سحام نیوز : دو روز پس از انکه میرحسین موسوی اعلام کرد که در تداوم همان شعار هر شهروند یک ستاد تشکیلات راه سبز امید را راه اندازی می کند حسین شریعتمداری که قبلا نیز تشکیل جبهه سیاسی از سوی موسوی را مورد حمله خود قرار داده بود این بار نیز این تشکیلات را امریکایی خواند.
مدیرمسئول روزنامه کیهان معتقد است تشکیلات تازه اعلام شده توسط موسوی تحت عنوان "راه سبز امید" برگرفته از طرحهای براندازانه آمریکایی است.
حسین شریعتمداری در تازهترین یادداشت خود با اشاره به گزارش موسسه "امریكن اینترپرایز" مینویسد: در این گزارش برای گروههای اپوزیسیون در یك نظام حكومتی ضد آمریكا توضیح داده میشود كه فقط از «یك نقطه» به عنوان محور ائتلاف استفاده كنند و این نقطه میتواند «مخالفت با نظام حاكم به هر علت» باشد. در این حالت، اپوزیسیون به یك جریان نام و نشان دار، مثل اپتور ـ OPTOR ـ در 1998 صربستان و یا «نهضت همبستگی» در 1989 لهستان تبدیل شود. این جریان ضمن آن كه نام و نشان دارد، فاقد شناسنامه است، زیرا داشتن شناسنامه مستلزم اشاره به هویت ـ یا همان مرامنامه و اساسنامه حزبی ـ است كه از تعداد اپوزیسیون میكاهد!
شریعتمداری با تعبیر تشكیلات سبز یا فرش قرمز پیش پای آمریكا؟! میافزاید: روز جمعه 23/5/88، میرحسین موسوی ـ دقیقاً همانگونه كه كیهان از قبل پیشبینی كرده بود ـ مرحله دیگری از پروژه پلكانی سازمان «سیا» برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را كلید زد و در جمع یكی از گروههای جبهه اصلاحات، از تصمیم خود برای راهاندازی یك جریان سیاسی موسوم به «تشكیلات راه سبز امید»! خبر داد، یعنی مرحلهای از كودتا علیه حكومتهای ضدآمریكایی كه «ریچارد هلمز» رئیس اسبق سازمان سیا ـ در دوران معاونت خود در این سازمان ـ با عنوان «نهضتهای نام و نشان دار، اما بیشناسنامه» از آن یاد كرده و طی سالهای اخیر در «دانشگاه دفاع ملی آمریكا» وابسته به پنتاگون، تحت نام «تراك 3ـTRACK NO3» برای نظامیان ارشد و نامزدهای سفارت آمریكا در كشورهایی كه دارای حكومتهای ضدآمریكایی هستند، تدریس میشود.
مدیرمسئول کیهان در ادامه با فراخواندن خوانندگان خود به عدم متهم کردن کیهان به تندروی مینویسد: همخوانی حركت مشترك موسوی و خاتمی و برخی دیگر از خواص آلوده با دشمنان بیرونی قابل انكار نیست و نگارنده از هم اكنون برای اثبات این همخوانی در هر دادگاه علنی كه تشكیل شود و هر مناظرهای كه ترتیب یابد، اعلام آمادگی میكند.
وی در یک پیشبینی میگوید: سران فتنه اخیر تنها میتوانند همراهی و همخوانی خود با بیگانگان را تصادفی! و بدون هماهنگی قبلی اعلام كنند كه این ادعای احتمالی، اگرچه به سختی قابل قبول است ولی چنانچه ناشی از پشیمانی آنها باشد ـ با تسامح ـ پذیرفتنی خواهد بود و البته، در هر حال، وظیفه كیهان روشنگری است و تصمیم نهایی در بازگشت و پوزش از مردم برعهده سران فتنه و پیگیری ماجرا برعهده مسئولان نظام است.
به عقیده شریعتمداری راهاندازی یك جریان «با نام و نشان، اما بیشناسنامه». این مرحله برخلاف ادعای موسوی و دار و دستهاش، نه فقط ابتكار او نیست، بلكه دنباله روی محض از همان نسخه آمریكایی است و البته، ان شاءالله كه تصادفی! باشد .
توضیح سایت : چندی پیش که میرحسین موسوی اعلام کرد قصد دارد تا با راه اندازی جبهه سیاسی به فعالیت تشکیلاتی بپردازد این روزنامه کیهان بود که با قلم مدیرمسولش تشکیلات او را به چشم فتنه ای تشبیه کرد که باید کور شود . حالا دو ماه از ان ماجرا گذشته است که باز حسین شریعتمداری تلویحا همان حرف گذشته خود را تکرار می کند . این بار تنها دور روز پس از انکه میرحسین موسوی اعلام کرده است که تشکیلات راه سبز امید را راه اندازی می کند حسین شریعتمداری موسوی را به هماهنگی با سرویس جاسوسی امریکا متهم می کند . آقای شریعتمداری چنان از فعالیت تشکیلاتی میرحسین موسوی و هوادارنش برآشفته اند که گویی از منظر ایشان همان ١٣ میلیونی که ازمنظر اصولگرایان در انتخاباتی سالم ! بازننده انتخابات دهم شده اند حتی از این حق برخوردار نیستند که در چارچوب قانون اساسی به فعالیت تشکیلاتی و منسجم حزبی بپردازنند . چنین است که به نظر می رسد باید هشدارهای دلسوزان نظام مبنی بر رشد جریانی که " جمهوریت " نظام را بر نمی تابند و قصد دارند تا با خدشه به خواست و آرمان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران نظامی را که بر پایه جمهوری و دموکراسی پایه گذاری شده است به سمت تشکیل یک حکومت اسلامی هدایت کند ، جدی گرفت . آقای شریعمتداری شما که باید بهتر بدانید جامعه ای که تک صدایی در آن حاکم باشد به سمت دیکتاتوری سوق می یابد پس چرا هر گاه که اصلاح طلبان به دنبال انسجام کار تشکیلاتی و یا حزب هستند انهم در چارچوب قانون اساسی شما این چنین برآشفته می شوید ؟
به دختران اعدامی تجاوز میشد که به بهشت نروند
سودابه اردوان، زندانى سياسى سابق و بازمانده قتلعام زندانيان سياسى سال ۱۳۶۷، که هشت سال را در زندانهای اوین و قزل حصار به سر برد، به دلیل نقاشیهای مخفیانهاش در زندان شناخته میشود.
سودابه اردوان این کارها را در کتابی در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد که به چاپ دوباره نیز رسیده است. خانم اردوان در گفتوگو با رادیو فردا از اعمال شکنجه و تجاوزات جنسی در زندانهای جمهوری اسلامی میگوید.
رادیو فردا: خانم اردوان، وضعیت شما در زندان اوین چگونه بود؟
سودابه اردوان: ما با چادر و چشمبند وارد راهروهای بازجویی اوین شدیم. وقتی وارد این راهروها میشوید، بلافاصله یک فضای رعب و وحشتی هست. مرتب فحش میدهند، کتک میزنند، لگد میزنند. زمین خونی است. صدای ضجه و فریاد آدمها را که دارند کتک میزنند، میشنوید. آدم واقعاً احساس میکند که وارد یک جهنم شده است.
بعد از آن نوبت خود آدم میرسد برای بازجویی. زیرپایت خون خشک شده آدمهاست. زیر پایت آدمهایی هستند که زخمی روی زمین افتادهاند، هرلحظه قدم میگذاری با چشمبند نگرانی که مبادا پاهای زخمی را تو دوباره لگدشان کنی. همه با چشمبند، افتادهاند. تنها صدایی که میآید صدای ضجه و صدای فحش است. ضجه انسانهایی که زیر شکنجه هستند، و فحش و فریاد خشمآلود رکیک بازجوها که به زندانیها میدهند. دو صدای متناقض. برای آدم شوکآور است.
چه نوع شکنجههای روحی و جسمی شامل حال زندانیان میشود؟
متداولترین شکنجه همان کابل است که اینها خودشان متخصص شدهاند. از کابلهای باریک، کلفت؛ هرکدام چه تأثیری دارد. وقتی با این کابل زندانیان را کتک میزنند، درد وحشتناکی دارد. به مرحلهای میرسد که زندانی بیهوش میشود. وقتی میبینند که این دیگر دردی را احساس نمیکند، یک پارچ آب بغل دستشان گذاشتهاند، یا روی پای زخمی میریزند یا روی صورت زندانی. به هر حال او را به هوش میآورند که دوباره بزنند.
زندانیان زن توسط زندانیان مرد شکنجه میشوند. در آن لحظهای که زنها زیر شکنجه هستند، مسئله اینکه نامحرم است و این مسائل خبری نیست. شکنجهگر مرد یک نفر نیست. یکی مینشیند روی سینه، روی بدن زندانی. که نتواند حرکت کند.
یک پارچه یا جوراب کثیف میچپانند توی دهان زندانی که نتواند فریاد کند. پاهایش را میبندند. دستهایش را میبندند. بعد شروع میکنند به پای آدمها زدن. شدت ضربه ها به حدی زیاد است که بارها دیده شده که دست و پایی که به شدت بسته بوده، زندانی توانسته حتی با زخم هم دستهایش را آزاد کند. از شدت شوکی که به دست و بدن وارد میشود.
کابل یکی از معمولیترینشان است. آویزان کردن دارند، قپونه کردن دارند، شکنجههای روانی که باز شکلهای متفاوتی دارد. در مراحل متفاوت، شکلهای متفاوت. بعد از سی سال اینها شکنجه مردم ایران است. اینها تجربههای زیادی را پیدا کردند. به جایی رسیدهاند که میدانند کدام شکنجهها زودتر جواب میدهد.
وقتی خود زندانی را شکنجه میکنند، زندانی به مراتب بیشتر مقاومت میکند. تا اینکه به زندانی بگویند که همین الان بچهات را میآوریم جلویت آتش میزنیم. چیزی که به خانم طلوعی گفتند. یا همان نوار زن سعید امامی که در آمده بود میگفتند به جگرت نمیزنیم به جگرگوشهات میزنیم.
پستی را به جایی رساندهاند که خود متهم را برای شکنجه میگذارند کنار و نزدیکان شخص دستگیر شده را میآورند جلویش شکنجه کنند. مثلاً من یادم است که سال ۶۰ که دستگیر شده بودیم، اگر برادر، خواهر یا پدر ومادر، با هم دستگیر شده بودند، جلوی هم شکنجه میکردند که آن کسی که زیر شکنجه است، فریادهای او دیگران را هم خرد کند.
در مورد سوء استفادههای جنسی در زندان شما چیزی شنیدهاید؟ آیا صحت دارد؟
شکنجه جنسی یک ابزار دیگری است برای خرد کردن زندانی. این چیزی نیست که مال الان باشد. از همان سال ۶۰ نگاهی که عمال و شکنجهگران جمهوری اسلامی بخصوص روی زنها داشتند، از این طریق همیشه فکر کردند که شکنجه بیشتری را میتوانند اعمال کنند.
یکی از متداولترین چیزها این است که زندانیان سیاسی زن، بخصوص در آن سالهایی که ما زندان بودیم، اکثراً ۱۷ یا ۱۸ ساله بودند. بچههای جوانی بودند ازدواج نکرده. اینها را قبل از اینکه اعدام کنند، فکر میکردند حتماً به اینها تجاوز کنند که اینها بهشت نروند. این سیستماتیک بود. اینها توجیه مذهبی پشت آن داشتند.
خانم اردوان چگونه نکاتی که میگویید را متوجه میشدید و تا چه حد مدلل است؟
در موردهای مشخص بوده که به خانواده فرد اعدام شده، شیرینی یا مقداری کمی پول دادند، که این شیرینی ازدواج دختر شماست قبل از اعدام. یک قوطی شیرینی فرستادند در عین حال گفتند که اینقدر مثلاً پول گلوله باید بدهید. یک چیزی را اشاره کنم. تمام این چیزهایی که الان رو میشود و به حق هم باید رو شود، خیلی خوب است. ولی دوران ما یعنی دوران دهه ۶۰ که ما زندان بودیم، اختناق خیلی بد بود.
ما نمونهای داریم، مثلاً زندان تبریز. بازجویی به شکل سیستماتیک به اکثر دخترهای زندانی تجاوز کرده بود. اسمش مهدی بود. وقتی قضیه رو شد خودشان به دست و پا افتادند. دیدند وضع خیلی ناجور است. مثل الان هم یکدست و یک شکل نبودند.
بازجو را میآورند در حضور زندانیها اعدام کنند. همه زندانیها را جمع میکنند توی هواخوری اوین که ببینند این بازجو میخواهد اعدام شود. که البته تیر نزده بازجو همانجا سکته میکند و میمیرد. ولی همین بازجو به صدها زندانی تجاوز کرده بود.
ولی نه شرایط اجتماعی نه سیاسی، مناسب نبود که کسانی که قربانی این تجاوزها شدند، بتوانند صحبت کنند. کسی هم نبود که حتی از داخل رژیم بخواهد اینها را افشا کند. میخواهم بگویم که اگرهم کسی این قضیه برایش اتفاق میافتد، چقدر سخت بوده از جنبههای متفاوت که این را بیان کند. متأسفانه صحبت کردن درمورد شکنجههای جنسی چند برابر سختتر است تا شکنجههای معمولی.
سودابه اردوان این کارها را در کتابی در سال ۲۰۰۳ منتشر کرد که به چاپ دوباره نیز رسیده است. خانم اردوان در گفتوگو با رادیو فردا از اعمال شکنجه و تجاوزات جنسی در زندانهای جمهوری اسلامی میگوید.
رادیو فردا: خانم اردوان، وضعیت شما در زندان اوین چگونه بود؟
سودابه اردوان: ما با چادر و چشمبند وارد راهروهای بازجویی اوین شدیم. وقتی وارد این راهروها میشوید، بلافاصله یک فضای رعب و وحشتی هست. مرتب فحش میدهند، کتک میزنند، لگد میزنند. زمین خونی است. صدای ضجه و فریاد آدمها را که دارند کتک میزنند، میشنوید. آدم واقعاً احساس میکند که وارد یک جهنم شده است.
بعد از آن نوبت خود آدم میرسد برای بازجویی. زیرپایت خون خشک شده آدمهاست. زیر پایت آدمهایی هستند که زخمی روی زمین افتادهاند، هرلحظه قدم میگذاری با چشمبند نگرانی که مبادا پاهای زخمی را تو دوباره لگدشان کنی. همه با چشمبند، افتادهاند. تنها صدایی که میآید صدای ضجه و صدای فحش است. ضجه انسانهایی که زیر شکنجه هستند، و فحش و فریاد خشمآلود رکیک بازجوها که به زندانیها میدهند. دو صدای متناقض. برای آدم شوکآور است.
چه نوع شکنجههای روحی و جسمی شامل حال زندانیان میشود؟
متداولترین شکنجه همان کابل است که اینها خودشان متخصص شدهاند. از کابلهای باریک، کلفت؛ هرکدام چه تأثیری دارد. وقتی با این کابل زندانیان را کتک میزنند، درد وحشتناکی دارد. به مرحلهای میرسد که زندانی بیهوش میشود. وقتی میبینند که این دیگر دردی را احساس نمیکند، یک پارچ آب بغل دستشان گذاشتهاند، یا روی پای زخمی میریزند یا روی صورت زندانی. به هر حال او را به هوش میآورند که دوباره بزنند.
زندانیان زن توسط زندانیان مرد شکنجه میشوند. در آن لحظهای که زنها زیر شکنجه هستند، مسئله اینکه نامحرم است و این مسائل خبری نیست. شکنجهگر مرد یک نفر نیست. یکی مینشیند روی سینه، روی بدن زندانی. که نتواند حرکت کند.
یک پارچه یا جوراب کثیف میچپانند توی دهان زندانی که نتواند فریاد کند. پاهایش را میبندند. دستهایش را میبندند. بعد شروع میکنند به پای آدمها زدن. شدت ضربه ها به حدی زیاد است که بارها دیده شده که دست و پایی که به شدت بسته بوده، زندانی توانسته حتی با زخم هم دستهایش را آزاد کند. از شدت شوکی که به دست و بدن وارد میشود.
کابل یکی از معمولیترینشان است. آویزان کردن دارند، قپونه کردن دارند، شکنجههای روانی که باز شکلهای متفاوتی دارد. در مراحل متفاوت، شکلهای متفاوت. بعد از سی سال اینها شکنجه مردم ایران است. اینها تجربههای زیادی را پیدا کردند. به جایی رسیدهاند که میدانند کدام شکنجهها زودتر جواب میدهد.
وقتی خود زندانی را شکنجه میکنند، زندانی به مراتب بیشتر مقاومت میکند. تا اینکه به زندانی بگویند که همین الان بچهات را میآوریم جلویت آتش میزنیم. چیزی که به خانم طلوعی گفتند. یا همان نوار زن سعید امامی که در آمده بود میگفتند به جگرت نمیزنیم به جگرگوشهات میزنیم.
پستی را به جایی رساندهاند که خود متهم را برای شکنجه میگذارند کنار و نزدیکان شخص دستگیر شده را میآورند جلویش شکنجه کنند. مثلاً من یادم است که سال ۶۰ که دستگیر شده بودیم، اگر برادر، خواهر یا پدر ومادر، با هم دستگیر شده بودند، جلوی هم شکنجه میکردند که آن کسی که زیر شکنجه است، فریادهای او دیگران را هم خرد کند.
در مورد سوء استفادههای جنسی در زندان شما چیزی شنیدهاید؟ آیا صحت دارد؟
شکنجه جنسی یک ابزار دیگری است برای خرد کردن زندانی. این چیزی نیست که مال الان باشد. از همان سال ۶۰ نگاهی که عمال و شکنجهگران جمهوری اسلامی بخصوص روی زنها داشتند، از این طریق همیشه فکر کردند که شکنجه بیشتری را میتوانند اعمال کنند.
یکی از متداولترین چیزها این است که زندانیان سیاسی زن، بخصوص در آن سالهایی که ما زندان بودیم، اکثراً ۱۷ یا ۱۸ ساله بودند. بچههای جوانی بودند ازدواج نکرده. اینها را قبل از اینکه اعدام کنند، فکر میکردند حتماً به اینها تجاوز کنند که اینها بهشت نروند. این سیستماتیک بود. اینها توجیه مذهبی پشت آن داشتند.
خانم اردوان چگونه نکاتی که میگویید را متوجه میشدید و تا چه حد مدلل است؟
در موردهای مشخص بوده که به خانواده فرد اعدام شده، شیرینی یا مقداری کمی پول دادند، که این شیرینی ازدواج دختر شماست قبل از اعدام. یک قوطی شیرینی فرستادند در عین حال گفتند که اینقدر مثلاً پول گلوله باید بدهید. یک چیزی را اشاره کنم. تمام این چیزهایی که الان رو میشود و به حق هم باید رو شود، خیلی خوب است. ولی دوران ما یعنی دوران دهه ۶۰ که ما زندان بودیم، اختناق خیلی بد بود.
ما نمونهای داریم، مثلاً زندان تبریز. بازجویی به شکل سیستماتیک به اکثر دخترهای زندانی تجاوز کرده بود. اسمش مهدی بود. وقتی قضیه رو شد خودشان به دست و پا افتادند. دیدند وضع خیلی ناجور است. مثل الان هم یکدست و یک شکل نبودند.
بازجو را میآورند در حضور زندانیها اعدام کنند. همه زندانیها را جمع میکنند توی هواخوری اوین که ببینند این بازجو میخواهد اعدام شود. که البته تیر نزده بازجو همانجا سکته میکند و میمیرد. ولی همین بازجو به صدها زندانی تجاوز کرده بود.
ولی نه شرایط اجتماعی نه سیاسی، مناسب نبود که کسانی که قربانی این تجاوزها شدند، بتوانند صحبت کنند. کسی هم نبود که حتی از داخل رژیم بخواهد اینها را افشا کند. میخواهم بگویم که اگرهم کسی این قضیه برایش اتفاق میافتد، چقدر سخت بوده از جنبههای متفاوت که این را بیان کند. متأسفانه صحبت کردن درمورد شکنجههای جنسی چند برابر سختتر است تا شکنجههای معمولی.
مخملباف: تجاوز جنسی در زندانهای ایران موضوعی قطعی است
محسن مخملباف تجاوز جنسی در زندانهای ایران را تأیید کرده و میگوید، بسیاری از قربانیان تجاوز جنسی با ایشان تماس گرفته و گفتهاند، در صورتی که امنیتشان تأمین شود، حاضر به اقدام هستند. گفتوگو با محسن مخملباف.
دویچهوله: آقای مخملباف، به نظر شما تجاوز جنسی به زندانیها در زندانهای جمهوری اسلامی تا چه حد میتواند صحت داشته باشد؟
قطعا صحت دارد.
دلایل مختلفی وجود دارد. یکی اعلام آقای کروبی که روحانی شناختهشدهای است و اسنادی است که ایشان در دست دارد و اینکه کسانی که مورد تجاوز جنسی واقع شدند به ایشان مراجعه کردهاند. دوم اینکه، ما هم از طریق ایمیلهایمان مورد خطاب قرار گرفتیم تا به اینها کمک شود از طریق ایمیل makhbalbafsazegara@gmail.com به ما هم در مورد تجاوزهای جنسی، دستگیریها و کشتههایی که هنوز وضعیتشان معلوم نیست اطلاع داده میشود و ما هم این اسناد را با اسم و آدرس به مسئولین جنبش سبز برمیگردانیم برای اینک بتوانند در اسنادشان بگذارند.
باید اضافه کنم که این مسئله تازه نیست، فقط الان رو شده است. سی سال است که در جمهوری اسلامی چنین اتفاقهایی میافتد. در دههی اول به دلیل فضای انقلابی بیشتری که حاکم بود این موضوع کمتر دیده شد. اما رفته رفته با بالاتر رفتن فساد در نظام شدت پیدا کرد. در بعضی موارد جنبهی شرعی و قانونی به آن دادند، مثل تجاوز به دختر باکرهای که قرار است روز بعد اعدام شود، فقط برای اینکه دختر اگر باکره باشد به بهشت میرود، با این توجیه او را به اصطلاح به عقد و صیغهی اجباری همین بازجوها و شکنجهگرها یا مأموران اعدام در میآوردند، حتی مبنای شرعی هم برایش درست کردند.
خارج از این، حتی یکی از تاکتیکهای رژیم جمهوری اسلامی است که فرض کنید در مورد زن سعید امامی، اینها نه تنها بازجویی کردند، نه تنها تجاوز کردند که حتی اسنادش را خودشان منتشر کردند، به قصد اینکه بگویند که اگر منافع ما به خطر بیافتد، افراد نزدیک به نظام را هم اینجوری قربانی میکنیم تا بقیه حساب دستشان باشد.
منتهی مردم و آدمهایی که خود یا نزدیکانشان مورد تجاوز جنسی واقع شدند همیشه میتوانستند تصور کنند که شاید این مورد، موردی استثنائی بوده است. شاید هر عیب که هست از مسلمانی ماست و شاید یک فرد خاصی این کار را کرده است. ولی رو شدن این موضوع به این شکل گسترده مردم را شوکه کرد، همانطوری که در شب انتخابات تقلب گسترده مردم را شوکه کرد. این موضوع قطعی است، اسناد آن هم موجود است.
علاوه بر این، دفتر سازمان ملل در تهران اعلام کرده که ۳۰۰ مورد پروندهی شکنجه از کسانی که از سازمان ملل دادخواهی کردند را باز کرده است. باز هم اضافه کنم که هفتهی گذشته سازمان ملل تجاوز جنسی را در جهان، حتی در زمان جنگ ممنوع اعلام کرد. این قانون میگوید که اگر سربازی در عملیات جنگی طرف مقابل را مورد تجاوز قرار بدهد، نه تنها سرباز مقصر است که فرمانده هم مقصر است.
بسیاری از اینها نه تنها در کهریزک، بلکه در بازداشتگاههای دیگر هم مورد تجاوز واقع شدند. من به طور قاطع میگویم که بسیاری حتی تهدید به تجاوز اقوامشان شدند. از جمله آقای ابطحی که بعد از ملاقاتی که با خانوادهاش داشت مورد تهدید قرار گرفت که اگر اعتراف نکند، به همسر و دخترانش تجاوز میشود. اینها از تجاوز به عنوان یک تاکتیک جنگی در مقابل جنبش سبز استفاده میکنند تا ترس را حاکم کنند، غافل از اینکه این تجاوز به نفرتی ملی تبدیل شده و همانطور که تقلب در روز انتخابات باعث شد جمهوریت نظام زیر سئوال برود، افشای این تجاوزهای جنسی اسلامیت نظام را زیر سئوال برده و آندسته از مردمی هم که نسبت به ماهیت این نظام که زیر پوستهی مذهب، یک هستهی فاسدی را دارد آگاهی نداشتند، آنها هم متوجه میشوند که وقتی آقای کروبی که یک روحانی است و زمانی مسئول بنیاد شهید و رئيس مجلس بود، انسانی است که در دفترش همیشه به روی کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند باز است و بدون سند حرف نمیزند. وقتی این آدم به صورت گسترده این مسئله را اعلام میکند و به آقای هاشمی اعلام میکند که به آقای خامنهای بگوید که در قطعیت این مسئله هیچ شکی وجود ندارد.
آقای مخملباف، این افرادی که میگویند در زندان به آنها تجاوز شده به دستگاه قضایی هم شکایت کردهاند؟
کدام دستگاه قضایی؟ دستگاه قضایی که کسی جرأت نمیکند حتی برود بچهی شهیدش را پس بگیرد و آدمها را سرگردان میکند؟ اینها به مسئولان جنبش سبز به ویژه به آقای کروبی مراجعه کردند. بسیاری از آنها اعلام آمادگی کردند که اگر دچار خطر نشوند، باز بیایند و اطلاعاتشان را به صورت علنی اعلام کنند. تعدادی هم آمدند و گفتند، ما جرأت نمیکنیم، برای اینکه میترسیم اقوام دیگرمان هم مورد این ظلم واقع شوند. ولی تعداد زیادی برای اینکه در دادگاهها شهادت بدهند، اعلام آمادگی کردند. از جمله ایمیلهایی که برایمان آمده و ما این ایمیلها را به مسئولین جنبش سبز فرستادیم، آنها هم اعلام آمادگی کردند برای اینکه بگویند چه شده است.
علاوه بر این بیمارستانهایی که به آنها مراجعه شده، پزشکان و پرستارانی که شاهد این نوع مراجعات بودهاند. قضیهگستردهتر است و شکل انتقامی داشته است.
شما تجربهی زندان زمان شاه را دارید. آیا در زندانهای شاه از تجاوز در حد وسیع علیه زندانیها استفاده میشد؟
من چهار سال و نیم در زندان بودم. با اینکه شکنجهی زیادی شدم و گلوله خوردم، ۱۰۰ روز در بیمارستان خوابیدم، چهار بار به دلیل شکنجه عمل جراحی شدم و بعد از ۳۲ تا ۳۳ سال هنوز میلنگم و گاهی باید با عصا راه بروم، ولی با اینکه من ۱۷ سالم بود، هیچ موردی از تجاوز جنسی را ندیدم و در مورد من اتفاق نیفتاد. به علاوه من ۷ هزار زندانی سیاسی را در ۴ سال و نیم دورهی زندان شاه دیدم، با آنها زندگی کردم، حتی در یک مورد نشنیدم کسی به من بگوید که به خودش تجاوز شده یا اینکه مشاهده کرده یا شنیده که به یک زندانی تجاوز جنسی صورت گرفته است. غیر از یک مورد، در گزارشهایی که خانم اشرف دهقان به من میداد و قبل از زندان شنیده بودم، هیچگاه من در زندان به چنین چیزی برنخوردم. آقای کروبی هم همین نکته را میگویند که طی ۱۵ سال زندانهای شاه چنین موردی گزارش نشده و نشان میدهد که اساسا در دورهی شاه با اینکه شکنجههای وسیعی بوده، به دلیل فضایی که در آن دوره حاکم بوده اینها انگیزهای نداشتند برای اینکه از زندانی سیاسی لذت جنسی ببرند.
اگر چنین اتهامی صحت داشته باشد، چه باید کرد تا تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی ریشهکن شود؟
اقدام اول همین افشاگریهاست. وقتی اینها میخواهند آقای موسوی را دستگیر کنند و مردم باخبر میشوند، اینها عقب مینشینند. وقتی اینها تجاوز میکنند و ملت باخبر میشود، بخصوص جامعهی مذهبی و متعصب ایران باخبر میشود، اینها ریزش میکنند و مجبور میشوند عقبنشینی کنند. اول، آگاهیدادن به مردم و افشا کردن و روشن شدن اسناد است و دوم، حمایت خواستن از مجامع بینالمللی است.
این اتهام که جنبش سبز به خارج وابسته است، برای این است که ما را محکوم کنند تا ۷۰ میلیون ایرانی گروگانگرفته شده توسط خامنهای نتوانند از شش میلیارد بشر تقاضای کمک کنند. ما به عنوان ۷۰ میلیون بشر، مورد ظلم و در شرایط جنگی واقعشدهی ایرانی از تمام بشریت به هر شکل تقاضا میکنیم که به داد ما مردم برسند. مگر ممکن است به دختر و پسر در زندان یک کشور تجاوز شود، فقط به صرف اینکه اینها یک رأی دادهاند. شما چنین چیزی را در تاریخ بشر نشنیدهاید.
دویچهوله: آقای مخملباف، به نظر شما تجاوز جنسی به زندانیها در زندانهای جمهوری اسلامی تا چه حد میتواند صحت داشته باشد؟
قطعا صحت دارد.
دلایل مختلفی وجود دارد. یکی اعلام آقای کروبی که روحانی شناختهشدهای است و اسنادی است که ایشان در دست دارد و اینکه کسانی که مورد تجاوز جنسی واقع شدند به ایشان مراجعه کردهاند. دوم اینکه، ما هم از طریق ایمیلهایمان مورد خطاب قرار گرفتیم تا به اینها کمک شود از طریق ایمیل makhbalbafsazegara@gmail.com به ما هم در مورد تجاوزهای جنسی، دستگیریها و کشتههایی که هنوز وضعیتشان معلوم نیست اطلاع داده میشود و ما هم این اسناد را با اسم و آدرس به مسئولین جنبش سبز برمیگردانیم برای اینک بتوانند در اسنادشان بگذارند.
باید اضافه کنم که این مسئله تازه نیست، فقط الان رو شده است. سی سال است که در جمهوری اسلامی چنین اتفاقهایی میافتد. در دههی اول به دلیل فضای انقلابی بیشتری که حاکم بود این موضوع کمتر دیده شد. اما رفته رفته با بالاتر رفتن فساد در نظام شدت پیدا کرد. در بعضی موارد جنبهی شرعی و قانونی به آن دادند، مثل تجاوز به دختر باکرهای که قرار است روز بعد اعدام شود، فقط برای اینکه دختر اگر باکره باشد به بهشت میرود، با این توجیه او را به اصطلاح به عقد و صیغهی اجباری همین بازجوها و شکنجهگرها یا مأموران اعدام در میآوردند، حتی مبنای شرعی هم برایش درست کردند.
خارج از این، حتی یکی از تاکتیکهای رژیم جمهوری اسلامی است که فرض کنید در مورد زن سعید امامی، اینها نه تنها بازجویی کردند، نه تنها تجاوز کردند که حتی اسنادش را خودشان منتشر کردند، به قصد اینکه بگویند که اگر منافع ما به خطر بیافتد، افراد نزدیک به نظام را هم اینجوری قربانی میکنیم تا بقیه حساب دستشان باشد.
منتهی مردم و آدمهایی که خود یا نزدیکانشان مورد تجاوز جنسی واقع شدند همیشه میتوانستند تصور کنند که شاید این مورد، موردی استثنائی بوده است. شاید هر عیب که هست از مسلمانی ماست و شاید یک فرد خاصی این کار را کرده است. ولی رو شدن این موضوع به این شکل گسترده مردم را شوکه کرد، همانطوری که در شب انتخابات تقلب گسترده مردم را شوکه کرد. این موضوع قطعی است، اسناد آن هم موجود است.
علاوه بر این، دفتر سازمان ملل در تهران اعلام کرده که ۳۰۰ مورد پروندهی شکنجه از کسانی که از سازمان ملل دادخواهی کردند را باز کرده است. باز هم اضافه کنم که هفتهی گذشته سازمان ملل تجاوز جنسی را در جهان، حتی در زمان جنگ ممنوع اعلام کرد. این قانون میگوید که اگر سربازی در عملیات جنگی طرف مقابل را مورد تجاوز قرار بدهد، نه تنها سرباز مقصر است که فرمانده هم مقصر است.
بسیاری از اینها نه تنها در کهریزک، بلکه در بازداشتگاههای دیگر هم مورد تجاوز واقع شدند. من به طور قاطع میگویم که بسیاری حتی تهدید به تجاوز اقوامشان شدند. از جمله آقای ابطحی که بعد از ملاقاتی که با خانوادهاش داشت مورد تهدید قرار گرفت که اگر اعتراف نکند، به همسر و دخترانش تجاوز میشود. اینها از تجاوز به عنوان یک تاکتیک جنگی در مقابل جنبش سبز استفاده میکنند تا ترس را حاکم کنند، غافل از اینکه این تجاوز به نفرتی ملی تبدیل شده و همانطور که تقلب در روز انتخابات باعث شد جمهوریت نظام زیر سئوال برود، افشای این تجاوزهای جنسی اسلامیت نظام را زیر سئوال برده و آندسته از مردمی هم که نسبت به ماهیت این نظام که زیر پوستهی مذهب، یک هستهی فاسدی را دارد آگاهی نداشتند، آنها هم متوجه میشوند که وقتی آقای کروبی که یک روحانی است و زمانی مسئول بنیاد شهید و رئيس مجلس بود، انسانی است که در دفترش همیشه به روی کسانی که مورد ظلم واقع شدهاند باز است و بدون سند حرف نمیزند. وقتی این آدم به صورت گسترده این مسئله را اعلام میکند و به آقای هاشمی اعلام میکند که به آقای خامنهای بگوید که در قطعیت این مسئله هیچ شکی وجود ندارد.
آقای مخملباف، این افرادی که میگویند در زندان به آنها تجاوز شده به دستگاه قضایی هم شکایت کردهاند؟
کدام دستگاه قضایی؟ دستگاه قضایی که کسی جرأت نمیکند حتی برود بچهی شهیدش را پس بگیرد و آدمها را سرگردان میکند؟ اینها به مسئولان جنبش سبز به ویژه به آقای کروبی مراجعه کردند. بسیاری از آنها اعلام آمادگی کردند که اگر دچار خطر نشوند، باز بیایند و اطلاعاتشان را به صورت علنی اعلام کنند. تعدادی هم آمدند و گفتند، ما جرأت نمیکنیم، برای اینکه میترسیم اقوام دیگرمان هم مورد این ظلم واقع شوند. ولی تعداد زیادی برای اینکه در دادگاهها شهادت بدهند، اعلام آمادگی کردند. از جمله ایمیلهایی که برایمان آمده و ما این ایمیلها را به مسئولین جنبش سبز فرستادیم، آنها هم اعلام آمادگی کردند برای اینکه بگویند چه شده است.
علاوه بر این بیمارستانهایی که به آنها مراجعه شده، پزشکان و پرستارانی که شاهد این نوع مراجعات بودهاند. قضیهگستردهتر است و شکل انتقامی داشته است.
شما تجربهی زندان زمان شاه را دارید. آیا در زندانهای شاه از تجاوز در حد وسیع علیه زندانیها استفاده میشد؟
من چهار سال و نیم در زندان بودم. با اینکه شکنجهی زیادی شدم و گلوله خوردم، ۱۰۰ روز در بیمارستان خوابیدم، چهار بار به دلیل شکنجه عمل جراحی شدم و بعد از ۳۲ تا ۳۳ سال هنوز میلنگم و گاهی باید با عصا راه بروم، ولی با اینکه من ۱۷ سالم بود، هیچ موردی از تجاوز جنسی را ندیدم و در مورد من اتفاق نیفتاد. به علاوه من ۷ هزار زندانی سیاسی را در ۴ سال و نیم دورهی زندان شاه دیدم، با آنها زندگی کردم، حتی در یک مورد نشنیدم کسی به من بگوید که به خودش تجاوز شده یا اینکه مشاهده کرده یا شنیده که به یک زندانی تجاوز جنسی صورت گرفته است. غیر از یک مورد، در گزارشهایی که خانم اشرف دهقان به من میداد و قبل از زندان شنیده بودم، هیچگاه من در زندان به چنین چیزی برنخوردم. آقای کروبی هم همین نکته را میگویند که طی ۱۵ سال زندانهای شاه چنین موردی گزارش نشده و نشان میدهد که اساسا در دورهی شاه با اینکه شکنجههای وسیعی بوده، به دلیل فضایی که در آن دوره حاکم بوده اینها انگیزهای نداشتند برای اینکه از زندانی سیاسی لذت جنسی ببرند.
اگر چنین اتهامی صحت داشته باشد، چه باید کرد تا تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی ریشهکن شود؟
اقدام اول همین افشاگریهاست. وقتی اینها میخواهند آقای موسوی را دستگیر کنند و مردم باخبر میشوند، اینها عقب مینشینند. وقتی اینها تجاوز میکنند و ملت باخبر میشود، بخصوص جامعهی مذهبی و متعصب ایران باخبر میشود، اینها ریزش میکنند و مجبور میشوند عقبنشینی کنند. اول، آگاهیدادن به مردم و افشا کردن و روشن شدن اسناد است و دوم، حمایت خواستن از مجامع بینالمللی است.
این اتهام که جنبش سبز به خارج وابسته است، برای این است که ما را محکوم کنند تا ۷۰ میلیون ایرانی گروگانگرفته شده توسط خامنهای نتوانند از شش میلیارد بشر تقاضای کمک کنند. ما به عنوان ۷۰ میلیون بشر، مورد ظلم و در شرایط جنگی واقعشدهی ایرانی از تمام بشریت به هر شکل تقاضا میکنیم که به داد ما مردم برسند. مگر ممکن است به دختر و پسر در زندان یک کشور تجاوز شود، فقط به صرف اینکه اینها یک رأی دادهاند. شما چنین چیزی را در تاریخ بشر نشنیدهاید.
ناپدید شدن جوانی که گفته بود در زندان به وی تجاوز شده
سایت موج آزادی: آنچه میخوانید، گزارشی است از نقش سعید مرتضوی در ربایش پسر جوانی که موضوع تجاوز به خود را مطرح کرده بود.
بر اساس این گزارش، جوانی که بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود در دیدار نمایندگان مجلس از زندان اوین برای صحبت کردن بلند شد و خود را ع.ب معرفی کرد و گفت قبل از اینکه به زندان اوین منتقل شود، در کمپ کهریزک بوده و بارها به صورت وحشیانهای توسط باتوم مورد تجاوز قرار گرفته است، به طوری که هنوز هم هر روز مقداری خون از او دفع می شود.
پس از آنکه صحبتهای این زندانی تمام شد، رئیس هئیت نمایندگان مجلس هماهنگ کرد که این شخص را برای درمان به بهداری بازداشتگاه ببرند. بعد از نزدیک نیم ساعت که این هیئت بند را ترک میکند، ع.ب که مورد تجاوز قرار گرفته بود، به بند باز میگردد و به دیگر زندانیان خبر میدهد که برای درمان او هیچ کاری صورت نگرفته است.
اما اتفاقی که همهی بازداشتیهای همبند این پسر جوان را ناراحت کرده، این است که دو ساعت بعد از بازگشت این فرد به بند، شخص قاضی مرتضوی به بند عمومی آمده و به وی میگوید که وسایلش را جمع کند، و او را با خود میبرد و دیگر هیچ یک از بازداشتیها او را نمیبینند.
با توجه به اینکه تجاوز در زندانها توسط حکومت شدیدا تکذیب شده است، احتمال این امر میرود که برای از بین بردن شواهد به این شخص آسیبی رسیده باشد.
بر اساس این گزارش، جوانی که بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود در دیدار نمایندگان مجلس از زندان اوین برای صحبت کردن بلند شد و خود را ع.ب معرفی کرد و گفت قبل از اینکه به زندان اوین منتقل شود، در کمپ کهریزک بوده و بارها به صورت وحشیانهای توسط باتوم مورد تجاوز قرار گرفته است، به طوری که هنوز هم هر روز مقداری خون از او دفع می شود.
پس از آنکه صحبتهای این زندانی تمام شد، رئیس هئیت نمایندگان مجلس هماهنگ کرد که این شخص را برای درمان به بهداری بازداشتگاه ببرند. بعد از نزدیک نیم ساعت که این هیئت بند را ترک میکند، ع.ب که مورد تجاوز قرار گرفته بود، به بند باز میگردد و به دیگر زندانیان خبر میدهد که برای درمان او هیچ کاری صورت نگرفته است.
اما اتفاقی که همهی بازداشتیهای همبند این پسر جوان را ناراحت کرده، این است که دو ساعت بعد از بازگشت این فرد به بند، شخص قاضی مرتضوی به بند عمومی آمده و به وی میگوید که وسایلش را جمع کند، و او را با خود میبرد و دیگر هیچ یک از بازداشتیها او را نمیبینند.
با توجه به اینکه تجاوز در زندانها توسط حکومت شدیدا تکذیب شده است، احتمال این امر میرود که برای از بین بردن شواهد به این شخص آسیبی رسیده باشد.
پیشنهادآیتالله صانعی:آزادی زندانیان تارمضان
آیتالله یوسف صانعی در حسینیه شریف موسوی شهر گرگان و در جمع گروهی از روحانیون این شهر در سخنرانی که در روز 21 مرداد ماه ایراد شده، با بیانی پر از رنج و اندوه و با چهرهای برافروخته، از اصلاح طلبان زندانی به عنوان «کسانی که در رأس این نظام بودند» یاد کرد و پرسید: آیا نسبت دادن اتهام براندازی به این افراد باور کردنی است؟
آیتالله صانعی همچنین در این سخنرانی با تاکید بر اینکه در اسلام هیچکس حق ندارد مجرمی را عذاب مضاعف کند، همچنین خاطرنشان میکند که حتی کسی که حد بر او واجب است، اگر بیمار باشد، نمیتوان بر او حد جاری کرد.
این مرجع همچنین به سخنانی از امام علی (ع) اشاره میکند که بر اساس آن، در هنگام تجرید و حبس و تهدید و تخویف اقرار معتبر نیست. ایشان شرح دادند که تجرید یعنی قطع ارتباط با دنیای خارج، و این یعنی اقرار کسی که نه روزنامه دارد، نه رادیو دارد و نه ملاقات دارد، به فرموده امیرالمؤمنین که دم از او میزنیم، چنین اقراری محترم نیست.
آینالله صانعی در بخشی از سخنانش که در این فیلم دیده میشود، گفت: حبس به کنار، تهدید و تخویف به کنار، اینکه مثلا لباس را در بیاورند که تهدید و تخویف است، تجرید یعنی قطع ارتباط و تخلیه اطلاعاتی او از دنیای خارج، و اینکه تمام روحیهاش یک دفعه عوض بشود. خب این خیلی کار خوبی است! پس همه روحیهها را اینطور میشود عوض کرد. ما دیگر احتیاجی به تبلیغ نداریم، احتیاجی به هدایت نداریم!
ایشان سپس با هشدار نسبت به چند خطر، از امامزدایی و اعمال ناروا به نام قانون اساسی و به نام اسلام و امام به عنوان یک خطر یاد کرد و گفت: میگویند یک کسی گفته که رفتیم فلانجا و آنجا کتابهای ناجور بود که آنها را آوردیم! اولا تو حق نداری کتابهای جور و ناجور را تشخیص بدهی. به تو چه ارتباطی دارد؟ به قدرتت نناز! ما اینقدر از این قدرتها دیدهایم که ذلیل شدند، گریه میکردند. بعد آقازاده شهید بهشتی فرمودند بابا اینها کتابهای پدرم بود که آوردهام و گذاشتهام آنجا. حالا شده کتب ضاله (با تلفظ حرف ضاد از ته حلق!) به تو چه که جمع کنی؟ مگه تو را فرستادهاند که کتب ضاله را جمع کنی؟
این مرجع تقلید سپس گفت: دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین شده. اینهمه کشته شدند و به خاک و خون آغشته شدند، آن یکی میگوید من نبودم رفیقم بود!
آیتالله صانعی همچنین گفت: امام فرمود میزان رای ملت است. من به یک کسی از مسئولین که واسطه بود، از یک جایی آمده بود و خودش رده دوم و سوم بود، گفتم آقا ابطال کنید انتخابات را، آسمان که به زمین نمیآید، گرهی را که میشود با دست باز کرد خیلی راحت، ابطال کنید، دوباره انتخابات را شروع کنید با یک شرایط خاصی. او گفت که نه، تقلب نبوده. گفتم آقا! تقلب نبوده که یک کسی گفت هفتاد تا دلیل میآورم که توی حوض آب نیست. آن یکی گفت من یک دلیل میآورم که هست. بغلش کرد و پرتش کرد توی حوض! گفت حالا آب هست یا نیست؟
ایشان سپس ادامه داد: آن وقت حالا کار را به جایی رساندهاند که دیگر ابطال انتخابات هم نتیجه به حال آن افراد نخواهد داد. هرچقدر فشار بیشتر شود، آگاهی زیادتر میشود، تنفر بیشتر میشود و من نمیدانم چه عاملی سبب این کار شده. اصلا ماندهام! فکر میکنم که چه شده؟
این مرجع تقلید همچنین با اشاره به برخی محافل که در آنها بعد از ذکر نام امام خمینی به جای سه بار (طبق سنت دهه اول انقلاب) یک صلوات میفرستند تا امام را خرد کنند، تصریح کرد: این برای آنهایی که میخواهند امام را خرد کنند تا خودشان مهم شوند، از صد تا فشنگی که در خیابانها به قلب مردم بزنند، بدتر است. در خانهها و مغازهها و مساجدتان عکس امام را بگذارید. این صلواتها با خون شهید بهشتیها و مطهریها و صدها هزار شهید آمده است.
ایشان با بیان اینکه وقتی سفره گسترده شد همه انقلابی میشوند، گفت: آن زمانها که مردم روحانیت را اداره میکردند، خواستند امام را بگیرند. ما هفت هشت نفر جوانی بودیم که در بیرونی منزل امام خوابیده بودیم تا اگر آمدند نگذاریم امام را بگیرند. یک شب امام آمدند و گفتند: شما اینجا چه کار میکنید؟ گفتیم: آمدیم از جان شما نگهداری کنیم. امام یک لبخندی زد، ولی تخطئه نکرد. بنای امام، تخطئه نبود. شما ببینید، امام تمام آنها که در این انقلاب و نهضت زحمت کشیده بودند، از بعضیهایشان هم ناراحت بود، اما در عین حال نگهشان میداشت، نمیگذاشت له شوند. من اسم نمیخواهم یکی یکی ببرم.
آیتالله یوسف صانعی سپس با ذکر خاطرهای درباره رفتار امام با خود ایشان و برادرشان، تاکید کردند: حکومت اسلامی حداقل باید با آنهایی که زحمت کشیدند خوب رفتار کند. این کلاس اول سیاست است. منتها چه کنیم که خدا عقلشان را گرفته است. الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء! کلاس اول سیاست این است که اقلا اطرافیانتان را نگه دارید. اینهایی را که سی سال است در نظام زحمت کشیدهاند، نگه دارید. گرهی را که میشود با دست باز کنید، با دندان باز نکنید.
این مرجع تقلید در بخشهای دیگر سخنانش به شدت از وابسته شدن به رسانههای دروغپرداز پرهیز داد و به طور تلویحی از نشان دادن متهم در صداوسیما انتقاد کرد و گفت: توجه به رسانه های دروغگو خلاف قرآن است.
ایشان در ادامه سخنانش ضمن هشدار دادن نسبت به گسترش تنفر در مردم، همچنین از وطنفروشی و ترس حکومتهای مستبد، تا جایی که حتی از آمدن مردم سر قبر مردهها در گورستان و فاتحه خواندن برای مردهها نیز میترسند، سخن گفت و افزود: در رژیم سابق از مردهها هم به نفع خودشان استفاده میکردند، کوپن میآوردند و شناسنامه مردهها را میگرفتند که رای بدهند، ولی این را ندیده بودیم که از مردهها هم بترسند!
ایشان همچنین از روحانیون و اصحاب قلم خواست که آگاهی بدهند و حقوق مردم را تذکر بدهند، و همچنین از مخاطبان خود خواست که هرکجا به نام هدفشان است، حضور پیدا کنند. این مرجع تقلید صاحب فتوا، تصریح کرد: هرجا حرکتی به نفع هدفتان است، بروید و شرکت کنید.
این مرجع تقلید در ادامه سخنرانیاش نیز سخنان انتقادی مهمی را علیه دولت و فضای سرکوب حاکم بر کشور بیان کرد و ضمن بازی دانستن بعضی عزل و نصبها در دولت، گفت: لااقل به خاطر ماه رمضان قرارها را تبدیل کنند. میشود همه زندانیان را آزاد کنند، بگویید ماه رحمت خداوند است، بروید و حداقل بعد از ماه رمضان آنها را بیاورید. بگذارند حداقل اینهایی که فرزندشان کشته شده، در ماه رمضان سر قبر فرزندشان بروند.
ایشان همچنین به کشته شدن جوانان کشور با لحنی کمنظیر اعتراض کرد و مطرح شدن موضوع شیوع مرض مسری در زندانها را بازی دانست.
آیتالله صانعی همچنین در این سخنرانی با تاکید بر اینکه در اسلام هیچکس حق ندارد مجرمی را عذاب مضاعف کند، همچنین خاطرنشان میکند که حتی کسی که حد بر او واجب است، اگر بیمار باشد، نمیتوان بر او حد جاری کرد.
این مرجع همچنین به سخنانی از امام علی (ع) اشاره میکند که بر اساس آن، در هنگام تجرید و حبس و تهدید و تخویف اقرار معتبر نیست. ایشان شرح دادند که تجرید یعنی قطع ارتباط با دنیای خارج، و این یعنی اقرار کسی که نه روزنامه دارد، نه رادیو دارد و نه ملاقات دارد، به فرموده امیرالمؤمنین که دم از او میزنیم، چنین اقراری محترم نیست.
آینالله صانعی در بخشی از سخنانش که در این فیلم دیده میشود، گفت: حبس به کنار، تهدید و تخویف به کنار، اینکه مثلا لباس را در بیاورند که تهدید و تخویف است، تجرید یعنی قطع ارتباط و تخلیه اطلاعاتی او از دنیای خارج، و اینکه تمام روحیهاش یک دفعه عوض بشود. خب این خیلی کار خوبی است! پس همه روحیهها را اینطور میشود عوض کرد. ما دیگر احتیاجی به تبلیغ نداریم، احتیاجی به هدایت نداریم!
ایشان سپس با هشدار نسبت به چند خطر، از امامزدایی و اعمال ناروا به نام قانون اساسی و به نام اسلام و امام به عنوان یک خطر یاد کرد و گفت: میگویند یک کسی گفته که رفتیم فلانجا و آنجا کتابهای ناجور بود که آنها را آوردیم! اولا تو حق نداری کتابهای جور و ناجور را تشخیص بدهی. به تو چه ارتباطی دارد؟ به قدرتت نناز! ما اینقدر از این قدرتها دیدهایم که ذلیل شدند، گریه میکردند. بعد آقازاده شهید بهشتی فرمودند بابا اینها کتابهای پدرم بود که آوردهام و گذاشتهام آنجا. حالا شده کتب ضاله (با تلفظ حرف ضاد از ته حلق!) به تو چه که جمع کنی؟ مگه تو را فرستادهاند که کتب ضاله را جمع کنی؟
این مرجع تقلید سپس گفت: دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین شده. اینهمه کشته شدند و به خاک و خون آغشته شدند، آن یکی میگوید من نبودم رفیقم بود!
آیتالله صانعی همچنین گفت: امام فرمود میزان رای ملت است. من به یک کسی از مسئولین که واسطه بود، از یک جایی آمده بود و خودش رده دوم و سوم بود، گفتم آقا ابطال کنید انتخابات را، آسمان که به زمین نمیآید، گرهی را که میشود با دست باز کرد خیلی راحت، ابطال کنید، دوباره انتخابات را شروع کنید با یک شرایط خاصی. او گفت که نه، تقلب نبوده. گفتم آقا! تقلب نبوده که یک کسی گفت هفتاد تا دلیل میآورم که توی حوض آب نیست. آن یکی گفت من یک دلیل میآورم که هست. بغلش کرد و پرتش کرد توی حوض! گفت حالا آب هست یا نیست؟
ایشان سپس ادامه داد: آن وقت حالا کار را به جایی رساندهاند که دیگر ابطال انتخابات هم نتیجه به حال آن افراد نخواهد داد. هرچقدر فشار بیشتر شود، آگاهی زیادتر میشود، تنفر بیشتر میشود و من نمیدانم چه عاملی سبب این کار شده. اصلا ماندهام! فکر میکنم که چه شده؟
این مرجع تقلید همچنین با اشاره به برخی محافل که در آنها بعد از ذکر نام امام خمینی به جای سه بار (طبق سنت دهه اول انقلاب) یک صلوات میفرستند تا امام را خرد کنند، تصریح کرد: این برای آنهایی که میخواهند امام را خرد کنند تا خودشان مهم شوند، از صد تا فشنگی که در خیابانها به قلب مردم بزنند، بدتر است. در خانهها و مغازهها و مساجدتان عکس امام را بگذارید. این صلواتها با خون شهید بهشتیها و مطهریها و صدها هزار شهید آمده است.
ایشان با بیان اینکه وقتی سفره گسترده شد همه انقلابی میشوند، گفت: آن زمانها که مردم روحانیت را اداره میکردند، خواستند امام را بگیرند. ما هفت هشت نفر جوانی بودیم که در بیرونی منزل امام خوابیده بودیم تا اگر آمدند نگذاریم امام را بگیرند. یک شب امام آمدند و گفتند: شما اینجا چه کار میکنید؟ گفتیم: آمدیم از جان شما نگهداری کنیم. امام یک لبخندی زد، ولی تخطئه نکرد. بنای امام، تخطئه نبود. شما ببینید، امام تمام آنها که در این انقلاب و نهضت زحمت کشیده بودند، از بعضیهایشان هم ناراحت بود، اما در عین حال نگهشان میداشت، نمیگذاشت له شوند. من اسم نمیخواهم یکی یکی ببرم.
آیتالله یوسف صانعی سپس با ذکر خاطرهای درباره رفتار امام با خود ایشان و برادرشان، تاکید کردند: حکومت اسلامی حداقل باید با آنهایی که زحمت کشیدند خوب رفتار کند. این کلاس اول سیاست است. منتها چه کنیم که خدا عقلشان را گرفته است. الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء! کلاس اول سیاست این است که اقلا اطرافیانتان را نگه دارید. اینهایی را که سی سال است در نظام زحمت کشیدهاند، نگه دارید. گرهی را که میشود با دست باز کنید، با دندان باز نکنید.
این مرجع تقلید در بخشهای دیگر سخنانش به شدت از وابسته شدن به رسانههای دروغپرداز پرهیز داد و به طور تلویحی از نشان دادن متهم در صداوسیما انتقاد کرد و گفت: توجه به رسانه های دروغگو خلاف قرآن است.
ایشان در ادامه سخنانش ضمن هشدار دادن نسبت به گسترش تنفر در مردم، همچنین از وطنفروشی و ترس حکومتهای مستبد، تا جایی که حتی از آمدن مردم سر قبر مردهها در گورستان و فاتحه خواندن برای مردهها نیز میترسند، سخن گفت و افزود: در رژیم سابق از مردهها هم به نفع خودشان استفاده میکردند، کوپن میآوردند و شناسنامه مردهها را میگرفتند که رای بدهند، ولی این را ندیده بودیم که از مردهها هم بترسند!
ایشان همچنین از روحانیون و اصحاب قلم خواست که آگاهی بدهند و حقوق مردم را تذکر بدهند، و همچنین از مخاطبان خود خواست که هرکجا به نام هدفشان است، حضور پیدا کنند. این مرجع تقلید صاحب فتوا، تصریح کرد: هرجا حرکتی به نفع هدفتان است، بروید و شرکت کنید.
این مرجع تقلید در ادامه سخنرانیاش نیز سخنان انتقادی مهمی را علیه دولت و فضای سرکوب حاکم بر کشور بیان کرد و ضمن بازی دانستن بعضی عزل و نصبها در دولت، گفت: لااقل به خاطر ماه رمضان قرارها را تبدیل کنند. میشود همه زندانیان را آزاد کنند، بگویید ماه رحمت خداوند است، بروید و حداقل بعد از ماه رمضان آنها را بیاورید. بگذارند حداقل اینهایی که فرزندشان کشته شده، در ماه رمضان سر قبر فرزندشان بروند.
ایشان همچنین به کشته شدن جوانان کشور با لحنی کمنظیر اعتراض کرد و مطرح شدن موضوع شیوع مرض مسری در زندانها را بازی دانست.
تشکر از آیت الله العظمی یوسف صانعی
همین حالا تلفن همراه خود را برداریم با فرستادن پیامک به شماره 30007960 سایت آیت الله صانعی ) از ایشان به خاطر مواضعشان و ایستادگی شان در مقابل کودتا تشکر کنیم . مطمئن باشید که به این شکل ایشان و اطرافیانشان در قم متوجه می شوند که تنها نیستند و اگر به مردم بپیوندند ، مردم نیز در کنار آنها خواهند بود .در ضمن فکر نکنم این کار تناقضی با تحریم سرویس پیام کوتاه داشته باشد ، چرا که قرار بود از فرستادن پیامک های غیر ضروری و تفریحی جلوگیری کنیم ، این پیامک ها مانند خاری است در چشم کودتا چیان
به دوستان خود نیز بگویید
به دوستان خود نیز بگویید
پزشک قانونی کودتا
اعترافات تکاندهنده یک خبرنگار و روزنامهنگار زن به نام فرشته قاضی
اینقدر نزدیک شده که می ترسم حرفی بزنم یا تکانی بخورم. میگوید: نه تصادف شوخی است نه تجاوز و… دیگر چیزی نمیشنوم تمام تلاشم این است از او که لحظه به لحظه نزیکتر میشود فاصله بگیرم و… نگاه وحشتناک او، همچون نگاه بازجوی من است که در زندان مسائل جنسی را با لذت تمام تعریف میکرد و از من میخواست بنویسم. نگاهی که به شدت ناامنی را به من منتقل میکند و دفعات بعد میترسم تنها به دفتر مرتضوی بروم. هر بار که احضار میشوم با وکیلم میروم و به او و همسرم نیز با التماس میگویم مرا در دفتر مرتضوی تنها نگذارند. در حضور وکیلم به دکتر شیخ آزادی، در پزشکی قانونی زنگ میزند و میگوید: خانم فرشته قاضی اینجاست و ادعا میکند که دماغش در زندان شکسته اما قبلا جراحی زیبایی انجام داده و شکستگی مربوط به همان است و الان میفرستم تا تو معاینه ای بکنی اما فقط خودت معاینه کن و گزارش بنویس.
وکیلم به شدت اعتراض می کند و می گوید: شما خود خط دادید که این آقا چه بنویسد!
مرتضوی اما ما را با ماموری می فرستند خیابان اشرفی اصفهانی. دکتر شیخ آزادی بدون اینکه حتی نگاهی به بینی ام بیندازد می گوید مربوط به جراحی زیبایی است و…( که این خود حکایت مفصلی دارد و در فرصتی دیگر خواهم نوشت).
نام اردشیر
نام خانوادگی شیخ آزادی
گروه آموزشی گروه آموزشی پزشکی قانونی
تماس sheikhazadi@tums.ac.ir
تلفاکس: ۵۵۶۱۱۹۷۴ – ۰۲۱
تخصص / PHD پزشکی قانونی (Forensic Medicine)
رتبه استادیار
محل تحصیل دانشگاه علوم پزشکی تهران
علایق پژوهشی ۱٫ Forensic Traumatoloy
2. Forensic Pathology
گرایشات تخصصی Forensic Traumatology
آقای دکتر اردشیر شیخ آزادی در سال ۱۳۴۰ در شهر اندیمشک استان خوزستان متولد شد. ایشان تحصیلات ابتدایی را در دبستان نظامی عروضی در سال ۱۳۴۷آغاز و تحصیلات متوسطه را در سال ۱۳۵۹ در دبیرستان مولوی به پایان برد و در خرداد سال ۱۳۵۹ با رتبه ممتاز موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم تجربی گردید. تحصیلات عالی خود را در بهمن ماه سال ۱۳۶۵در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران آغاز کرد و در فروردین ماه سال ۱۳۷۳ با درجه دکترای پزشکی عمومی فارغالتحصیل شد. وی در مهرماه سال ۱۳۷۳ موفق به ورود به دوره دستیاری تخصصی رشته پزشکی قانونی دانشگاه علوم پزشکی تهران گردید و در تاریخ اول مهر سال ۱۳۷۶ با کسب رتبه نخست بورد سراسری کشور به اخذ درجة تخصصی در رشتة پزشکی قانونی از دانشکدة پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران نایل گردید.
ایشان اکنون به عنوان عضو هیئت علمی و دانشیار گروه پزشکی قانونی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول به کار میباشند.
سمت ها و محل اشتغال فعلی:
۱- عضو هیات علمی رسمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با مرتبه دانشیار و پایه ۱۲
(دانشکده پزشکی – گروه پزشکی قانونی – با سمت معاونت پژوهشی گروه پزشکی قانونی و عضو هیات ممتحنه ارتقاء دستیاری– تلفاکس: ۶۶۴۰۵۵۸۸ – ۰۲۱)
۲- رییس هیات رسیدگی به تخلفات اداری سازمان پزشکی قانونی کشور
۳- کارشناس معتمد کمیسیونهای پزشکی بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی (ماده ۱۵)، سازمان پزشکی قانونی کشور، سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی و دادسرای ویژه رسیدگی به جرایم پزشکی و امور دارویی دادگستری تهران
۴- عضو هیات تحریریه (شورای دبیری) مجله علمی پزشکی قانونی
۵- عضو کمیته علمی معاینات سازمان پزشکی قانونی کشور
۶- عضو کمیته علمی مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
سوابق اجرایی:
۱- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور (تهران) با عنوان رییس پزشکی قانونی لردگان ، محل خدمت با ابلاغ داخلی در سالن تشریح پزشکی قانونی تهران از تاریخ ۱/۵/۱۳۷۵ تا ۲۹/۱۲/۱۳۷۵ (استخدام کشوری)
۲- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان رییس سالن تشریح پزشکی قانونی تهران از ۱/۱/۷۶ تا ۳۱/۶/۷۶ (استخدام کشوری)
۳- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان رییس سالن تشریح پزشکی قانونی تهران از تاریخ ۱/۷/۷۶ تا ۲۹/۱۲/۷۶ (عضو هیات علمی)
۴- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان معاون مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران از تاریخ ۱/۱/۷۷ تا ۲۳/۲/۷۷ (عضو هیات علمی)
۵- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران از تاریخ ۲۳/۲ ۷۷ تا ۱۲/۷/۸۴ (عضو هیات علمی)
۶- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان مدیر کل آموزش سازمان پزشکی قانونی کشور از تاریخ ۱۲/۷/۸۴ تا ۲۲/۱۲/۸۵ (عضو هیات علمی)
۷- خدمت تمام وقت رسمی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران با عنوان عضو هیات علمی گروه پزشکی قانونی (از تاریخ ۲۳/۱۲/۱۳۸۵ تاکنون) (عضو هیات علمی)
۸- سابقه خدمت در دو دوره متوالی بعنوان رییس انجمن علمی پزشکان قانونی ایران (از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵).
۹- سابقه خدمت تحت عنوان سرپرست معاونت اداری مالی سازمان پزشکی قانونی کشور در سال ۱۳۷۸ (با حفظ پست سازمانی رسمی بعنوان مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران)
اینقدر نزدیک شده که می ترسم حرفی بزنم یا تکانی بخورم. میگوید: نه تصادف شوخی است نه تجاوز و… دیگر چیزی نمیشنوم تمام تلاشم این است از او که لحظه به لحظه نزیکتر میشود فاصله بگیرم و… نگاه وحشتناک او، همچون نگاه بازجوی من است که در زندان مسائل جنسی را با لذت تمام تعریف میکرد و از من میخواست بنویسم. نگاهی که به شدت ناامنی را به من منتقل میکند و دفعات بعد میترسم تنها به دفتر مرتضوی بروم. هر بار که احضار میشوم با وکیلم میروم و به او و همسرم نیز با التماس میگویم مرا در دفتر مرتضوی تنها نگذارند. در حضور وکیلم به دکتر شیخ آزادی، در پزشکی قانونی زنگ میزند و میگوید: خانم فرشته قاضی اینجاست و ادعا میکند که دماغش در زندان شکسته اما قبلا جراحی زیبایی انجام داده و شکستگی مربوط به همان است و الان میفرستم تا تو معاینه ای بکنی اما فقط خودت معاینه کن و گزارش بنویس.
وکیلم به شدت اعتراض می کند و می گوید: شما خود خط دادید که این آقا چه بنویسد!
مرتضوی اما ما را با ماموری می فرستند خیابان اشرفی اصفهانی. دکتر شیخ آزادی بدون اینکه حتی نگاهی به بینی ام بیندازد می گوید مربوط به جراحی زیبایی است و…( که این خود حکایت مفصلی دارد و در فرصتی دیگر خواهم نوشت).
نام اردشیر
نام خانوادگی شیخ آزادی
گروه آموزشی گروه آموزشی پزشکی قانونی
تماس sheikhazadi@tums.ac.ir
تلفاکس: ۵۵۶۱۱۹۷۴ – ۰۲۱
تخصص / PHD پزشکی قانونی (Forensic Medicine)
رتبه استادیار
محل تحصیل دانشگاه علوم پزشکی تهران
علایق پژوهشی ۱٫ Forensic Traumatoloy
2. Forensic Pathology
گرایشات تخصصی Forensic Traumatology
آقای دکتر اردشیر شیخ آزادی در سال ۱۳۴۰ در شهر اندیمشک استان خوزستان متولد شد. ایشان تحصیلات ابتدایی را در دبستان نظامی عروضی در سال ۱۳۴۷آغاز و تحصیلات متوسطه را در سال ۱۳۵۹ در دبیرستان مولوی به پایان برد و در خرداد سال ۱۳۵۹ با رتبه ممتاز موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم تجربی گردید. تحصیلات عالی خود را در بهمن ماه سال ۱۳۶۵در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران آغاز کرد و در فروردین ماه سال ۱۳۷۳ با درجه دکترای پزشکی عمومی فارغالتحصیل شد. وی در مهرماه سال ۱۳۷۳ موفق به ورود به دوره دستیاری تخصصی رشته پزشکی قانونی دانشگاه علوم پزشکی تهران گردید و در تاریخ اول مهر سال ۱۳۷۶ با کسب رتبه نخست بورد سراسری کشور به اخذ درجة تخصصی در رشتة پزشکی قانونی از دانشکدة پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران نایل گردید.
ایشان اکنون به عنوان عضو هیئت علمی و دانشیار گروه پزشکی قانونی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران مشغول به کار میباشند.
سمت ها و محل اشتغال فعلی:
۱- عضو هیات علمی رسمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با مرتبه دانشیار و پایه ۱۲
(دانشکده پزشکی – گروه پزشکی قانونی – با سمت معاونت پژوهشی گروه پزشکی قانونی و عضو هیات ممتحنه ارتقاء دستیاری– تلفاکس: ۶۶۴۰۵۵۸۸ – ۰۲۱)
۲- رییس هیات رسیدگی به تخلفات اداری سازمان پزشکی قانونی کشور
۳- کارشناس معتمد کمیسیونهای پزشکی بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی (ماده ۱۵)، سازمان پزشکی قانونی کشور، سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی و دادسرای ویژه رسیدگی به جرایم پزشکی و امور دارویی دادگستری تهران
۴- عضو هیات تحریریه (شورای دبیری) مجله علمی پزشکی قانونی
۵- عضو کمیته علمی معاینات سازمان پزشکی قانونی کشور
۶- عضو کمیته علمی مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
سوابق اجرایی:
۱- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور (تهران) با عنوان رییس پزشکی قانونی لردگان ، محل خدمت با ابلاغ داخلی در سالن تشریح پزشکی قانونی تهران از تاریخ ۱/۵/۱۳۷۵ تا ۲۹/۱۲/۱۳۷۵ (استخدام کشوری)
۲- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان رییس سالن تشریح پزشکی قانونی تهران از ۱/۱/۷۶ تا ۳۱/۶/۷۶ (استخدام کشوری)
۳- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان رییس سالن تشریح پزشکی قانونی تهران از تاریخ ۱/۷/۷۶ تا ۲۹/۱۲/۷۶ (عضو هیات علمی)
۴- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان معاون مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران از تاریخ ۱/۱/۷۷ تا ۲۳/۲/۷۷ (عضو هیات علمی)
۵- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران از تاریخ ۲۳/۲ ۷۷ تا ۱۲/۷/۸۴ (عضو هیات علمی)
۶- خدمت تمام وقت رسمی در سازمان پزشکی قانونی کشور با عنوان مدیر کل آموزش سازمان پزشکی قانونی کشور از تاریخ ۱۲/۷/۸۴ تا ۲۲/۱۲/۸۵ (عضو هیات علمی)
۷- خدمت تمام وقت رسمی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران با عنوان عضو هیات علمی گروه پزشکی قانونی (از تاریخ ۲۳/۱۲/۱۳۸۵ تاکنون) (عضو هیات علمی)
۸- سابقه خدمت در دو دوره متوالی بعنوان رییس انجمن علمی پزشکان قانونی ایران (از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵).
۹- سابقه خدمت تحت عنوان سرپرست معاونت اداری مالی سازمان پزشکی قانونی کشور در سال ۱۳۷۸ (با حفظ پست سازمانی رسمی بعنوان مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران)
شکنجه گر سابق ساواک در خدمت احمدی نژاد
شهرزاد نیوز: به گزارش “ولت آنلاین” آلمان، احمدی نژاد برای در هم شکستن زندانیان سیاسی، جواد آزاده، بازجویی که حرفه خود را در ساواک آموخته، را به خدمت گرفته است.
در ادامه گزارش آمده است: جواد آزاده متخصص اعتراف گیری های اجباری است. به نظر وی، دیر یا زود حقیقت برملا می شود. روزنامه روشنفکری ایتالیا “ایل فوگلیو”، به نقل از خاتمی، درباره وی می نویسد: ” او مظهر شکنجه گران قرون وسطی است.”
جواد آزاده، همان بازجویی است که در سال ۱۹۹۸ متهمین قتل های زنجیره ای را بازجویی می کرد و همسر سعید امامی، متهم اصلی پرونده، را وادار کرده بود تا اتهام وابستگی به اسرائیل و ارتباطات نامشروع خود را بپذیرد.
در آن زمان اصلاح طلبان اعمال او را محکوم و محافظه کاران او را طرد کرده بودند، اما اکنون مدتی است که وی دوباره به کار گرفته شده است.
در ادامه گزارش آمده است: جواد آزاده متخصص اعتراف گیری های اجباری است. به نظر وی، دیر یا زود حقیقت برملا می شود. روزنامه روشنفکری ایتالیا “ایل فوگلیو”، به نقل از خاتمی، درباره وی می نویسد: ” او مظهر شکنجه گران قرون وسطی است.”
جواد آزاده، همان بازجویی است که در سال ۱۹۹۸ متهمین قتل های زنجیره ای را بازجویی می کرد و همسر سعید امامی، متهم اصلی پرونده، را وادار کرده بود تا اتهام وابستگی به اسرائیل و ارتباطات نامشروع خود را بپذیرد.
در آن زمان اصلاح طلبان اعمال او را محکوم و محافظه کاران او را طرد کرده بودند، اما اکنون مدتی است که وی دوباره به کار گرفته شده است.
ماجرای شهادت نوجوان ۱۲ ساله نیز حقیقت دارد!
این روزها خبررسانی مانند نگه داشتن گلوله آتشی در کف دست شده است. گلولهها میسوزانند و میخواهند که از دست بیفتند، و تا میآییم یکی را تحمل کنیم، نوبت بعدی میرسد. آخرین خبری که شنیدنش جز حیرت و
انگشت به دندان گزیدن نتیجهای ندارد، این است: ماجرای شهادت نوجوان ۱۲ ساله هم صحت دارد!
یک منبع موثق به «موج سبز آزادی» خبر داد که ماجرای شهادت نوجوان ۱۲ سالهای به نام «علیرضا توسلی» که پیش از این گفته شده بود در بهشت زهرا با ضربه باتوم به سرش به شهادتش رسیده است، صحت دارد.
این منبع گفت: صحت این ماجرا به تایید کمیته تحقیق تعیین شده از سوی دو چهره شاخص اصلاح طلب نیز رسیده است.
وی همچنین تصریح کرد: کمیته مورد اشاره همچنین خبردار شده که جسد این نوجوان در اراک به خاک سپرده شده است.
این در حالی است که پیش از این صداوسیمای جمهوری اسلامی به صراحت خبر شهادت این نوجوان ۱۲ ساله را تکذیب کرده بود، تصویر اعلامیه فوتش با تاریخ ماه قبل نیز در اینترنت منتشر شده بود و خبرنگار صداوسیما با پدر و مادرش و حتی با رانندهای که گفته میشد با او تصادف کرده نیز در این باره گفتوگو کرده بود!
البته چند ساعت قبل هم شیخ اصلاحات از دروغین و ساختگی بودن مصاحبه صداوسیما با خانواده ترانه موسوی و ادعاهای مطرح شده در گزارش رسانهی به اصطلاح ملی خبر داده بود.
حال آیا خوانندگان و همراهان عزیز به ما حق میدهند که بگوییم این روزها خبررسانی بدتر از راه رفتن در میدان مین و یا نفس کشیدن در هوای آلوده شده و بیشتر به نگه داشتن گلوله آتش در دست شبیه است؟
شاد باد روح فریدون مشیری که گفت:
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
انگشت به دندان گزیدن نتیجهای ندارد، این است: ماجرای شهادت نوجوان ۱۲ ساله هم صحت دارد!
یک منبع موثق به «موج سبز آزادی» خبر داد که ماجرای شهادت نوجوان ۱۲ سالهای به نام «علیرضا توسلی» که پیش از این گفته شده بود در بهشت زهرا با ضربه باتوم به سرش به شهادتش رسیده است، صحت دارد.
این منبع گفت: صحت این ماجرا به تایید کمیته تحقیق تعیین شده از سوی دو چهره شاخص اصلاح طلب نیز رسیده است.
وی همچنین تصریح کرد: کمیته مورد اشاره همچنین خبردار شده که جسد این نوجوان در اراک به خاک سپرده شده است.
این در حالی است که پیش از این صداوسیمای جمهوری اسلامی به صراحت خبر شهادت این نوجوان ۱۲ ساله را تکذیب کرده بود، تصویر اعلامیه فوتش با تاریخ ماه قبل نیز در اینترنت منتشر شده بود و خبرنگار صداوسیما با پدر و مادرش و حتی با رانندهای که گفته میشد با او تصادف کرده نیز در این باره گفتوگو کرده بود!
البته چند ساعت قبل هم شیخ اصلاحات از دروغین و ساختگی بودن مصاحبه صداوسیما با خانواده ترانه موسوی و ادعاهای مطرح شده در گزارش رسانهی به اصطلاح ملی خبر داده بود.
حال آیا خوانندگان و همراهان عزیز به ما حق میدهند که بگوییم این روزها خبررسانی بدتر از راه رفتن در میدان مین و یا نفس کشیدن در هوای آلوده شده و بیشتر به نگه داشتن گلوله آتش در دست شبیه است؟
شاد باد روح فریدون مشیری که گفت:
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
حضور هاشمی رفسنجانی در مراسم تودیع و معارفه رییس قوه قضائیه
شبکه جنبش راه سبز(جرس):اکبر هاشمی رفسنجانی روز دوشنبه به همراه اکبر ناطق نوری در مراسم تودیع و معارفه رییس قوه قضائیه حاضر شدند.
آخرین حضور هاشمی رفسنجانی در یک مراسم رسمی و غیر رسمی به غیر از سخنرانی وی در نماز جمعه 26 تیرماه که با استقبال فعالان جنبش سبز مواجه شد،به اواخر ارديبهشت ماه بر می گردد.اکبر ناطق نوری نیز در دو ماه گذشته در مراسم رسمی یا عمومی مشاهده نشده بود.هاشمی رفنجانی و ناطق نوری در مراسم تنفیذ و تحلیف رئیس دولت بر آمده از کودتای انتخاباتی 22 خرداد نیز شرکت نکرده بودند.
خبرگزاری ایلنا گزارش داده که در مراسم تودیع محمود هاشمی شاهرودی رئیس سابق و صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائیه غیر از هاشمی رفسنجانی و اکبر ناطق نوری افرادی جون علي لاريجاني، احمد جنتي،محمود احمدی نژاد،محسن رضايي، رحیم صفوي،محمد علی جعفري، محمد باقر قاليباف،علي يونسي، سيد محمد جهرمي، سعيد مرتضوي، احمدرضا رادان، محمد جواد لاريجاني، عباسعلي كدخدايي نیز حضور دارند.
آخرین حضور هاشمی رفسنجانی در یک مراسم رسمی و غیر رسمی به غیر از سخنرانی وی در نماز جمعه 26 تیرماه که با استقبال فعالان جنبش سبز مواجه شد،به اواخر ارديبهشت ماه بر می گردد.اکبر ناطق نوری نیز در دو ماه گذشته در مراسم رسمی یا عمومی مشاهده نشده بود.هاشمی رفنجانی و ناطق نوری در مراسم تنفیذ و تحلیف رئیس دولت بر آمده از کودتای انتخاباتی 22 خرداد نیز شرکت نکرده بودند.
خبرگزاری ایلنا گزارش داده که در مراسم تودیع محمود هاشمی شاهرودی رئیس سابق و صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائیه غیر از هاشمی رفسنجانی و اکبر ناطق نوری افرادی جون علي لاريجاني، احمد جنتي،محمود احمدی نژاد،محسن رضايي، رحیم صفوي،محمد علی جعفري، محمد باقر قاليباف،علي يونسي، سيد محمد جهرمي، سعيد مرتضوي، احمدرضا رادان، محمد جواد لاريجاني، عباسعلي كدخدايي نیز حضور دارند.
وعده رئیس جدید قوه قضائیه برای محاکمه ناقضان حقوق شهروندی
شبکه جنبش راه سبز(جرس): حجت الاسلام صادق لاریجانی در مراسم معارفه اش به عنوان رئیس جدید قوه قضائیه گفت«هيچ کس نبايد جرات کند و به خود حق دهد که بر خلاف قانون حکم و حقوق شهروندان را ضايع و امنيت آنان را سلب کند.»
لاریجانی این را هم گفت که«چنين کساني بايد بدانند که دير يا زود به محکمه عدل فراخوانده مي شوند و حق مظلومان از آنان ستانده مي شود.»
رئیس جدید قوه قضائیه همچنین تاکید کرد«من در اينجا اعلام مي کنم که در اين راستا به احدي گذشت نخواهم کرد و با خواست خدا خاطيان را به دستگاه عدالت خواهم سپرد.»
وی با مهم خواندن بعد نظارتي دستگاه قضايي و اذعان همگان به آن گفت: که اين نظارت هم به نظارت دروني دستگاه و هم نظارت بيروني نسبت به قوه مجريه و ساير قوا مربوط مي شود.
اولین اظهارات صادق لاریجانی در هنگام تحویل گرفتن ریاست قوه قضائیه درحالی بیان شد که 10 سال پیش محمود هاشمی شاهرودی زمانی که ریاست قوقه قضائیه را از محمد یزدی دریافت می گرد،گفت که ویرنه ای را تحویل گرفته است.
صادق لاریجانی در حالی قوه قضائیه را تحویل می گیرد که به دنبال کودتای انتخاباتی که با بازداشت های گسترده و خشونت نیروهای نظامی وابسته به سپاه و بسیج؛و نیروهای انتظامی و امنیتی، صدها زندانی سیاسی در بازداشت نیروهای امنیتی و نظامی هستند و ده ها کشته و مفقود برجا مانده است.
لاریجانی این را هم گفت که«چنين کساني بايد بدانند که دير يا زود به محکمه عدل فراخوانده مي شوند و حق مظلومان از آنان ستانده مي شود.»
رئیس جدید قوه قضائیه همچنین تاکید کرد«من در اينجا اعلام مي کنم که در اين راستا به احدي گذشت نخواهم کرد و با خواست خدا خاطيان را به دستگاه عدالت خواهم سپرد.»
وی با مهم خواندن بعد نظارتي دستگاه قضايي و اذعان همگان به آن گفت: که اين نظارت هم به نظارت دروني دستگاه و هم نظارت بيروني نسبت به قوه مجريه و ساير قوا مربوط مي شود.
اولین اظهارات صادق لاریجانی در هنگام تحویل گرفتن ریاست قوه قضائیه درحالی بیان شد که 10 سال پیش محمود هاشمی شاهرودی زمانی که ریاست قوقه قضائیه را از محمد یزدی دریافت می گرد،گفت که ویرنه ای را تحویل گرفته است.
صادق لاریجانی در حالی قوه قضائیه را تحویل می گیرد که به دنبال کودتای انتخاباتی که با بازداشت های گسترده و خشونت نیروهای نظامی وابسته به سپاه و بسیج؛و نیروهای انتظامی و امنیتی، صدها زندانی سیاسی در بازداشت نیروهای امنیتی و نظامی هستند و ده ها کشته و مفقود برجا مانده است.
میرحسین موسوی در منزل شهید امیر جوادی فر؛این جوانان قهرمان،فرزند همه ملت هستند
شبکه جنبش راه سبز(جرس): میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در منزل شهید امیر جوادی فر با خانواده او و بستگانش دیدار کردند.در این دیدار میرحسین موسوی از امیر جوادی فر و سایر شهدای جنبش سبز به عنوان«جوانان قهرمان» نامبرد و گفت که«این جوانان قهرمان،فرزند همه ملت هستند و انشاء الله خون آن ها پایمال نخواهد شد.»
معصومه ابتکار عضو فعلی شورای شهر تهران و معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان بهزیستی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی در وبلاگش، دیدار میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده شهید امیر جوادی فر که روز شنبه 24 مرداد صورت گرفت و دیدار خودش،محمدعلی نجفی و احمد مسجد جامعی سه عضو شورای شهر تهران با خانواده این شهید و یکی دیگر از شهدای جنبش سبز را این گونه روایت می کند:
در روزهای اخیر دو دیدار دیگر با خانواده کشته شدگان حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم.
عباس، مغازه داری که پس از بستن مغازه اش در بعد از ظهر 30 خرداد راهی منزلش می شود، اما هرگز نمی رسد و امیر دانشجوی 24 ساله ای که داستانش را دیروز از زبان پدرش شنیدیم.
دیروز بعد از ظهر با آقایان مسجد جامعی و نجفی همکاران شورای شهر برای تسلیت و دلجویی به خانه مرحوم امیر جوادی فر رفتیم. خانه ای که شش سال پیش مادر را بر اثر سرطان از دست داده بود وآقای جوادی فر با دو فرزند خود بار مسئولیت مادری را علاوه بر پدری بر دوش داشت.
پدر می گفت: امیر روز 18 تیر در خیابان فخر رازی دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. جراحات او به حدی بود که به بیمارستان فیروزگر منتقلش کردند و شبانه به ما خبر دادند که به بیمارستان برویم. در بیمارستان از امیر معاینات مختلفی به عمل آمد و فردایش با اعلام اینکه جراحات اساسی ندارد ترخیص شد. اما به خاطر اینکه مامورین گفتند افرادی که او را دستگیر کرده اند، شاکی خصوصی وی هستند، پسرم را تحویل دادم.
از آن تاریخ به بعد خانواده به رغم تلاش های زیاد نتوانست خبری از امیر به دست آورد تا اینکه سوم مردادماه به آنها خبر فوت امیر را می دهند. البته براساس مدارک موجود، امیر در تاریخ 23 تیرماه فوت کرده و جسد او نشان از ضرب و شتم فراوان در ناحیه سر و سینه داشته؛ آثاری که هیچیک در روز ترخیص امیر از بیمارستان وجود نداشته است.
پدر می گفت: من این نظام را آنقدر قبول داشتم که وقتی گفتند فرزندت شاکی خصوصی دارد، او را به دست قانون سپردم. اما آنها جسد فرزندم را که گناهی جز علاقه به سرنوشت کشور و مملکتش نداشت و پسری پاک و سالم بود به من تحویل دادند. حالا هم خواهان اجرای عدالت هستم.
این دیدار در میان دیدارهای ما، ویژگی خاصی داشت و شاهد یک اتفاق غیرمنتظره بود:
هنوز ده دقیقه ای از حضور ما در منزل آقای جوادی فر نگذشته بود که زنگ در به صدا در آمد. در که باز شد ابتدا خانم دکتر رهنورد و سپس آقای مهندس موسوی در میان در ظاهر شدند. احتمالا صاحب خانه می دانست که آنها می آیند ولی هم ما ازدیدن آنها متعجب شدیم و هم آنها ازدیدن ما.
چندین عکس بزرگ امیر بر دیوار با چهره ای صمیمی و دوست داشتنی ناظر این صحنه ها بود. پدر می گفت: امیر روحیه لطیفی داشت و اهل هنر بود و مهندس موسوی می گفت: این جوانان قهرمان، فرزندان همه ملت هستند و انشاءالله خون آنها پایمال نخواهد شد ...
امیر همچنان با لبخند به جمع می نگریست ...
معصومه ابتکار عضو فعلی شورای شهر تهران و معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان بهزیستی در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی در وبلاگش، دیدار میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده شهید امیر جوادی فر که روز شنبه 24 مرداد صورت گرفت و دیدار خودش،محمدعلی نجفی و احمد مسجد جامعی سه عضو شورای شهر تهران با خانواده این شهید و یکی دیگر از شهدای جنبش سبز را این گونه روایت می کند:
در روزهای اخیر دو دیدار دیگر با خانواده کشته شدگان حوادث پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم.
عباس، مغازه داری که پس از بستن مغازه اش در بعد از ظهر 30 خرداد راهی منزلش می شود، اما هرگز نمی رسد و امیر دانشجوی 24 ساله ای که داستانش را دیروز از زبان پدرش شنیدیم.
دیروز بعد از ظهر با آقایان مسجد جامعی و نجفی همکاران شورای شهر برای تسلیت و دلجویی به خانه مرحوم امیر جوادی فر رفتیم. خانه ای که شش سال پیش مادر را بر اثر سرطان از دست داده بود وآقای جوادی فر با دو فرزند خود بار مسئولیت مادری را علاوه بر پدری بر دوش داشت.
پدر می گفت: امیر روز 18 تیر در خیابان فخر رازی دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. جراحات او به حدی بود که به بیمارستان فیروزگر منتقلش کردند و شبانه به ما خبر دادند که به بیمارستان برویم. در بیمارستان از امیر معاینات مختلفی به عمل آمد و فردایش با اعلام اینکه جراحات اساسی ندارد ترخیص شد. اما به خاطر اینکه مامورین گفتند افرادی که او را دستگیر کرده اند، شاکی خصوصی وی هستند، پسرم را تحویل دادم.
از آن تاریخ به بعد خانواده به رغم تلاش های زیاد نتوانست خبری از امیر به دست آورد تا اینکه سوم مردادماه به آنها خبر فوت امیر را می دهند. البته براساس مدارک موجود، امیر در تاریخ 23 تیرماه فوت کرده و جسد او نشان از ضرب و شتم فراوان در ناحیه سر و سینه داشته؛ آثاری که هیچیک در روز ترخیص امیر از بیمارستان وجود نداشته است.
پدر می گفت: من این نظام را آنقدر قبول داشتم که وقتی گفتند فرزندت شاکی خصوصی دارد، او را به دست قانون سپردم. اما آنها جسد فرزندم را که گناهی جز علاقه به سرنوشت کشور و مملکتش نداشت و پسری پاک و سالم بود به من تحویل دادند. حالا هم خواهان اجرای عدالت هستم.
این دیدار در میان دیدارهای ما، ویژگی خاصی داشت و شاهد یک اتفاق غیرمنتظره بود:
هنوز ده دقیقه ای از حضور ما در منزل آقای جوادی فر نگذشته بود که زنگ در به صدا در آمد. در که باز شد ابتدا خانم دکتر رهنورد و سپس آقای مهندس موسوی در میان در ظاهر شدند. احتمالا صاحب خانه می دانست که آنها می آیند ولی هم ما ازدیدن آنها متعجب شدیم و هم آنها ازدیدن ما.
چندین عکس بزرگ امیر بر دیوار با چهره ای صمیمی و دوست داشتنی ناظر این صحنه ها بود. پدر می گفت: امیر روحیه لطیفی داشت و اهل هنر بود و مهندس موسوی می گفت: این جوانان قهرمان، فرزندان همه ملت هستند و انشاءالله خون آنها پایمال نخواهد شد ...
امیر همچنان با لبخند به جمع می نگریست ...
ریشه یابی نفرت مردم از مسئولان حکومتی به روایت آیت الله صانعی
شبکه جنبش سبز مردم ایران (جرس) : آیت الله العظمی یوسف صانعی در سخنان اخیر خود به روند دادگاهها و برخورد با زندانیان و مردم و عملکرد رسانههای دولتی شدیدا اعتراض کرد و گفت که این کارها باعث تنفر بیشتر مردم از مسئولین شده است.
سخنرانی یاد شده در روز 24 مرداد و در حسینیه شریف موسوی شهر گرگان و در جمع گروهی از روحانیون انجام شد.
آیت الله العظمی یوسف صانعی در سخنان خود به مقایسه وقایع قبل از انقلاب و سختیهای آن دوران نظیر ماجرای مصدق و شهید شدن جوانان و فشار بر مردم و امثالهم اشاره کرد و گفت که با وجود این تا کنون چنین حالی را (وضعیت کنونی جامعه) تجربه نکرده است.
آیت الله صانعی با ذکر خاطرات خود در مبارزات پیش از انقلاب و همراه بودنش از با امام خمینی از نخستین روزهای فعالیت ایشان تاکید کرد که: «زندگی امام را خودتان مطالعه کنید. زندگی امام را از دروغگویان و دروغ پردازان وکسانی که او را فقط برای منافع خودشان می خواهند نگیرید.»
او با ابراز تاسف از شرایط کنونی یاران امام پرسید: «دوستان امام را ببینید به کجا رفتند. عدهای که شهید شدند. ولی امروز هم عدهای از آنها در زندانند برای اینکه میخواستند رژیم را تعویض کنند!»
آیت الله صانعی ادامه داد: « آیا این باور کردنی است؟ آیا موسوی که 25 سال است اورا و خانواده اش را می شناسم، تصمیم داشته که رژیم را بهم بزند و مردم را به خاک و خون بکشاند و اموال مردم را به یغما ببرد؟ آیا او می خواست از جای بلندی به مردم گلوله بزنند و قلب مردم را نشانه بروند؟»
این مرجع تقلید با اشاره به سوابق میرحسین موسوی تاکید کرد: «در این نظام مهندس موسوی از نظر تدین و تعهد یا بی نظیر است یا کم نظیر.»
آیت الله صانعی با اعتراض به نحوه وضعیت زندانیها و دادگاههای برگزار شده گفت: «در اسلام حتی اسیری را که قرار است اعدام شود باید آب بهش داد. در حال مریضی نمی توان کسی را حد زد.»
او با اشاره از حدیثی از امام علی (ع) گفت :« هنگام تجرید و حبس و تهدید و تخویف اقرار معتبر نیست. تجرید یعنی قطع ارتباط با دنیای خارج، و این یعنی اقرار کسی که نه روزنامه دارد، نه رادیو دارد و نه ملاقات دارد، به فرموده امیرالمؤمنین که دم از او میزنیم، چنین اقراری محترم نیست.»
آیتالله صانعی در سخنان خود که فیلم آن در اینترنت نیز منتشر شده ادامه داد: «حبس به کنار، تهدید و تخویف به کنار، اینکه مثلا لباس را در بیاورند که تهدید و تخویف است، تجرید یعنی قطع ارتباط و تخلیه اطلاعاتی او از دنیای خارج، و اینکه تمام روحیهاش یک دفعه عوض بشود. خب این خیلی کار خوبی است! پس همه روحیهها را اینطور میشود عوض کرد. ما دیگر احتیاجی به تبلیغ نداریم، احتیاجی به هدایت نداریم!»
آیت الله صانعی که خود از شاگردان امام خمینی بوده در ادامه سخنان خود نسبت به خطر امام زدایی و نسبت دادن اعمال ناروا به نام قانون اساسی و به نام اسلام و امام هشدار داد و تاکید کرد: «جوانان! این اعمالی که می شود ضد امام و رفتار اوست.»
او افزود: «میگویند یک کسی گفته که رفتیم فلانجا و آنجا کتابهای ناجور بود که آنها را آوردیم! اولا تو حق نداری کتابهای جور و ناجور را تشخیص بدهی. به تو چه ارتباطی دارد؟ به قدرتت نناز! ما اینقدر از این قدرتها دیدهایم که ذلیل شدند، گریه میکردند. بعد آقازاده شهید بهشتی فرمودند بابا اینها کتابهای پدرم بود که آوردهام و گذاشتهام آنجا. حالا شده کتب ضاله (با تلفظ حرف ضاد از ته حلق!) به تو چه که جمع کنی؟ مگه تو را فرستادهاند که کتب ضاله را جمع کنی؟»
این مرجع تقلید اضافه کرد: «دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین شده. اینهمه کشته شدند و به خاک و خون آغشته شدند، آن یکی میگوید من نبودم من نبودم رفیقم بود!»
آیت الله صانعی سپس به مساله انتخابات اشاره کرد و گفت: «امام می گفت میزان رای ملت است. (در همین راستا) من به کسی از مسئولین گفتم انتخابات را ابطال کنید و گره ای که با دست باز می شود چرا با دندان باز کرد؟»
با این وجود او افزود: « (اکنون) کار را به جایی رسانده اند که ابطال انتخابات نتیجه ای به حال معترضان نخواهد داد. و هر چه فشار بیشتر شود آگاهی و تدبر نیز بیشتر می شود.»
این مرجع تقلید با اشاره به عملکرد امام خمینی گفت که ایشان حتی با وجودی که از بعضی ناراحت بودند کسی را تخطئه نکردند.»
او تصریح کرد: «حکومت اسلامی حداقل باید با آنهایی که زحمت کشیدند خوب رفتار کند. این کلاس اول سیاست است. منتها چه کنیم که خدا عقلشان را گرفته است. الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء! کلاس اول سیاست این است که اقلا اطرافیانتان را نگه دارید. اینهایی را که سی سال است در نظام زحمت کشیدهاند، نگه دارید. گرهی را که میشود با دست باز کنید، با دندان باز نکنید.»
آیت الله صانعی در ادامه تاکید کرد: «هزاران نفر را گرفتار بند کرده تازه افتخار می کنند اینها را آوردهایم. چه فایده دارد؟ فایده اش تنفر است و تنفر برای هر حکومتی خطرناک است و باید باج بدهد. آنگاه همه چیز را از نفت و گاز و آنوقت حکومت مستبد و ظالم نقشه دیگری می کشد.»
این مرجع تقلید با انتقاد تلویحی از صدا و سیما گفت که: «توجه به رسانه های دروغگو خلاف قرآن است.»
آیت الله صانعی در ادامه به دزد خواندن آخوندهای شیعه اعتراض کرد و گفت در مقابل چشم مردم روحانیون و بچه هایشان را دزد می خوانند ولی ماجرای بردن کامیون پول به ترکیه را انکار می کنند.
او با اشاره از ممانعت نیروهای امنیتی برای برگزاری مراسم چهلم شهدای اعتراضات پس از انتخابات گفت: «امروزه از کوچکترین آگاهی می ترسند. از گورستان هم می ترسند. چرا از گورستان می ترسید؟ مگر گورستان مغازه و خیابان است که می ترسید؟»
او همچنین افزود: در رژیم سابق از مردهها هم به نفع خودشان استفاده میکردند، کوپن میآوردند و شناسنامه مردهها را میگرفتند که رای بدهند، ولی این را ندیده بودیم که از مردهها هم بترسند!
ایشان همچنین از روحانیون و اصحاب قلم خواست که آگاهی داده و همچنین حقوق مردم را تذکر بدهند، و از مردم خواست که هرکجا به نام هدفشان است، حضور پیدا کنند.
این مرجع تقلید صاحب فتوا، تصریح کرد: « کمتر جریانی مانند جریان امروز باعث تنفر مردم از برخی از مسئولین شده است.»
آیت الله صانعی در ادامه سخنرانیاش ضمن بازی دانستن بعضی عزل و نصبها در دولت، گفت: «اینها بازی است برای اینکه به بعضی ها قدرت بدهند.»
او با اشاره به وضعیت زندانیان در آستانه ماه رمضان گفت: «لااقل به خاطر ماه رمضان قرارها را تبدیل کنند. میشود همه زندانیان را آزاد کنند، بگویید ماه رحمت خداوند است، بروید و حداقل بعد از ماه رمضان آنها را بیاورید. بگذارند حداقل اینهایی که فرزندشان کشته شده، در ماه رمضان سر قبر فرزندشان بروند.»
وی همچنین به کشته شدن جوانان کشور با لحنی کمنظیر اعتراض کرد و مطرح شدن موضوع شیوع مرض مسری در زندانها را بازی دانست.
او تاکید کرد: «اگر هم مریض مسری پیش آمده، مسئولش خودشان هستند.»
او افزود: «آن آخوندی که با مردم درگیر میشود بیانصافی می کند و کیفرش را میبیند. در طول تاریخ مردم از دهان زن و بچه شان گرفته اند و به روحانیون دادهاند.»
آیت الله صانعی در انتها یادآور شد: «ما اینها را تذکر دادیم ولی صدایمان به جایی نرسید. خدا کاری کرد که ما یک ذره در گناهان آقایان آدم کشی فشار و شکنجه شریک نیستیم که هر کدامش می تواند آدم را خالد در جهنم کند.»
سخنرانی یاد شده در روز 24 مرداد و در حسینیه شریف موسوی شهر گرگان و در جمع گروهی از روحانیون انجام شد.
آیت الله العظمی یوسف صانعی در سخنان خود به مقایسه وقایع قبل از انقلاب و سختیهای آن دوران نظیر ماجرای مصدق و شهید شدن جوانان و فشار بر مردم و امثالهم اشاره کرد و گفت که با وجود این تا کنون چنین حالی را (وضعیت کنونی جامعه) تجربه نکرده است.
آیت الله صانعی با ذکر خاطرات خود در مبارزات پیش از انقلاب و همراه بودنش از با امام خمینی از نخستین روزهای فعالیت ایشان تاکید کرد که: «زندگی امام را خودتان مطالعه کنید. زندگی امام را از دروغگویان و دروغ پردازان وکسانی که او را فقط برای منافع خودشان می خواهند نگیرید.»
او با ابراز تاسف از شرایط کنونی یاران امام پرسید: «دوستان امام را ببینید به کجا رفتند. عدهای که شهید شدند. ولی امروز هم عدهای از آنها در زندانند برای اینکه میخواستند رژیم را تعویض کنند!»
آیت الله صانعی ادامه داد: « آیا این باور کردنی است؟ آیا موسوی که 25 سال است اورا و خانواده اش را می شناسم، تصمیم داشته که رژیم را بهم بزند و مردم را به خاک و خون بکشاند و اموال مردم را به یغما ببرد؟ آیا او می خواست از جای بلندی به مردم گلوله بزنند و قلب مردم را نشانه بروند؟»
این مرجع تقلید با اشاره به سوابق میرحسین موسوی تاکید کرد: «در این نظام مهندس موسوی از نظر تدین و تعهد یا بی نظیر است یا کم نظیر.»
آیت الله صانعی با اعتراض به نحوه وضعیت زندانیها و دادگاههای برگزار شده گفت: «در اسلام حتی اسیری را که قرار است اعدام شود باید آب بهش داد. در حال مریضی نمی توان کسی را حد زد.»
او با اشاره از حدیثی از امام علی (ع) گفت :« هنگام تجرید و حبس و تهدید و تخویف اقرار معتبر نیست. تجرید یعنی قطع ارتباط با دنیای خارج، و این یعنی اقرار کسی که نه روزنامه دارد، نه رادیو دارد و نه ملاقات دارد، به فرموده امیرالمؤمنین که دم از او میزنیم، چنین اقراری محترم نیست.»
آیتالله صانعی در سخنان خود که فیلم آن در اینترنت نیز منتشر شده ادامه داد: «حبس به کنار، تهدید و تخویف به کنار، اینکه مثلا لباس را در بیاورند که تهدید و تخویف است، تجرید یعنی قطع ارتباط و تخلیه اطلاعاتی او از دنیای خارج، و اینکه تمام روحیهاش یک دفعه عوض بشود. خب این خیلی کار خوبی است! پس همه روحیهها را اینطور میشود عوض کرد. ما دیگر احتیاجی به تبلیغ نداریم، احتیاجی به هدایت نداریم!»
آیت الله صانعی که خود از شاگردان امام خمینی بوده در ادامه سخنان خود نسبت به خطر امام زدایی و نسبت دادن اعمال ناروا به نام قانون اساسی و به نام اسلام و امام هشدار داد و تاکید کرد: «جوانان! این اعمالی که می شود ضد امام و رفتار اوست.»
او افزود: «میگویند یک کسی گفته که رفتیم فلانجا و آنجا کتابهای ناجور بود که آنها را آوردیم! اولا تو حق نداری کتابهای جور و ناجور را تشخیص بدهی. به تو چه ارتباطی دارد؟ به قدرتت نناز! ما اینقدر از این قدرتها دیدهایم که ذلیل شدند، گریه میکردند. بعد آقازاده شهید بهشتی فرمودند بابا اینها کتابهای پدرم بود که آوردهام و گذاشتهام آنجا. حالا شده کتب ضاله (با تلفظ حرف ضاد از ته حلق!) به تو چه که جمع کنی؟ مگه تو را فرستادهاند که کتب ضاله را جمع کنی؟»
این مرجع تقلید اضافه کرد: «دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین شده. اینهمه کشته شدند و به خاک و خون آغشته شدند، آن یکی میگوید من نبودم من نبودم رفیقم بود!»
آیت الله صانعی سپس به مساله انتخابات اشاره کرد و گفت: «امام می گفت میزان رای ملت است. (در همین راستا) من به کسی از مسئولین گفتم انتخابات را ابطال کنید و گره ای که با دست باز می شود چرا با دندان باز کرد؟»
با این وجود او افزود: « (اکنون) کار را به جایی رسانده اند که ابطال انتخابات نتیجه ای به حال معترضان نخواهد داد. و هر چه فشار بیشتر شود آگاهی و تدبر نیز بیشتر می شود.»
این مرجع تقلید با اشاره به عملکرد امام خمینی گفت که ایشان حتی با وجودی که از بعضی ناراحت بودند کسی را تخطئه نکردند.»
او تصریح کرد: «حکومت اسلامی حداقل باید با آنهایی که زحمت کشیدند خوب رفتار کند. این کلاس اول سیاست است. منتها چه کنیم که خدا عقلشان را گرفته است. الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء! کلاس اول سیاست این است که اقلا اطرافیانتان را نگه دارید. اینهایی را که سی سال است در نظام زحمت کشیدهاند، نگه دارید. گرهی را که میشود با دست باز کنید، با دندان باز نکنید.»
آیت الله صانعی در ادامه تاکید کرد: «هزاران نفر را گرفتار بند کرده تازه افتخار می کنند اینها را آوردهایم. چه فایده دارد؟ فایده اش تنفر است و تنفر برای هر حکومتی خطرناک است و باید باج بدهد. آنگاه همه چیز را از نفت و گاز و آنوقت حکومت مستبد و ظالم نقشه دیگری می کشد.»
این مرجع تقلید با انتقاد تلویحی از صدا و سیما گفت که: «توجه به رسانه های دروغگو خلاف قرآن است.»
آیت الله صانعی در ادامه به دزد خواندن آخوندهای شیعه اعتراض کرد و گفت در مقابل چشم مردم روحانیون و بچه هایشان را دزد می خوانند ولی ماجرای بردن کامیون پول به ترکیه را انکار می کنند.
او با اشاره از ممانعت نیروهای امنیتی برای برگزاری مراسم چهلم شهدای اعتراضات پس از انتخابات گفت: «امروزه از کوچکترین آگاهی می ترسند. از گورستان هم می ترسند. چرا از گورستان می ترسید؟ مگر گورستان مغازه و خیابان است که می ترسید؟»
او همچنین افزود: در رژیم سابق از مردهها هم به نفع خودشان استفاده میکردند، کوپن میآوردند و شناسنامه مردهها را میگرفتند که رای بدهند، ولی این را ندیده بودیم که از مردهها هم بترسند!
ایشان همچنین از روحانیون و اصحاب قلم خواست که آگاهی داده و همچنین حقوق مردم را تذکر بدهند، و از مردم خواست که هرکجا به نام هدفشان است، حضور پیدا کنند.
این مرجع تقلید صاحب فتوا، تصریح کرد: « کمتر جریانی مانند جریان امروز باعث تنفر مردم از برخی از مسئولین شده است.»
آیت الله صانعی در ادامه سخنرانیاش ضمن بازی دانستن بعضی عزل و نصبها در دولت، گفت: «اینها بازی است برای اینکه به بعضی ها قدرت بدهند.»
او با اشاره به وضعیت زندانیان در آستانه ماه رمضان گفت: «لااقل به خاطر ماه رمضان قرارها را تبدیل کنند. میشود همه زندانیان را آزاد کنند، بگویید ماه رحمت خداوند است، بروید و حداقل بعد از ماه رمضان آنها را بیاورید. بگذارند حداقل اینهایی که فرزندشان کشته شده، در ماه رمضان سر قبر فرزندشان بروند.»
وی همچنین به کشته شدن جوانان کشور با لحنی کمنظیر اعتراض کرد و مطرح شدن موضوع شیوع مرض مسری در زندانها را بازی دانست.
او تاکید کرد: «اگر هم مریض مسری پیش آمده، مسئولش خودشان هستند.»
او افزود: «آن آخوندی که با مردم درگیر میشود بیانصافی می کند و کیفرش را میبیند. در طول تاریخ مردم از دهان زن و بچه شان گرفته اند و به روحانیون دادهاند.»
آیت الله صانعی در انتها یادآور شد: «ما اینها را تذکر دادیم ولی صدایمان به جایی نرسید. خدا کاری کرد که ما یک ذره در گناهان آقایان آدم کشی فشار و شکنجه شریک نیستیم که هر کدامش می تواند آدم را خالد در جهنم کند.»
ملاقات میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با خانواده بهزاد نبوی
شبکه جنبش راه سبز(جرس):میرحسین موسوی و زهرا رهنورد روز گذشته با حضور در منزل بهزاد نبوی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب که از دوماه پیش در بازداشت کودتاگران انتخاباتی است، ملاقات کرد.
در این دیدار ميرحسين موسوی از شخصیت و تلاش های بهزاد نبوی در دوران عضویتش در دولت تجلیل و از بازداشت غیر قانونی او و رفتاری که با او شده است، اظهار تأسف کرد.
موسوی در بخشی از سخنان خود گفت که« ویژگی بهزاد این بود که هر کار سخت و مسأله داری به ایشان ارجاع می شد و او آن را بخوبی انجام می داد.» وی بهزاد نبوی را فردی بسیار کوشا، منطقی، برنامه ریز و قوی نامید که در دولت وی،در زمرۀ مشاوران نزدیک نخست وزیر در ادارۀ شرایط سخت دوران جنگ بوده است.موسوی تأکید کرد رفتار با افرادي همچون مهندس بهزاد نبوي خلاف قانون اساسی، احکام شرع و نیز انسانیت است.
میرحسین موسوی همچنین خواستار آزادی هر چه سریعتر بهزاد نبوی و سایر بازداشت شدگان پس از انتخابات، شد.
سایت نوروز،سایت رسمی حزب مشارکت خبر داد که در این دیدار هنگامه رضوی همسر بهزاد نبوی نگرانی اصلی خود را عدم اجرای قانون در تمام مراحل بازداشت، بازجویی و دادگاه همسرش ذکر کرد و گفت«تا یک ماه پس از بازداشت بهزاد ما هیچ خبری از او نداشتیم و حتی نمی دانستیم چه کسانی او را بازداشت کرده اند و در کجا نگهداری می شود. آن ها در هنگام بازداشت هیچ حکمی ارائه ندادند و خبر رسمی بازداشت وی را نیز اعلام نکردند. به همین دلیل ما نگران بودیم نکند بهزاد سر به نیست شود و بعد آن ها بگویند اصلاً ما او را بازداشت نکرده بودیم و از او خبری نداریم.»
همسر بهزاد نبوی تاکید کرد«اگر قانون حاکم باشد جای هیچ نگرانی نیست ولی مشکل اصلی این است که آن ها به هیچ قانونی پای بند نیستند.»
بهزاد نبوی عضو دولت مهندس موسوی با سمت های وزیر مشاور در امور اجرایی و وزیر صنایع سنگین بود.وی همچنین با حکم مهندس موسوی در شرایط سخت اقتصادی دوران جنگ سازمان بسیج اقتصادی را در جهت حمایت از طبقات ضعیف جامعه و توزیع عادلانه کالاهای اساسی تاسیس و اداره کرد.بهزاد نبوی در اواخر دورۀ جنگ با معرفی دولت و حکم هاشمی رفسنجانی مسئول پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا بود.
او در اوایل سال های دهه هفتاد به اتفاق جمعی از همفکرانش باردیگر سازمان مجاهدین انقلاب را احیا کردند و در انتخابات دوم خرداد سال 76 با حمایت از محمد خاتمی نقش قابل توجهی در انتخاب وی به ریاست جمهوری و آغاز دوره 8 ساله اصلاحات داشت.
بهزاد نبوی همچنین نایب رئیسی مجلس ششم را در کارنامه خود دارد که منجر به استعفای تاریخی وی و شماری دیگر از نمایندگان مجلس شد که در اعتراض به ردصلاحیت های گسترده شورای نگبان در انتخابات مجلس هفتم به طور دسته جمعی استعفا داند.
بهزاد نبوی 67 ساله که سابقه 50 سال فعالیت سیاسی و سال ها زندان در دوره پهلوی نیز دارد روز 24 خرداد بازداشت و یک روز بعد آزاد شد اما ماموران کودتای انتخاباتی باردیگر او را از سه شنبه 26 خرداد بازداشت کرده اند.
در این دیدار ميرحسين موسوی از شخصیت و تلاش های بهزاد نبوی در دوران عضویتش در دولت تجلیل و از بازداشت غیر قانونی او و رفتاری که با او شده است، اظهار تأسف کرد.
موسوی در بخشی از سخنان خود گفت که« ویژگی بهزاد این بود که هر کار سخت و مسأله داری به ایشان ارجاع می شد و او آن را بخوبی انجام می داد.» وی بهزاد نبوی را فردی بسیار کوشا، منطقی، برنامه ریز و قوی نامید که در دولت وی،در زمرۀ مشاوران نزدیک نخست وزیر در ادارۀ شرایط سخت دوران جنگ بوده است.موسوی تأکید کرد رفتار با افرادي همچون مهندس بهزاد نبوي خلاف قانون اساسی، احکام شرع و نیز انسانیت است.
میرحسین موسوی همچنین خواستار آزادی هر چه سریعتر بهزاد نبوی و سایر بازداشت شدگان پس از انتخابات، شد.
سایت نوروز،سایت رسمی حزب مشارکت خبر داد که در این دیدار هنگامه رضوی همسر بهزاد نبوی نگرانی اصلی خود را عدم اجرای قانون در تمام مراحل بازداشت، بازجویی و دادگاه همسرش ذکر کرد و گفت«تا یک ماه پس از بازداشت بهزاد ما هیچ خبری از او نداشتیم و حتی نمی دانستیم چه کسانی او را بازداشت کرده اند و در کجا نگهداری می شود. آن ها در هنگام بازداشت هیچ حکمی ارائه ندادند و خبر رسمی بازداشت وی را نیز اعلام نکردند. به همین دلیل ما نگران بودیم نکند بهزاد سر به نیست شود و بعد آن ها بگویند اصلاً ما او را بازداشت نکرده بودیم و از او خبری نداریم.»
همسر بهزاد نبوی تاکید کرد«اگر قانون حاکم باشد جای هیچ نگرانی نیست ولی مشکل اصلی این است که آن ها به هیچ قانونی پای بند نیستند.»
بهزاد نبوی عضو دولت مهندس موسوی با سمت های وزیر مشاور در امور اجرایی و وزیر صنایع سنگین بود.وی همچنین با حکم مهندس موسوی در شرایط سخت اقتصادی دوران جنگ سازمان بسیج اقتصادی را در جهت حمایت از طبقات ضعیف جامعه و توزیع عادلانه کالاهای اساسی تاسیس و اداره کرد.بهزاد نبوی در اواخر دورۀ جنگ با معرفی دولت و حکم هاشمی رفسنجانی مسئول پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا بود.
او در اوایل سال های دهه هفتاد به اتفاق جمعی از همفکرانش باردیگر سازمان مجاهدین انقلاب را احیا کردند و در انتخابات دوم خرداد سال 76 با حمایت از محمد خاتمی نقش قابل توجهی در انتخاب وی به ریاست جمهوری و آغاز دوره 8 ساله اصلاحات داشت.
بهزاد نبوی همچنین نایب رئیسی مجلس ششم را در کارنامه خود دارد که منجر به استعفای تاریخی وی و شماری دیگر از نمایندگان مجلس شد که در اعتراض به ردصلاحیت های گسترده شورای نگبان در انتخابات مجلس هفتم به طور دسته جمعی استعفا داند.
بهزاد نبوی 67 ساله که سابقه 50 سال فعالیت سیاسی و سال ها زندان در دوره پهلوی نیز دارد روز 24 خرداد بازداشت و یک روز بعد آزاد شد اما ماموران کودتای انتخاباتی باردیگر او را از سه شنبه 26 خرداد بازداشت کرده اند.
اعتراض پزشکان به خشونت علیه معترضین
بیش از ۱۲۰ پزشک و استاد دانشگاه در مورد رویدادهای پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بیانیه ای منتشر کردند
در این بیانیه ضمن اعتراض به رفتارهای ناشایست و خشن با معترضین به نتیجه انتخابات بر شناسایی و محاکمه عاملان و آمران فجایع حوادث اخیر تاکید شده است .
در این بیانیه آمده است :
با اظهار تاسف از حوادث غمباری که به موجب ضعف تدبیر و خروج از انصاف و داد در تامین حقوق حقه بخش عظیمی از رای دهندگان رخ داد متاسفانه شاهد آن هستیم که شیرینی مشارکت فوج فوج آحاد قشرها و گروه های اجتماعی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به کام همه اعم از مردم و مسئولان تلخ شد.
رفتار مسئولان و برخی از افراد و گروههای غیر رسمی سبب توهین به حرمت منتقدان و معترضان شد و در بسیاری از موارد آسیب های جسمانی و روانی شهروندان را در پی داشت و سلامت مردم را به مخاطره افکند.
امضا کنندگان این بیانیه به سبب دانش خود در حوزه پزشکی به شدت نگران لطماتی هستند که به سلامت جسمانی روانی اجتماعی و معنوی شهروندان و جامعه وارد می شود.
نگارندگان این بیانیه که هر یک عضوی از جامعه پزشکی و دانشگاهی کشور بوده و دغدغه حفظ سلامت همه جانبه اهالی این مرز و بوم را دارند ضمن پشتیبانی از نامه های سرگشاده استاد فرزانه جناب آقای دکتر ایرج فاضل و برخی از بزرگان جامعه حقوقی کشور در مذمت رفتارهای ناشایست و خشن با معترضین به نتیجه انتخابات و اعلام ابراز ناخشنودی دردمندانه نسبت به فجایعی که در هفته های اخیر اتفاق افتاده و همدردی سوگوارانه با خانواده های شهدا و زندانیان و آسیب دیدگان این وقایع و ضرورت پرهیز از آن را تاکید می نمایند. همچنین مصرانه از دست اندرکاران امور در کشور می خواهند که از طریق شناسایی و محاکمه آمرین و عاملین این جنایات و توقف اخذ اعتراف در شرایط غیر عادی روانی و جسمی از زندانیان و عدم پخش آن از تلویزیون که آثار سو روانی بر جامعه خواهد داشت و توقف دستگیری افراد خوشنام و خدمتگزار و آزادی هر چه سریعتر زندانیان سیاسی سبب رفع تنش و خشونت در کشور گردند.
در پایان لازم به تاکید است که از این پس در بررسی صلاحیت افرادی که عهده دار مسئولیتهای کلیدی کشور خواهند شد لازم است سلامت روانی آنها توسط یک کمیته آگاه و مورد تائید جامعه پزشکی مدنظر قرار گیرد.
برخی امضاکنندگان مشهور این نامه عبارتند از:
دکتر رضا ملک زاده ـ دکتر علی نوبخت ـ دکتر سیدعلی ملک حسینی ـ دکتر حسن عارفی ـ دکتر مسلم بهادری ـ دکتر مصطفی معین ـ دکتر بهروز برومند ـ دکتر مسعود کنزی ـ دکتر احمدعلی نوربالا ـ دکتر محمدرضا ظفرقندی ـ دکتر محمدحسین ماندگار- دکتر اصغر آقامحمدی_ دکتر بهزاد آرمین دکتر علی امامی میبدی دکتر غلامرضا انصاری دکتر فرساد ایمانی دکتر حسن ارگانی دکتر محمدعلی بیطرف دکتر فرهاد بی نیاز دکتر حسین بنازاده دکتر ملیحه برازنده دکتر علی پورفتح الله دکتر علی جوادزاده دکتر کوروش جعفریان دکتر انوشه حقیقی دکتر رضا فریدحسینی دکتر جمشید حاجتی دکتر مرتضی خسروآبادی دکتر مرتضی خیرآبادی دکتر عبدالرضا شیخ رضایی دکتر اصغر رامیار دکتر جهانگیر رافت دکتر هادی روزبه دکتر علی حاج زینعلی دکتر فریدون سیامک نژاد دکتر میرمصطفی سادات دکتر عباس سلیمانی دکتر رسول میرشریفی دکتر کاظم آشفته دکتر ابوالقاسم اباسهل دکتر زهرا احمدی نژاد دکتر مصطفی آقامحمدی دکتر رحیم آقازاده دکتر حسین برادران دکتر محمد بیات دکتر حسین علی بخشی دکتر فرشته بقایی دکتر مرتضی تقوی دکتر سیدعلی جزایری دکتر محمدمهدی حفیظی دکتر ایرج حریرچی دکتر اکبر حسینی دکتر سیدمحمدرضا خاتمی دکترمحمدرضا خواجوی دکتر شهاب دولتشاهی دکتر خسرو رهبر دکتر احمدرضا روفیگری دکتر هوشنگ امیررسولی دکتر علی زمانی دکتر سعید سمنانیان دکتر جواد سلیمی دکتر علی کاظمی سعید دکتر مجتبی سالاری فر دکتر صدیقه شمس دکتر علی شکوری راد دکتر شهباز خانی دکتر ابوالفضل شجاعی فر دکتر محمدعلی صحرائیان دکتر عباس صابری دکتر سیاوش صحت دکتر محمد طائب پور دکتر علوی دکتر جمشید علیزاده دکتر هادی غفرانی دکتر سهیل فدایی دکتر جعفر فره وش دکتر حسین فروتن دکتر سیدمحمد قدسی دکتر زرین تاج کیهانی دوست دکتر عباس کبریایی زاده دکتر مرتضی کلهر دکتر کلانی دکتر لیلی کوچک زاده دکتر محمدصالح گنجویان دکتر مجتبی میری دکتر مجید معینی دکتر محمود معتمدی دکتر افلاطون مهرآئین دکتر داود منادی زاده دکتر محمدرضا نیکوبخت دکتر اتابک نجفی دکتر شاکری دکتر محمد شیرانی دکتر کوروش شهبازی دکتر محمدعلی صدیقی گیلانی دکتر سعیدصادقیان دکتر وحید ضیایی دکتر محمدرضا عباسی دکتر عزت اله عبدی دکتر محبوبه حاج عبدالباقی دکتر حسین فائزی پور دکتر فیروز فصیحی دکتر علیرضا فرزاد دکتر حسین قلیچ نیا دکتر عسگر قربانی دکتر علیرضا کریمی یزدی دکتر محمد کاخکی دکتر رضا رئیس کرمی دکتر کریمیان دکتر ابراهیم کسائیان دکتر محمدقاسم محسنی دکتر علی میرمظفری دکتر علیرضا مفید دکتر مجتبی مجتهدزاده دکتر فریدون معماری دکتر رسول میرشریفی دکتر ایرج نجفی دکتر منصور نصیری کاشانی دکتر فرهاد واعظ زاده دکتر محمدرضا یزدان خواه دکتر علی یعقوبی
در این بیانیه ضمن اعتراض به رفتارهای ناشایست و خشن با معترضین به نتیجه انتخابات بر شناسایی و محاکمه عاملان و آمران فجایع حوادث اخیر تاکید شده است .
در این بیانیه آمده است :
با اظهار تاسف از حوادث غمباری که به موجب ضعف تدبیر و خروج از انصاف و داد در تامین حقوق حقه بخش عظیمی از رای دهندگان رخ داد متاسفانه شاهد آن هستیم که شیرینی مشارکت فوج فوج آحاد قشرها و گروه های اجتماعی در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به کام همه اعم از مردم و مسئولان تلخ شد.
رفتار مسئولان و برخی از افراد و گروههای غیر رسمی سبب توهین به حرمت منتقدان و معترضان شد و در بسیاری از موارد آسیب های جسمانی و روانی شهروندان را در پی داشت و سلامت مردم را به مخاطره افکند.
امضا کنندگان این بیانیه به سبب دانش خود در حوزه پزشکی به شدت نگران لطماتی هستند که به سلامت جسمانی روانی اجتماعی و معنوی شهروندان و جامعه وارد می شود.
نگارندگان این بیانیه که هر یک عضوی از جامعه پزشکی و دانشگاهی کشور بوده و دغدغه حفظ سلامت همه جانبه اهالی این مرز و بوم را دارند ضمن پشتیبانی از نامه های سرگشاده استاد فرزانه جناب آقای دکتر ایرج فاضل و برخی از بزرگان جامعه حقوقی کشور در مذمت رفتارهای ناشایست و خشن با معترضین به نتیجه انتخابات و اعلام ابراز ناخشنودی دردمندانه نسبت به فجایعی که در هفته های اخیر اتفاق افتاده و همدردی سوگوارانه با خانواده های شهدا و زندانیان و آسیب دیدگان این وقایع و ضرورت پرهیز از آن را تاکید می نمایند. همچنین مصرانه از دست اندرکاران امور در کشور می خواهند که از طریق شناسایی و محاکمه آمرین و عاملین این جنایات و توقف اخذ اعتراف در شرایط غیر عادی روانی و جسمی از زندانیان و عدم پخش آن از تلویزیون که آثار سو روانی بر جامعه خواهد داشت و توقف دستگیری افراد خوشنام و خدمتگزار و آزادی هر چه سریعتر زندانیان سیاسی سبب رفع تنش و خشونت در کشور گردند.
در پایان لازم به تاکید است که از این پس در بررسی صلاحیت افرادی که عهده دار مسئولیتهای کلیدی کشور خواهند شد لازم است سلامت روانی آنها توسط یک کمیته آگاه و مورد تائید جامعه پزشکی مدنظر قرار گیرد.
برخی امضاکنندگان مشهور این نامه عبارتند از:
دکتر رضا ملک زاده ـ دکتر علی نوبخت ـ دکتر سیدعلی ملک حسینی ـ دکتر حسن عارفی ـ دکتر مسلم بهادری ـ دکتر مصطفی معین ـ دکتر بهروز برومند ـ دکتر مسعود کنزی ـ دکتر احمدعلی نوربالا ـ دکتر محمدرضا ظفرقندی ـ دکتر محمدحسین ماندگار- دکتر اصغر آقامحمدی_ دکتر بهزاد آرمین دکتر علی امامی میبدی دکتر غلامرضا انصاری دکتر فرساد ایمانی دکتر حسن ارگانی دکتر محمدعلی بیطرف دکتر فرهاد بی نیاز دکتر حسین بنازاده دکتر ملیحه برازنده دکتر علی پورفتح الله دکتر علی جوادزاده دکتر کوروش جعفریان دکتر انوشه حقیقی دکتر رضا فریدحسینی دکتر جمشید حاجتی دکتر مرتضی خسروآبادی دکتر مرتضی خیرآبادی دکتر عبدالرضا شیخ رضایی دکتر اصغر رامیار دکتر جهانگیر رافت دکتر هادی روزبه دکتر علی حاج زینعلی دکتر فریدون سیامک نژاد دکتر میرمصطفی سادات دکتر عباس سلیمانی دکتر رسول میرشریفی دکتر کاظم آشفته دکتر ابوالقاسم اباسهل دکتر زهرا احمدی نژاد دکتر مصطفی آقامحمدی دکتر رحیم آقازاده دکتر حسین برادران دکتر محمد بیات دکتر حسین علی بخشی دکتر فرشته بقایی دکتر مرتضی تقوی دکتر سیدعلی جزایری دکتر محمدمهدی حفیظی دکتر ایرج حریرچی دکتر اکبر حسینی دکتر سیدمحمدرضا خاتمی دکترمحمدرضا خواجوی دکتر شهاب دولتشاهی دکتر خسرو رهبر دکتر احمدرضا روفیگری دکتر هوشنگ امیررسولی دکتر علی زمانی دکتر سعید سمنانیان دکتر جواد سلیمی دکتر علی کاظمی سعید دکتر مجتبی سالاری فر دکتر صدیقه شمس دکتر علی شکوری راد دکتر شهباز خانی دکتر ابوالفضل شجاعی فر دکتر محمدعلی صحرائیان دکتر عباس صابری دکتر سیاوش صحت دکتر محمد طائب پور دکتر علوی دکتر جمشید علیزاده دکتر هادی غفرانی دکتر سهیل فدایی دکتر جعفر فره وش دکتر حسین فروتن دکتر سیدمحمد قدسی دکتر زرین تاج کیهانی دوست دکتر عباس کبریایی زاده دکتر مرتضی کلهر دکتر کلانی دکتر لیلی کوچک زاده دکتر محمدصالح گنجویان دکتر مجتبی میری دکتر مجید معینی دکتر محمود معتمدی دکتر افلاطون مهرآئین دکتر داود منادی زاده دکتر محمدرضا نیکوبخت دکتر اتابک نجفی دکتر شاکری دکتر محمد شیرانی دکتر کوروش شهبازی دکتر محمدعلی صدیقی گیلانی دکتر سعیدصادقیان دکتر وحید ضیایی دکتر محمدرضا عباسی دکتر عزت اله عبدی دکتر محبوبه حاج عبدالباقی دکتر حسین فائزی پور دکتر فیروز فصیحی دکتر علیرضا فرزاد دکتر حسین قلیچ نیا دکتر عسگر قربانی دکتر علیرضا کریمی یزدی دکتر محمد کاخکی دکتر رضا رئیس کرمی دکتر کریمیان دکتر ابراهیم کسائیان دکتر محمدقاسم محسنی دکتر علی میرمظفری دکتر علیرضا مفید دکتر مجتبی مجتهدزاده دکتر فریدون معماری دکتر رسول میرشریفی دکتر ایرج نجفی دکتر منصور نصیری کاشانی دکتر فرهاد واعظ زاده دکتر محمدرضا یزدان خواه دکتر علی یعقوبی
در یادداشتی برای دختر دربندش
پدر سمیه توحیدلو: هيچ فكر نميكردم در نظام اسلامی فرزند انقلابيام را زندانی کنند
فتحالله توحیدلو، در این یادداشت که برای دخترش در وبلاگ خود، حدیث آرزومندی منتشر کرده، با اشاره به سوابق انقلابی خود و تلاشهای فكري و عملی سمیه توحیدلو برای پايداري و حفظ جمهوری اسلامی، از ادامه بازداشت 65 روزه وی انتقاد کرده است:
براي سميه توحيدلو
من پدر سميه هستم، فتحاله توحيدلو( معلم ). هميشه چه قبل از انقلاب، انقلابي بودم و چه بعد از انقلاب هوادار سرسخت اين انقلاب بزرگ، قبل از انقلاب در دوران دانشجوييام، هميشه براي رسيدن اين انقلاب، پيرو بزرگان انقلاب همچون امام امت، مرتضي مطهري و دكتر علي شريعتي بودم، هميشه در بخش اعلاميههاي امام در هر جايي كه لازم بود و هم در توانم بود، با جسارت ميرفتم و آن اوراق زرين آگاهي را در شبستان سياه جهل و فقر علمي پخش ميكردم، اين كاري نبود كه فقط من انجام ميدادم، بلكه همه دلسوختگان به اسلام و آرزومندان رسيدن به عدالت و آزادي هم اين گونه بودند و با تمام خلوص به انجام آن اقدام مي نمودند، كلاسهاي حسينيه ارشاد را ترك نميكردم در كلاسهاي كانون توحيد و مسجدالجواد شركت مستمر داشتم، پاتوقم از كتابفروشيها، بيشتر شركت سهامي انتشار بود و پس از بسته شدن آن توسط رژيم، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي بود كه با همت شهيد محمدجواد باهنر، شهيد محمد بهشتي و ... پايهگذاري شده بود و هم انتشارات بعثت كه گرداننده آن فخرالدين حجازي بود ميرفتم. فخرالدين حجازي معلم دوران دانش آموزي من در دارالفنون سال ها ي1349 و 50 بود.
او اولين كسي بود در آن دوران كه در ساختن شخصيت من اثرگذار بود. در دوران دانشجويي انتخاب همسرم تنها از بين سه دانشجوي محجبه مسلماني بود كه در انجمن اسلامي دانشگاه فعال بودند. در پخش اعلاميهها و رساندن كتب اسلامي بخصوص رساله امام و حكومت اسلامي ايشان و كتب دكتر شريعتي بدست ديگر دانشجويان و همميهنان و فاميلها، فعاليت موثر داشت. در دوران حكومت نظامي كه رفت و آمدها از ساعت 9 شب ممنوع ميشد با چه ترفندهايي از خانه بيرون ميزديم تا اعلاميهها، خبرنامهها و كتابها را به مردم برسانيم و هم خبرنامه هاي جديد را از همفكران جهت پخش بگيريم، آن موقع دخترم سميه هنوز بدنيا نيامده بود و مادرش با چه سختي در آن شب پر هول و هراس ميبايست براي بردن خبرنامههامي كوشيد. گاه مجبور ميشد جهت فرار از دست دژخيمان حكومت نظامي بر خود كمربندي محكم ببندد تا فرزندش صدمهاي نبيند، يك ماه مانده به پيروزي انقلاب،در دي ماه 1357، خداوند سميه را به ما بخشيد. نام او را به ياد اولين شهيد زن در اسلام، سميه گذاشتيم. او كه هنوز فرزند چندماههاي بيش نبود، در تمام تظاهرات خياباني همراهمان بود، يا بغل مادرش يا در بغل من، شعارهاي آن زمان را كه مي گفتيم، بخاطر داشت، اولين سخني كه يادگرفت و بر زبان آورد، خميني بت شكن، بود، و اولين شعاري كه آموخت و بيان كرد:
روح مني خميني، بت شكني خمینی
بود، سميه با چنين شرايط انقلابي رشد كرد. مادرش هميشه در جلسات قرآني و يا سخنراني ها و يا زيارت عاشورا كه شركت ميكرد او را به همراه خود ميبرد . سميه زيارت عاشورا و دعاهاي بسياري را در همان جلسات كه خانمها ميخواندند او هم ميشنيد و مي آموخت و با جسارت تمام در نزد همانها و با آن ها آن را نجوا ميكرد ،گاه تنها و گاه گروهي زيارتنامهها را ميخواند. بالغ نشده بود كه حجاب خود را بسيار خوب حفظ ميكرد و نمازش را ميخواند و به قرائت قرآن علاقه زيادي نشان مي داد. و در تمام كلاسهاي دوران تحصيلي اش ، از ابتدايي تا پايان دوره دبيرستان ، با موفقيت و با كسب بهترين نمرات به پايان برد. او همچنان كه درس ميخواند، هم در جلسات مذهبي شركت داشت وهم در كلاس هاي فوق برنامه- خطاطي- شركت مي كرد .او ديپلم خود را از دبيرستان روشنگر گرفت، پس از اتمام دبيرستان، در كنكور سراسري قبول گرديد و وارد دانشكده فني دانشگاه تهران شد، با ورود دخترم به دانشكده فني، روش فعاليت هاي اجتماعي او غناي دو چندان گرفت. وارد انجمنهاي اسلامي شده با همان شور مذهبي كه در سر داشت، درس خود را ميخواند و در برنامه هاي سياسي و اجتماعي كه دردانشگاه اش و شهرش وجود داشت با علاقه شركت مي كرد، در انجمن اسلامي فعال بود و نقش تعيينكننده داشت. در سال سوم دانشگاه با دانشجويي مسلمان و انقلابي، همچون خودش ازدواج مي نمايد.
با كانديداتوري آقاي خاتمي در دوره اول رياست جمهوريشان، فعاليت او هم با راي اولي آغاز شد، وارد ستاد انتخاباتي ايشان گرديد و ستاد راي اولي ها را راه اندازي نمود. در كوران حوادث دانشجويي موفق و سربلند و رشيد با فكر عمل ميكرد، پس از پايان دوره مهندسي شيمي دانشكده فني دانشگاه تهران، در آزمون كارشناسي ارشد دانشگاه تهران شركت كرد ، پس از اتمام درسش در همان سال در دانشكده فني، در رشته جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران با رتبه بالايي پذيرفته شد، پس از اتمام اين دوره ، در آزمون دوره دكتراي جامعه شناسي شركت نمود وبا كسب رتبه اولي در همان دانشگاه پذيرفته شد . چون معلم بودم ميدانستم، چنانچه دانشجويان رشته رياضي پس از اتمام درسشان در علوم انساني ادامه تحصيل دهند هم از ديگر دانشجويان در فهم دروس و هم در ديگر خلاقيت هاي اجتماعي موفق ترند، بدين خاطر بود كه دخترم پس از كسب مهندس شيمي وارد رشته علوم انساني در زمينه جامعه شناسي شد . دخترم در حالي كه خوب درسش را ميخواند، همزمان در فعاليتهاي اجتماعي درجهت رشد خود و همسو با نظام جمهوري اسلامي فعاليت ميكرد و هميشه نسبت به اسلام و شكوفايي انقلاب اسلامي و حفظ آن ميكوشيد ، وقتي مي ديد آن چيزي كه از اسلام و جلوه هاي آن در شهرش نمايان مي شود با آن آموزه هايي كه از استادانش و مطالعاتش كه در كتاب هاي بزرگانش خوانده مطابقت ندارد، به نقدسازنده جامعه اش ميپرداخت و در وبلاگش نظرات خود را صادقانه مطرح مي كرد و نظرات ديگران را هم مي خواند. هم، وطنش را دوست داشت و هم به انقلاب بزرگي را كه ثمره خون شهيدانش بوده عشق مي ورزيد، امام امت را در نظرش بسيار بزرگ مي داشت و هميشه عكسهاي او و قطعاتي از شعرهايش و نكتههايي از بياناتش را به ديوار اتاقش نصب مي كرد .
در ستادهاي انتخاباتي آقاي خاتمي در هر دو دوره رياست جمهوري و در دورههاي انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و حتي در شوراي اسلامي شهر ها شركت موثر داشت. داراي طرحهاي نويي هم بود، سمينار بزرگ آموزههاي مولانا را در دانشگاه تهران در سال1383 با حمايت معاون پژوهشي وزير علوم به همراهي چند دوست دانشجويش در چهار روز در دانشگاه تهران برگزار كرد. چهار روز و در چهار سالن بزرگ دانشگاه تهران كه از ساعت 8 صبح شروع ميشد و تا پاسي از شب در هر چهار سالن برنامه ها ادامه داشت و در تمام جلسات سخنوران بزرگ چه ايراني و چه خارجي حضور داشته و مقاله خود را مي خواندند.
در ستاد آقاي موسوي هم بنابه روحيات خودش كه هيچ وقت نميتوانست ساكت و بدون تلاش بماند شركت كرد ، در ستاد ائتلاف اصلاح طلبان شروع بكار كرد، دو ماه با جديت و تلاش شبانه روزي با ديگر جوانان و همراهانش عاشقانه فعاليت نمود، فكر كرد، راه حل داد و با همت همه دستاندركاران در ستادهاي ديگر، موجي بزرگ در جامعه بوجود آمد، او آنچه در سر داشت كه همان عظمت اسلام و جمهوري اسلامي بود، طرح داد، نظرداد وحاصل اين همه تلاش آن جوانان سرخوده از نظام بودند كه شركت كردند، همه آمدند آنان كه قهر كرده بودند آمدند، آنهايي كه دل سرد شده بودند آمدند، و نواري سبز در سراسر ميهن اسلامي بپا شد، يك پارچه همه سبز شدند. روز 22 خرداد چهل ميليون ايراني به طرف صندوقهاي راي آمدند. ميبايست شيريني و حلاوت زحمات شبانه روزي دو ماه كه شب و روز تلاش كرده بودند مي ديدند، درساعت 3 بامداد روز 24/3/88 يعني فرداي راي گيري به پاس همه زحماتش به انقلاب، به علت اينكه انقلابش را دوست دارد وبه پيشرفت جمهوري اسلامي مي انديشد و بفكر سربلندي جوانان آن است، شبانه او را از خانهاش بدون هيچ حكم جلبي به زندان بردند. او كه بايد در سازندگي اين كشور نقش بزرگي ايفا كند، او كه مي بايست از طرحهايش و از فكرش، از نوآوريهايش، براي سر افرازي انقلاب استفاده برند ، او را چندي در سلول انفرادي زندان اوين نگه ميدارند .
من و مادرش كه هر دو فرهنگي هستيم و هميشه از دوستداران انقلاب و از همراهان سر سخت آن بوديم و هميشه دل نگران حفظ اين انقلاب ، هيچ فكر نميكرديم روزي به جايي برسد، كه همين نظام، فرزندمان را كه او هم همچون خود ماست و شور انقلابي دارد و توانايي فكري بيشتري در پايداري و حفظ اين نظام اسلامي در سر مي پروراند، راهي زندان شود. و اكنون 65 روز است كه در آن جا گرفتار مي باشد.
پدر سميه توحيدلو
26/5/88
فتحالله توحیدلو، در این یادداشت که برای دخترش در وبلاگ خود، حدیث آرزومندی منتشر کرده، با اشاره به سوابق انقلابی خود و تلاشهای فكري و عملی سمیه توحیدلو برای پايداري و حفظ جمهوری اسلامی، از ادامه بازداشت 65 روزه وی انتقاد کرده است:
براي سميه توحيدلو
من پدر سميه هستم، فتحاله توحيدلو( معلم ). هميشه چه قبل از انقلاب، انقلابي بودم و چه بعد از انقلاب هوادار سرسخت اين انقلاب بزرگ، قبل از انقلاب در دوران دانشجوييام، هميشه براي رسيدن اين انقلاب، پيرو بزرگان انقلاب همچون امام امت، مرتضي مطهري و دكتر علي شريعتي بودم، هميشه در بخش اعلاميههاي امام در هر جايي كه لازم بود و هم در توانم بود، با جسارت ميرفتم و آن اوراق زرين آگاهي را در شبستان سياه جهل و فقر علمي پخش ميكردم، اين كاري نبود كه فقط من انجام ميدادم، بلكه همه دلسوختگان به اسلام و آرزومندان رسيدن به عدالت و آزادي هم اين گونه بودند و با تمام خلوص به انجام آن اقدام مي نمودند، كلاسهاي حسينيه ارشاد را ترك نميكردم در كلاسهاي كانون توحيد و مسجدالجواد شركت مستمر داشتم، پاتوقم از كتابفروشيها، بيشتر شركت سهامي انتشار بود و پس از بسته شدن آن توسط رژيم، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي بود كه با همت شهيد محمدجواد باهنر، شهيد محمد بهشتي و ... پايهگذاري شده بود و هم انتشارات بعثت كه گرداننده آن فخرالدين حجازي بود ميرفتم. فخرالدين حجازي معلم دوران دانش آموزي من در دارالفنون سال ها ي1349 و 50 بود.
او اولين كسي بود در آن دوران كه در ساختن شخصيت من اثرگذار بود. در دوران دانشجويي انتخاب همسرم تنها از بين سه دانشجوي محجبه مسلماني بود كه در انجمن اسلامي دانشگاه فعال بودند. در پخش اعلاميهها و رساندن كتب اسلامي بخصوص رساله امام و حكومت اسلامي ايشان و كتب دكتر شريعتي بدست ديگر دانشجويان و همميهنان و فاميلها، فعاليت موثر داشت. در دوران حكومت نظامي كه رفت و آمدها از ساعت 9 شب ممنوع ميشد با چه ترفندهايي از خانه بيرون ميزديم تا اعلاميهها، خبرنامهها و كتابها را به مردم برسانيم و هم خبرنامه هاي جديد را از همفكران جهت پخش بگيريم، آن موقع دخترم سميه هنوز بدنيا نيامده بود و مادرش با چه سختي در آن شب پر هول و هراس ميبايست براي بردن خبرنامههامي كوشيد. گاه مجبور ميشد جهت فرار از دست دژخيمان حكومت نظامي بر خود كمربندي محكم ببندد تا فرزندش صدمهاي نبيند، يك ماه مانده به پيروزي انقلاب،در دي ماه 1357، خداوند سميه را به ما بخشيد. نام او را به ياد اولين شهيد زن در اسلام، سميه گذاشتيم. او كه هنوز فرزند چندماههاي بيش نبود، در تمام تظاهرات خياباني همراهمان بود، يا بغل مادرش يا در بغل من، شعارهاي آن زمان را كه مي گفتيم، بخاطر داشت، اولين سخني كه يادگرفت و بر زبان آورد، خميني بت شكن، بود، و اولين شعاري كه آموخت و بيان كرد:
روح مني خميني، بت شكني خمینی
بود، سميه با چنين شرايط انقلابي رشد كرد. مادرش هميشه در جلسات قرآني و يا سخنراني ها و يا زيارت عاشورا كه شركت ميكرد او را به همراه خود ميبرد . سميه زيارت عاشورا و دعاهاي بسياري را در همان جلسات كه خانمها ميخواندند او هم ميشنيد و مي آموخت و با جسارت تمام در نزد همانها و با آن ها آن را نجوا ميكرد ،گاه تنها و گاه گروهي زيارتنامهها را ميخواند. بالغ نشده بود كه حجاب خود را بسيار خوب حفظ ميكرد و نمازش را ميخواند و به قرائت قرآن علاقه زيادي نشان مي داد. و در تمام كلاسهاي دوران تحصيلي اش ، از ابتدايي تا پايان دوره دبيرستان ، با موفقيت و با كسب بهترين نمرات به پايان برد. او همچنان كه درس ميخواند، هم در جلسات مذهبي شركت داشت وهم در كلاس هاي فوق برنامه- خطاطي- شركت مي كرد .او ديپلم خود را از دبيرستان روشنگر گرفت، پس از اتمام دبيرستان، در كنكور سراسري قبول گرديد و وارد دانشكده فني دانشگاه تهران شد، با ورود دخترم به دانشكده فني، روش فعاليت هاي اجتماعي او غناي دو چندان گرفت. وارد انجمنهاي اسلامي شده با همان شور مذهبي كه در سر داشت، درس خود را ميخواند و در برنامه هاي سياسي و اجتماعي كه دردانشگاه اش و شهرش وجود داشت با علاقه شركت مي كرد، در انجمن اسلامي فعال بود و نقش تعيينكننده داشت. در سال سوم دانشگاه با دانشجويي مسلمان و انقلابي، همچون خودش ازدواج مي نمايد.
با كانديداتوري آقاي خاتمي در دوره اول رياست جمهوريشان، فعاليت او هم با راي اولي آغاز شد، وارد ستاد انتخاباتي ايشان گرديد و ستاد راي اولي ها را راه اندازي نمود. در كوران حوادث دانشجويي موفق و سربلند و رشيد با فكر عمل ميكرد، پس از پايان دوره مهندسي شيمي دانشكده فني دانشگاه تهران، در آزمون كارشناسي ارشد دانشگاه تهران شركت كرد ، پس از اتمام درسش در همان سال در دانشكده فني، در رشته جامعه شناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران با رتبه بالايي پذيرفته شد، پس از اتمام اين دوره ، در آزمون دوره دكتراي جامعه شناسي شركت نمود وبا كسب رتبه اولي در همان دانشگاه پذيرفته شد . چون معلم بودم ميدانستم، چنانچه دانشجويان رشته رياضي پس از اتمام درسشان در علوم انساني ادامه تحصيل دهند هم از ديگر دانشجويان در فهم دروس و هم در ديگر خلاقيت هاي اجتماعي موفق ترند، بدين خاطر بود كه دخترم پس از كسب مهندس شيمي وارد رشته علوم انساني در زمينه جامعه شناسي شد . دخترم در حالي كه خوب درسش را ميخواند، همزمان در فعاليتهاي اجتماعي درجهت رشد خود و همسو با نظام جمهوري اسلامي فعاليت ميكرد و هميشه نسبت به اسلام و شكوفايي انقلاب اسلامي و حفظ آن ميكوشيد ، وقتي مي ديد آن چيزي كه از اسلام و جلوه هاي آن در شهرش نمايان مي شود با آن آموزه هايي كه از استادانش و مطالعاتش كه در كتاب هاي بزرگانش خوانده مطابقت ندارد، به نقدسازنده جامعه اش ميپرداخت و در وبلاگش نظرات خود را صادقانه مطرح مي كرد و نظرات ديگران را هم مي خواند. هم، وطنش را دوست داشت و هم به انقلاب بزرگي را كه ثمره خون شهيدانش بوده عشق مي ورزيد، امام امت را در نظرش بسيار بزرگ مي داشت و هميشه عكسهاي او و قطعاتي از شعرهايش و نكتههايي از بياناتش را به ديوار اتاقش نصب مي كرد .
در ستادهاي انتخاباتي آقاي خاتمي در هر دو دوره رياست جمهوري و در دورههاي انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و حتي در شوراي اسلامي شهر ها شركت موثر داشت. داراي طرحهاي نويي هم بود، سمينار بزرگ آموزههاي مولانا را در دانشگاه تهران در سال1383 با حمايت معاون پژوهشي وزير علوم به همراهي چند دوست دانشجويش در چهار روز در دانشگاه تهران برگزار كرد. چهار روز و در چهار سالن بزرگ دانشگاه تهران كه از ساعت 8 صبح شروع ميشد و تا پاسي از شب در هر چهار سالن برنامه ها ادامه داشت و در تمام جلسات سخنوران بزرگ چه ايراني و چه خارجي حضور داشته و مقاله خود را مي خواندند.
در ستاد آقاي موسوي هم بنابه روحيات خودش كه هيچ وقت نميتوانست ساكت و بدون تلاش بماند شركت كرد ، در ستاد ائتلاف اصلاح طلبان شروع بكار كرد، دو ماه با جديت و تلاش شبانه روزي با ديگر جوانان و همراهانش عاشقانه فعاليت نمود، فكر كرد، راه حل داد و با همت همه دستاندركاران در ستادهاي ديگر، موجي بزرگ در جامعه بوجود آمد، او آنچه در سر داشت كه همان عظمت اسلام و جمهوري اسلامي بود، طرح داد، نظرداد وحاصل اين همه تلاش آن جوانان سرخوده از نظام بودند كه شركت كردند، همه آمدند آنان كه قهر كرده بودند آمدند، آنهايي كه دل سرد شده بودند آمدند، و نواري سبز در سراسر ميهن اسلامي بپا شد، يك پارچه همه سبز شدند. روز 22 خرداد چهل ميليون ايراني به طرف صندوقهاي راي آمدند. ميبايست شيريني و حلاوت زحمات شبانه روزي دو ماه كه شب و روز تلاش كرده بودند مي ديدند، درساعت 3 بامداد روز 24/3/88 يعني فرداي راي گيري به پاس همه زحماتش به انقلاب، به علت اينكه انقلابش را دوست دارد وبه پيشرفت جمهوري اسلامي مي انديشد و بفكر سربلندي جوانان آن است، شبانه او را از خانهاش بدون هيچ حكم جلبي به زندان بردند. او كه بايد در سازندگي اين كشور نقش بزرگي ايفا كند، او كه مي بايست از طرحهايش و از فكرش، از نوآوريهايش، براي سر افرازي انقلاب استفاده برند ، او را چندي در سلول انفرادي زندان اوين نگه ميدارند .
من و مادرش كه هر دو فرهنگي هستيم و هميشه از دوستداران انقلاب و از همراهان سر سخت آن بوديم و هميشه دل نگران حفظ اين انقلاب ، هيچ فكر نميكرديم روزي به جايي برسد، كه همين نظام، فرزندمان را كه او هم همچون خود ماست و شور انقلابي دارد و توانايي فكري بيشتري در پايداري و حفظ اين نظام اسلامي در سر مي پروراند، راهي زندان شود. و اكنون 65 روز است كه در آن جا گرفتار مي باشد.
پدر سميه توحيدلو
26/5/88
بیانیه چند حزب و تشکل منتقد دولت در محکومیت بازداشتها و محاکمههای اخیر
تعدادي از احزاب و تشکلهاي عضو کميته پيگيري بازداشتهاي خودسرانه در دفاع از اين کميته و محکوميت بازداشتها و محاکمههاي اخير، بیانیهای صادر کردند که متن آن را در ادامه می خوانید:
ملت ایران؛
در بیش از شصت روزی که از انتخابات ریاست جمهوری دور دهم میگذرد، احزاب و گروههای سیاسی، اجتماعی و دانشجویی هوادار دموکراسی، حقوق بشر، تمامیت ارضی و منافع ملی در کنار بسیاری از شهروندان با سرکوب بیسابقهای مواجه شده و یکی از گستردهترین هجومهای استبداد علیه حقوق و آزادیهای اساسی مصرح در قانون اساسی و موازین جهانی حقوق بشر که جمهوری اسلامی نیز بدان متعهد شده است، را تجربه میکنند.
تنها یکی از آلامی که بر پیکر جنبش دموکراسیخواه ایران وارد شده، بازداشتهای غیرقانونی و فلهای جمعی از رهبران و اعضای احزاب و تشکلهای سیاسی اصلاح طلب و تحولخواه است. این بازداشتها از ساعاتی پس از اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری آغاز شده و طی این مدت نیز ادامه داشته است.
در جریان این بازداشتها که بنا به گزارش "کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه" بیش از 500 فعال سیاسی دستگیر شدهاند، موازین دادرسی عادلانه و حقوق اولیه متهم مطابق با قوانین موضوعه کشور و معیارهای حقوق بشر نادیده انگاشته شده و از لحظه بازداشت تا کنون بازداشتشدگان از حقوق قانونی خود محروم بودهاند که این موارد به تفصیل در اطلاعیه و نامه سرگشاده "کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه" طی هفتههای گذشته منتشر شده است؛ اما به طور خلاصه؛ باید گفت اعمال قدرت و تحدید حقوق و آزادیهای عمومی از سوی حاکمان تنها زمانی مشروعیت و وجاهت دارد که در چارچوب "قانون" به مثابه یک پیمان دو سویه اجتماعی باشد و آن هنگام که یک قدرت سیاسی پا را از این پیمان فراتر میگذارد، اعمال او نامشروع و خودسرانه است، چنانکه به باور ما این حجم بازداشت گسترده فعالان سیاسی را که بدون رعایت موازین قانونی صورت گرفته، باید یک «دمربایی بیسابقه به منظور باج خواهی از ملت و گروههای سیاسی»، نامید.
همچنین تداوم بازداشت این فعالان و به ویژه بیاطلاعی از وضعیت سلامتی تعدادی از آنان نگرانیهای جدی را فراهم آورده و این در حالی است که مقامات قضایی به جای محاکمه عاملان نقض حقوق شهروندان خصوصا رسیدگی به جنایات صورت گرفته در داخل بازداشتگاهها و نیز پاسخگویی به خانوادههای نگران زندانیان، برخلاف نص صریح قانون اساسی که بر حق برخورداری از وکیل و محاکمه در حضور هیات منصفه در مورد جرایم سیاسی تاکید میکند، به نمایش اعترافات تعدادی از آنان پرداخته و از یاد بردهاند که این شیوه غیرانسانی و غیرقانونی هیچ ارزشی نزد افکار عمومی ندارد.
احزاب و تشکلهای امضاء کننده این بیانیه ضمن هشدار نسبت به عواقب سوء نقض حقوق شهروندان از سوی حاکمیت خواستار توقف فوری این روند و آزادی هرچه سریعتر کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی میباشند و نیز اعتراض خود را به بازداشت تعدادی از اعضاء و اعمال تهدیدات غیرقانونی نسبت به فعالیتهای «کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه» اعلام میدارند و تاکید میکنند که این کمیته ائتلافی است بر مبنای دفاع از حقوق شهروندانی که بدون دسترسی به حقوق دادرسی عادلانه روانه زندان شدهاند، و از ابتدای تاسیس خود به نمایندگی بیش از ده تشکل و گروه سیاسی- مدنی در چارچوب قوانین و با توسل به شیوههای مسالمت آمیز فعالیت کرده و از این پس نیز با همین مشی و ماموریت به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
امضاکنندگان بیانیه به ترتیب حروف الفبا:
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت)
جبهه ملی ایران
جنبش مسلمانان مبارز
حزب ملت ایران
سازمان حقوق بشر کردستان
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوارتحکیم وحدت)
فعالان طیف چپ
ملت ایران؛
در بیش از شصت روزی که از انتخابات ریاست جمهوری دور دهم میگذرد، احزاب و گروههای سیاسی، اجتماعی و دانشجویی هوادار دموکراسی، حقوق بشر، تمامیت ارضی و منافع ملی در کنار بسیاری از شهروندان با سرکوب بیسابقهای مواجه شده و یکی از گستردهترین هجومهای استبداد علیه حقوق و آزادیهای اساسی مصرح در قانون اساسی و موازین جهانی حقوق بشر که جمهوری اسلامی نیز بدان متعهد شده است، را تجربه میکنند.
تنها یکی از آلامی که بر پیکر جنبش دموکراسیخواه ایران وارد شده، بازداشتهای غیرقانونی و فلهای جمعی از رهبران و اعضای احزاب و تشکلهای سیاسی اصلاح طلب و تحولخواه است. این بازداشتها از ساعاتی پس از اعلام نتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری آغاز شده و طی این مدت نیز ادامه داشته است.
در جریان این بازداشتها که بنا به گزارش "کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه" بیش از 500 فعال سیاسی دستگیر شدهاند، موازین دادرسی عادلانه و حقوق اولیه متهم مطابق با قوانین موضوعه کشور و معیارهای حقوق بشر نادیده انگاشته شده و از لحظه بازداشت تا کنون بازداشتشدگان از حقوق قانونی خود محروم بودهاند که این موارد به تفصیل در اطلاعیه و نامه سرگشاده "کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه" طی هفتههای گذشته منتشر شده است؛ اما به طور خلاصه؛ باید گفت اعمال قدرت و تحدید حقوق و آزادیهای عمومی از سوی حاکمان تنها زمانی مشروعیت و وجاهت دارد که در چارچوب "قانون" به مثابه یک پیمان دو سویه اجتماعی باشد و آن هنگام که یک قدرت سیاسی پا را از این پیمان فراتر میگذارد، اعمال او نامشروع و خودسرانه است، چنانکه به باور ما این حجم بازداشت گسترده فعالان سیاسی را که بدون رعایت موازین قانونی صورت گرفته، باید یک «دمربایی بیسابقه به منظور باج خواهی از ملت و گروههای سیاسی»، نامید.
همچنین تداوم بازداشت این فعالان و به ویژه بیاطلاعی از وضعیت سلامتی تعدادی از آنان نگرانیهای جدی را فراهم آورده و این در حالی است که مقامات قضایی به جای محاکمه عاملان نقض حقوق شهروندان خصوصا رسیدگی به جنایات صورت گرفته در داخل بازداشتگاهها و نیز پاسخگویی به خانوادههای نگران زندانیان، برخلاف نص صریح قانون اساسی که بر حق برخورداری از وکیل و محاکمه در حضور هیات منصفه در مورد جرایم سیاسی تاکید میکند، به نمایش اعترافات تعدادی از آنان پرداخته و از یاد بردهاند که این شیوه غیرانسانی و غیرقانونی هیچ ارزشی نزد افکار عمومی ندارد.
احزاب و تشکلهای امضاء کننده این بیانیه ضمن هشدار نسبت به عواقب سوء نقض حقوق شهروندان از سوی حاکمیت خواستار توقف فوری این روند و آزادی هرچه سریعتر کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی میباشند و نیز اعتراض خود را به بازداشت تعدادی از اعضاء و اعمال تهدیدات غیرقانونی نسبت به فعالیتهای «کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه» اعلام میدارند و تاکید میکنند که این کمیته ائتلافی است بر مبنای دفاع از حقوق شهروندانی که بدون دسترسی به حقوق دادرسی عادلانه روانه زندان شدهاند، و از ابتدای تاسیس خود به نمایندگی بیش از ده تشکل و گروه سیاسی- مدنی در چارچوب قوانین و با توسل به شیوههای مسالمت آمیز فعالیت کرده و از این پس نیز با همین مشی و ماموریت به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
امضاکنندگان بیانیه به ترتیب حروف الفبا:
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت)
جبهه ملی ایران
جنبش مسلمانان مبارز
حزب ملت ایران
سازمان حقوق بشر کردستان
سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوارتحکیم وحدت)
فعالان طیف چپ
نامه دکتر پیام فاضل به رهبر جمهوری اسلامی: چرا شریک خون جوانان بیگناه شدید؟
سایت «جرس» متن نامهای را از سوی یکی از پزشکان بنام ایرانی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی منتشر کرده که مطالب مطرح شده در آن بسیار خواندنی است. به نوشته سایت جرس، نویسنده در آغاز نامه تاکید کرده است که این نامه را «در پاسخ به نامه شماره 78188/8 مورخ 10 اردیبهشت 1388 جنابعالی که توسط معاون اول سفارت جمهوری اسلامی جناب آقای اسلامیان به اینجانب تحویل شد» مینویسد و کپی نامه مقام رهبری را نیز برای "جرس" ارسال کرده است. دکتر پیام فاضل از پزشکان بدون مرز و عموزاده دکتر ایرج فاضل وزیر سابق بهداشت است. تاکنون چندین کتاب به قلم این پزشک ایرانی منتشر شده است. و اما متن نامه دکتر پیام فاضل:
جناب آقای خامنه ای؛ رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
این نامه را در پاسخ نامه شماره 78188/8 مورخ 10 اردیبهشت 1388 جنابعالی که توسط معاون اول سفارت جمهوری اسلامی جناب آقای اسلامیان به اینجانب تحویل شد می نویسم. (پیوست) از نامه شما متشکرم و از آن که با وجود مسئولیت های خطیرتان به پاسخ به نامه من مبادرت ورزیدید خشنود شدم.
من یک فرزند این انقلاب هستم. شما مرا از کودکی بخوبی می شناسید. با وجود این که این روزها برچسب های بیگانه، منافق، مخملی و غیر ذلک را به آسانی و ارزانی به افراد می زنند من با دلایل محکم یادآوری می کنم که هنوز فرزند این انقلاب و ایران عزیز هستم. برچسب منافق زیبنده ی فرزندی چون من نیست از آنجا که چندین بار بعنوان یک شهروند ایرانی و جهانی و یک نویسنده ی زمینه ی روانپزشکی اجتماعی و تربیت استراتژیک، برای محکومیت فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق به سران کشورهای اروپا و آمریکا و سازمان ملل شکایت کردم و افتخار آن را دارم که یکی از عوامل موثر در ثبت اسم این سازمان جنایت پشه در لیست سازمان های تروریستی دنیا بوده ام.
برچسب سفاهت که به افراد پیشینه داری مثل آقای منتظری عنایت شده نیز بر من روا نیست که اولین پزشک بدون مرز ایرانی و نویسنده 24 اثر علمی فرهنگی بین المللی هستم و چند نمونه از کتب بنده نیز حضورتان تقدیم شده است. برچسب انگلیسی هم شایسته ی من نیست چون علی رغم آنکه چندین سال است که واجد شرایط دریافت تبعیت انگلستان هستم و علی رغم مواجه بودن با مشکلات فراوان برای ویزا و سفرهای بین المللی برخلاف توصیه مسئول کنسولی کنونی سفارتخانه آقای فقیه، از گرفتن پاسپورت انگلیسی اکراه داشته و تنها و تنها با افتخار، تابعیت ایران عزیز را دارم. داشتن پاسپورت رژیمی که تنها چند دهه پیش بزرگانی چون ماندلا و گاندی را آزار می کرد مایه مباهات من نخواهد بود.
تمامی دنیا و خدای من شاهدند که در 31 کشور دنیا مایه ی افتخار و سرافرازی کشور عزیزم ایران بوده ام. ممکن است بپرسید پس چرا در ایران مشغول به خدمت نیستم. پاسخ آن که در زمانی که فرزندان ناخلف، بی ریشه و بی خردی چون احمدی نژاد بر مسند قدرتند، فرزندان خلفی چون من به هجرت سر می کنند. بیاد دارید که وقتی مجروح بودید با پدرم برای قالب گیری دندان شما به بیمارستان قلب آمدیم؟
به خاطر دارید که پدرم مرا بعلت نبوسیدن دست شما شماتت کرد و من صادقانه در حالی که کودکی 13 ساله بودم قد برافراشته گفتم: من به جز خدای عظیم به هیچ کس تعظیم نمی کنم! شما پدرم را نصیحت کرده و گفتید این پسر پیرو رسول خداست، آزارش ندهید.
سال 1997 با پزشکان بدون مرز به کره شمالی رفتم و اولین فرد خارجی بودم که از تعظیم در مقابل مجسمه ی آسمان خراش کفر و شرک "کیم ایل سانگ" ابراهیم گونه خودداری کردم. این حرکت در رسانه های بین المللی ثبت و مایه افتخار ایران شد. روزنامه ها و تلویزیون های غربی این فرزند رشید ایران را با این عنوان معرفی کردند: دکتر پیام فاضل، پزشک بدون مرز ایرانی: به جز خدای عظیم بر هیچکس تعظیم نخواهم کرد. مسئولین کره شمالی با خشم بسیار تصاویر سفرای جمهوری اسلامی و کشورهای عربی را در حال تعظیم به مجسمه به من ارائه کردند و من مجدداً از این عمل شرک آمیز سرباز زدم.
آقای خامنه ای،
برچسب دشمن و بیگانه هم بر من سزاوار نیست که از محرمترین خانواده ی اطباء انقلاب می آیم. پدرم دکتر هوشنگ فاضل سرپرست سابق وزارت بهداشت و دندان پزشک معتمد شماست که دندان های مصنوعی که هم اکنون طعام شما را می جود، دسترنج ایشان است که همیشه به رایگان تقدیمتان کرده اند. عموزاده ی دکتر ایرج فاضل وزیر سابق بهداشت، علوم و مشاور پزشکی شما هستم، جراحی که جان شما را از مرگ حتمی پس از سوء قصد شوم دشمنانتان نجات داد و اکنون از آنچه می گذرد به فریاد آمده است.
آری، من خودی تر از خودی ها هستم بهمین سبب بود که چند نسخه از آخرین کتاب هایم را در فروردین ماه 1388 با نامه ای به یاد مهربانی هایی که از شما و دوران کودکی بیاد داشتم برای شما فرستادم. نامه ی من و کتاب ها در دفتر شما موجود است.
کتاب هایم را در پاره ای از سجاده ی سبز دوران کودکی پیچیده و به هدیه به شما، رئیس جمهور پیشین آقای احمدی نژاد، وزارت علوم و وزارت بهداشت فرستادم.
سجاده ای که به اشک نمازشب کودک 12 ساله ای که شیون "العفو" شبانه اش خانواده اش را بی قرار می کرد، آراسته است. آن موقع نه "مخملی" در کار بود، نه "سبز" جرم بحساب می آمد.
جالب اینکه پاره ای از این سجاده ی سبز با چندین کتاب و دستاورد فرهنگی ام را به هدیه، چند روز قبل از انتخابات با پست سفارشی برای آقای مهندس موسوی نیز ارسال کردم. بسته های شما و وزارتخانه ها رسید اما کتاب های آقای مهندس موسوی، و قطعه سجاده ی اشک آراسته ی من ضبط شد و اکنون پس از گذشت حدود 60 روز بدست ایشان نرسیده است. چگونه می توان باور کرد که انتخابات بدون خدشه بوده، وقتی حتی کتب علمی و پاره ای از سجاده ی اشک آلود کودکان این انقلاب به اسارت می رود؟! لطفاً بگویید پاره سجاده و کتب اسیر مرا به ایشان بدهند.
معلمین من محمد رضا حکیمی نویسنده برجسته ی جهان شیعه، شیخ محمود تحریری عزیز و محبوب امام و آیت الله دریاباری بوده اند. دکتر ولایتی مشاور وفادار شما نیز در دوران جوانی با من کتابی نوشتند. البته ایشان سریع می خواندند و بنده قلم می زدم! من منافق، بیگانه، نامحرم و دشمن نیستم و این نامه را از آنجا می نگارم که شما را هنوز دوست و پدر پیر خود می دانم. پدری که به آتش بسیار نزدیک شده است. از آنجا که همیشه فقط با فعالیتهای صلح آمیز در اقصی نقاط دنیا در خدمت محرومین زمین بوده ام و بعنوان یک طبیب به آیه ی مبارکه ی "ومن احیاها فاحیا الناس جمیعاً" پرداخته ام، امروز این نامه را بهمین سبب می نویسم.
آقای خامنه ای
شما را از قسمت اول این آیه ی شریفه می ترسانم: "من قتل نفساً بغیر نفس اوفساداً فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً"
شما نیاز به ترجمه ندارید. اما این آیه را بعنوان یک یادآوری تاریخی می نویسم و می پرسم اخیراً چند نفس بغیر نفس به قتل رسیده اند و بهمین سبب می پرسم چند بار جمیع مردم دنیا به مصداق این آیه مبارکه قتل عام شده اند؟
از شما می پرسم: مسئول قتل عام مکرر جمیع مردم دنیا کیست؟ آیا ولی فقیه مستقیماً مسئول هر آنچه در حیطه ی ولایت او می گذرد نمی باشد؟ مطمئناً این آیات محکم را مهمل نمی انگارید که آیه شریفه ی دیگر می گوید: "الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم..."
آقای خامنه ای به پیوست متن استراتژی پایه جنبش مردمی ایران را نیز تقدیم می کنم. این متن برای حفظ نظام نه براندازی آن نگاشته شده است و توسط اینجانب- یک فرزند شما و این انقلاب طراحی شده و هزاران نسخه آن بطور گسترده برای مشورت عموم، مسئولین، خواص، نمایندگان، خبرگان و مراجع دینی منتشر و توزیع شده است.
من به پنهان کاری معتقد نیستم و شما نیز بیگانه نیستید. لذا یک نسخه ی این متن را برای شما ارسال می کنم.
حساب آقای احمدی نژاد با شما سواست. ایشان مرد جسوری هستند که امروز به خدا و روح القدس (هاله ی نور!) مردم و مراجع اهانت کرده و فردا به روی شما پنجه خواهند کشید. ایشان و آن داستان کذایی "هاله نور" مصداق "الشقی شقی فی بطن امه" می باشند.
اما شما مرد مهربانی بودید. چه شد اینگونه گرفتار مسئولیت خون جوانان بیگناه شدید؟ هیهات.
به خدای بزرگی پناه می برم که هرگز شهامت آن که نزدیک مسئولیت خون بیگناهی باشم را به من نداد.
نویدی هم دارم و آن آیه ی "لاتقنطوا من رحمه الله..." است. اگر به بخشش و سخاوت مردم امید ندارید، خواهشمندم از بخشش و مغفرت خداوند مهربان مایوس نباشید که یاس از رحمت خدا کفر است و خدای بزرگ بس بخشنده و مهربان می باشد.
پناه بر خدا، نه من موسی هستم، نه شما خدای ناکرده فرعون.
فرزندی هستم که با پدر پیر دوران کودکی درددل می گوید. شما را به طاغوت بودن متهم نمی کنم، اما از آن روزی که فراری از آن نیست، از پیچیدن ساق به ساق، از "الذی فکر و قدر" و "ابی واستکبر" و "کبر و تولی" می ترسانم. به پاره سجاده ی سبزم که معطر به اشک دعاهای شبانه است پناه برید، به تصویر روی کتابم و لبخند معصومی که حاکی از دلسوزی و طبابت برای مستضعفین اقصی نقاط دنیا می باشد بنگرید. در آینه به چهره خود نگاهی بیاندازید.
من بیگانه نیستم. فرزندی هستم که در حیاط خانه شما بازی می کرد. خانواده ی ما از رگ گردن به شما نزدیکتر بود. به آیه ی نور اقتدا کنید و تا دیرتر نشده از سمت خود و مقام خطیر ولایت کناری جسته و امیدوار رحمت خداوند رحیم باشید. بزودی عازم ایران هستم و بامید خدا درخواست خود را حضوراً تکرار خواهم کرد.
به پیوست یک نسخه از آخرین کتابم به عنوان "رهایی از گناه" حضورتان ارسال می نمایم.
با امید سعادت، رستگاری
انابت و مغفرت الهی
22 مرداد 1388
جناب آقای خامنه ای؛ رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران
این نامه را در پاسخ نامه شماره 78188/8 مورخ 10 اردیبهشت 1388 جنابعالی که توسط معاون اول سفارت جمهوری اسلامی جناب آقای اسلامیان به اینجانب تحویل شد می نویسم. (پیوست) از نامه شما متشکرم و از آن که با وجود مسئولیت های خطیرتان به پاسخ به نامه من مبادرت ورزیدید خشنود شدم.
من یک فرزند این انقلاب هستم. شما مرا از کودکی بخوبی می شناسید. با وجود این که این روزها برچسب های بیگانه، منافق، مخملی و غیر ذلک را به آسانی و ارزانی به افراد می زنند من با دلایل محکم یادآوری می کنم که هنوز فرزند این انقلاب و ایران عزیز هستم. برچسب منافق زیبنده ی فرزندی چون من نیست از آنجا که چندین بار بعنوان یک شهروند ایرانی و جهانی و یک نویسنده ی زمینه ی روانپزشکی اجتماعی و تربیت استراتژیک، برای محکومیت فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین خلق به سران کشورهای اروپا و آمریکا و سازمان ملل شکایت کردم و افتخار آن را دارم که یکی از عوامل موثر در ثبت اسم این سازمان جنایت پشه در لیست سازمان های تروریستی دنیا بوده ام.
برچسب سفاهت که به افراد پیشینه داری مثل آقای منتظری عنایت شده نیز بر من روا نیست که اولین پزشک بدون مرز ایرانی و نویسنده 24 اثر علمی فرهنگی بین المللی هستم و چند نمونه از کتب بنده نیز حضورتان تقدیم شده است. برچسب انگلیسی هم شایسته ی من نیست چون علی رغم آنکه چندین سال است که واجد شرایط دریافت تبعیت انگلستان هستم و علی رغم مواجه بودن با مشکلات فراوان برای ویزا و سفرهای بین المللی برخلاف توصیه مسئول کنسولی کنونی سفارتخانه آقای فقیه، از گرفتن پاسپورت انگلیسی اکراه داشته و تنها و تنها با افتخار، تابعیت ایران عزیز را دارم. داشتن پاسپورت رژیمی که تنها چند دهه پیش بزرگانی چون ماندلا و گاندی را آزار می کرد مایه مباهات من نخواهد بود.
تمامی دنیا و خدای من شاهدند که در 31 کشور دنیا مایه ی افتخار و سرافرازی کشور عزیزم ایران بوده ام. ممکن است بپرسید پس چرا در ایران مشغول به خدمت نیستم. پاسخ آن که در زمانی که فرزندان ناخلف، بی ریشه و بی خردی چون احمدی نژاد بر مسند قدرتند، فرزندان خلفی چون من به هجرت سر می کنند. بیاد دارید که وقتی مجروح بودید با پدرم برای قالب گیری دندان شما به بیمارستان قلب آمدیم؟
به خاطر دارید که پدرم مرا بعلت نبوسیدن دست شما شماتت کرد و من صادقانه در حالی که کودکی 13 ساله بودم قد برافراشته گفتم: من به جز خدای عظیم به هیچ کس تعظیم نمی کنم! شما پدرم را نصیحت کرده و گفتید این پسر پیرو رسول خداست، آزارش ندهید.
سال 1997 با پزشکان بدون مرز به کره شمالی رفتم و اولین فرد خارجی بودم که از تعظیم در مقابل مجسمه ی آسمان خراش کفر و شرک "کیم ایل سانگ" ابراهیم گونه خودداری کردم. این حرکت در رسانه های بین المللی ثبت و مایه افتخار ایران شد. روزنامه ها و تلویزیون های غربی این فرزند رشید ایران را با این عنوان معرفی کردند: دکتر پیام فاضل، پزشک بدون مرز ایرانی: به جز خدای عظیم بر هیچکس تعظیم نخواهم کرد. مسئولین کره شمالی با خشم بسیار تصاویر سفرای جمهوری اسلامی و کشورهای عربی را در حال تعظیم به مجسمه به من ارائه کردند و من مجدداً از این عمل شرک آمیز سرباز زدم.
آقای خامنه ای،
برچسب دشمن و بیگانه هم بر من سزاوار نیست که از محرمترین خانواده ی اطباء انقلاب می آیم. پدرم دکتر هوشنگ فاضل سرپرست سابق وزارت بهداشت و دندان پزشک معتمد شماست که دندان های مصنوعی که هم اکنون طعام شما را می جود، دسترنج ایشان است که همیشه به رایگان تقدیمتان کرده اند. عموزاده ی دکتر ایرج فاضل وزیر سابق بهداشت، علوم و مشاور پزشکی شما هستم، جراحی که جان شما را از مرگ حتمی پس از سوء قصد شوم دشمنانتان نجات داد و اکنون از آنچه می گذرد به فریاد آمده است.
آری، من خودی تر از خودی ها هستم بهمین سبب بود که چند نسخه از آخرین کتاب هایم را در فروردین ماه 1388 با نامه ای به یاد مهربانی هایی که از شما و دوران کودکی بیاد داشتم برای شما فرستادم. نامه ی من و کتاب ها در دفتر شما موجود است.
کتاب هایم را در پاره ای از سجاده ی سبز دوران کودکی پیچیده و به هدیه به شما، رئیس جمهور پیشین آقای احمدی نژاد، وزارت علوم و وزارت بهداشت فرستادم.
سجاده ای که به اشک نمازشب کودک 12 ساله ای که شیون "العفو" شبانه اش خانواده اش را بی قرار می کرد، آراسته است. آن موقع نه "مخملی" در کار بود، نه "سبز" جرم بحساب می آمد.
جالب اینکه پاره ای از این سجاده ی سبز با چندین کتاب و دستاورد فرهنگی ام را به هدیه، چند روز قبل از انتخابات با پست سفارشی برای آقای مهندس موسوی نیز ارسال کردم. بسته های شما و وزارتخانه ها رسید اما کتاب های آقای مهندس موسوی، و قطعه سجاده ی اشک آراسته ی من ضبط شد و اکنون پس از گذشت حدود 60 روز بدست ایشان نرسیده است. چگونه می توان باور کرد که انتخابات بدون خدشه بوده، وقتی حتی کتب علمی و پاره ای از سجاده ی اشک آلود کودکان این انقلاب به اسارت می رود؟! لطفاً بگویید پاره سجاده و کتب اسیر مرا به ایشان بدهند.
معلمین من محمد رضا حکیمی نویسنده برجسته ی جهان شیعه، شیخ محمود تحریری عزیز و محبوب امام و آیت الله دریاباری بوده اند. دکتر ولایتی مشاور وفادار شما نیز در دوران جوانی با من کتابی نوشتند. البته ایشان سریع می خواندند و بنده قلم می زدم! من منافق، بیگانه، نامحرم و دشمن نیستم و این نامه را از آنجا می نگارم که شما را هنوز دوست و پدر پیر خود می دانم. پدری که به آتش بسیار نزدیک شده است. از آنجا که همیشه فقط با فعالیتهای صلح آمیز در اقصی نقاط دنیا در خدمت محرومین زمین بوده ام و بعنوان یک طبیب به آیه ی مبارکه ی "ومن احیاها فاحیا الناس جمیعاً" پرداخته ام، امروز این نامه را بهمین سبب می نویسم.
آقای خامنه ای
شما را از قسمت اول این آیه ی شریفه می ترسانم: "من قتل نفساً بغیر نفس اوفساداً فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً"
شما نیاز به ترجمه ندارید. اما این آیه را بعنوان یک یادآوری تاریخی می نویسم و می پرسم اخیراً چند نفس بغیر نفس به قتل رسیده اند و بهمین سبب می پرسم چند بار جمیع مردم دنیا به مصداق این آیه مبارکه قتل عام شده اند؟
از شما می پرسم: مسئول قتل عام مکرر جمیع مردم دنیا کیست؟ آیا ولی فقیه مستقیماً مسئول هر آنچه در حیطه ی ولایت او می گذرد نمی باشد؟ مطمئناً این آیات محکم را مهمل نمی انگارید که آیه شریفه ی دیگر می گوید: "الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم..."
آقای خامنه ای به پیوست متن استراتژی پایه جنبش مردمی ایران را نیز تقدیم می کنم. این متن برای حفظ نظام نه براندازی آن نگاشته شده است و توسط اینجانب- یک فرزند شما و این انقلاب طراحی شده و هزاران نسخه آن بطور گسترده برای مشورت عموم، مسئولین، خواص، نمایندگان، خبرگان و مراجع دینی منتشر و توزیع شده است.
من به پنهان کاری معتقد نیستم و شما نیز بیگانه نیستید. لذا یک نسخه ی این متن را برای شما ارسال می کنم.
حساب آقای احمدی نژاد با شما سواست. ایشان مرد جسوری هستند که امروز به خدا و روح القدس (هاله ی نور!) مردم و مراجع اهانت کرده و فردا به روی شما پنجه خواهند کشید. ایشان و آن داستان کذایی "هاله نور" مصداق "الشقی شقی فی بطن امه" می باشند.
اما شما مرد مهربانی بودید. چه شد اینگونه گرفتار مسئولیت خون جوانان بیگناه شدید؟ هیهات.
به خدای بزرگی پناه می برم که هرگز شهامت آن که نزدیک مسئولیت خون بیگناهی باشم را به من نداد.
نویدی هم دارم و آن آیه ی "لاتقنطوا من رحمه الله..." است. اگر به بخشش و سخاوت مردم امید ندارید، خواهشمندم از بخشش و مغفرت خداوند مهربان مایوس نباشید که یاس از رحمت خدا کفر است و خدای بزرگ بس بخشنده و مهربان می باشد.
پناه بر خدا، نه من موسی هستم، نه شما خدای ناکرده فرعون.
فرزندی هستم که با پدر پیر دوران کودکی درددل می گوید. شما را به طاغوت بودن متهم نمی کنم، اما از آن روزی که فراری از آن نیست، از پیچیدن ساق به ساق، از "الذی فکر و قدر" و "ابی واستکبر" و "کبر و تولی" می ترسانم. به پاره سجاده ی سبزم که معطر به اشک دعاهای شبانه است پناه برید، به تصویر روی کتابم و لبخند معصومی که حاکی از دلسوزی و طبابت برای مستضعفین اقصی نقاط دنیا می باشد بنگرید. در آینه به چهره خود نگاهی بیاندازید.
من بیگانه نیستم. فرزندی هستم که در حیاط خانه شما بازی می کرد. خانواده ی ما از رگ گردن به شما نزدیکتر بود. به آیه ی نور اقتدا کنید و تا دیرتر نشده از سمت خود و مقام خطیر ولایت کناری جسته و امیدوار رحمت خداوند رحیم باشید. بزودی عازم ایران هستم و بامید خدا درخواست خود را حضوراً تکرار خواهم کرد.
به پیوست یک نسخه از آخرین کتابم به عنوان "رهایی از گناه" حضورتان ارسال می نمایم.
با امید سعادت، رستگاری
انابت و مغفرت الهی
22 مرداد 1388
خبرهایی از اوین- کلوتید ریس، تبعه فرانسوی با سپردن قرار وثیقه آزاد شد
دادستان تهران خبر داد کلوتید ریس تبعه فرانسوی متهم در دادگاه حوادث اخیر در پی سپردن وثیقه آزاد شد.
سعید مرتضوی با اعلام این مطلب گفت: این خانم فرانسوی به دلیل اینکه وثیقه مورد نیاز برای دادگاه را پرداخت کرده از زندان آزاد شده است.
سعید مرتضوی با اعلام این مطلب گفت: این خانم فرانسوی به دلیل اینکه وثیقه مورد نیاز برای دادگاه را پرداخت کرده از زندان آزاد شده است.
معترضان به توقیف روزنامه اعتمادملی امروز در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد
دو روز پس از پخش فراخوان انصار حزبالله در نمازجمعه برای تجمع حامیان کودتای ۲۲ خرداد در مقابل دفتر روزنامه اعتمادملی، این روزنامه اصلاحطلب توقیف شد.
به گزارش «موج سبز آزادی» به دلیل فشارهای وارده بر کروبی از سوی کودتاگران، تجمع حامیان اعتمادملی و شیخ اصلاحات که قرار بود امروز، دوشنبه، ساعت ۴ بعدازظهر در مقابل دفتر روزنامه واقع در زیر پل کریمخان برگزار شود از طرف مهدی کروبی ملغی اعلام شد. با این حال جمع کثیری از وبلاگنویسان و کاربران اینترنت در صفحههای فیسبوک، بالاترین، تویتر و فرندفید خبر از برگزاری تجمع حامیان کروبی در اعتراض به توقیف روزنامه اعتمادملی در مقابل دفتر این روزنامه دادهاند. به نظر میرسد، گرچه مهدی کروبی تحت فشار مجبور به ملغی اعلام کردن این برنامه شده اما سبزهای معترض به توقیف این روزنامه باز هم فردا در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد و فریاد اعتراض سر خواهند داد.
به گزارش «موج سبز آزادی» به دلیل فشارهای وارده بر کروبی از سوی کودتاگران، تجمع حامیان اعتمادملی و شیخ اصلاحات که قرار بود امروز، دوشنبه، ساعت ۴ بعدازظهر در مقابل دفتر روزنامه واقع در زیر پل کریمخان برگزار شود از طرف مهدی کروبی ملغی اعلام شد. با این حال جمع کثیری از وبلاگنویسان و کاربران اینترنت در صفحههای فیسبوک، بالاترین، تویتر و فرندفید خبر از برگزاری تجمع حامیان کروبی در اعتراض به توقیف روزنامه اعتمادملی در مقابل دفتر این روزنامه دادهاند. به نظر میرسد، گرچه مهدی کروبی تحت فشار مجبور به ملغی اعلام کردن این برنامه شده اما سبزهای معترض به توقیف این روزنامه باز هم فردا در مقابل دفتر روزنامه تجمع خواهند کرد و فریاد اعتراض سر خواهند داد.
حمله مجدد کیهان به موسویss
کیهان در سرمقاله روز دوشنبه باز هم به موسوی حمله کرد. این روزنامه با اشاره به تشکیلات راه سبز امید نوشت:
راه اندازی یک جریان «با نام و نشان، اما بیشناسنامه». این مرحله برخلاف ادعای موسوی و دار و دستهاش، نه فقط ابتکار او نیست، بلکه دنبالهروی محض از همان نسخه آمریکایی است و البته، ان شاءالله که تصادفی! باشد.
از ابتدا معلوم بود- و در فرمول توصیه شده افرادی نظیر ریچارد رورتی و مایکل لدین و...- نیز آمده بود، که حرکت بعدی جریان مورد اشاره، راه اندازی یک جریان نام و نشان دار- تشکیلات راه سبز امید- و بیشناسنامه یعنی «فاقد هویت مشخص» خواهد بود که روز جمعه گذشته، این پیش بینی اتفاق افتاد و این تشکیلات با تظاهر به پذیرش قانون اساسی که تاکنون بارها آن را نقض کرده است و در واقع با تکیه بر یک نقطه، یعنی مخالفت با جمهوری اسلامی- به هر علت- اعلام موجودیت کرد.
نگاهی به حامیان بیندازید، آمریکا، اسرائیل، سلطنت طلبها، مفسدان اقتصادی، بهاییها، مارکسیستها، سیلی خوردگان از اسلام و... همه در یک نقطه اشتراک نظر دارند، مخالفت با انقلاب اسلامی و البته کسانی نیز هستند که به اسلام و انقلاب وفادارند ولی به توهم با این جریان همراه شده اند. همسویی این عده به یقین دوامی ندارد و تاکنون نیز بسیاری از آن جدا شدهاند.
راه اندازی یک جریان «با نام و نشان، اما بیشناسنامه». این مرحله برخلاف ادعای موسوی و دار و دستهاش، نه فقط ابتکار او نیست، بلکه دنبالهروی محض از همان نسخه آمریکایی است و البته، ان شاءالله که تصادفی! باشد.
از ابتدا معلوم بود- و در فرمول توصیه شده افرادی نظیر ریچارد رورتی و مایکل لدین و...- نیز آمده بود، که حرکت بعدی جریان مورد اشاره، راه اندازی یک جریان نام و نشان دار- تشکیلات راه سبز امید- و بیشناسنامه یعنی «فاقد هویت مشخص» خواهد بود که روز جمعه گذشته، این پیش بینی اتفاق افتاد و این تشکیلات با تظاهر به پذیرش قانون اساسی که تاکنون بارها آن را نقض کرده است و در واقع با تکیه بر یک نقطه، یعنی مخالفت با جمهوری اسلامی- به هر علت- اعلام موجودیت کرد.
نگاهی به حامیان بیندازید، آمریکا، اسرائیل، سلطنت طلبها، مفسدان اقتصادی، بهاییها، مارکسیستها، سیلی خوردگان از اسلام و... همه در یک نقطه اشتراک نظر دارند، مخالفت با انقلاب اسلامی و البته کسانی نیز هستند که به اسلام و انقلاب وفادارند ولی به توهم با این جریان همراه شده اند. همسویی این عده به یقین دوامی ندارد و تاکنون نیز بسیاری از آن جدا شدهاند.
در دیدار با خانواده نایب رییس مجلس ششم
میرحسین موسوی: هر کار مشکلی را به بهزاد ارجاع میدادیم به خوبی انجام میداد
روز گذشته میرحسین موسوی به همراه همسرش به دیدار خانوادهی مهندس بهزاد نبوی که حدود دو ماه است در بازداشت بسر میبرد رفت. در این دیدار ميرحسين موسوی از شخصیت و تلاشهای نبوی در دوران عضویتش در دولت وی تجلیل کرد و از بازداشت غیر قانونی او و رفتاری که با او شدهاست، اظهار تأسف کرد.
به گزارش پایگاه خبری نوروز، مهندس موسوی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: ویژگی بهزاد این بود که هر کار سخت و مسأله داری به ایشان ارجاع می شد و او آن را بخوبی انجام می داد. وی بهزاد را فردی بسیار کوشا، منطقی، برنامه ریز و قوی نامید که در دولت وی، در زمرۀ مشاوران نزدیک ایشان در ادارۀ شرایط سخت دوران جنگ بوده است. وی تأکید کرد رفتار با افرادي همچون مهندس بهزاد نبوي خلاف قانون اساسی، احکام شرع و نیز انسانیت است. وی خواستار آزادی هر چه سریعتر نبوی و سایر بازداشت شدگان پس از انتخابات، شد.
در این دیدار خانم رضوی همسر مهندس بهزاد نبوی نگرانی اصلی خود را عدم اجرای قانون در تمام مراحل بازداشت، بازجویی و دادگاه همسرش ذکر کرد و گفت: تا یک ماه پس از بازداشت بهزاد ما هیچ خبری از او نداشتیم و حتی نمی دانستیم چه کسانی او را بازداشت کرده اند و در کجا نگهداری می شود. آنها در هنگام بازداشت هیچ حکمی ارائه ندادند و خبر رسمی بازداشت وی را نیز اعلام نکردند. به همین دلیل ما نگران بودیم نکند بهزاد سر به نیست شود و بعد آنها بگویند اصلاً ما او را بازداشت نکرده بودیم و از او خبری نداریم. وی اظهار داشت اگر قانون حاکم باشد جای هیچ نگرانی نیست ولی مشکل اصلی این است که آنها به هیچ قانونی پای بند نیستند.
روز گذشته میرحسین موسوی به همراه همسرش به دیدار خانوادهی مهندس بهزاد نبوی که حدود دو ماه است در بازداشت بسر میبرد رفت. در این دیدار ميرحسين موسوی از شخصیت و تلاشهای نبوی در دوران عضویتش در دولت وی تجلیل کرد و از بازداشت غیر قانونی او و رفتاری که با او شدهاست، اظهار تأسف کرد.
به گزارش پایگاه خبری نوروز، مهندس موسوی در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: ویژگی بهزاد این بود که هر کار سخت و مسأله داری به ایشان ارجاع می شد و او آن را بخوبی انجام می داد. وی بهزاد را فردی بسیار کوشا، منطقی، برنامه ریز و قوی نامید که در دولت وی، در زمرۀ مشاوران نزدیک ایشان در ادارۀ شرایط سخت دوران جنگ بوده است. وی تأکید کرد رفتار با افرادي همچون مهندس بهزاد نبوي خلاف قانون اساسی، احکام شرع و نیز انسانیت است. وی خواستار آزادی هر چه سریعتر نبوی و سایر بازداشت شدگان پس از انتخابات، شد.
در این دیدار خانم رضوی همسر مهندس بهزاد نبوی نگرانی اصلی خود را عدم اجرای قانون در تمام مراحل بازداشت، بازجویی و دادگاه همسرش ذکر کرد و گفت: تا یک ماه پس از بازداشت بهزاد ما هیچ خبری از او نداشتیم و حتی نمی دانستیم چه کسانی او را بازداشت کرده اند و در کجا نگهداری می شود. آنها در هنگام بازداشت هیچ حکمی ارائه ندادند و خبر رسمی بازداشت وی را نیز اعلام نکردند. به همین دلیل ما نگران بودیم نکند بهزاد سر به نیست شود و بعد آنها بگویند اصلاً ما او را بازداشت نکرده بودیم و از او خبری نداریم. وی اظهار داشت اگر قانون حاکم باشد جای هیچ نگرانی نیست ولی مشکل اصلی این است که آنها به هیچ قانونی پای بند نیستند.
بیانیه شماره هفت مجمع روحانیون مبارز درباره فجایع اخیر
مجمع روحانیون مبارز بیانیه جدیدی را در واکنش به فجایع اخیر منتشر کرده است. متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام که با حضور بی نظیر مردم رخ داد، حادثه بی نظیری در تاریخ بود که عالم و آدم را شگفت زده کرد و از دل آن نظام جمهوری اسلامی برآمد که از یک سو مبتنی بر رأی آزاد مردم و تأمین کننده آزادی های اساسی و نگاهداشت حرمت هر انسانی باشد که در آن نظام به سر می برد و از سوی دیگر ارزش های والای الهی بر آن حاکم باشد.
آنچه امروز در ایران می گذرد با کمال تأسف، بیش از هر چیز به حیثیت نظام ما لطمه وارد آورده است. انتخابات اخیر در نوع خود بی نظیر بود، هم به جهت حضور چشمگیر مردم و هم نتیجه تأسف آوری که اعلام شد و وجدان عمومی را جریحه دار کرد. حوادث پس از انتخابات به خصوص سرکوب مردم، دستگیری های وسیع با بهانه های واهی و نسبت دادن اعتراض مدنی مردم به بیگانه و حضور اعتراضی آنان به اغتشاشگری، خود از حوادث عبرت آموز تاریخ ما بود.
جنایت های مسلمی که رخ داد، ایجاب می کرد که با جدیت برای دفاع از حق و حرمت مردم و نگاهداشت اعتبار و حیثیت انقلاب و نظام با مسببان واقعی این جرم و جنایت ها برخورد شود. متأسفانه امروز شاهد هستیم که علاوه بر اهانت به مردم، بازداشت های غیرقانونی و برگزاری محاکمات نمایشی که بر خلاف موازین قانون اساسی، آیین دادرسی، شرع و وجدان بشری است، امواج اهانت به شخصیت ها که همچنان از سوی دستگاه های رسمی تبلیغاتی حکومت ادامه دارد - که به نظر می رسد خود، مسبب آن حوادث هستند - نگرانی ها را بیشتر می کند و اخیراً هیاهو درباره چهره برجسته انقلاب و کشور و شخصیت مورد اعتماد و احترام حضرت امام، حضرت حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای کروبی، دل همه علاقه مندان به امام و سرنوشت کشور را به درد آورده است. به جای رسیدگی دقیق و بی طرفانه به آنچه اعلام می شود و شواهد و قرائنی بر تحقق آن وجود دارد که اگر خبر آن واقعیت داشته باشد، بزرگ ترین جفا به مردم و انقلاب و اسلام شده است، با اهانت های بی امان علیه چهره ارزشی و مورد احترام مردم و کشور، با اهانت های وقیح به جناب آقای کروبی جنایت دیگری رخ داده است.
امروز نباید نسبت به آنچه در جریان برخورد با مردم، بازداشت های غیرقانونی و رفتارهای خلاف ابتدایی ترین موازین شرعی و قانونی و جنایت هایی که از جمله در بازداشتگاه ها رخ داده است، ساکت نشست و همه به خصوص علمای بزرگوار و مسؤولان دلسوز باید با جدیت قضایا را پیگیری کنند تا به جنایات اصلی رسیدگی و ریشه آن خشک گردد. در این صورت است که دین خود را به اسلام وانقلاب و امام ادا کرده ایم.
بیست و پنجم امرداد هشتاد وهشت
مجمع روحانیون مبارز
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام که با حضور بی نظیر مردم رخ داد، حادثه بی نظیری در تاریخ بود که عالم و آدم را شگفت زده کرد و از دل آن نظام جمهوری اسلامی برآمد که از یک سو مبتنی بر رأی آزاد مردم و تأمین کننده آزادی های اساسی و نگاهداشت حرمت هر انسانی باشد که در آن نظام به سر می برد و از سوی دیگر ارزش های والای الهی بر آن حاکم باشد.
آنچه امروز در ایران می گذرد با کمال تأسف، بیش از هر چیز به حیثیت نظام ما لطمه وارد آورده است. انتخابات اخیر در نوع خود بی نظیر بود، هم به جهت حضور چشمگیر مردم و هم نتیجه تأسف آوری که اعلام شد و وجدان عمومی را جریحه دار کرد. حوادث پس از انتخابات به خصوص سرکوب مردم، دستگیری های وسیع با بهانه های واهی و نسبت دادن اعتراض مدنی مردم به بیگانه و حضور اعتراضی آنان به اغتشاشگری، خود از حوادث عبرت آموز تاریخ ما بود.
جنایت های مسلمی که رخ داد، ایجاب می کرد که با جدیت برای دفاع از حق و حرمت مردم و نگاهداشت اعتبار و حیثیت انقلاب و نظام با مسببان واقعی این جرم و جنایت ها برخورد شود. متأسفانه امروز شاهد هستیم که علاوه بر اهانت به مردم، بازداشت های غیرقانونی و برگزاری محاکمات نمایشی که بر خلاف موازین قانون اساسی، آیین دادرسی، شرع و وجدان بشری است، امواج اهانت به شخصیت ها که همچنان از سوی دستگاه های رسمی تبلیغاتی حکومت ادامه دارد - که به نظر می رسد خود، مسبب آن حوادث هستند - نگرانی ها را بیشتر می کند و اخیراً هیاهو درباره چهره برجسته انقلاب و کشور و شخصیت مورد اعتماد و احترام حضرت امام، حضرت حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای کروبی، دل همه علاقه مندان به امام و سرنوشت کشور را به درد آورده است. به جای رسیدگی دقیق و بی طرفانه به آنچه اعلام می شود و شواهد و قرائنی بر تحقق آن وجود دارد که اگر خبر آن واقعیت داشته باشد، بزرگ ترین جفا به مردم و انقلاب و اسلام شده است، با اهانت های بی امان علیه چهره ارزشی و مورد احترام مردم و کشور، با اهانت های وقیح به جناب آقای کروبی جنایت دیگری رخ داده است.
امروز نباید نسبت به آنچه در جریان برخورد با مردم، بازداشت های غیرقانونی و رفتارهای خلاف ابتدایی ترین موازین شرعی و قانونی و جنایت هایی که از جمله در بازداشتگاه ها رخ داده است، ساکت نشست و همه به خصوص علمای بزرگوار و مسؤولان دلسوز باید با جدیت قضایا را پیگیری کنند تا به جنایات اصلی رسیدگی و ریشه آن خشک گردد. در این صورت است که دین خود را به اسلام وانقلاب و امام ادا کرده ایم.
بیست و پنجم امرداد هشتاد وهشت
مجمع روحانیون مبارز
نامه دختر امینزاده به پدرش: بیش از هر وقت دیگری به تو افتخار میکنیم!
ين نامه در روز 22/5/88 نوشته شده است قبل از آخرين تماس پدرم در صبح روز 24 مرداد ماه و من در اين روز براي اولين بار پس از 2 ماه صداي پدرم را شنيدم.
نميدانيد چه احساس عجيبي داشتم. سعي ميکردم غم را از صدايم دور کنم و با شوقي هر چه تمامتر با پدر سخن بگويم. ميگفت حالش خوب است و نگران او نباشيم و من هم به او اطمينان ميدادم که حال ما هم خوب است و نبايد حتي ذرهاي دل نگرانمان باشد.از امتحاناتم ميپرسيد و من خيالش را جمع ميکردم که همه را به خوبي پشت سر گذاشتهام و استادانم بيش از هميشه به خاطر پدر بيمانندم به من احترام گذاشتهاند.از فاطمه خواهرم ميپرسيد و من ميگفتم که او هم مشغول درس است و هر دوي ما بيش از هر زماني در زندگي به او افتخار ميکنيم.
من و پدر هر دو ميخواستيم به هم روحيه دهيم اما پدر، تو اين بار باز هم صدها قدم از من جلوتر بودي. چون من در کنار مادر بودم و اطمينان خاطر را از نگاه او دريافت ميکردم اما تو دور بودي و در ميان ناآشنايان! و باز هم از من محکمتر بودي...
پدر، همه ثانيههاي بيتو سخت ميگذرد اما صدايت اطمينانبخش روزهاي تنهاييمان است.
يادم است وقتي که بچه بودم، خيلي وقتها براي مسائلي کوچک گريه ميکردم اما از پدرم آموختم که نبايد زودرنج باشم و اشکهايم را براي هر موضوع بياهميتي جاري سازم.
البته يادم است پدرم که به من ميآموخت قوي باشم، خود نيز دو بار بسيار اشک ريخت. يکي در سوگ کيومرث صابري دوست داشتني که طنز ايران مديون زحمات اوست و ديگري احمد بورقاني که آن قدر خوب و مهربان بود که هيچ کس را توان پوشاندن اشکهايش در مراسم سوگوارياش نبود. کيومرث صابري و احمد بورقاني را همه ميشناسند اما اين دو براي ما تنها دو نام مشهور نبودند، بلکه آنها نزديکترينها به پدرم و خيلي از کسان ديگري که امروز در زندانند، بودند.
کيومرث صابري براي ما پدربزرگ بود و براي ديگر کساني که امروز محبوس شدهاند، پدري مهربان.
حتي اگر همه فراموش ميکردند، کيومرث صابري ما بچهها را فراموش نميکرد.يک خاطره از دوران بچگي را هيچ وقت فراموش نميکنم، اينکه يک بار که براي افطار به خانه آقاي ابطحي دعوت شده بوديم، همه ما بچهها يک لطيفه نوشتيم و دهها نفر امضا کرديم و به گلآقا داديم تا چاپ کند و امروز پدران ما، همان بچهها در زندانند!
و چقدر همه خوشحال بوديم که ناممان را در گلآقا ميديديم و امروز نام همهمان در مطبوعات است و ديگر خوشحال نيستيم...
زينب امين زاده
منبع:اعتمادملی
نميدانيد چه احساس عجيبي داشتم. سعي ميکردم غم را از صدايم دور کنم و با شوقي هر چه تمامتر با پدر سخن بگويم. ميگفت حالش خوب است و نگران او نباشيم و من هم به او اطمينان ميدادم که حال ما هم خوب است و نبايد حتي ذرهاي دل نگرانمان باشد.از امتحاناتم ميپرسيد و من خيالش را جمع ميکردم که همه را به خوبي پشت سر گذاشتهام و استادانم بيش از هميشه به خاطر پدر بيمانندم به من احترام گذاشتهاند.از فاطمه خواهرم ميپرسيد و من ميگفتم که او هم مشغول درس است و هر دوي ما بيش از هر زماني در زندگي به او افتخار ميکنيم.
من و پدر هر دو ميخواستيم به هم روحيه دهيم اما پدر، تو اين بار باز هم صدها قدم از من جلوتر بودي. چون من در کنار مادر بودم و اطمينان خاطر را از نگاه او دريافت ميکردم اما تو دور بودي و در ميان ناآشنايان! و باز هم از من محکمتر بودي...
پدر، همه ثانيههاي بيتو سخت ميگذرد اما صدايت اطمينانبخش روزهاي تنهاييمان است.
يادم است وقتي که بچه بودم، خيلي وقتها براي مسائلي کوچک گريه ميکردم اما از پدرم آموختم که نبايد زودرنج باشم و اشکهايم را براي هر موضوع بياهميتي جاري سازم.
البته يادم است پدرم که به من ميآموخت قوي باشم، خود نيز دو بار بسيار اشک ريخت. يکي در سوگ کيومرث صابري دوست داشتني که طنز ايران مديون زحمات اوست و ديگري احمد بورقاني که آن قدر خوب و مهربان بود که هيچ کس را توان پوشاندن اشکهايش در مراسم سوگوارياش نبود. کيومرث صابري و احمد بورقاني را همه ميشناسند اما اين دو براي ما تنها دو نام مشهور نبودند، بلکه آنها نزديکترينها به پدرم و خيلي از کسان ديگري که امروز در زندانند، بودند.
کيومرث صابري براي ما پدربزرگ بود و براي ديگر کساني که امروز محبوس شدهاند، پدري مهربان.
حتي اگر همه فراموش ميکردند، کيومرث صابري ما بچهها را فراموش نميکرد.يک خاطره از دوران بچگي را هيچ وقت فراموش نميکنم، اينکه يک بار که براي افطار به خانه آقاي ابطحي دعوت شده بوديم، همه ما بچهها يک لطيفه نوشتيم و دهها نفر امضا کرديم و به گلآقا داديم تا چاپ کند و امروز پدران ما، همان بچهها در زندانند!
و چقدر همه خوشحال بوديم که ناممان را در گلآقا ميديديم و امروز نام همهمان در مطبوعات است و ديگر خوشحال نيستيم...
زينب امين زاده
منبع:اعتمادملی
روزنامه اعتمادملی توقیف شد
شماره امروز روزنامه اعتمادملی به دستور نماینده دادستانی به طور موقت توقیف شد.
به گزارش سحام نیوز، حسین کروبی با اعلام این خبر در گفتگو با این سایت خبری گفت: شب گذشته (یک شنبه شب) نماینده دادستانی با حضور در چاپخانه روزنامه اعتماد ملی توقیف موقت این روزنامه را اعلام کرد.
فرزند مهدی کروبی علت توقیف روزنامه را چاپ نامه کروبی در پاسخ به هتاکی های صورت گرفته نسبت به وی دانست.
هنوز معلوم نیست که آیا تنها همین شماره از روزنامه توقیف شده یا که این حکم کلی است.
به گزارش سحام نیوز، حسین کروبی با اعلام این خبر در گفتگو با این سایت خبری گفت: شب گذشته (یک شنبه شب) نماینده دادستانی با حضور در چاپخانه روزنامه اعتماد ملی توقیف موقت این روزنامه را اعلام کرد.
فرزند مهدی کروبی علت توقیف روزنامه را چاپ نامه کروبی در پاسخ به هتاکی های صورت گرفته نسبت به وی دانست.
هنوز معلوم نیست که آیا تنها همین شماره از روزنامه توقیف شده یا که این حکم کلی است.
سایت اطلاعرسانی آیتالله دستغیب هک شد
سايت شخصي آيتالله عليمحمد دستغيب، نماينده استان فارس در مجلس خبرگان رهبري از سوي خرابكاران اينترنتي هك شد.
به گزارش اعتمادملی اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه دستغيب خواستار تشكيل جلسه مجلس خبرگان رهبري براي دعوت از ميرحسين موسوي و كروبي و دلجويي از معترضان انتخاباتي شد. وي چندي پيش نيز با انتشار نامهاي از انتشار بيانيهاي بدون امضاي منتسب به مجلس خبرگان انتقاد كرده و خواستار عذرخواهي صادركنندگانآن شده بود. در اين بيانيه از مواضع اكبر هاشميرفسنجاني، رئيس مجلس خبرگان هم بهطور تلويحي انتقاد شده است.
به گزارش اعتمادملی اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه دستغيب خواستار تشكيل جلسه مجلس خبرگان رهبري براي دعوت از ميرحسين موسوي و كروبي و دلجويي از معترضان انتخاباتي شد. وي چندي پيش نيز با انتشار نامهاي از انتشار بيانيهاي بدون امضاي منتسب به مجلس خبرگان انتقاد كرده و خواستار عذرخواهي صادركنندگانآن شده بود. در اين بيانيه از مواضع اكبر هاشميرفسنجاني، رئيس مجلس خبرگان هم بهطور تلويحي انتقاد شده است.
دبیر انجمن اسلامی دانشگاه زنجان بازداشت شد
صبح روز شنبه، ماموران با حضور در منزل پدري اميرحسين(ميلاد) سرحدي، اين فعال دانشجويي را بازداشت کردند. به گزارش اعتمادملی براساس حکم ابلاغ شده به خانواده سرحدي در زمان بازداشت، اتهام اين فعال دانشجويي تشويش اذهان عمومي و اقدام عليه امنيت ملي عنوان شده است. لازم به ذکر است اميرحسين سرحدي علاوه بر فعاليت در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه زنجان به عنوان دبير، مسوول ستاد شهروند آزاد (مطالبه محوران حامي مهدي کروبي) در زنجان نيز بوده است.
خبرهایی از اوین- بیخبری از شیوا نظرآهاری
خانواده شيوا نظرآهاري نگران وضعيت دخترشان هستند.
به گزارش اعتمادملی نظرآهاري حدود دو ماه است كه بازداشت شده و اكنون حدود 20 روز است كه او با خانواده خود تماس نگرفته است. شهرزاد كريميان مادر شيوا نظرآهاري گفته كه هر بار براي ملاقات دخترم به اوين ميروم به من ميگويند او ممنوعالملاقات است و همين من را بيشتر نگران ميكند
به گزارش اعتمادملی نظرآهاري حدود دو ماه است كه بازداشت شده و اكنون حدود 20 روز است كه او با خانواده خود تماس نگرفته است. شهرزاد كريميان مادر شيوا نظرآهاري گفته كه هر بار براي ملاقات دخترم به اوين ميروم به من ميگويند او ممنوعالملاقات است و همين من را بيشتر نگران ميكند
افروغ: از کیهان به قوه قضائیه شکایت خواهم کرد
مي توان با قطعيت گفت كه توسل به راههاي اخلاقي مدتهاست براي پاسخ دادن و گفت و گو با طيف خاص نزديك به قدرت، پاسخگو نيست. زير راههاي اخلاقي و مذاكره در فضايي كارساز است كه اخلاق ارزش محسوب ميشود اما اخلاق براي اين طيف سالهاست كه مرده است؛ ترور گسترده شخصيتها نشان از اين دارد كه اين افراد ماشه تفنگ خود را به سمت وجهه ديني و اخلاقي جامعه ما نشانه رفتهاند و نه يك بار كه هر روز اخلاق را كشتهاند و زير پا له كردهاند.
شايد براي همين هم اين بار براي برخورد با طيفي اينچنيني كه كيهان و كيهانيان پرچمدارش هستند، راه ديگري را انتخاب كرده ام. اين بار مصرانه حق و حقوق خودم را عطف به نظام قضايي ميكنم، زيرا معتقدم به رغم همه افت و خيزها هنوز اندك استقلال راياي براي اين قوه باقي مانده است و شايد بتوان به عنوان يك ملجأ در برابر اين ميزان از بيداد به دستگاه قضايي پناه برد. هر چند كه سناريوي شنيع تخريب و ترور شخصيتهاي فرهنگي، سياسي و انقلابي پروژهاي ريشه دار است و به صحنه كشاندن ريشههاي واقعي ومنبع اصلي آن كار آساني نيست اما من هنوز در اين كشور اندك اميدي براي رسيدگي به اين بيدادگريها دارم. پروژه تخريب از يك سيستم كلي تغذيه ميشود و هر كس گوشهاي از آن را گرفته است و عملياتي ميكند و در اين ميان حسين شريعتمداري و اطرافيانش بازيگران اصلي اين خيمهشببازي هستند. سالهاست كه اين بازي ادامه دارد، هر بار با خواندن اخبار صفحه دو و سرمقالههاي شريعتمداري و ديگر يادداشتهايي كه در اين بولتن تخريبي منتشر ميشد، دلم به درد ميآمد اما از شما چه پنهان اولين بار درد اين دروغ پراكنيها را زماني تا عمق وجود حس كردم كه شريعتمداري نام مرا هم به ليست سياهش افزود و نوك تفنگ ترورش را به سمت من هم نشانه رفت. جريان نخبهسوزي در كشور چهار سال است كه با چنان قوتي پيگيري ميشود كه بيش از هر چيز شبيه پاكسازي و تهيسازي جامعه از نخبگان شده است. كيهان و طيفهاي نزديك به آن در كمال اعتماد به نفس سراغ چهرههايي ميروند كه كارنامه روشني دارند، اما آنچنان همه چيز را به هم ربط ميدهند و سناريونويسي ميكنند كه دل هر شنوندهاي را به درد ميآورد از اين ميزان سبوعيت. اما من اين بار سكوت نخواهم كرد، مدير مسوول اين روزنامه بايد پاسخگو باشد، زيرا من از فرد معلومالحالي كه نامش پاي يادداشت آمده شكايتي ندارم كه او تكليفش روشن. نويسنده يادداشت از آن دست افرادي است كه آزادي مشروطش را تنها با اين شرط كسب كرده است كه در پروژه تخريب همكاري كند و از يك فرد كه اختياري از خود ندارد و به هرآنچه كه ميگويند بايد تن بدهد، انتظاري نيست.
زيرا انسان مستقل هرگز وارد اين بازي نميشود كه اين سرسپردگي از هر اسارتي بدتر است. از سوي ديگر ترجيح ميدهم با كوك كننده اصلي اين جريانها در دادگاه روبهرو شوم، زيرا كه فتنهها جاي ديگري است. شايد حتي اين پرونده نتيجهاي هم نداشته باشد اما به شما ميگويم كه اين بينتيجه ماندن هم خود يك هدف است، زيرا ديگر به اين ترتيب تكليف خود را روشن ميكنم و از همه چيز دست ميشويم، زيرا اميد به سراب بارها بدتر از قطعيت يك خشكي و بيابان مطلق است من هنوز اميدوارم، زيرا مواردي را ديدهام كه دستگاه قضايي مستقل عمل كرده است و من اميد خود را از دست ندادهام، البته هنوز! چرا كه ميدانم گويندگان اين هجويات و اباطيل هيچ مدركي عليه من در دست ندارند. مدتهاست كه با گفت و گو و توصيه به اين افراد گفتهام كه اين باب را ببنديد، زيرا كه كسي نميتواند مرا متهم به سهم خواهي كند؟اصلا چه سهمي؟چرا من بايد فكر كنم در دستگاه رئيس دولت مستقر جايي بايد داشته باشم؟كه از ابتدا هم موضع نقادي داشتم، كي و كجا خودم را سربازي اجرايي و صفر نشان دادهام كه نشان ميدهد با اين خصوصيات ميتوانم در دستگاه رئيس دولت پستي از وزارت به دست بياورم. آيا نوع مكالمه و محاوره من شبيه ادبيات دولت مستقر بود يا اينكه موضعگيريهايم اين افراد را دچار شبهه سهم خواهي كرده است؟من تا مشخص شدن راي دادگاه منتظر ميمانم كه اين آقايان مدركي مستدل دال بر سهم خواهي ارائه كنند؟ قرار بود 30 سال پيش در اين كشور سياست را اخلاقي كنيم، اما در اين چند سال به سمت و سويي ميرويم كه روز به روز اخلاق سياسيتر ميشود و آن هم سياستي از جنس غيرانساني و كثيف، اخلاقي كه قرباني ميزهاي قدرت ميشود و هر آن كس هم بر اين فضا نقدي وارد كرد متهم به سهم خواهي ميكنند و ميگويند اين يكي چون سهمش را نگرفته، نقد ميكند. كدام سهم؟مگر چيزي از آن خود داريد كه بايد با ديگري تقسيم كنيد؟هر كس در هر پستي در اين كشور امانتدار مردم است و نه غاصب، كه اين رويه بوي غصب ميدهد و نه امانتداري. در عين حال ميدانم كه فاصله گرفتن و دشمني اين طيف با هر كسي براي او آبرو ميآورد، همانطور كه در اين چندروز و پس از مقاله مذكور، آبروي من نزد خداوند و ملت چند برابر شده است. چهار سال منتقد دولت اصلاحات بودم و از تندرويهايشان ايراد ميگرفتم اما هرگز لحظهاي اين ميزان از حرمت شكني عليه من صورت نگرفت، هر چند كه دانشگاه تربيت مدرس را ترك كردم اما هيچ وقت شبنامهها و هتاكيهاي اينچنيني عليه من صورت نگرفت. همه اينها براي من عبرت است و درس اخلاق كه بايد در گذشته خود تجديد نظر كنم، اكنون ناراحتم از اينكه گاهي موضعي گرفتهام كه ظاهرا به نفع رئيس دولت وقت تمام شده است، كه حالا بايد شاهد برخورد اين گفتارهاي زشت و هتاكانه باشم كه حالا بنده را متهم به سهم خواهي بكنند؟چه سهمي، سهمي نيست كه اگر هست، تام و تمام براي خودتان نگه داريد كه من هرگز در قيامت ياراي پاسخگويي ندارم و نميتوانم در مقابل خداوند متعال به دليل شراكت در اين سهم از خود دفاع كنم و شرمنده باشم. باز هم ميگويم دنيايي ديگر هست و قيامتي و پاسخگويي، يادتان باشد؟جوهره انقلاب ما اين نبود آقايان و شما آن را درك نكردهايد و حالا قدم در اين راه بي بازگشت گذاشتهايد و در تاريكي فرو ميرويد.
منبع: اعتمادملی-
شايد براي همين هم اين بار براي برخورد با طيفي اينچنيني كه كيهان و كيهانيان پرچمدارش هستند، راه ديگري را انتخاب كرده ام. اين بار مصرانه حق و حقوق خودم را عطف به نظام قضايي ميكنم، زيرا معتقدم به رغم همه افت و خيزها هنوز اندك استقلال راياي براي اين قوه باقي مانده است و شايد بتوان به عنوان يك ملجأ در برابر اين ميزان از بيداد به دستگاه قضايي پناه برد. هر چند كه سناريوي شنيع تخريب و ترور شخصيتهاي فرهنگي، سياسي و انقلابي پروژهاي ريشه دار است و به صحنه كشاندن ريشههاي واقعي ومنبع اصلي آن كار آساني نيست اما من هنوز در اين كشور اندك اميدي براي رسيدگي به اين بيدادگريها دارم. پروژه تخريب از يك سيستم كلي تغذيه ميشود و هر كس گوشهاي از آن را گرفته است و عملياتي ميكند و در اين ميان حسين شريعتمداري و اطرافيانش بازيگران اصلي اين خيمهشببازي هستند. سالهاست كه اين بازي ادامه دارد، هر بار با خواندن اخبار صفحه دو و سرمقالههاي شريعتمداري و ديگر يادداشتهايي كه در اين بولتن تخريبي منتشر ميشد، دلم به درد ميآمد اما از شما چه پنهان اولين بار درد اين دروغ پراكنيها را زماني تا عمق وجود حس كردم كه شريعتمداري نام مرا هم به ليست سياهش افزود و نوك تفنگ ترورش را به سمت من هم نشانه رفت. جريان نخبهسوزي در كشور چهار سال است كه با چنان قوتي پيگيري ميشود كه بيش از هر چيز شبيه پاكسازي و تهيسازي جامعه از نخبگان شده است. كيهان و طيفهاي نزديك به آن در كمال اعتماد به نفس سراغ چهرههايي ميروند كه كارنامه روشني دارند، اما آنچنان همه چيز را به هم ربط ميدهند و سناريونويسي ميكنند كه دل هر شنوندهاي را به درد ميآورد از اين ميزان سبوعيت. اما من اين بار سكوت نخواهم كرد، مدير مسوول اين روزنامه بايد پاسخگو باشد، زيرا من از فرد معلومالحالي كه نامش پاي يادداشت آمده شكايتي ندارم كه او تكليفش روشن. نويسنده يادداشت از آن دست افرادي است كه آزادي مشروطش را تنها با اين شرط كسب كرده است كه در پروژه تخريب همكاري كند و از يك فرد كه اختياري از خود ندارد و به هرآنچه كه ميگويند بايد تن بدهد، انتظاري نيست.
زيرا انسان مستقل هرگز وارد اين بازي نميشود كه اين سرسپردگي از هر اسارتي بدتر است. از سوي ديگر ترجيح ميدهم با كوك كننده اصلي اين جريانها در دادگاه روبهرو شوم، زيرا كه فتنهها جاي ديگري است. شايد حتي اين پرونده نتيجهاي هم نداشته باشد اما به شما ميگويم كه اين بينتيجه ماندن هم خود يك هدف است، زيرا ديگر به اين ترتيب تكليف خود را روشن ميكنم و از همه چيز دست ميشويم، زيرا اميد به سراب بارها بدتر از قطعيت يك خشكي و بيابان مطلق است من هنوز اميدوارم، زيرا مواردي را ديدهام كه دستگاه قضايي مستقل عمل كرده است و من اميد خود را از دست ندادهام، البته هنوز! چرا كه ميدانم گويندگان اين هجويات و اباطيل هيچ مدركي عليه من در دست ندارند. مدتهاست كه با گفت و گو و توصيه به اين افراد گفتهام كه اين باب را ببنديد، زيرا كه كسي نميتواند مرا متهم به سهم خواهي كند؟اصلا چه سهمي؟چرا من بايد فكر كنم در دستگاه رئيس دولت مستقر جايي بايد داشته باشم؟كه از ابتدا هم موضع نقادي داشتم، كي و كجا خودم را سربازي اجرايي و صفر نشان دادهام كه نشان ميدهد با اين خصوصيات ميتوانم در دستگاه رئيس دولت پستي از وزارت به دست بياورم. آيا نوع مكالمه و محاوره من شبيه ادبيات دولت مستقر بود يا اينكه موضعگيريهايم اين افراد را دچار شبهه سهم خواهي كرده است؟من تا مشخص شدن راي دادگاه منتظر ميمانم كه اين آقايان مدركي مستدل دال بر سهم خواهي ارائه كنند؟ قرار بود 30 سال پيش در اين كشور سياست را اخلاقي كنيم، اما در اين چند سال به سمت و سويي ميرويم كه روز به روز اخلاق سياسيتر ميشود و آن هم سياستي از جنس غيرانساني و كثيف، اخلاقي كه قرباني ميزهاي قدرت ميشود و هر آن كس هم بر اين فضا نقدي وارد كرد متهم به سهم خواهي ميكنند و ميگويند اين يكي چون سهمش را نگرفته، نقد ميكند. كدام سهم؟مگر چيزي از آن خود داريد كه بايد با ديگري تقسيم كنيد؟هر كس در هر پستي در اين كشور امانتدار مردم است و نه غاصب، كه اين رويه بوي غصب ميدهد و نه امانتداري. در عين حال ميدانم كه فاصله گرفتن و دشمني اين طيف با هر كسي براي او آبرو ميآورد، همانطور كه در اين چندروز و پس از مقاله مذكور، آبروي من نزد خداوند و ملت چند برابر شده است. چهار سال منتقد دولت اصلاحات بودم و از تندرويهايشان ايراد ميگرفتم اما هرگز لحظهاي اين ميزان از حرمت شكني عليه من صورت نگرفت، هر چند كه دانشگاه تربيت مدرس را ترك كردم اما هيچ وقت شبنامهها و هتاكيهاي اينچنيني عليه من صورت نگرفت. همه اينها براي من عبرت است و درس اخلاق كه بايد در گذشته خود تجديد نظر كنم، اكنون ناراحتم از اينكه گاهي موضعي گرفتهام كه ظاهرا به نفع رئيس دولت وقت تمام شده است، كه حالا بايد شاهد برخورد اين گفتارهاي زشت و هتاكانه باشم كه حالا بنده را متهم به سهم خواهي بكنند؟چه سهمي، سهمي نيست كه اگر هست، تام و تمام براي خودتان نگه داريد كه من هرگز در قيامت ياراي پاسخگويي ندارم و نميتوانم در مقابل خداوند متعال به دليل شراكت در اين سهم از خود دفاع كنم و شرمنده باشم. باز هم ميگويم دنيايي ديگر هست و قيامتي و پاسخگويي، يادتان باشد؟جوهره انقلاب ما اين نبود آقايان و شما آن را درك نكردهايد و حالا قدم در اين راه بي بازگشت گذاشتهايد و در تاريكي فرو ميرويد.
منبع: اعتمادملی-
اشتراک در:
پستها (Atom)