بــا تــــلا ق گــنـــاه

روزقدس با تمام بیم وامیدش گذشت .
بیم ابهام حوادث غیرمنتطره وامید به نزدیک شدن طلوع آفتاب فردا ،
چشم تا کارمی کرد ، عظمت وشکوه بود که افتخاری بزرگ به ارمغان آورد .
اما در این تابلوی زیبا ، صحنه های بسیار اندوه بارودلخراش هم ملاحظه می شد ، صحنه هایی باورنکردنی وشرم آور برای ما و مدیران این نظام ، این چه مدیریتی است که به منصه ظهور گذاشته اید ، لازم است بابت آن به یکدیگرمدال افتخاربدهید که کشوررا به سوی برادر کشی می برید !

جامعه را به نقطه ای هدایت کردید که یک ملت با خودش به طور خصمانه رودر روقرار گیرد ! این تدبیر درتوان هیچ کس جز، معجزه هزاره ء سوم نبود !
در معجزه بودنش شکی نیست ، بر منکرش صلوات ،
که همه با چشم خود اژدها شدن او را دیدیم ، اما نه درجهت اثبات حق ، بلکه برای بلعیدن وبه آتش کشیدن دست آوردهای این ملت بزرگ ! واخلاق را زودتر از همه چیز به آتش کشید .

تکیه کلام رهبر انقلاب در دهه اول « همه با هم با وحدت کلمه » بود .
تکیه کلام رهبر در دهه دو وسوم « دشمن » بود .

آنقدردر پی دشمن گشتید تا اینکه ملت خود را دو شقه کردید ، دو شقه نامساوی ، یکی پرتعداد وبی اسلحه ودومی پراسلحه وکم تعداد ، اینها را دشمن هم کردید تا بی دشمن نمانده باشیم !

یک ملت ، در روز قدس به هم دیگر ناسزا گفتند و در ناباوری دیده می شد گاهی دست به گریبان می شدند اما سبزها بنا نداشتن که آرامش به هم بخورد ، فریاد های مرگ بر ، مرگ بر ، در شهر پیچید ، مقابل هم قرار گرفتند و کوبنده مرگ بر منافق سرمی دادند و در جواب، مرگ بر جیره خوارمزدوررادریافت کردند ،این تلخ ترین صحنهءآن روزبود .

ای کاش یک نفر با سواد تراز من برای آنها توضیح می داد که در فرهنگ لغت ، منافق ، دورو معناشده است ،آن کس که ظاهرش خلاف با طنش باشد ، کسی که اظهار دوستی کند ودر باطن دشمنی کند !
این ملت ظاهر خود را پنهان کرده است ؟!
شما بهتراست بگوئید مرگ بر مخالف ، نه مرگ برمنافق ، چون این ملت مخالفت خود را نه پنهانی بلکه به روشنی روز ، زیر ضربات با توم وشکنجه فریاد می زند وظاهر وباطنش یکی است ، مگر آن موارد خاص که زیر آوار شکنجه ها ، ستونهای استواریشان خورد شد .

در گذشته ای نه چندان دور اخلاق در بین ما جایگاهی داشت وبزرگان د ین ، علاوه برسیاست توصیه های دقیق اخلاقی هم داشتند ! یکی ازآن سفارشات ظریف اخلاقی ، احتیاط در پرسش از دیگران بود وآن اینکه مراقب باشید سوال وکنجکاوی خود را به گونه ای طرح نکنید که فرد مقابل برای پاسخ گویی درتنگنا ومعذوریت قرار گیرد وناخواسته وادار به دروغ گویی شود ، در این صورت شما باعث گناه او خواهید بود !

قرار بود جامعه دینی ما با این ظرافتها ، مدینه ای از نوع فاضله بنا کند ،
دریغ و صد دریغ که امروز دراعتراف گیری ها ی شرم آوربا چه ترفندهاو جودت نظر هایی ، مخالفان خود ودگر اندیشان را واداربه اعتراف دروغ وتکرار عقاید تحمیلی حاکمان می کنند که آخرین سکانس پخش شده آن عجیبترین آنها بود .

د رآن محکمه جهل آلود ، اینترنت ( دامة خدماته ) متهم ردیف اول شناخته شد !

آگاهی این مردم را با حاکمیت خود ، اجتماع نقیضین یافته اند !هرروزروشی تازه برای
بی خبر نگهداشتن مردم بکار می گیرند .روزنامه ، sms ، اینترنت ...همه را بی خاصیت کردند.

چه رحمی خداوند بر حافظ شیرازی کرده است که اونیز گفته بود : ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی

ویا مولوی عزیز که فرموده است :

جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون

گر امروزچشم بر جهان گشوده بودند ، سروکارشان با قاضی صلواتی فتاده بود ند !!

در این دیار که صداوسیما ی آن به وادی کذب کوچ کرده است و روزنامه ها به دیار باقی تبعید گشته اند ، اینتر نت وماهواره هم گناه کبیره است ، اصولا" مردم در خواب زیــبـا تـرو قـابل
پذیرش ترند !!

ماهوارهء پراز پارازیت واینتر نت بی نفس که همچون حمار، اطلاعات را به پشت خود گذاشته وباید از کوه وکمر آفاق عبور دهد تا به ما برساند ، آنچنان پرخطرگشته که باید به محاکمه کشیده شود .
امواج اذن ورود به کشور ما را ندارند ، سعی بسیار کردند تا جلوی ورود آن را بگیرند اما نشد ، حال مردم را زندان می برند وشکنجه می دهند واعتراف می گیرند که امواج آمد ، شما چرا دریافت کردید !

احتمالا" به زودی زود در پرده های بعدی ، محاکمه ابرها وبادها را هم خواهیم داشت ، چون از این سو وآن سوی مرزها بدون ویزا ، به داخل کشورنفوذ می کنند ، این جرم نا بخشودنی سالهاست که توسط اداره هواشناسی کشف ومحکومیت آنها محرز است ،تحرکات مشکوک پرندگان مهاجر نیز ازنظر آنها دورنمی مانند !
وای بر من ومثل من که هوا واکسیژن مصرفی مان نیز یک جوری وصل به هوای خارج از کشوراست !!

ای کاش مدیران ارشد وبخصوص مدیران صدا وسیما ، بلاهت خود را کنار می گذاشتند و
نهی از منکر یک ملت را باعث تضعیف نظام نمی دانستند . احتمالا" درک آن مشکل است که بفهمند این شعبده بازهای خبری،اعتمادی بین ملت وشما نگذاشته است، افت وریزش بینند گان شما برایتان هیچ معنائی ندارد ؟
با آن همه دوربین و لنزهای قوی، چشمتان قادر به دیدن میلیونها انسان سبز نیست؟ شاید سیاهی دلتان سد بینایی شد است! امروز دیگر اعتبار صدق کلام شما در مرز صفرقرار گرفته است .

مدیران دلسوزاین نظام ، جهل را زیبندهء این ملت دانسته تا عبید شان سازند وبرکارشان قفلها اندازند .

روزگاری که سرعت گردش اطلاعات در جهان ، سرعت نور را پشت سر گذاشته ، ما اندرخم اولین کوچه اسیریم ، دانستن یا ندانستن ،مسئله ما این شده است .

گــرکه واپس ماند ه ایم از غافله کاروان رفته است وما برخـزیــلـه
جـرم واپس مانـد گی درمانـد گی در پس درمـاند گی وابستگی است

فـــکــروانــدیــشــه انسان برای او، درست مثل چــتــر نــجــات است، برا ی یک چــتــربــــاز ، بدون فکر،رسـتــگــاری برای بشر میسر نیست ، اما تنها یک شرط دارد وآن این است که بـــــــــــــــاز شــــــود ، قفل بر اندیشه ها بهر چیست ؟
متأ سفانه رهبر این جامعه در ذهن خود زندگی می کند ونه با ذهنش، خودرا به اندازه کافی عاقل وحتی سهمیه عقل خود را بیش از جهانیان یافته است واین خود بزرگ بینی ، سرعت دوری از خدا راصد چندان می کند و این شد که روزهای سیاه وتلخ را به کام جامعه ریخت.

پیر شجاع ، کروبی عزیز،از ظلمی که براین مردم در سیاه چالهای این نظام رفته بود واز حقوق پای مال شده این مردم فریاد برآورد ، پس به جرم باخبری ، تهدید به زندان ومحاکمه می شود ، شاهدان ظلم ساکت وسرکوب و اخبار واطلاعت مربوط به آن تجاوزات ربوده
می شود .

فرض را براین می گذاریم که کروبی را زندانی و جنایات را انکار و خونها را پاک کردید ، با اثر انگشت خود که بر قلب مادران وپدران داغداربه جا گذاشته اید چه خواهید کرد،آه واشک مظلومان را چگونه سرکوب خواهید کرد ! ؟

مسیری که این حکومت را به این پرتگاه رساند از آن نقطه ای آغاز شد که نهاد های قانونی
بی خاصیت وفارق از مسئولیت شدند وفقط یک فرمان بود که در کشور نافذ ماند .

در این حوادث تلخی که طی این سالها وبخصوص این چند ما ه شاهد بودیم ، همه ما رهبر
را مسئول می دانیم ، صد البته که ایشان در ادامه قدرت مطلقه ، مسئولیت مطلقه نیز دارند اماکشور ما در رأس این مقام ، مجلس خبرگان رهبری رانیز داشته است ، نهادی ناظر وآمر بر ولایت فقیه ، قرار برآن بود که عالمانی پارسا وشجاع با تیزبینی ، عملکرد رهبر را زیر نظر نقادانه خود بکشند ، تا مبادا لغزشی د رعملکرد ایشان ایجاد شود ! وهدایت جامعه از مسیر صحیح خارج شود واز این چند ده نفر لا اقل یک نفر ، درآغازینترین نقطه انحراف ، آن را مانع گردد !

آیا طی این بیست سا ل هیچ انحرافی دیده نشد؟ هیچ تذکری لازم نبود ؟ تک تک این نمایندگان نسبت به ظلمی که در این سالها به مردم رفت ، مسئولند .
این وقایع برای قانون گذاران اولیه ، قابل پیش بینی و همچنین قابل پیشگیری بوده است که چنین نهادی را در قانون اساسی طرح کرده اند .

به استناد قرآن ودیگر کتب آسمانی ، جائزالخطا بودن انسان از آدم وحوا شروع وتا همیشه با انسان است ، خلاصی از آن به راحتی ممکن نیست ومراقبه دائمی بدون غفلت می طلبد . تنها استثنائاتی که در بین بشر ذکر شده است ، دررابطه با آن انسانهایی است که در حصار وحی الهی قرار گرفته بودند که خداوند فرموده ، خود محافظ امانتی است که به دست اوسپرده ، درنتیجه او را نیزاز خطا حفظ می کند و به استناد قرآن با ختم نبوت ، بعد از پیامبر وائمه طاهرین ، دیگر هیچ انسانی در آن دایره استثنائات قرار نخواهد گرفت .

انسان جائزالخطایی که در حد نامحدود قدرت ، کاموروخود کامه است و از ثروتی که فعلا" بی کران وبی محاسب است ، کامیاب و ازلشگر خوش رکاب بهره مند، وهمچنین از مدح مداحان خوش نوا وتأئید دست بوسان خوش خیم ، کامرواگشته است ؛ به گواهی تاریخ ،بی شک ، به خطر ناکترین نقطه پرتگاه رسیده است .

این خداوند گاروخدیو ، خودرا در بد خسرانی محصور کرده است .
اژدهای منجمد نفس را د ر آفتاب سوزان ثروت و قدرت ، پهن کرده است ، هر چند که جامع الشرایط و اعلم عالمان وعادل عادلان .... القابش دهند .
مهارنفس ازکف رفته است ، اینجا دقیقا" همان نقطه ای ست که باید با سرعت وقدرت ازآن می گریخت ! کلاه و زره به تن می کرد ، از قدرت وثروت حذ ر می نمود ، خواستش ، نخواستن می شد ، نه همه را با هم از آنِ ِ خود خواستن !
مدام ، دشمن از بین دوستان جستن و چشم بر دشمن درون سینه بستن !

قانون اساسی ما ، وجود مجلس خبرگان را مانع این خطرخواسته بود وآن را سری بر سر قدرت ، جهت مهار قدرت نهاده بود .
آیا دراین بیست سال با این همه حوادث مهیب ودلخراش ، هیچ نکته ای جهت تذکریافت نشد ؟ !
آیا از نعمت بینایی بی بهره اید ؟! یا عزم بر ندیدن داشته اید !چشم بر خطر بستید وآن را به خطرناکترین شرایط رساندید!

این بی اثری وبی ثمری مجلس خبرگان ، بزرگترین خسارت وضربه را بر نظام زد ه است ، که البته این خنثی بودن نها دها در کشورما ، دست آورد شورای نگهبانی است که آن نیز ازانتخاب رهبر سرچشمه گرفته است .
محصول بدست آمده وحوادث تلخ ودستهای آلود ه به خون مردم ، حاصل بیست سال حکمرانی بی ناظر است !
ناظران عملکرد رهبر، هر ازچند گاهی دوزانودر مقابل رهبر می نشستند ونصایح ایشان را با گوش جان می شنیدند ! آیا نباید این شرایط برعکس می بود؟

این تواضع وقبول بی اختیاری خبرگان ، مانع شد تا بپرسند :

دامنه این حکم حکومتی شما مرز ندارد ؟
چرا قانون مطبوعات رامانع شدید ، مطبوعاتی که چشم ناظر جامعه است چرا کورمیکنید ؟
چرا سالها دیکتاتوری عادل را برازنده خود دانستید ودر نهایت از عدالت آن نیز فاکتورگرفتید ؟ چرا ملت را محدود به سپاه وبسیج می بینید ؟
چرا تک صدایی وحاکمیت یک دست را برای کشور انتخاب کردید ؟
چرا خودرا قانون می دانید ؟
چرا قانون را بی اثر کرده اید ؟
چرا مجلس را بی ثمرکرده اید ؟
چرا از بیدادگاه های قوه قضایی بی خبرید ؟
چرا زندانهایی که قرار بود دانشگاه شود شکنجه گاه شد ودانشجوی دانشگاه، زندانی ؟
چرا تاب نقد مخالف را ندارید ودر مدح وثنا غوطه ورید ؟
چرا خودرا علی ومخالفان خود را خوارج می بینید ؟
نسبت شما با علی در چیست ؟
چرا به فکر بینایی خود نیستید ! سیل مخالفان خود را نمی بینید ؟.
چرا ؟
چرا؟
چرا؟

وظیفه خبرگان گرفتن پاسخ این چراها بود تا رضایت این ملت ودر نتیجه رضای خداوند را کسب کنند .
قانون ، مهارقدرت را در اختیار این نهاد گذاشته است ، اگر این اختیار را به خود رهبر پیشکش نکرده بودید ،
- امروز جامعه در آتش گداخته نبود .
- مسیری ستم هموار و مردم درشراره های بیداد نمی سوختند .
- مأمورمعذور درحنظل گناه فرو و قیامت شرمناک برایش رقم نخورده بود .

هر یک از این پرسشهای بی پاسخ ، بوته خار کوچکی بود برسر راه رهبر واین ملت ، این خبرگان هیچگاه درصدد ریشه کنی آن گام برنداشتند ، آن بوته نیز در غفلت آنان قد کشید وبه درخت تنومندی بدل گشت ، خارها ی آن درخت برچهره ملت زخم وخون انداخته است و زخم آن بر چهره رهبراستـتار می شود !

بردست خود کوفتن ولب گزیدن دیراست .
آن انحراف آغازین رانادیده گرفتید ، این بار تا ثریا نرفت ، بلکه تا ژرفترین عمق قهقرا ، سقوط کرد ، همانجاکه من آن را بــا تـــلا ق گــنــاه می بینم .
نیروی تحت امررهبری ، گروه گروه با شست وشوی کامل مغزی ، فرمان بی تأمل اجرا
می کنند ومقـلدان ذوب در ولایت ، جنایت وتجاوزوهر کاری که بدتر از آن نباشد رامخلصانه بجا می آورند .
دروغ اول با جنایت همراه شد ، دروغهای بعد برا ی پوشش آن بکار گرفته شد ، مجری وکارمند صدا وسیما مجبور به ادامه آن گشت ، این روند تا کجا مردم را گناهکار می کند ! ؟

باتلاق گناه ، غرقاب قربانیان کثیری در شرنگ وگندآب خود گشته است ، نجات از آن ، قربانی فزون تر می طلبد !

پذیرش مسئولیت بی اختیار، ازخبرگان سلب مسئولیت نمی کند ، بلکه گناه غصب آن جایگاه را نیز درپی دارد ، گناه عدم تعهد به جایگاهی که آ ن را اشغال کرده اید .
ای کاش غم نان وبیم جان نبود و به خود علی بینان ، توصیه می کردید ، خود علی بینی کمتر کنند واین جامعه را در توهم خود به نابودی نکشند .

از بزرگترین تا ریزترین وذره ذره مظلمه ای که در این کشورهرروز در جریان است ،اثروسهم هرکس به تفکیک ازفرمانده ، مجری ، وکیل بی دادگر ، قاضی مظلوم کش ، ناظر مزدور ، حسا بدارغامض .... همه وهمه در نزد خداوند ثبت ومحفوظ است .

« لا یمکن الفرار من حکومتک »

معصومه ب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر