پنجشنبه شب، فریاد الله اکبر بر پشت بامها
امشب (پنجشنبه) قرار است احمدینژاد به اصطلاح گفتوگوی تلویزیونی با مردم داشته باشد. در همین حال گروهی از فعالان اینترنتی نیز از مردم دعوت کردهاند که همزمان با این سخنرانی، مردم بر پشت بامها حاضر شوند و شهرها را از فریاد الله اکبر پر کنند.
تاملی در آخرین گفتههای آیتالله صانعی درباره رسانههای دروغگو
آيتالله يوسف صانعی، از مراجع تقليد منتقد دولت ايران، در يک سخنرانی در شهر گرگان از وضعيت جاری در ايران و آن چه قتل تظاهرکنندگان و شکنجه زندانيان خواند، بهشدت انتقاد کرد و خواستار تحریم «رسانههای دروغگو» شد.
وی در این سخنرانی گفت: «ما موظفيم هر رسانهای که دروغ میگويد، خودمان را به آن وابسته نکنيم.
روزنامهای دروغ میگويد، راديو تلويزيونی دروغ میگويد، روحانی دروغ میگويد، خودمان را به اينها وابسته نکنيم، حداقل به حرفهايشان گوش ندهيم که مبادا تحت تاثير قرار بگيريم.»
رادیوفردا در این باره با احمد قابل، پژوهشگر دین، مصاحبهای کرده است:
آقای قابل! آيتالله صانعی در صحبتهای خود میگويد که توجه به رسانههای دروغگو خلاف قرآن است و بعد آيهای از قرآن را میخواند. اين صحبت چه حکمی پيدا میکند، آيا فتوا است و بر مؤمنان واجب است که به آن عمل کنند؟
شايد منظور آقای صانعی اين است که مسئله جزو مسلميات است و اين مطلب را به شيوه بيان حکم گفتهاند. ولی اثر وضعی که اکنون دارد، بيشتر برای مقلدان ايشان است و بايد به اين مسئله توجه کنند که آقای صانعی راديو و تلويزيون و رسانههای در دست حاکميت را به صورت مصداقی بيان کرده است.
استماع کذب يعنی انسان عمداً کذب را گوش کند و روی آن حساب باز کند. سمع اين است که مثلا ما از جايی رد میشويم و صدايی پخش میشود و به گوش ما میخورد، اما خودمان قصد نداشتيم آن صدا را گوش کنيم.
آن جايی که انسان با قصد و اراده به چيزی گوش میکند استماع میگويند. استماع کذب به طور مطلق حرام است، يعنی اگر انسان بداند کسی دروغ میگويد ولی به حرف او گوش بدهد و بر اساس اين دروغ برنامه زندگی خود را تنظيم کند، اين امر حرام است. همان طور که دروغگويی حرام است، استماع کذب نيز حرام است.
تمام زندگی بشر مبتنی بر اطلاعات و اخباری است که منتشر میشوند. اما اگر يک خبرگزاری دروغگو از آب درآمد، مردم نسبت به خبرهای آن بیاعتنا میشوند و اگر توجه کنند برای اين است که بروند تحقيق کنند.
در آيه قرآن هم دستور آمده اگر فرد فاسقی که مثلاً سابقه دروغگويی و تهمت زدن دارد خبری را نقل کرد، بايد خبر او را بررسی کنيد و بدون بررسی حق نداريد آن را منشأ اثر قرار دهيد.
حقيقت ماجرا اين است که انسان وقتی اين صحنهها را از تلويزيون میبيند و از صدا و سيما، سخنرانها و ائمه جمعه دروغهای مسلم میشنود و حتی رهبری کشور مبتنی بر همين دروغها اظهار نظر میکند، طبيعی است اگر بخواهد اين صحبتها را در زندگی خود منشأ اثر قرار دهد، کار حرامی انجام داده است.
اگر انسان اطمينانی به آنها ندارد و آنها را شامل دروغ میداند، ديگر نمیتواند به حرفها و اخبار آنها اعتماد کند.
آقای قابل! وقتی يکی از مراجع تقليد مانند آقای صانعی توجه به رسانههای دروغ را خلاف قرآن اعلام میکند، تکليف ديگر مجتهدان چه میشود. آيا اين بحث در زمره احکام سلطانی قرار میگيرد که ديگران هم بايد آن را تاييد کنند؟
موردی که آقای صانعی مطرح کرده، در مرحله به گونهای است که بيان حکم از آن استشمام میشود. ولی حقيقت اين است که در اين موارد خاص و جزيی عنوان حکم شايد خيلی صادق نباشد و بيشتر جنبه فتوا دارد. يعنی در يک مورد خاص ايشان میگويد به علم رسيدم که اين رسانه دروغگو است و وقتی اين مسئله ثابت شود همه میدانند که نبايد به دروغگو اعتماد کرد.
ولی اين که ديگران هم از نظر مصداقی به نتيجه رسيده باشند که اين رسانه مطلقاً دروغگو است برای فقهای ديگر جای تأمل دارد و آنها میتوانند بگويند از نظر شرعی برای ما ثابت نشده است.
گرچه برای شخص من هم ثابت شده که اين رسانهها دروغ میگويند و يا برای آيتالله منتظری هم ثابت شده که اينها دروغ میگويند و برای هر کس که ثابت شود حکم همين است.
وی در این سخنرانی گفت: «ما موظفيم هر رسانهای که دروغ میگويد، خودمان را به آن وابسته نکنيم.
روزنامهای دروغ میگويد، راديو تلويزيونی دروغ میگويد، روحانی دروغ میگويد، خودمان را به اينها وابسته نکنيم، حداقل به حرفهايشان گوش ندهيم که مبادا تحت تاثير قرار بگيريم.»
رادیوفردا در این باره با احمد قابل، پژوهشگر دین، مصاحبهای کرده است:
آقای قابل! آيتالله صانعی در صحبتهای خود میگويد که توجه به رسانههای دروغگو خلاف قرآن است و بعد آيهای از قرآن را میخواند. اين صحبت چه حکمی پيدا میکند، آيا فتوا است و بر مؤمنان واجب است که به آن عمل کنند؟
شايد منظور آقای صانعی اين است که مسئله جزو مسلميات است و اين مطلب را به شيوه بيان حکم گفتهاند. ولی اثر وضعی که اکنون دارد، بيشتر برای مقلدان ايشان است و بايد به اين مسئله توجه کنند که آقای صانعی راديو و تلويزيون و رسانههای در دست حاکميت را به صورت مصداقی بيان کرده است.
استماع کذب يعنی انسان عمداً کذب را گوش کند و روی آن حساب باز کند. سمع اين است که مثلا ما از جايی رد میشويم و صدايی پخش میشود و به گوش ما میخورد، اما خودمان قصد نداشتيم آن صدا را گوش کنيم.
آن جايی که انسان با قصد و اراده به چيزی گوش میکند استماع میگويند. استماع کذب به طور مطلق حرام است، يعنی اگر انسان بداند کسی دروغ میگويد ولی به حرف او گوش بدهد و بر اساس اين دروغ برنامه زندگی خود را تنظيم کند، اين امر حرام است. همان طور که دروغگويی حرام است، استماع کذب نيز حرام است.
تمام زندگی بشر مبتنی بر اطلاعات و اخباری است که منتشر میشوند. اما اگر يک خبرگزاری دروغگو از آب درآمد، مردم نسبت به خبرهای آن بیاعتنا میشوند و اگر توجه کنند برای اين است که بروند تحقيق کنند.
در آيه قرآن هم دستور آمده اگر فرد فاسقی که مثلاً سابقه دروغگويی و تهمت زدن دارد خبری را نقل کرد، بايد خبر او را بررسی کنيد و بدون بررسی حق نداريد آن را منشأ اثر قرار دهيد.
حقيقت ماجرا اين است که انسان وقتی اين صحنهها را از تلويزيون میبيند و از صدا و سيما، سخنرانها و ائمه جمعه دروغهای مسلم میشنود و حتی رهبری کشور مبتنی بر همين دروغها اظهار نظر میکند، طبيعی است اگر بخواهد اين صحبتها را در زندگی خود منشأ اثر قرار دهد، کار حرامی انجام داده است.
اگر انسان اطمينانی به آنها ندارد و آنها را شامل دروغ میداند، ديگر نمیتواند به حرفها و اخبار آنها اعتماد کند.
آقای قابل! وقتی يکی از مراجع تقليد مانند آقای صانعی توجه به رسانههای دروغ را خلاف قرآن اعلام میکند، تکليف ديگر مجتهدان چه میشود. آيا اين بحث در زمره احکام سلطانی قرار میگيرد که ديگران هم بايد آن را تاييد کنند؟
موردی که آقای صانعی مطرح کرده، در مرحله به گونهای است که بيان حکم از آن استشمام میشود. ولی حقيقت اين است که در اين موارد خاص و جزيی عنوان حکم شايد خيلی صادق نباشد و بيشتر جنبه فتوا دارد. يعنی در يک مورد خاص ايشان میگويد به علم رسيدم که اين رسانه دروغگو است و وقتی اين مسئله ثابت شود همه میدانند که نبايد به دروغگو اعتماد کرد.
ولی اين که ديگران هم از نظر مصداقی به نتيجه رسيده باشند که اين رسانه مطلقاً دروغگو است برای فقهای ديگر جای تأمل دارد و آنها میتوانند بگويند از نظر شرعی برای ما ثابت نشده است.
گرچه برای شخص من هم ثابت شده که اين رسانهها دروغ میگويند و يا برای آيتالله منتظری هم ثابت شده که اينها دروغ میگويند و برای هر کس که ثابت شود حکم همين است.
حمایت آیت الله بیات از کروبی و هشدار درباره «شکست» نظام
آیت الله اسدالله بیات زنجانی، از مراجع شیعه، حمایت خود را از مهدی کروبی برای احقاق حقوق زندانیان انتخاباتی اعلام کرد و به مسئولان جمهوری اسلامی هشدار داد که جمهوری اسلامی با «ظلم» دوام نخواهد آورد.
به نوشته آیت الله بیات از آنجا مهدی کروبی که «بر وقوع وقایع مذکور» تاکید داشته و میگوید دارای «ادله کافی» است، نباید «با جنجال و هیاهو» و «حذف صورت مساله» با وی برخورد کرد.
مهدی کروبی به تازگی با علنی کردن نامهای که به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، نوشته بود، اعلام کرد طبق اطلاعات دریافتی به برخی از زندانیان انتخاباتی تجاوز شده است، و از رئیس مجلس خبرگان خواست صحت و سقم آن را بررسی کند.
این نامه با واکنش تند رسانههای دولتی و برخی از مقامهای جمهوری اسلامی مواجه شد به طوریکه در نماز جمعه هفته گذشته چند تن از خطیبان جمعه در حملهای شدیداللحن به مهدی کروبی خواهان محاکمه وی شدند.
با افزایش فشارها بر مهدی کروبی روزنامه اعتماد ملی، ارگان حزبی وی نیز از سوی سعید مرتضوی، دادستان تهران، توقیف شد.
آیت الله بیات همچنین با اشاره به موارد ذکر شده در نامه مهدی کروبی مینویسد: «اتفاقاً اگر چنین زخمهایی بر پیکره جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، باید آنقدر خارانده و جراحی شود تا تمام عفونت آن خارج شده و اثری از آن در این پیکره باقی نماند. این امر هم میسر نیست، جز با پیگیری شجاعانه، محرم دانستن مردم و برخود قضایی قاطع.»
آیت الله بیات زنجانی خطاب به نمایندگان مجلس، قضات و روسای قوای مقننه و قضائیه مینویسد:«انتظار از نمایندگان مجلس و عقلای امور این است که پاسدار عدالت و حرمت مردمی باشند که با رای مستقیم و غیرمستقیم آنان بر این مسند تکیه زدهاند. لذا پیگیری دقیق مواردی که در این نامه مطرح شده است و پرهیز از موضعگیریهای سریع و برخاسته از برخی مصالح حکومتی ضروری است چراکه به طور حتم در اسلام، هیچ مصلحتی بالاتر از مصلحت عام مردم و تلاش برای حفظ جان و آبروی آنان وجود ندارد.»
آیت الله بیات زنجانی به مسئولان هشدار میدهد که « ذائقۀ عمومی مردم و به خصوص مؤمنین و متشرّعین و حوزهها» نسبت به جمهوری اسلامی در حال «تغییر» است .این مرجع تقلید در ادامه با پیش کشیدن این پرسشها که «چگونه میتوان این همه تناقض میان مواضع رسمی کمیتۀ تحقیق مجلس، قوۀ قضائیه و نیروی انتظامی که اتفاقا همه آنها هم از رسانههای دولتی جمهوری اسلامی منتشر شدهاند را نادیده گرفت» و « چگونه میشود که روزی وقوع هرگونه اعمال خلاف قانون در یک بازداشتگاه را یکسره نفی کرد و روزی دیگر خبر از تنبیه، تعلیق و مجازات عاملان، بازجویان و قضات مرتبط با اینگونه اعمال را داد؟» در انتقاد از قوه قضاییه مینویسد: «مسلم است که یا مدیریت کلان دستگاه قضایی از آنچه در نهادهای زیرمجموعهاش میگذرد خبر ندارد، یا آنکه به موازات این دستگاه نهادهای غیر رسمی دیگری وجود دارند که آنها هم اختیارات قضایی و تنبیهی دارند.»
این مرجع تقلید که پیش از این نیز در جریان رویدادهای پس از انتخابات نسبت به سرکوب اعتراضهای مردمی از سوی دستگاههای حکومتی اعتراض کرده و خواستار «برائت» از آنها شده بود، تصریح میکند که اگر «جلوی تندرویهای کنونی گرفته نشود» و به «شخصیتهای اصیل و انقلابی» بیحرمتی شود، آتش آن «بسیاری از عناصر مومن و انقلابی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب» را فرا خواهد گرفت که آن روز به نوشته وی «روز شکست جمهوری اسلامی است.»
به نوشته آیت الله بیات از آنجا مهدی کروبی که «بر وقوع وقایع مذکور» تاکید داشته و میگوید دارای «ادله کافی» است، نباید «با جنجال و هیاهو» و «حذف صورت مساله» با وی برخورد کرد.
مهدی کروبی به تازگی با علنی کردن نامهای که به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، نوشته بود، اعلام کرد طبق اطلاعات دریافتی به برخی از زندانیان انتخاباتی تجاوز شده است، و از رئیس مجلس خبرگان خواست صحت و سقم آن را بررسی کند.
این نامه با واکنش تند رسانههای دولتی و برخی از مقامهای جمهوری اسلامی مواجه شد به طوریکه در نماز جمعه هفته گذشته چند تن از خطیبان جمعه در حملهای شدیداللحن به مهدی کروبی خواهان محاکمه وی شدند.
با افزایش فشارها بر مهدی کروبی روزنامه اعتماد ملی، ارگان حزبی وی نیز از سوی سعید مرتضوی، دادستان تهران، توقیف شد.
آیت الله بیات همچنین با اشاره به موارد ذکر شده در نامه مهدی کروبی مینویسد: «اتفاقاً اگر چنین زخمهایی بر پیکره جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، باید آنقدر خارانده و جراحی شود تا تمام عفونت آن خارج شده و اثری از آن در این پیکره باقی نماند. این امر هم میسر نیست، جز با پیگیری شجاعانه، محرم دانستن مردم و برخود قضایی قاطع.»
آیت الله بیات زنجانی خطاب به نمایندگان مجلس، قضات و روسای قوای مقننه و قضائیه مینویسد:«انتظار از نمایندگان مجلس و عقلای امور این است که پاسدار عدالت و حرمت مردمی باشند که با رای مستقیم و غیرمستقیم آنان بر این مسند تکیه زدهاند. لذا پیگیری دقیق مواردی که در این نامه مطرح شده است و پرهیز از موضعگیریهای سریع و برخاسته از برخی مصالح حکومتی ضروری است چراکه به طور حتم در اسلام، هیچ مصلحتی بالاتر از مصلحت عام مردم و تلاش برای حفظ جان و آبروی آنان وجود ندارد.»
آیت الله بیات زنجانی به مسئولان هشدار میدهد که « ذائقۀ عمومی مردم و به خصوص مؤمنین و متشرّعین و حوزهها» نسبت به جمهوری اسلامی در حال «تغییر» است .این مرجع تقلید در ادامه با پیش کشیدن این پرسشها که «چگونه میتوان این همه تناقض میان مواضع رسمی کمیتۀ تحقیق مجلس، قوۀ قضائیه و نیروی انتظامی که اتفاقا همه آنها هم از رسانههای دولتی جمهوری اسلامی منتشر شدهاند را نادیده گرفت» و « چگونه میشود که روزی وقوع هرگونه اعمال خلاف قانون در یک بازداشتگاه را یکسره نفی کرد و روزی دیگر خبر از تنبیه، تعلیق و مجازات عاملان، بازجویان و قضات مرتبط با اینگونه اعمال را داد؟» در انتقاد از قوه قضاییه مینویسد: «مسلم است که یا مدیریت کلان دستگاه قضایی از آنچه در نهادهای زیرمجموعهاش میگذرد خبر ندارد، یا آنکه به موازات این دستگاه نهادهای غیر رسمی دیگری وجود دارند که آنها هم اختیارات قضایی و تنبیهی دارند.»
این مرجع تقلید که پیش از این نیز در جریان رویدادهای پس از انتخابات نسبت به سرکوب اعتراضهای مردمی از سوی دستگاههای حکومتی اعتراض کرده و خواستار «برائت» از آنها شده بود، تصریح میکند که اگر «جلوی تندرویهای کنونی گرفته نشود» و به «شخصیتهای اصیل و انقلابی» بیحرمتی شود، آتش آن «بسیاری از عناصر مومن و انقلابی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب» را فرا خواهد گرفت که آن روز به نوشته وی «روز شکست جمهوری اسلامی است.»
کروبی: حاضرم مستندات ارائه کنم
سحام نیوز: مهدی کروبی در نامهای خطاب به رئیس مجلس شورای اسلامی از ایشان خواست تا جلسهای با حضور سران سه قوه و مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری و دادستان کل کشورتشکیل دهد تا ایشان مستندات خود را مورد شکنجه و آزار جنسی بازداشت شدگان را ارائه دهد.
مهدی کروبی اهانتها، تهمتها و دروغ پراکنیها را شنید و حملات را به جان خرید ولی از پای ننشست و همان گونه که گفته بود ایستاده و خواهد ایستاد. متن کامل نامه کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی خطاب به علی لاریجانی ریاست مجلس شورای اسلامی با این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم مجلس شورای اسلامی
جناب آقای لاریجانی
سلام علیکم، چنان که استحضار دارید در انتخابات دهمین دور ریاست جمهوری اسلامی ایران با حضور کم سابقه و شکوهمند مردم حماسه جاودانهای آفریده شد که در صورت تدبیر صحیح مسئولین امر میتوانست سرمایه پایان ناپذیری برای نظام جمهوری اسلامی ایران باشد و مضافاً برای تامین مشروعیت سیاسی نظام جایگاه جهانی استورای را برای آن تدارک نماید. متاسفانه با سوء تدبیر مسئولین مربوطه و برخورد خشن با راهپیمایهای آرام میلیونی مردم و ضرب و جرح گروه کثیری از آنان و قتل برخی و حبس و زندان گروه دیگری و تحمیل برچسب نادرست انقلاب مخملی بر حرکت اعتراضی آرام مردم، یک دودستگی عمیق در سطح ملی به وجود آمد که جای بسی تاسف است.
از فردای روز 22 خرداد تا کنون اینجانب با موضعگیریها و صدور بیانیهها و نامههای متعدد خطاب به مردم و شماری از مقامات از رئیس قوه قضاییه گرفته تا وزیر اطلاعات و دیگران بر این صدد بودم ضمن کمک به شفاف سازی قضایا در رابطه با انتخابات و دفاع از حقوق مردم به رفع کدورت و ایجاد انسجام و تفاهم ملی کمک نمایم متاسفانه چندان پاسخ مناسبی دریافت ننمودهام و مسئولین انتظامی و شبه نظامی و امنیتی کشور هر روز بر سخت گیریها و عدم تفاهم خود پافشاری نمودهاند.
تا اینکه در اواخر گزارشهای مستندی دریافت نمودم دال بر اینکه مضافاً بر آزار بدنی و جسمی، زندانیان مورد آزار جنسی نیز واقع شدهاند. و آن را در نامهای خطاب به ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام منتقل نموده و از ایشان خواستم با توجه به نفوذی که در مجموع حاکمیت دارند به صورت دقیق به بررسی این موضوع بپردازند تا اگر چنین خطای نابخشودنی انجام گرفته به شناسایی و مجازات قانونی آمرین و مباشرین جرم پرداخته شود و اگر واقعیت ندارد همه ما بالاتفاق به افکار عمومی اعلام نمائیم که چنین چیزی وجود نداشته است تا دامن پاک همه مسئولان و نظام جمهوری اسلامی از این تهمت مبرا شود.
لیکن متاسفانه آنان که فضای کشور را همیشه آشفته میطلبند نه تنها به بررسی عادلانه و بیطرفانه این مسئله تن در ندادند بلکه آن را مایه هجمه دیگران بر اینجانب قرار داده و اذهان را مشوش ساختند. و از اینجا معلوم شد که چیزهایی وجود دارد که اینان میخواهند با این هیاهو آن را مخفی نگه دارند.
در این میان از تریبون مقدس نمازهای جمعه به هجو و هتک حرمتهایی نسبت به من پرداخته و پرده دری ها نمودند که از ساحت یک مسلمان ساده و معمولی به دور است تا چه رسد به خطیبان نماز جمعه. در این بین علیالخصوص خطیب جمعه تهران پا را فراتر از حریم شرع و قانونی گذاشت. و رسانه ملی به گونهای دیگر به تشویش اذهان پرداخته که بدینواسطه مردم و من کاملاً مظلوم واقع شدیم. بنابراین با توجه به اینکه طبق فرمایش حضرت امام راحل (ره) "مجلس در راس امور است" و در واقع خانه ملت میباشد و با توجه به اینکه شما به بسیاری از مسائل واقفید از شما تقاضا دارم جلسهای تشکیل بدهید متشکل از سران سه قوه و ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان و با حضور دادستان کل کشور جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دری (با تو به اینکه ریاست محترم قبلی قوه قضاییه ایشان را مسئول ارتباط با اینجانب نموده بودند) و اگر مصلحت دانستید نمایندهای از کمیته حقیقت یاب مجلس محترم نیز تعیین نمایید تا در حضور آنان بنده مطالب و مستندات خودم را حضوراً راجع به موضوع آزار جنسی در برخی از بازداشتگاهها به عرض برسانم.
تا با استماع مطلب مستند من توسط عزیزان مسئول معلوم شود آیا من به هتک حرمت و آبروریزی نظام اسلامی پرداختهام یا آنان که از تریبون مقدس نماز جمعه مسئولین قضایی و امنیتی را به برخورد بیرحمانه نسبت به مردم معترض فرا میخوانند، همان نماز جمعهای که حضرت امام راحل قدس سره فقیه و زاهد وارستهای همچون ابوذر زمان مرحوم آیت الله طالقانی را بر امامت آن گذاشتند، مردی که مبارزات ضد ظلم خود را در برابر رضاخان پهلوی شروع نموده و با رنج و مرارت تمام در دوران 37 ساله پسرش محمد رضا ادامه داد. منتظر اقدام مصلحانه و سریع آن جناب هستم.
والسلام علیکم و علی من اتبع الهدی
مهدی کروبی
٢٨/٥/١٣٨٨
مهدی کروبی اهانتها، تهمتها و دروغ پراکنیها را شنید و حملات را به جان خرید ولی از پای ننشست و همان گونه که گفته بود ایستاده و خواهد ایستاد. متن کامل نامه کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی خطاب به علی لاریجانی ریاست مجلس شورای اسلامی با این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم مجلس شورای اسلامی
جناب آقای لاریجانی
سلام علیکم، چنان که استحضار دارید در انتخابات دهمین دور ریاست جمهوری اسلامی ایران با حضور کم سابقه و شکوهمند مردم حماسه جاودانهای آفریده شد که در صورت تدبیر صحیح مسئولین امر میتوانست سرمایه پایان ناپذیری برای نظام جمهوری اسلامی ایران باشد و مضافاً برای تامین مشروعیت سیاسی نظام جایگاه جهانی استورای را برای آن تدارک نماید. متاسفانه با سوء تدبیر مسئولین مربوطه و برخورد خشن با راهپیمایهای آرام میلیونی مردم و ضرب و جرح گروه کثیری از آنان و قتل برخی و حبس و زندان گروه دیگری و تحمیل برچسب نادرست انقلاب مخملی بر حرکت اعتراضی آرام مردم، یک دودستگی عمیق در سطح ملی به وجود آمد که جای بسی تاسف است.
از فردای روز 22 خرداد تا کنون اینجانب با موضعگیریها و صدور بیانیهها و نامههای متعدد خطاب به مردم و شماری از مقامات از رئیس قوه قضاییه گرفته تا وزیر اطلاعات و دیگران بر این صدد بودم ضمن کمک به شفاف سازی قضایا در رابطه با انتخابات و دفاع از حقوق مردم به رفع کدورت و ایجاد انسجام و تفاهم ملی کمک نمایم متاسفانه چندان پاسخ مناسبی دریافت ننمودهام و مسئولین انتظامی و شبه نظامی و امنیتی کشور هر روز بر سخت گیریها و عدم تفاهم خود پافشاری نمودهاند.
تا اینکه در اواخر گزارشهای مستندی دریافت نمودم دال بر اینکه مضافاً بر آزار بدنی و جسمی، زندانیان مورد آزار جنسی نیز واقع شدهاند. و آن را در نامهای خطاب به ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام منتقل نموده و از ایشان خواستم با توجه به نفوذی که در مجموع حاکمیت دارند به صورت دقیق به بررسی این موضوع بپردازند تا اگر چنین خطای نابخشودنی انجام گرفته به شناسایی و مجازات قانونی آمرین و مباشرین جرم پرداخته شود و اگر واقعیت ندارد همه ما بالاتفاق به افکار عمومی اعلام نمائیم که چنین چیزی وجود نداشته است تا دامن پاک همه مسئولان و نظام جمهوری اسلامی از این تهمت مبرا شود.
لیکن متاسفانه آنان که فضای کشور را همیشه آشفته میطلبند نه تنها به بررسی عادلانه و بیطرفانه این مسئله تن در ندادند بلکه آن را مایه هجمه دیگران بر اینجانب قرار داده و اذهان را مشوش ساختند. و از اینجا معلوم شد که چیزهایی وجود دارد که اینان میخواهند با این هیاهو آن را مخفی نگه دارند.
در این میان از تریبون مقدس نمازهای جمعه به هجو و هتک حرمتهایی نسبت به من پرداخته و پرده دری ها نمودند که از ساحت یک مسلمان ساده و معمولی به دور است تا چه رسد به خطیبان نماز جمعه. در این بین علیالخصوص خطیب جمعه تهران پا را فراتر از حریم شرع و قانونی گذاشت. و رسانه ملی به گونهای دیگر به تشویش اذهان پرداخته که بدینواسطه مردم و من کاملاً مظلوم واقع شدیم. بنابراین با توجه به اینکه طبق فرمایش حضرت امام راحل (ره) "مجلس در راس امور است" و در واقع خانه ملت میباشد و با توجه به اینکه شما به بسیاری از مسائل واقفید از شما تقاضا دارم جلسهای تشکیل بدهید متشکل از سران سه قوه و ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان و با حضور دادستان کل کشور جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دری (با تو به اینکه ریاست محترم قبلی قوه قضاییه ایشان را مسئول ارتباط با اینجانب نموده بودند) و اگر مصلحت دانستید نمایندهای از کمیته حقیقت یاب مجلس محترم نیز تعیین نمایید تا در حضور آنان بنده مطالب و مستندات خودم را حضوراً راجع به موضوع آزار جنسی در برخی از بازداشتگاهها به عرض برسانم.
تا با استماع مطلب مستند من توسط عزیزان مسئول معلوم شود آیا من به هتک حرمت و آبروریزی نظام اسلامی پرداختهام یا آنان که از تریبون مقدس نماز جمعه مسئولین قضایی و امنیتی را به برخورد بیرحمانه نسبت به مردم معترض فرا میخوانند، همان نماز جمعهای که حضرت امام راحل قدس سره فقیه و زاهد وارستهای همچون ابوذر زمان مرحوم آیت الله طالقانی را بر امامت آن گذاشتند، مردی که مبارزات ضد ظلم خود را در برابر رضاخان پهلوی شروع نموده و با رنج و مرارت تمام در دوران 37 ساله پسرش محمد رضا ادامه داد. منتظر اقدام مصلحانه و سریع آن جناب هستم.
والسلام علیکم و علی من اتبع الهدی
مهدی کروبی
٢٨/٥/١٣٨٨
تهدید احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب از سوی وزارت کشور
شبکه جنبش راه سبز(جرس): در حالی که برخی از اعضای ارشد دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب همچنن در بازداشتگاه های مخفی و اعلام نشده در بازداشت به سر می برند، جناح حامی کوتای انتخاباتی در مجلس و دولت به اعمال فشار و تهدید این دو حزب رو آورده است.
از جمله این فشارها اخطار مدیر کل سیاسی وزارت کشور به دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب است.محمود عباسزاده مشکینی که همزمان با مدیرکلی سیاسی،دبیری کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور را نیز بر عهده دارد،گفت که « در جلسه اخیر این کمیسیون مجموعه عملکرد و بیانیهها و مواضع سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت ایران اسلامی مورد بررسی قرار گرفت و برخی از آنها مصداق تعدادی از بندهای ماده 16 قانون فعالیت احزاب تشخیص داده شد و مقرر شد براساس بند 2 ماده 17 قانون موصوف به این تشکلها اخطار داده شود.»
وی بخشی از مصادیق ماده 16 قانون فعالیت احزاب را بر شمرد و گفت که « ارتکاب افعالی که بهنقض استقلال کشور منجر شود»،«هر نوع ارتباط، مبادله اطلاعات، تبانی و مواضعه با سفارتخانهها، نمایندگیها، ارگانهای دولتی و احزاب کشورهای خارجی در هر سطح و به هر صورت که به آزادی، استقلال، وحدت ملی و مصالح جمهوری اسلامی باشد» از این موارد عنوان کرد و گفت که«دریافت هرگونه کمک مالی و تدارکاتی از بیگانگان»،« نقض آزادیهای مشروع دیگران»،«ایراد تهمت، افترا و شایعهپراکنی»،«نقض وحدت ملی و ارتکاب اعمالی چون طرحریزی برای تجزیه کشور»،« تلاش برای ایجاد و تشدید اختلاف میان صفوف ملت»،« نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی»،« اختفا و نگهداری و حمل اسلحه و مهمات غیرمجاز» از دیگر موارد ممنوع در ماده 16 قانون فعالیت احزاب است.
مدیرکل سیاسی وزارت کشور اشاره ای نکرد که این موارد چه ربطی به دو حزب اصلاح طلب مشارکت و مجاهدین انقلاب دارد.
از سوی دیگر فولادگر از حامیان جناح حاکم به خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران با اشاره به تشکیلات راه سبز امید از سوی میر حسین موسوی احزاب سیاسی را تهدید کرد که «در صورت عضویت در این جبهه طبق ماده 16 كميسيون 10 احزاب، اين كمسيون به احزابي كه قصد دارند زير مجموعه جبهه سياسي موسوي شوند، تذكر، اخطار كتبي داده و در نهايت مجوز آنها را توقيف خواهد كرد.»
وی همچنین ادعا کرد که میرحسین موسوی نیز باید برای ادامه فعالیت سیاسی برای دریافت مجوز اقدام کند و البته افزود که موسوی«در مرحله اول اظهارات گذشته خود را مبني بر عدم مشروعيت دولت دهم پس بگيرد و مشروعيت دولت را بپذیرد.»
پیشتر در هفته اول تیرماه و در پی اعتراض گسترده مردم و احزاب اصلاح طلب به تقلب گسترده و کودتای انتخاباتی،مدیرکل سیاسی وزارت کشور اظهارات مشابهی در خصوص ابطال مجوز حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و همچنین مجمع روحانیون مبارز را مطرح کرده بود.
اما محمد سلامتی دبر کل مجاهدین انقلاب اظهارات مقام های وزارت کشور در این مورد را غیر قانونی عنوان کرد و گفت که«براساس قانون احزاب، کمیسیون ماده 10 احزاب از این اختیار برخوردار نیست که حزب یا گروهی را تعطیل کند زیرا طبق همین قانون، اگر به فرض حزب یا تشکلی نیز مرتکب خلاف شده باشد باید در دادگاه صالحه و با حضور هیات منصفه به اتهام آنها رسیدگی شود.»
سلامتی همچنین گفته بود «اینگونه کارها فرار به جلوست، جناح حاکم در جریان انتخابات اخیر ناآرامی هایی را در فضای جامعه رقم زد و حال می خواهد با توسل به استراتژی فرار به جلو، تقصیرات را به گردن مردم، احزاب و تشکل های سیاسی بیندازد در صورتی که مردم همه این جریانات را می بینند و می فهمند. اساساً کسانی که خود متهم هستند، می خواهند مردم و گروه های سیاسی را متهم کنند.»
از جمله این فشارها اخطار مدیر کل سیاسی وزارت کشور به دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب است.محمود عباسزاده مشکینی که همزمان با مدیرکلی سیاسی،دبیری کمیسیون ماده 10 احزاب وزارت کشور را نیز بر عهده دارد،گفت که « در جلسه اخیر این کمیسیون مجموعه عملکرد و بیانیهها و مواضع سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت ایران اسلامی مورد بررسی قرار گرفت و برخی از آنها مصداق تعدادی از بندهای ماده 16 قانون فعالیت احزاب تشخیص داده شد و مقرر شد براساس بند 2 ماده 17 قانون موصوف به این تشکلها اخطار داده شود.»
وی بخشی از مصادیق ماده 16 قانون فعالیت احزاب را بر شمرد و گفت که « ارتکاب افعالی که بهنقض استقلال کشور منجر شود»،«هر نوع ارتباط، مبادله اطلاعات، تبانی و مواضعه با سفارتخانهها، نمایندگیها، ارگانهای دولتی و احزاب کشورهای خارجی در هر سطح و به هر صورت که به آزادی، استقلال، وحدت ملی و مصالح جمهوری اسلامی باشد» از این موارد عنوان کرد و گفت که«دریافت هرگونه کمک مالی و تدارکاتی از بیگانگان»،« نقض آزادیهای مشروع دیگران»،«ایراد تهمت، افترا و شایعهپراکنی»،«نقض وحدت ملی و ارتکاب اعمالی چون طرحریزی برای تجزیه کشور»،« تلاش برای ایجاد و تشدید اختلاف میان صفوف ملت»،« نقض موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی»،« اختفا و نگهداری و حمل اسلحه و مهمات غیرمجاز» از دیگر موارد ممنوع در ماده 16 قانون فعالیت احزاب است.
مدیرکل سیاسی وزارت کشور اشاره ای نکرد که این موارد چه ربطی به دو حزب اصلاح طلب مشارکت و مجاهدین انقلاب دارد.
از سوی دیگر فولادگر از حامیان جناح حاکم به خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران با اشاره به تشکیلات راه سبز امید از سوی میر حسین موسوی احزاب سیاسی را تهدید کرد که «در صورت عضویت در این جبهه طبق ماده 16 كميسيون 10 احزاب، اين كمسيون به احزابي كه قصد دارند زير مجموعه جبهه سياسي موسوي شوند، تذكر، اخطار كتبي داده و در نهايت مجوز آنها را توقيف خواهد كرد.»
وی همچنین ادعا کرد که میرحسین موسوی نیز باید برای ادامه فعالیت سیاسی برای دریافت مجوز اقدام کند و البته افزود که موسوی«در مرحله اول اظهارات گذشته خود را مبني بر عدم مشروعيت دولت دهم پس بگيرد و مشروعيت دولت را بپذیرد.»
پیشتر در هفته اول تیرماه و در پی اعتراض گسترده مردم و احزاب اصلاح طلب به تقلب گسترده و کودتای انتخاباتی،مدیرکل سیاسی وزارت کشور اظهارات مشابهی در خصوص ابطال مجوز حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و همچنین مجمع روحانیون مبارز را مطرح کرده بود.
اما محمد سلامتی دبر کل مجاهدین انقلاب اظهارات مقام های وزارت کشور در این مورد را غیر قانونی عنوان کرد و گفت که«براساس قانون احزاب، کمیسیون ماده 10 احزاب از این اختیار برخوردار نیست که حزب یا گروهی را تعطیل کند زیرا طبق همین قانون، اگر به فرض حزب یا تشکلی نیز مرتکب خلاف شده باشد باید در دادگاه صالحه و با حضور هیات منصفه به اتهام آنها رسیدگی شود.»
سلامتی همچنین گفته بود «اینگونه کارها فرار به جلوست، جناح حاکم در جریان انتخابات اخیر ناآرامی هایی را در فضای جامعه رقم زد و حال می خواهد با توسل به استراتژی فرار به جلو، تقصیرات را به گردن مردم، احزاب و تشکل های سیاسی بیندازد در صورتی که مردم همه این جریانات را می بینند و می فهمند. اساساً کسانی که خود متهم هستند، می خواهند مردم و گروه های سیاسی را متهم کنند.»
افشای ابعاد جدیدی از فریبکاری صدا و سیما در ماجرای ترانه موسوی
شبکه جنبش راه سبز(جرس): با انتشار نامه ای از حجت الاسلام سید حسین شاهمرادی که خود را «برادر همسر ترانه موسوی» معرفی کرده،ماجرای پخش فیلمی ساختگی از تلوزیون برای فریب افکار عمومی و تکذیب شکجه، تجاوز، و کشته شدن ترانه موسوی ابعاد جدیدی به خود گرفت.
حجت الاسلام شاهمرادی طی این نامه که در شماره روز چهارشنبه 28 مرداد روزنامه جام جم وابسته به صدا و سیما منتشر شد به طور رسمی تائید کرد که اظهارات اخیر مهدی کروبی درباره ترانه موسوی و ساخت فیلمی دروغین در این مورد با دخالت چند مقام ارشد نظامی و امنیتی مستند صحت داشته است.
وی اگرچه مهدی کروبی را به نقض عهد متهم کرده اما گفته است که به قصد«افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان» در ساخت فیلم پخش شده از تلوزیون رسمی جمهوری اسلامی درباره ترانه موسوی نقش داشته است.
سید حسین شاهمرادی در این نامه خطاب به مهدی کروبی نوشته« جناب آقای کروبی! در ديداري كه دريافته بوديد كه برنامه تلويزيوني خانم ترانه موسوي به طريقي با خانواده ما ارتباطي دارد ماجرا را از بنده جويا شديد و عرض كردم كه بنا به مسائل و مصالحي كه باور داريم اين قصه را براي هيچ يك از بزرگان نگفتهام و نخواهم گفت؛ چرا كه توطئه رسانههاي بيگانه را ميدانم. فتنهانگيزي دشمنان را ديدهام و ناصبوري دوستان را چشيدهام.»
وی در ادامه خطاب به مهدی کروبی نوشته«اصرار ورزيديد. خاموش ماندم. قول داديد كه تنها براي اطلاع خود كنجكاويد حتي نه براي نقلقولهاي خاص. قول شما و ارادت اين كمترين به امام، آن مراد فرزانهاي كه لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سكوتم را نزد شما و تنها شما شكست تا در سينه شما و تنها شما بماند و عرض كردم كه قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده و شنيديد.»
حجت الاسلام شاهمرادی سپس به انتقاد از مهدی کروبی در خصوص انتشار اظهارات خصوصی خود پرداخته و نوشته« ليكن با كمال تعجب و تحير 26 مردادماه بخشي از عرايض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الكترونيكي روزنامه جنابعالي و به اسم و امضاي شما درج شد. چه دشوار بود براي من باور اين عهدشكني. » وی در عین حال کروبی را متهم کرد که «آنچه گفته ام را نگفته اید!»
وی توضیح بیشتری از جزئیات ماجرای ترانه موسوی و نحوه ساخت فیلم فریبکارانه را نداده و در عین حال نگفته که چگونه حاضر شده تا در فریب میلیون ها ایرانی نقش داشته باشد اما انتشار جزئیات ماجرای ترانه موسوی و پشت پرده آن از سوی مهدی کروبی را برای خودش موجب شگفتی دانسته و نوشته«براي من كه شما را يار و دلسوز نظام ميدانم هرچند در مواضع شما نبوده و نيستم باور ناكردني بود و شگفتيآور.»
حجت الاسلام شاهمرادی در این نامه مهدی کروبی را به عنوان«يار قديم انقلاب و مبارز نستوه دوران ستمشاهي» نامیده و تاکید کرده که «سوابق مبارزاتي و همراهي و همدلي تان با انقلاب بر همه آشكار است.»
شاهمرادی خود را«سرباز ولایت» و «دور از سیاست» معرفی کرده، و درباره انتشار پشت پرده فیلم فریبکارانه ترانه موسوی پخش شده از تلوزیون رسمی جمهوری اسلامی مورد انتقاد قرار داده و نوشته « آبي بود و از جوي برفت، تيري بود و از چله گذشت. ليكن اين سوال باقي است كه گفته شما، دوا بود يا درد؟ با اين كار، كمكي به انقلاب شد يا جريانهاي سياسي اين سو و آن سو، كام خود از آن گرفتند؟ حريم انسان پاس داشته شد يا اصول اخلاق مراعات گرديد؟»
وی که خود را به عنوان برادر همسر ترانه موسوی معرفی کرده، دو ماه گذشته را«دو ماهه دشوار» نامیده و نوشته «دو ماه از انتخابات دوره دهم ميگذرد و نتيجه آن معلوم شده و افراد از هر گروه و با هر پسند، حفظ نظام را كه حضرت مرادمان آن را اوجب واجبات خواند به نسيان سپردهاند و بر طبل خويش ميكوبند.»
دو روز پیش اما مهدی کروبی در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد ملی که به توقیف شبانه این روزنامه از سوی دادستانی تهران منجر شد، به تشریح جزئیات و پشت صحنه ساخت فیلم و پخش فیلم دروغین در موردماجرای ترانه موسوی از بخش خبری 20 و 30 شبه دوم صدا و سیما پرداخت.
وی با اشاره به اینکه« مدتي پيش در سايت ها ،خبري منتشر شد مبني بر اينكه خانم ترانه موسوي به همراه تعدادي ديگر در حاشيه مراسم مسجد قبا ربوده شده است.مدتي بعد هرچند كه تعدادي از همان بازداشت شدگان آزاد شدند ولي ترانه موسوي آزاد نشد و سپس اعلام كردند كه خانواده اش بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند» فاش کرد که « در همان زمان به جاي آنكه تحقيقاتي درباره اين موضوع انجام شود در مقابل هياهوي رسانه هاي بيگانه برخي مسئولان در انديشه طراحي سناريويي براي به انحراف كشاندن اين موضوع در داخل و خارج بودند.»
کروبی تاکید کرد که « من از پشت پرده اين ماجرا مي گويم تا ببينم كساني كه در مزمت دروغگويي صحبت مي كنند برآشفته خواهند شد و در برابر اين دروغ گويي موضع گيري كنند.»
اما ماجرای ساخت این فیلم دروغین چیست؟
مهدی کروبی فاش کرد که«براي اجراي اين سناريو به وسيله فردي كه نام او را نمي برم متوجه شدند كه خانواده اي عروسي دارند به نام ترانه موسوي كه در كانادا زندگي مي كند و تنها نياز به آن بود كه به صحنه سازي بپردازنند و خانواده اين دختر را وادار به انجام مصاحبه اي كنند كه در آن بگويند دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند. پس چند نفر از افراد نظامي ،انتظامي و اطلاعاتي كه چهره هايي شناخته شده هستند به منزل اين خانواده محترم و شريف مي روند و خطاب به خانواده مي گويند كه ترانه موسوي دچار سانحه سوختگي شده و براي آنكه معلوم شود اين عروس آنها هست يا خير بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند.»
به گفته کروبی«پدر خانواده وقتي كه متوجه مي شود قضيه جدي است براي بار دوم با پسرش تماس مي گيرد كه او متوجه مي شود قضيه بيخ پيدا كرده و بنابراين خود را شتاب زده به منزل می رساند.»
کروبی بدون ذکر نام این شخص که حالا معلوم شده همان حجت الاسلام شاهمرادی است گفت که«اين آقا كه داراي آگاهي سياسي بود هنگامي كه با اين افراد صحبت مي كند مي گويد كه نزد من اين حرف ها را نزنيد چرا كه من مي دانم اصل قضيه چيست و حتي اين اصطلاح را به كار مي برد كه پيش كولي ملق نزنيد.آن افراد نيز چون متوجه آگاهي اين فرد مي شوند از اين جهت با او صحبت مي كنند كه براي حفظ نظام و در مقابله با جنجال سازي هاي رسانه هاي بيگانه به صلاح است كه با آنها همكاري كنند.در همان حال اعضاي خانواده گفته اند كه شما از ما چه مي خواهيد آنها مي گويند كه شما در مقابل دوربين قرار بگيريد و بگوييد كه ترانه زنده است.برادر شوهر ترانه ابتدا مخالفت مي كند و مي گويد كه اصل اين قضيه صحيح نيست و از سوي ديگر ما هم تاحدودي چهره هايي شناخته شده هستيم و البته از آنها پرسيده كه چنانچه چنين كاري انجام شود با ترانه واقعي چه كار خواهند كرد كه آن افراد گفته اند كه شما به اين كارها كاري نداشته باشيد و نگران نباشيد.همچنين اين خانواده گفته اند عكسي كه شما داريد عروس ما نيست كه آنها مي گويند شما به اين كارها كاري نداشته باشيد.»
کروبی تاکید کرده است که«برادر شوهر ترانه كه يكي از چهره هاي علمي و سياسي بوده است تحت تاثير قرار مي گيرد و فكر مي كند كه با انجام چنين كاري در مقابل سوءاستفاده بيگانگان ايستادگي مي شود ولي او پيشنهاد مي كند كه بروند و با پدر و مادر ترانه صحبت كنند.»
وی فاش کرد که«در همين راستا برادر شوهر ترانه با پدر مادر وي تماس مي گيرد و مي گويد كه شما تنها تا اين اندازه صحبت كنيد و خطاب به اين آقايان مي گويد كه اين خانواده در جريان موضوع نيستند و در اين اندازه تنها با آنها صحبت كنيد.»
به گفته کروبی«چنين شد كه مادر و پدر ترانه موسوي در مقابل دوربين قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند. البته بعد از اينكه اين خانواده متوجه شده اند كه اصل ماجرا چه بوده است بسيار ناراحت شده اند و مي خواستند كه ماجرا را بازگو كنند كه همين برادر شوهر ترانه به آنها گفته كه حرفي نزنيد و گرنه سرنوشت شما معلوم نيست كه چه شود .»
كروبي پس از شرح اين ماجرا از دروغ گويي هاي مسئولان ابراز تاسف كرد و گفت که«اين افراد اظهار كرده اند كه براي حفظ اصل نظام بايد اين خانواده اقدام به چنين كاري كنند ولي از نظر ما براي حفظ اصل نظام و پايبندي به قانون اساسي، ارزشهاي انقلاب و آرمان هاي حضرت امام مهم است.حفظ اصل نظام بر پايه عمل به وعده هايي است كه به مردم داده ايم ولي متاسفم كه اينك از انقلاب برگشته ايم و با آبروي نظام بازي مي شود.»
با افشای پشت صحنه ساخت و پخش فیلم دروغین برای فریب میلیون ها ایرانی از سوی صدا و سیما و چند چهره نظامی و امنیتی،انتشار نامه«سید حسین شاهمرادی» در روزنامه جام جم که با عنوان«برادر همسر ترانه موسوی» خود را معرفی کرده به نظر می رسد ادامه سناریوی فریب افکار عمومی است که این بار با متهم کردن مهدی کروبی به«نقض عهد» و «انتشار اظهارات خصوصی» صورت گرفته است.
حجت الاسلام شاهمرادی در نامه خود به کروبی که روزنامه جام جم منتشر کرده به طور رسمی انگیزه اش از همکاری با مام ها امنیتی و نظامی و صدا و سیما در ساخت فیلم دروغین ترانه موسوی را اعلام کرده و نوشته« قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده» با این حال او که خود را سرباز ولایت و دور از سیاست معرفی، و کروبی را به نقض عهد متهم کرده،توضیح نداده که آیا چنین انگیزه ای برای شرکت در ساخت فیلم دروغین برای فریب میلیون ها ایرانی کافی است یا نه.
حجت الاسلام شاهمرادی طی این نامه که در شماره روز چهارشنبه 28 مرداد روزنامه جام جم وابسته به صدا و سیما منتشر شد به طور رسمی تائید کرد که اظهارات اخیر مهدی کروبی درباره ترانه موسوی و ساخت فیلمی دروغین در این مورد با دخالت چند مقام ارشد نظامی و امنیتی مستند صحت داشته است.
وی اگرچه مهدی کروبی را به نقض عهد متهم کرده اما گفته است که به قصد«افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان» در ساخت فیلم پخش شده از تلوزیون رسمی جمهوری اسلامی درباره ترانه موسوی نقش داشته است.
سید حسین شاهمرادی در این نامه خطاب به مهدی کروبی نوشته« جناب آقای کروبی! در ديداري كه دريافته بوديد كه برنامه تلويزيوني خانم ترانه موسوي به طريقي با خانواده ما ارتباطي دارد ماجرا را از بنده جويا شديد و عرض كردم كه بنا به مسائل و مصالحي كه باور داريم اين قصه را براي هيچ يك از بزرگان نگفتهام و نخواهم گفت؛ چرا كه توطئه رسانههاي بيگانه را ميدانم. فتنهانگيزي دشمنان را ديدهام و ناصبوري دوستان را چشيدهام.»
وی در ادامه خطاب به مهدی کروبی نوشته«اصرار ورزيديد. خاموش ماندم. قول داديد كه تنها براي اطلاع خود كنجكاويد حتي نه براي نقلقولهاي خاص. قول شما و ارادت اين كمترين به امام، آن مراد فرزانهاي كه لباس عالمان بر تنم پوشاند، قفل سكوتم را نزد شما و تنها شما شكست تا در سينه شما و تنها شما بماند و عرض كردم كه قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده و شنيديد.»
حجت الاسلام شاهمرادی سپس به انتقاد از مهدی کروبی در خصوص انتشار اظهارات خصوصی خود پرداخته و نوشته« ليكن با كمال تعجب و تحير 26 مردادماه بخشي از عرايض من با آب و تاب در صفحه نخست نسخه الكترونيكي روزنامه جنابعالي و به اسم و امضاي شما درج شد. چه دشوار بود براي من باور اين عهدشكني. » وی در عین حال کروبی را متهم کرد که «آنچه گفته ام را نگفته اید!»
وی توضیح بیشتری از جزئیات ماجرای ترانه موسوی و نحوه ساخت فیلم فریبکارانه را نداده و در عین حال نگفته که چگونه حاضر شده تا در فریب میلیون ها ایرانی نقش داشته باشد اما انتشار جزئیات ماجرای ترانه موسوی و پشت پرده آن از سوی مهدی کروبی را برای خودش موجب شگفتی دانسته و نوشته«براي من كه شما را يار و دلسوز نظام ميدانم هرچند در مواضع شما نبوده و نيستم باور ناكردني بود و شگفتيآور.»
حجت الاسلام شاهمرادی در این نامه مهدی کروبی را به عنوان«يار قديم انقلاب و مبارز نستوه دوران ستمشاهي» نامیده و تاکید کرده که «سوابق مبارزاتي و همراهي و همدلي تان با انقلاب بر همه آشكار است.»
شاهمرادی خود را«سرباز ولایت» و «دور از سیاست» معرفی کرده، و درباره انتشار پشت پرده فیلم فریبکارانه ترانه موسوی پخش شده از تلوزیون رسمی جمهوری اسلامی مورد انتقاد قرار داده و نوشته « آبي بود و از جوي برفت، تيري بود و از چله گذشت. ليكن اين سوال باقي است كه گفته شما، دوا بود يا درد؟ با اين كار، كمكي به انقلاب شد يا جريانهاي سياسي اين سو و آن سو، كام خود از آن گرفتند؟ حريم انسان پاس داشته شد يا اصول اخلاق مراعات گرديد؟»
وی که خود را به عنوان برادر همسر ترانه موسوی معرفی کرده، دو ماه گذشته را«دو ماهه دشوار» نامیده و نوشته «دو ماه از انتخابات دوره دهم ميگذرد و نتيجه آن معلوم شده و افراد از هر گروه و با هر پسند، حفظ نظام را كه حضرت مرادمان آن را اوجب واجبات خواند به نسيان سپردهاند و بر طبل خويش ميكوبند.»
دو روز پیش اما مهدی کروبی در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد ملی که به توقیف شبانه این روزنامه از سوی دادستانی تهران منجر شد، به تشریح جزئیات و پشت صحنه ساخت فیلم و پخش فیلم دروغین در موردماجرای ترانه موسوی از بخش خبری 20 و 30 شبه دوم صدا و سیما پرداخت.
وی با اشاره به اینکه« مدتي پيش در سايت ها ،خبري منتشر شد مبني بر اينكه خانم ترانه موسوي به همراه تعدادي ديگر در حاشيه مراسم مسجد قبا ربوده شده است.مدتي بعد هرچند كه تعدادي از همان بازداشت شدگان آزاد شدند ولي ترانه موسوي آزاد نشد و سپس اعلام كردند كه خانواده اش بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند» فاش کرد که « در همان زمان به جاي آنكه تحقيقاتي درباره اين موضوع انجام شود در مقابل هياهوي رسانه هاي بيگانه برخي مسئولان در انديشه طراحي سناريويي براي به انحراف كشاندن اين موضوع در داخل و خارج بودند.»
کروبی تاکید کرد که « من از پشت پرده اين ماجرا مي گويم تا ببينم كساني كه در مزمت دروغگويي صحبت مي كنند برآشفته خواهند شد و در برابر اين دروغ گويي موضع گيري كنند.»
اما ماجرای ساخت این فیلم دروغین چیست؟
مهدی کروبی فاش کرد که«براي اجراي اين سناريو به وسيله فردي كه نام او را نمي برم متوجه شدند كه خانواده اي عروسي دارند به نام ترانه موسوي كه در كانادا زندگي مي كند و تنها نياز به آن بود كه به صحنه سازي بپردازنند و خانواده اين دختر را وادار به انجام مصاحبه اي كنند كه در آن بگويند دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند. پس چند نفر از افراد نظامي ،انتظامي و اطلاعاتي كه چهره هايي شناخته شده هستند به منزل اين خانواده محترم و شريف مي روند و خطاب به خانواده مي گويند كه ترانه موسوي دچار سانحه سوختگي شده و براي آنكه معلوم شود اين عروس آنها هست يا خير بيايند و جنازه اش را تحويل بگيرند.»
به گفته کروبی«پدر خانواده وقتي كه متوجه مي شود قضيه جدي است براي بار دوم با پسرش تماس مي گيرد كه او متوجه مي شود قضيه بيخ پيدا كرده و بنابراين خود را شتاب زده به منزل می رساند.»
کروبی بدون ذکر نام این شخص که حالا معلوم شده همان حجت الاسلام شاهمرادی است گفت که«اين آقا كه داراي آگاهي سياسي بود هنگامي كه با اين افراد صحبت مي كند مي گويد كه نزد من اين حرف ها را نزنيد چرا كه من مي دانم اصل قضيه چيست و حتي اين اصطلاح را به كار مي برد كه پيش كولي ملق نزنيد.آن افراد نيز چون متوجه آگاهي اين فرد مي شوند از اين جهت با او صحبت مي كنند كه براي حفظ نظام و در مقابله با جنجال سازي هاي رسانه هاي بيگانه به صلاح است كه با آنها همكاري كنند.در همان حال اعضاي خانواده گفته اند كه شما از ما چه مي خواهيد آنها مي گويند كه شما در مقابل دوربين قرار بگيريد و بگوييد كه ترانه زنده است.برادر شوهر ترانه ابتدا مخالفت مي كند و مي گويد كه اصل اين قضيه صحيح نيست و از سوي ديگر ما هم تاحدودي چهره هايي شناخته شده هستيم و البته از آنها پرسيده كه چنانچه چنين كاري انجام شود با ترانه واقعي چه كار خواهند كرد كه آن افراد گفته اند كه شما به اين كارها كاري نداشته باشيد و نگران نباشيد.همچنين اين خانواده گفته اند عكسي كه شما داريد عروس ما نيست كه آنها مي گويند شما به اين كارها كاري نداشته باشيد.»
کروبی تاکید کرده است که«برادر شوهر ترانه كه يكي از چهره هاي علمي و سياسي بوده است تحت تاثير قرار مي گيرد و فكر مي كند كه با انجام چنين كاري در مقابل سوءاستفاده بيگانگان ايستادگي مي شود ولي او پيشنهاد مي كند كه بروند و با پدر و مادر ترانه صحبت كنند.»
وی فاش کرد که«در همين راستا برادر شوهر ترانه با پدر مادر وي تماس مي گيرد و مي گويد كه شما تنها تا اين اندازه صحبت كنيد و خطاب به اين آقايان مي گويد كه اين خانواده در جريان موضوع نيستند و در اين اندازه تنها با آنها صحبت كنيد.»
به گفته کروبی«چنين شد كه مادر و پدر ترانه موسوي در مقابل دوربين قرار گرفتند و گفتند كه دخترشان زنده است و در كانادا زندگي مي كند. البته بعد از اينكه اين خانواده متوجه شده اند كه اصل ماجرا چه بوده است بسيار ناراحت شده اند و مي خواستند كه ماجرا را بازگو كنند كه همين برادر شوهر ترانه به آنها گفته كه حرفي نزنيد و گرنه سرنوشت شما معلوم نيست كه چه شود .»
كروبي پس از شرح اين ماجرا از دروغ گويي هاي مسئولان ابراز تاسف كرد و گفت که«اين افراد اظهار كرده اند كه براي حفظ اصل نظام بايد اين خانواده اقدام به چنين كاري كنند ولي از نظر ما براي حفظ اصل نظام و پايبندي به قانون اساسي، ارزشهاي انقلاب و آرمان هاي حضرت امام مهم است.حفظ اصل نظام بر پايه عمل به وعده هايي است كه به مردم داده ايم ولي متاسفم كه اينك از انقلاب برگشته ايم و با آبروي نظام بازي مي شود.»
با افشای پشت صحنه ساخت و پخش فیلم دروغین برای فریب میلیون ها ایرانی از سوی صدا و سیما و چند چهره نظامی و امنیتی،انتشار نامه«سید حسین شاهمرادی» در روزنامه جام جم که با عنوان«برادر همسر ترانه موسوی» خود را معرفی کرده به نظر می رسد ادامه سناریوی فریب افکار عمومی است که این بار با متهم کردن مهدی کروبی به«نقض عهد» و «انتشار اظهارات خصوصی» صورت گرفته است.
حجت الاسلام شاهمرادی در نامه خود به کروبی که روزنامه جام جم منتشر کرده به طور رسمی انگیزه اش از همکاری با مام ها امنیتی و نظامی و صدا و سیما در ساخت فیلم دروغین ترانه موسوی را اعلام کرده و نوشته« قصدم فقط افشاي توطئه دشمنان و خاموش كردن فتنه آنان بوده» با این حال او که خود را سرباز ولایت و دور از سیاست معرفی، و کروبی را به نقض عهد متهم کرده،توضیح نداده که آیا چنین انگیزه ای برای شرکت در ساخت فیلم دروغین برای فریب میلیون ها ایرانی کافی است یا نه.
نگرانی عمیق از شرایط جسمانی مهندس شاپور کاظمی برادر زهرا رهنورد
شبکه جنبش راه سبز(جرس): کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ساعتی پیش با انتشار بیانیه ای نگرانی عمیق خود را از وضعیت پرونده و شرایط جسمانی مهندس شاپور کاظمی برادر زهرا رهنورد،همسر میرحسین موسوی، ابراز کرد.
شاپور کاظمی 62 ساله اکنون بیش از دو ماه است که بدون طی کردن هیچ نوع مراحل قانونی دادرسی در بازداشت به سر می برد. این در حالی است که وی به گفته مادر و فرزندش هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته و کوچکترین حرکتی با هدف تبلیغات برای میرحسین موسوی نیز انجام نداده است.
کاظمی تنها چند روز پس از انتخابات در منزلش دستگیر و به زندان اوین منتقل شده و تاکنون تنها یک بار با مادر و فرزندش در زندان اوین و مقابل دوربین دیدار داشته است.او از ناراحتی های قلبی، فشار خون و چربی خون رنج می برد و نگرانی های شدیدی درباره وضع سلامتی وی وجود دارد.
هادی قائمی سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در این باره گفت: « دستگیری و ادامه بازداشت شاپور کاظمی بیشتر به نوعی انتقام جویی شخصی از میرحسین موسوی شبیه بوده و این نوع قربانی کردن افراد با هدف وارد آوردن فشار بر موسوی به شدت نگران کننده است».
چندی پیش تهمت ها و افتراهای بی اساسی نیز از سوی برخی رسانه های نزدیک به دولت به کاظمی نسبت داده شده و حتی اعلام شد که وی به برخی از آن ها اقرار کرده است.این موارد همگی از جانب خانواده وی رد شده و سایت قلم نیوز نیز از قول زهرا رهنورد این اقدام را پروژه طراحی شده پرونده سازی کسانی دانست « که برای نیل به مقاصد کوتاه مدت سیاسی خود و تبارشان، حیثیت و آبروی افراد را به بازی میگیرند با این تصور که با روشهای انحرافی میتوانند سرپوشی بر اعمال ارتکابی نافی قانون و اخلاق خود بگذارند».
کمپین بین المللی حقوق بشر این نوع پرونده سازی ها را که به شیوه ای عادی برای فشار بر زندانیان و خانواده های آنان و جایگزینی برای شیوه صحیح، قانونی و انسانی دادرسی تبدیل شده محکوم کرد.
قائمی همچنین با اعلام اینکه اعتراف گیری از زندانیان در شرایط دشوار و ایزوله زندان بدون ملاقات با خانواده و بدون هیچ گونه دسترسی به وکیل از مصادیق شکنجه بوده و مخالف قوانین موجود در جمهوری اسلامی است و تعهدات بین المللی ایران است.
کمپین بین المللی حقوق بشر با ابراز نگرانی از شرایط جسمانی شاپور کاظمی و احتمال بیماری و حتی فوت وی در زندان خواهان آزادی سریع وی و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی شد. کمپین همچنین از کمیته پیگیری بازداشت های اخیر که از سوی مجلس شورای اسلامی تشکیل شده خواست تا در مورد وضعیت خطیر زندانیان و شواهد متعدد درباره وجود انواع شکنجه و حتی تجاوز در زندان ها به سرعت تحقیقات مستند و بی طرفانه انجام داده و نسبت به آزادی همه زندانیان سیاسی اقدام کند.
هادی قائمی گفت « در این زمان آقای صادق لاریجانی به عنوان رئیس جدید قوه قضائیه باید نسبت به اصلاح سیستم دادرسی در ایران که به گفته خود وی "دارای خلاء های فراوان است" پرداخته، به شرایط بحرانی زندانیان سیاسی رسیدگی کامل کرده و نسبت به محاکمه هر چه سریعتر نیروهای خودسر و متخلف مسئول در بازداشت افراد، از جمله مهندس شاپور کاظمی و شکنجه و بدرفتاری با آنان اقدام نماید».
شاپور کاظمی 62 ساله اکنون بیش از دو ماه است که بدون طی کردن هیچ نوع مراحل قانونی دادرسی در بازداشت به سر می برد. این در حالی است که وی به گفته مادر و فرزندش هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته و کوچکترین حرکتی با هدف تبلیغات برای میرحسین موسوی نیز انجام نداده است.
کاظمی تنها چند روز پس از انتخابات در منزلش دستگیر و به زندان اوین منتقل شده و تاکنون تنها یک بار با مادر و فرزندش در زندان اوین و مقابل دوربین دیدار داشته است.او از ناراحتی های قلبی، فشار خون و چربی خون رنج می برد و نگرانی های شدیدی درباره وضع سلامتی وی وجود دارد.
هادی قائمی سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در این باره گفت: « دستگیری و ادامه بازداشت شاپور کاظمی بیشتر به نوعی انتقام جویی شخصی از میرحسین موسوی شبیه بوده و این نوع قربانی کردن افراد با هدف وارد آوردن فشار بر موسوی به شدت نگران کننده است».
چندی پیش تهمت ها و افتراهای بی اساسی نیز از سوی برخی رسانه های نزدیک به دولت به کاظمی نسبت داده شده و حتی اعلام شد که وی به برخی از آن ها اقرار کرده است.این موارد همگی از جانب خانواده وی رد شده و سایت قلم نیوز نیز از قول زهرا رهنورد این اقدام را پروژه طراحی شده پرونده سازی کسانی دانست « که برای نیل به مقاصد کوتاه مدت سیاسی خود و تبارشان، حیثیت و آبروی افراد را به بازی میگیرند با این تصور که با روشهای انحرافی میتوانند سرپوشی بر اعمال ارتکابی نافی قانون و اخلاق خود بگذارند».
کمپین بین المللی حقوق بشر این نوع پرونده سازی ها را که به شیوه ای عادی برای فشار بر زندانیان و خانواده های آنان و جایگزینی برای شیوه صحیح، قانونی و انسانی دادرسی تبدیل شده محکوم کرد.
قائمی همچنین با اعلام اینکه اعتراف گیری از زندانیان در شرایط دشوار و ایزوله زندان بدون ملاقات با خانواده و بدون هیچ گونه دسترسی به وکیل از مصادیق شکنجه بوده و مخالف قوانین موجود در جمهوری اسلامی است و تعهدات بین المللی ایران است.
کمپین بین المللی حقوق بشر با ابراز نگرانی از شرایط جسمانی شاپور کاظمی و احتمال بیماری و حتی فوت وی در زندان خواهان آزادی سریع وی و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی شد. کمپین همچنین از کمیته پیگیری بازداشت های اخیر که از سوی مجلس شورای اسلامی تشکیل شده خواست تا در مورد وضعیت خطیر زندانیان و شواهد متعدد درباره وجود انواع شکنجه و حتی تجاوز در زندان ها به سرعت تحقیقات مستند و بی طرفانه انجام داده و نسبت به آزادی همه زندانیان سیاسی اقدام کند.
هادی قائمی گفت « در این زمان آقای صادق لاریجانی به عنوان رئیس جدید قوه قضائیه باید نسبت به اصلاح سیستم دادرسی در ایران که به گفته خود وی "دارای خلاء های فراوان است" پرداخته، به شرایط بحرانی زندانیان سیاسی رسیدگی کامل کرده و نسبت به محاکمه هر چه سریعتر نیروهای خودسر و متخلف مسئول در بازداشت افراد، از جمله مهندس شاپور کاظمی و شکنجه و بدرفتاری با آنان اقدام نماید».
کروبی میخواهد شبکه ماهواره «صبا» را زنده کند
گزارش سایت جرس از تهران حاکی از آن است که این بار شیخ مهدی و میرحسین راههای مفید تری را برای رساندن صدای خود به مردم ایران در دستور کار دارند. گفته می شود کروبی تهدید کرده است که اگر روزنامه اعتماد ملی به زودی رفع توقیف نشود او پروژه سابق خود مبنی بر راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای را به سرعت پی خواهد گرفت.
رسا معصومی: تهران کماکان در محاصره نیروهای هوادار دولت است. روزنامه شیخ مهدی کروبی را به دلیل افشای شکنجه و تجاوز در زندان ها و بازداشتگاه های «غیراستاندارد» تعطیل می کنند اما از یک طرف دادستان مرتضوی با تک تک روزنامه های اصلاح طلب تماس می گیرد تا خبر توقیف روزنامه ای که چهارسال با مجوز وزارت ارشاد دولت جمهوری اسلامی ایران منتشر می شد در روزنامه ها منتشر نشود. دادستان حتی، مامورانش را به چاپخانه ها می فرستد تا متن پاسخ مهدی کروبی به سخنان امامان جمعه که تجاوز و شکنجه در زندان را نفی کرده بودند، از صفحات روزنامه ها حذف شود.
میرحسین موسوی بیانه می دهد و مهر تاییدی می زند بر شکنجه ها و تجاوزهایی که دولت و دادستانی و مجلس و امامان جمعه وجودش را نفی می کنند اما رونامه ها تنها اجازه تکذیب شکنجه را دارند. این روزها هیچ روزنامه ای برای تکذیب واقیعت در ایران توقیف نمی شود اما انتشار یک خط خبر از بخش کوچکی از همان واقعیت کافیست تا یا منعکس کننده خبر را ببرند و یا تهدید نامه روانه روزنامه یا خانه فعالان و دربندان سیاسی کنند.
و اما واقعیت هایی که باید انکار شوند چیست؟ واقعیت همان است که یک زندانی جوان در زندان به نمایندگان مجلس که جهت بازدید از بازداشت شدگان ماموریت داشتند، می گوید با باتوم به او تجاوز شده است و او هنوز خون ریزی دارد، واقعیت آن است که فردای همان روز آن جوان را خود دادستان از زندان خارج می سازد و هنوز کسی از او خبر ندارد، واقعیت این است که پزشکان هم گواهی می دهند و با نام و نشان خودشان اعلام می کنند که زندانیان افسرده و تجاوز شده را در بیمارستان های شهر جراحی می کنند. واقعیت آن است که شیخ مهدی کروبی اعلام می کند که ترانه واقعی همان است که به او تجاوز شده است و جنازه اش سوزانده شد. واقعیت این است که حتی شیخ نام و نشان آن موسوی کذایی که در تلوزیون از او نام برده شده بود را هم در اختیار دارد و اعلام می کند که اگر بخواهند می تواند نام این شخصیت رده بالای سیاسی را در اختیار دولت و دستگاه قضایی قرار دهد تا ثابت شود ترانه ای که آتش گرفت و مرد آنی نبود که تلوزیون جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. واقعیت آن است که خانواده ها زار می زنند تا یک دیدار ساده با دربندان داشته باشند و یکی یکی خبر بستری شدن و مریضی عزیزانشان را بیمارستان ها و گوشه و کنار می شنوند اما نماینده مجلس می گوید حال همه زندانیان اوین خوب است و خود دربندان هم راضی هستند. واقعیت ها یکی پنهان می شود و آشکار کنندگانش در تهران تهدید می شوند و اخباری که از تهران به واسطه این روزنامه های محدود و تلوزیون فراگیر به شهرستان ها می رسد نشانگر آبادی ایران و رضایت خاطر همه از احوال است . تنها چند آشوبگر چند روزی شهر را برهم زده بودند که آنها نیز در حال پشیمانی و تقدیم اعتراف به زندانبانان و بازجویان و گردانندگان صدا و سیما هستند. همه جا امن و امان است.
فرجام این روند بیمار در عرصه اطلاع رسانی آزاد چه خواهد بود؟ آیا تلوزیون های ماهواره ای خارج از ایران روزنه ای به واقعیت های ایران خواهند گشود؟ آیا فعالین سیاسی داخل کشور جرات مصاحبه با رسانه های خارجی و پرده برداشتن از واقعیت ها را خواهند داشت؟ آیا اصلا فعال سیاسی ای باقی مانده است که بتواند اخبار واقعی را بدون دغدغه بازداشت شدن در اختیار رسانه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا قرار دهند؟ و آیا اساسا خود موسوی و کروبی اعتقادی به گفتگو، مصاحبه و یا رساندن صدای سانسور شده خود به مردم از طریق رسانه های خارجی دارند؟ اینها پرسشی است که این روزها در فضای خفقان ایجاد شده اذهان بسیاری را به خود مشعول کرده است و پاسخ ها را کماکان غیر رسمی و در حاشیه می توان یافت.
گزارش های رسیده از تهران حاکی از آن است که این بار شیخ مهدی و میرحسین راههای مفید تری را برای رساندن صدای خود به مردم ایران در دستور کار دارند. گفته می شود کروبی تهدید کرده است که اگر روزنامه اعتماد ملی به زودی رفع توقیف نشود او پروژه سابق خود مبنی بر راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای را به سرعت پی خواهد گرفت.
خبرها حاکی از آن است که کارهای مقدماتی راه اندازی این شبکه ماهواره ای صورت گرفته است. شیخ مهدی کروبی چهار سال پیش پس از آنکه احمدی نژاد در یک انتخابات پر اما و اگر بر مسند ریاست جمهوری ایران نشست، درصدد بود تلوزیون صبا را با مدیریت بهروز افخمی، کارگردان صاحب سبک ایرانی راه اندازی کند. اما مقاومت هایی که از سوی تندروهای دولتی و اصولگرایان صورت گرفت مانع از انجام این پروژه شد.
یکی از اطرافیان کروبی می گوید: اولویت اول ایشان همچنان روزنامه است. منتها اکنون به ناحق روزنامه اعتماد ملی را توقیف کرده اند تا راه اطلاع رسانی را سد کنند و نگذارند مردم بدانند و بفهمند که چه اتفاقاتی روی می دهد. در واقع این آقایان می خواهند وانمود کنند کشور گلستان است. چنان که قبلا نیز در جریان انتخابات نیز طوری حرف می زدند که انگار نه تورمی هست و نه مشکلی.
وی تاکید می کند: می خواهند اصلاح طلبان را از همین روزنه های اندک نیز محروم کنند. آقای کروبی گفته است که من چهار سال پیش به دنبال تاسیس و راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای بودم. اما برخی در داخل کارشکنی کردند و حتی در فرودگاه مشکلاتی برای کسانی که قصد خروج از کشور داشتند ایجاد کردند و فیلم هایی را که تولید شده بود را گرفتند و ضبط کردند.در آن شرایط ما ترجیح دادیم که در درون حاکمیت و نظام کارهای خود را پیش ببریم. روزنامه اعتماد ملی را راه اندازی کردیم. ما نیز حرف های خود را از این طریق با مردم در میان می گذاشتیم. الان همین را از ما دریغ کرده اند.
این گزارش حاکی است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 88 قرار بر این شد که ستاد مهدی کروبی یکی از شبکه های ماهواره ای را اجاره کند. اگرچه مقدمات کار نیز انجام شد اما او نهایتا مخالفت کرد و گفت ما رسانه ای به نام روزنامه اعتماد ملی داریم و از همین استفاده می کنیم. نیازی به تلویزیون ماهواره ای نداریم. به همین علت موضوع منتفی شد. پس از انتخابات و تقلب گسترده ای که صادق محصولی و محمود احمدی نژاد تدارک دیدند و سپاه بسیج آن را سازماندهی کردند، باعث شد نارضایتی اجتماعی از عملکرد حاکمیت افزایش یابد. از آنجایی که روزنامه ها منع شدند از خبر رسانی و همچنین تلویزیون ایران حقایق را وارونه جلوه داد نقش تلویزیون های ماهواره ای در بیان حقایق و انتقال آنها برجسته شد و به عنوان مرجع مردم مورد استفاده قرار گرفت.
نکته مهم در این است که چند نفر از کارگردان های داخل ایران اعلام آمادگی کرده اند که با کروبی در این تلویزیون ماهواره ای همکاری می کنند. قرار است دفتر این روزنامه در یکی از کشورهای خاور میانه باشد اما اینها همه در حد خبرهای غیر رسمی است و کماکان آنچه از رسانه های رسمی و دولتی ایران به گوش مردم جهان می رسد واقعیتی نیست که در زندان های کشور جریان دارد. برای همین است که وقتی همین اخبار معمولی و شرح حال اهالی تهران را جویا می شوی کماکان می گویند اینجا در محاصره، محاصره نیروهای هوادار دولت و دادستانی است. فضا امنیتی و تمامی کانال های ارتباطی تحت کنترل است و کسانی چون میرحسین و کروبی که این روزها شاید باید بیشتر از نیروهای معمولی خود جرات بیان واقعیت ها را داشته باشند، رسانه ای در اختیار ندارند.
منبع: شبکه جنبش راه سبز (جرس)
رسا معصومی: تهران کماکان در محاصره نیروهای هوادار دولت است. روزنامه شیخ مهدی کروبی را به دلیل افشای شکنجه و تجاوز در زندان ها و بازداشتگاه های «غیراستاندارد» تعطیل می کنند اما از یک طرف دادستان مرتضوی با تک تک روزنامه های اصلاح طلب تماس می گیرد تا خبر توقیف روزنامه ای که چهارسال با مجوز وزارت ارشاد دولت جمهوری اسلامی ایران منتشر می شد در روزنامه ها منتشر نشود. دادستان حتی، مامورانش را به چاپخانه ها می فرستد تا متن پاسخ مهدی کروبی به سخنان امامان جمعه که تجاوز و شکنجه در زندان را نفی کرده بودند، از صفحات روزنامه ها حذف شود.
میرحسین موسوی بیانه می دهد و مهر تاییدی می زند بر شکنجه ها و تجاوزهایی که دولت و دادستانی و مجلس و امامان جمعه وجودش را نفی می کنند اما رونامه ها تنها اجازه تکذیب شکنجه را دارند. این روزها هیچ روزنامه ای برای تکذیب واقیعت در ایران توقیف نمی شود اما انتشار یک خط خبر از بخش کوچکی از همان واقعیت کافیست تا یا منعکس کننده خبر را ببرند و یا تهدید نامه روانه روزنامه یا خانه فعالان و دربندان سیاسی کنند.
و اما واقعیت هایی که باید انکار شوند چیست؟ واقعیت همان است که یک زندانی جوان در زندان به نمایندگان مجلس که جهت بازدید از بازداشت شدگان ماموریت داشتند، می گوید با باتوم به او تجاوز شده است و او هنوز خون ریزی دارد، واقعیت آن است که فردای همان روز آن جوان را خود دادستان از زندان خارج می سازد و هنوز کسی از او خبر ندارد، واقعیت این است که پزشکان هم گواهی می دهند و با نام و نشان خودشان اعلام می کنند که زندانیان افسرده و تجاوز شده را در بیمارستان های شهر جراحی می کنند. واقعیت آن است که شیخ مهدی کروبی اعلام می کند که ترانه واقعی همان است که به او تجاوز شده است و جنازه اش سوزانده شد. واقعیت این است که حتی شیخ نام و نشان آن موسوی کذایی که در تلوزیون از او نام برده شده بود را هم در اختیار دارد و اعلام می کند که اگر بخواهند می تواند نام این شخصیت رده بالای سیاسی را در اختیار دولت و دستگاه قضایی قرار دهد تا ثابت شود ترانه ای که آتش گرفت و مرد آنی نبود که تلوزیون جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. واقعیت آن است که خانواده ها زار می زنند تا یک دیدار ساده با دربندان داشته باشند و یکی یکی خبر بستری شدن و مریضی عزیزانشان را بیمارستان ها و گوشه و کنار می شنوند اما نماینده مجلس می گوید حال همه زندانیان اوین خوب است و خود دربندان هم راضی هستند. واقعیت ها یکی پنهان می شود و آشکار کنندگانش در تهران تهدید می شوند و اخباری که از تهران به واسطه این روزنامه های محدود و تلوزیون فراگیر به شهرستان ها می رسد نشانگر آبادی ایران و رضایت خاطر همه از احوال است . تنها چند آشوبگر چند روزی شهر را برهم زده بودند که آنها نیز در حال پشیمانی و تقدیم اعتراف به زندانبانان و بازجویان و گردانندگان صدا و سیما هستند. همه جا امن و امان است.
فرجام این روند بیمار در عرصه اطلاع رسانی آزاد چه خواهد بود؟ آیا تلوزیون های ماهواره ای خارج از ایران روزنه ای به واقعیت های ایران خواهند گشود؟ آیا فعالین سیاسی داخل کشور جرات مصاحبه با رسانه های خارجی و پرده برداشتن از واقعیت ها را خواهند داشت؟ آیا اصلا فعال سیاسی ای باقی مانده است که بتواند اخبار واقعی را بدون دغدغه بازداشت شدن در اختیار رسانه هایی چون بی بی سی و صدای آمریکا قرار دهند؟ و آیا اساسا خود موسوی و کروبی اعتقادی به گفتگو، مصاحبه و یا رساندن صدای سانسور شده خود به مردم از طریق رسانه های خارجی دارند؟ اینها پرسشی است که این روزها در فضای خفقان ایجاد شده اذهان بسیاری را به خود مشعول کرده است و پاسخ ها را کماکان غیر رسمی و در حاشیه می توان یافت.
گزارش های رسیده از تهران حاکی از آن است که این بار شیخ مهدی و میرحسین راههای مفید تری را برای رساندن صدای خود به مردم ایران در دستور کار دارند. گفته می شود کروبی تهدید کرده است که اگر روزنامه اعتماد ملی به زودی رفع توقیف نشود او پروژه سابق خود مبنی بر راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای را به سرعت پی خواهد گرفت.
خبرها حاکی از آن است که کارهای مقدماتی راه اندازی این شبکه ماهواره ای صورت گرفته است. شیخ مهدی کروبی چهار سال پیش پس از آنکه احمدی نژاد در یک انتخابات پر اما و اگر بر مسند ریاست جمهوری ایران نشست، درصدد بود تلوزیون صبا را با مدیریت بهروز افخمی، کارگردان صاحب سبک ایرانی راه اندازی کند. اما مقاومت هایی که از سوی تندروهای دولتی و اصولگرایان صورت گرفت مانع از انجام این پروژه شد.
یکی از اطرافیان کروبی می گوید: اولویت اول ایشان همچنان روزنامه است. منتها اکنون به ناحق روزنامه اعتماد ملی را توقیف کرده اند تا راه اطلاع رسانی را سد کنند و نگذارند مردم بدانند و بفهمند که چه اتفاقاتی روی می دهد. در واقع این آقایان می خواهند وانمود کنند کشور گلستان است. چنان که قبلا نیز در جریان انتخابات نیز طوری حرف می زدند که انگار نه تورمی هست و نه مشکلی.
وی تاکید می کند: می خواهند اصلاح طلبان را از همین روزنه های اندک نیز محروم کنند. آقای کروبی گفته است که من چهار سال پیش به دنبال تاسیس و راه اندازی یک تلویزیون ماهواره ای بودم. اما برخی در داخل کارشکنی کردند و حتی در فرودگاه مشکلاتی برای کسانی که قصد خروج از کشور داشتند ایجاد کردند و فیلم هایی را که تولید شده بود را گرفتند و ضبط کردند.در آن شرایط ما ترجیح دادیم که در درون حاکمیت و نظام کارهای خود را پیش ببریم. روزنامه اعتماد ملی را راه اندازی کردیم. ما نیز حرف های خود را از این طریق با مردم در میان می گذاشتیم. الان همین را از ما دریغ کرده اند.
این گزارش حاکی است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 88 قرار بر این شد که ستاد مهدی کروبی یکی از شبکه های ماهواره ای را اجاره کند. اگرچه مقدمات کار نیز انجام شد اما او نهایتا مخالفت کرد و گفت ما رسانه ای به نام روزنامه اعتماد ملی داریم و از همین استفاده می کنیم. نیازی به تلویزیون ماهواره ای نداریم. به همین علت موضوع منتفی شد. پس از انتخابات و تقلب گسترده ای که صادق محصولی و محمود احمدی نژاد تدارک دیدند و سپاه بسیج آن را سازماندهی کردند، باعث شد نارضایتی اجتماعی از عملکرد حاکمیت افزایش یابد. از آنجایی که روزنامه ها منع شدند از خبر رسانی و همچنین تلویزیون ایران حقایق را وارونه جلوه داد نقش تلویزیون های ماهواره ای در بیان حقایق و انتقال آنها برجسته شد و به عنوان مرجع مردم مورد استفاده قرار گرفت.
نکته مهم در این است که چند نفر از کارگردان های داخل ایران اعلام آمادگی کرده اند که با کروبی در این تلویزیون ماهواره ای همکاری می کنند. قرار است دفتر این روزنامه در یکی از کشورهای خاور میانه باشد اما اینها همه در حد خبرهای غیر رسمی است و کماکان آنچه از رسانه های رسمی و دولتی ایران به گوش مردم جهان می رسد واقعیتی نیست که در زندان های کشور جریان دارد. برای همین است که وقتی همین اخبار معمولی و شرح حال اهالی تهران را جویا می شوی کماکان می گویند اینجا در محاصره، محاصره نیروهای هوادار دولت و دادستانی است. فضا امنیتی و تمامی کانال های ارتباطی تحت کنترل است و کسانی چون میرحسین و کروبی که این روزها شاید باید بیشتر از نیروهای معمولی خود جرات بیان واقعیت ها را داشته باشند، رسانه ای در اختیار ندارند.
منبع: شبکه جنبش راه سبز (جرس)
زوال مشروعیت رژیم؛ از کودتای 28 مرداد تا کودتای 22 خرداد
محمد تهوری
کودتا، قیام، انقلاب، و تظاهرات نام هایی آشنا در فرهنگ سیاسی ایران و حافظه ذهنی ایرانیان است. بطوریکه ناظران خارجی از کم و کیف این تحولات سیاسی در ایران همواره با شگفتی سخن گفته اند.
تحولات سیاسی سال 1332 که شاخصه آن کودتای 28 مرداد است اگرچه بخش کوچکی از تاریخ معاصرایران را تشکیل می دهد، اما تاثیرات آن بر فضای سیاسی ایران از وسعتی برخوردار بوده است که هنوز نمی توانیم از کنار آن بسادگی بگذریم. این اهمیت سبب شده که هر تحول سیاسی در ایران با این روز تاریخی سنجیده می شود.
شاه و دولت های خارجی در 28 مرداد 1332 از دست دولت مصدق راحت شدند ولی این آسودگی سرابی بیش نبود. ساقط کردن دولت مصدق و در نهایت حذف وی، آنچه برجای گذاشت خلائی پرنشدنی بین مردم و دستگاه شاه بود که پیش از این با امید به دولت مصدق و اعتمادی که عموم مردم به وی داشتند، جلوه بیرونی نداشت. شاه با از میان بردن این نقطه امید و اعتماد، بر کسانی تکیه کرد که خود نیاز به تکیه گاه داشتند.
56 سال بعد، کودتا از نوعی دیگر رخ داد. آیت الله خامنه ای و نیروهایش به بهانه اینکه کودتای مخملی در جریان است، کودتایی نظامی ای را تدارک دیده و با دگرگون کردن آراء مردم از نگاه خود، بر توهم کودتای مخملی غلبه کردند اما ریزش نیروها و کوچکتر کردن حلقه خودی ها آغاز و یک رویاروی با مردم را جایگزین اعتماد سازی کردند.
تقارن زمانی تحولات سیاسی امروز ایران با تحولات سیاسی همین روزها در سال 1332، بهانه ای شد برای گفتگویی با پروفسور میثاق پارسا استاد جامعه شناسی دانشگاه دورتمس نیوهمشایر امریکا که می خوانید.
دکتر میثاق پارسا از جمله مبارزین دوران شاه است که سالهاست در امریکا به تحصیل، تحیقق و تدریس مشغول است. او در این مصاحبه تلاش زودهنگام حاکمیت برای حذف اصلاح طلبان و شخص میرحسین موسوی را تکرار رفتار شاه برای حذف دکتر مصدق می داند و می گوید فرجام این رفتار رادیکال شدن فضای سیاسی ایران است که سرانجامی جز تضعیف حکومت فعلی و پیروزی مردم نخواهد داشت.
تفاوت های کودتای 28 مرداد و کودتای انتخاباتی 88
از نگاه دکتر پارسا، اولین تفاوت عمده در این است که به لحاظ نظری و تئوریک، آنچه در انتخابات ریاست جمهوری 88 اتفاق افتاد را نمی توان کودتا نامید. بلکه آنچه رخ داد به گواه مردم ایران یک تقلب گسترده و دگرگونی در آراء مردم و نشاندن کسی دیگر به جای میرحسین موسوی است که مردم او را رئیس جمهور می دانند.
این استاد دانشگاه دورتمس، در تشریح دومین اختلاف می گوید: در کودتای 28 مرداد، آنچه عامل پیروزی کودتاچیان شد، دخالت نیروهای خارجی بود. کودتاچیان که متعلق به ارتش بودند، در روز 25 مرداد یعنی سه روز قبل از پیروزی شانس خود را امتحان کرده و شکست خورده بودند، اما ورود نیروهای "سیا" و دخالت مستقیم آنها با تزریق پول و وارد کردن اراذل و اوباش، کودتاچیان را به پیروزی رساندند و دولت مصدق را برکنار کردند. حال آنکه در جریان اخیر، سپاه پاسداران که ماموریت رساندن احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری را برعهده داشت، قبل از اینکه میرحسین موسوی به قدرت برسد با تاکید براینکه انقلابی مخملی در جریان است، خود را برای مبارزه با این انقلاب خود خوانده و اتفاقات بعد از آن، آماده و در روز موعود، برنامه اش را عملی کرد.
به گفته دکتر پارسا، بین 28 مرداد و 22 خرداد یک تفاوت عمده دیگر هم وجود دارد و آن اینکه در 28 مرداد شاه با حذف مصدق از قدرت، او را روانه زندان و با تضعیف نیروهای جبهه ملی راه بازگشت را بطور کامل بست ولی آیت الله خامنه ای هنوز حکم دستگیری موسوی را امضاء نکرده است و هنوز شانس بازگشت برای رژیم باقی است.
شباهت های کودتای 28 مرداد و کودتای انتخاباتی 88
دکتر پارسا بر این باور است که دولت مصدق تنها شانس رژیم برای بقا بود. او می گوید: در آن دوران، دکتر مصدق تنها نیروی ملی و لیبرال بود که بنا داشت با اصلاحات از جمله اصلاحات ارضی و اعطای آزادی های سیاسی و اجتماعی، به خواست مردم و مشروطه عمل کند. اما شاه و نیروهای خارجی این فرصت را گرفتند. آنها با حذف مصدق و اجرای اصلاحات ارضی بدون اعتماد سازی، طبقه زمین داران که حامیان شاه بودند، عملا شاه را در موقعیتی قرار داد که از پشتوانه مردمی محروم ماند. در واقع یک فضای دو قطبی در کشور ایجاد شد. یک طرف ماجرا شاه بود و دولتمردانش و طرف دیگر مردم. در نتیجه رویارویی بین مردم و قدرتمداران، آغاز شد.
درست همین اتفاق در جریان انتخابات 88 رخ داد. حاکمیت با حذف کامل اصلاح طلبان در واقع نیروهایی که می توانستند به بقای نظام کمک کنند و اعتماد عمومی را به نظام بالا ببرند را حذف کردند. حالا حاکمیت دست اش از نیرویی که بتواند شکاف بین مردم و دولت را پر کند خالی است.
اصلاح طلبان با پیروزی میرحسین موسوی، می توانستند با اصلاحاتی در سیاست های خارجی و داخلی، پایه های حکومت را تقویت و سطح اعتماد عمومی را افزایش دهند ولی بسان شاه، آیت الله خامنه ای هم این شانس را از خود گرفت. البته هنوز مطمئن نیستم که او توانسته است همه اصلاح طلبان را کنار بزند ولی آنچه روشن است اینکه با دست خود شانس بازسازی اعتماد ملی را از دست داده است (هرچند نه بطور کامل). حال این نیرو که با وجود قدرت داشتن اصلاح طلبان به اصلاحات حداقلی قانع بود، به سمت تغییرات بنیادین حرکت می کند همانگونه که در شعارهای مردم بعد از تماشای واکنش سرکوبگرانه و تند حاکمیت، تغییر اساسی پیدا کرد. شعار مردم مبنی بر "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" به منزله گذر کردن از حکومت جمهوری اسلامی است.
مردم وقتی اسلام را ناتوان در پاسخگویی به خواسته هایشان می یابند از آن گذر می کنند. آیت الله خمینی به مردم وعده داد که ولایت فقیه از دیکتاتوری جلوگیری می کند، ولایت فقیه آمده است که دیکتاتوری نباشد. حالا بعد از سی سال مردم وقتی شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند یعنی ولایت فقیه به دیکتاتوری منجر شده است. اینگونه است که مردم به سکولاریسم تمایل نشان می دهند.
دو قطبی شدن جامعه بعد از 22 خرداد
این استاد دانشگاه، فضای جامعه ایران را بعد از انتخابات 22 خرداد کاملا دوقطبی شده می داند و می گوید: ما با یک فضای دو قطبی شاهدیم، دقیقا مانند آنچه بعد از کودتای 28 مرداد رخ داد. یک طرف ماجرا قدرتمداران و طرفدارانشان هستند و طرف مقابل مردمی است که اعتقادی به این حکومت ندارند. تنها با این تفاوت که شاه به اندازه خامنه ای طرفدار نداشت. امروز ممکن است حامیان آیت الله خامنه ای 10 تا 15 درصد جامعه ایران را تشکیل دهند ولی شاه در سال قبل از پیروزی انقلاب، هرگز به این وسعت حامی نداشت.
او معتقد است فرجام دو قطبی شدن جامعه، توسعه حرکت های رادیکالی و رویارویی مستقیم مردم و دولت است. چیزی که هرگز به نفع کسانی نیست که در انتخابات تقلب کردند چراکه در این رویارویی، آنکه پیروز خواهد شد هموراه مردم بوده اند.
نقش بازار و روحانیت در دو واقعه 28 مرداد و 22 خرداد
سکوت بازار در خصوص تحولات بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، نکته ای مورد توجه ، از منظر میثاق پارساست. او می گوید: در کودتای 28 مرداد و تحولات قبل و بعد از آن بازار نقش مهمی داشت، بازاریان با به تعطیلی کشاندن بازار مخالفت خود را نشان دادند، بطوریکه شاه برای گذر از این بحران با تخریب بخشی از سقف بازار تهران، بازاریان را با تهدید به کسب و کار بازگرداند. حال آنکه در این روزها هرچند ممکن است بازاریان همراه با مردم در راهپیمایی ها شرکت کرده باشد ولی هرگز در یک حرکت سازمان یافته و متشکل، عملی به نام بازاریان انجام ندادند.
او در تشریح دلایل این اتفاق به دو عامل وابستگی بخشی از تشکل اصناف بازار به حاکمیت و اتفاقات سال گذشته بازار که به دستگیری جمعی از بازاریان منجر شد مرتبط می داند.
میثاق پارسا روحانیون را در هر دو ماجرا سربلند می داند و می گوید: در 28 مرداد بخش عمده ای از روحانیون سیاسی نبودند بنابراین در این ماجرا موضعی نداشتند. ماند دو دسته از روحانیون. دسته اول روحانیون بزرگ مردانی بودند که ایران و ایرانیان همیشه به آنها افتخار می کند همچون آیت الله طالقانی و آیت الله زنجانی. این گروه حامی دکتر مصدق بودند و در ماجراهای سال 32 کنار مردم بودند. اما دسته دوم که تعدادشان محدود بود مخالف دکتر مصدق بودند مثل آیت الله کاشانی، آیت الله بهبهانی و تا حدودی آیت الله بروجردی. (البته بعد از انقلاب روشن شد که آیت الله خمینی هم از مصدق خوشش نمی آمده است و در جایی گفته بود "مصدق از اسلام سیلی خواهد خورد.")
در تحولات اخیر نیز می بیینیم علمای بزرگ با مردم همراهی می کنند بطوریکه از مجموع مراجع تنها دو نفر به احمدی نژاد تبریک می گوید و مابقی حاضر به تایید رفتارهای حکومت نمی شوند و علمای بزرگی چون آیت الله منتظری، طاهری، صانعی، کدیور و دستغیب به مخالفت با این اقدامات بر می خیزند.
اسلام علیه اسلام، ولایت فقیه مقصر است
یکی از اتفاقات نادر اتفاقات پس از انتخابات، به گفته دکتر پارسا، اقدامات جمهوری اسلامی علیه آداب و سنن اسلامی است. او می گوید هرگز تصور نمی کردم جمهوری اسلامی به جایی برسد که علیه اسلام و معارف اسلامی اقدام کند. مسجد همشه در طول تاریخ از دخالت دولت مصون بود، مسجد پایگاه نیروهای انقلابی بود، آیت الله خمینی وقتی نگران خالی شدن مساجد شد، فریاد زد که مسجد ها را پر کنید، مسجد پایگاه است، اما امروز در مساجد را به روی مردم بسته اند که مبادا برای کشته شدن فرزندشان مراسم ترحیم برگزار کنند و آیه ای از قران بخوانند. جوانان مردم را به جرم الله اکبر گفتن مورد ضرب و جرح قرار می دهند این اتفاقات واقعا کم نظیر است. جمهوری اسلامی با این اقدامات، دارد علیه ایدئولوژی خودش عمل و آن را تضعیف می کند. اینها همه تحت نظارت، ولایت فقیه در حال انجام است.
تغییرات متاثر از توسعه طبقه متوسط
رشد و گسترش جمعیت شهری و طبقه متوسط در ایران، طی سالهای اخیر، ورود تکنولوژی جدید ارتباطی و برخورداری مردم از آنها و بالا رفتن سطح سواد و دانش مردمی، نکات متمایز کننده جامعه امروز ایران با ایران سال 1332 است که دکتر پارسا آنها را مورد توجه قرار داده و می گوید: مردم در حوادث اخیر نشان دادند که مردم ایران دوره مصدق نیستند. امروز آنها بسیار بهتر و سازماندهی شده تر عمل می کنند. از امکانات و دانشی که دارند به بهترین نحو استفاده می کنند و ایستادگی بیشتری در برابر سرکوبگران دارند.
تظاهرات میلیونی مردم، سه روز بعد کودتای انتخاباتی، اتفاقی کم نظیر در تمام دنیاست. سالها باید بگذرد تا مردم یک کشور اینگونه برای گرفتن حق شان به خیابانها بریزند. این راهپیمایی دقیقا مشابه راهپیمایی های روزهای تاسوعا و عاشورا، قبل از پیروزی انقلاب بود. شعار مردم هم یکی بود آن روز می گفتند مرگ برشاه و امروز می گویند مرگ بر دیکتاتور. حال آنکه در 28 مرداد حضور مردم در صحنه خیلی ناچیز بود. هرچند آن روز هم دانشجویان خیلی مقاومت کردند ولی در نهایت تنها ماندند، اما امروز دانشجویان تنها نیستند، مردم از هر قشر و طبقه در این راهپیمایی ها شرکت می کنند و اعتراض شان را بیان می کنند. این اتفاقات مهمی است که این روزها در جریان است.
به اعتقاد میثاق پارسا، نقش و حضور زنان با این کیفیت از موارد بی سابقه در طول مبارزات ایرانیان برای استیفای حقوق شان است. او به فیلمی اشاره می کند که یک دختر نقش رهبری در اعتراضات مردمی را ایفا می کند و می افزاید: اینها محصول رشد طبقه متوسط و افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی دختران و زنان ایرانی است.
فرجام جنبش سبز مبتنی بر آموزه های کودتای 28 مرداد
دکتر میثاق پارسا معتقد است فضای سیاسی سال 1332 متاثر از انقلاب مشروطه بود، خواسته آن روز مردم رعایت قانون اساسی، تامین آزادی های سیاسی، اجتماعی و استقلال کشور بود. این فضا تا انقلاب 57 ادامه پیدا کرد، انقلاب پیروز شد ولی مردم ایران هنوز همان خواسته ها را دارند. مردم ایران امروز نیز حاکمیت قانون، آزادی و دموکراسی را مطالبه می کنند. دیروز شاه با حذف مصدق می خواست بر اراده مردم غلبه کند و امروز حاکمیت با حذف اصلاح طلبان می کوشد به این خواسته ها بی اعتنایی کند. اما تاریخ نشان داده است، یکدست کردن حاکمیت، سرکوب مخالفان و خاموش کردن اعتراض ها، مردم را متقاعد به خاموشی و پذیرش وضع موجود نمی کند. ممکن است فرض شود که با خاموش کردن معترضان، جنبش شکست خورده است ولی این شکست پیروزی بزرگی برای مردم ایران به دنبال دارد. مردم ایران به تکامل فکری رسیده اند، این تکامل فکری با پشتوانه عظیم فرهنگی، آنها را به پیروزی نهایی نزدیک کرده است.
حاکمیت با تشدید سرکوب ها، پایه های خود را بیشتر متزلزل می کند و در نهایت به طور کامل ساقط خواهد شد. همانگونه که حاکمان قبلی شکست را پذیرفتند و از کشور رفتند.
منبع: جرس
کودتا، قیام، انقلاب، و تظاهرات نام هایی آشنا در فرهنگ سیاسی ایران و حافظه ذهنی ایرانیان است. بطوریکه ناظران خارجی از کم و کیف این تحولات سیاسی در ایران همواره با شگفتی سخن گفته اند.
تحولات سیاسی سال 1332 که شاخصه آن کودتای 28 مرداد است اگرچه بخش کوچکی از تاریخ معاصرایران را تشکیل می دهد، اما تاثیرات آن بر فضای سیاسی ایران از وسعتی برخوردار بوده است که هنوز نمی توانیم از کنار آن بسادگی بگذریم. این اهمیت سبب شده که هر تحول سیاسی در ایران با این روز تاریخی سنجیده می شود.
شاه و دولت های خارجی در 28 مرداد 1332 از دست دولت مصدق راحت شدند ولی این آسودگی سرابی بیش نبود. ساقط کردن دولت مصدق و در نهایت حذف وی، آنچه برجای گذاشت خلائی پرنشدنی بین مردم و دستگاه شاه بود که پیش از این با امید به دولت مصدق و اعتمادی که عموم مردم به وی داشتند، جلوه بیرونی نداشت. شاه با از میان بردن این نقطه امید و اعتماد، بر کسانی تکیه کرد که خود نیاز به تکیه گاه داشتند.
56 سال بعد، کودتا از نوعی دیگر رخ داد. آیت الله خامنه ای و نیروهایش به بهانه اینکه کودتای مخملی در جریان است، کودتایی نظامی ای را تدارک دیده و با دگرگون کردن آراء مردم از نگاه خود، بر توهم کودتای مخملی غلبه کردند اما ریزش نیروها و کوچکتر کردن حلقه خودی ها آغاز و یک رویاروی با مردم را جایگزین اعتماد سازی کردند.
تقارن زمانی تحولات سیاسی امروز ایران با تحولات سیاسی همین روزها در سال 1332، بهانه ای شد برای گفتگویی با پروفسور میثاق پارسا استاد جامعه شناسی دانشگاه دورتمس نیوهمشایر امریکا که می خوانید.
دکتر میثاق پارسا از جمله مبارزین دوران شاه است که سالهاست در امریکا به تحصیل، تحیقق و تدریس مشغول است. او در این مصاحبه تلاش زودهنگام حاکمیت برای حذف اصلاح طلبان و شخص میرحسین موسوی را تکرار رفتار شاه برای حذف دکتر مصدق می داند و می گوید فرجام این رفتار رادیکال شدن فضای سیاسی ایران است که سرانجامی جز تضعیف حکومت فعلی و پیروزی مردم نخواهد داشت.
تفاوت های کودتای 28 مرداد و کودتای انتخاباتی 88
از نگاه دکتر پارسا، اولین تفاوت عمده در این است که به لحاظ نظری و تئوریک، آنچه در انتخابات ریاست جمهوری 88 اتفاق افتاد را نمی توان کودتا نامید. بلکه آنچه رخ داد به گواه مردم ایران یک تقلب گسترده و دگرگونی در آراء مردم و نشاندن کسی دیگر به جای میرحسین موسوی است که مردم او را رئیس جمهور می دانند.
این استاد دانشگاه دورتمس، در تشریح دومین اختلاف می گوید: در کودتای 28 مرداد، آنچه عامل پیروزی کودتاچیان شد، دخالت نیروهای خارجی بود. کودتاچیان که متعلق به ارتش بودند، در روز 25 مرداد یعنی سه روز قبل از پیروزی شانس خود را امتحان کرده و شکست خورده بودند، اما ورود نیروهای "سیا" و دخالت مستقیم آنها با تزریق پول و وارد کردن اراذل و اوباش، کودتاچیان را به پیروزی رساندند و دولت مصدق را برکنار کردند. حال آنکه در جریان اخیر، سپاه پاسداران که ماموریت رساندن احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری را برعهده داشت، قبل از اینکه میرحسین موسوی به قدرت برسد با تاکید براینکه انقلابی مخملی در جریان است، خود را برای مبارزه با این انقلاب خود خوانده و اتفاقات بعد از آن، آماده و در روز موعود، برنامه اش را عملی کرد.
به گفته دکتر پارسا، بین 28 مرداد و 22 خرداد یک تفاوت عمده دیگر هم وجود دارد و آن اینکه در 28 مرداد شاه با حذف مصدق از قدرت، او را روانه زندان و با تضعیف نیروهای جبهه ملی راه بازگشت را بطور کامل بست ولی آیت الله خامنه ای هنوز حکم دستگیری موسوی را امضاء نکرده است و هنوز شانس بازگشت برای رژیم باقی است.
شباهت های کودتای 28 مرداد و کودتای انتخاباتی 88
دکتر پارسا بر این باور است که دولت مصدق تنها شانس رژیم برای بقا بود. او می گوید: در آن دوران، دکتر مصدق تنها نیروی ملی و لیبرال بود که بنا داشت با اصلاحات از جمله اصلاحات ارضی و اعطای آزادی های سیاسی و اجتماعی، به خواست مردم و مشروطه عمل کند. اما شاه و نیروهای خارجی این فرصت را گرفتند. آنها با حذف مصدق و اجرای اصلاحات ارضی بدون اعتماد سازی، طبقه زمین داران که حامیان شاه بودند، عملا شاه را در موقعیتی قرار داد که از پشتوانه مردمی محروم ماند. در واقع یک فضای دو قطبی در کشور ایجاد شد. یک طرف ماجرا شاه بود و دولتمردانش و طرف دیگر مردم. در نتیجه رویارویی بین مردم و قدرتمداران، آغاز شد.
درست همین اتفاق در جریان انتخابات 88 رخ داد. حاکمیت با حذف کامل اصلاح طلبان در واقع نیروهایی که می توانستند به بقای نظام کمک کنند و اعتماد عمومی را به نظام بالا ببرند را حذف کردند. حالا حاکمیت دست اش از نیرویی که بتواند شکاف بین مردم و دولت را پر کند خالی است.
اصلاح طلبان با پیروزی میرحسین موسوی، می توانستند با اصلاحاتی در سیاست های خارجی و داخلی، پایه های حکومت را تقویت و سطح اعتماد عمومی را افزایش دهند ولی بسان شاه، آیت الله خامنه ای هم این شانس را از خود گرفت. البته هنوز مطمئن نیستم که او توانسته است همه اصلاح طلبان را کنار بزند ولی آنچه روشن است اینکه با دست خود شانس بازسازی اعتماد ملی را از دست داده است (هرچند نه بطور کامل). حال این نیرو که با وجود قدرت داشتن اصلاح طلبان به اصلاحات حداقلی قانع بود، به سمت تغییرات بنیادین حرکت می کند همانگونه که در شعارهای مردم بعد از تماشای واکنش سرکوبگرانه و تند حاکمیت، تغییر اساسی پیدا کرد. شعار مردم مبنی بر "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" به منزله گذر کردن از حکومت جمهوری اسلامی است.
مردم وقتی اسلام را ناتوان در پاسخگویی به خواسته هایشان می یابند از آن گذر می کنند. آیت الله خمینی به مردم وعده داد که ولایت فقیه از دیکتاتوری جلوگیری می کند، ولایت فقیه آمده است که دیکتاتوری نباشد. حالا بعد از سی سال مردم وقتی شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند یعنی ولایت فقیه به دیکتاتوری منجر شده است. اینگونه است که مردم به سکولاریسم تمایل نشان می دهند.
دو قطبی شدن جامعه بعد از 22 خرداد
این استاد دانشگاه، فضای جامعه ایران را بعد از انتخابات 22 خرداد کاملا دوقطبی شده می داند و می گوید: ما با یک فضای دو قطبی شاهدیم، دقیقا مانند آنچه بعد از کودتای 28 مرداد رخ داد. یک طرف ماجرا قدرتمداران و طرفدارانشان هستند و طرف مقابل مردمی است که اعتقادی به این حکومت ندارند. تنها با این تفاوت که شاه به اندازه خامنه ای طرفدار نداشت. امروز ممکن است حامیان آیت الله خامنه ای 10 تا 15 درصد جامعه ایران را تشکیل دهند ولی شاه در سال قبل از پیروزی انقلاب، هرگز به این وسعت حامی نداشت.
او معتقد است فرجام دو قطبی شدن جامعه، توسعه حرکت های رادیکالی و رویارویی مستقیم مردم و دولت است. چیزی که هرگز به نفع کسانی نیست که در انتخابات تقلب کردند چراکه در این رویارویی، آنکه پیروز خواهد شد هموراه مردم بوده اند.
نقش بازار و روحانیت در دو واقعه 28 مرداد و 22 خرداد
سکوت بازار در خصوص تحولات بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، نکته ای مورد توجه ، از منظر میثاق پارساست. او می گوید: در کودتای 28 مرداد و تحولات قبل و بعد از آن بازار نقش مهمی داشت، بازاریان با به تعطیلی کشاندن بازار مخالفت خود را نشان دادند، بطوریکه شاه برای گذر از این بحران با تخریب بخشی از سقف بازار تهران، بازاریان را با تهدید به کسب و کار بازگرداند. حال آنکه در این روزها هرچند ممکن است بازاریان همراه با مردم در راهپیمایی ها شرکت کرده باشد ولی هرگز در یک حرکت سازمان یافته و متشکل، عملی به نام بازاریان انجام ندادند.
او در تشریح دلایل این اتفاق به دو عامل وابستگی بخشی از تشکل اصناف بازار به حاکمیت و اتفاقات سال گذشته بازار که به دستگیری جمعی از بازاریان منجر شد مرتبط می داند.
میثاق پارسا روحانیون را در هر دو ماجرا سربلند می داند و می گوید: در 28 مرداد بخش عمده ای از روحانیون سیاسی نبودند بنابراین در این ماجرا موضعی نداشتند. ماند دو دسته از روحانیون. دسته اول روحانیون بزرگ مردانی بودند که ایران و ایرانیان همیشه به آنها افتخار می کند همچون آیت الله طالقانی و آیت الله زنجانی. این گروه حامی دکتر مصدق بودند و در ماجراهای سال 32 کنار مردم بودند. اما دسته دوم که تعدادشان محدود بود مخالف دکتر مصدق بودند مثل آیت الله کاشانی، آیت الله بهبهانی و تا حدودی آیت الله بروجردی. (البته بعد از انقلاب روشن شد که آیت الله خمینی هم از مصدق خوشش نمی آمده است و در جایی گفته بود "مصدق از اسلام سیلی خواهد خورد.")
در تحولات اخیر نیز می بیینیم علمای بزرگ با مردم همراهی می کنند بطوریکه از مجموع مراجع تنها دو نفر به احمدی نژاد تبریک می گوید و مابقی حاضر به تایید رفتارهای حکومت نمی شوند و علمای بزرگی چون آیت الله منتظری، طاهری، صانعی، کدیور و دستغیب به مخالفت با این اقدامات بر می خیزند.
اسلام علیه اسلام، ولایت فقیه مقصر است
یکی از اتفاقات نادر اتفاقات پس از انتخابات، به گفته دکتر پارسا، اقدامات جمهوری اسلامی علیه آداب و سنن اسلامی است. او می گوید هرگز تصور نمی کردم جمهوری اسلامی به جایی برسد که علیه اسلام و معارف اسلامی اقدام کند. مسجد همشه در طول تاریخ از دخالت دولت مصون بود، مسجد پایگاه نیروهای انقلابی بود، آیت الله خمینی وقتی نگران خالی شدن مساجد شد، فریاد زد که مسجد ها را پر کنید، مسجد پایگاه است، اما امروز در مساجد را به روی مردم بسته اند که مبادا برای کشته شدن فرزندشان مراسم ترحیم برگزار کنند و آیه ای از قران بخوانند. جوانان مردم را به جرم الله اکبر گفتن مورد ضرب و جرح قرار می دهند این اتفاقات واقعا کم نظیر است. جمهوری اسلامی با این اقدامات، دارد علیه ایدئولوژی خودش عمل و آن را تضعیف می کند. اینها همه تحت نظارت، ولایت فقیه در حال انجام است.
تغییرات متاثر از توسعه طبقه متوسط
رشد و گسترش جمعیت شهری و طبقه متوسط در ایران، طی سالهای اخیر، ورود تکنولوژی جدید ارتباطی و برخورداری مردم از آنها و بالا رفتن سطح سواد و دانش مردمی، نکات متمایز کننده جامعه امروز ایران با ایران سال 1332 است که دکتر پارسا آنها را مورد توجه قرار داده و می گوید: مردم در حوادث اخیر نشان دادند که مردم ایران دوره مصدق نیستند. امروز آنها بسیار بهتر و سازماندهی شده تر عمل می کنند. از امکانات و دانشی که دارند به بهترین نحو استفاده می کنند و ایستادگی بیشتری در برابر سرکوبگران دارند.
تظاهرات میلیونی مردم، سه روز بعد کودتای انتخاباتی، اتفاقی کم نظیر در تمام دنیاست. سالها باید بگذرد تا مردم یک کشور اینگونه برای گرفتن حق شان به خیابانها بریزند. این راهپیمایی دقیقا مشابه راهپیمایی های روزهای تاسوعا و عاشورا، قبل از پیروزی انقلاب بود. شعار مردم هم یکی بود آن روز می گفتند مرگ برشاه و امروز می گویند مرگ بر دیکتاتور. حال آنکه در 28 مرداد حضور مردم در صحنه خیلی ناچیز بود. هرچند آن روز هم دانشجویان خیلی مقاومت کردند ولی در نهایت تنها ماندند، اما امروز دانشجویان تنها نیستند، مردم از هر قشر و طبقه در این راهپیمایی ها شرکت می کنند و اعتراض شان را بیان می کنند. این اتفاقات مهمی است که این روزها در جریان است.
به اعتقاد میثاق پارسا، نقش و حضور زنان با این کیفیت از موارد بی سابقه در طول مبارزات ایرانیان برای استیفای حقوق شان است. او به فیلمی اشاره می کند که یک دختر نقش رهبری در اعتراضات مردمی را ایفا می کند و می افزاید: اینها محصول رشد طبقه متوسط و افزایش مشارکت سیاسی و اجتماعی دختران و زنان ایرانی است.
فرجام جنبش سبز مبتنی بر آموزه های کودتای 28 مرداد
دکتر میثاق پارسا معتقد است فضای سیاسی سال 1332 متاثر از انقلاب مشروطه بود، خواسته آن روز مردم رعایت قانون اساسی، تامین آزادی های سیاسی، اجتماعی و استقلال کشور بود. این فضا تا انقلاب 57 ادامه پیدا کرد، انقلاب پیروز شد ولی مردم ایران هنوز همان خواسته ها را دارند. مردم ایران امروز نیز حاکمیت قانون، آزادی و دموکراسی را مطالبه می کنند. دیروز شاه با حذف مصدق می خواست بر اراده مردم غلبه کند و امروز حاکمیت با حذف اصلاح طلبان می کوشد به این خواسته ها بی اعتنایی کند. اما تاریخ نشان داده است، یکدست کردن حاکمیت، سرکوب مخالفان و خاموش کردن اعتراض ها، مردم را متقاعد به خاموشی و پذیرش وضع موجود نمی کند. ممکن است فرض شود که با خاموش کردن معترضان، جنبش شکست خورده است ولی این شکست پیروزی بزرگی برای مردم ایران به دنبال دارد. مردم ایران به تکامل فکری رسیده اند، این تکامل فکری با پشتوانه عظیم فرهنگی، آنها را به پیروزی نهایی نزدیک کرده است.
حاکمیت با تشدید سرکوب ها، پایه های خود را بیشتر متزلزل می کند و در نهایت به طور کامل ساقط خواهد شد. همانگونه که حاکمان قبلی شکست را پذیرفتند و از کشور رفتند.
منبع: جرس
تمثیلی زیبا درباره نامه روشنگرانه مهدی کروبی
هادی بیات، یکی از فرزندان آیتالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید قم، با اشاره به نامه اخیر مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان در وبلاگ خود آورده است:
شهید مطهری، در (کتاب) داستان راستان آورده است که گویا در زمان معتصم عباسی، برخی سرداران نظامی در بغداد میگشتند و هرکاری که میخواستند انجام میدادند و حکومت عباسی هم کاری نداشت. تا جایی که کمکم دست به عرض و ناموس مردم دراز کردند. نیمه شبی مسلمانی میبیند که یکی از این سرداران دست زنی را گرفته و به زور با خود میبرد. مرد جلو میرود و اعتراض میکند، ولی فایده نمیکند. زن التماس میکند، افاقه نمیکند و بالاخره آن سردار، زن بیچاره را به خانهای میکشاند.
مرد مسلمان که میبیند کاری از دستش بر نمیآید بر بام خانهای میرود و با صدای بلند اذان میگوید. با صدای اللهاکبر او در نیمه شب، مردم به کوچه و خیابان میریزند که چه شده است و او با فریاد ماوقع را میگوید. مردم نیز یورش میبرند و زن بیچاره را از دست آن سردار خارج میکنند. این ماجرا باعث میشود که حکومت عباسی فکری برای دستدرازیهای نظامیان بکند.
چه قدر این مسلمان شبیه شیخ مهدی کروبی خودمان است که اذان نیمه شبش خوابها را آشفته است. دینفروشان او را به ناسزا گرفتهاند، که چرا خواب خوشمان را برآشفتی. مردمان، این بار بیدارند. چون این جا بغداد نیست و ایران است و بسیاری از مردم نیز از خواب برخاستهاند. این بار شاید بشود برای این تعدیها کاری کرد.
منبع: وبلاگ هادی بیات
شهید مطهری، در (کتاب) داستان راستان آورده است که گویا در زمان معتصم عباسی، برخی سرداران نظامی در بغداد میگشتند و هرکاری که میخواستند انجام میدادند و حکومت عباسی هم کاری نداشت. تا جایی که کمکم دست به عرض و ناموس مردم دراز کردند. نیمه شبی مسلمانی میبیند که یکی از این سرداران دست زنی را گرفته و به زور با خود میبرد. مرد جلو میرود و اعتراض میکند، ولی فایده نمیکند. زن التماس میکند، افاقه نمیکند و بالاخره آن سردار، زن بیچاره را به خانهای میکشاند.
مرد مسلمان که میبیند کاری از دستش بر نمیآید بر بام خانهای میرود و با صدای بلند اذان میگوید. با صدای اللهاکبر او در نیمه شب، مردم به کوچه و خیابان میریزند که چه شده است و او با فریاد ماوقع را میگوید. مردم نیز یورش میبرند و زن بیچاره را از دست آن سردار خارج میکنند. این ماجرا باعث میشود که حکومت عباسی فکری برای دستدرازیهای نظامیان بکند.
چه قدر این مسلمان شبیه شیخ مهدی کروبی خودمان است که اذان نیمه شبش خوابها را آشفته است. دینفروشان او را به ناسزا گرفتهاند، که چرا خواب خوشمان را برآشفتی. مردمان، این بار بیدارند. چون این جا بغداد نیست و ایران است و بسیاری از مردم نیز از خواب برخاستهاند. این بار شاید بشود برای این تعدیها کاری کرد.
منبع: وبلاگ هادی بیات
تهدید و ارعاب خانواده حجاریان برای اعترافگیری از وی
" نیم شب گذشته( حدود ساعت 3) تعدادی موتور سوار به درب منزل ما فرستادهاند تا ارعاب ایجاد کنند و با تهدید و آزار خانواده پدرم را برای اخذ اعترافات دروغین تحت فشار قرار دهند. در روزهای اخیر بارها خواسته اند تا برادرم را به بازداشتگاه بکشانند تا به پدرم نشان دهند که او بازداشت است و با این حربه او را تسلیم کنند."
به گزارش نوروز، زینب حجاریان فرزند دکتر سعید حجاریان در مورد محل اقامت پدرش گفت:" محلی که پدرم در آن نگهداری میشود یک ساختمان محقر شبیه به پاسگاههای بین راهی است و در این گرمای طاقت فرسای تهران تنها مجهّز به یک پنکه ابتدایی است. این ساختمان در داخل محیطی نظامی قرار دارد "
این درحالی است که سعید مرتضوی اعلام کرده بود سعید حجاریان در محلی نگهداری میشود که از تجهیزات کافی برخوردار است و حتی میتواند از استخر استفاده کند.
فرزند این فعال سیاسی در ادامه با اشاره به وضعیت خاص جسمی پدر در بندش گفت:" نگرانی زیادی در مورد عفونت ریوی ایشان وجود دارد و باید از ریه پدرم عکسبرداری بشود."
با آنکه مسئولین دادستانی مدعی بودند که خانواده حجاریان ایشان را می بینند، اما زینب حجاریان به خبرنگار ما گفت:" آخرین ملاقات در روز چهارشنبه دو هفته پیش بوده و از این تاریخ به بعد هیچ ملاقاتی به خانواده داده نشده است و علت این امر نیز اعتراضات من به وضع نگهداری و وخامت حال ایشان در مصاحبهها عنوان شده است. گویا ما حتی حق نداریم نگران باشیم."
زینب حجاریان با اعلام این موضوع که پدرش مدتهاست برای اعتراف به آنچه بازجوها می خواهند شدیدا تحت فشار است گفت: نیم شب گذشته( حدود ساعت 3) تعدادی موتور سوار به درب منزل ما فرستاده اند تا ارعاب ایجاد کنند و با تهدید و آزار خانواده پدرم را برای اخذ اعترافات دروغین تحت فشار قرار دهند. در روزهای اخیر بارها خواستهاند تا برادرم را به بازداشتگاه بکشانند تا به پدرم نشان دهند که او بازداشت است و با این حربه او را تسلیم کنند."
بعد از تعویق اپیزود چهارم بیدادگاه اسرای راه آزادی، اخباری مبنی بر شکست کودتاگران در پروژه اعتراف گیری منتشر شد که فشارهای شب گذشته و همینطور فشارها به حجاریان در همین راستا ارزیابی میشود.
او در خاتمه خاطر نشان کرد:" نگهداری پدر بیمار و معلول و مظلوم من در چنین شرایط اسفباری و اعمال ناجوانمردانه و ضد انسانی این افراد در به کارگیری تهدید امنیت و آسایش خانواده به عنوان اهرم فشار بر یک فرد بیگناه برای وادار ساختن او به اعترافات دروغین در پیشگاه خدا بیپاسخ نخواهد ماند و آه مظلوم سرانجام گریبان ظالم را خواهد گرفت ."
به گزارش نوروز، زینب حجاریان فرزند دکتر سعید حجاریان در مورد محل اقامت پدرش گفت:" محلی که پدرم در آن نگهداری میشود یک ساختمان محقر شبیه به پاسگاههای بین راهی است و در این گرمای طاقت فرسای تهران تنها مجهّز به یک پنکه ابتدایی است. این ساختمان در داخل محیطی نظامی قرار دارد "
این درحالی است که سعید مرتضوی اعلام کرده بود سعید حجاریان در محلی نگهداری میشود که از تجهیزات کافی برخوردار است و حتی میتواند از استخر استفاده کند.
فرزند این فعال سیاسی در ادامه با اشاره به وضعیت خاص جسمی پدر در بندش گفت:" نگرانی زیادی در مورد عفونت ریوی ایشان وجود دارد و باید از ریه پدرم عکسبرداری بشود."
با آنکه مسئولین دادستانی مدعی بودند که خانواده حجاریان ایشان را می بینند، اما زینب حجاریان به خبرنگار ما گفت:" آخرین ملاقات در روز چهارشنبه دو هفته پیش بوده و از این تاریخ به بعد هیچ ملاقاتی به خانواده داده نشده است و علت این امر نیز اعتراضات من به وضع نگهداری و وخامت حال ایشان در مصاحبهها عنوان شده است. گویا ما حتی حق نداریم نگران باشیم."
زینب حجاریان با اعلام این موضوع که پدرش مدتهاست برای اعتراف به آنچه بازجوها می خواهند شدیدا تحت فشار است گفت: نیم شب گذشته( حدود ساعت 3) تعدادی موتور سوار به درب منزل ما فرستاده اند تا ارعاب ایجاد کنند و با تهدید و آزار خانواده پدرم را برای اخذ اعترافات دروغین تحت فشار قرار دهند. در روزهای اخیر بارها خواستهاند تا برادرم را به بازداشتگاه بکشانند تا به پدرم نشان دهند که او بازداشت است و با این حربه او را تسلیم کنند."
بعد از تعویق اپیزود چهارم بیدادگاه اسرای راه آزادی، اخباری مبنی بر شکست کودتاگران در پروژه اعتراف گیری منتشر شد که فشارهای شب گذشته و همینطور فشارها به حجاریان در همین راستا ارزیابی میشود.
او در خاتمه خاطر نشان کرد:" نگهداری پدر بیمار و معلول و مظلوم من در چنین شرایط اسفباری و اعمال ناجوانمردانه و ضد انسانی این افراد در به کارگیری تهدید امنیت و آسایش خانواده به عنوان اهرم فشار بر یک فرد بیگناه برای وادار ساختن او به اعترافات دروغین در پیشگاه خدا بیپاسخ نخواهد ماند و آه مظلوم سرانجام گریبان ظالم را خواهد گرفت ."
یادداشتی از ناصر صفاریان، مستندساز و منتقد سینمایی
برای یک اعتراض محترمانه
در پی انتشار بیانهی مستندسازان درباره تحریم جشنواره "سینما حقیقت" سخنگوی انجمن مستندسازان در یادداشتی کوتاه در اینباره آورده است:
"در متن بیانیه مستندسازان در مورد جشنواره سینماحقیقت به مسائلی که باعث شده تا این گروه از حضور در این جشنواره کنارهگیری کنند، اشاره شده است. مستندسازان در ماههای اخیر امکان ثبت تصاویری که در سطح جامعه مشاهده میشد را نداشتند و این به وضوح یعنی نادیده گرفتن جایگاه و هویت سینمای مستند و مستندسازان. برخوردهای ناشایست با این گروه از فیلمسازان به جایی رسید که حتی برخی که نامه نیروی انتظامی را هم برای ساخت فیلم به همراه داشتند، با مشکل مواجه میشدند و کار آنان باید نیمه رها میشد یا مستندساز دستگیر شده و حالا انجمن مستندسازان باید برای آزادی افراد اقدام میکرد. گرفتن حقوق یک فیلمساز از او واکنشی غیر از آنچه که امروز با آن مواجه هستیم در پی نخواهد داشت.
واکنشی که مستندسازان نشان دادهاند، واکنشی به جشنواره سینماحقیقت نیست که البته تلاشها و کمکهای محمد آفریده به عنوان مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از اهالی سینمای مستند پوشیده نیست اما مستندسازان نمیتوانند در شرایطی که حقوق اولیه آنان نادیده گرفته میشود و امکان فیلمسازی آنان از بین میرود، در جشنواره حضور داشته و جشنی برای سینمای مستند برگزار کنند، هرچند که جشنواره سینماحقیقت در دو سال گذشته توانسته بود جای خالی عرصه نمایش فیلمهای مستند را پر کند و امکانی برای نمایش فیلمهایی به وجود آورد که شاید سالها از مخاطبان اصلی خود دور بودند.
واکنش مستندسازان به شرایطی که برای فیلمسازی فراهم شد، محترمانهترین واکنشی بود که امکان ابراز آن وجود داشت. ما امیدوار هستیم این اعتراض ما به گوش مسئولان برسد هرچند که در این مقطع کمتر به نظر میرسد که این گونه اعتراضها برای کسی اهمیت داشته باشد و ترتیب اثری به آن داده شود. مدیران دولتی در این روزها درگیر تغییر و تحولات دولتی هستند و در این شرایط ترجیح میدهند تا خودشان را درگیر مسائلی که ممکن است برای آنان حواشی به همراه داشته باشد، نکنند، با این وجود ما به اهمیت و حقانیت اعتراض خود واقف هستیم و روی آن تأکید میکنیم."
منبع: پایگاه اینترنتی خبرآنلاین
در پی انتشار بیانهی مستندسازان درباره تحریم جشنواره "سینما حقیقت" سخنگوی انجمن مستندسازان در یادداشتی کوتاه در اینباره آورده است:
"در متن بیانیه مستندسازان در مورد جشنواره سینماحقیقت به مسائلی که باعث شده تا این گروه از حضور در این جشنواره کنارهگیری کنند، اشاره شده است. مستندسازان در ماههای اخیر امکان ثبت تصاویری که در سطح جامعه مشاهده میشد را نداشتند و این به وضوح یعنی نادیده گرفتن جایگاه و هویت سینمای مستند و مستندسازان. برخوردهای ناشایست با این گروه از فیلمسازان به جایی رسید که حتی برخی که نامه نیروی انتظامی را هم برای ساخت فیلم به همراه داشتند، با مشکل مواجه میشدند و کار آنان باید نیمه رها میشد یا مستندساز دستگیر شده و حالا انجمن مستندسازان باید برای آزادی افراد اقدام میکرد. گرفتن حقوق یک فیلمساز از او واکنشی غیر از آنچه که امروز با آن مواجه هستیم در پی نخواهد داشت.
واکنشی که مستندسازان نشان دادهاند، واکنشی به جشنواره سینماحقیقت نیست که البته تلاشها و کمکهای محمد آفریده به عنوان مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از اهالی سینمای مستند پوشیده نیست اما مستندسازان نمیتوانند در شرایطی که حقوق اولیه آنان نادیده گرفته میشود و امکان فیلمسازی آنان از بین میرود، در جشنواره حضور داشته و جشنی برای سینمای مستند برگزار کنند، هرچند که جشنواره سینماحقیقت در دو سال گذشته توانسته بود جای خالی عرصه نمایش فیلمهای مستند را پر کند و امکانی برای نمایش فیلمهایی به وجود آورد که شاید سالها از مخاطبان اصلی خود دور بودند.
واکنش مستندسازان به شرایطی که برای فیلمسازی فراهم شد، محترمانهترین واکنشی بود که امکان ابراز آن وجود داشت. ما امیدوار هستیم این اعتراض ما به گوش مسئولان برسد هرچند که در این مقطع کمتر به نظر میرسد که این گونه اعتراضها برای کسی اهمیت داشته باشد و ترتیب اثری به آن داده شود. مدیران دولتی در این روزها درگیر تغییر و تحولات دولتی هستند و در این شرایط ترجیح میدهند تا خودشان را درگیر مسائلی که ممکن است برای آنان حواشی به همراه داشته باشد، نکنند، با این وجود ما به اهمیت و حقانیت اعتراض خود واقف هستیم و روی آن تأکید میکنیم."
منبع: پایگاه اینترنتی خبرآنلاین
برای سمیه توحیدلو که از تبار سپیدیهاست/ فاطمه شمس
تکرار تاریخ همانقدر که گاهی سیاه است، سپید و فرخنده و مبارک نیز هست. گویی از آن روزگاری که مشتی جاهل و کفور، بر شنهای داغ و تنورین بیابانهای حجاز، سنگ بر سینه سمیه همسر یاسر نهادند و وادار به اعتراف به شرک و انکار خداوندش کردند، تا به امروز که در اسارتگاههای این دینفروشان، سنگ سنگین اتهامی دروغ بر سینه سمیهای دیگر نهادهاند تا وادار به اعتراف دروغش کنند، نه ۱۴۰۰ سال که چند صباحی بیش نگذشته است. این همان تکرار سیاه تاریخ است که به حبس سمیهای دیگر از همان دین و مرام و مسلک و به همان جسارت و شهامت انجامیده است.
آن روز، بر سینه تفتیده کویر، زنی شجاع که تازه تن به مسلمانی شسته بود، در برابر دیدگان دریده ستمگران حرفی جز آنچه باورش بود را بر لب جاری نساخت و فریاد زد: اشهد ان لا اله الا الله ، شهادت میدهم که خدایی به جز خدای یگانه نیست، و آنگاه سینهاش به سنگهای سوزان بیابان داغ شد. امروز هم سمیهای دیگر از همان تبار پاک با همان سر نترس و دل مومن، سنگینی باری از همان جنس را که هدیه بازجویان حکومت به اصطلاح اسلامی است بر سینه نازکش تحمل میکند. سنت همان است، تبار همان است و نسل هم همان. حتی صدا هم همان صداست. صدایی به همانسان رسا و رها از حلقوم سمیهای دیگر برخواسته و عرش ظلم به فرش آورده است.
اکنون بیش از ۶۰ روز از بازداشت سمیه میگذرد. زنی که جرمش پیروی از حقیقیتی است به نام آزادیخواهی وعدالتطلبی. همان آرمانهایی که از شهدای صدر اسلام تا اسرای سبز دربند امروز، برایش بیدرنگ سینه سپر کردهاند. اینبار قصه فقط شباهت بین دو نام نیست. داستان، شباهت دو راه است، دو آرمان، دو هدف مقدس، دو شیوه مبارزه و دو دشمن که هم از یک جنسند و شبیه به یکدیگر. از آن شهامت تا این ایستادگی، از آن جسارت تا این آزادگی از آن صداقت تا این پاکجامگی و از سوی دیگر فاصله میان وقاحت آن ستمکاران تا دریدگی این دین فروشان، فاصله قدر دو انگشت یک دست هم نیست. آن سویه نخست بیشک همان وجه سپید تکرار تاریخ است.
از تکرار تاریخ و نامها و راهها که بگذریم باید بنویسم که سمیه را از دوران دانشگاه میشناسم. از همان نیمکتهای چوبی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. او برای من خیلیهای دیگر در آن دانشکده، همیشه تجسم یک ترکیب کمیاب بود، دین ورزیدن و شادمانه زیستن... شاید این ترکیب را آنانی که عمری را در آن دانشکده سپری کردهاند خوب به یاد بیاورند. اکثردخترانی که در آن دوران میشناختم، یا مذهب را برگزیدند و به حکم نجابت و حیا خنده از صورتشان شستند و چشم بر همکاری در تشکلهایی چون انجمن اسلامی که همچون بسیج بین دو جنس دیوار نمیکشید و در عین حال برای رابطهها حریم قائل بود، فرو بستند و عطای فعالیت اجتماعی را به لقایش بخشیدند تا مبادا حریم خدا شکسته شود! و یا از آن سوی بام افتادند وبه ورطه پزهای روشنفکرانه برای ابراز بودن و دیده شدن افتادند.
سمیه اما هیچیک از اینها نبود. سمیه هم مذهبی ماند و هم دیده شد! او بر خلاف خیلی از همنسلانش نه مذهبش را برای ابراز وجودش به دور انداخت و نه گذاشت دینمداری سنگی باشد در راه خلاقیتها، ابراز دغدغههای زنانه و حضور اجتماعیاش. از همان بدو ورودش هم مذهبی بود و هم خوشفکر و روشن. همین تعهد و ایمان و ابتکارش در جمع بین اصلاحطلبی و دینباوری بود که عاقبت کار دستش داد و به بندش افکند.
به جرات اعتراف میکنم، حبس کسانی چون سمیه توحیدلو، حمزه غالبی و محمدرضا جلاییپور و سعید شریعتی و شهابالدین طباطبایی به معنای نشانه رفتن نسل جوانی است که هم میخواهد دین داشته باشد و هم به اندیشه اصلاح سرسپرده است، هم دغدغه وطن دارد و هم پایبند به چارچوبهای قانونی و هنجارهای جامعه است. این بار بنیادگرایان نسلی را هدف گرفتهاند که میخواست خط سومی را در پی بگیرد. خطی که در ان میشد دیندار ماند و متحجرانه نزیست، اصلاحطلب بود و با براندازی و خشونت موافق نبود.
همانانی که این خط سوم را نشانه رفتهآند از کسانی مثل سمیه یک واهمه دیگر هم داشتند و آن زن بودن او بود. سمیه زنی است آشکارا مذهبی و بارزترین وجه مذهبی بودنش در سبک حجاب او نمایان است. سمیه زنی است خلاق و مبتکر و فعال و با تمام پایبندیاش به اعتقادات مذهبی با تحجر و آفتاب-مهتاب ندیدگی نسبتی ندارد. درست به همین دلیل هم او زن ایدهئال کودتاگران نیست، چراکه هیچگاه مذهب، خلاقیت وحضور معتدل وموثرش را نخشکاند و یا آنچنان مسخش نکرد که به بهانه آن دهان گزافهگویی بگشاید. سمیه در آن هیئت مذهبی و با آن تبار فکری و سبک زندگی، روزگار را به کام بنیادگرایانی که میخواستند به نام مذهب، زنانگی را سلاخی کنند، تلخ کرده است و چه کسی است که نداند او این روزها تاوان همه این کوتهنگریها را در کنار فعالیت سیاسی هوشیارانهاش هم باید پس میدهد؟
به همان میزان که نگران این رویه خطرناک حذفیام از اینکه این تبار فکری زن ایرانی هم امروز نمایندهای در زندان اوین دارد خشنودم. امروز آن زندان، زیستگاه نخبگان پیر و جوان و زن و مرد طراز اول ایرانی است و این مساله همانقدر که دردآور است، نشان از توان والای تاثیرگذاری آنان بر ساختار قدرت در کشور نیز دارد. حبس، شکنجه، تبعید و در یک کلام، خشونت نشانه ترس است. آنان ترسیدهاند. نه فقط از پیران که از جوانان هم ترسیدهاند. نه فقط از مردان که از زنان هم بیش از هر وقت دیگری ترسیدهاند. این حس دوگانه حسرت و غرور، همان افسانه تکرار دو گانه تاریخ است. هم سیاه و هم سپید و سمیه بیشک از تبار تکرار سپیدیهاست.
آن روز، بر سینه تفتیده کویر، زنی شجاع که تازه تن به مسلمانی شسته بود، در برابر دیدگان دریده ستمگران حرفی جز آنچه باورش بود را بر لب جاری نساخت و فریاد زد: اشهد ان لا اله الا الله ، شهادت میدهم که خدایی به جز خدای یگانه نیست، و آنگاه سینهاش به سنگهای سوزان بیابان داغ شد. امروز هم سمیهای دیگر از همان تبار پاک با همان سر نترس و دل مومن، سنگینی باری از همان جنس را که هدیه بازجویان حکومت به اصطلاح اسلامی است بر سینه نازکش تحمل میکند. سنت همان است، تبار همان است و نسل هم همان. حتی صدا هم همان صداست. صدایی به همانسان رسا و رها از حلقوم سمیهای دیگر برخواسته و عرش ظلم به فرش آورده است.
اکنون بیش از ۶۰ روز از بازداشت سمیه میگذرد. زنی که جرمش پیروی از حقیقیتی است به نام آزادیخواهی وعدالتطلبی. همان آرمانهایی که از شهدای صدر اسلام تا اسرای سبز دربند امروز، برایش بیدرنگ سینه سپر کردهاند. اینبار قصه فقط شباهت بین دو نام نیست. داستان، شباهت دو راه است، دو آرمان، دو هدف مقدس، دو شیوه مبارزه و دو دشمن که هم از یک جنسند و شبیه به یکدیگر. از آن شهامت تا این ایستادگی، از آن جسارت تا این آزادگی از آن صداقت تا این پاکجامگی و از سوی دیگر فاصله میان وقاحت آن ستمکاران تا دریدگی این دین فروشان، فاصله قدر دو انگشت یک دست هم نیست. آن سویه نخست بیشک همان وجه سپید تکرار تاریخ است.
از تکرار تاریخ و نامها و راهها که بگذریم باید بنویسم که سمیه را از دوران دانشگاه میشناسم. از همان نیمکتهای چوبی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. او برای من خیلیهای دیگر در آن دانشکده، همیشه تجسم یک ترکیب کمیاب بود، دین ورزیدن و شادمانه زیستن... شاید این ترکیب را آنانی که عمری را در آن دانشکده سپری کردهاند خوب به یاد بیاورند. اکثردخترانی که در آن دوران میشناختم، یا مذهب را برگزیدند و به حکم نجابت و حیا خنده از صورتشان شستند و چشم بر همکاری در تشکلهایی چون انجمن اسلامی که همچون بسیج بین دو جنس دیوار نمیکشید و در عین حال برای رابطهها حریم قائل بود، فرو بستند و عطای فعالیت اجتماعی را به لقایش بخشیدند تا مبادا حریم خدا شکسته شود! و یا از آن سوی بام افتادند وبه ورطه پزهای روشنفکرانه برای ابراز بودن و دیده شدن افتادند.
سمیه اما هیچیک از اینها نبود. سمیه هم مذهبی ماند و هم دیده شد! او بر خلاف خیلی از همنسلانش نه مذهبش را برای ابراز وجودش به دور انداخت و نه گذاشت دینمداری سنگی باشد در راه خلاقیتها، ابراز دغدغههای زنانه و حضور اجتماعیاش. از همان بدو ورودش هم مذهبی بود و هم خوشفکر و روشن. همین تعهد و ایمان و ابتکارش در جمع بین اصلاحطلبی و دینباوری بود که عاقبت کار دستش داد و به بندش افکند.
به جرات اعتراف میکنم، حبس کسانی چون سمیه توحیدلو، حمزه غالبی و محمدرضا جلاییپور و سعید شریعتی و شهابالدین طباطبایی به معنای نشانه رفتن نسل جوانی است که هم میخواهد دین داشته باشد و هم به اندیشه اصلاح سرسپرده است، هم دغدغه وطن دارد و هم پایبند به چارچوبهای قانونی و هنجارهای جامعه است. این بار بنیادگرایان نسلی را هدف گرفتهاند که میخواست خط سومی را در پی بگیرد. خطی که در ان میشد دیندار ماند و متحجرانه نزیست، اصلاحطلب بود و با براندازی و خشونت موافق نبود.
همانانی که این خط سوم را نشانه رفتهآند از کسانی مثل سمیه یک واهمه دیگر هم داشتند و آن زن بودن او بود. سمیه زنی است آشکارا مذهبی و بارزترین وجه مذهبی بودنش در سبک حجاب او نمایان است. سمیه زنی است خلاق و مبتکر و فعال و با تمام پایبندیاش به اعتقادات مذهبی با تحجر و آفتاب-مهتاب ندیدگی نسبتی ندارد. درست به همین دلیل هم او زن ایدهئال کودتاگران نیست، چراکه هیچگاه مذهب، خلاقیت وحضور معتدل وموثرش را نخشکاند و یا آنچنان مسخش نکرد که به بهانه آن دهان گزافهگویی بگشاید. سمیه در آن هیئت مذهبی و با آن تبار فکری و سبک زندگی، روزگار را به کام بنیادگرایانی که میخواستند به نام مذهب، زنانگی را سلاخی کنند، تلخ کرده است و چه کسی است که نداند او این روزها تاوان همه این کوتهنگریها را در کنار فعالیت سیاسی هوشیارانهاش هم باید پس میدهد؟
به همان میزان که نگران این رویه خطرناک حذفیام از اینکه این تبار فکری زن ایرانی هم امروز نمایندهای در زندان اوین دارد خشنودم. امروز آن زندان، زیستگاه نخبگان پیر و جوان و زن و مرد طراز اول ایرانی است و این مساله همانقدر که دردآور است، نشان از توان والای تاثیرگذاری آنان بر ساختار قدرت در کشور نیز دارد. حبس، شکنجه، تبعید و در یک کلام، خشونت نشانه ترس است. آنان ترسیدهاند. نه فقط از پیران که از جوانان هم ترسیدهاند. نه فقط از مردان که از زنان هم بیش از هر وقت دیگری ترسیدهاند. این حس دوگانه حسرت و غرور، همان افسانه تکرار دو گانه تاریخ است. هم سیاه و هم سپید و سمیه بیشک از تبار تکرار سپیدیهاست.
اکبر اعلمی: مسئولیت تجاوز جنسی به زندانیان درصورت صحت، متوجه همه مقامات از جمله رهبری است
رادیو فرانسه - پس از آنکه رئیس مجلس ایران، علی لاریجانی، تجاوز جنسی به دستگیرشدگان رویدادهای جاری ایران را در زندان های این کشور تکذیب کرد، “خبر آنلاین”، خبرگزاری نزدیک به علی لاریجانی از قول برخی نمایندگان مهدی کروبی نوشت : اگر مجلس جلسۀ غیرعلنی و غیررسمی تشکیل بدهد همۀ کسانی که به مهدی کروبی گفته اند که در زندان به آنان تجاوز جنسی شده حاضرند در مقابل نمایندگان مجلس از رفتارهایی که با آنان در زندان شده، سخن بگویند. از اکبر اعلمی نمایندۀ پیشین مجلس پرسیده ایم که واکنش مجلس به این پیشنهاد چه باید باشد.
اکبر اعلمی : قبل از اینکه به سئوال شما پاسخ بدهم باید بگویم که من با اینکه موضوعی به شکل غیرعلنی و غیررسمی مطرح بشود چندان موافق نیستم. چون مسأله یا اتهام تجاوز جنسی به زندانیان در سطح بسیار گسترده ای مطرح شده و افکار عمومی منتظر این است که صحت و سقم ادعای آقای کروبی روشن بشود. اگر ادعای آقای کروبی مقرون به صحت باشد این یک فاجعه و یک جنایت بسیار بزرگ است و در واقع حُکم آتشی را دارد که بر خرمن انقلاب افتاده و مسئولیت آن هم متوجۀ همۀ مقامات است : از رهبری گرفته تا ریاست جمهوری، مقامات قوۀ قضائیه، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، فرمانده نیروی انتظامی، رئیس سازمان زندان ها… و خلاصه همه مقاماتی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم با دستگیری ها و زندان ها ارتباط دارند. اما، چنانچه خبر کذب باشد مسئولیت آن بر عهده کسی است که خبر را منتشر کرده است. از منظر حقوقی، ارایه دلیل و بیّنه بر عهدۀ مدعی است و قهراً آقای کروبی به عنوان روحانی و کسی که بارها نمایندۀ مجلس بوده و دو دوره نیز ریاست آن را برعهده داشته به این امر واقف است و نمی تواند بدون مدرک و شواهد لازم چنین ادعایی را مطرح بکند. الان توپ در زمین آقایانی است که مدعی هستند که اظهارات آقای کروبی کذب است. تصور می کنم که نقداً بهترین مکانی که تبانی برای لوث کردن این موضوع را از بین می برد مجلس است. از آنجا که رئیس مجلس اظهارات آقای کروبی را تکذیب کرده، بهتر است در اولین فرصت جلسه ای را در مجلس برای استماع نظر آقای کروبی و شهود ایشان تشکیل بدهد. البته، آنچه بیشتر مورد نظر آقایان است جلسۀ غیرعلنی است. در هر حال، عدم پیگیری مجلس به منزلۀ مُهر تأئید زدن به همۀ ادعاهای آقای کروبی است و در چنین صورتی باید تمام مقام های مسئول از مسئولیت های خود استعفا بدهند یا خلع بشوند و کسانی هم که مرتکب چنین فاجعه ای شده اند حتماً باید به مکافات جنایات خودشان برسند.
http://www.rfi.fr/actufa/articles/116/article_7925.asp
اکبر اعلمی : قبل از اینکه به سئوال شما پاسخ بدهم باید بگویم که من با اینکه موضوعی به شکل غیرعلنی و غیررسمی مطرح بشود چندان موافق نیستم. چون مسأله یا اتهام تجاوز جنسی به زندانیان در سطح بسیار گسترده ای مطرح شده و افکار عمومی منتظر این است که صحت و سقم ادعای آقای کروبی روشن بشود. اگر ادعای آقای کروبی مقرون به صحت باشد این یک فاجعه و یک جنایت بسیار بزرگ است و در واقع حُکم آتشی را دارد که بر خرمن انقلاب افتاده و مسئولیت آن هم متوجۀ همۀ مقامات است : از رهبری گرفته تا ریاست جمهوری، مقامات قوۀ قضائیه، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، فرمانده نیروی انتظامی، رئیس سازمان زندان ها… و خلاصه همه مقاماتی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم با دستگیری ها و زندان ها ارتباط دارند. اما، چنانچه خبر کذب باشد مسئولیت آن بر عهده کسی است که خبر را منتشر کرده است. از منظر حقوقی، ارایه دلیل و بیّنه بر عهدۀ مدعی است و قهراً آقای کروبی به عنوان روحانی و کسی که بارها نمایندۀ مجلس بوده و دو دوره نیز ریاست آن را برعهده داشته به این امر واقف است و نمی تواند بدون مدرک و شواهد لازم چنین ادعایی را مطرح بکند. الان توپ در زمین آقایانی است که مدعی هستند که اظهارات آقای کروبی کذب است. تصور می کنم که نقداً بهترین مکانی که تبانی برای لوث کردن این موضوع را از بین می برد مجلس است. از آنجا که رئیس مجلس اظهارات آقای کروبی را تکذیب کرده، بهتر است در اولین فرصت جلسه ای را در مجلس برای استماع نظر آقای کروبی و شهود ایشان تشکیل بدهد. البته، آنچه بیشتر مورد نظر آقایان است جلسۀ غیرعلنی است. در هر حال، عدم پیگیری مجلس به منزلۀ مُهر تأئید زدن به همۀ ادعاهای آقای کروبی است و در چنین صورتی باید تمام مقام های مسئول از مسئولیت های خود استعفا بدهند یا خلع بشوند و کسانی هم که مرتکب چنین فاجعه ای شده اند حتماً باید به مکافات جنایات خودشان برسند.
http://www.rfi.fr/actufa/articles/116/article_7925.asp
خبرهایی از اوین – ضرب و شتم شدید دکتر دادخواه در زندان
یک منبع آگاه به «موج سبز آزادی» خبر داد که دکتر محمدعلی دادخواه، وکیل دادگستری که از تاریخ ۱۷ تیرماه در بازداشت به سر میبرد، در زندان به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
این منبع آگاه به موج سبز آزادی گفت: آقای دادخواه برای اعتراف علیه کانون مدافعان حقوق بشر مبنی بر اینکه اعضای این کانون خائن هستند، به شدت زیر فشار بوده است.
به گفته این منبع آگاه، بازجویان علاوه بر ضرب و شتم شدید دکتر دادخواه، او را از طبقه سوم یک راه پله مارپیچ به سمت پایین هل میدادند و سپس در حین سقوط او را میگرفتند.
این منبع تاکید میکند که آنها چندین بار این شکنجه وحشیانه را بر آقای دادخواه اعمال کردهاند، اما بهرغم همه این فشارها، دکتر دادخواه زیر بار اعترافات مورد نظر بازجویان نرفته است.
گزارش موج سبز آزادی همچنین حاکی است، همزمان با این فشارها کودتاگران در تلاشاند تا با دستگیری مجدد دختر دکتر دادخواه، وی را برای اعترافات دروغین تحت فشار قرار دهند. آنها حتی یک بار نیز به دروغ به آقای دادخواه گفتهاند که دخترش را بازداشت کردهاند.
لازم به یادآوری است که ملیحه دادخواه به همراه پدرش و تعدادی دیگر از همکارانش در موسسه حقوقی راد، در روز چهارشنبه ۱۷ تیرماه توسط مامورین لباس شخصی بازداشت شد. اما همان شب و پس از انتقال به کلانتری نیلوفر، همگی آنها به جز محمدعلی دادخواه آزاد شدند.
دکتر دادخواه نیز پس از تحمل یک ماه حبس در سلول انفرادی، در روز ۱۷ مرداد ماه به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
این منبع آگاه به موج سبز آزادی گفت: آقای دادخواه برای اعتراف علیه کانون مدافعان حقوق بشر مبنی بر اینکه اعضای این کانون خائن هستند، به شدت زیر فشار بوده است.
به گفته این منبع آگاه، بازجویان علاوه بر ضرب و شتم شدید دکتر دادخواه، او را از طبقه سوم یک راه پله مارپیچ به سمت پایین هل میدادند و سپس در حین سقوط او را میگرفتند.
این منبع تاکید میکند که آنها چندین بار این شکنجه وحشیانه را بر آقای دادخواه اعمال کردهاند، اما بهرغم همه این فشارها، دکتر دادخواه زیر بار اعترافات مورد نظر بازجویان نرفته است.
گزارش موج سبز آزادی همچنین حاکی است، همزمان با این فشارها کودتاگران در تلاشاند تا با دستگیری مجدد دختر دکتر دادخواه، وی را برای اعترافات دروغین تحت فشار قرار دهند. آنها حتی یک بار نیز به دروغ به آقای دادخواه گفتهاند که دخترش را بازداشت کردهاند.
لازم به یادآوری است که ملیحه دادخواه به همراه پدرش و تعدادی دیگر از همکارانش در موسسه حقوقی راد، در روز چهارشنبه ۱۷ تیرماه توسط مامورین لباس شخصی بازداشت شد. اما همان شب و پس از انتقال به کلانتری نیلوفر، همگی آنها به جز محمدعلی دادخواه آزاد شدند.
دکتر دادخواه نیز پس از تحمل یک ماه حبس در سلول انفرادی، در روز ۱۷ مرداد ماه به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
عبدالله نوری و کرباسچی با آیات عظام منتظری و شهرستانی دیدار کردند
عبدالله نوری به همراه تعدادی از اصلاح طلبان روز گذشته(دوشنبه)، در سفری به قم با تعدادی از علما دیدار کرده است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سلام، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، محمود حجتی(وزیر کشاورزی دولت اصلاحات)، حجه السلام عبدالمجید معادیخواه و علی حکمت با سفر به قم خواستار تحرک علما نسبت به وقایع اخیر کشور شدند.
این هیات اصلاحطلب در دیدارهای جداگانه با آیتالله العظمی منتظری و آیتالله شهرستانی (داماد آیتالله العظمی سیستانی)، ضمن تحلیل اوضاع کشور خواستار ورود جدی علما به عرصه شدند. این هیات اصلاحطلب از علما و مراجع قم درخواست کردند که تحرکشان را در مقطع فعلی افزایش دهند.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سلام، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، محمود حجتی(وزیر کشاورزی دولت اصلاحات)، حجه السلام عبدالمجید معادیخواه و علی حکمت با سفر به قم خواستار تحرک علما نسبت به وقایع اخیر کشور شدند.
این هیات اصلاحطلب در دیدارهای جداگانه با آیتالله العظمی منتظری و آیتالله شهرستانی (داماد آیتالله العظمی سیستانی)، ضمن تحلیل اوضاع کشور خواستار ورود جدی علما به عرصه شدند. این هیات اصلاحطلب از علما و مراجع قم درخواست کردند که تحرکشان را در مقطع فعلی افزایش دهند.
نامه دهها دانشجوی مهندسی دانشگاههای تهران به رئیس مجلس خبرگان: به وظیفه خود عمل کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس مجلس خبرگان رهبری
آنچه در دو ماه گذشته برملت شریف ایران گذشته است غیر قابل باور و توصیف است. ملت آگاهی که علی رغم مشکلات و نارضایتی های فراوان پای صندوق های رای آمدند که با انتخاب یکی از افراد مورد تأیید شورای نگهبان بار دیگر به نظام جمهوری اسلامی اعتماد کنند و زمام امور را به او بسپارند ، می بایست این چنین با آن ها برخورد شود؟ ملتی که با گذشت سی سال از انقلاب پر شکوه لحظه ای از جان فشانی و ایثاردرراه اصول اولیه انقلاب دست بر نداشته این بود پاداش زحماتشان ؟
آیا می توان فداکاری ها و از جان گذشتگی های دفاع مقدس را فراموش کرد ؟.. آیا می توان استقامت و پایداری مادران و پدران رنجدیده را از یاد برد؟ در کدامین صحنه ، حضور ملت کمرنگ بود؟ آیا حضور پر اقتدار دانشجویان در صحنه های علمی را می توان نادیده گرفت؟ بر همگان واضح و آشکار است که ملت غیور ایران با کمترین امکانات و در سخت ترین شرایط توانست نام ایران را در بالاترین قله های موفقیت به ثبت برساند.
آیا سزای چنین مردمی آن است که رای ها یشان دزدیده شود و سپس در جواب اعتراضشان آن ها را به خاک و خون بکشند و تحت شکنجه های مخوف قرون وسطایی قرار دهند؟
جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی ما از شما که هم چنان جایگاه و محبوبیتتان را در بین اقشار جامعه حفظ کرده اید خواهشمندیم به عنوان رییس مجلس خبرگان رهبری به مسایل اتفاق افتاده به دقت رسیدگی کنید و فراموش نکنید که مسئولیت اصلی بر عهده شخص رهبر است که متأسفانه بیش از آنکه به مصالح ملت بیندیشد به مصالح شخصی و حفظ مقام رهبری خود می اندیشد. ما ایشان را متهم اصلی دردستگیری ها ، شکنجه ها ، تجاوزها وقتل ها می دانیم. وقت آن رسیده است که ملت شریف ایران به حقوق مشروعه خود دست یابند..امید است که مصالح دنیوی شما را ازانجام تکلیف دینی خود باز ندارد ودر این روزهای پر درد و مشقت بار دیگر یار و یاور ملت ایران باشید.
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین ۲۴/۵/۸۸
۴۸ نفر از دانشجویان مستقل دانشکده های مهندسی برق ، عمران ، مکانیک و معماری دانشگاههای تهران ، شریف ، امیرکبیر و شهید بهشتی
حضور محترم آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس مجلس خبرگان رهبری
آنچه در دو ماه گذشته برملت شریف ایران گذشته است غیر قابل باور و توصیف است. ملت آگاهی که علی رغم مشکلات و نارضایتی های فراوان پای صندوق های رای آمدند که با انتخاب یکی از افراد مورد تأیید شورای نگهبان بار دیگر به نظام جمهوری اسلامی اعتماد کنند و زمام امور را به او بسپارند ، می بایست این چنین با آن ها برخورد شود؟ ملتی که با گذشت سی سال از انقلاب پر شکوه لحظه ای از جان فشانی و ایثاردرراه اصول اولیه انقلاب دست بر نداشته این بود پاداش زحماتشان ؟
آیا می توان فداکاری ها و از جان گذشتگی های دفاع مقدس را فراموش کرد ؟.. آیا می توان استقامت و پایداری مادران و پدران رنجدیده را از یاد برد؟ در کدامین صحنه ، حضور ملت کمرنگ بود؟ آیا حضور پر اقتدار دانشجویان در صحنه های علمی را می توان نادیده گرفت؟ بر همگان واضح و آشکار است که ملت غیور ایران با کمترین امکانات و در سخت ترین شرایط توانست نام ایران را در بالاترین قله های موفقیت به ثبت برساند.
آیا سزای چنین مردمی آن است که رای ها یشان دزدیده شود و سپس در جواب اعتراضشان آن ها را به خاک و خون بکشند و تحت شکنجه های مخوف قرون وسطایی قرار دهند؟
جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی ما از شما که هم چنان جایگاه و محبوبیتتان را در بین اقشار جامعه حفظ کرده اید خواهشمندیم به عنوان رییس مجلس خبرگان رهبری به مسایل اتفاق افتاده به دقت رسیدگی کنید و فراموش نکنید که مسئولیت اصلی بر عهده شخص رهبر است که متأسفانه بیش از آنکه به مصالح ملت بیندیشد به مصالح شخصی و حفظ مقام رهبری خود می اندیشد. ما ایشان را متهم اصلی دردستگیری ها ، شکنجه ها ، تجاوزها وقتل ها می دانیم. وقت آن رسیده است که ملت شریف ایران به حقوق مشروعه خود دست یابند..امید است که مصالح دنیوی شما را ازانجام تکلیف دینی خود باز ندارد ودر این روزهای پر درد و مشقت بار دیگر یار و یاور ملت ایران باشید.
و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین ۲۴/۵/۸۸
۴۸ نفر از دانشجویان مستقل دانشکده های مهندسی برق ، عمران ، مکانیک و معماری دانشگاههای تهران ، شریف ، امیرکبیر و شهید بهشتی
پاسخ دفتر آیتالله صانعی به مظلومنمایی رسانههای حامی کودتا
پس از جاروجنجال و مظلومنمایی تبلیغاتی رسانههای حامی کودتا که ادعا کرده بودند این مرجع تقلید شیعیان در سخنرانی خود به رئیس دولت کودتا نسبت حرامزادگی داده است، دفتر آیتالله صانعی در تکذیب این ادعا چنین پاسخ داده است:
بسمه تعالی
مدیریت محترم سایت رجا نیوز و روزنامه جوان
با سلام؛
با توجه به خبرهای منتشر شده در آن رسانهها لازم به ذکر است آنچه در انتهای سخنرانی حضرت آیت الله العظمی صانعی آمده است ناظر به حکایتی است که معظمله در اواسط سخنرانی آن را نقل نموده و هیچ ارتباطی به اشخاص و آنچه شما بیان نمودهاید نداشته و ندارد و در کل درتضاد با آن میباشد که با مراجعه به متن کامل سخنرانی معظمله، ازقضاوت عجولانه و دروغ سازی جلوگیری میشد، البته جامعه بزرگ ایران و جهان بیدار شده و مسائل را ریشه یابی مینمایند، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد .
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیتالله العظمی صانعی
http://saanei.org/
بسمه تعالی
مدیریت محترم سایت رجا نیوز و روزنامه جوان
با سلام؛
با توجه به خبرهای منتشر شده در آن رسانهها لازم به ذکر است آنچه در انتهای سخنرانی حضرت آیت الله العظمی صانعی آمده است ناظر به حکایتی است که معظمله در اواسط سخنرانی آن را نقل نموده و هیچ ارتباطی به اشخاص و آنچه شما بیان نمودهاید نداشته و ندارد و در کل درتضاد با آن میباشد که با مراجعه به متن کامل سخنرانی معظمله، ازقضاوت عجولانه و دروغ سازی جلوگیری میشد، البته جامعه بزرگ ایران و جهان بیدار شده و مسائل را ریشه یابی مینمایند، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد .
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیتالله العظمی صانعی
http://saanei.org/
اشتراک در:
پستها (Atom)