علی مرداد:
در طول چند ماه اخیر شاید به اندازه ی چند قرن، تاریخ از سرگذرانده ایم، به اندازه ی چند قرن ستم و سرکوب تحمل کرده ایم، به اندازه ی چند قرن دروغ و حیله و دژخیمی تحویل گرفته ایم، به اندازه ی چند قرن ندانم کاری و کژتابی و ویران گری تجربه کرده ایم و هنوز خبر روزهای سخت تر و " حوادث سهمگین تر" دست به دست می شود. نمی دانم ما تاریخ را از دست داده بودیم یا تاریخ ما را که این همه فشرده، انباشته و سنگین به هم رسیده ایم .در این میان حمالان قدرت، هم چنان سبک سرانه سرکوب گری می کنند و ما ایرانی ها که واژه ها و رنگ ها و دست هایمان حکایت این است که "همدیگر را دوباره پیدا کرده ایم" در تب و تاب یافتن نقش انسانی مان هستیم که از آبشخور با هم بودنمان بر می آید تا سیاهی لشگری دوران بدون هم زیستن را ترک کنیم.
هرچند روزگار این همه سخت و دشوار گذشته و حتی خواهد گذشت اما روزها طعم دیگری دارند و گوشه ی شبهای ما پر از بی تابی برای کسان دیگری است که شهید شده اند یا زخم خورده یا اسیرند و این روزها و شب ها، سال ها بود که دست نداده بود و ما در بی تفاوتی خود خواسته از کنارِ بودن هم، فقط گذشته بودیم.ایرانی بودن امروز بیش از همیشه معنای گستردگی و گشودگی به خود گرفته تا تاوان چند هزار سال سرکردگی و سر مایگی قدرت را در پیشینه ی تاریخ اش، یک جا بپردازد.عقده ی کور قدرمآبی در نهان گاه تاریخ و ذهن ما هنوز جا خوش کرده و انگار تا ایرانی بودن به مرز گسترده و گشوده ی با هم بودن نرسد، گذران زمان بدون سلطان و ولایت و رهبری و یا هر نام دیگری از این عقده گشایی مزمن، ممکن نخواهد بود.
رخداد های این چند ماه به رخ مان کشید که برای ادامه ی ایرانی بودن نیازمند گستردن خانه هایمان تا حد سرزمین مان و گشودن ذهن هایمان به روی مردمان مان هستیم تا رهایی و آزادی از دیوار های بلند کهن که هر چه بیشتر ما را از بدون هم زیستن سر ریز و خوش باش می کرد، به دست آید. زندان اوین امروز شاید نمودی از ذهن جمعی ماست و سلول های تنگ و تاریک آن نمادی از ذهن های به تنگ افتاده ی ما مردمانی است که سال های سال در فاصله ای طاقت فرسا از هم و در غریزه ای بی خیال از دیگران زیست می کردیم. و اکنون این ریاضت و سلوک جمعی ماست که از دوران خاکستری به در آییم و به زمان سبز بپیوندیم.
اکنون و این چند ماهه دستانمان رنگ گرفته، واژه هایمان معنا پیدا کرده و قدم هایمان به هم رسیده تا تاوان گذشته ی بدون هم را با هم بپردازیم. ایرانی بودن امروز آمیزه ای است از گستردگی و گشودگی تا شاید به جای اینکه شعار دهیم "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم" فریاد بر آریم : بترسید بترسید ما همه با هم هستیم .
اعلام پرده آخر توسط رهبر در نماز جمعه؛دستگیری و سرکوب سران جنبش راه سبز
حنا حکیمی:
نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله خامنهای برگزارشد.
به گزارش خبرگزاریها در مراسم نماز جمعه این هفته که همزمان با ایام شهادت حضرت علی برگزار شد روسای سه قوه، شماری از مقامات ارشد دولتی و همچنین محسن رضایی حضور داشتند و از ساعاتی قبل از حضور آیت الله خامنهای، گروه های نماز گزار از نقاط مختلف در محل برگزاری نماز حاضر شده بودند.
آیت الله خامنهای خطبه اول خود را در انقلاب ساعت 12:45 آغاز کرد و نمازگزاران و خویش را به تقوا توصیه كرد.
او در این خطبه به شرح خصوصیات حضرت علی پرداخت و با تاکید بر اخلاقی بودن حکومت امام اول شیعیان، گفت که جدایی دین از سیاست باعث «غیراخلاقی شدن» سیاست می شود و افزود که این خصوصیت را در نظام های سکولار می توان مشاهده کرد.
رهبر جمهوری اسلامی در خطبه دوم نماز خطاب به جریانهای سیاسی، شخصیتهای سابق سیاسی، اختلافها در میان مسوولان را به قسم اختلاف نظر ناشی از مبانی عقاید، اختلاف بر سر منافع و اختلاف براساس سلایق و دیدگاهها عنوان کرد و به برخوردهای آیت الله خمینی با این تعارضها و اختلافات اشاره نمود.
او وجود منتقدین در چارچوب نظام اسلامی را مفید ارزیابی کرد و در عین حال تاكید نمود كه اگر كسی با امنیت و مبانی نظام مخالفت كند نظام در مقابل او میایستد. به نوشته ایسنا در این هنگام نمازگزاران یكپارچه تكبیر سر دادند.
اشاره به روز قدس در خطبههای نماز جمعه
آیت الله خامنهای در ادامه خطبههای خود به بحث روز قدس اشاره كرد و آن را از برجستهترین یادگارهای «امام راحل» نامید و از مردم تهران و شهرستانهای مختلف خواست تا در راهپیمایی این روز كه در جمعه آخر ماه مبارك رمضان برگزار میشود حضور جدی پیدا كنند.
او همچنین تاكید كرد كه «روز قدس مظهر وحدت ایران است» و در ادامه خطاب به نمازگزاران و مردم ایران هشدار داد «مراقب باشید كه كسانی برای ایجاد تفرقه در این روز از فرصت استفاده نكنند.»
ایسنا همچنین نوشت که در این هنگام نمازگزاران با فریادهای «مرگ بر اسراییل» حمایت خود را گفتههای رهبر و مقتدای خویش اعلام كردند.
برخورد با مخالفان در جمهوری اسلامی
آیت الله خامنه ای در خطبه دوم به سالگرد درگذشت آیت الله محمود طالقانی و آیت الله مدنی اشاره کرد و افزود که مخاطب اصلی این خطبه جریان ها، شخصیت ها و مسئولان سیاسی سابق و فعلی هستند.
او اضافه کرد: «این افراد کسانی هستند که تا کنون در درون نظام اسلامی مورد تایید بوده و شخصیت های درون و جزء نظام محسوب می شده اند.»
رهبری در مورد اختلاف در جمهوری اسلامی گفت: مفاهیم درون و برون نظام، شعارهای تبلیغاتی نیست بلکه بر اساس «شاخص های عقیدتی و علمی» مشخص شده و در مورد تفاوت نظرات در دوران پس از انقلاب، گفت که در خلال سی سال گذشته، گاه در داخل نظام انشعاب ها و تعارض هایی بروز کرده که برخی زیانبار بوده و برخی دیگر حل و فصل شده و برای انقلاب و کشور باری درست نکرده است.
به گفته خامنهای «آیت الله خمینی با این افراد نخست با مدارا رفتار می کرد اما در مواردی که این اختلاف نظرها، به درگیری با نظام و انقلاب و پشت کردن به مبانی انقلاب منجر می شد، شدت عمل به خرج می داد.»
رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به تحمل پذیری حکومت ایران گفت که «اقلیت های دینی به رسمیت شناخته شده، که اندیشه ای متفاوت دارند، در حفظ اندیشه خود آزاد هستند و حتی در مجلس نماینده دارند.»
آیت الله خامنهای انتقاد از مسئولین دولتی «در چارچوب نظام» و با پذیرش اصول انقلاب، مانند قانون اساسی، رهنمودهای آیت الله خمینی و سیاست های کلی نظام را که، براساس قانون اساسی توسط رهبر تعیین می شود، قابل پذیرش نامید.
با این وجود او هشدار داد که: «نظام با چنین اختلافات نظری برخورد نمی کند اما آنچه را که اخلال در امنیت مردم و ایجاد اختلاف و تبلیغات منفی خواند مردود دانست و گفت نظام در برابر چنین اقداماتی می ایستد.»
وی با اشاره به اینکه «نظام جمهوری اسلامی هم مانند افراد، در برابر تهمت و مرزشکنی حق دفاع از خود رادارد» افزود: که حتی در کشورهای دارای نظام های دموکراتیک هم، احزاب مختلف علیه مبانی نظام مبارزه نمی کنند و برخورد با نظام جواب تند دارد.
آیت الله خامنه ای در مورد حوادث پیش آمده پس از انتخابات گفت: تمام بلواهایی که در دوره بعد از انتخابات پیش آمد برای این بود که پشتوانه مردمی را از انقلاب بگیرند.
او افزود: شرکت گسترده مردم در انتخابات اخیر نشانه حمایت آنان از نظام است ولی رسانهها و دشمنان خارجی این واقعیت را نادیده می گیرند و می گویند که حمایت مردمی از نظام سلب شده است.
رهبر جمهوری اسلامی همچنین پیش بینی کرد که برخلاف تبلیغات دشمنان و «بیخبران داخلی» در انتخابات آینده هم مردم به طور گسترده شرکت خواهند کرد.
آیت الله خامنه ای اشاره کرد که «نباید از تبلیغات خارجی و مخالفت های داخلی متوحش شد زیرا تمامی حکومت های جهان و از جمله جمهوری اسلامی، موافقان و مخالفانی دارند.»
با این وجود او مدعی شد که مخالفان جمهوری اسلامی را سرمایه داران و مستبدان، آمریکا و بریتانیا تشکیل می دهند و اظهار داشت که مردم مسلمان و غیر مسلمان جهان، فلسطینیان و ملت های عرب دوستدار این نظام هستند.
رهبر جمهوری اسلامی در انتهای خطبههای خود از جوانان خواست که برای حفظ این نظام تلاش کنند چرا که جمهوری اسلامی دارای اقتدار بین المللی و تامین کننده رفاه دنیوی و رستگاری اخروی است و افزود که در خلال ده سال اخیر، تلاش هایی صورت گرفت تا شعارهای انقلاب را نادیده بگیرند اما مقاومت و اقدام مردم مانع از به ثمر رسیدن این تلاش ها شد.
نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله خامنهای برگزارشد.
به گزارش خبرگزاریها در مراسم نماز جمعه این هفته که همزمان با ایام شهادت حضرت علی برگزار شد روسای سه قوه، شماری از مقامات ارشد دولتی و همچنین محسن رضایی حضور داشتند و از ساعاتی قبل از حضور آیت الله خامنهای، گروه های نماز گزار از نقاط مختلف در محل برگزاری نماز حاضر شده بودند.
آیت الله خامنهای خطبه اول خود را در انقلاب ساعت 12:45 آغاز کرد و نمازگزاران و خویش را به تقوا توصیه كرد.
او در این خطبه به شرح خصوصیات حضرت علی پرداخت و با تاکید بر اخلاقی بودن حکومت امام اول شیعیان، گفت که جدایی دین از سیاست باعث «غیراخلاقی شدن» سیاست می شود و افزود که این خصوصیت را در نظام های سکولار می توان مشاهده کرد.
رهبر جمهوری اسلامی در خطبه دوم نماز خطاب به جریانهای سیاسی، شخصیتهای سابق سیاسی، اختلافها در میان مسوولان را به قسم اختلاف نظر ناشی از مبانی عقاید، اختلاف بر سر منافع و اختلاف براساس سلایق و دیدگاهها عنوان کرد و به برخوردهای آیت الله خمینی با این تعارضها و اختلافات اشاره نمود.
او وجود منتقدین در چارچوب نظام اسلامی را مفید ارزیابی کرد و در عین حال تاكید نمود كه اگر كسی با امنیت و مبانی نظام مخالفت كند نظام در مقابل او میایستد. به نوشته ایسنا در این هنگام نمازگزاران یكپارچه تكبیر سر دادند.
اشاره به روز قدس در خطبههای نماز جمعه
آیت الله خامنهای در ادامه خطبههای خود به بحث روز قدس اشاره كرد و آن را از برجستهترین یادگارهای «امام راحل» نامید و از مردم تهران و شهرستانهای مختلف خواست تا در راهپیمایی این روز كه در جمعه آخر ماه مبارك رمضان برگزار میشود حضور جدی پیدا كنند.
او همچنین تاكید كرد كه «روز قدس مظهر وحدت ایران است» و در ادامه خطاب به نمازگزاران و مردم ایران هشدار داد «مراقب باشید كه كسانی برای ایجاد تفرقه در این روز از فرصت استفاده نكنند.»
ایسنا همچنین نوشت که در این هنگام نمازگزاران با فریادهای «مرگ بر اسراییل» حمایت خود را گفتههای رهبر و مقتدای خویش اعلام كردند.
برخورد با مخالفان در جمهوری اسلامی
آیت الله خامنه ای در خطبه دوم به سالگرد درگذشت آیت الله محمود طالقانی و آیت الله مدنی اشاره کرد و افزود که مخاطب اصلی این خطبه جریان ها، شخصیت ها و مسئولان سیاسی سابق و فعلی هستند.
او اضافه کرد: «این افراد کسانی هستند که تا کنون در درون نظام اسلامی مورد تایید بوده و شخصیت های درون و جزء نظام محسوب می شده اند.»
رهبری در مورد اختلاف در جمهوری اسلامی گفت: مفاهیم درون و برون نظام، شعارهای تبلیغاتی نیست بلکه بر اساس «شاخص های عقیدتی و علمی» مشخص شده و در مورد تفاوت نظرات در دوران پس از انقلاب، گفت که در خلال سی سال گذشته، گاه در داخل نظام انشعاب ها و تعارض هایی بروز کرده که برخی زیانبار بوده و برخی دیگر حل و فصل شده و برای انقلاب و کشور باری درست نکرده است.
به گفته خامنهای «آیت الله خمینی با این افراد نخست با مدارا رفتار می کرد اما در مواردی که این اختلاف نظرها، به درگیری با نظام و انقلاب و پشت کردن به مبانی انقلاب منجر می شد، شدت عمل به خرج می داد.»
رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به تحمل پذیری حکومت ایران گفت که «اقلیت های دینی به رسمیت شناخته شده، که اندیشه ای متفاوت دارند، در حفظ اندیشه خود آزاد هستند و حتی در مجلس نماینده دارند.»
آیت الله خامنهای انتقاد از مسئولین دولتی «در چارچوب نظام» و با پذیرش اصول انقلاب، مانند قانون اساسی، رهنمودهای آیت الله خمینی و سیاست های کلی نظام را که، براساس قانون اساسی توسط رهبر تعیین می شود، قابل پذیرش نامید.
با این وجود او هشدار داد که: «نظام با چنین اختلافات نظری برخورد نمی کند اما آنچه را که اخلال در امنیت مردم و ایجاد اختلاف و تبلیغات منفی خواند مردود دانست و گفت نظام در برابر چنین اقداماتی می ایستد.»
وی با اشاره به اینکه «نظام جمهوری اسلامی هم مانند افراد، در برابر تهمت و مرزشکنی حق دفاع از خود رادارد» افزود: که حتی در کشورهای دارای نظام های دموکراتیک هم، احزاب مختلف علیه مبانی نظام مبارزه نمی کنند و برخورد با نظام جواب تند دارد.
آیت الله خامنه ای در مورد حوادث پیش آمده پس از انتخابات گفت: تمام بلواهایی که در دوره بعد از انتخابات پیش آمد برای این بود که پشتوانه مردمی را از انقلاب بگیرند.
او افزود: شرکت گسترده مردم در انتخابات اخیر نشانه حمایت آنان از نظام است ولی رسانهها و دشمنان خارجی این واقعیت را نادیده می گیرند و می گویند که حمایت مردمی از نظام سلب شده است.
رهبر جمهوری اسلامی همچنین پیش بینی کرد که برخلاف تبلیغات دشمنان و «بیخبران داخلی» در انتخابات آینده هم مردم به طور گسترده شرکت خواهند کرد.
آیت الله خامنه ای اشاره کرد که «نباید از تبلیغات خارجی و مخالفت های داخلی متوحش شد زیرا تمامی حکومت های جهان و از جمله جمهوری اسلامی، موافقان و مخالفانی دارند.»
با این وجود او مدعی شد که مخالفان جمهوری اسلامی را سرمایه داران و مستبدان، آمریکا و بریتانیا تشکیل می دهند و اظهار داشت که مردم مسلمان و غیر مسلمان جهان، فلسطینیان و ملت های عرب دوستدار این نظام هستند.
رهبر جمهوری اسلامی در انتهای خطبههای خود از جوانان خواست که برای حفظ این نظام تلاش کنند چرا که جمهوری اسلامی دارای اقتدار بین المللی و تامین کننده رفاه دنیوی و رستگاری اخروی است و افزود که در خلال ده سال اخیر، تلاش هایی صورت گرفت تا شعارهای انقلاب را نادیده بگیرند اما مقاومت و اقدام مردم مانع از به ثمر رسیدن این تلاش ها شد.
مقاومت شبکهای شادمانه و پر امید
این یادداشت خواندنی را آقای سید رضا قاضینوری، دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه تهران، برای «موج سبز آزادی» ارسال کرده است. او این نوشته را به الهام از بیانیه شماره 11 مهندس موسوی به رشتهی تحریر درآورده و ما نیز به جهت اهمیت این بحث و شیوایی قلم و اندیشهی نگارنده، این نوشته را در ستون «سخن اول» سایت منتشر میکنیم و از دیدگاههای دیگر علاقهمندان دربارهی این موضوع نیز استقبال میکنیم.
خود تغییری باش که برای جهان آرزومندی.
(مهاتما گاندی)
مقدمه
آنچه در این نوشتار میآید، دفاعی است مجادلهپذیر از این ایده که جنبش ایجاد شده در ماههای اخیر، در کوتاه مدت بیش از آنکه نیازمند تصرف قدرت سیاسی باشد، محتاج تغییر و تسخیر تنها و روانها و در درجهی بعدی شکل بخشیدن به فضاهای عمومی است. نگاه هابزی به تسخیر قدرت و استفاده از چارچوبهای نظری مختلفی که مستقیماً و به صورت تکبعدی معطوف به نبرد بر سر قدرت سیاسی هستند، برای فرموله کردن مساله در شرایط حاضر هم ناصحیح و هم نامطلوب است. ناصحیح از آن رو که حل مسألهای که به این روش فرموله شده باشد، ممکن است مستلزم هزینههای غیر قابل پرداختی باشد و دامن زدن به این هزینهها از قضا ممکن است نه تنها نتیجهبخش نباشد، بلکه به تداوم و شدت فضای امنیتی منجر و باعث تثبیت شرایط حاضر شود.
بنیان اصلی این نوشتار اما نه بر اساس این استدلال (که چه بسا سست و بدبینانه باشد) که براساس استدلال دیگری است.
این استدلال عدم مطلوبیت تصاحب قدرت توسط نیروهای مخالف در کوتاهمدت است.
چرا تسخیر آنی قدرت سیاسی مطلوب نیست
گرچه وضعیت سنگین و امنیتی موجود در فضای سیاسی کشور تهدیدی بزرگ برای ایران است، اما در صورت اتخاذ راهبرد مناسب از سوی مخالفین، میتواند به مهمترین فرصت قرن حاضر برای استقرار یک دموکراسی پایدار و موفق تبدیل شود.
دلایلی که باعث میشود تصاحب قدرت در کوتاهمدت به جنبش سبز صدمه بزند:
همواره در اختیار گرفتن قدرت از سوی یک طیف، آغاز نزاع بر سر تقسیم قدرت و منافع بوده است. طیفی که روابط و ساز و کارهای آن هنوز به درستی شکل نگرفته است، قطعا در فرایند تقسیم قدرت دچار مشکل خواهد شد و چه بسا همین مشکلات آن را به محاق ببرد. کسانی که تصوری غیر از این دارند، میتوانند به روابط قبل از انتخابات ستادهای موسوی و کروبی دقت کنند و روابط آنها در آن زمان - که نه قدرت سیاسی بلکه تنها شائبهی دستیابی به آن وجود داشت - را با امروز مقایسه کنند.
تصاحب قدرت توسط سبزها در کوتاهمدت، باعث میشود دایرهی دوستان و همطیفیها که امروز به لطف فشارهای حریف به غایت گسترده شده و بخشی از جناح راست تا اپوزیسیون غیر مسلح را شامل میشود، به سرعت به سمت بسته شدن برود و فضای همدلی به سرعت به فضای حذف تبدیل میشود. برای شاهد این سخن کافی است نگاه مطرح شده در بیانیهی شماره 11 مهندس موسوی را با ساختار و لایههای قدرت در ستاد ایشان مقایسه کنید. حلقههای ابتدایی ستاد ایشان از لحاظ سابقه و عقیده به شدت گزینش شده بودند و فقط افراد خاصی امکان فعالیت در سطوح بالا را داشتند. این وضعیت این روزها جای خود را به شکل بیسابقهای به همبستگی میان گروههای مختلف داده است. اگر این افراد و گروههای مخالف پیش از دستیابی به قدرت تجربهای جدی از کار مشترک را تجربه نکنند، در زمان کسب قدرت قطعا به سرعت از هم خواهند پاشید. این گروهها و افراد باید در روزهای سخت مقاومت درک کنند هر یک از آنان جز مهم و حذفناپذیری از بازی هستند.
درگیر شدن در مسائل جزئی، توان زایندگی و نوآوری را از یک طیف میگیرد و آن را به جریان روزمرگی و واکنش میاندازد. اگر همهی ما توافق داریم که فرهنگ سیاسی جدیدی باید خلق شود، این کار نه پس از کسب قدرت که پیش از آن باید بیافتد.
وابستگی نهادی، دشمن تحرکپذیری سیاسی است. روز 25 خرداد افرادی از سران اصلاح طلب در خیابان در حال سخن گفتن با مردم دیده شدند که در سالهای اصلاحات آنها را به زحمت پشت میزهایشان هم میشد پیدا کرد. دستیابی به قدرت سیاسی برای مخالفان همیشه حدی از محافظهکاری را به ارمغان میآورد.
اما راه حل چیست؟ اگر دستیابی آنی به قدرت سیاسی راه حل نیست، پس کجا باید به دنبال راه حل گشت؟
تیپ ایدهآل ایرانی تحصیلکرده
نباید دست به تحلیلهای تقلیلگرایانه زد، اما میتوان از این ایده دفاع کرد که آنچه جامعه ما در مسیر دموکراتیزاسیون به آن نیاز دارد، بیش از آنکه تغییر در متولیان نهادهای سیاسی (و یا حتی مهمتر از آن ساختار قدرت سیاسی) باشد، تغییر و تحول اساسی در نگاه سوژه ها به سیاست و - حتی زیرساختیتر از آن - سبک زندگی آنان باشد. فقط برای چند دقیقه تلاش کنید تا "تیپ ایده آلی" از یک فرد تحصیلکرده و نسبتاً آگاه سیاسی در ایران (که بر اساس تحلیل بازاریابی سیاسی باید مهمترین سوژه در فرآیند توسعهی سیاسی و دموکراتیزاسیون باسد) برای خودتان بسازید. این تیپ ایدهآل بدبین به آینده، منفعل و مشوق انفعال است و نادانسته فعالیت سیاسی و اجتماعی را با نگاهها و رفتارهایش سرکوب میکند. قاطبهی فعالان مدنی، اجتماعی و سیاسی در ایران، بیش از آنکه توسط حکومت تحت فشار قرار گیرند، از سوی خانواده و دوستان خود سرکوب میشوند؛ و مهمترین مانع فعالیت مدنی در ایران عملاً نه حاکمیت، که خود ما هستیم. هدفگرایی بیش از حد و در نظر نگرفتن توسعه سیاسی به عنوان یک فرایند دارای فراز و نشیب، باعث شده است این تیپ ایدهآل همیشه همه چیز را در حال ویران شدن ببیند؛ زیرا رسم روزگار این است که پیشرفتها اندک اندک اتفاق میافتند و عقبگردها یکباره. شکستباوری و نادیده گرفتن پیشرفتها و موفقیتها از سوی اکثر افراد، ویژگی و خصیصهای است که با کمی دقت در اکثر افراد جامعه ما به چشم میآید. ما علاقه داریم پیشرفتها و دستاوردها را عینی، یکباره و به سرعت به دست آوریم و این خواست، در جهانی اینچنین، جز سرخوردگی برایمان به ارمغان نخواهد آورد.
به هم ریختگی و بینظمی در زندگی شخصی، از ما انسانهای در خود ماندهای میسازد که اگر بتوانیم گذران زندگی کنیم، باید از کائنات سپاسگزار باشیم و در چنین زندگی بینظم و درهم ریختهای دیگر جایی برای مبارزه و مقاومت و اندیشه باقی نمیماند. در نهایت میتوانیم یک هفته و در اوج بحران کارمان را تعطیل کنیم و به تظاهرات خیابانی بپردازیم. اما اگر مقاومت به طول بینجامد، احتمالا ترجیح میدهیم به زندگی عادی برگردیم و فعالیت را به دیگران بسپاریم. این روش زندگی کسل، نه تنها باعث میشود نتوانیم مبارزان خوبی باشیم، بلکه حتی باعث میشود از نظر شخصی نیز از یک زندگی سعادتمندانه محروم باشیم.
اما آنچه باید بیش از همه باید با آن به مبارزه پرداخت، شرایط اتمیزهی جامعه است؛ شرایطی که در آن نه از فواید، لذتها و آرامش زندگی سنتی جمعگرایانه خبری هست و نه از آزادی و احترام مستتر در فردگرایی مدرن. تنهایی صفت غالب زندگی اکثر ماست: تنهایی درست در میان دیگران. ما اگرچه در کنار یکدیگر زندگی میکنیم، اما دیوارهایی نامرئی ما را از هم جدا میکند و همین امر، ناتوانمان میسازد و آنان را که نباید، بر سرنوشتمان مسلط میسازد.
نفی و به رسمیت نشناختن دیگری، دیگر ویژگی تیپ ایدهآل مذکور است. در چنین منشی - که بهرغم ژستهای روشنفکرانه، منش غالب ماست - دیگران، به سبب همسانیهای فراوانشان با ما تأیید نمیشوند، بلکه با کوچکترین تفاوتی نفی میشوند. ما عادت کردهایم از بالای برج خیالیمان بر حماقت دیگران بخندیم و آنان را سرزنش کنیم.
راه برونرفت
راه برونرفت از وضعیت فعلی اما همان چیزی است که مهندس موسوی در بیانیهی شمارهی 11 خود به تصریح و تلویح به آن پرداخته است: عبور از مقاومت متمرکز سیاسی و حرکت به سوی مقاومت شبکهای و شادمان اجتماعی.
مهندس موسوی آنجا که مینویسد "آنچه اینجانب در پاسخ به سوال چه باید کرد پیشنهاد میکنم، تقویت و تحکیم این شبکهی اجتماعی است" راه درمان بخشی از این بیماریها را ارائه کرده است.
شبکههای اجتماعی فعال، بنا بر تعریف، در صورت شکل گرفتن، خود به خود دو آسیب ذکر شده یعنی انفعال و تشویق به آن و اتمیزه شدن جامعه را حل میکند. این شبکههای اجتماعی، فعالیت سیاسی و اجتماعی را افسونزدایی خواهند کرد و جعبهی سیاه این فعالیتها را برای عموم باز خواهد کرد. در این صورت فعالان سیاسی، مدنی و اجتماعی در نگاه مردم دیگر فرقههایی ناشناخته نخواهند بود، بلکه انسانهای عادی خواهند بود. تنها در این وضعیت است که میتوان انتظار داشت عموم مردم در سرنوشت سیاسی کشور مشارکت کنند.
موسوی آنجا که مینویسد "مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافتهاند که تنها راه همزیستی مسالمتآمیز سلیقهها و گرایشها و اقشار و اقوام و مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی میکنند، اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوههای زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینهای است که آنان را به یکدیگر پیوند میزند" به راه حل بیماری نفیگرایی اشاره کرده است. ما باید این امر را در جامعه نهادینه کنیم که به محض اینکه فرد یا گروهی ایرانی است، دیگر سنجش او با ترازوی خودی و غیر خودی بیمعناست.
به موارد ذکر شده در بیانیه، ما نیز باید یکی دو مورد را بیفزاییم: در این راه، شادی باید هدف ما، راهبرد ما و تاکتیک ما باشد. آنچه باعث شده جامعه ایران در برخورد با ناکامیها، گاه دههها در افسردگی فرو برود، ناشاد بودن آن است. گرچه از میان ما کسانی کشته شدند، کنک خوردند و یا هنوز در بندند، اما این امر نباید روحیهی ما را تضعیف کند و روح ما را بخراشد. آنها که رفتند، برای شادی و آزادی ما رفتند، نه برای افسردگی و ناشادیمان. مقاومت ما باید سرشار از موسیقی، دوستی و نشاط باشد تا بتواند این روزهای سخت را پشت سر بگذارد.
شادی نیروی عجیبی به انسان میبخشد. البته خشم و نفرت نیروی بیشتری میبخشد، اما با آن نیرو تنها میتوان نابود کرد؛ ولی با نیروی حاصل از شادی است که میتوان ساخت. ما بیش از آنکه نیازمند نابود کردن تاریکی باشیم، نیازمند خلق روشنایی هستیم. اصولاً مبارزه با تاریکی، چیزی جز برافروختن نور نیست. باید یاد بگیریم که برای آرمانهای بزرگ مبارزه کنیم و به پیروزیهای کوچک دلخوش باشیم. عمر بشر هرگز در یک نسل امکان دستیابی به اکثر آمالش را نمیدهد و ما اگر این اصل را فراموش کنیم، همواره خود را ناکامیاب و ناشاد حس خواهیم کرد.
دیگر آنکه ما باید به کمک یکدیگر در اصلاح روش زندگی خود بکوشیم. مخالفان ما، به سبب ماهیت عقل ستیزشان، هر روز ناکارآمدتر و ضعیفتر خواهند شد و در برابر آن، ما باید هر روز کارآمدتر و توانمندتر شویم. نباید انکار کنیم که سبک زندگی ما صحیح نیست. اگر احساس میکنیم وقت کافی برای فعالیتهای جدی در راستای اصلاح وضع موجود نداریم، ناشی از اتلاف شدید وقت در زندگیمان است.
شک نباید داشت که اگر ما موفق به ساختن سبکهای اجتماعی شاد، امیدوار و کارآمد شویم، هیچ نیرویی توان مقاومت در برابر ما را نخواهد داشت.
این شبکهها لازم نیست کاملا معطوف به سیاست باشند. همانطور که مندس موسوی مینویسد: "جمعهای خویشاوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئتهای مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلان که هنوز دور هم جمع میشوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند و ... " همه میتوانند بینهایت موثر باشند.
این شبکهها فقط کافی است به وجود بیایند و سه ویژگی «شادی، امیدواری و کارآمدی» را داشته باشند تا آنچه باطل و غیر اخلاقی است، چون برف در آفتاب تموز، آب شود.
عرصهی اجتماعی عرصهای است که بر خلاف حوزهی سیاست، در آن نمیتوان دهانها را بست و با زور بر آن حکمرانی کرد. میتوان مجوزی برای رسانههای مستقل صادر نکرد، اما آیا دهان مردم را میتوان بست؟ روزنامهها را میتوان تعطیل کرد، اما با ایمیلها و صدها هزار چاپگر خانگی چه میتوان کرد؟ حزب سیاسی را میتوان منحل کرد؛ چندین میلیون خانواده و گروه دوستی را چطور؟
خود تغییری باش که برای جهان آرزومندی.
(مهاتما گاندی)
مقدمه
آنچه در این نوشتار میآید، دفاعی است مجادلهپذیر از این ایده که جنبش ایجاد شده در ماههای اخیر، در کوتاه مدت بیش از آنکه نیازمند تصرف قدرت سیاسی باشد، محتاج تغییر و تسخیر تنها و روانها و در درجهی بعدی شکل بخشیدن به فضاهای عمومی است. نگاه هابزی به تسخیر قدرت و استفاده از چارچوبهای نظری مختلفی که مستقیماً و به صورت تکبعدی معطوف به نبرد بر سر قدرت سیاسی هستند، برای فرموله کردن مساله در شرایط حاضر هم ناصحیح و هم نامطلوب است. ناصحیح از آن رو که حل مسألهای که به این روش فرموله شده باشد، ممکن است مستلزم هزینههای غیر قابل پرداختی باشد و دامن زدن به این هزینهها از قضا ممکن است نه تنها نتیجهبخش نباشد، بلکه به تداوم و شدت فضای امنیتی منجر و باعث تثبیت شرایط حاضر شود.
بنیان اصلی این نوشتار اما نه بر اساس این استدلال (که چه بسا سست و بدبینانه باشد) که براساس استدلال دیگری است.
این استدلال عدم مطلوبیت تصاحب قدرت توسط نیروهای مخالف در کوتاهمدت است.
چرا تسخیر آنی قدرت سیاسی مطلوب نیست
گرچه وضعیت سنگین و امنیتی موجود در فضای سیاسی کشور تهدیدی بزرگ برای ایران است، اما در صورت اتخاذ راهبرد مناسب از سوی مخالفین، میتواند به مهمترین فرصت قرن حاضر برای استقرار یک دموکراسی پایدار و موفق تبدیل شود.
دلایلی که باعث میشود تصاحب قدرت در کوتاهمدت به جنبش سبز صدمه بزند:
همواره در اختیار گرفتن قدرت از سوی یک طیف، آغاز نزاع بر سر تقسیم قدرت و منافع بوده است. طیفی که روابط و ساز و کارهای آن هنوز به درستی شکل نگرفته است، قطعا در فرایند تقسیم قدرت دچار مشکل خواهد شد و چه بسا همین مشکلات آن را به محاق ببرد. کسانی که تصوری غیر از این دارند، میتوانند به روابط قبل از انتخابات ستادهای موسوی و کروبی دقت کنند و روابط آنها در آن زمان - که نه قدرت سیاسی بلکه تنها شائبهی دستیابی به آن وجود داشت - را با امروز مقایسه کنند.
تصاحب قدرت توسط سبزها در کوتاهمدت، باعث میشود دایرهی دوستان و همطیفیها که امروز به لطف فشارهای حریف به غایت گسترده شده و بخشی از جناح راست تا اپوزیسیون غیر مسلح را شامل میشود، به سرعت به سمت بسته شدن برود و فضای همدلی به سرعت به فضای حذف تبدیل میشود. برای شاهد این سخن کافی است نگاه مطرح شده در بیانیهی شماره 11 مهندس موسوی را با ساختار و لایههای قدرت در ستاد ایشان مقایسه کنید. حلقههای ابتدایی ستاد ایشان از لحاظ سابقه و عقیده به شدت گزینش شده بودند و فقط افراد خاصی امکان فعالیت در سطوح بالا را داشتند. این وضعیت این روزها جای خود را به شکل بیسابقهای به همبستگی میان گروههای مختلف داده است. اگر این افراد و گروههای مخالف پیش از دستیابی به قدرت تجربهای جدی از کار مشترک را تجربه نکنند، در زمان کسب قدرت قطعا به سرعت از هم خواهند پاشید. این گروهها و افراد باید در روزهای سخت مقاومت درک کنند هر یک از آنان جز مهم و حذفناپذیری از بازی هستند.
درگیر شدن در مسائل جزئی، توان زایندگی و نوآوری را از یک طیف میگیرد و آن را به جریان روزمرگی و واکنش میاندازد. اگر همهی ما توافق داریم که فرهنگ سیاسی جدیدی باید خلق شود، این کار نه پس از کسب قدرت که پیش از آن باید بیافتد.
وابستگی نهادی، دشمن تحرکپذیری سیاسی است. روز 25 خرداد افرادی از سران اصلاح طلب در خیابان در حال سخن گفتن با مردم دیده شدند که در سالهای اصلاحات آنها را به زحمت پشت میزهایشان هم میشد پیدا کرد. دستیابی به قدرت سیاسی برای مخالفان همیشه حدی از محافظهکاری را به ارمغان میآورد.
اما راه حل چیست؟ اگر دستیابی آنی به قدرت سیاسی راه حل نیست، پس کجا باید به دنبال راه حل گشت؟
تیپ ایدهآل ایرانی تحصیلکرده
نباید دست به تحلیلهای تقلیلگرایانه زد، اما میتوان از این ایده دفاع کرد که آنچه جامعه ما در مسیر دموکراتیزاسیون به آن نیاز دارد، بیش از آنکه تغییر در متولیان نهادهای سیاسی (و یا حتی مهمتر از آن ساختار قدرت سیاسی) باشد، تغییر و تحول اساسی در نگاه سوژه ها به سیاست و - حتی زیرساختیتر از آن - سبک زندگی آنان باشد. فقط برای چند دقیقه تلاش کنید تا "تیپ ایده آلی" از یک فرد تحصیلکرده و نسبتاً آگاه سیاسی در ایران (که بر اساس تحلیل بازاریابی سیاسی باید مهمترین سوژه در فرآیند توسعهی سیاسی و دموکراتیزاسیون باسد) برای خودتان بسازید. این تیپ ایدهآل بدبین به آینده، منفعل و مشوق انفعال است و نادانسته فعالیت سیاسی و اجتماعی را با نگاهها و رفتارهایش سرکوب میکند. قاطبهی فعالان مدنی، اجتماعی و سیاسی در ایران، بیش از آنکه توسط حکومت تحت فشار قرار گیرند، از سوی خانواده و دوستان خود سرکوب میشوند؛ و مهمترین مانع فعالیت مدنی در ایران عملاً نه حاکمیت، که خود ما هستیم. هدفگرایی بیش از حد و در نظر نگرفتن توسعه سیاسی به عنوان یک فرایند دارای فراز و نشیب، باعث شده است این تیپ ایدهآل همیشه همه چیز را در حال ویران شدن ببیند؛ زیرا رسم روزگار این است که پیشرفتها اندک اندک اتفاق میافتند و عقبگردها یکباره. شکستباوری و نادیده گرفتن پیشرفتها و موفقیتها از سوی اکثر افراد، ویژگی و خصیصهای است که با کمی دقت در اکثر افراد جامعه ما به چشم میآید. ما علاقه داریم پیشرفتها و دستاوردها را عینی، یکباره و به سرعت به دست آوریم و این خواست، در جهانی اینچنین، جز سرخوردگی برایمان به ارمغان نخواهد آورد.
به هم ریختگی و بینظمی در زندگی شخصی، از ما انسانهای در خود ماندهای میسازد که اگر بتوانیم گذران زندگی کنیم، باید از کائنات سپاسگزار باشیم و در چنین زندگی بینظم و درهم ریختهای دیگر جایی برای مبارزه و مقاومت و اندیشه باقی نمیماند. در نهایت میتوانیم یک هفته و در اوج بحران کارمان را تعطیل کنیم و به تظاهرات خیابانی بپردازیم. اما اگر مقاومت به طول بینجامد، احتمالا ترجیح میدهیم به زندگی عادی برگردیم و فعالیت را به دیگران بسپاریم. این روش زندگی کسل، نه تنها باعث میشود نتوانیم مبارزان خوبی باشیم، بلکه حتی باعث میشود از نظر شخصی نیز از یک زندگی سعادتمندانه محروم باشیم.
اما آنچه باید بیش از همه باید با آن به مبارزه پرداخت، شرایط اتمیزهی جامعه است؛ شرایطی که در آن نه از فواید، لذتها و آرامش زندگی سنتی جمعگرایانه خبری هست و نه از آزادی و احترام مستتر در فردگرایی مدرن. تنهایی صفت غالب زندگی اکثر ماست: تنهایی درست در میان دیگران. ما اگرچه در کنار یکدیگر زندگی میکنیم، اما دیوارهایی نامرئی ما را از هم جدا میکند و همین امر، ناتوانمان میسازد و آنان را که نباید، بر سرنوشتمان مسلط میسازد.
نفی و به رسمیت نشناختن دیگری، دیگر ویژگی تیپ ایدهآل مذکور است. در چنین منشی - که بهرغم ژستهای روشنفکرانه، منش غالب ماست - دیگران، به سبب همسانیهای فراوانشان با ما تأیید نمیشوند، بلکه با کوچکترین تفاوتی نفی میشوند. ما عادت کردهایم از بالای برج خیالیمان بر حماقت دیگران بخندیم و آنان را سرزنش کنیم.
راه برونرفت
راه برونرفت از وضعیت فعلی اما همان چیزی است که مهندس موسوی در بیانیهی شمارهی 11 خود به تصریح و تلویح به آن پرداخته است: عبور از مقاومت متمرکز سیاسی و حرکت به سوی مقاومت شبکهای و شادمان اجتماعی.
مهندس موسوی آنجا که مینویسد "آنچه اینجانب در پاسخ به سوال چه باید کرد پیشنهاد میکنم، تقویت و تحکیم این شبکهی اجتماعی است" راه درمان بخشی از این بیماریها را ارائه کرده است.
شبکههای اجتماعی فعال، بنا بر تعریف، در صورت شکل گرفتن، خود به خود دو آسیب ذکر شده یعنی انفعال و تشویق به آن و اتمیزه شدن جامعه را حل میکند. این شبکههای اجتماعی، فعالیت سیاسی و اجتماعی را افسونزدایی خواهند کرد و جعبهی سیاه این فعالیتها را برای عموم باز خواهد کرد. در این صورت فعالان سیاسی، مدنی و اجتماعی در نگاه مردم دیگر فرقههایی ناشناخته نخواهند بود، بلکه انسانهای عادی خواهند بود. تنها در این وضعیت است که میتوان انتظار داشت عموم مردم در سرنوشت سیاسی کشور مشارکت کنند.
موسوی آنجا که مینویسد "مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافتهاند که تنها راه همزیستی مسالمتآمیز سلیقهها و گرایشها و اقشار و اقوام و مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی میکنند، اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوههای زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینهای است که آنان را به یکدیگر پیوند میزند" به راه حل بیماری نفیگرایی اشاره کرده است. ما باید این امر را در جامعه نهادینه کنیم که به محض اینکه فرد یا گروهی ایرانی است، دیگر سنجش او با ترازوی خودی و غیر خودی بیمعناست.
به موارد ذکر شده در بیانیه، ما نیز باید یکی دو مورد را بیفزاییم: در این راه، شادی باید هدف ما، راهبرد ما و تاکتیک ما باشد. آنچه باعث شده جامعه ایران در برخورد با ناکامیها، گاه دههها در افسردگی فرو برود، ناشاد بودن آن است. گرچه از میان ما کسانی کشته شدند، کنک خوردند و یا هنوز در بندند، اما این امر نباید روحیهی ما را تضعیف کند و روح ما را بخراشد. آنها که رفتند، برای شادی و آزادی ما رفتند، نه برای افسردگی و ناشادیمان. مقاومت ما باید سرشار از موسیقی، دوستی و نشاط باشد تا بتواند این روزهای سخت را پشت سر بگذارد.
شادی نیروی عجیبی به انسان میبخشد. البته خشم و نفرت نیروی بیشتری میبخشد، اما با آن نیرو تنها میتوان نابود کرد؛ ولی با نیروی حاصل از شادی است که میتوان ساخت. ما بیش از آنکه نیازمند نابود کردن تاریکی باشیم، نیازمند خلق روشنایی هستیم. اصولاً مبارزه با تاریکی، چیزی جز برافروختن نور نیست. باید یاد بگیریم که برای آرمانهای بزرگ مبارزه کنیم و به پیروزیهای کوچک دلخوش باشیم. عمر بشر هرگز در یک نسل امکان دستیابی به اکثر آمالش را نمیدهد و ما اگر این اصل را فراموش کنیم، همواره خود را ناکامیاب و ناشاد حس خواهیم کرد.
دیگر آنکه ما باید به کمک یکدیگر در اصلاح روش زندگی خود بکوشیم. مخالفان ما، به سبب ماهیت عقل ستیزشان، هر روز ناکارآمدتر و ضعیفتر خواهند شد و در برابر آن، ما باید هر روز کارآمدتر و توانمندتر شویم. نباید انکار کنیم که سبک زندگی ما صحیح نیست. اگر احساس میکنیم وقت کافی برای فعالیتهای جدی در راستای اصلاح وضع موجود نداریم، ناشی از اتلاف شدید وقت در زندگیمان است.
شک نباید داشت که اگر ما موفق به ساختن سبکهای اجتماعی شاد، امیدوار و کارآمد شویم، هیچ نیرویی توان مقاومت در برابر ما را نخواهد داشت.
این شبکهها لازم نیست کاملا معطوف به سیاست باشند. همانطور که مندس موسوی مینویسد: "جمعهای خویشاوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئتهای مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلان که هنوز دور هم جمع میشوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند و ... " همه میتوانند بینهایت موثر باشند.
این شبکهها فقط کافی است به وجود بیایند و سه ویژگی «شادی، امیدواری و کارآمدی» را داشته باشند تا آنچه باطل و غیر اخلاقی است، چون برف در آفتاب تموز، آب شود.
عرصهی اجتماعی عرصهای است که بر خلاف حوزهی سیاست، در آن نمیتوان دهانها را بست و با زور بر آن حکمرانی کرد. میتوان مجوزی برای رسانههای مستقل صادر نکرد، اما آیا دهان مردم را میتوان بست؟ روزنامهها را میتوان تعطیل کرد، اما با ایمیلها و صدها هزار چاپگر خانگی چه میتوان کرد؟ حزب سیاسی را میتوان منحل کرد؛ چندین میلیون خانواده و گروه دوستی را چطور؟
افشای نقش یک فرمانده سابق ناجا در شکنجه بازداشت شدگان
مسعود صدر الاسلام، چهره پشت پرده کهریزک
یک ماه پیش، در گفتوگو با یک نماینده مجلس از نقش حسین فدایی در بازداشتگاه کهریزک پرده برداشتیم و پس از آن هم از قول برخی بازداشتشدگان، به حضور مستقیم سردار رادان در شکنجهها اشاره کردیم. اکنون موضوعی را که «موج سبز آزادی» در همان زمان مطلع شده بود، اما منتشر نشده بود تا در این مدت اطلاعات درباره آن بررسی و تکمیل شود، منتشر میکنیم. این موضوع چیزی نیست جز نقش مهم و کلیدی سردار مسعود صدرالاسلام در شکنجهگاه کهریزک.
ماه گذشته، پس از انتشار خبر شهادت محسن روحالامینی و به سبب انتساب او به خانواده یکی از نزدیکان نظام، پروندهای باز شد که اگر همه ابعاد آن بررسی شود، پای بسیاری از عوامل رده بالای امنیتی، نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی گیر به میان میآید.
فجایع روی داده در بازداشتگاه کهریزک به قدری رسوا و مفتضح است که چندی پیش آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، هم از واژه «جنایتها» در توصیف آن استفاده کرد. اما به نظر میرسد حتی رهبری هم مایل نباشد همه ابعاد این پرونده گشوده شود. شاید از همین روست که تاکنون چند بار از برکناری یک مقام مسئول ولی نه چندان بانفوذ، توبیخ چند گروهبان رده چندم و یا تشکیل پرونده برای تعدادی از افسران و درجهداران ناجا سخن به میان آمده است، اما هیچ صحبتی از عوامل اصلی و چهرههای پشت پرده این فجایع و جنایات نشده است.
تاکنون به درستی نام سردار رادان و حسین فدایی به عنوان عوامل مؤثر دخیل در جنایتهای کهریزک مطرح بوده است، اما آنچه در ادامه میخوانید، یکی از مستندترین گزارشهای موجود درباره هویت اصلیترین چهره پنهان مرتبط با جنایتهای کهریزک است که نقشی بیبدیل در تبدیل بازداشتگاه کهریزک به یک شکنجهگاه داشته است. او کسی نیست جز: مسعود صدر الاسلام.
درباره کمپ کهریزک
صدها شهروند بازداشت شده در جریان اعتراضات اخیر مردم تهران به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، در کمپ کهریزک به صورت روزمره تحت بدرفتاری و شکنجه قرار داشتند. لااقل سه از آنها کشته شدهاند و دهها نفر نیز مصدوم و مجروح از این بازداشتگاه خارج شدهاند.
کمپ غیرقانونی کهریزک، واقع در شهرسنگ از توابع شهرری استان تهران، که حدود هشت سال قبل در عملیات موسوم به "جزیره" مربوط به پاکسازی منطقه خاک سفید تهران برای اولین بار مورد بهرهبرداری قرار گرفت، با توسعه و ساخت و ساز به محلی برای نگهداری بازداشتشدگان طرح موسوم به امنیت اجتماعی تبدیل شد.
این کمپ غیرقانونی که روند ساخت و سازها در آن به خصوص از دو سال پیش شدت گرفته است، با شروع اعتراضات اجتماعی گسترده در تهران پس از اعلام نتایج تقلبی انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، به محلی برای نگهداری و شکنجه بازداشتشدگان عمدتا جوان و ناشناس تبدیل شد.
هزاران نفری که در درگیریهای خیابانی تابستان 1388 در تهران بازداشت شدند، بسته به ارگان بازداشت کننده، در اماکن مختلفی اعم از بندهای مختلف زندان اوین تا بازداشتگاههای بسیج محلات و اماکن دیگر توزیع شدند. یکی از مهمترین اماکن که تعداد قابل توجهی از بازداشتشدگان را در خود جای داد، کمپ غیرقانونی کهریزک بود که به دلیل عدم شناخت رسانهها و افکار عمومی، از دیده بانی جامعه پنهان مانده بود و به همین سبب بهترین فضا را برای شکنجهگران فراهم کرد تا از این فرصت و فضا برای یکهتازی و انتقامگیری از جوانان سبزپوش بهرهگیری کنند.
بنابر گزارشات دریافتی از تنی از زندانیان این کمپ که اخبراً به زندان قزل حصار منتقل شده اند. در محدوده یک سالن، 8 اتاق، 2 سالن قرنطینه، 4 سوله فلزی، جمعیتی در حدود 920 نفر که دو سوله فلزی آن به خانمهای بازداشت شده تعلق گرفته است، (گنجایش این دوسوله در حدود 200 نفر است) نگهداری می شدند.
آنطور که شاهدان عینی عنوان میکنند، همچون زمان طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی، بازداشت شدگان در این مکان در بدو ورود مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. آنها گفتهاند: فضای اختصاصی به هر فرد کمتر از یک متر مربع است، تغذیه در هر روز شامل دو وعده جیره میشود و سیب زمینی به عنوان غذای اصلی در این مکان توزیع میشده است.
بر اساس گزارشهای به دست آمده از تحقیقات میدانی و اظهارات شاهدان، نیروهای پلیس امنیت به صورت منظم و هر روزه تحت عنوان "جیره کتک" با یورش به اتاقها و یا به صف کردن بازداشت شدگان در محوطه محصور به سیم خاردار این مکان، اقدام به ضرب و شتم شهروندان زندانی میکنند. در این مکان طی دو سال اخیر دست کم 14 زندانی بر اثر خشونت بیحد و حصر نیروهای نظامی یا عدم رسیدگی پزشکی، جان خود را از دست دادهاند. همچنین گزارش شده است که نیروهای امنیتی مستقر در این مکان، به صورت گروهی به بازجویی و فیلمبرداری از شهروندان محبوس در این مکان میپردازند.
خبر کشته شدن محسن روح الامینی، فرزند دکتر روح الامینی ریاست انستیتو پاستور ایران و از اعضای شاخص ستاد محسن رضایی در انتخابات دهم، پرده از جنایات انجام گرفته در کمپ کهریزک برداشت تا اینکه به دستور رهبری، این بازداشتگاه به دلیل عدم رعایت اصول اولیه بسته شد؛ هرچند پس از اعلام خبر تعطیلی آن نیز همچنان شایعاتی مبنی بر دایر بودن این بازداشتگاه در افکار عمومی وجود داشت.
در فضای محدود خبری، نامهایی در خصوص فرماندهان و مسئولان کمپ مذکور مطرح شد. ابتدا از محمدباقر ذوالقدر، جانشین فرمانده کل سپاه و اولین معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور در دوران احمدینژاد، به عنوان یکی از افراد مؤثر در جنایات کهریزک نام برده شد. چندی بعد و بر اساس گفتههای بازداشتشدگانی که در کهریزک بودند و آزاد شدند، اسامی شماری از شکنجهگران از جمله احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)، عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)، حقی فرمانده گارد، کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان زندی معاون اردوگاه کهریزک، سید موسوی که نام او به عنوان قاتل محسن روح الامینی مطرح شده است و سید حسینی، افسر نگهبان زندان کهریزک، مطرح شد. همچنین چندی قبل یک نماینده اصولگرای مجلس در گفتوگو با «موج سبز آزادی» از نقشی که بعد از انتخابات به «حسین فدایی» محول شد و او نیز در جایگاه یکی از مسئولان کهریزک نشاند، سخن گفت.
اما جدیدترین بررسیها، نشان می دهد که اصلیترین مسئول پشت پرده این بازداشتگاه و بخشی از سرکوبهای خیابانی، «مسعود صدر الاسلام» معاون اسبق اطلاعات نیروی انتظامی است که از طریق منصوری، مسئول دفترش در اطلاعات ناجا که معاونت بازداشتگاه را بر عهده داشته است، کهریزک را به یک شکنجهگاه رسمی تبدیل کرده است.
مسعود صدر الاسلام کیست؟
سردار مهندس "طه طاهری" با نامهای مستعار "مسعود صدرالاسلام" و یا "مسعود صالح " که عده ای از نزدیکانش او را "صدر" صدا میزنند، یکی از چهرههای اصلی تشکیلات اطلاعات موازی در ایران است. وی برادر شهید طالب طاهری است که پس از ورود مجاهدین خلقه به فاز "عملیات مهندسی" در ابتدای دهه 60 توسط اعضای این فرقه ربوده شد وپس از تحمل وحشیانهترین انواع شکنجهها در یکی از خانههای تیمی به شهادت رسید. میزان سبعیت و وحشیگری شکنجههای اعمال شده بر روی این جوان 18 ساله به حدی بود که انتشار خبر شکنجه و تصویر جنازه او، تاثیر زیادی بر روی افکار عمومی ایران و جهان داشت و باعث منفور شدن منافقین در اذهان مردم شد.
برخی از افراد مطلع معتقدند مسعود صدرالاسلام در فعالیتهای امنیتی و بازجوییهای خود بیش از هر چیز به گرفتن انتقام برادرش فکر میکند. حال مهم نیست که او انتقام جنایتهای فرقه رجوی را از شهرداران بیگناه بگیرد یا جوانان سبزپوشی که تنها جرمشان حمایت از میرحسین موسوی است.
طه طاهری از جمله اعضای سپاه پاسداران در ابتدای انقلاب بود که بعدها به نیروی انتظامی پیوست و در آنجا در پست مسئول اطلاعات نیروی انتظامی در زمان ریاست لطفیان و در فاجعه کوی دانشگاه خبرساز شد. چندی بعد، در دولت محمود احمدینژاد، او با حکم محرابیان وزیر صنایع به عنوان مدیر عامل و ریاست هیات مدیره شرکت دخانیات ایران معرفی شد. بعد از مدتی، با بالاگرفتن بحث قاچاق سیگار، صدرالاسلام از این سمت برکنار شد و جالب است که این بار با حکم اسماعیل احمدی مقدم به جانشینی ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد. وی در حال حاضر ظاهرا در این پست حضور دارد، و البته هنوز شایعاتی مبنی بر دست داشتن وی در قاچاق سیگار خارجی و روابط او با شرکت فیلیپ موریس، نماینده سیگار مارلبرو، بر سر زبانها هست.
صدرالاسلام در اوایل دهه 60 از بازجویان بند 209 زندان اوین - که در آن روزها در اختیار اطلاعات سپاه پاسداران بود - بوده است. شاید بسیاری از زندانیان آن روزگار، جوان لاغر اندامی را که با نامهای مستعار مسعود، صالح و یا مسعود صالح معرفی میشد، به یاد داشته باشند که در بازجوییها خشونت بسیاری به کار میبرد. دریا هنرمند از زندانیانی است که آن روزها را به خاطر میآورد و در خاطرات خود از وی نام برده است. (1)
نام مسعود صدر الاسلام بار دیگر در پرونده شهرداران بر سر زبانها افتاد. در روزهای پس از دوم خرداد، محمد رضا نقدی با همکاری وی،که یکی از نیروهای امنیتی مورد اعتماد مقامات عالیرتبه کشور محسوب میشد، برخورد با غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و شهرداران مناطق را به عنوان حامیان انتخاباتی خاتمی در دستور کار خود قرار دادند. کلیه معاونان شهرداری تهران و شهرداران مناطق با حکم محسنی اژهای، رئیس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت، توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در محل کار خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند که بعدها مشخص شد بازداشتگاه غیرقانونی وصال نام دارد. چند روز بعد هم غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. (2)
پس از آن اما پروندهای در قوه قضاییه طرح شد که حاکی از شکنجه و فشار بیش از حد بر شهرداران بازداشتی بود و مسعود صدرالاسلام و محمدرضا نقدی از سرشناسترین متهمان این پرونده بودند. بالاخره دادگاهها و بازداشتها پایان گرفت و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسیون کارگزاران در مجلس و پیگیری افکار عمومی، ضمن اقامه دعوا در دادسرای نظامی تهران، بالاخره توانستند محمدرضا نقدی را با توجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بیمورد بازداشتهای موقت ، شکنجه و بازجوییهای خلاف قانون، به سه ماه حبس محکوم کنند؛ که البته این حکم، بهرغم قطعی شدنش، هرگز به اجرا در نیامد و در کمال ناباوری، چندی بعد محمدرضا نقدی با حکم آیتالله خامنه ای به عنوان «مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد.
در این میان گویا پرونده دیگری هم برای این دو دوست و همکار همیشگی تشکیل میشود که موضوع آن مظنونیت به مشارکت در قتل قاضی ( بازپرس ) اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرده بود. گفته میشود که محمدرضا نقدی بر سر صدور احکام سفید امضای بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسهای در منزل «محسنی اژهای» با حضور او و محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار میشود و با صرف شام خاتمه مییابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید میشود و به علت کاملا آشکاری ( آمپول هوا ) دچار ایست قلبی میشود و فوت میکند.
به دنبال فوت ایشان، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژهای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را میدهد.
ارتباط با لباس شخصیها
نام سردار مسعود صدرالاسلام بارها در گفتگوها و اعترافات اعضای بارز و شناسنامهدار لباس شخصی به چشم میخورد و حتی او را تشکیل دهنده تشکیلاتی جدید با نام نوپو میدانند. امیر فرشاد ابراهیمی، از اعضای سابق انصار حزب الله، در این باره میگوید:
"با آمدن محمد خاتمی تنشها و درگیریها بیشتر شد. نیروهای انتظامی هم در یک وضعیت منفعل قرار گرفته بود و نمی دانست با این نیروها چه بکند. از همین جا بود که پایه و اساس تشکیل نیروهای جدیدی به نام "نوپو" بنابر دستور رهبری به مسئول اطلاعات نیروی انتظامی که در آن زمان سرتیپ مسعود صدر الاسلام بود، شکل گرفت. در نوپو که اسم اختصاری آن - نیروهای ویژه پاسدار ولایت - بود، بخشی از انصار حزب الله به شکل کاملا سازمانی و ارگانیک در اختیار نیروهای انتظامی قرار گرفته و زیر نظر اطلاعات نیروی انتظامی کار میکردند. همین افراد هم بودند که در حادثه 18 تیر کوی دانشگاه حضور داشتند."
پس از واقعه کوی دانشگاه تهران و در پاییز 78 مسعود صدرالاسلام که در نقش افراد کلیدی کنترل اغتشاشات تهران حاضر شده بود، در جلسهای محرمانه با عنوان همایش کوثر به عنوان میزبان حاضر شد که نوار این جلسه چندی بعد در فضای مجازی دست به دست شد. صدرالاسلام در این جلسه با لحن مغرورانه همیشگی خود، از روزنامهها با عنوان دشمن یاد میکند، به سرکوب مردم در این دوران افتخار میکند و سعی در ارائه روشهای علمی سرکوب برای همکارانش دارد.
حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در دوران ریاست مسعود صدرالاسلام به پایگاهی برای فعالیتهای خلاف قانون و به واقع شرارتهای عدهای از لباس شخصیها تبدیل شده بود و مهمترین پناهگاه این گروه به شمار میرفت. (3)
امیر فرشاد ابراهیمی که در سازماندهی ماجرای حمله به آقایان عبدالله نوری و مهاجرانی در نماز جمعه شرکت داشته است، میگوید بعد از آنکه به او خبر میدهند که از جانب مهاجرانی شناسایی شده و وزارت اطلاعات به دنبال اوست، به صدرالاسلام پناه برده و وی از آنها پذیرایی میکند. (4)
یا در مورد باند فاسدی که در پوشش حزب الله دست به دزدی میزده است، بعد از اینکه این گروه به صورت اتفاقی توسط مامورین نیروی انتظامی دستگیر میشوند، با وجود تیراندازی که بین پلیس و این افراد صورت میگیرد، با دستور مستقیم صدرالاسلام "دزدهای حزباللهی" آزاد میشوند. (5)
امیر فرشاد ابراهیمی پس از آنکه نسبت به تخلفات رایج در فعالیتهای انصار حزب الله معترض میشود، علیه این مجموعه به افشاگری میپردازد که بعد از آن از سوی عوامل صدرالاسلام دزدیده میشود و در منزلی تحت شکنجه و فشار قرار میگیرد تا به جاسوسی برای کشورهای غربی اعتراف کند. اما نهایتا در 29 اسفند 78 با پیگیریهای سید محمد خاتمی آزاد میشود. او پس از آزادی هم از نقش سردار صدرالاسلام به عنوان یکی از افرادی که در بعضی بازجوییهای وی حضور داشته و خواهان اقرار او به جاسوسی برای کشورهای خارجی و یا خط گیری از جبهه دوم خرداد بوده است، نام میبرد. (6)
نقش پنهانی صدرالاسلام در قتلهای زنجیرهای
پس از افشای جزئیات پرونده قتلهای زنجیرهای سال 77 به دست ماموران خودسر وزارت اطلاعات، نام صدرالاسلام در اعترافات دو تن از عوامل قتلها مشاهده میشود نفر اول پرونده - سعید امامی - در زمان بازداشت با خوردن داروی نظافت خودکشی میکند و نفر دوم پرونده، سید مصطفی موسوی معروف به مصطفی کاظمی است که ظاهرا در آن زمان قائم مقام معاونت امنیت وزارت اطلاعات بوده است.
موسوی دراعترافات خود، زمانی که از نقشه ترور هوشنگ گلشیری یاد میکند، از مسعود صدرالاسلام نام میبرد داستان از این قرار است که صدر رابط لطفیان فرمانده ناجا با دری نجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات، بوده و بعد از اطلاع از برنامه قتلها، قول هرگونه همکاری را به موسوی میدهد، هم در جریان ترساندن گلشیری و هم در پیگیری ادامه حذف فیزیکی مخالفان در شهرستانها، از جمله شیراز و گیلان. اما در نهایت به دلیل حساسیتهایی که در مطبوعات و وزارت اطلاعات ایجاد شد و با نگرانی وزیر از بالا گرفتن مساله، این قضیه از سوی موسوی پیگیری نمیشود تا اینکه ماجرای قتلها به بازداشت موسوی و سپس سعید امامی ختم میشود. همین گفتهها در پرونده قتلها در اعترافات مهرداد عالیخانی، صادق مهدوی نفر سوم پرونده و رییس اداره چپ نو وزارت اطلاعات با نام بردن از مسعود صالح تکرار میشود. (7)
* * *
طه طاهری که با نامهای مستعار مسعود صدر الاسلام و مسعود صالح در سالهای گذشته نقش ویژهای در سازماندهی لباس شخصیها و پیاده کردن نقشه حذف مخالفین بر عهده داشت، در فجایع صورت گرفته بعد از انتخابات ریاستجمهوری دهم، به ویژه در رابطه با جنایات بازداشتگاه کهریزک، حضوری پر رنگ داشت. اکنون خبرگزاریها در حالی از بازداشت و برخورد با برخی از مامورین خاطی کهریزک خبر میدهند که این برخوردها محدود عدهای عوامل زیردست میشود و ارشد آنها سرهنگ فلاح است.
بدین ترتیب برخوردها مشمول عدهای از زیردستان میشود که اگر هم در شکنجهها دست داشتهاند، در اجرای دستورات فرماندهان رده بالا بوده است. اما با آنکه رهبر نظام مدعی است نظام از جنایتهای صورت گرفته گذشت نخواهد کرد، مسعود صدرالاسلام، حسین فدایی، احمدرضا رادان و دیگر سرداران مؤثر در شکنجهگاه کهریزک همچنان آزادانه به قانونشکنیهای خود ادامه میدهند و کسی هم جلودار آنان نیست.
یک ماه پیش، در گفتوگو با یک نماینده مجلس از نقش حسین فدایی در بازداشتگاه کهریزک پرده برداشتیم و پس از آن هم از قول برخی بازداشتشدگان، به حضور مستقیم سردار رادان در شکنجهها اشاره کردیم. اکنون موضوعی را که «موج سبز آزادی» در همان زمان مطلع شده بود، اما منتشر نشده بود تا در این مدت اطلاعات درباره آن بررسی و تکمیل شود، منتشر میکنیم. این موضوع چیزی نیست جز نقش مهم و کلیدی سردار مسعود صدرالاسلام در شکنجهگاه کهریزک.
ماه گذشته، پس از انتشار خبر شهادت محسن روحالامینی و به سبب انتساب او به خانواده یکی از نزدیکان نظام، پروندهای باز شد که اگر همه ابعاد آن بررسی شود، پای بسیاری از عوامل رده بالای امنیتی، نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی گیر به میان میآید.
فجایع روی داده در بازداشتگاه کهریزک به قدری رسوا و مفتضح است که چندی پیش آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، هم از واژه «جنایتها» در توصیف آن استفاده کرد. اما به نظر میرسد حتی رهبری هم مایل نباشد همه ابعاد این پرونده گشوده شود. شاید از همین روست که تاکنون چند بار از برکناری یک مقام مسئول ولی نه چندان بانفوذ، توبیخ چند گروهبان رده چندم و یا تشکیل پرونده برای تعدادی از افسران و درجهداران ناجا سخن به میان آمده است، اما هیچ صحبتی از عوامل اصلی و چهرههای پشت پرده این فجایع و جنایات نشده است.
تاکنون به درستی نام سردار رادان و حسین فدایی به عنوان عوامل مؤثر دخیل در جنایتهای کهریزک مطرح بوده است، اما آنچه در ادامه میخوانید، یکی از مستندترین گزارشهای موجود درباره هویت اصلیترین چهره پنهان مرتبط با جنایتهای کهریزک است که نقشی بیبدیل در تبدیل بازداشتگاه کهریزک به یک شکنجهگاه داشته است. او کسی نیست جز: مسعود صدر الاسلام.
درباره کمپ کهریزک
صدها شهروند بازداشت شده در جریان اعتراضات اخیر مردم تهران به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، در کمپ کهریزک به صورت روزمره تحت بدرفتاری و شکنجه قرار داشتند. لااقل سه از آنها کشته شدهاند و دهها نفر نیز مصدوم و مجروح از این بازداشتگاه خارج شدهاند.
کمپ غیرقانونی کهریزک، واقع در شهرسنگ از توابع شهرری استان تهران، که حدود هشت سال قبل در عملیات موسوم به "جزیره" مربوط به پاکسازی منطقه خاک سفید تهران برای اولین بار مورد بهرهبرداری قرار گرفت، با توسعه و ساخت و ساز به محلی برای نگهداری بازداشتشدگان طرح موسوم به امنیت اجتماعی تبدیل شد.
این کمپ غیرقانونی که روند ساخت و سازها در آن به خصوص از دو سال پیش شدت گرفته است، با شروع اعتراضات اجتماعی گسترده در تهران پس از اعلام نتایج تقلبی انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، به محلی برای نگهداری و شکنجه بازداشتشدگان عمدتا جوان و ناشناس تبدیل شد.
هزاران نفری که در درگیریهای خیابانی تابستان 1388 در تهران بازداشت شدند، بسته به ارگان بازداشت کننده، در اماکن مختلفی اعم از بندهای مختلف زندان اوین تا بازداشتگاههای بسیج محلات و اماکن دیگر توزیع شدند. یکی از مهمترین اماکن که تعداد قابل توجهی از بازداشتشدگان را در خود جای داد، کمپ غیرقانونی کهریزک بود که به دلیل عدم شناخت رسانهها و افکار عمومی، از دیده بانی جامعه پنهان مانده بود و به همین سبب بهترین فضا را برای شکنجهگران فراهم کرد تا از این فرصت و فضا برای یکهتازی و انتقامگیری از جوانان سبزپوش بهرهگیری کنند.
بنابر گزارشات دریافتی از تنی از زندانیان این کمپ که اخبراً به زندان قزل حصار منتقل شده اند. در محدوده یک سالن، 8 اتاق، 2 سالن قرنطینه، 4 سوله فلزی، جمعیتی در حدود 920 نفر که دو سوله فلزی آن به خانمهای بازداشت شده تعلق گرفته است، (گنجایش این دوسوله در حدود 200 نفر است) نگهداری می شدند.
آنطور که شاهدان عینی عنوان میکنند، همچون زمان طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی، بازداشت شدگان در این مکان در بدو ورود مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. آنها گفتهاند: فضای اختصاصی به هر فرد کمتر از یک متر مربع است، تغذیه در هر روز شامل دو وعده جیره میشود و سیب زمینی به عنوان غذای اصلی در این مکان توزیع میشده است.
بر اساس گزارشهای به دست آمده از تحقیقات میدانی و اظهارات شاهدان، نیروهای پلیس امنیت به صورت منظم و هر روزه تحت عنوان "جیره کتک" با یورش به اتاقها و یا به صف کردن بازداشت شدگان در محوطه محصور به سیم خاردار این مکان، اقدام به ضرب و شتم شهروندان زندانی میکنند. در این مکان طی دو سال اخیر دست کم 14 زندانی بر اثر خشونت بیحد و حصر نیروهای نظامی یا عدم رسیدگی پزشکی، جان خود را از دست دادهاند. همچنین گزارش شده است که نیروهای امنیتی مستقر در این مکان، به صورت گروهی به بازجویی و فیلمبرداری از شهروندان محبوس در این مکان میپردازند.
خبر کشته شدن محسن روح الامینی، فرزند دکتر روح الامینی ریاست انستیتو پاستور ایران و از اعضای شاخص ستاد محسن رضایی در انتخابات دهم، پرده از جنایات انجام گرفته در کمپ کهریزک برداشت تا اینکه به دستور رهبری، این بازداشتگاه به دلیل عدم رعایت اصول اولیه بسته شد؛ هرچند پس از اعلام خبر تعطیلی آن نیز همچنان شایعاتی مبنی بر دایر بودن این بازداشتگاه در افکار عمومی وجود داشت.
در فضای محدود خبری، نامهایی در خصوص فرماندهان و مسئولان کمپ مذکور مطرح شد. ابتدا از محمدباقر ذوالقدر، جانشین فرمانده کل سپاه و اولین معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور در دوران احمدینژاد، به عنوان یکی از افراد مؤثر در جنایات کهریزک نام برده شد. چندی بعد و بر اساس گفتههای بازداشتشدگانی که در کهریزک بودند و آزاد شدند، اسامی شماری از شکنجهگران از جمله احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)، عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)، حقی فرمانده گارد، کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان زندی معاون اردوگاه کهریزک، سید موسوی که نام او به عنوان قاتل محسن روح الامینی مطرح شده است و سید حسینی، افسر نگهبان زندان کهریزک، مطرح شد. همچنین چندی قبل یک نماینده اصولگرای مجلس در گفتوگو با «موج سبز آزادی» از نقشی که بعد از انتخابات به «حسین فدایی» محول شد و او نیز در جایگاه یکی از مسئولان کهریزک نشاند، سخن گفت.
اما جدیدترین بررسیها، نشان می دهد که اصلیترین مسئول پشت پرده این بازداشتگاه و بخشی از سرکوبهای خیابانی، «مسعود صدر الاسلام» معاون اسبق اطلاعات نیروی انتظامی است که از طریق منصوری، مسئول دفترش در اطلاعات ناجا که معاونت بازداشتگاه را بر عهده داشته است، کهریزک را به یک شکنجهگاه رسمی تبدیل کرده است.
مسعود صدر الاسلام کیست؟
سردار مهندس "طه طاهری" با نامهای مستعار "مسعود صدرالاسلام" و یا "مسعود صالح " که عده ای از نزدیکانش او را "صدر" صدا میزنند، یکی از چهرههای اصلی تشکیلات اطلاعات موازی در ایران است. وی برادر شهید طالب طاهری است که پس از ورود مجاهدین خلقه به فاز "عملیات مهندسی" در ابتدای دهه 60 توسط اعضای این فرقه ربوده شد وپس از تحمل وحشیانهترین انواع شکنجهها در یکی از خانههای تیمی به شهادت رسید. میزان سبعیت و وحشیگری شکنجههای اعمال شده بر روی این جوان 18 ساله به حدی بود که انتشار خبر شکنجه و تصویر جنازه او، تاثیر زیادی بر روی افکار عمومی ایران و جهان داشت و باعث منفور شدن منافقین در اذهان مردم شد.
برخی از افراد مطلع معتقدند مسعود صدرالاسلام در فعالیتهای امنیتی و بازجوییهای خود بیش از هر چیز به گرفتن انتقام برادرش فکر میکند. حال مهم نیست که او انتقام جنایتهای فرقه رجوی را از شهرداران بیگناه بگیرد یا جوانان سبزپوشی که تنها جرمشان حمایت از میرحسین موسوی است.
طه طاهری از جمله اعضای سپاه پاسداران در ابتدای انقلاب بود که بعدها به نیروی انتظامی پیوست و در آنجا در پست مسئول اطلاعات نیروی انتظامی در زمان ریاست لطفیان و در فاجعه کوی دانشگاه خبرساز شد. چندی بعد، در دولت محمود احمدینژاد، او با حکم محرابیان وزیر صنایع به عنوان مدیر عامل و ریاست هیات مدیره شرکت دخانیات ایران معرفی شد. بعد از مدتی، با بالاگرفتن بحث قاچاق سیگار، صدرالاسلام از این سمت برکنار شد و جالب است که این بار با حکم اسماعیل احمدی مقدم به جانشینی ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد. وی در حال حاضر ظاهرا در این پست حضور دارد، و البته هنوز شایعاتی مبنی بر دست داشتن وی در قاچاق سیگار خارجی و روابط او با شرکت فیلیپ موریس، نماینده سیگار مارلبرو، بر سر زبانها هست.
صدرالاسلام در اوایل دهه 60 از بازجویان بند 209 زندان اوین - که در آن روزها در اختیار اطلاعات سپاه پاسداران بود - بوده است. شاید بسیاری از زندانیان آن روزگار، جوان لاغر اندامی را که با نامهای مستعار مسعود، صالح و یا مسعود صالح معرفی میشد، به یاد داشته باشند که در بازجوییها خشونت بسیاری به کار میبرد. دریا هنرمند از زندانیانی است که آن روزها را به خاطر میآورد و در خاطرات خود از وی نام برده است. (1)
نام مسعود صدر الاسلام بار دیگر در پرونده شهرداران بر سر زبانها افتاد. در روزهای پس از دوم خرداد، محمد رضا نقدی با همکاری وی،که یکی از نیروهای امنیتی مورد اعتماد مقامات عالیرتبه کشور محسوب میشد، برخورد با غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و شهرداران مناطق را به عنوان حامیان انتخاباتی خاتمی در دستور کار خود قرار دادند. کلیه معاونان شهرداری تهران و شهرداران مناطق با حکم محسنی اژهای، رئیس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت، توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در محل کار خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند که بعدها مشخص شد بازداشتگاه غیرقانونی وصال نام دارد. چند روز بعد هم غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. (2)
پس از آن اما پروندهای در قوه قضاییه طرح شد که حاکی از شکنجه و فشار بیش از حد بر شهرداران بازداشتی بود و مسعود صدرالاسلام و محمدرضا نقدی از سرشناسترین متهمان این پرونده بودند. بالاخره دادگاهها و بازداشتها پایان گرفت و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسیون کارگزاران در مجلس و پیگیری افکار عمومی، ضمن اقامه دعوا در دادسرای نظامی تهران، بالاخره توانستند محمدرضا نقدی را با توجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بیمورد بازداشتهای موقت ، شکنجه و بازجوییهای خلاف قانون، به سه ماه حبس محکوم کنند؛ که البته این حکم، بهرغم قطعی شدنش، هرگز به اجرا در نیامد و در کمال ناباوری، چندی بعد محمدرضا نقدی با حکم آیتالله خامنه ای به عنوان «مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد.
در این میان گویا پرونده دیگری هم برای این دو دوست و همکار همیشگی تشکیل میشود که موضوع آن مظنونیت به مشارکت در قتل قاضی ( بازپرس ) اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرده بود. گفته میشود که محمدرضا نقدی بر سر صدور احکام سفید امضای بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسهای در منزل «محسنی اژهای» با حضور او و محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار میشود و با صرف شام خاتمه مییابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید میشود و به علت کاملا آشکاری ( آمپول هوا ) دچار ایست قلبی میشود و فوت میکند.
به دنبال فوت ایشان، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژهای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را میدهد.
ارتباط با لباس شخصیها
نام سردار مسعود صدرالاسلام بارها در گفتگوها و اعترافات اعضای بارز و شناسنامهدار لباس شخصی به چشم میخورد و حتی او را تشکیل دهنده تشکیلاتی جدید با نام نوپو میدانند. امیر فرشاد ابراهیمی، از اعضای سابق انصار حزب الله، در این باره میگوید:
"با آمدن محمد خاتمی تنشها و درگیریها بیشتر شد. نیروهای انتظامی هم در یک وضعیت منفعل قرار گرفته بود و نمی دانست با این نیروها چه بکند. از همین جا بود که پایه و اساس تشکیل نیروهای جدیدی به نام "نوپو" بنابر دستور رهبری به مسئول اطلاعات نیروی انتظامی که در آن زمان سرتیپ مسعود صدر الاسلام بود، شکل گرفت. در نوپو که اسم اختصاری آن - نیروهای ویژه پاسدار ولایت - بود، بخشی از انصار حزب الله به شکل کاملا سازمانی و ارگانیک در اختیار نیروهای انتظامی قرار گرفته و زیر نظر اطلاعات نیروی انتظامی کار میکردند. همین افراد هم بودند که در حادثه 18 تیر کوی دانشگاه حضور داشتند."
پس از واقعه کوی دانشگاه تهران و در پاییز 78 مسعود صدرالاسلام که در نقش افراد کلیدی کنترل اغتشاشات تهران حاضر شده بود، در جلسهای محرمانه با عنوان همایش کوثر به عنوان میزبان حاضر شد که نوار این جلسه چندی بعد در فضای مجازی دست به دست شد. صدرالاسلام در این جلسه با لحن مغرورانه همیشگی خود، از روزنامهها با عنوان دشمن یاد میکند، به سرکوب مردم در این دوران افتخار میکند و سعی در ارائه روشهای علمی سرکوب برای همکارانش دارد.
حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در دوران ریاست مسعود صدرالاسلام به پایگاهی برای فعالیتهای خلاف قانون و به واقع شرارتهای عدهای از لباس شخصیها تبدیل شده بود و مهمترین پناهگاه این گروه به شمار میرفت. (3)
امیر فرشاد ابراهیمی که در سازماندهی ماجرای حمله به آقایان عبدالله نوری و مهاجرانی در نماز جمعه شرکت داشته است، میگوید بعد از آنکه به او خبر میدهند که از جانب مهاجرانی شناسایی شده و وزارت اطلاعات به دنبال اوست، به صدرالاسلام پناه برده و وی از آنها پذیرایی میکند. (4)
یا در مورد باند فاسدی که در پوشش حزب الله دست به دزدی میزده است، بعد از اینکه این گروه به صورت اتفاقی توسط مامورین نیروی انتظامی دستگیر میشوند، با وجود تیراندازی که بین پلیس و این افراد صورت میگیرد، با دستور مستقیم صدرالاسلام "دزدهای حزباللهی" آزاد میشوند. (5)
امیر فرشاد ابراهیمی پس از آنکه نسبت به تخلفات رایج در فعالیتهای انصار حزب الله معترض میشود، علیه این مجموعه به افشاگری میپردازد که بعد از آن از سوی عوامل صدرالاسلام دزدیده میشود و در منزلی تحت شکنجه و فشار قرار میگیرد تا به جاسوسی برای کشورهای غربی اعتراف کند. اما نهایتا در 29 اسفند 78 با پیگیریهای سید محمد خاتمی آزاد میشود. او پس از آزادی هم از نقش سردار صدرالاسلام به عنوان یکی از افرادی که در بعضی بازجوییهای وی حضور داشته و خواهان اقرار او به جاسوسی برای کشورهای خارجی و یا خط گیری از جبهه دوم خرداد بوده است، نام میبرد. (6)
نقش پنهانی صدرالاسلام در قتلهای زنجیرهای
پس از افشای جزئیات پرونده قتلهای زنجیرهای سال 77 به دست ماموران خودسر وزارت اطلاعات، نام صدرالاسلام در اعترافات دو تن از عوامل قتلها مشاهده میشود نفر اول پرونده - سعید امامی - در زمان بازداشت با خوردن داروی نظافت خودکشی میکند و نفر دوم پرونده، سید مصطفی موسوی معروف به مصطفی کاظمی است که ظاهرا در آن زمان قائم مقام معاونت امنیت وزارت اطلاعات بوده است.
موسوی دراعترافات خود، زمانی که از نقشه ترور هوشنگ گلشیری یاد میکند، از مسعود صدرالاسلام نام میبرد داستان از این قرار است که صدر رابط لطفیان فرمانده ناجا با دری نجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات، بوده و بعد از اطلاع از برنامه قتلها، قول هرگونه همکاری را به موسوی میدهد، هم در جریان ترساندن گلشیری و هم در پیگیری ادامه حذف فیزیکی مخالفان در شهرستانها، از جمله شیراز و گیلان. اما در نهایت به دلیل حساسیتهایی که در مطبوعات و وزارت اطلاعات ایجاد شد و با نگرانی وزیر از بالا گرفتن مساله، این قضیه از سوی موسوی پیگیری نمیشود تا اینکه ماجرای قتلها به بازداشت موسوی و سپس سعید امامی ختم میشود. همین گفتهها در پرونده قتلها در اعترافات مهرداد عالیخانی، صادق مهدوی نفر سوم پرونده و رییس اداره چپ نو وزارت اطلاعات با نام بردن از مسعود صالح تکرار میشود. (7)
* * *
طه طاهری که با نامهای مستعار مسعود صدر الاسلام و مسعود صالح در سالهای گذشته نقش ویژهای در سازماندهی لباس شخصیها و پیاده کردن نقشه حذف مخالفین بر عهده داشت، در فجایع صورت گرفته بعد از انتخابات ریاستجمهوری دهم، به ویژه در رابطه با جنایات بازداشتگاه کهریزک، حضوری پر رنگ داشت. اکنون خبرگزاریها در حالی از بازداشت و برخورد با برخی از مامورین خاطی کهریزک خبر میدهند که این برخوردها محدود عدهای عوامل زیردست میشود و ارشد آنها سرهنگ فلاح است.
بدین ترتیب برخوردها مشمول عدهای از زیردستان میشود که اگر هم در شکنجهها دست داشتهاند، در اجرای دستورات فرماندهان رده بالا بوده است. اما با آنکه رهبر نظام مدعی است نظام از جنایتهای صورت گرفته گذشت نخواهد کرد، مسعود صدرالاسلام، حسین فدایی، احمدرضا رادان و دیگر سرداران مؤثر در شکنجهگاه کهریزک همچنان آزادانه به قانونشکنیهای خود ادامه میدهند و کسی هم جلودار آنان نیست.
توزیع بستههای افطار سبز در تهران
گروهی از سبزاندیشان تهران، در اقدامی تحسین برانگیز، بستههای سبز افطاری را تهیه کرده و در بخشی از شهر تهران در میان مردم توزیع کردند.
چهارمین شماره گاهنامه ادبیات جنبش سبز ایران "غریو"، منتشر شد
در این شماره آثار سبزی را از سیمین بهبهانی، علی صدیقی، آذین، مینا، حافظ موسوی، فاطمه راکعی، عبدالجبار کاکایی، علیرضا عجم، احسان کاشف تبریزی، پروانه نیک نژاد، علی اصغر راشدان، سیدمحمد رضا عالی پیام، صدیقه وسمقی، آرزو نوری، وحید رسا، مهرداد جهانگیری، محمد زارع، سهیل نصرتی، حسین افشار، ص.ش، خلیل جوادی، ساجد بهشتی، الهه جوادی، سمیرا نوروزی، رضا راد، محمود سنجری، اعظم جعفری جوزانی، محمدعلی حسنلو، نرجس هاشمی، لیلا صادقی و علی سجادی میخوانیم.
برای دریافت شماره چهارم "غریو" اینجا کلیک کنید
http://www.mowjcamp.org/files/file/28519
برای دریافت شماره چهارم "غریو" اینجا کلیک کنید
http://www.mowjcamp.org/files/file/28519
نامه جبهه مشارکت مناطق شمالغرب به میرحسین موسوی
"مواضع شجاعانه و بهحق شما بدون شک شایسته تقدیر و همراهی است و همانگونه که همه تلاش ما در جهت پیروزی شما در انتخابات بود، اکنون نیز در کنار شما هستیم تا حرکت مقدس انقلاب اسلامی را که عدهای عزم انحراف آن از جاده عدل و انصاف را نمودهاند، به مسیر حقیقی آن بازگردانیم."
به گزارش موج سبز آزادی، متن این نامه به شرح زیر است:
به نام خدا
فرزند لایق و شایسته آذربایجان، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
دهمین انتخابات ریاست جمهوری بدون شک می توانست نقطه عطفی در تاریخ پر فراز و نشیب و سراسر افتخار انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران باشد. حضور حضرتعالی در عرصه انتخابات، نوجوانان و جوانان نسل سوم و چهارم پس از انقلاب را با آرمان های اصیل انقلاب آشنا کرد و با آن آشتی داد. آنها که خود زمان امام را درک نکرده بودند، کلام و روش و منش حضرتعالی را که شاگرد و پیرو آن بزرگوار بودید به خود نزدیک تر یافتند و حساب کجروی ها، انحرافات و اشتباهات اصحاب قدرت را از اسلام اصیل و اصل انقلاب جدا کردند.
از سوی دیگر، رزمندگان سلحشور عرصه های شجاعت و خانواده های شهدای گرانقدری چون شهیدان باکری، همت و جهان آرا و ...به حمایت از شما برخاستند تا انقلابی را که خون های پاک عزیزان شان در پایش ریخته شده بود، از کج فهمی و انحراف نجات دهند. شما نقطه عزیمت جریان هایی شدید که نسبت به آینده ایران در صورت تداوم روند فعلی دغدغه و نگرانی جدی داشتند. آنان برای پیروزی شما تلاش کردند و موفق شدند یکپارچگی ملی ایرانیان را به رخ همه جهانیان بکشند و با حرکتی سبز، بار دیگر ایران را در جهان عزیز و بزرگ جلوه دهند. اما متاسفانه یک بار دیگر فرصتی بی نظیر برای استقرار قانون، آزادی و عدالت، با قانون ستیزی و قانون گریزی انحصارطلبان مدعی اصول گرایی، به تهدید علیه منافع ملت، میهن و نظام جمهوری اسلامی بدل شد.
اقتدارگرایان به جای اعتمادسازی و ایجاد جو اطمینان و آرامش، برخورد سرکوب گرانه با مردم بی دفاع را که صرفا خواستار حق خود بودند، پیش گرفتند. چه كسي گمان مي كرد كه تنها سه دهه پس از انقلابي كه به نام اسلام و آزادي و عدالت و به رهبري مرجعي بزرگ چون امام خميني به پیروزی رسيد، جوانان برآمده از اين انقلاب به جرم اعتراض مدني بازداشت شوند و آنگاه پیکر بی جان آنها به خانواده هایشان تحویل داده شود؟
تٲسف بارتر از همه این که اعضای اصلی کمیتهای را که حضرتعالی و جناب آقای کروبی برای پیگیری امور آسیب دیدگان تشکیل داده بودید، از جمله فرزند شهید آیت الله بهشتی را دستگیر و مدارک مربوطه را توقیف می کنند تا مانع از افشای جنایات صورت گرفته شوند. به نظر می رسد که عملا هیچ گونه اراده ای جهت برخورد با عاملان جنایات، علیرغم اعلان مسئولین نظام، وجود ندارد.
جناب آقای موسوی،
در شرایطی که ارزش های والای انقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران شهید این مرز و بوم می باشد، پایمال می گردد، هیچ انسان باوجدانی نمی تواند در قبال تاراج دست آوردها و آرمان های عظیم این انقلاب بی تفاوت باشد. پیروان حقیقی امام علی(ع)، آن بزرگ آزادمرد تاریخ که در مورد گزارشی از به یغما رفتن خلخال زن یهودی- شهروندی از ولایات حکومت خویش- از شدت ناراحتی سیلی بر صورتش نواخت، اکنون خون دل می خورند و در مقابل این همه فجایع دردآور سراسر وجودشان مملو از خشم، اندوه و تاسف می گردد.
آنها نگران وضعیت جمعي از پاك ترين و صادق ترين رادمردان اين سرزمين هستند که به گناه دلسوزی برای نظام و مشاركت در انتخابات و تبليغ براي جنابعالی ماه هاست که در سلول های انفرادی و تحت فشارهای جسمی و روحی به سر مي برند و از حداقل حقوق انسانی و قضایی خویش محروم می باشند و برخی نیز مجبورند در دادگاه های نمایشی انشا های ابتدایی حامیان کودتا را برای مخاطبان دکلمه کنند. انگار حقیقت، آن سوی دیوارهای اوین زندانی است که وقتی کسی گذارش بدانجا می افتد و حقیقت را می بیند، تمام عقایدش زیر و رو می شود! ما نگرانیم و از شما به عنوان پرچمدار جنبش سبز مردم ایران می خواهیم برای نجات این آزادگان دربند از فشارهای جسمی و روحی، از همه ظرفیت های ممکن قانونی استفاده کنید.
جناب آقای موسوی،
آذربایجانیها همیشه کسانی را که در راه احقاق حقوق شان پایمردی کنند، بزرگ می دارند و اکنون شما را همچون همه مردان آزاده ای که تاریخ ما وامدار عظمت آنان است قدر می دانند. مواضع شجاعانه و بحق شما به عنوان فرزند لایق و شایسته آذربایجان بدون شک شایسته تقدیر و همراهی است. همان گونه که همه تلاش ما در جهت پیروزی شما در انتخابات بود، اکنون نیز در کنار شما هستیم تا حرکت مقدس انقلاب اسلامی را که عده ای عزم انحراف آن از جاده عدل و انصاف را نموده اند، به مسیر حقیقی آن بازگردانیم.
ما به همراه شما، دولت برآمده از انتخاباتی خدشه دار را مشروع و مقبول نمی دانیم و هراس آن داریم که دولت، بدون پشتوانه مردم، بر اثر ضعف های بیشمار ذاتی و عارضی اش در ورطه امتیازدهی به بیگانگان بیفتد. ما تا زمانی که شبهه های مطرح شده در خصوص صحت و سلامت انتخابات رفع نشود و اعتماد از کف رفته بازنگردد، و افراد عادل ، قانونمند و بی طرف در مناقشات سیاسی در مراجع نظارتی و اجرایی انتخابات مسئولیت نداشته باشند، حضور در هر انتخاباتی را بلاموضوع می دانیم.
در خاتمه ما به عنوان اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی مناطق شمالغرب کشور(آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان) که به عضویت در این تشکل منسجم پیرو اندیشه های مردمسالارانه حضرت امام (ره) افتخار می کنیم، ضمن تقدیر از تلاشهای صادقانه و پایداری بی شائبه شما در راه احقاق حقوق ملت ایران، همدلی و همگامی خود را برای پی گیری مطالبات به حق مردم اعلام می داریم و بر آزادی هر چه سریع ترهمه شخصیت ها، فعالان سیاسی، حقوقدانان، روزنامه نگاران، دانشگاهیان، دانشجویان و کلیه دستگیرشدگان و زندانیان گمنام حوادث اخیر، رسیدگی بی طرفانه و عادلانه به پرونده جنایات صورت گرفته در بازداشتگاه ها، آزادی مطبوعات، رفع توقیف و سانسور از آنها، ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباط رسانه ای و فعالیت مجدد سایت های خبری مستقل، اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی، به ویژه اصل 27 مبنی بر آزادی تجمعات مسالمت آمیز تاکید داریم.
بسیار امیدواریم که با حضور و همراهی شما و مراجع عظام و آزاده تقلید و آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و کروبی و مردم آگاه و غیور این سرزمین، شاهد به ثمر نشستن این حرکت سبز اصلاح طلبانه باشیم.
جبهه مشارکت مناطق شمالغرب کشور
آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان
به گزارش موج سبز آزادی، متن این نامه به شرح زیر است:
به نام خدا
فرزند لایق و شایسته آذربایجان، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
دهمین انتخابات ریاست جمهوری بدون شک می توانست نقطه عطفی در تاریخ پر فراز و نشیب و سراسر افتخار انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران باشد. حضور حضرتعالی در عرصه انتخابات، نوجوانان و جوانان نسل سوم و چهارم پس از انقلاب را با آرمان های اصیل انقلاب آشنا کرد و با آن آشتی داد. آنها که خود زمان امام را درک نکرده بودند، کلام و روش و منش حضرتعالی را که شاگرد و پیرو آن بزرگوار بودید به خود نزدیک تر یافتند و حساب کجروی ها، انحرافات و اشتباهات اصحاب قدرت را از اسلام اصیل و اصل انقلاب جدا کردند.
از سوی دیگر، رزمندگان سلحشور عرصه های شجاعت و خانواده های شهدای گرانقدری چون شهیدان باکری، همت و جهان آرا و ...به حمایت از شما برخاستند تا انقلابی را که خون های پاک عزیزان شان در پایش ریخته شده بود، از کج فهمی و انحراف نجات دهند. شما نقطه عزیمت جریان هایی شدید که نسبت به آینده ایران در صورت تداوم روند فعلی دغدغه و نگرانی جدی داشتند. آنان برای پیروزی شما تلاش کردند و موفق شدند یکپارچگی ملی ایرانیان را به رخ همه جهانیان بکشند و با حرکتی سبز، بار دیگر ایران را در جهان عزیز و بزرگ جلوه دهند. اما متاسفانه یک بار دیگر فرصتی بی نظیر برای استقرار قانون، آزادی و عدالت، با قانون ستیزی و قانون گریزی انحصارطلبان مدعی اصول گرایی، به تهدید علیه منافع ملت، میهن و نظام جمهوری اسلامی بدل شد.
اقتدارگرایان به جای اعتمادسازی و ایجاد جو اطمینان و آرامش، برخورد سرکوب گرانه با مردم بی دفاع را که صرفا خواستار حق خود بودند، پیش گرفتند. چه كسي گمان مي كرد كه تنها سه دهه پس از انقلابي كه به نام اسلام و آزادي و عدالت و به رهبري مرجعي بزرگ چون امام خميني به پیروزی رسيد، جوانان برآمده از اين انقلاب به جرم اعتراض مدني بازداشت شوند و آنگاه پیکر بی جان آنها به خانواده هایشان تحویل داده شود؟
تٲسف بارتر از همه این که اعضای اصلی کمیتهای را که حضرتعالی و جناب آقای کروبی برای پیگیری امور آسیب دیدگان تشکیل داده بودید، از جمله فرزند شهید آیت الله بهشتی را دستگیر و مدارک مربوطه را توقیف می کنند تا مانع از افشای جنایات صورت گرفته شوند. به نظر می رسد که عملا هیچ گونه اراده ای جهت برخورد با عاملان جنایات، علیرغم اعلان مسئولین نظام، وجود ندارد.
جناب آقای موسوی،
در شرایطی که ارزش های والای انقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران شهید این مرز و بوم می باشد، پایمال می گردد، هیچ انسان باوجدانی نمی تواند در قبال تاراج دست آوردها و آرمان های عظیم این انقلاب بی تفاوت باشد. پیروان حقیقی امام علی(ع)، آن بزرگ آزادمرد تاریخ که در مورد گزارشی از به یغما رفتن خلخال زن یهودی- شهروندی از ولایات حکومت خویش- از شدت ناراحتی سیلی بر صورتش نواخت، اکنون خون دل می خورند و در مقابل این همه فجایع دردآور سراسر وجودشان مملو از خشم، اندوه و تاسف می گردد.
آنها نگران وضعیت جمعي از پاك ترين و صادق ترين رادمردان اين سرزمين هستند که به گناه دلسوزی برای نظام و مشاركت در انتخابات و تبليغ براي جنابعالی ماه هاست که در سلول های انفرادی و تحت فشارهای جسمی و روحی به سر مي برند و از حداقل حقوق انسانی و قضایی خویش محروم می باشند و برخی نیز مجبورند در دادگاه های نمایشی انشا های ابتدایی حامیان کودتا را برای مخاطبان دکلمه کنند. انگار حقیقت، آن سوی دیوارهای اوین زندانی است که وقتی کسی گذارش بدانجا می افتد و حقیقت را می بیند، تمام عقایدش زیر و رو می شود! ما نگرانیم و از شما به عنوان پرچمدار جنبش سبز مردم ایران می خواهیم برای نجات این آزادگان دربند از فشارهای جسمی و روحی، از همه ظرفیت های ممکن قانونی استفاده کنید.
جناب آقای موسوی،
آذربایجانیها همیشه کسانی را که در راه احقاق حقوق شان پایمردی کنند، بزرگ می دارند و اکنون شما را همچون همه مردان آزاده ای که تاریخ ما وامدار عظمت آنان است قدر می دانند. مواضع شجاعانه و بحق شما به عنوان فرزند لایق و شایسته آذربایجان بدون شک شایسته تقدیر و همراهی است. همان گونه که همه تلاش ما در جهت پیروزی شما در انتخابات بود، اکنون نیز در کنار شما هستیم تا حرکت مقدس انقلاب اسلامی را که عده ای عزم انحراف آن از جاده عدل و انصاف را نموده اند، به مسیر حقیقی آن بازگردانیم.
ما به همراه شما، دولت برآمده از انتخاباتی خدشه دار را مشروع و مقبول نمی دانیم و هراس آن داریم که دولت، بدون پشتوانه مردم، بر اثر ضعف های بیشمار ذاتی و عارضی اش در ورطه امتیازدهی به بیگانگان بیفتد. ما تا زمانی که شبهه های مطرح شده در خصوص صحت و سلامت انتخابات رفع نشود و اعتماد از کف رفته بازنگردد، و افراد عادل ، قانونمند و بی طرف در مناقشات سیاسی در مراجع نظارتی و اجرایی انتخابات مسئولیت نداشته باشند، حضور در هر انتخاباتی را بلاموضوع می دانیم.
در خاتمه ما به عنوان اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی مناطق شمالغرب کشور(آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان) که به عضویت در این تشکل منسجم پیرو اندیشه های مردمسالارانه حضرت امام (ره) افتخار می کنیم، ضمن تقدیر از تلاشهای صادقانه و پایداری بی شائبه شما در راه احقاق حقوق ملت ایران، همدلی و همگامی خود را برای پی گیری مطالبات به حق مردم اعلام می داریم و بر آزادی هر چه سریع ترهمه شخصیت ها، فعالان سیاسی، حقوقدانان، روزنامه نگاران، دانشگاهیان، دانشجویان و کلیه دستگیرشدگان و زندانیان گمنام حوادث اخیر، رسیدگی بی طرفانه و عادلانه به پرونده جنایات صورت گرفته در بازداشتگاه ها، آزادی مطبوعات، رفع توقیف و سانسور از آنها، ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباط رسانه ای و فعالیت مجدد سایت های خبری مستقل، اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی، به ویژه اصل 27 مبنی بر آزادی تجمعات مسالمت آمیز تاکید داریم.
بسیار امیدواریم که با حضور و همراهی شما و مراجع عظام و آزاده تقلید و آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و کروبی و مردم آگاه و غیور این سرزمین، شاهد به ثمر نشستن این حرکت سبز اصلاح طلبانه باشیم.
جبهه مشارکت مناطق شمالغرب کشور
آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان
سایتی دیگر برای زنده نگه داشتن یاد شهیدان سبز
هرگز فراموشمان نکنید
ابتکارات خلاقانه برای زنده نگه داشتن جنبش سبز، به خصوص در فضای مجازی، همچنان حرکتی رو به جلو دارند و هر روز با کاری جدید، عرصه را بر کودتاچیان تنگ میکنند. زنده نگه داشتن نام و یاد شهیدان سبز، یکی از این کارهاست که پیش از این هم به اشکال مختلف برای آن تلاش شده بود، و اینک یک سایت دیگر را که با این هدف ایجاد شده، معرفی می کنیم.
سایت «هرگز فراموشمان نکنید» که در آدرس neverforget.us قرار دارد، با طراحی زیبا و بدیعی به صورت Flash صدها و هزاران ایرانی را به تصویر میکشد که اسامی و عکسهای شهدای جنبش سبز را بالا گرفتهاند و گویی که برای زنده کردن نام و یاد این شهیدان در میدان آزادی گرد هم آمدهاند.
در این سایت نام 72 شهیدی که تاکنون شناسایی شدهاند، گردآوری شده و نیز امکان نوشتن نظر برای کاربران فراهم شده است. برای مشاهده این سایت روی آدرس زیر کلیک کنید:
WWW.NEVERFORGET.US
گفتنی است پیش از این هم سایت «شهدای سبز» که نام، تصویر و مشخصات شهیدان سبز را تا حد امکان جمع کرده است، در «موج سبز آزادی» معرفی شده بود.
ابتکارات خلاقانه برای زنده نگه داشتن جنبش سبز، به خصوص در فضای مجازی، همچنان حرکتی رو به جلو دارند و هر روز با کاری جدید، عرصه را بر کودتاچیان تنگ میکنند. زنده نگه داشتن نام و یاد شهیدان سبز، یکی از این کارهاست که پیش از این هم به اشکال مختلف برای آن تلاش شده بود، و اینک یک سایت دیگر را که با این هدف ایجاد شده، معرفی می کنیم.
سایت «هرگز فراموشمان نکنید» که در آدرس neverforget.us قرار دارد، با طراحی زیبا و بدیعی به صورت Flash صدها و هزاران ایرانی را به تصویر میکشد که اسامی و عکسهای شهدای جنبش سبز را بالا گرفتهاند و گویی که برای زنده کردن نام و یاد این شهیدان در میدان آزادی گرد هم آمدهاند.
در این سایت نام 72 شهیدی که تاکنون شناسایی شدهاند، گردآوری شده و نیز امکان نوشتن نظر برای کاربران فراهم شده است. برای مشاهده این سایت روی آدرس زیر کلیک کنید:
WWW.NEVERFORGET.US
گفتنی است پیش از این هم سایت «شهدای سبز» که نام، تصویر و مشخصات شهیدان سبز را تا حد امکان جمع کرده است، در «موج سبز آزادی» معرفی شده بود.
«ترس بر اصولگرایان هم حاکم شده است»
• مصاحبه دویچهوله با حسین باستانی
حمله به دفتر کروبی و پلمپ آن، دستگیری یکی از مشاوران وی و دستگیری مشاور ارشد مهندس موسوی میتواند نشانههایی از زمینهچینی برای بازداشت کروبی و موسوی باشد. حسین باستانی میگوید جناح حاکم آمده است تا تکلیف را یک سره کند.
حسین باستانی، روزنامهنگار مقیم فرانسه، معتقد است، جناحی درون سپاه پاسداران به همراه احمدینژاد و یارانش عزم خود را جزم کردهاند تا برای همیشه از ’’شر‘‘ اصلاحطلبان آسوده شوند. این تحلیلگر سیاسی میگوید، تا زمانی که آیتالله خامنهای از احمدینژاد حمایت میکند، جناح اصولگرا نیز مجبور است دم نزند، اما به محض اینکه خامنهای از حمایت احمدینژاد دست بردارد، افرادی از خود این جناح کار احمدینژاد را یکسره خواهند کرد. باستانی معتقد است این زمان دیر یا زود فرا خواهد رسید.
دویچهوله: آقای باستانی، دفتر آقای کروبی دیروز به دستور مستقیم دادستان تهران پلمب شد و آقای الویری هم که از مشاوران ایشان بودند دستگیر شدند. آیا این حرکات میتواند مقدمهای برای دستگیری خود آقای کروبی باشد؟
حسین باستانی: حداقلش این است که نیروهایی میخواهند این کار را بکنند. از بعد از انتخابات این گرایش به طور مشخص در سپاه وجود داشت که باید همان اول، کار را یکسره کرد و نه این که بتدریج شروع به دستگیری و برخورد کرد. برایشان مشخص بود که دارند چه کار میکنند. آنها آمده بودند تکلیف را یکسره کنند و برای این یکسره کردن تکلیف خیلی مهم بود که نیروهای سرکوبگر را معطل نکنند، یعنی مجبور نباشند طی مدتی طولانی خرد خرد عمل بکنند. تا وقتی در حال بسیج صددرصد هستند، حداکثر برخورد را با نیروهای حزبی، رسانهای و رهبران اصلاحات انجام بدهند و یکبار برای همیشه تکلیف خیلی چیزها را روشن بکنند. اگر توجه کرده باشید، از همان ابتدا کارهایی را انجام دادند که بوی تعیین تکلیف نهایی میداد و بحثاش دیگر بحث انتخابات نبود. مثلاً در عرصهی مطبوعات قضیهی مستقر کردن افرادی از دادستانی برای بازبینی مطالب قبل از چاپ، چیزی بود که حداقل در دو دههی اخیر سابقه نداشته است. در عرصهی احزاب هم آنها آمدند تا ریشهی احزاب را بزنند. اول تمام شخصیتهای تأثیرگذار را گرفتند، بعد زمزمههای کمیسیون مادهی ۱۰ احزاب شروع شد که اصولاً این احزاب اصلاحطلب مشکل دارند. افرادی آمدند گفتند که کمیسیون مادهی ۱۰ میتواند مجوز بدهد، ولی نمیتواند مجوز را باطل کند و این، کار قوهی قضاییه است. قوهی قضاییه هم گفت، مشکلی نیست، ما برخورد میکنیم. در دادگاه، مخصوصاً دادگاه سوم و چهارمی که تشکیل شد، اسم احزاب اصلاحطلب را بردند و ضرورت تعیین تکلیف اینها را یادآور شدند. در عرصهی دانشگاهها که دیگر میبینیم تا اینجا پیش رفتند که اصولاً میگویند باید تکلیف علوم انسانی روشن بشود و در این زمینه شخص آقای خامنهای هم وارد صحنه میشود. تمام اینها نشاندهندهی این است که میخواهند در سطحی فراگیر از شر اصلاحطلبان خلاص بشوند.
البته به نظر میآید بحثانگیزترین قسمت این موضوع این است که در این برخوردها تا کجا میتوانند پیش بروند، این به رهبران اصلاحطلب برمیگردد. خبرهایی که حدود دو هفتهی پیش در بعضی از منابع اصلاحطلب منتشر شد، اثبات شد که کاملاً موثق بودهاند، مبنی براین که شخص احمدینژاد در شورای عالی امنیت ملی این بحث را مطرح کرده که باید آقای موسوی و آقای کروبی دستگیر بشوند. شورای عالی امنیت ملی در آن زمان جمعبندیاش این نبود که این کار انجام بشود، به خاطر اینکه معتقد بودند تبعاتش غیرقابل کنترل است. ولی خود آقای احمدینژاد قطعاً پیگیر این مسئله است و متحدینشان هم در سپاه پاسداران قطعاً پیگیر این مسئله هستند. کل نظام هنوز به این جمعبندی نرسیده، نه از بابت رعایت حقوق افراد، بلکه از بابت این که نسبت به تبعاتش نگرانی دارد. اینکه این نگرانی تا کی ادامه پیدا کند، نمیشود به طور قطعی گفت، ولی قطعاً آقای احمدینژاد و متحدینشان فشار را برای دستگیری آقای موسوی و آقای کروبی ادامه خواهند داد.
یک تحلیل دیگر هم این است که هدف جمعآوری اسنادی است که آقای کروبی و آقای موسوی در این مدت جمعآوری کردهاند و اینکه میخواهند این اسناد را از دست آنها خارج کنند. چون روز دوشنبه هم به دفتر کمیتهی پیگیری بازداشتها حمله شده بود و دیروز هم به دفتر آقای کروبی. نظرتان راجع به این تحلیل چیست؟
البته از آن طرف، منابع نزدیک به آقای کروبی فوری تأکید کردند که فکر نکنید این اسناد فقط آنجا بودند. ما از این اسناد درجاهای دیگری هم نگهداری میکنیم. این تفکر باید خیلی بچگانه باشد که فکر کنند میتوانند با حمله کردن به ستاد پیگیری آسیبدیدگان بعد از انتخابات و جمعآوری فیزیکی اسنادی که آنجا بوده، کل اینها را از دستور خارج کنند. البته مشخص است که حداقل یک هدف داشتهاند و آن این که این افشاگریها را تحمل نکنند؛ عین خیلی چیزهای دیگر. در داخل ایران تا مسایل تعیین تکلیف بشوند، مدتی طول میکشد. عدهای بعد از انتخابات پیگیر این بودند که باید به سرعت همه چیز تعیین تکلیف بشود، اما عدهی دیگری هنوز به جمعبندی نرسیده بودند و حالا دارند کجدار و مریز پیش میروند، ولی یکدفعه میبینیم که یک جاهایی مواضع سختتر میشود. در خصوص این افشاگریها هم داستان همین بود. مثلاً شما توجه کنید وقتی آقای کروبی اولینبار این مسایل را اعلام کردند، اولین عکسالعمل آقای علی لاریجانی، رییس مجلس، این بود که ما بررسی میکنیم. به فاصلهی یکروز گفتند بررسی کردیم و دروغ بود که خب طبیعتاً این شائبه پیش آمد که شما در یکروز چه طور بررسی کردید؟ بعد دوباره از طرف بعضی افراد دیگر کمیتهی پیگیری وقایع بعداز انتخابات در خود مجلس صحبتهایی عنوان شد که به معنی پذیرش یکسری از افشاگریهایی بود که توسط آقای کروبی عنوان شده بود. بعد چیز دیگری بتدریج رو شد که خیلی معنی بزرگتری داشت و نشان میداد شخص آقای خامنهای در جریان تجاوز در زندانها بوده. یعنی خبری که در سایت فراکسیون اقلیت مجلس چاپ شد که منبع معتبری است، چون گویی پنجاه عضو مجلس امضایشان را زیر هر مطلبی که آنجا چاپ بشود گذاشتهاند. این خبر حکایت از این داشت که یکی از چهرههای نزدیک به آقای خامنهای که البته اسمش برده نشده بود، بعد از انتخابات جزو کسانی بوده که دستگیر شده و به او در زندان تجاوز شده. این شخص بعدا به حضور آقای خامنهای رفته و راجع به آن اتفاقی که افتاده شهادت داده. خلاصه نشان میداد که حتا قبل از این که آقای کروبی افشاگریهایش را شروع کند، حتا شخص آقای خامنهای هم در جریان بوده. فاش شدن تدریجی اینها و منتشرشدنش بسیار معنیدار بود. یعنی نشان میداد که انگار حکومت دارد بتدریج این خطای بزرگی را که سی سال سعی میکرده حداقل تا اینجایش را نپذیرد و پنهان نگهدارد، دیگر کم کم دارد میپذیرد. انگار عدهای دیگر صبرشان تمام شده و به این نتیجه رسیدهاند که باید جلویش را بگیرند و اگر بخواهند این جور افشاگریها را بیهزینه بکنند، افراد دیگری هم افشاگری خواهند کرد و این به طرز بیسابقهای حیثیت نظام جمهوری اسلامی ایران را لگدمال میکند.
بعد از دستگیری علیرضا بهشتی، فرزند دکتر بهشتی و مشاور آقای موسوی، امروز دفتر حفظ آثار آقای بهشتی هم پلمب شده است. آیتالله بهشتی جزو کسانی بود که هنوز بخش اعظمی از اصولگراها معتقدند که به آرمانهای ایشان پایبندند. فکر میکنید این کار میتواند باعث شکاف بیشتری در جبههی اصولگرایان بشود؟
الان چیزی که واقعاً دارد در جبههی اصولگرایان حکمفرمایی میکند، فقط ترس است و حمایت صددرصدی که آقای خامنهای پشت رئیس جمهور گذاشته است. بهعبارتی، هر کسی که در داخل جبههی اصولگرایان بخواهد به آقای احمدینژاد حتا انتقاد بکند، میتواند مطمئن باشد که تقاص سنگینی را باید پس بدهد. این الان تنها قاعدهای است که در داخل آن جناح دارد حکمفرمایی میکند. یعنی به عبارت دیگر آن قاعدهی ’’النصر بالرعب‘‘ که یک زمانی محافظهکاران برای بدنهی جامعه میگفتند، الان در داخل خود جناحشان دارند بهکار میگیرند و بههیچوجه بر پایهی اقناع نیست. در یک چنین شرایطی دیگر رعایت مسایل حیثیتی خیلی اهمیت ندارد. این است که مثلا با بدترین و توهینآمیزترین لحن حتا در خصوص خانوادههای فرماندههای ارشد جنگ صحبت میشود که نمونهی خیلی خبرسازش اتفاقی بود که در خصوص همسر شهید باکری افتاد و اگر بهکاربردن این اصطلاح درست باشد، باید گفت ’’آبنکشیدهترین‘‘ اتهامات را علیه همسر شهید باکری از تریبونهای رسمی بیان کردند. یا این که کار حتا به خانوادهی آیتالله خمینی رسیده و تا حد افشاگریهای شخصی در مورد سیدحسن خمینی پیش رفتهاند.
وقتی تا اینجاها جلو میآیند، دیگر خیلی اهمیت ندارد که پسر آیتالله بهشتی دستگیر بشود یا اینکه حتا دفتر حفظ آثار شهید بهشتی را هم پلمب بکنند. اساساً دیگر این ملاحظات برایشان مهم نیست و همیشه هم وقتی مورد سوال واقع میشوند که شما چه طور با چهرهها و شخصیتهای برجستهی انقلاب این طور برخورد میکنید، معمولاً جواب میدهند که خب زمان جنگ صفین این طور شد، جنگ احد این طور شد و ... یعنی توجیهاتی که همهبه این اشاره دارد که اصحاب آن انقلاب و آن نظام، هیچ کدام برای ما جزو خطوط قرمز محسوب نمیشوند و آن چیزی که مهم است این است که الان ولایت چه میگوید. البته شاید هم راست بگویند، چون الان معلوم است که ولایت دارد چه میگوید، به آنها جواز میدهد که تا هرجا که ممکن است پیش بروند.
آقای باستانی پیشبینیتان چیست؟ فکر میکنید ، حالا به گونهای میشود گفت این حرمتشکنیها و ترکتازیها تا کجا میتواند پیش برود؟
تصور من این است که عمیقشدن شکاف داخل جناح محافظهکار فرایندی است که بیش از این و تا مراحل بحرانیتری هم ادامه خواهد داشت. شما ببینید کار به اینجا رسیده که آقای خامنهای مجبور است حتا بر سر وزرای آقای احمدینژاد مورد به مورد دخالت بکند. وقتی میبینید که وضعیت به این گونه میشود که در داخل دادگاه چهارم از زبان آقای حجاریان اعترافاتی در دادگاه خوانده میشود که یک ادعانامه علیه علوم انسانی است، در این حد که حکومت اشتباه میکند که دارد دانشگاههای علوم انسانی را گسترش میدهد، اشتباه میکند که متون علوم انسانی را به زبان فارسی ترجمه میکند، اشتباه میکند که به صورت روز افزون در رشتههای علوم انسانی دانشجو میگیرد، یعنی صحبتهایی تا این حد محیرالعقول.
بعد در حالی که جامعه هنوز در شوک شنیدن این صحبت است، یکدفعه شخص آقای خامنهای در یک سخنرانی علنی همین مسایل را بیان میکند. در چنین شرایطی معلوم است که ایشان تا کجاها دیگر مجبور است دخالت کند! برای محدودکردن علوم انسانی باید شخصاً وارد صحنه بشود، برای توجیه دادگاهها باید وارد صحنه بشود، برای رأی آوردن این وزیر آقای احمدینژاد و رأی نیاوردن آن یکی باید وارد صحنه بشود، برای حل اختلافات دولت آقای احمدینژاد با سازمان بازرسی کل کشور وارد صحنه بشود، یادتان هست که در اواخر دورهی اول آقای احمدینژاد، این سازمان گزارشهای تکاندهندهای راجع به فسادهای مالی دولت نهم منتشر کرده بود، برای کنترل اختلاف این دولت با دیوان محاسبات باید وارد صحنه بشود، با احزاب محافظهکار وارد صحنه بشود و... این قضیه قابل ادامه نیست. آقای خامنهای تا این حد نمیتواند خودش را درگیر بکند. یا اگر هم بکند، معنایش این میشود که دیگر از آن جایگاه فصلالخطاب بودنی که حداقل در داخل جناحمحافظهکار سعی دارند آن را جابیندازند پایین میآید. در واقع وضعیت آقای احمدینژاد در داخل جناح محافظهکار به گونهای شده که اگر برای مدت کوتاهی آقای خامنهای حتا بیتفاوت بماند، یعنی نفیا و اثباتا راجع به دولت چیزی نگوید، بقیهی محافظهکاران ایشان را ازهم خواهند درید. الان با حمایتهای مستمر و غیرمتعارف ایشان است که آقای احمدینژاد سرپا ایستاده است. تصور من این است که این اتفاق نهایتاً خواهد افتاد. دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
حمله به دفتر کروبی و پلمپ آن، دستگیری یکی از مشاوران وی و دستگیری مشاور ارشد مهندس موسوی میتواند نشانههایی از زمینهچینی برای بازداشت کروبی و موسوی باشد. حسین باستانی میگوید جناح حاکم آمده است تا تکلیف را یک سره کند.
حسین باستانی، روزنامهنگار مقیم فرانسه، معتقد است، جناحی درون سپاه پاسداران به همراه احمدینژاد و یارانش عزم خود را جزم کردهاند تا برای همیشه از ’’شر‘‘ اصلاحطلبان آسوده شوند. این تحلیلگر سیاسی میگوید، تا زمانی که آیتالله خامنهای از احمدینژاد حمایت میکند، جناح اصولگرا نیز مجبور است دم نزند، اما به محض اینکه خامنهای از حمایت احمدینژاد دست بردارد، افرادی از خود این جناح کار احمدینژاد را یکسره خواهند کرد. باستانی معتقد است این زمان دیر یا زود فرا خواهد رسید.
دویچهوله: آقای باستانی، دفتر آقای کروبی دیروز به دستور مستقیم دادستان تهران پلمب شد و آقای الویری هم که از مشاوران ایشان بودند دستگیر شدند. آیا این حرکات میتواند مقدمهای برای دستگیری خود آقای کروبی باشد؟
حسین باستانی: حداقلش این است که نیروهایی میخواهند این کار را بکنند. از بعد از انتخابات این گرایش به طور مشخص در سپاه وجود داشت که باید همان اول، کار را یکسره کرد و نه این که بتدریج شروع به دستگیری و برخورد کرد. برایشان مشخص بود که دارند چه کار میکنند. آنها آمده بودند تکلیف را یکسره کنند و برای این یکسره کردن تکلیف خیلی مهم بود که نیروهای سرکوبگر را معطل نکنند، یعنی مجبور نباشند طی مدتی طولانی خرد خرد عمل بکنند. تا وقتی در حال بسیج صددرصد هستند، حداکثر برخورد را با نیروهای حزبی، رسانهای و رهبران اصلاحات انجام بدهند و یکبار برای همیشه تکلیف خیلی چیزها را روشن بکنند. اگر توجه کرده باشید، از همان ابتدا کارهایی را انجام دادند که بوی تعیین تکلیف نهایی میداد و بحثاش دیگر بحث انتخابات نبود. مثلاً در عرصهی مطبوعات قضیهی مستقر کردن افرادی از دادستانی برای بازبینی مطالب قبل از چاپ، چیزی بود که حداقل در دو دههی اخیر سابقه نداشته است. در عرصهی احزاب هم آنها آمدند تا ریشهی احزاب را بزنند. اول تمام شخصیتهای تأثیرگذار را گرفتند، بعد زمزمههای کمیسیون مادهی ۱۰ احزاب شروع شد که اصولاً این احزاب اصلاحطلب مشکل دارند. افرادی آمدند گفتند که کمیسیون مادهی ۱۰ میتواند مجوز بدهد، ولی نمیتواند مجوز را باطل کند و این، کار قوهی قضاییه است. قوهی قضاییه هم گفت، مشکلی نیست، ما برخورد میکنیم. در دادگاه، مخصوصاً دادگاه سوم و چهارمی که تشکیل شد، اسم احزاب اصلاحطلب را بردند و ضرورت تعیین تکلیف اینها را یادآور شدند. در عرصهی دانشگاهها که دیگر میبینیم تا اینجا پیش رفتند که اصولاً میگویند باید تکلیف علوم انسانی روشن بشود و در این زمینه شخص آقای خامنهای هم وارد صحنه میشود. تمام اینها نشاندهندهی این است که میخواهند در سطحی فراگیر از شر اصلاحطلبان خلاص بشوند.
البته به نظر میآید بحثانگیزترین قسمت این موضوع این است که در این برخوردها تا کجا میتوانند پیش بروند، این به رهبران اصلاحطلب برمیگردد. خبرهایی که حدود دو هفتهی پیش در بعضی از منابع اصلاحطلب منتشر شد، اثبات شد که کاملاً موثق بودهاند، مبنی براین که شخص احمدینژاد در شورای عالی امنیت ملی این بحث را مطرح کرده که باید آقای موسوی و آقای کروبی دستگیر بشوند. شورای عالی امنیت ملی در آن زمان جمعبندیاش این نبود که این کار انجام بشود، به خاطر اینکه معتقد بودند تبعاتش غیرقابل کنترل است. ولی خود آقای احمدینژاد قطعاً پیگیر این مسئله است و متحدینشان هم در سپاه پاسداران قطعاً پیگیر این مسئله هستند. کل نظام هنوز به این جمعبندی نرسیده، نه از بابت رعایت حقوق افراد، بلکه از بابت این که نسبت به تبعاتش نگرانی دارد. اینکه این نگرانی تا کی ادامه پیدا کند، نمیشود به طور قطعی گفت، ولی قطعاً آقای احمدینژاد و متحدینشان فشار را برای دستگیری آقای موسوی و آقای کروبی ادامه خواهند داد.
یک تحلیل دیگر هم این است که هدف جمعآوری اسنادی است که آقای کروبی و آقای موسوی در این مدت جمعآوری کردهاند و اینکه میخواهند این اسناد را از دست آنها خارج کنند. چون روز دوشنبه هم به دفتر کمیتهی پیگیری بازداشتها حمله شده بود و دیروز هم به دفتر آقای کروبی. نظرتان راجع به این تحلیل چیست؟
البته از آن طرف، منابع نزدیک به آقای کروبی فوری تأکید کردند که فکر نکنید این اسناد فقط آنجا بودند. ما از این اسناد درجاهای دیگری هم نگهداری میکنیم. این تفکر باید خیلی بچگانه باشد که فکر کنند میتوانند با حمله کردن به ستاد پیگیری آسیبدیدگان بعد از انتخابات و جمعآوری فیزیکی اسنادی که آنجا بوده، کل اینها را از دستور خارج کنند. البته مشخص است که حداقل یک هدف داشتهاند و آن این که این افشاگریها را تحمل نکنند؛ عین خیلی چیزهای دیگر. در داخل ایران تا مسایل تعیین تکلیف بشوند، مدتی طول میکشد. عدهای بعد از انتخابات پیگیر این بودند که باید به سرعت همه چیز تعیین تکلیف بشود، اما عدهی دیگری هنوز به جمعبندی نرسیده بودند و حالا دارند کجدار و مریز پیش میروند، ولی یکدفعه میبینیم که یک جاهایی مواضع سختتر میشود. در خصوص این افشاگریها هم داستان همین بود. مثلاً شما توجه کنید وقتی آقای کروبی اولینبار این مسایل را اعلام کردند، اولین عکسالعمل آقای علی لاریجانی، رییس مجلس، این بود که ما بررسی میکنیم. به فاصلهی یکروز گفتند بررسی کردیم و دروغ بود که خب طبیعتاً این شائبه پیش آمد که شما در یکروز چه طور بررسی کردید؟ بعد دوباره از طرف بعضی افراد دیگر کمیتهی پیگیری وقایع بعداز انتخابات در خود مجلس صحبتهایی عنوان شد که به معنی پذیرش یکسری از افشاگریهایی بود که توسط آقای کروبی عنوان شده بود. بعد چیز دیگری بتدریج رو شد که خیلی معنی بزرگتری داشت و نشان میداد شخص آقای خامنهای در جریان تجاوز در زندانها بوده. یعنی خبری که در سایت فراکسیون اقلیت مجلس چاپ شد که منبع معتبری است، چون گویی پنجاه عضو مجلس امضایشان را زیر هر مطلبی که آنجا چاپ بشود گذاشتهاند. این خبر حکایت از این داشت که یکی از چهرههای نزدیک به آقای خامنهای که البته اسمش برده نشده بود، بعد از انتخابات جزو کسانی بوده که دستگیر شده و به او در زندان تجاوز شده. این شخص بعدا به حضور آقای خامنهای رفته و راجع به آن اتفاقی که افتاده شهادت داده. خلاصه نشان میداد که حتا قبل از این که آقای کروبی افشاگریهایش را شروع کند، حتا شخص آقای خامنهای هم در جریان بوده. فاش شدن تدریجی اینها و منتشرشدنش بسیار معنیدار بود. یعنی نشان میداد که انگار حکومت دارد بتدریج این خطای بزرگی را که سی سال سعی میکرده حداقل تا اینجایش را نپذیرد و پنهان نگهدارد، دیگر کم کم دارد میپذیرد. انگار عدهای دیگر صبرشان تمام شده و به این نتیجه رسیدهاند که باید جلویش را بگیرند و اگر بخواهند این جور افشاگریها را بیهزینه بکنند، افراد دیگری هم افشاگری خواهند کرد و این به طرز بیسابقهای حیثیت نظام جمهوری اسلامی ایران را لگدمال میکند.
بعد از دستگیری علیرضا بهشتی، فرزند دکتر بهشتی و مشاور آقای موسوی، امروز دفتر حفظ آثار آقای بهشتی هم پلمب شده است. آیتالله بهشتی جزو کسانی بود که هنوز بخش اعظمی از اصولگراها معتقدند که به آرمانهای ایشان پایبندند. فکر میکنید این کار میتواند باعث شکاف بیشتری در جبههی اصولگرایان بشود؟
الان چیزی که واقعاً دارد در جبههی اصولگرایان حکمفرمایی میکند، فقط ترس است و حمایت صددرصدی که آقای خامنهای پشت رئیس جمهور گذاشته است. بهعبارتی، هر کسی که در داخل جبههی اصولگرایان بخواهد به آقای احمدینژاد حتا انتقاد بکند، میتواند مطمئن باشد که تقاص سنگینی را باید پس بدهد. این الان تنها قاعدهای است که در داخل آن جناح دارد حکمفرمایی میکند. یعنی به عبارت دیگر آن قاعدهی ’’النصر بالرعب‘‘ که یک زمانی محافظهکاران برای بدنهی جامعه میگفتند، الان در داخل خود جناحشان دارند بهکار میگیرند و بههیچوجه بر پایهی اقناع نیست. در یک چنین شرایطی دیگر رعایت مسایل حیثیتی خیلی اهمیت ندارد. این است که مثلا با بدترین و توهینآمیزترین لحن حتا در خصوص خانوادههای فرماندههای ارشد جنگ صحبت میشود که نمونهی خیلی خبرسازش اتفاقی بود که در خصوص همسر شهید باکری افتاد و اگر بهکاربردن این اصطلاح درست باشد، باید گفت ’’آبنکشیدهترین‘‘ اتهامات را علیه همسر شهید باکری از تریبونهای رسمی بیان کردند. یا این که کار حتا به خانوادهی آیتالله خمینی رسیده و تا حد افشاگریهای شخصی در مورد سیدحسن خمینی پیش رفتهاند.
وقتی تا اینجاها جلو میآیند، دیگر خیلی اهمیت ندارد که پسر آیتالله بهشتی دستگیر بشود یا اینکه حتا دفتر حفظ آثار شهید بهشتی را هم پلمب بکنند. اساساً دیگر این ملاحظات برایشان مهم نیست و همیشه هم وقتی مورد سوال واقع میشوند که شما چه طور با چهرهها و شخصیتهای برجستهی انقلاب این طور برخورد میکنید، معمولاً جواب میدهند که خب زمان جنگ صفین این طور شد، جنگ احد این طور شد و ... یعنی توجیهاتی که همهبه این اشاره دارد که اصحاب آن انقلاب و آن نظام، هیچ کدام برای ما جزو خطوط قرمز محسوب نمیشوند و آن چیزی که مهم است این است که الان ولایت چه میگوید. البته شاید هم راست بگویند، چون الان معلوم است که ولایت دارد چه میگوید، به آنها جواز میدهد که تا هرجا که ممکن است پیش بروند.
آقای باستانی پیشبینیتان چیست؟ فکر میکنید ، حالا به گونهای میشود گفت این حرمتشکنیها و ترکتازیها تا کجا میتواند پیش برود؟
تصور من این است که عمیقشدن شکاف داخل جناح محافظهکار فرایندی است که بیش از این و تا مراحل بحرانیتری هم ادامه خواهد داشت. شما ببینید کار به اینجا رسیده که آقای خامنهای مجبور است حتا بر سر وزرای آقای احمدینژاد مورد به مورد دخالت بکند. وقتی میبینید که وضعیت به این گونه میشود که در داخل دادگاه چهارم از زبان آقای حجاریان اعترافاتی در دادگاه خوانده میشود که یک ادعانامه علیه علوم انسانی است، در این حد که حکومت اشتباه میکند که دارد دانشگاههای علوم انسانی را گسترش میدهد، اشتباه میکند که متون علوم انسانی را به زبان فارسی ترجمه میکند، اشتباه میکند که به صورت روز افزون در رشتههای علوم انسانی دانشجو میگیرد، یعنی صحبتهایی تا این حد محیرالعقول.
بعد در حالی که جامعه هنوز در شوک شنیدن این صحبت است، یکدفعه شخص آقای خامنهای در یک سخنرانی علنی همین مسایل را بیان میکند. در چنین شرایطی معلوم است که ایشان تا کجاها دیگر مجبور است دخالت کند! برای محدودکردن علوم انسانی باید شخصاً وارد صحنه بشود، برای توجیه دادگاهها باید وارد صحنه بشود، برای رأی آوردن این وزیر آقای احمدینژاد و رأی نیاوردن آن یکی باید وارد صحنه بشود، برای حل اختلافات دولت آقای احمدینژاد با سازمان بازرسی کل کشور وارد صحنه بشود، یادتان هست که در اواخر دورهی اول آقای احمدینژاد، این سازمان گزارشهای تکاندهندهای راجع به فسادهای مالی دولت نهم منتشر کرده بود، برای کنترل اختلاف این دولت با دیوان محاسبات باید وارد صحنه بشود، با احزاب محافظهکار وارد صحنه بشود و... این قضیه قابل ادامه نیست. آقای خامنهای تا این حد نمیتواند خودش را درگیر بکند. یا اگر هم بکند، معنایش این میشود که دیگر از آن جایگاه فصلالخطاب بودنی که حداقل در داخل جناحمحافظهکار سعی دارند آن را جابیندازند پایین میآید. در واقع وضعیت آقای احمدینژاد در داخل جناح محافظهکار به گونهای شده که اگر برای مدت کوتاهی آقای خامنهای حتا بیتفاوت بماند، یعنی نفیا و اثباتا راجع به دولت چیزی نگوید، بقیهی محافظهکاران ایشان را ازهم خواهند درید. الان با حمایتهای مستمر و غیرمتعارف ایشان است که آقای احمدینژاد سرپا ایستاده است. تصور من این است که این اتفاق نهایتاً خواهد افتاد. دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
شعر سبز
اهلم:
داني آيا معني اين سبز چيست؟
کانديداي اصلح و سرسبز کيست؟
سبز يعني يک نشان افتخار
سبز يعني کهنه عشق ماندگار
سبز يعني انتهاي فصل سرد
سبز يعني سيدي از اهل درد
سبز يعني يک جهان مظلوميت
سبز يعني صبر بر محروميت
سبز يعني يک رسانه، يک پيام
سبز يعني سيدي والامقام
سبز يعنی يک نماد زندگی
صلح و ايمان، عدل و دين، آزادگی
سبز يعني مهرورزي بر همه
سبز يعني راه پاک فاطمه
سبز يعني بيست ميليون خاتمي
سبز يعني بر کويرستان نَمي
سبز يعني اعتقاداتي قوي
سبز يعني ميرحسين موسوي
سبز يعني رهنوردي پرتوان
سبز يعني ملتي، پير و جوان
سبز يعني سبزي خضراي دوست
سبز يعني موسوي را دار دوست
مادر سادات يار موسوي است
حضرت مولا ولاي موسوي است
سبز يعني عشق آن پير خمين
سبز يعني راه مولامان حسين
سبز يعني انحلال خشم و کين
بازگشتي سبز بر آيين و دين
سبز يعني ماجراجويي تمام
بازگشتن بر ره سبز امام
سبز يعني سادگي، فرزانگي
هشت سال ِ جنگ و خون ، مردانگي
سبز يعني استواريِّ امام
در دفاع از موسوي و والسّلام
سبز يعنی مرد فرهنگ و هنر
از سرانگشتش بود صدها اثر
سبز يعنی مرد ايمان و عمل
سبز يعنی نه دروغ و نه دغل
سبز يعني دوربرگردان بس است
حرف بس باشد چو در خانه کس است
سبز يعنی بر زمستان والسلام
بر بهارنو به آزادی سلام
طالب سبزم، نه ارکان ريا
بهر حفظ موسوي مهدي بيا
داني آيا معني اين سبز چيست؟
کانديداي اصلح و سرسبز کيست؟
سبز يعني يک نشان افتخار
سبز يعني کهنه عشق ماندگار
سبز يعني انتهاي فصل سرد
سبز يعني سيدي از اهل درد
سبز يعني يک جهان مظلوميت
سبز يعني صبر بر محروميت
سبز يعني يک رسانه، يک پيام
سبز يعني سيدي والامقام
سبز يعنی يک نماد زندگی
صلح و ايمان، عدل و دين، آزادگی
سبز يعني مهرورزي بر همه
سبز يعني راه پاک فاطمه
سبز يعني بيست ميليون خاتمي
سبز يعني بر کويرستان نَمي
سبز يعني اعتقاداتي قوي
سبز يعني ميرحسين موسوي
سبز يعني رهنوردي پرتوان
سبز يعني ملتي، پير و جوان
سبز يعني سبزي خضراي دوست
سبز يعني موسوي را دار دوست
مادر سادات يار موسوي است
حضرت مولا ولاي موسوي است
سبز يعني عشق آن پير خمين
سبز يعني راه مولامان حسين
سبز يعني انحلال خشم و کين
بازگشتي سبز بر آيين و دين
سبز يعني ماجراجويي تمام
بازگشتن بر ره سبز امام
سبز يعني سادگي، فرزانگي
هشت سال ِ جنگ و خون ، مردانگي
سبز يعني استواريِّ امام
در دفاع از موسوي و والسّلام
سبز يعنی مرد فرهنگ و هنر
از سرانگشتش بود صدها اثر
سبز يعنی مرد ايمان و عمل
سبز يعنی نه دروغ و نه دغل
سبز يعني دوربرگردان بس است
حرف بس باشد چو در خانه کس است
سبز يعنی بر زمستان والسلام
بر بهارنو به آزادی سلام
طالب سبزم، نه ارکان ريا
بهر حفظ موسوي مهدي بيا
اگر بگذارند
ف.م.فریاد:
(به محمد رضا جلایی پور و مویه های غریبانه ی همسرش فاطمه شمس)
روشنی آفتاب را
به چشمانت هدیه خواهم کرد
اگر بگذارند...
مهری خداگونه را
به قلبت خواهم بخشید
اگر بگذارند...
از صفا و صمیمیت
به روی ابرها خانه ای برایت خواهم ساخت
اگر بگذارند...
گل سرخی از باغ محبت را
برایت خواهم آورد
اما اگر بگذارند...
دست هایت را
در باغچه سبز خواهم کرد
اگر بگذارند...
روزی از این زندان ظلمت
به سلامت،به آغوش گرمت باز خواهم گشت
اما اگر بگذارند
(به محمد رضا جلایی پور و مویه های غریبانه ی همسرش فاطمه شمس)
روشنی آفتاب را
به چشمانت هدیه خواهم کرد
اگر بگذارند...
مهری خداگونه را
به قلبت خواهم بخشید
اگر بگذارند...
از صفا و صمیمیت
به روی ابرها خانه ای برایت خواهم ساخت
اگر بگذارند...
گل سرخی از باغ محبت را
برایت خواهم آورد
اما اگر بگذارند...
دست هایت را
در باغچه سبز خواهم کرد
اگر بگذارند...
روزی از این زندان ظلمت
به سلامت،به آغوش گرمت باز خواهم گشت
اما اگر بگذارند
بیا ره توشه بر داریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم
رضا بختیاری:
به سان رهنوردانی که در افسانه ها گویند
گرفته کولبار زاده بر دوش
فشرده چوبدست خیزران بر دست
گهی پر گوی گه خاموش
درآن مهگون فضای خلوت
افسانگیشان راه می پویند
ماهم راه خود را میکنیم آغاز
سه ره پیداست.
نوشته برسر هریک به سنگ اندر
حدیثی که ش نمی خوانی بر آن دیگر
نخستین؛راه نوش وراحت و شادی
به ننگ آغشته اما رو به شهرو باغ و آبادی
دودیگر:راه نیمش ننگ نیمش نام اگر سر بر کنی غوغا،وگر دم در کشی، آرام
سه دیگر :راه بی برگشت،بی فرجام من اینجا بس دلم تنگ است
وهر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه بر داریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم،
مهدی اخوان ثالث
ما نسل سومی ها با تناقضات بزرگی در مقابلمون رشد کردیم جامعه ما با چیزی که ما در تصورات خود و دنیای مدرن می بینیم فاصله بسیاری داره . صرفاْ بحث مذهب نیست که در دنیای مدرن به چالش کشیده می شود هر چند بصورت بسیار جدی به این مقوله نگاه می شه اما دنیای مدرن خود را از مقوله مذهب ولوازمات آن دور کرده چرا که با بها دادن بیشتر به حق انسان بسیاری از مسایل در باب مذهب برای بشر امروز حل شده چرایی این مسئله به آنجا باز می گردد که حکومتها ی متمدن با پایبندی به منشور حقوق بشر و دموکراسیزاسیون کردن ممالک خود این حق طبیعی تعین سرنوشت بشر را از دست اشخاص و عقاید خاص دور کرده و به اکثریت مردم سپرده اند و ما با نگاه به این مدلهای حکومت (که صد البته مردم ما ۱۰۰ سال پیش و درجریان مشروطه گام بزرگی بر داشتند که به دلایل مشخص خود به نتیجه نرسید و در ادامه در جریان کودتای ۲۸ مرداد دستهای سیاه استعمار و وطن فروشان مانع ایجاد یک حکومت آزاد در ایران شد) الگویی که با در نظر گرفتن این موضوع که قشر عظیمی از جامعه ایرانی امروز را مردم مذهبی تشکیل می دهند ایجاد کنیم .
و در این مقوله بحث زیاد است در باب همین حکومت ولایی وتضادهایش با عقل بشر امروز که حاضر به پذیرش تشکیلاتی به این شکل نیست با هر عنوان صحبت زیاد است که واگو کردن آن زمان مناسب می طلبد. اما به ابتدای سخن باز می گردم و به فاصله ایجاد شده بین نسل نو و گذشته و ناخو آگاه به یاد حرف آیت الله خمینی می افتم که تاکید داشت گذشتگان برای ما حق تصمیم گیری ندارند و ما نسل سومی ها و ارد این مسیر شده ایم راه بی برگشت ما همین آرمان آزادی خواهی ماست . ذهنها پر از کلمات مانده و گلوها پر از فریاد نزده و بی تاب و پر حرارت ، راه بی بازگشت خویش را یافته و این موج عظیم خروشان را راه بازگشتی نیست که این تقدیر ماست
به سان رهنوردانی که در افسانه ها گویند
گرفته کولبار زاده بر دوش
فشرده چوبدست خیزران بر دست
گهی پر گوی گه خاموش
درآن مهگون فضای خلوت
افسانگیشان راه می پویند
ماهم راه خود را میکنیم آغاز
سه ره پیداست.
نوشته برسر هریک به سنگ اندر
حدیثی که ش نمی خوانی بر آن دیگر
نخستین؛راه نوش وراحت و شادی
به ننگ آغشته اما رو به شهرو باغ و آبادی
دودیگر:راه نیمش ننگ نیمش نام اگر سر بر کنی غوغا،وگر دم در کشی، آرام
سه دیگر :راه بی برگشت،بی فرجام من اینجا بس دلم تنگ است
وهر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه بر داریم، قدم در راه بی برگشت بگذاریم،
مهدی اخوان ثالث
ما نسل سومی ها با تناقضات بزرگی در مقابلمون رشد کردیم جامعه ما با چیزی که ما در تصورات خود و دنیای مدرن می بینیم فاصله بسیاری داره . صرفاْ بحث مذهب نیست که در دنیای مدرن به چالش کشیده می شود هر چند بصورت بسیار جدی به این مقوله نگاه می شه اما دنیای مدرن خود را از مقوله مذهب ولوازمات آن دور کرده چرا که با بها دادن بیشتر به حق انسان بسیاری از مسایل در باب مذهب برای بشر امروز حل شده چرایی این مسئله به آنجا باز می گردد که حکومتها ی متمدن با پایبندی به منشور حقوق بشر و دموکراسیزاسیون کردن ممالک خود این حق طبیعی تعین سرنوشت بشر را از دست اشخاص و عقاید خاص دور کرده و به اکثریت مردم سپرده اند و ما با نگاه به این مدلهای حکومت (که صد البته مردم ما ۱۰۰ سال پیش و درجریان مشروطه گام بزرگی بر داشتند که به دلایل مشخص خود به نتیجه نرسید و در ادامه در جریان کودتای ۲۸ مرداد دستهای سیاه استعمار و وطن فروشان مانع ایجاد یک حکومت آزاد در ایران شد) الگویی که با در نظر گرفتن این موضوع که قشر عظیمی از جامعه ایرانی امروز را مردم مذهبی تشکیل می دهند ایجاد کنیم .
و در این مقوله بحث زیاد است در باب همین حکومت ولایی وتضادهایش با عقل بشر امروز که حاضر به پذیرش تشکیلاتی به این شکل نیست با هر عنوان صحبت زیاد است که واگو کردن آن زمان مناسب می طلبد. اما به ابتدای سخن باز می گردم و به فاصله ایجاد شده بین نسل نو و گذشته و ناخو آگاه به یاد حرف آیت الله خمینی می افتم که تاکید داشت گذشتگان برای ما حق تصمیم گیری ندارند و ما نسل سومی ها و ارد این مسیر شده ایم راه بی برگشت ما همین آرمان آزادی خواهی ماست . ذهنها پر از کلمات مانده و گلوها پر از فریاد نزده و بی تاب و پر حرارت ، راه بی بازگشت خویش را یافته و این موج عظیم خروشان را راه بازگشتی نیست که این تقدیر ماست
زبان سرخ بهشتی
مژگان مدرس علوم :
سید علیرضا بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی عصر روز سه شنبه با دستور دادستان تهران بازداشت شد.
بهشتی، فرزند شهید آیتالله بهشتی و از مشاوران و نزدیکان میرحسین موسوی و از همراهان او در دوران نخست وزیریش بوده است.
بازداشت علیرضا بهشتی اندکی پس از آن صورت گرفت که کمیتۀ پیگیری بازداشت شدگان روز دوشنبه مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفته بود.
کمیته یاد شده بعد از وقوع حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای پیگیری قربانیان، بازداشت شدگان و خسارت دیدگان این حوادث تشکیل شده و علیرضا بهشتی رئیس و سخنگوی آن بوده است.
همسر سید علیرضا بهشتی در تشریح نحوه بازداشت ایشان گفت: «عصر سه شنبه ساعت 5 بعد از ظهر، 5 مأمور امنیتی به منزل فرزند شهید بهشتی مراجعه و با حكم بازداشتی كه امضای دادستانی تهران بر آن بود وارد منزل ما شدند.در این حكم بر جلب و تفتیش محل استقرار آقای بهشتی بدون تفتیش حریم خصوصی تأكید شده بود، اما مأموران تمام اتاقها ازجمله اتاق خواب را تفتیش كرده و وسایل آن را به هم ریختهاند و حتی مقداری وسیله شخصی و اوراق تحصیلی را هم با خود بردند.وی با اشاره به حضور بیش از چهارساعته مأموران در منزل علیرضا بهشتی، از برخورد زننده و زشت یكی از مأموران كه حكم جلب در دست او بود خبر داد و گفت او حتی به فرزند خردسال ما هم توهین میکرد.»
همچنین مأموران پس از بازرسی منزل فرزند شهید بهشتی و دستگیری او، به محل بنیاد حفظ و نشر آثار شهید آیتالله بهشتی مراجعه و ضمن جمعآوری كامپیوترها و اسناد، محل این بنیاد را نیز پلمب كردند.
سوابق علمی و فعالیتهای دانشگاه
علیرضا بهشتی در سال 1341 در شهر قم متولد شد. وی فرزند آیت الله محمد بهشتى، اولین رییس دستگاه قضایى جمهورى اسلامى ایران پس از انقلاب است.
در طی سالیان متمادی شهید آیت الله بهشتی تلاشهای بی وقفهای را برای به ثمر رساندن نهضت اسلامی و تحكیم نظام جمهوری اسلامی در داشت و سرانجام در این راه به در هفتم تیرماه سال 1360 به شهادت رسید.
علیرضا بهشتی بعد از اخذ لیسانس در رشته روابط بین الملل در ایران به انگلستان رفته و در رشته فلسفه سیاسی به ادامه تحصیل پرداخت و چندی بعد دکترای خود را در رشته فلسفه سیاسی از دانشگاه هال انگلستان اخذ نمود. تخصص ایشان بیشتر حول محور اندیشه های سیاسی قرون وسطی و اندیشه سیاسی معاصر (چند فرهنگی گرایی، سیاست هویت، مدیریت سیاسی قومیت ها، تساهل) است که در این زمینه اثرات ارزشمندی را به چاپ رسانده است.
از جمله کارهای او می توان به ابعاد نظری مسئله تساهل ، پسا تجددگرایی و جامعه امروز ایران، مبانی معرفت شناختی نظریه عدالت اجتماعی، مبانی نظری سیاست در جوامع چند فرهنگی وجستارهایی در شناخت اندیشه سیاسی معاصر غرب اشاره داشت که درهمین حوزه در دانشگاههای تربیت مدرس و شهید بهشتی مشغول به تدریس می باشد.
بهشتی در کمیته پیگیری امور زندانیان
سیدعلیرضاحسینی بهشتی عضو شورای راهبردی ستاد میر حسین موسوی درطی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بود.
او به دنبال نا آرامىهاى پس از انتخابات، نماینده میرحسین موسوی و سخنگوی کمیته پیگیری امور زندانیان و جانباختگان حوادث پس از انتخابات شده بود.
کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان به همت میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شده بود و پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و بالاگرفتن موج اعتراضات مردم نسبت به آن و دستگیریهای گسترده در رده شخصیت ها و مقامات سابق دولتی سابق، وضعیت آنان را پیگیری میکرد.
لازم به ذکر است این کمیته تاکنون نام ۷۲ نفر را که در ناآرامیهای انتخاباتی جان باختهاند، منتشر کرده است.
علیرضا بهشتی با اشاره به سخنان اخیر فرمانده سپاه مبنی بر اینکه «آمار جان باختگان انتخابات 29 نفر است و از این تعداد 20 نفر متعلق به نیروهای بسیج بودهاند» گفت: هنوز خانواده شهدایی هستند كه به دلیل جو حاكم بر جامعه به این كمیته مراجعه نكردهاند. وی در این زمینه خاطرنشان كرد: اگر آمار ارائه شده از سوی فرمانده محترم سپاه پاسداران در مورد شهدای بسیج دقیق باشد این مساله نشان میدهد كه آمار شهدا بسیار بیشتر از تعدادی است كه در لیست کمیته پیگیری امور زندانیان و جانباختگان حوادث پس از انتخابات وجود دارد؛ چرا كه هیچ یك از شهدایی كه نامشان در این لیست وجود دارد از اعضای بسیج نیستند.
بهشتی در تشکیلات راه سبز امید
پس از تأیید صحت انتخابات ریاست جمهوری ایران توسط شورای نگهبان موسوی اعلام کرد که «گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلب و تخلف های انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند.»
موسوی همچنین تصریح کرده بود که به این جمع خواهد پیوست. بدنبال این اعلام، علیرضا حسینی بهشتی خبر تشکیل چنین جبهه ای را اعلام کرد.
این مساله واکنشهای تندی را از سوی جناح اصولگرا در برداشت. شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در سرمقاله این روزنامه نوشت که تشکیل چنین حزبی «فتنه» است و «چشم فتنه را باید کور کرد.»
با این وجود «راه سبز امید» شکل گرفت و علیرضا بهشتی مشاور ارشد موسوی خبر از پیوستن میر حسین موسوی وسید محمد خاتمی و مهدی كروبی به شورای مركزی این جنبش داد.
بهشتی با اشاره به تصمیم موسوی برای راهاندازی چنین تشکلی گفت: شرایطی كه در طی این انتخابات پیش آمد یك شرایط خاصی است و به تعبیر برخی از دوستان جامعهشناس، گویا یك ملتی در جریان این انتخابات دوباره متولد شد و طبیعی است كه به هر حال این نیروهایی كه به میدان آمدند و برای تحقق مطالبات به حق خود تلاش كردند نمیتوان از آنها برای یك دوره كوتاه انتخابات انتظار داشت كه در میدان باشند و از مشاركت آنها برای پیشبرد اهداف متصور استفاده نكرد.
بهشتی دلیل تشکیل چنین تشکلی را تماسهای مكرر شهروندان با دفتر میرحسین موسوی برای مشاركت در مسائل گوناگون یاد کرد وافزود: با توجه به تخلفاتی كه در انتخابات رخ داد و در حالی كه دستگاههای مربوطه هم زیر بار این تخلفات نمیروند و راهحلی هم برای احقاق حقوق وجود ندارد باید به فكر استیفای حقوق مردم و تحقق مطالباتشان با توجه به این نیروی عظیمی كه اغلب هم در میان زبدگان، نخبگان و فرهیختگان جامعه وجود داشت بود به همین دلیل باید به یك نوع تشكیلات میرسیدیم.
در ادامه آقای بهشتی به تحلیل عناوین این جنبش پرداخته و گفت:رنگ سبز هم نمادی ملی و هم مذهبی است و در طی این انتخابات مردم رابطه خوبی با آن پیدا كردند و در همان مدت كوتاه توانست هویتی را برای خود كسب كند.
وی ادامه داد: دلیل آوردن كلمه «امید» هم این است كه قرار بود، «دولت امید» تشكل شود و از مردم هم میخواهم علیرغم تمام مشكلات دچار یاس و سرخوردگی نشوند زیرا حوادثی كه پیش آمده، امكان ایجاد چنین فضایی را به وجود آورده و نوعی سرخوردگی، دلمردگی و نومیدی نسبت به حركت اصلاحی ایجاد شده است. امیدواریم این تشكیلات كمك كند تا مردم همچنان با نشاط ، پرشور و قانونی وارد فعالیت شوند.
وی با اشاره به چارچوبهای اصلی این جنبش نیز گفتند تحقق قانون اساسی و عملی كردن تمام ظرفیتهای آن از جمله هدف اساسی آن است. بهشتی همچنین یادآور شد که بخش مربوط به حقوق ملت بخش مهم قانون اساسی است كه متاسفانه نادیده گرفته شده است در حالی كه این مردم زمانی كه سال 58 به طرح قانون اساسی رای دادند به تمام فصول آن رای دادند و حق دارند این مطالبه را داشته باشند كه همه آن اجرا بشود.
وی با بیان اینكه هیچ قانونی اساسی بشری نیست كه دچار تناقضاتی نباشد و این باید به تدریج اصلاح شود، گفت: در این انتخابات مساله قانونگرایی و مبارزه با قانونگریزی یكی از محورهای اصلی و شعارهای تبلیغاتیای بود كه گروههای مختلفی مطرح میكردند و در این خصوص همه احزاب، گروهها، شخصیتها و تشكلهای مختلف متجدد یا سنتی میتوانند احساس همدلی و همراهی كنند به همین دلیل هیچ مانعی ندارد كه احزاب و گروههای دیگری هم بتوانند وارد این شبكه بشوند.
بهشتی در ادامه تشکیلات راه سبز را «دیدهبان» تشبیه کرد و گفت: كار دیدهبانی این است كه گروهها میتوانند آنچه را در دولت به عنوان سیاستگذاریها شكل میگیرد را نقد و بررسی كنند و به اطلاع مردم برسانند. برای این كار هم به بدنه كارشناسی در حوزههای مختلف نیاز است تا در نهایت ضمن جمعبندی، آنها را برای مردم اطلاعرسانی كنند.
وی با بیان اینكه نهادهای مدنی در راه سبز امید نقش موثری ایفا میكنند در خصوص سرمقاله یكی از روزنامهها كه راه اندازی این تشكیلات را الگو برداری از كشورهای خارجی عنوان كرد نیز گفت: ما امیدواریم با كارهایی كه پیش میرود این سوءظنها برطرف شود ولی بخشی از اظهارنظرها از جانب افرادی است كه اساسا هر حركتی به جز آنچه خودشان میپسندند را بر نمیتابند و در مقابلش مقاومت میكنند.اینها افرادی هستند كه حاضر نیستند واقعیت تكثر در جامعه را بپذیرند، اینها افرادی هستند كه با استفاده از سیاستها همگن سازانه میخواهند واقعیت تعدد را نادیده بگیرند و همه را در غالبهای مشخصی كه خودشان در نظر گرفتند شكل بدهند.
نامه دكتر علیرضا بهشتی به پدرش شهید بهشتی
به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد شهادت دكتر بهشتی، سیدعلیرضا بهشتی فرزند وی، در نوشتاری خطاب به پدر، دردلهای خود را با او در میان گذاشت. در این نوشتار با عنوان «بار دیگر بیتو» آمده است:
پدر! دیدی كه چه روزهایی را شاهد بودیم كه امكان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممكن ساخت؟ دیدی كه سكوت كه شكسته شد، چگونه دل ها مملو از امید شد؟ دیدی كه عطر راستی و صداقت كه فضا را پر كرد، پایه های كاخ های دروغ و ریا به لرزه افتاد؟ دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد؟ دیدی كه دل هایی كه سال ها با انگشتان كلیشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شكستند و در كنار هم نشستند؟ دیدی كه نسل سومی كه با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دینمداری قهر كرده بود، در داوری هایش به تأملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جستجو كرد؟ دیدی كه زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری، چشم امیدشان را به یار دیرینة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازی ها، رایت اعتمادشان را بدست او سپردند؟
اما پدر دیدی كه همان كسانی كه پس از شهادت تو زیر لب زمزمه كردند كه بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطة اسلام لیبرالی می انجامید، چه كردند؟ به بهانة حراست از اسلامیت نظام، جمهوریت نظامی كه تو در كنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری كرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری های شخصی بردند. خواست مردمی نجیب كه با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می كردند را آشوب طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سكوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادكامی دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند كردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به كودتاگران دست و پا كنند.
یاد روزهای سختی می افتم كه در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان های پلشت سكوت كردی و افتراها و دشنام ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی. تو قربانی التقاط و تحجر شدی: التقاط تو را ترور شخصیت كرد، تحجر در مقابل رضایتمندانه سكوت كرد، و آنگاه بود كه فاجعة هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد. این بار اما، روایتی معكوس در كار است: تحجر، اندیشه هایت را بر نمی تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی كند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات می كند، و این تویی كه یكبار دیگر به قربانگاه فرستاده می شوی.
وی همچنین در یادداشتی با عنوان "شب قدر و هجران و امید " نگاه متحجرانه نسبت به دین و دینداری را به نقد کشیده و نی نویسد: در آن سال و سال های پس از آن، تنها چیزی که گمانش نمی رفت این بود که نشئه ای از آن دیدگاه متحجرانه نسبت به دین و دینداری، آن تفسیر کج اندیشانه از مهدی و مهدویت، و آن خوانش افراط گرایانه از منش و روش اهل بیت و ولایت، روزی از کنج عزلت و کمینگاه فرصت بیرون خزد، پرچمدار اسلام خواهی گردد، منتقدان دیروز و امروزش را به کفر و نفاق متهم سازد، فریب کارانه داعیة محروم نوازی سر دهد، تخم کینه و نفرت در میان مردمان بپراکند، با تمام توان در برپایی امپراتوری دروغ همت ورزد، شهیدان و شهادت را مصادره کند، بکارگیری هر زبان و هر وسیله را برای رسیدن به اهدافش مشروع بشمارد، در استحالة نظام و ارزش های برآمده از انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکند، در سرکوبی مخالفانش تا سرحد ضرب و شتم و کشتار پیش رود، و این همه را به نام عهد با مهدی (عج) و به کام خویش و خویشان خویش انجام دهد.
بی تردید در این مرور و ارزیابی مجدد کارنامة خود، آنچه بیش از دریغ از گذشته و افسوس به حال لازم می نماید، شناخت گام های غلطی که برداشتیم، آگاهی نسبت به مسیرهایی که به خطا پیمودیم، درک غفلت هایی که ورزیدیم، و یافتن راه هایی برای بازگشت به شاهراه اصلی که در آن گام می زدیم است. چه شد که شکل گیری خوارج جدید را ندیدیم یا دست کم گرفتیم؟ آیا در تبیین گفتمان اصیل انقلاب اسلامی کوتاهی کردیم؟ آیا انحراف ها و کج روی ها را به موقع رصد نکردیم؟ آیا با سکوت ها و چشم پوشی ها در عادی شدن ستمگری ها و خودکامگی ها سهیم بوده ایم؟ و صدها پرسش دیگر که باید در هر شب قدری از خود بپرسیم.
با این همه، و در اوج تلخکامی های ناشی از حوادث اخیر، خطایی که می تواند از همة خطاهای گذشته مان بزرگ تر باشد، درافتادن به دام نومیدی و دست شستن از پایداری در راه سبزی است که در پرتو الطاف قدسی برویمان گشوده شده است.
سید علیرضا بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی عصر روز سه شنبه با دستور دادستان تهران بازداشت شد.
بهشتی، فرزند شهید آیتالله بهشتی و از مشاوران و نزدیکان میرحسین موسوی و از همراهان او در دوران نخست وزیریش بوده است.
بازداشت علیرضا بهشتی اندکی پس از آن صورت گرفت که کمیتۀ پیگیری بازداشت شدگان روز دوشنبه مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفته بود.
کمیته یاد شده بعد از وقوع حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای پیگیری قربانیان، بازداشت شدگان و خسارت دیدگان این حوادث تشکیل شده و علیرضا بهشتی رئیس و سخنگوی آن بوده است.
همسر سید علیرضا بهشتی در تشریح نحوه بازداشت ایشان گفت: «عصر سه شنبه ساعت 5 بعد از ظهر، 5 مأمور امنیتی به منزل فرزند شهید بهشتی مراجعه و با حكم بازداشتی كه امضای دادستانی تهران بر آن بود وارد منزل ما شدند.در این حكم بر جلب و تفتیش محل استقرار آقای بهشتی بدون تفتیش حریم خصوصی تأكید شده بود، اما مأموران تمام اتاقها ازجمله اتاق خواب را تفتیش كرده و وسایل آن را به هم ریختهاند و حتی مقداری وسیله شخصی و اوراق تحصیلی را هم با خود بردند.وی با اشاره به حضور بیش از چهارساعته مأموران در منزل علیرضا بهشتی، از برخورد زننده و زشت یكی از مأموران كه حكم جلب در دست او بود خبر داد و گفت او حتی به فرزند خردسال ما هم توهین میکرد.»
همچنین مأموران پس از بازرسی منزل فرزند شهید بهشتی و دستگیری او، به محل بنیاد حفظ و نشر آثار شهید آیتالله بهشتی مراجعه و ضمن جمعآوری كامپیوترها و اسناد، محل این بنیاد را نیز پلمب كردند.
سوابق علمی و فعالیتهای دانشگاه
علیرضا بهشتی در سال 1341 در شهر قم متولد شد. وی فرزند آیت الله محمد بهشتى، اولین رییس دستگاه قضایى جمهورى اسلامى ایران پس از انقلاب است.
در طی سالیان متمادی شهید آیت الله بهشتی تلاشهای بی وقفهای را برای به ثمر رساندن نهضت اسلامی و تحكیم نظام جمهوری اسلامی در داشت و سرانجام در این راه به در هفتم تیرماه سال 1360 به شهادت رسید.
علیرضا بهشتی بعد از اخذ لیسانس در رشته روابط بین الملل در ایران به انگلستان رفته و در رشته فلسفه سیاسی به ادامه تحصیل پرداخت و چندی بعد دکترای خود را در رشته فلسفه سیاسی از دانشگاه هال انگلستان اخذ نمود. تخصص ایشان بیشتر حول محور اندیشه های سیاسی قرون وسطی و اندیشه سیاسی معاصر (چند فرهنگی گرایی، سیاست هویت، مدیریت سیاسی قومیت ها، تساهل) است که در این زمینه اثرات ارزشمندی را به چاپ رسانده است.
از جمله کارهای او می توان به ابعاد نظری مسئله تساهل ، پسا تجددگرایی و جامعه امروز ایران، مبانی معرفت شناختی نظریه عدالت اجتماعی، مبانی نظری سیاست در جوامع چند فرهنگی وجستارهایی در شناخت اندیشه سیاسی معاصر غرب اشاره داشت که درهمین حوزه در دانشگاههای تربیت مدرس و شهید بهشتی مشغول به تدریس می باشد.
بهشتی در کمیته پیگیری امور زندانیان
سیدعلیرضاحسینی بهشتی عضو شورای راهبردی ستاد میر حسین موسوی درطی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بود.
او به دنبال نا آرامىهاى پس از انتخابات، نماینده میرحسین موسوی و سخنگوی کمیته پیگیری امور زندانیان و جانباختگان حوادث پس از انتخابات شده بود.
کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان به همت میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شده بود و پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و بالاگرفتن موج اعتراضات مردم نسبت به آن و دستگیریهای گسترده در رده شخصیت ها و مقامات سابق دولتی سابق، وضعیت آنان را پیگیری میکرد.
لازم به ذکر است این کمیته تاکنون نام ۷۲ نفر را که در ناآرامیهای انتخاباتی جان باختهاند، منتشر کرده است.
علیرضا بهشتی با اشاره به سخنان اخیر فرمانده سپاه مبنی بر اینکه «آمار جان باختگان انتخابات 29 نفر است و از این تعداد 20 نفر متعلق به نیروهای بسیج بودهاند» گفت: هنوز خانواده شهدایی هستند كه به دلیل جو حاكم بر جامعه به این كمیته مراجعه نكردهاند. وی در این زمینه خاطرنشان كرد: اگر آمار ارائه شده از سوی فرمانده محترم سپاه پاسداران در مورد شهدای بسیج دقیق باشد این مساله نشان میدهد كه آمار شهدا بسیار بیشتر از تعدادی است كه در لیست کمیته پیگیری امور زندانیان و جانباختگان حوادث پس از انتخابات وجود دارد؛ چرا كه هیچ یك از شهدایی كه نامشان در این لیست وجود دارد از اعضای بسیج نیستند.
بهشتی در تشکیلات راه سبز امید
پس از تأیید صحت انتخابات ریاست جمهوری ایران توسط شورای نگهبان موسوی اعلام کرد که «گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلب و تخلف های انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند.»
موسوی همچنین تصریح کرده بود که به این جمع خواهد پیوست. بدنبال این اعلام، علیرضا حسینی بهشتی خبر تشکیل چنین جبهه ای را اعلام کرد.
این مساله واکنشهای تندی را از سوی جناح اصولگرا در برداشت. شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در سرمقاله این روزنامه نوشت که تشکیل چنین حزبی «فتنه» است و «چشم فتنه را باید کور کرد.»
با این وجود «راه سبز امید» شکل گرفت و علیرضا بهشتی مشاور ارشد موسوی خبر از پیوستن میر حسین موسوی وسید محمد خاتمی و مهدی كروبی به شورای مركزی این جنبش داد.
بهشتی با اشاره به تصمیم موسوی برای راهاندازی چنین تشکلی گفت: شرایطی كه در طی این انتخابات پیش آمد یك شرایط خاصی است و به تعبیر برخی از دوستان جامعهشناس، گویا یك ملتی در جریان این انتخابات دوباره متولد شد و طبیعی است كه به هر حال این نیروهایی كه به میدان آمدند و برای تحقق مطالبات به حق خود تلاش كردند نمیتوان از آنها برای یك دوره كوتاه انتخابات انتظار داشت كه در میدان باشند و از مشاركت آنها برای پیشبرد اهداف متصور استفاده نكرد.
بهشتی دلیل تشکیل چنین تشکلی را تماسهای مكرر شهروندان با دفتر میرحسین موسوی برای مشاركت در مسائل گوناگون یاد کرد وافزود: با توجه به تخلفاتی كه در انتخابات رخ داد و در حالی كه دستگاههای مربوطه هم زیر بار این تخلفات نمیروند و راهحلی هم برای احقاق حقوق وجود ندارد باید به فكر استیفای حقوق مردم و تحقق مطالباتشان با توجه به این نیروی عظیمی كه اغلب هم در میان زبدگان، نخبگان و فرهیختگان جامعه وجود داشت بود به همین دلیل باید به یك نوع تشكیلات میرسیدیم.
در ادامه آقای بهشتی به تحلیل عناوین این جنبش پرداخته و گفت:رنگ سبز هم نمادی ملی و هم مذهبی است و در طی این انتخابات مردم رابطه خوبی با آن پیدا كردند و در همان مدت كوتاه توانست هویتی را برای خود كسب كند.
وی ادامه داد: دلیل آوردن كلمه «امید» هم این است كه قرار بود، «دولت امید» تشكل شود و از مردم هم میخواهم علیرغم تمام مشكلات دچار یاس و سرخوردگی نشوند زیرا حوادثی كه پیش آمده، امكان ایجاد چنین فضایی را به وجود آورده و نوعی سرخوردگی، دلمردگی و نومیدی نسبت به حركت اصلاحی ایجاد شده است. امیدواریم این تشكیلات كمك كند تا مردم همچنان با نشاط ، پرشور و قانونی وارد فعالیت شوند.
وی با اشاره به چارچوبهای اصلی این جنبش نیز گفتند تحقق قانون اساسی و عملی كردن تمام ظرفیتهای آن از جمله هدف اساسی آن است. بهشتی همچنین یادآور شد که بخش مربوط به حقوق ملت بخش مهم قانون اساسی است كه متاسفانه نادیده گرفته شده است در حالی كه این مردم زمانی كه سال 58 به طرح قانون اساسی رای دادند به تمام فصول آن رای دادند و حق دارند این مطالبه را داشته باشند كه همه آن اجرا بشود.
وی با بیان اینكه هیچ قانونی اساسی بشری نیست كه دچار تناقضاتی نباشد و این باید به تدریج اصلاح شود، گفت: در این انتخابات مساله قانونگرایی و مبارزه با قانونگریزی یكی از محورهای اصلی و شعارهای تبلیغاتیای بود كه گروههای مختلفی مطرح میكردند و در این خصوص همه احزاب، گروهها، شخصیتها و تشكلهای مختلف متجدد یا سنتی میتوانند احساس همدلی و همراهی كنند به همین دلیل هیچ مانعی ندارد كه احزاب و گروههای دیگری هم بتوانند وارد این شبكه بشوند.
بهشتی در ادامه تشکیلات راه سبز را «دیدهبان» تشبیه کرد و گفت: كار دیدهبانی این است كه گروهها میتوانند آنچه را در دولت به عنوان سیاستگذاریها شكل میگیرد را نقد و بررسی كنند و به اطلاع مردم برسانند. برای این كار هم به بدنه كارشناسی در حوزههای مختلف نیاز است تا در نهایت ضمن جمعبندی، آنها را برای مردم اطلاعرسانی كنند.
وی با بیان اینكه نهادهای مدنی در راه سبز امید نقش موثری ایفا میكنند در خصوص سرمقاله یكی از روزنامهها كه راه اندازی این تشكیلات را الگو برداری از كشورهای خارجی عنوان كرد نیز گفت: ما امیدواریم با كارهایی كه پیش میرود این سوءظنها برطرف شود ولی بخشی از اظهارنظرها از جانب افرادی است كه اساسا هر حركتی به جز آنچه خودشان میپسندند را بر نمیتابند و در مقابلش مقاومت میكنند.اینها افرادی هستند كه حاضر نیستند واقعیت تكثر در جامعه را بپذیرند، اینها افرادی هستند كه با استفاده از سیاستها همگن سازانه میخواهند واقعیت تعدد را نادیده بگیرند و همه را در غالبهای مشخصی كه خودشان در نظر گرفتند شكل بدهند.
نامه دكتر علیرضا بهشتی به پدرش شهید بهشتی
به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد شهادت دكتر بهشتی، سیدعلیرضا بهشتی فرزند وی، در نوشتاری خطاب به پدر، دردلهای خود را با او در میان گذاشت. در این نوشتار با عنوان «بار دیگر بیتو» آمده است:
پدر! دیدی كه چه روزهایی را شاهد بودیم كه امكان بازشناسی تاریخ صدر اسلام را برایمان ممكن ساخت؟ دیدی كه سكوت كه شكسته شد، چگونه دل ها مملو از امید شد؟ دیدی كه عطر راستی و صداقت كه فضا را پر كرد، پایه های كاخ های دروغ و ریا به لرزه افتاد؟ دیدی خمودی و خموشی جای خود را به سرزندگی و نشاط داد؟ دیدی كه دل هایی كه سال ها با انگشتان كلیشه سازان از هم دور نگه داشته شده بود، فاصله ها را شكستند و در كنار هم نشستند؟ دیدی كه نسل سومی كه با انقلاب، امام، جنگ، شهادت و دینمداری قهر كرده بود، در داوری هایش به تأملی دوباره نشست و مطالباتش را در ادبیات صدر انقلاب جستجو كرد؟ دیدی كه زن و مرد و پیر و جوان و روستایی و شهری، چشم امیدشان را به یار دیرینة تو دوختند و به رغم همة اما و اگرها و جوسازی ها، رایت اعتمادشان را بدست او سپردند؟
اما پدر دیدی كه همان كسانی كه پس از شهادت تو زیر لب زمزمه كردند كه بهشتی عاقبت بخیر شد و تداوم حیات او به سلطة اسلام لیبرالی می انجامید، چه كردند؟ به بهانة حراست از اسلامیت نظام، جمهوریت نظامی كه تو در كنار امام و مرادت و به یاری بسیاری دیگر از همراهان دیروز و امروز معماری كرده بودی را به مذبح سلایق و علایق و داوری های شخصی بردند. خواست مردمی نجیب كه با بالاترین درجات آگاهی، حق به سرقت بردة خود را مطالبه می كردند را آشوب طلبی نامیدند، خوننشان را بر قداره بندان خود مباح ساختند، و به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سكوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادكامی دشمنان قسم خوردة انقلاب همانند كردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به كودتاگران دست و پا كنند.
یاد روزهای سختی می افتم كه در مقابل هجمة ناجوانمردانة زبان های پلشت سكوت كردی و افتراها و دشنام ها را از دوستان دیروز و دشمنان آن روز و امروز صبورانه شنیدی و دم فروبستی. تو قربانی التقاط و تحجر شدی: التقاط تو را ترور شخصیت كرد، تحجر در مقابل رضایتمندانه سكوت كرد، و آنگاه بود كه فاجعة هفتم تیر به آسانی اتفاق افتاد. این بار اما، روایتی معكوس در كار است: تحجر، اندیشه هایت را بر نمی تابد و تجلی سبز آن را تحمل نمی كند، التقاط شادمانه برحق بودن خود را اثبات می كند، و این تویی كه یكبار دیگر به قربانگاه فرستاده می شوی.
وی همچنین در یادداشتی با عنوان "شب قدر و هجران و امید " نگاه متحجرانه نسبت به دین و دینداری را به نقد کشیده و نی نویسد: در آن سال و سال های پس از آن، تنها چیزی که گمانش نمی رفت این بود که نشئه ای از آن دیدگاه متحجرانه نسبت به دین و دینداری، آن تفسیر کج اندیشانه از مهدی و مهدویت، و آن خوانش افراط گرایانه از منش و روش اهل بیت و ولایت، روزی از کنج عزلت و کمینگاه فرصت بیرون خزد، پرچمدار اسلام خواهی گردد، منتقدان دیروز و امروزش را به کفر و نفاق متهم سازد، فریب کارانه داعیة محروم نوازی سر دهد، تخم کینه و نفرت در میان مردمان بپراکند، با تمام توان در برپایی امپراتوری دروغ همت ورزد، شهیدان و شهادت را مصادره کند، بکارگیری هر زبان و هر وسیله را برای رسیدن به اهدافش مشروع بشمارد، در استحالة نظام و ارزش های برآمده از انقلاب از هیچ کوششی فروگذار نکند، در سرکوبی مخالفانش تا سرحد ضرب و شتم و کشتار پیش رود، و این همه را به نام عهد با مهدی (عج) و به کام خویش و خویشان خویش انجام دهد.
بی تردید در این مرور و ارزیابی مجدد کارنامة خود، آنچه بیش از دریغ از گذشته و افسوس به حال لازم می نماید، شناخت گام های غلطی که برداشتیم، آگاهی نسبت به مسیرهایی که به خطا پیمودیم، درک غفلت هایی که ورزیدیم، و یافتن راه هایی برای بازگشت به شاهراه اصلی که در آن گام می زدیم است. چه شد که شکل گیری خوارج جدید را ندیدیم یا دست کم گرفتیم؟ آیا در تبیین گفتمان اصیل انقلاب اسلامی کوتاهی کردیم؟ آیا انحراف ها و کج روی ها را به موقع رصد نکردیم؟ آیا با سکوت ها و چشم پوشی ها در عادی شدن ستمگری ها و خودکامگی ها سهیم بوده ایم؟ و صدها پرسش دیگر که باید در هر شب قدری از خود بپرسیم.
با این همه، و در اوج تلخکامی های ناشی از حوادث اخیر، خطایی که می تواند از همة خطاهای گذشته مان بزرگ تر باشد، درافتادن به دام نومیدی و دست شستن از پایداری در راه سبزی است که در پرتو الطاف قدسی برویمان گشوده شده است.
ترس نهاد رهبري در دانشگاه تهران از بازگشایی دانشگاه ها و درخواست برخورد با رهبران جنبش سبز
شکبه جنبش راه سبز(جرس):مصاحبه خبرگزاري فارس با رئيس نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران نشان دیگر ازترس از بازگشایی دانشگاه ها و سعی جناح قدرت طلب در ایجاد فضا برای دستگیری رهبران جنبش سبز بود. کلانتری در این مصاحبه اظهار کرد: براي حفظ آرامش دانشگاهها، برخورد با فرماندهان، طراحان و مباشران اغتشاشات ضروري است.
ابراهيم كلانتري رئيس نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس با بيان اينكه اكنون فضاي آرام و منطقي را در دانشگاه تهران و كوي دانشگاه شاهد هستيم، اظهار داشت: مطمئناً در آغاز سال تحصيلي جو رواني و برنامهريزي براي به هم ريختن جو آرام دانشگاهها وجود دارد كه بعيد ميدانم اين جو رواني بتواند فضاي دانشجويي را ملتهب كند چرا كه هوشياري دانشجويان و اساتيد دانشگاه هرگونه برنامه براي آشوب در دانشگاه را خنثي ميكند.
وي افزود: قاطبه دانشجويي بايد جدي و همه جانبه در حوزه آموزشي و پژوهشي وارد شده و فرصتهاي علمي را از دست ندهند و به دور از فضاهاي ساختگي و تشنجهاي سياسي سال تحصيلي جديد را شروع كنند.
رئيس نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه تهران با بيان اينكه آرامش جامعه در گرو برخورد با هرگونه تخلف است، تصريح كرد: برخورد با كساني كه ميخواهند نظام را به چالش بكشند و فضاي عمومي جامعه را متشنج كنند لازم است چراكه كه اين فرد به نظام و خون شهدا ظلم كرده و برخورد با او يك خواست عمومي است.
كلانتري اضافه كرد: همچنين با فردي كه به ظاهر خواسته از نظام طرفداري كند و جامعه را به التهاب كشيده و به عنوان دفاع از نظام دانشجويان بسيجي، نخبه و بيگناه ما را مورد ضربه و شتم قرار داده است، نيز بايد برخورد شود چراكه هر دو گروه نظام را به چالش كشيده و تشنج به وجود آوردند بنابراين اين برخورد قانوني براي فضاي دانشگاه مفيد بوده و جلوي التهاب را ميگيرد.
كلانتري در پايان تاكيد كرد: همانطور كه رهبري در ديدار با اساتيد و دانشجويان نيز تاكيد كردند بايد با هر متخلف و قانون شكني برخورد شود چراكه همين شبهات و قانونشكنيها مقدمه التهاب ميشود لذا برخورد با فرماندهان، طراحان و مباشران اغتشاش در هر گروهي بايد انجام گيرد.
ابراهيم كلانتري رئيس نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس با بيان اينكه اكنون فضاي آرام و منطقي را در دانشگاه تهران و كوي دانشگاه شاهد هستيم، اظهار داشت: مطمئناً در آغاز سال تحصيلي جو رواني و برنامهريزي براي به هم ريختن جو آرام دانشگاهها وجود دارد كه بعيد ميدانم اين جو رواني بتواند فضاي دانشجويي را ملتهب كند چرا كه هوشياري دانشجويان و اساتيد دانشگاه هرگونه برنامه براي آشوب در دانشگاه را خنثي ميكند.
وي افزود: قاطبه دانشجويي بايد جدي و همه جانبه در حوزه آموزشي و پژوهشي وارد شده و فرصتهاي علمي را از دست ندهند و به دور از فضاهاي ساختگي و تشنجهاي سياسي سال تحصيلي جديد را شروع كنند.
رئيس نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه تهران با بيان اينكه آرامش جامعه در گرو برخورد با هرگونه تخلف است، تصريح كرد: برخورد با كساني كه ميخواهند نظام را به چالش بكشند و فضاي عمومي جامعه را متشنج كنند لازم است چراكه كه اين فرد به نظام و خون شهدا ظلم كرده و برخورد با او يك خواست عمومي است.
كلانتري اضافه كرد: همچنين با فردي كه به ظاهر خواسته از نظام طرفداري كند و جامعه را به التهاب كشيده و به عنوان دفاع از نظام دانشجويان بسيجي، نخبه و بيگناه ما را مورد ضربه و شتم قرار داده است، نيز بايد برخورد شود چراكه هر دو گروه نظام را به چالش كشيده و تشنج به وجود آوردند بنابراين اين برخورد قانوني براي فضاي دانشگاه مفيد بوده و جلوي التهاب را ميگيرد.
كلانتري در پايان تاكيد كرد: همانطور كه رهبري در ديدار با اساتيد و دانشجويان نيز تاكيد كردند بايد با هر متخلف و قانون شكني برخورد شود چراكه همين شبهات و قانونشكنيها مقدمه التهاب ميشود لذا برخورد با فرماندهان، طراحان و مباشران اغتشاش در هر گروهي بايد انجام گيرد.
فشار بیش از حد نهادهای امنیتی بر خانواده جواد امام
شبکه جنبش راه سبز(جرس): به نقل از نوروز نهادهای امنیتی و انتظامی فشار بی سابقه ای را پس از رسوایی ربودن دختر جواد امام عضو زندانی شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آغاز کرده اند. این نهادها در این فشارها که همراه با تماس های تلفنی، تهدید، توهین و .... می شود از خانواده امام خواسته اند که اصولا موضوع ربایش عاطفه امام را تکذیب کنند.
گفتنی است ماجرای ربودن دختر 18 ساله جواد امام بقدری تاثیر منفی ای در بدنه های مذهبی طیف محافظه کار گذاشته است که کودتاگران از ترس واکنش های آنان به این مسئله دست به این اقدام غیراخلاقی زده اند تا منویات خود را از زبان خانواده یک زندانی سیاسی بیرون کنند.
گفتنی است ماجرای ربودن دختر 18 ساله جواد امام بقدری تاثیر منفی ای در بدنه های مذهبی طیف محافظه کار گذاشته است که کودتاگران از ترس واکنش های آنان به این مسئله دست به این اقدام غیراخلاقی زده اند تا منویات خود را از زبان خانواده یک زندانی سیاسی بیرون کنند.
نگذارید نظامیان بعد از فرمانروایی بر عرصه اقتصاد،سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند
جنبش راه سبز(جرس):ساعاتی پیش مهدی کروبی در پی بازداشت آقایان بهشتی و الویری از اعضای کمیته پی گیری و پلمب شدن دفترش نامه ای را به رییس قوه قضاییه نوشت. کروبی در این نامه با اشاره به شرح جلسات خود با نمایندگان رییس قوه و برخی مسائل حاشیه ای آن که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی او شد بیان می دارد "این مسایل را با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است."
اوهمچنین با بیان فشار و تهدیدهای نظامیان بر پزشکان و آسیب دیدگان است می افزاید:" شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند."
مشروح این نامه در زیر آمده است:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب اقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم – و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب اقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد. من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی – که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب اقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند. همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21 رمضان1430 مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی
اوهمچنین با بیان فشار و تهدیدهای نظامیان بر پزشکان و آسیب دیدگان است می افزاید:" شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند."
مشروح این نامه در زیر آمده است:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب اقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم – و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب اقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد. من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی – که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب اقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند. همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21 رمضان1430 مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی
تماس تلفنی کوتاه یک دقیقهای الویری با همسرش
جنبش راه سبز(جرس): طی تماس ادوار تحکیم وحدت با خانم معصومه خوشدولتان، همسر آقای الویری، پس از بازداشت دیروز، ایشان اعلام کردند که آقای الویری تماس تلفنی کوتاه یک دقیقهای با خانه گرفته و گفته که در اوین بازداشت بوده و خواسته دستگاهی را که دکتر به خاطر نرسیدن اکسیژن برای او تجویز کرده بود؛ برایش ببریم. چون گاهی شبها اکسیژن خوب به ایشان نمیرسد و هفتهای چند شب از این دستگاه استفاده میکند. همچنین آقای الویری و خانمشان از تاریخ احتمالی آزادی اظهار بی اطلاعی کردند.
خانم خوش دولتان در ادامه با اشاره به رابطه نزدیک خانوادگی با آقای خامنه ای افزود:
آقای خامنهای از قبل از انقلاب دوستی عمیقی با پدر من داشت و هروقت که از مشهد میآمد؛ در منزل ما اقامت میکرد. ما خودمان از مریدان ایشان بودیم. خود خانم آقا، من و پدر و مادر مرا میشناسد. زمانی که آقای خامنهای رییس جمهور بود، ما همسایهی ایشان بودیم. خانم همیشه به یاد لطفهایی که پدر من در حق بچههای ایشان داشت؛ بوده. چون پدرم کارگاه و کارخانهی بافندگی داشت؛ هدایایی برای بچهها به مشهد میفرستاد. هم آقا و هم خانم، همیشه خود را مدیون خانوادهی ما میدانستند و رفت و آمد داشتیم.
در فروردین ۱۳۵۶، پدرم برای قرائت خطبهی عقد ما از آقا دعوت کرد. نوار کاستی هم دارم که آقای خامنهای در توصیف دو فرد تحصیلکرده صحبت میکند. چون من خودم همان سال از دانشگاه فارغالتحصیل شدهبودم. آقای الویری هم که مهندس دانشگاه شریف بود. آقای خامنهای کلی در تمجید دو جوان انقلابی مسلمان صحبت کرده است.
هنوز هم و حتا بعد از انتخابات نیز که آقای الویری با دوستان خدمت ایشان رسیده بوده، باز یادی از آن روزها کرده بود و احوالی از عموجان و پدر من پرسیده بود.
آقای الویری قبل از انقلاب، پنج بار سابقهی دستگیری داشته است. پنج ماه در اوین در انفرادی بود؛ شش ماه در زندان قزلقلعه بود و برای برپایی نظام جمهوری اسلامی از جان و جوانی و همهچیزش گذشته است. به خاطر مبارزات با شاه، در حالی که مهندس دانشگاه بود، به سربازی صفر فرستاده شد.
در سال ۵۶ نیز با گذرنامهی جعلی، برای دیدار امام، به نجف رفتیم. آقای دعایی میزبان ما بود و طی آن مدت، چندین دیدار خصوصی با امام داشت. بعد از بازگشت از نجف، با توصیهی امام خمینی، به دیدار آقای مطهری رفت و شاگرد خصوصی ایشان بود.
شهید بهشتی بارها در محافل مختلف از ایشان تعریف و تمجید کرده است. زمانی که ایشان شهردار و یا نمایندهی تهران بود؛ مردم از ایشان به عنوان فردی انقلابی، زحمتکش، انسان و مهربان یاد میکنند.
در روزهای اخیر هم ایشان در کمیته پیگیری شبها و روزها، بدون کوچکترین چشمداشت مادی، صرفاً برای رسیدگی به معضلات جامعه، معضلات خانوادههایی که دو ماه است فرزندان آنان به هر صورت، برای مراسمی چه حق و چه ناحق، صدمه دیدهاند، کار کرده است.
کمیتهی امداد برای زندانیان معتاد و یا زندانیان محبوس به خاطر چکبرگشتی پول جمع میکند که خانوادههای آنان در شبهای ماه رمضان راحت باشند. ایشان نیز مرتب به کمیتهی مجلس و شورای شهر رفت، برای این که نه از کسانی که چه کردند یا نکردند؛ بلکه از خانوادههای آسیبدیدگان حمایت کند. یعنی همان کاری که کمیتهی امداد میکند. وگرنه، هم آقای بهشتی و هم آقای الویری بیکار نیستند.
در کمیسیون بودجه، میلیاردها دلار زیر دست ایشان بوده است. یک دلار آن را در مجلس سوم، خلاف نکرده است. شهردار تهران بوده، بدون این که آجری روی آجر خانهی پدرش اضافه کند.
من برای جامعه متأثرم که چنین فردی را دستگیر کنند و در سلول انفرادی اوین نگاه دارند و جامعه را از داشتن او محروم کنند.
خانم خوش دولتان در ادامه با اشاره به رابطه نزدیک خانوادگی با آقای خامنه ای افزود:
آقای خامنهای از قبل از انقلاب دوستی عمیقی با پدر من داشت و هروقت که از مشهد میآمد؛ در منزل ما اقامت میکرد. ما خودمان از مریدان ایشان بودیم. خود خانم آقا، من و پدر و مادر مرا میشناسد. زمانی که آقای خامنهای رییس جمهور بود، ما همسایهی ایشان بودیم. خانم همیشه به یاد لطفهایی که پدر من در حق بچههای ایشان داشت؛ بوده. چون پدرم کارگاه و کارخانهی بافندگی داشت؛ هدایایی برای بچهها به مشهد میفرستاد. هم آقا و هم خانم، همیشه خود را مدیون خانوادهی ما میدانستند و رفت و آمد داشتیم.
در فروردین ۱۳۵۶، پدرم برای قرائت خطبهی عقد ما از آقا دعوت کرد. نوار کاستی هم دارم که آقای خامنهای در توصیف دو فرد تحصیلکرده صحبت میکند. چون من خودم همان سال از دانشگاه فارغالتحصیل شدهبودم. آقای الویری هم که مهندس دانشگاه شریف بود. آقای خامنهای کلی در تمجید دو جوان انقلابی مسلمان صحبت کرده است.
هنوز هم و حتا بعد از انتخابات نیز که آقای الویری با دوستان خدمت ایشان رسیده بوده، باز یادی از آن روزها کرده بود و احوالی از عموجان و پدر من پرسیده بود.
آقای الویری قبل از انقلاب، پنج بار سابقهی دستگیری داشته است. پنج ماه در اوین در انفرادی بود؛ شش ماه در زندان قزلقلعه بود و برای برپایی نظام جمهوری اسلامی از جان و جوانی و همهچیزش گذشته است. به خاطر مبارزات با شاه، در حالی که مهندس دانشگاه بود، به سربازی صفر فرستاده شد.
در سال ۵۶ نیز با گذرنامهی جعلی، برای دیدار امام، به نجف رفتیم. آقای دعایی میزبان ما بود و طی آن مدت، چندین دیدار خصوصی با امام داشت. بعد از بازگشت از نجف، با توصیهی امام خمینی، به دیدار آقای مطهری رفت و شاگرد خصوصی ایشان بود.
شهید بهشتی بارها در محافل مختلف از ایشان تعریف و تمجید کرده است. زمانی که ایشان شهردار و یا نمایندهی تهران بود؛ مردم از ایشان به عنوان فردی انقلابی، زحمتکش، انسان و مهربان یاد میکنند.
در روزهای اخیر هم ایشان در کمیته پیگیری شبها و روزها، بدون کوچکترین چشمداشت مادی، صرفاً برای رسیدگی به معضلات جامعه، معضلات خانوادههایی که دو ماه است فرزندان آنان به هر صورت، برای مراسمی چه حق و چه ناحق، صدمه دیدهاند، کار کرده است.
کمیتهی امداد برای زندانیان معتاد و یا زندانیان محبوس به خاطر چکبرگشتی پول جمع میکند که خانوادههای آنان در شبهای ماه رمضان راحت باشند. ایشان نیز مرتب به کمیتهی مجلس و شورای شهر رفت، برای این که نه از کسانی که چه کردند یا نکردند؛ بلکه از خانوادههای آسیبدیدگان حمایت کند. یعنی همان کاری که کمیتهی امداد میکند. وگرنه، هم آقای بهشتی و هم آقای الویری بیکار نیستند.
در کمیسیون بودجه، میلیاردها دلار زیر دست ایشان بوده است. یک دلار آن را در مجلس سوم، خلاف نکرده است. شهردار تهران بوده، بدون این که آجری روی آجر خانهی پدرش اضافه کند.
من برای جامعه متأثرم که چنین فردی را دستگیر کنند و در سلول انفرادی اوین نگاه دارند و جامعه را از داشتن او محروم کنند.
مصاحبه باهنر پرده ای دیگر از تلاش برای دستگیری سران اصلاحات
شبکه جنبش راه سبز(جرس): محمدرضا باهنر در نشست خبري كه پيش از ظهر امروز كه در دفتر جامعه اسلامي مهندسين برگزار شد، به اظهار نظر درباره مسائل سياسي روز پرداخت و در مهمترین بخش سخنان خود با اشاره به افشاگریهای کروبی و غیر مستند خواندن آن اظهار داشت این مطالب مبنایی نداشته و در صورت عدم اثبات توسط ایشان جرم بزرگی مرتکب شده و باید به اتهام وی رسیدگی شود.
به گزارش خبرنگار ايلنا، وي با بيان اينكه بحثهاي روز سياسي مربوط به پسلرزههاي جلسات راي اعتماد به وزراست،گفت: ما منتظر هستيم رئيسجمهور هرچه سريعتر نسبت به معرفي سه وزير باقيمانده اقدام كند.
وي افزود: عليرغم اينكه مجلس تعطيلات طبيعي خود را داشت ، اما به محض دريافت نامه از سوي آقاي رئيسجمهور اعلام كرديم كه هفته آينده مجلس جلسه خواهد داشت . اما پس از آن ايشان طي نامهاي مجدد اين نامه را منتفي دانستند ، ولي در هر صورت مجلس آمادگي بررسي راي اعتماد وزرا را دارد.
وي با بيان اينكه رئيسجمهور حق دارد سه ماه وزارتخانههاي باقيمانده را با سرپرست اداره كند، تصريح كرد: ما به آقاي رئيسجمهور توصيه ميكنيم و اميدواريم كه ايشان تلاش نكنند از همه اين فرصت خود استفاده كنند و هرچه زودتر كابينهاي با قدرت و توانمندي بالا شكل بگيرد.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه چه شد شما در اين دوره از بررسي وزرا به اصولگرايي منتقد تبديل شديد، اظهار داشت: چهار سال قبل در مجلس هفتم ، جمعبندي فراكسيون اصولگرايان كه بنده رياست آن را برعهده داشتم، اين شد كه سه وزير راي نياورند، ولي در صحن علني اين تعداد به چهار نفر رسيد.
وي ادامه داد: مخالفت يا موافقت با دولت هيچكدام مساله افتخارآميزي نيست. علاقهمند بوده و هستم كه دولت هرچه سريعتر بتواند كابينه خود را تكميل كند و كارهاي ضروري و عقبافتاده كشور را پيگيري كند.
نايبرئيس مجلس با تاكيد بر اينكه راي اعتماد يا عدم اعتماد به وزرا نميتواند تابعي از اعتماد به رئيسجمهور باشد ،گفت: نظر ما از ابتدا اين نيز بود كه بايد به تكتك وزرا اعتماد كنيم. براساس آييننامه مجلس نمايندگان حق دارند در مورد كليت برنامه دولت به صورت موافق يا مخالف صحبت كنند و اين به اين معنا نيست كه شخص مخالف با كل كابينه مخالف است و يا موافق با كل كابينه موافق است.
باهنر در پاسخ به اين سوال كه شما در موضعگيري اظهار داشتيد كه اگر نامه رهبري نبود 8 تا 9 نفر از وزرا راي نميآوردند و موضعگيريهايي در اين ارتباط شد، پاسخ شما چيست و آيا نامه محرمانه بوده است يا خير، گفت: من هيچگاه نگفتهام كه نامه بوده است، چه محرمانه و چه غيرمحرمانه، صحبت بر سر پيام شفاهي بود كه از سوي مقام معظم رهبري به مجلس داده شده بود. در مجلس رايزنيهاي ما مفصل و پرحجم بود، برخي از نمايندگان تحليلهاي متفاوتي داشتند، بنده از روز اول تصورم اين بود كه 5 تا 6 نفر از افراد پيشنهادي راي نميآورند، ولي گروهي فكر كردند كه من همه تلاشم را به كار خواهم گرفت كه اين افراد راي نياورند در صورتي كه واقعيت قضيه اين نبود و فقط پيشبيني بود.
وي ادامه داد: پس از آنكه رايزنيها شروع شد، باز نظرات متفاوت بود و با اينكه در مرحله اول دولت موفق به تشكيل كابينه نشود، مخالف بودم تا اينكه پيام شفاهي مقام معظم رهبري خطاب به مجلس آمد و نظر مشورتي ايشان اين بود كه بهتر است همگي وزرا راي بياورند و تاكيد كرده بودند كه اين امر حكومتي و دستوري نيست و نمايندگان بايد پاسخگوي عملكرد خود باشند، بنده با برندازي كه در مجلس كردم نظرم عوض شد و رويكردم در راي اعتماد به دولت تغيير كرد و تلاش كرديم اكثريت قريب به اتفاق افراد راي بياورند.
نايبرئيس مجلس با بيان اينكه اگر پيام شفاهي مقام معظم رهبري حكمي دستوري بود همه نمايندگان خود را ملزم به اجراي آن ميدانستند،گفت: ايشان تاكيد داشتند كه نظر من فقط مشورتي است و بر همين اساس رويكرد نمايندگان عوض شد ، ولي اگر همين نظر هم نبود احتمال اينكه بين 7 تا 10 نفر از وزراي پيشنهادي راي نميآورند، زياد بود.
باهنر در پاسخ به سوال خبرنگار ايلنا، در مورد توصيه مقام معظم رهبري به كابينه دهم مبني بر لزوم استحكام رابطه دولت با علما گفت: در كشور ما جايگاه شخصيتها و نهادهاي مدني و مذهبي و مراجع فكري تعريف شده است. در نظام شيعي و در جمهوري اسلامي نهادي تحت عنوان رهبري وجود دارد، كه اختيارش در اصل 110 قانون اساسي ذكر شده است و باز در همين قانون آمده است كه اختيارات ايشان مطلق است در عين حال مساله مراجع تقليد از جايگاه حساس و ويژهاي برخوردار است.
باهنر با تاكيد بر اينكه هميشه نقش مرجعيت در هدايت مردم و مبارزات ضد استكباري و ضد استبدادي نقش ويژهاي بوده است، گفت: بر همين اساس امام و رهبري بر لزوم احترام و رعايت شان مراجع تقليد تذكر ميدادند و اجازه نميدادند به بهانههاي واهي كسي با تكيه بر نظرات رهبري انقلاب موقعيت و جايگاه مراجع را سست كند و اين توصيه رهبري در راستاي اين سياست راهبردي است.
نايبرئيس مجلس با تاكيد بر اينكه در راستاي توصيههاي مقام معظم رهبري مجلس همه همكاري خود را با دولت خواهد كرد، در اين مورد كه آيا دغدغه از عملكرد دولت نهم در رابطه با مراجع در بيان اين توصيه رهبري موثر بوده است يا خير،گفت: به هر حال مقام معظم رهبري در بيان توصيههاي خود حتما احساس ضرورتي ميكنند و قاعدتا در اين مورد هم اينگونه بوده است كه تذكر دادند.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين در پاسخ به سوال ديگري مبني بر تغييرات در وزارتخانههاي دولت دهم نيز گفت: تغيير مخصوصا در مديريتهاي اجرايي نشان از سياست راهبردي رئيسجمهور دارد. معتقدم ترميم كابينه براي دولتها فرصتي براي حل مشكلات كشور است به شرطي كه ترميم كابينه دفعي باشد، اگر قرار است تغييرات مستمر باشد به صورتي كه مديران كشور احساس ثبات نكنند، نهتنها فرصتي براي دولت نيست بلكه تهديد است و به لحاظ شخصي اين روش را نميپسندم، بايد مديران احساس ثبات و آرامش كنند.
وي در پاسخ به سوال ديگري در مورد ادامه بازداشتها و برخي مواضع و تاثير آن در بازگشت آرامش به فضاي كشور گفت: معتقدم بايد به سرعت متهمين مجرم و بيگناه از هم تفكيك شوند . راضي نيستيم متهمي كه جرمي ندارد حتي يك ساعت نيز بازداشت شود. از سوي ديگر عدهاي براساس تحليلهاي غلط مرتكب جرمهايي شدند كه در واقع عدالتخواهي اقتضا ميكند اين مجرمين تنبيه شوند و مهمترين قدم براي رسيدن به آرامش تفكيك اين دو مجرمين از هم است.
وي گفت: برخي جرمشان از روي ناآگاهي است كه بايد با رافت اسلامي با آنها برخورد شود و برخي اعمال مجرمانه را براساس تحليلهاي غلط انجام دادند كه بايد پاسخگو باشند . در مجموع بايد فضا از حالت راديكالي بيرون بيايد و پرخاشگريها در برخي رسانهها كاهش پيدا كند.
باهنر با تاكيد بر اينكه رسانهها نقش مهمي در خاموش كردن پرخاشها دارند،گفت: متاسفانه در جريانهاي بعد از انتخابات يكسري اتهامات سنگين و غيرقابل تحمل از سوي عدهاي به نظام وارد شد ، مثلا بحثهايي كه آقاي كروبي مطرح كردند خيلي زمان برد و ما از طرق مختلف خواهش كرديم كه اين بحثها بسيار خطير است و براي نظام هزينه دارد مستندات خود را ارائه دهيد تا روشن شود كه آيا اتهامات واهي است و يا واقعيت دارد تا به آن رسيدگي شود، بالاخره معلوم شد عدهاي نشستند و سيدي درست كردهاند و اظهارات افراد مطرح شده در اين سيديها مبنايي نداشته است و طبيعي است كه اگر آقاي كروبي نتواند مستندات محكمي ارائه دهد، بايد به اتهام وي رسيدگي شود.
نايبرئيس مجلس تاكيد كرد: خوشبختانه با تشكيل هيات ويژه از سوي رئيس قوه قضائيه مساله به صورت جدي جلو ميرود.
باهنر در تحليل خود از آينده جريان اصلاحطلبي نيز گفت: اعتقاد نداريم كه يكي از جناحهاي درگير سياسي بايد از صحنه سياسي كشور حذف شود. معتقديم بايد حضور داشته باشند رقابت كنند ، رفتارهاي هم و ساير قوا را نقد كنند و مدافع حضور طيفهاي مختلف در صحنه سياسي كشور هستم.
وي در عينحال تصريح كرد: اداره كردن طيف سياسي با ساختارشكني متفاوت است . اپوزيسيوني كه در چارچوب نظام و قانون اساسي فعاليت ميكند بايد از حقوقش دفاع شود . ولي اگر خارج از نظام باشد و خواست با كليت نظام درگير شود،قاعدتا اپوزيسيون بيرون نظام ميشود و تكليفش مشخص است. متاسفانه بسياري از شخصيتهاي اين طيف همانطور كه هم در اقرارهاي آنها و هم در عملكردهايشان مشخص است به دنبال ساختارشكني بودهاند، البته نميخواهم قضاوت كنم بايد حساب كساني كه ه بيگناه گرفته شدهاند و كساني كه مجرم هستند از هم جدا شود و اگر مجرم هستند بايد آماده تحمل مجازات رفتارهاي مجرمانه خود را داشته باشند.
نايبرئيس مجلس با اشاره به هيات سه نفره قوه قضائيه مركب از دادستان كل كشور، معاون اول رئيس قوء قضائيه و مديركل حوزه رياست اين قوه گفت: بنا شده است اين هيات كليه محاكمات را پيگيري كند و به صحت و سقم آنها وارد شود . ولي تا اينجاي قضيه قرار شده است اين دادگاهها از حالت علني بودن خارج شود تا جلوي استفادههاي تبليغاتي از آنها گرفته شود و در نهايت معتقدم بايد رفتار مجرمانه با رفتارهاي غيرمجرمانه تفكيك شود.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين تاكيد كرد: معتقدم در عين رسيدگي در دادگاهها نبايد استفاده تبليغاتي از روند دادگاه شود و برخي اقرارها و اعترافات ممكن است، اعتراف به تحليل اشتباه باشد كه متفاوت از اعتراف به عمل مجرمانه است.
باهنر تاكيد كرد: برخي از شخصيتهايي كه اعتراف كردند، به سادگي به تغيير تحليل نميرسند و اين مسالهاي روشن هم از ديدگاه جامعه و هم از ديدگاه طيفهاي سياسي است و به نظر ميرسد كه با برخي شايعات و گفتوگوها نميتوان آنها را وادار كرد كه حرفهايي بزنند كه اعتقادي به آنها ندارند و برخي اقرارها حرفهايي متين و عميق است. شجاعت هميشه اين نيست كه انسان به حرفهاي گذشته خود مصر باشند، برخي اين شجاعت را داشتهاند كه به عملكردهاي گذشته خود اعتراف كنند.
باهنر در پاسخ به اين سوال كه به نظر ميرسد بناست جناح اصلاحطلب از صحنه سياسي حذف شود و افراد و چهرههاي جديدي از جمله جامعه اسلامي مهندسين، طيف آقاي قاليباف و لاريجاني در زمره اصلاحطلبان درآيند، گفت: ما كه اصلاحطلب نميشويم. علاقه دارم آقايان خاتمي، موسوي و كروبي در چارچوب نظام كار كنند، قطعا از آن مسير بهتر ميتوانند مواضع خود را دنبال كنند. مثلا آقاي ميرحسين پس از 20 سال كه در صحنه سياسي كشور نبود، توانست 14 تا 15 ميليون راي بياورد، ولي متاسفانه با تحليلهاي غلط و بلندپروازانه به بيراهه رفت و اينكه به جاي حركت در چارچوب نظام به اپوزيسيون بيرون نظام تبديل شود، و حرفهايي بزند كه انسان حيفش ميآيد.
وي ادامه داد: نميتوانم باور كنم كروبي با آن سابقهاش اتهامات بيپايه عليه نظام وارد كند و پس از دو ماه نتواند مستندي را براي حرفهاي خود پيدا كند و فكر ميكنم اگر كروبي نتواند ادعاي خود را اثبات كند جرم بسيار بزرگي را مرتكب شده كه بايد پاسخگو باشد.
باهنر با تاكيد بر اينكه افتخارم هميشه اين بوده كه اصولگرا باشم، گفت: اين مساله قابل تصور نيست كه بنده اصلاحطلب شوم. متاسفانه چون در كشور حزب نداريم طيفهاي سياسي در درون خود از راديكال تا ميانهرو و كندرو را دارند، مثلا در درون جبهه اصولگرايي اختلافنظرهايي وجود دارد، ولي معتقديم كه سرمايه طيفهاي مختلف نبايد با كارهاي غيرمعقول و ساختارشكني از دست برود، چراكه هم خود ضرر خواهند كرد و هم طرفدارانشان.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين در پايان در پاسخ به سوالي مبني بر انتشار عكس وي با محمدرضا خاتمي گفت: بنده با آقاي خاتمي چندينبار نشستيم بحث كرديم و قرار نيست كه حرفهايمان تنها از طريق رسانهها باشد. بالاخره سياسيون با هم ارتباطاتي دارند و عكسهاي منتشر شده نيز مخفي نبوده است، اين عكسها مربوط به مناظرهاي رودررو براي انتخابات هشتم رياستجمهوري بود. آقاي خاتمي احترام بنده را همواره داشتهاند و من هم خود را موظف به احترام ايشان ميدانم و عكسها براي من غريب نبوده است.
باهنر به طنز گفت: اگر كسي عكسهاي ديگري از اين دست سراغ دارد به ما برساند تا آلبوم ما هم تكميل شود.
به گزارش خبرنگار ايلنا، وي با بيان اينكه بحثهاي روز سياسي مربوط به پسلرزههاي جلسات راي اعتماد به وزراست،گفت: ما منتظر هستيم رئيسجمهور هرچه سريعتر نسبت به معرفي سه وزير باقيمانده اقدام كند.
وي افزود: عليرغم اينكه مجلس تعطيلات طبيعي خود را داشت ، اما به محض دريافت نامه از سوي آقاي رئيسجمهور اعلام كرديم كه هفته آينده مجلس جلسه خواهد داشت . اما پس از آن ايشان طي نامهاي مجدد اين نامه را منتفي دانستند ، ولي در هر صورت مجلس آمادگي بررسي راي اعتماد وزرا را دارد.
وي با بيان اينكه رئيسجمهور حق دارد سه ماه وزارتخانههاي باقيمانده را با سرپرست اداره كند، تصريح كرد: ما به آقاي رئيسجمهور توصيه ميكنيم و اميدواريم كه ايشان تلاش نكنند از همه اين فرصت خود استفاده كنند و هرچه زودتر كابينهاي با قدرت و توانمندي بالا شكل بگيرد.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه چه شد شما در اين دوره از بررسي وزرا به اصولگرايي منتقد تبديل شديد، اظهار داشت: چهار سال قبل در مجلس هفتم ، جمعبندي فراكسيون اصولگرايان كه بنده رياست آن را برعهده داشتم، اين شد كه سه وزير راي نياورند، ولي در صحن علني اين تعداد به چهار نفر رسيد.
وي ادامه داد: مخالفت يا موافقت با دولت هيچكدام مساله افتخارآميزي نيست. علاقهمند بوده و هستم كه دولت هرچه سريعتر بتواند كابينه خود را تكميل كند و كارهاي ضروري و عقبافتاده كشور را پيگيري كند.
نايبرئيس مجلس با تاكيد بر اينكه راي اعتماد يا عدم اعتماد به وزرا نميتواند تابعي از اعتماد به رئيسجمهور باشد ،گفت: نظر ما از ابتدا اين نيز بود كه بايد به تكتك وزرا اعتماد كنيم. براساس آييننامه مجلس نمايندگان حق دارند در مورد كليت برنامه دولت به صورت موافق يا مخالف صحبت كنند و اين به اين معنا نيست كه شخص مخالف با كل كابينه مخالف است و يا موافق با كل كابينه موافق است.
باهنر در پاسخ به اين سوال كه شما در موضعگيري اظهار داشتيد كه اگر نامه رهبري نبود 8 تا 9 نفر از وزرا راي نميآوردند و موضعگيريهايي در اين ارتباط شد، پاسخ شما چيست و آيا نامه محرمانه بوده است يا خير، گفت: من هيچگاه نگفتهام كه نامه بوده است، چه محرمانه و چه غيرمحرمانه، صحبت بر سر پيام شفاهي بود كه از سوي مقام معظم رهبري به مجلس داده شده بود. در مجلس رايزنيهاي ما مفصل و پرحجم بود، برخي از نمايندگان تحليلهاي متفاوتي داشتند، بنده از روز اول تصورم اين بود كه 5 تا 6 نفر از افراد پيشنهادي راي نميآورند، ولي گروهي فكر كردند كه من همه تلاشم را به كار خواهم گرفت كه اين افراد راي نياورند در صورتي كه واقعيت قضيه اين نبود و فقط پيشبيني بود.
وي ادامه داد: پس از آنكه رايزنيها شروع شد، باز نظرات متفاوت بود و با اينكه در مرحله اول دولت موفق به تشكيل كابينه نشود، مخالف بودم تا اينكه پيام شفاهي مقام معظم رهبري خطاب به مجلس آمد و نظر مشورتي ايشان اين بود كه بهتر است همگي وزرا راي بياورند و تاكيد كرده بودند كه اين امر حكومتي و دستوري نيست و نمايندگان بايد پاسخگوي عملكرد خود باشند، بنده با برندازي كه در مجلس كردم نظرم عوض شد و رويكردم در راي اعتماد به دولت تغيير كرد و تلاش كرديم اكثريت قريب به اتفاق افراد راي بياورند.
نايبرئيس مجلس با بيان اينكه اگر پيام شفاهي مقام معظم رهبري حكمي دستوري بود همه نمايندگان خود را ملزم به اجراي آن ميدانستند،گفت: ايشان تاكيد داشتند كه نظر من فقط مشورتي است و بر همين اساس رويكرد نمايندگان عوض شد ، ولي اگر همين نظر هم نبود احتمال اينكه بين 7 تا 10 نفر از وزراي پيشنهادي راي نميآورند، زياد بود.
باهنر در پاسخ به سوال خبرنگار ايلنا، در مورد توصيه مقام معظم رهبري به كابينه دهم مبني بر لزوم استحكام رابطه دولت با علما گفت: در كشور ما جايگاه شخصيتها و نهادهاي مدني و مذهبي و مراجع فكري تعريف شده است. در نظام شيعي و در جمهوري اسلامي نهادي تحت عنوان رهبري وجود دارد، كه اختيارش در اصل 110 قانون اساسي ذكر شده است و باز در همين قانون آمده است كه اختيارات ايشان مطلق است در عين حال مساله مراجع تقليد از جايگاه حساس و ويژهاي برخوردار است.
باهنر با تاكيد بر اينكه هميشه نقش مرجعيت در هدايت مردم و مبارزات ضد استكباري و ضد استبدادي نقش ويژهاي بوده است، گفت: بر همين اساس امام و رهبري بر لزوم احترام و رعايت شان مراجع تقليد تذكر ميدادند و اجازه نميدادند به بهانههاي واهي كسي با تكيه بر نظرات رهبري انقلاب موقعيت و جايگاه مراجع را سست كند و اين توصيه رهبري در راستاي اين سياست راهبردي است.
نايبرئيس مجلس با تاكيد بر اينكه در راستاي توصيههاي مقام معظم رهبري مجلس همه همكاري خود را با دولت خواهد كرد، در اين مورد كه آيا دغدغه از عملكرد دولت نهم در رابطه با مراجع در بيان اين توصيه رهبري موثر بوده است يا خير،گفت: به هر حال مقام معظم رهبري در بيان توصيههاي خود حتما احساس ضرورتي ميكنند و قاعدتا در اين مورد هم اينگونه بوده است كه تذكر دادند.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين در پاسخ به سوال ديگري مبني بر تغييرات در وزارتخانههاي دولت دهم نيز گفت: تغيير مخصوصا در مديريتهاي اجرايي نشان از سياست راهبردي رئيسجمهور دارد. معتقدم ترميم كابينه براي دولتها فرصتي براي حل مشكلات كشور است به شرطي كه ترميم كابينه دفعي باشد، اگر قرار است تغييرات مستمر باشد به صورتي كه مديران كشور احساس ثبات نكنند، نهتنها فرصتي براي دولت نيست بلكه تهديد است و به لحاظ شخصي اين روش را نميپسندم، بايد مديران احساس ثبات و آرامش كنند.
وي در پاسخ به سوال ديگري در مورد ادامه بازداشتها و برخي مواضع و تاثير آن در بازگشت آرامش به فضاي كشور گفت: معتقدم بايد به سرعت متهمين مجرم و بيگناه از هم تفكيك شوند . راضي نيستيم متهمي كه جرمي ندارد حتي يك ساعت نيز بازداشت شود. از سوي ديگر عدهاي براساس تحليلهاي غلط مرتكب جرمهايي شدند كه در واقع عدالتخواهي اقتضا ميكند اين مجرمين تنبيه شوند و مهمترين قدم براي رسيدن به آرامش تفكيك اين دو مجرمين از هم است.
وي گفت: برخي جرمشان از روي ناآگاهي است كه بايد با رافت اسلامي با آنها برخورد شود و برخي اعمال مجرمانه را براساس تحليلهاي غلط انجام دادند كه بايد پاسخگو باشند . در مجموع بايد فضا از حالت راديكالي بيرون بيايد و پرخاشگريها در برخي رسانهها كاهش پيدا كند.
باهنر با تاكيد بر اينكه رسانهها نقش مهمي در خاموش كردن پرخاشها دارند،گفت: متاسفانه در جريانهاي بعد از انتخابات يكسري اتهامات سنگين و غيرقابل تحمل از سوي عدهاي به نظام وارد شد ، مثلا بحثهايي كه آقاي كروبي مطرح كردند خيلي زمان برد و ما از طرق مختلف خواهش كرديم كه اين بحثها بسيار خطير است و براي نظام هزينه دارد مستندات خود را ارائه دهيد تا روشن شود كه آيا اتهامات واهي است و يا واقعيت دارد تا به آن رسيدگي شود، بالاخره معلوم شد عدهاي نشستند و سيدي درست كردهاند و اظهارات افراد مطرح شده در اين سيديها مبنايي نداشته است و طبيعي است كه اگر آقاي كروبي نتواند مستندات محكمي ارائه دهد، بايد به اتهام وي رسيدگي شود.
نايبرئيس مجلس تاكيد كرد: خوشبختانه با تشكيل هيات ويژه از سوي رئيس قوه قضائيه مساله به صورت جدي جلو ميرود.
باهنر در تحليل خود از آينده جريان اصلاحطلبي نيز گفت: اعتقاد نداريم كه يكي از جناحهاي درگير سياسي بايد از صحنه سياسي كشور حذف شود. معتقديم بايد حضور داشته باشند رقابت كنند ، رفتارهاي هم و ساير قوا را نقد كنند و مدافع حضور طيفهاي مختلف در صحنه سياسي كشور هستم.
وي در عينحال تصريح كرد: اداره كردن طيف سياسي با ساختارشكني متفاوت است . اپوزيسيوني كه در چارچوب نظام و قانون اساسي فعاليت ميكند بايد از حقوقش دفاع شود . ولي اگر خارج از نظام باشد و خواست با كليت نظام درگير شود،قاعدتا اپوزيسيون بيرون نظام ميشود و تكليفش مشخص است. متاسفانه بسياري از شخصيتهاي اين طيف همانطور كه هم در اقرارهاي آنها و هم در عملكردهايشان مشخص است به دنبال ساختارشكني بودهاند، البته نميخواهم قضاوت كنم بايد حساب كساني كه ه بيگناه گرفته شدهاند و كساني كه مجرم هستند از هم جدا شود و اگر مجرم هستند بايد آماده تحمل مجازات رفتارهاي مجرمانه خود را داشته باشند.
نايبرئيس مجلس با اشاره به هيات سه نفره قوه قضائيه مركب از دادستان كل كشور، معاون اول رئيس قوء قضائيه و مديركل حوزه رياست اين قوه گفت: بنا شده است اين هيات كليه محاكمات را پيگيري كند و به صحت و سقم آنها وارد شود . ولي تا اينجاي قضيه قرار شده است اين دادگاهها از حالت علني بودن خارج شود تا جلوي استفادههاي تبليغاتي از آنها گرفته شود و در نهايت معتقدم بايد رفتار مجرمانه با رفتارهاي غيرمجرمانه تفكيك شود.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين تاكيد كرد: معتقدم در عين رسيدگي در دادگاهها نبايد استفاده تبليغاتي از روند دادگاه شود و برخي اقرارها و اعترافات ممكن است، اعتراف به تحليل اشتباه باشد كه متفاوت از اعتراف به عمل مجرمانه است.
باهنر تاكيد كرد: برخي از شخصيتهايي كه اعتراف كردند، به سادگي به تغيير تحليل نميرسند و اين مسالهاي روشن هم از ديدگاه جامعه و هم از ديدگاه طيفهاي سياسي است و به نظر ميرسد كه با برخي شايعات و گفتوگوها نميتوان آنها را وادار كرد كه حرفهايي بزنند كه اعتقادي به آنها ندارند و برخي اقرارها حرفهايي متين و عميق است. شجاعت هميشه اين نيست كه انسان به حرفهاي گذشته خود مصر باشند، برخي اين شجاعت را داشتهاند كه به عملكردهاي گذشته خود اعتراف كنند.
باهنر در پاسخ به اين سوال كه به نظر ميرسد بناست جناح اصلاحطلب از صحنه سياسي حذف شود و افراد و چهرههاي جديدي از جمله جامعه اسلامي مهندسين، طيف آقاي قاليباف و لاريجاني در زمره اصلاحطلبان درآيند، گفت: ما كه اصلاحطلب نميشويم. علاقه دارم آقايان خاتمي، موسوي و كروبي در چارچوب نظام كار كنند، قطعا از آن مسير بهتر ميتوانند مواضع خود را دنبال كنند. مثلا آقاي ميرحسين پس از 20 سال كه در صحنه سياسي كشور نبود، توانست 14 تا 15 ميليون راي بياورد، ولي متاسفانه با تحليلهاي غلط و بلندپروازانه به بيراهه رفت و اينكه به جاي حركت در چارچوب نظام به اپوزيسيون بيرون نظام تبديل شود، و حرفهايي بزند كه انسان حيفش ميآيد.
وي ادامه داد: نميتوانم باور كنم كروبي با آن سابقهاش اتهامات بيپايه عليه نظام وارد كند و پس از دو ماه نتواند مستندي را براي حرفهاي خود پيدا كند و فكر ميكنم اگر كروبي نتواند ادعاي خود را اثبات كند جرم بسيار بزرگي را مرتكب شده كه بايد پاسخگو باشد.
باهنر با تاكيد بر اينكه افتخارم هميشه اين بوده كه اصولگرا باشم، گفت: اين مساله قابل تصور نيست كه بنده اصلاحطلب شوم. متاسفانه چون در كشور حزب نداريم طيفهاي سياسي در درون خود از راديكال تا ميانهرو و كندرو را دارند، مثلا در درون جبهه اصولگرايي اختلافنظرهايي وجود دارد، ولي معتقديم كه سرمايه طيفهاي مختلف نبايد با كارهاي غيرمعقول و ساختارشكني از دست برود، چراكه هم خود ضرر خواهند كرد و هم طرفدارانشان.
دبيركل جامعه اسلامي مهندسين در پايان در پاسخ به سوالي مبني بر انتشار عكس وي با محمدرضا خاتمي گفت: بنده با آقاي خاتمي چندينبار نشستيم بحث كرديم و قرار نيست كه حرفهايمان تنها از طريق رسانهها باشد. بالاخره سياسيون با هم ارتباطاتي دارند و عكسهاي منتشر شده نيز مخفي نبوده است، اين عكسها مربوط به مناظرهاي رودررو براي انتخابات هشتم رياستجمهوري بود. آقاي خاتمي احترام بنده را همواره داشتهاند و من هم خود را موظف به احترام ايشان ميدانم و عكسها براي من غريب نبوده است.
باهنر به طنز گفت: اگر كسي عكسهاي ديگري از اين دست سراغ دارد به ما برساند تا آلبوم ما هم تكميل شود.
تلاشی خلاقانه برای مستندسازی انتخابات ریاستجمهوری و وقایع پس از آن
کتاب موج سبز
گروهی از فعالان علاقهمند جنبش سبز، کتابی را تهیه کردهاند که هرچه دربارهی انتخابات ریاستجمهوری دوره دهم باید بدانیم و گزارش تمام وقایعی را که در فاصلهی 20 خرداد تا 10 مرداد 1388 اتفاق افتاد، یکجا جمع کرده است.
«کتاب موج سبز» تلاشی است در جهت رسوا کردن دروغ های عظیمی که از رادیو و تلویزیون، روزنامه های دولتی و... ساختند و در مقابل رسانههای دنیای مجازی آمدند تا بگویند آنچه که بر ما رفت. حال این کتاب هم سعی دارد از این فضا استفاده کند تا حقایقی را روشن سازد. مجموعهی پیش رو با استفاده از منابعی که در همین فضا در دسترس همگان بود و هست، جمع آوری شده است؛ تنها با این امتیاز که نظم و ترتیبش به گونهای است که از کنار هم قرار دادن وقایع و اطلاعات آن، میتوان فهمید چه شد و چه بر سرمان آمد.
بررسی و تحلیل این اطلاعات قطعا کوشش دیگری را میطلبد، اما کتاب حاضر مصالح لازم برای تحلیلها و تاملات جدیتر را فراهم میسازد. نویسندگان این کتاب ابراز امیدواری کردهاند که شرح و گزارش باقی ماجرا در مجموعهای دیگر بیاید، و تنها حقالتالیف این مجموعه را نیز توزیع و گسترش آن ذکر کردهاند، تا همگان بدانند کدام اجناسشان به غارت رفت و چه در کیسه دارند.
«کتاب موج سبز» که در سرفصلهای زیر تهیه شده است:
- وقایع مهم پیش از برگزاری انتخابات
- متن کامل مناظره های تلویزیونی
- گزارشی از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸(
- پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸)
- گزارش کامل رخدادهای ۲۳ خرداد تا 8 مرداد 1388 به همراه تصاویر برگزیده
- اطلاعات کامل در مورد کشته شدگان
- اطلاعات کامل در مورد دستگیرشدگان
- واکنش رسانه های جهان به این انتخابات
- بررسی کلیه نظریات علمی و سیاسی در مورد احتمال تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸)
- گزارش تفصیلی کمیته صیانت از آرای میرحسین موسوی
- متن کامل کلیه بیانیه ها و نامه ها
فایل این کتاب 520 صفحه ای را که حجم آن حدود 17 مگابایت است، از آدرس زیر میتوانید دانلود کنید:
http://rapidshare.com/files/273815745/GreenWave.pdf.html
آیا عبدالله مومنی زنده است؟!
در پی ابراز نگرانی شدید خانواده عبدالله مومنی پس از گذشت 35 روز بیخبری مطلق از سلامتی وی، و انتشار برخی شایعات نگران کننده، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) اطلاعیهای را بدین شرح منتشر ساخت:
ملت شریف ایران؛
اینک که اثبات شده است در این ملک هیچ دادرسی بر سر کار نیست، ناچار از آنیم که دیگر بار از دردها و مصائب با شما بگوییم. قریب سه ماه از بازداشت آقایان احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی دبیرکل و سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران میگذرد و همچنان هیچ مرجعی حاضر به پاسخگویی در مورد اتهامات و حتی محل نگهداری آنان نبوده و همچنانکه پیش از این بیان داشتیم این اقدام چیزی جز یک گروگانگیری تمام عیار برای سرپوش نهادن بر کودتای 22 خرداد نیست.
امروز 35 روز است که از عبدالله مومنی هیچ اطلاعی در دست نیست. آخرین خبر از وی مربوط است به ملاقات همسر و دو فرزنداش با او در حیاط زندان اوین؛ همسر مومنی وضعیت وی را در آن ملاقات اینگونه توصیف کرده بود: «همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است. آن کسی که دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت. هیچ چیزی از عبدالله نمانده است».
این آخرین اطلاعی است که از عبدالله مومنی، در دست است و پس از گذشت 35 روز اینکه حتی از یک تماس تلفنی وی نیز با خانواده دریغ شده به باور ما متاسفانه ممکن است ناشی از آن باشد که جان عبدالله مومنی به مخاطره افتاده باشد.
تاسف آورتر آنکه آگاه شدیم پرونده آقایان عبدالله مومنی و احمد زیدآبادی در اختیار قاضی مسئول فجایع بازداشتگاه کهریزک است؛ فردی که نه تنها به رغم ادعای دروغگویان، به دلیل مشارکت در جنایاتی بی سابقه، از کار برکنار نشده است بلکه ناجوانمردانهتر از پیش به آزار خانوادههای مظلوم و ستمکشیده زندانیان سیاسی میپردازد.
از سوی دیگر شایعات هولناک و به شدت نگران کنندهای که در مورد سلامتی عبدالله مومنی منتشر شده، همسر او را وحشت زده و خواب را از دیدگان فرزندان بیگناهاش ربوده است، وضعیتی که دستکم با شنیدن صدای پدر برای چند لحظه میتواند تا حدی از شدت آن کاسته شود؛ خواستهای کوچک که بیش از یکماه است از آنان دریغ شده است.
همسر عبدالله مومنی معتقد است «حتما اتفاق ناگواری افتاده است که از عبدالله هیچ خبری نیست». او از همه میخواهد که «هر کاری» از دستشان بر میآید برای اطلاع از سرنوشت همسرش انجام دهند.
اکنون پرسش ما از هر نهاد یا شخصی که در این آدم رباییها نقشی دارد تنها یک جمله است! آیا عبدالله مومنی زنده است؟
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
19/6/1388
ملت شریف ایران؛
اینک که اثبات شده است در این ملک هیچ دادرسی بر سر کار نیست، ناچار از آنیم که دیگر بار از دردها و مصائب با شما بگوییم. قریب سه ماه از بازداشت آقایان احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی دبیرکل و سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران میگذرد و همچنان هیچ مرجعی حاضر به پاسخگویی در مورد اتهامات و حتی محل نگهداری آنان نبوده و همچنانکه پیش از این بیان داشتیم این اقدام چیزی جز یک گروگانگیری تمام عیار برای سرپوش نهادن بر کودتای 22 خرداد نیست.
امروز 35 روز است که از عبدالله مومنی هیچ اطلاعی در دست نیست. آخرین خبر از وی مربوط است به ملاقات همسر و دو فرزنداش با او در حیاط زندان اوین؛ همسر مومنی وضعیت وی را در آن ملاقات اینگونه توصیف کرده بود: «همسرم شدیدا تحت فشار روحی و جسمی و شکنجه است و نزدیک 20 کیلو وزن کم کرده است. آن کسی که دیدیم اصلا عبدالله مومنی نبود؛ فقط یک پوست و استخوانی بود که تعادل روحی و روانی و قدرت حرف زدن وایستادن و راه رفتن نداشت. هیچ چیزی از عبدالله نمانده است».
این آخرین اطلاعی است که از عبدالله مومنی، در دست است و پس از گذشت 35 روز اینکه حتی از یک تماس تلفنی وی نیز با خانواده دریغ شده به باور ما متاسفانه ممکن است ناشی از آن باشد که جان عبدالله مومنی به مخاطره افتاده باشد.
تاسف آورتر آنکه آگاه شدیم پرونده آقایان عبدالله مومنی و احمد زیدآبادی در اختیار قاضی مسئول فجایع بازداشتگاه کهریزک است؛ فردی که نه تنها به رغم ادعای دروغگویان، به دلیل مشارکت در جنایاتی بی سابقه، از کار برکنار نشده است بلکه ناجوانمردانهتر از پیش به آزار خانوادههای مظلوم و ستمکشیده زندانیان سیاسی میپردازد.
از سوی دیگر شایعات هولناک و به شدت نگران کنندهای که در مورد سلامتی عبدالله مومنی منتشر شده، همسر او را وحشت زده و خواب را از دیدگان فرزندان بیگناهاش ربوده است، وضعیتی که دستکم با شنیدن صدای پدر برای چند لحظه میتواند تا حدی از شدت آن کاسته شود؛ خواستهای کوچک که بیش از یکماه است از آنان دریغ شده است.
همسر عبدالله مومنی معتقد است «حتما اتفاق ناگواری افتاده است که از عبدالله هیچ خبری نیست». او از همه میخواهد که «هر کاری» از دستشان بر میآید برای اطلاع از سرنوشت همسرش انجام دهند.
اکنون پرسش ما از هر نهاد یا شخصی که در این آدم رباییها نقشی دارد تنها یک جمله است! آیا عبدالله مومنی زنده است؟
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
19/6/1388
کروبی به صادق لاریجانی: من با این بگیر و ببندها از صحنه بیرون نمیروم
افشای دستور فرمانده سپاه برای پنهان کردن اسناد جنایات و تجاوزها
شیخ اصلاحات در نامهای به رئیس جدید قوه قضاییه، ابعاد جدیدی از پیگیریهای صورت گرفته در خصوص جنایات پس از انتخابات را فاش کرد. حجتالاسلام مهدی کروبی در این نامه مهم با اشاره به دستور فرمانده سپاه به وزیر بهداشت دولت کودتا برای ارائه ندادن اسناد و مدارک پزشکی به مجروحان و مصدومان حوادث اخیر، خواستار آن شده که لااقل قوه قضاییه زیر سلطه نظامیان قرار نگیرد و تاکید کرده است که با این بگیر و ببندها از صحنه بیرون نمیرود.
به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این نامه را بیهیچ ویرایشی به نقل از سحام نیوز در ادامه میخوانید:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضیالقضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب آقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم - و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب آقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به
عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد. من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از
میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی - که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب آقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و
نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند. همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21 رمضان1430
مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی
شیخ اصلاحات در نامهای به رئیس جدید قوه قضاییه، ابعاد جدیدی از پیگیریهای صورت گرفته در خصوص جنایات پس از انتخابات را فاش کرد. حجتالاسلام مهدی کروبی در این نامه مهم با اشاره به دستور فرمانده سپاه به وزیر بهداشت دولت کودتا برای ارائه ندادن اسناد و مدارک پزشکی به مجروحان و مصدومان حوادث اخیر، خواستار آن شده که لااقل قوه قضاییه زیر سلطه نظامیان قرار نگیرد و تاکید کرده است که با این بگیر و ببندها از صحنه بیرون نمیرود.
به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این نامه را بیهیچ ویرایشی به نقل از سحام نیوز در ادامه میخوانید:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضیالقضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب آقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم - و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب آقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به
عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد. من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از
میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی - که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب آقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و
نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند. همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21 رمضان1430
مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی
اشتراک در:
پستها (Atom)