افروغ: محاکمه‌ها را تعطیل کنید تا آبروی کشور نرود




دکتر عماد افروغ در مقاله‌ای به زمینه‌های وقوع انقلاب مخملی اشاره کرد.

به گزارش لحظه نیوز، در مقاله او که در روزنامه اعتمادملی روز پنجشنبه منتشرشده، آمده است: به عنوان یک روش‌شناس که سال‌‌های بسیاری را صرف پژوهش کرده‌ام. معتقدم متهم کردن یک فرد به جریان‌سازی انقلاب مخملین چندان آسان نیست، زیرا انقلاب مخملین تصمیمی نیست که یک شبه اتخاذ شود و عده‌ای در کمتر از یک ماه آن را به سرانجام برسانند و به هدف‌شان برسند، بلکه زیربناهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری می‌خواهد.


برای همین نیز سخت معتقدم آنچه در قالب برگزاری این دادگاه‌ها به نمایش گذاشته شده است نه‌تنها ارتباطی با یک حرکت مخملین نداشت، بلکه حتی یک اعتراف معمولی هم نبود.


در این دادگاه شاهد حضور افرادی بودیم که پس از گذراندن چند روزی در زندان، تحلیل‌هایشان تغییر کرده بود و حالا به این نتیجه رسیده بودند که نگاهشان در گذشته درست نبوده است، ‌بنابراین تغییر دیدگاه را چطور می‌توان به برنامه‌ریزی برای انقلاب مخملین ربط داد؟ چرا باید عده‌ای دستگیر شوند، آن هم تنها برای تنبه و اصلاح دیدگاه، فکر و عقیده‌شان یا حتی اینکه معتقد بودند تقلبی صورت گرفته است؟ مگر در این میان پولی دریافت شده است؟ کدامیک از معترضان این معترفان چه جریانی را سازماندهی کرده بود، کجا جریان‌سازی کرده بودند و ملت را کجا جمع کرده بودند و به آنها درس انقلاب مخملین داده بودند که باقی بی‌خبر هستند و تنها ضابطان قانونی باخبر؟ آیا در جریان پخش مشروح دادگاه حرفی از استخدام این افراد به دست قدرت‌های خارجی شنیدیم یا اینکه این افراد پا به میدان گذاشته بودند تا نظام جمهوری‌اسلامی ایران را از اساس و جوهره تغییر بدهند و به ساختار تازه‌ای برسند؟


اصلا بحث ارتباط با خارجی‌ها و خط گرفتن را هم اگر کنار بگذاریم، با کدام عینک واقع‌بینی می‌توان به این نتیجه رسید که محمد عطریانفر و محمدعلی ابطحی چنین قدرتی در اختیار داشتند؟ چطور است که دو چهره مانند ابطحی و عطریانفر که همیشه از مدیران میانه بوده‌اند به یک باره دارای چنین قدرت براندازانه‌ای شده‌اند؟ اگر این نیست شاید هم موقعیت و پایه‌‌های نظام برای تغییر قدرت زیادی نمی‌خواهد!


برادران من! انقلاب مخملین تعریف روشنی دارد، زیربناهایی می‌طلبد، به این آسانی‌‌ها نیست که هر کس که اعتراض کرد، نافرمانی مدنی کرد یا بر حسب ذهنیت خود تن به تصمیمی ندارد، را خیلی زود به عنوان نشانه‌ای از وقوع انقلاب مخملین تعبیر کرد.


به عنوان یک جامعه‌شناس می‌گویم و نه از منظر سیاسی! چه کسی و با چه استدلالی می‌تواند ثابت کند که حضور مردم در خیابان‌ها و اعتراض‌شان نسبت به شرایط اخیر ناشی از هدایت و تصمیم محمدعلی ابطحی و عطریانفر بود؟ چرا موقعیت و قدرت افراد را براساس واقعیت‌های موجود مورد قضاوت و کنکاش قرار نمی‌دهید؟ مردم ایران یک حرکت خودجوش داشتند، رسانه خارجی نبود، پولی نگرفته بودند و در میتینگی به آنها نگفته بودند «ملت پیش به سوی انقلاب مخملین!» تنها ذهنیت حاکم بر افکارعمومی این ماجرا را پیش می‌برد.


چرا شعور مردم و ملت را دست کم بگیریم و فکر کنیم ملت و افکار عمومی همیشه باید دنباله‌رو باشند و خود قادر به گرفتن هیچ تصمیم جمعی نیستند، کاش در جریان این محاکمات و تئوری‌پردازی‌ها ذره‌ای هم واقعیت‌های موجود را لحاظ می‌کردیم. کجای قانون اساسی آمده است که اعتراض مدنی و آرام جرم است؟ این افراد که در بازداشت به سر می‌برند، کجای این پروسه، قانون اساسی را از بیخ و بن نادیده گرفته‌اند، کسی که در صدد انقلاب مخملین است که مدام پافشاری نمی‌کند تا حقوق قانونی که قانون اساسی برایش در نظر گرفته در جامعه پیاده شود، مگر اینکه قانون اساسی ما دستورالعمل دستیابی به انقلاب مخملین باشد و ما بی‌خبر، زیرا خواسته مردم کوچه و خیابان انقلاب مخملین نیست، بلکه استفاده از تمام آزادی‌های سیاسی و اجتماعی قانون اساسی است.


از سوی دیگر انقلاب مخملین نسخه‌ای است که تنها در جغرافیای سیاسی خاصی پیاده می‌شود. کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی که سال‌ها زیر نوع کمونیسم شوروی بودند تنها بخش‌هایی هستند که این نسخه ناقص در آنها عمل کرده است. دلیل اصلی وقوع انقلاب مخملین در این کشورها هم منش دیکتاتوری حاکم بر آنها بوده است، آیا کسی می‌پذیرد که به لحاظ ساختار سیاسی دولت ایران منش دیکتاتوری داشته که حالا ما باید شاهد بروز انقلاب مخملین در آن باشیم؟ قطعا جواب واقع‌بینانه وجود این رویکرد را از بیخ و بن نفی می‌کند. اما به هر حال هر معادله‌ای از یک وجه ساختاری برخوردار است و نمی‌توان آن را تنها از یک بخش مورد بررسی قرار داد، باید دو سوی معادله را نگریست.


برای رسیدن به انقلاب مخملین ملزوماتی نیاز است، که از مهم‌ترین آنها وجود و نفوذ قدرت خارجی به اضافه دولت دیکتاتوری است، کدامیک از این دو در کشور ما وجود دارد که اکنون ما براساس آن باید به توهم توطئه مخملین رسیده باشیم؟ کشور ما هرگز خصایص یک کشور سوسیالیستی یعنی بی‌توجهی به آزادی را نداشته است، پس امکان پیاده شدن این نسخه از سوی دشمن خارجی و داخلی برای همیشه در نظام جمهوری اسلامی ایران منتفی است. این منش زیبنده جمهوری اسلامی نیست و صداوسیما سردمدار این منش جدید و تخریبگر شده است. اگر بپذیریم که این افراد بدون اعمال هیچ‌فشاری دچار چنین تغییر نگرش ژرفی هم شده‌اند، باز هم باید گفت این رویکرد جدید چه ربطی به اعتراف دارد و چه ربطی به کودتای مخملین که مدام این ترکیب نوآمده در صداوسیما تکرار می‌شود؟


مدتی است به این نتیجه رسیده‌ام که دیگر اظهارنظر و نقد فایده‌ای ندارد، اما نگرانم به عنوان یک شهروند پایبند به نظام جمهوری اسلامی ایران، نگرانم. نگران جوهره انقلاب، نگران وجهه آزادی که قرار بود در کشورم مستقر شود و نگران اعتماد عمومی ملتی که 30 سال برای کسب آن زحمت کشیده شده است.


قرار نیست که برای تحکیم پایه‌های قدرت یک جناح دست به هر رویارویی‌ای بزنیم، زیرا رویارویی‌ اینچنینی می‌تواند تبعاتی داشته باشد. اگر اینچنین باشد پس امر به معروف و نهی از منکر در نظام ما چه می‌شود، مشورت، همدلی و همگرایی را در کجای این رویارویی می‌گنجانید؟


ای کاش محکمه قضایی تصمیم بگیرد، حتی در همین جای کار با استناد به مدارک مستدل مخملی بودن اعتراض‌ها را ثابت کند و متهمان را با اتهام‌هایی در اندازه توان‌شان به محاکمه بکشاند و از همه مهم‌تر مردم را عاقل بپندارد، در غیر این صورت باید گفت که این اعتراف نیست و از این رویکرد نمی‌توان مدرکی یافت مبنی بر برنامه‌ریزی انقلاب مخملین، اگر قدرت هم وجود ندارد بهتر است که محاکمه‌ها تعطیل شود تا آبروی قضایی کشورمان بیش ازین به خطر نیفتد.


من هم مانند هر شهروندی نگرانم، نگران روزی که پس از این حرکت، هر اعتراضی نشانه‌ای از قصد به انقلاب مخملین تعبیر شود و این لحظه دردناکی است.

کوشنر: «اعترافات» تحت فشار گرفته شده است





وزیر خارجه فرانسه روز دوشنبه در جدیدترین واکنش این کشور به محاکمه یک شهروند فرانسوی در دادگاه موسوم به «کودتای مخملی» اشاره کرد که «اعترافات» احتمالا «تحت فشار گرفته شده است».



برنار کوشنر در گفت‌وگو با نشریه فرانسوی‌زبان «لو پاریزین» ضمن آن که به جمع عده زیادی از مقامات ایرانی و خارجی منتقد دولت ایران پیوست و دادگاه بازداشتی‌های پس از انتخابات اخیر در ایران را «نمایشی» و «مضحک» خواند اضافه کرد که سفارت فرانسه در تهران آماده بوده است که به معترضین به نتیجه انتخابات که از پلیس ایران فراری بودند پناه بدهد.

آقای کوشنر گفت: «اگر معترضین تحت تعقیب پلیس و فراری از نیروهای امنیتی به سفارت فرانسه پناه می‌آوردند، دستور این بود که درها به روی‌شان باز کنند.»

وزیر خارجه فرانسه در توضیح این تصمیم دولت این کشور گفت: «این حکم اتحادیه اروپا بود. این در سنت دموکراتیک ماست.»



به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، نازک افشار، کارمند سفارت فرانسه در تهران، روز شنبه در دادگاه گفت که اعضای این سفارت دستور داشته‌اند به مردم در صورت برخورد پلیس با آنها در مقابل سفارت پناه بدهند.



خانم افشار به گفته پسرش، آرش نعیمیان، پنج‌شنبه شب در منزل خود در تهران دستگیر شده و شنبه صبح، کمتر از ۴۸ ساعت بعد، برای «اعتراف» به دادگاه انتقال یافته است.



برنار کوشنر در گفت‌وگوی خود با «لو پاریزین» همچنین اشاره کرده است که کلوتیلد ریس، معلم فرانسوی که در اصفهان تدریس می‌کرده و در تهران دستگیر شده، و خانم افشار از حق داشتن وکیل محروم شده و در نتیجه توانایی‌شان برای دفاع از خود «بسیار محدود» بوده است.



آقای کوشنر این که «یک زن جوان فرانسوی ۲۳ ساله بتواند میلیون‌ها نفر را به اعتراض تحریک کند» جدی ندانست و گفت خانم ریس تنها دو بار در راه‌پیمایی شرکت کرده و «برداشت شخصی خود را در یک صفحه برای یک موسسه تحقیقاتی فرانسه نوشته است».



آقای کوشنر پیشتر نیز به تمسخر گفته بود که دولت فرانسه برای جاسوسی دختر جوان ۲۳ ساله نمی‌فرستد.



خانم ریس در حالی به این جرائم بر نیمکت متهمان انتخاباتی نشانده شده است که در همان حال خبر اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران که محمود احمدی‌نژاد پیروز آن اعلام شد در تمام تلویزیون‌ها و نشریات خبری دنیا پوشش داده می‌شد.



دولت‌های اروپا از مقامات جمهوری اسلامی خواسته‌اند نازک افشار و کلوتیلد رایس و حسین رسام، کارمند سفارت بریتانیا در تهران، را بلافاصله آزاد کنند.



در کيفرخواستی که در دومين جلسه دادگاه دسته‌جمعی مربوط به رويدادهای پس از انتخابات ايران خوانده شد، سه بار نام حسين رسام، کارمند ايرانی سفارت بريتانيا، که در این دادگاه حضور داشت برده شد.



در متن کيفرخواست افزون بر زدن اتهام‌های مختلف به دولت بريتانيا مبنی بر دخالت اين کشور در امور داخلی ايران و تلاش برای راه‌اندازی «کودتای مخملی» با استناد به «اعترافات» حسين رسام آمده بود که «کليه ديپلمات‌های سفارت» بريتانيا در تجمعات اعتراضی پس از انتخابات شرکت کرده‌اند.

شیرین عبادی خواستار برگزاری انتخابات مجدد در ایران شد





برنده ایرانی جایزه صلح نوبل ار دولت جمهوری اسلامی خواست «به صدای مردم گوش داده» و همه کسانی را که در جریان رویدادهای اخیر بازداشت شده‌اند، آزاد کرده و انتخابات ریاست جمهوری را مجدداً و تحت نظارت سازمان ملل برگزار کند.


شیرین عبادی که به کره جنوبی سفر کرده است، روز یکشنبه در سئول به خبرگزاری «آسوشیتدپرس» گفته است: شماری از زندانیان زیر شکنجه ماموران انتظامی در زندان جان باخته‌اند و حتی در یک زندان، دولت به بازجویان اجازه شکنجه زندانیان را داده است.



وی در این باره توضیح بیشتری نداده است.



اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی روز یکشنبه اذعان کرد، شماری از بازداشت‌شدگان در جریان اعتراض‌های پس از انتخابات در بازداشتگاه کهریزک جان خود را از دست داده‌اند.



وی در عین حال با تکرار موضع اعلام شده در بیانیه نیروی انتظامی مبنی بر نقش نداشتن مسئولان ارشد این نیرو در وقایع این بازداشتگاه، علت مرگ چند نفر در بازداشتگاه کهریزک را ناشی از ضرب و شتم ندانست و از «شرایط زیستی و شیوع بیماری» به عنوان علت مرگ زندانی‌ها نام برد.



این در حالی است که حمیدرضا کاتوزیان، نماینده تهران و عضو کمیته حقیقت‌یاب رویدادهای پس از انتخابات، شخص اسماعیل احمدی‌ مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، را مسئول قتل‌های صورت گرفته در بازداشتگاه کهریزک معرفی کرده و خواستار بررسی این وقایع شده است.



شیرین عبادی با انتقاد از حکومت جمهوری اسلامی به خاطر بازداشت و «شکنجه» کسانی که در تظاهرات آرام شرکت کرده بودند، اظهار داشت:« خشونت دولتی باید فوراً متوقف شده و همه کسانی که پس از انتخابات بازداشت شده‌اند، باید آزاد شوند.»



این فعال حقوق بشر همچنین خواستار پرداخت خسارت از سوی دولت به خانواده‌های کشته‌شدگان و نیز برگزاری دوباره انتخابات ریاست جمهوری تحت نظارت سازمان ملل متحد در ایران شد.



خانم عبادی با اشاره به برگزاری مراسم تحلیف احمدی‌نژاد و ادامه اعتراض‌های مردمی از وی خواست «به صدای مردم ایران گوش دهد.»



« صد نفر کشته شده اند»



در جریان اعتراض‌ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران که همچنان ادامه دارد، تاکنون بر اساس آمار‌های رسمی دست کم سی نفر جان خود را از دست داده‌اند. این درحالی است که گروه‌های طرفدار حقوق بشر و مخالفان شمار قربانیان را به مراتب بیشتر از این میزان می‌دانند.



خانم عبادی شمار کشته‌شدگان در جریان سرکوب خشونت آمیز معترضان به نتایج انتخابات را حداقل صد نفر برآورد می‌کند.



نخستین زن مسلمان برنده جایزه صلح نوبل همچنین خواستار پایان دادن به برنامه هسته‌ای ایران شد و اظهار داشت: ادامه این برنامه تنها به تشدید تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران منجر خواهد شد که بهای آن را عمدتاً مردم عادی خواهند پرداخت.



ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای غربی، ایران را متهم می‌کنند که در پوشش یک برنامه هسته‌ای صلح آمیز به دنبال تلاش برای تولید سلاح‌های اتمی است.



هر چند ایران این اتهام را رد می‌کند، اما تاکنون نتوانسته است آژانس بین المللی انرژی اتمی را نسبت به صلح آمیز بودن برنامه اتمی خود متقاعد سازد.



خانم عبادی روز شنبه به دعوت اتحادیه روزنامه نگاران آسیا که مقر آن در سئول است، به کره جنوبی سفر کرده است. وی همچنین قرار است در این کشور جایزه‌ای را به خاطر فعالیت‌هایش برای گسترش صلح دریافت کند.

دو هفته در بازداشت لمپن‌ها؛ خاطرات تکان‌دهنده‌ی یکی از بازداشت شدگان





آنچه می‌خوانید، خاطرات تلخ و تکان‌دهنده‌ی یکی از بازداشت شدگان است که حتی نمی‌داند محل بازداشت او کهریزک بوده یا یکی دیگر از همین بازداشتگاه‌های غیر استاندارد! در این متن، که حاوی توهین‌ها و فحش‌های رکیک ماموران دولت جمهوری اسلامی است، سعی شده ادب مقام با سه نقطه حفظ شود و فضای سایت با نقل توهین‌های شرم‌آور بازجویان و شکنجه‌گران آلوده نشود.


ماشین جلوم پیچید و دو نفر پریدند بیرون و مرا بلند کردند و چپاندند توی ماشین. سرم خورد به در ماشین . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پایین پشت صندلی و همین جور نگه داشت. از فحشی که دادند خوشحال شدم و خیال کردم قصد اخاذی دارند و پول هایم را که در جای خلوتی بگیرند ولم می کنند، اما یک چشم‌بند سیاه دادن دستم تا ببندم به چشم هایم و آرزوی این که گیر زورگیر افتاده باشم بر باد رفت . این چشم بند رفیق شفیق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاریکم نگذاشتند که از چشم بازش کنم.

زیر فشار دست سنگین برادری که زحمت می‌کشید و گردنم را نگاه می‌داشت، کمرم داشت می‌شکست، اما از ترس فحش و ناسزا آخ نمی‌گفتم. فقط یک بار دیگر پرسیدم: منو کجا می‌برید ؟ گفت: می‌بریم تو ...ت بذاریم ! تو حرف اون نقطه چین نداشت. جیک نزدم. گفت: چیه، نکنه خوشت اومد؟ جیک نزدم. گفت: بیخود خوشت نیاد، این دفعه با همه دفعه‌هایی که تو ...ت گذاشتن فرق می‌کنه. با .....کلفت‌ها طرف شدی. تو این فکر بودم که یعنی واقعا اینها نیروهای نظام جمهوری اسلامی‌اند که وااخلاقای آن گوش فلک را پر کرده و از مدرسه ابتدایی تو گوش ما خوندن؟



واقعا نیروهای نظام جمهوری اسلامی بودند ، اما هر چه کردم که بدونم چه نیرویی‌اند، نفهمیدم. ماشین یک کم که راه رفت، مسیرها رو که با حس‌هایم دنبال می‌کردم، گم کردم. دیگه نمی‌فهمیدم چه سمتی می‌رویم. احساس کردم که از یک پل طولانی دور زدیم. فکر کردم آنجا را می‌شناختم. خدا رو شکر کردم که کهریزک نمی‌برندم. حکایت اونجا را قبل از دستگیری شنیده بودم. اون جوری که من حدس می‌زدم، از طرف پیروزی گذشتیم و بعد از یک مدتی معلوم شد که توی محوطه‌ای وارد شدیم که صدای ماشین قطع شد. ماشین وایستاد. هلم دادند بیرون، خوردم به چیزی و ولو شدم روی زمین. یارو گفت بچه ..نی، کوری مگه؟ درخت رو نمی‌بینی؟ جیک نزدم، بلند شدم. دستم را گرفت و داد زد: راه بیافت. راه افتادم و دوباره خوردم به چیزی و افتادم، اما این بار آروم تر، چون محافظه‌کارانه‌تر قدم بر می‌داشتم.


توی راه چند باری به این طرف و اون طرف کوبونده شدم و یک بارش به یک بشکه خالی بود. از صدایش فهمیدم و هر بار فحش و ناسزا به خودم و خانواده‌ام که من فقط فحش‌های به خودم را می‌نویسم. دری باز شد و هلم دادند توی آن و بعد داد زد: نیم ساعتی پذیرایی بکنین ازش تا من بیام. هنوز جمله‌اش تمام نشده بود که احساس کردم کمرم شکست و هنوز از درد کمر خلاص نشده بودم که پشتم تیر کشید و بعد دستی لای موهایم رفت و سرم به دیوار کوبانده شد و بعد ضربه چپ و راست و عقب و جلو آن‌قدر زیاد بود که چیزی نمی‌فهمیدم. تا اینجا ترس عجیبی داشتم و وسط کتک خوردن دیدم یواش یواش ترس جایش را به نفرت و یک جور شجاعت می‌دهد. دیگر دردم نمی‌آمد. شاید بی‌حس شده بودم، شاید قوی شده بودم. اون لحظه نمی‌دونستم.


نمی‌دانم چقدر طول کشید، چون آدم زمان هم از دستش می‌رود. یک جورهایی زمان و مکان همدیگر را تکمیل می‌کنند. مکان را که گم کنی، زمان هم از دستت می‌رود، و من نمی‌دانستم چقدر اونجا موندم . بعد انداختندم توی یک اتاق. وقتی می‌گم انداختندم، واقعا انداختندم . یعنی بلندم کردند و انداختند توی یک اتاق. در حال زدن هم مرتب تهدیدم می‌کردند که: تازه بعدش که چند نفری میایم ترتیبت رو بدیم، می‌فهمی که انقلاب مخملی کردن یعنی چی.



وقتی انداختندم توی اون اتاق، دیگه باور کرده بودم که برای اون کار زشت انداختنم اونجا و داشتم نقشه‌ای توی ذهنم می‌کشیدم که خودم رو بکشم و نذارم این کار رو با من بکنند. چند دقیقه‌ای هیچ خبری نشد. صدایی نمی‌آمد. احساس می‌کردم که کسی دارد لباس در می‌آورد. شاید هم خیالات بود. زیاد نگذشت که یک نفر اومد. نقشه ام را کشیده بودم، اما او کاری نداشت. بلندم کرد و روی یک صندلی نشاند و با چشم بسته شروع کرد به سوال کردن: اسم، نام پدر ... فحش نمی‌داد. کارش زود تمام شد و دوباره چند نفری اومدن سراغم. گرفتند پرتم کردند یک اتاق دیگه و گفتند: این اتاق تجاوزه، بمون تا برگردیم. موندم اما برنگشتند. هر لحظه سالی بود. یادم رفت بگویم دستهایم از پشت بسته بود.



یکی آمد تو. از صدای در فهمیدم. دستم را گرفت و گفت بدو. دویدم و ناگهان خوردم به دیوار و ولو شدم روی زمین. درد توی بدنم پیچید. تازه فهمیدم که آش و لاش شدم و همه جایم درد می‌کند. گفت: بچه ..نی، مگه دیوار رو نمی‌بینی، کوری؟ دوباره گفت: بدو. با احتیاط دویدم. هلم داد و باز خوردم به دیوار. بلندم کرد و برد. از این جزییات بگذریم که لحظه لحظه‌اش شکنجه بود. بردندم بیرون. دری باز شد و گفت: خوش آمدی بچه ..نی، این اتاق توئه! مبارکت باشه. میام جنازه‌ات رو می‌برم، و رفت . اتاق من فضا برای خوابیدن و نشستن نداشت، فقط می‌توانستم بایستم. به خودم دلداری دادم که این برای چند ساعته. هنوز نمی‌دانستم از من چه می‌خواهند. از همه بدتر در لحظه ورود بوی بدی بود که می‌آمد. سر در نیاوردم چه بوییه، ولی کم کم عادت کردم و مدتی گذشت و کسی نیامد. به صورت ایستاده ولو شده بودم .نمی‌دانم چقدر گذشت. فکرهای عجیب و غریب. دلهره و اضطراب که برای چه اینجایم و چه می‌خواهند از من. شک نداشتم که می‌خواهند به چیزی اعتراف کنم، اما نمی‌دونستم چیه. درد هم اضافه شده بود. آرزو می‌کردم تو همون اتاقی بودم که کتکم می‌زدند. کم کم فشار می‌آمد و انتظار آمدن کسی و تغییر دادن وضعیتم آزارم می‌داد. رفته رفته گرسنگی و تشنگی هم اضافه می‌شد. نمی‌دانم چقدر طول کشید، اما کم کم چشمهایم سنگین شد و خوابم برد، اما چه خوابی. درد و گرسنگی و تشنگی و زخم‌هایی که تازه پیدایشان می‌کردم، به اضافه فکرهای آزار دهنده. تقریبا خیالم راحت شد که قصد تجاوز ندارند. چون با خودم فکر کردم که اگر چنین قصدی داشتند که اول به این روزم نمی‌انداختند. نمی‌دانم چقدر اون تو بودم که در باز شد و بیرون بردندم. ( جزییات چه جوری بیرون بردنم هم تکراری است و هم طولانی می‌شود.)


اولین بازجوییم شروع شد. بازجو محترمانه سوال می‌کرد. بیشتر دنبال این بود که بداند واقعا در ستاد موسوی که من هم گاه گاه به آن سر می‌زدم، چه خبر بود. من هم هرچه می‌دانستم، گفتم. آخر خبر خاصی نبود. یک عده جوان می‌آمدند و عکس و پوستر می‌گرفتند و می‌بردند. دنبال این بود که بداند چگونه و از طریق چه کسی می‌فهمیدیم که در برنامه‌ها شرکت کنیم. این را هم گفتم. چیز خاصی نبود. گفت: بعد از انتخابات، راهپیمایی‌ها را چطور می‌فهمیدی؟ گفتم: نبودم. با لحن مهربانی گفت: غلط کردی گفتی. سوال را دوباره تکرار کرد و از همین‌جا اون روی سگش به قول خودش ظاهر شد. چیزهایی سر هم کردم و گفتم. دنبال این بود که اسم کسی را وسط بیاورم. اسم‌هایی را می‌گفت که درباره اونا حرف بزنم: تاج زاده، رمضان زاده، امین زاده، طباطبایی و ... گفتم: من فقط تاجزاده رو می‌شناسم، و گفت: هر چی از این ... (به مادرش فحش داد) می‌دونی بگو . او که تا اون لحظه فحش نداده بود، از اون لحظه زبانش به فحش باز شد و من هرچی می‌دونستم، گفتم. چیز بدی که نبود، اما اون راضی نمی‌شد.


یکی دیگر را صدا زد. یک دفعه بوی بنزین شنیدم و سرتاپایم خیس شد. گفت: ببرید آتشش بزنید. می‌دانستم بلوف است، اما می‌ترسیدم. بردند زیر نور داغ آفتاب. از زمان ورودم به اینجا آفتاب را حس نکرده بودم. گرما کشنده بود. احساس می‌کردم آب جوش روی بدنم می‌ریزند. یکی دو ساعت زیر آفتاب بودم. بنزین ها بخار می‌شد و می‌ترسیدم که زیر نور آفتاب آتش بگیرم از بس که می‌سوختم. از حال رفتم. افتادم. نمی‌دانم چقدر بعد دوباره در اتاق بازجویی بودم. گفت: حالت سر جا آمد؟ دوباره مهربان شده بود. گرسنه و تشنه بودم. حال نداشتم حرف بزنم. صدایش را نمی‌شنیدم. دیگر نفهمیدم چی شده. وقتی به هوش آمدم که دوباره توی همان سلول تنگ بودم و تمام بدنم درد می‌کرد.



دفعه بعد که بازجویی رفتم، باز هم حال نداشتم. گفت: خیلی خوش شانسی که گیر من افتادی. با من کنار بیا که نیفتی دست این ...کلفت‌ها، اینجا تو ...ت بذارند. حرفهایش را بریده بریده می‌شنیدم و دیگر نفهمیدم چی شد. آب را روی صورتم حس کردم و بعد آب دادند و بعد یک چیزی شیرین که نفهمیدم چی بود. بازجو گفت: الان سه روزه اینجایی. یعنی من سه روز بود چیزی نخورده بودم؟ اولین چیزی بود که خوردم و نفهمیدم چی بود، کم کم رمق به تنم برگشت. گفت: حالا می‌خوام یک سوال خصوصی بپرسم، آخرین باری که ترتیب یک دختر رو دادی، کی بود؟ چیزی نگفتم. گفت: خجالت نکش، اینجا تویی و منم. من مثل این آشغالا دنبال تو ... گذاشتن نیستم. جیک نزدم. خندید و گفت: بابا تو دیگه چه مردی هستی! بعد گفت: پس بذار من بگم. من همین چند روز پیش بود. من عاشق فنچ ها هستم، هرچه کم سن و سال‌تر، بهتر. بعد با جزییات ماجرایی رو تعریف کرد که آشکارا می‌دانستم دروغ می‌گوید. از رابطه اش با دختری 10 ساله می‌گفت. بعد یک دفعه پرسید: راستی دختر تو چند سالش بود؟ 11 سال؟ تنم داغ شد. نفرت تمام وجودم را گرفت.

این ماجرا تمام شدنی نبود . در هر جلسه بازجویی اگر این بود، درباره دختر 11 ساله حرف می‌زد و اگر آن یکی، درباره تجاوز به خودم. یک بار زیر فشار بازجویی‌ها گفتم: ای خدا! جوابش مشتی بود توی دهنم که یکی از دندان‌هایم شکست. گفت: تو نجسی، حق نداری نام خدا رو بر زبان بیاوری. دوباره گفتم و دوباره مشتش آمد و آن‌قدر تکرار کردم که از حال رفتم. به هوش که آمدم، یکی دیگر سوال را شروع کرد. این بار سوال‌ها درباره این بود که با خارجی‌ها چه ارتباطی داری؟ چرا از خارج به تو تلفن می‌زنند؟ فلانی که با تو دوست بود و توی رادیو فرداست، الان چه اطلاعاتی بهش می‌دی ؟ من روحم از این ماجرا خبردار نبود. گفتم خاله‌ام خارجه و تماس داریم، اما از دوستم خبر ندارم. گفت: خر خودتی، تو بی‌بی‌سی هم از رفیقات خبر داریم. اسم نمی‌داد. آن‌قدر زدند که قبول کردم که به این دوستهایی که اسمشان را هم بلد نبودم، اطلاعات می‌دهم.

یک جا که خیلی سوال پیچ کرد و گفتم: یا زهرا، بازجو دهانش را باز کرد و هر چه توهین که شایسته خودش بود، به حضرت زهرا کرد. اون جا بود که تسلیم شدم بنویسم و اعتراف کنم و هرچه خواستند، نوشتم . با این همه راضی نمی‌شدند. بردندم توی اتاق، لختم کردند و گفتند: الان برای تجاوز بر می‌گردیم. او می‌گفت: هر کاری برای تنبیه شما عبادته. می‌گفت: تجاوز به شما ثواب داره. من حدیث و آیه خواندم و او گفت: مجوز شرعی‌اش را هم از آقا و هم از دیگر مراجع گرفته‌ایم. ما برای تنبیه شما این کار را می‌کنیم . صدای در می‌آمد .صدای لباس عوض کردن. صدای آخ و اوخ جنسی. داشتم دیوانه می‌شدم که بوی بنزین پیچید و دوباره خیس بنزین شدم و این بار لخت و عور فرستادندم زیر آفتاب.


نمی‌دانم چند روز گذشته بود. فکر کنم پنج روزی می‌شد که سوار ماشینم کردند و بردند جای دیگری که بهشت بود در مقایسه با آنجا. توی سلولم جای نشستن و دراز کشیدن داشت، اما من نه می‌توانستم به راحتی دراز بکشم و نه به راحتی بنشینم. بازجویی ادامه داشت و بازجو گاهی عصبانی می‌شد و مشت و لگد و سر به دیوار کوبیدنی همراه بازجویی بود، اما قابل تحمل بود. غذا مرتب بود، اگرچه غذایش به درد سگ هم نمی‌خورد، اما بالاخره غذا بود.


شب آخر نمی‌دانستم شب آخر است. اول اجازه دادند بروم دوش بگیرم. آورده بودند بیرون از سلول. گفتند لباسهایت را در بیاور. درآوردم. فقط یک شورت پایم بود. نه کفش، نه لباس. بوی بنزین را شنیدم، اما بنزین نریختند رویم. سوار ماشینم کردند و بردند. توی راه یارو گفت: حالا دیگه تو دل برو شدی. الان می‌چسبه تو ...ت بذارم. آوردیمت اینجا که زخمهات خوب بشه. رفقا اشتباه کردن اول زدنت. من دوست ندارم با بچه خوشگلای زخم و زیلی حال کنم. بعضی زخم و زیلی‌اش رو بیشتر دوست دارند. کسی باهات حال نکرد وقتی زخم و زیلی بودی؟


حرف نمی‌زدم. چه حرفی؟ تعجب می‌کردم که چه جوری می‌شود این همه آدم لمپن بد دهن را یک جا جمع کرد. دوباره از روی پل پیروزی احساس کردم گذشتیم. ترس توی دلم ریخت. یعنی داشتیم دوباره بر می‌گشتیم همان‌جا؟ با چشم‌بند و در حالی که فقط یک شورت تنم بود، دستم را باز کردند و پیاده‌ام کردند و رفتند. ماشینی از کنارم رد شد و صدای خنده بلند شد . چشم‌بندم را باز کردم. اول خیابان پیروزی بودم. شب بود. نمی‌دانم چه ساعتی، ولی مطمئنم از دو گذشته بود. لخت بودم و بی‌پول و بی‌کفش و اوراق. چه کسی حاضر می‌شد مرا به خانه‌ام در غرب تهران برساند؟ آیا در خانه کسی منتظرم بود؟ پیکانی جلویم نگه داشت. فکر می‌کرد دیوانه‌ام. شکسته بسته چیزهایی گفتم. سوارم کرد. دمش گرم. لباس داد. پول داد و از حال روزم پرسید و همراهم تا یکی دو ساعت گریه کرد. آن شب مهمان خانه او شدم، در جنوب تهران. حمام کردم، تر و تمیز شدم. او در انتخابات با اعتقاد به احمدی نژاد رای داده بود و آقای خامنه‌ای را می‌پرستید، اما بعد از انتخابات با شنیدن همین جور ماجراها برگشته بود و من اولین کسی بودم که برای او راوی مستقیم بودم. او روایتهای قبلی را با واسطه شنیده بود و روایت ترانه موسوی را او برایم گفت و گفت که ظلم برقرار نمی‌ماند. او حالا یکی از بهترین دوستان من است.


موج سبز آزادی

وزارت اطلاعات تحت سرپرستی احمدی نژاد روزنامه نگاران را تهدید کرد

شبکه جنبش راه سبز ( جرس) : در پی برکناری تعداد زیادی از مدیران ارشد وزارت اطلاعات به دستور محمود احمدی نژاد و انعکاس این موضوع در مطبوعات و رسانه ها، روابط عمومی این وزارتخانه روزنامه نگاران را تهدید به برخورد کرد.
روابط عمومي وزارت اطلاعات با صدور اطلاعيه‌اي خطاب به اصحاب رسانه و سايت‌هاي خبري هشدار داد که از انتشار اطلاعات اين وزارتخانه به دلیل این كه طبقه‌بندي بوده و نشر آن‌ها موجب افشاي اطلاعات محرمانه مي‌شود، خودداري كنند.
متن اين اطلاعيه به اين شرح است: با عنايت به اين ‌كه در روزهاي اخير مشاهده مي‌شود بعضا اخبار نادرستي نسبت به وزارت اطلاعات منتشر مي‌شود كه موجب نگراني و تشويش اذهان عمومي است، نظر به اين كه اطلاعات مربوط به وزارتخانه از قبيل اسناد، هويت پرسنل، ساختار وزارت اطلاعات و ... جزء موارد طبقه‌بندي شده محسوب مي‌شود، بنابراين ضروري است كليه اشخاص به ويژه اصحاب رسانه و وسايل ارتباط جمعي من جمله روزنامه‌ها و سايت‌ها نسبت به عدم درج اسامي و سمت آن‌ها كه موجب افشاي اطلاعات محرمانه گرديده و اختلال در وظايف و اداره امور وزارت ايجاد مي‌كند و مصالح كشور را مخدوش مي‌نمايد، خودداري كنند.
روابط عمومی وزارت اطلاعات همچنین در پایان اطلاعیه خود روزنامه نگاران را تهدید کرده که درصورت ادامه انتشار اخبار برکناری مدیران و معاونان ارشد این وزارتخانه با آنها برخورد خواهد کرد.
این اطلاعیه در حالی منتشر می شود که به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی پس از برکناری غلامحسین محسنی اژه ای از وزارت اطلاعات برکناری و عزل مدیران این وزارتخانه همچنان ادامه دارد.
این روزنامه در شماره روز دوشنبه خود خبر داده بود که «پس از برکناری معاونان ویژه ، ضد جاسوسی ، معاونت فنی و معاونت فن آوری اطلاعات امروز دوشنبه منصوری زاده معاونت پارلمانی و همچنین معین معاونت حفاظت اطلاعات این وزارت خانه نیز برکنار می شوند.»
جمهوری اسلامی با انتقاد از این مساله خاطر نشان کرده بود که « تغيير مسئول حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات حتي در حيطه اختيار وزير اطلاعات نبوده و حتما بايد با هماهنگي رهبر انقلاب صورت گيرد چرا كه اين بخش مسئوليت نظارت برعملكرد سيستم اطلاعاتي كشور را برعهده داشته و داراي بالاترين درجه امنيتي در نظام است.»

بازداشت دانشگاهیان هوادار موسوی و کروبی ادامه دارد

شبکه جنبش راه سبز(جرس): در ادامه تلاش کودتاگران برای سرکوب جنبش سبز،شماری دیگر از هواداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی در قزوین و تهران بازداشت شدند و ماموران امنیتی علاوه بر بازداشت دکتر علی کرمانشاه استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف،قصد بازداشت دکتر مسعود نیلی سرپرست دپارتمان اقتصاد دانشکدهٔ مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف را دارند.

مهدی یادگاری دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه بین الملل قزوین و از فعالان ستاد میرحسین موسوی یکی از بازداشت شد‌گان روزهای اخیر است.
بنابر گزارش فعالان حقوق بشر مهدی یادگاری پنج روز پیش در محل کارش که با محل سکونت‌اش یکی است از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد و تا کنون از وی هیچ خبری در دست نیست.
از سوی دیگر امیر اصلانی کارشناس ارشد برق از دانشگاه علم و صنعت و مدیر عامل یک شرکت نرم افزاری نیز ظهر روز شنبه در تهران بازداشت شد.
چند مامور لباس شخصی، امیر اصلانی را در مقابل در شرکت وی و بدون هیچ حکم قضایی بازداشت کردند و به مدت پنج ساعت با چشم بند به مکان نامعلومی برای بازجوی بردند. سپس چهار مامور همراه وی به منزل او مراجعه کرده و به مدت یک ساعت به تفتیش و ضبط اموال شخصی او و همسرش پرداختند.
ماموران در مورد دلایل یا اتهام امیر اصلانی توضیحی ارائه نکردند اما نزدیکان وی گفتند که از اظهارات ماموران چنین برداشت می شد که او به دلیل فرستادن ای میل از سوی"شعبه اول دادسرای جرایم اینترنتی"درباره جریانات پس از انتخابات بازداشت شده است.
همزمان خبر رسیده که از چهارشنبه گذشته ماموران امنیتی چندین بار برای بازداشت دکتر مسعود نیلی اقتصاددان و استاد دانشگاه به منزل وی رفته اند اما به دلیل آن که این استاد دانشگاه در سفر بوده نتوانسته اند او را بازداشت کنند.
بنابر همین گزارش ماموران وقتی با اعتراض دكتر علی كرمانشاه از اساتید دانشگاه شريف كه همسايه دکتر مسعود نيلي است مواجه شدند این استاد دانشگاه را بازداشت کردند.
دکتر مسعود نیلی استاد دانشگاه صنعتی شریف و سرپرست دپارتمان اقتصاد دانشکدهٔ مدیریت و اقتصاد این دانشگاه است.
دستکم 30 دانشجو و برخی ز استادان دانشگاه از زمان آغاز کودتای انتخاباتی بازداشت شده اند.

مجاهدین انقلاب؛در کنار ملت به مبارزه علیه کودتاگران ادامه خواهیم داد



سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران که با انتشار اطلاعیه ای« دومین جلسه محاكمه غيرقانوني معترضان به نتايج انتخابات اخير» را تداوم تلاش «افراطی ترین باندها» برای انتقام از انقلاب توصیف کرد و آن را تاوان «دفاع از جمهوریت و اسلامیت نظام و مقاومت در برابر جریان های اقتدار گرای استحاله طلب» خواند.
مجاهدین انقلاب در بیانیه خود تاکید کردندکه در کنار شخصیت های نامدار انقلاب و مراجع آگاه و عالمان راستین دین و نیروهای سیاسی اصلاح طلب و همراه با ملت بزرگ و آگاه ایران علیه کودتا گران،به مبارزه برای دفاع از اصالت ها و ماهیت اسلامی و مردمسالار نظام ادامه خواهند داد.

متن کامل بیانیه مجاهدین انقلاب:


بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
دومین جلسه همایشی که برآن نام دادگاه متهمان کودتای مخملی نهاده اند،روز گذشته برگزار شد. در این جلسه برخلاف انتظار همگان از متهمان سرشناس جلسه قبل خبری نبود و تعدادی دیگر از اصلاح طلبان و فعالان ستاد انتخاباتی آقای میرحسین موسوی و اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و جبهه مشارکت ایران اسلامی در کنار چند متهم به رابطه با سلطنت طلبان و سازمان منافقین و کارکنان سفارت خانه های خارجی نشانده شدند. در این همایش سیاسی بیانیه شماره دو تحت عنوان قسمت دوم کیفرخواست عمومی که در قوانین و عرف قضایی کشور سابقه ندارد، قرائت شد و طی آن همانند ادعانامه عمومی شماره یک، تحلیلی کاملاً مشابه افراطی ترین باندهای کشور قرائت شد.

ملت ایران پیش از این نیز شاهد برگزاری دادگاه هایی با گرایش سیاسی به نفع یک جریان خاص سیاسی بوده است اما بدون شک دادگاهی که نحوه تشکیل جلسات و اظهارات و حتی در گزینش و چینش متهمان چنان تابع گرایشات حاد سیاسی و جناحی برگزار کنندگان باشد که آنان را از رعایت بدیهی ترین موازین حقوقی غافل سازد،در تاریخ قضایی ایران بی سابقه بوده است. در این شوی تأسف بار، اعضای تشکل های سیاسی رسمی و شناخته شده کشور که به اعتراف خود آقایان آن قدر در جامعه نفوذ و محبوبیت داشته اند، که توانسته اند در جلب حداقل 13 میلیون رأی برای کاندیدای خود نقش مؤثری ایفا کنند، در کنار متهمان به عضویت در گروه های سلطنت طلب و منافقین قرار داده شده اند تا به خیال خود افکار عمومی را به یکی بودن ماهیت متهمان قانع ساخته و زمینه های ذهنی و اجتماعی برخورد با مهم ترین و پر طرفدارترین احزاب کشور را فراهم آورند.

گرایش حاد سیاسی و عطش قدرت به برگزار کنندگان دادگاه اجازه نمی دهد این حقیقت را درک کنند که با قرار دادن کسانی که تمام سالهای دفاع مقدس را در جبهه های جنگ تحمیلی برای دفاع از کیان کشور و نظام گذرانده اند، و کسانی که سال های عمر خود را قبل و بعد از انقلاب صرف مبارزه برای آزادی و اعتلای این کشور کرده اند، در کنار متهمان به وابستگی به سلطنت طلبان و منافقان، بیش و پیش از هرچیز سند رسوایی ترتیب دهندگان این نمایش رسوا است و نشان می دهد که هدف اصلی این جماعت، کودتا علیه انقلاب و نظام و انتقام کشیدن از مبارزان و مجاهدان راه استقلال و آزادی و سربلندی این ملت بزرگ است. آنان با محاکمه فعالان ستاد میرحسین موسوی به اتهام براندازی، در واقع به جامعه پیام می دهند که هر تلاشی برای برگزاری انتخاباتی پر شور، مردمی، آزاد و قانونی را اقدامی علیه امنیت ملی و تلاشی برای براندازی تلقی می کنند. آنان با این اقدام عملاً به مردم می گویند که نظام را معادل خود می دانند و هر اقدامی در جهت کاهش قدرت و موقعیت خود را اقدام علیه نظام تلقی نموده با آن قاطعانه برخورد می کنند.

به راستی چه کسی گمان می کرد سرداران و جانبازان جنگ تحمیلی و مبارزان و مجاهدان سال های انقلاب،به جرم دفاع جمهوریت و اسلامیت نظام،روزی درکنار سلطنت طلبان و منافقان محاکمه شوند؟ و چه کسی تصور می کرد دفاع از جمهوریت و اسلامیت نظام و مقاومت در برابر جریان های اقتدار گرای استحاله طلب، روزی هم عرض طرفداری از سلطنت طلبان و منافقان تلقی می شود؟
چه کسی باور می کرد که روزی فراخواهد رسید که بیت شریف امام و نزدیک ترین و عزیزترین یاران امام، توسط کسانی که غالبا مورد عتاب و انتقاد امام بودند، به حاشیه رانده شده و یا به همکاری و یا همراهی با بیگانه متهم شوند؟

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران برگزاری نمایش اسفبار محاکمه مجاهدان و مبارزان جبهه های انقلاب اسلامی و جنگ تحملی و اصلاح طلبان امروز را نماد گویا و واضحی از روند استحاله و تغییر ماهیت نظام تلقی کرده و با تمام توان خود در کنار شخصیت های نامدار انقلاب و نظام و مراجع آگاه و عالمان راستین دین و نیروهای سیاسی اصلاح طلب و همراه با ملت بزرگ و آگاه ایران علیه کودتا گران، به مبارزه برای دفاع از اصالت ها و ماهیت اسلامی و مردمسالار نظام ادامه خواهد داد.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
18 مرداد

تجمع خانواده های اسرای جنبش سبز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین

شبکه جنبش راه سبز(جرس): صدها تن از بستگان و خانواده های اسرای جنبش سبز به دنبال تائید رسمی شکنجه،آزار و جنایات ماموران امنیتی و بازجویان با بازداشت شدگان در روزهای شنبه و یک شنبه در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین تجمع کردند.


خانواده های بازداشت شدگان علت تجمع در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین را بی خبری از بستگان در بند شان یا بلاتکلیفی آن ها اعلام کردند.
پدر یکی از بازداشت شدگان که پسر 21 ساله اش در جریان اعتراضات 18 تیرماه بازداشت شده و در بلاتکلیفی همچنان زندانی است به شبکه جنبش راه سبز گفت«درحالی که مقامات رسمی و حتی فرمانده نیروی انتظامی در تلویزیون بر فجایع داخل بازداشتگاه کهریزک صحه گذاشت مقامات باید به خانواده بازداشت شدگان جوابگو باشند. »
وی همچنین گفت « مسئولیت جان فرزند من و سایر بازداشت شدگان با کسانی است که اینها را به زور و به خاطر اعتراض مسالمت آمیز دستگیر کردند.ولی مسئولان دادگاه انقلاب و زندان اوین حتی حاضر نیستند به خودشان زحمت بدهند و اسامی و محل دقیق بازداشت فرزندان ما را به ما و سایر خانواده ها اعلام کنند.»
روزنامه اعتماد نیز در خبر کوتاهی از تجمع خانواده بازداشت شدگان در مقابل دادگاه انقلاب گزارش داد که خانوادهای تجمع کننده «خواستار تعيين تکليف زندانيان» بودند اما اغلب تجمع کنندگان در نهايت موفق نشدند خبری از زندانيان و اتهام آن ها کسب کنند.
دادگاه انقلاب روز یک شنبه پس از دو روز تجمع گسترده خانوادهای نگران و اعتراض آنها به بلاتکیلفی بستگان شان تنها حاضر شد اسامی 28 نفر از بازداشت شدگان را اعلام کند که برای آزادی برخی از آن ها قرار کفالت 10 میلیون تومانی و برای برخی دیگر قرار وثیقه صادر کرده است.

مادران عزادار خواهان آزادی فوری زهرا نوذری مادر شهید پویا مقصود بیگی شدند

شبکه جنبش راه سبز(جرس):تشکل خودجوش ماداران عزادار خواهان آزادی فوری زهرا نوذری مادر پویا مقصود بیگی یکی از شهدای جنبش سبز شد.
در حالی که از سرنوشت زهرا (بهجت) نوذری ، مادر پویا مقصود بیگی که در جریان تحصن در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت شده همچنان خبری در درست نیست ، تشکل خودجوش «مادران عزادار » اعلام کرد که « خواهان آزادی فوری زهرا نوذری و مجازات عاملان و آمران فجایع پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری است.»

پویا مقصود بیگی دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه روز 30 خرداد 88 از سوی نیروهای امنیتی در کرمانشاه دستگیر و تحت شکنجه های وحشتناک در زندان کرمانشاه قرار گرفت و پس از آزادی بر اثر عوارض ناشی از شکنجه به شهادت رسید.
زهرا (بهجت) نوذری مادر عزادار پویا مقصود بیگی در اعتراض و دادخواهی به کشته شدن فرزندش هفته گذشته بدن خود را گل گرفت و در مقابل اداره اطلاعات کرمانشاه به تنهایی تحصن کرد.
ماموران اطلاعات کرمانشاه زهرا نوذری را در ساعت 10 شب در حین تحصن بازداشت کردند اما به گفته «ماداران عزادار» از زمان بازداشت وی تاکنون خبری از زهرا نوذری در دست نیست.
بنابر اعلام «مادران عزادار» زهرا نوذری در جوانی همسر خود را از دست داده و دو فرزند خردسال اش را با کار طاقت فرسای خیاطی اداره کرد اما در آستانه فارغ التحصیلي فرزند ارشدش پویا مقصود بیگی،او را به طرز فاجعه آمیزی از دست داد.
بنابر همین گزارش اقوام و آشنایان زهرا نوذری به شدت تحت فشار هستند و سکوت اختیار کرده اند.
تشکل خود جوش «مادران عزادار» پس از کشتار و سرکوب 30 خرداد 88 در اعتراض به کشتار فرزندان پاک ایران فعالیت خود را آغاز کرده است.

در رسانه‌ها : محاکمه‌ی کلوتیلد ریس، «حمله به کل اتحادیه‌ی اروپا»

دویچه وله : در روزهای اخیر، وضعیت زندان‌های ایران و دادگاه‌هایی که در تهران برای محاکمه‌ی مخالفان برگزار می‌شود، از موضوع‌های ثابت رسانه‌هاست. نامه‌ی مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی که در آن به تجاوز به زندانیان زن و مرد اشاره شده، بازتاب وسیعی یافته است.
به سرنوشت کلوتیلد ریس، دانشجوی فرانسوی و مدرس زبان در دانشگاه اصفهان، نازک افشار، کارمند سفارت فرانسه و حسین رسام، کارمند سفارت بریتانیا در تهران نیز توجهی ویژه‌ای می‌شود.

دفاع از یک سنت دموکراتیک
دفتر نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه در روز دوشنبه (۱۰ اوت) اعلامیه‌ای منتشر کرد و خواهان آزادی فوری کلوتیلد ریس شد. پیش از او برنار کوشنر، وزیر خارجه‌ی فرانسه این خواست را مطرح کرده بود.
روزنامه‌ی “لو پاریزین/امروز در فرانسه” در مورد سرنوشت کلوتیلد ریس با برنار کوشنر مصاحبه کرده است. او در این مصاحبه گفته است که «محتملا» کلوتیلد ریس را مجبور به «اعتراف» کرده‌اند. وزیرخارجه‌ی فرانسه همه‌ی اتهام‌های علیه زن جوان فرانسوی را بی‌اساس دانسته و گفته است که اگر کسی به او ببندد که میلیون‌ها ایرانی را تحریک به اعتصاب کرده، فاقد جدیت است.
کوشنر در این مصاحبه تأیید کرده است که سفارت فرانسه به روی تظاهرکنندگانی که می‌خواسته‌اند به آن پناه جویند، گشوده بوده است. او از این کار به عنوان یک سنت دموکراتیک دفاع کرده است.

خارجی‌ستیزی رژیم تهران
رسانه‌های فرانسه لحن انتقادی تندی نسبت به حکومت ایران گرفته‌اند. روزنامه‌ی پاریسی “لیبراسیون” تفسیری را به دادگاه‌های سیاسی تهران اختصاص داده است. در آن آمده است: «رژیم تهران هر روز ماهیت خود را بیشتر نمایان می‌کند.» این روزنامه این موضوع را که «ملاها و عواملشان چند هفته پیش دست به یک تقلب انتخاباتی بزرگ زدند» در ارتباط با سرکوب مخالفان در خیابان‌ها و زندان‌ها قرار می‌دهد و آنها را حلقه‌هایی از زنجیره‌ای می‌بیند که حلقه‌ی امروزین آن «دادگاه‌های نمایشی» است. از نظر مفسر این روزنامه، «این دادگاه‌ها آخرین شگردهای رژیمی هستند که مشروعیت خود را از دست داده و اکنون دنبال مقصر می‌گردد.»
رژیم، به نظر “لیبراسیون”، خارجی‌ها و دوملیتی‌ها را نیز در فهرست مقصران می‌گذرد و خشم خود را متوجه آنان می‌کند. «کلوتیلد ریس و بخش بزرگی از دومیلیتی‌ها قربانی این نفرت‌اند. جرم آنان این است که خواسته‌اند اوضاع کشور را برای بیگانگان مفهوم سازند. رژیم امیدوار است با خارجی‌ستیزی مشروعیت زایل شده را مجددا به دست آورد.»

حمله‌ای به کل اتحادیه‌ی اروپا
«خارجی‌ستیزی»‌ای که “لیبراسیون” به آن پرداخته، روابط پرتنش جمهوری اسلامی و اتحادیه‌ی اروپا را ملتهب‌تر کرده است. کارل بیلت (Carl Bildt)، وزیر خارجه‌ی سوید، کشوری که اکنون عهده‌دار ریاست نوبتی اتحادیه‌ی اروپاست، دادگاهی کردن کارمندان سفارتخانه‌های بریتانیا و فرانسه و همچنین مدرس جوان فرانسوی، کلوتیلد ریس را حمله‌ای به کل اتحادیه‌ی اروپا خوانده است.
سایت روزنامه‌ی آلمانی “دی ولت” در تفسیری، به دنبال ذکر این موضوع، می‌نویسد، که با وجود این اخطارها حکومت ایران از سرسختی‌اش دست برنمی‌دارد. «اعلام جرم علیه کلوتیلد ریس تحریک آشکار غرب است. به دختر فرانسوی اتهام زده‌اند که با جاسوسی امنیت ملی را به خطر انداخته است. اکنون مجازات مرگ او را تهدید می‌کند. این در حالی است که زن جوان کاری نکرده جز اینکه همبستگی خود با میلیون‌ها ایرانی و اعتراض آنان اعلام کند، اعتراض علیه تقلبی که گمان می‌رود نتیجه‌ی انتخابات را تحریف کرده است.»

امتیازدهی به حکومت ایران؟
سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه اعلام کرده است که آزاد کردن کلوتیلد ریس از اولویت‌های سیاست دولت این کشور است. آیا قرار است با مذاکره به تهران امتیازی داده شود؟ مفسر “دی ولت” این فرض را مطرح می‌کند که کسی چون بیل کلینتون، این بار برای نجات چند زندانی به ایران سفر کند، سفری شبیه سفر هفته‌ی گذشته‌اش به کره‌ی شمالی. با چنین فرضی این پرسش مطرح می‌شود که «آیا غرب بر آن است جنایتی را که علیه آن است، تشویق کند؟»
پاسخ خود مفسر به این پرسش چنین است: «شاید برای نجات جان انسان‌های بی‌گناه چاره‌ای جز این نباشد. اما در این حال نیز روا نیست که واشنگتن و اتحادیه‌ی اروپا از یک خط‌ مشی روشن در مقابل حاکمان تهران تخطی کنند. فقط کسی که پیگیر است، می‌تواند به پیروز واقعی انتخابات کمک کند. این پیگیری را همه باید از خود نشان دهند، همه‌ی کسانی که برای ایران آرزویی نیک دارند.»

دفتر هاشمی رفسنجانی: عدم اقامه نماز جمعه به خاطر جلوگیری از درگیری

ایلنا: دفتر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به خاطر جلوگیری از درگیری‌های احتمالی در مراسم سیاسی- عبادی نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت.

متن این اطلاعیه بدین شرح است:

با توجه به تماس‌های بی‌شمار مردمی مبنی بر صحت و سقم اقامه نماز‌جمعه این هفته تهران به امامت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به اطلاع می‌رساند ؛رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به خاطر جلوگیری از درگیری‌های احتمالی در مراسم سیاسی- عبادی نماز جمعه اقامه نماز نخواهند داشت.
گفتنی است رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه دلیل عدم اقامه نماز جمعه تهران توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را جلوگیری از هرگونه سوء استفاده‌های سیاسی و غیر قابل قبول از جایگاه نماز جمعه اعلام کرد.

برای هاشمی «تصمیم گرفتند» که به نماز جمعه نیابد

آقای رضا تقوی، از چهره‌های نزدیک به بیت رهبری که محل کارش حداکثر صد متر با بیت فاصله دارد و نامش ستاد نماز جعمه است، ساعتی پیش گفت: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده‌های سیاسی و غیر قابل قبول از جایگاه نماز جمعه ، خطیب جمعه این هفته تهران نیست.


تقوی ادعا کرده است: ایشان برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده‌های سیاسی و غیر متعارف و غیر قابل قبول از این جایگاه منیع ترجیح دادند و تصمیم گرفته‌اند اقامه‌ نماز جمعه توسط یکی دیگر از حضرات آقایان ائمه جمعه موقت تهران برگزار شود تا فضای صمیمی و روحانی این عمل سیاسی و عبادی به آنچه که نباید آلوده نشود.

البته همین روحانی راست‌گرا پیش از این لو داده بود که دفتر رهبری امام‌جمعه هر هفته را اعلام می‌کند و لذا «تصمیم از سوی هاشمی» منتفی است. به بیان بهتر، به جای هاشمی و برای او «تصمیم گرفته‌اند» که این هفته خطیب جمعه نباشد.

توجیه مطرح شده هم جالب است: تا از نماز جمعه سوء استفاده سیاسی نشود. چه کسی است که نداند در طول این سال‌ها، چه سوء استفاده‌های قبیحی از نماز جمعه نشده و به نام سیاسی- عبادی بودن، چه تهمت‌ها و دروغ‌ها و تزویرهایی که از تریبون در بیان مقدس نمازجمعه، روا داشته نشده است؟ وقتی آقای احمد خاتمی خواستار سرکوب بی‌رحمانه معترضان به انتخابات شد، سوء استفاده نبود؟ یا وقتی امامی کاشانی به سران اصلاحات توهین کرد و به منتقدان حکومت تهمت‌های ناروا زد، حسن استفاده بود؟ مصباح یزدی مگر نبود که در همین «فضای صمیمی و روحانی» ماجرای سکس گروهی دانشجویان در کشورهای غربی را با آب و تاب تعریف کرد و دهان نمازگزاران را تا ساعتی پس از نماز، باز نگه داشت؟ و احمد جنتی مگر بارها مطامع جناحی خود را بر فراز نمازگزاران، از تریبون مقدس میعادگاه عاشقان الله و در همین «فضای صمیمی و روحانی» نپراکنده است؟

مایه تأسف است که باز هم برنامه حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه به هم خورد. اما آقای تقوی بدانند؛ رئیس مجلسی که رهبری را انتخاب کرده، هر زمانی که پا به نماز جمعه بگذارد، ما پشت سر او نماز می‌خوانیم. یا باید بهای گزاف حذف رسمی هاشمی از نماز جمعه را بدهند و دایره‌ی نظام را به چند کوتوله‌ی بدنام کودتاچی محدود کنند، و یا باید بپذیرند که نماز جمعه از انحصار چند هزار نفر همیشگی و خطیبان سیاست‌باز آن خارج شود و جایی برای عبادت و سیاست همه مردم باشد.

رجانیوز لو داد : لاریجانی بعدازظهر روز انتخابات به موسوی تبریک گفته بود

موج سبز آزادی – سایت ارگان حامیان دولت کودتا در مطلبی که با هدف تخریب علی لاریجانی رئیس مجلس نوشته شده، لو داد که او بعدازظهر روز انتخابات تلفنی به میرحسین موسوی تبریک گفته و او را پیروز انتخابات خوانده بود.


اقدام لاریجانی و اکثریت مجلس هشتم در فشار به احمدی‌نژاد برای عدم تشکیل یک کابینه ضعیف‌تر از کابینه نهم، ظاهرا خشم حامیان احمدی‌نژاد را برانگیخته است. چرا که لحن مطلب رجانیوز و افشاگری صورت گرفته در آن، هزینه بالایی خواهد داشت و لااقل قطعی بودن پیروزی موسوی در انتخابات و وقوع تقلب را برای همه مرددها ثابت خواهد کرد.

رجا به نقل از یک نماینده مجلس که نامش گفته نشده، نوشت: «وی با اشاره به حمایت لاریجانی از موسوی، پیش از انتخابات یادآور شد: از جلسات انتخاباتی وی و ترکیب اعضای این جلسات که بگذریم، کاری که ایشان بعد از ظهر روز اخذ رأی کرد و تلفنی به موسوی، به بهانه حتمی شدن ریاست جمهوری‌اش تبریک گفت، قابل گذشت نیست، زیرا او از جایگاه رییس یک قوه و به عنوان کسی که قاعدتاً به اطلاعات و اخبار دست اول و محرمانه دسترسی دارد، وقتی به موسوی آن هم قبل از پایان زمان رأی گیری تبریک گفت، در واقع او را دچار توهم و تشویق کرد تا مواضع فتنه انگیز و تحریک کننده بعدی را هم داشته باشد که این رفتارها باعث سلب امنیت و آسایش مردم و وارد شدن خسارات زیادی به کشور و اقتدار و حیثیت نظام شد. آیا نشست و برخاست های انتخاباتی آقای لاریجانی با کسانی که با نظام دچار تعارض و تضاد شده بودند و تشویق او به فتنه انگیزی موسوی و آشوب های خیابانی، نشانه اطاعت از رهبری است؟»

این اعتراف سنگین، خصوصا وقتی حتی نماینده منبع رجانیوز هم اشاره می‌کند که لاریجانی با دسترسی به اخبار دست اول و محرمانه به موسوی تبریک گفته است، نشان می‌دهد که غیر از معدودی از حامیان ساده و فریب‌خورده، هیچ‌کس حتی در جبهه اصولگرایان و سران سه قوه نیز عدم وقوع تقلب را باور نکرده‌اند و احمدی‌نژاد را رئیس جمهور قانونی نمی‌دانند.

در چنین شرایطی از حامیان احمدی‌نژاد در شورای نگهبان باید پرسید که وقتی حتی رئیس مجلس هم می‌داند که موسوی انتخاب شده، آیا شما نمی‌دانستید؟ و از آقای لاریجانی هم باید پرسید که وقتی با علم به پیروزی قطعی موسوی، از اواسط روز ۲۲ خرداد به منتخب مردم تبریک می‌گویید، چگونه وجدان خود را راضی می‌کنید که در برابر تقلب بزرگ بعدی ساکت باشید؟

پاسخ سانسور نشده‌ی علی مطهری به کیهان: طائب باتوم دارد، نه عقل و تدبیر

در پی درج مقاله‌ای در کیهان درباره علی مطهری، این نماینده اصولگرا متن زیر را به عنوان جوابیه برای آن روزنامه فرستاد که کیهان این جوابیه را با سانسور منتشر کرد. علی مطهری نیز در مقابل، متن کامل را برای انتشار به رسانه‌ها فرستاد که این متن را در ادامه می‌خوانید:

توضیح: نظر به اینکه روزنامه کیهان از درج متن کامل پاسخ اینجانب به مقاله «آقای علی مطهری بخواند» خودداری و تنها یک چهارم آن را در روز دوشنبه ۸۸/۵/۱۹ درج نمود و سپس اتهاماتی به این جانب وارد کرد که علاوه بر هویدا بودن نشانه‌های خامی و کم سوادی از آن ـ مانند این که قیاس در منطق را بی پایه ترین نوع استدلال دانسته است ـ که پاسخ آنها در بخش چاپ نشده مقاله اینجانب موجود بود، لذا متن کامل پاسخ خود را در اختیار آن رسانه محترم قرار می‌دهم تا ظلم کیهان که با همه منتقدان به همین شیوه رفتار می‌کند، بر مردم شریف ایران به ویژه بسیجیان عزیز آشکارتر ‌شود.

متن کامل پاسخ سانسور نشده علی مطهری به کیهان

آقای حسین شریعتمداری بخواند

در شماره پنجشنبه ۱۵/۵/۸۸ روزنامه کیهان مقاله‌ای تحت عنوان «آقای علی مطهری بخواند» به نام آقای محمد امینی درج شده بود که چون شامل توجیه شرعی و ایدئولوژیک ظلم‌هایی است که در حوادث بعد از انتخابات از طرف نیروهای امنیتی کشور بر مردم روا داشته شد، سکوت درباره آن را جایز ندیدم و البته از اهانت‌هایی که به شخص اینجانب شده بود در می‌گذرم و پاسخ را خطاب به جناب آقای شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان می‌نویسم از آن جهت که با شناختی که از روزنامه کیهان دارم، می‌دانم که این گونه امور در این روزنامه به حکم ماهیت امنیتی آن به شکل پروژه دیده می‌شود که مثلا بناست فلان شخصیت یا فعال سیاسی را خراب کنیم و البته در این راه معمولا هدف وسیله را توجیه می‌کند و هم از آن جهت که سطرسطر این گونه مقالات بلکه همه مقالات سیاسی و اجتماعی که در کیهان درج می‌شود، باید مطابق میل جناب شریعتمداری باشد.

از نظر نگارنده اساسا کیهان اعتقادی به آزادی بیان ندارد و به خاطر کتمان حقایق و بی تفاوتی نسبت به ناراستی‌های حکومت، آن هم به بهانه حفظ نظام، از دوستان نادان و البته خیرخواه انقلاب اسلامی به شمار می‌رود و دوستیهای آن با انقلاب و ولایت فقیه از قبیل دوستی‌های خاله خرسه است که معمولا ضرر آن از نفع آن، دافعه آن از جاذبه آن و دشمن سازی آن از دوست سازی آن بیشتر است.

برای نمونه، آیا در روزهای اخیر، کیهان به طور جدی درباره قتل ناجوانمردانه چند جوان در بازداشتگاه‌ها و لزوم معرفی و مجازات عاملان آن خبر یا مطلبی درج کرده است؟ هرچند برای پاسخ به نظرات اینجانب مجبور شده است اشاره ای به این موضوع بکند. همین مقدار هم نسبت به کیهان قابل تقدیر است، شاید هم از دست آقای شریعتمداری در رفته است.

از همین جا پاسخ اینجانب به این پرسش که چرا برخی مقاله‌هایم در روزنامه اعتماد ملی و مانند آن چاپ می‌شود روشن می‌شود و آن این است که اساسا کیهان و برخی روزنامه‌های دیگری که خود را اصولگرا نامیده‌اند، مقالات امثال اینجانب را که به دردهای جامعه می‌پردازد و با مذاق توجیه‌گر آنها سازگار نیست درج نمی‌کنند، چنان که کیهان بارها مقالات اینجانب را پس فرستاده است. زبان حال کیهان این است که ما مقالات شما را چاپ نمی‌کنیم، شما هم حق ندارید به روزنامه‌های دیگر بدهید و اگر دادید ما در ستون «کیهان و خوانندگان» از قول مردم! انتقاد می‌کنیم.

اما درباره مقاله مذکور، نویسنده محترم استدلال خود را بر چند پایه قرار داده است: اول این که همان طور که علی ـ علیه السلام ـ «حق مطلق» و معاویه «باطل مطلق» بود، در ماجرای اخیر نیز یک طرف حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است. بطلان این سخن آشکار است. دو طرف ماجرای اخیر حق و باطل را ممزوج کرده اند؛ گرچه کفه حق در یک طرف و کفه باطل در طرف دیگر برکفه مقابلش می‌چربد. حمایت ولی فقیه از یک طرف این ماجرا دلیل بر این نیست که آن طرف حق مطلق است و طرف دیگر باطل مطلق. مثلا همان طور که آقای موسوی با اصرار بر مسأله تقلب، مردم را تشویق به حضور در خیابان‌ها کرد و زمینه آشوب‌ها را فراهم نمود، آقای احمدی نژاد نیز با نحوه خاص مناظره خود با آقای موسوی و اتهام زنی به افراد غایب در آن جلسه، آغازکننده این ماجرا و عامل اصلی پدید آمدن فضای احساسی و هیجانی و تنگ شدن فضای عقل و تدبیر و زمینه‌ساز آشوب‌ها به شکل دیگر بود.

پایه دوم استدلال نویسنده محترم این است که در چنین میدانی که یک طرف، حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است، اهل حق از هر وسیله می‌توانند استفاده کنند و هر ظلمی در حق اهل باطل رواست. اگر جوانی را که برای تماشای تجمعی آمده یا در آن تجمع شرکت کرده و حداکثر شعار داده، گرفتند و به بازداشتگاه کهریزک بردند و پس از دو هفته جنازه او را در حالی که آثار ضرب و شتم روی آن باقی است و فک او را شکسته‌اند، تحویل خانواده‌اش دادند؛ خانواده‌ای که در این دو هفته از هر گونه اطلاع رسانی درباره فرزندش محروم بوده، مسأله مهمی نیست، بلکه حقش بوده چون اهل باطل بوده است!

پایه سوم استدلال نویسنده آن مقاله این است که مسئولیت وارد آمدن صدمه جسمی و حتی قتل این گونه افراد به عهده رهبران گروه باطل است که اینها را به میدان آورده‌اند؛ گرچه اهل حق از بدترین روش‌های غیرمجاز استفاده کرده باشند. سخن معاویه در جنگ صفین که پس از شهادت عمار یاسر و سخت شدن کار بر او (چون پیامبر (ص) درباره عمار فرموده بود تو را گروه سرکش خواهند کشت) گفت، عمار را علی کشت که او را به این جنگ آورد. این سخن از نظر نویسنده آن مقاله در صورتی که معاویه اهل حق بود و علی ـ علیه السلام ـ اهل باطل. درست بود، مهم این است که در گروه اهل حقیم یا اهل باطل.

بطلان این مطلب نیز بدیهی و آشکار است. اساسا اهل حق یا باطل بودن در این مسأله دخالتی ندارد، سخن در این است که عمار یاسر مستقیم به دست چه گروهی کشته شد، لشکر معاویه یا لشکر علی؟ در ماجرای امروز ما نیز سخن در این است که افرادی مانند محسن روح الامینی و محمد کامرانی که در اثر رفتار خشونت بار در بازداشتگاهها به قتل رسیده اند مستقیما توسط چه گروهی شکنجه و کشته شده اند و این ظلم بزرگ متوجه کدام گروه است؟ اگر این افراد به تشویق آقای موسوی به خیابان آمده باشند، در واقع آقای موسوی اینها را سالم به بازداشتگاه تحویل داده است، چرا خانواده آنها باید جنازه شان را تحویل بگیرند؟! اگر توجیهات نویسنده مقاله را بپذیریم، اصلا مردم در هیچ مسأله‌ای حق اعتراض ندارند و اگر اعتراض کنند می‌توان با آنها به هر نحوی برخورد کرد و حتی آنها را کشت زیرا آنها اهل باطلند و ما اهل حق!

ممکن است گفته شود در یک بحران اجتماعی این گونه حوادث که به دست مأموران خاطی پدید می‌آید، طبیعی است. در پاسخ می‌گوییم: بله، ما هم قبول داریم که گاهی به دست مأموران خودسر چنین حوادثی پدید می‌آید، همچنان که در جریان فتح مکه به دست مسلمین، پیامبر اکرم (ص) اصرار داشتند که این کار بدون درگیری و خونریزی انجام شود اما خالد بن ولید، یکی از فرماندهان سپاه اسلام، در گوشه‌ای از مکه به خاطر دشمنی‌های شخصی یک درگیری ایجاد کرد و هشت نفر را کشت، اما مهم این است که پس از چنین حوادثی وظیفه ما چیست؟

آیا باید مانند روزنامه کیهان به بهانه حفظ نظام این حوادث را کتمان کنیم که گویی اتفاقی نیفتاده است، یا باید مانند پیغمبر اسلام عذر تقصیر به درگاه خدا ببریم و از این کار تبری بجوییم و خسارات وارده به مردم را جبران کرده و مجرم را مجازات کنیم، همچنان که رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی فرمودند کسانی به نام رهبری وارد کوی دانشگاه شدند و کارهایی کردند که دل انسان را خون می‌کند و در جای دیگر دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک و مانند آن و به تازگی دستور حمایت از آسیب دیدگان و مجازات آسیب زنندگان را صادر نمودند.

اما متأسفانه مسئولان مربوط، این دستورات را جدی نمی‌گیرند، زیرا تفکرشان مانند نویسنده مقاله کیهان این است که با معترضین به روند انتخابات اخیر چون اهل باطلند، هر گونه‌ای که بخواهیم می‌توان رفتار کرد و دستورات رهبری صوری است، در حالی که همان طور که رهبر انقلاب خوب تشخیص داده‌اند، تنها راه فروکش کردن این بحران این است که مقصران دو طرف ماجرا مجازات شوند. لذا علاوه بر رسیدگی به اتهامات محرکان این حوادث، باید مأموران و فرماندهانی که مرتکب این فجایع شده‌اند با نام و نام خانوادگی و عکس در صدا و سیما و روزنامه‌ها معرفی شوند و مجازات آنها که از سوی دادگاه تعیین می‌شود اعلام گردد و ترتیبی اتخاذ شود که مردم مطمئن شوند که این مجازات‌ها انجام می‌شود نه مانند داستان قتل‌های زنجیره‌ای و قتل زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب که معلوم نشد کار قاتلان و خاطیان به کجا انجامید.

نکته دیگر اینکه نویسنده مقاله کیهان به اینجانب اعتراض کرده است که چرا به شهادت ۹ تن از بسیجی‌ها و مظلومیت آنها توجه ندارید. پاسخ این است که رذالت آن گروه اندک که اعتراض آرام را تبدیل به اغتشاش کردند و به اموال عمومی آسیب رساندند و بسیجیان نورانی ما را به شهادت رساندند، امری بدیهی است و مورد اختلاف نیست. به علاوه این بسیجیان شهید که اکنون ما در پرتو فداکاری آنها و همرزمانشان در آسایشیم و مقاله می‌نویسیم و خانواده‌های آنها، حامی و پشتیبانی به نام نظام جمهوری اسلامی دارند و نیازی به حمایت امثال بنده ندارند.

ما از مقتولان و مظلومانی سخن می‌گوییم که حامی ندارند و عده‌ای می‌خواهند قتل و ظلم به آنها را به نام حفظ نظام و اهل باطل بودن توجیه کنند. اینجاست که سکوت جایز نیست و سخن علی ـ علیه السلام ـ به یاد می‌آید که وقتی به اوخبر رسید که لشکر معاویه به شهر انبار تعرض کرده و خلخالی را از پای یک زن یهودی و اهل ذمَه که تحت حمایت حکومت اسلامی است بیرون آورده‌اند فرمود: اگر یک مسلمان پس از شنیدن این واقعه از غصه بمیرد، از نظر من مورد ملامت نیست. اگر ما شیعه علی هستیم چگونه می‌توانیم درباره جنایات اخیر ساکت بمانیم؟! اگر از غصه بمیریم مورد ملامت نیستیم.

از اینها گذشته، ما می‌توانستیم این بحران را به گونه‌ای مدیریت کنیم که بسیاری از این شهادت‌ها و قتل‌ها و آسیب‌ها اتفاق نیفتد. می‌توانستیم آن هیجان عظیم معترضان را که به دنبال تبلیغات انتخاباتی و خصوصا مناظرات نامناسب و گاه ناجوانمردانه به اوج خود رسیده بود، با دادن چند مجوز تجمع و ادامه مناظرات درباره روند انتخابات در صدا و سیما به تدریج فرو بنشانیم و با مردم عادی که مسأله‌دار و دچار شبهه شده بودند و واقعا فکر می‌کردند که در انتخابات تقلب شده با احترام برخورد کنیم، آنگاه می‌دیدیم که مهار این بحران به دلیل رشد اجتماعی و هوش بالای مردم ما کار چندان مشکلی هم نبوده است.

شما به سکوت در برابر به خاک افتادن «بسیجی» معترضید، ولی ما علاوه بر آن، به بر خاک افکندن «بسیج» به خاطر رو در رو قرار دادن آن با مردم عادی معترضیم.

به خاطر داریم که چند سال پیش در سالگرد حادثه ۱۸ تیر در حوالی دانشگاه تهران و کوی دانشگاه به مدت پنج شب گروهی از مردم در خیابان‌ها شعار می‌دادند و خودروها بوق می‌زدند و تجمعاتی برپا بود، اما در این پنج شب حتی یک قطره خون از بینی کسی نیامد، زیرا مدیریت آن بحران به عهده فرد عاقلی به نام قالیباف فرمانده وقت نیروی انتظامی بود. اما وقتی ما مدیریت بحران اخیر را به دست افرادی مانند طائب می‌دهیم که با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر، نتیجه همین خواهد بود. اگر مدیریت انتظامی این بحران به دست افراد عاقل و باتدبیری چون سرداران قالیباف، طلایی، صفوی و علائی بود آنگاه درمی‌یافتیم که مدیریت بحران یعنی چه.

نکته آخر اینکه نویسنده مقاله کیهان اینجانب را به پیروی از روش شهید آیت‌الله مطهری توصیه کرده است. این توصیه ناشی از شناخت ناقص ایشان از آن متفکر شهید است. آن بزرگوار در همان دو ماهی که پس از پیروزی انقلاب در قید حیات بود روی این گونه مسائل بسیار حساس بود. به خاطر دارم زمانی که سران رژیم گذشته را محاکمه و مجازات می‌کردند ایشان به عنوان نزدیکترین یار امام خمینی (ره) و رئیس شورای انقلاب، با آقای خلخالی تماس گرفتند و او را مورد عتاب قرار دادند که چرا با بازداشت شدگان بدرفتاری شده است و ما حق هیچ گونه تعرضی به آنها را نداریم، مجازات آنها همان است که دادگاه تعیین می‌کند.

به هر حال، در شرایط حساس امروز همه باید تلاش کنیم کشور را به سوی آرامش و کار و تلاش و تولید سوق دهیم.

کلام خود را با سخنی از امیر المؤمنین (ع) خطاب به مالک اشتر پایان می‌دهم:

«از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق عذاب الهى را نزدیک و مجازات را بزرگ نمى‏کند و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمى‏گرداند، و روز قیامت خداى سبحان قبل از رسیدگى اعمال بندگان، نسبت به خون‏هاى ناحق ریخته شده داورى خواهد کرد، پس با ریختن خونى حرام، حکومت خود را تقویت مکن، زیرا خون ناحق، پایه‏هاى حکومت را سست مى‏کند و بنیاد آن را برکنده به دیگرى منتقل می‌سازد»

نطق شجاعانه یک نماینده اصلاح طلب: سوگند می‌خورم به مرام پرندگان، در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست

امروز یک عضو فراکسیون خط امام مجلس در یکی از صریح‌ترین نطق‌های ایراد شده در مجلس بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری، با طرح سئوالاتی در خصوص حوادث بعد از انتخابات و نیز قرائت این بیت که «پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس، توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟» خواستار رسیدگی به تخلفات مسئولان در این حوادث شد.

به گزارش «پارلمان‌نیوز»، نصرالله ترابی قهفرخی با تبریک میلاد فرخنده حضرت مهدی (عج) گفت:« چرا مهدی جان نمی‌آیی تا ببینی برخی که امام(ره) و انقلاب را مانع ظهورت می‌دانستند، امروز انقلابی شده و مقربین امام(ره) را هم درخط امام(ره) نمی‌دانند.»

نماینده مردم شهرکرد در مجلس، با بیان این‌که چرا مجلس نتوانسته است در راس امور باشد و به عنوان قوای عاقل نظام، بعضا دچار احساسات می‌شود و از دوراندیشی باز می‌ماند، تصریح کرد:« چرا قدرت تحمل نظر مخالف در مجلس کم و حقوق اقلیت در شأن مجلس شورای اسلامی رعایت نمی‌شود؟ چرا امکانات لازم برای ایفای صحیح وظایف نمایندگی فراهم نمی‌شود و در طراحی جا و مکان مجلس این همه سعی و خطا می‌شود؟»

وی گفت:« چرا نقش نظارتی مجلس کم‌رنگ است و معاونین امور مجلس وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها تنها در حد یادداشت مشکلات و نه حل آنها، در مجلس حضور می‌یابند؟»

عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس ادامه داد:«چرا در کشور ما باید زندان غیر مجاز باشد و با بدعت‌گذاران چه برخوردی شده است؟ چرا باید افرادی که قبل از انقلاب زندانی سیاسی بوده‌اند، بعد از انقلاب در پست‌های کلیدی حضور داشتند و همواره جزء علاقه‌مندان به نظام جمهوری اسلامی بوده‌اند، به خاطر تفکرشان و انتخابشان امروز در زندان باشند؟»

ترابی تصریح کرد:«چرا به آسیب‌های برگزاری انتخابات یکدست توسط یک گروه با یک سلیقه و استفاده از امکانات دولتی رسیدگی نمی‌شود و در هر انتخابات مردم و نظام باید هزینه آن‌را پرداخت نمایند، چرا باید نهادی فراگیر و ملی را در حد یک تشکل سیاسی بی‌نام و حامی یک گره یا یک نفر تنزل دهیم؟»

نماینده اصلاح‌طلب مجلس هشتم، همچنین اظهار داشت:«چرا رییس شورای امنیت ملی به جای نظارت بر دستگاه‌های تحت امر و دستور به عمل با رافت اسلامی در رفتار و برخورد با مردم، توپ را به میدان قوه قضائیه می‌اندازد؟»

وی با اشاره به برخوردهای صورت گرفته و هتک حرمت‌ مردم و فعالان سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری این شعر را قرائت کرد که «بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست، باور کنید پاسخ آینه سنگ نیست.»

نماینده مردم شهرکرد در مجلس در بخش دیگری از نطق خود گفت:«چرا باید گره بی‌تدبیری و کج اندیشی مسئولین از سرمایه رهبر انقلاب که متعلق به همه مردم است باز شود؟ چرا عزل و نصب‌ها بر اساس شایسته‌سالاری انجام نمی‌شود، چرا مجلس از آسیب‌دیدگان و مظلومین حوادث اخیر در جلسه غیرعلنی دعوت بعمل نمی‌آورد تا حرف‌های آنها را هم بشنود و همیشه فقط از مسئولین دعوت می‌شود و سرانجام کار نیز ابتر می‌ماند، مانند حادثه ۱۸ تیر آن سال و ۲۵ خرداد امسال دانشگاه تهران.»

عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس سپس با قرائت این بیت که «پرسشی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس، توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟»، تصریح کرد:«چرا مسئولین به جای آنکه شنوندگان خوبی باشند گویندگان خوبی هستند؟ چرا مسایل ملی و عمومی را در حد تسویه حساب‌های فردی و انتخاباتی تنزل می‌دهند؟چرا در نظام جمهوری اسلامی برخی اجازه دارند افرادی نظیر حجاریا‌ن‌ها و روح الامینی‌ها را زندانی کنند، معلول کنند،بکشند و پاسخگو نباشند؟»

وی با ابراز تاسف از حوادث تلخ بعد از انتخابات و کشته‌شدن برخی بازداشت‌شدگان در زندان، این شعر را خواند که «سوگند می‌خورم به مرام پرندگان، در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست»

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در ادامه با انتقاد از اینکه «چرا به اعتماد مردم به عنوان بالاترین سرمایه‌ اجتماعی توجه نمی‌شود؟»، گفت:« سال‌ها طول کشیده و سرمایه‌ها صرف شده تا امثال موسوی‌ها، هاشمی‌ها، خاتمی‌ها، کروبی‌ها، رضایی‌ها، ناطق‌ها و سایرین تربیت شوند و سرمایه‌هایمان را باید پاس بداریم.»

وی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت:«چرا به مشکل اشتغال که گریبانگیر تمام خانواده‌هاست اهمیت جدی داده نمی‌شود؟ آیا حتما باید مشکل امنیتی شود تا توجه نمایید؟»

ترابی خاطرنشان کرد:« چرا به قاعده‌مند نمودن استخدام در اداره‌های دولتی چه رسمی، چه قراردادی و چه شرکتی توجه نمی‌شود؟ چرا در حالی که بسیاری از مردم کشورمان فقیر و دارای مشکل هستند، هزینه‌های غیرضرور انجام می‌شود و یا به سایر کشورها کمک می‌شود.»

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، با اشاره به این‌که چرا در استان چهارمحال و بختیاری سرانه درآمد ملی نصف میانگین کشور است؟ گفت:«عدالت کجاست؟ چرا ۱۰ درصد از آب کشور در چهارمحال و بختیاری تولید می‌شود اما شهرها و روستاها آب آشامیدنی ندارند و از ۱۱ دشت استان، ۱۰ دشت آن ممنوعه است؟ آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم.»

وی با بیان این‌که چرا بعد از گذشت چهار سال و دو سفر استانی، پروژه‌هایی مانند راه‌آهن، پالایشگاه، پتروشیمی جاده خوزستان اجرایی نشده‌اند، افزود:« چرا عزل و نصب‌ها در استان بر اساس شایسته‌سالاری انجام نمی‌شود؟ چرا هر روز در کشور؛ استان، شهرستان و بخش ایجاد می‌شود ولی به خواسته به حق مردم بخش‌های مختلف در استان در ارتقاء تقسیمات کشوری توجهی نمی‌شود؟»

تجمع اعتراضی خانواده ها و لیست جدیدی از دستگیر شدگان

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده ،خانواده های دستگیر شدگان قیام مردم ایران صبح امروز در مقابل دادگاه انقلاب و زندان اوین دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار اطلاع یافتن وآزادی عزیزانشان شدند.
روز دوشنبه ۱۹ مرداد ماه بیش از ۱۰۰ نفر از خانواده های بازداشت شده ها در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند.عده ای از خانواده ها منتظر تایید نام عزیزشان توسط دادگاه انقلاب بودند تا مطمئن شوند عزیزشان در بین بازداشت شده هاست. اگرچه بعد از تایید دادگاه انقلاب نگرانی از وضعیت سلامتی عزیزانشان و اینکه آیا آنها را زنده تحویل می گیرند همچنان وجود دارد.عده ای نیز منتظر اعلام اسامی افرادی بودند که قرار کفالت و وثیقه برای آنها تعیین شده.

اما در بین این خانواده ها هنوز پدران و مادرانی نگران به چشم می خورند که در این مدت ۲ ماه هیچ گونه خبری از وضعیت فرزندانشان ندارند و نمی دانند آیا زنده هستند یا نه .پدری ۶۲ ساله با گریه می گفت از ۳۰ خرداد هیچ گونه اطلاعی از پسر۲۷ ساله خود ندارد و در این مدت به زندان اوین ، دادگاه انقلاب ،‌پزشکی قانونی ،‌مراجعه کرده اما هیچ گونه خبری ازپسرش بدست نیاورده و مسئولین دادگاه انقلاب و زندان اوین و قوه قضاییه در این مدت هیچ گونه رسیدگی نکرده اند. این پدر در حالیکه به شدت نگران وضعیت فرزندش بود در بین صحبت هایش خامنه ای را نفرین می کرد و دائم او را لعنت می کرد می گفت خامنه ای جنایتکار پستی است که دستور قتل آنها را صادر کرده مطمئنم پسرم را سالم و زنده تحویل نمی گیرم اما این خامنه ای اینقدر پست است که حتی اجازه تحویل جنازه ها را نمی دهد. اکثر خانوادها که صحبت این پدر ۶۲ ساله را می شنیدند همراه با او خامنه ای و احمدی نژاد را نفرین می کردند و در جنایتکار بودن خامنه ای تردیدی نداشتند.

در مقابل زندان اوین نیز حدود ۶۰ نفر از خانواده ها در گرما به انتظار تایید اسامی عزیزانشان و ملاقات با آنها ایستاده بودند.اما همانند روزهای قبل نه تنها کسی جوابگوی آنها نیست بلکه مامورین در مقابل زندان اوین آنها را تهدید می کردند که اگر بیشتر بایستند آنها نیز بازداشت می شوند. خانواده ها در مقابل آنها می ایستادند و می گفتند فرزندانمان را که گرفته اید ما را هم بگیرید شما که از گرفتن مردم ابایی ندارید.

از طرفی دیگر هر روز بر لیست اسامی دستگیر شدگان افزوده می شود ولی رژیم برای مخفی نگه داشتن و تحت فشار قرار دادن خانواده ها و شکنجه کردن زندانیان بی دفاع از انتشار آمار دستگیر شدگان و اسامی آنها خوداری می کنند. در زیر اسامی تعدادی از دستگیر شدگان اخیر جهت ارسال به سازمانهای حقوق بشری و اطلاع عموم منتشر می گردد.

۱- محمد میرزایی ۲۶ ساله شغل ازاد چهارشنبه ۱۴ مرداد در حوالی بهارستان بازداشت و مکان نگهداری وی نامشخص
۲- احمدرضا کابلی۳۷ ساله شغل ازاد و متاهل چهارشنبه ۱۴ مرداد در خیابان سیروس بازداشت و به اوین منتقل شده
۳- سینا مولایی ۲۱ ساله دیپلم چهارشنبه ۱۴ مرداد در حوالی بهارستان بازداشت و به کلانتری ۱۶۰ منتقل و اکنون مکان نگهداری وی نامشخص
۴- فرهاد آقاجانی ۲۳ ساله دانشجوی حسابداری چهارشنبه ۱۴ مرداد جلوی درب مترو سعدی بازداشت و به اوین منتقل شده
۵- علیرضا کاشانی ۲۵ ساله دانشجوی عمران چهارشنبه ۱۴ مرداد در بهارستان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت و به کلانتری ۱۶۰ و سپس به اوین منتقل شده
۶- آرمان کیانی ۲۷ ساله چهارشنبه ۱۴ مرداد حوالی بهارستان بازداشت و به اوین منتقل شده

۷- کاظم معصومی ۳۱ ساله تکنسین آزمایشگاه دوشنبه ۱۲ مرداد در ولی عصر بازداشت و مکان نگهداری وی نامشخص
۸- هادی جمشیدی مبارکه ۲۶ ساله دوشنبه ۱۲ مرداد در ونک بازداشت و مکان نگهداری وی نامشخص
۹- بهروز جلیلوند ۲۵ ساله فوق دیپلم عمران دوشنبه ۱۲ مرداد در ولی عصر بازداشت و به اوین منتقل شده
۱۰- افشین صادقی ۲۰ ساله دانشجوی علوم اجتماعی دوشنبه ۱۲ مرداد در ونک بازداشت و مکان نگهداری وی نامشخص

۱۲- محمد حسین آذری ۲۸ ساله لیسانس حقوق پنجشنبه ۸ مرداد در هفت تیر بازداشت و به کلانتری ۱۴۸ منتقل و سپس به بند ۲۴۰ اوین منتقل شده
۱۳- امین حسینی هاشم آبادی ۲۷ ساله فوق لیسانس حسابداری پنجشنبه ۸ مرداد در تخت طاووس بازداشت و به اوین منتقل شده
۱۴- پیمان احمدی ۲۰ ساله دانشجو پنجشنبه ۸ مرداد بازداشت و به اوین منتقل شده
۱۵- حامد عباسی ۲۹ ساله لیسانس زبان پنجشنبه ۸ مرداد در وتخت طاووس بازداشت و به اوین منتقل شده
۱۶- کیوان ابراهیم زاده ۳۰ ساله لیسانس فیزیک پنجشنبه ۸ مرداد حوالی مصلی توسط نیروهای بسیج بازداشت و به اوین منتقل شده

۱۷- مهدی سالکی پور جمعه ۲۶ تیر بازداشت و به اوین منتقل شده
۱۸- امیر ناظریان ۲۲ ساله جمعه ۲۶ تیر در انقلاب بازداشت و به اوین منتقل شده
۱۹- امیر عباس زاده ۲۳ ساله لیسانس مدیریت جمعه ۲۶ خرداد در انقلاب مورد ضرب و شتم لباس شخصی ها قرار گرفته و بازداشت و به کلانتری ۱۴۸ منتقل و سپس به اوین منتقل شده

۲۰- منصور خورشیدی ۲۸ ساله فوق دیپلم برق پنجشنبه ۱۸ تیر در امیر آباد بازداشت و به اوین منتقل شده
۲۱- حسن غفاری ۲۴ ساله لیسانس جامعه شناسی پنجشنبه ۱۸ تیر بازداشت و به اوین منتقل شده
۲۲- یوسف کرمی ۲۹ ساله شغل آزاد پنجشنه ۱۸ تیر در ولی عصر بازداشت و به اوین منتقل شده

۲۳- کامران تقی پور ۲۹ ساله لیسانس کامپیوتر پنجشنبه ۱۸ تیر در امیر اباد بازداشت و به اوین منتقل شده

در پی بر ملا شدن جنایتهای هولناک ضد بشری در اردوگاه مرگ کهریزک و افشای نام مجریان این جنایت که در راس آن احمدرضا رادان و با دستورات قضائی سعید مرتضوی جنایتکار علیه بشریت به این نقاط انتقال داده می شدند و زندانیان بی دفاع در زیر شکنجه های ضد بشری به قتل می رسیدند. هر دو ارگان انتظامی و قضائی زیر نظر ولی فقیه رژیم علی خامنه ای عمل می کند .پس از افشا شدن جنایاتهای هولناک، خامنه ای شتاب زده شخصا دستور بستن آن را تحت عنوان غیر استاندارد بودن داد تا آثار جرم محو و دامنگیر آنها نشود. دستگاه تبلیغاتی رژیم از چند روز پیش از دادستان کل کشور تا ارکانهای دیگر سعی در فریب افکار عمومی دارند و قصد دارد این جنایت را در حد احمدی مقدم و زندان کهریزک حفظ کنند. در حالی که جنایتهای ضد بشری محدود به اردوگاه مرگ کهریزک نمی شود. جنایتها که بطور سیستماتیک و مستمر در بند ۲۰۹ ،۲۴۰، ۲۴۱ زیر زمین بند ۷ زندان اوین ، زیر زمین وزارت کشور، زندان گوهردشت کرج،آگاهی شاپور تهران که اعمال ضد بشری در آنجا بدون ذره ای وقفه ادامه دارد،کلانتری ۱۴۸،بازداشتگاه اطلاعات سپاه پاسداران، ستاد پیگیری وزارت اطلاعات ،زندان قزل حصار ،بند الف –ط اصفهان و صدها محل دیگر که در کشور بدون لحظه ای وقفه شکنجه و قتل ادامه دارد.برای روشن شدن حقایق، لازم است که یک هیئت تحقیق بین المللی جهت تحقیق و بررسی جنایتهای انجام شده و مشخص کردن آمرین و عاملین آن تشکیل و اعزام شود.

کلوتیلد ریس‌، “بازیچه‌ی رژیم ایران”



دویچه وله :در دومین جلسه‌ی دادگاه متهمان انتخاباتی یک زن جوان فرانسوی در جایگاه متهمان قرار گرفت‌، به نام کلوتیلد ریس. “اشپیگل آنلاین” می‌گوید، این زن که به «تحریک آشوبگران» متهم شده به «بازیچه‌ی رژیم ایران» تبدیل شده است.

کلوتیلد ریس از کودکی به زبان فارسی تکلم می‌کرد. او که سراسر تحصیلات دانشگاهیش را وقف شناخت ایران کرد، اینک باید از خود در برابر اتهام «تحریک آشوبگران» در دادگاه جمهوری اسلامی ایران دفاع کند.
کلوتیلد ریس پنج ماه پیش به دعوت دانشگاه اصفهان به ایران رفت و به تدریس زبان فرانسوی در همین دانشگاه پرداخت. او از این فرصت استفاده کرده و پایان‌نامه‌ی دوره‌ی کارشناسی ارشدش را نیز به کتاب‌های درسی در مدارس ایران اختصاص داد.
پس از انتخابات ۲۲ خرداد و حوادث ناشی از آن ریس تصمیم گرفت به کشورش، فرانسه، بازگردد. اما به هنگام بازگشت و پیش از ورود به هواپیما مأموران او را در فرودگاه تهران بازداشت کردند.
“اشپیگل آنلاین” در گزارش منتشره‌ی خود در نهم اوت، به شرح حال این زن جوان فرانسوی می‌پردازد.
“اشپیگل آنلاین‌” می‌نویسد، کلوتیلد قصد داشت در بازگشت به فرانسه اقامت کوتاهی نیز در بیروت داشته باشد. اما همه‌ی مسافران پیاده شدند و اثری از کلوتیلد نبود. طولی نکشید که کنسولگری فرانسه در بیروت از موضوع مطلع شد. خبر این بود: «کلوتیلد ریس شب گذشته در فرودگاه تهران دستگیر شد».
ریس در روز شنبه، ۱۷ مرداد (هشتم اوت)، در جایگاه متهمان قرار گرفت و جهان که پیش از این با نام او آشنا شده بود این بار چهره‌اش را مشاهده کرد.

اتهام ریس، «اقدام علیه امنیت ملی»
نماینده‌ی دادستان گفت‌که ریس «علیه امنیت ملی» اقدام و در اجتماعات و «اغتشاشات» ۲۵ و ۲۷ خرداد شرکت و به جمع‌آوری اخبار و اطلاعات و عکس‌برداری و فیلم‌برداری و ارسال به خارج اقدام کرده است.
ریس در دفاع از خود گفت: «من مدت‌ها قبل از انتخابات به ایران آمدم تا در دانشگاه صنعتی اصفهان به تدریس زبان فرانسه بپردازم. بر اساس توافق‌های صورت گرفته بین بخش فرهنگی سفارت و دانشگاه صنعتی اصفهان من برای تدریس به این دانشگاه دعوت شدم.»
ریس گفت،‌پیش از این نیز چندین بار به ایران آمده بود، چون به تاریخ، فرهنگ و زبان ایران علاقه داشت. او افزود که «تا بیستم خردادماه در دانشگاه صنعتی تدریس کرده و پس از تعطیلی دانشگاه در حال آماده شدن برای بازگشت به فرانسه بوده» است.
ریس تصریح کرد که «در تظاهرات روزهای ۲۵ و ۲۷ خرداد شرکت کرده و در این راه‌پیمایی عکس و فیلم گرفته است». علاوه بر این «از دوستان فرانسوی و ایرانی خود اطلاعاتی در باره‌ی تظاهرات و وضعیت سیاسی ایران کسب کرده و همه‌ی اینها به خاطر این بود» که علاقه داشته بداند «چه اتفاق‌هایی در ایران رخ می‌دهد؟». او در همین راستا به ۵۰ نفر از دوستان و اقوام خود ایمیل فرستاده و در باره‌ی تظاهرات در تهران به آنها مطالبی گفته است.
ریس افزود، کسی از او نخواسته که اطلاعاتی برایش بفرستد، بکله علاقه‌شخصی خودش او را به این اقدام کشانده است. او سپس گفت: «امروز می‌فهمم که اشتباه کردم و پشیمانم، زیرا نباید در تظاهرات غیر قانونی شرکت می‌کردم و عکس می‌گرفتم یا از دوستانم در این مورد سئوال می‌کردم.».
اگر قاضی رأی به گناهگار بودن ریس صادر کند، خطر ماه‌ها و شاید هم سال‌ها حبس او را تهدید می‌کند.
ریس در دادگاه گفت، به دوستان و اقوام خود ایمیل فرستاده تا بگوید: «اجتماعات ایران صلح‌آمیز است.»
به گفته‌ی “اشپیگل آنلاین”، دوستان ریس این موضوع که دادگاه ایران می‌خواهد از شرکت ریس در تظاهرات صدها هزار نفره‌ی مردم در اعتراض به نتایج انتخابات برای او «اتهام» درست کند، را «بی‌معنی» می‌یابند.
پدر کلوتیلد در گفت‌وگو با خبرگزاری فرانسه گفت، دخترش بی‌گناه است و هیچ اتهامی متوجهش نیست. او خاطرنشان ساخت که این «هنر و فرهنگ ایران» است که دخترش را شیفته کرده و کلوتیلد دلش می‌خواست فرصت بیشتری برای شناخت فرهنگ و هنر ایران داشته باشد.

پرستار کلوتیلد در زمان کودکی یک ایرانی بود
کلوتیلد علاقه به فرهنگ و زبان فارسی را مدیون پرستار دوران کودکی‌اش است. پرستار کلوتیلد در پاریس یک ایرانی بود(منظور پرستار کودک است). کلوتیلد زبان فارسی را از پرستار ایرانی خود آموخت.
کلوتیلد ریس پس از پایان دوران دبیرستان، تحصیلات خود را در دانشگاه لیل و در رشته‌ی علوم سیاسی پی گرفت. تحصیلات او با موفقیت قرین بود و او هر سال دانشجوی ممتاز دانشگاه بود.
ریس پایان‌نامه‌ی دوران کارشناسی ارشد خود را به سیستم آموزشی ایران و کتاب‌های درسی پس از انقلاب ایران اختصاص داد.
قرار بود که ریس بیش از دو سال در دانشگاه اصفهان فرانسه تدریس کند که ناآرامی‌های پس از انتخابات او را مجبور به ترک ایران کرد.

موضوع ریس جهانی شده است
خانواده و دوستان کلوتیلد پس از دستگیری او تلاش کردند از طریق اینترنت توجه جهانیان را به این موضوع جلب کنند.
بیش از ۳۳ هزار نفر از طریق صفحه‌ی “فیس بوک” از وی حمایت کردند. در روز تولد کلوتیلد در ۳۱ ژوئیه بسیاری از دوستان او کارت تبریک به زندان اوین راهی کردند، اگر چه که هیچ معلوم نبود این کارت‌ها به دست او می‌رسد یا خیر.
حضور کلوتیلد ریس در دور دوم دادگاه موج جدیدی از اعتراض‌ها را در سطح جهان به وجود آورد.
ریاست اتحادیه‌ی اروپا و دولت‌های بریتانیا و فرانسه به این دادگاه اعتراض کرده و خواستار آزادی اتباع و کارکنان سفارت‌خانه‌های خود در تهران شدند. اتحادیه‌ی اروپا اعلام کرد که هر گونه اقدام علیه اتباع یا سفارت‌خانه‌های یکی از اعضا «به معنی اقدام علیه تمامی اعضای اتحادیه‌» تلقی خواهد شد.
در تمام مدت بازداشت، ریس تنها یک بار با یکی از نمایندگان سفارت‌فرانسه در تهران ملاقات کرد. وی در اوایل بازداشت خود دو بار و هر بار دو دقیقه تماس تلفنی برقرار کرد و این تمامی تماس‌های ریس در این مدت با دنیای خارج بود.
“اشپیگل آنلاین‌” می‌نویسد، زندان‌های جمهوری اسلامی بدنام هستند. در تازه‌ترین تحولات، رئیس یکی از بدنام‌ترین زندان‌ها(رئیس زندان کهریزک) بازداشت و از کار برکنار شد. دست کم سه تن از بازداشتی‌های انتخاباتی در این زندان جان باختند و آیت‌الله خامنه‌ای در ماه ژوئیه دستور تعطیلی این بازداشت‌گاه را صادر کرد.
روز پنج‌شنبه اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده‌ی نیروی انتظامی، اقرار کرد که او هم در حوادث این بازداشت‌گاه مقصر بوده و برخی از بازداشت‌شدگان شکنجه شده‌اند.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی خطیب جمعه این هفته تهران نیست !

خبرگزاری فارس: حجت الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی گفت: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده‌های سیاسی و غیر قابل قبول از جایگاه نماز جمعه ، خطیب جمعه این هفته تهران نیست.
حجت الاسلام والمسلمین سید رضا تقوی رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور در گفتگو با خبرنگار سیاسی فارس با اشاره به انتشار اخباری مبنی بر حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه این هفته تهران، گفت: ایشان برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده‌های سیاسی و غیر قابل قبول از جایگاه نماز جمعه در نماز جمعه شرکت نمی‌کنند.
وی با بیان اینکه نماز جمعه بعنوان یک امر سیاسی عبادی همیشه از منزلت خاصی در افکار عمومی و عامه‌ متدینین برخوردار بوده و هست لذا حفظ این منزلت بر همه ما لازم و واجب است، افزود: طبعا همه موظفیم با تدبیر و هوشمندی همه زمینه‌ها و بستر‌هایی را که این جایگاهی رفیع و معتمد در نظام اسلامی را مورد تعرض قرار می‌دهد از بین برده و اجازه شکل گیری آن‌ها را ندهیم خصوصا اینکه نماز جمعه میعاد حضور همه‌ علاقمندان به نظام اسلامی با همه سلیقه‌ها و گرایش‌های مختلف می‌باشد.
رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور با اشاره به اینکه همه مایلند در محیطی معنوی و دور از هیاهوهای شبهه برانگیز سیاسی با آرامش خاطر در این مراسم عبادی سیاسی شرکت کنند، افزود: لذا با اینکه بر اساس ترتیب معمول، نماز جمعه این هفته باید به وسیله حضرت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اقامه می‌شد خبر دار شدیم که ایشان برای جلوگیری از هر گونه سوء استفاده‌های سیاسی و غیر متعارف و غیر قابل قبول از این جایگاه منیع ترجیح دادند و تصمیم گرفته‌اند اقامه‌ نماز جمعه توسط یکی دیگر از حضرات آقایان ائمه جمعه موقت تهران برگزار شود تا فضای صمیمی و روحانی این عمل سیاسی و عبادی به آنچه که نباید آلوده نشود.

سازمان مجاهدین انقلاب «شوی تاسف‌بار» دادگاه معترضین را محکوم کرد

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی روز یکشنبه در واکنش به دومین دادگاه معترضین به نتیجه انتخابات در اطلاعیه‌ای این دادگاه را «نمایش اسف‌بار» و «نماد تغییر ماهیت نظام» خواند.

دومین جلسه دادگاه بازداشتی‌های حوادث اخیر روز شنبه صبح در حالی در تهران آغاز شد که یک شهروند کشور فرانسه و یک کارمند ایرانی سفارت فرانسه در کنار علی تاجرنیا، احمد زیدآبادی، شهاب‌الدین طباطبایی، هدایت آقایی و جواد امام بر نیمکت متهمان نشسته بودند.

سازمان مجاهدین انقلاب در جایی دیگر از جدیدترین اطلاعیه خود پس از انتخابات ریاست جمهوری که محمود احمدی‌نژاد پیروز آن اعلام شد این دادگاه را «شوی تاسف‌بار» خوانده و هدف برگزارکنندگان آن را «کودتا علیه انقلاب و نظام و انتقام کشیدن از مبارزان و مجاهدان راه استقلال و آزادی» دانسته است.

این اطلاعیه می‌افزاید که هدف برگزارکنندگان این دادگاه رساندن این پیام به مردم ایران است «که هر تلاشی برای برگزاری انتخاباتی پرشور،‌ مردمی، آزاد و قانونی را اقدامی علیه امنیت ملی و تلاشی برای براندازی تلقی می‌کنند.»

این تشکل سیاسی در اطلاعیه پیشین خود نیز که در هفته نخست مردادماه منتشر شد رئیس دولت نهم، و وزرای کشور و دادگستری و اطلاعات را مسئول «شکنجه و قتل بازداشت‌شدگان» در حوادث اخیر دانسته بود.

بهزاد نبوی، مصطفی تاجزاده، فیض‌الله عرب‌سرخی، محمدجواد امام و تعداد دیگری از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب در روزهای پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده‌اند.

سازمان مجاهدین انقلاب که در اطلاعیه پیشین خود «دولت غیرقانونی کنونی» را حتی «شایسته» آن ندانسته بود که مورد خطاب قرار دهد در آنجا گفته بود که «دولتی که از انتخاباتی غیرقانونی و غیرمشروع برآمده و تحکیم پایه‌های قدرت خود را با دستگیری و بازداشت هزاران تن و اعمال شکنجه در زندان و داغدار کردن صدها خانواده مظلوم تمهید می‌کند، هرگز نمی‌تواند فرجامی نیک را انتظار داشته باشد.»

این سازمان در اطلاعیه جدید خود می‌گوید به این دلیل «اصلاح‌طلبان، فعالان ستاد آقای موسوی، اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت در کنار سلطنت‌طلبان و منافقین» در دادگاه کنار هم نشانده شده‌اند تا به مردم القا کنند که این افراد با یکدیگر تفاوتی ندارند.

طبق اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب، برگزارکنندگان این دادگاه در تلاش هستند تا «زمینه‌های ذهنی و اجتماعی برخورد با مهم‌ترین و پرطرفدارترین احزاب کشور را فراهم آورند.»

این تشکل سیاسی – مذهبی همچنین کیفرخواستی را که در دادگاه دوم قرائت شد «تحلیلی کاملا مشابه افراطی‌ترین باندهای کشور» دانسته است.

محسن کدیور نیز پیشتر کیفرخواست دادگاه متهمان به «کودتای مخملی» را به سرمقاله‌های حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان تشبیه کرده بود.