مریم رمضانی
به طور عجیب، غریب و به شکلی نمایشی و نخنما شده، عدهای هنوز وجود دارند که سوالشان این است: چرا فکر میکنید احمدینژاد دروغ میگوید و راست نمیگوید؟ چرا هر چه میگوید دروغ فرض میکنید؟
اول به سراغ مفروضات میرویم:
1- فرض میگیریم که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و واقعا احمدینژاد بیش از 24 میلیون رای آورده است.
2 - فرض میگیریم که تمام دستگیرشدهها و کشتهشدهها، آشوبگر و اغتشاشگر بودهاند و گرچه حقوق بشر جهانی، آنها را (حتی اگر متهم میبودند) مصون فرض میکند، ولی چون از آن 24 میلیون نفر آدم واجد شرایط نبودهاند، حقشان بوده است بدون جرم ثابتشدهای به زندان بیافتند و هفتهها در انفرادی و در سکوت خبری مطلق تحت کتک و شکنجه و آزار و بازجوییهای غیرانسانی و غیرقانونی بمانند.
3- فرض، که حقشان بوده است در خیابان مورد اصابت گلوله قرار بگیرند، همانجا جلوی چشم نزدیکانشان جان بدهند و حتی بدتر از آن.
4- فرض میگیریم کسی تحت شکنجه کشته نشده است و کسی مورد هتک حرمت انسانی، روانی و جسمی قرار نگرفته است.
5- فرض... که با استناد به فرض بالایی، به طریق اولی، هرگز هیچ اعدام غیرانسانی و بیدلیل و غیرشرعی و غیرعرفی نیز در زندانها یا جاهای دیگر مملکت اسلامی، صورت نگرفته است.
حالا چند سوال دارم از کسانی که به مفروضات بالا اعتقاد دارند:
آیا اگر احمدینژاد مقصر نبود و خودش خودش را مسئول کشتار و اختناق نمیدانست، این طور از مردم مخفی میشد؟ آیا یک رئیس جمهور مردمی و عادل و بهترین رئیس جمهور دنیا که در کشورش اراذل و اوباش با آفتابه اعدام میشوند، قاچاقچیان به طرفةالعینی به دار آویخته می شوند، یک دانه همجنسگرا ندارد و خودش هم مسلم است که بیمار نیست، باید اینطور از ترس جرأت نداشته باشد از چنبرهی دوستان، ذینفعان و همکاراناش پا بیرون بگذارد؟ باید از ترس با هلیکوپتر اختصاصی برای مراسم تحلیف به مجلس بیاید؟ نباید یک تک پا بگذارد در خانهی مقتولان حوادث اخیر که طبق اعلام رئیس نیروی انتظامی دو-سومشان یا بسیجی بودهاند یا به شکلی عضو بسیج بودهاند؟ نباید برود در مجالس ختم و با کسانی دیدار و ازشان دلجویی کند که بچههایشان توسط نیروهای لباس شخصی میرحسین موسوی و گلولههایی که مهدی کروبی تدارک دیده کشته شدهاند، شرکت کند؟ چرا دستور میدهد برای این بسیجیهای نازنین که توسط مردم تا بن دندان مسلح، به خاکوخون کشیده شدهاند، مجلس و تشییع جنازه برگزار نشود؟ چرا نمیگذارد خانوادههای داغدار این بسیجیان، برای مردهشان گریه و زاری کنند و با یادش در مسجد محل جمع شوند؟
این ها که برای یک مشت خاک به نام فلان شهید، حاضرند دانشگاهها و میدانهای شهر را به محل خاکسپاری تبدیل کنند، چرا برای تکریم این بسیجیان شهید کاری نمی کنند؟ نباید در این کشور که به هر دلیل این حادثهها را به خود دیده است و 29 بسیجی کشته شدهاند، عزای عمومی اعلام شود؟ نباید به جای پیدا کردن افراد دروغینی که همگی نام ترانه موسوی بر خود دارند، بیاید و همدردی کند؟ آیا نباید به جای خواباندن بحران به شیوههای دیپلماتیک (!)، بلند نشود روز دوم آشوبهای ما مردم خیابانی که داریم بسیجیها را میکشیم، بهشان تجاوز میکنیم و با چوب به سرشان میزنیم، به جای دفاع از بسیجیان و تلاش جهت حفظ جانشان از دست ما، در برود روسیه و با آن چهرهی سرشار از قدرشناسی از باباروسیه، با مدودوف دست بدهد؟
منبع: nimnama.com
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر