افشای نام و نشان یکی شهدایی که مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شد

«سعیده پورآقایی» قربانی جنایت لباس شخصی‌ها
اطلاعات جدیدی درباره‌ی یک شهید گمنام جنبش سبز از دو روز قبل به «موج سبز آزادی» رسید که در این دو روز جزئیات آن را مورد بررسی قرار دادیم و از صحت آن مطمئن شدیم. این خبر دردناک حاکی از آن است که یک دختر دیگر، همچون «ترانه موسوی»، قربانی جنایت‌پیشگی برخی بسیجیان شده و پس از آن هم جنازه‌ی وی با اسید سوزانده شده و در نهایت بدون حضور خانواده‌اش به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است. جالب است؛ تقدیر این بوده که خبر این جنایت، درست در روزی منتشر شود که دولت کودتا نمایش تشکیل کابینه را در دستور کار دارد؛ دولتی که بی‌اغراق با خون‌ریزی و جنایت بر سرکار آمده است.



به گزارش موج سبز آزادی، سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی است که اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است. سعیده پورآقایی تنها فرزند جانباز شهید عباس پورآقایی (آمایی) است که در یکی از شب‌های پس از کودتا در حالی که به الله اکبر گفتن شبانه بر پشت بام خانه‌شان در خیابان دولت تهران مشغول بود، از سوی نیروهای لباس شخصی وابسته به بسیج دستگیر شد و پس از 20 روز جنازه او در یکی از سردخانه‌های جنوب تهران از سوی مادرش شناسایی شد. اما مسئولان ذی‌ربط از تحویل جنازه به مادرش خودداری کردند و حالا پس از هفته‌ها بی‌خبری خانواده‌اش مطلع شده‌اند او به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

بر اساس این گزارش، خانواده این شهید جنبش سبز طی هفته‌های اخیر به شدت تحت فشار بودند تا از افشای ماجرا خودداری کنند. اما بالاخره سکوت درباره این ماجرا شکسته شد و ماجرای تاسف‌برانگیز ظلمی که بر این فرزند شهید رفته، از سوی برخی افراد مطلع، شرح داده شده است که «موج سبز آزادی» برای رعایت مسائل امنیتی از ذکر نامشان معذور است.

به گفته‌ی مطلعان، سعیده پورآقایی پس از بازداشت مورد تجاوز وحشیانه قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است. متجاوزان جنازه‌ی وی از زانو به بالا در اسید سوزانده‌اند تا آثار این جنایت شنیع به صورت کامل از بین برود. سپس خانواده‌ی وی تحت فشار قرار می‌گیرند تا علت مرگ دخترشان را بیماری شدید کلیوی اعلام کنند.

این موضوع در حالی اتفاق می‌افتد که جنازه‌ی سعیده اساسا به خانواده تحویل نشده است و شنیدن خبر بیماری سعیده موجب تعجب اقوام وی شده است که اطمینان دارند سعیده سابقه‌ی هیچ نوع بیماری نداشته است؛ و همین دروغ بود که در نهایت به افشای ماجرا منجر شد.

گفتنی است مراسم ختم شهید سعیده پورآقایی (آمایی) روز شنبه هفتم شهریور به صورت محدود در مسجد جامع قلهک (محل زندگی وی) برگزار شد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده داغدار این شهید مظلوم در این مراسم حضور یافتند.

لازم به ذکر است که برخی اطلاعات تازه که به محض تکمیل منتشر خواهد شد، نشان می‌دهد اکثر کسانی که به صورت مخفیانه و بی‌نام و نشان در بهشت زهرا دفن شدند، دخترانی هستند که مورد تجاوز وحشیانه‌ی نیروهای امنیتی و شبه نظامی قرار گرفته‌اند و دفن شبانه و غیرقانونی آن‌ها نیز برای جلوگیری از افشای ابعاد جنایات رخ داده صورت گرفته است.

«موج سبز آزادی» همچنین جدا از این قبرهای بی‌نام و نشان، از وجود یک گور دسته‌جمعی در نزدیکی بهشت زهرا مطلع شده که به محض تایید و دریافت جزئیات بیشتر، این گزارش نیز به اطلاع خوانندگان خواهد رسید.

پیشنهاد به موسوی: پیگیر ملی شدن دوباره نفت باشید

یکی از خوانندگان سایت، پیشنهادی را در قالب متن زیر به مهندس موسوی ارائه کرده و از ما خواسته است که آن را منتشر کنیم. پیشنهاد قابل تأملی به نظر می‌رسد و لااقل نکات خوبی در آن نهفته که ممکن است در آینده سیاسی کشور به کار بیاید. نام نویسنده محفوظ است، اما متن پیشنهاد وی را بی‌کم و کاست بخوانید:



جناب آقای میرحسین موسوی، رئیس‌جمهور قانونی ایران

شروع حرکت منسجم حضرت عالی در قالب تشکیلات سبز امید موجب خرسندی است ولی بیشتر از آن تلاش برای برقراری نظمی نوین در جهت احقاق حقوق مردم و برقراری دائمی عدل و داد و نیز جلوگیری از بوجود آمدن شرایطی است که افراد سودجو با استفاده از آن شرایط بتوانند قدرت را یکجا در اختیار خود درآورند و این هدف به نحو نیکویی می تواند در قالب اهداف تشکیلات شما قرار گیرد و به کمک مردم و نخبگان به امید خدا به مرحله عمل برسد.

و اما منظور اینجانب از این مقدمه، بیان مصداقی بود که به نظر بنده یکی از مشکلات اساسی این مملکت در قرن اخیر بوده است و تا این مشکل حل نشود، معضل دیکتاتوری در این ایران حل نخواهد شد. در آن سالی که دکتر مصدق نفت را ملی اعلام کرد در واقع نیت آن را داشت که منافع حاصل از فروش نفت به جیب همه مردم برود و ایشان بر این گمان بود که حکومت حتی از نوع سلطنتیش، در محدوده قانون مجبور است سود حاصل از فروش نفت را واقعا به دست مردم برساند.

ولی در سال های اخیر به دنبال افزایش بسیار زیاد قیمت نفت و سود هنگفت و بادآورده آن ما شاهد نوعی از خصوصی شدن دوباره صنعت نفت هستیم که در خفا انجام شده است و مردم عادی غافل از این حیله به هیچ وجه متوجه این دزدی بزرگ نشده اند.

خلاصه کلام اینکه درامدهای نفتی و واریز شدن پول های آن به کیسه دولت سبب بوجود آمدن نظام دیکتاتوری در ایران است که این روزها شاهد آن می باشیم و تا روزی که این درامد در کیسه حکومت برود ظالمان در کمین هستند تا با ایجاد تسلط در دولت و حکومت و با بهانه های واهی نظیر اجرای حکومت اسلامی، این ثروت خدادادی را به یغما برده و برای مردم فقط درد و رنج و نکبت و فلاکت به یادگار بگذارند.

وعده های مسخره و مردم فریبی نظیر برداشتن قانون یارانه و پرداخت سهام عدالت اصلا محلی از اعراب برای مردم ایران ندارد زیرا این امور زمانی باید انجام گیرد که سود نفت مستقیما به جیب مردم می رود و مردم خود اختیار درامدهای نفتی شان را دارند و از طرفی در این مملکت چه دارا و چه ندار به طور مساوی حق استفاده از درامد نفت را دارند و نفت فقط برای فقیر نیست. به عقیده اینجانب وجود نفت در ایران در زمان های گذشته یکی از دلایل داشتن چشم طمع به ایران از سوی قدرت های خارجی بوده است و الان یکی از دلایل انجام کودتا از سوی سپاه و احمدی نژاد و مصباح و هر چی آدم گدا و گرسنه و بی عرضه ای است که برای رسیدن به نان و نوایی لباس ریا را پوشیده اند و با حجاب دین از انجام هرگونه جنایتی روگردان نیستند.

اینجانب معتقدم باید اداره صنعت نفت ایران در اختیار شرکت ملی نفت ایران در حالی که یک سازمان مستقل از دولت است قرار گیرد و نحوه اداره این سازمان و انتخاب روسای آن با ساز و کاری هرچه مستقل تر انجام پذیرد تا جایی که بعنوان مثال کارمندان این سازمان حق عضویت در هیچ نهاد دولتی و نظامی و قضایی و غیره را نداشته باشند و نیز اعضای سازمان های نظامی و سیاسی و دولتی هم حق عضویت در این شرکت را نداشته باشند و از سویی شرکت های سرمایه گذاری خصوصی به نظارت شدید شرکت ملی نفت بوجود آیند که وظیفه سرمایه گذاری درامد نفتی ایران در ایران و دنیا را داشته باشند و نیز کنترل تبعات ورود ارز به مملکت و افزایش نقدینگی و در کل تبعات مالی و اقتصادی درامدهای نفتی از طریق همین شرکت های خصوصی و وابسته انجام پذیرد.

به عنوان مثال برای جلوگیری از افزایش بی رویه نقدینگی می توان سود حاصل از سرمایه گذاری درامدهای نفتی را به مردم داد نه اصل درامد را که این سود توسط همین شرکت های سرمایه گذاری به دست می آید. در پایان باید گفت به قول معروف تا نفت در ایران وجود دارد مردم رنگ آرامش را نخواهند دید مگر اینکه نحوه استفاده از آن سر و سامانی بگیرد.

تعطیلی مشکوک خوابگاه دانشگاه امیرکبیر

دانشجویان خوابگاه دانشگاه امیرکبیر واقع در خیابان حافظ از تعطیلی یک هفته‌ای این خوابگاه خبر می‌دهند و علت این اقدام مشکوک را تلاش برای کار گذاشتن شنود عنوان می‌کنند.



به گزارش موج سبز آزادی، مسئولان دانشگاه امیرکبیر به بهانه‌ی سمپاشی و تمیز کردن خوابگاه‌ها دست به تعطیلی محل اسکان دانشجویان زده‌اند و مسئولان خوابگاه این دانشگاه نیز در واکنش به مقاومت دانشجویان برای ترک خوابگاه‌ها، آنها را تهدید به بیرون انداختن وسایلشان کرده‌اند.

این گزارش همچنین حاکی است که زمزمه‌ی تعطیلی خوابگاه دانشگاه علم و صنعت نیز با نزدیک شدن به فصل بازگشایی دانشگاه‌ها با همین بهانه به گوش می‌رسد.

دانشجویان این روزها نگران ایجاد فضای امنیتی در دانشگاه‌ها هستند و این نگرانی با معرفی کامران دانشجو به عنوان عامل دولت کودتا در وزارت علوم ایران قوت گرفته است. این در حالی است که با توجه زیر سؤال بودن مدرک دکترای آقای دانشجو، هنوز مشخص نیست او از مجلس رای اعتماد خواهد گرفت یا خیر.

نگرانی نسبت به سلامتی محمد ملکی

از هفته گذشته که اعلام شد دکتر محمد ملکی به سلول انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شده ، تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست و او تماسی با خانواده نداشته است.



خانواده دکتر ملکی با اعلام این خبر، به «موج سبز آزادی» گزارش دادند: اواخر هفته گذشته در پی حضور همسر محمد ملکی در دادگاه انقلاب جهت ملاقات با قاضی پرونده اعلام شد که قاضی و منشی دفتر او به مرخصی رفته اند.

بر اساس این گزارش، از آنجا که محمد ملکی در دوران درمان سرطان پروستات بسر میبرد، 5شنبه گذشته طبق روال درمانی نوبت تزریق دارو داشته است لیکن بنا به شرایط زندان که مناسب دوران استراحت پس از تزریق نمیباشد، بنا به دستور پزشک ایشان، فعلا روند تزریق داروها متوقف شد. این دوره درمانی که در 6 ماه گذشته انجام شده بود، وضعیت درمان او را به شرایط تحت کنترل درآورده بود و تزریقهای پیش رو قرار بود تا جهت ثابت نگه داشتن وضعیت درمان انجام شود که با بازداشت وی اجبارا متوقف گردید.

به گفته‌ی خانواده‌ی ملکی، از آنجا که بخاطر اثرات فرآیند درمان، دکتر ملکی از ضعف جسمی رنج میبرد و بیشتر در منزل استراحت میکرد، نگه داشتن او در سلول انفرادی و احتمال دشواری دسترسی وی به امکانات بهداشتی و درمانی، خانواده را نسبت به سلامتی اش به شدت نگران ساخته است.

محمد ملکی، رییس اسبق دانشگاه تهران و منتقد سیاسی، شنبه گذشته پس از تفتیش منزلش بازداشت گردید و به اتهام واهی «اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در اغتشاشات و تحریک به شرکت در اغتشاشات بعد از انتخابات» به بند 209 زندان اوین انتقال داده شد. این اتهام در حالی مطرح شده است که وی در انتخابات شرکت نکرده بود و بدلیل کسالت ناشی از بیماری، فعالیتی درباره حوادث پس از انتخابات نداشت.

فرهنگنامه سبز( 35) کابینه رجایی











سید ابراهیم نبوی


کابینه رجایی( Cabineh Rajaee): یک نوع کابینه. کابینه رئیس جمهور اسبق ایران محمد علی رجایی. نوعی کابینه که به خون وزرایش تشنه هستیم، ولی دائم اسمش را می بریم. محمد علی رجایی: " کسی که چون مرده، طرفدارش هستیم و اگر زنده بود زندانش می کردیم." نشانه ساده زیستی و صداقت. کابینه ای که قبل از تشکیل شدن تمام شد و چون تشکیل نشد، ما طرفدارش هستیم. این کابینه در حال حاضر جلسات خود را در زندان اوین یا دادگاه تشکیل می دهد. احمدی نژاد گفت: " مردم از این دولت ویژگیهای دولت شهیدرجایی را مطالبه می کنند."


تاریخچه کابینه یازده روزه



محمد علی رجایی روز دوم مرداد به عنوان رئیس جمهور بدون تقلب با 13 میلیون رای انتخاب شد. وی روز 22 مرداد کابینه اش را به مجلس معرفی کرد و روز 26 مرداد بدون اینکه به نمایندگان مجلس رشوه صد میلیون تومانی بدهد، رای اعتماد گرفت. کابینه رجایی کلا یک جلسه هیات دولت تشکیل داد و یازده روز بعد از تشکیل، در هفتم شهریور، با کشته شدن محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمدجواد باهنر، نخست وزیر از بین رفت.



مقامات و کابینه رجایی



تنفیذ رهبر: مراسم تنفیذ رجایی توسط آیت الله خمینی رهبر انقلاب برگزار شد، در حال حاضر فرزندان، نوه ها، عروس ها، دامادها، و کلیه بقایای آیت الله خمینی تحت تعقیب اند.



قائم مقام رهبر: در آن دوران قائم مقام رهبر منتظری بود، که الآن بیست سال است خانه اش تحت محاصره پلیس است و حق حرف زدن ندارد.



نخست وزیر: محمد جواد باهنر نخست وزیر رجایی بود، او یازده روز پس از نخست وزیری کشته شد. پس از وی میرحسین موسوی نخست وزیر شد و به دلیل اختلافات موسوی و رئیس جمهور بعدی، خامنه ای، کلا پست نخست وزیری از قانون اساسی حذف شد.



رئیس قوه قضائیه: رئیس قوه قضائیه ای که مراسم تحلیف دولت رجایی را انجام داد موسوی اردبیلی بود. وی در حال حاضر منتقد و مخالف جدی احمدی نژاد است.



رئیس مجلس: رئیس مجلسی که به دولت رجایی رای داد، اکبر هاشمی رفسنجانی بود، وی در حال حاضر به دزدی و براندازی متهم است و کلیه فرزندان و خانواده اش تحت تعقیب اند.



مشاور رجایی: کیومرث صابری فومنی، گل آقا، مشاور فرهنگی رجایی بود. وی جزو اصلاح طلبان بود و در سالهای آخر عمرش زیر فشار طرفداران رهبری کنونی قرار داشت.



همسر رجایی: فائقه صدیقی، همسر رجایی از مخالفان جدی احمدی نژاد بود، و دولت احمدی نژاد او را تهدید به دستگیری کرد.





اعضای کابینه 11 روزه رجایی



کابینه رجایی 22 وزیر داشت، از این تعداد، چهار نفر زندانی یا تحت تعقیب دولت کنونی اند، 10 نفر آنان اصلاح طلبان و کارگزاران مخالف دولت کنونی و متهم به براندازی اند، چهار نفر بکلی از سیاست کناره گرفتند و هیچ خبری از آنها در حوزه سیاسی منتشر نمی شود، سه نفرشان نیروهای راست میانه و منتقد دولت احمدی نژاد هستند. تنها یکی از آن 22 وزیر مخالف احمدی نژاد شناخته نشده است، و او موسی نامجو است که تنها نظامی کابینه بود که به شهادت رسید. حتی یک عضو کابینه رجایی طرفدار دولت احمدی نژاد نیست. اعضای کابینه و تعداد رای شان در رای اعتماد مجلس بشرح زیر است:



میرحسین موسوی( وزیر خارجه) 154 رای، تحت تعقیب



بهزاد نبوی( وزیر مشاور در امور اجرایی) 145 رای، زندانی



مهدوی کنی( وزیر کشور) 133 رای، مخالف احمدی نژاد



حسین نمازی( وزیر اقتصاد و امور دارایی) 148 رای، وزیر خاتمی، مخالف احمدی نژاد



محمد شهاب گنابادی( وزیر مسکن و شهرسازی) 137 رای، مخالف احمدی نژاد



سید محمد اصغری( وزیر دادگستری) 132 رای، وزیر کابینه خاتمی، مشاور کروبی



هادی منافی( وزیر بهداری) 135 رای، برکنار از سیاست



مرتضی نبوی( وزیر پست و تلگراف و تلفن) 157 رای، راست میانه منتقد احمدی نژاد



محمد سلامتی( وزیر کشاورزی) 125 رای، مجاهدین انقلاب، متهم به همکاری با دشمن



میرمحمدصادقی( وزیر کار) 120 رای، مخالف احمدی نژاد



سرهنگ موسی نامجو( وزیر دفاع) 163 رای، تنها نظامی کابینه، شهید شد



بانکی( وزیر برنامه و بودجه) 156 رای، مخالف احمدی نژاد



دکتر محمود روحانی( وزیر بهزیستی) 156 رای، کناره گیری از سیاست



معادیخواه( وزیر ارشاد اسلامی) 119 رای، مخالف احمدی نژاد



علی اکبر پرورش( وزیر آموزش و پرورش) 137 رای، حذف شده از سیاست



حسن غفوری فرد( وزیر نیرو) 142 رای، راست میانه مخالف احمدی نژاد



مصطفی هاشمی طبا( وزیر صنایع) 148 رای، اصلاح طلب



محمد علی نجفی( وزیر علوم و آموزش عالی) 133 رای، اصلاح طلب



تاجگردان( وزیر راه و ترابری) 70 رای، وزیر خاتمی، مخالف احمدی نژاد



موسویان( وزیر مشاور) 123 رای، اثری از وی نیست



عسگراولادی( وزیر بازرگانی) 154 رای، راست میانه، مخالف احمدی نژاد



غرضی( وزیر نفت) 155 رای، طرفدار کارگزاران، مخالف احمدی نژاد

آنها که پس از مقاومت “اعتراف” کرده اند و آنها که هنوز مقاومت می کنند.

محمود صدری:



نامه سر گشاده به دوستان زندانی:



دوستان در بندم:



بسیاری از شما را از نزدیک می شناسم و برخی را نیز دورادور. بگذارید در ابتدای کلام باور قلبی خود را بیان کنم که آنچه بر شما در دوران اسارت گذشته و می گذرد، چه در بند 209 زندان اوین و چه در سایر بازداشتگاهای بی نام و نشان در سرتاسر کشور، به یک اعتبار از همۀ جنایاتی که این نظام پس از انتخابات اخیر مرتکب شده، حتی از آزار های جسمی و جنسی و قتل خود سرانۀ انسانهای بیگناه نیز سنگین تر و ننگین تراست، چرا که عالماً و عامداً، در بلند مدت و با برنامه ریزی گسترده و مرکزی صورت پذیرفته است و جای حاشا هم ندارد. اِعمال فشار های روانی همه جانبه برای مجبور کردن شما به اقرار بر علیه خویش و اعتراف به خیانت یا شرکت نا آگاهانه در آن لکۀ ننگی است نه بر زندگی نامۀ شما بلکه بر کارنامۀ این حکومت خود کامه و عملۀ ظلمۀ آن. براستی که اگر بر حقانیت جنبش سبز و بطلان دولت کودتا دلیل دیگری جز اینگونه رفتار ددمنشانه با نخبگان و اندیشمندان دلسوز و دگراندیش ایران در دست نبود همین بیّنۀ آشکار برای تمایز حق از باطل کفایت می کرد. بیهوده نیست که نه تنها مراجع بین المللی دیده بان حقوق بشر بلکه آیات عظام قم و نجف نیز اعترافات ناشی از اینگونه استنطاقهای غیر انسانی و غیر اسلامی را بی اعتبار دانسته، پخش رسانه ای آنها را تقبیح کرده، عاملین آنها اعم از بازجو و دادستان و قاضی و مسئول پخش و نشر انتخابی جریانات این دادگاههای فرمایشی را مستحق توبیخ و تعذیر دانسته اند.



عزیزان: آنان که با تیشۀ شکنجه در صدد تخریب شرف و ا عتبار انسانی تان بوده اند و هستند ناخواسته تندیس انسانیت شما را از دل سنگ خارای استبداد تراشیده و بیرون آورده اند. در قلیلی اقرارها که برخی از شما تا کنون تحت فشار به آنها تسلیم کرده اید همانقدر انسانیت خود و همنوعان خود را آشکار کرده اید که در کثیری گزاره ها که تا بحال قهرمانانه از بازجویانتان دریغ کرده اید. از این "اعترافات" تنها یک نتیجه حاصل می شود: آنکه بشر در برابر خشونت و فشار آسیب پذیر است. آری که آسیب پذیر است، اگر چنین نبود که نیازی به دفاع از حقوق بشر نبود، منشور و قرار داد و سازمان و دیده بان نمی خواست. به مقتضای فطرت می دانیم به شهادت تاریخ آموخته ایم که تن و روان انسانها بسادگی زیان پذیرند: می توان آنها را کرور کرور کشت، به حریم جسمی شان و روحی شان تجاوز کرد، به اسارتشان در آورد، و مقهور و مرعوبشان کرد. به همان منوال می توان آنها را با تهدید و آزار ِ خود و عزیزانشان به هرگونه اقرار و اعتراف غیر عقلانی و غیر انسانی نیز وادار کرد. در تاریخ می خوانیم که چگونه زندانیان تفتیش عقاید و انگیزسیون کلیسا و متهمین به جادوگری در شهر سیلم آمریکا تحت فشار و شکنجه و تهدید به کرات به شنیع ترین و غریب ترین اعمال از جمله مقاربت با ابلیس اعتراف می کردند1، یا چگونه فلاسفه و تئوریسین های طراز اول شوروی در دادگاههای فرمایشی و نمایشی ااستالین به جرایم شگفتی از قبیل مسموم کردن منابع آب شهرها اقرار می کردند.2 تنها چیزی که نیم قرن اخیر به این شیوه های نا جوانمردانۀ روان گردانی افزوده معدودی ترفندهای نو ظهور است. از سوی دیگر، ماهیت این خیمه شب بازیهای رسانه ای و سیاسی به قدری بر خاص و عام آشکار شده که نحوۀ اجرا و آثار و علائمشان نیز بگونۀ کلینیکی شناخته و ثبت شده است. بطور مثال در کنار تهدید و تخویف و تجرید زندانیان که بطور سنتی اجرا می شده و می شود می توان از طریق کنترل (محرومیت و ارضای متناوب) نیاز ها و کارکردهای جسمی و حسی افراد آنها را به تدریج به حالتی در آورد که شکنجه گر خود را دوست خیر خواه، سرپرست مشفق، و حتی حامی و منجی روح و روان خویش بپندارند. این فرایند را روانپزشکان "نشانگان استکهلم3" می نامند. می توان انسانها را در "نهاد های محاط کامل"4 مانند سگ پائولوف شرطی کرد5، دچار "ناتوانی ِ آموخته"6 شان نمود، در آنها وابستگی مفرط بوجود آورد، و گرفتار هراس بیمار گونه7 و افسردگی شان کرد. حتی می توان عادتهای جدید در آنها ایجاد کرد یا حتی در بعضی موارد خاطرات مجازی در ذهنشان کاشت و یا شرایطی بوجود آورد که حتی پس از آزادی نیز تا مدتها قدرت تحلیل انتقادی آنچه برآنها رفته را نداشته باشند و به دلیل "پریشانی ِ استرس پس از آسیب"8 از بیاد آوردن جزئیات دوران حبس خود ترس یا ابا داشته باشند. این آسیب پذیری ها جز لایتجزای روان انسانند. و از آنروست که با آسیب پذیری بدنی انسانها در برابر سلاح های شیمیائی و میکربی مقایسه شده اند. شمول عام صدمات ناشی از این گونه سلاحها در طی جنگ جهانی اول همۀ دول جهان را بر آن داشت که آنها را تحریم کنند، تحریمی که هنوز پا برجاست و تنها یکبار و آنهم بدست رذل ددمنشی چون صدام حسین تکریتی نقض شده.



یاران مطمئن باشید که هفته ها مقاومت در برابر تضییغات و ترفند های زندانبانانتان هرگز از خاطر ایرانیان و جهانیان نخواهد رفت همچنانکه سو استفاده از آسیب پذیری های روانی شما نیز ذره ای از قیمت و قدر و تمامیت هویت انسانی تان نمی کاهد و پشیزی اعتبار و مشروعیت به مرتکبین این جنایات نمی بخشد9. در معرض سموم حبس انفرادی، بی خبری از عزیزان، عدم رابطه با وکیلان، و بازجوئی ها و تهمت های بی امان قرار گرفتن معادل روانی شیمیائی شدن بدنها در آوردگاههائی است که می دانم بسیاری از شما در آنها با دشمن بعثی جنگیده اید. عموم آدمها همانقدر در برابر اسارت و فشار برای اخذ اعتراف و اقرار بی دفاعند که در برابر گازهای سمی و میکربی؛ و اسوه های نستوه مقاومت در میان شما نیز خود از آن جمله استثنائاتند که قاعده را تائید می کنند. لذا آنچه بر سبیل اقرار و تبری و استعفا و انتقادِ از خود از برخی از شما می بینیم و می شنویم چیزی جز انسان بودن معترفین و نا مردمی دژخیمان را ثابت نمی کند. منع جهانی شگرد های روانگردانی از طریق فشار و تهدید و تضییغات روحی و جسمی به همین جهت در قرار داد های بین المللی10 اعلام و از سوی دول جهان تائید شده که زیان اِعمال آنها شامل همۀ انسانها و پرهیز از ارتکاب آنها حافظ اعتبار انسانی و سلامت شخصیت و روان همۀ عالمیان می گردد.



دوستان اسیرم، از مختصات خجستۀ این نهضت آنست که متعلق به همۀ ایرانیان آزاده، صرف نظر از باور دینی و مسلک فلسفی شان است اما چون می دانم اکثریت قریب به اتفاق شما که اکنون در بندید اعتقادات اسلامی دارید و در این روزها با زبان روزه به حبس حکومتی گرفتارید به این آیه نورانی نویدتان می دهم که به خداوند سوگند در جمعتان نور خدا می بینم:



و یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره ولو کره الکافرون (سورۀ صف، آیۀ 8)



محمود صدری



سحرگاه ششم ماه رمضان 1430 قمری



27 اوت 2009 میلادی

دیدار جمعی از بازداشت شدگان کهریزک با مهدی کروبی

شبکه جنبش راه سبز(جرس): 10 نفر از بازداشت شدگان حوادث اخیر به همراه اعضاء خانواده های خود عصر روز یک شنبه با حجت الاسلام مهدی کروبی دیدار کردند.
در این دیدار تعدادی از بازداشت شدگان از نحوه بازداشت خود و از رفتار و برخورده ها و شکنجه هایی که با آن ها در بازداشتگاه شده سخن گفتند و گزارش هایی را در این خصوص به اطلاع دبیرکل حزب اعتمادملی رساندند .
بازداشت شدگان و خانوادهای آنان از پیگری و تلاش های مهدی کروبی برای احقاق حقوق بازداشت شدگان حوادث اخیر قدردانی کرده و ضمن حمایت از کروبی آمادگی خود را برای هر گونه همکاری اعلام نمودند.
در این دیدار آقای کروبی از نزدیک در جریان شکنجه های اعمال شده بر بازداشت شدگان قرار گرفت و گفت که مراتب را به مراجع قانونی منعکس نمایند.

سایت رسمی حزب اعتماد ملی که خبر این دیدار را منتشر کرد، اعلام کرد که جزئیات بیشتری از این دیدار را منتشر خواهد کرد.

روند دادگاه های نمایشی در کمیته ویژه رئیس قوه قضائیه بررسی می شود

شبکه جنبش راه سبز(جرس):حجت الاسلام ابراهیم رئیسی که روز شنبه از سوی رئیس قوه قضائیه به عضویت هيات ویژه ای برای نظارت بر پرونده های حوادث پس از 22 خرداد منصوب شد،از بررسی روند دادگاه های نمایشی با حضور دادستان جدید تهران،رئیس کل دادگستری تهران،رئیس دادگاه انقلاب و رئیس شعبه مربوطه در جلسات آتی هیات ویژه رئیس قوه قضائیه خبر داد.

معاون اول قوه قضائیه با تاکید براینکه«هيات تشكيل شده از سوي رييس قوه قضاييه براي نظارت بر رسيدگي به پرونده‌هاي حوادث و اغتشاشات اخير در اسرع وقت تشكيل جلسه مي‌دهد» به خبرگزاری ایسنا گفت «دادرسي عادلانه بايد نسبت به تمامي كساني كه جرمي مرتكب شدند چه آناني كه ايجاد ناامني و اغتشاش كردند و به اموال عمومي و حيثيت نظام آسيب زدند و تشويش اذهان عمومي كردند و چه كساني كه حقوق متهمان را رعايت نكردند و تخلفات و جرايمي در اين راستا مرتكب شدند، اجرا شود.»

حجت الاسلام ابراهیم رييسي در حاشيه مراسم توديع و معارفه رييس ديوان عدالت با خبرنگاران درباره اهداف هيات نظارت بر رسيدگي به پرونده‌هاي مربوط به حوادث و اغتشاشات اخير سخن می گفت، درباره اقدام احتمالی کمیته ویژه رئیس قوه قضائیه در مورد دادگاه های نمایشی نیز گفت« ما در هياتي كه ديروز رياست قوه قضاييه حكم آن را صادر كردند هنوز تشكيل جلسه نداديم. ان شاء الله در اسرع وقت جلسه را تشكيل دهيم با حضور همكاراني كه دست اندركار اين پرونده هستند يعني دادستان تهران جناب آقاي جعفري، رييس كل دادگستري تهران، رييس دادگاه انقلاب اسلامي مربوطه كه اين پرونده را رسيدگي مي‌كند ان شاالله در جلسات روند كار را پيگيري خواهيم كرد.»

وی در عین حال اعلام شماره حساب از سوی کمیته منتخب موسوی-کروبی برای کمک به آسیب دیدگان حوادث اخیر نیز گفت«اين هم از اين كارهايي است كه به نظر من براي فضاسازي انجام مي‌شود حتما به نفع امنيت كشور نمي‌تواند باشد.»

مراسم افطار شورای هماهنگی اصلاحات به اجبار لغو شد

شبکه جنبش راه سبز(جرس):محمد خاتمی،میرحسین موسوی و مهدی کروبی قرار بود امروز در مراسم افطاری شورای هماهنگی جبهه اصلاحات شرکت کنند اما این مراسم با ایجاد فشار ومشکلاتی برای مسئولان مسجد امیر المومنیت لغو شد.

نايب رئيس شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات در این مورد گفت که مراسم افطاري شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات كه قرار بود امروز با حضور سيد محمد خاتمي، مير حسين موسوي و مهدي كروبي برگزار شود، لغو شده است.
حسن خليل‌آبادي به ایلنا گفت که به علت مشكلاتي كه در محل برگزاري مراسم پيش آمده بود، اين تصميم از سوي مسئولين مسجد اميرالمومنين و شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات اتخاذ شد.وي در پاسخ به اين سوال كه ”آيا انعكاس خبري جلسه افطاري در لغو آن اثر داشته است يا خير؟“، اين مساله را بي‌تاثير ندانست.

خانواده و پزشک حجاریان: جان سعید حجاریان در خطر جدی است

شبکه جنبش راه سبز(جرس): زینب حجاریان از نگرانی خانواده حجاریان در مورد او خبر داد و گفت« قریب یک ماه است که اجازه ملاقات نداشته اند.»
دختر سعید حجاریان در مورد تازه ترین خبر از وضعیت سعید حجاریان که بیش از دو ماه پیش تاکنون در بازداشت به سر می برد به «جرس» گفت«با توجه به وضع نامناسب جسمانی آقای حجاریان و فشارهای وارده به او که حتی در فیلم ها و عکس های منتشر شده از دادگاه نیز مشهود است، نگرانی شدید نسبت به سلامتی ایشان وجود دارد.»

اعضای کمیته ویژه پیگیری مجلس قرار بود روز شنبه با آقای حجاریان دیدار داشته باشند که چنین ملاقاتی صورت نگرفته است و به نظر می رسد که تنها بخشی ازافراد هماهنگ با ستاد کودتای این کمیته با ایشان ملاقات داشته باشند.

تعویق دیدار اعضای کمیته ویژه مجلس با حجاریان نگرانی ها را در مورد اینکه بازجویان در صدد افزایش فشارهای روانی بر جانباز اصلاحات هستند، نکته ای که دختر زینب حجاریان بر آن تاکید کرد و گفت که با توجه به وضع شکننده سلامتی حجاریان و آزار و ایذاء ظالمانه بازجویان، جان سعید حجاریان در خطر جدی است.

به گفته دختر سعیدحجاریان، دکتر اسدی پزشک سعید حجاریان نیز پس از مشاهده تصاویر او در دادگاه نمایشی هفته گذشته«علی الخصوص تصویری که به وضوح نشان دهنده گزیدگی شدید لب زیرین است، از احتمال بروز تشنّجی که منجر به گاز گرفتگی لب ها و دندان می شود ابراز نگرانی عمیق کرده است.»

به گفته زینب حجاریان با اشاره به چهره پدرش و اظهارات پزشکان او پس دیدن تصاویر دادگاه نمایشی، تاکید کرد که « چهره آقای حجاریان در دادگاه پف آلود، بی روح و شبیه به یک ماسک بوده و چشمانشان از فرط گریه یا بی خوابی به شدت سرخ بوده است و همه این ها علائم افسردگی در اثر فشارهای روانی شدید است.»

کروبی: روز قدس بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید

مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی و از کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، در دیدار با اعضای شورای مرکزی این حزب، ضمن تاکید مجدد بر تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، اعلام کرد که «شما در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می‌شوید که مردم از چه فکر و اندیشه‌ای حمایت می‌کنند.»
آیت‌الله خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، در مرداد سال ۱۳۵۸ طی پیامی، روز جمعه آخر ماه رمضان را به عنوان «روز جهانی قدس» تعیین کرد. هر ساله در این روز تظاهراتی علیه اسرائیل در ایران صورت می‌گیرد. پیشتر، برخی از سایت‌های حامی جنبش سبز از جمله موج سبز آزادی اعلام کرده بودند که معترضان در تظاهرات روز قدس شرکت کرده و بار دیگر به نتایج انتخابات ریاست جمهوری اعتراض خواهند کرد.
به گزارش سحام نیوز، سایت خبری حزب اعتماد ملی، آقای کروبی همچنین گفت: «توقیف روزنامه و فیلتر کردن سایت اعتمادملی خدشه‌ای در اراده ما برای مسیری که می‌پیماییم ایجاد نمی‌کند و حرکت ما متوقف نمی‌شود، شما باید با اراده و جدیت به فعالیت تشکیلاتی و حزبی خود ادامه دهید.»
«تقلب در انتخابات»

وی با اشاره به دادگاه‌هایی که برای فعالان سیاسی برگزار شد گفت: «در دادگاه‌هایی که برگزار شد همه این چهره‌هایی که می‌گویند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و خارجی‌ها در حوادث پس از آن دخالت داشتند من نمی‌دانم که این حرف‌ها در چه شرایطی مطرح می‌شود، ولی من می‌خواهم این را بگویم هنگامی که فردی از درون زندان و در شرایط خاص بگوید که در انتخابات تقلب نشده اثری در افکار عمومی ندارد.»

سخنان مهدی کروبی در حالی بیان می‌شود که پیشتر برخی از چهره‌های سرشناس اصلاح‌طلب از جمله محمدعلی ابطحی معاون سابق ریاست جمهوری در زمان محمد خاتمی و از مشاوران مهدی کروبی که در زندان به سر می‌برند، گفته‌اند که موضوع تقلب در ایران حقیقت نداشته و «در واقع تقلب موضوعی بود تا آشوب‌ها شکل بگیرد.»

پیشتر برخی از سازمان های حقوق بشر از جمله عفو بین الملل اعلام کرده بودند که طبق گزارش هایی برخی از بازداشت شدگان برای گرفتن اعتراف شکنجه شده‌اند.

آقای کروبی خطاب به مسئولان جمهوری اسلامی گفت : «شما که مدام می گویید در انتخابات تقلبی نشده و این افراد هم که این را در این شرایط خاص و تحت فشار تکرار می کنند پس دیگر ترس شما از چیست. اگر شما به گفته های خود اعتقاد و اطمینان دارید یک برنامه ای را در تلویزیون برگزار کنید و استدلال های خود را برای این که تقلبی صورت نگرفته بیان کنید و آن گاه از طرف ما هم دو نفر می آیند و استدلال های خود را مطرح می کنند و شما که معتقدید مردم خود می فهمند اجازه دهید که قضاوت نهایی با مردم باشد.»

منبع: رادیو فردا

راه سبز امید به مثابه‌ی سبک زندگی

میثم قهوه چیان
این نوشتار بر آن است نشان دهد که راه سبز امید به مثابه سبک زندگی می‌تواند راه دموکراتیزاسیون ایران را هموارتر نموده و بقای آن را تضمین سازد.



مقدمه:

دموکراسی نیازمند نهادسازی است. آنچه ایده دموکراسی را به امری عینی بدل می‌سازد وجود نهادهایی است که آن را در سیر تاریخ امری موثر و عینی می‌سازد. بدون نظارت بر قدررت توسط رسانه ها و احزاب نیرومند و چرخش قدرت توسط بازوان ملت؛ قدرت خود را در کویری بی مانع می‌یابد که می‌تواند به راحتی به تاخت در حقوق ملت بپردازد. از این رو نهاد سازی یکی از پیش شرط های اساسی برای عینی سازی دموکراسی است.

عینی سازی امری ذهنی بدون در نظر گرفتن عینیت، نشدنی است و در همان حد ذهنیت باقی خواهد ماند. خروج از وضع ذهنی نیازمند ملاحظات عینی است. از این رو از سویی تاریخ و از سویی جامعه شناسی و علوم سیاسی، وضع موجود و اوصاف وضع موجود برای عمل ضروری می‌گردند. برای عینی سازی یک امر ذهنی از این رو، می‌بایست آن را در شرایط عینی و با شرایط عینی متحقق ساخت.

دوره پس از 22 خرداد دوره ی جدیدی در فضای سیاسی ایران است. قراین و شواهد فراوان دال بر وجود ابهام هایی اساسی در روند برگزاری انتخابات و اعلام نتایج و پیش از آن در روند تبلیغات به نفع یک کاندیدای خاص داشت. پس از انتخابات میرحسین موسوی و مهدی کروبی با ایستادن در جای خود به نفع آرای ملت مانع از آن شدند که کودتایی تمام عیار بی‌معترض سیاسی بر کرسی بنشیند. مردم نیز از سویی دیگر ایستادند و رای خود را مطالبه کردند. اما با ریختن خون بیگناهان توسط عوامل کودتا اعتراض در سطح، به نحوه برگزاری و اعدام نتایج بسی عمیق تر شده و عقب نشینی از موضع اعتراضی نزدیک به محال شد. ادامه تعرض به حقوق ملت به همراه بازداشت ها و برگزاری بی دادگاه ها و اعترافاتی معلوم الوضعیت، و پیش از آن برخورد بی‌سابقه و غیر انسانی با بازداشت شدگان حرکت سبز را بدل به عینیتی فربه ساخت. عینیتی که از سوی کودتاچیان نمی‌توانست مقبول افتد و با هزار زحمت حتی گامی در جهت انکار عینی یا ذهنی آن برداشت شود.

میرحسین موسوی در این میان با طرح تشکیل رسا (راه سبز امید) گامی بلند برداشت. این گام بلند بی‌شک در راستای آزادی ملت ایران و رشد آگاهی ایشان می‌تواند سبب‌ساز برکات بی پایان باشد. نوشتار حاضر تنها کوششی است برای بررسی این سوال که علی‌رغم یافتن حیث تشکیلاتی به معنای کلاسیک، با توجه به شرایط تشکل‌سوز کنونی، چگونه می‌توان با هزینه کم تر عمق بیشتری به تحقق رسا نائل آمد؟

پاسخ آن است که با توجه به دوران تبلیغات ریاست جمهوری می‌توان با ارائه سبک زندگی به هواداران و امروز معترضان بقای حرکت را به بقای زندگی پیوند زد.

راه سبز امید و وضعیت کنونی

رسا در وضعیت کنونی با مشکل جذب و تعلیم ِ نیرو مواجه خواهد بود. اگر چه امکان‌های مجازی و رسانه‌ای ایجاد شده توسط تکنولوژی وجود دارند و از آنها استفاده هم خواهد شد، اما نمی‌توان دیگر داشتن دفتر و دستکی برای رسا را به راحتی متصور شد. وضعیت کنونی، دوران انسداد فیزیکی حرکت سیاسی است. اما آنچه امکان کنترل ندارد، سبک زندگی مردم است. هرگونه تشکیلات بدون در نظر گرفتن امکان عضوگیری گسترده و سامان‌دهی ایشان به منزوی ماندن و صوری شدن رسا خواهد انجامید. در وضعیت کنونی با تشکل‌های رسمی برخوردی سخت می‌شود و اجازه فعالیت قانونی به آنها داده نمی‌شود. ارتباط تشکیلاتی با مشکلات اساسی رو به روست و راه سبز امید بی‌تردید با این مشکلات رو به رو خواهد شد. علاوه بر این، جذابیت گسترده آن برای مردم کودتاچیان را بر علیه آن هنوز قبل از تاسیس شورانده است.

امکان های سبک زندگی

آنچه در دوران تبلیغات ظاهر شد، نوعی سبک زندگی بود. سبکی که فرد را بر آن می‌داشت به ماشین و مچ خود سبز ببندد، سبز بپوشد و از تمام امکانات خود در جهت انتخاب گزینه سبز استفاده کند.

افراد زیادی از این نوع سبک زندگی برخوردار بودند، و همین ناخودآگاه موجی سبز را ایجاد می‌کرد. تنوع عقاید و مرام‌های مختلف حامی انتخاب سبز مانع از آن می‌شد که این موج آگاهانه و در حوزه‌ی آگاهی شکل بگیرد. این اتحاد نه صرفا ً انتخابی، بلکه حاصل انتخاب سبک سبز زندگی بود. اگرچه در اینکه انتخاب شده بود نوعی آگاهی اعتراضی از منظری خاص دخیل بود، اما بی‌شک محصول آن سبکی بود که موجی را حاصل می‌ساخت که بارها سونامی جنبیدنش رخدادی کم‌نظیر را در تاریخ ایران شکل داد.

امکان‌های سبک زندگی آنقدر فراوان است که نمی‌توان آن را احصا کرد. این امکان‌ها از درون زندگی می‌جوشد و آدمی در هر شرایطی خود را برای زندگی وفق می‌دهد. مغز سبک زندگی، مغزی معین نیست و نمی‌توان به آن شلیک کرد. سبک زندگی آنقدر غیر قابل کنترل هست که بتواند هر مستبدی را در پیشگاه خود به زانو درآورد.

همان آگاهی‌ای که در دوران تبلیغات زندگی مردم را در خدمت آینده خود قرار داد و "نه"ای به پهنای ملت ایران حاصل آورد، که کودتاچیان کاری جز انکار آن نمی‌توانستند انجام دهند؛ هنوز می‌تواند سبکی دیگر بیافریند، و آفریده است. سبک سبز زندگی، رسانه‌ی خودش را دارد و فعل خود را انتخاب می‌کند و راه خود را می‌رود. افرادی که سبک سبز را برگزیده‌اند، ممکن است مرام‌های مختلفی داشته باشند، اما با پذیرش عدم مشروعیت دولت و وجوب پافشاری ملت بر حقوق خود به سبکی زندگی می‌کنند که اعتراض را نشان دهند. از این روست که فراگیری رهروان راه سبز امید را هرچه می‌گیرند، کم نمی‌شود هر چه از ایشان می‌کشند، داغ اعتراضش شعله‌ورتر می‌شود و هرچه بر دولت نامشروع خود می‌پایند، سوی حرکتش عمیق‌تر و کوبنده‌تر می‌شود.

سبک سبز زندگی

راه سبز امید اگرچه باید به نحوی بتواند سازمانی سیاسی و مطابق قانون اساسی حامل ایده‌ی اعتراض به رفتارهای غیر قانونی و غیر انسانی باشد، می‌تواند در سبک سبز زندگی خود را موجد تشکل های سبز دیگر شود. از بعد از انتخابات تاکنون این ملت بوده‌اند که با عدم اعتماد و قبول دولت، آن را به امری تحمیلی و غیرمشروع تبدیل کرده‌اند. این ملت بوده‌اند که در عرصه‌های گوناگون، سبزی اعتراض را نمودار شده‌اند و این سبزی زندگی بوده است که سیاهی شب استبداد را بر نتابیده و به‌رغم همه جفاها هنوز رای خود را می‌جوید. بدیهی است اگر راه سبز امید را به مثابه سبک زندگی بدانیم، نه می‌توان آن را سرکوب کرد و نه می‌توان در زندان به اصلاح عقایدش پرداخت.

سبک سبز زندگی امید را در خود دارد. ادامه می‌دهد اما با انتخاب‌هایی مدام در جهت اعتراض به تضییع حقوق ملت. هر تفکری داشته باشد مطالبه‌اش را فراموش نمی‌کند و از هر امکانی برای به فعلیت ساختن راه سبز امید استفاده می‌کند. ماهیت سبک زندگی، یک فرد یا یک شورای مرکزی نیست که بتوان آن را از بین برد، بلکه وضعیتی روح مانند است که حاصل دولت نامشروع است.

وقتی کسی سبک زندگی را بر می‌گزیند، تبدیل به یک الگوی زیست می‌شود. او خود بازتولید آن سبک زندگی است. برای ایجاد یک سبک زندگی باید آن را انتخاب کرد و از این طریق آن را گسترش داد.

اما سبک سبز زندگی باید توسط کسانی دائما ً ترویج شود که آگاهی لازم و نیز تعهد بالایی بر حقوق مردم و احقاق آن دارند. از این رو آگاهی تعهدآور بوده و اقتضای گسترش راه سبز امید را به همراه خوهد آورد.

به امید گسترش سبک سبز زندگی در میان ایرانیان و به بار نشستن راه سبز امید

از بازداشتگاه بسیج تا بند قرنطینه؛ خاطرات یک دختر بازداشتی

آنچه می‌خوانید شرح تجربیات یکی از بازداشت‌شدگان زن وقایع اخیر در گفتگو با خبرنگار سایت میدان زنان فاش کرده است:




اين زنداني با نام مستعار "مريم" همزمان با مراسم تحليف در ميدان بهارستان حضور داشت. مريم مي گويد: "به دليل فضاي به شدت امنيتي حاكم بر ميدان بهارستان هيچ كس جرات نداشت حركتي بكند يا شعاري بدهد. در اين ميان زن ميانسالي با يك دست نوشته و يك شاخه گل در دست ايستاده بود. روي مقوايي كه اين زن در دست داشت نوشته شده بود: شاه صداي مردم را دير شنيد. دختران جوان به اين زن نزديك مي شدند و شجاعت او را تحسين مي كردند. چند نفر نزديك او شدند و خواستند اسمش را بگويد تا اگر بازداشت شد بتوانند اطلاع رساني كنند. در آن لحظه اسم آن زن را متوجه نشدم اما به صورت پنهاني از او عكسي گرفتم."

مريم ادامه مي دهد: "بعد از مدت كوتاهي ماموران به سمت اين زن حمله كردند و او را به زور وارد ماشين سبزرنگي كردند كه يا پژو بود و يا آردي. داخل ماشين يك زن هم نشسته بود. همزمان به سمت ما اسپري فلفل زدند كه ما نتوانيم عكس العملي نشان دهيم."

اين دختر جوان بعد از تجربه اين حادثه تصميم مي گيرد به خانه بازگردد اما قبل از آن دختري چادر به سر نزديك او مي شود و از او مي خواهد كه همراهش بيايد. چرا كه تنهاست و احساس امنيت نمي كند. مريم مي پذيرد و وقتي مي خواهد با آن دختر خداحافظي كند و به خانه برود دختر چادري مي گويد: "يك لحظه بيا تا آن خيابان برويم." و او را به يكي از خيابان هاي خلوت اطراف ميدان بهارستان مي آورد. جايي كه يك "ون" ظاهر مي شود و مردي خشمگين از داخل آن خطاب به مريم و دختر چادري مي گويد: "تو و تو سوار شيد!" مريم سعي مي كند فرار كند چون هيچ كس متوجه بازداشت او در خيابان خلوت نمي شده و از طرفي مطمئن نبوده كسي كه فرمان سوار شدن به او داده از نيروهاي پليس باشد. او مي دود اما فردي كه او را صدا زده او را از پشت بغل مي كند و در حالي كه در هوا دست و پا مي زده سوار ماشين مي كند. در همين حال دختر چادري به طرز عجيبي ناپديد مي شود.

مريم توضيح مي دهد: "به شدت ترسيده بودم. آقايي حدودا 50 ساله بسيار عصباني داخل ون بود كه مدام فرياد مي كشيد. موبايلم را گرفت و بررسي كرد. پرسيد: اينجا چه غلطي مي كردي؟ اون خانم كي بود؟ سر چهار راه به پليس چي مي گفتي؟ ليدري مي كردي؟ گفتم در حال عبور بوده ام و از روي كنجكاوي چند دقيقه اي در ميدان توقف كرده ام. اما آنها فيلمي كه از مردم مي گرفتند بازبيني كردند و گفتند چند جا در فيلم بوده ام. همچنين گفتند دو ساعت است مرا زير نظر دارند و مطمئن هستند من براي ليدري آمده ام. سپس چشم مرا بستند و مرا به مكاني كه نمي دانستم كجاست منتقل كردند."

اين دختر جوان ادامه مي دهد: "آن زمان بيمار بودم و احساس ناراحتي مي كردم. يكي از مردان داخل ون از من پرسيد حالت خوب نيست؟ اما مرد 50 ساله فرياد زد: اين اداشونه! خودشون رو به موش مردگي مي زنن! با اين حال يكي از آنها به من كيسه اي براي تهوع داد."

به گفته اين زن جوان، بعد از انتقال به مكاني كه گويا مقاومت بسيج بوده براي او دكتر مي آورند و دكتر چند قرص بدون جلد به او مي دهد اما او به دليل ترس از خوردن آن امتناع مي كند. در اين مكان موبايل مريم در دست بازجو بوده و مدام زنگ مي خوره است. بازجو از وي مي پرسد: ... كيست كه مدام به تو زنگ مي زند؟ جواب مي دهد: دوستم. بازجو مي پرسد: چه دوستي؟ جواب مي دهد: دوست پسرم. بازجو مي پرسد: فقط همين يكي رو داري؟ پس اين همه شماره پسر توي گوشي ت چيه؟ جواب مي دهد: اقوامم هستند. مگر آدم شماره هر كسي را دارد يعني با او رابطه دارد؟

مريم توضيح مي دهد كه از اين طرز برخورد به شدت نگران شده. ضمن اينكه عكس هايي از خودش داخل گوشي داشته كه بازجو پرسيده اين عكس هاي مستهجن چي هستند؟ مريم مي گويد: "خيلي ترسيدم كه الان به بهانه اين عكس ها كه همه عكس هاي تكي خودم بودند انگي به من بزنند. با توجه به اينكه حالم بد بود مي ترسيدم از هوش بروم و بلايي سرم بياورند. سعي مي كردم خود را هوشيار نگه دارم. از ماجراي تجاوزها چيزهايي شنيده بودم."

به گفته مريم در ادامه بازجويي از او پرسيده اند به چه كسي راي دادي؟ شيرين عبادي و شادي صدر را مي شناسي؟ با آنها ارتباط داري؟ عضو كمپين يك ميليون امضا هستي؟ از چه كسي خط مي گيري؟

سپس او را به همراه 15 زن زنداني ديگر به زندان اوين منتقل كرده اند و در مدت 12 روز كه در زندان بوده هر روز به او وعده آزادي داده اند و پس از 12 روز با پرداخت وثيقه 50 ميليون توماني او را آزاد كرده اند.

مريم توضيح مي دهد: "شب آخر بازداشتم خانمي را به بند متادون، بند قرنطينه آوردند كه پيشاني اش فرو رفته بود و مشخص بود ضربه محكمي به آن خورده يا شكسته. چهره اش برايم آشنا بود. خودش را هاله معرفي كرد. بعدها كه يكي از مسوولان بند كه خود زنداني بود برايمان روزنامه آورد در روزنامه خوانديم كه هاله سحابي دختر عزت الله سحابي بازداشت شده است. متوجه شدم كه اين هاله همان هاله سحابي است. وقتي اين موضوع را فهميديم او را خانم سحابي صدا مي كرديم. او ناراحت مي شد و مي گفت مرا هاله صدا كنيد و براي توضيح داد كه چه طور بازداشت شده و من متوجه شدم زني كه در بهارستان آن دست نوشته را در دست گرفته بود و من عكسش را گرفتم همين هاله سحابي است."

به گفته مريم وقتي كه بازداشت شدگان بهارستان را در قرارگاه مقاومت بسيج بازجويي مي كردند مادر و دختري آنجا بودند كه همراه آنها به اوين منتقل نشدند و از وضعيتشان ديگر اطلاعي به دست آنها نرسيده. زنان و دختراني كه به اوين منتقل شده اند از وضعيت اين مادر و دختر اظهار نگراني كرده اند.

مريم درست زماني در بند قرنطينه اوين بازداشت بوده كه هيئت نمايندگان مجلس به بازديد مي روند. روز قبل اين بازديد ها براي زندانيان اين بند يخچال مي آورند. يك مادر و دختر بازداشتي در حضور هيئتت نمايندگان مجلس گفته اند كه وقتي آنها بازداشت شده اند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسير روي كمر آنها نشسته اند. هاله سحابي هم كه در آن ديدار حضور نداشته و در آن زمان هنوز در بند 209 نگهداري مي شده بعدها گفته همراه او دختري بازداشت شده كه يك مامور مرد لباس شخصي داخل ماشين روي پاي او نشسته بوده است.

اعتراف ضرغامی: بینندگان تلويزيون بعد از انتخابات از نصف کمتر شده است!

رئيس سازمان صدا و سيما در حالي از سقوط بسيار زياد تعداد بينندگان رسانه ملي خبر داد که در روزهاي پس از انتخابات عملکرد صدا و سيما مورد انتقاد بسياري قرار گرفت و چهره هاي زيادي به عملکرد جناحي و يکجانبه رسانه ملي اعتراض کردند.



ضرغامي در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اعلام کرده مردم ديگر اقبال چنداني به تلويزيون نشان نمي دهند. او در ادامه چنين گفته است؛ «بينندگان تلويزيون بعد از حوادث اخير پس از انتخابات به کمتر از 40 درصد رسيده است.»

سایت انتخاب نوشته که شنيده مي شود عملکرد يکجانبه صدا و سيما در حوادث اخير باعث شده رسانه ملي در روزهاي اخير در برنامه هايي که بر محوريت ميهمان اجرا مي شود با مشکل روبه رو شود چون بسياري از چهره هاي شاخص فرهنگي، اجتماعي و... به دليل عملکرد صدا و سيما در روزهاي انتخابات و پس از آن حضور در اين رسانه را تحريم کرده اند.

اين موضوع تا جايي پيش رفت که برنامه «دو قدم مانده به صبح » محمد صالح علا که محوريت ميهمان به اوج رسيد و پاي چهره هايي چون شمس لنگرودي، احمدرضا احمدي، احمد پوري، سيدعلي صالحي، مسعود کيميايي و... را که چند وقتي بود مناسبات خوبي با صدا و سيما نداشتند به تلويزيون باز کرد، هفته گذشته در حالي برنامه ادبياتش را درباره اخوان ثالث برگزار کرد که کاکاوند مجري کارشناس بخش ادبيات روبه روي محمد صالح علا مجري برنامه نشست و از او درباره اخوان ثالث شنيد.

تحريم صدا و سيما از جانب چهره هاي ناآشنا در حالي به صورت اخبار غيررسمي شنيده مي شود که چندي پيش سايت هاي خبري از ممنوع التصوير شدن 100 چهره فرهنگي، اجتماعي و سياسي در تلويزيون خبر دادند و مسوولان صداوسيما درباره تاييد و تکذيب اين خبر هيچ واکنشي نشان ندادند.

تداوم فشارها بر شادی صدر

باوجود اینکه سبحانی، بازپرس شعبه دوم دادسرای امنیت تهران بیش از ده روز است دستور استرداد وسایل شادی صدر و خانواده اش را صادر کرده است، مقامات بند 209 زندان اوین از اجرای این دستور خودداری می کنند.



به گزارش سایت میدان، وکلای وی تاکنون دو بار به زندان اوین مراجعه کرده اند و هربار با عدم اجرای دستور قضایی مواجه شده اند.

همچنین با وجود آزادی شادی صدر در تاریخ 6 مرداد با قرار کفالت 50 میلیون تومانی، در روزهای اخیر تماسهای مکرری از سوی مراجع ناشناس با منزل و محل کار وی گرفته شده است حاکی از تداوم فشارها بر این فعال حقوق زنان دارد.

شادی صدر، روز جمعه 26 تیر در بلوار کشاورز دستگیر شد و ماموران اطلاعات، پس از اینکه کلیه وسایل شخصی وی را که در کیف خود به همراه داشت از جمله گوشی موبایل و دوربین عکاسی را ضبط کردند، به خانه او مراجعه کردند و مقدار زیادی از وسایل وی از جمله کلیه مدارک شناسایی از جمله شناسنامه، مدارک کاری از جمله پروانه و دفترچه وکالت و همینطور هارد کامپیوترهای شخصی همسر و فرزندش را با خود بردند. با گذشت بیش از یک ماه از آزادی وی هیچیک از این وسائل تاکنون مسترد نشده است.

رئیس منتصب / شعری تقدیم به سبزها

این شعر تقدیم شده است به آنان كه برای شجاعت آزادی‌خواهی‌شان رنج‌ها تحمل كردند و به گفته‌ی شاعر آن، ما غریبه‌ها به شعری و كلامی بسنده می‌كنیم تا شرم كبود نشدنمان را بپوشانیم و چند روزی وجدانمان را سر بدوانیم. به امید آزادی ...



دوباره ریشه‌ی این زخم، قلب تهران است
تمام فلسفه‌ی درد، راه درمان است

هنوز تیره‌ی جلاد، منقرض نشده است
هنوز كشتن و اعدام رسم انسان است

وطن! ببین كه در این روزها پس از سی سال
دوباره عاقبت انتقاد، زندان است

دوباره قیمت بازار دستمان آمد
كلام راست گران و دروغ ارزان است

در این عدالت موهوم و عدل بی‌انصاف
تمام هیزم این كوره، جان انسان است

ولی برای همین مردم اینك "آزادی"
نه آرزوی محال و نه گنج پنهان است

رئیس منتصب! ارباب! جانشین خدا!
بدان تو هیچی و ایران هنوز ایران است

گمان مكن كه پس از چند سال آزادی
تحمل خس و خاشاك راه، آسان است

برای قفل دهان‌ها شكنجه كافی نیست
شكنجه‌های تو كم، دردها فراوان است

گمان كه آب مشوش، دوباره ساكن شد
هنوز ماهیت این سكوت طوفان است

دروغ های تو امروز باز ثابت كرد
هنوز حرف سیاست، دروغ باران است

کیوان صمیمی پس از ضرب و شتم شدید، به بهداری زندان منتقل شده است

یک منبع آگاه خبر داد که با وجود وعده‌ی سبحانی بازپرس امنیت شعبه ی 3 تهران مبنی بر صدور قرار آزادی کیوان صمیمی، برخی مقامات قضایی تاکنون از این امر جلوگیری کرده‌اند. وی همچنین از ضرب و شتم شدید آقای صمیمی و انتقال وی به بهداری زندان اوین خبر داد.



به گزارش موج سبز آزادی، کیوان صمیمی در مدت بیش از دو و ماه نیمه‌ای که از بازداشتش می‌گذرد، تنها دو بار با خانواده ملاقات داشته و از ملاقات با وکیل نیز محروم بوده است.

یک منبع آگاه به موج سبز آزادی خبر داده که روحیه‌ی آقای صمیمی در ملاقات‌ها بسیار بالا بوده، ولی در عین حال وی از برخی شکنجه‌های روحی خبر می‌داده است.

این منبع در توضیح این شکنجه‌ها گفت: علاوه بر اینکه آقای صمیمی مدت زیادی در انفرادی به سر برده‌اند، بازجوها هم خبرهای دروغی در زندان به وی داده بودند، مانند اینکه حتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم بازداشت شده است!

به گفته‌ای این منبع مطلع، برخلاف ادعای منابع رسمی مبنی بر اینکه برخورد ماموران با زندانیان اوین نسبتاً خوب بوده است، آقای صمیمی در ملاقات با خانواده‌اش خبر داده که وی را شدیداً مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند، به طوری که در نهایت مجبور شده‌اند وی را برای درمان به بهداری اوین منتقل کنند.