در آستانه سفر دولت کودتا به نیویورک:سبزهای نیویورک! شهر را به جای ما سبز کنید!

فردا روز آغاز به کار مجمع عمومی سازمان ملل متحد است. زمانی که روسای جمهور و مقامات بلند پایه صد و نود و شش کشور جهان در مقر این سازمان گرد هم می‌آیند و نه تنها به سخنرانی که به رایزنی سیاسی با دیگر دول جهان خواهند پرداخت. موج سبز آزادی، همراه و همگام با سبزهای نیویورک، آخرین رویدادها و اخبار مربوط به موج سبز نیویورک که همزمان با حضور رئیس دولت کودتا در این شهر خروشان خواهد شد را از همین پایگاه خبری به اطلاع همه شما هموطنان عزیز داخل و خارج از کشور خواهد رساند.



فردا محمود احمدی‌نژاد ردای ریاست جمهوری، ردایی که نه ملت، که با تایید رهبری بر دوشش انداخته شده را به تن خواهد کرد و در صحن سازمان ملل حاضر خواهد شد. ردایی که به قیمت خون خواهران و برادران ما، به قیمت زندانی و شکنجه شدن صدها نفر از دوستان، یاران، همفکران و همراهان ما به او عطا شده است. ردایی که رنگ امنیت و آرامش را از شهرهای ما برده. ردایی که بر تن محمود احمدی نژاد زار می زند.

او حالا رفته آن طرف مرزها، فرسنگ‌ها دورتر از هیاهوی این روزهای تهران، فرسنگها دورتر از شهری که او با چوب و چماق و باتوم و سر نیزه و دود و تهدید بر آن سایه افکنده. با خوردن حق خلق ردای دروغین به تن کرده تا برود آن دورها دست ها، خیلی دورتر از اینکه دیگر صدای ما که خیابان ها را قرق کرده ایم به او برسد تا فریاد بزنیم: "خس و خاشاک تویی، دشمن این خاک تویی." محمود احمدی‌نژاد به نیویورک رفته تا در لباس کسی که بناست نماینده‌ی مردم ایران باشد، سخن بگوید. او که در تمام دوران بعد از انتخابات خواب و امن و آرام را از چشم مردمان شهرش ربوده، حالا می‌خواهد خود در سازمان ملل متحد ناجی امنیت جهانی بنماید.

او می‌خواهد به جهان بقبولاند که ریس جمهور ماست و ما قرار نیست در برابر این دروغ بزرگ ساکت بنشینیم. او می‌خواهد با شیوه مدیریت رندانه و مزورانه ای که همیشه داشته، جان و امنیت و عزت ما را پیش کش جهان کند، ما اما می‌خواهیم آنجا، آن دورترها کسی از عزت و آبرو و جان و مال و امنیت ما حرفی بزند و پاسبانش باشد. او می‌خواهد بگوید که او یکیست از میان ما، ما یعنی مردم. و ما می‌خواهیم بگوییم او از آن ما نیست. او می‌خواهد منکر ستاندن جان خواهران و برادران ما شود، منکر تجاوز به حریم امن افراد شود، منکر زندان و شکنجه و کهریزک و سعید حجاریان،مصطفی تاجزاده و محمد قوچانی و سعید شریعتی، حسین نعیمی‏پور و بهزاد نبوی و محمد ملکی و عبدالله مومنی و علی پیرحسین‏لو و محمد علی ابطحی و علی رفاهی و محسن جعفری و مهدی شیرزاد و باقی این لیست بلند بالا که کاش می‌شد اسم تک تکشان را گفته باشیم تا مبادا حتی یکیشان یادمان برود، بشود.

او می‌خواهد منکر همه ی آن ها بشود. او می‌خواهد منکر اخراج دانشجویان ستاره دار از دانشگاهها بشود، منکر توقیف فله ای روزنامه ها، منکر نقض حقوق بشر در ایران، او می خواهد منکر همه ی این ها بشود ودر این یکی دو روزدر مقام آقای ریس جمهور جولان بدهد و جنجال پشت جنجال درست کند و سودش را از معاملات و معادلات جهانی ببرد.

او می‌خواهد بگوید همه چیز بر وفق مراد است و دیگر اعتراضی نیست بی آنکه به صرافت بیافتد که مردم بیدارند و ما می خواهیم دنیا بداند که مردم ایران امیدوار و سبز ایستاده‏ اند. او باید بگوید زیر آفتاب تهران هنوز چقدر نفسها که تند تند می زند. چقدر زندگی ها که نباید تباه می شود. ما یک نفر، نه! هزاران نفر را می خواهیم که این چیزها را و نام جنبش سبز مردم ایران را صدا بزند و اسم همه‌ی زندانیانمان را صدا بزند و اسم سهراب و ندا را صدا بزند. ما از نیویورکی‌ها می‌خواهیم که در این دو روز صدای تک تک ما باشند.

می‌خواهیم جای ما در مقابل مقر سازمان ملل متحد بایستند و جای ما که تمام دلهره‌های تهران و باتوم ها و گازهای اشک آور را لرزیدیم و خواندیم: نترسید! نترسید! ما همه با هم هستیم! بخوانند: بترسید! بترسید! ما همه با هم هستیم. بایستند و بگویند همه‌ی ما در هر گوشه‌ی دنیا که باشیم با همیم و از پا در نمی‌آییم. می‌خواهیم نیویورکی‌ها باشند، باشند و شهر را قرق کنند.
این روزها پرچم‌های سبز اینجا جنایت است، خیانت است، ما را به جرمش می‌برند زندان، پلیس‌ها را می‌کارند از این سوی شهر تا آن سو تا ما را به جرم سبزی بزنند. ب ز نون نون دال. درست شنیدی! بزنند. تو اما فردا پرچم‌های سبزت را بردار. بزرگ و بلند و سرافراز ببر زیر آفتاب نیویورک به اهتزاز دربیاور و نفس‌های تک تک ما باش. نه یک نفر، نه صد نفر که هزار صدا شو و یکصدا دولت نامشروع کودتا را حاشا کن. برای هر کسی که از آن جا رد می‌شد، چینی، ژاپنی، لهستانی، فرانسوی، فلسطینی، مصری، ترکی و از هر قوم و ملتی که دیدی و به تمام کسانی که روی پل‌های نیویورکی قدم می‌زدند از رازهای سرزمینت، از رازهای ما بگو.


شنیده‌ایم اسم گروهتان را گذاشتید، صدای ایران. چه خوب. شنیده‌ایم که این روزها پلیس آنجا را هم گرفته. تمام شهر را پلیس گذاشته‌اند که مراقب امنیت روسای جمهور صد و نود و پنج کشور جهان و یک فقره احمدی‌نژادی که نمی‌دانم با چه لقبی آنجا چه می‌کند باشند! شنیده‌ایم هنوز جای خواب هم ندارد و در به در آواره یک گوشه جاست دور شهر. شنیده‌ایم قرار است با خودش سه تا گروگان آمریکایی بیاورد صدقه سری اوباما و عیش و نوشی بگیرد.
شنیده‌ایم برای مهمانی اش کفگیرش به ته دیگ خورده و به قدر کافی نتوانسته از پنجاه و یک ایالت آمریکا قدر یک مراسم شامِ آقای ریس جمهور چاکر و مخلص و بله قربان‏گو دست و پا کند. خیلی چیزها شنیده ایم. کلی خبر پشتش است اینجا. خیلی حرف ها. شما سبزهای نیویورک اما بی خیال این حرف ها. پرچم سبزتان را بردارید و راه بیفتید و همه را خبر کنید، رسانه‌ها را خبر کنید، مردم را خبر کنید، سیاست‌مدارها را خبر کنید و شهر را، این بار نیویورک را، سبز کنید.

دستتان به دستش نمی‌رسد که بگوییم با او بگویید از نزدیک آنچه بر ما کرد، آن را حواله می دهیم به پیشگاه قانونی که انشاالله اجرا شود. قانونی که ما و شما زیر سایه اش امن زندگی خواهیم کرد، برابر خواهیم بود، برادران و خواهرنمان آزاد، قانونی که زیر سایه اش رای خواهیم داد، عاشق خواهیم شد و روزنامه منتشر خواهیم کرد، فیلم خواهیم ساخت، دانشگاه خواهیم رفت و آنوقت خیابان های تهران را با هم وجب می‌کنیم و نفس می‌کشیم. شنیده‌ایم امنیت شهر نیویورک در این چند روز از هر زمان دیگری بالاتر است و پلیسان بیست و چهار ساعته رصد می کنند مبادا دست مردمان به مردان دولتشان برسد. اما چه اهمیتی دارد.

دولت مرد تو که آنجا نیست، گوش آن یکی مرد قلابی هم که آمده خودش را جای ریس جمهور جا بزند، کر است. اگر بنا بود چیزی بشنود از زبان ما تا امروز شنیده بود. شما اما یک گوشه ی امن را پیدا کنید. یک گوشه ای که مال خودتان است و جای خالی ما را پر کنید. یک گوشه ای که جدا باشی از همه ی آن گروهک هایی که دوربین کسل کننده صدا و سیمای فردا راه می افتد دنبالشان که بگوید هان! فقط همین این ها هستند مخالفان احمدی نژاد. یک گوشه را پیدا کن که جدا باشی از آن دسته یهودیان حامی جنایات اسراییل که ایران را خطر و چاره کار را بمب و جنگ می دانند. یک گوشه ای بایستید که صدایتان برسد و بلند از مردم ایران بگویید و بگویید که ما جنگ نمی‌خواهیم و هیچ دخالت دیگری در امور داخلیمان را مجاز نمی دانیم. چه روسیه باشد، چه امریکا باشد، چه هر گوشه ی دیگری. یک گوشه بایستید و صدای مردم ایران باشید. صدای ما.


ما دیگر حرفی نداریم. نه شهر امن است و نه خیالمان آسوده، اما چشم به راه شماییم. اینجا همین قدر بدانید که همه چیز به هم ریخته. دوستان یا در بندند یا کلافه و به هم ریخته. اما هنوز همه جا پر از امید است. مراسم و مناسک و آیین‌ها در راه و شهر پر از بودن و خیابان ها تازه. نام تک تک آن خیابان‌هایی که بنا بود فقط اسامی مزورانه آنها را زنده کند را پس گرفتیم دوباره. روز قدس را هم و باقی وهم هایی که آن ها می خواستند به اسم انقلاب و به نام خودشان قلب کنند و اصولش را یک عمری به اسم تاریخ دیکته کردند به ما، یکی یکی داریم این سنگرها را فتح می‌کنیم و حالا هر صبح، هر گوشه این شهر و نام تک تک خیابان‌ها و تک تک کوچه ها انقلاب راستین پدران و مادرانمان را در یادهامان زنده می کند.
شما اما به فکر شهر نباشید. شهر را بسپرید به ما. فقط یک گوشه ی امنی، یک گوشه ی سبزی را بگیرید. پرچممان را بیفرازید و هزاران تن در یک تن بشوید و حقوق مردم ایران را، همه ی حقوق پامال شده‌مان را و رای دزدیده شده‌مان را در شهری که مادرش مجسمه آزادی است فریاد کنید.

گفت وگو با سعيد حجاريان

بيژن موميوند:

حدود يک ماه قبل از انتخابات براي يادنامه دکتر يدالله سحابي گفت وگويي با سعيد حجاريان درباره نسبت اخلاق و سياست داشتم که شايد بتوان گفت آخرين گفت وگو با حجاريان قبل از بازداشت بوده است. حجاريان در اين گفت وگو بيشتر نگاهي تئوريک به رابطه اخلاق و سياست داشته و در ميانه بحث به فراخور با برشمردن مصاديق مراد و منظور خود را روشن تر کرده است. در شرايط کنوني خواندن و مرور نظريات ماقبل بازداشت سعيد حجاريان نشانگر نکات بسياري خواهد بود.

---

-در سنت فکري و فلسفي ايراني و اسلامي، حکماي ما در نصيحت الملوک ها و سياست نامه ها در مورد سياست ورزي و حکومت داري اخلاق مدارانه مطالبي عنوان کرده اند. اشارات و پندهاي آنها با آنچه در دوره جديد در رابطه با نسبت سياست و اخلاق عنوان شده، چه اشتراکات و افتراقاتي دارد؟



در قديم عموماً روي فضيلت ها و به ويژه روي سجايا، ملکات، خصائل حميده مانند شجاعت، عفت، مروت، فتوت و...(کاراکترها) تکيه مي شد که در آنها بيشتر نظر بر منش و حالات شخصي افراد است. فرنگي ها به اين امور more مي گويند و کلمات moral وmorality از همين گرفته شده است. در کتبي هم که نام برديد اين صفات تقويت مي شود؛ چه در کتب حکماي يونان و چه در اندرزنامه هاي ايراني مانند «نامه تنسر» و چه اقتباساتي که بعد از اسلام از کارهاي ارسطو شده مانند «اخلاق ابن مسکويه» و «اخلاق ناصري» و حتي فصل «در سيرت پادشاهان» گلستان سعدي.



اما از زمان کانت به بعد نگاه فضيلت گرا به اخلاق جاي خود را به اخلاق وظيفه گرا داد. به اين معنا که وجود آدمي و آزادي وي برترين هدف اخلاقي شمرده شد که نمي توان چيزي را در پاي آن فدا کرد و اين موارد في نفسه بالاترين ارزش هاي اخلاقي هستند. بعدها گرايش سومي نيز به اخلاق هنجاري اضافه شد که به اخلاق نتيجه گرا موسوم است و ارزش اخلاقي هر رفتار را با نتيجه آن مي سنجد. به طور مثال اگر فعلي باعث بيشترين شادي براي بيشترين مردم شد، فعلي اخلاقي است. منادي اخلاق نتيجه گرا جرمي بنتام بود و بعدها توسط جان استوارت ميل تقرير جديدي از آن به دست داده شد.



-در ايران درباره نسبت اخلاق و سياست کدام گرايش بيشتر مورد توجه است؟



ما دنبال اخلاق فضيلت گرا رفتيم. اخلاق فضيلت گرا عمدتاً فردي است و بستگي به منش فرد دارد و نه نهادهاي کنترل کننده فرد. لذا بايد آن را در وجدان افراد جست وجو کرد؛ به خصوص در وجدان حاکم مدينه که بايد عادل باشد. به قول قدما مدينه فاضله به فضيلت حاکم آن شناخته مي شود، نه به فضائل آحاد آن. در ايران اين ديدگاه افلاطوني بيشتر در آثار اخلاقيون رواج پيدا کرد و در تئوري حکومتي ما هم بازتاب يافت. در اين ديدگاه همه چيز به عدالت حاکم ارتباط دارد و ربطي به شهروندان ندارد. کافي است حاکم عادل باشد تا مدينه فاضله شود. در همين راستا حداکثر تلاشي که به عمل آمد تشکيل گروه هاي امر به معروف، گشت ارشاد، شرطه الخميس و... بود .



که طبعاً واکنش منفي به دنبال داشته و به مصداق الناس حريص علي ما منع، مردم به سمت رذائل کشيده شدند و نوعي رياکاري و پرده پوشي و ظاهرفريبي از سر تا ذيل را فرا گرفته است.



-درخصوص نسبت سياست و اخلاق چه نظريه هاي مطرح و شاخصي بين فيلسوفان اخلاق و مکاتب مطرح فلسفه اخلاق وجود دارد؟



نظرات مختلفي درباب نسبت اخلاق و سياست بيان شده است که در ادامه به برخي از آنها اشاره مي کنم؛



1- معرف است که معتقد است «الحکمه ضاله المومن»(حکمت گمشده مومن است). قدما حکمت را به دو بخش عملي و نظري تقسيم مي کردند و حکمت عملي شامل اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن بود و معتقد بودند کسي که مي خواهد تدبير امور جامعه يي را برعهده بگيرد، قبل از آن بايد بتواند بر نفس خويش تسلط داشته باشد و آن را مهار کند و اعتدال را در بين قواي غضبيه و شهويه خود برقرار کرده و آنها را تحت سيطره عقل درآورد. بر اين اساس حاکمي عادل است که قبلاً توانسته باشد اين تعادل را در نفس خودش ايجاد کرده باشد.



2- از زمان ماکياولي به بعد اين گفتمان رايج شد که سياست نبايد خود را مقيد به قيود اخلاقي کند. ماکياولي در کتاب «شهريار» توضيح مي دهد که شهريار براي اينکه بتواند قدرت را قبضه کرده و آن را حفظ کند...



نبايد به هيچ بنيان اخلاقي پايبندباشد؛ البته بايد دائماً تظاهر به اخلاقيات کند، اما در عمل اصل را بر قدرت بنا نهد. تذکر اين نکته ضروري است که ماکياولي با توجه به رفتار حکام زمان خودش «شهريار» را نوشته و در حقيقت آنچه را که در عالم واقع رخ داده را در اين کتاب توصيف کرده است و آنچه را که سياستمداران سعي در پنهان کردنش داشتند، علني کرد و برآفتاب افکند. بنابراين نبايد شهريار را نظريات خود ماکياولي پنداشت. ديدگاهي که ماکياولي به خوبي آن را ترسيم کرده بر آن است که سياست مستغني از اخلاق است و با آن متباين است. برخلاف ديدگاه قبل که معتقد بود سياست را بايد در ذيل اخلاق تعريف کرد، اين ديدگاه معتقد است حاکمان براي رسيدن به اهداف و منافع شخصي شان بايد از اخلاق استفاده ابزاري کنند.



3- بعد از ماکياولي نوبت به هابز مي رسد. هابز معتقد است اين دولت است که مي گويد چه چيزي اخلاقي و چه چيزي غيراخلاقي است. دولت منشاء همه چيز است. ارزش ها و قوانين و اخلاقيات و حتي تعاريف را دولت تعين مي کند. در اينجا متوجه مي شويم که نظر هابز بر اين است که سياست اخلاق خاص خود را دارد. برخلاف ارسطو که مي گفت منشاء سياست اخلاق است، هابز منشاء اخلاق را سياست مي دانست.



اين قصه سر دراز دارد و انديشمندان مختلف نظرات مختلفي درباره نسبت اخلاق و سياست دارند که مجال پرداختن به همه آنها در اينجا نيست.



-در ابتداي امر اين گونه به نظر مي رسد که اخلاق بيشتر مربوط به بايد و نبايد در حوزه فردي مي شود و در حوزه اجتماعي و سياسي اين قانون است که بايد و نبايدها را مشخص مي کند. در اين صورت چگونه مي توان از نسبت اخلاق و سياست سخن گفت؟



اخلاق به نظر عده کثيري امري فردي است و گاهي به عنوان پليس دروني و وجدان از آن ياد مي شود که دائماً از درون به آدمي نهيب مي زند و وي را از رذائل عبور داده و به سمت فضائل رهنمود مي کند. در حالي که امروزه اخلاق بيشتر جنبه نهادي پيدا کرده است و اين وظيفه نهادهاي جامعه است که به عنوان ناظر بيروني به کنترل رفتار افراد بپردازند. افراد در فرآيند جامعه پذيري ارزش هاي اخلاقي را دروني مي کنند و شايد بيشتر از بيم سرزنش مردم و نهادهاي ديده باني مانند رسانه ها، احزاب، NGO ها و ساير نهادهاي مدني خود را در حالت تحفظ نگه مي دارند. منتها در جامعه ما به علت ضعف نهادهاي مدني ديده بان هاي بيروني کمرنگ هستند و اولياي امور مجبورند مستمراً مردم را به عقوبت اخروي و وجدانيات شان ارجاع دهند که آن هم در زمان هايي که بالادستي ها خود عامل نيستند، نمي تواند اثربخش باشد.



-با اين اوصاف سياستمداران بيشتر موظف به اجراي قانون هستند و در صورت عدم اجراي قانون و تخطي از آن مستوجب جزا و کيفر مي شوند. در اين صورت اخلاق چه جايگاهي در سياست دارد؟ به عبارت ديگر آيا فقط قانون است که حدود رفتار سياستمداران را تعيين مي کند يا اخلاق نيز در تعيين حدود رفتار و عمل سياستمداران دخالت دارد؟



هم اخلاق و هم قانون موضوعات وضعي و اعتباري هستند و به بايد و نبايد راجع هستند. با اين تفاوت که قانون ضمانت اجرايي دارد و کسي که از آن تخطي کند مستوجب جزا و کيفر حقوقي مي شود، اما تخطي از موازين اخلاقي الزاماً موجب کيفر نمي شود. مثلاً کسي که سخاوت ندارد و بخيل است جرمي مرتکب نشده است که مورد عتاب قرار گيرد و حداکثر جامعه با ديده تحقير و انزجار به وي مي نگرد و نه بيشتر.



قطعاً قانون بر سياست حد مي زند، اما اين گونه نيست که بگوييم اخلاق در عالم سياست دخالتي ندارد و سياست مستقل از اخلاق است.


-به اين ترتيب آيا مي توان گفت قانون آن بخش از اخلاق است که رعايت آن براي همگان الزام آور شده است؟



مي توان اين گونه گفت که قوانين حداقل هاي اخلاقي هستند که عدم رعايت آنها مستوجب کيفر است و از جامعه يي به جامعه ديگر تفاوت مي کند. مثلاً در ايران آب دهان انداختن در خيابان عملي غيرقانوني نيست، اما در جوامع غربي غيرقانوني است و مستوجب کيفر است. سيگار کشيدن در اماکن عمومي نيز چنين است. گويا بشريت در جوامع مختلف هنجارهاي متفاوتي را تبديل به قانون مي کند.



-عده يي چون دکتر سروش معتقدند در دنياي کنوني حکومت توتاليتر غيراخلاقي است و اخلاقي ترين شکل حکومت، حکومت دموکراتيک است. شما نيز به نوعي به اين مساله اشاره داشتيد و عنوان کرديد در جهان جديد اين نهادهاي مدني و نظارتي است که متضمن رعايت اخلاق در جامعه هستند. به دلايلي در جهان جديد حکومت دموکراسي اخلاقي تر از حکومت خودکامه است؟



به چند دليل مي توان گفت حکومت هاي دموکراتيک تضمين کننده اخلاق هستند؛ اول اينکه چون در نظام هاي دموکراتيک تصميمات بر مبناي خرد جمعي و مشارکت عمومي گرفته مي شود، خطا در تصميمات آن کمتر از نظام هاي فردمحور است و اگر خطايي نيز رخ بدهد مسووليت آن بر همه بار شده و سر شکن مي شود و بر اين اساس مساله مسووليت دسته جمعي جايگاه مهمي در مباحث اخلاقي دارد. حال آنکه در حکومت هاي توتاليتر چون خودکامگان و جباران به جاي مردم تصميم مي گيرند، نمي توان مسووليت اخلاقي اعمال آنها را به پاي تک تک افراد نوشت.



به طور کلي اخلاق به انسان آزاد، بالغ و عاقل تعلق دارد. اگر شخصي مجبور، صغير يا مجنون باشد ديگر مسووليت اخلاقي ندارد. معمولاً دولت هاي توتاليتر مانع از رشد انسان هاي عاقل، بالغ و آزاد مي شوند، لذا در چنين جوامعي انسان ها مسووليت اخلاقي ندارند و فقط در جوامع آزاد است که مردم مسووليت اخلاقي دارند.



شايد شما اصطلاح «دست هاي آلوده» را شنيده باشيد. اين اصطلاح برگرفته از مقاله يي از والتزر است و در آن بحث بر سر اين است که اعمال يک دولت را به پاي چه کسي بايد نوشت؟ به عنوان مثال در جريان محاکمه سران حزب بعث عراق بسياري از دست ها آلوده بود، اما هر يک ادعا مي کردند که ما در سيستم بزرگ تري، مهره يي بيش نبوده ايم يا اينکه چون سيستم فاسد بود، ما نيز خطا کرديم و مامور بوديم و معذور. در اينجا بايد به دنبال «سبب اقوي از مباشر» يا عامل و دستور دهنده اصلي گشت، چون افراد پايين مدعي هستند به دستور مافوق کار کرده اند و آن مافوق هم به دستور کسي بالاتر از خود تا اينکه در نهايت به يک نفر ختم مي شود. سوال اخلاقي اينجا اين است که در جريان مساله يي مثل فجايع عراق دست هاي چند نفر آلوده است و آيا اگر تنها صدام به عنوان عامل اصلي کشته شود کافي است؟ نمونه ديگري که در اين خصوص مي توان به آن اشاره کرد اين است که امريکايي ها به خاطر فاجعه هيروشيما از نظر اخلاقي موظف هستند از ژاپني ها عذرخواهي کنند يا نه؟ يا در مساله هولوکاست چه کسي موظف است از يهودي ها عذرخواهي کند؟ اگر حکومت توتاليتر باشد مردم در قبال اعمال حکومت مسووليتي ندارند و خود رژيم بايد مسووليت اعمال را برعهده بگيرد، اما اگر حکومت دموکراتيک باشد همه مردم مسووليت دارند.



دليل ديگر اخلاقي بودن نظام هاي دموکراتيک اين است که در اين جوامع به خاطر وجود نهادهاي متعدد که يکديگر را مهار و موازنه مي کنند، امکان خطا کمتر مي شود و جامعه سالم تر باقي مي ماند.



-از جمله مسائل مهمي که در نسبت اخلاق و سياست بايد به آن توجه کرد اين است که آيا حاکمان و سياستمداران مي توانند به خاطر مصلحت يا امنيت اصول اخلاقي را به حالت تعليق درآورند و در مواقع اضطرار برخلاف اصول اخلاقي عمل کنند؟



در اينجا نکته مهم اين است که مصلحت فردي مد نظر باشد يا مصلحت جمعي به معناي مصلحت دولت است و چون دولت مدني است معناي مصلحت ملي نيز مي دهد. از قديم بحث جدي وجود داشته است مبني بر اينکه آيا مي توان به خاطر مصالح ملي بعضي از موازين اخلاقي را کنار گذاشت يا نه؟ مثلاً امريکا مي گويد اگر فردي در زندان گوانتانامو شکنجه شده تا اطلاعاتش را لو بدهد، به اين دليل بوده که از فاجعه يي جلوگيري شود و اين کار اخلاقي است.



اگر از منظر وظيفه گرايي به اين امر نگاه کنيم، تحت هيچ شرايطي نمي توان برخلاف اصول اخلاقي عمل کرد. کانت معتقد است کرامت انساني بالاترين ارزش در دنيا است، لذا اگر دنيا هم به هم بريزد نبايد يک نفر را شکنجه کرد. حضرت علي(ع) نيز تعبيري دارد مبني بر اينکه اگر تمام دنيا را به من بدهند حاضر نيستم دانه يي از دهان موري بگيرم. اما اکنون کشورهاي مختلف مي گويند؛«منافع ملي بالاترين هدف ما است و هيچ اصل اخلاقي نمي تواند منافع ملي ما را مقيد کند» البته در داخل به خاطر وجود نهادهاي مدني نمي توانند خيلي با دست باز عمل کنند، اما بيرون از مرزهايشان همه کار مي کنند. به عنوان مثال امريکا در زندان ابوغريب کارهاي شرم آور بسياري انجام داد.



-ممکن است دولتي تلاش کند منافع گروه حاکم را به عنوان مصالح و منافع ملي معرفي کند، چگونه مي توان مصالح عمومي را از مصالح گروهي و خصوصي تفکيک کرد؟



بحث من درباره دولت هاي دموکراتيک است، وگرنه دولت هاي خودکامه که اين اصول را رعايت نمي کنند. مثلاً در روسيه به خبرنگاري که عليه پوتين کار مي کرده مواد راديو اکتيو خورانده بودند و بعد از مدتي سرطان گرفت و در عرض يک ماه مرد. معمولاً حکومت هاي غيردموکراتيک مصالح طبقه و حزب خود را به عنوان مصالح ملي جلوه مي دهند.



-وجه ديگري از نسبت اخلاق و سياست اين است که مردم نسبت به سياست و حکومت چه وظايف اخلاقي دارند؟



البته اين بحث که مردم وظيفه دارند امرا و ملوک خود را نصيحت کنند، بيشتر صبغه ديني دارد، اما اکنون تنها نصيحت صرف اثر ندارد. ابوذر به عمر مي گفت؛ «اگر کج بروي با شمشير تو را راست مي کنم.» و در جوامع بزرگ کنوني نهادهاي مردم نهاد هستند که اين کار را انجام مي دهند. به عنوان مثال کانون روزنامه نگاران نقش بسيار موثري در کنترل رفتار حاکمان دارند. خيلي از مسوولان از خدا نمي ترسند، اما از يک عده روزنامه نگار يا يک سايت مي ترسند. اگر روشنگري و پيگيري روزنامه ها نبود، قضيه مدرک آقاي کردان پيگيري نمي شد. در امريکا نيز اگر روزنامه نگاران نبودند نيکسون به خاطر ماجراي واترگيت از قدرت ساقط نمي شد.





منبع : روزنامه اعتماد

الله اکبر !

پرند:

انديشه هايت را مي بويند مبادا سبز باشد

باورهايت را مي پويند مبادا آزادي در آن نهان باشد

قلبت را مي دَرَند مبادا به عشق وطن تپيده باشد

پايت را مي بندند مبادا در راه سبز اميد قدم نهاده باشد

هم آرمانت را مي كُشند مبادا نور اميد در درونت هويدا شود

روزگار غريبي است نازنين

عشق را در خيابان تازيانه مي زنند

و قلب را در كوچه ها به گلوله مي بندند

بيداري را در پستوي خانه نهان نتوان كرد

باور سبز را در خاك وطن عيان بايد كرد

به اندیشیدن خطر كن روزگار غریبی‌ست

آن كه بر در می‌كوبد شباهنگام به كشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان نتوان كرد

آنك سلاخانند بر گذرگاه ها مستقر
با چكمه و دستاني خون آلود
و تبسم را بر لبها، اميد را در دل ها، و شعار را بر دهان جراحي مي كنند

ابلیس ِ پیروز ِ مست
سور عزای خويش را بر سفره خواهد نشست

خداي را در پستوي خانه نهان نتوان كرد

…..



__________________



با عذرخواهي از شاملوي بزرگ




نویسنده ی سبز : پرند

وقتی که یک هنرمند سبز می شود

وقتی دلت گرفته به سختی از روزگار و آنچه در او می گذرد می نشینی مقابل یکی که سالهای سال گره از بغضهایت به لطافت گشوده و نبض صدای در گلو مانده ات را گرفته و آن را فریاد کرده. می نشینی منتظر تا دوباره فریادت کند بر بام های رهایی. می نشینی تا دوباره یکسره گوش شوی تا بنوشی شراب صافی کلامی را که بر آمده از دل ادبیات پر درد و پر راز سرزمینت. تا بنشینی و آرام گیری تا لختی سکوت کنی و دغدغه هایت را بسپاری به صدای او که می دانی بهتر از تو هر حرف آن دغدغه ها را هجا خواهد کرد . می نشینی در سکوت مطلق خود و گوش می شوی و چشم و هوش و انتظار تا بخواند و دردت را فریاد کند می اید مینشیند و می خواند و بهتر از همیشه داد دلت را سر میدهد که:

اگرچه باده فرح بخش و باد گل بیزست

به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

در آستین مرقع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صراحی، زمانه خونریز است

سپهر بر شده پرویزنیست خون پالاى

که ریزه اش سر کسرى و تاج پرویزست

مجوى عیش خوش از دور واژگون سپهر

که صاف این سر خم جمله دردى آمیزست

: و تکرار می کند که

ریزه اش سر کسرى و تاج پرویزست

و تو آرام می گیری که حافظ را می شنوی و حسرت می خوری که درد های زمانه ی تو همان درد های زمانه ی حافظ باقی مانده اند دریغ و درد.

و غزل بعدی را که می شنوی دوباره درد دلت را می شنوی که:

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست

آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست

ما را ز منع عقل مترسان و می بیار

کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست



از اندرون خسته‌ی خود و ما می خواند: و

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و درغوغاست

و خود به خوبی می داند که چرا عزیز است: که آتشی که نمیرد را همیشه در دل نگاه داشته:

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

و استادی که در انتخاب کلام عمریست غوغا کرده است به پایان می برد آنهمه درد و رنج را که با جان در امیخته با غزل امیدواری حافظ و آنچنان غم مخور غم مخور می کند که تو باور می کنی که به راستی اینها همه گذرا ست و پایان یافتنی:

دور گردون گر دو روزی به مراد ما نگشت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور



از دهه ی پنجاه که به همراهی گروهی دیگر از بیدار دلان و درد اشنایان موسیقی ایران چاووش ها را آفرید تا ربنا های ملکوتیش که همدم لحظه های افطارمان شد تا یاد عارف کردنش تا وطن وطن خواندنش تا از خون جوانان وطن لاله دمیده گفتنش تا فریادی از ته دل برای رودبار و بم سر دادنش تا به در خواستهایمان برای مکرر کردن مرغ سحرش در پایان هر دیدار تا صدای رزم مشترک شدنش و تا امروز صدای خس و خاشاک شدنش. اینهمه بوده و هست که او را سبز کرده و سبز نگاه داشته است..

و اینگونه او صدای من و تو شده است نه برای یک سال نه برای دو سال که برای یک عمر.

و تو با خود زمزمه می کنی خطاب به او که:

مرا فریاد کن ای درد مشترک! مرا تو همیشه فریاد کرده ای همیشه فریاد کن!

روزگاری سخت

احمد شيرزاد:

بعد از سه ماه زندگی زهرآلودی که در این تابستان بر ما تحمیل شد بالاخره دیشب مهدی، پسرم را گرفتند. مهدی روح مجسم من است. من در او خودم را می بینم. او که در بند است، زنجیری بر جانم فرو افتاده است گران. حسین نعیمی پور فرزند ارشد محمد را هم با او گرفتند. آن ها را شبانه و در پی ورود به یک مراسم افطار با دوستانشان با خود بردند.

بعید می دانم در تمام دم و دستگاه آقایان، با آن همه آموزش ها و تبلیغ ها، جوان هایی به پاکی، صداقت، صفا و ایمان این جوان ها بشود پیدا کرد. تازه داشت زخم سه ماه اسارت محمدرضا جلایی پور تسکین پیدا می کرد که مهدی میردامادی پسر محسن را گرفتند و سپس مهدی و حسین را. نمی دانم این نوع فشار به مخالفان نجیب و بی پناه را از کجا یاد گرفته اند. خیلی نامردند این جماعت. حوالتشان را به خدا می دهم و از ذات اقدسش می خواهم آب خوش از گلویشان فرو نبرد آن ها را که ستم بر دیگران را برخود حلال کردند.

کدام حقانیت را اثبات می کنند با چنین تطاولی. و کدام وجدان بیداری آنان را بر این کردار زشت محق می شمارد؟ کینه شان را طایفه ای کرده اند چون عصر جاهلیت. شیرزاد بودن، نعیمی پور بودن، میردامادی بودن، جلایی پور بودن و منتظری بودن برای پسران، مشدّد جرم است، اگر خود جرم نباشد. این بچه ها از آقازادگی، آزاد زادگی اش را به ارث برده اند. خدا یارشان باد در این سفر سختی که در پیش دارند. به شوق روزی که مهدی ام را دوباره در آغوش بگیرم و پدرانه او را ببویم و ببوسم، سختی ها را تحمل خواهم کرد. دعایش کنید نشکند او و حسین. و دعایمان کنید، من و محمدنعیمی پور را و مادرانشان را و خانواده ها و خاندانی را که همه دوستشان دارند.

صبح نزدیک است، اما دور می نماید با بی تابی ما.

منبع : وبلاگ سپيداران

بــا تــــلا ق گــنـــاه

روزقدس با تمام بیم وامیدش گذشت .
بیم ابهام حوادث غیرمنتطره وامید به نزدیک شدن طلوع آفتاب فردا ،
چشم تا کارمی کرد ، عظمت وشکوه بود که افتخاری بزرگ به ارمغان آورد .
اما در این تابلوی زیبا ، صحنه های بسیار اندوه بارودلخراش هم ملاحظه می شد ، صحنه هایی باورنکردنی وشرم آور برای ما و مدیران این نظام ، این چه مدیریتی است که به منصه ظهور گذاشته اید ، لازم است بابت آن به یکدیگرمدال افتخاربدهید که کشوررا به سوی برادر کشی می برید !

جامعه را به نقطه ای هدایت کردید که یک ملت با خودش به طور خصمانه رودر روقرار گیرد ! این تدبیر درتوان هیچ کس جز، معجزه هزاره ء سوم نبود !
در معجزه بودنش شکی نیست ، بر منکرش صلوات ،
که همه با چشم خود اژدها شدن او را دیدیم ، اما نه درجهت اثبات حق ، بلکه برای بلعیدن وبه آتش کشیدن دست آوردهای این ملت بزرگ ! واخلاق را زودتر از همه چیز به آتش کشید .

تکیه کلام رهبر انقلاب در دهه اول « همه با هم با وحدت کلمه » بود .
تکیه کلام رهبر در دهه دو وسوم « دشمن » بود .

آنقدردر پی دشمن گشتید تا اینکه ملت خود را دو شقه کردید ، دو شقه نامساوی ، یکی پرتعداد وبی اسلحه ودومی پراسلحه وکم تعداد ، اینها را دشمن هم کردید تا بی دشمن نمانده باشیم !

یک ملت ، در روز قدس به هم دیگر ناسزا گفتند و در ناباوری دیده می شد گاهی دست به گریبان می شدند اما سبزها بنا نداشتن که آرامش به هم بخورد ، فریاد های مرگ بر ، مرگ بر ، در شهر پیچید ، مقابل هم قرار گرفتند و کوبنده مرگ بر منافق سرمی دادند و در جواب، مرگ بر جیره خوارمزدوررادریافت کردند ،این تلخ ترین صحنهءآن روزبود .

ای کاش یک نفر با سواد تراز من برای آنها توضیح می داد که در فرهنگ لغت ، منافق ، دورو معناشده است ،آن کس که ظاهرش خلاف با طنش باشد ، کسی که اظهار دوستی کند ودر باطن دشمنی کند !
این ملت ظاهر خود را پنهان کرده است ؟!
شما بهتراست بگوئید مرگ بر مخالف ، نه مرگ برمنافق ، چون این ملت مخالفت خود را نه پنهانی بلکه به روشنی روز ، زیر ضربات با توم وشکنجه فریاد می زند وظاهر وباطنش یکی است ، مگر آن موارد خاص که زیر آوار شکنجه ها ، ستونهای استواریشان خورد شد .

در گذشته ای نه چندان دور اخلاق در بین ما جایگاهی داشت وبزرگان د ین ، علاوه برسیاست توصیه های دقیق اخلاقی هم داشتند ! یکی ازآن سفارشات ظریف اخلاقی ، احتیاط در پرسش از دیگران بود وآن اینکه مراقب باشید سوال وکنجکاوی خود را به گونه ای طرح نکنید که فرد مقابل برای پاسخ گویی درتنگنا ومعذوریت قرار گیرد وناخواسته وادار به دروغ گویی شود ، در این صورت شما باعث گناه او خواهید بود !

قرار بود جامعه دینی ما با این ظرافتها ، مدینه ای از نوع فاضله بنا کند ،
دریغ و صد دریغ که امروز دراعتراف گیری ها ی شرم آوربا چه ترفندهاو جودت نظر هایی ، مخالفان خود ودگر اندیشان را واداربه اعتراف دروغ وتکرار عقاید تحمیلی حاکمان می کنند که آخرین سکانس پخش شده آن عجیبترین آنها بود .

د رآن محکمه جهل آلود ، اینترنت ( دامة خدماته ) متهم ردیف اول شناخته شد !

آگاهی این مردم را با حاکمیت خود ، اجتماع نقیضین یافته اند !هرروزروشی تازه برای
بی خبر نگهداشتن مردم بکار می گیرند .روزنامه ، sms ، اینترنت ...همه را بی خاصیت کردند.

چه رحمی خداوند بر حافظ شیرازی کرده است که اونیز گفته بود : ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

ویا مولوی عزیز که فرموده است :

جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون

گر امروزچشم بر جهان گشوده بودند ، سروکارشان با قاضی صلواتی فتاده بود ند !!

در این دیار که صداوسیما ی آن به وادی کذب کوچ کرده است و روزنامه ها به دیار باقی تبعید گشته اند ، اینتر نت وماهواره هم گناه کبیره است ، اصولا" مردم در خواب زیــبـا تـرو قـابل
پذیرش ترند !!

ماهوارهء پراز پارازیت واینتر نت بی نفس که همچون حمار، اطلاعات را به پشت خود گذاشته وباید از کوه وکمر آفاق عبور دهد تا به ما برساند ، آنچنان پرخطرگشته که باید به محاکمه کشیده شود .
امواج اذن ورود به کشور ما را ندارند ، سعی بسیار کردند تا جلوی ورود آن را بگیرند اما نشد ، حال مردم را زندان می برند وشکنجه می دهند واعتراف می گیرند که امواج آمد ، شما چرا دریافت کردید !

احتمالا" به زودی زود در پرده های بعدی ، محاکمه ابرها وبادها را هم خواهیم داشت ، چون از این سو وآن سوی مرزها بدون ویزا ، به داخل کشورنفوذ می کنند ، این جرم نا بخشودنی سالهاست که توسط اداره هواشناسی کشف ومحکومیت آنها محرز است ،تحرکات مشکوک پرندگان مهاجر نیز ازنظر آنها دورنمی مانند !
وای بر من ومثل من که هوا واکسیژن مصرفی مان نیز یک جوری وصل به هوای خارج از کشوراست !!

ای کاش مدیران ارشد وبخصوص مدیران صدا وسیما ، بلاهت خود را کنار می گذاشتند و
نهی از منکر یک ملت را باعث تضعیف نظام نمی دانستند . احتمالا" درک آن مشکل است که بفهمند این شعبده بازهای خبری،اعتمادی بین ملت وشما نگذاشته است، افت وریزش بینند گان شما برایتان هیچ معنائی ندارد ؟
با آن همه دوربین و لنزهای قوی، چشمتان قادر به دیدن میلیونها انسان سبز نیست؟ شاید سیاهی دلتان سد بینایی شد است! امروز دیگر اعتبار صدق کلام شما در مرز صفرقرار گرفته است .

مدیران دلسوزاین نظام ، جهل را زیبندهء این ملت دانسته تا عبید شان سازند وبرکارشان قفلها اندازند .

روزگاری که سرعت گردش اطلاعات در جهان ، سرعت نور را پشت سر گذاشته ، ما اندرخم اولین کوچه اسیریم ، دانستن یا ندانستن ،مسئله ما این شده است .

گــرکه واپس ماند ه ایم از غافله کاروان رفته است وما برخـزیــلـه
جـرم واپس مانـد گی درمانـد گی در پس درمـاند گی وابستگی است

فـــکــروانــدیــشــه انسان برای او، درست مثل چــتــر نــجــات است، برا ی یک چــتــربــــاز ، بدون فکر،رسـتــگــاری برای بشر میسر نیست ، اما تنها یک شرط دارد وآن این است که بـــــــــــــــاز شــــــود ، قفل بر اندیشه ها بهر چیست ؟
متأ سفانه رهبر این جامعه در ذهن خود زندگی می کند ونه با ذهنش، خودرا به اندازه کافی عاقل وحتی سهمیه عقل خود را بیش از جهانیان یافته است واین خود بزرگ بینی ، سرعت دوری از خدا راصد چندان می کند و این شد که روزهای سیاه وتلخ را به کام جامعه ریخت.

پیر شجاع ، کروبی عزیز،از ظلمی که براین مردم در سیاه چالهای این نظام رفته بود واز حقوق پای مال شده این مردم فریاد برآورد ، پس به جرم باخبری ، تهدید به زندان ومحاکمه می شود ، شاهدان ظلم ساکت وسرکوب و اخبار واطلاعت مربوط به آن تجاوزات ربوده
می شود .

فرض را براین می گذاریم که کروبی را زندانی و جنایات را انکار و خونها را پاک کردید ، با اثر انگشت خود که بر قلب مادران وپدران داغداربه جا گذاشته اید چه خواهید کرد،آه واشک مظلومان را چگونه سرکوب خواهید کرد ! ؟

مسیری که این حکومت را به این پرتگاه رساند از آن نقطه ای آغاز شد که نهاد های قانونی
بی خاصیت وفارق از مسئولیت شدند وفقط یک فرمان بود که در کشور نافذ ماند .

در این حوادث تلخی که طی این سالها وبخصوص این چند ما ه شاهد بودیم ، همه ما رهبر
را مسئول می دانیم ، صد البته که ایشان در ادامه قدرت مطلقه ، مسئولیت مطلقه نیز دارند اماکشور ما در رأس این مقام ، مجلس خبرگان رهبری رانیز داشته است ، نهادی ناظر وآمر بر ولایت فقیه ، قرار برآن بود که عالمانی پارسا وشجاع با تیزبینی ، عملکرد رهبر را زیر نظر نقادانه خود بکشند ، تا مبادا لغزشی د رعملکرد ایشان ایجاد شود ! وهدایت جامعه از مسیر صحیح خارج شود واز این چند ده نفر لا اقل یک نفر ، درآغازینترین نقطه انحراف ، آن را مانع گردد !

آیا طی این بیست سا ل هیچ انحرافی دیده نشد؟ هیچ تذکری لازم نبود ؟ تک تک این نمایندگان نسبت به ظلمی که در این سالها به مردم رفت ، مسئولند .
این وقایع برای قانون گذاران اولیه ، قابل پیش بینی و همچنین قابل پیشگیری بوده است که چنین نهادی را در قانون اساسی طرح کرده اند .

به استناد قرآن ودیگر کتب آسمانی ، جائزالخطا بودن انسان از آدم وحوا شروع وتا همیشه با انسان است ، خلاصی از آن به راحتی ممکن نیست ومراقبه دائمی بدون غفلت می طلبد . تنها استثنائاتی که در بین بشر ذکر شده است ، دررابطه با آن انسانهایی است که در حصار وحی الهی قرار گرفته بودند که خداوند فرموده ، خود محافظ امانتی است که به دست اوسپرده ، درنتیجه او را نیزاز خطا حفظ می کند و به استناد قرآن با ختم نبوت ، بعد از پیامبر وائمه طاهرین ، دیگر هیچ انسانی در آن دایره استثنائات قرار نخواهد گرفت .

انسان جائزالخطایی که در حد نامحدود قدرت ، کاموروخود کامه است و از ثروتی که فعلا" بی کران وبی محاسب است ، کامیاب و ازلشگر خوش رکاب بهره مند، وهمچنین از مدح مداحان خوش نوا وتأئید دست بوسان خوش خیم ، کامرواگشته است ؛ به گواهی تاریخ ،بی شک ، به خطر ناکترین نقطه پرتگاه رسیده است .

این خداوند گاروخدیو ، خودرا در بد خسرانی محصور کرده است .
اژدهای منجمد نفس را د ر آفتاب سوزان ثروت و قدرت ، پهن کرده است ، هر چند که جامع الشرایط و اعلم عالمان وعادل عادلان .... القابش دهند .
مهارنفس ازکف رفته است ، اینجا دقیقا" همان نقطه ای ست که باید با سرعت وقدرت ازآن می گریخت ! کلاه و زره به تن می کرد ، از قدرت وثروت حذ ر می نمود ، خواستش ، نخواستن می شد ، نه همه را با هم از آنِ ِ خود خواستن !
مدام ، دشمن از بین دوستان جستن و چشم بر دشمن درون سینه بستن !

قانون اساسی ما ، وجود مجلس خبرگان را مانع این خطرخواسته بود وآن را سری بر سر قدرت ، جهت مهار قدرت نهاده بود .
آیا دراین بیست سال با این همه حوادث مهیب ودلخراش ، هیچ نکته ای جهت تذکریافت نشد ؟ !
آیا از نعمت بینایی بی بهره اید ؟! یا عزم بر ندیدن داشته اید !چشم بر خطر بستید وآن را به خطرناکترین شرایط رساندید!

این بی اثری وبی ثمری مجلس خبرگان ، بزرگترین خسارت وضربه را بر نظام زد ه است ، که البته این خنثی بودن نها دها در کشورما ، دست آورد شورای نگهبانی است که آن نیز ازانتخاب رهبر سرچشمه گرفته است .
محصول بدست آمده وحوادث تلخ ودستهای آلود ه به خون مردم ، حاصل بیست سال حکمرانی بی ناظر است !
ناظران عملکرد رهبر، هر ازچند گاهی دوزانودر مقابل رهبر می نشستند ونصایح ایشان را با گوش جان می شنیدند ! آیا نباید این شرایط برعکس می بود؟

این تواضع وقبول بی اختیاری خبرگان ، مانع شد تا بپرسند :

دامنه این حکم حکومتی شما مرز ندارد ؟
چرا قانون مطبوعات رامانع شدید ، مطبوعاتی که چشم ناظر جامعه است چرا کورمیکنید ؟
چرا سالها دیکتاتوری عادل را برازنده خود دانستید ودر نهایت از عدالت آن نیز فاکتورگرفتید ؟ چرا ملت را محدود به سپاه وبسیج می بینید ؟
چرا تک صدایی وحاکمیت یک دست را برای کشور انتخاب کردید ؟
چرا خودرا قانون می دانید ؟
چرا قانون را بی اثر کرده اید ؟
چرا مجلس را بی ثمرکرده اید ؟
چرا از بیدادگاه های قوه قضایی بی خبرید ؟
چرا زندانهایی که قرار بود دانشگاه شود شکنجه گاه شد ودانشجوی دانشگاه، زندانی ؟
چرا تاب نقد مخالف را ندارید ودر مدح وثنا غوطه ورید ؟
چرا خودرا علی ومخالفان خود را خوارج می بینید ؟
نسبت شما با علی در چیست ؟
چرا به فکر بینایی خود نیستید ! سیل مخالفان خود را نمی بینید ؟.
چرا ؟
چرا؟
چرا؟

وظیفه خبرگان گرفتن پاسخ این چراها بود تا رضایت این ملت ودر نتیجه رضای خداوند را کسب کنند .
قانون ، مهارقدرت را در اختیار این نهاد گذاشته است ، اگر این اختیار را به خود رهبر پیشکش نکرده بودید ،
- امروز جامعه در آتش گداخته نبود .
- مسیری ستم هموار و مردم درشراره های بیداد نمی سوختند .
- مأمورمعذور درحنظل گناه فرو و قیامت شرمناک برایش رقم نخورده بود .

هر یک از این پرسشهای بی پاسخ ، بوته خار کوچکی بود برسر راه رهبر واین ملت ، این خبرگان هیچگاه درصدد ریشه کنی آن گام برنداشتند ، آن بوته نیز در غفلت آنان قد کشید وبه درخت تنومندی بدل گشت ، خارها ی آن درخت برچهره ملت زخم وخون انداخته است و زخم آن بر چهره رهبراستـتار می شود !

بردست خود کوفتن ولب گزیدن دیراست .
آن انحراف آغازین رانادیده گرفتید ، این بار تا ثریا نرفت ، بلکه تا ژرفترین عمق قهقرا ، سقوط کرد ، همانجاکه من آن را بــا تـــلا ق گــنــاه می بینم .
نیروی تحت امررهبری ، گروه گروه با شست وشوی کامل مغزی ، فرمان بی تأمل اجرا
می کنند ومقـلدان ذوب در ولایت ، جنایت وتجاوزوهر کاری که بدتر از آن نباشد رامخلصانه بجا می آورند .
دروغ اول با جنایت همراه شد ، دروغهای بعد برا ی پوشش آن بکار گرفته شد ، مجری وکارمند صدا وسیما مجبور به ادامه آن گشت ، این روند تا کجا مردم را گناهکار می کند ! ؟

باتلاق گناه ، غرقاب قربانیان کثیری در شرنگ وگندآب خود گشته است ، نجات از آن ، قربانی فزون تر می طلبد !

پذیرش مسئولیت بی اختیار، ازخبرگان سلب مسئولیت نمی کند ، بلکه گناه غصب آن جایگاه را نیز درپی دارد ، گناه عدم تعهد به جایگاهی که آ ن را اشغال کرده اید .
ای کاش غم نان وبیم جان نبود و به خود علی بینان ، توصیه می کردید ، خود علی بینی کمتر کنند واین جامعه را در توهم خود به نابودی نکشند .

از بزرگترین تا ریزترین وذره ذره مظلمه ای که در این کشورهرروز در جریان است ،اثروسهم هرکس به تفکیک ازفرمانده ، مجری ، وکیل بی دادگر ، قاضی مظلوم کش ، ناظر مزدور ، حسا بدارغامض .... همه وهمه در نزد خداوند ثبت ومحفوظ است .

« لا یمکن الفرار من حکومتک »

معصومه ب

تاکید وزیر علوم و نماینده مجلس بر اسلامی کردن دانشگاهها

شبکه جنبش راه سبز (جرس): وزير علوم، تحقيقات و فناوري دولت محمود احمدی نژاد گفت:"اگر اساتيد دانشگاه علاوه بر وظيفه تدريس به تعامل بيشتر با دانشجويان بر اساس اخلاق و رفتار ديني بپردازند مي توانند فضاي فرهنگي دانشگاه را متحول نمايند."


کامران دانشجو در دیداری با مدیران دانشگاه شهید بهشتی با تاکید بر این که گسترش فضای اسلامی، معنوی و اخلاقی در دانشگاه ها یک ضرورت است، گفت:" تلاش براي ايجاد دانشگاه ارزشمدار هيچگونه منافاتي با تلاش همه جانبه براي کسب دستاوردهاي علمي و پژوهشي و فناوري نوين ندارد بلکه صرفاً جهت گيريهاي علمي و آموزشي را هدفمند مي سازد."


این اظهارات وزیر علوم دولت محمود احمدی نژاد در حالی مطرح می شود که روز گذشته نائب رئیس اول کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی نیز به مهر گفت: " مسئله اسلامی شدن دانشگاه ها با شعار دادن حل نمی شود بلکه باید اعضای هیئت علمی دانشگاهها و محتوای کتب درسی مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص شود آیا بر اساس متون اسلامی و همزمان با طرح اسلامی شدن پیش می رویم یا خیر."


طیبه صفایی همچنین گفت:" در حال حاضر باید دغدغه جامعه دانشگاهی باورپذیری طرح اسلامی کردن دانشگاهها باشد. در این راستا امیدوارم با برنامه ریزی شورای عالی انقلاب، بازسازی و تحولات اساسی در سرفصل های کتب درسی صورت گیرد."


نایب رییس کمسیون آموزش و تحقیقات مجلس همچنین با اشاره به پیگیری طرح اسلامی کردن دانشگاه ها از سوی مجلس تاکید کرد:"کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در دولت نهم و دهم به شدت پیگیر این طرح بوده و یکی از سئوالهای اصلی از وزرای پیشنهادی وزارت علوم برنامه های آنها برای اجرای این طرح بوده است."


وی همچنین با انتقاد از شرایط موجود در دانشگاه های کشور خطاب به کامران دانشجو گفت:"در حال حاضر هر استادی با توجه به سلیقه خود، محتوا و سرفصل دروس را تغییر می دهد و هیچگونه نظارتی هم بر روی این مسئله انجام نمی شود. امیدوارم وزیر جدید علوم به شعارها و وعده های خود در این زمینه عمل کند."

هفت سوژه ، هفت نکته

۱. عید فطر :
در حالی که دفتر مقام محترم رهبری روز یک شنبه را به عنوان اول شوال و عید فطر اعلام کرد ، قریب به اتفاق ِ مراجع تقلید روز یک شنبه را روز آخر ماه رمضان اعلام نمودند و از مقلدین خود خواستند تا در این روز ، روزه دار باشند …. اختلاف در رویت ماه ، مسئله جدیدی نیست اما این اختلاف امسال رنگ و بوی مخالفت سیاسی به خود گرفت . جمهوری اسلامی متهم است که از بدو تاسیس دین را در خدمت سیاست قرار داده و از نمادها و مراسم و شعارهای دینی برای کسب قدرت سیاسی بهره گرفته است و این غیر از توجیه دینی و شرعی اساس ِ حکومت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است . عید فطر امسال این استفاده را عیان ساخت و بالاترین مقام رسمی کشور برای رسیدن به هدف ، وسیله را توجیه کرد .

۲.حضور هاشمی رفسنجانی و سید حسن در نماز عید فطر :
…اصل ِ شرعی این عمل مشکلی ندارد و از آنجا که نامبرگان خود مجتهد محسوب می شوند مشکلِ تقلید و چرایی تقلید نیست … جنبش جوان ِ سبز ، ممکن است این گونه حرکات را نپسندد ، اما نباید بر این گونه بازی های سیاسی خرده بگیرد . جایگاه هاشمی و سید حسن در جنبش سبز تعریف شده است و از این جایگاه نباید توقعات نابجا داشت . هم چنین مداقه و تامل در رفتار های سیاسی هاشمی باید عمیق تر از رفتار کسانی چون مهدی کروبی باشد،به خصوص اکنون که اجلاس خبرگان رهبری در پیش است … آنچه که جنبش سبز باید به خاطر بسپارد و از آن غافل نشود خطر تبانی میان سیاستمداران نیست ، بلکه خطر اصلی ، تغییر ، تقلیل و یا انحراف خواسته اصلی جنبش سبز است … آقای هاشمی به خوبی بداند خواسته اصلی جنبش سبز دفاع از حق طبیعی رای دادن است و دفاع از افراد و اشخاص و گذشته و آینده دیگران تنها تبعات این خواسته اند نه اساس آن . مهدی هاشمی ، سید حسن خمینی ، هاشمی رفسنجانی و دیگران خواسته یا ناخواسته ، به اختیار یا به اجبار یاوران و همراهان ِ جنبش سبز اند ، مادامی که خواسته اصلی جنبش سبز را فراموش نکنند و به آن طمع نورزند .
۳
.سخنان رهبری در عید فطر :
…مثلا عقب نشینی کرد . با این تحلیل کاملا مخالفم . هاشمی پشت سر او نماز کرد و او هم تنها به هاشمی یک آوانس داد و به خیال خود رهبری کرد و مخالفان را نوازش کرد و افکار عمومی را فریب داد… از تحلیل هایی که دوباره می خواهند ایشان را فصل الخطاب قرار دهند و از نمد ِ جملات ِ ایشان برای خود کلاهی بدوزند در حیرتم . گویا برای این تحلیل گران ، بدیهی ترین جمله انسانی- حقوقی-شرعی از زبان ایشان غنمیت است … خطای ِ عمده این تحلیل گران آن است که تفاوت جنبش سبز با اصلاحات را گم کرده اند .

۴. روز قدس :
…روز قدس ، روزی برای تجدید قوای جنبش سبز بود . هم چنین روزی برای استهلاک بیشتر دولت ِ کودتا …. سران ِ جنبش سبز - اما- به نیکی از این تجدید قوا بهره نگرفتند ، جای ِ خالی ِ حداقل یک بیانیه از جانب آنان ، با تاکید بر حق انتخاب و حق رای ملت های ایران و فلسطین در روز قدس به چشم می خورد … تردیدی نیست ، تمام مناسبات و مناسکات ِ ملی و مذهبی ، میعادگان جنبش سبزاند و اگر از این فرصت ها بهتر استفاده شود ، سرانجام در یکی از اعیاد ِسبز ، دولت کودتا به قربانگاه می رود و…

۵.ترورهای زنجیره ای کردستان :
تجربه به ما آموخته است که در کشور ایران ، چه چیزهایی از کردستان شروع می شود ! “نـــه“ ی بزرگ ِ دوم خرداد در سال ِ 76 به سیاست های حکومت ، چهار سال قبل در کردستان اتفاق افتاده بود … تصاویر و ویدیو های منتشر شده در این مدت شهادت می دهند که اعدام ها ی بدون ِ محاکمه و تجاوزهای جنسی سالیان دور و نزدیک در کردستان اتفاق افتاده اند . سران کودتا از احمدی نژاد و مشایی و رادان و رحیمی و هاشمی ثمره و حتی قاضی دادگاه نمایشی کار آموزی خود را در کردستان بسر برده اند . خودی و غیر خودی خطی بود که از همان بدو پیروزی انقلاب در کردستان کشیده شد و حتی همین اختلاف اخیر بر سر عید فطر سالهاست که در کردستان قربانی می گیرد …. از طرف دیگر نگاهی به اشخاص ترور شده نشان می دهد که نقطه اشتراک ترورِ نامبرگان حداقل ِ شهرت و حداقل ِ هزینه است . یعنی کسانی ترور شده اند که هم نامی میان مردم دارند ، هم سری میان ِ دولت . هم محبوبیت ِ چندانی میان ِ مردم ندارشته اند ، و هم اهمیت ِ چندانی برای ِ دولت …. پیام ِ اصلی این ترورها از هر طرفی که باشد ، نوعی تهدید و زبانی جدید برای پیام رسانی است …

۶.گروگان گیری خانوادگی :
… زندانیان ِ فعلی ِ جنبش ِ سبز نشان داده اند که قهرمان نیستند ، انسان اند و به خطوط ِ قرمزی پای بند اند و در عمل از تئوری جان برتر از حق پیروی می کنند . به غیر از چند تن از آنان ، سایرین دیر یا زود به این نتیجه رسیده اند …. اعترافات زود هنگام ابطحی و عطریان فر ، داستان عاطفه امام و گروگان گیری های جدید خانوادگی نشان می دهد که دولت ِ کودتا متوجه پاشنه آشیل ِ زندانیان ِ جنبش سبز شده است؛ رفتار ها و رایزنی های خانوادگی و دفاع فردی جلایی پور پدر ، سکوت ِ بی معنی ِ محمد رضا خاتمی و دیگران ، نامه اخیر سازمان مجاهدین به رئیس قوه قضائیه و تفاوت ِ رنگ ِ زندانیان و ناگفته های تلخ دیگر ، مجالی مفصل برای آسیب شناسی این نقطه ضعف و یا این ویژگی ِ بارز می طلبد ….

۷.احضار ِ کروبی به دادگاه :
…واضح بود که چنین اتفاقی خواهد افتاد . گمان می کنم اولین کسی بودم که همین جا این مورد را به سران ِ جنبش یاد آوری کردم … گویا پروژه این است : دادگاهی کردن ِ کروبی به لحاظ ِ افکار عمومی و جهانی کم هزینه تر است . ..راضی کردن ِ هاشمی ، ترساندن ِ خاتمی و بایکوت کردن ِ موسوی … برای این نقشه ی شوم باید طرحی داشت . موسوی باید تحرک خود را بیشتر کند . خاتمی باید از آبروی ِ کروبی دفاع کند ، حتی اگر لازم باشد سپر شود . هاشمی هم اگر راضی شود ، عاقبت به خیر نخواهد شد . شاید از این دام بجهد اما در دام روزگار خواهد افتاد .
نتیجه ها :۱. سران جنبش باید از فرصت ها بهتر استفاده کنند . ۲. سران جنبش باید ابتکار عمل را در اختیار بگیرند . ۳. سران جنبش نباید یکدیگر را تنها بگذارند ۴. از بزرگواری و حوصله و صبر ، بدنه ی جنبش سبز نباید توسط ِ نخبگان سوء استفاده شود ۵. فرصت های بسیاری دراختیار جنبش سبز است ۶.امکان حذف فیزیکی بیشتر شده است 7.جریان اصلاحات با جنبش سبز تفاوت دارد .

اخبار ضد و نقیض درباره هواپیمای نظامی سقوط کرده

شبکه جنبش راه سبز (جرس): یک هواپیمای نظامی همزمان با رژه هوائی نیروهای نظامی به مناسبت «هفته دفاع مقدس » در حوالی تهران سقوط کرد.


در همین باره خبرگزاری دولتی ایرنا ابتدا این خبر را منتشر کرد اما به دلایل نامعلوم این خبر را از خروجی خود حذف کرد . بر اساس خبر منتشر شده خبرگزاری رسمی دولت، این هواپیمای نظامی در حال نمایش هوائی به علت نامعلوم در حوالی کرج سقوط کرده بود که در این خبر اشاره ای به نوع هواپیما و تعداد قربانیان احتمالی آن نشده بود.


درهمین حال پس از انتشار این خبر در رسانه های دیگر خبرگزاری مهر نیز با انتشار خبری به نقل از روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی برخلاف خبر اولیه منتشر شده در این بار اعلام کرد که « سقوط یک فروند هواپیما در قرچک ورامین ارتباطی با مراسم رژه هوایی امروز نداشته است.»


این اخبار ضد و نقیض درباره سقوط این هواپیمای نظامی درحالی است که پیش از این فرمانده نیروی هوایی ارتش ایران اعلام کرده بود «در رژه هوایی 31 شهریور ماه از جنگنده‌هاي بومي همچون آذرخش، ايران 140 و صاعقه استفاده خواهد شد.»


حسن شاه صفی با اعلام ساخت « یک اسکادران جنگنده صاعقه » در کشور از حضور بیشتر آنها در رژه امروز سه شنبه خبرداده و گفته بود« با اين اقدام مهم، ايران اسلامي جايگاه خود را در عرصه هوايي نيز ارتقا خواهد بخشيد و نيروي هوايي ارتش و وزارت دفاع نشان دادند با يك برنامه‌ريزي صحيح و مديريت مناسب، مي توانند در بخش مهم و مدرني چون ساخت جنگنده نيز سرافراز باشند.»

بی توجهی سفارت کشورهای اسلامی به ضیافت دولتی سفارت ایران درپاریس

شبکه جنبش راه سبز (جرس): عدم استقبال سفارت‌خانه‌های کشورهای اسلامی از مراسم افطاری امسال سفارت ایران در پاریس، موجب توبیخ کارمندان این سفارت از سوی سفیر دولت احمدی‌نژاد در این کشور گردید.

به گزارش بامدادخبر، درحالیکه سفارت ایران در فرانسه، با فرستادن بسته‌های خرما و شیرینی‌جات ایرانی از چند روز قبل از ارسال دعوتنامه‌ی رسمی به سفارتخانه‌های کشورهای مسلمان، سعی در برگزاری پرشور مراسم افطاری سالانه‌اش داشت، شرکت نمایندگان تنها پنج کشور در این مراسم، عصبانیت سفیر ایران را در پی داشته است.

یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود به این وبسایت خبری گفته: "در زمان سفارت صادق خرازی، در دولت اصلاحات، نمایندگان شصت‌وپنج کشور اسلامی، در سطح سفیر و کاردار اول در این مراسم شرکت می‌کردند درحالیکه در مراسم امسال از همین پنج کشور نیز تنها سفیر دو کشور، به مراسم آمده بودند و نمایندگان سه کشور دیگر، کارمندان معمولی سفارتخانه‌هایشان بودند."

گفتنی است که پس از عدم توجه کشورهای اسلامی به این ضیافت، سفیر دولت احمدی‌نژاد به شدت عصبانی شده و کارمندان سفارت را به دلیل فرستادن دعوتنامه‌ها به آدرس اشتباه توبیخ کرده است. امری‌که اعتراض این کارمندان را برانگیخته است.

نصيحت يا زمينه‌سازي!؟

مجتبي واحدي:

روز گذشته بعضي سايت‌هاي حامي دولت به صورت هماهنگ، نــامـه احـمـد تـوكلـي خـطـاببــه سـيــدمـحـمــد خـاتمـي و مـيـرحـسـين موسوي را منتشر نمودند. در ميان منتشركنندگان نامه، نام بعضي سايت‌هاي خبري به چشم مي‌خورد كه تا چندي قبل كوچكترين انتقادهاي توكلي از احمدي نژاد را با درشت گويي پاسخ مي‌دادند و حتي به دنبال اثبات <جعلي بودن مدرك دكتراي توكلي> مي‌رفتند. البته اشكالي بر اين رويه نيست زيرا مدتهاست كه مردم ايران شاهد پايبندي عملي عده‌اي به شعار <هدف وســيلـــه را تـــوجــيـــه مـــي‌كــنـــد> بـــوده‌انـــد. پس هر كس كه نيشي به سران جبهه اصلاحات بزند، سخن او تا مدتها زينت‌بخش سردر دكان بعضي افراد خواهد بود. اما بدون توجه به اين نكته حاشيه‌اي، متن نامه توكلي نيز حاوي نكاتي است كه اشاره به برخي از آنها، خالي از لطف نيست.

1- ‌احمد توكلي بعضي شعارهاي مطرح شده در جريان راهپيمايي روز قدس را نشانه عدم پايبندي حـاميـان جنبـش سبـز به مباني انقلاب دانسته و خواستار اعلام برائت موسوي و خاتمي از حاملانايــن شـعــارهـا شـده است. مهمترين شعارهايي كـه مـوجـب اعتـراض تـوكلـي گرديده، يكي تاكيد عده‌اي از شعار دهندگان بر عبارت <جمهوري ايراني> بوده و ديگري شعار <نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران.> مشخص نيست توكلي با كلام منطق، مسئوليت اين شعارها را مستقيماً متوجه دو رهبر اصلاح طلب مي‌داند؟ كساني كه مسئوليت شعار چند جوان حامي خاتمي و موسوي را به حساب اين دو مي‌گذارند آيا حاضرند مسئوليت حمله به خاتمي با سلاح سرد و اهانت به موسوي را هم متوجه كساني بدانند كه در روزهاي اخير، زمينه هتاكي و حمله فيزيكي به موسوي و خاتمي را فراهم نمودند؟

2‌– توكلي، شعار <جمهوري ايراني> را مغاير ديدگاه رهبر فقيد انقلاب دانسته كه در زمـان بـرگـزاري رفـرانـدوم جمهوري اسلامي، بر <جمهوري اسلامي> نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زيـاد تـأكيـد كـرده بـودند. قبـل از شعار چند جوان – كه مشخص نيست نيروهاي نفوذي آنطرفي بوده‌اند يا طرفداران خاتمي و موسوي – بسياري از بزرگان جناح مورد حمايت‌آقاي توكلي، اصرار خود بر استفاده از عـنـوان <حكـومـت اسلامـي> بـه جـاي عبـارت <جمهوري اسلامي> را به نمايش گذاشتند. حتي بعضي از آنها مدعي شدند تأكيد امام بر لفظ <جمهوري اسلامي> براي فريب غربي‌ها بوده است! چرا احمد تـوكلـي آن روز، نـامه ننوشت و از تضعيف مباني <جمهوري اسلامي> احساس خطر نكرد؟

3‌– توكلي به سران اصلاحات هشدار داده است كه سكوت آنها مي‌تواند <سلاح كساني را تيز كند كه اعتقاد چنداني به مدارا با مردم و مردم سالاري ديني نـدارنـد.> آيـا تـوكلـي نـگـران نيست كه بعضي از هشدارهاي يكطرفه او و دوستانش، مي‌تواند سلاح كساني را تيز كند كه عدم اعتقاد خود به مردم سالاري ديني را در عمل به اثبات رسانده‌اند و هرگاه توانسته‌اند، براي محدودسازي نشانه‌هاي اين مردم سالاري يعني آزادي بيان و آزادي حق انتخاب مردم، فضاسازي رسانه‌اي كرده‌اند؟

4‌– تـوكلـي در نـامه خويش به <خودرا‌يي‌ها، ندانم كاري‌ها و جهت‌گيري‌هاي نادرست دولت> هم اشاره كرده است اما برخي اقدامات منسوب يا مرتبط با موسوي و خاتمي را خطرناكتر مي‌داند. اما اي كاش توكلي به تقدم و تأخر حوادث هم اشاره‌اي مي‌كرد. زيرا به نظر مي‌رسد ا~نچه موجب برخي اعتراضات راديكال در كشور شده و فضا را براي بعضي شعارها آماده ساخته، همان ندانم‌كاري‌ها، خودرا‌‌يي‌ها و جهت‌گيري‌هاي نـادرسـت دولت بوده است.

تـوكلـي تـلاش نموده شعارهاي تند اخير را به نحوي با جنبش مورد نظر موسوي و خاتمي مرتبط سازد. اما ظاهراً او فراموش كرده كه چه كساني در جريان انتخابات هر نوع يارگيري را مجاز مي شمردند و براي حفظ وحدت جناح خود، رسماً بر ناديده گرفتن خود را‌‌يي ها، قانون شكني‌ها و ضعف‌هاي دولت تأكيد مي كردند.شايد نصيحت آن افراد به خاتمي و موسوي براي شـفاف كردن همه مواضع خويش مصداق بارز <منع رطب توسط رطب خورده> باشد. البته نگارنده موافق است كه خاتمي و موسوي، به صورت دقيق مواضع خويش را اعلام نمايند و در كنار آن، بر اين نكته تأكيد كنند كه در ميان معترضان انتخاباتي، حضور كساني هم كه احساس فداكاري نسبت به غزه و لبنان ندارند بـلامـانـع اسـت هـمـانطور كه جريان آن طرف، نظريه‌پرداز دوستي با مردم اسرائيل را در ميان خود محترم مي‌شمارد و زمينه‌اي فراهم كرده است كه چهره او، به صورت مستمر از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شود.

5‌–توكلي تلاش كرده همه جريان‌سبز را در كساني محدود كند كه شعارهاي آنها از نظر توكلي – و بسياري از نيروهاي انقلابي – نامطلوب تلقي مي‌گردد.

در حالي كه او به خوبي مي‌داند بدنه جريان سبز، همان‌ها هستند كه روز 25 خرداد، مدني‌ترين و آرام‌ترين اعتراض را به نمايش گذاشتند. آيا در آن روز، حتي يك كلمه از شعارهايي كه اعتراض اخير توكلي را به دنبال داشت، شنيده شد؟ حتي اگر فرض نفوذي‌بودن بعضي شعاردهندگان ناديده گرفته شود بايستي به اين حقيقت اذعان كرد كه مسئوليت تند شدن فضا به عهده كساني است كه از صدور مجوز براي راهپيمايي‌هاي قانوني جلوگيري مي‌كنند و اجازه نمي‌دهند اعتراضات همانند 25 خرداد بيان شود. 6‌– توكلي از موسوي و خاتمي خواسته است كه <با اقدامات و اظهارات خود، اميد و مشاركت مردم در سرنوشت خويش را بالا ببرند.> اما گويا او فراموش كرده كه حضور موثر خاتمي، موسوي و كروبي در فرآيند انتخابات، يكي از دلايل اصلي رسيدنمشاركت مردم به مرز 85 درصد بود. آيا پس از انتخابات، اين نقش‌ا~فريني مورد توجه قرار گرفت يا عده‌اي تلاش كردند تمام اين حضور را به نفع عملكرد دولت مصادره كنند؛ همان دولتي كه توكلي به وجود ندانم‌كاري‌ها، خود‌را‌يي‌ها و جهت‌گيري‌هاي نـادرسـت آن، اذعـان دارد؟ البته توكلي حق دارد براساس ديدگاه‌هاي جناحي خويش، كسي را محكوم كند يا از يك جريان، حمايت تاكتيكي يا راهبردي به عمل آورد. اما قاعدتاً نبايد توقع داشته باشد كه هشدارها و اندرزهاي او و دوستانش، تماماً از سر دلـسـوزي تلقي شود، زيرا بعضي ادعاهاي سابق درخصوص اصلاح طلبان بيش از آنكه ناشي از دلسوزي براي راه امام و مباني انقلاب باشد، با هدف زمينه‌سازي براي حذف يك رقيب قدرتمند – جناح اصلاح طلب – صورت مي‌گرفت. اگر توكلي مي‌خواهد از اين اتهام مبرا باشد بهتر است به صراحت اعلام كند بعضي رفتارهاي انتخاباتي و برخي خودرا‌يي‌ها و ندانم‌كاري‌هاي دولت را تا چه حد در تند شدن فضا و رخنه شعارهاي راديكالي – و بعضاً ناپسند – در تجمعات سبزپوشان موثر مي‌داند؟ البته شايد توكلي همانگونه كـه تلـويحاً در نامه خود نوشته است، آماده شدن فضا براي بـرخـوردهـاي تـنـد بـا مـعـتـرضان را اجتناب‌ناپذير مي‌داند و <نصيحت‌‌‌‌‌‌نامه> او در واقع همراهي با كساني است كه وظيفه بسترسازي براي برخوردهاي تند را به عهده گرفته‌اند!‌

منبع : روزنامه افتاب يزد

نامه‌اى به ‌يک اصولگرا

سيدصادق‌حسيني:

احمد توکلى نماينده اصولگراى مجلس هشتم در نامه اى خطاب به سيد محمد خاتمى و ميرحسين موسوي، مردم را متهم به بى قيدى به شعاير دينى و اين دو را به قدرت طلبى و پايمال کردن ارزش‌هاى امام کرد. برادر احمد توکلى ما هم مانند خيل عظيمى از مردم، معترض به نتايج انتخابات و اتفاقات و فجايع تلخ بعد از آن هستيم. اميدمان اين بود که شايد در جريان اصولگرا باشند چهره‌هايى که‌سکوت نکنند. باشند افرادى که اخبارشان را از بولتن‌ها به‌دست نياورند. باشند دردمندانى که هنوز ارزش‌هاى دوران مبارزات ستم شاهى را از ياد نبرده باشند.

ديديم در مقابل اين حجم حوادث اصولگرايان غير از سخنرانى و هيچ نکرديد. آن روز که قواى انتظامى با يورش بى حد و حصر به مردم همه را تاديب کردند شما چه کار ويژه اى انجام داديد. اين نامه و اتهام زنى به معترضان و اين 2 سيد بزرگوار نشان داد که شما گوش و چشم در ساختمان بولتن سازان داريد و هنوز گمان داريد که اين جريان اعتراضى توسط اين 2 نفر راهبرى مى‌شود و مردم پياده نظامى بيش نيستند.

در حالى که چنين نيست و با کمى زندگى ميان مردم متوجه مى‌شويد به برکت خون شهداى انقلاب اسلامى از سويى و رفتار برخى اقتدارگرايان از سوى ديگر، آگاهى و بينشى ميان مردم ايجاد شده که با سخنرانى نمى توان آنان را کم رنگ ساخت .

شايد روزى به مردم گفتيد واقعيت همين است که ما مى‌گوييم اما ديگر نمى توانيد بگوييد نبينيد اين همه حوادث تلخ را! که اين رويايى کودکانه بيش نيست.

برادر توکلي! اين پرده اى که دوستان اقتدارگراى شما ناغافل و ناخواسته درانداختند ميوه اش بى اعتمادى مردم است. آن روز که سيد محمد خاتمي، ميرحسين موسوى و شيخ مهدى کروبى درخواست مجوز راهپيمايى و برگزارى مجلس ختم با مسئوليت حفظ امنيت داشتند و دوستان شما ندادند، بدون شک در اثر همين نگرانى بود که شايد بخشى از اين اعتماد باز سازى شود تا امروز شاهد اين شعارهاى بعضا تلخ نباشيم تا فضاى بى اعتمادى تشديد نشود.

برادرم! چه خوب بود روزى که آن وقايع در کهريزک اتفاق افتاد خون انقلابى‌تان به جوش مى‌آمد و نامه اى چنين مى‌نوشتيد به آقايان مسئول. اين چه رسم است که غيرت اسلامى حضرات موج سينوسى دارد و فقط گاه گاهى به غليان مى‌افتد. آن روز که در مقابل چشمان ميليون‌ها ايراني، بزرگ‌ترين تهمت‌هاى ناروا و دروغ‌هاى آشکار زده شد و حتى ايام رهبرى حضرت امام زير سوال رفت، کجا بوديد برادر احمد! آن گناه بزرگ‌تر است يا روزه‌خوارى عده‌اى جوان!

برادرم اگر ظلم تلخ است، ظلم به هويت و مبناى جمهورى اسلامى و روح آن انقلاب اسلامى‌مان تلخ‌تر است.

برادر احمد! هنوز دير نشده و مى‌توانيد شناخت بهترى از علت اعتراض مردم به دست آ‌وريد و بدانيد چرا شعارها رنگ تندترى گرفته است. کليد حل اين بحران و نه جمع آن شنيدن و فهميدن است و نه بولتن خواندن و از دور ديدن.

منبع : روزنامه حيات نو

درسهای روز قدس و آینده جنبش سبز

تحلیلگران انقلاب سبز:

حضور شکوهمند ملت در تظاهرات روز قدس، کارگاهی آموزشی بود برای کسانی که به مطالعه ابعاد زندگی اجتماعی انسان، میپردازند. تحلیل ابعاد این واقعه اجتماعی در این مجال کوتاه، مقدور نیست و نیازمند انجام تحقیقات گسترده و نگارش چندین جلد کتاب قطور است. به همین دلیل تصمیم گرفتیم، یک بار هم که شده خود را از تکلف و قید و بند روش شناسی، رها کنیم و به ذوق و احساس، بیشتر اهمیت دهیم. به همین دلیل، بنای این تحلیل بر این قرار گرفت که حاصل تجربه نظری خود را با تجربه اجتماعی شما به شراکت بگذاریم و به این ترتیب، خود را نیز در این کنش اجتماعی بزرگ سهیم و شریک بدانیم. متنی که پیش روی شماست، تحلیلی است چند رشته ای و معطوف به عمل، که به صورت یک مجموعه از بندهای جداگانه نگاشته شده است؛ در هر بند، مقوله ای از مقولات تحلیلی متعدد روز قدس، به صورت کوتاه، تحلیل و ارزیابی میشود، و البته در برخی موارد هم، یک مقوله، از دیدگاه های جداگانه بررسی شده است. سعی کردیم چشم اندازی به آینده بگشاییم و در نهایت تشخیص نحوه عمل اجتماعی و قضاوت به عهده خوانندگان محترم بگذاریم. بنا براین، از شیوه کلاسیک نگارش مقاله تحلیلی (مقدمه/ بدنه / نتیجه) خبری نیست و هر بند، که با یک شماره مشخص شده است، یک بخش جداگانه را تشکیل میدهد به همین دلیل اگر مطالب هر یک از بندها را غیر ضروری تشخیص دادید، میتوانید آن را نادیده بگیرید و به پاراگراف بعدی مراجعه کنید. امیدواریم که در این ساعات سرخوشی پس از تظاهرات روز قدس، مورد پسند شما واقع شود و با کمک شما، راهکارهایی سازنده و موثر برای پیشبرد جنبش به ارمغان آورد.

1. تدوام شکاف و تجزیه حاکمیت: منع هاشمی از امامت نماز جمعه، اعتراف به وجود شکاف عمیق در حاکمیت بود. تظاهرات و اعتراضات مسالمت آمیز ماه های گذشته، موجی را در درون ساختارهای اصلی حاکمیت ایجاد کرد که پس لرزه های آن هنوز ادامه دارد و دولت را روز به روز ضعیف تر میکند. این روند تضعیف زمانی موثر تر خواهد شد که به دنبال هر موج بزرگ، امواج کوچک و موضعی هم بر پیکر حاکمیت فرود آیند و روند تجزیه تداوم یابد تا دولت کودتا فرصت ترمیم ساختارهای ویران شده را نداشته باشد. باید دولت کودتا را به مسیری انداخت که به تدریج خودش هم قبول کند که دیگر وجود ندارد.

2. اثبات ناتوانی دولت کودتا در برابر مبارزه فرسایشی: کلافگی و عصبانیت رئیس دولت کودتا در سخنرانی پیش از نماز جمعه کاملا آشکار بود. گویی خود وی نیز با مشاهده حضور میلیونی ملت، ریزش کرده بود! استراتژیستهای نظامی دولت کودتا، بر این گمان بودند، که با استفاده سریع از خشونت و کاربرد مشت آهنین در روزهای اول، اعتراضات سریعا فروکش خواهد کرد. اما اینک بر همگان آشکار شد که دولت کودتا در برابر مبارزات پیگیر و صبورانه ملت، هیچ برگ برنده ای ندارد. در واقع روز قدس، نقطه ضعف اساسی دولت را فاش کرد و نشان داد که این دولت در برابر فشارهای اندک و مداوم، خرد میشود و تمام رجزخوانی های دولتمردان، دروغ و توهمی کودکانه است و بعد از سه ماه پیگیری مردم، اکنون دولت نمیداند که چه کار باید بکند! این امر در واقع به چارچوب فکری طراحان نظامی بازمیگردد که بر این عقیده بودند که معترضان از جایی (مثلا سرمایه داران داخلی یا دشمن خارجی) پول میگیرند. اما این طرز فکر باعث شد که دولت کودتا برای حفظ خود، مزدور استخدام کند اما این مزدوران خود به معضلی برای دولت کودتا تبدیل میشوند. چون به محض قطع شدن پول توجیبی، نه تنها ریزش میکنند، بلکه به مخالفانی رادیکال تبدیل میشوند. اکنون دولت کودتا مجبور است، فقط برای ساکت نگاه داشتن بسیاری از مردم، به آنها باج بدهد.

3. اهمیت فرم (شکل) در مبارزه اجتماعی: روز قدس نشان داد که جنبش بسیار عمیق تر از چیزی است که دولت کودتا و حتی خود سبزها فکر میکردند. اما با وجود میلیونها مخالفی که دولت را نامشروع میدانند، هنوز این دولت ساقط نشده است. باید توجه داشت که جنبش برای رسیدن به نتیجه نهایی، باید هر چه زودتر از حالت توده وار و بی شکل خارج شده و در قالب شبکه های اجتماعی پیچیده و مرکب، شکل بگیرد و دولت کودتا را به محاصره در آورد و ببلعد. جنبشی که برای پیروزی تلاش میکند، نباید به تظاهرات میلیونی چند ماه یک بار محدود شود، بلکه به تدریج و با شکل گیری جنبش، باید گام های عملی برای فلج سازی دولت کودتا برداشته شود.

4. پایان کار رسانه انحصاری دولت: اگر بگوییم که صدا وسیمای دولتی، یکی از اولین قربانیان کودتا بود، میتوانیم ادعا کنیم که روز قدس روز تدفین و به خاک سپاری رسانه دولتی بود. در گذشته، در مقاطع حساسی که نیاز به مشارکت و حضور ملت وجود داشت، اغلب مردم استدلال میکردند که «حضورما را به نام خود مصادره خواهند کرد» و این امر باعث انزوا و خانه نشینی نیروهای مترقی جامعه میشد. اما این بار در روز قدس، هیچ کس چنین تفکری نداشت. شهروندانی که از طریق شبکه های اینترنتی و شبکه های دوستی و خویشاوندی، توانمند شده بودند، به راحتی و با یک تلفن همراه، غول پوشالی دولت را به زانو در آوردند. از این واقعیت دو نتیجه مهم میتوان گرفت: اول این که ماشین تبلیغاتی دولت کودتا که بر اساس نظریات گوبلز عمل میکرد، کاملا زمینگیر و از رده خارج شده است. اما بخش هایی از مردم که به رسانه های مستقل دسترسی ندارند، هنوز اسیر این غول رسانه ای و عملکرد تروریستی و وحشت آفرین آن هستند (به خاطر داشته باشیم که رسانه دولتی فقط دروغ نمیگوید، بلکه یکی از ابزارهای ایجاد وحشت عمومی و از عوامل تخریب سلامت روانی جامعه است). دوم و مهمتر این که ایجاد شبکه های اجتماعی و برقرار کردن روابط ابتدایی بین این شبکه ها، چنان قدرت عظیمی به جامعه بخشید که توانست رسانه انحصاری دولت را با آن هزینه ها و مخارج نجومی اش، نابود کند. عملکرد و سازماندهی شبکه ای است که این غول رسانه ای را در برابر چند گوشی موبایل و اینترنت کم سرعت، متلاشی میکند، پس میتوان نتیجه گرفت که سایر سازمانهای مخوف و فاسد دولت کودتا را هم میتوان از طریق تقویت و گسترش این شبکه ها و با استفاده حداکثر از ظرفیت شبکه های اجتماعی از کار انداخت.

5. بلوغ اجتماعی و روح مدنیت: جنبش سبز ملت ایران، در روز قدس نشان داد که به معنای واقعی کلمه جنبشی است مدنی. یکی از مشکلات جامعه سنت زده ایران، این بود که در مقاطع مختلف در مورد برخی از گروه های اجتماعی اسطوره سازی و افسانه سرایی میشد و آن قشر، در نظر مردم جایگاهی خطا ناپذیر و مقدس میافت و به قیم جامعه تبدیل میشد. همین امر باعث تداوم رویه های ضد دموکراتیک میشد. از گذشته دور، پادشاهان و درباریان چنین جایگاهی داشتند. بعد از آن روحانیت به خاطر تحصیلات دینی و ارتباط با "عالم بالا" به این مرتبه رسیدند و در مقطعی هم دانشگاهیان به خاطر تسلط بر علوم جدید به عنوان اولیاء جامعه شناخته شدند. اما در جامعه مدنی، همه چیز با نگاهی عقلانی و عرفی مورد قضاوت قرار میگیرد و هیچ صنف یا گروهی "آسمانی" نیست. جامعه مدنی به همه اصناف، ادیان، مشاغل، باورها و گروه ها، احترام میگذارد اما قیمومیت سیاسی هیچ گروهی را نمیپذیرد. تظاهرات روز قدس از این نظر، نقطه عطفی در جنبش مدنی ایران بود. در این تظاهرات، هزاران نفر از معترضان سکولار، شعارهایی در حمایت از مراجع معظم تقلید سر دادند. با وجود این که جامعه ایران، با صراحت نشان داده است که دیگر حاضر به پذیرش حکومت مطلقه و انحصاری روحانیان نیست، اما سکولار بودن را به معنی دین ستیزی نمیداند. این امر نشان داد که فرصت طلبی سیاسی کسانی که به نام دین، به دنبال سلطه انحصاری بر جان و مال و ناموس مردم اند، موجب واکنش دفعی نسبت به دین و دینداران نشده است. سکولارها این حق را برای دینداران قائل هستند که در جامعه ای مدنی، عقایدشان مورد احترام باشد و مداخله ای در امور خصوصی آنها صورت نگیرد و روحانیت متعهد هم از حقوق انسانی همه شهروندان مذهبی و سکولار، جانانه دفاع میکند. ( یاد آوری میکنیم که روحانیت که با شجاعت در برابر تجاوزات و شکنجه ها قیام کرد، هرگز میان قربانیان مذهبی و قربانیان سکولار تمایزی قائل نشد). باید اذعان کرد که چنین بلوغ و درایت مدنی فقط در جوامع بسیار مترقی دیده میشود.

6. پیام سیاسی جنبش به حاکمیت: حضور متین و مسالمت جویانه مردم و عدم اقدام به خشونت و درگیری، یا حمله به مراکز دولتی و نظامی بدان معناست که جنبش هنوز به یافتن راه حلی سیاسی برای معضل کودتا، امیدوار است. مسلما این صبر و حوصله حد و اندازه ای دارد، اما سرریز شدن آن، مشکل جنبش یا رهبران آن نیست، بلکه مشکل حکومت است که باید هرچه سریع تر بین طناب دار و جام زهر، یکی را انتخاب کند.

7. بازگشت به شهر به مثابه عنصر اصلی مدنیت: در تظاهرات روز قدس این نکته اثبات شد که دستیابی به امنیت فردی و تامین امنیت حوزه خصوصی بدون ایمن سازی عرصه عمومی امکان پذیر نیست. به بیان ساده تر، عقب نشینی و کنج عافیت گزیدن، هیج تضمینی برای در امان ماندن نیست. شاید بی دلیل نبوده که دولت همیشه، مردم را به گشت و گذار در طبیعت و دوری از شلوغی و هیاهوی شهر، دعوت میکند و با تعطیل کردن روزهای کاری، سعی دارد مردم را به خروج از شهر دعوت کند. باید توجه داشت که اکنون برای حفظ دستاوردهای فعلی باید خیابان و شهرها باید به هر طریق ممکن، از هجوم نشانه ها و عناصر و مزدوران دولتی مصون بماند. به راه انداختن گشتهای ارشاد یا امر به معروف یا برخورد با روزه خواری و امثال آن، اصولا به خاطر دغدغه دین و مذهب پرستی دولت کودتا نیست، بلکه فقط برای ایجاد ترس و وحشت و تثبیت دولت نامشروع است. از نظر مذهبی، در تمام متون دینی و فقهی شیعه و سنی، دروغ، آدم کشی و تجاوز به عنف، بیشتر از بی حجابی یا روزه خواری به دین خدا لطمه میزند و دولتی که قادر نیست فساد کارکنان خود را از بین ببرد، به هیچ وجه صلاحیت برخورد با گناهان صغیره مردم را ندارد. این هشداری است به دینداران و مذهبیون آزاده، تا از این پس، فریب نمایش های مذهبی دولت کودتا را نخورند و بر جنایات سازمان یافته آن چشم نپوشند. در روز قدس آموختیم که بزرگ ترین میدان مبارزه مدنی در شهر و خیابان های آن است نه در جاهای دربسته و محصور و حوزه های خصوصی. آزادی را نه میتوان خرید و نه میتوان در جایی در بسته از آن نگه داری کرد. آزادی (چه آزادی مدنی و چه آزادی مذهبی) را نمیتوان به مثابه امری خصوصی تلقی کرد. آزادی خصوصی و انفرادی فقط و فقط زمانی حاصل میشود که آزادی اجتماعی تامین شده باشد. اگر خواهان آزادی هستیم ( به عنوان مثال میخواهیم آزادانه اعمال مذهبی خود را به جا آوریم و مورد تمسخر و تنفر دیگران قرار نگیریم) باید به دیگران آزادی بدهیم؛ آزادی از ترس، آزادی از تفتیش، آزادی از تجسس، آزادی از گرسنگی، آزادی از محرومیت، آزادی از انزوا و تنهایی و ... . باید هر روز با یکدیگر صمیمی تر و نزدیک تر و همدل تر باشیم. حتی یک لبخند در خیابان به راننده ای بی ملاحظه و عجول که نمیشناسیمش، تیری است به قلب ظلمتی که در قالب دولت کودتا تجلی یافته است.

8. شکست طرح اجتماعی دولت کودتا: اگر بخواهیم کل عملکردهای اقتصادی اجتماعی دولت نهم و دولت کودتا را در یک جمله خلاصه کنیم، میتوانیم این اصل را تکرار کنیم که : "استقلال مالی موجب استقلال فکری میشود، و بر کسانی که مستقل فکر میکنند، نمیتوان به راحتی مسلط شد". شکی نیست که دولت نهم در چهار سال گذشته، عمدا و با نقشه ای از پیش طراحی شده به دنبال تضعیف و فقیر تر کردن اقشار کم درآمد جامعه (به خصوص کشاورزان و کارگران) بود، اما چرا؟ در پاسخ باید گفت که دولت نهم به صورت موازی از یک طرف فقر را گسترش داد و از طرف دیگر به دادن اعانه و صدقه به اقشار ضعیف پرداخت تا بدین طریق یک شکاف اجتماعی مصنوعی (شکاف فقیر و غنی) ایجاد کند و بتواند برای خود یک پایگاه اجتماعی فراهم آورد تا در مواقع بحرانی این اقشار وارد میدان شوند و طبقه متوسط و تحصیل کرده جامعه را سرکوب کنند. سیاست دولت این بود که مردم را در برابر یکدیگر قرار دهد و با تضعیف جامعه، قدرت خود را تثبیت کند. باید توجه داشت که این سیاست تا به امروز برای دولت حاصلی در بر نداشت و شرکت یکپارچه مردم در تظاهرات روز قدس در کنار سکوت آمیخته به رضایت طبقات فقیر، تا این مرحله به معنی شکست سیاست اجتماعی دولت است. اما کلید پیروزی جنبش، در شناخت اهمیت همین اقشار کم در آمد است و باید هشدار داد که در این زمینه، جنبش سبز، هم یک فرصت بزرگ دارد و هم یک خطر جدی. بخش قابل توجهی از طبقات فرودست جامعه، هنوز بی طرفی نسبی خود را حفظ کرده اند و چنان که باید و شاید به جنبش سبز، اعتقاد ندارند. در خصوص عدم پیوستن این اقشار به جنبش سبز دلایل زیادی وجود دارد، اما مهمترین این دلایل، فقر و محرومیت مالی است و دو دلیل عمده دیگر، یکی عدم دسترسی آنها به رسانه های مستقل و دیگری، عدم شناخت و باور به مبارزه مسالمت آمیز و بی خشونت است. اکنون که سخن از اقشار فقیر به میان آمد، میخواهیم در خصوص سوء استفاده دولت کودتا از این اقشار اشاره کنیم و از این طریق، نگاهی به آینده جنبش بیفکنیم.

در حقیقت خانوارهای پرجمعیت و کم درآمد، بهترین طعمه و ارتش ذخیره دولت کودتا هستند. اگر عملکرد پایگاه های بسیج را تجزیه و تحلیل کنیم، ملاحظه میکنیم که بیشترین جذب نیرو، از پایگاه های پایین شهر و روستاهاست. عناصر آموزش دیده سپاه و بسیج، ابتدا با کمک مالی و اکرام ایتام و ... به حریم این خانواده ها وارد میشوند و در ابتدای کار به هیچ وجه از مسائل سیاسی، سخن نمیگویند، بلکه خود را افرادی خیر و مذهبی معرفی میکنند که فقط محض رضای خدا، به نیازمندان کمک میکنند. اما پس از مدتی که طعمه های خود را کاملا وابسته کردند، فرزندان و نوجوانان بیکار آنها را ترغیب به عضویت در بسیج محله میکنند و سپس به تدریج و طی فرایند مغزشویی، آنها را به بیمارانی خطرناک و جامعه ستیز (لباس شخصی) تبدیل میکنند و به جان مردم می اندازند. متاسفانه، اغلب این نوجوانان کم توقع و نجیب پایین شهری، اگر مورد حمایت قرار میگرفتند، میتوانستند به نیروهای فعال و مثبت جامعه تبدیل شوند (مثل دوران جنگ). اهمیت این امر در این است که بدانیم فساد و رفتار غیر مسئولانه دولت کودتا، نه تنها باعث سلب مسئولیت ما نمیشود، بلکه مسئولیت اجتماعی ما را سنگین تر میکند چرا که بسیاری از این افراد از روی ناچاری و نیاز، اسیر باندهای جنایتکار دولت کودتا میشوند. بنا براین برقراری ارتباط سازنده و مستمر و توانمند سازی این اقشار، باید یکی از اولویت های جنبش سبز باشد تا آخرین پایگاه اجتماعی هم از دست دولت کودتا خارج شود. باید به خاطر داشته باشیم که یکی از مقدمات واجب برای تاسیس دولت دموکراتیک، آزاد ساختن کامل جامعه از مداخله دولت است.

9. تکمیل پیروزی روز قدس: شکی نیست که روز قدس یک پیروزی بزرگ و تاریخی برای جنبش سبز بود. اما نباید فراموش کنیم که میتواند به یک شکست بزرگ منجر شود. رئیس دولت کودتا در سخنرانی خود در روز قدس، به جای کشتارها و جنایت های رخ داده در ایران، باز هم به انکار هولوکاست پرداخت و نتیجه گرفت که آمریکا به سرخ پوستان تعلق دارد و سفید پوستان باید از این کشور اخراج شوند. وقتی کسی که خود متهم به دستبرد در بیت المال و سرقت آرای مردم و کشتار و شکنجه شهروندان بیدفاع شده است، از حقوق پایمال شده سرخ پوستان سخن میگوید، باعث شگفتی است و ممکن است هزیان گویی تلقی شود، اما در پس این سخنان به ظاهر مضحک، طرح و نقشه ای حساب شده وجود دارد. مشاوران دولت کودتا، همواره سعی میکنند با بحران سازی و مانورهای گمراه کننده، از پاسخگویی در مورد اعمال شان، فرار کنند. اینک و در آستانه سفر به آمریکا، باز هم هولوکاست انکار میشود، تا خبرنگاران خارجی به جای پرسش از تقلب در انتخابات، با هولوکاست مشغول شوند و دستور کار مصاحبه های رئیس دولت کودتا، به مسائل بی ربطی همچون فلسطین و سرخ پوستان محدود شود. از طرف دیگر وی در صدد است که مدارای نسبی و تاکتیکی دولت در روز قدس را نشانه آزادی در ایران بداند و ادعا کند که مخالفان دولت در ایران آن قدر آزاد هستند که میتوانند تظاهرات رسمی دولت را برهم بزنند و دولت هم هیچ عکس العمل خشونت آمیزی نشان نمیدهد و به این ترتیب حمله به تجمعات قانونی و مسالمت آمیز (طبق اصل 27 قانون اساسی) را انکار کند. این در حالی است که دولت کودتا در روز قدس ناچار بود که با مردم معترض مدارا کند؛ دولت کودتا در روز قدس نرمش نشان داد تا خبرنگاران خارجی از قتل معترضان و تجاوز و شکنجه سازماندهی شده در زندانهای ایران، کمتر سوال کنند و رئیس دولت کودتا بتواند بر مسئله قتل معترضان بیدفاعی مثل ندا و سهراب سرپوش بگذارد. این هشدارها از آن جهت بود که ایرانیان خارج از کشور فکر نکنند که با تظاهرات روز قدس کار دولت کودتا یکسره شده است و این دولت دیگر دست به خشونت نخواهد زد. حتی اگر هم چنین باشد و دولت دیگر به سرکوب معترضان نپردازد، مسئولیت و نقش آشکار دولت کودتا در کشتار و شکنجه معترضان، هنوز پابرجاست و دولت باید پاسخی قانع کننده ارائه کند. و در ضمن، اگر هم این کشتارها کار عوامل دشمن بوده باشد، باز هم مسئله تقلب و سرقت آرای مردم، به قوت خود باقی است. اکنون ایرانیان مقیم آمریکا، مسئولیت سنگین تری بر دوش دارند؛ دولت کودتا در صدد است که از شکست داخلی خود در روز قدس، یک پیروزی خارجی بسازد. قدس آزاد شد، باید به فکر نیویورک باشیم!

جنبش سبز در حصار قانون

ارش نراقي:

۱. جنبش سبز ایران واکنشی اعتراض آمیز است به نقض گسترده و سازمان یافته حقّ مشارکت مؤثر شهروندان ایرانی در تعیین سرنوشت شان. و بنابراین، باید این جنبش را گامی در تداوم تلاش تاریخی شهروندان ایرانی برای تحقق و شکوفایی مردم سالاری در محدوده حقوق بشر بشمار آورد. بدون شک یکی از مهمترین ارکان دموکراسی احترام و التزام به قانون است، و از اینرو انتظار می رود که جنبش دموکراسی خواهی نیز امر قانون را جدّی تلقی کند. رهبران نمادین جنبش سبز ایران بحق بر رعایت قانون تأکید می ورزند، و هوشمندانه هواداران خود را به حرکت در چارچوب قانون دعوت می کنند. اما به نظر می رسد که مفهوم "رعایت و التزام به قانون" متضمن ابهام نگران کننده ای است، و اگر فعالان جنبش سبز به این ابهام توجه جدّی نورزند، دیر یا زود شعار قانون گرایی رهبران نمادین جنبش به جای آنکه ریسمانی برای برآمدن از چاه بی عدالتیها باشد به طناب دار این جنبش بدل خواهد شد.

در اینجا مایلم به اختصار توضیح دهم که تحت چه شرایطی رعایت قانون بر شهروندان یک جامعه فرض است، و تحت چه شرایطی شهروندان می توانند (و گاه می باید) درک خود را از مفهوم "رعایت قانون" گسترش دهند تا روح قانون را محترم بدارند.

۲. فرض بر این است که جامعه از مجموعه ای از انسانها تشکیل شده است که روابط خود را بر مبنای همکاری متقابل در قالب نهادهای اجتماعی گوناگون سامان داده اند. مشروعیت این نهادها در گرو عدالت و کفایت آن نهادهاست. اگر نظم و سامان اجتماعی تا حدّ قابل قبول (و نه لزوماً ایده آل) از این دو فضیلت (یعنی عدالت و کفایت) برخوردار باشد، در آن صورت تابعیت از آن نظم و سامان بر اعضای آن جامعه اخلاقاً فرض خواهد بود؛ زیرا، اوّلاً- حرمت نهادن به عدالت و نیز سازوکارهایی که خیر و مصلحت عمومی را به نحو مؤثر تأمین می کند فی حدّ ذاته از منظر اخلاقی واجب است؛ ثانیاً- مادام که ما عالمانه و مختارانه از مزایای این نهادها بهره مند می شویم، و از دیگران نیز انتظار داریم که نقش و سهم خود را در این همکاری متقابل ایفا نمایند، لاجرم باید خود نیز به حکم انصاف سهم و وظیفه مان را در قبال دیگران ادا نماییم. از جمله وظایف مهم ما در جامعه رعایت قانون است، زیرا قانون قید و محدودیتی است که بر آزادیهای تمام شهروندان (علی السواء) تحمیل می شود تا مناسبات اعضای جامعه به نحو منصفانه و مسالمت آمیز تنظیم گردد. در این شرایط نقض قانون به معنای آن است که فرد از مزایای رعایت قانون توسط دیگران بهره مند می شود بدون آنکه در هزینه های ناشی از رعایت قانون با دیگران مشارکت ورزد. این استفاده یکسویه از مزایای کار گروهی دیگران نامنصفانه و اخلاقاً نارواست. بنابراین، رعایت و احترام به قانون را باید اخلاقاً بر همگان فرض دانست.

۳. از تحلیل فوق برمی آید که رعایت قانون فقط در صورتی موّجه است که آن قانون عادلانه و کارآمد باشد. بنابراین، آیا می توان نتیجه گرفت که شهروندان حق دارند در مواردی که قانون را ناعادلانه یا ناکارآمد می دانند از رعایت آن سرپیچی نمایند؟ به نظر من پاسخ این پرسش در شرایط خاصی می تواند مثبت باشد.

نخست خوبست که میان دو نوع "سرپیچی از قانون" تمایز بنهیم:

در نوع اوّل، سرپیچی از قانون عین بی اعتنایی به قانون یا قانون گریزی است: فرد سودجویانه می کوشد از زیر بار تعهدات و تکالیفی که قانون بر دوش او نهاده است بگریزد تا به نحو یکسویه از مزایای تلاش گروهی دیگران بهره مند شود. در این گونه موارد فرد در نهایت پنهانکاری قانون را نقض می کند و تا حدّ امکان می کوشد از چنگ مجازات قانونی بگریزد.

در نوع دوّم، فرد قانون و قانون مداری را محترم می شمارد، اما معتقد است که پاره ای قوانین یا سیاستهای جاری در جامعه خلاف عدالت است و باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. بنابراین، می کوشد با نقض آن قوانین ناعادلانه حس و حساسیت عدالت خواهی جامعه را برانگیزد و آنها را به تصحیح و تغییر آن قوانین یا سیاستهای ناعادلانه ترغیب نماید. در اینجا فرد پیشاپیش اعلام می کند که قصد دارد قانون را نقض کند و آماده است که مجازات مربوط به نقض آن قانون را نیز گردن فرازانه بپذیرد. این آشکارگی در مقام نقض قانون و پذیرش مجازات آن بیش از هر چیز نشان می دهد که فرد در دغدغه های عدالت خواهانه و قانون گرایانه اش صادق است، و غرض اصلی او از نقض قانون تأمین منافع سودجویانه شخصی نیست، بلکه اصلاح بی عدالتی ای است که خیر و مصلحت عمومی را تهدید می کند. بنابراین، این نوع سرپیچی از ظاهر قانون عین احترام به عدالت و روح قانون است.

۴. اما تحت چه شرایطی نقض قانون برای حفظ حرمت قانون اخلاقاً روا خواهد بود؟

شرط اوّل آن است که فرد نخست راههای قانونی موجود را برای اصلاح قوانین یا سیاستهای ناعادلانه صادقانه و بجدّ آزموده باشد اما تلاش اش در این راه ناکام مانده باشد. نقض ظاهر قانون آخرین گزینه برای حفظ روح قانون و رفع بی عدالتی است.

دوّم آنکه، نقض قانون باید برای تصحیح بی عدالتیهای فاحش و آشکار باشد، خصوصاً بی عدالتیهایی که اصلاح آنها می تواند به اصلاح سایر بی عدالتی های جاری در جامعه یاری برساند.

سوّم آنکه، فرد فقط باید در مواردی قانون را نقض کند که خود آماده باشد به تمام کسانی که در شرایط مشابه او قرار دارند و مانند او قربانی بی عدالتی مشابه اند حق اعتراض به شیوه مشابه را بدهد. به بیان دیگر، اطمینان یابد که انگیزه اصلی او برای نقض قانون سودجوییهای شخصی نیست، بلکه اصلاح سیاستها یا قوانین ناعادلانه است که منافی با خیر و مصلحت عمومی است.

و سرانجام آنکه فرد باید به طور نسبی اطمینان داشته باشد که نقض قانون در شرایط مربوطه گامی مثبت و مؤثر برای اصلاح امور و نیل به مطلوب است.

۵. به نظر می رسد که "نقض ظاهر قانون" برای "حفظ روح قانون" مهمترین ابزار مخالف و مقاومت قانونی و مسالمت آمیز در برابر بی عدالتی است. این شیوه "قانونی" است، زیرا، همانطور که گذشت، شهروندان از سر تعهد به قانون است که قانون را در علن نقض می کنند و مجازات آن را بدون مقاومت می پذیرند- به این امید که حس و حساسیت عدالت خواهی جامعه چندان برانگیخته شود که بی عدالتیهای "قانونی" را چاره کند. بنابراین، در اینجا نقض قانون در محدوده التزام به قانون است. اما این شیوه "مسالمت آمیز" هم هست، زیرا: اوّلا- عاملان این شیوه در مقام اعتراض و ابراز مخالفت به هیچ عمل خشونت آمیزی که حقوق اساسی دیگران (از جمله مأموران معذور سرکوب) را نقض کند دست نمی یازند؛ و دوّم آنکه، در مقابل مجازات مربوط به نقض آن قوانین هم مقاومت نمی ورزند. نقض قانون برای آنها شیوه ای مسالمت آمیز برای ابراز مخالفت با بی عدالتی و نیز اقناع وجدان اخلاقی جامعه برای اصلاح آن بی عدالتی است.

۶. به نظر می رسد که در شرایط کنونی ایران، شرایط چهارگانه ای که نقض قانون را برای شهروندان مسؤول و قانون گرا موّجه می سازد، حاصل است. مردم ایران با نقض گسترده و سازمان یافته پاره ای از مهمترین مصادیق حقوق اساسی خود روبرو هستند (از جمله، نقض حق مشارکت در تعیین سرنوشت، نقض حق تجمع و اعتراض مسالمت آمیز، نقض حق دسترسی به اطلاعات ، نقض حق ایمنی از بازداشتهای خودسرانه و بی قاعده، نقض حق دادرسی عادلانه، و نقض حق ایمنی از شکنجه). و به نظر می رسد که تمام راههای قانونی برای رسیدگی و احقاق حقوق قربانیان یکسره مسدود است، و تمام تلاشهای قانونی برای رفع این مظالم بی نتیجه مانده است. در این شرایط به نظر می رسد که شهروندان ایرانی اخلاقاً حق (وبلکه وظیفه) دارند که قانون را به معنای دوّم آن رعایت کنند، یعنی از طریق نقض ظاهر قانون (در شرایط مقتضی) تعهد خود را به عدالت و روح قانون نشان دهند، و به این شیوه صاحبان قدرت را به گفت و گوی با مردم و تجدیدنظر در شیوه های خلاف عدالت وادارند.

۷. در این میان رهبران نمادین جنبش سبز ایران از مسؤولیت بیشتری برخوردارند:

نخست آنکه، این رهبران، پس از بر روی کار آمدن دولت دهم، دیگر نمی توانند از دولتی که آن را نامشروع خوانده اند تقاضای مجوز قانونی برای اجتماعات اعتراضی، تشکیل حزب، تأسیس روزنامه و امثال آن داشته باشند. در این شرایط، قانون گرایی به معنای نخست (یعنی پیروی شکلی از ظاهر قانون) صرفاً به معنای فرونهادن روح قانون و تسلیم شدن در برابر بی قانونی است.

دوّم آنکه، این رهبران باید دامنه اعتراضات را به موارد نقض فاحش و آشکار عدالت منحصر نمایند و این موارد را در قالب چند خواسته روشن و معین به عنوان اهداف جنبش صورتبندی کنند. برای مثال، به نظر می رسد که موارد زیر می تواند مصادیقی از چنان خواسته هایی باشد: (۱) استعفای دولت دهم؛ (۲) آزادی بی قید و شرط تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ (۳) محاکمه آمران و عاملان بازداشتهای غیرقانونی، شکنجه، و کشتار مردم؛ (۴) رفع محدودیت و سانسور از مطبوعات و رسانه های اطلاع رسانی؛ (۵) برگزاری انتخابات آزاد بدون نظارت استصوابی و تحت نظارت نهادهای بی طرف و مورد وثوق مردم.

سوّم آنکه، رهبران نمادین جنبش سبز باید دایره قانون گرایی را فراختر از پیروی شکلی از ظاهر قانون تعریف نمایند- به نحوی که نقض قانون برای حفظ روح آن برسمیت شناخته شود و شهروندان بتوانند امکانات این نوع قانون گرایی را پشتوانه عملی خواسته ها و مطالبات مشروع خود نمایند.

چهارم آنکه، رهبران نمادین جنبش سبز در این راه نباید صرفاً به خلاقیت شهروندان پراکنده و نامتشکل بسنده کنند. حساسیت در برابر عدالت وظیفه آحاد جامعه، از جمله شخص رهبران جنبش، است. این رهبران باید خود در پیشاپیش صفوف مردم به طور علنی قوانین ناعادلانه را نقض کنند و مجازات آن را بدون مقاومت بپذیرند. تمام رهبران جنبشهای قانون گرا و مسالمت آمیز دنیا، از گاندی تا مارتین لوترکینگ و ماندلا، خود در پیشاپیش مردم از ظرفیتهای قانون گرایی به معنای دوّم بهره می جستند، و دوشادوش شهروندان هزینه نقض قانون برای حفظ روح آن را می پرداختند.

حاصل آنکه، اگر شهروندان ایرانی، از جمله رهبران نمادین جنبش سبز، فضیلت پسندیده "قانون گرایی" را به معنای "التزام شکلی به قوانین جاری" تعبیر کنند، در واقع بی عدالتی ای را که در پس شکل قانون نهفته است به رسمیت می شناسند، و به ناقضان حقوق مردم مجال می دهند که با طناب "قانون" گلوگاه جنبش عدالت خواهانه مردم ایران را بیش از پیش بفشارند. جنبش سبز ایران در شرایط کنونی اخلاقاً حق دارد که با نقض قوانین ناعادلانه از روح قانون حفاظت نماید، و از امکانات این نوع قانون گرایی اصیل برای تأمین حقوق اساسی خود بهره مند شود.

۸ آگوست ۲۰۰۹
پنسیلوانیا، بیت اللحم

منبع : سايت ارش نراقي

میزگردهای تلویزیونی، ادامه اعترافات متهمان در دادگاه

مسیح علی نژاد:

تنها چند روز پیش از از آنکه خبرگزاری فارس از برگزاری میزگرد تلویزیونی با حضور سعید حجاریان، سعید شریعتی و محمد عطریانفر خبر دهد، رهبری جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بود: " اعتراف افراد در دادگاه ها علیه خود ودر مقابل دوربین ها و بینندگان میلیونی،شرعا، عرفا و عقلا، حجت، مسموع و نافذ" است. بدین ترتیب پس از تاکید رهبری مبنی بر معتبر بودن اعترافات متهمان از زبان خودشان، خبرگزاری های نزدیک به دولت خبر دادند: حجاريان، عطريانفر و شريعتي در یک ميزگرد تلویزیونی، با سؤالات صريح مجري برنامه درباره علت واقعي تغيير نگرش ها و ديدگاههايشان و روند سريع اين تحولات فكري رو به رو شدند و به تشريح علل و چگونگي اين تحولات فكري و نظري پرداختند.


پیش از این نیز تنها چند روز پس از آنکه در اعترافات سعید حجاریان در دادگاه متهمان پرونده انتخاباتی، از «ضعف علوم انسانی»، «كثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی»، «ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد» و «ردپای مكاتب مختلف از ماركسيسم ارتدوكس تا نئوليبراليسم» در متون دانشگاهی علوم انسانی به عنوان دلایل مخالفت دانشجویان و استادان با نظام یاد شده بود، آیت الله خامنه ای نیز مشابه همین سخنان حجاریان را در خطاب به دانشجویان و دانشگاهیان مطرح کرد و یاد آور شد: «تحصيل حدود دو ميليون دانشجو از سه ميليون و نيم دانشجوی كشور در رشته های علوم انسانی» «نگران کننده» است «زيرا توانايی مراكز علمی و دانشگاه ها در زمينه كار بومی و تحقيقات اسلامی در علوم انسانی و همچنين تعداد اساتيد مبرّز و معتقد به جهان بينی اسلامی رشته های علوم انسانی در حد اين تعداد دانشجو نيست.»


و این روزها دوباره پس از تاکید رهبری مبنی بر شرعی بودن اعترافات متهمان از زبان خودشان، تلویزیون تحت نظارت آیت الله خامنه ای، میزگردی با حضور عطریانفر، حجاریان و شریعتی ترتیب داده است که طی آن آسیب شناسی ترویج علوم انسانی غربی در دانشگاه ها و پیامدهای سیاسی و اجتماعی تبعیت نخبگان و فعالان سیاسی از نظریات غربی بدون توجه به شرایط عینی ایران و برخی مسائل و حوادث اخیر بحث و بررسی می شود. پیش از این رهبر جمهوری اسلامی نیز «بسياری از علوم انسانی» را «موجب بی اعتقادی به تعاليم الهی و اسلامی» و «ترويج شكاكيت و ترديد در مبانی دينی و اعتقادی» دانست.


قرار است سلسله نشست های نظری تلویزیون جمهوری اسلامی در خصوص آسیب شناسی مسائل حوزه علوم انسانی و تاثیرپذیری نخبگان و فعالان سیاسی از نظریات غربی در آینده ادامه یابد و زندانیان و چهره های دانشگاهی و آکادمیک دیگری نیز با حضور در میزگردهای مشابه در این خصوص اعلام نظر کنند که البته بنا بر گزارش خبرگزاری فارس، جملگی این اظهارنظرها نیز در راستای نقد دیگاههای گذشته خود زندانیان از زبان خودشان و تشریح ماجرای تحول و دگرگونی نظراتشان در زندان خواهد بود.


تعطیلی دادگاههای علنی، آغاز میزگردهای تلویزیونی


پس از جابجایی ریاست قوه قضاییه ایران، بنا بر اختیارات قانونی رهبری جمهوری اسلامی ایران، از تعدد و شتابی که پیش از این در برگزاری دادگاههای علنی متهمان پرونده انتخابات شاهد بودیم، خبری نیست و حتی اسامی زندانیانی که اعترافات آنها در دادگاه مطرح می شد نیز به صورت مستعار در خبرگزاری های نزدیک به دولت منتشر می شد. به عنوان نمونه اعترافات عبدالله مومنی در پنجمین دادگاه متهمان انتخاباتی، با حروف اول نا م و نام فامیل وی در خبرگزاری فارس گزارش شده بود.


پخش اعترافات چهره های شاخص حزبی، سیاسی، دانشگاهی در دادگاههای علنی و حضور مقامات سابق جمهوری اسلامی با لباس های زندانی و به صورت غیر عرفی در صحن دادگاه، اعتراضات زیادی نسبت به نحوه برگزاری و شکل حضور زندانیان در برابر دوربین های تلویزیونی برانگیخت و روسای سابق قوه مجریه و مقننه و همچنین رییس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام و جمعی از مراجع و علمای قم به این شیوه اعتراض کرده و این نوع اعترافات را فاقد اعتبار شرعی و قانونی خواندند.


سیدمحمد خاتمی با نمایشی خواندن آنچه که شنبه دهم مردادماه تحت عنوان دادگاه متهمان حوادث اخیر برگزار شد، اعترافات مطرح شده را فاقد اعتبار عنوان و بر محاکمه مسببان جرم ها و جنایاتی که در بازداشتگاه ها رخ داده، تأکید کرده بود. همچنین دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام که ریاست آن به عهده هاشمی رفسنجانی است، با انتشار اطلاعیه ای، با تاکید بر اینکه اعترافات "کذب محض" است، اعلام کرده بود:" انشاءالله همه ما در بیان مطالب و همچنین اعتراف گرفتن از بازداشت شدگان اخیر، برای خوشایندی یک جریان خاص، اصل و اساس نظام را زیر سوال نبریم." از سوی دیگر میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی نیز طی نامه ای به مراجع خواستار شکستن سکوت آنان در برابر آنچه قانونگریزی دستگاههای مرتبط با بازداشت شدگان خوانده بودند که مراجعی همچون آیت الله منتظری، صانعی و بیات زنجانی، پروژه اعتراف گیری از زندانیان را خلاف شرع و قرآن و غیراخلاقی تلقی کردند.


پس از این اعتراضات، این بار تلویزیون جمهوری اسلامی با کارگردانی میزگردهای متفاوتی، زندانیان را در برابر دوربین ها با لباس های متفاوت و رسمی می نشاند و زندانیان با تئوری پردازی و مناظره و مصاحبه هایی کاملا متفاوت با فضای دادگاه، علیه خودشان اعتراف می کنند. تاکنون هیچ اعتراضی از سوی مقامات و مراجع در مورد آغاز شکل گیری این میزگردهای تلویزیونی و اعترافات زندانیان علیه خودشان صورت نگرفته است. از سوی دیگر پیش از این، درخواست های زیادی توسط کسانی که به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری معترض بوده و خارج از زندان به سر می برند، صورت گرفته تا تلویزیون میزگردی با حضور آنان تشکیل دهد . البته صدا و سیما پاسخ مثبتی به این درخواست ها نداده است. از جمله آنها مهدی کروبی، الویری عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی و سعید شریعتی، سخنگوی جبهه مشارکت بوده اند که طی مصاحبه ها و نامه های جدا گانه از صدا و سیما خواسته بودند تا با دعوت از منتقدان، دیدگاههای معترضان به انتخابات اخیر را نیز پوشش دهد. سعید شریعتی ابتدا بازداشت شد و پس از تحمل چند ماه زندان اینک در میزگردی در تلویزیون حاضر شده است البته نه برای نقد انتخابات، بلکه برای نقد دیدگاههای گذشته خود و حزب متبوعش، الویری بازداشت و اینک در زندان به سر می برد و مهدی کروبی نیز به دادگاه فرا خوانده شده است.

هاشمی رفسنجانی خواستار برخورد با عوامل انتشار اعترافات اجباری بازداشت شدگان شد

شلکه جنبش راه سبز(جرس): آیت الله هاشمی رفسنجانی در آغاز نشست مجلس خبرگان رهبری ضمن درخواست برخورد با رسانه های دست اندرکار پخش اعترافات اجباری بازداشت شدگان، گفت"فضاي تهمت و ايجاد ناامني فكري براي ديگران و آلوده كردن فضا به بدبيني منجر مي‌شود".

وی افزود"همه توجه كنند كه فضاي تهمت و ايجاد ناامني فكري براي ديگران و آلوده كردن فضا به بدبيني منجر مي‌شود كه مانند خوره همه چيز را مي‌خورد."

رییس مجلس خبرگان رهبری در آغاز اجلاسیه ششم چهارمین دوره مجلس خبرگان با تاکید بر اینکه نظرات و راهکارهای خود را برای حل مناقشات موجود در نماز جمعه آخر خود ارائه کرده است،گفت"عده ای افراد دلسوز و خیرخواه در حال تنظیم آن راهکارها هستند تا اقدامی شود تا فضای جامعه را از فضای فعلی به فضای نقادی صحیح و دلسوزانه بدون درگیری هایی که می تواند عواقب بدی داشته باشد، بکشانیم."

وی با اشاره به اینکه"مسائل داخلي قابل ملاحظه است"‌ گفت"همه و به خصوص ما اعضاي خبرگان كه نماينده مورد اعتماد مردم و علماي با بصيرت، آشنا با شرايط و مسئوليني هستيم كه سوگند خورده‌ايم بايد تلاش كنيم تا وظيفه خود را ايفا نمائيم و شرايط را نيز همه مي‌دانيم و به هوشياري بيشتر نياز داريم."

هاشمی رفسنجانی همچنین به راه‌هاي پيدا كردن همدلي بيشتر بين اقشار مردم و كساني كه در چارچوب قانون اساسي و قوانين موضوعه مايل به همكاري با هم هستند،اشاره کرد و افزود"در اظهارات اخير رهبري به اندازه كافي در اين زمينه‌ محورهايي را مي‌بينيم كه اگر در جامعه به آنها توجه شود و همه اطراف اعتراضات و مشاجرات و نيز دست‌اندركاران آنها را در نظر گيرند؛ فكر مي‌كنم مشكلي كه نگران آن باشيم، پيش نيايد. البته در يك جامعه زنده مباحثات همواره مي‌تواند وجود داشته باشد."

وی همچنین با اشاره به اظهارات اخیر آیت الله خامنه ای در نماز عید فطر که اخذ اعترافات و اقاریر از بازداشت شدگان علیه دیگران را غیر شرعی و غیر قابل استناد عنوان کرده را "محکوم کردن فضای تهمت و مشاجرات از سوی رهبری"بر شمرد و گفت که این اظهارات آیت الله خامنه ای"نشانه توجه به نقطه چركيني است كه باعث مي‌شود دل‌ها را دور كند."

رییس مجلس خبرگان رهبری همنین گفت که به یکی دیگر از محورهای سخنان اخیر آیت الله خامنه ای" توجه به قانون" است و افزود"رهبری به لزوم توجه به قانون تاكيد داشتند، از اين رو چه آن هایی که دست اندارکار هستند، باید مقید به قانون باشند و چه معترضان باید در چارچوب قانون عمل کنند. مجریان و معترضان توقع نداشته باشند که در صورت عمل نکردن در چارچوب قانون، نسبت به آنها بی‌تفاوت باشند؛ زیرا بی قانونی یعنی هرج و مرج در جامعه."

هاشمی رفسنجانی در اکنش به پخش اعترافات بازداشت شدگان از صدا و سیما و سایر رسانه های دولتی، گفت که" از محورهای مهم سخنان رهبری ممنوع کردن پخش اعترافات متهمان در رسانه‌ها است" و افزود"اگر اعتراف متهمان نسبت به دیگران پخش شده باید با متخلف برخورد شود و باید ایستاد و با آن ها برخورد کرد. این که هر رسانه هرچه دلش خواست بنویسد و آن را منتشر کند درست نیست و باید به آن برخورد کرد. این تذکر رهبری اهمیت فوق العادهای دارد."



مدارای حداکثری،بر خورد حداقلی

رییس مجلس خبرگان همچنین گفت که" مدارای حداکثری و برخورد حداقلی با مخالفان در چارچوب قانون"یکی دیگر از محورهای مهم سخنان رهبری است و تاکید کرد که"خواستار توجه مسوولان به این قسمت از صحبت‌ها" ست.

هاشمی رفسنجانی بر"دوری از مکر و فریب و نیرنگ و دروغ در جامعه" تاکید کرد و گفت"صداقت و رفاقت و پرهیز از فریبکاری نیاز امروز جامعه است.


وی در عین حال گفت"معالجه با دارو در حد ممکن، قبل از جراحی" و "قانونی عمل کردن همه اقشار جامعه" بخش دیگری از سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی است و گفت که"مفید بودن انتقاد و توجه به نتایج دلسوزان در چارچوب اصول و مقررات و خودداری از مچ گیری، باید مورد توجه قرار گیرد."


رییس مجلس خبرگان رهبری لزوم رعایت حق افراد در دفاع از خود را از دیگر محورهای مهم سخنان اخیر آِت الله خامنه ای دانست و گفت"این مواردمی‌تواند ملاک عمل قرار گیرد و یک وظیفه قانونی است واگر مباحث افراد صاحب نظر مورد عمل قرار گیرد می‌توان شرایط بهتری در جامعه پیش بیاید."


هشدار هاشمی درباره وضعیت اقتصادی و سیاست خارجی

رییس مجلس خبرگان در سخنانش همچنین از سیاست خارجی فعلی ابراز نگرانی کرد و افزود"امروز و فردا کردن جواب نمی‌دهد؛ زیرا دشمنان ما فعال هستند و جنگ روانی علیه ما اعمال می‌کنند. باید در این خصوص آمادگی داشته باشیم و آنچه که حق است به دست بیاوریم، زیرا ما بیش از آن چه که حق ما نیست نمی‌خواهیم."

هاشمی رفسنجانی به وضعیت فعلی جامعه به خصوص مسایل اقتصادی اشاره کرد و گفت"در مسائل داخلی نیز مسئولان ذیربط باید بیش از این کار کنند ما دارای مشکلاتی از قبیل رکود اقتصادی، بیکاری، واردات فوق العاده زیاد که تولیدات را تحت الشعاع قرار داده هستیم با این شرایط و افت 50 درصدی درآمد نفت در این شرایط مشکلات اضافه می شود بنابراین فکر می کنم کار بیشتر و برنامه ریزی بیشتر در چارچوب سیاست های کلی ابلاغی اصلی رهبری می تواند ما را از این فضا دور کند."


وی با انتقاد از واردات بی رویه به كشور، گفت که"واردات فوق العاده، مشکلات زیادی را برای ما و به خصوص مولدها ایجاد کرده که جای نگرانی دارد."

هاشمی رفسنجانی افزود"بايد با توجه به قانون برای حل این مسائل اقدام کرد. زیرا عمل به قانون موجب می‌شود مردم با نشاط در عرصه حضور يابند و مسایلی که اکنون مردم را رنج می‌دهد پایان می‌پذیرد."

وی به طور تلویحی به وضعیت کشور در ماه های اخیر اشاره کرد و گفت"ما باید همه مواظب باشیم و به عنوان علمای با بصیرت و مورد اعتماد مردم در این شرایط نقش درستی ایفا کنیم. ما همه شرایط را می دانیم در آستانه آغاز سال تحصیلی هم قرار داریم که رسانه های خارجی جنگ روانی شدیدی را علیه ما انجام می دهند باید با درنگ، تامل و هوشیاری وضعیت موجود را به وضعیت خوبی تبدیل کنیم."

هاشمی رفسنجانی نیازجامعه در شرایط فعلی را "اتحاد" توصیف کرد و گفت"باید موانع اتحاد را برداریم و عوامل دست اندرکار با نشاط بخشیدن به جوانان و قشر تحصیل کرده و ارتباط حوزه و دانشگاه مسائل را حل کنیم."

هاشمی رفسنجانی در عین حال گفت که"ما باید همه مواظب باشیم و به عنوان علمای با بصیرت و مورد اعتماد مردم در این شرایط نقش درستی ایفا کنیم. ما همه شرایط را می دانیم در آستانه آغاز سال تحصیلی هم قرار داریم که رسانه های خارجی جنگ روانی شدیدی را علیه ما انجام می دهند باید با درنگ، تامل و هوشیاری وضعیت موجود را به وضعیت خوبی تبدیل کنیم."

رئیس مجلس خبرگان با تاکید بر اینکه نیاز ما در شرایط فعلی را "اتحاد" است و عنوان کرد"باید موانع اتحاد را برداریم و عوامل دست اندرکار با نشاط بخشیدن به جوانان و قشر تحصیل کرده و ارتباط حوزه و دانشگاه مسائل را حل کنیم.

اجلاس ششم دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری می بایست یک ماه پیش در هفته اول شهریور برگزار می شود اما با تصمیم هیات رئیسه،این اجلاس با یک ماه تاخیر از صبح سه شنبه 31 شهریور در محل قدیم مجلس شورای اسلامی در حال برگزاری است.

داوود سلیمانی “افشاگر فاجعه کوی دانشگاه” در بند مخوف اوین تحت فشار است

شبکه جنبش راه سبز(جرس):فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی به دعوت کمیته پیگیری بازداشت‌های خودسرانه در روز عید سعید فطر با حضور در منزل دکتر داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و نماینده مردم تهران در مجلس ششم که از 26 خرداد تاکنون در بازداشت به سر می برد، با خانواده او دیدار کردند.

در این دیدار همسر داوود سلیمانی اعلام کرد که"آقای سلیمانی را بخاطر حوادث کوی دانشگاه تهران در سال 1378 یعنی ده سال قبل تحت بازجویی و فشار قرار داده اند در حالی که ایشان پیش از این به همین دلیل متهم و تبرئه شده بود."

اشاره همسر داوود سلیمانی به سمت ده سال پیش اوست که در هنگام حمله نیروهای انتظامی و شبه نظامیان لباس شخصی در شب 18 تیر 78، معاون دانشجویی دانشگاه تهران بود و به افشاگری علیه فجایع نیروی انتظامی و لباس شخصی ها در حمله به کوی دانشگاه و سرکوب خشونت آمیز دانشجویان پرداخت.با گذشت ده سال اما افشاگر فاجعه کوی دانشگاه خود در جریان کودتای انتخاباتی جناح حاکم بازداشت و زندانی شد.

به گزارش سایت ادوار نیوز، همسر داود سلیمانی در دیدار با کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه ضمن ابراز امیدواری نسبت به آزادی همسرش گفت"مهم ترین دعای ما برای دکتر سلیمانی علاوه بر صبر و استقامت، سربلندی ایشان در برابر تهمت ها است."


افشاگر فاجعه کوی دانشگاه در بند مخوف دو الف اوین

دختر دکتر سلیمانی نیز در این دیدار ضمن خوشامد گویی به حضار به تشریح نحوه بازداشت و زندان 3 ماهه پدرش پرداخت و گفت"ساعت 6 صبح روز 26 خردادماه 8 نفر مامور امنیتی به منزل ما وارد شدند و ضمن تفتیش و ضبط وسایل شخصی پدرم،ایشان را با خود بردند. و بعد از بیست روز یک تماس تلفنی سه دقیقه ای داشتند و سه هفته بعد هم یک تماس تلفنی داشتند و چهارمین تماس ایشان در واقع همان اولین ملاقات ما بود که در روز 22 مرداد اتفاق افتاد. ما به جز یک مورد ملاقات دیگر موفق به دیدن ایشان نشده ایم و تلاش های ما برای آزادی ایشان بی نتیجه بوده است"

سوده سلیمانی گفت"امروز که عید فطر بود ما انتظار داشتیم لا اقل به خانواده ملاقاتی داده شود و یا امکان تماس تلفنی مهیا گردد که متاسفانه این مسله نیز سلب شد. پنج شنبه گذشته نیز وقتی برای ملاقات به اوین رفتیم با ما برخورد بسیار بدی داشتند و رفتارشان تحقیر آمیز بود و وقتی از آنها سوال می کردیم آقای سلیمانی کجا هستند؟ پاسخ می دادند شما چه خانواده ای هستید که از محل نگهداری زندانی خود خبر ندارید"! وی گفت"برداشت ما این است که آقای سلیمانی در بند دو الف زندان اوین نگهداری می شوند"

خواهر دکتر داوود سلیمانی نیز در این دیدار با تاکید بر اینکه دعای ما و خانواده آقای سلیمانی این است که ایشان از این امتحان الهی سربلند بیرون آید گفت"در دیدار با آقای سلیمانی ایشان از ناحیه پا ابراز ناراحتی می کرد و موقع راه رفتن می لنگید و به ما تاکید کرد که زیر بار تهمت ها و اتهامات زده شده به ایشان مبنی بر ساماندهی اغتشاش و آشوب در کشور نرفته است. و در زندان انفرادی با قرائت قران و دعا ایستادگی می کند."



سلیمانی برای برقراری یک نظام انسانی وقانونی تلاش کرده است

در ادامه این دیدار دکتر فریبرز رییس دانا با تبریک به خانواده سلیمانی به دلیل روحیه بالا گفت"ما شکی نداریم که آقای سلیمانی و همفکرانشان به خاطر تلاش برای آزادی و دموکراسی و برقراری یک نظام قانونی و انسانی به عرصه وارد شده اند و حساب آنها از کسانی که به قصد قدرت طلبی و تمامیت خواهی عمل می کنند جدا است."
رییس دانا گفت" عمده جمعیت ایران مردم شهر نشین هستند و در این وضعیت این مردم برای ازادی و عدالت و برقراری یک نظام انسانی با تمام قوا ایستاده اند و در میان این جمعیت شهرنشین قشر تحصیل کرده بار سنگینی بر دوش دارد و دکتر داوود سلیمانی به عنوان یک فرد تحصیل کرده زندگی خود را مانند بسیاری دیگر وقف تلاش برای این عرصه ساخته است".



روحیه بالای خانواده مهم ترین پشتوانه زندانی سیاسی است

در ادامه مهندس صرافی از فعالان حقوق اقوام و مدیرمسوول نشریه توقیف شده دیلماج نیز ضمن ابلاغ همدلی فعالان آذربایجانی با دکتر سلیمانی و خانواده وی گفت: در سال گذشته و در همین روزها بنده دستگیر شدم و دو ماه را در زندان انفرادی بودم در آن روزها تنها نگرانی من خانواده ام بود و وقتی در اولین ملاقات روحیه بالای همسر و فرزندانم را دیدم بسیار روحیه گرفتم و امروز نیز روحیه بالا و صبر شما قطعا پشت گرمی محکمی برای دکتر سلیمانی خواهد بود.


سلیمانی را از سال 59 و زمان جنگ با دشمن خارجی می شناسیم

در ادامه این دیدار سربندی از همرزمان دکتر سلیمانی در دوران جنگ با اشاره به سابقه حضور سلیمانی در جبهه های جنگ گفت"ما در بدترین شرایط کشور یعنی در دوران تجاوز دشمن خارجی در کنار بچه های همین محل از جمله داوود سلیمانی در جبهه جنگیدیم و اگر آن روز در برابر دشمن خارجی ایستادیم امروز باید در برابر شرایط دیگری مقاومت کنیم."

سربندی با اشاره به حضورش در کنار داوود سلیمانی از سال 1359 در جبهه های جنگ گفت"ما آقای سلیمانی را از دوران جنگ می شناسیم و امروز اگر کسی به ایشان تهمت بزند که فردی همانند سلیمانی عامل اسرایل و امریکا است در روحیه ما هیچ اثری نخواهد داشت. کسانی که دکتر سلیمانی را به اغتشاشگری متهم می کنند در اشتباهند مگر آنکه بگویند داوود سلیمانی در دوران حضور در جبهه های جنگ اموزش اغتشاش دیده است"

وی تاکید کرد"متاسفانه حوادث تلخ بعد از انتخابات بسیاری از معتقدین به نظام و اصول آن را دچار تردید کرده است و واقعیاتی که برای بسیاری از مردم روشن شد به باورهای آنها ضربه زد و امروز دل ما برای آنچه در مملکت رخ می دهد می سوزد.انتظار بسیاری این بود که به مناسبت عید فطر مقامات بالای نظام با صدور دستوراتی موجبات ازادی زندانیان را ایجاد کنند اما اینگونه نشد"

وی خطاب به فرزند داوود سلیمانی گفت"ما پدر شما را سی سال است که از دوران حضورش در جبهه و دانشگاه و مجلس شناخته ایم و باور داریم او راهی به جز راه حق و ولایت امیرالمومنین نرفته است".


زندان ها و دادگاه ها خود ابزار رسوایی حکومت جور است

در ادامه این دیدار سعید نعیمی عضو شورای سیاستگذاری سازمان ادور تحکیم نیز با اشاره به بازداشت های اخیر گفت"سال گذشته و در روز عید فطر در دفتر ادوار تحکیم وحدت جلسه ای از سوی کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه برگزار شد که خانواده های زندانیان سیاسی در آن حضور داشتند و امروز بعد از گذشت یک سال شاهد هستیم که مسال مطرح شده در آن جلسه به عنوان اتهامات عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم و در جلسه دادگاه او مطرح می شود."

نعیمی افزود"آقای دکتر سلیمانی که امروز اسیر حکومت جور هستند از سال ها قبل هدف هجمه و فشار اقتدارگرایان بوده اند و به طور مشخص در فاجعه کوی دانشگاه در 18تیرماه78 به دلیل مواضع آزادیخواهانه ایشان در مقام معاونت وزارت علوم در دفاع از دانشجویان مورد بغض حاکمیت بوده اند بنابراین بازداشت و فشار بر سلیمانی به خاطر مجموع تلاش های او در دوران حضور در دولت اصلاحات و همچنین نمایندگی مجلس ششم و تلاش او برای دفاع از حقوق محذوفین و مظلومین است"

وی گفت که" امروز شاهد هستیم که هیچ کس اعترافات اجباری و کیفرخواست های دروغین صادر شده برای متهمان را باور نمی کند و غلط های فاحش کیفرخواست ها رسوایی حکومت جور را در پی دارد مثلا در خصوص عبدلله مومنی ادعای سفر او به آلمان برای اموزش دیدن براندازی نرم از اساس کذب است چرا که او اساسا سفری به این کشور نداشته است."



سلیمانی به دلیل دفاع از دانشجویان در کوی دانشگاه مغضوب حاکمان است
میلاد اسدی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز در این دیدار با اشاره به در پیش بودن بازگشایی دانشگاه ها و مسوولیت ویژه دانشجویان در قبال وضعیت کشور به حضور گسترده جنبش سبز در روز قدس اشاره کرد و گفت"تاثیر این راهپیمایی گسترده بر مسیر حوادث پس از انتخابات به طور قطع بسیار بالا خواهد بود."

میلاد اسدی همچنین با اشاره به عملکرد دکتر سلیمانی در دوران حضور در وزارت علوم و مجلس او را یکی از مدافعان حقوق دانشجویان است که امروز به دلیل فعالیت های حق طلبانه اش تحت فشار و ستم قرار گرفته است.



داوود سلیمانی همچنان ایستاده است
در ادامه این دیدار نماینده جنبش مسلمانان مبارز با ابلاغ پیام دکتر حبیب الله پیمان به خانواده دکتر سلیمانی تصریح کرد با توجه به سخنان خانواده و همچنین روحیه ای که ما از اقای سلیمانی سراغ داشتیم ایشان همچنان در برابر فشارها در زندان ایستاده اند. وی به عملکر سلیمانی در حادثه کوی دانشگاه اشاره کرد و گفت دکتر سلیمانی در این حادثه مهم ترین ملجا و پناه دانشجویان در برابر فشارها بودند و در دوران مجلس نیز این وضعیت ادامه داشت.

اختلاف محافظه کاران بر سر مسوولیت اعتراف گیری های بی نتیجه؛ قوه قضاییه: صدا و سیما مقصر است

فرهاد يزداني:

سخنان اخیر آيت الله خامنه اي در مورد بی اعتباری اعترافات زندانیان علیه دیگران، با هر انگیزه ای صورت گرفته باشد، به بحث های جدیدی در داخل جناح محافظه کار دامن زده است. در یکی از آخرین واکنش ها، دیروز رئیس دیوان عدالت اداری مدعی شد " مسوولیت پخش اسامی افراد با قوه قضاییه نبوده" و "به صدا و سیما مربوط بوده است".


نخستین نشانه های تغییر روش محافظه کاران حاکم در برخورد با اعترافات دستگیر شدگان پس از انتخابات، در جریان پنجمين دادگاه متهمان به "كودتاي مخملي" مشاهده شد. این دادگاه در در بيست و سوم شهريور برگزار شد، متفاوت از چهار دادگاه پيشين بود. در دادگاه پنجم نه متهمان حرف تازه اي زدند و نه رئيس محكمه تغيير كرده بود، اما دستوري از صادق لاريجاني و دادستان جديد تهران آمده بود مبني بر رعايت تبصره 1 ماده (188 ) آيين دادرسي كيفري، تا بر خلاف داد چهار قسمت قبلي دادگاهها اين بار اسامي متهمان منتشر نشود. دستوری که برخی تحلیل گران ان را ناشی از پرهزینه و کم فایده بودن اعتراف گیری های قبلی دانستند.


آن روز همه رسانه‌هايي كه در دادگاه خبرنگار و نماينده اي داشتند از انتشار نام متهمان خودداري كردند جز خبرگزاري فارس كه علاوه بر حرف اول نام و نام خانوادگي متهمان، آدرس آنها را نيز به مخاطبان خود داد تا از اين طريق حكم دستگاه قضا را دور زده باشد. اين خبرگزاري در پايان دادگاه پنجم نوشت : "در دادگاه امروز، سخنگوي سازمان موسوم به ادوار تحكيم وحدت، يكي از مديران سايت جمهوريت، دبير كميته "آي تي" ستاد موسوي و برخي از اعضاي ستاد موسوي همچون برادر زاده قربان بهزاديان نژاد رئيس ستاد انتخاباتي ستاد مير حسين در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و فردي كه به دنبال اخلال در شبكه برق كشور بوده است به اتهام طراحي و دست داشتن در كودتاي مخملي و اغتشاشات اخير تهران محاكمه شدند."





استقبال اندك - اعتراض گسترده


در حالي كه حكم رياست جديد دستگاه قضايي از سوي رسانه هاي اصلاح طلب چندان جدی گرفته نشد، اما در اردوگاه ديگر واکنش هایی را به دنبال داشت. خبرگزاري فارس به تنهايي دهها خبر در اين مورد روي تلكس خبري خود قرار داد، از جمله مهدي كوچك زاده كه در اين باره گفت:" نام بردن از افراد مفتضحي كه طشت رسوايي‌شان از آسمان به زمين افتاده مد نظر قانون گذار نبوده است. اينكه آقايان تلاش مي‌كنند تا در دادگاه به ميرحسين موسوي بگويند م- م اين جز سبك كردن جريان اطلاع‌رساني به مردم حاصل ديگري در بر ندارد."


انبارلويي رئيس كميته سياسي حزب موتله نيز ابراز عقيده كرد:"دليلي ندارد در دادگاهي كه 40 ميليون شاكي وجود دارد و بحث مربوط به 70 ميليون نفر است دادگاه به شكل غير علني برگزار شود." كوثري رئيس كميسيون امنيت ملي مجلس هم با ابراز نگراني مدعي شد:" در 4 جلسه گذشته دادگاه‌ها همه مسائل گفته مي‌شد اكنون كه اين دادگاه‌ها مي‌خواهد به نتيجه برسد روند برگزاري آنها تغيير كرده است." قاسم روانبخش دبير سياسي هفته نامه پرتو كه زير نظرآيت الله مصباح يزدي منتشر مي شود ادامه روال دادگاهها با روال جديد را موجب آسيب رساندن به اعتماد مردم دانست و تاكيد كرد:" برخي از مردم احساس مي‌كنند كه با جلو رفتن دادگاه‌ها و نزديك شدن متن جريان به پسر هاشمي دادگاه‌ها اينگونه برگزار مي‌شود." غضنفر آبادي نماينده مردم بم نيز از قوه قضاييه درخواست كرد كه براي غير علني برگزار شدن جلسات دادگاه استناد قانوني بياورد.





تبصره چه مي گويد؟


اما تبصره 1 ماده (188 ) آيين دادرسي كيفري كه درباره چگونگي اطلاع رساني از دادگاه هاي علني است چه مي گويد؟: " منظور از علني بودن محاكمه عدم ايجاد مانع جهت حضور افراد در جلسات رسيدگي است . خبرنگاران رسانه ها مي توانند با حضور در دادگاه از جريان رسيدگي گزارش مكتوب تهيه كرده و بدون ذكر نام يا مشخصاتي كه معرف هويت فردي يا موقعيت اداري و اجتماعي شاكي و مشتكي عنه باشد منتشر نمايند. تخلف از حكم قسمت اخير اين تبصره در حكم افترا است"



نامه فرزندان هاشمی


روز شنبه 28 شهريور، فرزندان هاشمي رفسنجاني نامه سرگشاده‌‌اي با محتوي تظلم خواهي خطاب به صادق لاريجاني رئيس قوه قضائيه نوشتند و در آن با اشاره به اتهاماتي كه دادگاه و از زبان برخي متمهان گفته مي شود خواستار رسيدگي به شايعات و اتهامات عليه خود شدند، اتهاماتي كه به زعم آنها در جهت فشار آوردن به رئيس مجلس خبرگان رهبري است. در بخشي از این نامه آمده بود که دولت احمدی نژاد چهار سال است که به همه مدارک و اسناد نهادهای اجرایی دسترسی دارد، اما هنوز نتوانسته دلیلی برای اثبات شایعاتی که "مدعای دولتمردان هم واقع شده" ارائه کند. به همین دلیل است که با وجود اصرار آنها و انتظار افکار عمومی، اتهامات علیه آنها به محاکم قضائی ارجاع نمی شود. در ادامه نامه آمده است:"شاید به همین دلیل است که اخیرا شاهد بوده ایم که از راه پخش اظهارات بعضی متهمان حوادث اخیر، که در صورت داشتن اعتبار اقرار قانونی، تنها علیه شخص اقرار کننده قابل استناد است، تلاش می شود تا ادعاهای بی سند علیه یکی از امضاء کنندگان این نامه... مستندسازی شود.


يك روز پس از انتشار اين نامه و همزمان با عيد فطر آيت الله خامنه اي طي سخناني به نكوهش پخش اسامي افرادي شد كه در دادگاه حضور ندارند، سخناني كه به عقيده برخي تلاشی برای جلب نظر رئيس مجلس خبرگان رهبری، در آستانه تشکیل جلسه سالانه این مجلس بود. او گفت:" همين جا من اين را هم بگويم: اينكه در دادگاه‏ها - كه در تلويزيون هم پخش ميشد - از قول يك متهمى چيزى راجع به يك كس ديگرى گفته ميشود، من اين را بگويم كه اين، شرعاً حجيت ندارد."


اگر چه نمی توان انتظار داشت سخنان آيت الله خامنه اي پاياني بر بحث های درونی محافظه کاران در مورد نحوه استفاده از "اعترافات" زندانیان باشد، اما ظاهرا افرادي از اين جبهه در پي يافتن مقصري براي آنچه كه تاكنون در دادگاهها رخ داده است مي‌گردند تا از اين طريق خود و زير مجموعه تحت هدايت خود را مبرا معرفي كنند.


روز گذشته محمد جواد منتظري رئیس دیوان عدالت اداری پخش اسامی افراد بدون این‌که اتهامی علیه شان ثابت شده باشد را خلاف موازین قانونی و شرعی دانست و در خصوص جبران آنچه تاکنون در جریان دادگاه‌ها خلاف موازین شرعی و قانونی رخ داده است، اظهار کرد:"جبران این موضوع ربطی به قوه قضاییه ندارد زیرا مسوولیت پخش اسامی افراد با قوه قضاییه نبوده است. قوه قضاییه دادگاه را علنی اعلام می‌کند و باید مراحل قانونی مربوط به آن رعایت شود."


وی اظهار داشت: " اساسا پخش جریانات دادگاه به عهده قوه قضاییه نبوده است بلکه این مساله به سازمان صدا و سیما مربوط بوده که قطعا فیلترهایی هم در این زمینه باید به کار گیرد".