پویا همتی
اعتراضات رخ داده در روزهای پس از انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری( انتخابات مسئله دار)، بهانهای شد برای نظریه پردازان و روشنفکران تا در این زمینه به اظهار نظر بپردازند که چرا مبارزات صدسالۀ مردم هنوز در ابتدای راه به سر برده و نتیجه ای از این مبارزات حاصل نشده است. اما من قصد پرداختن به جوانب و علل وعوامل موثر در تحقق این واقعۀ مهم را که در رسانه های داخلی به آن خیلی کم و یا اصلا پرداخته نشد ندارم.( شایان ذکر است که تمامی رسانه های حامی دولت کودتا از جمله صدا و سیما که غیر ملی بودنش را به یقین رساند، بگونه ای دیگر به آن حوادث، یعنی اتفاقات پس از انتخابات، به ویژه حضور گسترده مردم در برابر اقتدار گرایی پرداخت که نیاز به بیان دوباره ندارد. تمام قصدم این است که با زبان مردم که با آنها در تماس هستم بگویم که موج سبز تا دریافت نتیجه قطعی علیرغم تهدیدات و فشارهای فزاینده بر ملت آزادی خواه ایران ادامه دارد. این یادداشت نگاهی گذرا دارد، به حضور مردم و ایستادگی ملت دربرابر اقتدارگرایان، در روزهای پس از 22 خرداد.
در ابتدا ذکر این نکته مفید به نظر میرسد که نفوذ تفکر طالبانیسم و یا همان دست های پنهان از اوان انقلاب اسلامی آغاز شد. این جریان به انحای مختلف با جمهوریت و اساس انتخاب از سوی مردم سر ستیز داشت و سعی میکرد که تفکرات خود را پیاده کند، اما تقابل فکری رهبری انقلاب با آنها مانع از حضور این تفکر خطرناک در ملا عام میشد و حتی اجازه حضور در ارکان پایین حکومتی را نیز نمییافتند، زیرا آ...خمینی این گروه را گروهی خطرناک و مسموم برای دین و جامعه میدانست.
اما دست های مرموز این گروه طالب اقتدار به صورت مرموزی در جای جای حکومت ریشه دواند به طوری که با نفوذ مرموز خود در کمیته ها هسته های اولیه خود را در قالبی پنهان شروع و به حذف نیروهای دگر اندیش به بهانه مخالفت با انقلاب و حذف و طرد و گاه معدوم ساختن منتقدان به اوضاع از همان ابتدای انقلاب از آ...طالقانی گرفته تا خرداد 60 و پس از آن اعدام های دسته جمعی در زندان ها، حمله به دفاتر نیروهای منتقد و تعطیلی آن، دستگیری دانشجویان و ... همگی حکایت از تراژدی خاصی داشت که مجال تحلیل آن در این سطور نمیگنجد.
خفقان دو دهه باعث پیدایش اعتراضاتی در اقصا نقاط کشور شده که به صورت وحشیانه ای سرکوب شدند. انتخابات خرداد 76 بهانه ای بود برای مردمی که دو دهه سرکوب و خفقان را تحمل کرده بودند، با حضور خود و حمایت میلیونی از یک کاندیدا که گفتمانی متفاوت از سایرین داشت تا به کارگزاران بفهمانند که مردم چه میخواهند. پیروزی انتخابات 76 گفتمان دموکراسی و آزادی را به سطح جامعه کشاند ولی از خواسته توده مردم که محتاج نان شب خود بودند غافل ماند، کاستی ها و غفلت های این دوره باعث سوء استفاده گروه اقتدارطلب و متحجر از اوضاع شده و سنگ اندازی ها شروع گردید به طوری که قتل های زنجیره ای و غائله کوی دانشگاه نمونه هایی از این موارد است.
گاه افرادی به بهانه های مختلف کفن پوشیده و در خیابانها ریخته و علیه اصلاحات و نیروهای دگر اندیش وارد عمل میشدند. (همانها که در دوره دولت نهم با انواع بی حرمتی ها به مجتهدین و اسائه ادب به پیامبردر آزمون فرهنگیان و حتی نشستن وزیر علوم کنار وزیر اسرائیل مهر خاموشی بر لبان خود زده و هیچگونه اعتراضی از خود نشان ندادند، حال اگر این اتفاقات مثلا در دوره خاتمی روی میداد به نظر شما چه اتفاقی میافتاد؟ بله صدای واسلاما و اشریعتای خود را بالا برده و خود را داعیه داران دین وطرفداران اصیل انقلاب معرفی میکردند و احتمالا یکی دو نفر را نیز ترور میکردند و میگفتند یا فاطمه زهرا، این قربانی را از ما بپذیر. همان که در کوی 78 انجام شد) و همین سنگ اندازی ها و کفن پوشی ها منجر به رکود اصلاحات و ورود طیف تندرو به تنها قوه باقی مانده (مجریه)شد، و این هم در حالی اتفاق افتاد که سایر قوا و منابع اقتصادی، و نظامی و فرهنگی همه در دست اقتدارگرایان بود.
قوه مجریه، تنها قوه باقی مانده ای بود که آن عناصر، چشم طمع به آن داشته و آخرین حلقه از حلقه هایی بود که از چندین سال قبل برایش برنامه ها چیده و مانند ویروسی از پایین ترین نقطه مدیریت شروع کرده و آن قدر در لایه های میانی مدیریتی نفوذ کردند که آخرین نفوذشان که نفوذ در قوه مجریه بود هم به اتمام رسید. قوه مجریه علیرغم مداخلات رهبری تنها قوه ای بود که قدرت مردمی حداقل دخالت را در آن میتوانست به منصۀ ظهور بگذارد. اما شعارهای پوچ و بی اساس دولت و بی برنامگی آن، فساد، خفقان، اخراج استادان دگر اندیش، ستاره دار کردن دانشجویان، ورشکسته شدن کارخانه ها و موسسات تولیدی، واردات بی رویه و ضربه مهلک به تولیدات داخلی، همه و همه باعث فزونی نارضایتی در میان قشر عظیمی از طبقات و لایه های مختلف مردم شد، اشغال کرسی های مجلس و شورای شهر با کمک نیروهای نامرئی و دستیاری شورای نگهبان با رضایت رهبری، خستگی مردم از اوضاع را به شدت تشدید کرد، اما نیرویی به فکر مقابله با خواست مردم بود، که وضعیت دیکتاتوری و نظامیگری در طول چهار سال نشان دهندۀ عملیات خاص آنان بود.
به انتخابات دهم ریاست جمهوری رسیدیم. شعار تغییر کاندیداهای مقابل طیف رئیس دولت نهم، همه دست در دست هم نهادند که مردم مصرانه دنبال تغییر باشند، با این که مردم نسبت به انتخابات خوش بین نبودند. اما رهبران و فعالان سیاسی اصلاح طلب، مردم را به شرکت بیشتر و حضور فعالانه در انتخابات دعوت میکردند تا از این طریق، نسبت تخلفات پایین بیاید. اما !! این نیرو و جریانی که مدت ها زحمت کشیده و برنامه چیده و تازه به همه ارکان کشور مسلط گردیده و وارد قدرت شده و مزه آن را چشیده، به این راحتی ها این عرصه را ترک میکرد؟
استقبال مردم از کاندیداهای طیف اصلاح طلب موجب شد که طیف نامرئی که قبلا به صورت مخفی دست به عملیات گسترده میزد، مرئی شده و برای مخالفانش علنا خط و نشان بکشد.(البته این افاضات قبلا در سخنان فیروزآبادی و و برخی روحانیون و نمایندگان درباری ارائه شده بود.) این نشانه ها همگی حکایت از داستانی داشت که نتیجه اش چند ساعت پس از اتمام انتخابات، احمدی نژاد را در شمارش اولیه با رای 60 درصد پیش رو اعلام کرده و این وضع به همین منوال تکرار شد.(وضعی که اگر کمی کنجاوی به خرج دهیم از انتخابات مجلس هفتم به بعد و شورای شهر دوم کاملاً مشهود است فردی را که صدا و سیما به عنوان نفر اول معرفی میکند با همان تعداد درصد آرا به عنوان فرد پیروز اعلام میشود) و نتیجه قطعی نیز از پیروزی احمدی نژاد حکایت داشت.
مردم در روز اول یعنی 23 خرداد همگی حیرت زده و سرگردان، دنبال راه چاره ای بودند که دانشگاه اولین جرقه اعتراض را زد، دانشگاههای تهران و صنعتی شریف پیش رو بودند. آقایان که قبلا تدارک همه چیز را برای پذیرایی از مردم دیده بودند، ابتدا طیف گسترده ای از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران و دانشجویان اعضای فعال ستادهای موسوی و بعضا کروبی را دستگیر و روانه بازداشت گاهها کردند (البته دستگیری ها و تهدیدات فعالان تاکنون نیز در جریان است). 25 خرداد اولین حماسه میلیونی مردم تهران شکل گرفت، و این تجمع در مخیلۀ اقتدارگریان هم نمیگنجید. آنها نتوانستند خشم و انزجار خود را از این حماسه مخفی نگه دارند در پایان برنامه، این موج مسالمت آمیز را به خاک و خون کشیده و چند نفر را به شهادت رسانده و خیلی ها دستگیر و به مکان های نامعلومی منتقل گردیدند.(بعدها معلوم شد، به ترتیب:گوانتانامو کهریزک، ابوغریب پاسارگاد، گوانتانامو شاپور، ابوغریب پادگان قدس در قصر فیروزه که پادگانی دور از چشم هر انسانی بود، که اکثر دستگیر شده گان را در شب و حوالی ساعت 3 الی 5 صبح به آنجا منتقل میکردند. البته به احتمال دیگر زندان های مخوف دیگر بعدا افشا خواهد گردید.)
اقتدارگرایان به ظن خود با این کارها مردم را ترسانده و از حضورشان برای پی گیری حقوق تضیع شده شان در آینده جلوگیری کرده، ولی نه! غافل از آن که این موج سبز راهی بی برگشت است. تجمعات میلیونی میدان توپخانه تا انقلاب، هفت تیر تا آزادی، ونک تا تجریش و حضور و اعتراضات مردم در شهرهای مختلف کشور و بعد از آن چندین تجمع دیگر از جمله نماز جمعه 25 تیر و برنامه های چهلمین روز شهادت افراد جنبش سبز، گرامی داشت سالروز حملۀ و حشیانه به کوی دانشگاه همه و همه نشان داد که این موج سبز ادامه دار است و دستگیری نزدیک به پنج هزار نفر، آن هم فقط در تهران نشان داد که این جنبش علیرغم تهدیدات فزآینده و کشته و زخمی دادن بیش از هفتاد نفر در جریان اعتراضات و ادامه دار شدن زندان های بی مورد و غیر قانونی افراد فعال سیاسی و در پی آن دادگاههای فرمایشی، دستگیری مشاوران ارشد موسوی و کروبی و پلمپ دفاتر کروبی، تهدید به دستگیر نمودن رهبران اصلی اصلاح طلب تاثیری در روحیه آزادی خواهی مردم نداشته و در پی گیری حقوق شان عقب گردی نمیکنند. زیرا که وجدان تاریخی مردم تازه بیدار شده و خون تازه به هویت ملی مردم تزریق شده بود.
اقتدارگریان با این تفکر که موج دستگیر شده گان و کشته شده ها و حالت حکومت نظامی در خیابانهای تهران آن هم، به مدت بیش از یک ماه مردم را ترسانده و از پی گیری حقوق خود منصرف میکند. در حالیکه آقایان در تحلیل برنامه های خود دچار اشتباه شده اند، زیرا مردم ایران هر کدام، خود یک فعال جنبش سبز شده اند و ادامه دهندۀ مسیر. تزریق امید توسط رهبران جنبش و حمایت متفکران و مبارزان ملی نیز باعث شد که مردم از زن و مرد، پیر و جوان، دختر و پسر همه تا به حال در صحنه باشند و خواستار تداوم راه سبز امید. و همین اعلان حضور مردم موجب ترس و وحشت حامیان کودتا شده که حتی مراسم افطاری احزاب، شب های احیاء در مزار آیتالله خمینی، لغو سالگرد افراد شاخص انقلاب از جمله آیتالله طالقانی و قدوسی و جلوگیری از برگزاری نماز عید فطر در مصلی، به دلیل ترس از عدم حضور مردم، و انتقال آن به دانشگاه که تا با سیاه لشگرهای خود حوالی دانشگاه را قرق کنند.
چه شده است که حامی اصلی کودتاگران از ترس حضور مردم در آخرین جمعه رمضان و تغییر این روز به نام ایران ابراز وحشت کرده و اخطار به رهبران و فعالان سیاسی میدهد، وگرنه قرار بر این بود که ایران آزاد، برای فلسطین آزاد این روز را هر ساله گرامی بدارد، الان چه طور میشود که ایران و ایرانی دربند و اسارت و گرفتار استبداد باشد و بیاید برای دربندان خارج از ایران گرامی داشت بگذارد، اینها همگی حکایت از چه میتواند داشته باشد؟ جز این است که این جنبش فراگیر شده و خواب را از چشم کودتا گران و حامیان آنها ربوده است!
جز این است که کودتا گران خود میدانند که باطل اند و باید به زودی پاسخگوی خیانت ها و جنایت های خود در پیشگاه ملت ایران باشند. آن روز دیر نیست، به شرط آن که در صحنه بمانیم و برادری هایمان را ارتقا بخشیم، گروههای شور و مشورت برای پیگیری حقوق از دست رفته مان ایجاد کنیم، با مردم در گفت و گو باشیم آگاهی ببخشیم که ادامه راه سبز امید فقط و فقط با اگاهی بخشی امکان پذیر است، البته و صد البته که بزرگترین دست آورد انتخابات پر مسئله دهم آگاهی بخشی به سطح عموم مردم بوده، طوری که برنامه های مزورانه آقایان در لوای دین که دستشان به خون ملت الوده است را برملا کرده است.
آری این چنین است هموطن
پیروزی، مطمئنا از آن ملت است.
شبکههای اجتماعی و "تشکیلات رسا"
بیانیه یازدهم مهندس موسوی که در حقیقت منشور تشکیلات راه سبز امید میباشد چند روزیاست که منتشر شده است. بیانیهای به غایت قوی و فراگیر که یقینا جای تحلیل، مباحثه و بازگشایی در تک تک فرازهای آن داشته و خوشبختانه کم و بیش مورد تحلیل قرار گرفته است اما متاسفانه باید گفت علیرغم تلاش و جستجویی که نگارنده در فضای مجازی انجام داد بیشتر این مقالات تکرار و یا تایید کلیات این منشور بوده و کمتر به طور جدی به کاربردیترین قسمت این بیانیه یعنی همان شبکههای اجتماعی مطرح شده در آن پرداختهاست.
عدم توجه کافی و نشکافتن اصل این مسئله میتواند به ناکار آمدی این شبکهها منجر شود. ظاهرا آنچه به نظر میرسد مشخص نبودن معنا و مفهوم شبکههای اجتماعی، ساز و کار و نحوه عملکرد آنها است که این وظیفه خطیر بیشتر بر عهده محققین، فعالان و اساتید با تجربه علوم اجتماعی و سیاسی است که مطمئنا ورود به این وادی اختلاف نظرهایی را نیز در پی خواهد داشت.
دو کار قوی که در این زمینه به آن پرداخته شده توسط آقای دکتر سعید مدنی با عنوان جنبشهای اجتماعی جدید در سایت موج آزادی و همچنین مقاله ارزشمند آقای تقی رحمانی در میزانپرس نیوز است که مطالعه آنها را به دوستان توصیه اکید میکنم.
بهراستی این شبکههای اجتماعی که از آن صحبت میشود چیستند؟ در مروری کلی بر منشور راه سبز امید (رسا)، خواننده تا اواخر این بیانیه با شرحی پر شور از آمال و آرزوهای دیرین و فروخفته مردمان این مرز و بوم و چشماندازی بسیار قوی و امیدوار کننده مواجه میشود.
اما دقیقا در فرازهای پایانی که مبحث چه باید کرد و لزوم توجه و تقویت شبکههای اجتماعی مطرح میشود، قبض و بسط این مهم کمتر مورد پرداخت قرار گرفتهاست. به طور مثال در قسمتی از این بیانیه چنین مطرح میشود: "تجربه تاریخی ایرانیان نشان میدهد که حرکات جمعی مردم، تنها در دوران باروری، حیات و سر زندگی این هستهها به نتیجه رسیده"، بر این جمله میتوان نقدهایی داشت.
اول آنکه ما صحبت از شبکههای افقی اجتماعی میکنیم که حداقل با این سبک و سیاق، نوین محسوب میشوند. پس اشاره به نمونههای تاریخی و قصد شبیهسازی یا الگوبرداری از آن كمی غیر واقع مینمایاند. دوم آنکه به قول آقای تقی رحمانی (نقل به مضمون)، "اگر اینگونه ارتباطات اجتماعی مطرح شده در پالایشگاههای نهادهای مدنی و احزاب، به عنوان شکل دهنده خواستهای عمومی مورد بازتعریف هوشمندانه قرار نگیرد، جامعه و رهبران جنبش را میتواند به ورطه پوپولیسم اجتماعی بکشاند".
این اتفاقی است که در انقلاب 57 ایران رخ داد و علیرغم دگرگونی ایجاد شده در ساختار سیاسی، جنین دموکراسی سقط شد. نمونه دیگری که میتوان از این تحرکات اجتماعی در تاریخ معاصر ایران مثال زد، احتمالا حمایت عمومی مردم در دوران 8 ساله جنگ ایران- عراق است که به لحاظ اینکه این تحرکات صبغهای حکومتی داشته و تمام توان لجستیکی و تبلیغاتی نظام پشتوانه آن بود نمیتوان این مورد را یک جنبش اجتماعی موفق از این دست دانست، چونکه ما در اینجا صحبت از جنبشهایی داریم که قالب اعتراضی و اپوزیسیون دارند، نه همراهی با دستگاه حکومت.
تنوع و تفاوتهای ماهوی فرهنگی- اجتماعی جوامع مختلف امکان شبیهسازی فعل و انفعالات اجتماعی را علیرغم مشترکات آنان غیر ممکن میسازد. از این رو است که صحبت از شبکههای اجتماعی به عنوان یک اهرم مبارزاتی در ایران امروز، نیازمند مهندسی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود میباشد. در تعریف جنبش اجتماعی با استفاده از مقاله دکتر سعید مدنی، میتوان اینگونه بیان کرد: "کوششی هماهنگ و مستمر که توسط یک یا چند گروه اجتماعی برای رسیدن به هدف یا اهداف مشترک دنبال میشود".
یکی از کارکردهای مهمی که میتوان در شبکههای اجتماعی مدنظر داشت، وظیفه یا نقش آموزشی بودن آن، در لایههای عمومیتر جامعه و روشنسازی در میان قشرهای پایینی جامعه، به لحاظ سطح آگاهی است. به قول احمد شاملو، "سنگین سنگین بر دوش میکشیم، بار دیگران را به جای همراهی کردنشان".
حال این شبکههای اجتماعی، مخصوصا در نبود رسانههای فراگیر و آزاد مردمی در بدنه اجتماعی ایران، وظیفه دارند چونان نورافکنهایی مسیر را برای دیگران روشن ساخته و به آنان نشان دهند که خورشید حقیقتشان کجاست، که اگر چنین میبود بار اضافی حاصل از ناآگاهی توده، بر دوش روشنفکران چنان سنگینی نکند که به سرنوشت سعیدی سیرجانی و فروهرها و ... دچار شوند.
تقسیم این بار سنگین بر دوش میلیونها نفر، هدف را به غایت سهلالوصولتر و دستیافتنیتر میکند. هرچند مهندس موسوی در بیانیه به کارکرد پایین به بالای این جنبش اشاره میکند، اما یقینا منظور این بزرگوار غلطیدن به حوزههای نا آگاه جامعه نیست. بلکه منظور زیبای آن، عمومی شدن خواستهایی همچون حقوق شهروندی، دموکراسی، حقوقبشر، عقلانیشدن حکومت، جامعه و ... است. این آمال، بازخورد تلاشها و زحمات روشنفکران، اندیشمندان و فعالان سپهر فرهنگ و سیاست و ادبیات این مرزو بوم است كه امروز میرود به یك خواست عمومی و ملی تبدیل شده و از حصار گروههای كوچك روشنفكری و فعالان مدنی خارج شود.
بهراستی شاید از نانوای محله نمیتوان انتظار داشت تا کتاب "فربهتر از ایدئولوژی" دکتر سروش را مطالعه کردهباشد یا با "سکولاریسم از دیدگاه آرامش دوستدار" آشنایی داشته یا ساختارهای سیاسی حکمومتگری را بشناسد، اما در مباحثه و صحبتهای خودمانی، میتوان با زبان کوچه و بازار، مفهوم استبداد را کنکاش کرد و نقش تكتك مردم را در این مهم به آنان یادآوری نمود.و پاك كردن این مفهوم غلط از اذهان كه "من یك نفرم و نقش چندانی ندارم".
آن زمان است که فراگیری و آگاهی عمومی جامعه از آنچه میخواهد، میتواند به انرژی قدرتمندی تبدیل شود. آگاهی و اطلاعرسانی برای این شبكهها، حكم خون در كالبد موجود زنده است. از این رو چاپ نشریات درون گروهی (بهطور مثال حتی یك نشریه خانوادگی، با تیراژ انگشتان دست)، ارائه سخنرانیهای چند دقیقهای در هر دیدار، در مورد تحولات روزمره یا مطالعاتی كه فرد جدیدا انجام داده، معرفی سایتهای اینترنتی به دیگران و ... میتواند از نمونه كارهای پیشنهادی باشد.
پس از این مرحله (فراگیری كمی و كیفی)، جنبش چگونه میخواهد در عرصه سیاسی به سمت اهداف عملی حرکت کند، یا به عبارتی، عقبنشینی دستگاه مقاوم در برابر مردم چگونه خواهد بود؟ ایجاد تغییرات سیاسی در رفتار رقیب، در فاز اول وی را از حالت تهاجمی بیرون برده و حملات وی، در قالب خشونت، سرکوب، بازداشت و ... را متوقف کرده و یا كاهش میدهد و در ادامه فشارهای فراگیر اجتماعی، نافرمانیهای مدنی و ادامه روشهای مبارزه بیخشونت، دستگاه رقیب را فلج میکند.
عدم امکان اداره سازوکار عمومی جامعه و از بین رفتن مشروعیت اقلیت حکومتگر، حتی باعث اختلاف و انشقاق در بین خود اصولگرایان و تنها ماندن سرکوبگران میشود. هر چه خواستههای شما بزرگتر، مسیری طولانیتر و صبری بیشتر میطلبد. از آن مهمتر اینکه این راه، جنبشی مسالمت آمیز و بدون خشونت است.
غلطیدن به سمت حرکات رادیکالی، خشونتطلبی و ایجاد هرج و مرج قویا خواسته رقیب است که بهانه سرکوب جنبش را داشته باشد. بازگشایی دانشگاهها در روزهای آینده و انرژی ذخیره شده در جوانان پر شور، در ایام پردغدغه تابستان داغی که بر سبزها گذشت، هوشیاری و مدیریت خردمندانهای میطلبد تا از بروز بحران و بالابردن هزینه اصلاحات جلوگیری کند.
یكی دیگر از موارد قابل اشاره در مورد شبكههای اجتماعی، مخفی یا آشكار بودن آن است كه نگارنده، بر این عقیده است كه بسته به نوع و گستردگی آن، میتواند علنی یا مخفی باشد. البته مخفیبودن، نه به آن دلیل كه در این هسته قرار است كار غیرقانونی یا خلاف صورت پذیرد، بلكه عدم نیاز به آشكار بودن آن (علیالسویه) است. بهطور مثال، در یك هسته فامیلی، مخفی یا آشكار بودن آن اهمیت چندانی ندارد، ولی آشكاربودن یك هسته دانشجویی (بهطور مثال، هسته دانشجویی خوابگاه الف در دانشگاه ب)، میتواند نقش و كار كردی عمومی داشته باشد.
پایگاه ارتباطی و اطلاعرسانی شبكهها و لزوم هماهنگ عمل كردن، در موقع لزوم و استفاده از تجربیات و عملكرد یكدیگر نیز از نكات حائز اهمیت است. در سطوح بالاتر وجود كارگروههای ویژه، جهت تحلیل فعل و انفعالات، مشاوره و برنامهریزی و ارتباط دوسویه جنبش نیز از مقتضیات است.
در نهایت آنكه این شبكههای اجتماعی، بهدلیل نو بودن آن، نیاز به پرداختن بیش از این داشته و به مرور و در طول مسیر، ضعفها و نقاط قوت آن نمایان شده و بایستی سیستم خود درمانی در حال عمل را در مورد آنها به كار برد.
برگرفته از: وبلاگ جنبش سبز
عدم توجه کافی و نشکافتن اصل این مسئله میتواند به ناکار آمدی این شبکهها منجر شود. ظاهرا آنچه به نظر میرسد مشخص نبودن معنا و مفهوم شبکههای اجتماعی، ساز و کار و نحوه عملکرد آنها است که این وظیفه خطیر بیشتر بر عهده محققین، فعالان و اساتید با تجربه علوم اجتماعی و سیاسی است که مطمئنا ورود به این وادی اختلاف نظرهایی را نیز در پی خواهد داشت.
دو کار قوی که در این زمینه به آن پرداخته شده توسط آقای دکتر سعید مدنی با عنوان جنبشهای اجتماعی جدید در سایت موج آزادی و همچنین مقاله ارزشمند آقای تقی رحمانی در میزانپرس نیوز است که مطالعه آنها را به دوستان توصیه اکید میکنم.
بهراستی این شبکههای اجتماعی که از آن صحبت میشود چیستند؟ در مروری کلی بر منشور راه سبز امید (رسا)، خواننده تا اواخر این بیانیه با شرحی پر شور از آمال و آرزوهای دیرین و فروخفته مردمان این مرز و بوم و چشماندازی بسیار قوی و امیدوار کننده مواجه میشود.
اما دقیقا در فرازهای پایانی که مبحث چه باید کرد و لزوم توجه و تقویت شبکههای اجتماعی مطرح میشود، قبض و بسط این مهم کمتر مورد پرداخت قرار گرفتهاست. به طور مثال در قسمتی از این بیانیه چنین مطرح میشود: "تجربه تاریخی ایرانیان نشان میدهد که حرکات جمعی مردم، تنها در دوران باروری، حیات و سر زندگی این هستهها به نتیجه رسیده"، بر این جمله میتوان نقدهایی داشت.
اول آنکه ما صحبت از شبکههای افقی اجتماعی میکنیم که حداقل با این سبک و سیاق، نوین محسوب میشوند. پس اشاره به نمونههای تاریخی و قصد شبیهسازی یا الگوبرداری از آن كمی غیر واقع مینمایاند. دوم آنکه به قول آقای تقی رحمانی (نقل به مضمون)، "اگر اینگونه ارتباطات اجتماعی مطرح شده در پالایشگاههای نهادهای مدنی و احزاب، به عنوان شکل دهنده خواستهای عمومی مورد بازتعریف هوشمندانه قرار نگیرد، جامعه و رهبران جنبش را میتواند به ورطه پوپولیسم اجتماعی بکشاند".
این اتفاقی است که در انقلاب 57 ایران رخ داد و علیرغم دگرگونی ایجاد شده در ساختار سیاسی، جنین دموکراسی سقط شد. نمونه دیگری که میتوان از این تحرکات اجتماعی در تاریخ معاصر ایران مثال زد، احتمالا حمایت عمومی مردم در دوران 8 ساله جنگ ایران- عراق است که به لحاظ اینکه این تحرکات صبغهای حکومتی داشته و تمام توان لجستیکی و تبلیغاتی نظام پشتوانه آن بود نمیتوان این مورد را یک جنبش اجتماعی موفق از این دست دانست، چونکه ما در اینجا صحبت از جنبشهایی داریم که قالب اعتراضی و اپوزیسیون دارند، نه همراهی با دستگاه حکومت.
تنوع و تفاوتهای ماهوی فرهنگی- اجتماعی جوامع مختلف امکان شبیهسازی فعل و انفعالات اجتماعی را علیرغم مشترکات آنان غیر ممکن میسازد. از این رو است که صحبت از شبکههای اجتماعی به عنوان یک اهرم مبارزاتی در ایران امروز، نیازمند مهندسی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود میباشد. در تعریف جنبش اجتماعی با استفاده از مقاله دکتر سعید مدنی، میتوان اینگونه بیان کرد: "کوششی هماهنگ و مستمر که توسط یک یا چند گروه اجتماعی برای رسیدن به هدف یا اهداف مشترک دنبال میشود".
یکی از کارکردهای مهمی که میتوان در شبکههای اجتماعی مدنظر داشت، وظیفه یا نقش آموزشی بودن آن، در لایههای عمومیتر جامعه و روشنسازی در میان قشرهای پایینی جامعه، به لحاظ سطح آگاهی است. به قول احمد شاملو، "سنگین سنگین بر دوش میکشیم، بار دیگران را به جای همراهی کردنشان".
حال این شبکههای اجتماعی، مخصوصا در نبود رسانههای فراگیر و آزاد مردمی در بدنه اجتماعی ایران، وظیفه دارند چونان نورافکنهایی مسیر را برای دیگران روشن ساخته و به آنان نشان دهند که خورشید حقیقتشان کجاست، که اگر چنین میبود بار اضافی حاصل از ناآگاهی توده، بر دوش روشنفکران چنان سنگینی نکند که به سرنوشت سعیدی سیرجانی و فروهرها و ... دچار شوند.
تقسیم این بار سنگین بر دوش میلیونها نفر، هدف را به غایت سهلالوصولتر و دستیافتنیتر میکند. هرچند مهندس موسوی در بیانیه به کارکرد پایین به بالای این جنبش اشاره میکند، اما یقینا منظور این بزرگوار غلطیدن به حوزههای نا آگاه جامعه نیست. بلکه منظور زیبای آن، عمومی شدن خواستهایی همچون حقوق شهروندی، دموکراسی، حقوقبشر، عقلانیشدن حکومت، جامعه و ... است. این آمال، بازخورد تلاشها و زحمات روشنفکران، اندیشمندان و فعالان سپهر فرهنگ و سیاست و ادبیات این مرزو بوم است كه امروز میرود به یك خواست عمومی و ملی تبدیل شده و از حصار گروههای كوچك روشنفكری و فعالان مدنی خارج شود.
بهراستی شاید از نانوای محله نمیتوان انتظار داشت تا کتاب "فربهتر از ایدئولوژی" دکتر سروش را مطالعه کردهباشد یا با "سکولاریسم از دیدگاه آرامش دوستدار" آشنایی داشته یا ساختارهای سیاسی حکمومتگری را بشناسد، اما در مباحثه و صحبتهای خودمانی، میتوان با زبان کوچه و بازار، مفهوم استبداد را کنکاش کرد و نقش تكتك مردم را در این مهم به آنان یادآوری نمود.و پاك كردن این مفهوم غلط از اذهان كه "من یك نفرم و نقش چندانی ندارم".
آن زمان است که فراگیری و آگاهی عمومی جامعه از آنچه میخواهد، میتواند به انرژی قدرتمندی تبدیل شود. آگاهی و اطلاعرسانی برای این شبكهها، حكم خون در كالبد موجود زنده است. از این رو چاپ نشریات درون گروهی (بهطور مثال حتی یك نشریه خانوادگی، با تیراژ انگشتان دست)، ارائه سخنرانیهای چند دقیقهای در هر دیدار، در مورد تحولات روزمره یا مطالعاتی كه فرد جدیدا انجام داده، معرفی سایتهای اینترنتی به دیگران و ... میتواند از نمونه كارهای پیشنهادی باشد.
پس از این مرحله (فراگیری كمی و كیفی)، جنبش چگونه میخواهد در عرصه سیاسی به سمت اهداف عملی حرکت کند، یا به عبارتی، عقبنشینی دستگاه مقاوم در برابر مردم چگونه خواهد بود؟ ایجاد تغییرات سیاسی در رفتار رقیب، در فاز اول وی را از حالت تهاجمی بیرون برده و حملات وی، در قالب خشونت، سرکوب، بازداشت و ... را متوقف کرده و یا كاهش میدهد و در ادامه فشارهای فراگیر اجتماعی، نافرمانیهای مدنی و ادامه روشهای مبارزه بیخشونت، دستگاه رقیب را فلج میکند.
عدم امکان اداره سازوکار عمومی جامعه و از بین رفتن مشروعیت اقلیت حکومتگر، حتی باعث اختلاف و انشقاق در بین خود اصولگرایان و تنها ماندن سرکوبگران میشود. هر چه خواستههای شما بزرگتر، مسیری طولانیتر و صبری بیشتر میطلبد. از آن مهمتر اینکه این راه، جنبشی مسالمت آمیز و بدون خشونت است.
غلطیدن به سمت حرکات رادیکالی، خشونتطلبی و ایجاد هرج و مرج قویا خواسته رقیب است که بهانه سرکوب جنبش را داشته باشد. بازگشایی دانشگاهها در روزهای آینده و انرژی ذخیره شده در جوانان پر شور، در ایام پردغدغه تابستان داغی که بر سبزها گذشت، هوشیاری و مدیریت خردمندانهای میطلبد تا از بروز بحران و بالابردن هزینه اصلاحات جلوگیری کند.
یكی دیگر از موارد قابل اشاره در مورد شبكههای اجتماعی، مخفی یا آشكار بودن آن است كه نگارنده، بر این عقیده است كه بسته به نوع و گستردگی آن، میتواند علنی یا مخفی باشد. البته مخفیبودن، نه به آن دلیل كه در این هسته قرار است كار غیرقانونی یا خلاف صورت پذیرد، بلكه عدم نیاز به آشكار بودن آن (علیالسویه) است. بهطور مثال، در یك هسته فامیلی، مخفی یا آشكار بودن آن اهمیت چندانی ندارد، ولی آشكاربودن یك هسته دانشجویی (بهطور مثال، هسته دانشجویی خوابگاه الف در دانشگاه ب)، میتواند نقش و كار كردی عمومی داشته باشد.
پایگاه ارتباطی و اطلاعرسانی شبكهها و لزوم هماهنگ عمل كردن، در موقع لزوم و استفاده از تجربیات و عملكرد یكدیگر نیز از نكات حائز اهمیت است. در سطوح بالاتر وجود كارگروههای ویژه، جهت تحلیل فعل و انفعالات، مشاوره و برنامهریزی و ارتباط دوسویه جنبش نیز از مقتضیات است.
در نهایت آنكه این شبكههای اجتماعی، بهدلیل نو بودن آن، نیاز به پرداختن بیش از این داشته و به مرور و در طول مسیر، ضعفها و نقاط قوت آن نمایان شده و بایستی سیستم خود درمانی در حال عمل را در مورد آنها به كار برد.
برگرفته از: وبلاگ جنبش سبز
شكايت مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی از روزنامه كيهان
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، به اتهام نشر اکاذیب و ایراد تهمت و افتراء و تشویش اذهان عمومی نسبت به بیت شریف حضرت امام و مسئولین و کارکنان این مؤسسه از روزنامه کیهان شکایت کرد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، متن این شکایتنامه به این شرح است:
برادر گرامی جناب آقای جعفری دولتآبادی
دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران
با عرض سلام و قبولی طاعات در این ایام و لیالی شریفه؛
احتراما، به استحضار میرساند متأسفانه روزنامه کیهان طی مطلبی در ستون اصلی یادداشت روز دوشنبه مورخ 9 شهریور 1388 ص 2 به قلم آقای سعدالله زارعی ضمن بیان تحلیلی از رخدادهای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی که حداقل در سه بند از تحلیل مذکور مواضع شفاف حضرت امام خمینی(س) و حقانیت آنرا مخدوش معرفی کرده و نهایتا یک بند از تحلیل خویش را به ایراد اتهام سنگین نفوذ فتنه گران در بیت شریف حضرت امام و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) اختصاص داده است و با صراحت سخن از اقدامات خیانتبار در این مجموعه مقدس رانده است.
هرچند روزنامه کیهان در سالهای اخیر بر مبنای مشی غیر اخلاقی خویش چندین بار به انتشار مطالب کذب نسبت به موسسه و مسوولین آن اقدام کرده است و موسسه با پرهیز از ورود به عرصه تنش زای منازعات مطبوعاتی، نشر اکاذیب روزنامه کیهان را حمل بر خطا نموده و از طرح شکایت غمض عین کرده است و با تذکر شفاهی و یا مکتوب خصوصی از رسانه ای کردن موضوع خودداری کرده است.
اما از آنجا که تهمت نفوذ خیانتکاران و افترای انجام اقدامات خیانتبار در این دو مجموعه منتسب به رهبر کبیر انقلاب اسلامی که نزد افکار عمومی و پیروان امام راحل از جایگاهی معتبر و ارزشمند برخوردار بوده و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی طبق حکم حضرت امام و قانون مصوب مجلس و قوانین پنجساله کشور مرجع رسمی و قانونی در موضوع بسیار مهم نشر امانتدارانه مواضع و آثار حضرت امام و اعلان صحت و سقم مطالب منتشره منتسب به رهبرکبیر انقلاب اسلامی میباشد، غیر قابل گذشت میباشد.
روزنامه کیهان با زدن چنین اتهام بزرگی علاوه بر نشر اکاذیب و ایراد تهمت و افتراء و تشویش اذهان عمومی نسبت به دو مجموعه مذکور، مستقیما به مسئولین و کارکنان شریف مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام مرتکب ظلم و اهانت آشکار شده است؛ موسسهای که به گواهی تمام دلسوزان نظام در طول دو دهه پس از رحلت حضرت امام علیرغم فرازوفرودهای فراوان سیاسی و منازعات جناحی با پایبندی به وظایف شرعی و قانونی خویش و علیرغم انتظارات مقطعی جناحها و جریانهای حاکم با دشواری فراوان و با خوندل از اصالت خط و راه امام بیکم و کاست دفاع کرده و در مقابل تحریفها و انتسابهای ناروا از هر ناحیهای که بوده است بصورت منطقی و قانونی ایستاده است و تمام هم وغم خویش را بر تلاش مداوم در انتشار صحیح آثار و اندیشه و وصایای امام و حقایق دوران آن حضرت متمرکز کرده است، امروز بهواسطه آنکه با صداهای تفرقهانگیز از موضع همیشگی خویش عدول نکرده است با چنین افترا و اهانت شرم آوری مواجه می باشد؛ علیهذا ضمن اعلان شکایت موسسه ازدرج تهمت و افترای مذکور در روزنامه کیهان تقاضا دارد به استناد قانون مطبوعات و مواد 697 و 698 و 608 و 609 قانون مجازات اسلامی و همچنین ماده 514 این قانون تقاضای رسیدگی عاجل و صدور حکم مقتضی را دارد.
در خصوص توهین به امام از لحاظ جنبه عمومی جرم انتظار آنست که مدعیالعموم محترم نسبت به احقاق حق عمومی جامعه رأسا موضوع را پیگیری فرمایند، این مؤسسه نیز آماده ارائه توضیحات و مستندات خویش در این زمینه میباشد.
از دستگاه قضایی کشور که اینک با انتصاب ریاست محترم قوه قضائیه فصل جدید و نویدبخشی از اجرای عدالت و قانون را آغاز کرده است انتظار داریم در مقابل این عمل مجرمانه که مشمول عناوین نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی نسبت به نهادهای قانونی نظام، فتنهانگیزی و ایجاد تفرقه بین نیروهای نظام و تهمت و افترا میباشد، بر طبق قوانین و عدالت از حقیقت دفاع نماید.
متعاقبا وکیل رسمی مؤسسه برای پیگیری شکایت معرفی میگردد. بدیهی است که طبق قانون مطبوعات حق پاسخگویی به تهمت ناروای مذکور و انتشار جوابیه در روزنامه کیهان برای مؤسسه محفوظ میباشد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، متن این شکایتنامه به این شرح است:
برادر گرامی جناب آقای جعفری دولتآبادی
دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران
با عرض سلام و قبولی طاعات در این ایام و لیالی شریفه؛
احتراما، به استحضار میرساند متأسفانه روزنامه کیهان طی مطلبی در ستون اصلی یادداشت روز دوشنبه مورخ 9 شهریور 1388 ص 2 به قلم آقای سعدالله زارعی ضمن بیان تحلیلی از رخدادهای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی که حداقل در سه بند از تحلیل مذکور مواضع شفاف حضرت امام خمینی(س) و حقانیت آنرا مخدوش معرفی کرده و نهایتا یک بند از تحلیل خویش را به ایراد اتهام سنگین نفوذ فتنه گران در بیت شریف حضرت امام و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) اختصاص داده است و با صراحت سخن از اقدامات خیانتبار در این مجموعه مقدس رانده است.
هرچند روزنامه کیهان در سالهای اخیر بر مبنای مشی غیر اخلاقی خویش چندین بار به انتشار مطالب کذب نسبت به موسسه و مسوولین آن اقدام کرده است و موسسه با پرهیز از ورود به عرصه تنش زای منازعات مطبوعاتی، نشر اکاذیب روزنامه کیهان را حمل بر خطا نموده و از طرح شکایت غمض عین کرده است و با تذکر شفاهی و یا مکتوب خصوصی از رسانه ای کردن موضوع خودداری کرده است.
اما از آنجا که تهمت نفوذ خیانتکاران و افترای انجام اقدامات خیانتبار در این دو مجموعه منتسب به رهبر کبیر انقلاب اسلامی که نزد افکار عمومی و پیروان امام راحل از جایگاهی معتبر و ارزشمند برخوردار بوده و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی طبق حکم حضرت امام و قانون مصوب مجلس و قوانین پنجساله کشور مرجع رسمی و قانونی در موضوع بسیار مهم نشر امانتدارانه مواضع و آثار حضرت امام و اعلان صحت و سقم مطالب منتشره منتسب به رهبرکبیر انقلاب اسلامی میباشد، غیر قابل گذشت میباشد.
روزنامه کیهان با زدن چنین اتهام بزرگی علاوه بر نشر اکاذیب و ایراد تهمت و افتراء و تشویش اذهان عمومی نسبت به دو مجموعه مذکور، مستقیما به مسئولین و کارکنان شریف مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام مرتکب ظلم و اهانت آشکار شده است؛ موسسهای که به گواهی تمام دلسوزان نظام در طول دو دهه پس از رحلت حضرت امام علیرغم فرازوفرودهای فراوان سیاسی و منازعات جناحی با پایبندی به وظایف شرعی و قانونی خویش و علیرغم انتظارات مقطعی جناحها و جریانهای حاکم با دشواری فراوان و با خوندل از اصالت خط و راه امام بیکم و کاست دفاع کرده و در مقابل تحریفها و انتسابهای ناروا از هر ناحیهای که بوده است بصورت منطقی و قانونی ایستاده است و تمام هم وغم خویش را بر تلاش مداوم در انتشار صحیح آثار و اندیشه و وصایای امام و حقایق دوران آن حضرت متمرکز کرده است، امروز بهواسطه آنکه با صداهای تفرقهانگیز از موضع همیشگی خویش عدول نکرده است با چنین افترا و اهانت شرم آوری مواجه می باشد؛ علیهذا ضمن اعلان شکایت موسسه ازدرج تهمت و افترای مذکور در روزنامه کیهان تقاضا دارد به استناد قانون مطبوعات و مواد 697 و 698 و 608 و 609 قانون مجازات اسلامی و همچنین ماده 514 این قانون تقاضای رسیدگی عاجل و صدور حکم مقتضی را دارد.
در خصوص توهین به امام از لحاظ جنبه عمومی جرم انتظار آنست که مدعیالعموم محترم نسبت به احقاق حق عمومی جامعه رأسا موضوع را پیگیری فرمایند، این مؤسسه نیز آماده ارائه توضیحات و مستندات خویش در این زمینه میباشد.
از دستگاه قضایی کشور که اینک با انتصاب ریاست محترم قوه قضائیه فصل جدید و نویدبخشی از اجرای عدالت و قانون را آغاز کرده است انتظار داریم در مقابل این عمل مجرمانه که مشمول عناوین نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی نسبت به نهادهای قانونی نظام، فتنهانگیزی و ایجاد تفرقه بین نیروهای نظام و تهمت و افترا میباشد، بر طبق قوانین و عدالت از حقیقت دفاع نماید.
متعاقبا وکیل رسمی مؤسسه برای پیگیری شکایت معرفی میگردد. بدیهی است که طبق قانون مطبوعات حق پاسخگویی به تهمت ناروای مذکور و انتشار جوابیه در روزنامه کیهان برای مؤسسه محفوظ میباشد.
پدیده «خود علی بینی» آقای خامنه ای؛ مصاحبه اختصاصی جرس با محمدجواد اکبرین
فرید ادیب هاشمی :
شبکه جنبش راه سبز(جرس) مصاحبه اختصاصی را با محمد جواد اکبرین دین پژوه و روزنامه نگارمقیم بیروت انجام داده است که در زیر می خوانید.
مردم از آقای خامنه ای می پرسند چه کسی گفته شما امام علی هستی که بتوانی طرف مقابلت را فتنه خطاب کنی؟
محمد جواد اکبرین ، دین پژوه و روزنامه نگار مقیم بیروت در گفت و گو با جرس سخنان امروز آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه ی تهران را نوعی فرار به جلو خواند و با تاکید بر اینکه ایشان کماکان روند "خود علی بینی " را ادامه می دهند گفت : مردم از آقای خامنه ای می پرسند که چه کسی گفته شما امام علی هستی که بتوانی طرف مقابلت را «فتنه» خطاب کنی؟
اکبرین گفت :آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه د ر ادامه ی روند "خود امام علی پنداری" درخطبه ی اول به شرح سیره ی امام علی پرداخت و نتیجه گرفت که امام علی، اول ملاطفت داشتند بعد تند برخورد می کردند.دوم اینکه تا حد ممکن صبوری می کردند بعد مخالف را تنبیه می کردند .سوم اینکه اول استدلال می کردند بعد اگر تاثیر نداشت ، چشم فتنه را کور می کردند.
ایشان در خطبه ی دوم هم وارد بحثهایی در باره ی تاریخ انقلاب و شباهت به امام شد و به طور تقریبا مستقیم گفت که می خواهد با برخورد تند به زعم خودشان، کل بساط معترضین را جمع کنند.
آقای خامنه ای به صراحت گفت که اینها بر سر منافع اختلاف دارند اما به آن رنگ عقیدتی داده اند .آقای خامنه ای گفت که بحث ما مقابله با دگر اندیشان نیست. ما داریم با کسانی که شمشیر علیه نظام کشیده اند و می خواهند به نظام ضربه بزنند برخورد می کنیم .در پایان هم در باره ی روز قدس هشدار دادند که ما در صورتی می توانیم پرچم روز قدس را حمل کنیم که یکپارچه باشیم. آقای خامنه ای در سخنان خود کسانی را که می خواهند در صفوف روز قدس تفرقه ایجاد کنند را تهدید کرد.
به گفته ی اکبرین آقای خامنه ای سخنرانی امروزشان چند کار جالب انجام دادند اول اینکه ایشان آخرین تیری که در چنته داشتند را رها کردند و آن استفاده از احساسات معنوی جامعه است. روضه ی امام علی(ع) خواندن و گریه کردن در کنار مردم مواردی است که مردم برای آنها اهمیت قائلند. آقای خامنه ای پیش از آنکه یک فقیه باشد ، در گذشته یک واعظ و خطیب و منبری بود. او یک سابقه ی طولانی در وعظ و خطابه دارد. نقاط حساس ارادت مردم به اهل بیت را می داند. امروز ایشان روضه ی امام علی خواند و بعد هم گریزی زد به کربلا و ماجرای حضرت زینب (س) و حسابی فضای نماز جمعه را اشک آلود کرد. طبعا مخاطبانی هم که از تلویزیون این خطبه ها را نگاه می کنند تحت تاثیر قرار می گیرند. این آخرین تیری است که ایشان در چنته دارد. از این پیس ایشان بدون مرثیه خوانی نمی تواند توجه مردم را به خود جلب کند. منظورم توده ی مردم است نه کسانی که دور و بر ایشان مانده اند ویا نظامیانی که تنها سلاح باقی مانده ی ایشان است. البته این نکته را نیز تاکید کنم که این کارها بر این افراد تاثیر مضاعف خواهد داشت.
اکبرین اضافه کرد:آقای خامنه ای امروز رابهترین فرصت برای ایفای نقش "خود علی پنداری" دیده است. او در یک تحلیل تاریخی خود را حق مطلق قلمداد کرد و طرف مقابل خود را خوارج خواند و رسما امروز حرف از خوارج زد. به نظر من این تحلیل های تاریخی ، کهنه تر و مندرس تر از آن است که برای شرایط امروز جواب داشته باشد. نسبتی که امروز مردم با ایشان دارند نظیر نسبتی که آن موقع با آیت الله خمینی داشتند نیست. آن دوران، کاریزمای آیت الله خمینی خیلی چیز ها را تحت تاثیر خود قرار می داد. الآن چشم ها و گوشها باز شده و به محض اینکه ایشان بخواهد یک تحلیل تاریخی ارائه کند ، مردم می فهمند که این یک کاریکاتور بیشتر نیست. می فهمند که این یک تقلید معکوسی از دوران امام علی است و هیج ربطی به این شرایط ندارد. شما وقتی امام علی را در مقابل مخالفانتان قرار می دهید یعنی اینکه من امام علی هستم.یعنی اینکه من حق مطلقم و طرف مقابل من هم باید باطل مطلق باشد . من این باطل مطلق را اول نصیحت می کنم ، مدارا می کنم، استدلال می کنم و بعد اگر نشد، چشم فتنه را کور می کنم.
آقای اکبرین با اشاره به نگرشی که مردم نسبت به اینگونه تحلیل ها و قیاس ها خواهند داشت گفت: مردم ، مخصوصا طبقه ی متوسط که امروز اکثریت جامعه ی ایران را تشکیل می دهد، از ایشان خواهد پرسید که چه کسی به شما گفته که شما امام علی هستید تا حق داشته باشی که طرف مقابلت را نصیحت کنی ، با او مدارا بکنی و استدلال بکنی و اگر تسلیمت نشد، چشم فتنه را کور کنی؟! چه کسی به شما گفته که امام علی هستی تا طرف مقابلت فتنه باشد؟
وی اضافه کرد : به اعتقاد من این تحلیل های تاریخی امروز راه به جایی نخواهد برد. روزگاری بود که این تحلیل ها کارآیی داشت،شاید در دهه ی اول حکومت ایشان، که هنوز مشت شان پیش مردم باز نشده بود، این تحلیل ها کارکرد هایی داشت اما امروز اینطور نیست.
تاکتیک فرار به جلو
اکبرین در ادامه ی سخن خود تاکید کرد که آقای خامنه ای از تاکتیک "فرار به جلو" در مواضع اخیر خود استفاده می کند و امروز نیز سعی خیلی جالبی کرد تا از این تاکتیک استفاده کند. ایشان درپایان خطبه ی اول نمازاین دعاها را مطرح کرد: " خدایا ما را پیرو واقعی و شیعه ی واقعی امام علی قرار بده"،" خدایا ما را از ظلم و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران مصون بدار" . این دقیقا اتهاماتی است که این روزها مردم به آیت الله خامنه ای وارد می کنند. ذکر مواردی که مردم به عنوان انتقاد ازایشان مطرح می کنند به عنوان دعا در پایان خطبه ی اول نماز جمعه ، " فرار به جلو"ست. یعنی که من خودم همه ی این چیزها را می دانم و اتفاقا من خودم مدعی این چیز ها هستم و کسی حق ندارد مرا "متجاوز به حقوق دیگران" یا "متعدی" معرفی کند و یا اینکه مرا به شیعه ی امام علی بودن تذکر بدهد. این حرفها یعنی اینکه من خودم این حرفها را بهتر از شما بلدم.
وی افزود: نکته ی دیگری که در سخنان ایشان به عنوان فرار به جلو وجود داشت، توصیه ی اخلاقی به احزاب سیاسی و شخصیت های سیاسی بود. ایشان به احزاب و شخصیت های سیاسی گفت : مواظب خودتان باشید تا دچار انحراف و فساد شخصی نشوید. هر آدمی در معرض انحراف و فساد پذیری شخصی است. لغزش های کوچک آدم را به اعماق دره های فساد منتهی می کند . آقای خامنه ای از آنها خواست که مواظب خودشان باشند تا دچار انحراف نشوند. به نظر من این خیلی نکته ی جالبی است. من می پرسم چه کسی باید به شما تذکر بدهد تا شما دچارانحراف نشوید؟ اگر کسی در داخل ایران با صدای بلند در باره ی انحراف شما تذکر دهد، با او چه خواهید کرد؟ آیا سرنوشتی غیر از زندان کهریزک خواهد داشت؟ شما به چه کسی در باره ی فساد و لغزش و انحراف پذیری تذکر می دهید؟ قدرت مطلقه دست شماست . همه ی اخلاقیون بر این باورند که کسی که قدرت مطلقه و ثروت در دستش باشد ، بیش از دیگران در معرض فساد قرار دارد. ثروت و قدرت و منزلت دست شماست و دیگران را توصیه به مراقبت و پرهیز از لغزش می کنید؟
اکبرین سپس گفت : من این نکات را دلیل روشنی بر بیهودگی تلاشهای آقای خامنه ای می بینم.مطمئن باشید که خطبه ی امروز آقای خامنه ای مورد تمسخر عدالتخواهان قرار خواهد گرفت. مساله ی امروز مردم ایران با آقای خامنه ای مساله ی ولایت ایشان یا فرضا دیدگاه ایشان در باره ی مطبوعات و یا دمکراسی و مواردی از این دست نیست.مساله ی امروز جامعه ی ایران با آیت الله خامنه ای بر سر عدالت است. در ایران، روشن ترین شاخصه های عدالت زیر پا گذاشته شده است. یعنی شما چه دمکرات باشید و چه نباشید، چه قائل به آزادی مطبوعات باشید و چه نباشید، چه قائل به ولایت فقیه باشید و چه نباشید، اما اینکه شما در روز روشن و در مقابل اعتراض های مردمی آدم بکشید که تا امروز نزدیک به 80 اسم و هویت رسمی در رسانه ها به عنوان قربانیان این اعتراضات منتشر شده است.یا اینکه به خانواده ی آنان اجازه ی برگزاری مراسم ترحیم داده نشود یا آنها را در بهشت زهرا بدون نام و نشان دفن می کنید و هزار دروغ در باره ی اتفاقاتی که افتاده می گویید و هر دروغتان هم بعد از یک هفته فاش می شود. یا اینکه بعد ازتظاهرات اعتراض آمیز مردم، چهار هزار نفر را به اعتراف آقای جمشیدی سخنگوی قو ی قضائیه زندانی کنید و بعد مردم سراغ آنها را از کهریزک بگیرند، یا شکنجه و قتل آنها در کهریزکی فاش شود که خود رهبری مجبور به صدور دستور تعطیلی بازداشتگاه شود، بعد تلویزیون بازداشتگاه را در یک حرکت فرار به جلو نشان دهد و... . این موارد نشان می دهد که دعوا بر سر مقولات اختلاف انگیز نیست،بلکه دعوا بر سر " عدالت" است. مردم امروز عدالت را می شناسند و دارند می بینند که روشنترین شاخصه های آن نقض می شود. به نظر من چون کار به اینجا کشیده و دعوا از مرحله ی نظر و مقولات اختلاف بر انگیز نظری و آکادمیک گذشته و به عرصه ی ملموسترین و قابل فهمترین شاخصه های عدالت رسیده است، این راه غیر قابل بازگشت است. به اعتقاد من تلاش های رهبری برای سرپوش گذاشتن بر بی عدالتی ها به جایی نخواهد رسید.
جرس: اشاره ی آقای خامنه ای به راهپیمایی روز قدس را چگونه ارزیابی می کنید؟
اکبرین: به نظر من وقتی شما در برابر مردم ی که روشنترین خواسته شان "عدالت" است،ایستادگی می کنید، مجبور خواهید شد تا تمام آنچه را که روزگاری مایه ی آرامش ، ارزش و افتخار شما و در یک کلام نماد قدرت شما و ارادت به شما بود را آرام آرام از دست بدهید. جالب آنکه این پایگاهها حتی به پایگاههایی علیه شما تبدیل خواهند شد.روزگاری دانشگاه ها محل رفت و آمد مسئولان نظام بود. خود آیت الله خامنه ای هراز چند گاهی به دانشگاه ها می رفت و برای سخنرانی او هورا می کشیدند اما الان بازگشایی دانشگاه ها اسباب ترس اینها شده است. مراسم شب قدر که خود ایشان روزگاری می گفت آنها که می گویند جامعه ی ما دینی نیست باید شب های قدر را ببینند تا به اشتباه خود پی ببرند. اما امروز جمع شدن مردم در مراسم شب قدر دلیل دیگری بر ترس آقایان شده است. برایشان مهم این است که سخنران چه کسی باشد، چه کسی قرآن بر سر بگیرد و یا چه کسی دعای ابوحمزه بخواند! یعنی دارند در انتخاب روحانیون و مداحان و دعا خوان ها هم از شدت ترس دست می برند. الآن کار به گونه ای شده که شب قدر و مراسم معنوی و مذهبی وقتی به کام آنها ست ومایه ی انبساط خاطر آنها را فراهم می کند که حتی سخنرانان و مداحان و روضه خوانها هم دستچین شده باشند. به همین دلیل می بینیم که بعد از این همه سال که مراسم شبهای احیا که به سنتی در آرامگاه آیت الله خمینی تبدیل شده بود را به دلیل آنکه نتوانستند نظر خودشان را بر خانواده ی آیت الله خمینی تحمیل کنند، لغو می کنند. در پایگاه مذهبی ایران یعنی قم، نتوانستند مساله را مهار کنند و از برگزاری مراسم شب های قدر در حرم حضرت معصومه ترسیدند. من بیش از ده دوازده سال در قم زندگی کردم و تا آنجا که یادم هست مراسم شب های قدر با حضور حضرت آیت الله جوادی در کنار حرم حضرت معصومه با حضور جمعیت عظیمی از مردم برگزار می شد. اما امسا ل کار به جایی رسیده که آیت الله جوادی ، آیت الله امینی و آیت الله استادی که هر سه امام جمعه ی قم هستند و هر سه نیز از منتقدین وضع موجود محسوب می شوند به نماز جمعه نرفتند و اینها یک نفر از خودشان را برای اقامه ی نماز تعیین کردند. امسال مراسم شبهای قدر در قم که چندین سال همین افراد برگزار کننده اش بوده اند به همین دلیل لغو شده است. اینها همه در پایتخت مذهبی ایران اتفاق افتاده است. این بزرگترین ا نشانه ی ترس آقایان از مراسمی است که روزگاری مایه ی تحکیم قدرت آنان بود. حالاباید منتظر بود، ما هنوز محرم و صفر را درپیش داریم. آقایان محرم و صفر سختی در پیش خواهند داشت. از این پس هریک از شعائر و نمادهای مذهبی به عاملی برای اعتراض علیه آنها تبدیل خواهد شد. کما اینکه ما شاهد این اتفاق در سالهای پایانی عمر سلطنت پهلوی هم بودیم. من بسیار متاسفم که حاکمان جمهوری اسلامی چشم خود را بر واقعیت ها بسته اند و همان اشتباهاتی را تکرار می کنند که رژیم پهلوی در پایان عمرش مرتکب می شد وشاید هم اشتباهاتی به مراتب فجیع تر از آن.
مشروح گفت و گوی مفصل "جرس" با محمد جواد اکبرین دین پژوه و روزنامه نگارمقیم بیروت با عنوان "چگونه به اینجا رسیدیم ؟ روحانیت و رویدادهای اخیر ایران" به زودی منتشر خواهد گرفت.
شبکه جنبش راه سبز(جرس) مصاحبه اختصاصی را با محمد جواد اکبرین دین پژوه و روزنامه نگارمقیم بیروت انجام داده است که در زیر می خوانید.
مردم از آقای خامنه ای می پرسند چه کسی گفته شما امام علی هستی که بتوانی طرف مقابلت را فتنه خطاب کنی؟
محمد جواد اکبرین ، دین پژوه و روزنامه نگار مقیم بیروت در گفت و گو با جرس سخنان امروز آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه ی تهران را نوعی فرار به جلو خواند و با تاکید بر اینکه ایشان کماکان روند "خود علی بینی " را ادامه می دهند گفت : مردم از آقای خامنه ای می پرسند که چه کسی گفته شما امام علی هستی که بتوانی طرف مقابلت را «فتنه» خطاب کنی؟
اکبرین گفت :آقای خامنه ای در خطبه های نماز جمعه د ر ادامه ی روند "خود امام علی پنداری" درخطبه ی اول به شرح سیره ی امام علی پرداخت و نتیجه گرفت که امام علی، اول ملاطفت داشتند بعد تند برخورد می کردند.دوم اینکه تا حد ممکن صبوری می کردند بعد مخالف را تنبیه می کردند .سوم اینکه اول استدلال می کردند بعد اگر تاثیر نداشت ، چشم فتنه را کور می کردند.
ایشان در خطبه ی دوم هم وارد بحثهایی در باره ی تاریخ انقلاب و شباهت به امام شد و به طور تقریبا مستقیم گفت که می خواهد با برخورد تند به زعم خودشان، کل بساط معترضین را جمع کنند.
آقای خامنه ای به صراحت گفت که اینها بر سر منافع اختلاف دارند اما به آن رنگ عقیدتی داده اند .آقای خامنه ای گفت که بحث ما مقابله با دگر اندیشان نیست. ما داریم با کسانی که شمشیر علیه نظام کشیده اند و می خواهند به نظام ضربه بزنند برخورد می کنیم .در پایان هم در باره ی روز قدس هشدار دادند که ما در صورتی می توانیم پرچم روز قدس را حمل کنیم که یکپارچه باشیم. آقای خامنه ای در سخنان خود کسانی را که می خواهند در صفوف روز قدس تفرقه ایجاد کنند را تهدید کرد.
به گفته ی اکبرین آقای خامنه ای سخنرانی امروزشان چند کار جالب انجام دادند اول اینکه ایشان آخرین تیری که در چنته داشتند را رها کردند و آن استفاده از احساسات معنوی جامعه است. روضه ی امام علی(ع) خواندن و گریه کردن در کنار مردم مواردی است که مردم برای آنها اهمیت قائلند. آقای خامنه ای پیش از آنکه یک فقیه باشد ، در گذشته یک واعظ و خطیب و منبری بود. او یک سابقه ی طولانی در وعظ و خطابه دارد. نقاط حساس ارادت مردم به اهل بیت را می داند. امروز ایشان روضه ی امام علی خواند و بعد هم گریزی زد به کربلا و ماجرای حضرت زینب (س) و حسابی فضای نماز جمعه را اشک آلود کرد. طبعا مخاطبانی هم که از تلویزیون این خطبه ها را نگاه می کنند تحت تاثیر قرار می گیرند. این آخرین تیری است که ایشان در چنته دارد. از این پیس ایشان بدون مرثیه خوانی نمی تواند توجه مردم را به خود جلب کند. منظورم توده ی مردم است نه کسانی که دور و بر ایشان مانده اند ویا نظامیانی که تنها سلاح باقی مانده ی ایشان است. البته این نکته را نیز تاکید کنم که این کارها بر این افراد تاثیر مضاعف خواهد داشت.
اکبرین اضافه کرد:آقای خامنه ای امروز رابهترین فرصت برای ایفای نقش "خود علی پنداری" دیده است. او در یک تحلیل تاریخی خود را حق مطلق قلمداد کرد و طرف مقابل خود را خوارج خواند و رسما امروز حرف از خوارج زد. به نظر من این تحلیل های تاریخی ، کهنه تر و مندرس تر از آن است که برای شرایط امروز جواب داشته باشد. نسبتی که امروز مردم با ایشان دارند نظیر نسبتی که آن موقع با آیت الله خمینی داشتند نیست. آن دوران، کاریزمای آیت الله خمینی خیلی چیز ها را تحت تاثیر خود قرار می داد. الآن چشم ها و گوشها باز شده و به محض اینکه ایشان بخواهد یک تحلیل تاریخی ارائه کند ، مردم می فهمند که این یک کاریکاتور بیشتر نیست. می فهمند که این یک تقلید معکوسی از دوران امام علی است و هیج ربطی به این شرایط ندارد. شما وقتی امام علی را در مقابل مخالفانتان قرار می دهید یعنی اینکه من امام علی هستم.یعنی اینکه من حق مطلقم و طرف مقابل من هم باید باطل مطلق باشد . من این باطل مطلق را اول نصیحت می کنم ، مدارا می کنم، استدلال می کنم و بعد اگر نشد، چشم فتنه را کور می کنم.
آقای اکبرین با اشاره به نگرشی که مردم نسبت به اینگونه تحلیل ها و قیاس ها خواهند داشت گفت: مردم ، مخصوصا طبقه ی متوسط که امروز اکثریت جامعه ی ایران را تشکیل می دهد، از ایشان خواهد پرسید که چه کسی به شما گفته که شما امام علی هستید تا حق داشته باشی که طرف مقابلت را نصیحت کنی ، با او مدارا بکنی و استدلال بکنی و اگر تسلیمت نشد، چشم فتنه را کور کنی؟! چه کسی به شما گفته که امام علی هستی تا طرف مقابلت فتنه باشد؟
وی اضافه کرد : به اعتقاد من این تحلیل های تاریخی امروز راه به جایی نخواهد برد. روزگاری بود که این تحلیل ها کارآیی داشت،شاید در دهه ی اول حکومت ایشان، که هنوز مشت شان پیش مردم باز نشده بود، این تحلیل ها کارکرد هایی داشت اما امروز اینطور نیست.
تاکتیک فرار به جلو
اکبرین در ادامه ی سخن خود تاکید کرد که آقای خامنه ای از تاکتیک "فرار به جلو" در مواضع اخیر خود استفاده می کند و امروز نیز سعی خیلی جالبی کرد تا از این تاکتیک استفاده کند. ایشان درپایان خطبه ی اول نمازاین دعاها را مطرح کرد: " خدایا ما را پیرو واقعی و شیعه ی واقعی امام علی قرار بده"،" خدایا ما را از ظلم و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران مصون بدار" . این دقیقا اتهاماتی است که این روزها مردم به آیت الله خامنه ای وارد می کنند. ذکر مواردی که مردم به عنوان انتقاد ازایشان مطرح می کنند به عنوان دعا در پایان خطبه ی اول نماز جمعه ، " فرار به جلو"ست. یعنی که من خودم همه ی این چیزها را می دانم و اتفاقا من خودم مدعی این چیز ها هستم و کسی حق ندارد مرا "متجاوز به حقوق دیگران" یا "متعدی" معرفی کند و یا اینکه مرا به شیعه ی امام علی بودن تذکر بدهد. این حرفها یعنی اینکه من خودم این حرفها را بهتر از شما بلدم.
وی افزود: نکته ی دیگری که در سخنان ایشان به عنوان فرار به جلو وجود داشت، توصیه ی اخلاقی به احزاب سیاسی و شخصیت های سیاسی بود. ایشان به احزاب و شخصیت های سیاسی گفت : مواظب خودتان باشید تا دچار انحراف و فساد شخصی نشوید. هر آدمی در معرض انحراف و فساد پذیری شخصی است. لغزش های کوچک آدم را به اعماق دره های فساد منتهی می کند . آقای خامنه ای از آنها خواست که مواظب خودشان باشند تا دچار انحراف نشوند. به نظر من این خیلی نکته ی جالبی است. من می پرسم چه کسی باید به شما تذکر بدهد تا شما دچارانحراف نشوید؟ اگر کسی در داخل ایران با صدای بلند در باره ی انحراف شما تذکر دهد، با او چه خواهید کرد؟ آیا سرنوشتی غیر از زندان کهریزک خواهد داشت؟ شما به چه کسی در باره ی فساد و لغزش و انحراف پذیری تذکر می دهید؟ قدرت مطلقه دست شماست . همه ی اخلاقیون بر این باورند که کسی که قدرت مطلقه و ثروت در دستش باشد ، بیش از دیگران در معرض فساد قرار دارد. ثروت و قدرت و منزلت دست شماست و دیگران را توصیه به مراقبت و پرهیز از لغزش می کنید؟
اکبرین سپس گفت : من این نکات را دلیل روشنی بر بیهودگی تلاشهای آقای خامنه ای می بینم.مطمئن باشید که خطبه ی امروز آقای خامنه ای مورد تمسخر عدالتخواهان قرار خواهد گرفت. مساله ی امروز مردم ایران با آقای خامنه ای مساله ی ولایت ایشان یا فرضا دیدگاه ایشان در باره ی مطبوعات و یا دمکراسی و مواردی از این دست نیست.مساله ی امروز جامعه ی ایران با آیت الله خامنه ای بر سر عدالت است. در ایران، روشن ترین شاخصه های عدالت زیر پا گذاشته شده است. یعنی شما چه دمکرات باشید و چه نباشید، چه قائل به آزادی مطبوعات باشید و چه نباشید، چه قائل به ولایت فقیه باشید و چه نباشید، اما اینکه شما در روز روشن و در مقابل اعتراض های مردمی آدم بکشید که تا امروز نزدیک به 80 اسم و هویت رسمی در رسانه ها به عنوان قربانیان این اعتراضات منتشر شده است.یا اینکه به خانواده ی آنان اجازه ی برگزاری مراسم ترحیم داده نشود یا آنها را در بهشت زهرا بدون نام و نشان دفن می کنید و هزار دروغ در باره ی اتفاقاتی که افتاده می گویید و هر دروغتان هم بعد از یک هفته فاش می شود. یا اینکه بعد ازتظاهرات اعتراض آمیز مردم، چهار هزار نفر را به اعتراف آقای جمشیدی سخنگوی قو ی قضائیه زندانی کنید و بعد مردم سراغ آنها را از کهریزک بگیرند، یا شکنجه و قتل آنها در کهریزکی فاش شود که خود رهبری مجبور به صدور دستور تعطیلی بازداشتگاه شود، بعد تلویزیون بازداشتگاه را در یک حرکت فرار به جلو نشان دهد و... . این موارد نشان می دهد که دعوا بر سر مقولات اختلاف انگیز نیست،بلکه دعوا بر سر " عدالت" است. مردم امروز عدالت را می شناسند و دارند می بینند که روشنترین شاخصه های آن نقض می شود. به نظر من چون کار به اینجا کشیده و دعوا از مرحله ی نظر و مقولات اختلاف بر انگیز نظری و آکادمیک گذشته و به عرصه ی ملموسترین و قابل فهمترین شاخصه های عدالت رسیده است، این راه غیر قابل بازگشت است. به اعتقاد من تلاش های رهبری برای سرپوش گذاشتن بر بی عدالتی ها به جایی نخواهد رسید.
جرس: اشاره ی آقای خامنه ای به راهپیمایی روز قدس را چگونه ارزیابی می کنید؟
اکبرین: به نظر من وقتی شما در برابر مردم ی که روشنترین خواسته شان "عدالت" است،ایستادگی می کنید، مجبور خواهید شد تا تمام آنچه را که روزگاری مایه ی آرامش ، ارزش و افتخار شما و در یک کلام نماد قدرت شما و ارادت به شما بود را آرام آرام از دست بدهید. جالب آنکه این پایگاهها حتی به پایگاههایی علیه شما تبدیل خواهند شد.روزگاری دانشگاه ها محل رفت و آمد مسئولان نظام بود. خود آیت الله خامنه ای هراز چند گاهی به دانشگاه ها می رفت و برای سخنرانی او هورا می کشیدند اما الان بازگشایی دانشگاه ها اسباب ترس اینها شده است. مراسم شب قدر که خود ایشان روزگاری می گفت آنها که می گویند جامعه ی ما دینی نیست باید شب های قدر را ببینند تا به اشتباه خود پی ببرند. اما امروز جمع شدن مردم در مراسم شب قدر دلیل دیگری بر ترس آقایان شده است. برایشان مهم این است که سخنران چه کسی باشد، چه کسی قرآن بر سر بگیرد و یا چه کسی دعای ابوحمزه بخواند! یعنی دارند در انتخاب روحانیون و مداحان و دعا خوان ها هم از شدت ترس دست می برند. الآن کار به گونه ای شده که شب قدر و مراسم معنوی و مذهبی وقتی به کام آنها ست ومایه ی انبساط خاطر آنها را فراهم می کند که حتی سخنرانان و مداحان و روضه خوانها هم دستچین شده باشند. به همین دلیل می بینیم که بعد از این همه سال که مراسم شبهای احیا که به سنتی در آرامگاه آیت الله خمینی تبدیل شده بود را به دلیل آنکه نتوانستند نظر خودشان را بر خانواده ی آیت الله خمینی تحمیل کنند، لغو می کنند. در پایگاه مذهبی ایران یعنی قم، نتوانستند مساله را مهار کنند و از برگزاری مراسم شب های قدر در حرم حضرت معصومه ترسیدند. من بیش از ده دوازده سال در قم زندگی کردم و تا آنجا که یادم هست مراسم شب های قدر با حضور حضرت آیت الله جوادی در کنار حرم حضرت معصومه با حضور جمعیت عظیمی از مردم برگزار می شد. اما امسا ل کار به جایی رسیده که آیت الله جوادی ، آیت الله امینی و آیت الله استادی که هر سه امام جمعه ی قم هستند و هر سه نیز از منتقدین وضع موجود محسوب می شوند به نماز جمعه نرفتند و اینها یک نفر از خودشان را برای اقامه ی نماز تعیین کردند. امسال مراسم شبهای قدر در قم که چندین سال همین افراد برگزار کننده اش بوده اند به همین دلیل لغو شده است. اینها همه در پایتخت مذهبی ایران اتفاق افتاده است. این بزرگترین ا نشانه ی ترس آقایان از مراسمی است که روزگاری مایه ی تحکیم قدرت آنان بود. حالاباید منتظر بود، ما هنوز محرم و صفر را درپیش داریم. آقایان محرم و صفر سختی در پیش خواهند داشت. از این پس هریک از شعائر و نمادهای مذهبی به عاملی برای اعتراض علیه آنها تبدیل خواهد شد. کما اینکه ما شاهد این اتفاق در سالهای پایانی عمر سلطنت پهلوی هم بودیم. من بسیار متاسفم که حاکمان جمهوری اسلامی چشم خود را بر واقعیت ها بسته اند و همان اشتباهاتی را تکرار می کنند که رژیم پهلوی در پایان عمرش مرتکب می شد وشاید هم اشتباهاتی به مراتب فجیع تر از آن.
مشروح گفت و گوی مفصل "جرس" با محمد جواد اکبرین دین پژوه و روزنامه نگارمقیم بیروت با عنوان "چگونه به اینجا رسیدیم ؟ روحانیت و رویدادهای اخیر ایران" به زودی منتشر خواهد گرفت.
فریبا پژوه بیست روز در انفرادی؛خانواده دل خون و نگران
جنبش راه سبز(جرس): فریبا پژوه روزنامهنگار و وبلاگنویس روز اول ماه رمضان یعنی 31 مرداد نزدیک افطار در منزل پدریاش توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر شد. مامورین ابتدا منزل پدری و بعد منزل خودش را بازرسی میکنند بعد از صورت جلسه کامپیوتر و وسائل شخصی وی را با خود میبرند. از آن زمان تا کنون این روزنامهنگار سه تماس کوتاه در تاریخ یکم، دهم و شانزدهم شهریور با خانوادهی خود داشته است.
پدر فریبا پژوه سرهنگ بازنشستهی نیروی هوایی بسیار نگران فرزندش است. وی در مورد آخرین وضعیت پروندهی دخترش می گوید: «امروز بیستمین روزی بود که فریبا در انفرادی به سر برد، انفرادی یعنی مصداق کامل شکنجه روانی، یعنی نقض حقوق بشر. نمیدانید که چهقدر دلام خون است. روز سه شنبه با اینکه خودم در شرایط جسمانی مناسبی نیستم، بدون اینکه به کسی چیزی بگویم به داد سرای انقلاب، نزد باز پرس پروندهاش رفتم تا خواهش کنم هر طور که میتواند فرزندم را از انفرادی نجات دهد. اما توفیقی به دست نیاوردم... ای خدای احد و واحد تویی تنها پناه ما بی پناهان.»
از آقای پژوه که مدت 68 ماه را در دوران جنگ در جبههها خدمت کرده است در مورد وضعیت پونده و موارد اتهامی پرونده فریبا پژوه سوال میکنیم و اینکه آیا وکیلاش تا به حال توانسته با وی ملاقاتی بکنید، وی که بسیار نگران فرزندش است می گوید: « در شب بازداشت مطلبی در مورد موارد اتهامی وی بر روی حکم نوشته نشده بود، ولی مامورین وزارت اطلاعات گفتند که تنها چند مورد سوء تفاهم است. پرونده او تحت نظر بازپرسی شعبه سوم معاونت امنیت دادسرای انقلاب است. ظاهرا قرار بازداشت وی 20 روزه بوده است که فردا شنبه باید تمام شود .آقای نعمت احمدی هم گفتند من این 20 روز اقدامی نخواهم کرد. بازپرس پروندهی دخترم کسی است که به گفته تمامی کسانی که پروندهشان زیر نظر ایشان بوده است، به نسبت مقبولتر از سایرین است. حتا دوشنبه که مادر فریبا به اوین رفته بود، خانوادهی زندانیان دیگر هم این مطلب را تایید کرده بودند. مواردی چون ارتباط با بیگانهگان و شاید حتا جاسوسی برای او مطرح شده است و همچنین چون سایر متهمین زن موارد اخلاقی! طبق صحبتهایی که با من و همسر فریبا شده است امکان دارد که قرار بازداشت وی تمدید نشود.
از او میپرسیم پس جای امیدواری هست که فریبا این هفته آزاد شود و یا وضعیت بهتری پیدا کند، آقای پژوه میگوید: «با توجه به در پیش بودن جمعه آخر ماه رمضان و بگیر و ببندهای روزهای اخیر بعید می دانم که حتا اگر بازپرس بخواهد اجازه چنین کاری را داشته باشد... ولی به هر حال ما همچنان امیدمان را از دست نمیدهیم و تا فردا صبر میکنیم. فریبا یک بار روز دو شنبه دوم شهریور برای تفهیم اتهام به دادسرا برده شده است و در آنجا به کسانی که در آن روز آزاد میشدند گفته بود که تحت فشار شدید روحی برای پذیرش اتهامات اخلاقی است. در تماسهای تلفنی که داشته است سعی کردیم به او بگوییم که مقاوم باشد.»
خانواده فریبا پژوه به شدت از اینکه فرزندشان در سلول انفرادی است نگران هستند. علت این نگرانی زیاد را آقای پژوه میگوید: « فریبا سال گذشته 3 ماه تحت درمان دارویی برای بیماری افسردهگی بوده است، البته این بیماری در جامعه ما به خصوص در زنان بسیار شایع است. ولی تداوم بازداشت در انفرادی میتواند برای وضعیت روحی وی بسیار نگران کننده باشد. تحمل اینکه فریبا انفرادی باشد برایمان بسیار سخت است. من سرهنگ باز نشسته نیروی هوایی هستم که مدت 68 ماه هم با صداقت در جبهه جنگ دوران دفاع مقدس انجام وظیفه کردهام. یادم می آید که با شروع جنگ مدتها فریبا را ندیده بودم به طوری که او مرا نمی شناخت و به پدر بزرگش می گفت بابا. حالا تحمل این دوری برایم بسیار سخت است. ای خدا مهربان دریاب بندهگان بیپناهت را...
فریبا پژوه خبرنگار سابق روزنامه اعتمادل ملی و خبرگزاری ایلنا و عضو کنفدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران هماکنون در بند 209 زندان اوین و در سلول انفرادی است. فریبا پژوه نویسندهی وبلاگ «پس از باران» است که در آن دیدگاههای خود را در مورد مسائل مختلف مینوشته است.
منبع:مجموعه فعالان حقوق بشر
پدر فریبا پژوه سرهنگ بازنشستهی نیروی هوایی بسیار نگران فرزندش است. وی در مورد آخرین وضعیت پروندهی دخترش می گوید: «امروز بیستمین روزی بود که فریبا در انفرادی به سر برد، انفرادی یعنی مصداق کامل شکنجه روانی، یعنی نقض حقوق بشر. نمیدانید که چهقدر دلام خون است. روز سه شنبه با اینکه خودم در شرایط جسمانی مناسبی نیستم، بدون اینکه به کسی چیزی بگویم به داد سرای انقلاب، نزد باز پرس پروندهاش رفتم تا خواهش کنم هر طور که میتواند فرزندم را از انفرادی نجات دهد. اما توفیقی به دست نیاوردم... ای خدای احد و واحد تویی تنها پناه ما بی پناهان.»
از آقای پژوه که مدت 68 ماه را در دوران جنگ در جبههها خدمت کرده است در مورد وضعیت پونده و موارد اتهامی پرونده فریبا پژوه سوال میکنیم و اینکه آیا وکیلاش تا به حال توانسته با وی ملاقاتی بکنید، وی که بسیار نگران فرزندش است می گوید: « در شب بازداشت مطلبی در مورد موارد اتهامی وی بر روی حکم نوشته نشده بود، ولی مامورین وزارت اطلاعات گفتند که تنها چند مورد سوء تفاهم است. پرونده او تحت نظر بازپرسی شعبه سوم معاونت امنیت دادسرای انقلاب است. ظاهرا قرار بازداشت وی 20 روزه بوده است که فردا شنبه باید تمام شود .آقای نعمت احمدی هم گفتند من این 20 روز اقدامی نخواهم کرد. بازپرس پروندهی دخترم کسی است که به گفته تمامی کسانی که پروندهشان زیر نظر ایشان بوده است، به نسبت مقبولتر از سایرین است. حتا دوشنبه که مادر فریبا به اوین رفته بود، خانوادهی زندانیان دیگر هم این مطلب را تایید کرده بودند. مواردی چون ارتباط با بیگانهگان و شاید حتا جاسوسی برای او مطرح شده است و همچنین چون سایر متهمین زن موارد اخلاقی! طبق صحبتهایی که با من و همسر فریبا شده است امکان دارد که قرار بازداشت وی تمدید نشود.
از او میپرسیم پس جای امیدواری هست که فریبا این هفته آزاد شود و یا وضعیت بهتری پیدا کند، آقای پژوه میگوید: «با توجه به در پیش بودن جمعه آخر ماه رمضان و بگیر و ببندهای روزهای اخیر بعید می دانم که حتا اگر بازپرس بخواهد اجازه چنین کاری را داشته باشد... ولی به هر حال ما همچنان امیدمان را از دست نمیدهیم و تا فردا صبر میکنیم. فریبا یک بار روز دو شنبه دوم شهریور برای تفهیم اتهام به دادسرا برده شده است و در آنجا به کسانی که در آن روز آزاد میشدند گفته بود که تحت فشار شدید روحی برای پذیرش اتهامات اخلاقی است. در تماسهای تلفنی که داشته است سعی کردیم به او بگوییم که مقاوم باشد.»
خانواده فریبا پژوه به شدت از اینکه فرزندشان در سلول انفرادی است نگران هستند. علت این نگرانی زیاد را آقای پژوه میگوید: « فریبا سال گذشته 3 ماه تحت درمان دارویی برای بیماری افسردهگی بوده است، البته این بیماری در جامعه ما به خصوص در زنان بسیار شایع است. ولی تداوم بازداشت در انفرادی میتواند برای وضعیت روحی وی بسیار نگران کننده باشد. تحمل اینکه فریبا انفرادی باشد برایمان بسیار سخت است. من سرهنگ باز نشسته نیروی هوایی هستم که مدت 68 ماه هم با صداقت در جبهه جنگ دوران دفاع مقدس انجام وظیفه کردهام. یادم می آید که با شروع جنگ مدتها فریبا را ندیده بودم به طوری که او مرا نمی شناخت و به پدر بزرگش می گفت بابا. حالا تحمل این دوری برایم بسیار سخت است. ای خدا مهربان دریاب بندهگان بیپناهت را...
فریبا پژوه خبرنگار سابق روزنامه اعتمادل ملی و خبرگزاری ایلنا و عضو کنفدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران هماکنون در بند 209 زندان اوین و در سلول انفرادی است. فریبا پژوه نویسندهی وبلاگ «پس از باران» است که در آن دیدگاههای خود را در مورد مسائل مختلف مینوشته است.
منبع:مجموعه فعالان حقوق بشر
باران بیداری
یداله اسلامی:
من امشب خویش را با دیده ی انکار دیدم
خودم را با خودم در صحنه ی پیکار دیدم
بزن برجان من باران بیداری
که این خواب است ؛ نه هشیاری
که من از خویش می ترسم
که از این سایه ی تزویر می ترسم
من از این شهر بی تدبیر می ترسم
عدالت مانده در زنجیر می ترسم
درونم موج توفانی است بی پایان
نخواهم قصه ی غم را کنم پنهان
که از این فتنه باید برگرفتن باز دامان
دراین تنهایی بی انتها اینک
به تنهایی ترا خواهم ندا دادن
که تنهایم دراین دشت فضیلت کش
دراین میدان که آزادی اسیر کینه می باشد
عدالت بندی بیداد
من از بیداد می ترسم
من از مرگ عدالت می کنم فریاد
فریاد از بیداد
من از این نسل پرسشگر
که می پرسد زنسل من
برای ما چه آوردید ؟
می ترسم
من از تحقیر می ترسم
من از تزویر می ترسم
من از زنجیر می ترسم
من از زندانی اندیشه می ترسم
نمی دانم که خوابم یا که بیدارم ؟
توهم نیست پندارم ؟
بزن باران بیداری تو برجانم
که بی تابم که حیرانم
بزن باران بیداری
که چشمانم شود روشن
ببینم چیست این چیزی که می بینم
من امشب خویش را با دیده ی انکار دیدم
خودم را با خودم در صحنه ی پیکار دیدم
بزن برجان من باران بیداری
که این خواب است ؛ نه هشیاری
که من از خویش می ترسم
که از این سایه ی تزویر می ترسم
من از این شهر بی تدبیر می ترسم
عدالت مانده در زنجیر می ترسم
درونم موج توفانی است بی پایان
نخواهم قصه ی غم را کنم پنهان
که از این فتنه باید برگرفتن باز دامان
دراین تنهایی بی انتها اینک
به تنهایی ترا خواهم ندا دادن
که تنهایم دراین دشت فضیلت کش
دراین میدان که آزادی اسیر کینه می باشد
عدالت بندی بیداد
من از بیداد می ترسم
من از مرگ عدالت می کنم فریاد
فریاد از بیداد
من از این نسل پرسشگر
که می پرسد زنسل من
برای ما چه آوردید ؟
می ترسم
من از تحقیر می ترسم
من از تزویر می ترسم
من از زنجیر می ترسم
من از زندانی اندیشه می ترسم
نمی دانم که خوابم یا که بیدارم ؟
توهم نیست پندارم ؟
بزن باران بیداری تو برجانم
که بی تابم که حیرانم
بزن باران بیداری
که چشمانم شود روشن
ببینم چیست این چیزی که می بینم
فرهنگنامه سبز( 45) بلوا بر وزن حلوا
ابراهیم نبوی:
بلوا( Balva): بلوا بر وزن حلوا. شورش. آشوب. وقتی که گروهی آدم حسابی با سکوت اعتراض کنند و گروهی از اوباش آنها را بزنند. هر نوع اعتراض که از آن خوشمان نیاید. هر مخالفتی که به هر شکل اتفاق بیافتد. اسم کلانتری راهپیمایی آرام. هر اجتماعی که علیه من تشکیل شود. غوغا( فرهنگ معین، ج 1، ص 124). نام دیگر اعتراض مسالمت آمیز. هنگامه. ازدحام مردمی که رای شان را دزدیدند و هر روز با آن پزمی دن. عدم انقیاد( اللغه فی البیت، ص 458)، سرکشی در مقابل توسری خوردن. کاربرد در جمله: " آیت الله خامنه ای گفت، دشمن همچنان که در بلواهای پس از انتخابات روشن تر شد، در صدد ضربه زدن به پشتوانه مردمی نظام است."
مراحل تشخیص انتخابات از بلوا
مرحله اول، انتخابات پرشور و زیبایی بود.
مرحله دوم، حمایت پرشور ملت از ما بود.
مرحله سوم، شکست انتخاباتی دوستان سابق ما از دوستان فعلی ما بود.
مرحله چهارم، آبروی بزرگی بود که انتخابات برای ما خرید.
مرحله پنجم، رهبران از خودمان هستند، معدودی از فریب خوردگان اغتشاشگرند.
مرحله ششم، برخی رهبران فریب خوردند، اکثر مردم از خودمان هستند.
مرحله هفتم، رهبران عوامل خارجی نیستند، اما گول دشمن را می خورند.
مرحله هشتم، رهبران اغتشاشات که دوستان سابق ما بودند، آبروی ما را در جهان بردند.
مرحله نهم، دشمن از طریق دوستان سابق ما، قصد ضربه زدن به ما را دارد.
مرحله دهم، بگیرین شووووووووووووووووون.
ضرب المثل های عامیانه: " دیگه علی مونده و حوضش"، " اگه علی ساربونه، تا انتخابات بلوا نشه، شتره رو در خونه خودش می خوابونه."، " اگه شناگر قابلی بود، آب رو گل آلود نمی کرد که زیرآبی بره."، " از خودت گذشته، خدا یه عقلی به مجتبی بده."، " پس از چهل سال مرده شوری، به حلوای مرده می گه بلوای زنده."، " یه بلوا درست کرده که حلوای ما رو بخوره."
کرونولوژی بلوا در گفته های آقا
22 خرداد 88: از این حضور پر شوری كه در روزهای اخیر و حتی شبها ـ آنطور كه مطلع شدم ـ مردم در خیابانها داشتند، تشكر می كنم.
25 خرداد 88: اين خطاست كه ما اين دو مجموعهى رأى دهنده را كه يك عدهاى رأى به يك نامزدى دادند، يك عدهاى رأى به آن نامزد ندادند، اينها را ما متخاصم و متقابل فرض كنيم.
29 خرداد 88: من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهى آنهاست.
7 تیر 88: نخبگان و خواص سياسى بايستى مراقب كار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ اين خطاب به همهى نخبگان است، خطاب به يك طرفِ خاصى، جناح خاصى نيست.
15 تیر 88: انتخابات بيست و دوى خرداد خيلى براى ملت ايران آبرو ايجاد كرد، خيلى اقتدار براى اين ملت بزرگ آفريد؛ براى انقلاب آبرو شد.... آن كسانى كه نامزدشان رأى نياورده، طبيعى است افسرده باشند، اوقاتشان تلخ باشد؛ اما اين معنايش اغتشاش نيست؛ اينها اغتشاشگر نيستند.
29 تیر 88: نخبگان سر جلسهى امتحانند؛ امتحان عظيمى است. در اين امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط اين نيست كه ما يك سال عقب بيفتيم؛ سقوط است.
12 مرداد 88: دشمنان خيال نكنند با يك تقليد مغلوط از حضور عظيم مردمى در انقلاب سال 1357، يك كاريكاتور از آن انقلاب، ميتوانند به عظمت انقلاب و نظام اسلامى ضربه بزنند.
21 مرداد 88: متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصيرتىاند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند.
4 شهریور 88: آن ظلمى كه به نظام اسلامى شد، هتكى بود كه از آبروى نظام در مقابل ملتها به وسيلهى بعضى انجام گرفت. من متهم نميكنم كه دستاندركاران اینها دست نشانده بيگانههايند يا انگليسند يا آمريكايند - چون براى من اين قضيه ثابت نيست.
19 شهریور: " دشمن همچنانکه در بلواهای پس از انتخابات روشن تر شد، در صدد ضربه زدن به پشتوانه مردمی نظام است و همه باید مراقب باشند."
بلوا( Balva): بلوا بر وزن حلوا. شورش. آشوب. وقتی که گروهی آدم حسابی با سکوت اعتراض کنند و گروهی از اوباش آنها را بزنند. هر نوع اعتراض که از آن خوشمان نیاید. هر مخالفتی که به هر شکل اتفاق بیافتد. اسم کلانتری راهپیمایی آرام. هر اجتماعی که علیه من تشکیل شود. غوغا( فرهنگ معین، ج 1، ص 124). نام دیگر اعتراض مسالمت آمیز. هنگامه. ازدحام مردمی که رای شان را دزدیدند و هر روز با آن پزمی دن. عدم انقیاد( اللغه فی البیت، ص 458)، سرکشی در مقابل توسری خوردن. کاربرد در جمله: " آیت الله خامنه ای گفت، دشمن همچنان که در بلواهای پس از انتخابات روشن تر شد، در صدد ضربه زدن به پشتوانه مردمی نظام است."
مراحل تشخیص انتخابات از بلوا
مرحله اول، انتخابات پرشور و زیبایی بود.
مرحله دوم، حمایت پرشور ملت از ما بود.
مرحله سوم، شکست انتخاباتی دوستان سابق ما از دوستان فعلی ما بود.
مرحله چهارم، آبروی بزرگی بود که انتخابات برای ما خرید.
مرحله پنجم، رهبران از خودمان هستند، معدودی از فریب خوردگان اغتشاشگرند.
مرحله ششم، برخی رهبران فریب خوردند، اکثر مردم از خودمان هستند.
مرحله هفتم، رهبران عوامل خارجی نیستند، اما گول دشمن را می خورند.
مرحله هشتم، رهبران اغتشاشات که دوستان سابق ما بودند، آبروی ما را در جهان بردند.
مرحله نهم، دشمن از طریق دوستان سابق ما، قصد ضربه زدن به ما را دارد.
مرحله دهم، بگیرین شووووووووووووووووون.
ضرب المثل های عامیانه: " دیگه علی مونده و حوضش"، " اگه علی ساربونه، تا انتخابات بلوا نشه، شتره رو در خونه خودش می خوابونه."، " اگه شناگر قابلی بود، آب رو گل آلود نمی کرد که زیرآبی بره."، " از خودت گذشته، خدا یه عقلی به مجتبی بده."، " پس از چهل سال مرده شوری، به حلوای مرده می گه بلوای زنده."، " یه بلوا درست کرده که حلوای ما رو بخوره."
کرونولوژی بلوا در گفته های آقا
22 خرداد 88: از این حضور پر شوری كه در روزهای اخیر و حتی شبها ـ آنطور كه مطلع شدم ـ مردم در خیابانها داشتند، تشكر می كنم.
25 خرداد 88: اين خطاست كه ما اين دو مجموعهى رأى دهنده را كه يك عدهاى رأى به يك نامزدى دادند، يك عدهاى رأى به آن نامزد ندادند، اينها را ما متخاصم و متقابل فرض كنيم.
29 خرداد 88: من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهى آنهاست.
7 تیر 88: نخبگان و خواص سياسى بايستى مراقب كار خودشان، حرف زدن خودشان باشند؛ اين خطاب به همهى نخبگان است، خطاب به يك طرفِ خاصى، جناح خاصى نيست.
15 تیر 88: انتخابات بيست و دوى خرداد خيلى براى ملت ايران آبرو ايجاد كرد، خيلى اقتدار براى اين ملت بزرگ آفريد؛ براى انقلاب آبرو شد.... آن كسانى كه نامزدشان رأى نياورده، طبيعى است افسرده باشند، اوقاتشان تلخ باشد؛ اما اين معنايش اغتشاش نيست؛ اينها اغتشاشگر نيستند.
29 تیر 88: نخبگان سر جلسهى امتحانند؛ امتحان عظيمى است. در اين امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط اين نيست كه ما يك سال عقب بيفتيم؛ سقوط است.
12 مرداد 88: دشمنان خيال نكنند با يك تقليد مغلوط از حضور عظيم مردمى در انقلاب سال 1357، يك كاريكاتور از آن انقلاب، ميتوانند به عظمت انقلاب و نظام اسلامى ضربه بزنند.
21 مرداد 88: متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصيرتىاند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند.
4 شهریور 88: آن ظلمى كه به نظام اسلامى شد، هتكى بود كه از آبروى نظام در مقابل ملتها به وسيلهى بعضى انجام گرفت. من متهم نميكنم كه دستاندركاران اینها دست نشانده بيگانههايند يا انگليسند يا آمريكايند - چون براى من اين قضيه ثابت نيست.
19 شهریور: " دشمن همچنانکه در بلواهای پس از انتخابات روشن تر شد، در صدد ضربه زدن به پشتوانه مردمی نظام است و همه باید مراقب باشند."
دلایل ملاقات پیاپی مراجع با هم از دید منتجب نیا
جنبش راه سبز(جرس): رسول منتجبنيا در یادداشتی در حیات نو به دلایل ملاتهای پی در پی مراجع در این روزها پرداخته است. او می نویسد:
مراجع تقليد به عنوان ملجا و پناهگاه مردم قلمداد مىشوند و چشم مقلدان به آنها دوخته شده است. مقلدان از مراجع تقليد خود انتظار دارند که در مقاطع لازم و روزهاى حساس از خود عکسالعمل نشان دهند و موضع خود را مشخص کنند. مراجع متوليان احکام شريعت هستند که مردم احکام دينى خود را از آنها دريافت مىکنند.
در نتيجه مردم خواهان موضعگيرى مراجع تقليد نسبت به مسائل اخير هستند. مراجع تقليد در زمان ما داراى مقلدان بسيارى هستند از اين جهت اگر بين آنها هماهنگى و موضعگيرى يکسانى وجود نداشته باشد امکان به وجود آمدن اختلافنظر هست که اين اختلافنظر مردم را دچار بلاتکليفى مىکند.
به همين دليل است که مراجع بايد با هم تبادلنظر کنند و يک موضع واحد و هماهنگ را در برابر شرايط به وجود آمده اتخاذ کنند. در هفتههاى گذشته شاهد بوديم که برخى مراجع مورد تهمت و توهين قرار گرفتند. اگر مراجع تقليد يک موضع هماهنگ داشته باشند هيچ قدرتى نمىتواند با آنها مبارزه کند و در اين صورت مىتوانند افرادى را که زير بار قوانين شرع نمىروند وادار به تبعيت از موازين اسلامى کنند.
متاسفانه در هيچ دورهاى مانند دوره دولت نهم مرجعيت تا اين حد مورد تعرض و توهين واقع نشد.
در دولت نهم و آغاز دولت دهم بيشترين توهينها به برخى مراجع صورت گرفت که تاکنون عکسالعملى از سوى مسئولان مشاهده نشده است و به نظر مىرسد اين موضوع يکى از علل مهم ديدار مراجع با يکديگر است زيرا نظام ما جمهورى اسلامى است و اسلامى بودن آن به معناى مطابق بودن با احکام اسلامى است که مراجع در تشخيص آن صاحب صلاحيت هستند. اگر سياستها و تصميمات نظام برخلاف نظر مراجع باشد در اسلاميت نظام شبهه ايجاد مىشود.
مراجع تقليد به عنوان ملجا و پناهگاه مردم قلمداد مىشوند و چشم مقلدان به آنها دوخته شده است. مقلدان از مراجع تقليد خود انتظار دارند که در مقاطع لازم و روزهاى حساس از خود عکسالعمل نشان دهند و موضع خود را مشخص کنند. مراجع متوليان احکام شريعت هستند که مردم احکام دينى خود را از آنها دريافت مىکنند.
در نتيجه مردم خواهان موضعگيرى مراجع تقليد نسبت به مسائل اخير هستند. مراجع تقليد در زمان ما داراى مقلدان بسيارى هستند از اين جهت اگر بين آنها هماهنگى و موضعگيرى يکسانى وجود نداشته باشد امکان به وجود آمدن اختلافنظر هست که اين اختلافنظر مردم را دچار بلاتکليفى مىکند.
به همين دليل است که مراجع بايد با هم تبادلنظر کنند و يک موضع واحد و هماهنگ را در برابر شرايط به وجود آمده اتخاذ کنند. در هفتههاى گذشته شاهد بوديم که برخى مراجع مورد تهمت و توهين قرار گرفتند. اگر مراجع تقليد يک موضع هماهنگ داشته باشند هيچ قدرتى نمىتواند با آنها مبارزه کند و در اين صورت مىتوانند افرادى را که زير بار قوانين شرع نمىروند وادار به تبعيت از موازين اسلامى کنند.
متاسفانه در هيچ دورهاى مانند دوره دولت نهم مرجعيت تا اين حد مورد تعرض و توهين واقع نشد.
در دولت نهم و آغاز دولت دهم بيشترين توهينها به برخى مراجع صورت گرفت که تاکنون عکسالعملى از سوى مسئولان مشاهده نشده است و به نظر مىرسد اين موضوع يکى از علل مهم ديدار مراجع با يکديگر است زيرا نظام ما جمهورى اسلامى است و اسلامى بودن آن به معناى مطابق بودن با احکام اسلامى است که مراجع در تشخيص آن صاحب صلاحيت هستند. اگر سياستها و تصميمات نظام برخلاف نظر مراجع باشد در اسلاميت نظام شبهه ايجاد مىشود.
تفاوت های «مقام معظم رهبری» با «اعلیحضرت همایونی»
کاوه میرکاظم:
سخنان رهبر جمهوری اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران بازهم تندتر شده است. انگار که او هیچ قصدی ندارد تا مگر کمی اوضاع را بهبود بخشد، کوتاه بیاید و بنا به مصلحت هم که شده کمی معترضان را دلجویی کند و به پند ناصحان گوش دهد و نگذارد کار بدتر از این نشود. برعکس او شمشیر را از رو بسته و نوید برخوردهای شدیدتر و خشن ترمی دهد. چرا چنین می کند؟
می دانم که خیلی ها رویای روزی را در سر می پرورانند که روزنامه کیهان با درشت ترین تیتر ممکن در صفحه اول بنویسد: «خامنه ای رفت». آرزو بر جوانان و حتی پیران عیب نیست. رهبر جمهوری اسلامی ایران هم به هر حال وجود چنین آرزویی را به رسمیت شناخته است و البته معتقد است که همه این اعتراض ها علیه او «تقلید مغلوط و کاریکاتور انقلاب ۱۳۵۷» است. اتفاقا راهی که او برگزیده و سرکوب شدیدی که به راه انداخته ناشی از این است که می داند حکومت شاه چه اشتباهاتی کرد تا سرنگون شد. «مقام معظم رهبری» سه تفاوت عمده با «اعلیحضرت همایونی» دارد که همین سه تفاوت هزینه های جنبش سبز را خواه ناخواه افزایش می دهد.
نخست، محمدرضا شاه پهلوی شخصیتی ضعیف و مردد داشت. چندان اهل پافشاری و استقامت بر سر موضع خود نبود. تا وقتی که پشتش گرم بود، خوب می تاخت، اما به محض آن که به زمین سفت می خورد جا می زد. دکتر عباس میلانی، در کتابش می نویسد که شاه در جريان یک بازی بريج با دوستانش گفته بود که ترجیح می دهد یک کارمند ساده دولت باشد که بعد از کار به منزل برود و تلویزیون تماشا کند و بخوابد. شاه زبان تشر را می فهمید. این نکته کمی نیست که «اعلیحضرت همایونی» خاضعانه در تلویزیون اعلام کرد که پیام انقلاب مردم را شنیده است. شاه هر دو باری که در تنگنا افتاد، در سال ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ تاج و تخت را رها کرد و سوار هواپیما شد و رفت. «مقام معظم رهبری» چنین شخصیتی ندارد. با این که درباره صلح حسنی کتاب نوشته است اما با تنها چیزی که میانه ندارد صلح است. هر چه کار سخت تر می شود او هم مصمم تر می شود که مقاومت کند و به قول خودش «جان ناقالب و جسم ناقصى و اندك آبروئى» که دارد را کف دست گرفته است. «مقام معظم رهبری» به صراحت گفته است: «ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد». یک کلام ختم کلام!
دوم، رهبر جمهوری اسلامی کجا را دارد که برود؟ شاه دوستان زیادی در جهان داشت. سفرهای خارجی بسیار می رفت. دیدارهای فراوانی نیز با شخصیت های مختلف بین المللی داشت. رژیمش سر جنگ و دعوا با دنیا را نداشت. رژیمی بود که در چارچوب و نظم بین الملل آن زمان به هر حال پرستیژی برای خودش داشت. با این همه دیدید که همین شاه پس از خروج از ایران به زحمت جایی برای اقامت داشت. هیچ کشوری حاضر نبود خود را برای آدمی که حالا منفور و مغضوب رژیم تازه ایران بود به زحمت بیاندازد. هواپیمایی که حامل شاه تبدار و بیمار بود دو ساعت در فرودگاه کشوری کوچک و بی اهمیت چون پاناما متوقف شده بود. «مقام معظم رهبری» بیست سال و اندی است که از کشور خارج نشده است. غیر از معدود دیدارهای رسمی با برخی سران کشورها، هیچ رابطه دوستی با کسی ندارد. ایدئولوژی و عقایدی که دم از آنها می زند هم خریداری در جهان خارج ندارد. رژیمش هم که به اندازه کافی ایجاد دردسر برای کشورهای منطقه و جهان کرده است. کجا را دارد برود؟ می تواند پناهنده کشورهای اروپایی و آمریکا شود و از نظر خودش در «دارالکفر» زندگی کند؟ حاکمان کشورهای عربی سنی مذهب دل خوشی از او دارند و یا همبستگی خاصی با عقایدش دارند که مقدمش را گرامی بدارند؟ حتی القاعده هم شمشیر دشمنی با او را از رو بسته است و امیدی به پناه دادن و پنهان کردنش در کوه های تورابورا وجود ندارد. می ماند منطقه جنوب لبنان و حزب الله. بعید می دانم حزب الله هم خودش را اول با دولت لبنان و بعد دیگر کشورهای عربی و باقی دنیا به دردسر بیاندازد. حمایت از کسی که توسط ملت خودش و نه به ضرب و زور نظامی خارجی بیرون رانده شده چه فایده ای دارد؟
به این ماجرا اعوان و انصار «مقام معظم رهبری» را هم اضافه کنید. اطرافیان «اعلیحضرت همایونی» هیچ دردسری برای خارج رفتن و از ایران و اقامت در کشوری دیگر نداشتند. مشکلی که شاه داشت گریبانگیر آنها نشد و الان هم سی سال است که به راحتی به زندگی خود در خارج از ایران بی ترس تعقیب ادامه می دهند. کدام کشوری حاضر است امثال آدم هایی چون طائب و مرتضوی و محسنی اژه ای و احمدی نژاد را بپذیرد. هوگو چاوز هم محال است چنین کند. خانواده صدام هم جایی مانند اردن برای پناهنده شدن داشتند. وقتی نه رهبر جمهوری اسلامی و نه سرسپردگانش جایی برای رفتن ندارن طبیعی است که به هر قیمتی و با چنگ و دندان خانه کنونی خود را بچسبند و از آن دفاع کنند. مثال عامیانه اش همانی است که می گویند گربه ای که در چار دیواری گیر افتاده بدتر چنگ می اندازد.
سوم، قاطبه ارتش شاهنشاهی نه مغزشویی شده بود و نه بنیان ایدئولوژیک خاصی داشت. اگر هم داشت بنیانش بر ناسیونالیسم و ملی گرایی بود. دیدید که چه زود هم بین «میهن» و «شاهنشاه میهن» اولی را انتخاب کرد. به هر حال انقلاب سال ۱۳۵۷ در میان نمونه های مشابهش در دنیا کمتر خشن بود. بعد از انقلاب بود که تازه خون های بیشتری ریخته شد. آن موقع مردم شاخه گل توی لوله تفنگ سربازان می گذاشتند. حالا همین گل توی لوله تفنگ گذاشتن خودش نشانه انقلاب مخملی و براندازی تلقی می شود. سپاه پاسداران و بسیج، یک مجموعه سرسپرده و مغزشسته پرورش داده که هیچ شعاری جز «آقا و مولا» و «جانم فدای رهبر» در قاموسش معنا و مفهومی ندارد. ارتش شاهنشاهی در چارچوب ناسیونالیسم، ملت را برادر خودش می دانست. برادر ارتشی چرا برادرکشی؟ سپاه ولایت اصلا مفهومی به نام ملت را نمی شناسد. اخوی از نظر سپاهی کسی است که «آقا» را قبول داشته باشد و بس و کسی که «آقا» را قبول نداشته باشد نه شیعه است نه مسلمان است و نه اصلا خدا را قبول دارد. سپاه ولایت راحت تر از ارتش شاهنشاهی می تواند خونریزی را توجیه کند. منطقش یا می کشیم و یا کشته می شویم است. منطق جنبش سبز نه می کشیم و نه می خواهیم کشته شویم است و این دو منطق به ظاهر مثل آتش و پنبه می مانند.
سخنان رهبر جمهوری اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران بازهم تندتر شده است. انگار که او هیچ قصدی ندارد تا مگر کمی اوضاع را بهبود بخشد، کوتاه بیاید و بنا به مصلحت هم که شده کمی معترضان را دلجویی کند و به پند ناصحان گوش دهد و نگذارد کار بدتر از این نشود. برعکس او شمشیر را از رو بسته و نوید برخوردهای شدیدتر و خشن ترمی دهد. چرا چنین می کند؟
می دانم که خیلی ها رویای روزی را در سر می پرورانند که روزنامه کیهان با درشت ترین تیتر ممکن در صفحه اول بنویسد: «خامنه ای رفت». آرزو بر جوانان و حتی پیران عیب نیست. رهبر جمهوری اسلامی ایران هم به هر حال وجود چنین آرزویی را به رسمیت شناخته است و البته معتقد است که همه این اعتراض ها علیه او «تقلید مغلوط و کاریکاتور انقلاب ۱۳۵۷» است. اتفاقا راهی که او برگزیده و سرکوب شدیدی که به راه انداخته ناشی از این است که می داند حکومت شاه چه اشتباهاتی کرد تا سرنگون شد. «مقام معظم رهبری» سه تفاوت عمده با «اعلیحضرت همایونی» دارد که همین سه تفاوت هزینه های جنبش سبز را خواه ناخواه افزایش می دهد.
نخست، محمدرضا شاه پهلوی شخصیتی ضعیف و مردد داشت. چندان اهل پافشاری و استقامت بر سر موضع خود نبود. تا وقتی که پشتش گرم بود، خوب می تاخت، اما به محض آن که به زمین سفت می خورد جا می زد. دکتر عباس میلانی، در کتابش می نویسد که شاه در جريان یک بازی بريج با دوستانش گفته بود که ترجیح می دهد یک کارمند ساده دولت باشد که بعد از کار به منزل برود و تلویزیون تماشا کند و بخوابد. شاه زبان تشر را می فهمید. این نکته کمی نیست که «اعلیحضرت همایونی» خاضعانه در تلویزیون اعلام کرد که پیام انقلاب مردم را شنیده است. شاه هر دو باری که در تنگنا افتاد، در سال ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ تاج و تخت را رها کرد و سوار هواپیما شد و رفت. «مقام معظم رهبری» چنین شخصیتی ندارد. با این که درباره صلح حسنی کتاب نوشته است اما با تنها چیزی که میانه ندارد صلح است. هر چه کار سخت تر می شود او هم مصمم تر می شود که مقاومت کند و به قول خودش «جان ناقالب و جسم ناقصى و اندك آبروئى» که دارد را کف دست گرفته است. «مقام معظم رهبری» به صراحت گفته است: «ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد». یک کلام ختم کلام!
دوم، رهبر جمهوری اسلامی کجا را دارد که برود؟ شاه دوستان زیادی در جهان داشت. سفرهای خارجی بسیار می رفت. دیدارهای فراوانی نیز با شخصیت های مختلف بین المللی داشت. رژیمش سر جنگ و دعوا با دنیا را نداشت. رژیمی بود که در چارچوب و نظم بین الملل آن زمان به هر حال پرستیژی برای خودش داشت. با این همه دیدید که همین شاه پس از خروج از ایران به زحمت جایی برای اقامت داشت. هیچ کشوری حاضر نبود خود را برای آدمی که حالا منفور و مغضوب رژیم تازه ایران بود به زحمت بیاندازد. هواپیمایی که حامل شاه تبدار و بیمار بود دو ساعت در فرودگاه کشوری کوچک و بی اهمیت چون پاناما متوقف شده بود. «مقام معظم رهبری» بیست سال و اندی است که از کشور خارج نشده است. غیر از معدود دیدارهای رسمی با برخی سران کشورها، هیچ رابطه دوستی با کسی ندارد. ایدئولوژی و عقایدی که دم از آنها می زند هم خریداری در جهان خارج ندارد. رژیمش هم که به اندازه کافی ایجاد دردسر برای کشورهای منطقه و جهان کرده است. کجا را دارد برود؟ می تواند پناهنده کشورهای اروپایی و آمریکا شود و از نظر خودش در «دارالکفر» زندگی کند؟ حاکمان کشورهای عربی سنی مذهب دل خوشی از او دارند و یا همبستگی خاصی با عقایدش دارند که مقدمش را گرامی بدارند؟ حتی القاعده هم شمشیر دشمنی با او را از رو بسته است و امیدی به پناه دادن و پنهان کردنش در کوه های تورابورا وجود ندارد. می ماند منطقه جنوب لبنان و حزب الله. بعید می دانم حزب الله هم خودش را اول با دولت لبنان و بعد دیگر کشورهای عربی و باقی دنیا به دردسر بیاندازد. حمایت از کسی که توسط ملت خودش و نه به ضرب و زور نظامی خارجی بیرون رانده شده چه فایده ای دارد؟
به این ماجرا اعوان و انصار «مقام معظم رهبری» را هم اضافه کنید. اطرافیان «اعلیحضرت همایونی» هیچ دردسری برای خارج رفتن و از ایران و اقامت در کشوری دیگر نداشتند. مشکلی که شاه داشت گریبانگیر آنها نشد و الان هم سی سال است که به راحتی به زندگی خود در خارج از ایران بی ترس تعقیب ادامه می دهند. کدام کشوری حاضر است امثال آدم هایی چون طائب و مرتضوی و محسنی اژه ای و احمدی نژاد را بپذیرد. هوگو چاوز هم محال است چنین کند. خانواده صدام هم جایی مانند اردن برای پناهنده شدن داشتند. وقتی نه رهبر جمهوری اسلامی و نه سرسپردگانش جایی برای رفتن ندارن طبیعی است که به هر قیمتی و با چنگ و دندان خانه کنونی خود را بچسبند و از آن دفاع کنند. مثال عامیانه اش همانی است که می گویند گربه ای که در چار دیواری گیر افتاده بدتر چنگ می اندازد.
سوم، قاطبه ارتش شاهنشاهی نه مغزشویی شده بود و نه بنیان ایدئولوژیک خاصی داشت. اگر هم داشت بنیانش بر ناسیونالیسم و ملی گرایی بود. دیدید که چه زود هم بین «میهن» و «شاهنشاه میهن» اولی را انتخاب کرد. به هر حال انقلاب سال ۱۳۵۷ در میان نمونه های مشابهش در دنیا کمتر خشن بود. بعد از انقلاب بود که تازه خون های بیشتری ریخته شد. آن موقع مردم شاخه گل توی لوله تفنگ سربازان می گذاشتند. حالا همین گل توی لوله تفنگ گذاشتن خودش نشانه انقلاب مخملی و براندازی تلقی می شود. سپاه پاسداران و بسیج، یک مجموعه سرسپرده و مغزشسته پرورش داده که هیچ شعاری جز «آقا و مولا» و «جانم فدای رهبر» در قاموسش معنا و مفهومی ندارد. ارتش شاهنشاهی در چارچوب ناسیونالیسم، ملت را برادر خودش می دانست. برادر ارتشی چرا برادرکشی؟ سپاه ولایت اصلا مفهومی به نام ملت را نمی شناسد. اخوی از نظر سپاهی کسی است که «آقا» را قبول داشته باشد و بس و کسی که «آقا» را قبول نداشته باشد نه شیعه است نه مسلمان است و نه اصلا خدا را قبول دارد. سپاه ولایت راحت تر از ارتش شاهنشاهی می تواند خونریزی را توجیه کند. منطقش یا می کشیم و یا کشته می شویم است. منطق جنبش سبز نه می کشیم و نه می خواهیم کشته شویم است و این دو منطق به ظاهر مثل آتش و پنبه می مانند.
ترجمه خطبه های نماز جمعه آقای خامنه ای
سهرابستان:
خامنه ای همواره علاقه دارد از موضع یک ناظر خارج از دعوا صحبت کند و بهمین دلیل جملات غیر مستقیم و افعال مجهولی که بکار می برد برای همگان روشن و مفهوم نبوده و لذا نیاز به ترجمه دارد. قبل از هر چیز باید به هوش سرشار و نکته سنجی دکتر سروش آفرین گفت که در نامه اش خطاب به خامنه ای می گوید:« شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند..» زیرا تمام اظهارات خطبه اول در همین راستا بود. مخلوط کردن نظرات شخصی با کلام علی در نهج البلاغه، و آنرا بعنوان سخنان علی بخورد مردم دادن، فقط از کسی برمی آید که آبروی خودش را بر آبروی علی مقدم بدارد. در اکثر موارد جملات را با کلام علی شروع و نتیجه گیری آنرا با نظر شخصی خودش بپایان می برد بدون اینکه با مصرف اندکی انصاف، مشخص نماید که تا اینجا نظر علی بود و از اینجا به بعد نظر شخصی وی. برای عوامی که پای خطبه ها نشسته بودند اینگونه تداعی می شد که عین جملات، همه متعلق به علی است.
فرازهای مهم خطبه اول بهمراه ترجمه
علی کسی نبود که بدون مدارای لازم دست به شمشیر ببرد. علی می گفت بگزارید با زمان و با تسامح و خوش رفتاری حق را به حق دار برگردانیم و آخرین چاره قاطعیت باشد. اول مرهم می گزاریم و اگر نشد آخر کار داغ می کنیم، چاره ای نیست. من دنبال جنگ نیستم دنبال هدایتم. وقتی مایوس شدیم شمشیر می کشیم. وقتی مدارا جواب ندهد وقت قاطعیت علوی است. من فتنه را علاج خواهم کرد و چشم فتنه را درخواهم آورد.
ترجمه: همه جملات نقل شده از علی، در مورد خوارج که یک گروه اندک منحرف مذهبی بوده اند می باشد. علی هیچگاه چنین عباراتی را در مقابل مردمش بکار نبرد، در حالیکه خامنه ای تلاش دارد تا با تحریف آن، تطبیقی برای منظور خودش بسازد. مردم ایران نه انحراف مذهبی پیدا کرده اند و نه تفسیر جدیدی از قرآن و دین ارائه داده اند و حرکتشان نه در مخالفت با مذهب است و نه در دفاع از آن، آنها بدنبال حق پایمال شده اشان و آرای تغییر یافته اشان هستند.خامنه ای با جعل این نقل قولها از علی، که در تمام موارد، بخش پایانی جمله از خودش بود و نه از علی، تلاش داشت به مخاطبین القاء نماید که اولاً او در جایگاه علی است و ثانیاً همه گونه مدارا و خوش رفتاری را انجام داده و تا توانسته مرهم گذاشته و هنگامی که مایوس شده، با قاطعیت علوی، با گذاشتن داغ، فتنه را علاج کرده است. از 23 خرداد تا 30 خرداد 7 روز بیشتر نیست و در همین 7 روز جناب رهبر همه گونه تسامح و خوش رفتاری و مرهم را در مقابل مردم مصرف نمودند و بعد از 7 روز هم به این نتیجه رسیدند که مدارا جواب نمی دهد و هنگام قاطعیت علوی و شمشیر کشیدن است. خوارج از زمان پیامبر ظهور نموده و در دوران عثمان به اوج رسیدند و بعد از 30 سال مدارا، علی ناچار شد با بخشی از آنها که بر علیه حکومت قیام مسلحانه کرده بودند درگیر شود و بر خلاف آنگونه که شما تلاش دارید وانمود کنید که همه آنها را نابود و چشم فتنه را درآورد، خوارج تا 300 سال بعد نیز وجود داشتند و بر علیه بنی امیه و بنی عباس فعالیت نمودند. صبر حکومت اسلامی در صدر اسلام 30 سال طول کشید و صبر حکومت اسلامی در عصر حاضر فقط 7 روز. بد نبود اگر خامنه ای برخی از خوش رفتاریها و مداراها و مرحم هایی که در این 7 روز نثار مردم کرده بود را نیز ذکر می نمود تا بی خبران مطلع شوند! مقایسه 14 میلیون ایرانی (بنا به آمار خودتان) که به میرحسین رای داده اند با خوارج، یکی از اشتباهات بزرگ خامنه ای در تصمیم گیریهایش برای آتش گشودن بر روی مردم بوده است.
علی برای پیروز شدن به دروغ و ظلم متوسل نمی شود. علی حتی با دشمنان خود با استدلال حرف می زد. او حتی در نامه به معاویه هم استدلال بکار می برد.
ترجمه: این قسمت را آقا وحید سهواً از روی نهج البلاغه یادداشت و دست رهبر داده بود و وی نیز بدون توجه کافی و ناخواسته آنرا خواند. بدلیل اینکه این مورد اشتباهی از دهان ایشان پریده لذا آنرا ترجمه نمی کنیم.
طلحه و زبیر با علی بیعت کردند ولی از همان اول علی گفت که بیعت اینها ظاهری است، بعداً با خروج آنها پیش بینی علی درست درآمد. وقتی فتنه براه انداختند علی به آنها گفت شما یک چیز کوچک را مایه اختلاف قرار دادید ولی اینهمه نکات مثبت را ندیده گرفتید.
ترجمه: اشکالی ندارد که ما هر تهمت زشتی را هم خواستیم به علی بزنیم تا چاره درمان خودمان را بکنیم. اینکه علی از همان روز اول بیعت طلحه و زبیر به بیعت آنها شک داشت و مراقب آنها بود، تهمتی سخیف به علی است که او را به قصاص قبل از جنایت که گناهی بزرگ است متهم می نمائیم. البته خامنه ای به این دلیل این تهمت را براحتی به علی می زند که بتواند موضع گیریهای قبلی خودش برای خودیهای نظام در جلسات خصوصی را توجیه کند و بگوید که دیدید من از همان روز اول در مورد خاتمی و هاشمی و کروبی و میرحسین درست می گفتم و قصاص قبل از جنایت هم نبود. وی معترضین را متهم می کند که به یک چیز کوچک مثل تقلب در انتخابات که آنهم برای مصلحت نظام بوده و همچنین چیزهای کوچک دیگری نظیر کشته شدن مردم و شکنجه و تجاوز، گیر داده و آنها را مایه اختلاف قرار داده، ولی اینهمه نکات مثبت نظام را نادیده می گیرند. اطلاق طلحه و زبیر به میر حسین و خاتمی و کروبی، علاوه بر اینکه موجب رنجش و خشم اهل تسنن می گردد، فقط در حوزه اختیارات امام علی است، جنابعالی که با ارفاق، معاویه هم محسوب نمی شوید.
عده ای به علی می گفتند برای خواباندن غائله سهم بیشتری از بیت المال به مخالفین بده و دلشان را بدست بیاور ولی علی مخالفت کرد.
ترجمه: میرحسین و کروبی و خاتمی طمع مادی داشته و سهم بیشتری از بیت المال می خواسته اند. افرادی نظیر جنتی و یزدی هم پیش رهبر واسطه شده اند که با دادن چند قرارداد نان و آب دار، دل اینها را بدست آورده و مانع از مخالفت آنان بشود ولی رهبر اینکار را انجام نداده است. زیرا قبلاً بیت المال را تقسیم و سند محضری زده و هیچکدام از مالکین آن حاضر نشدند از حق مسلم خود گذشت کنند. میرحسین و کروبی و خاتمی هم، خشمگین از اینکه سهمی از دلارها نبرده اند دست به تحریک مردم زده اند. حداقل همین که رهبر، پاک بودن رهبران جنبش سبز و کوتاه بودن دست آنها از بیت المال را تائید می کند جای خوشوقتی است.
علی مکرراً از مردم می خواهد که با او متملقانه و چاپلوسانه حرف نزنند و می گوید آنطوری که با پادشاهان و جباران حرف می زنند با من صحبت نکنید.
ترجمه: مردم مگر ندیدید هنگامی که مصباح در نماز جمعه تهران گفت که خامنه ای را خدا منصوب کرده و وظیفه مجلس خبرگان فقط کشف او بوده است، و یا وقتی که گلپایگانی رئیس دفتر رهبری نوشت که رهبر هر هفته جلسات خصوصی با امام زمان دارد و خودش یکبار در جمکران مکالمه این دو به عربی را شنیده است، رهبر چگونه سراسیمه از بیت بیرون دوید و گفت خاک بر دهان متملقین بپاشید و دستور برخورد با مصباح و گلپایگانی را داد؟ مردم مگر نمی بینید که اینهمه روزنامه آزادانه به رهبر انتقاد می کنند و سعی می کنند همانند پادشاهان و جباران با او صحبت نکنند و رهبر حتی دست مرتضوی را که می خواسه حکم توقیف این روزنامه ها را بدهد، چلاق کرده است؟
علی رفتارش با مخالفان و معارضان یکسان نبود و همه را به یک چوب نمی راند.
ترجمه: بدلیل تشبیه توهین آمیز مخالفین و معارضین و استفاده از واژه «به یک چوب راندن» که مختص چهارپایان است از ترجمه این بخش معذوریم.
فرازهای مهم خطبه دوم بهمراه ترجمه
مخاطب این سخنان، جریانها و شخصیتها و مسئولین سیاسی سابق و لاحق هستند. کسانی که مخاطب هستند تا کنون در درون نظام تعریف شده اند. درون نظام و برون نظام شعار نیست بلکه مبناهایی دارد. روش برخورد امام خمینی با مخالفین، با روش علی یکسان بود، هر دو اول با مدارا و مماشات رفتار نموده ولی وقتی که احساس خطر شد دیگر مدارا را کنار گذاشتند و برخورد کردند. امام با افرادی در حد نخست وزیر و رئیس جمهور و حتی بالاتر از رئیس جمهور هم برخورد کرد، همه آنها سوابق انقلابی زیادی هم داشتند، ولی با امام درافتادند.
ترجمه: مسئولان سابق، می شود خاتمی و کروبی و هاشمی، و لاحق، می شود میرحسین. بازرگان و بنی صدر و منتظری نیز کسانی هستند که با آیت الله خمینی درافتادند و وی با آنها برخورد کرد.باز هم مقایسه رفتار علی با خوارج با رفتار آیت الله خمینی با بازرگان و بنی صدر و منتظری و خوارج خواندن این افراد. باید دید تفکر خوارج چه بود و خواسته و نظر این آقایان چه می باشد، آیا امکان مقایسه ای وجود دارد؟تنها خواسته بازرگان از سران حکومت این بود که به قول ها و وعده های قبل از انقلاب خود وفادار مانده و آن قولها را زیر پا نگزارند، زیرا مومن هرگز عهدشکن نیست. بخشی از این قول ها و تعهدها شامل عدم دخالت روحانیت در حکومت، آزاد بودن زنان در انتخاب پوشش و اجباری نبودن حجاب، آزادی اندیشه های سیاسی و مذهبی و برقراری عدالت و رفع تبعیض بود.بنی صدر هم همان حرفهای بازرگان را تکرار می کرد باضافه اینکه می گفت به 11 میلیون رأیی که مردم به من داده اند احترام بگزارید و اینهمه کارشکنی نکنید. منتظری هم تنها خواسته اش جلوگیری از اعدام های دسته جمعی هزاران نفر در سال 67 بود که اکثرشان دوران محکومیت خود را سپری نموده و باید آزاد می شدند و هیچکدام مرتکب قتل نشده بودند و فقط دارای اندیشه سیاسی متفاوتی بودند. جالب است که خامنه ای هم تأئید می کند که اینها با امام درافتادند و نمی تواند به آنها تهمت بزند که بر علیه قانون اساسی و یا بر علیه اسلام حرفی زده یا حرکتی کرده اند. امروز هم میرحسین و خاتمی و کروبی نیز از حکومت خواستار لغو انتخابات تقلبی و عذرخواهی از مردم برای کشتارها و شکنجه ها و تجاوزها هستند و این یعنی در افتادن با خامنه ای.وی به آنها اخطار می دهد که تا امروز، هنوز آنها در درون نظام محسوب می شوند و نباید کاری کنند که به بیرون از نظام بیفتند که آنموقع رفتار دیگری با آنها خواهد شد. خامنه ای اگر فکر می کند این آقایان بدون شناخت طرف مقابلشان و آشنایی با رفتارهایش و آگاهی از خطراتی که پیش رویشان است در این راه قدم نهاده اند اشتباه می کند. سران جنبش سبز خودشان سالها است که داوطلبانه از دایره تنگ «درون نظام» بیرون رفته و در اقیانوس بیکران ملت غرق شده اند.
نظام با دگر اندیشان کاری ندارد. بحث دگر اندیشی نیست بلکه بحث شمشیر کشیدن بر روی نظام و خسارت زدن است که با آن برخورد می کنیم. انتقاد باید در چارچوب نظام باشد، با چنین انتقادی برخورد نخواهیم کرد.
ترجمه: از اشتباهات فاحش خامنه ای در این خطبه این بود که اقلیتهای مذهبی در ایران را بعنوان دگر اندیش مثال زد. دگراندیشان شامل افرادی می شود که با سیاستها و رفتار حکومت موافق نیستند و ربطی به مذهب و دین افراد و اقلیت و اکثریت بودن ندارد.خامنه ای در خطبه دوم دهها بار کلمه «نظام» را بکار برد و همه می دانند که وی به خودش می گوید نظام. انتظار مردم از این «نظام» خطیب نماز جمعه این بود که تشریح می کرد مردم معترض چگونه، در چه محلی و در چه تاریخی بر روی نظام شمشیر کشیده اند؟ دنیا بجز راهپیمائی میلیونی سکوت، چیز دیگری از این مردم یادش نمی آید، منظور نظام از شمشیر کشیدن، همان راهپیمائی صلح آمیز سکوت میلیونی است؟ میلیونها نفر در کمال بلوغ سیاسی و فهمیدگی بی نظیر، با سکوت کامل و بدون اینکه حرکتشان کوچکترین خسارتی در بر داشته باشد به خیابانها آمدند و اعلام کردند که از نظر آنها این انتخابات مخدوش است. خجالت آور است فردی که خود را رهبر می نامد جواب چنین رفتار متمدنانه ای را با خشونت و گلوله و کهریزک و تجاوز بدهد..
یکی از اصول انقلاب وصیتنامه امام است.
ترجمه: خامنه ای برای جبران خسارات ناشی از لغو سنت 20 ساله مراسم احیاء در آرامگاه آیت الله خمینی و همچنین جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد مرحوم طالقانی، با ذکر یاد طالقانی به او ابراز ارادت کرد بدون اینکه بگوید چرا اجازه نداده تا مراسم سالگرد این شخصیت اینهمه عزیز! برگزار بشود. ضمناً از آنجایی که نیروهای درونی نظام از رفتار توهین آمیز حکومت با خانواده آیت الله خمینی و برهم زدن مراسم احیای آنها مسئله دار شده اند، خامنه ای تلاش کرد تا جائی که امکان دارد از «امام» مایه بگزارد و بهمین دلیل وصیتنامه امام را یکی از اصول انقلاب نامید که باید همواره مورد رعایت قرار گرفته و به آن عمل شود.طبق «وصیت نامه امام» رهبر شدن خامنه ای متقلبانه و بر پایه دروغ و از اساس باطل است. اگر وصیتنامه ملاک باشد، وی از این مقام خلع است. آیت الله خمینی در این وصیت نامه می نویسد: «اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهای بی واقعیت به من داده می شود، لهذا عرض می كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آنكه صدای من یا خط وامضای من باشد، با تصدیق كارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»در صورت جلسات مجلس خبرگان ضبط است که نمایندگان این مجلس نسبت به خامنه ای نظر مساعدی نداشته و به افرادی دیگر و همچنین به شورای رهبری تمایل داشته اند، در نتیجه عده ای سراغ احمد آقا فرزند آیت الله خمینی رفته و او را وادار کردند که بیاید و به نمایندگان مجلس خبرگان بگوید: «امام فرمودند ایشان (خامنه ای) شایستگی رهبری را دارند.» و با این ترفند خبرگان را در محظور اخلاقی قرار داده و آنها فقط بدلیل این نقل قول حاج احمد آقا، به خامنه ای رای دادند. در حالیکه این نقل قول حاج احمد آقا بر اساس وصیتنامه پدرش باطل و از درجه اعتبار ساقط است زیرا پدرش بصراحت وصیت کرده بود که :«آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست ، مگر آنكه صدای من یا خط وامضای من باشد، با تصدیق كارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.» مگر خود آیت الله خمینی محظوری داشت یا از کسی ترسی داشت که صراحتاً در وصیتنامه اش اسم خامنه ای را بعنوان رهبر بعدی بیاورد و اینهمه واژه شورای رهبری را بجای رهبر بکار نبرد و یا حداقل در زمان حیاتش دستور دهد وی را بعنوان جانشین رهبری انتخاب کنند، همانگونه که آقای منتظری را به این سمت انتخاب کرده بودند.بنابر این خامنه ای بهتر است سراغ «وصیت نامه امام» نرود. در همین وصیت نامه، بکرات و اکیداً توصیه شده که نیروهای مسلح وارد سیاست نشوند که رعایت آنرا امروز بوضوح شاهد هستیم.
در کشورهای غربی هیچکدام از احزاب حق مخالفت با نظام را ندارد، مراجعی شبیه به شورای نگهبان دارند که جلوی آنها را می گیرد و با آنها برخورد خشن هم می کند.
ترجمه: باید به افراد ناآگاه القاء نمود که این رفتار خشونت آمیز حکومت توجیه دارد و حتی در کشورهای اروپایی هم با مخالفین نظام برخورد خشن می کنند. اولاً در کشورهای اروپایی رهبر و ولایت فقیه ندارند که «نظام» هم داشته باشند و ثانیاً احزابی هستند که با اصل حکومت مشکل دارند و خواستار دگرگونی اساسی و تغییر قانون اساسی هستند ولی باز هم حق شرکت در انتخابات را داشته و حتی در پارلمان نماینده دارند. در فرانسه همین چند سال پیش کاندیدای یکی از همین احزاب برانداز به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری رسیده و نزدیک بود که رئیس جمهور هم بشود. مراجعی شبیه شورای نگهبان هم ندارند که فقط موافقین حکومت را تائید صلاحیت کند. اساس پیشرفت اروپا در این است که حکومتها یکدست نبوده و احزاب مخالف و منتقد بسیار قدرتمند در صحنه هستند و مطبوعات و رسانه های آزاد نیز بعنوان رکن پنجم دموکراسی انجام وظیفه می کنند. رهبر بفرمایند که این برخورد خشن با احزاب مخالف در کدام کشور اروپایی اتفاق افتاده که فقط ایشان خبردار هستند و در کجای اروپا نهاد عقب مانده ای همچون شورای نگهبان برای رد صلاحیت افراد و تقلب در انتخابات دارند.
قرآن می گوید تواصوا ، یعنی مراقبت افراد دیگر باشید.
ترجمه: تواصوا، از توصیه و سفارش می آید و هیچ ربطی به مراقبت که واژه ای اطلاعاتی است ندارد. تفسیرهای وارونه از قرآن توسط این حکومت بقدری زیاد است که روالی عادی شده است.
بجای اقتدار نشان دادن در مقابل قدرتهای استکباری، انفعال نشان دادن خطا است. این خطاست که برخی فکر کنند علاج مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور این است که در مقابل دشمن مستکبر، سلاح را بیاندازد.
ترجمه: تنها راه تعامل و رفتار با کشورهای جهان، با سلاح و قدرت است. اگر سلاحت قوی نباشد تحویلت نمی گیرند. اولین و بدترین مرض دیکتاتورها همین است که بجای تکیه بر مردم و راضی نگه داشتن آنها، به نیروی نظامی و توپ و تانک دلخوش می کنند و ثروت ملی کشورشان را برای خرید این آهن پاره ها هدر می دهند. وقتی فکر رهبر این است که هرگز نباید در مقابله با دنیا سلاحش را بیاندازد، هیچگاه برای حل اختلافات و مشکلاتش با کشورهای دیگر، که در دنیای امروز امری عادی است، سراغ راه حلهای منطقی و دیپلماتیک نرفته و بجای قاعده عقلانی امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و حسن معاشرت و دوستی با دیگر کشورها، فقط بدنبال پیشرفته ترین سلاحها و ترسانیدن آنها باشد.
چرا بعضی می گویند اعتماد مردم از نظام سلب شده؟ 85 درصد که پای صندوق می آیند خود همین نشان اعتماد مردم به نظام است.
ترجمه: این نظام هیچ راهی برای تغییر مسالمت آمیز ندارد. اگر اکثریت مردم کشور هم با نظر خامنه ای مخالف بوده و خیلی متمدنانه بخواهند با رفتن بپای صندوقهای رای، تفییری در وضعیت بوجود بیاورند، رهبر این حضور آنها را رای مثبت مردم به خودش ترجمه می کند. جالب این است که وی هیچگونه توجهی به محتوای آراء و اینکه مردم چه رایی داده اند ندارد بلکه صرف انگشت زدن آنها پای برگه رای را رای بخودش تفسیر می کند. طبیعی است که وقتی 40 میلیون نفر در 22 خرداد در انتخابات شرکت و با انگشت زدن، به رهبر ابراز ارادت می کنند، دست ایشان برای اینکه ساعت 11 شب همانروز دستور تغییر آرای 7 میلیونی احمدی نژاد به 24 میلیون را بدهد باز می شود، بالاخره 40 میلیون نفر، 85 درصد واجدین شرایط، به «نظام» رای داده اند و جناب «نظام» خودش می داند که رئیس جمهور شدن کدام فرد به مصلحت «نظام» است.
جمهوری اسلامی مفتخر است که در چارچوب اسلام و قرآن حرکت می کند.
ترجمه: اسلام و قرآن قویاً این تهمتهای خامنه ای را رد کرده و اظهار می نمایند که در اسلام و قرآن جواب دادخواهی مظلوم را با گلوله نمی دهند، مردم را با باطوم و شوک برقی در خیابان نمی زنند، افراد را فله ای نمی گیرند ببرند زندان و چند ماه در انفرادی رهایشان کنند تا سر فرصت اتهامی برایشان پیدا کنند، هیچ فردی، حتی بجرم اراذل و اوباش بودن را از حقوق خود محروم ننموده و آنها را به جهنم کهریزک نمی فرستند چه رسد به بهترین و پاک ترین فرزندان این کشور را، دستور نمی دهند که برای خرد کردن شخصیت مخالفین به آنها تجاوز کنند و در نماز جمعه مردم را بَبو فرض نمی کنند.
در مسابقه فوتبال تیم ایران گل زد، جوانها در قهوه خانه ای در آفریقا کف می زدند و می گفتند پیروزی ایران پیروزی ما است.
ترجمه: نمونه ای از گزارشات دقیق و کاملاً راست! سفیران بی سواد احمدی نژاد، که سیاستهای خارجی نظام بر اساس آن تدوین می گردد.
همه بدها و دزدها و شمرهای عالم با جمهوری اسلامی دشمن هستند ولی ملت فلسطین دوست این نظام است.
ترجمه: ترجمه دقیق این بخش برای جوانان کشورمان بدآموزی دارد و آنها را به این نتیجه می رساند که اگر می خواهند علم و تکنولوژی تولید کنند و در آزادی و دموکراسی زندگی کنند، حتماً باید دزد یا شمر بشوند، زیرا همه علوم و تکنولوژی و پیشرفت، نزد همین دزدها و شمرها است. بخش اعظم واردات ایران از دارو و تجهیزات پزشکی گرفته تا گندم و میوه، از همین دزدها و شمرها است. البته رهبر از هیچکدام از مصنوعات و اختراعات و تولیدات شمرها استفاده نمی کند بجز همین میکروفن و سیستم صوتی نماز جمعه و دوربینهای پخش مستقیم و چند قلم مختصر دیگر.
حرکتهایی برای انحراف نظام انجام شد که خدای متعال هوشیار بود و مانع شد.
ترجمه: بدلیل اینکه مترجم، همانند رهبر، نظارتی بر اعمال خداوند و تشخیص هوشیار بودن خداوند و تعیین مصداق برای آنرا ندارد، لذا در این بخش امکان اظهار نظر منتفی است.
هفته آینده جمعه روز قدس است. امسال هم به توفیق الهی و به هدایت الهی مردم ایران در این روز راپیمایی خواهند کرد. روز قدس فقط متعلق به قدس است و نباید اجازه داد شعار دیگری مطرح شود.
ترجمه: همه این روضه ها را خواندم که به همین جمله آخری برسم. بالاخره 85 درصد مردم که به رهبر رای اعتماد داده اند و اعتمادشان به «نظام» را اعلام کرده اند، پس نگرانی برای راهپیمائی روز قدس وجود ندارد.این جمله خامنه ای نشان می دهد که حکومت برای اینکه به دنیا نشان دهد که همه چیز تمام شده و به مردم هم بباوراند که کاری از دستشان ساخته نیست و بتواند نگرانی عمیق از بازگشایی مدارس و دانشگاهها را بنحوی درمان کند، نقشه پلیدی کشیده است. رهبر در جلساتی که با فرماندهان نظامی کودتا داشته به این نتیجه رسیده که روز قدس را با جمعیت مصنوعی برگزار نمایند. واژه ای که هفته گذشته از دهان رهبر پرید که حوادث اخیر یک «رزمایش» بوده، برآمده از همان جلسات «قدس درمانی» است.خامنه ای بار دیگر یکی از بزرگترین اشتباهات عمرش را مرتکب می شود. او می خواهد از روستاها و شهرستانها، اتوبوس اتوبوس جمعیت جمع کرده و به تهران بیاورد تا روی تهرانیها را کم کند؟ هنوز بچه تهرونی ها را نشناخته است.باید این تهدید رژیم را به یک فرصت برای خودمان تبدیل نموده و به همه سبزهای شهرستانی اطلاع دهیم که در کاروانهای قدس حکومت شرکت نموده و با اتوبوس مجانی آنها به تهران بیایند تا بتوانند به برادران خود در پایتخت ملحق شوند. ظاهراً با مکر حکومت، سبزها می روند تا به دستاوردهای بزرگی در روز قدس دست پیدا کنند. حکومت خودش دارد برای ما جمعیت جور می کند. آن چهارصد هزار سربازی هم که قرار شده ارتش و سپاه از سراسر کشور برای این «رزمایش» بیاورند دقیقاً همان جوانهایی هستند که ما علاقه داریم بتوانند بیرون از فضای پادگان و تبلیغات مسموم عقیدتی سیاسی، پیام خواهران و برادرانشان را شنیده و چشم و گوششان کاملاً باز شود.با توجه به نقشه حکومت برای برگزاری راهپیمایی روز قدس با جمعیت مصنوعی، هیچگونه برنامه ای برای سرکوب تظاهرات وجود نخواهد داشت، زیرا حکومت یکی از این دو طرح را می تواند اجرا کند، یا تظاهرات را لغو و با هر گونه تحرکی برخورد کند، یا اینکه گارد سرکوبگر را از دید مردم و دوربینها و ناظران جهانی دور کند تا بخیال خودش نمایش تظاهرات را برگزار کند. تظاهرات مردمی همزمان با حضور گارد در خیابانها امکان ناپذیر است.بهترین فرصت برای جنبش سبز فراهم گردیده تا با همت عالی، در محلات راه افتاده و خانه بخانه افراد را برای راهپیمائی سرنوشت ساز جمعه 27 شهریور دعوت کنند.
سهرابستان
خامنه ای همواره علاقه دارد از موضع یک ناظر خارج از دعوا صحبت کند و بهمین دلیل جملات غیر مستقیم و افعال مجهولی که بکار می برد برای همگان روشن و مفهوم نبوده و لذا نیاز به ترجمه دارد. قبل از هر چیز باید به هوش سرشار و نکته سنجی دکتر سروش آفرین گفت که در نامه اش خطاب به خامنه ای می گوید:« شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند..» زیرا تمام اظهارات خطبه اول در همین راستا بود. مخلوط کردن نظرات شخصی با کلام علی در نهج البلاغه، و آنرا بعنوان سخنان علی بخورد مردم دادن، فقط از کسی برمی آید که آبروی خودش را بر آبروی علی مقدم بدارد. در اکثر موارد جملات را با کلام علی شروع و نتیجه گیری آنرا با نظر شخصی خودش بپایان می برد بدون اینکه با مصرف اندکی انصاف، مشخص نماید که تا اینجا نظر علی بود و از اینجا به بعد نظر شخصی وی. برای عوامی که پای خطبه ها نشسته بودند اینگونه تداعی می شد که عین جملات، همه متعلق به علی است.
فرازهای مهم خطبه اول بهمراه ترجمه
علی کسی نبود که بدون مدارای لازم دست به شمشیر ببرد. علی می گفت بگزارید با زمان و با تسامح و خوش رفتاری حق را به حق دار برگردانیم و آخرین چاره قاطعیت باشد. اول مرهم می گزاریم و اگر نشد آخر کار داغ می کنیم، چاره ای نیست. من دنبال جنگ نیستم دنبال هدایتم. وقتی مایوس شدیم شمشیر می کشیم. وقتی مدارا جواب ندهد وقت قاطعیت علوی است. من فتنه را علاج خواهم کرد و چشم فتنه را درخواهم آورد.
ترجمه: همه جملات نقل شده از علی، در مورد خوارج که یک گروه اندک منحرف مذهبی بوده اند می باشد. علی هیچگاه چنین عباراتی را در مقابل مردمش بکار نبرد، در حالیکه خامنه ای تلاش دارد تا با تحریف آن، تطبیقی برای منظور خودش بسازد. مردم ایران نه انحراف مذهبی پیدا کرده اند و نه تفسیر جدیدی از قرآن و دین ارائه داده اند و حرکتشان نه در مخالفت با مذهب است و نه در دفاع از آن، آنها بدنبال حق پایمال شده اشان و آرای تغییر یافته اشان هستند.خامنه ای با جعل این نقل قولها از علی، که در تمام موارد، بخش پایانی جمله از خودش بود و نه از علی، تلاش داشت به مخاطبین القاء نماید که اولاً او در جایگاه علی است و ثانیاً همه گونه مدارا و خوش رفتاری را انجام داده و تا توانسته مرهم گذاشته و هنگامی که مایوس شده، با قاطعیت علوی، با گذاشتن داغ، فتنه را علاج کرده است. از 23 خرداد تا 30 خرداد 7 روز بیشتر نیست و در همین 7 روز جناب رهبر همه گونه تسامح و خوش رفتاری و مرهم را در مقابل مردم مصرف نمودند و بعد از 7 روز هم به این نتیجه رسیدند که مدارا جواب نمی دهد و هنگام قاطعیت علوی و شمشیر کشیدن است. خوارج از زمان پیامبر ظهور نموده و در دوران عثمان به اوج رسیدند و بعد از 30 سال مدارا، علی ناچار شد با بخشی از آنها که بر علیه حکومت قیام مسلحانه کرده بودند درگیر شود و بر خلاف آنگونه که شما تلاش دارید وانمود کنید که همه آنها را نابود و چشم فتنه را درآورد، خوارج تا 300 سال بعد نیز وجود داشتند و بر علیه بنی امیه و بنی عباس فعالیت نمودند. صبر حکومت اسلامی در صدر اسلام 30 سال طول کشید و صبر حکومت اسلامی در عصر حاضر فقط 7 روز. بد نبود اگر خامنه ای برخی از خوش رفتاریها و مداراها و مرحم هایی که در این 7 روز نثار مردم کرده بود را نیز ذکر می نمود تا بی خبران مطلع شوند! مقایسه 14 میلیون ایرانی (بنا به آمار خودتان) که به میرحسین رای داده اند با خوارج، یکی از اشتباهات بزرگ خامنه ای در تصمیم گیریهایش برای آتش گشودن بر روی مردم بوده است.
علی برای پیروز شدن به دروغ و ظلم متوسل نمی شود. علی حتی با دشمنان خود با استدلال حرف می زد. او حتی در نامه به معاویه هم استدلال بکار می برد.
ترجمه: این قسمت را آقا وحید سهواً از روی نهج البلاغه یادداشت و دست رهبر داده بود و وی نیز بدون توجه کافی و ناخواسته آنرا خواند. بدلیل اینکه این مورد اشتباهی از دهان ایشان پریده لذا آنرا ترجمه نمی کنیم.
طلحه و زبیر با علی بیعت کردند ولی از همان اول علی گفت که بیعت اینها ظاهری است، بعداً با خروج آنها پیش بینی علی درست درآمد. وقتی فتنه براه انداختند علی به آنها گفت شما یک چیز کوچک را مایه اختلاف قرار دادید ولی اینهمه نکات مثبت را ندیده گرفتید.
ترجمه: اشکالی ندارد که ما هر تهمت زشتی را هم خواستیم به علی بزنیم تا چاره درمان خودمان را بکنیم. اینکه علی از همان روز اول بیعت طلحه و زبیر به بیعت آنها شک داشت و مراقب آنها بود، تهمتی سخیف به علی است که او را به قصاص قبل از جنایت که گناهی بزرگ است متهم می نمائیم. البته خامنه ای به این دلیل این تهمت را براحتی به علی می زند که بتواند موضع گیریهای قبلی خودش برای خودیهای نظام در جلسات خصوصی را توجیه کند و بگوید که دیدید من از همان روز اول در مورد خاتمی و هاشمی و کروبی و میرحسین درست می گفتم و قصاص قبل از جنایت هم نبود. وی معترضین را متهم می کند که به یک چیز کوچک مثل تقلب در انتخابات که آنهم برای مصلحت نظام بوده و همچنین چیزهای کوچک دیگری نظیر کشته شدن مردم و شکنجه و تجاوز، گیر داده و آنها را مایه اختلاف قرار داده، ولی اینهمه نکات مثبت نظام را نادیده می گیرند. اطلاق طلحه و زبیر به میر حسین و خاتمی و کروبی، علاوه بر اینکه موجب رنجش و خشم اهل تسنن می گردد، فقط در حوزه اختیارات امام علی است، جنابعالی که با ارفاق، معاویه هم محسوب نمی شوید.
عده ای به علی می گفتند برای خواباندن غائله سهم بیشتری از بیت المال به مخالفین بده و دلشان را بدست بیاور ولی علی مخالفت کرد.
ترجمه: میرحسین و کروبی و خاتمی طمع مادی داشته و سهم بیشتری از بیت المال می خواسته اند. افرادی نظیر جنتی و یزدی هم پیش رهبر واسطه شده اند که با دادن چند قرارداد نان و آب دار، دل اینها را بدست آورده و مانع از مخالفت آنان بشود ولی رهبر اینکار را انجام نداده است. زیرا قبلاً بیت المال را تقسیم و سند محضری زده و هیچکدام از مالکین آن حاضر نشدند از حق مسلم خود گذشت کنند. میرحسین و کروبی و خاتمی هم، خشمگین از اینکه سهمی از دلارها نبرده اند دست به تحریک مردم زده اند. حداقل همین که رهبر، پاک بودن رهبران جنبش سبز و کوتاه بودن دست آنها از بیت المال را تائید می کند جای خوشوقتی است.
علی مکرراً از مردم می خواهد که با او متملقانه و چاپلوسانه حرف نزنند و می گوید آنطوری که با پادشاهان و جباران حرف می زنند با من صحبت نکنید.
ترجمه: مردم مگر ندیدید هنگامی که مصباح در نماز جمعه تهران گفت که خامنه ای را خدا منصوب کرده و وظیفه مجلس خبرگان فقط کشف او بوده است، و یا وقتی که گلپایگانی رئیس دفتر رهبری نوشت که رهبر هر هفته جلسات خصوصی با امام زمان دارد و خودش یکبار در جمکران مکالمه این دو به عربی را شنیده است، رهبر چگونه سراسیمه از بیت بیرون دوید و گفت خاک بر دهان متملقین بپاشید و دستور برخورد با مصباح و گلپایگانی را داد؟ مردم مگر نمی بینید که اینهمه روزنامه آزادانه به رهبر انتقاد می کنند و سعی می کنند همانند پادشاهان و جباران با او صحبت نکنند و رهبر حتی دست مرتضوی را که می خواسه حکم توقیف این روزنامه ها را بدهد، چلاق کرده است؟
علی رفتارش با مخالفان و معارضان یکسان نبود و همه را به یک چوب نمی راند.
ترجمه: بدلیل تشبیه توهین آمیز مخالفین و معارضین و استفاده از واژه «به یک چوب راندن» که مختص چهارپایان است از ترجمه این بخش معذوریم.
فرازهای مهم خطبه دوم بهمراه ترجمه
مخاطب این سخنان، جریانها و شخصیتها و مسئولین سیاسی سابق و لاحق هستند. کسانی که مخاطب هستند تا کنون در درون نظام تعریف شده اند. درون نظام و برون نظام شعار نیست بلکه مبناهایی دارد. روش برخورد امام خمینی با مخالفین، با روش علی یکسان بود، هر دو اول با مدارا و مماشات رفتار نموده ولی وقتی که احساس خطر شد دیگر مدارا را کنار گذاشتند و برخورد کردند. امام با افرادی در حد نخست وزیر و رئیس جمهور و حتی بالاتر از رئیس جمهور هم برخورد کرد، همه آنها سوابق انقلابی زیادی هم داشتند، ولی با امام درافتادند.
ترجمه: مسئولان سابق، می شود خاتمی و کروبی و هاشمی، و لاحق، می شود میرحسین. بازرگان و بنی صدر و منتظری نیز کسانی هستند که با آیت الله خمینی درافتادند و وی با آنها برخورد کرد.باز هم مقایسه رفتار علی با خوارج با رفتار آیت الله خمینی با بازرگان و بنی صدر و منتظری و خوارج خواندن این افراد. باید دید تفکر خوارج چه بود و خواسته و نظر این آقایان چه می باشد، آیا امکان مقایسه ای وجود دارد؟تنها خواسته بازرگان از سران حکومت این بود که به قول ها و وعده های قبل از انقلاب خود وفادار مانده و آن قولها را زیر پا نگزارند، زیرا مومن هرگز عهدشکن نیست. بخشی از این قول ها و تعهدها شامل عدم دخالت روحانیت در حکومت، آزاد بودن زنان در انتخاب پوشش و اجباری نبودن حجاب، آزادی اندیشه های سیاسی و مذهبی و برقراری عدالت و رفع تبعیض بود.بنی صدر هم همان حرفهای بازرگان را تکرار می کرد باضافه اینکه می گفت به 11 میلیون رأیی که مردم به من داده اند احترام بگزارید و اینهمه کارشکنی نکنید. منتظری هم تنها خواسته اش جلوگیری از اعدام های دسته جمعی هزاران نفر در سال 67 بود که اکثرشان دوران محکومیت خود را سپری نموده و باید آزاد می شدند و هیچکدام مرتکب قتل نشده بودند و فقط دارای اندیشه سیاسی متفاوتی بودند. جالب است که خامنه ای هم تأئید می کند که اینها با امام درافتادند و نمی تواند به آنها تهمت بزند که بر علیه قانون اساسی و یا بر علیه اسلام حرفی زده یا حرکتی کرده اند. امروز هم میرحسین و خاتمی و کروبی نیز از حکومت خواستار لغو انتخابات تقلبی و عذرخواهی از مردم برای کشتارها و شکنجه ها و تجاوزها هستند و این یعنی در افتادن با خامنه ای.وی به آنها اخطار می دهد که تا امروز، هنوز آنها در درون نظام محسوب می شوند و نباید کاری کنند که به بیرون از نظام بیفتند که آنموقع رفتار دیگری با آنها خواهد شد. خامنه ای اگر فکر می کند این آقایان بدون شناخت طرف مقابلشان و آشنایی با رفتارهایش و آگاهی از خطراتی که پیش رویشان است در این راه قدم نهاده اند اشتباه می کند. سران جنبش سبز خودشان سالها است که داوطلبانه از دایره تنگ «درون نظام» بیرون رفته و در اقیانوس بیکران ملت غرق شده اند.
نظام با دگر اندیشان کاری ندارد. بحث دگر اندیشی نیست بلکه بحث شمشیر کشیدن بر روی نظام و خسارت زدن است که با آن برخورد می کنیم. انتقاد باید در چارچوب نظام باشد، با چنین انتقادی برخورد نخواهیم کرد.
ترجمه: از اشتباهات فاحش خامنه ای در این خطبه این بود که اقلیتهای مذهبی در ایران را بعنوان دگر اندیش مثال زد. دگراندیشان شامل افرادی می شود که با سیاستها و رفتار حکومت موافق نیستند و ربطی به مذهب و دین افراد و اقلیت و اکثریت بودن ندارد.خامنه ای در خطبه دوم دهها بار کلمه «نظام» را بکار برد و همه می دانند که وی به خودش می گوید نظام. انتظار مردم از این «نظام» خطیب نماز جمعه این بود که تشریح می کرد مردم معترض چگونه، در چه محلی و در چه تاریخی بر روی نظام شمشیر کشیده اند؟ دنیا بجز راهپیمائی میلیونی سکوت، چیز دیگری از این مردم یادش نمی آید، منظور نظام از شمشیر کشیدن، همان راهپیمائی صلح آمیز سکوت میلیونی است؟ میلیونها نفر در کمال بلوغ سیاسی و فهمیدگی بی نظیر، با سکوت کامل و بدون اینکه حرکتشان کوچکترین خسارتی در بر داشته باشد به خیابانها آمدند و اعلام کردند که از نظر آنها این انتخابات مخدوش است. خجالت آور است فردی که خود را رهبر می نامد جواب چنین رفتار متمدنانه ای را با خشونت و گلوله و کهریزک و تجاوز بدهد..
یکی از اصول انقلاب وصیتنامه امام است.
ترجمه: خامنه ای برای جبران خسارات ناشی از لغو سنت 20 ساله مراسم احیاء در آرامگاه آیت الله خمینی و همچنین جلوگیری از برگزاری مراسم سالگرد مرحوم طالقانی، با ذکر یاد طالقانی به او ابراز ارادت کرد بدون اینکه بگوید چرا اجازه نداده تا مراسم سالگرد این شخصیت اینهمه عزیز! برگزار بشود. ضمناً از آنجایی که نیروهای درونی نظام از رفتار توهین آمیز حکومت با خانواده آیت الله خمینی و برهم زدن مراسم احیای آنها مسئله دار شده اند، خامنه ای تلاش کرد تا جائی که امکان دارد از «امام» مایه بگزارد و بهمین دلیل وصیتنامه امام را یکی از اصول انقلاب نامید که باید همواره مورد رعایت قرار گرفته و به آن عمل شود.طبق «وصیت نامه امام» رهبر شدن خامنه ای متقلبانه و بر پایه دروغ و از اساس باطل است. اگر وصیتنامه ملاک باشد، وی از این مقام خلع است. آیت الله خمینی در این وصیت نامه می نویسد: «اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهای بی واقعیت به من داده می شود، لهذا عرض می كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست، مگر آنكه صدای من یا خط وامضای من باشد، با تصدیق كارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»در صورت جلسات مجلس خبرگان ضبط است که نمایندگان این مجلس نسبت به خامنه ای نظر مساعدی نداشته و به افرادی دیگر و همچنین به شورای رهبری تمایل داشته اند، در نتیجه عده ای سراغ احمد آقا فرزند آیت الله خمینی رفته و او را وادار کردند که بیاید و به نمایندگان مجلس خبرگان بگوید: «امام فرمودند ایشان (خامنه ای) شایستگی رهبری را دارند.» و با این ترفند خبرگان را در محظور اخلاقی قرار داده و آنها فقط بدلیل این نقل قول حاج احمد آقا، به خامنه ای رای دادند. در حالیکه این نقل قول حاج احمد آقا بر اساس وصیتنامه پدرش باطل و از درجه اعتبار ساقط است زیرا پدرش بصراحت وصیت کرده بود که :«آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست ، مگر آنكه صدای من یا خط وامضای من باشد، با تصدیق كارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.» مگر خود آیت الله خمینی محظوری داشت یا از کسی ترسی داشت که صراحتاً در وصیتنامه اش اسم خامنه ای را بعنوان رهبر بعدی بیاورد و اینهمه واژه شورای رهبری را بجای رهبر بکار نبرد و یا حداقل در زمان حیاتش دستور دهد وی را بعنوان جانشین رهبری انتخاب کنند، همانگونه که آقای منتظری را به این سمت انتخاب کرده بودند.بنابر این خامنه ای بهتر است سراغ «وصیت نامه امام» نرود. در همین وصیت نامه، بکرات و اکیداً توصیه شده که نیروهای مسلح وارد سیاست نشوند که رعایت آنرا امروز بوضوح شاهد هستیم.
در کشورهای غربی هیچکدام از احزاب حق مخالفت با نظام را ندارد، مراجعی شبیه به شورای نگهبان دارند که جلوی آنها را می گیرد و با آنها برخورد خشن هم می کند.
ترجمه: باید به افراد ناآگاه القاء نمود که این رفتار خشونت آمیز حکومت توجیه دارد و حتی در کشورهای اروپایی هم با مخالفین نظام برخورد خشن می کنند. اولاً در کشورهای اروپایی رهبر و ولایت فقیه ندارند که «نظام» هم داشته باشند و ثانیاً احزابی هستند که با اصل حکومت مشکل دارند و خواستار دگرگونی اساسی و تغییر قانون اساسی هستند ولی باز هم حق شرکت در انتخابات را داشته و حتی در پارلمان نماینده دارند. در فرانسه همین چند سال پیش کاندیدای یکی از همین احزاب برانداز به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری رسیده و نزدیک بود که رئیس جمهور هم بشود. مراجعی شبیه شورای نگهبان هم ندارند که فقط موافقین حکومت را تائید صلاحیت کند. اساس پیشرفت اروپا در این است که حکومتها یکدست نبوده و احزاب مخالف و منتقد بسیار قدرتمند در صحنه هستند و مطبوعات و رسانه های آزاد نیز بعنوان رکن پنجم دموکراسی انجام وظیفه می کنند. رهبر بفرمایند که این برخورد خشن با احزاب مخالف در کدام کشور اروپایی اتفاق افتاده که فقط ایشان خبردار هستند و در کجای اروپا نهاد عقب مانده ای همچون شورای نگهبان برای رد صلاحیت افراد و تقلب در انتخابات دارند.
قرآن می گوید تواصوا ، یعنی مراقبت افراد دیگر باشید.
ترجمه: تواصوا، از توصیه و سفارش می آید و هیچ ربطی به مراقبت که واژه ای اطلاعاتی است ندارد. تفسیرهای وارونه از قرآن توسط این حکومت بقدری زیاد است که روالی عادی شده است.
بجای اقتدار نشان دادن در مقابل قدرتهای استکباری، انفعال نشان دادن خطا است. این خطاست که برخی فکر کنند علاج مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور این است که در مقابل دشمن مستکبر، سلاح را بیاندازد.
ترجمه: تنها راه تعامل و رفتار با کشورهای جهان، با سلاح و قدرت است. اگر سلاحت قوی نباشد تحویلت نمی گیرند. اولین و بدترین مرض دیکتاتورها همین است که بجای تکیه بر مردم و راضی نگه داشتن آنها، به نیروی نظامی و توپ و تانک دلخوش می کنند و ثروت ملی کشورشان را برای خرید این آهن پاره ها هدر می دهند. وقتی فکر رهبر این است که هرگز نباید در مقابله با دنیا سلاحش را بیاندازد، هیچگاه برای حل اختلافات و مشکلاتش با کشورهای دیگر، که در دنیای امروز امری عادی است، سراغ راه حلهای منطقی و دیپلماتیک نرفته و بجای قاعده عقلانی امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و حسن معاشرت و دوستی با دیگر کشورها، فقط بدنبال پیشرفته ترین سلاحها و ترسانیدن آنها باشد.
چرا بعضی می گویند اعتماد مردم از نظام سلب شده؟ 85 درصد که پای صندوق می آیند خود همین نشان اعتماد مردم به نظام است.
ترجمه: این نظام هیچ راهی برای تغییر مسالمت آمیز ندارد. اگر اکثریت مردم کشور هم با نظر خامنه ای مخالف بوده و خیلی متمدنانه بخواهند با رفتن بپای صندوقهای رای، تفییری در وضعیت بوجود بیاورند، رهبر این حضور آنها را رای مثبت مردم به خودش ترجمه می کند. جالب این است که وی هیچگونه توجهی به محتوای آراء و اینکه مردم چه رایی داده اند ندارد بلکه صرف انگشت زدن آنها پای برگه رای را رای بخودش تفسیر می کند. طبیعی است که وقتی 40 میلیون نفر در 22 خرداد در انتخابات شرکت و با انگشت زدن، به رهبر ابراز ارادت می کنند، دست ایشان برای اینکه ساعت 11 شب همانروز دستور تغییر آرای 7 میلیونی احمدی نژاد به 24 میلیون را بدهد باز می شود، بالاخره 40 میلیون نفر، 85 درصد واجدین شرایط، به «نظام» رای داده اند و جناب «نظام» خودش می داند که رئیس جمهور شدن کدام فرد به مصلحت «نظام» است.
جمهوری اسلامی مفتخر است که در چارچوب اسلام و قرآن حرکت می کند.
ترجمه: اسلام و قرآن قویاً این تهمتهای خامنه ای را رد کرده و اظهار می نمایند که در اسلام و قرآن جواب دادخواهی مظلوم را با گلوله نمی دهند، مردم را با باطوم و شوک برقی در خیابان نمی زنند، افراد را فله ای نمی گیرند ببرند زندان و چند ماه در انفرادی رهایشان کنند تا سر فرصت اتهامی برایشان پیدا کنند، هیچ فردی، حتی بجرم اراذل و اوباش بودن را از حقوق خود محروم ننموده و آنها را به جهنم کهریزک نمی فرستند چه رسد به بهترین و پاک ترین فرزندان این کشور را، دستور نمی دهند که برای خرد کردن شخصیت مخالفین به آنها تجاوز کنند و در نماز جمعه مردم را بَبو فرض نمی کنند.
در مسابقه فوتبال تیم ایران گل زد، جوانها در قهوه خانه ای در آفریقا کف می زدند و می گفتند پیروزی ایران پیروزی ما است.
ترجمه: نمونه ای از گزارشات دقیق و کاملاً راست! سفیران بی سواد احمدی نژاد، که سیاستهای خارجی نظام بر اساس آن تدوین می گردد.
همه بدها و دزدها و شمرهای عالم با جمهوری اسلامی دشمن هستند ولی ملت فلسطین دوست این نظام است.
ترجمه: ترجمه دقیق این بخش برای جوانان کشورمان بدآموزی دارد و آنها را به این نتیجه می رساند که اگر می خواهند علم و تکنولوژی تولید کنند و در آزادی و دموکراسی زندگی کنند، حتماً باید دزد یا شمر بشوند، زیرا همه علوم و تکنولوژی و پیشرفت، نزد همین دزدها و شمرها است. بخش اعظم واردات ایران از دارو و تجهیزات پزشکی گرفته تا گندم و میوه، از همین دزدها و شمرها است. البته رهبر از هیچکدام از مصنوعات و اختراعات و تولیدات شمرها استفاده نمی کند بجز همین میکروفن و سیستم صوتی نماز جمعه و دوربینهای پخش مستقیم و چند قلم مختصر دیگر.
حرکتهایی برای انحراف نظام انجام شد که خدای متعال هوشیار بود و مانع شد.
ترجمه: بدلیل اینکه مترجم، همانند رهبر، نظارتی بر اعمال خداوند و تشخیص هوشیار بودن خداوند و تعیین مصداق برای آنرا ندارد، لذا در این بخش امکان اظهار نظر منتفی است.
هفته آینده جمعه روز قدس است. امسال هم به توفیق الهی و به هدایت الهی مردم ایران در این روز راپیمایی خواهند کرد. روز قدس فقط متعلق به قدس است و نباید اجازه داد شعار دیگری مطرح شود.
ترجمه: همه این روضه ها را خواندم که به همین جمله آخری برسم. بالاخره 85 درصد مردم که به رهبر رای اعتماد داده اند و اعتمادشان به «نظام» را اعلام کرده اند، پس نگرانی برای راهپیمائی روز قدس وجود ندارد.این جمله خامنه ای نشان می دهد که حکومت برای اینکه به دنیا نشان دهد که همه چیز تمام شده و به مردم هم بباوراند که کاری از دستشان ساخته نیست و بتواند نگرانی عمیق از بازگشایی مدارس و دانشگاهها را بنحوی درمان کند، نقشه پلیدی کشیده است. رهبر در جلساتی که با فرماندهان نظامی کودتا داشته به این نتیجه رسیده که روز قدس را با جمعیت مصنوعی برگزار نمایند. واژه ای که هفته گذشته از دهان رهبر پرید که حوادث اخیر یک «رزمایش» بوده، برآمده از همان جلسات «قدس درمانی» است.خامنه ای بار دیگر یکی از بزرگترین اشتباهات عمرش را مرتکب می شود. او می خواهد از روستاها و شهرستانها، اتوبوس اتوبوس جمعیت جمع کرده و به تهران بیاورد تا روی تهرانیها را کم کند؟ هنوز بچه تهرونی ها را نشناخته است.باید این تهدید رژیم را به یک فرصت برای خودمان تبدیل نموده و به همه سبزهای شهرستانی اطلاع دهیم که در کاروانهای قدس حکومت شرکت نموده و با اتوبوس مجانی آنها به تهران بیایند تا بتوانند به برادران خود در پایتخت ملحق شوند. ظاهراً با مکر حکومت، سبزها می روند تا به دستاوردهای بزرگی در روز قدس دست پیدا کنند. حکومت خودش دارد برای ما جمعیت جور می کند. آن چهارصد هزار سربازی هم که قرار شده ارتش و سپاه از سراسر کشور برای این «رزمایش» بیاورند دقیقاً همان جوانهایی هستند که ما علاقه داریم بتوانند بیرون از فضای پادگان و تبلیغات مسموم عقیدتی سیاسی، پیام خواهران و برادرانشان را شنیده و چشم و گوششان کاملاً باز شود.با توجه به نقشه حکومت برای برگزاری راهپیمایی روز قدس با جمعیت مصنوعی، هیچگونه برنامه ای برای سرکوب تظاهرات وجود نخواهد داشت، زیرا حکومت یکی از این دو طرح را می تواند اجرا کند، یا تظاهرات را لغو و با هر گونه تحرکی برخورد کند، یا اینکه گارد سرکوبگر را از دید مردم و دوربینها و ناظران جهانی دور کند تا بخیال خودش نمایش تظاهرات را برگزار کند. تظاهرات مردمی همزمان با حضور گارد در خیابانها امکان ناپذیر است.بهترین فرصت برای جنبش سبز فراهم گردیده تا با همت عالی، در محلات راه افتاده و خانه بخانه افراد را برای راهپیمائی سرنوشت ساز جمعه 27 شهریور دعوت کنند.
سهرابستان
ادامه بازداشت غیرقانونی محمد قوچانی در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین
جنبش راه سبز(جرس):محمد قوچانی سردبیر روزنامه توقیف شده اعتماد ملی و از روزنامه نگاران سرشناس در ایران که جزو حامیان مهدی کروبی در انتخابات اخیر بود، همچنان به صورت غیرقانونی در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین در بازداشت است.
به گزارش سایت حزب اعتماد ملی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی نسبت به ادامه بازداشت محمد قوچانی اعتراض کرد.
در متن منتشر شده توسط این کمیته به پایان دوره بازداشت موقت قوچانی و ادادمه بازداشت غیرقانونی وی اشاره شده است. متن منتشر شده توسط این کمیته به شرح زیر است:
محمد قوچانی سردبیر روزنامه توقیف شده اعتماد ملی و از روزنامه نگاران سرشناس در ایران که جزو حامیان مهدی کروبی در انتخابات اخیر بود، همچنان به صورت غیرقانونی در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین در بازداشت است.
آقای قوچانی در ساعت 2 بامداد روز 30 خرداد با اتهام بی اساسی مبنی بر کمک به آقای کروبی در نگارش نامه هایی که مواضع ایشان در انتخابات را منعکس می کرد، دستگیر و بازداشت شده است. این در حالی است که مسئولیت بیانیه ها و نامه هایی که از طرف آقای کروبی انتشار یافته است بر عهده شخص ایشان می باشد نه اطرافیان وی.
حدود دو هفته پیش، بازپرس شعبه دو امنیت دادگاه انقلاب قرار آزادی محمد قوچانی را در قبال سپردن وثیقه یک میلیارد ریالی صادر کرده است اما به قرار اطلاع چون در حین صدور این قرار سعید مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران هنوز از سمت خود برکنار نشده بود، با تهیه لیستی از اسامی بازداشت شدگان اخیر که اسم آقای قوچانی نیز در آن وجود داشت مانع از آزادی ایشان شد.
جای سوال است که با وجود پایان دوره تحقیقات و صدور قرار وثیقه، چرا این روزنامه نگار زندانی هنوز آزاد نشده و بازجویی های او مجددا از سر گرفته شده است؟ این در حالی است که قرار بازداشت موقت ایشان تا به حال نه تمدید شده و نه به خود وی ابلاغ شده است.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی خواستار پایان دادن به بازداشت غیرقانونی آقای محمد قوچانی و آزادی هرچه سریعتر ایشان و دیگر روزنامه نگاران زندانی می باشد.
به گزارش سایت حزب اعتماد ملی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی نسبت به ادامه بازداشت محمد قوچانی اعتراض کرد.
در متن منتشر شده توسط این کمیته به پایان دوره بازداشت موقت قوچانی و ادادمه بازداشت غیرقانونی وی اشاره شده است. متن منتشر شده توسط این کمیته به شرح زیر است:
محمد قوچانی سردبیر روزنامه توقیف شده اعتماد ملی و از روزنامه نگاران سرشناس در ایران که جزو حامیان مهدی کروبی در انتخابات اخیر بود، همچنان به صورت غیرقانونی در بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین در بازداشت است.
آقای قوچانی در ساعت 2 بامداد روز 30 خرداد با اتهام بی اساسی مبنی بر کمک به آقای کروبی در نگارش نامه هایی که مواضع ایشان در انتخابات را منعکس می کرد، دستگیر و بازداشت شده است. این در حالی است که مسئولیت بیانیه ها و نامه هایی که از طرف آقای کروبی انتشار یافته است بر عهده شخص ایشان می باشد نه اطرافیان وی.
حدود دو هفته پیش، بازپرس شعبه دو امنیت دادگاه انقلاب قرار آزادی محمد قوچانی را در قبال سپردن وثیقه یک میلیارد ریالی صادر کرده است اما به قرار اطلاع چون در حین صدور این قرار سعید مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران هنوز از سمت خود برکنار نشده بود، با تهیه لیستی از اسامی بازداشت شدگان اخیر که اسم آقای قوچانی نیز در آن وجود داشت مانع از آزادی ایشان شد.
جای سوال است که با وجود پایان دوره تحقیقات و صدور قرار وثیقه، چرا این روزنامه نگار زندانی هنوز آزاد نشده و بازجویی های او مجددا از سر گرفته شده است؟ این در حالی است که قرار بازداشت موقت ایشان تا به حال نه تمدید شده و نه به خود وی ابلاغ شده است.
کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی خواستار پایان دادن به بازداشت غیرقانونی آقای محمد قوچانی و آزادی هرچه سریعتر ایشان و دیگر روزنامه نگاران زندانی می باشد.
رضوی فقیه: افشاگری های اخیر آقای کروبی به طور طبیعی مشروعیت برخی از دستگاه ها را زیر سوال برد
جنبش راه سبز(جرس): سعید رضوی فقیه عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در گفتگو با فرارو در ارزیابی خود از پلمپ دفتر مهدی کروبی و دفتر حزب اعتماد ملی گفت: «افشاگری های اخیر آقای کروبی به طور طبیعی مشروعیت برخی از دستگاه ها را زیر سوال برد. بنابراین با توجه به اسناد و مدارکی که آقای کروبی در اختیار داشتند و با توجه به اینکه ایشان هیچگاه بدون در اختیار داشتن اسناد و مدارک متقن دست به ایراد اتهام نمی زنند این مسئله برای برخی خیلی گران تمام شده است.»
وی با بیان اینکه «بلافاصله بعد از رسانه ای شدن نامه آقای کروبی به آقای هاشمی شاهد برخورد غیر متعارف برخی دستگاه ها با آقای کروبی بودیم» افزود: «قابل پیش بینی بود که موج دوم برخورد ها بعد از انتخابات به دلیل افشاگری ها صورت گرفته با آقای کروبی و اطرافیان ایشان شروع خواهد شد.»
این روزنامه نگار پیش بینی کرد که "این برخوردها ادامه خواهد یافت اما نتیجه ای را در پی نخواهد داشت چرا که به هر ترتیب در افکار عمومی ثبت خواهد شد که با بازداشت شدگان برخورد قانونی و درستی صورت نگرفته ؛ نمونه اش هم فوت محسن روح الامینی پسر دکتر حسین روح الامینی است که به هر حال زیر ضربات باتوم فوت کرد.»
پس از افشاگري هاي صورت گرفته از سوی مهدی کروبی در نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی، صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه دستور بررسی این نامه را در کمیته سه نفره قوه قضاییه صادر کرد. پس از صدور این دستور، کروبی در کمیته ویژه قوه قضاییه حاضر شد و برخی مستندات خود را ارایه کرد. دیدار صورت گرفته این نوید را می داد که عزمی تازه در قوه قضاییه برای بررسی جدی حوادث پس از انتخابات شکل گرفته است.
رضوی فقیه در ادامه ، گفت: «در زمان آیت الله شاهرودی هم یک اراده جدی وجود داشت برای احقاق حقوق مردم، اجرای قانون حقوق شهروندی و برخورد با فساد و خودسری ها ولی واقعیت این است که یک شخصیتی مثل آیت الله شاهرودی که فقیه شناخته شده، مجتهد صاحب عقاید و ابتکارات فقهی هستند نتوانستند در مقابل یک اراده محکم تر مقاومت کنند.»
وی افزود: «رییس قوه قضاییه در برابر این اراده به حاشیه رانده شد و من مطمئنم که آقای هاشمی شاهرودی در اواخر دوره تصدی ریاست قوه قضاییه حتی به نزدیک ترین افراد در دفتر خودشان هم نمی توانستند اعتماد کنند.»
این تحلیل گر سیاسی همچنين گفت: « اکنون نیز همینطور است. اگر ما فرض را بر این بگذاریم که آقای لاریجانی که هنوز امتحان خودش را پس نداده اراده جدی برای اصلاح امور قوه قضاییه داشته باشد باید بپذیریم که اراده مقابلی هم در راستای تداوم روندهای نادرست گذشته وجود دارد و تا آن اراده و کانون ریشه کن نشود ما همچنان شاهد تداوم آن خلاف کاری ها، سیاسی کاری ها در قوه قضاییه خواهیم بود.»
رضوی فقیه در خاتمه خاطر نشان کرد: « به دلیل آنکه آقای لاریجانی به اندازه آقای شاهرودی قدرت مقابله به آن اراده جدی را ندارند طبیعی است که باید همچنان شاهد مسائل گذشته باشیم.»
وی با بیان اینکه «بلافاصله بعد از رسانه ای شدن نامه آقای کروبی به آقای هاشمی شاهد برخورد غیر متعارف برخی دستگاه ها با آقای کروبی بودیم» افزود: «قابل پیش بینی بود که موج دوم برخورد ها بعد از انتخابات به دلیل افشاگری ها صورت گرفته با آقای کروبی و اطرافیان ایشان شروع خواهد شد.»
این روزنامه نگار پیش بینی کرد که "این برخوردها ادامه خواهد یافت اما نتیجه ای را در پی نخواهد داشت چرا که به هر ترتیب در افکار عمومی ثبت خواهد شد که با بازداشت شدگان برخورد قانونی و درستی صورت نگرفته ؛ نمونه اش هم فوت محسن روح الامینی پسر دکتر حسین روح الامینی است که به هر حال زیر ضربات باتوم فوت کرد.»
پس از افشاگري هاي صورت گرفته از سوی مهدی کروبی در نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی، صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه دستور بررسی این نامه را در کمیته سه نفره قوه قضاییه صادر کرد. پس از صدور این دستور، کروبی در کمیته ویژه قوه قضاییه حاضر شد و برخی مستندات خود را ارایه کرد. دیدار صورت گرفته این نوید را می داد که عزمی تازه در قوه قضاییه برای بررسی جدی حوادث پس از انتخابات شکل گرفته است.
رضوی فقیه در ادامه ، گفت: «در زمان آیت الله شاهرودی هم یک اراده جدی وجود داشت برای احقاق حقوق مردم، اجرای قانون حقوق شهروندی و برخورد با فساد و خودسری ها ولی واقعیت این است که یک شخصیتی مثل آیت الله شاهرودی که فقیه شناخته شده، مجتهد صاحب عقاید و ابتکارات فقهی هستند نتوانستند در مقابل یک اراده محکم تر مقاومت کنند.»
وی افزود: «رییس قوه قضاییه در برابر این اراده به حاشیه رانده شد و من مطمئنم که آقای هاشمی شاهرودی در اواخر دوره تصدی ریاست قوه قضاییه حتی به نزدیک ترین افراد در دفتر خودشان هم نمی توانستند اعتماد کنند.»
این تحلیل گر سیاسی همچنين گفت: « اکنون نیز همینطور است. اگر ما فرض را بر این بگذاریم که آقای لاریجانی که هنوز امتحان خودش را پس نداده اراده جدی برای اصلاح امور قوه قضاییه داشته باشد باید بپذیریم که اراده مقابلی هم در راستای تداوم روندهای نادرست گذشته وجود دارد و تا آن اراده و کانون ریشه کن نشود ما همچنان شاهد تداوم آن خلاف کاری ها، سیاسی کاری ها در قوه قضاییه خواهیم بود.»
رضوی فقیه در خاتمه خاطر نشان کرد: « به دلیل آنکه آقای لاریجانی به اندازه آقای شاهرودی قدرت مقابله به آن اراده جدی را ندارند طبیعی است که باید همچنان شاهد مسائل گذشته باشیم.»
ادامه جو سازی های کیهان علیه سران جنبش سبز
جنبش راه سبز(جرس): کیهان شنبه 21 شهريور 1388 با چاپ مطالبی در رابطه با کروبی و دفاع از تهمتهای سردار جعفری به جو سازی های خود علیه سران جنبش سبز و اصلاحات ادامه داد. در زیر دو مطلب چاپ شده در این شماره کیهان آورده شده است.
جزوه(گفت و شنود)
گفت: بالاخره كروبي براي تهمت هايي كه زده سند و مدركي هم ارائه كرده است؟
گفتم: تا حالا كه سندي ارائه نكرده و بد جوري به تته پته افتاده و به طور تلويحي اعتراف كرده كه دروغ گفته است.
گفت: چرا او را به خاطر اينهمه تهمت و دروغگويي و وطن فروشي محاكمه نمي كنند؟
گفتم: چه عرض كنم؟!
گفت: بالاخره بايد براي اثبات ادعاي خود دليلي بياورد.
گفتم: شخصي ادعاي پيامبري مي كرد به او گفتند پيامبران كتاب دارند، كتاب تو چيست؟ و يارو كه دست و پاي خود را گم كرده بود گفت؛ من فعلاً جزوه مي دهم!!
حجت الاسلام مهدي طائب: افشاگري هاي سردار جعفري وظيفه الهي و قانوني وي بود.
حجت الاسلام طائب افشاي نيرنگ دشمنان را وظيفه سپاه دانست.
حجت الاسلام مهدي طائب استاد حوزه و دانشگاه در گفت وگو با فارس، با اشاره به افشاگري هاي اخير فرمانده سپاه، اين اقدام سردار جعفري را در راستاي حفظ دستاوردهاي انقلاب دانست و اظهار داشت: سردار جعفري براساس وظيفه قانوني و شرعي خود در راستاي حفظ انقلاب اسلامي افشاگري كرد.
وي با بيان اينكه سپاه وظيفه دارد با تحقيق به حفظ امنيت كشور در مقابل بيگانگان بپردازد، افزود: سپاه بر اساس وظيفه قانوني خود بايد با آگاهي دادن به آحاد مردم، خطرات احتمالي پيش روي انقلاب را گوشزد كند. طائب با بيان اينكه افشاگري هاي سردار جعفري براساس وظيفه الهي و قانوني وي بوده است تصريح كرد: طبيعي است فرماندهان سپاه براساس وظيفه خود در مسير دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي بايد در مقابل دشمنان انقلاب كه قصد دارند با به خدمت گرفتن نيروهاي وابسته به نظام، به انقلاب اسلامي ضربه بزنند، واكنش نشان دهند.
وي با بيان اينكه مردم به سپاه پاسداران اطمينان كرده اند و سپاه نيز بايد در راستاي اعتماد مردم براي حراست از انقلاب اسلامي كوتاهي نكند، ابراز داشت: كساني كه مدعي اند سپاه نبايد در اين مسير وارد شود، سخن غيرقانوني، غيرشرعي و غيرانساني مي گويند.
طائب افشاگري هاي سپاه پاسداران را مبتني بر ماهيت سپاه دانست و افزود: تا زماني كه سپاه پاسداران وجود دارد، وظيفه دارد تا نيرنگ هاي دشمنان را به مردم بگويد.
جزوه(گفت و شنود)
گفت: بالاخره كروبي براي تهمت هايي كه زده سند و مدركي هم ارائه كرده است؟
گفتم: تا حالا كه سندي ارائه نكرده و بد جوري به تته پته افتاده و به طور تلويحي اعتراف كرده كه دروغ گفته است.
گفت: چرا او را به خاطر اينهمه تهمت و دروغگويي و وطن فروشي محاكمه نمي كنند؟
گفتم: چه عرض كنم؟!
گفت: بالاخره بايد براي اثبات ادعاي خود دليلي بياورد.
گفتم: شخصي ادعاي پيامبري مي كرد به او گفتند پيامبران كتاب دارند، كتاب تو چيست؟ و يارو كه دست و پاي خود را گم كرده بود گفت؛ من فعلاً جزوه مي دهم!!
حجت الاسلام مهدي طائب: افشاگري هاي سردار جعفري وظيفه الهي و قانوني وي بود.
حجت الاسلام طائب افشاي نيرنگ دشمنان را وظيفه سپاه دانست.
حجت الاسلام مهدي طائب استاد حوزه و دانشگاه در گفت وگو با فارس، با اشاره به افشاگري هاي اخير فرمانده سپاه، اين اقدام سردار جعفري را در راستاي حفظ دستاوردهاي انقلاب دانست و اظهار داشت: سردار جعفري براساس وظيفه قانوني و شرعي خود در راستاي حفظ انقلاب اسلامي افشاگري كرد.
وي با بيان اينكه سپاه وظيفه دارد با تحقيق به حفظ امنيت كشور در مقابل بيگانگان بپردازد، افزود: سپاه بر اساس وظيفه قانوني خود بايد با آگاهي دادن به آحاد مردم، خطرات احتمالي پيش روي انقلاب را گوشزد كند. طائب با بيان اينكه افشاگري هاي سردار جعفري براساس وظيفه الهي و قانوني وي بوده است تصريح كرد: طبيعي است فرماندهان سپاه براساس وظيفه خود در مسير دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي بايد در مقابل دشمنان انقلاب كه قصد دارند با به خدمت گرفتن نيروهاي وابسته به نظام، به انقلاب اسلامي ضربه بزنند، واكنش نشان دهند.
وي با بيان اينكه مردم به سپاه پاسداران اطمينان كرده اند و سپاه نيز بايد در راستاي اعتماد مردم براي حراست از انقلاب اسلامي كوتاهي نكند، ابراز داشت: كساني كه مدعي اند سپاه نبايد در اين مسير وارد شود، سخن غيرقانوني، غيرشرعي و غيرانساني مي گويند.
طائب افشاگري هاي سپاه پاسداران را مبتني بر ماهيت سپاه دانست و افزود: تا زماني كه سپاه پاسداران وجود دارد، وظيفه دارد تا نيرنگ هاي دشمنان را به مردم بگويد.
حمله یکپارچه خطیبان جمعه به سران جنبش سبز
جنبش راه سبز(جرس): روز جمعه همزمان با خطبههای نماز جمعه تهران در تعدادی دیگر از شهرستانها با اشاره به سخنان پیشین رهبر جمهوری اسلامی رهبران اصلاحطلب بار دیگر مورد حمله قرار گرفتند.
در یکی از شدیدالحنترین خطبههای نماز جمعه شهرستانها، یوسف طباطبایی نژاد، امام جمعه اصفهان میرحسین موسوی را «مایه فساد» خوانده و خواستار دستگیری او شد. «آنها که پخته سیاست بودند و میگویند روز قدس با نشانهای سبز بیایید اینها باید صدایشان خفه شود.» او با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات گفت: «من به طور صریح عرض میکنم چرا آقای موسوی که نقش اول را در این جریانات بازی میکرد دستگیر نمیشود.» خطیب جمعه اصفهان افزود: «شما چرا یک عده جوان را محاکمه میکنید و جوانهایی که خود معترفند از سوی کسانی فریب خوردهاند؛ آنها که پخته سیاست بودند و میگویند روز قدس با نشانهای سبز بیایید اینها باید صدایشان خفه شود.»
آیتالله اسدالله ایمانی نیز در نماز جمعه شیراز با اشاره به اعتراضها به نتایج ریاست جمهوری گفت: «بهواسطه همين جنگ نرم بود که حقيقت به تقلب تبديل شد و آشوبگران با رمز تقلب آشوب بر پا کردند.» او در جایی دیگر از سخنانش اضافه کرد:« مهدی کروبی در صورت عدم اثبات وقوع تجاوز در بازداشتگاه ها، باید مجازات شود.فردی که سال ها در کسوت روحانیت بوده اعلام می کند که تجاوز صورت گرفته، این نیاز به اثبات دارد و اگر اثبات نشود تعزیر برای آن است.».
در خطبههای نماز جمعه این هفته مشهد نیز از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بهشدت انتقاد شد. آیتالله احمد علمالهدی در نماز جمعه مشهد با بیان این که قاتل امام علی «قاری و حافظ قرآن بود» اظهار داشت که «سابقه سیاسی افراد نباید مردم را فریب دهد» و عملکرد فعلی و «ولایتپذیری» باید ملاک ارزیابی قرار گیرد.
آیتالله محمد امین، امام جمعه شهر ری، نیز با اشاره به «جنگ نرم» که از سوی «دشمن» راه انداخته شده، دادگاههای پس از انتخابات را موجب روشن شدن «حقایق» دانست و گفت که «کارگردانان اصلی هنوز در پشت پرده» هستند. خطیب جمعه شیراز نیز در اظهاراتی مشابه، با استناد به سخنان رهبر جمهوری اسلامی مخاطبان خود را به هوشیاری در برابر «جنگ نرم» دعوت کرد.
آيتالله حبيبالله مهماننواز دیگر خطیبی بود که در نماز جمعه بجنورد خواستار دستگیری کسانی شده که به گفته او «در انتخابات اخير مسايل رنجآور را به وجود آوردند». میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد اصلاحطلب دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، ریاست جمهوری محمود احمدینژاد را به رسمیت نشناخته و دولت وی را نامشروع دانستهاند.
برگرفته از انتخاب و رادیو فردا
در یکی از شدیدالحنترین خطبههای نماز جمعه شهرستانها، یوسف طباطبایی نژاد، امام جمعه اصفهان میرحسین موسوی را «مایه فساد» خوانده و خواستار دستگیری او شد. «آنها که پخته سیاست بودند و میگویند روز قدس با نشانهای سبز بیایید اینها باید صدایشان خفه شود.» او با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات گفت: «من به طور صریح عرض میکنم چرا آقای موسوی که نقش اول را در این جریانات بازی میکرد دستگیر نمیشود.» خطیب جمعه اصفهان افزود: «شما چرا یک عده جوان را محاکمه میکنید و جوانهایی که خود معترفند از سوی کسانی فریب خوردهاند؛ آنها که پخته سیاست بودند و میگویند روز قدس با نشانهای سبز بیایید اینها باید صدایشان خفه شود.»
آیتالله اسدالله ایمانی نیز در نماز جمعه شیراز با اشاره به اعتراضها به نتایج ریاست جمهوری گفت: «بهواسطه همين جنگ نرم بود که حقيقت به تقلب تبديل شد و آشوبگران با رمز تقلب آشوب بر پا کردند.» او در جایی دیگر از سخنانش اضافه کرد:« مهدی کروبی در صورت عدم اثبات وقوع تجاوز در بازداشتگاه ها، باید مجازات شود.فردی که سال ها در کسوت روحانیت بوده اعلام می کند که تجاوز صورت گرفته، این نیاز به اثبات دارد و اگر اثبات نشود تعزیر برای آن است.».
در خطبههای نماز جمعه این هفته مشهد نیز از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری بهشدت انتقاد شد. آیتالله احمد علمالهدی در نماز جمعه مشهد با بیان این که قاتل امام علی «قاری و حافظ قرآن بود» اظهار داشت که «سابقه سیاسی افراد نباید مردم را فریب دهد» و عملکرد فعلی و «ولایتپذیری» باید ملاک ارزیابی قرار گیرد.
آیتالله محمد امین، امام جمعه شهر ری، نیز با اشاره به «جنگ نرم» که از سوی «دشمن» راه انداخته شده، دادگاههای پس از انتخابات را موجب روشن شدن «حقایق» دانست و گفت که «کارگردانان اصلی هنوز در پشت پرده» هستند. خطیب جمعه شیراز نیز در اظهاراتی مشابه، با استناد به سخنان رهبر جمهوری اسلامی مخاطبان خود را به هوشیاری در برابر «جنگ نرم» دعوت کرد.
آيتالله حبيبالله مهماننواز دیگر خطیبی بود که در نماز جمعه بجنورد خواستار دستگیری کسانی شده که به گفته او «در انتخابات اخير مسايل رنجآور را به وجود آوردند». میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد اصلاحطلب دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، ریاست جمهوری محمود احمدینژاد را به رسمیت نشناخته و دولت وی را نامشروع دانستهاند.
برگرفته از انتخاب و رادیو فردا
پنج اقدام حياتي موسوي قبل از دستگيري
رضا كيواني:
با دستگيري مشاوران نزديك مير حسين موسوي و مهدي كروبي كودتاي نظام(نظاميان) عليه جنبش مردمي سبزها وارد مرحله سرنوشت ساز خود شده است. تا دستگيري موسوي تنها يك قدم مانده و فرصت براي سبزها اندك است. در اين شرايط حساس لازم است رهبران جنبش سبز( موسوي، كروبي و خاتمي) با انجام اقداماتي موثر و به موقع اولا هزينه سركوب شديدتر را براي كودتاگران بالا برند و ثانيا مسير حركت و اقدامات بعدي سبزها را اعلام كنند تا درصورت دستگيريشان، مسير حركت مردم مشخص باشد. در اين نوشته پيشنهاداتي براي اين اقدامات حياتي به رهبران جنبش سبز ارائه خواهد شد تا شايد در تصميم گيري سريع اين عزيزان مفيد واقع شود:
1. ميرحسين رسما و شفاف مردم را به الله اكبر گفتن در مدت يك هفته مشخص دعوت كند
با آغاز جنبش سبز و اشاره ميرحسين به تكبير گفتن مردم، شاهد بوديم كه تا هفته ها مردم بر پشت بامها فرياد الله اكبر سر مي دادند كه بعد از گذشت دو ماه به مرور كم رنگ شد. اكنون ميرحسين مي تواند با اعلام رسمي و دعوت مستقيم مردم به شروع مجدد تكبيرگويي بر پشت بام ها در طول يك مدت مشخص"مثلا هفته اول مهرماه"، دوباره شور و اتحاد مردم را به اوج برساند. اين حركت مردمي به شكل گفته شده، به دليل داشتن مدت مشخص دچار روزمرگي و فراموشي نخواهد شد و همچنين در صورت دستگيري موسوي، مردم هر ماه در همان مدت زمان مشخص شده تكبيرگفتن را ادامه خواهند داد. مدت مشخص قرار دادن براي تكبير گويي (مثلا هفته اول هر ماه) دو مزيت دارد: اولا تكبير مردم و حضور دنباله دار آنها در پشت بام ها جنبش را زنده و پويا نگه مي دارد و ثانيا اين حركت بخاطر معين بودن مدت آن موجب فرسايش و خستگي مردم نخواهد شد (انتظار تكبير گويي هر شب براي ماه هاي طولاني چندان واقع بينانه نيست).
2. موسوي شخصا جانشينان هدايت جنبش را معرفي كند
در صورت دستگيري قريب الوقوع موسوي و كروبي وظيفه هماهنگي و راهبري جنبش را نمايندگاني مي بايست بعهده گيرند. لازم به ذكر است اگرچه جنبش سبز يك حركت گسترده و خودجوش بوده كه به حق بايد گفت همه سبزپوشان به نوعي قهرمان مبارزه هستند اما نياز به هماهنگي و رهبري براي برگزاري تجمعات و اعتراضات ضروري است. در صورت دستگيري موسوي و ديگر رهبران جنبش همچون كروبي و خاتمي، ممكن است اشخاص متعددي ادعاي هدايت جنبش را نمايند و مردم را دچار سردرگمي كنند، لذا پيشنهاد مي شود هم اكنون كه موسوي هنوز زنداني نشده است، شخصا جانشينان خود را براي هدايت و هماهنگي جنبش سبز در آينده به مردم معرفي كند.
3. دعوت علني براي سبزشدن روز قدس
راهپيمايي روز قدس فرصتي راهبردي براي تجديد قواي جنبش سبز و آخرين فرصت براي قدرت نمايي به دولت كودتا است تا از تصميم دستگيري موسوي عقب نشيني كند. حضور گسترده سبزها با اعلام رسمي رهبران جنبش مي تواند يكبار ديگر كودتاگران را عقب زده و معادلات آينده آنها را برهم زند. به عقيده بسياري از كارشناسان سياسي در صورت عدم اعلام رسمي موسوي به تظاهرات و بالطبع عدم حضور گسترده جنبش سبز در خيابانها دستگيري موسوي نزديك خواهد بود.
4. موسوي از دانشجويان انتظارات متناسب با شرايط داشته باشد
در طي دهه گذشته خصوصا طي سالهاي 76 تا 82 بخش اصلي مطالبات اصلاح طلبان از كانال جنبش دانشجويي و دانشگاه پيگيري مي شد. با وجود ايستادگي و شهامت دانشجويان متاسفانه محدود نمودن جنبش اصلاحات به حركت هاي دانشجويي باعث صدمه ديدن جنبش دانشجويي و تحمل هزينه هاي بسيار طاقت فرسا براي آن شد. اكنون كه در آستانه بازگشايي دانشگاه ها قرار داديم بايد توجه داشت كه جريان تازه نفس دانشجويي در صورتي مي تواند موثر واقع شود كه در مقابل كودتاگران تنها نباشد. اگر حركت هاي اعتراضي مردمي فروكش كند و تنها دانشگاه فرياد اعتراضي برآورد، نيروهاي سركوبگر به سرعت قادر خواهند بود دانشگاه را به خاك و خون كشيده و اين فرياد را خاموش كنند، اما اگر در كنار حركت هاي گسترده مردمي و اعتراضات اصناف و طبقات مختلف مردم، جنبش دانشجويي نيز موتور دانشگاه را روشن كند در اين صورت ديگر سركوب دانشگاه و جنبش كار ساده اي نخواهد بود و به سرعت "كنترل امور" از دست كودتا گران خارج خواهد شد.
5. موسوي موتور جنبش را در عامه مردم روشن نگه دارد
يكي از خطاهاي راهبردي كه اصلاح طلبان طي دهه گذشته مرتكب شدند دلخوش نمودن به اعتراضات سياستمداران و بيانيه هاي احزاب سياسي بود، طبيعتا اين اعتراضات بدون حضور گسترده طبقات مختلف از مردم به نتيجه نرسيد و اصلاح طلبان نتوانستند شعارها و اهداف خود را در قالبي همگاني و متكثر ارائه دهند. رهبران جنبش سبز مي بايست مراقب باشند تا موتور حركت جنبش همچنان در ميان همه اقشار و طبقات مردمي روشن بماند و تنها مختص به فعالان سياسي و حقوق بشري نشود.
اين بود پنج پيشنهاد مشخص به موسوي و ساير رهبران و تصميم گيرندگان جنبش مردمي ايران.
صفحه شطرنج سياسي ايران به زمان سرنوشت ساز خود رسيده است، مهره هاي شاخص سبزها قلع و قمع شده اند و تنها وزير سبزها و سربازان پياده مانده اند. در طرف ديگر شطرنج، سياه پوشان با تكيه بر شاه و فيل و سواره براي دستگيري وزير سبزها و سركوب پياده نظامشان آماده مي شوند. چند حركت كليدي مي تواند سرنوشت سبز در مقابل سياه را در شطرنج سياسي تغيير دهد. بايد اميدوار بود تا ميرحسين موسوي و ديگر رهبران جنبش در اين شرايط حساس حركتي تعيين كننده و غيرقابل پاسخ انجام دهند.
با دستگيري مشاوران نزديك مير حسين موسوي و مهدي كروبي كودتاي نظام(نظاميان) عليه جنبش مردمي سبزها وارد مرحله سرنوشت ساز خود شده است. تا دستگيري موسوي تنها يك قدم مانده و فرصت براي سبزها اندك است. در اين شرايط حساس لازم است رهبران جنبش سبز( موسوي، كروبي و خاتمي) با انجام اقداماتي موثر و به موقع اولا هزينه سركوب شديدتر را براي كودتاگران بالا برند و ثانيا مسير حركت و اقدامات بعدي سبزها را اعلام كنند تا درصورت دستگيريشان، مسير حركت مردم مشخص باشد. در اين نوشته پيشنهاداتي براي اين اقدامات حياتي به رهبران جنبش سبز ارائه خواهد شد تا شايد در تصميم گيري سريع اين عزيزان مفيد واقع شود:
1. ميرحسين رسما و شفاف مردم را به الله اكبر گفتن در مدت يك هفته مشخص دعوت كند
با آغاز جنبش سبز و اشاره ميرحسين به تكبير گفتن مردم، شاهد بوديم كه تا هفته ها مردم بر پشت بامها فرياد الله اكبر سر مي دادند كه بعد از گذشت دو ماه به مرور كم رنگ شد. اكنون ميرحسين مي تواند با اعلام رسمي و دعوت مستقيم مردم به شروع مجدد تكبيرگويي بر پشت بام ها در طول يك مدت مشخص"مثلا هفته اول مهرماه"، دوباره شور و اتحاد مردم را به اوج برساند. اين حركت مردمي به شكل گفته شده، به دليل داشتن مدت مشخص دچار روزمرگي و فراموشي نخواهد شد و همچنين در صورت دستگيري موسوي، مردم هر ماه در همان مدت زمان مشخص شده تكبيرگفتن را ادامه خواهند داد. مدت مشخص قرار دادن براي تكبير گويي (مثلا هفته اول هر ماه) دو مزيت دارد: اولا تكبير مردم و حضور دنباله دار آنها در پشت بام ها جنبش را زنده و پويا نگه مي دارد و ثانيا اين حركت بخاطر معين بودن مدت آن موجب فرسايش و خستگي مردم نخواهد شد (انتظار تكبير گويي هر شب براي ماه هاي طولاني چندان واقع بينانه نيست).
2. موسوي شخصا جانشينان هدايت جنبش را معرفي كند
در صورت دستگيري قريب الوقوع موسوي و كروبي وظيفه هماهنگي و راهبري جنبش را نمايندگاني مي بايست بعهده گيرند. لازم به ذكر است اگرچه جنبش سبز يك حركت گسترده و خودجوش بوده كه به حق بايد گفت همه سبزپوشان به نوعي قهرمان مبارزه هستند اما نياز به هماهنگي و رهبري براي برگزاري تجمعات و اعتراضات ضروري است. در صورت دستگيري موسوي و ديگر رهبران جنبش همچون كروبي و خاتمي، ممكن است اشخاص متعددي ادعاي هدايت جنبش را نمايند و مردم را دچار سردرگمي كنند، لذا پيشنهاد مي شود هم اكنون كه موسوي هنوز زنداني نشده است، شخصا جانشينان خود را براي هدايت و هماهنگي جنبش سبز در آينده به مردم معرفي كند.
3. دعوت علني براي سبزشدن روز قدس
راهپيمايي روز قدس فرصتي راهبردي براي تجديد قواي جنبش سبز و آخرين فرصت براي قدرت نمايي به دولت كودتا است تا از تصميم دستگيري موسوي عقب نشيني كند. حضور گسترده سبزها با اعلام رسمي رهبران جنبش مي تواند يكبار ديگر كودتاگران را عقب زده و معادلات آينده آنها را برهم زند. به عقيده بسياري از كارشناسان سياسي در صورت عدم اعلام رسمي موسوي به تظاهرات و بالطبع عدم حضور گسترده جنبش سبز در خيابانها دستگيري موسوي نزديك خواهد بود.
4. موسوي از دانشجويان انتظارات متناسب با شرايط داشته باشد
در طي دهه گذشته خصوصا طي سالهاي 76 تا 82 بخش اصلي مطالبات اصلاح طلبان از كانال جنبش دانشجويي و دانشگاه پيگيري مي شد. با وجود ايستادگي و شهامت دانشجويان متاسفانه محدود نمودن جنبش اصلاحات به حركت هاي دانشجويي باعث صدمه ديدن جنبش دانشجويي و تحمل هزينه هاي بسيار طاقت فرسا براي آن شد. اكنون كه در آستانه بازگشايي دانشگاه ها قرار داديم بايد توجه داشت كه جريان تازه نفس دانشجويي در صورتي مي تواند موثر واقع شود كه در مقابل كودتاگران تنها نباشد. اگر حركت هاي اعتراضي مردمي فروكش كند و تنها دانشگاه فرياد اعتراضي برآورد، نيروهاي سركوبگر به سرعت قادر خواهند بود دانشگاه را به خاك و خون كشيده و اين فرياد را خاموش كنند، اما اگر در كنار حركت هاي گسترده مردمي و اعتراضات اصناف و طبقات مختلف مردم، جنبش دانشجويي نيز موتور دانشگاه را روشن كند در اين صورت ديگر سركوب دانشگاه و جنبش كار ساده اي نخواهد بود و به سرعت "كنترل امور" از دست كودتا گران خارج خواهد شد.
5. موسوي موتور جنبش را در عامه مردم روشن نگه دارد
يكي از خطاهاي راهبردي كه اصلاح طلبان طي دهه گذشته مرتكب شدند دلخوش نمودن به اعتراضات سياستمداران و بيانيه هاي احزاب سياسي بود، طبيعتا اين اعتراضات بدون حضور گسترده طبقات مختلف از مردم به نتيجه نرسيد و اصلاح طلبان نتوانستند شعارها و اهداف خود را در قالبي همگاني و متكثر ارائه دهند. رهبران جنبش سبز مي بايست مراقب باشند تا موتور حركت جنبش همچنان در ميان همه اقشار و طبقات مردمي روشن بماند و تنها مختص به فعالان سياسي و حقوق بشري نشود.
اين بود پنج پيشنهاد مشخص به موسوي و ساير رهبران و تصميم گيرندگان جنبش مردمي ايران.
صفحه شطرنج سياسي ايران به زمان سرنوشت ساز خود رسيده است، مهره هاي شاخص سبزها قلع و قمع شده اند و تنها وزير سبزها و سربازان پياده مانده اند. در طرف ديگر شطرنج، سياه پوشان با تكيه بر شاه و فيل و سواره براي دستگيري وزير سبزها و سركوب پياده نظامشان آماده مي شوند. چند حركت كليدي مي تواند سرنوشت سبز در مقابل سياه را در شطرنج سياسي تغيير دهد. بايد اميدوار بود تا ميرحسين موسوي و ديگر رهبران جنبش در اين شرايط حساس حركتي تعيين كننده و غيرقابل پاسخ انجام دهند.
تاریخ تکرار میشود
ارسالی از خوانندگان:
حوادثی که این روزها در ایران کهنسال ما رخ میدهد شاید برای ما جوانترها تازگی داشته باشد، ولی امثال آن بارها و بارها در دهه ها و صده های گذشته رخ داده است. حتی پدربزرگها و مادربزرگهای ما میتوانند رویدادهای مشابهی را به یاد آورند، اما مهمتر از همه خود ایران عزیز است که گویی حوادث تلخ و شیرین چند هفته اخیر، خاطرات بسیاری را به یادش آورده باشد. حتماً یادتان هست سریال زیبا و تاثیرگذار روزگار قریب را که به بهانه روایت سرگذشت دکتر محمد قریب خدابیامرز، مروری هم داشت بر حوادث و وقایع سیاسی ایران چنه دهه اخیر. در یکی از قسمتهای سریال در دوران کودکی، پدر دکتر محمد قریب به همراه خانواده اش وارد روستایی شد، اهالی روستا قصد داشتند برای پیشرفت فرزندانشان مدرسه ای تاسیس کنند تا آنها را با علم و دانش – که بی شک بزرگترین دشمن فقر و فساد و عقب افتادگی و البته بهترین دوست مومن واقعی است – آشنا کنند. اما در آن روستای کوچک نیز عده ای بودند که مانع از این کار میشدند، آنها این کار را مخالفت با احکام الهی میدانستند، در نتیجه مدرسه را آتش زدند و به هر نحوی مانع آموزش بچه ها شدند.
سریال نردبام آسمان که زندگی دانشمند بزرگ ایرانی، غیاث الدین جمشید کاشانی را روایت میکند نیز ماجراهایی را نقل میکند که شاید اکنون درک آنها برای ما ساده تر باشد. این دانشمند بزرگ آنقدر در کار خود تبحر یافته بود که توانست کم کم به مقام بزرگی در دربار برسد، او که توانسته بود با دانش خود جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد و عدالت واقعی را بر مبنای حقوق اولیه انسانها اجرا کند، کم کم مورد کینه و غضب بدخواهان قرار گرفت، تا جایی که حتی وقتی خواست همسر جوانش را دفن کند گفتند ما اجازه نمیدهیم همسر یک جادوگر بی دین در قبرستان مسلمانان دفن شود. خدا میداند علم و دانش این ریاضی دان بزرگ چه دشمنان دیگری برای او تراشیده است.
آری، علم و دانش همواره بزرگترین دشمن جهل و تحجر است، همانطور که خداوند بزرگ کلام نورانی خود را با نام زیبای «اقراء» به قلب پیامبرش میدمد.
حوادثی که این روزها در ایران کهنسال ما رخ میدهد شاید برای ما جوانترها تازگی داشته باشد، ولی امثال آن بارها و بارها در دهه ها و صده های گذشته رخ داده است. حتی پدربزرگها و مادربزرگهای ما میتوانند رویدادهای مشابهی را به یاد آورند، اما مهمتر از همه خود ایران عزیز است که گویی حوادث تلخ و شیرین چند هفته اخیر، خاطرات بسیاری را به یادش آورده باشد. حتماً یادتان هست سریال زیبا و تاثیرگذار روزگار قریب را که به بهانه روایت سرگذشت دکتر محمد قریب خدابیامرز، مروری هم داشت بر حوادث و وقایع سیاسی ایران چنه دهه اخیر. در یکی از قسمتهای سریال در دوران کودکی، پدر دکتر محمد قریب به همراه خانواده اش وارد روستایی شد، اهالی روستا قصد داشتند برای پیشرفت فرزندانشان مدرسه ای تاسیس کنند تا آنها را با علم و دانش – که بی شک بزرگترین دشمن فقر و فساد و عقب افتادگی و البته بهترین دوست مومن واقعی است – آشنا کنند. اما در آن روستای کوچک نیز عده ای بودند که مانع از این کار میشدند، آنها این کار را مخالفت با احکام الهی میدانستند، در نتیجه مدرسه را آتش زدند و به هر نحوی مانع آموزش بچه ها شدند.
سریال نردبام آسمان که زندگی دانشمند بزرگ ایرانی، غیاث الدین جمشید کاشانی را روایت میکند نیز ماجراهایی را نقل میکند که شاید اکنون درک آنها برای ما ساده تر باشد. این دانشمند بزرگ آنقدر در کار خود تبحر یافته بود که توانست کم کم به مقام بزرگی در دربار برسد، او که توانسته بود با دانش خود جلوی جنگ و خونریزی را بگیرد و عدالت واقعی را بر مبنای حقوق اولیه انسانها اجرا کند، کم کم مورد کینه و غضب بدخواهان قرار گرفت، تا جایی که حتی وقتی خواست همسر جوانش را دفن کند گفتند ما اجازه نمیدهیم همسر یک جادوگر بی دین در قبرستان مسلمانان دفن شود. خدا میداند علم و دانش این ریاضی دان بزرگ چه دشمنان دیگری برای او تراشیده است.
آری، علم و دانش همواره بزرگترین دشمن جهل و تحجر است، همانطور که خداوند بزرگ کلام نورانی خود را با نام زیبای «اقراء» به قلب پیامبرش میدمد.
برای مسعود باستانی عزیز که ایستاده است
ا.ز.ل:
تو ایستادهای
و میبینی ما را
از پشت این عکسها
که تو را میبینیم
در بیدادگاه
چشمهای تو
دو کاسهی خون
نگاه تو اما دریاست
تو ایستادهای
و آن چشمها پرواز میکند
تو ایستادهای
ما خم میشویم
قامت قلمات دریا
کلامت جوهر دارد
تو ایستادهای
و میدانی ما
انگار سیل آمده باشد
ما را برده باشد
در اندوه تو
و چشمهای ما
که بارها باریدند
در آن عکسهای غمگین
سیاه
در این بیدادگاه است
میبینیم
تو در برابر آنها
ایستادهای
10/6/ سال بد
تو ایستادهای
و میبینی ما را
از پشت این عکسها
که تو را میبینیم
در بیدادگاه
چشمهای تو
دو کاسهی خون
نگاه تو اما دریاست
تو ایستادهای
و آن چشمها پرواز میکند
تو ایستادهای
ما خم میشویم
قامت قلمات دریا
کلامت جوهر دارد
تو ایستادهای
و میدانی ما
انگار سیل آمده باشد
ما را برده باشد
در اندوه تو
و چشمهای ما
که بارها باریدند
در آن عکسهای غمگین
سیاه
در این بیدادگاه است
میبینیم
تو در برابر آنها
ایستادهای
10/6/ سال بد
کهکشان سبز
آرش سلیم:
مسیح ها
مهدی ها
ظهور کرده اند،
بیشمارانند...
رستاخیزی است:
در هر کوی و برزن
این سرزمین پاک
نهال نهال عشق می کارند!
مسیح ها
مهدی ها
عروج کرده اند،
بیشمارانند...
رستاخیزی است:
بر بام ملکوت وطن
دسته دسته ستاره می کارند!
رئیس جمهورموسوی
نگاه کن:
دختران و پسرانت
چگونه
کهکشان راه شیری را
سبز سبز کرده اند:
سلام را فتح کرده اند...
مسیح ها
مهدی ها
ظهور کرده اند،
بیشمارانند...
رستاخیزی است:
در هر کوی و برزن
این سرزمین پاک
نهال نهال عشق می کارند!
مسیح ها
مهدی ها
عروج کرده اند،
بیشمارانند...
رستاخیزی است:
بر بام ملکوت وطن
دسته دسته ستاره می کارند!
رئیس جمهورموسوی
نگاه کن:
دختران و پسرانت
چگونه
کهکشان راه شیری را
سبز سبز کرده اند:
سلام را فتح کرده اند...
راه سبز امید بر خیز تا که محشر کبرا به پا کنیم
فیروز بشیری دشتکی:
راه سبز امید بر خیز تا که محشر کبرا به پا کنیم
فریاد سبز رنگ رسا را رسا کنیم
دیگر ز ظلم و جور زمان خسته گشته ایم
باید که زخم پیکر خود را دوا کنیم
از تکروی و تفرقه ترفی نبسته ایم
اکنون صدای تفرقه را یکصدا کنیم
آزادگی رها شدن از قید بندگیست
خود را رها به هرچه بغیر از خدا کنیم
گر ما بری شویم ز خودخواهی و غرور
با اتحاد خویش بسی کارها کنیم
در راه سبز ملت ما بس امید هاست
خود را رها ز سلطۀ اهل ریا کنیم
عمری اسیر حیله و تزویر گشته ایم
نوبت رسیده است که خود را رها کنیم
تسلیم ظلم و جور چو از کفر بدتر است
در راه حق، خوش است که جان را فدا کنیم
چون ما برای حق وعدالت به پا شویم
هم حلق وهم خدای، زخود ما رضا کنیم
1388/6/19
..نروژ
راه سبز امید بر خیز تا که محشر کبرا به پا کنیم
فریاد سبز رنگ رسا را رسا کنیم
دیگر ز ظلم و جور زمان خسته گشته ایم
باید که زخم پیکر خود را دوا کنیم
از تکروی و تفرقه ترفی نبسته ایم
اکنون صدای تفرقه را یکصدا کنیم
آزادگی رها شدن از قید بندگیست
خود را رها به هرچه بغیر از خدا کنیم
گر ما بری شویم ز خودخواهی و غرور
با اتحاد خویش بسی کارها کنیم
در راه سبز ملت ما بس امید هاست
خود را رها ز سلطۀ اهل ریا کنیم
عمری اسیر حیله و تزویر گشته ایم
نوبت رسیده است که خود را رها کنیم
تسلیم ظلم و جور چو از کفر بدتر است
در راه حق، خوش است که جان را فدا کنیم
چون ما برای حق وعدالت به پا شویم
هم حلق وهم خدای، زخود ما رضا کنیم
1388/6/19
..نروژ
روز قدس روز هاشمی نیست، روز ماست
ساعتی پیش برخی سایتهای وابسته به دولت کودتا با ذوقزدگی خبرهای بیمنبعی را منتشر کردهاند مبنی بر اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی امامجمعه روز قدس نخواهد بود. آنها از حضور احمد خاتمی در این نمازجمعه خبر دادهاند که البته این خبر دقایقی پیش توسط وی در گفتوگو با خبرگزاری مهر تکذیب شد.
رسانههای کودتا البته تصور کردهاند که با انتشار این خبر، برنامهریزی سبزها برای حضور در راهپیمایی روز قدس را بر هم خواهند زد و در راه سبز شدن روز قدس، سنگاندازی خواهند کرد. اما غافلاند از اینکه این کار، شاید خدمتی بزرگ به سبزها باشد.
تا جایی که «موج سبز آزادی» مطلع است، هنوز تصمیم رئیس مجلس خبرگان رهبری برای حضور یا عدم حضور در نمازجمعه قطعی نشده است. اما از سویی او خود به این کار مایل نیست، چرا که میگوید چیزی بیشتر از خطبههای پیشین برای گفتن ندارد و وقتی گوش شنوایی نیست، دوباره گفتن معنایی ندارد. از سوی دیگر، رهبری نظام هم به یکی از نزدیکان هاشمی پیغام داده است که نباید در هفتههای مختلف، صداهای متفاوتی از تریبون نمازجمعه شنیده شود.
با این حال تا جایی که به جنبش سبز مربوط است، حضور یا عدم حضور هاشمی تفاوت چندانی در برنامه سبزها ایجاد نمی کند. تنها یک تفاوت شاید ایجاد شود که آن هم به نفع ماست: جمعیت بزرگ سبزها در راهپیمایی شرکت می کنند و در نماز شرکت نمیکنند، و همین برای به رخ کشیدن حضور آنها و تفاوت ایشان، کافی است.
راهپیمایی روز قدس، چیزی جدا از نمازجمعه است. درست است که این راهپیمایی همیشه به نماز ختم میشده است، اما اگر این بار فشارهای کودتاچیان مانع از حضور هاشمی شود و یا شرایطی که آنها فراهم کردهاند به انصراف ایشان از حضور در نمازجمعه بینجامد، سبزها امتیازی دیگر کسب میکنند که لااقل نگرانی آنها را از امکان مصادرهی حضورشان به نفع حاکمیت، برطرف میکند.
آیتالله صانعی بسیار زیبا گفته بود که: «الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء» باید خدا را شکر کرد که عقل و تدبیر را از دشمنان ملت گرفته است. آنها با دست خود کاری میکنند شرایط برای ما بیشتر فراهم شود، همانطور که دیروز (جمعه) چنین کردند. گویی این آیهی قرآن، شرایط امروز ما را بازگو میکند که: عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم (شاید چیزی را بد بپندارید ولی برایتان خوب باشد).
رسانههای کودتا البته تصور کردهاند که با انتشار این خبر، برنامهریزی سبزها برای حضور در راهپیمایی روز قدس را بر هم خواهند زد و در راه سبز شدن روز قدس، سنگاندازی خواهند کرد. اما غافلاند از اینکه این کار، شاید خدمتی بزرگ به سبزها باشد.
تا جایی که «موج سبز آزادی» مطلع است، هنوز تصمیم رئیس مجلس خبرگان رهبری برای حضور یا عدم حضور در نمازجمعه قطعی نشده است. اما از سویی او خود به این کار مایل نیست، چرا که میگوید چیزی بیشتر از خطبههای پیشین برای گفتن ندارد و وقتی گوش شنوایی نیست، دوباره گفتن معنایی ندارد. از سوی دیگر، رهبری نظام هم به یکی از نزدیکان هاشمی پیغام داده است که نباید در هفتههای مختلف، صداهای متفاوتی از تریبون نمازجمعه شنیده شود.
با این حال تا جایی که به جنبش سبز مربوط است، حضور یا عدم حضور هاشمی تفاوت چندانی در برنامه سبزها ایجاد نمی کند. تنها یک تفاوت شاید ایجاد شود که آن هم به نفع ماست: جمعیت بزرگ سبزها در راهپیمایی شرکت می کنند و در نماز شرکت نمیکنند، و همین برای به رخ کشیدن حضور آنها و تفاوت ایشان، کافی است.
راهپیمایی روز قدس، چیزی جدا از نمازجمعه است. درست است که این راهپیمایی همیشه به نماز ختم میشده است، اما اگر این بار فشارهای کودتاچیان مانع از حضور هاشمی شود و یا شرایطی که آنها فراهم کردهاند به انصراف ایشان از حضور در نمازجمعه بینجامد، سبزها امتیازی دیگر کسب میکنند که لااقل نگرانی آنها را از امکان مصادرهی حضورشان به نفع حاکمیت، برطرف میکند.
آیتالله صانعی بسیار زیبا گفته بود که: «الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء» باید خدا را شکر کرد که عقل و تدبیر را از دشمنان ملت گرفته است. آنها با دست خود کاری میکنند شرایط برای ما بیشتر فراهم شود، همانطور که دیروز (جمعه) چنین کردند. گویی این آیهی قرآن، شرایط امروز ما را بازگو میکند که: عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم (شاید چیزی را بد بپندارید ولی برایتان خوب باشد).
محمدرضا جلاییپور بعد از ۸۸ روز حبس آزاد شد
محمدرضا جلایی پور، بعد از تحمل ۸۸ روز زندان آزاد شد.
به گزارش نوروز، محمدرضا جلاییپور، مدیر و سخنگوی پویش موج سوم، بعد از تحمل ۸۸ روز زندان ( ۵۰ روز انفرادی، ۳۸ روز سلول سه نفره)، بالاخره امروز شنبه، بیست و یکم شهریورماه از زندان اوین آزاد شد.
جلاییپور در حالی امروز آزاد شد که نزدیک به ۴۰ روز پیش، حکم آزادی وی توسط قاضی حداد امضا شده بود و خانواده وی بعد از ۱۱ ساعت چشم انتظاری در مقابل زندان اوین و خود او بعد از ۵ ساعت انتظار پشت درهای بسته با پاسخ منفی روبرو شدند وبه دستور مرتضوی حکم آزادی وی ملغی اعلام شد. در طی ماه گذشته نیز مکررا به خانواده وی وعده آزادی داده شده بود و نزدیک به هشت بار به آن ها گفته شد که فردا او را آزاد خواهند کرد اما این اتفاق تا امروز نیفتاده بود.
دکتر حمیدرضا جلاییپور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، در توصیف این نود روز چشم انتظاری به نوروز گفت: من تجربه رنج های زیادی را داشته ام. مثلا در دهه اول انقلاب، برادر بزرگ مرا که پس از ۸ ماه از جبهه وارد تهران شده بود، منافقین در تهران ترور کردند. دو برادر جوانم در عملیات بیت المقدس و کربلای چهار به دست عمال صدام شهید شدند و پدر و مادرم با غصه برادرانم در سنین میانسالی بیمار شدند و فوت کردند. همین سال گذشته هم برادر جوان ۳۶ سالهام را که در واقع زیر بار اندوه برادران و پدر و مادرم له شد و سکته قلبی کرد را از دست دادم. لذا تجربه درد زیاد دارم. اما هیچ یک از این غمها به اندازه انتظار برای آزادی پسرم که یک جوان نخبه علمی این مملکت است، مذهبی است، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند و فقط و فقط تنها جرمش دفاع از مهندس موسوی بوده است، برایم سنگین نبود.
در این مدت این تنها فرزند من نبود که حبس شد، همسرش در تنهایی سرزمین غریب دچار بیماری و کمبود شدید وزن شد، خواهرش و مادرش و برادرش تحت فشارهای عمیق روحی بودند، خانواده همسرش که هر دو از حقوقدانان مستقل و باسابقه این مملکت هستند هم همینطور، و خود من نیز در مدت این سه ماه جایی نبود که برای آزادی او نرفته باشم و کسی نبود که از او درخواست آزادیاش را نکرده باشم. اما هیچ مرجعی پاسخگوی دلایل این حبس نبود.
به گزارش نوروز، دکتر حمیدرضا جلاییپور که خود نزدیک به ده سال در سال های دفاع مقدس در مناطق جنگی غرب خدمت کرده بود، در توصیف این ۹۰ روز به نوروز گفت: باعث تاسف است که دستاورد انقلاب بعد از ۳۰ سال حبس یک جوان نخبه ۲۷ ساله است که رتبه یک کنکور، دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران، طلای المپیاد و دانشجوی ممتاز دانشگاه آکسفورد و مولف و مترجم چند کتاب جامعه شناسی دین و دبیر چندین سمینار علمی بود.
دکتر جلاییپور در حالی که شعف آزادی فرزندش و نیز اندوهی عمیق در صدایش موج می زد و در حالیکه برای تحویل گرفتن فرزندش راهی زندان اوین بود، حرفش را چنین تمام کرد: در این سه ماه، سه جمعه صبح زود، سر خاک برادران شهیدم حاضر شدم، به طور خاص سر قبر برادر کوچکترم حسین، که شهید آخر خانواده بود رفتم و نشستم و از او خواستم که برخیزد و ببیند که برادرش چطور دارد تاوان زحمات و هزینه هایی که آنها در راه این انقلاب داده بودند را با حبس فرزند مومن و جوانش پس میدهد. این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت با بغضی در گلو چنین گفت: سر خاک برادرم حسین با او درددل کردم و گفتم: حسین جان! یادت هست یک روز بعد از شهادت تو، آقای خامنهای به خانه پدر ومادرمان برای عرض تسلیت آمده بودند؟ آن وقت محمدرضا تنها ۴ سالش بود، او کودکانه دوید و روی پای ایشان نشست و ایشان هم به رسم معمول، دستی به سر محمدرضا کشید و او را نوازش کرد. حالا نیستی که ببینی بعد از نزدیک به ۳۰ سال چگونه او را ۳ ماه در زندان اوین و همسر و پدر و مادر و خانوادهاش را هم در بیرون زندان نوازش کردند! دکتر جلایی پور همچنین گفت : فرزندم با اینکه به بازداشت انفرادی معترض است و هیچ اتهامی را هم نپذیرفته است، به لحاظ روانی و فیزیکی در وضعیت مطلوبی است و از رفتار کارشناسان پرونده ابراز رضایت می کند.
به گزارش نوروز، محمدرضا جلاییپور، مدیر و سخنگوی پویش موج سوم، بعد از تحمل ۸۸ روز زندان ( ۵۰ روز انفرادی، ۳۸ روز سلول سه نفره)، بالاخره امروز شنبه، بیست و یکم شهریورماه از زندان اوین آزاد شد.
جلاییپور در حالی امروز آزاد شد که نزدیک به ۴۰ روز پیش، حکم آزادی وی توسط قاضی حداد امضا شده بود و خانواده وی بعد از ۱۱ ساعت چشم انتظاری در مقابل زندان اوین و خود او بعد از ۵ ساعت انتظار پشت درهای بسته با پاسخ منفی روبرو شدند وبه دستور مرتضوی حکم آزادی وی ملغی اعلام شد. در طی ماه گذشته نیز مکررا به خانواده وی وعده آزادی داده شده بود و نزدیک به هشت بار به آن ها گفته شد که فردا او را آزاد خواهند کرد اما این اتفاق تا امروز نیفتاده بود.
دکتر حمیدرضا جلاییپور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، در توصیف این نود روز چشم انتظاری به نوروز گفت: من تجربه رنج های زیادی را داشته ام. مثلا در دهه اول انقلاب، برادر بزرگ مرا که پس از ۸ ماه از جبهه وارد تهران شده بود، منافقین در تهران ترور کردند. دو برادر جوانم در عملیات بیت المقدس و کربلای چهار به دست عمال صدام شهید شدند و پدر و مادرم با غصه برادرانم در سنین میانسالی بیمار شدند و فوت کردند. همین سال گذشته هم برادر جوان ۳۶ سالهام را که در واقع زیر بار اندوه برادران و پدر و مادرم له شد و سکته قلبی کرد را از دست دادم. لذا تجربه درد زیاد دارم. اما هیچ یک از این غمها به اندازه انتظار برای آزادی پسرم که یک جوان نخبه علمی این مملکت است، مذهبی است، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند و فقط و فقط تنها جرمش دفاع از مهندس موسوی بوده است، برایم سنگین نبود.
در این مدت این تنها فرزند من نبود که حبس شد، همسرش در تنهایی سرزمین غریب دچار بیماری و کمبود شدید وزن شد، خواهرش و مادرش و برادرش تحت فشارهای عمیق روحی بودند، خانواده همسرش که هر دو از حقوقدانان مستقل و باسابقه این مملکت هستند هم همینطور، و خود من نیز در مدت این سه ماه جایی نبود که برای آزادی او نرفته باشم و کسی نبود که از او درخواست آزادیاش را نکرده باشم. اما هیچ مرجعی پاسخگوی دلایل این حبس نبود.
به گزارش نوروز، دکتر حمیدرضا جلاییپور که خود نزدیک به ده سال در سال های دفاع مقدس در مناطق جنگی غرب خدمت کرده بود، در توصیف این ۹۰ روز به نوروز گفت: باعث تاسف است که دستاورد انقلاب بعد از ۳۰ سال حبس یک جوان نخبه ۲۷ ساله است که رتبه یک کنکور، دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران، طلای المپیاد و دانشجوی ممتاز دانشگاه آکسفورد و مولف و مترجم چند کتاب جامعه شناسی دین و دبیر چندین سمینار علمی بود.
دکتر جلاییپور در حالی که شعف آزادی فرزندش و نیز اندوهی عمیق در صدایش موج می زد و در حالیکه برای تحویل گرفتن فرزندش راهی زندان اوین بود، حرفش را چنین تمام کرد: در این سه ماه، سه جمعه صبح زود، سر خاک برادران شهیدم حاضر شدم، به طور خاص سر قبر برادر کوچکترم حسین، که شهید آخر خانواده بود رفتم و نشستم و از او خواستم که برخیزد و ببیند که برادرش چطور دارد تاوان زحمات و هزینه هایی که آنها در راه این انقلاب داده بودند را با حبس فرزند مومن و جوانش پس میدهد. این عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت با بغضی در گلو چنین گفت: سر خاک برادرم حسین با او درددل کردم و گفتم: حسین جان! یادت هست یک روز بعد از شهادت تو، آقای خامنهای به خانه پدر ومادرمان برای عرض تسلیت آمده بودند؟ آن وقت محمدرضا تنها ۴ سالش بود، او کودکانه دوید و روی پای ایشان نشست و ایشان هم به رسم معمول، دستی به سر محمدرضا کشید و او را نوازش کرد. حالا نیستی که ببینی بعد از نزدیک به ۳۰ سال چگونه او را ۳ ماه در زندان اوین و همسر و پدر و مادر و خانوادهاش را هم در بیرون زندان نوازش کردند! دکتر جلایی پور همچنین گفت : فرزندم با اینکه به بازداشت انفرادی معترض است و هیچ اتهامی را هم نپذیرفته است، به لحاظ روانی و فیزیکی در وضعیت مطلوبی است و از رفتار کارشناسان پرونده ابراز رضایت می کند.
دولت کودتا میخواهد بودجه مصوب مجلس را هم دور بزند
خبرگزاری فارس جزئیاتی از برنامه پیشنهادی پنجم را منتشر کرده است که نشانهای آشکار از نظامی شدن روز به روز وضعیت کشور و حرکت گام به گام به سمت دیکتاتوری مطلقه است. بر اساس این جزئیات، برداشت از موجودی حساب ذخیره ارزی برای تامین نیازهای ارزی احتیاطی کشور در شرایط بحرانی با تشخیص شورای عالی امنیت ملی خواهد بود!
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، جزئیات پیشنهادی برنامه پنجم توسعه در ستاد هماهنگی و تلفیق برنامه پنجم در معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی احمدی نژاد مصوب شده و برای تصویب نهایی به شورای عالی تدوین برنامه پنجم و هیئت دولت ارائه شده است.
بر اساس این برنامه مصوب پیشنهادی که خبرگزاری فارس به نسخه ای از آن دست یافته است، برداشت از موجودی حساب برای تامین نیازهای ارزی احتیاطی کشور در شرایط بحرانی با تشخیص شورای عالی امنیت ملی و تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد بود.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، جزئیات پیشنهادی برنامه پنجم توسعه در ستاد هماهنگی و تلفیق برنامه پنجم در معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی احمدی نژاد مصوب شده و برای تصویب نهایی به شورای عالی تدوین برنامه پنجم و هیئت دولت ارائه شده است.
بر اساس این برنامه مصوب پیشنهادی که خبرگزاری فارس به نسخه ای از آن دست یافته است، برداشت از موجودی حساب برای تامین نیازهای ارزی احتیاطی کشور در شرایط بحرانی با تشخیص شورای عالی امنیت ملی و تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد بود.
زمینهچینی برای بازداشت کروبی وارد مرحله جدیدی شد
هیات سه نفره در نامهای از رئیس قوهقضائیه درخواست کرده تا با كسانی كه با اقدامات ضد امنيتی عليه نظام پس از انتخابات و در راستای ادامه همان خط و جريان با نشر اكاذيب و ايراد تهمت به حيثيت نظام لطمه زدهاند، برخورد عادلانه و قاطع صورت گيرد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، اعضای هیئت سه نفره قضایی رسیدگی به حوادث پس از انتخابات نتیجه بررسیهای خود و دیدار با كروبی را به رئیس قوه قضاییه ارائه كرد.
بنابر این گزارش، هیئت سه نفره قضایی به این جمعبندی رسیده است كه نه تنها هیچگونه مدركی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای كروبی وجود نداشته و ادعاهای مطرح شده بدون مستند و عاری از حقیقت است بلكه ادعاها و مدارك ارائه شده كاملاً ساختگی و برای انحراف افكار عمومی تنظیم شده است.
اعضاء هیئت سه نفره قضایی پس از بررسی اظهارات كروبی و بررسی مدارك وی نتیجه جلسات خود را به همراه 2 پیشنهاد به آیتالله لاریجانی ارائه كرد كه رئیس قوه قضائیه ضمن تقدیر و تشكر از زحمات هیئت سه نفره با پیشنهادات ارائه شده موافقت كرد. براساس پیشنهادات هیئت سه نفره مناسب است نتیجه گزارش این هیئت از طریق رسانههای جمعی به اطلاع عموم مردم رسانده شود.
هیئت سه نفره همچنین پیشنهاد كرده است كه گزارش به مرجع صالحه قضایی ارسال تا با مباشرین و معاونین و با كسانی كه در ادامه اقدامات ضد امنیتی علیه نظام پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و در راستای ادامه همان خط و جریان با نشر اكاذیب و ایراد تهمت و افترا علاوه بر تشویش اذهان عمومی به حیثیت و اعتبار نظام و بعضی از نهادهای نظام و همچنین موجب هتك حیثیت و حرمت بعضی از مردم شدهاند، برخورد عادلانه و قاطع صورت گیرد. با موافقت رئیس قوه قضاییه و پیشنهاد هیئت سه نفره متن گزارش این هیئت به شرح زیر منتشر شده است:
حضرت آیتالله لاریجانی (زیدعزه العالی)
ریاست محترم قوه قضاییه
سلام علیكم
در پی ارسال نامه از طرف آقای مهدی كروبی به حضرتعالی مبنی بر آزار و تجاوز جنسی به بعضی از افراد دستگیر شده در آشوبهای ماههای اخیر و ارجاع آن نامه به هیأت سه نفره برای پیگیری جدی و اعلام نتیجه به استحضار میرسد:
-پس از وصول نامه كروبی، ایشان بلافاصله برای اداء توضیح و ارائه مستندات موارد ادعایی جهت حضور در هیأت سه نفره به دفتر دادستان كل كشور فراخوانده شد.
-آقای كروبی در وقت مقرر در جمع هیأت در دادستانی كل حاضر و پس از اشاره به زمان انتخابات و بعد از آن در پاسخ این سؤال كه ادعا و مستندات شما مبنی بر تجاوز جنسی به بعضی از افراد دستگیر شده در آشوبهای اخیر چیست؟ توضیح دادند:
من مطالبی را در این خصوص شنیدهام و بر اثر فشار و ناراحتی روحی نامهای به آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم و پس از ده روز آن را روی سایت قرار دادم و آن را منتشر كردم.
سؤال شد افراد مورد نظر شما چه كسانی هستند و چگونه شما به این مسأله پی بردید؟
وی در پاسخ میگوید:
1-ترانه موسوی
من ترانه موسوی یا اعضاء خانواده او را ندیدهام و از افراد مرتبط با آقای میرحسین موسوی و اعضای كمیتهای كه من و آقای موسوی تشكیل دادهایم شنیدهام و خودم اطمینان ندارم و فقط صرفاً شنیدههای اینجانب است و در این مورد مستندی ندارم.
2-الف - ش
ابتدا از طریق افراد حزب خودمان یعنی حزب اعتماد ملی شنیدم كه این فرد گفته سه نفر مرا در خیابان جُردن سوار ماشین كردند و به محلی بردند. در آنجا افراد دیگری هم بودند كه من چشمهایم بسته بود كه هیچ كس را ندیدم و نمیشناسم مورد ضرب و شتم مكرر قرار گرفتم و به من درحالی كه ایستاده بودم و دستهایم بسته بود و از بالا آویزان كرده بودند به نحوی كه پاهایم به سختی به زمین میرسید به من تجاوز جنسی شد. من خودم این فرد را خواستم و اظهارات او را شنیدم و سپس یكی از اعضاء حزب اعتماد ملی اظهارات ایشان را روی یك لوح فشرده ضبط كرد كه یك نسخه از آن را به شما تحویل میدهم.
از آقای كروبی سؤال شد آقای الف -ش در چه روزی و در كدام یك از آشوبهای خیابانی دستگیر شده است؟
آقای كروبی پاسخ داد: نمیدانم من سؤال نكردم ولی در تظاهرات و درگیری نبود. میگوید در خیابان جردن تنها بودم و سه نفر مرا سوار یك ماشین كردند و بردند.
3-فرد سومی است كه ادعای تجاوز ندارد و من هم او را ندیدهام و فقط از افراد مرتبط با حزب اعتماد ملی و آقای میرحسین موسوی شنیدهام. این فرد هم در تظاهرات و درگیریها نبوده ولی گفته چند نفر مرا دستگیر كردند و به شدت مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند به صورتی كه سر و صورت و بسیاری از اعضاء بدنم زخم شده و خود خانواده او از همه اعضاء بدن او عكس گرفتهاند و من یك نسخه از این عكسها را به شما میدهم.
4-خانم م- الف
این خانم از طرف بچههای حزب اعتماد ملی به من معرفی شد و من با او صحبت كردم و او ادعای تجاوز جنسی ندارد ولی میگوید روز اول دستگیری مرا به اداره آگاهی بردند و در آنجا مورد ضرب و شتم و هتاكی قرار گرفتم و در مقابل عكسالعمل من لباس مرا كشیدند و دست آنها به بدن من برخورد كرد.
5-فرد دیگری به نام س - پ
این خانم فرزند شهید است و چند نفر از اعضاء خانوادة او شهید شدهاند و از طرفداران آقای موسوی بودند كه با مادرش شبانه تكبیر میگفتند. آمدهاند او را در منزل دستگیر كردهاند و سپس او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و پس از چند روز جنازه او را كه بخشی از قسمت پایین بدن او با اسید سوخته بوده مخفیانه به خاك سپردهاند. افراد آقای میرحسین به منزل او رفتهاند و شنیدهام آقای میرحسین موسوی در جلسه ختم او شركت كرده است و من هم قرار بود به منزل آنها بروم كه فرصت نشد و فرزندم به سراغ آنها رفت.
از آقای كروبی سؤال شد آیا آنچه در مورد این چند نفر شنیدهاید برای شما اطمینان حاصل شده كه این افراد را در درگیریها و آشوبهای بعد از انتخابات دستگیر و مورد ضرب و شتم و احیاناً تجاوز جنسی قرار دادهاند؟
آقای كروبی پاسخ داد: نه. من اطمینان ندارم و اینها شنیدههای من است ولی چون در انتخابات معترض بودم و ذهنیتی داشتم لذا هر كسی ادعایی داشت به سراغ او میرفتیم و یا آنها را دعوت میكردیم و با آنها صحبت میكردیم.
از آقای كروبی سؤال شد از چه زمانی به شما و یا حزب اعتماد ملی مراجعه كردند؟
آقای كروبی پاسخ داد: بعد از اینكه من نامه به آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم و پس از اینكه نامه را منتشر كردم و در سایت قرار دادم مراجعه كردند.
سؤال شد اگر اطمینان به مسائل مطروحه نداشتید و قبل از اینكه نامه بنویسید و روی سایت قرار دهید كسی به شما مراجعه نداشته و حرفی نزده است بر چه اساس و مبنایی نامه نوشتید و منتشر كردید و مطالبی كه اثبات آن نیاز به بررسیهای دقیق قضایی دارد كه مورد سوء استفاده همه دشمنان و بدخواهان قرار گرفت در نامه خود به نظام و نهادها نسبت دادید؟
آقای كروبی به اینگونه سؤالات كه به روشن شدن واقعیات كمك میكرد به شدت واكنش نشان میدادند و از موضوع ادعایی منحرف و به تقلب و امثال آن میپرداختند.
به آقای كروبی گفته شد احتمال نمیدهید افرادی مغرض و یا فرصتطلب بخواهند با طرح اینگونه مسایل ذهن مردم را با طرح مسایلی كه هیچ ارتباطی با مسائل بعد از انتخابات ندارد منحرف و موجب بیاعتمادی مردم به نظام و مسئولین شوند؟
آقای كروبی پاسخ داد: اگر واقعاً ثابت شود كه این موارد صحیح نبوده است خودم با كمال شجاعت به مردم میگویم من اشتباه كردم.
آقای كروبی پس از پایان جلسه 4 عدد لوح فشرده كه مدعی بود افراد حزب اعتماد ملی تهیه كردهاند جهت بررسی به هیأت تحویل دادند و مقرر شد پس از ملاحظه لوحهای فشرده و پیگیری موارد ادعایی درصورت لزوم مجدداً كروبی خواسته شود.
از همان روز موضوع با جدیت از طرف هیأت پیگیری شد، ابتدا لوح فشرده مربوط به الف -ش كه مورد ادعای اصلی و به اصطلاح مستند اصلی كروبی بود، ملاحظه شد.
نكات بسیار قابل توجه و تأملی در چگونگی تهیه و ساخت این لوح فشرده ملاحظه شد و به روشنی مشخص بود كه چه القائاتی به یاد شده صورت گرفته كه مشروح آن پیوست گزارش است و با توجه به نكات تأمل برانگیز مقرر شد به نحو مقتضی از الف -ش و تهیه كنندگان لوح فشرده تحقیق شود كه فردای همان روز از دفتر كروبی ازطریق سایت حزب اعتماد ملی اعلام شد الف -ش مفقود شده است.
در ادامه تحقیقات مشخص شد الف -ش كه مدعی هستند مفقود شده و حتی به ظاهر خانواده او هم از او اطلاعی ندارد به صورت مخفیانه با یكی از افراد مرتبط با كروبی و حزب اعتماد ملی به نام داوری كه یكی از تهیهكنندگان لوح فشرده و یكی از افراد معرفی كننده این فرد به كروبی بود در تماس است و از ناحیه آقای داوری راهنمایی میشود.
گرچه تحقیقات در زوایای مختلف این مورد ادامه دارد ولی تاكنون اجمالاً مشخص شده آقای الف- ش در هیچ یك از درگیریهای خیابانی دستگیر نشده و در هیچ یك از مراكز انتظامی و امنیتی سابقهای مبنی بر بازداشت و دستگیری ندارد و تهیه لوح فشرده نیز كاملاً با انگیزه سیاسی و البته خیلی ناشیانه تهیه شده است و در اظهارات الف - ش در این لوح فشرده ابهامات و تناقضات زیادی وجود دارد و شاید همین امر سبب شده كه بلافاصله او را مخفی كرده و مخفیانه از حزب اعتماد ملی با او در تماس هستند ولی اعلام میكنند كه او مفقود شده است.
در ادامه تحقیقات مشخص شد:
1-ادعای آقای كروبی به نقل از اطرافیان خود یا آقای میرحسین موسوی پایه و اساسی نداشته و عاری از حقیقت میباشد.
2-آقای كروبی درمورد خانم س -پ ادعا كرده بود كه فرزند جانباز شیمیایی است كه همراه مادرش شبانه الله اكبر میگفته او را دستگیر كردهاند و سپس او را مورد آزار قرار داده و پس از چند روز جنازه او را كه با اسید سوزانده شده بود مخفیانه به خاك سپردهاند و درخصوص همین س - پ سایتهای وابسته به آقایان میرحسین موسوی و كروبی و به رونویسی از سایتهای وابسته به این دو نفر رسانههای مختلف ضدانقلاب قلم فرسائیهای فراوانی علیه نظام و نهادها كردهاند كه به گوشهای از آن و نتیجة تحقیقات در این خصوص به شرح ذیل اشاره میشود:
در مورخه 8/6/88 دربرخی از سایتها چنین آمده است:
" افشاء نام و نشان یكی از شهدایی كه مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شد س- پ ( نام كامل در سایت ذكر شده است) قربانی جنایت لباس شخصیها، اطلاعات جدیدی درباره یك شهید گمنام جنبش سبز از دو روز قبل به موج سبز آزادی رسید كه در این دو روز جزئیات آن را مورد بررسی قرار دادیم و از صحت آن مطمئن شدیم س - پ تنها فرزند جانباز شهید ع - پ كه در یكی از شبهای پس از كودتا درحالی كه به الله اكبر گفتن شبانه بر پشت بام خانهشان بوده از سوی نیروهای لباس شخصی بسیج دستگیر شد و پس از بیست روز جنازه او در یكی از سردخانههای جنوب تهران از سوی مادرش شناسایی شد.
گفتنی است مراسم س - پ روز شنبه هفتم شهریور به صورت محدود در مسجد قلهك برگزارشد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده در این مراسم شركت كردند."
در اعلامیه به اصطلاح فوت این خانم آمده است:
... بدین وسیله درگذشت غنچه پرپرشده مرحومه س - پ تنها فرزند جانباز شهید ع - پ را به اطلاع اقوام و آشنایان میرساند.
در مورد مشارالیه تحقیق شد و مشخص شد:
1- پدر وی شهید نبوده و چند سال پیش فوت كرده و اصولاً (س - پ) تنها فرزند خانواده نیست و دختر شهید هم نیست.
2-مشارالیه با مادرش اختلاف داشته و از سال 86 تاكنون 6 مورد از منزل فراری شده و هر بار مادرش برای پیدا كردن او به مراكز انتظامی مراجعه داشته است و در مواردی پس از روزهایی به منزل برگشته و در چند مورد هم توسط مأمورین انتظامی با پسر و دختر دیگر دستگیر و زندانی و یا تحویل مادرش شده است كه گزارش مبسوط آن پیوست است.
در مورد اخیر مادر س - پ بنام الف - ع در 21/4/88 در نامهای به یكی از سران مینویسد:
... در روز شنبه 13/4/88 ساعت 13:45 برای تهیه دارو از منزل خارج شده بود. در هنگام بازگشت با عدم حضور دخترم مواجه شدم و از آن تاریخ تاكنون از او اطلاعی ندارد و استدعا دارم دستور دهید فرزندم را پیدا كنند.
3- از قرار اطلاع خانم مذكور چند روز پیش تماس میگیرد و میگوید من تا چند روز دیگر به منزل برمیگردم.
4- مادر وی از آنچه كه آقای كروبی و مرتبطین با آقای میرحسین موسوی و سایتهای مربوطه گفته و نوشتهاند اظهار بیاطلاعی میكند و میگوید نمیدانم دخترم دستگیر شده و یا مثل دفعات قبل از خانه بیرون رفته و هیچ اطلاعی از وضعیت او ندارم.
5- آنچه كه فعلاً قطعی است عدم حضور س - پ است كه مثل دفعات قبل از خانه فرار میكرده و سایر مسائل مطروحه از ناحیه آقای كروبی و افراد مرتبط با آقای میرحسین موسوی به هیچ وجه صحت ندارد.
8- مادر مشارالیه میگوید فردی با منزل ما تماس گرفت و گفت دخترت كشته شده و جنازه او را دفن كردهاند و تلفن را قطع كرد و خودش را معرفی نكرد. من كه از فرارهای قبلی دخترم بین همسایگان و آشنایان رنج میبردم و این بار نیز دخترم مدتی بود كه نبود و این تلفن هم بیشتر مرا نگران كرد موضوع را به یكی از همسایگان بنام اشراقی (كارمند بانك ملی و مرتبط با ستاد آقای میرحسین موسوی) و خانم كاشانی كه در جریان فرارهای قبلی دخترم بود در میان گذاشتم و قرار شد برای او جلسه ختمی بگیرم و كارهای بعدی را برای گرفتن مسجد و... آقای اشراقی دنبال كرد.
فردای آن روز كه مسأله را با آقای اشراقی مطرح كرده بودم و قرار شد جلسه ختم برقرار كنیم حدود ساعت 10 شب فردی بنام آقای مقیسه با منزل ما تماس گرفت و گفت به شما تسلیت میگویم و در مراسم شما هم شركت میكنیم. من گفتم شما را نمیشناسم آقای مقیسه گفت دختر شما كشته شده، جریان چیست؟ من تأكید كردم من اصلاً شما را نمیشناسم و اصلاً موضوع این نیست، آقای مقیسه تلفن را قطع كرد.
روزی كه در مسجد قلهك مراسم داشتیم وقتی مداح اعلام كرد آقای میرحسین موسوی شركت كرده من خیلی تعجب كردم و بعد به من اطلاع دادند كه آقای میرحسین میخواهد به منزل بیاید و تسلیت بگوید كه من قبول نكردم. از یك روز قبل از ختم و تا دو سه روز بعد مكرر افرادی كه خود را از طرف آقای میرحسین موسوی معرفی میكردند با من تماس میگرفتند و مطالبی را مطرح میكردند كه من در جریان نبودم و یا چیزهایی میگفتند كه من تكذیب میكردم.
روز سه شنبه 10/6/88 حدود ساعت 30/21 آقای مقیسه به درب منزل ما مراجعه كرد و گفت به همراه همسر جواد امام از طرف كمیته آقایان موسوی و كروبی برای دلجویی آمدهایم و به آقای كاتوزیان نماینده مجلس هم اطلاع داده شده كه او هم بیاید. من گفتم شما را نمیشناسم و در منزل تنها هستم و درب را باز نكردم. آقای مقیسه گفت چرا میترسید ما برای كمك به شما و پیگیری موضوع آمدهایم. من مخالفت كردم و اجازه ورود به منزل ندادم. آقای كاتوزیان نیز همان شب حدود ساعت 30/22 آمد و به او هم گفتم من در منزل تنها هستم و اجازه ورود ندارم.
با مشخص شدن موارد فوق آقای كروبی برای ساعت 14 روز 16/6/88 مجدداً به دادستانی كل كشور فراخوانده شد و با حضور در هیأت سه نفره به بیان نتیجه تحقیقات و نحوه رسیدگی پرداخته شد.
در ابتدای جلسه و قبل از بیان نتیجه تحقیقات هیأت از آقای كروبی پرسیده شد آیا ظرف این مدت غیر از آنچه در جلسه قبل گفتید مطلب دیگری درخصوص موارد ادعایی دارید یا نه؟
آقای كروبی جواب داد: ظاهراً س - پ دختر شهید نبوده و در این رابطه اشتباه شده، دختر خانمی با یك نفر دیگر به من مراجعه كرد و گفت من خواهر س - پ هستم و پدر ما شهید نشده است چند سال پیش فوت كرده و من میخواستم از چگونگی مرگ خواهرم مطلع شوم. من (كروبی) گفتم از چگونگی آن اطلاع ندارم و این مسائل را شنیدهام. گفت آدرس منزل آنها را به من بدهند گفتم چگونه آدرس خواهرت را ندارید. گفت: ما با زن پدرمان اختلاف شدید داشتیم و من رفت و آمد نمیكردم و آدرس او را ندارم.
من (كروبی) با بچهها تماس گرفتم و گفتم این خانم چنین میگوید كه پدرش شهید نشده است. آنها گفتند درست است پدرش شهید نشده. از آقای كروبی پرسیده شد كه چه كسی در جریان وضعیت این خانم بوده؟ آقای كروبی جواب داد: آقای مقیسه گفته پدر ایشان شهید نشده و نیز گفته ظاهراً دختر زنده است و تماس گرفته است.
با آقای كروبی به تفصیل و به صورت دوستانه صحبت شد و جزئیات تحقیقات با ایشان مرور شد و آقای كروبی قبول كرد مسائل مطروحه درمورد س -پ كاملاً بیاساس و با انگیزه سیاسی مطرح شده است. همچنین وقتی به آقای كروبی نكات مربوط به لوح فشرده آقای الف- ش مطرح شد و گفته شد دفتر شما بلافاصله پس از حضور شما در دادستانی اعلام كرد آقای الف -ش مفقود شده است، آقای كروبی گفت: آقای داوری از حزب اعتماد ملی و از نزدیكان من با چند نفر دیگر لوح فشرده را تهیه كردهاند و اكنون هم آقای الف -ش با آقای داوری در تماس میباشد.
چگونگی تحقیقات و بیپایه و اساس بودن موضوعات مطروحه درمورد ترانه موسوی نیز با آقای كروبی در میان گذاشته و گفته شد حال كه واقعیت برای شما مشخص شد حداقل در چند مورد ازجمله س -پ قبول دارید كه مطالب گفته شده خلاف بوده و مغرضانه چنین مطالب كذب و ناروایی علیه نظام و مردم تهیه و منتشر شده و بهترین دستمایه برای دشمنان قرار گرفته است و با توجه به صحبتی كه در جلسه قبل داشتید كه اگر برای شما ثابت شد موردی اشتباه بوده با شجاعت اعلام میكنید كه اشتباه كردهاید اكنون به نحو مقتضی برای مردم توضیح دهید شاید بخشی از آثار شوم این تهمت و افتراء بزرگ از بین برود، آقای كروبی پاسخ دادند من موارد دیگری هم دارم و هرگاه همه آنها برایم ثابت شود آن زمان اعلام اشتباه میكنم.
نتیجتاً از مجموع تحقیقات جامع میدانی بعمل آمده و استماع اظهارات آقای كروبی و بررسی دقیق لوحهای فشرده ارائه شده از ناحیه ایشان و تشكیل جلسات متعدد و فشرده و سایر اقدامات صورت گرفته كه مشروح آن به پیوست تقدیم میشود، هیأت به این جمعبندی رسید كه نه تنها هیچگونه مدركی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای آقای كروبی وجود نداشته و ادعاهای مطرح شده بدون مستند و عاری از حقیقت است بلكه ادعاها و مدارك ارائه شده كاملاً ساختگی و برای انحراف افكار عمومی تنظیم شده كه مراتب از طریق مراجع قضایی و امنیتی برای ریشهیابی موضوع در دست بررسی بوده كه نتیجه نهایی آن متعاقباً جهت تنویر افكار عمومی اعلام خواهد شد.
پیشنهاد:
1- نتیجه گزارش هیأت از طریق رسانههای جمعی به اطلاع عموم مردم رسانده شود.
2- گزارش به مرجع صالحه قضایی ارسال تا با مباشرین و معاونین و با كسانی كه در ادامه اقدامات ضد امنیتی علیه نظام پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و در راستای ادامه همان خط و جریان با نشر اكاذیب و ایراد تهمت و افترا علاوه بر تشویش اذهان عمومی به حیثیت و اعتبار نظام و بعضی از نهادهای نظام و همچنین موجب هتك حیثیت و حرمت بعضی از مردم شدهاند برخورد عادلانه و قاطع صورت گیرد.
اعضای هیأت سه نفره:
1- ابراهیم رئیسی، معاون اول رئیس قوه قضائیه
2- غلامحسین محسنی اژهای، دادستان كل كشور
3- علی خلفی، رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه
به گزارش خبرگزاری ایلنا، اعضای هیئت سه نفره قضایی رسیدگی به حوادث پس از انتخابات نتیجه بررسیهای خود و دیدار با كروبی را به رئیس قوه قضاییه ارائه كرد.
بنابر این گزارش، هیئت سه نفره قضایی به این جمعبندی رسیده است كه نه تنها هیچگونه مدركی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای كروبی وجود نداشته و ادعاهای مطرح شده بدون مستند و عاری از حقیقت است بلكه ادعاها و مدارك ارائه شده كاملاً ساختگی و برای انحراف افكار عمومی تنظیم شده است.
اعضاء هیئت سه نفره قضایی پس از بررسی اظهارات كروبی و بررسی مدارك وی نتیجه جلسات خود را به همراه 2 پیشنهاد به آیتالله لاریجانی ارائه كرد كه رئیس قوه قضائیه ضمن تقدیر و تشكر از زحمات هیئت سه نفره با پیشنهادات ارائه شده موافقت كرد. براساس پیشنهادات هیئت سه نفره مناسب است نتیجه گزارش این هیئت از طریق رسانههای جمعی به اطلاع عموم مردم رسانده شود.
هیئت سه نفره همچنین پیشنهاد كرده است كه گزارش به مرجع صالحه قضایی ارسال تا با مباشرین و معاونین و با كسانی كه در ادامه اقدامات ضد امنیتی علیه نظام پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و در راستای ادامه همان خط و جریان با نشر اكاذیب و ایراد تهمت و افترا علاوه بر تشویش اذهان عمومی به حیثیت و اعتبار نظام و بعضی از نهادهای نظام و همچنین موجب هتك حیثیت و حرمت بعضی از مردم شدهاند، برخورد عادلانه و قاطع صورت گیرد. با موافقت رئیس قوه قضاییه و پیشنهاد هیئت سه نفره متن گزارش این هیئت به شرح زیر منتشر شده است:
حضرت آیتالله لاریجانی (زیدعزه العالی)
ریاست محترم قوه قضاییه
سلام علیكم
در پی ارسال نامه از طرف آقای مهدی كروبی به حضرتعالی مبنی بر آزار و تجاوز جنسی به بعضی از افراد دستگیر شده در آشوبهای ماههای اخیر و ارجاع آن نامه به هیأت سه نفره برای پیگیری جدی و اعلام نتیجه به استحضار میرسد:
-پس از وصول نامه كروبی، ایشان بلافاصله برای اداء توضیح و ارائه مستندات موارد ادعایی جهت حضور در هیأت سه نفره به دفتر دادستان كل كشور فراخوانده شد.
-آقای كروبی در وقت مقرر در جمع هیأت در دادستانی كل حاضر و پس از اشاره به زمان انتخابات و بعد از آن در پاسخ این سؤال كه ادعا و مستندات شما مبنی بر تجاوز جنسی به بعضی از افراد دستگیر شده در آشوبهای اخیر چیست؟ توضیح دادند:
من مطالبی را در این خصوص شنیدهام و بر اثر فشار و ناراحتی روحی نامهای به آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم و پس از ده روز آن را روی سایت قرار دادم و آن را منتشر كردم.
سؤال شد افراد مورد نظر شما چه كسانی هستند و چگونه شما به این مسأله پی بردید؟
وی در پاسخ میگوید:
1-ترانه موسوی
من ترانه موسوی یا اعضاء خانواده او را ندیدهام و از افراد مرتبط با آقای میرحسین موسوی و اعضای كمیتهای كه من و آقای موسوی تشكیل دادهایم شنیدهام و خودم اطمینان ندارم و فقط صرفاً شنیدههای اینجانب است و در این مورد مستندی ندارم.
2-الف - ش
ابتدا از طریق افراد حزب خودمان یعنی حزب اعتماد ملی شنیدم كه این فرد گفته سه نفر مرا در خیابان جُردن سوار ماشین كردند و به محلی بردند. در آنجا افراد دیگری هم بودند كه من چشمهایم بسته بود كه هیچ كس را ندیدم و نمیشناسم مورد ضرب و شتم مكرر قرار گرفتم و به من درحالی كه ایستاده بودم و دستهایم بسته بود و از بالا آویزان كرده بودند به نحوی كه پاهایم به سختی به زمین میرسید به من تجاوز جنسی شد. من خودم این فرد را خواستم و اظهارات او را شنیدم و سپس یكی از اعضاء حزب اعتماد ملی اظهارات ایشان را روی یك لوح فشرده ضبط كرد كه یك نسخه از آن را به شما تحویل میدهم.
از آقای كروبی سؤال شد آقای الف -ش در چه روزی و در كدام یك از آشوبهای خیابانی دستگیر شده است؟
آقای كروبی پاسخ داد: نمیدانم من سؤال نكردم ولی در تظاهرات و درگیری نبود. میگوید در خیابان جردن تنها بودم و سه نفر مرا سوار یك ماشین كردند و بردند.
3-فرد سومی است كه ادعای تجاوز ندارد و من هم او را ندیدهام و فقط از افراد مرتبط با حزب اعتماد ملی و آقای میرحسین موسوی شنیدهام. این فرد هم در تظاهرات و درگیریها نبوده ولی گفته چند نفر مرا دستگیر كردند و به شدت مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند به صورتی كه سر و صورت و بسیاری از اعضاء بدنم زخم شده و خود خانواده او از همه اعضاء بدن او عكس گرفتهاند و من یك نسخه از این عكسها را به شما میدهم.
4-خانم م- الف
این خانم از طرف بچههای حزب اعتماد ملی به من معرفی شد و من با او صحبت كردم و او ادعای تجاوز جنسی ندارد ولی میگوید روز اول دستگیری مرا به اداره آگاهی بردند و در آنجا مورد ضرب و شتم و هتاكی قرار گرفتم و در مقابل عكسالعمل من لباس مرا كشیدند و دست آنها به بدن من برخورد كرد.
5-فرد دیگری به نام س - پ
این خانم فرزند شهید است و چند نفر از اعضاء خانوادة او شهید شدهاند و از طرفداران آقای موسوی بودند كه با مادرش شبانه تكبیر میگفتند. آمدهاند او را در منزل دستگیر كردهاند و سپس او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و پس از چند روز جنازه او را كه بخشی از قسمت پایین بدن او با اسید سوخته بوده مخفیانه به خاك سپردهاند. افراد آقای میرحسین به منزل او رفتهاند و شنیدهام آقای میرحسین موسوی در جلسه ختم او شركت كرده است و من هم قرار بود به منزل آنها بروم كه فرصت نشد و فرزندم به سراغ آنها رفت.
از آقای كروبی سؤال شد آیا آنچه در مورد این چند نفر شنیدهاید برای شما اطمینان حاصل شده كه این افراد را در درگیریها و آشوبهای بعد از انتخابات دستگیر و مورد ضرب و شتم و احیاناً تجاوز جنسی قرار دادهاند؟
آقای كروبی پاسخ داد: نه. من اطمینان ندارم و اینها شنیدههای من است ولی چون در انتخابات معترض بودم و ذهنیتی داشتم لذا هر كسی ادعایی داشت به سراغ او میرفتیم و یا آنها را دعوت میكردیم و با آنها صحبت میكردیم.
از آقای كروبی سؤال شد از چه زمانی به شما و یا حزب اعتماد ملی مراجعه كردند؟
آقای كروبی پاسخ داد: بعد از اینكه من نامه به آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم و پس از اینكه نامه را منتشر كردم و در سایت قرار دادم مراجعه كردند.
سؤال شد اگر اطمینان به مسائل مطروحه نداشتید و قبل از اینكه نامه بنویسید و روی سایت قرار دهید كسی به شما مراجعه نداشته و حرفی نزده است بر چه اساس و مبنایی نامه نوشتید و منتشر كردید و مطالبی كه اثبات آن نیاز به بررسیهای دقیق قضایی دارد كه مورد سوء استفاده همه دشمنان و بدخواهان قرار گرفت در نامه خود به نظام و نهادها نسبت دادید؟
آقای كروبی به اینگونه سؤالات كه به روشن شدن واقعیات كمك میكرد به شدت واكنش نشان میدادند و از موضوع ادعایی منحرف و به تقلب و امثال آن میپرداختند.
به آقای كروبی گفته شد احتمال نمیدهید افرادی مغرض و یا فرصتطلب بخواهند با طرح اینگونه مسایل ذهن مردم را با طرح مسایلی كه هیچ ارتباطی با مسائل بعد از انتخابات ندارد منحرف و موجب بیاعتمادی مردم به نظام و مسئولین شوند؟
آقای كروبی پاسخ داد: اگر واقعاً ثابت شود كه این موارد صحیح نبوده است خودم با كمال شجاعت به مردم میگویم من اشتباه كردم.
آقای كروبی پس از پایان جلسه 4 عدد لوح فشرده كه مدعی بود افراد حزب اعتماد ملی تهیه كردهاند جهت بررسی به هیأت تحویل دادند و مقرر شد پس از ملاحظه لوحهای فشرده و پیگیری موارد ادعایی درصورت لزوم مجدداً كروبی خواسته شود.
از همان روز موضوع با جدیت از طرف هیأت پیگیری شد، ابتدا لوح فشرده مربوط به الف -ش كه مورد ادعای اصلی و به اصطلاح مستند اصلی كروبی بود، ملاحظه شد.
نكات بسیار قابل توجه و تأملی در چگونگی تهیه و ساخت این لوح فشرده ملاحظه شد و به روشنی مشخص بود كه چه القائاتی به یاد شده صورت گرفته كه مشروح آن پیوست گزارش است و با توجه به نكات تأمل برانگیز مقرر شد به نحو مقتضی از الف -ش و تهیه كنندگان لوح فشرده تحقیق شود كه فردای همان روز از دفتر كروبی ازطریق سایت حزب اعتماد ملی اعلام شد الف -ش مفقود شده است.
در ادامه تحقیقات مشخص شد الف -ش كه مدعی هستند مفقود شده و حتی به ظاهر خانواده او هم از او اطلاعی ندارد به صورت مخفیانه با یكی از افراد مرتبط با كروبی و حزب اعتماد ملی به نام داوری كه یكی از تهیهكنندگان لوح فشرده و یكی از افراد معرفی كننده این فرد به كروبی بود در تماس است و از ناحیه آقای داوری راهنمایی میشود.
گرچه تحقیقات در زوایای مختلف این مورد ادامه دارد ولی تاكنون اجمالاً مشخص شده آقای الف- ش در هیچ یك از درگیریهای خیابانی دستگیر نشده و در هیچ یك از مراكز انتظامی و امنیتی سابقهای مبنی بر بازداشت و دستگیری ندارد و تهیه لوح فشرده نیز كاملاً با انگیزه سیاسی و البته خیلی ناشیانه تهیه شده است و در اظهارات الف - ش در این لوح فشرده ابهامات و تناقضات زیادی وجود دارد و شاید همین امر سبب شده كه بلافاصله او را مخفی كرده و مخفیانه از حزب اعتماد ملی با او در تماس هستند ولی اعلام میكنند كه او مفقود شده است.
در ادامه تحقیقات مشخص شد:
1-ادعای آقای كروبی به نقل از اطرافیان خود یا آقای میرحسین موسوی پایه و اساسی نداشته و عاری از حقیقت میباشد.
2-آقای كروبی درمورد خانم س -پ ادعا كرده بود كه فرزند جانباز شیمیایی است كه همراه مادرش شبانه الله اكبر میگفته او را دستگیر كردهاند و سپس او را مورد آزار قرار داده و پس از چند روز جنازه او را كه با اسید سوزانده شده بود مخفیانه به خاك سپردهاند و درخصوص همین س - پ سایتهای وابسته به آقایان میرحسین موسوی و كروبی و به رونویسی از سایتهای وابسته به این دو نفر رسانههای مختلف ضدانقلاب قلم فرسائیهای فراوانی علیه نظام و نهادها كردهاند كه به گوشهای از آن و نتیجة تحقیقات در این خصوص به شرح ذیل اشاره میشود:
در مورخه 8/6/88 دربرخی از سایتها چنین آمده است:
" افشاء نام و نشان یكی از شهدایی كه مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شد س- پ ( نام كامل در سایت ذكر شده است) قربانی جنایت لباس شخصیها، اطلاعات جدیدی درباره یك شهید گمنام جنبش سبز از دو روز قبل به موج سبز آزادی رسید كه در این دو روز جزئیات آن را مورد بررسی قرار دادیم و از صحت آن مطمئن شدیم س - پ تنها فرزند جانباز شهید ع - پ كه در یكی از شبهای پس از كودتا درحالی كه به الله اكبر گفتن شبانه بر پشت بام خانهشان بوده از سوی نیروهای لباس شخصی بسیج دستگیر شد و پس از بیست روز جنازه او در یكی از سردخانههای جنوب تهران از سوی مادرش شناسایی شد.
گفتنی است مراسم س - پ روز شنبه هفتم شهریور به صورت محدود در مسجد قلهك برگزارشد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده در این مراسم شركت كردند."
در اعلامیه به اصطلاح فوت این خانم آمده است:
... بدین وسیله درگذشت غنچه پرپرشده مرحومه س - پ تنها فرزند جانباز شهید ع - پ را به اطلاع اقوام و آشنایان میرساند.
در مورد مشارالیه تحقیق شد و مشخص شد:
1- پدر وی شهید نبوده و چند سال پیش فوت كرده و اصولاً (س - پ) تنها فرزند خانواده نیست و دختر شهید هم نیست.
2-مشارالیه با مادرش اختلاف داشته و از سال 86 تاكنون 6 مورد از منزل فراری شده و هر بار مادرش برای پیدا كردن او به مراكز انتظامی مراجعه داشته است و در مواردی پس از روزهایی به منزل برگشته و در چند مورد هم توسط مأمورین انتظامی با پسر و دختر دیگر دستگیر و زندانی و یا تحویل مادرش شده است كه گزارش مبسوط آن پیوست است.
در مورد اخیر مادر س - پ بنام الف - ع در 21/4/88 در نامهای به یكی از سران مینویسد:
... در روز شنبه 13/4/88 ساعت 13:45 برای تهیه دارو از منزل خارج شده بود. در هنگام بازگشت با عدم حضور دخترم مواجه شدم و از آن تاریخ تاكنون از او اطلاعی ندارد و استدعا دارم دستور دهید فرزندم را پیدا كنند.
3- از قرار اطلاع خانم مذكور چند روز پیش تماس میگیرد و میگوید من تا چند روز دیگر به منزل برمیگردم.
4- مادر وی از آنچه كه آقای كروبی و مرتبطین با آقای میرحسین موسوی و سایتهای مربوطه گفته و نوشتهاند اظهار بیاطلاعی میكند و میگوید نمیدانم دخترم دستگیر شده و یا مثل دفعات قبل از خانه بیرون رفته و هیچ اطلاعی از وضعیت او ندارم.
5- آنچه كه فعلاً قطعی است عدم حضور س - پ است كه مثل دفعات قبل از خانه فرار میكرده و سایر مسائل مطروحه از ناحیه آقای كروبی و افراد مرتبط با آقای میرحسین موسوی به هیچ وجه صحت ندارد.
8- مادر مشارالیه میگوید فردی با منزل ما تماس گرفت و گفت دخترت كشته شده و جنازه او را دفن كردهاند و تلفن را قطع كرد و خودش را معرفی نكرد. من كه از فرارهای قبلی دخترم بین همسایگان و آشنایان رنج میبردم و این بار نیز دخترم مدتی بود كه نبود و این تلفن هم بیشتر مرا نگران كرد موضوع را به یكی از همسایگان بنام اشراقی (كارمند بانك ملی و مرتبط با ستاد آقای میرحسین موسوی) و خانم كاشانی كه در جریان فرارهای قبلی دخترم بود در میان گذاشتم و قرار شد برای او جلسه ختمی بگیرم و كارهای بعدی را برای گرفتن مسجد و... آقای اشراقی دنبال كرد.
فردای آن روز كه مسأله را با آقای اشراقی مطرح كرده بودم و قرار شد جلسه ختم برقرار كنیم حدود ساعت 10 شب فردی بنام آقای مقیسه با منزل ما تماس گرفت و گفت به شما تسلیت میگویم و در مراسم شما هم شركت میكنیم. من گفتم شما را نمیشناسم آقای مقیسه گفت دختر شما كشته شده، جریان چیست؟ من تأكید كردم من اصلاً شما را نمیشناسم و اصلاً موضوع این نیست، آقای مقیسه تلفن را قطع كرد.
روزی كه در مسجد قلهك مراسم داشتیم وقتی مداح اعلام كرد آقای میرحسین موسوی شركت كرده من خیلی تعجب كردم و بعد به من اطلاع دادند كه آقای میرحسین میخواهد به منزل بیاید و تسلیت بگوید كه من قبول نكردم. از یك روز قبل از ختم و تا دو سه روز بعد مكرر افرادی كه خود را از طرف آقای میرحسین موسوی معرفی میكردند با من تماس میگرفتند و مطالبی را مطرح میكردند كه من در جریان نبودم و یا چیزهایی میگفتند كه من تكذیب میكردم.
روز سه شنبه 10/6/88 حدود ساعت 30/21 آقای مقیسه به درب منزل ما مراجعه كرد و گفت به همراه همسر جواد امام از طرف كمیته آقایان موسوی و كروبی برای دلجویی آمدهایم و به آقای كاتوزیان نماینده مجلس هم اطلاع داده شده كه او هم بیاید. من گفتم شما را نمیشناسم و در منزل تنها هستم و درب را باز نكردم. آقای مقیسه گفت چرا میترسید ما برای كمك به شما و پیگیری موضوع آمدهایم. من مخالفت كردم و اجازه ورود به منزل ندادم. آقای كاتوزیان نیز همان شب حدود ساعت 30/22 آمد و به او هم گفتم من در منزل تنها هستم و اجازه ورود ندارم.
با مشخص شدن موارد فوق آقای كروبی برای ساعت 14 روز 16/6/88 مجدداً به دادستانی كل كشور فراخوانده شد و با حضور در هیأت سه نفره به بیان نتیجه تحقیقات و نحوه رسیدگی پرداخته شد.
در ابتدای جلسه و قبل از بیان نتیجه تحقیقات هیأت از آقای كروبی پرسیده شد آیا ظرف این مدت غیر از آنچه در جلسه قبل گفتید مطلب دیگری درخصوص موارد ادعایی دارید یا نه؟
آقای كروبی جواب داد: ظاهراً س - پ دختر شهید نبوده و در این رابطه اشتباه شده، دختر خانمی با یك نفر دیگر به من مراجعه كرد و گفت من خواهر س - پ هستم و پدر ما شهید نشده است چند سال پیش فوت كرده و من میخواستم از چگونگی مرگ خواهرم مطلع شوم. من (كروبی) گفتم از چگونگی آن اطلاع ندارم و این مسائل را شنیدهام. گفت آدرس منزل آنها را به من بدهند گفتم چگونه آدرس خواهرت را ندارید. گفت: ما با زن پدرمان اختلاف شدید داشتیم و من رفت و آمد نمیكردم و آدرس او را ندارم.
من (كروبی) با بچهها تماس گرفتم و گفتم این خانم چنین میگوید كه پدرش شهید نشده است. آنها گفتند درست است پدرش شهید نشده. از آقای كروبی پرسیده شد كه چه كسی در جریان وضعیت این خانم بوده؟ آقای كروبی جواب داد: آقای مقیسه گفته پدر ایشان شهید نشده و نیز گفته ظاهراً دختر زنده است و تماس گرفته است.
با آقای كروبی به تفصیل و به صورت دوستانه صحبت شد و جزئیات تحقیقات با ایشان مرور شد و آقای كروبی قبول كرد مسائل مطروحه درمورد س -پ كاملاً بیاساس و با انگیزه سیاسی مطرح شده است. همچنین وقتی به آقای كروبی نكات مربوط به لوح فشرده آقای الف- ش مطرح شد و گفته شد دفتر شما بلافاصله پس از حضور شما در دادستانی اعلام كرد آقای الف -ش مفقود شده است، آقای كروبی گفت: آقای داوری از حزب اعتماد ملی و از نزدیكان من با چند نفر دیگر لوح فشرده را تهیه كردهاند و اكنون هم آقای الف -ش با آقای داوری در تماس میباشد.
چگونگی تحقیقات و بیپایه و اساس بودن موضوعات مطروحه درمورد ترانه موسوی نیز با آقای كروبی در میان گذاشته و گفته شد حال كه واقعیت برای شما مشخص شد حداقل در چند مورد ازجمله س -پ قبول دارید كه مطالب گفته شده خلاف بوده و مغرضانه چنین مطالب كذب و ناروایی علیه نظام و مردم تهیه و منتشر شده و بهترین دستمایه برای دشمنان قرار گرفته است و با توجه به صحبتی كه در جلسه قبل داشتید كه اگر برای شما ثابت شد موردی اشتباه بوده با شجاعت اعلام میكنید كه اشتباه كردهاید اكنون به نحو مقتضی برای مردم توضیح دهید شاید بخشی از آثار شوم این تهمت و افتراء بزرگ از بین برود، آقای كروبی پاسخ دادند من موارد دیگری هم دارم و هرگاه همه آنها برایم ثابت شود آن زمان اعلام اشتباه میكنم.
نتیجتاً از مجموع تحقیقات جامع میدانی بعمل آمده و استماع اظهارات آقای كروبی و بررسی دقیق لوحهای فشرده ارائه شده از ناحیه ایشان و تشكیل جلسات متعدد و فشرده و سایر اقدامات صورت گرفته كه مشروح آن به پیوست تقدیم میشود، هیأت به این جمعبندی رسید كه نه تنها هیچگونه مدركی دال بر تجاوز جنسی به افراد مورد ادعای آقای كروبی وجود نداشته و ادعاهای مطرح شده بدون مستند و عاری از حقیقت است بلكه ادعاها و مدارك ارائه شده كاملاً ساختگی و برای انحراف افكار عمومی تنظیم شده كه مراتب از طریق مراجع قضایی و امنیتی برای ریشهیابی موضوع در دست بررسی بوده كه نتیجه نهایی آن متعاقباً جهت تنویر افكار عمومی اعلام خواهد شد.
پیشنهاد:
1- نتیجه گزارش هیأت از طریق رسانههای جمعی به اطلاع عموم مردم رسانده شود.
2- گزارش به مرجع صالحه قضایی ارسال تا با مباشرین و معاونین و با كسانی كه در ادامه اقدامات ضد امنیتی علیه نظام پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و در راستای ادامه همان خط و جریان با نشر اكاذیب و ایراد تهمت و افترا علاوه بر تشویش اذهان عمومی به حیثیت و اعتبار نظام و بعضی از نهادهای نظام و همچنین موجب هتك حیثیت و حرمت بعضی از مردم شدهاند برخورد عادلانه و قاطع صورت گیرد.
اعضای هیأت سه نفره:
1- ابراهیم رئیسی، معاون اول رئیس قوه قضائیه
2- غلامحسین محسنی اژهای، دادستان كل كشور
3- علی خلفی، رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه
اشتراک در:
پستها (Atom)