ا.ز.ل:
تو ایستادهای
و میبینی ما را
از پشت این عکسها
که تو را میبینیم
در بیدادگاه
چشمهای تو
دو کاسهی خون
نگاه تو اما دریاست
تو ایستادهای
و آن چشمها پرواز میکند
تو ایستادهای
ما خم میشویم
قامت قلمات دریا
کلامت جوهر دارد
تو ایستادهای
و میدانی ما
انگار سیل آمده باشد
ما را برده باشد
در اندوه تو
و چشمهای ما
که بارها باریدند
در آن عکسهای غمگین
سیاه
در این بیدادگاه است
میبینیم
تو در برابر آنها
ایستادهای
10/6/ سال بد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر