«ترس بر اصولگرایان هم حاکم شده است»

• مصاحبه دویچه‌وله با حسین باستانی

حمله به دفتر کروبی و پلمپ آن، دستگیری یکی از مشاوران وی و دستگیری مشاور ارشد مهندس موسوی می‌تواند نشانه‌هایی از زمینه‌چینی برای بازداشت کروبی و موسوی باشد. حسین باستانی می‌گوید جناح حاکم آمده است تا تکلیف را یک سره کند.



حسین باستانی، روزنامه‌نگار مقیم فرانسه، معتقد است، جناحی درون سپاه پاسداران به همراه احمدی‌نژاد و یارانش عزم خود را جزم کرده‌اند تا برای همیشه از ’’شر‘‘ اصلاح‌طلبان آسوده شوند. این تحلیلگر سیاسی می‌گوید، تا زمانی که آیت‌الله خامنه‌ای از احمدی‌نژاد حمایت می‌کند، جناح اصولگرا نیز مجبور است دم نزند، اما به محض اینکه خامنه‌ای از حمایت احمدی‌نژاد دست بردارد، افرادی از خود این جناح کار احمدی‌نژاد را یکسره خواهند کرد. باستانی معتقد است این زمان دیر یا زود فرا خواهد رسید.



دویچه‌وله: آقای باستانی، دفتر آقای کروبی دیروز به دستور مستقیم دادستان تهران پلمب شد و آقای الویری هم که از مشاوران ایشان بودند دستگیر شدند. آیا این حرکات می‌تواند مقدمه‌ای برای دستگیری خود آقای کروبی باشد؟



حسین باستانی: حداقلش این است که نیروهایی می‌خواهند این کار را بکنند. از بعد از انتخابات این گرایش به طور مشخص در سپاه وجود داشت که باید همان اول، کار را یکسره کرد و نه این که بتدریج شروع به دستگیری و برخورد کرد. برایشان مشخص بود که دارند چه کار می‌کنند. آنها آمده بودند تکلیف را یکسره کنند و برای این یکسره کردن تکلیف خیلی مهم بود که نیروهای سرکوبگر را معطل نکنند، یعنی مجبور نباشند طی مدتی طولانی خرد خرد عمل بکنند. تا وقتی در حال بسیج صددرصد هستند، حداکثر برخورد را با نیروهای حزبی، رسانه‌ای و رهبران اصلاحات انجام بدهند و یکبار برای همیشه تکلیف خیلی چیزها را روشن بکنند. اگر توجه کرده باشید، از همان ابتدا کارهایی را انجام دادند که بوی تعیین تکلیف نهایی می‌داد و بحث‌اش دیگر بحث انتخابات نبود. مثلاً در عرصه‌ی مطبوعات قضیه‌ی مستقر کردن افرادی از دادستانی برای بازبینی مطالب قبل از چاپ، چیزی بود که حداقل در دو دهه‌ی اخیر سابقه نداشته است. در عرصه‌ی احزاب هم آنها آمدند تا ریشه‌ی احزاب را بزنند. اول تمام شخصیت‌های تأثیرگذار را گرفتند، بعد زمزمه‌های کمیسیون ماده‌ی ۱۰ احزاب شروع شد که اصولاً این احزاب اصلاح‌طلب مشکل دارند. افرادی آمدند گفتند که کمیسیون ماده‌ی ۱۰ می‌تواند مجوز بدهد، ولی نمی‌تواند مجوز را باطل کند و این، کار قوه‌ی قضاییه است. قوه‌ی قضاییه هم گفت، مشکلی نیست، ما برخورد می‌کنیم. در دادگاه، مخصوصاً دادگاه سوم و چهارمی که تشکیل شد، اسم احزاب اصلاح‌طلب را بردند و ضرورت تعیین تکلیف اینها را یادآور شدند. در عرصه‌ی دانشگاه‌ها که دیگر می‌بینیم تا اینجا پیش رفتند که اصولاً می‌گویند باید تکلیف علوم انسانی روشن بشود و در این زمینه شخص آقای خامنه‌ای هم وارد صحنه می‌شود. تمام اینها نشان‌دهنده‌ی این است که می‌خواهند در سطحی فراگیر از شر اصلاح‌طلبان خلاص بشوند.



البته به نظر می‌آید بحث‌انگیزترین قسمت این موضوع این است که در این برخوردها تا کجا می‌توانند پیش بروند، این به رهبران اصلاح‌طلب برمی‌گردد. خبرهایی که حدود دو هفته‌ی پیش در بعضی از منابع اصلاح‌طلب منتشر شد، اثبات شد که کاملاً موثق بوده‌اند، مبنی براین که شخص احمدی‌نژاد در شورای عالی امنیت ملی این بحث را مطرح کرده که باید آقای موسوی و آقای کروبی دستگیر بشوند. شورای عالی امنیت ملی در آن زمان جمع‌بندی‌اش این نبود که این کار انجام بشود، به خاطر اینکه معتقد بودند تبعاتش غیرقابل کنترل است. ولی خود آقای احمدی‌نژاد قطعاً پیگیر این مسئله است و متحدین‌شان هم در سپاه پاسداران قطعاً پیگیر این مسئله هستند. کل نظام هنوز به این جمع‌بندی نرسیده، نه از بابت رعایت حقوق افراد، بلکه از بابت این که نسبت به تبعاتش نگرانی دارد. اینکه این نگرانی تا کی ادامه پیدا کند، نمی‌شود به طور قطعی گفت، ولی قطعاً آقای احمدی‌نژاد و متحدین‌‌شان فشار را برای دستگیری آقای موسوی و آقای کروبی ادامه خواهند داد.





یک تحلیل دیگر هم این است که هدف جمع‌آوری اسنادی است که آقای کروبی و آقای موسوی در این مدت جمع‌آوری کرده‌اند و اینکه می‌خواهند این اسناد را از دست آنها خارج کنند. چون روز دوشنبه هم به دفتر کمیته‌ی پیگیری بازداشت‌ها حمله شده بود و دیروز هم به دفتر آقای کروبی. نظرتان راجع به این تحلیل چیست؟



البته از آن طرف، منابع نزدیک به آقای کروبی فوری تأکید کردند که فکر نکنید این اسناد فقط آنجا بودند. ما از این اسناد درجاهای دیگری هم نگهداری می‌کنیم. این تفکر باید خیلی بچگانه باشد که فکر کنند می‌توانند با حمله کردن به ستاد پیگیری آسیب‌دیدگان بعد از انتخابات و جمع‌آوری فیزیکی اسنادی که آنجا بوده، کل اینها را از دستور خارج کنند. البته مشخص است که حداقل یک هدف داشته‌اند و آن این که این افشاگری‌ها را تحمل نکنند؛ عین خیلی چیزهای دیگر. در داخل ایران تا مسایل تعیین تکلیف بشوند، مدتی طول می‌کشد. عده‌ای بعد از انتخابات پیگیر این بودند که باید به سرعت همه چیز تعیین تکلیف بشود، اما عده‌ی دیگری هنوز به جمع‌بندی نرسیده بودند و حالا دارند کج‌دار و مریز پیش می‌روند، ولی یکدفعه می‌بینیم که یک جاهایی مواضع سخت‌تر می‌شود. در خصوص این افشاگری‌ها هم داستان همین بود. مثلاً شما توجه کنید وقتی آقای کروبی اولین‌بار این مسایل را اعلام کردند، اولین عکس‌العمل آقای علی لاریجانی، رییس مجلس، این بود که ما بررسی می‌کنیم. به فاصله‌ی یکروز گفتند بررسی کردیم و دروغ بود که خب طبیعتاً این شائبه پیش آمد که شما در یکروز چه طور بررسی کردید؟ بعد دوباره از طرف بعضی افراد دیگر کمیته‌ی پیگیری وقایع بعداز انتخابات در خود مجلس صحبت‌هایی عنوان شد که به معنی پذیرش یکسری از افشاگری‌هایی بود که توسط آقای کروبی عنوان شده بود. بعد چیز دیگری بتدریج رو شد که خیلی معنی بزرگتری داشت و نشان می‌داد شخص آقای خامنه‌ای در جریان تجاوز در زندانها بوده. یعنی خبری که در سایت فراکسیون اقلیت مجلس چاپ شد که منبع معتبری است، چون گویی پنجاه عضو مجلس امضایشان را زیر هر مطلبی که آنجا چاپ بشود گذاشته‌اند. این خبر حکایت از این داشت که یکی از چهره‌های نزدیک به آقای خامنه‌ای که البته اسمش برده نشده بود، بعد از انتخابات جزو کسانی بوده که دستگیر شده و به او در زندان تجاوز شده. این شخص بعدا به حضور آقای خامنه‌ای رفته و راجع به آن اتفاقی که افتاده شهادت داده. خلاصه نشان می‌داد که حتا قبل از این که آقای کروبی افشاگری‌هایش را شروع کند، حتا شخص آقای خامنه‌ای هم در جریان بوده. فاش شدن تدریجی اینها و منتشرشدنش بسیار معنی‌دار بود. یعنی نشان می‌داد که انگار حکومت دارد بتدریج این خطای بزرگی را که سی سال سعی می‌کرده حداقل تا اینجایش را نپذیرد و پنهان نگهدارد، دیگر کم کم دارد می‌پذیرد. انگار عده‌ای دیگر صبرشان تمام شده و به این نتیجه رسیده‌اند که باید جلویش را بگیرند و اگر بخواهند این جور افشاگری‌ها را بی‌هزینه بکنند، افراد دیگری هم افشاگری خواهند کرد و این به طرز بی‌سابقه‌ای حیثیت نظام جمهوری اسلامی ایران را لگدمال می‌کند.





بعد از دستگیری علیرضا بهشتی، فرزند دکتر بهشتی و مشاور آقای موسوی، امروز دفتر حفظ آثار آقای بهشتی هم پلمب شده است. آیت‌الله بهشتی جزو کسانی بود که هنوز بخش اعظمی از اصولگراها معتقدند که به آرمانهای ایشان پایبندند. فکر می‌کنید این کار می‌تواند باعث شکاف بیشتری در جبهه‌ی اصولگرایان بشود؟



الان چیزی که واقعاً دارد در جبهه‌ی اصولگرایان حکمفرمایی می‌کند، فقط ترس است و حمایت صددرصدی که آقای خامنه‌ای پشت رئیس جمهور گذاشته است. به‌عبارتی، هر کسی که در داخل جبهه‌ی اصولگرایان بخواهد به آقای احمدی‌نژاد حتا انتقاد بکند، می‌تواند مطمئن باشد که تقاص سنگینی را باید پس بدهد. این الان تنها قاعده‌ای است که در داخل آن جناح دارد حکمفرمایی می‌کند. یعنی به عبارت دیگر آن قاعده‌ی ’’النصر بالرعب‘‘ که یک زمانی محافظه‌کاران برای بدنه‌ی جامعه می‌گفتند، الان در داخل خود جناح‌شان دارند به‌کار می‌گیرند و به‌هیچ‌وجه بر پایه‌ی اقناع نیست. در یک چنین شرایطی دیگر رعایت مسایل حیثیتی خیلی اهمیت ندارد. این است که مثلا با بدترین و توهین‌آمیزترین لحن حتا در خصوص خانواده‌های فرمانده‌های ارشد جنگ صحبت می‌شود که نمونه‌ی خیلی خبرسازش اتفاقی بود که در خصوص همسر شهید باکری افتاد و اگر به‌کاربردن این اصطلاح درست باشد، باید گفت ’’آب‌نکشیده‌ترین‘‘ اتهامات را علیه همسر شهید باکری از تریبون‌های رسمی بیان کردند. یا این که کار حتا به خانواده‌ی آیت‌الله خمینی رسیده و تا حد افشاگری‌های شخصی در مورد سیدحسن خمینی پیش رفته‌اند.



وقتی تا اینجاها جلو می‌آیند، دیگر خیلی اهمیت ندارد که پسر آیت‌الله بهشتی دستگیر بشود یا اینکه حتا دفتر حفظ آثار شهید بهشتی را هم پلمب بکنند. اساساً دیگر این ملاحظات برایشان مهم نیست و همیشه هم وقتی مورد سوال واقع می‌شوند که شما چه طور با چهره‌ها و شخصیت‌های برجسته‌ی انقلاب این طور برخورد می‌کنید، معمولاً جواب می‌دهند که خب زمان جنگ صفین این طور شد، جنگ احد این طور شد و ... یعنی توجیهاتی که همه‌به این اشاره دارد که اصحاب آن انقلاب و آن نظام، هیچ کدام برای ما جزو خطوط قرمز محسوب نمی‌شوند و آن چیزی که مهم است این است که الان ولایت چه می‌گوید. البته شاید هم راست بگویند، چون الان معلوم است که ولایت دارد چه می‌گوید، به آنها جواز می‌دهد که تا هرجا که ممکن است پیش بروند.





آقای باستانی پیش‌بینی‌تان چیست؟ فکر می‌کنید ، حالا به گونه‌ای می‌شود گفت این حرمت‌شکنی‌ها و ترک‌تازی‌ها تا کجا می‌تواند پیش برود؟



تصور من این است که عمیق‌شدن شکاف داخل جناح محافظه‌کار فرایندی است که بیش از این و تا مراحل بحرانی‌تری هم ادامه خواهد داشت. شما ببینید کار به اینجا رسیده که آقای خامنه‌ای مجبور است حتا بر سر وزرای آقای احمدی‌نژاد مورد به مورد دخالت بکند. وقتی می‌بینید که وضعیت به این گونه می‌شود که در داخل دادگاه چهارم از زبان آقای حجاریان اعترافاتی در دادگاه خوانده می‌شود که یک ادعانامه علیه علوم انسانی است، در این حد که حکومت اشتباه می‌کند که دارد دانشگاه‌های علوم انسانی را گسترش می‌دهد، اشتباه می‌کند که متون علوم انسانی را به زبان فارسی ترجمه می‌کند، اشتباه می‌کند که به صورت روز افزون در رشته‌های علوم انسانی دانشجو می‌گیرد، یعنی صحبت‌هایی تا این حد محیرالعقول.



بعد در حالی که جامعه هنوز در شوک شنیدن این صحبت است، یکدفعه شخص آقای خامنه‌ای در یک سخنرانی علنی همین مسایل را بیان می‌کند. در چنین شرایطی معلوم است که ایشان تا کجاها دیگر مجبور است دخالت کند! برای محدودکردن علوم انسانی باید شخصاً وارد صحنه بشود، برای توجیه دادگاهها باید وارد صحنه بشود، برای رأی آوردن این وزیر آقای احمدی‌نژاد و رأی نیاوردن آن یکی باید وارد صحنه بشود، برای حل اختلافات دولت آقای احمدی‌نژاد با سازمان بازرسی کل کشور وارد صحنه بشود، یادتان هست که در اواخر دوره‌ی اول آقای احمدی‌نژاد، این سازمان گزارش‌های تکان‌دهنده‌ای راجع به فسادهای مالی دولت نهم منتشر کرده بود، برای کنترل اختلاف این دولت با دیوان محاسبات باید وارد صحنه بشود، با احزاب محافظه‌کار وارد صحنه بشود و... این قضیه قابل ادامه نیست. آقای خامنه‌ای تا این حد نمی‌تواند خودش را درگیر بکند. یا اگر هم بکند، معنایش این می‌شود که دیگر از آن جایگاه فصل‌الخطاب بودنی که حداقل در داخل جناح‌محافظه‌کار سعی دارند آن را جابیندازند پایین می‌آید. در واقع وضعیت آقای احمدی‌نژاد در داخل جناح محافظه‌کار به گونه‌ای شده که اگر برای مدت کوتاهی آقای خامنه‌ای حتا بی‌تفاوت بماند، یعنی نفیا و اثباتا راجع به دولت چیزی نگوید، بقیه‌ی محافظه‌کاران ایشان را ازهم خواهند درید. الان با حمایت‌های مستمر و غیرمتعارف ایشان است که آقای احمدی‌نژاد سرپا ایستاده است. تصور من این است که این اتفاق نهایتاً خواهد افتاد. دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد.





مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر