هشدار آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب نسبت به دخالت سپاه و بسیج در سیاست

دستگیری آقایان موسوی و کروبی، اشتباهی غیرقابل جبران است


آیت‌الله سید علی‌محمد دستغیب، مرجع تقلید ساکن شیراز، نسبت به شایعات منتشر شده در خصوص احتمال دستگیری موسوی و کروبی هشدار داد و چنین کاری را «اشتباهی غیر قابل جبران» خواند. وی با بیان اینکه «ما بناى تهديد نداريم و نمى‏توانيم تهديد كنيم» و تصریح به اینکه «ما نه دستگاه نظامى داريم و نه تاب مقابله با نيروهاى ورزيده و آموزش ديده و گاز اشك آور و توپ و تفنگ»، در عین حال خاطرنشان کرد که ممکن است مردم بخواهند ناراحتى خود را ابراز كنند و تاکید کرد که دستگیری این دو رهبر اصلاح طلب، «پيامدهاى سوء بسيارى به همراه خواهد داشت».



به گزارش موج سبز آزادی، آیت الله سید علی محمد دستغیب از مراجع و علمای بزرگ شیراز، در پایان هفته گذشته در جلسات روزانه‌ی تفسیر قرآن خود، با اشاره به حوادث پس از انتخابات و موضع گیری‌های خود در انتقاد از وضع حاکم، گفت: همه مى‏دانند كه ما هرگز اغتشاشگر نبوديم، همواره در پى اصلاح امور بوده‏ايم. هدفمان جز سوق‏دادن مردم به سوى خدا نبوده، تقاضايى هم از هيچ كس نداريم. الان نيز با تأسى به حضرت ابراهيم و به عنوان قطره‏اى از درياى علم ايشان، آنچه را كه مى‏دانيم تكليف است، بر زبان مى‏آوريم، به اميد آنكه نتيجه‏اى داشته باشد.

وی با اشاره به تاکید حضرت امام خمينى (س) بر اینکه «نظامى‏ها نبايد در امور سياسى كشور دخالت كنند»، افزود: بسيج و سپاه، فرزندان اين جامعه و بسيار محترم هستند و دخالت‏دادن آنها در سياست كار صحيحى نيست و بى‏شك آثار و نتايج سوء به همراه خواهد داشت.

آیت‌الله دستغیب با اشاره به اینکه ممكن است بعضى افراد، انتقاداتى داشته باشند و تذكراتى بدهند، اضافه کرد: نبايد همه اين انتقادات و تذكرات را دروغ انگاشت. انصاف اين است كه آنچه گفته شده مورد بررسى قرار بگيرد. كسانى همچون آقاى موسوى و آقاى كروبى از دلسوزان انقلاب و مريدان امام خمينى‏(رحمه الله) و محترمين مردم بوده‏اند، نمى‏توان آنها را خائن به مملكت خواند و متهم به براندازى و معاندت با رهبرى نمود.

وی با اشاره به شایعات مربوط به دستگیری این دو رهبر اصلاح طلب، هشدار داد: نصيحت ما اين است كه خداى ناكرده تصميم به بازداشت آنها نگيرند كه اين كار پيامدهاى سوء بسيارى به همراه خواهد داشت. ما نه دستگاه نظامى داريم و نه تاب مقابله با نيروهاى ورزيده و آموزش ديده و گاز اشك آور و توپ و تفنگ. اما به صرف گزارش دادن دو سه نفر نبايد تصميمات خطرناك بگيرند. مى‏توان اين مسأله را با آرامش حل كرد. سركوب‏كردن اطرافيان آنها كه شايد بالغ بر دو سه ميليون نفر باشند، صحيح نيست. نبايد اوضاع گذشته را دوباره پيش آورد.

ایشان با اشاره به سابقه‌ی حضور خود در انقلاب و نظام، گفت: ما كه نرفتيم در خانقاه بنشينيم و هو هو بكشيم. ما نيز در اين جامعه بوديم؛ در جبهه بوديم؛ با بچه‏هاى جنگ نشست و برخاست داشتيم. پيكره و اصل اطلاعات و سپاه پاسداران در اين شهر از همين مسجد بود، آنها همه دوستان ما بودند. ما كه تازه از گوشه‏اى نيامده‏ايم كه هيچ چيز نفهميم.

آیت‌الله دستغیب سپس بار دیگر نسبت به احتمال بازداشت موسوی و کروبی هشدار داد و گفت: نصيحت ما اين است كه تصميم به دستگيرى اين دو بزرگوار نگيرند. آنها را بياورند و با هم صحبت كنند. اين كار آرامش بيشترى به مردم مى‏دهد. ما اين آقايان را مى‌شناسيم، انسانهاى صالحى هستند و همراه امام بوده‏اند. بايد نسبت به اتفاقات آينده هوشيار بود. ما بناى تهديد نداريم و نمى‏توانيم تهديد كنيم، اما اگر مردم بخواهند ناراحتى خود را ابراز كنند، صحيح نيست.

خبر مهم - میرحسین هم روز قدس می‌آید



















یک منبع نزدیک به میرحسین موسوی به «موج سبز آزادی» خبر داد که او گفته است در راهپیمایی روز قدس حاضر خواهد شد و با مردم سبز در اعتراض به خشونت‌طلبان و سرکوب‌گران همراهی خواهد کرد.



به گفته‌ی این منبع موثق، به احتمال زیاد میرحسین به زودی بیانیه‌ای را نیز با موضوع دعوت از مردم برای شرکت در راهپیمایی روز قدس منتشر خواهد کرد.

بازداشت فرزندان روحانیون اصلاح طلب قم

عصر دیروز خبر رسید که سه فرزند حجت‌الاسلام احمد منتظری، پسر آیت‌الله العظمی منتظری، بازداشت شده‌اند. اکنون مشخص شده که که دستگیری فرزندان روحانیون اصلاح طلب قم گسترده تر بوده و فرزندان چند روحانی دیگر نیز دیروز بازداشت شده‌اند.



به گزارش موج سبز آزادی، سید مهدی موسوی تبریزی، فرزند آیت‌اله سید حسین موسوی تبریزی دبیرکل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، نیز دیروز به همراه پسر آیت‌الله ناظم زاده، از اعضای این مجمع، پس از آنکه دفتر کارشان به مدت حدود دو ساعت مورد تفتیش قرار گرفت، بازداشت شدند. علاوه بر این دو، پسر آقای احمدی، دیگر عضو این مجمع، نیز دیروز در منزل خود بازداشت شد.

بر اساس این گزارش، دیروز هم محمدمهدی، محمدعلی و محمدصادق منتظری، سه فرزند احمد منتظری - پسر ارشد آیت‌الله العظمی منتظری - در آستانه‌ی افطار در منزل پدری در قم بازداشت شدند.

به گفته‌ی احمد منتظری، بازداشت سه فرزندش و دیگر فرزندان اعضای مجمع مدرسین، با حکم دادگاه ویژه‌ی روحانیت صورت گرفته و علت آن، حضور در تجمع در برابر دفتر آیت‌الله العظمی صانعی عنوان شده است.

راهبرد و تاکتیک مناسب برای جنبش سبز

تقی رحمانی
بر خلاف راهبرد، تاکتیک در میدان عمل به اقتضای شرایط و با توجه به امکانات و شرایط اتخاذ می‏شود و نمی‏تواند قالبی از پیش تعیین شده‏باشد. اما در چهارچوب‏هایی معنی‏دار می‏گردد و نمی‏توان از هر تاکتیکی سود برد. به عنوان نمونه نمی‏توان به خشونت دست زد، اما از رفتار مسالمت‏آمیز دم زد. جریان قدرتمند حاکمیت، قایل به خشونت‏ورزی است، تا رفتار مدنی مردم را دچار اختلال کند. جمعی را رادیکال و اکثریتی را منفعل کند. واقعه کهریزک، انفرادی طولانی، مسئله تجاوزها و غیره از این قبیل رفتارها است.



در عرصه تئوری و آکادمیک، تبیین و تحلیل مهم است و ارائه نگاه بالاتر و منسجم‏تر در قلمرو باورها و آرمان‏ها مهم و با ارزش هستند. اما در عرصه عمل و اقدام، راهبردها و تاکتیک‏ها الویت دارند. البته کسانی هستند که این سه را به خوبی تلفیق می‏کنند. اما این افراد فراوان نیستند.

مرسوم است که عرصه تئوری را آکادمسین‏ها خوب می‏دانند. ایشان روش تحلیل و تدوین را بهتر می‏دانند. متداول است که روشن‏فکران در قلمرو باورها آرمان‏ها را خوب بیان می‏کنند. می‏گویند تجربه‏دیده، توانایی ارائه راهبرد و تاکتیک مناسب را برای رسیدن به هدف بهتر توضیح می‏دهد و لااقل وقتی از امری پرهیز می‏دهد، انجام ندادن آن‏ها به صلاح است و بهتر است که آن را انجام ندهیم.

اما اگر ماجرا قدری عمیق شود، باید پایه تجربه را با عنصر روزمره آمیخت تا تاکتیک‏ها صحیح باشد. که چون برخی از اندیشمندان صحنه اصلی کشمکش‏ها را حتی راهبرد نمی‏دانند، بلکه مقابله تاکتیک‏ها می‏دانند. در این مورد بازی‏های پیش رفته فوتبال، قابل توجه و یادگیری است.

در مصاف‏های مهم که جریانات از امکانات گوناگون برخوردارند، تاکتیک‏ها بسیار مهم است و حتی اجرای آن از راهبرد جلو می‏زند، حتی قضاوت بر روی امکان توانایی بر سر پیروزی، بر محور تاکتیک‏ها جلوه‏گر می‏شود.

تجربه انقلاب ایران زمانی مهم شد، که تاکتیک‏ها توانست حتی آرمان‏های زیباتر را تحت شعاع قرار دهد. تاکتیک در صورت راهبرد درست می‏تواند، به دلیل رسیدن به دستاورد، مخاطبان را راضی و دیگران را جذب و جلب کند و موفقیت به همراه آورد. باز معمول است آنان که دستی در عمل و اجرا ندارند مدام خواسته‏های خود را فریاد می‏کنند. اما ابزار چگونگی اجرای آن را نمی‏جویند.

با این وصف این افراد دو دسته هستند. کسانی که میزان توانایی و ناتوانی خود را باور دارند، در نتیجه برای حرکت، به کار بلدها اعتماد می‏کنند و عده‏ای نیز چنین نیستند، بلکه فقط خواسته‏های خود را منهای شرایط و موقعیت اعلام می‏کنند و تقاضای آن را دارند.
سرزمین ما از این نیروها و افراد و جریان‏ها کم ندارد، که در عمل رفتار روشن‏فکری معطوف به امید دارند، در حالی‏که حزب و سازمان روشن‏فکری امری نادر است. اما در سرزمین ما فراوان هستند.

این مختصر را آوردم تا نشان دهم که بایستی در عرصه عمل و رفتار، در تلفیق هدف، آرمان و روش به عملی کردن صحیح آن اندیشید. چرا که جامعه به آکادمسین، روشنفکر، استراتژیست و تاکتیکسین احتیاج دارد. حوادث پس از انقلاب نشان داد که به کار گرفتن مناسب روش، طرح هدف و رفتار عملی چقدر مهم است. به‏خصوص در سرزمینی که حاکمان و قدرتمندان سر به مهر نبوده و نسبتی میان جرم و مجازات قائل نیستند.

در همین رابطه است که نیروهای کنش‏گر و تجربه‏دار تلاش می‏کنند که از آرمان‏های بلند، سپهر و جهت بسازند، یعنی آزادی و عدالت، دارای پایه عمیق‏تر شود، اما همه آن‏ها یک شبه بدست نمی‏آید. پس باید آن آرمان را مرحله به مرحله خواست. اما بدون آرمان شورانگیز، حرکت مهمی‏خلق نمی‏شود.

همچنین باید توجه داشت روش و تحلیل درست نیازمند ابزار مناسب است که محصول کار آکادمسین‏ها است. باید آن‏ها را آموخت و به کار بست. اما در تلفیق آرمان و روش مناسب، راهبرد نقش تعین‏کننده‏ دارد. راهبرد باید در توان مجموعه فعالان و هم‏کشش زمانه باشد، در غیر این صورت به مشکل برخواهد خورد.

راهبرد تقویت جامعه‏مدنی یک انتخاب است. الزامات این راهبرد، آرمان را مرحله‏ای و روش‏ها را به شکل خاص در خود می‏گیرد. چرا که آرمان به جای راهبرد و روش‏تحلیل به جای راهبرد نمی‏نشیند. در اتخاذ راهبرد، عنصر شناخت و تجربه است که روش تحلیلی را غنی می‏کند و بر آرمان، جلوه مرحله‏ای را باعث می‏شود. اما در راهبرد تقویت جامعه مدنی و طرح خواسته‏های فصل سوم قانون اساسی، چه تاکتیک‏هایی باید محقق شود. هزار نکته باریک‏تر از مو اینجا است.

توافق بر تقویت جامعه مدنی، هدف‏گزاری درست کار است. این روش غیر خشونتآمیز، نگاه حذف به هیچ نیرو و جریانی، اعم از راست و چپ را ندارد. دولت قانون‏مند می‏خواهد، یعنی معیار ایدئولوژیک ندارد، اما مطلق و ابدی نیست. در حال حاضر چگونه می‏توان به این هدف‏گذاری رسید؟ طرح کلیات نظری لازم است، اما کافی نیست. حتی اعلام راهبرد نیز کفایت نمی‏کند. در نتیجه، تاکتیک رسیدن به اهداف مهم است.

بر خلاف راهبرد، تاکتیک در میدان عمل به اقتضای شرایط و با توجه به امکانات و شرایط اتخاذ می‏شود و نمی‏تواند قالبی از پیش تعیین شده‏باشد. اما در چهارچوب‏هایی معنی‏دار می‏گردد و نمی‏توان از هر تاکتیکی سود برد. به عنوان نمونه نمی‏توان به خشونت دست زد، اما از رفتار مسالمت‏آمیز دم زد.

جریان قدرتمند حاکمیت، قایل به خشونت‏ورزی است، تا رفتار مدنی مردم را دچار اختلال کند. جمعی را رادیکال و اکثریتی را منفعل کند. واقعه کهریزک، انفرادی طولانی، مسئله تجاوزها و غیره از این قبیل رفتارها است. همچنین برخورد با مردم و ضرب شتم شدید آن‏ها در خیابان و داشتن وسایل غیر متعارف سرکوب، مانند قمه، زنجیر، پنجه بوکس و... در دست لباس شخصی‏ها که در کنار ماموران رسمی با مردم برخورد می‏کنند.

یا به کار بردن باتوم در متفرق کردن مردم که آن را به جای تهدید و در نهایت بر پای افراد زدن، بر سر و صورت و کمر آن‏ها فرو می‏آورند. این رفتارها تحریک کننده است تا افرادی به عکس‏العمل وادار شوند. در نتیجه قدرتمندان مجوز برخورد شدید را پیدا کنند.
تاکتیک‏ها را باید در راستای راهبرد و اهداف به کار برد و مرعوب یا مغلوب جریان رقیب یا مقابل قرار نداد. در همین راستا است که که برخی افراد و نیروها با اتخاذ تاکتیک‏های افراطی و غیره واقعی، از منظر فردی یا گروهی وارد جنبش یا حرکت سبز مردم می‏شوند. اتخاذ تاکتیک‏ها در عین آزادی عمل، نیاز به رشد و حرکت واقعی با حرکت جامعه را دارد.

ارائه راه‏حل‏های غیر عملی یا ذهنی و یا طرح روش‏ها و تاکتیک‏هایی که با حرکت فعلی مردم هم‏خوانی ندارد، کاری پسندیده نیست، اگر چه آزادی عمل و اختیار هر فرد و نیرو با خود او است و احدی نمی‏تواند مانع از آزادی دیگری شود، اما این نوع رعایت کردن، یک ظرافت راهبردی است. چرا که ظرافت راهبردی، موجب به نتیجه رسیدن و دستاورد داشتن می‏شود و در عمل می‏تواند به سوی موفقیت راه برد.

به اختصار می‏توان گفت که جنبش سبز و حرکت مردم:

1- در سپهر ملی حقوق ملی که تلاش می‏کند مستقل بماند، اما با جهان سر تعامل بر اساس حق و حقوق ملی خود دارد و همبستگی و همراهی دیگران را می‏پذیرد، اما دخالت آنان را نه. همبستگی دیگران در راستای بنی‏آدم اعضای یکدیگرند را باور دارد.

2- این جنبش بستر مدنی دارد. اگر به خیابان آمده، اما خیابان آمدنش به معنی شورش نیست. بلکه خواسته‏ حقوقی دارد. می‏خواهد با احقاق حق خود رفتار مدنی را به عمل پارلمانی پیوند زند، منتها بعد از اصلاح یا تفسیر دموکراتیک قوانین.

3- این جنبش که رنگ سبز نماد آن است و این رنگ بوی ایرانی است و ریشه ایرانی آن از آئین مهر، دین زرتشت و اسلام ‏فرا می‏رود. در چهارچوب روش احیای فصل سوم قانون‏اساسی و حقوق مردم فعال است. به نحوی‏که قانون طوری تفسیر یا اصلاح شود تا حق حاکمیت مردم، حق تجمع، تظاهرات و آزادی بیان و عقیده و... تضمین شود، تا حاکمیت مردم در عمل تبلور یابد.

راز رنگ سبز ایرانی در شرایط حاضر این چنین است، مستقل است، مدنی است، در چهارچوب حقوقی و قانونی خود را تعریف می‏کند. به عبارتی هدف یا آرمانی مرحله‏ای، بر اساس تقویت جامعه مدنی و دولت پاسخگو است، که به تقویت دولت قانونمند منجر شود. بستر مدنی و چهار چوپ حقوقی هر نوع شعار و تاکتیک باید بتواند در چنین چهارچوبی حرکت کند تا نتیجه بخش‏تر باشد، والا سقف آرمان‏ها تا ثریا می‏رود و تحقق آن آرمان‏های ذهنی و راهبردی اراده‏گرایانه و تاکتیک‏های تفرقه‏انگیز تلخ است.

باید به کامیابی اندیشید، هر چند خواسته‏ها چندان بزرگ نباشند، اما اگر دقیق باشند و مرحله‏ای، می‏شود تا بلندتر هم رفت.

یادآوری خاطره‌ی تظاهرات آرام روزهای بعد از انتخابات، با فیلم‌هایی کمتر دیده شده + نسخه بلوتوث

مستند «راه سبز امید» در سه قسمت


مستند «راه سبز امید» که در آستانه‌ی روز قدس توسط گروهی از هنرمندان ناشناس سبز تهیه شده است، حاوی فیلم‌هایی کمتر دیده شده از تجمعات و راهپیمایی‌های آرام روزهای بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد است. دیدن این فیلم که در سه قسمت تولید شده است، خاطره‌ی روزهایی را زنده می‌کند که سکوت ما صدایی رساتر از هر فریادی داشت.



هر یک از این سه قسمت را در دو نسخه‌ی یوتیوب و بلوتوث عرضه می‌کنیم، اما از آنجا که در اول و آخر این سه فیلم مستند بر حضور سبز در راهپیمایی روز قدس تاکید می‌شود، در این سه روز باقی‌مانده، دریافت نسخه مناسب تلفن همراه و توزیع گسترده‌ی آن بین افراد کمتر مرتبط با اینترنت، برای هر کسی که به نحوی از اخبار و مطالب «موج سبز آزادی» بهره‌مند بوده، از اوجب واجبات است!


دانلود نسخه‌ی بلوتوث قسمت اول مستند «راه سبز امید»
http://www.mowjcamp.org/files/file/30786

دانلود نسخه‌ی بلوتوث قسمت دوم مستند «راه سبز امید»
http://www.mowjcamp.org/files/file/30788

دانلود نسخه‌ی بلوتوث قسمت سوم مستند «راه سبز امید»
http://www.mowjcamp.org/files/file/30790

تا روز قدس / روز قدس در وین-اتریش سبز شد + فیلم

چند روز پیش، از شبکه ششم صداوسیمای غیرملی، خبری مبنی بر برگذاری تظاهرات با شکوه روز قدس توسط ایرانیان در وین بدون تصویر ارائه شد. اما واقعیت چیز دیگری بود، روز قدس اتریش سبز شده بود.



بنا به فراخوان تشکل سبز وین مبنی بر سبز نمودن راهپیمایی روز قدس در روز ۱۲ سپتامبر که هر ساله از طرف حامیان جمهوری اسلامی ایران و مخالفان کشتار مردم فلسطین ترتیب داده می‏شود، تعدادی از هموطنان عزیزمان در مکان راهپیمایی روز قدس حضور به هم رسانده و با نمادهای سبزرنگ خود، ندای فریاد مردم مظلوم ایران را به گوش رسانه‌های گروهی رساندند.

با تدابیر اعضای این تشکل، جنبش سبز در وین صف جلو را از آن خود کرد و مابقی تظاهرکنندگان که اغلب از طرفداران سیاست‏های فعلی جمهوری اسلامی بودند و طبق سنت هر ساله خود در "اشتفان پلاتز" میدان اصلی‌ شهر تجمع می‌‌کردند، امسال قادر به برگزاری مراسم در آن محل نشده و مجبور به تغییر محل گردهمایی به میدان "آلبرتینا" شدند.

تشکل سبز وین نیز پس از پایان مراسم خود به آن مکان مراجعه کرد و از فراز بام ساختمان مشرف به میدان، با بر افراشتن پرچم‌های سبز خود و سر دادن ندای الله‏اکبر، صدای مردم مظلوم ایران را در شهر وین طنین‏انداز کردند و یاد مردم دلیر ایران را در این سوی مرز‌ها زنده نمودند. این مراسم بدون هیچ درگیری از دو طرف در ساعت ۱۷:۳۰ به پایان رسید.

نسخه بلوتوثی(3gp) فیلم روز قدس در وین-اتریش را از اینجا دریافت کنید.
http://www.mowjcamp.org/files/file/31154

تا روز قدس / نماهنگ "جنگل سبز" + نسخه بلوتوث

موج سبز آزادی با انتشار نسخه‌های مناسب بلوتوث که قابل استفاده در تلفن همراه است، تلاش می‏کند تا در گسترش آگاهی عمومی سهیم باشد. لطفا با دریافت این نماهنگ و توزیع آن از طریق بلوتوث، دوستان و آشنایان خود را برای حضور در روز قدس دعوت کنید.



نسخه بلوتوثی(3gp) نماهنگ "جنگل سبز" را از اینجا دریافت کنید.
http://www.mowjcamp.org/files/file/31102

روزنامه شرق رفع توقيف شد

علی‏زاده طباطبایی، در پاسخ به اين پرسش كه آيا روزنامه شرق منتشر خواهد شد یا خیر، اظهار داشت:‌ اين روزنامه قطعا به طور مجدد منتشر خواهد شد، اما زمان دقيق آن هنوز مشخص نيست.



به گزارش خبرگزاری ایلنا، سید محمود علیزاده طباطبایی با اعلام رفع توقیف روزنامه شرق اظهار داشت: "هفته گذشته رسیدگی به اتهامات رحمانیان مدیر مسوول روزنامه شرق در شعبه 76 دادگاه كیفری استان تهران به ریاست قاضی "مدیر خراسانی" برگزار شد و پس از پایان جلسه اعضای هیات منصفه مطبوعات مدیر مسسول روزنامه را مجرم تشخیص داده ولی او را مستحق تخفیف مجازات دانستند."

وكیل روزنامه شرق گفت: "در حكم صادره از شعبه 76 دادگاه كیفری استان این روزنامه رفع توقیف شده و مدیر مسئول آن به پرداخت صد میلیون تومان جزای نقدی محكوم شده‏است."

وی در پاسخ به این پرسش كه آیا روزنامه "شرق" منتشر خواهد شد یا خیر، اظهار داشت:‌ "این روزنامه قطعا مجددا منتشر خواهد شد، اما زمان دقیق آن هنوز مشخص نیست."

روزنامه شرق در تاریخ 15 مردادماه 86 به دلیل مصاحبه با ساقی قهرمان از سوی هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شده بود.

همسر شهیدرجایی: اين‏ها كه می‏‏گويند انتقاد از ولی‏فقيه حرام است، تندترین سخنان را به امام‏خمینی می‏گفتند

"مصيبت بسیار بزرگتر از چيزی است كه ما فكر می‏كنيم، می‏خواهند تيشه به ريشه انقلاب بزنند"


همسر شهيد رجائي پس از مدت‏ها سكوت، لب به گلايه از وضعيت كشور گشود و بار ديگر نسبت به خطر حاكميت تحجر و مخالفان ديرين تفكر امام هشدار داد.



به گزارش موج سبز آزادی، عاتقه صدیقی در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا، در پاسخ به سوالی در مورد توهین‌های اخیر به خانواده امام‏خمینی و یاران نزدیك وی، با بیان اینكه مساله فقط در این موارد جدید خلاصه نمی‏شود، تصریح كرد: "مصیبت خیلی بزرگتر از چیزی است كه ما فكر می‏كنیم، عده ای می‏خواهند برای رسیدن به اهدافشان از خط قرمزها عبور كنند و شكستن حرمت بزرگان را تبدیل به امری عادی كنند، لذا به خانواده و یاران دیرین امام، مراجع تقلید و... توهین می‏كنند."

وی افزود: "گروهی كه چنین بی اهانتیها را رواج می‏دهند، وابستگی فكری به انجمن حجتیه داشته و به نام اسلام این كارها را می‏كنند و می‏خواهند تیشه به ریشه انقلاب بزنند، لذا هم اكنون احساس كرده اند فضا برای پیگیری اهدافشان مناسب است."

صدیقی با بیان اینكه اهداف این گروه‏ها برقراری حكومت اسلامی با قرائت خاص خودشان است، تصریح كرد: "یكی از چهره‏های برجسته این جریان در سال 79 گفته بود كه «انتخاب كلمه جمهوری برای نفی سلطنت بود و نه جمهوری تحت آراء و هوس‏های مردم» كه این سخن نشان می‏دهد آنان مردم را چقدر حقیر می‏بینند. كسانی كه دارای این دیدگاه هستند، دچار خود بزرگ بینی هستند و خیال می‏كنند تمام تصمیماتشان درست است كه اگر این دیدگاه اصلاح نشود هر كاری بخواهند انجام خواهند داد."

صدیقی درباره این سخن كه مردم بر اساس هوی و هوس تصمیم می‏گیرند، خاطرنشان كرد: "در سال 59 وقتی بنی صدر نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود، مردم با توجه به حمایت جامعه روحانیت مبارز به وی رای دادند و او را اصلا نمی‏شناختند، اما وقتی آن اتفاقات افتاد، از دوره‏های بعد از آن مردم فقط بر اساس تشخیص خود عمل كردند و اگر آقایان می‏گویند مردم نباید دخالتی در امور نداشته باشند، باید پرسید كه اگر در آن مورد جامعه روحانیت كه متشكل از علماست، اشتباه كرد، چه تضمینی وجود دارد كه در‌آینده هم این خطا تكرار نشود؟"

وی درباره نسبت گروه‌های متحجر با ولایت فقیه با طرح این سوال كه این‏ها كه می‏گویند انتقاد از ولایت فقیه حرام است، چرا در هنگام حیات امام‏خمینی تند ترین سخنان را نسبت به ایشان بیان كردند؟ اظهار داشت: "امام‏خمینی حدود 270 بار در پاسخ به متحجرین بر جمهوریت نظام تاكید كردند، اما آن‏ها باز هم حرف خودشان را زدند و یا حتی یكبار به ایشان تهمت زدند كه حلال خدا را حرام و حرام آن را حلال می‏كند كه اینگونه رفتارها نشان می‏دهد اعتقادی به ولایت فقیه ندارند و اگر هم امروز از ولایت فقیه تعریف و تمجید می‏كنند فقط به این دلیل است كه این جایگاه را ابزاری برای پیگیری اهدافشان می‏بینند."

صدیقی با اشاره به اینكه امام‏خمینی خطر مقدس مآبان را از خطر آمریكا هم بیشتر می‏دانست، یادآور شد: امام همیشه با منتقدان تندرو نظام هم با حالت نصیحت گونه سخن می‏گفت، اما با متحجرین همیشه با تندی و همراه با نگرانی برخورد می‏كرد. مسائل اخیر نقاب از چهره خیلی‏ها انداخت، گاهی اوقات طول می‏كشد تا مردم نسبت به بعضی گروه‌ها آشنایی یابند، در حالی كه می‏بینیم جریانی كه هم اكنون قدرت را بدست گرفته، در زمان امام هم حضور داشت، اما نمی‏توانست سخنش را بطور كاملا علنی بیان كنند؛ یكبار كه یكی از آن‏ها به دانشجویان گفته بود شما درس بخوانید و ما فقها كشور را اداره می‏كنیم، امام واكنش نشان دادند و گفتند كه دشمن قبلا می‏خواست خواص را از سیاست دور كنند و حالا می‏خواهند تمام مردم را دور كنند كه این مورد دوم خطرناكتر است."

وی ادامه داد: "این تفكر متحجر پس از رحلت امام تلاش كرد تا ایده خود را جا بیندازد و در این مسیر توانست افرادی را در جامعه كه نسبت به مسائل روز كشور آگاهی نداشته و فقط سخن سران همان طیف‏های متحجر را تكرار می‏كنند، بفریبند."

همسر شهید رجائی با انتقاد از برگزاری دادگاه‏های نمایشی اخیر گفت: "این سوال برای همه پیش می‏آید كه چرا علی رغم اینكه تمام امكانات كشور مانند نماز جمعه، صدا و سیما و... كه سال‏هاست در اختیار آقایان است، افكار عمومی ناگهان اینگونه به صورت وسیع معترض میشوند این دادگاه‌ها هم مردم را ناراضی می‏كند و تكیه گاه مردمی نظام تضعیف می‏شود."

وی در پایان با بیان اینكه عاملان وقایع اخیر از خدا نمی‏ترسند، توصیه كرد: "حكومت 5 ساله امیرالمومنین یك حجت بزرگ برای كسانی است كه می‏خواهند نظام اسلامی بر كشور حاكم باشد و در این جهت عملكرد خود را باید با حكومت آن حضرت مقایسه كنند."

بی‌ خلاقیتی عوامل کودتا

در دنباله انواع و اقسام شعبده بازیهای اماتورمابانه، گزارش هیات ۳ نفره قضائی و اتفاقات چند روز گذشته، خود مصداقی بر نازل بودن سطح تفکر وجدان اخلاقی‌، اجتمأعی و سیاسی گروه حاکم است. محک زدن طرف کودتا با همکاری شیخ مبارز با این هیات و سکوت به موقع و استراتژیک موسوی زمینه‏ساز افشای دوباره کارخانه دروغ‏ساز کودتاچیان شد. از سوی دیگر نیز تلاش حکومتیان برای قطع اطلاع‏رسانی دقیق در این عصر، به کلنجاری بی‌‏حاصل برای آن‏ها تبدیل شده‏است.



نبوغ ویژه کودتاگران در دروغ گفتن و وارونه جلوه دادن حقایق با میزان بالا یا پایین بودن وجدان لمپنی تفکر زیر بنائی رهبران و کارگزاران آنها رابطه مستقیم دارد. مسیر و نوع تفکر جریان حاکم در ایران خیلی‌ نزیک به نظامیان کودتاگر کشورهای کوچک آمریکای جنوبی دهه ۱۹۸۰ نظیر السالوادر، پرو و هندوراس با تشکیل جوخه های آدم کشی و شکنجه در خیابانها و دادگاه هأیی به سر کردگی "خودیها یشان" میماند تا مدل رضا خان و فرانکو که یک سر و گردن قلدرتراز این نوع بساط بودند.

دست کم گرفتن هوش و ذکاوت مردم و به خصوص نسل بعد از انقلاب به وسیله رهبران کودتا به حربه‌ای بر ضد خودشان تبدیل گردیده. آنها عاجز از تشخیص روند شکل گیری بی‌ اعتمادی مطلق مردم به ماشین دروغ سازی‌شان در ۴ سال گذشته هستند. گزارش هیات ۳ نفره تنها به رادیکالیزه شدن بیشتر جنبش و قطع کوچکترین امید آندسته از مردم که حسابی جدید برای رئیس تازه نفس قوه قضأییه باز کرده بودند منجر خواهد شد.

جریانات شکل دهنده تفکر و بینش سیاسی، اجتماعی و بین المللی کودتاچیان به صورتی عریان با این گزارش و انتشار متن بسته پیشنهادی اشان برای مذاکره با گروه ۵+۱ نمایانگر دنیأیی بسته و بسیار کوچک از "خودی های" حکومت در مناصب مختلف میباشد. ناتوانی آنها در درک پیچیدگیهای دنیای بیرون از چهارچوب خود ساخته شان قطعا به سرنگونی سریعتر آنها منجر خواهد شد، همانطور که برنامه ریزی ناشیانه عوامل کودتا در سه ماه گذشته به گسترده شدن هرچه بیشتر امواج حق طلبی منجر گردیده.

ایکاش تا دوردسترین مناطق ایران امکان دسترسی‌ به متن گزارش هیات عادل قضأیی بود، تا حتّی هموطنان محروم از روزنامه و اینترنت نیز به تو خالی‌ بودن عدالت مسلکی حکومتیان بیش از این پی‌ می‌بردند. پوشیده نیست که ترکیب این هیات نیز از دست همان هیات معروف شورای نگهبان برای بررسی اعتراضات به تقلب و بقیه هیات‌های پیشنهادی حکومتیان بود. مردم چیزی بیشتر از این انتظار نداشتند.

مطمئنا حرکت بعدی این گروه به همین اندازه بی‌ تدبیر و نارس خواهد بود. دستگیری موسوی و کروبی یا لغو راهپیمأی روز قدس، حمله به سبز‌های شرکت کننده و شاید گزارشی جدید در رابطه با وابستگی شکنجه گران کهریزک با اصلاح طلبان (مانند قتلهای زنجیره ایی و اتفاقات ۱۸ تیر۷۸ ) و غیره که در نهایت انجام همه و یا یکی از آنها فقط به تکثیر انرژی جنبش و تولد بیشتر پارتیزان‌های سبز از جنس همرزمان کروبی، موسوی، ستار خان و باقر خان میانجامد.

تا روز قدس - حنظله این روزها در تهران پرسه می‌زند

آنچه می‌خوانید، ترجمه یادداشتی از «حمید دباشی» است درباره‌ی شرایط روز جامعه‌ی ایران، یک شایعه‌ی نژادپرستانه و نیز تمثیلی درباره‌ی یک نماد کارتونی فلسطینی که تاکنون ناظر همه‌ی جنایت‌های اسرائیل بوده و گویا اکنون ناظر وقایع تلخ این روزهای ایران است. این یادداشت خواندنی که به «اردشیر محصص» کاریکاتوریست فقید ایرانی نقدیم شده است، با اجازه‌ی پروفسور حمید دباشی (نویسنده‌ی کتاب «ایران: تداوم در تأخیر» و صاحب کرسی هاگوپ کوورکیان در رشته‌ی مطالعات ایران و ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیا) در اختیار ما قرار گرفت و حدود سه هفته پیش با انتشار آن در «موج سبز آزادی» به استقبال روز قدس رفتیم. اما بازخوانی این یادداشت خواندنی در آستانه‌ی این روز تاریخی، خالی از لطف نیست.



اواخر فوریه 2004 بود. خسته از یک روز طولانی، با تعدادی از دوستان فیلمساز فلسطینی‌ام روبروی مرکز فرهنگی خلیل سکاکینی در رام‌الله جمع شده بودیم. منتظر آنماری جاسر بودم. او مشغول معرفی فیلم هایی بود که آنشب نشان می دادیم. قرار بود شب را با دوستانمان که از مرکز فرهنگی یابوس -که میزبان فستیوال ما بود- آمده بودند به شام برویم.

آنماری جاسر و من در آن سال مسئول برگزاری شاخه فلسطینی فستوالی بودیم که سال ها پیش در سمیناری فلسطینی در نیویورک برگزار کرده بودیم به نام "رویاهای یک ملت." در فلسطین فیلم هایمان را در راه اورشلیم، رام الله، بیت الحم، نابلس و غزه نشان می دادیم. سرشار از شعف و شادی بودیم و آرام می خندیدیم.

هوا خنک بود و نسیم مطبوعی بر کرانه‌ی شرقی رود اردن می‌وزید. یاد شب‌های تابستان اهواز افتاده بودم، گرچه هنوز فوریه بود. جیپ‌های نظامی اسرائیلی‌ها به شکلی مرموز و نامحسوس در محله گشت می‌زدند. سربازها مثل اسباب‌بازی‌، مثل آدم‌آهنی توی جیپ هایشان نشسته بودند. جیپ‌ها آرام در اطراف ما حرکت می‌کردند، طوری که انگار اتوماتیک و خود به خود به جلو رانده می شدند، یا خیال می کردی کودکی پشت یکی از آن درختان زیتون نشسته و با کنترل اسباب‌بازی‌اش دارد به این جیپ ها فرمان می‌دهد. نور شدیدی ورودی مجتمع سکاکینی را روشن کرده بود.

فیلمساز جوانی که کنارم ایستاده بود پرسید:

- ایرانی هستید، نه؟

اسمش رائد بود، خنده محوی گوشه لبش بود، از آن تبسم ها که انگار از بدو تولد گوشه لبش حک شده بود. گفتم ایرانی ام.

- این‌جا چه‌ می‌کنید؟

صدایش لحنی متافیزیکی داشت. گویی با خودش می‌گفت:

- این‌همه جا توی دنیا، چطور سر از این‌جا در آوردید؟

در صدای متعجب رائد حس دلپذیری بود که با لبخند صورتش تبانی داشت. منتظر پاسخ نبود، جوابش را از قبل می دانست، با این حال با تنها دیالکتیک منفی ای که در لحظه به ذهنم رسید جواب دادم: "هیچ."

نمایش فیلم‌هایی که قرار بود پخش کنیم تمام شده بود- اگر اشتباه نکنم چند فیلم کوتاه از الیا سلیمان بود- و مردم داشتند از سالن کوچک خارج می‌شدند.

- این همه راه را آمده اید برای ما فیلم بگذارید؟

رائد همان طور شاد و شنگول به دنبال بازیگوشی لفظی و عاطفی من می آمد. گفتم:

-آره، چون شما این فیلم‌ها را ندیده‌ بودید!

لبخندش بزرگتر و هویدا شد. موضوع کنجکاوی عاطفی اش شده‌ بودم. هم کنجکاوی می کرد، هم جواب کنجکاویش را از پیش می دانست. اما طوری رفتار می‌کرد انگار دارد من را در یکی از فیلم‌های فلینی کارگردانی می‌کند.

آنماری بالاخره پایین آمد. داشت با عده ای از تماشاچی‌ها حرف می‌زد. پشت سرش عدنیه شبلی بود، شاعر فلسطینی جوانی که در همان سفر با هم آشنا شدیم و شعرهایش را دوست می داشتم. پشت سر عدنیه هم میگوئل لیتین، فیلمساز شیلیایی-فلسطینی که راه زیادی را از سانتیاگو آمده بود تا همراه ما باشد.

رائد به سمت من برگشت، دستش را به جیب شلوارش برد و دسته‌کلیدش را در آورد. کلیدهای خودش را از حلقه در آورد و حلقه را همراه با نشان کوچکی که به آن آویزان بود به من داد.

-بفرمایید! این هم جایزه اسکار شما!

کلید برای فلسطینی‌ها اهمیت نمادین زیادی دارد. کلیدها نماد خانه‌های فلسطینیان‌ است که حالا در اشغال اسراییلیهاست. چیزی که کلید‌های رائد را کنار هم نگه‌ می‌داشت هم هیچ کمتر از آن نماد نبود. حلقه‌کلید را گرفتم و به نشانی که ازش آویزان بود نگاه کردم. اول نفهمیدم چیست. یکی دو ثانیه طول کشید تا فهمیدم "حنظله" است.

-می‌شناسینش؟

-معلومه!

-اون هم یه شاهده، درست مثل شما!

غیرفلسطینی‌های کمی حنظله را می‌شناسند: شخصیتی ساخته ناجی سلیم العلی (1987- 1938)، کارتونیست‌ محبوب و سرشناس فلسطینی که کارهایش نام او را زنده نگه داشته. ناجی العلی حدود پنجاه هزار کارتون کشیده و در آن‌ها مراحل مختلف نبرد آزادسازی ملی فلسطینیان را تصویر کرده است. او به رهبران بی‌خاصیت عرب همان‌قدر نقد داشت که به اشغال گران سرزمین مادری‌اش. ناجی ‌العلی در فلسطین به‌دنیا آمد، در اردوگاه آوارگان عین‌الحلوه در جنوب لبنان بزرگ شد و سرانجام بدل شد به وجدان بصری مردم خود. اما پیش از آن‌که در 22 جولای 1987 ترور شود (او چند هفته بعد از این ترور در لندن از دنیا رفت)، شخصیت نامیرای حنظله را خلق کرده بود: تنها، جدی و مصمم. کسی که شاهد تاریخ مردم خود باشد.

حنظله بی‌شک مشهورترین شخصیت در ادبیات بصری و عاطفی مردم فلسطین است: شخصیتی کنجکاو و سرسخت که شاهد همه‌ی تلاش‌ها و مرارت‌های مردمش است. او، بیش از هر چیز، یک شاهد است. وجدان بیدار یک ملت. یک شاهد عینی. رب‌النوع آگاهی، کسی که به ما فرمان عمل می‌دهد. در تمام تصاویر پشتش را به ما کرده، گویی دارد ما را به جلو هدایت می‌کند، به سمت تصویر یا به جایی که تاریخ دارد در آن اتفاق می‌افتد. او پشتش را به ما ناظران کرده و رویش انگار تک و تنها به سوی صحنه‌ی جنایت، یا نبرد، یا قساوت، یا مقاومت است. پشتش را به ما کرده و گویی متهممان می‌کند که چه‌ می‌کنید؟ به چه کارید؟ چرا فقط ایستاده اید به نظاره کردن؟ انگار می‌گوید: کجای این صحنه ها دیدنی است؟ چرا به کمک نمی‌آیید؟ به درون تصویر، به تاریخ، جایی که همه‌ی این اتفاق‌ها دارد می‌افتد، بی‌عدالتی و مبارزه، جایی‌که ما، که همه به کمکتان نیاز دارند، لااقل به شهادتتان! حنظله خود یک شاهد است. شاهدی توانا، آگاه، مطئن و اطمینان دهنده.

او بدون توجه به ما نگاه می‌کند و هیچ چیز هم از نظرش پنهان نمی‌ماند. ما صورتش را، و چشم‌هایش را نمی‌بینیم، چون صورتش را از ما برگردانده و به صحنه‌ی جنایت نگاه می‌کند. و چشم‌هایش خیره شده به آن‌چه می‌بیند، به آن‌چه باید دیده شود، آن‌چه جنایتکاران نمی‌خواهند دیده شود. تاریخ انکار فلسطینیان پیش روی حنظله است. ولی حتی ورای فلسطین، حنظله چشمان ذهن اخلاقی‌است که آن‌چه را سعی شده مخفی بماند، می‌بیند. در مقابل چشمان تمام‌بسته ما، چشمان حنظله تمام‌باز است. با این‌حال همین‌جاست که ارتباط حنظله و ما شکل می‌گیرد: ما نمی‌توانیم چشم‌های او را ببینیم، چون او در چشم‌های ماست، او چشم‌های ماست، میانجی میان ما و او که دورتر ایستاده، درست در صحنه‌ی حادثه، جایی که تاریخ اتفاق می‌افتد. حنظله تردید ما را می‌بیند، و با شجاعت خود تشویقمان می‌کند. حنظله اما تنها نگاه نمی‌کند، گاه سنگی برمی‌دارد و پرتاب می‌کند، گاه شمعی می افروزد. او تسلیم نمی‌شود. حنظله، هیچ‌وقت تسلیم نمی‌شود.

مرگ ناجی‌العلی باعث مرگ حنظله نشد. حنظله هنوز هم هر جا به او نیاز دارند حاضر می‌شود، حتی خارج از فلسطین. یکی از دوستانم زمانی یک تی‌شرت ضدجهانی‌شدن به من داد که روی آن عکس حنظله بود. تابستان سال 2004 که به اردوگاه پناهندگان فلسطینی در لبنان رفته بودم، دیدم که خاطره‌ی ناجی‌العلی هنوز زنده است؛ هنوز تصویر حنظله بر دیوارها و پوسترهای فلسطینیان دیده می‌شد. تصویرهایی از تلخ‌ترین لحظات و جسورانه‌ترین امیدهای مردمان آن خاک. در اردوگاههای آوارگان فلسطینیان که راه می‌رفتم، تصاویر فراوانی از حنظله را دیدم؛ در برخی امید می‌دهد و در برخی دیگر می‌ترساند؛ گاهی خبر می‌دهد و گاهی تشویق می‌کند که مردم کاری را بکنند یا نکنند. حنظله در اردوگاه‌های پناهندگان بزرگ شده است. مردم آن‌جا را خوب می‌شناسد و نگران آن‌هاست. یادم می‌آید یک بار در اردوگاه بداوی در شمال لبنان فیلم «بلیطی برای اورشلیم» رشید مشهراوی را در پشت بام محل سکونتی که سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی ساخته بود، بر دیواری پخش‌کردیم که عکس حنظله روی آن بود. پشتش را به ما کرده بود و داشت روی دیوار می‌نوشت «القدس لنا: اورشلیم مال ماست» یک بار دیگر در اردوگاه شتیلا در بیروت یادم می‌آید حنظله را دیدم که روی دیواری، بالای زباله هایی که هنوز جمع نشده بود، نوشته بود «نظافت اردوگاه را رعایت کنید.»

ناجی‌العلی و حنظله، هردو در اردوگاه پناهندگان در لبنان و در جهانی سرشار از انتفاضه و مبارزه علیه جور و ستم بزرگ شدند. حنظله یک فلسطینی‌ است و یک فلسطینی می‌ماند، اما حالا دیگر او تبدیل به یک استعاره‌ی جهانی شده، به شاهدی که همه‌جا حضور دارد، درست مثل تام جودِ جان‌اشتاین‌بک: « هر جا یه دعوایی باشه که مردم همو تیکه‌پاره کنن، من اونجام. هر جا یه پلیسی داره یکی‌رو می‌زنه، من اونجام....من تو فریاد اون آدمای عصبانی‌ام، تو خنده‌ی او بچه‌های گرسنه.»

این نماد بصری، ریشه در تقدیر فلسطین و مبارزه‌ی آن‌ها دارد، اما حرف‌هایش را در همه‌ جای دنیا به گوش مردم می‌رساند.

یک شایعه‌ی نژادپرستانه امروز در خیابان‌های تهران به گوش می‌رسد (که البته با تحریک‌های سلطنت‌طلبان خارج از کشور تشدید هم می‌شود.) که می‌گویند میان نیروهای امنیتی که با تظاهرات‌کنندگان برخورد می‌کنند، افرادی هستند که فارسی صحبت نمی‌کنند و عربی حرف می‌زنند، پوست تیره‌ای دارند و درنتیجه ایرانی نیستند، از لبنان‌اند، یا فلسطین، یا عراق.

توهمات خام کسانی که این قصه‌ها را سرهم می‌کنند باعث شده ایرانی‌ها حتی از ساکنان جنوب کشور خودشان هم جدا بیفتند، چون آن‌ها را هم «عرب» قلمداد می کنند، و گویا عرب بودن یک گناه است. این داستان البته چیز تازه ای نیست. زمانی که در دهه‌ی 80 میلیون‌ها افغانی از کشورشان به ایران گریختند، همین آدم ها کتک زدن و قتل مردم را به افغان‌ها نسبت می‌دادند. همین توهمات نژادپرستانه، اکنون در داخل و خارج کشور می‌خواهد از آب گل‌آلود ماهی بگیرد. من اما باید اذعان کنم که تنها عربی را که می شناسم و مطمئنم که امروز در خیابان‌های تهران پرسه می‌زند، حنظله است. او دارد برادران و خواهران ایرانی‌اش را نگاه می‌کند، شاهد شجاعت و اراده‌ی آن‌هاست، انتفاضه شان را متبرک می کند و برایشان از رازهای مقاومت می گوید.

یک بار در یکی از اردوگاه فلسطینی‌ها یک رزمنده‌ی ایرانی را دیدم که برای آن‌ها می‌جنگید. اسم مستعارش ابوسعید بود. اسمش را از روی اسم شاعر شهید، سعید سلطان‌پور انتخاب کرده بود. عربی‌اش را با لهجه‌ی غلیظ فارسی و فارسی را با لحن عربی حرف می‌زد. مثل اینکه حالا حنظله بخواهد فارسی را حرف بزند. اما او تنها نگاه می‌کند، شهادت می‌دهد، و ثبت می‌کند. گویی می گوید من هم اینجا هستم، در میان شما، شاهد شهادت و شهامتتان.

او کلید خانه‌ی من را هم نگه داشته؛ کلید خانه پسری از خاک جنوب ایران، یک عرب افتخاری که قلبش برای فلسطین می طپد.

حنظله ورای مرزها و آن‌طرف تفاوت‌های زبانی زندگی می‌کند، نفس می‌کشد، رنج می‌برد، اخطار می‌دهد، نگاه می‌کند، شهادت می‌دهد و ثبت می‌کند تا همه‌ی جهان ببینند. او همه‌جا حاضر است: از خشم فراموش‌شده‌ی مردان و زنان پیر و جوانی که از تبعید در اردوگاه‌های لبنان رنج می‌برند، تا بدن‌های کبودشده‌ی مادران و فرزندان غزه، تا روح زخم‌خورده‌ی بیوگان و یتیمان عراق، تا استخوان‌های شکسته‌ی انسانیت در افغانستان، و تا جوانان جان باخته و بدن‌های زیبای به خون خفته کف خیابان‌های تهران. او در همه جا حاضر است و به همه اطمینان می‌دهد که ناظر است و شهادت می‌دهد و پشتش را در حالی که متهممان می‌کند به ما کرده و روی دیوارها می‌نویسد:

" ثوره حتی‌النصر، قیام تا پیروزی"

مطلبی به نقل از روزنامهء دانشجویی نیم نما چرا احمدی نژاد دروغ می‌گوید؟

مریم رمضانی
به طور عجیب، غریب و به شکلی نمایشی و نخ‌نما شده، عده‌ای هنوز وجود دارند که سوال‌شان این است: چرا فکر می‌کنید احمدی‌نژاد دروغ می‌گوید و راست نمی‌گوید؟ چرا هر چه می‌گوید دروغ فرض می‌کنید؟



اول به سراغ مفروضات می‌رویم:

1- فرض می‌گیریم که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و واقعا احمدی‌نژاد بیش از 24 میلیون رای آورده است.

2 - فرض می‌گیریم که تمام دستگیرشده‌ها و کشته‌شده‌ها، آشوب‌گر و اغتشاش‌گر بوده‌اند و گرچه حقوق بشر جهانی، آن‌ها را (حتی اگر متهم می‌بودند) مصون فرض می‌کند، ولی چون از آن 24 میلیون نفر آدم واجد شرایط نبوده‌اند، حق‌شان بوده است بدون جرم ثابت‌شده‌ای به زندان بیافتند و هفته‌ها در انفرادی و در سکوت خبری‌ مطلق تحت کتک و شکنجه و آزار و بازجویی‌های غیرانسانی و غیرقانونی بمانند.

3- فرض، که حق‌شان بوده است در خیابان مورد اصابت گلوله قرار بگیرند، همان‌جا جلوی چشم نزدیکان‌شان جان بدهند و حتی بدتر از آن.

4- فرض می‌گیریم کسی تحت شکنجه کشته نشده است و کسی مورد هتک حرمت انسانی، روانی و جسمی قرار نگرفته است.

5- فرض... که با استناد به فرض بالایی، به طریق اولی، هرگز هیچ اعدام غیرانسانی و بی‌دلیل و غیرشرعی و غیرعرفی نیز در زندان‌ها یا جاهای دیگر مملکت اسلامی، صورت نگرفته است.

حالا چند سوال دارم از کسانی که به مفروضات بالا اعتقاد دارند:

آیا اگر احمدی‌نژاد مقصر نبود و خودش خودش را مسئول کشتار و اختناق نمی‌دانست، این طور از مردم مخفی می‌شد؟ آیا یک رئیس جمهور مردمی و عادل و بهترین رئیس جمهور دنیا که در کشورش اراذل و اوباش با آفتابه اعدام می‌شوند، قاچاقچیان به طرفة‌العینی به دار آویخته می شوند، یک دانه همجنس‌گرا ندارد و خودش هم مسلم است که بیمار نیست، باید این‌طور از ترس جرأت نداشته باشد از چنبره‌ی دوستان، ذی‌نفعان و همکاران‌اش پا بیرون بگذارد؟ باید از ترس با هلیکوپتر اختصاصی برای مراسم تحلیف به مجلس بیاید؟ نباید یک تک پا بگذارد در خانه‌ی مقتولان حوادث اخیر که طبق اعلام رئیس نیروی انتظامی دو-سوم‌شان یا بسیجی بوده‌اند یا به شکلی عضو بسیج بوده‌اند؟ نباید برود در مجالس ختم و با کسانی دیدار و ازشان دلجویی کند که بچه‌هایشان توسط نیروهای لباس شخصی میرحسین موسوی و گلوله‌هایی که مهدی کروبی تدارک دیده کشته شده‌اند، شرکت کند؟ چرا دستور می‌دهد برای این بسیجی‌های نازنین که توسط مردم تا بن دندان مسلح، به خاک‌وخون کشیده شده‌اند، مجلس و تشییع جنازه برگزار نشود؟ چرا نمی‌گذارد خانواده‌های داغدار این بسیجیان، برای مرده‌شان گریه و زاری کنند و با یادش در مسجد محل جمع شوند؟

این ها که برای یک مشت خاک به نام فلان شهید، حاضرند دانشگاه‌ها و میدان‌های شهر را به محل خاک‌سپاری تبدیل کنند، چرا برای تکریم این بسیجیان شهید کاری نمی کنند؟ نباید در این کشور که به هر دلیل این حادثه‌ها را به خود دیده است و 29 بسیجی کشته شده‌اند، عزای عمومی اعلام شود؟ نباید به جای پیدا کردن افراد دروغینی که همگی نام ترانه موسوی بر خود دارند، بیاید و همدردی کند؟ آیا نباید به جای خواباندن بحران به شیوه‌های دیپلماتیک (!)، بلند نشود روز دوم آشوب‌های ما مردم خیابانی که داریم بسیجی‌ها را می‌کشیم، بهشان تجاوز می‌کنیم و با چوب به سرشان می‌زنیم، به جای دفاع از بسیجیان و تلاش جهت حفظ جان‌شان از دست ما، در برود روسیه و با آن چهره‌ی سرشار از قدرشناسی از باباروسیه، با مدودوف دست بدهد؟

منبع: nimnama.com

تکرار عاشورای 57 در روز قدس88 / آیا تاریخ تکرار می‌شود؟

وقتی که به روزهای پایانی رژیم سابق نگاه می‌کنیم، دورانی را می بینیم که ملت ایران چگونه با جانفشانی، رهایی و آزادی را برای کشور رقم زد. آیا تاریخ یک بار دیگر تکرار می شود؟



تکرار تاریخ از نگاه نگارنده به تکرار موارد اینچنینی زیر بستگی دارد:

1- 15شهریور 1357 عید سعید فطر

نماز عید فطر به دعوت انقلابیون با شکوه هرچه تمام برگزار شد. سپس ملت به راهپیمایی عظیمی دست زد و با فریادهای کوبنده علیه دستگاه جبار و چپاول گر کوشش کرد.

حضرت امام (س) در پیامی به ملت فرمود:

"... فطر امسال، عيد حماسه و جنبش هرچه بيشتر تمام جناحهاى ملت ايران بود؛ روزى كه رشد فكرى و عملى ملت را به دنيا ثابت كرد و پوچ بودن تبليغات پر دامنه مخالفين نهضت را ثابت نمود؛ پيوستگى تمام جناحها را ثابت كرده خواستِ تمام ملت را كه رفتن شاه و برچيده شدن بساط ظلم و چپاول مردم مسلمان است، با كمال صراحت اعلام نمود.
مردم مسلمان ايران به دنبال برگزارى نماز عيد، دست به عبادت ارزنده ديگرى زدند كه آن فريادهاى كوبنده عليه دستگاه جبار و چپاولگر براى بپاداشتن حكومت عدل اسلام است
- اكنون وظيفه همه مسلمين، خصوصاً جناح روحانى و سياسى و بزرگان قوم، خطير است. ملت ما بر سر دو راهى است: پيروزى و توفيق دست يافتن به بيرون كردن شاه، و يا تا آخر در زير چكمه دژخيمان خُرد شدن؛ با عزت و سرافرازى در مقابل خالق و خلق، و يا خداى نخواسته ذلت و زبونى هميشگى. و هر گز ملت مسلمان ايران تن به ذلت نخواهد داد.
- ملت عظيم الشأن ايران! نهضت خود را ادامه داده و هر گز سستى به خود راه ندهيد، كه نمى‏دهيد. مطمئن باشيد- به اميد خدا- پيروزى و سرافرازى نزديك است. پس از ماه رمضان گمان نشود كه تكليف الهى فرقى كرده است؛ تظاهرات كوبنده براى رسيدن به هدف اسلامى، عبادتى است كه روزها و يا ماهها را در آن اثرى نيست؛ چرا كه هدف نجات ملت است،..."

پيام [به ملت ايران درباره ضرورت تداوم نهضت‏]
زمان: 15 شهريور 1357/ 3 شوال 1398
مكان: نجف‏
موضوع: ضرورت تداوم نهضت‏
مناسبت: عيد سعيد فطر
مخاطب: ملت ايران‏
صحیفه نور



2- 16 شهریور 1357

مردم در تهران و شهرستانها به خیابانها ریختند و تظاهرات دیگری را رقم زدند. پس از این روز حکومت تاب نیاورد.



3- 17 شهریور 1357(جمعه خونین)

مردم در میدان ژاله به خیابان آمدند و حکومت شاه با سرکوب گسترده خود، تجمع مردم را به خون آغشته کرد، و چنان رعبی بعد از آن روز در مردم افتاده بود که تصویر به شدت سبعانه و وحشیانه آن را با خود تکرار می‌کردند. ملتی که تا آن روز آنچنان صدای گلوله و رگبار مسلسل را یک‌جا نشنیده بودند، به گمانشان تعداد بی‌شماری شهید شده بودند که تا مدتها گفته می‌شد هزاران نفر در این روز به شهادت رسیده‌اند و تا چندین روز شهرداری وقت خونهای ریخته شده بر زمین را می‌شوید.

پس از آن قیام ملت در انفعال و ترس قرار گرفت و اینجا نقش بزرگ رهبری حضرت امام (س) بسیار حساس بود که با پیامهای متواتر و امیدوارانه، مردم را به ادامه نهضت تشویق می‌کرد:

"- بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
ملت شريف و شجاع ايران‏
بار ديگر شاه با دستور حكومت نظامى در تهران و ساير شهرستانهاى بزرگ ايران، ثابت كرد كه پايگاهى در ميان ملت ندارد. اعلام حكومت نظامى در محيطى آرام- به اقرار راديو و مطبوعات ايران كه راهپيمايى با كمال آرامش در آن انجام مى‏گرفت- نه تنها قانونى نيست بلكه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بى‏دفاع و مظلوم هيچ بهانه‏اى را بهتر از حكومت نظامى نديد. روزهاى اخير، تهران و ساير شهرستانهاى مهم ايران براى اظهار مظلوميت و مخالفت با مجرمى كه 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنايات و خيانتهاى او در كشور و مخالفتهاى او با قانون اساسى واضح است، شاهد راهپيماييهاى آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمى كه تمام هستى ملت را به باد داده است، از طرف كسانى بود كه در حد عالى شعور سياسى و دينى بودند؛ به طورى كه حاضر شدند ارتش را گلباران كنند ولى «دولت آشتى ملى»، آنان را به عنوان شعار بر خلاف قانون اساسى، محكوم نمود؛ و حال آنكه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شكن- يعنى شاه- بود. شعار بر ضد رژيم تحميلى غير قانونى بود، اظهار مظلوميت بود ولى واقعيت اين است كه شاه مى‏خواهد انتقام خود را از ملت بى‏دفاع بگيرد، و با صحنه‏سازيهاى مبتذل، ملت بى‏دفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خيال باطل خودش در سينه خفه گرداند ولى ديگر دير شده است و ملت مظلوم و بيدار ايران آگاه گرديده‏اند.
چهره ايران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماكن به چشم مى‏خورد. آرى اين چنين است راه امير مؤمنان على و سرور شهيدان امام حسين. اى كاش «خمينى» در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى كشته مى‏شد.
ملت ايران! مطمئن باشيد كه دير و يا زود پيروزى از آن شماست..."

پيام [به ملت ايران درباره كشتار وحشيانه 17 شهريور]
زمان: 18 شهريور 1357/ 6 شوال 1398
مكان: نجف‏
مناسبت: كشتار وحشيانه 17 شهريور (جمعه خونين)
مخاطب: ملت ايران
صحیفه نور



"- ...اما فرج و پيروزى حق بر باطل، از آن نزديكتر است. و از اين پس جا دارد كه همه‏ كارهاى خود را تعطيل كنيم- نه براى هميشه- كه به همين زودى ظالم جبار سرنگون مى‏شود. در بازكردن مغازه‏ها و كارخانه‏ها عجله نكنيد. در تقويت روحيه و ايمان كسانى كه ضعيفند بكوشيد كه روزى دست خداست. چند روز تعطيل كسب و كار براى رضاى خدا كسى را از گرسنگى نمى‏كشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسيد كه حيات و ممات به دست خداست. تعطيل را ادامه دهيد كه فرج نزديك است..."

پيام [به ملت ايران و تسليت فاجعه 17 شهريور]
زمان: 21 شهريور 1357/ 9 شوال 1398
مكان: نجف‏
موضوع: تسليت فاجعه 17 شهريور، لزوم ادامه مبارزه‏
مخاطب: ملت ايران‏
صحیفه نور



"- بسم اللَّه الرحمن الرحيم‏
هموطنان محترم و مظلوم!
اكنون كه يك هفته از كشتار فجيع گروه اول مقتولين مظلوم ما مى‏گذرد، اكنون كه يك هفته تمام است ملت معظم ايران در زير چكمه دژخيمان و رگبار مسلسل و توپ و تانك دست و پا مى‏زند، اكنون كه شاه دست از آستين فضاى باز سياسى درآورده و به دروكردن نهال جوانان رشيد و شجاع ما پرداخته است، اكنون كه با نفسهاى آخر، حكومت فاشيستى نفسهاى ملت را در سينه خفه كرده، اكنون كه گورستانها از قبور شريف فرزندان اسلام و قرآن پر گرديده، اكنون كه دژخيمان شاه به عربده و پايكوبى در مرگ عزيزان ما به شادى نشسته‏اند، اكنون شاه مى‏خواهد ايران را به ويرانه و قبرستان تبديل كند. اكنون كه عمال از خدا بيخبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه‏سازيهاى مبتذل و اغفال‏كننده مى‏خواهند مجرم اصلى را تبرئه و گناه بزرگ و خيانت عظيم را به ديگران كه آلتِ فعلى بيش نيستند، نسبت داده و خود را. مقرب الخاقان «1» قرار دهند، اكنون كه تمام خيانتكاران خارج و داخل پشتيبانى از جنايات شاه مى‏كنند، اكنون كه از چهره‏هاى كريه آزاديخواهى و طرفدارى از حقوق بشر پرده برداشته شده، ملت مظلوم و بزرگ ايران بايد اعتصاب نموده در عزا بنشينند و رسماً روز پنجشنبه يازدهم شوال را روز عزا قرار دهند..."و
"ما به دنبال فداكاريها و عزاى سراسرى، منتظر شاديها هستيم. شما شاهد استقلال و آزادى- به خواست خدا- خواهيد بود. شما با پايمردى خود دشمن را چنان از ميدان بيرون كرديد كه مجبور به اعلام حكومت نظامى در اكثر شهرستانها و در تهران، مركز و پايگاه شيرمردان و شيرزنان شد، و خود را در جوامع بشرى رسوا و خدعه را با دست خود نقش بر آب كرد. عزيزان من مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و در پيشگاه خداى متعال روسفيد.
قيام شما در مقابل ديكتاتور اصلى كه تمام شعائر ملى و مذهبى را زير پا گذاشته، چون قيام امير المؤمنين در مقابل معاويه مى‏باشد كه عملى بيش از اعمال آن ديكتاتور مرتكب نشده بود. على در مقابلِ ستمكارى بود كه با امامت جمعه و جماعت و تشبث به اسلام، خون مردمان را مى‏مكيد؛ قيام در مقابل ظلم و ظالم بود و چندين هزار فدايى داد كه عمار ياسر يكى از آنها بود. شما هم در مقابل ديكتاتور عصر كه با اسم اسلام و تشبث به قرآن خون ملت را مى‏مكد، در صورتى كه تعداد كشتگان ما به تعداد كشتگان «صفين» بازنرسيده؛ غم به خود راه ندهيد و گوش به حرف اشخاصى كه از اسلام اطلاعى ندارند ندهيد و به راه خود كه راه حق و راه اولياى حق است، ادامه دهيد. گول خيمه شب بازيهاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد كه با حرفهاى فريبنده مى‏خواهند شاه را كه در شرف مرگ است نجات دهند. دنيا شاه را محكوم كرد و به پشتيبانى شما برخاست؛ اگر چه مشتى جنايتكار كه مى‏خواهند مخازن ملت را ببرند و حق ملت را زير پا بگذارند به او اميد مى‏دهند، ولى هيچ قدرتى در مقابل قدرت لا يزال ملت نمى‏تواند پابرجا باشد؛ خداوند تعالى وعده نصرت داده و با شماست. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
روح اللَّه الموسوي الخمينى‏"

پيام [به ملت ايران و اعلام عزاى عمومى و ادامه اعتصاب‏]
زمان: 23 شهريور 1357/ 11 شوال 1398
مكان: نجف‏
موضوع: اعلام عزاى عمومى، و تاكيد بر ادامه اعتصابها
مناسبت: هفتمين روز كشتار وحشيانه 17 شهريور
مخاطب: ملت مسلمان ايران‏
صحیفه نور



همان‌گونه که از این پیام‌ها معلوم است، امام از اینکه مردم از وحشت منفعل شده‌اند، خبر داشت و پیام‌ها یکی پس از دیگری نوید پیروزی می‌داد و ملت را وارد دور جدیدی از مبارزه می‌کرد.

با شروع ماه محرم، پیام‌های امام (س) خون تازه‌ای در رگ‌های ملت جاری ساخت. امام در روز هشتم محرم در یک سخنرانی، مردم را به راهپیمایی عظیم تاسوعا و عاشورا دعوت کرد:

"- ...ما مى‏بينيم كه اين كارهايى كه او كرده است، به اين حكام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبيق مى‏شود؟ اين مسائلى كه رسول اللَّه فرموده است، اينها تطبيق مى‏شود بر اين؟ سلطان است؟ جائر است؟ اينها معلوم كه الآن سلطه دارد؛ «سلطان» يعنى سلطه. الآن سلطه دارد و جائر هم هست. خودش هم شايد قبول داشته باشد كه جائر است. همه كس هم مى‏داند كه اين آدم جائر است. خوب، مخالفت سنت رسول اللَّه را نكرده؟ هر چه رسول اللَّه فرموده است، ايشان عمل كرده؟! يا اقوال رسول اللَّه را به حساب نمى‏آورند اينها؟ اينها سنت رسول اللَّه را به حساب نمى‏آورند؟ بله، در ايام عمرش براى اينكه من و شما را بازى بدهد، يك دفعه هم مى‏رود به حرم حضرت رضا و آنجا يك- دو ركعت نماز هم مى‏خواند! من هم نمى‏دانم با چه حالى مى‏خواند! يك- دو ركعت نمازى هم آنجا مى‏خواند و يك حرفهايى هم آنجا مى‏زند و اين چيزها. اين براى اغفال من و شماست. آيا به سنت رسول اللَّه عامل است؟ ايشان عاملِ سنت رسول اللَّه هست؟ سنت رسول اللَّه اين است كه دِماء مسلمين محفوظ باشد، ايشان حفظ كرده است دِماء مسلمين را؟! الآن اطلاعى كه رسيده است در همين چند روز، در همين دو- سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در كجا چقدر، در كجا چقدر كشته است. بى‏اطلاع ايشان است؟! با اطلاع است. بى‏اطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بى‏اطلاع شاه است؟! اينها بى‏اطلاع شاه كارى نمى‏كنند. و من نگرانم از فردا و پس فردا براى اينكه يك خبرى به ما رسيده است كه ان شاء اللَّه دروغ است- من هم حمل كردم كه اين يك تبليغاتى باشد ولى خوب محتمل است- و آن اينكه اينها اعلام كردند به اينكه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبى و در عزادارى آزادند. از آن طرف اطلاع دادند كه يك نقشه‏اى در كار است و آن نقشه اين است كه يك عددى از اشرار را بين مردم با همان صورتِ مردم وارد معركه كنند.
اين راهپيمايى كه علما و ساير طبقات بنا دارند كه فردا در همه شهرهاى ايران و قصبات انجام بدهند، اينها يك عده‏اى از اشرار را كه مربوط به خودشان است در بين اينها وارد كنند و آنها شلوغكارى بكنند؛ آنها كه شلوغكارى كردند، اينها بگويند كه خوب اين يك تظاهرات آرام نبوده و شلوغ كردند، و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب، من احتمال اين معنا را [مى‏دهم‏] كه اين يك اشتهارى است كه اينها داده‏اند براى اينكه مردم را از اين كارى كه فردا بنا دارند بكنند، مردم را از اين كار وادارند و نگذارند بشود؛ يعنى خود مردم نكنند؛ و آنها به مقصد خودشان رسيده باشند كه هم گفته باشند كه خوب ما كه آزاد گذاشتيم مردم را و خود مردم بيرون نيامدند. لكن خوب، يك احتمالش هم اين است كه يك نقشه شيطانى در كار باشد.....
سكوت جايز نيست‏
...اگر كسى ببيند محمد رضا خان را كه اين اوصاف را دارد و سكوت كند، جايش جاى محمد رضا خان است در جهنم و لو نماز شب بخواند، و لو يك عالِم باشد، و لو تمام عمرش را در اطاعتِ اللَّه صرف كرده باشد؛ اگر در مقابل اين آدم ساكت بنشيند، جايش [همان است‏] به حَسَب اين نقلى كه از رسول اللَّه كرده‏اند و نقلى كه از سيد الشهداء كرده‏اند كه مى‏فرمايد رسول خدا همچو فرموده است. چطور مى‏شود يك ملت ساكت بنشيند؟ عذر همه منقطع است؛ همه عذرها منقطع است. اگر ما چهار نفر هم بوديم قاعده‏اش بود كه قيام كرده باشيم. هيچ كس نمى‏تواند بگويد ما تنهاييم. حالا ملت است؛ تمام ملت است الآن. الآن جميع ملت ايران ايستاده‏اند در مقابل اين سلطان جائر، اين حاكم جائر. تمام ملت اسلام، تمام ملت ايران قيام كرده‏اند...."

سخنرانى [در جمع ايرانيان مقيم خارج درباره تكليف بودن قيام بر عليه سلطان جائر]
زمان: 18 آذر 1357/ 8 محرّم 1399
مكان: پاريس، نوفل لوشاتو
موضوع: قيام بر عليه سلطان جائر تكليف شرعى الهى است‏
حضار: دانشجويان و ايرانيان مقيم خارج‏
صحیفه نور




در آن راهپیمایی‌ها، علاوه بر شاه، همه‌ی جهان نیز متوجه خواست ملت ایران شد و همین موضوع پیروزی ملت را سرعت بخشید. خواندن سخنان تاریخی امام در این پیام‌ها، نشان می‌دهد که شرایط امروز تا چه حد با شرایط 31 سال پیش متفاوت است و تاریخ چقدر عجیب در معرض تکرار است.

آنچه از این مضامین تاریخی برای امروز به عنوان یک تجربه قابل استفاده است، راهبردهای حضرت امام (س) و هماهنگی خواست‌های مردم است. امروز در جنبش سبز، مردم هماهنگ‌اند؛ آن‌گونه که از قبل از انتخابات ریاست جمهوری، در روز رای گیری و در حوادث پس از آن، به خصوص روزهای 25، 26 و 27 خرداد بودند و همچنین در سرکوب سی‌ام خرداد که حکومت کودتا آن کرد که اگر نگوییم مانند 17 شهریور بود، کمتر هم نبود.

اما برای تکرار عاشورای 57 در روز قدس 88 جای خالی پیام راهبردی امام (س) در آن روزها، به خوبی احساس می‌شود و موسوی تنها کسی است که می‌تواند این جای خالی را پر کند.

امروز از منتخب واقعی ملت ایران و رهبر جنبش سبز، مهندس موسوی، توقع است که آستین همت را بالا بزند و پیامی مبنی بر لزوم راهپیمایی در روز قدس صادر کند. ملت منتظر شنیدن پیام راهبردی منتخب امروز خویش است تا راه سبز امید را امیدوارانه ادامه دهد.

استمداد از مراجع و علما: غیرقانونی بودن دولت را اعلام کنید

مهدی الف
چند هفته پيش خواب عجيبي ديدم. خواب ديدم كه در خانه همه چيز به هم ريخته است و هيچ چيز سر جايش نيست، خيلي ترسيدم. با عجله از خانه بيرون رفتم و پس از تأمل در مورد چگونگي حل اين مشكل تصميم گرفتم به محضر چند تن از مراجع تقليد برسم و از آنان كمك بگيرم. چند تن از علما براي كمك به منزل ما آمدند. به اطراف خانه نگريستند و آنگاه در سكوت خانه را ترك كردند. در پي آ‏ن‏ها دويدم و كمك خواستم. يكي از علماي بزرگوار رو به من كرده و فرمود در اين خانه شيطان وارد شده است براي همين آن محل را ترك كرديم. من به گريه افتادم و گفتم حاج آقا من براي بيرون راندن همين شيطان به شما متوسل شده‌ام خواهش ميكنم كمكم كنيد. آن عالم بزرگوار با لبخندي به من نگريست و به همراه سايرين دوباره به سمت منزل ما حركت كردند.



فرداي آن روز كه مشغول خواندن اخبار در سايتهاي خبري بودم، چشمم به خبري افتاد كه تمام بدنم سرد شد و بر خود لرزيدم. نوشته بود:

"احتمال هجرت چندين تن از علما و مراجع به نجف"

لازم ديدم مواردي را جهت اطلاع به محضر علماي گرانقدر و مراجع عاليقدر برسانم. اين نوشته به مثابه طلب كمك اين بنده حقير مي‌باشد و مي‌دانم تا روزي كه علما و مراجع در اين كشور كه خانه ماست حضور دارند، شيطان و شيطان صفتان توان قدرت نمايي و ستمگري نخواهند داشت.

1- در بيانيه نخست مهندس ميرحسين موسوي آمده است "نتایجی که برای دهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد بهت‌آور است. مردمی که در صف‌های طولانی اخذ رای شاهد ترکیب آرا بودند و خود می‌دانند که به چه کسی رای داده‌اند با حیرت تمام به شعبده‌بازی دست‌اندرکاران انتخابات و صدا و سیما نگاه می‌کنند. آنان اینک بیش از همیشه به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شده است. اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می‌دهم که تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نخواهم شد. نتیجه آنچه که از عملکرد متصدیان بی‌امانت دیده‌ایم و می‌بینیم جز تزلزل ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست."

وي افزوده است " اینجانب طبق وظیفه شرعی و ملی خویش به افشای رازهای پشت سر این روند پرمخاطره خواهم پرداخت و آثار نابودکننده آن را بر سرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود همه نیروهای موثر در نظام را به توجیه‌گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند و دنیا و آخرت آنان را در معرض لطمه‌های جبران‌ناپذیر قرار دهد." در اين بيانيه آمده است "کمترین پیام انقلاب ما این است که مردم آگاهند و در برابر کسانی که با تقلب روی کار بیایند تمکین نخواهند کرد."

2- ارائه آمار مخدوش، متناقض و عجيب از سوي برگزار كنندگان اين انتخابات آن هم پس از چندين هفته پس از برگزاري آن، حقانيت و درستي گفته هاي مهندس موسوي را بيش از پيش آشكار ساخت. تصاوير منتشره از صدا و سيماي كشور كه آراء تا نخورده و اتوكشيده مردم! را در زمان بازشماري نمايشي آراء نشان مي داد، در كنار آگاهي از وجود بيش از 50 هزار مهر اضافي در كنار دهها ميليون تعرفه اضافي چاپ شده در اين دوره جاي ترديدي براي قاطبه مردم باقي نگذاشت كه آراء اعلام شده از سوي وزارت كشور و هيأت هاي نظارت شوراي نگهبان تخلفي آشكار و غير اخلاقي بوده است.

3- نسبت دادن القابي نظير خس و خاشاك، اراذل و اوباش، اغتشاشگر و ... به مردمي كه آگاهانه و مسالمت آميز خواستار توقف روند ناصواب تخلفات انتخاباتي و صداقت مسئولين امر در اعلام نتايج واقعي انتخابات بودند، نه تنها با آموزه هاي اسلام راستين هيچگونه سنخيتي نداشت بلكه تخلفي آشكار از قانون اساسي جمهوري اسلامي بود.

4- نحوه برخورد حاكميت با معترضين به نتايج انتخابات خصوصاً پس از خطبه هاي رهبري نظام در به خاك و خون كشيدن جوانان و سپس نسبت دادن آن به بيگانگان امري نيست كه از نظر عامه مردم و علماي عظام و مراجع شيعه كه همواره در طول تاريخ مأمن و پناهگاه مظلومين بوده اند، قابل بخشش و چشم پوشي باشد.

5- شكنجه، قتل و تجاوز به بازداشت شدگان تجمعات معترضين به نتايج انتخابات اين سوال را در اذهان عمومي پديد مي‌آورد كه مسبب اصلي اين جنايات كيست و آيا يك فرد نظامي بدون اطلاع مافوق خويش جرأت انجام چنين اقدامات وقيحي را دارد؟

6- ارائه گزارشات دروغين به مردم از رسانه ملي! مبني بر اينكه شهداي جنبش اصيل مردم ايران سابقاً داراي بيماريهايي نظير مننژيت و ... بوده اند و اينكه آنها توسط اغتشاشگران به قتل رسيده اند و دهها دروغ ديگر كه از نظر دين مبين اسلام از بزرگترين گناهان بوده و ارتكاب به آن باعث ساقط شدن يك فرد از عدالت مي‌گردد، در كنار دروغ بزرگ نتايج انتخابات دهم رياست جمهوري مبناي ديني نظام را با چالش جدي مواجه كرده است. آيا رئيس رسانه ملي و ناصب او در برابر دروغ هايي كه گفته اند از مردم عذرخواهي خواهند كرد و آيا عدالت ناصب رئيس صدا و سيما حتي با همان تك دروغ در مورد مرحوم ترانه موسوي از وي ساقط نشده است؟

7- بسياري از فعالين سياسي كشور كه بسياري از آنها داراي سوابق درخشان در انقلاب اسلامي ايران هستند و اغلب آنها به نيكي و صداقت شهره اند، با زننده ترين و خشن ترين صورت ممكن بازداشت شده و در سلولهاي انفرادي نگهداري مي‌شوند. فرزندان و خانواده برخي از اين افراد نيز بازداشت شده اند تا فشار بر زنداني جهت پذيرش خواسته هاي بازجو تسهيل گردد. به عنوان مثال در روز 15 شهريور ماه عاطفه امام فرزند 18 ساله جواد امام از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در خيابان به طرز وحشيانه اي بازداشت شده و در حين دستگيري چادر از سر وي كشيده اند با اين سخن كه شما لياقت چادر نداريد. آيا اين بازداشت‌ها با موازين اسلامي و اخلاقي و انساني سازگار است؟

8- دادگاه نمايشي فعالين سياسي كشور برگزار گرديده و در حال برگزاري است. از ديد بسياري از علما و مراجع اعترافاتي كه تحت شكنجه، تجريد و ارعاب صورت گيرد فاقد مشروعيت قانوني و ديني است. سؤال اين است كه مسئول اين بي قانوني كيست؟ قاضي دادگاه، رئيس قوه قضائيه يا ناصب وي؟

9- به اعتقاد نگارنده اگر سال 1376 و پس از حصر حضرت آيت الله منتظري و هتك حرمت ايشان مراجع عظام به صورت يكپارچه و يكصدا به اين امر اعتراض مي‌كردند و در مقابل اين بدعت مي ايستادند، امروز شاهد شكايت دولت از يك مرجع تقليد بزرگوار و تلاش براي دادگاهي كردن ايشان نبوديم. امري كه حتي در رژيم شاه نيز سابقه نداشته است.

از مراجع عظام و علماي بزرگوار كه همواره پشتيبان مظلومان و ستمديدگان تاريخ بوده اند و بيوت آنها همواره بر روي ستم كشيدگان و زجر ديدگان تاريخ باز بوده خواستارم كه به كمك مردم بشتابند و ضمن غير قانوني اعلام كردن دولت غير قانوني كنوني، مراسم تنفيذ مهندس ميرحسين موسوي را در شهر مقدس قم برگزار نمايند.

تا روز قدس - قدس سبز! تو هم فریاد کن

ای قدس! سال‌ها فریاد درون سینه‌مان را برای تو نثار کردیم، برای خون‌های ریخته شده‌ی مردمت برای بودنت، برای آزادگی‌ات.



ای قدس، قبله گاه مسلمین! تو را دوست می‌دارم با تمام مساجد زیبایت، مساجدی که پناه و مامن مومنان است از دست اهریمنان. آری، تو را دوست می‌دارم ای آزاده‌ترین سرزمین، دوستت دارم برای تمامی آزادگان به بند کشیده‌ات ، آنانی که به دست اسرائیلیان به بند کشیده و خونین شده‌اند.

اما این سال و این رمضان، رمضان 1430، سالی که رجب، شعبان و رمضانش به خون و آبروی ریخته شده‌ی مومنان آغشته شد، خون مؤمنانی که به ایمان شهره بودند، مردم مسلمان، آزادگان صادق، آنانی که به جرم صداقت و پاکی مهر بیگانگی خوردند و به جرم عدالت‌خواهی سر بریده شدند به دست مسلمان‌نماهای پر مدعا.

و اکنون مردم پاک این سرزمین که چشمی به اشک دارند و چشمی به خون، به تو می‌نگرند ای سرزمین مقدس، به تو می‌نگرند تا فریاد کنی مظلومیت مردمی را که جز دست دعا و دلی خون و دیده‌ای بارانی و زبانی پر از سکوت که سرشار از ناگفته‌هاست، چیزی برایشان نمانده. و سرزمین لاله گون ما که اکنون در بند زنجیرهای ابلیس است، به فریادهای تو ای قدس نیازمند است.

پس ای قدس، تو نیز سبز باش و برای آزادگی فریاد کن.

بازداشت سه نوه‌ی آیت‌الله العظمی منتظری!

ساعتی پس از انتشار نامه‌ی مهم و تاریخی آیت‌الله العظمی منتظری به مراجع و علما، سه نوه‌ی این مرجع بزرگوار تقلید دستگیر شدند.



به گزارش موج سبز آزادی، محمدمهدی، محمدعلی و محمدصادق منتظری، سه فرزند احمد منتظری - پسر ارشد آیت‌الله - در آستانه‌ی افطار در منزل ایشان در قم بازداشت شدند.

تا روز قدس - این شعارها را دوست ندارم

حنا حکیمی
«فلسطین را رها کن، فکری یه حال ما کن» و « نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» شعارهایی بودند که در ایام پس از انتخابات شنیده شدند.



من این شعار را دوست ندارم و به نظرم چنین شعارهایی توجه‏ها را به جایی می‏برد که نباید ببرد و خشم‏ها را نثار کسانی می‏کند که کمترین اختیار عمل را در مورد سرنوشت خود دارند.

نمی توانم انکار کنم که هیچ چیزی مثل پروپاگاندای جمهوری اسلامی نمی توانست اینقدر ضد فلسطینی و ضد لبنانی بیافریند. من اینرا به عنوان کسی که بعد از انقلاب به دنیا آمده و از رسانه‏های رسمی و کتاب‏های درسی و غیره و ذلک در معرض تبلیغات ضد اسراییلی بوده اینرا می گویم.

کافی است از ایران بیرون بزنید و برای مدتی در کشوری اروپایی و یا حتی در یک جامعه طرفدار اسراییل چون آمریکا زندگی کنید تا متوجه شوید که عمق فاجعه فلسطین تا چه اندازه است و چقدر یهودیها و فلسطینیها هر دو قربانی این تراژدی تاریخی بوده و هستند.

در واقع فلطسین آنقدر برای سال‏ها از جانب برخی از دولت‏مردان جمهوری اسلامی و به خصوص احمدی‏نژاد مورد استفاده ابزاری قرار گرفته که در داخل واکنش برعکس ایجاد کرده و در خارج بنابر تحلیل‏های بسیاری از کارشناسان در مجموع به ضرر فلسطینی‏ها تمام شده است.

سال گذشته و در هنگام حمله خونین اسراییل به غزه در مهمانی‏های شمال شهر تهران و در جمع‏های دانشجویی کم نبودند آدمهایی که به من گفتند: دلشان می‏خواهد اسراییل کار فلسطینی‏ها را برای همیشه یکسره کند تا ما از دست این تبلیغات سرسام آور راحت شویم.

البته این را هم بگویم که بعد از ایام انتخابات کم نبودند فلسطینی‏هایی که همراه با بسیاری از تحلیل‏گران به جنبش سبز انتقاد کردند و آنرا دستپخت آمریکا و بریتانیا و اسراییل نامیدند.

ولی استبداد و خشونت اسراییل نسبت به فلسطینی‏ها چنان فضای رعب آلود و غیرمتعادلی آفریده و یک نسل کج و کوله و عجیب غریبی از فلسطینی‏ها به دنیا آمده و پروش پیدا کرده‏اند و در نتیجه همه چیز خود را همواره در تعارض با طرف مقابل می بینند و همه مسائل دنیا در نسبت رابطه بین ظالم و مظلوم و استکبار و مستضعف تحلیل می‏کنند.

روشن است که احمدی‏نژاد برای آنها که استکبار نیست پس برایشان انتخابی نمی‏ماند جز اینکه او را در دسته‏بندی مستضعفین قرار دهند.

همیشه در یک دعوای تاریخی به خاطر اینکه آدمها همیشه زیر تهدید و خشونت زندگی کرده‏اند قدرت دیدن لایه‏های خاکستری را از دست می‏دهند و تحلیل‏هایشان سیاه و سفید می‏شود. جمله معروف آنها اینست «یا با ما یا علیه ما.»

این داستان مردم فلسطین و احمدی‏نژاد است که غمبار هم هست ولی من دلیلی نمی بینم (هرچند که سخت است) ما خودمان را در برابر این ملتی که بسیاری در دنیا یا نابود و محو شدنش مشکلی ندارند قرار دهیم.

به گفته بسیاری بهترین کمکی که ایران می‏تواند به فلسطین بکند همین است که دولتی دمکراتیک در خاور میانه تشکیل دهد که الگوی حکومت‏های فاسد و استبدادی این منطقه شود و ما مدام در کتاب‏های درسی و رسانه‏های غربی نشویم «اسراییل تنها دمکراسی خاورمیانه است.»

قطعا تشکیل چنین دولت دمکراتیکی در ایران و حمایتش از فلسطینی‏ها به احقاق حقوقشان در جهان بیشتر از حمایت‏های احمدی‏نژاد کمک خواهد کرد.

همانطور که اگر فرانسه و سوئد و سوئیس از فلسطین حمایت کنند یا در این کشورها تظاهرات برای فلسطین برگزار شود معنای دیگری دارد و فلسطینی‏ها خودشان هم اینرا می‏فهمند.

بحران فعلی حکومت ایران نتیجه‏ای جز خجالت و آبروریزی برای روشنفکران فلسطینی و لبنانی نداشته بطوری که گفته‏اند: «انحراف تمام عیار حکومت ولایی از آرمانهای نخستین اش به سیاست خارجی نیز سرایت کرده و حمایت از مقاومت در فلسطین و لبنان نیز از انگیزه های معنوی اش تهی شده است.»

جنبش سبز ملت ایران با هوشمندی چیزهایی که همیشه مورد سوء استفاده برخی از دولتمردان ایران قرار می‏گرفته ازجمله نماز جمعه، الله اکبر راه‏پیمایی روز قدس و یا دیگر برنامه‏های مذهبی را به مرور از چنگ حکومت خارج می‏کند.

این حرکت‏ها در عرصه مبارزات مدنی اتفاق فرخنده‏ و منحصر به فردی است که توجه جهانیان را هم به خود مشغول کرده تا ببینند که آیا کارگر می‏افتد یا نه؟ و به نظرم بخشی از آن هم کارگر افتاده است.

در این میان توجه به حرکت‏های مدنی و ضد خشونت و دمکراتیک دیگر ملت‏ها از جمله فلسطینیان هم مهم است چرا که برخی از فلسطینیان به پیشرفت‏های قابل توجهی هم دست پیدا کرده‏اند که می‏تواند در مقابله با استبداد و ظلم مورد استفاده ما قرار گیرد.

در چنین فضایی شعار «فلسطین را رها کن، فکری یه حال ما کن» ما را از تلاش‏ها و مظلومیت‏ها و البته دستاوردهای ملتی که حدود 60 سال با ظلم و بی عدالتی مبارزه کرده دور می‏کند و بیهوده ملت ما را در مقابل ملت فلسطین قرار می‏دهد.

تا روز قدس / نماهنگ "دندان ملتی روی جگر" + نسخه بلوتوث

نماهنگ "دندان ملتی روی جگر" با استفاده از فیلم‏های منتشر نشده از اعتراض سبز مردم پس از کودتا و ترانه زیبایی از پیمان سلطانی تهیه شده است.



موج سبز آزادی با انتشار نسخه‌های مناسب بلوتوث که قابل استفاده در تلفن همراه است، در گسترش آگاهی عمومی تلاش می‏کند. لطفا با دریافت این نماهنگ و توزیع آن از طریق بلوتوث، دوستان و آشنایان خود را برای حضور در روز قدس دعوت کنید.


نسخه بلوتوثی(3gp) نماهنگ "دندان ملتی روی جگر" را از اینجا دریافت کنید.
http://www.mowjcamp.org/files/file/30795

برای مهدی کروبی فرزند احمد

علی شکوری‌راد
تو را نشان کرده‌اند تا به زانویت درآورند، تا بگویند وقتی کروبی به زانو درآمد حساب بقیه روشن است؛ همچنان که در مورد حجاریان چنین اندیشیده بودند.



در آن مورد، اگرچه او را در تنگنای زندان انفرادی وادار به گفتن چیزهایی کردند که حرف او نبود، اما نتوانستند یاران و همراهانش را بشکنند و در مورد تو حتی از شنیدن آنچه از زبان تو می‌خواهند، ناکام خواهند بود؛ چرا که تو مهدی کروبی فرزند احمد هستی و همه تو را می شناسند.

همیشه این را می‌دانسته‌ایم و بر آن ارج می‌نهاده‌ایم که اگر حق را تشخیص بدهی، به پای آن می ایستی، حتی اگر هزینه‌ی آن، ایثار جان و مال و آبرویت، و فشار بر یاران و همراهانت باشد.

همه می‌دانند که خدمت به مردم عشق توست و تو در مردمداری نمونه هستی. جز این از تو انتظار نبود که به داد بی‌پناهانی برسی که باید برای آنچه در غربت بازداشتگاه بر آنان رفته است چند شاهد عادل بیاورند تا ادعای آنان محکمه پسند باشد.

آنان که دادخواه به نزد آنان رفتی، به دستوری "داد" وانهادند و بی‌پروای دادار اطلاعیه دادند و چنان نمودند که گویی ملت تو را نمی‌شناسند و حکم نسنجیده‌ی آنان را وقعی می‌گذارند.

تو امروز زبان گویای ملت هستی. ملت و خدایی که آنها می‌پرستند، پشتیبان تو اند. پایدار و استوار باش.