شد. انحصار خبري در صدا‌و‌سيما تا بدانجا بود كه راه اندازي تلويزيون خصوصي از جمله شعارهاي برخي نامزدهاي رياست جمهوري قرار گرفت و همواره هشدار داده مي‌شد كه در شرايطي كه بيگانگان براي تصاحب مخاطبان ايراني و اثرگذاري بر آنان تاخت آورده اند، حال و روز رسانه ملي بايد جز اين باشد.

با اين همه صدا‌و‌سيماي جمهوري اسلامي ايران به راه خود مي‌رفت و همچنان به نگاه جانبدارانه، عملكرد يكسويه و حتي پشتيباني از نامزدي خاص در انتخابات متهم بود. اين رسانه در نظر كارشناسان به جاي اينكه رسانه ملت و شهروندان باشد، به رسانه دولت نزديك شد و به جاي آنكه بازتاب دهنده طيف گسترده اي از سويه‌ها و گرايش‌هاي جامعه ايراني باشد، فرصت دهنده به گروهي كم شمار از جامعه و كارشناسان و گزارشگراني محدود بود.

دادن وقت اضافه به يك نامزد، ندادن فرصت دفاع به مخالفان همان نامزد و نيز معترضان و منتقدان به نتايج انتخابات، پوشش بهتر و بيشتر حاميان يك نامزد و فريب خورده يا اغتشاشگر خواندن مخالفان آن نامزد نمونه اي از رفتارهايي است كه از سوي منتقدان موجب دور شدن رسانه ملي از نقش فراگير و جامع خود خوانده شده است.

صدا‌و‌سيما اعتراضات و نا آرامي‌هاي پس از انتخابات را گاه انكار كرد و گاه تحريف. معترضان به نتايج انتخابات را اغتشاشگراني معرفي كرد كه به تاراج اموال عمومي و سلب آسايش شهروندان مشغولند و حاميان دولت را افرادي در قالب تماميت نظام و يكسره عاري از هرگونه اشتباه و قصور.

اتهام‌زني‌هايي بدون ارايه فرصتي براي دفاع و تحليل و تفسيرهايي مدام و يكريز درباره انقلاب‌هاي رنگي و ناديده انگاشتن بخش گسترده اي از افكار عمومي به روال ثابت و طبيعي صدا‌و‌سيما بدل شد و نقدهاي دلسوزانه منتقدان نيز در همه اين مدت راه به جايي نبرد و مديران اين رسانه همچنان دم از بي‌طرفي رسانه اي زدند و رسانه تحت امر خويش را همچنان "ملي" خواندند غافل از آنكه "نام حلوا بر زبان راندن نه چون حلواستي".

در چنين شرايطي از كاهش 40 درصدي درآمدهاي صداوسيما از محل آگهي‌هاي بازرگاني خبر آمد و اينكه بخش خصوصي تمايلي به دادن آگهي به اين رسانه ندارد و تازه‌تر از آن هم كه اعتراف رييس اين رسانه مبني بر كاهش شمار بينندگان انعكاس يافته است.

اين اعتراف، همچنان كه بر نادرستي عملكرد مديران اين رسانه گواهي مي‌دهد، در درون خود بر هوشمندي، پويايي و گزينشگر بودن مخاطبان رسانه تأكيد مي‌ورزد. ويژگي‌هايي كه "نظريه كاربري و خشنودي مخاطبان" (Uses and Gratifications Theory) را به ذهن مي‌آورد.

پيش از ارايه اين نظريه كه "استفاده و رضامندي" هم خوانده شده است، صاحب‌نظران عرصه ارتباطات با سخن گفتن از انفعال مخاطبان در برابر رسانه‌ها، افكار عمومي را قربانياني بي‌دفاع در برابر پيام‌رسانان رسانه اي مي‌پنداشتند كه نيوشنده اي ناتوان و پذيرنده هستند.

انديشمندان اين وادي اندك اندك دريافتند كه مخاطبان در انتخاب و بهره‌مندي از پيام و رسانه ارايه دهنده آن، فعالانه عمل مي‌كنند و آنچنان نيست كه مطيع و تسليم محض پيام‌رسانان باشند. مردم انتخاب مي‌كنند كه مشتري چه پيام و برنامه اي باشند و آن را از كدام وسيله ارتباطي دريافت كنند. آنان كنشگرانه و با دقت در پي پيام‌هايي هستند كه بدان نياز دارند يا آن را مي‌پسندند و يا از آن بهره اي مي‌برند.

از اين روي بود كه نظريه كاربري و خشنودي مخاطبان پديد آمد كه بر پايه آن، مخاطبان رسانه‌ها، هوشمندانه براي رفع نيازهاي خود، فراهم آوردن شادي و خرسندي خويش، ارضاي علايق و خواسته‌ها و نيز پاسخ به انگيزه هايشان به سراغ رسانه اي خاص مي‌روند و بر همين مبنا ممكن است به رسانه اي پشت كنند.

كاربران رسانه‌ها فعالند و فعالانه دست به انتخاب مي‌زنند. آنها در گزينش‌هاي رسانه اي خود هدفمند و هوشمند عمل مي‌كنند و از ميان گزينه‌هاي پيش رو رضايت بخش ترين مورد را بر مي گزينند.

هرچند انتقاداتي بر اين نظريه "مخاطب محور" وارد است و پاره اي از دانشمندان ارتباطات آن را خوش‌بينانه پنداشته و معتقدند كه در اين نظريه از قدرت تأثيرگذاري رسانه‌ها غفلت شده است، اما به هر روي نمي‌توان حضور و انتخاب مخاطب را بي‌اثر پنداشت و ديگر نمي‌توان مخاطب را منفعل و پذيراي صرف تصور كرد.

نمي‌توان در زمانه اي كه آسمانش پر است از امواجي كه مي‌آيند و مي‌روند و به پيام‌رساني‌هاي گونه‌گون مشغولند، با انحصار رسانه اي به شست‌و‌شوي مغزها دست يازيد و چيزي را به زور در كاسه سر مخاطب جا كرد، كه اگر جذاب باشي و فراگير و اگر يكسويه نباشي و رماننده، به سويت كشيده مي شوند و انتخابت مي‌كنند آنچنان كه: حاجت مشاطه نيست روي دلارام را.

منبع: iranianmedia.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر