لباس شخصی ها که تاریخچه ای طولانی در تاریخ سیاسی ایران دارند، همواره از سوی مقام های مسوول، به گروهی ناشناخته و خودسر معرفی می شوند، آنچه دروغ بودنش بر همگان عیان است، تا در فاجعه آفرینی آنها، رد پایی از حاکمیت بر جای نماند. همانگونه که در تمام این سالها، جنایات این گروه، با یک سیاه بازی مضحک به عوامل ناشناخته و گاه وابسته به عوامل صهیونیستی نسبت داده شده است. سخنان آیت الله خامنه ای در نماز جمعه بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، زمانی که حمله کنندگان به کوی دانشگاه را یک مشت اراذل خواند یا وقتی اتفاقات ناشی از تکرار اعتراضات مردمی را باز شدن فضا برای فعالیت تروریست ها خواند، مصادیق روشنی از فرار مسوولان از عواقب عملکرد نیروهایی است که با مزد و مواجب آنها، اقدام به حرکت های خشونت آمیز می کنند.
محمد تهوری:
شبکه جنبش راه سبز (جرس): بازگشت دوباره و البته پررنگ تر نیروهای لباس شخصی و فاجعه آفرینی آنان، با پرده برداری از واقعیت این گروه توسط جواد لاریجانی، آنچه را بیش از پیش روشن کرد، ارتباط تشکیلاتی و ارگانیکی این گروه با عالیترین مقام کشور است که همواره کوشیده است این ارتباط را پنهان و این گروه را بی ارتباط با نیروهای رسمی، نظامی و قانونی کشور معرفی کند.
لباس شخصی ها که تاریخچه ای طولانی در تاریخ سیاسی ایران دارند، همواره از سوی مقام های مسوول، به گروهی ناشناخته و خودسر معرفی می شوند، آنچه دروغ بودنش بر همگان عیان است، تا در فاجعه آفرینی آنها، رد پایی از حاکمیت بر جای نماند. همانگونه که در تمام این سالها، جنایات این گروه، با یک سیاه بازی مضحک به عوامل ناشناخته و گاه وابسته به عوامل صهیونیستی نسبت داده شده است. سخنان آیت الله خامنه ای در نماز جمعه بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، زمانی که حمله کنندگان به کوی دانشگاه را یک مشت اراذل خواند یا وقتی اتفاقات ناشی از تکرار اعتراضات مردمی را باز شدن فضا برای فعالیت تروریست ها خواند، مصادیق روشنی از فرار مسوولان از عواقب عملکرد نیروهایی است که با مزد و مواجب آنها، اقدام به حرکت های خشونت آمیز می کنند.
از این دست نمونه ها بی شمارند. سیاه بازی های مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی در ارائه گزارش هیات بررسی کننده حوادث کوی دانشگاه تهران، و انگشت اتهام را متوجه نیروهای لباس شخصی نشانه رفتن، نمونه ای دیگر است. در این ماجرا نمایندگان مجلس و شخص نایب رئیس آن، با تاکید براینکه مقصر لباس شخصی ها هستند و مجلس و رئیس آن سخت در پی افشای هویت واقعی آنها است. کوشیدند وانمود کنند که حتی هویت این افراد مهاجم و متجاوز به حقوق دانشجویان، برای رئیس مجلسی که سالها در کسوت ریاست سازمان صدا و سیما از خدمات این گروه بهره مند بوده، و سالها بر کرسی دبیری شورای عالی امنیت ملی تکیه زده، ناشناخته است. حال آنکه کلید حل ماجرا در جیب برادر بزرگتر علی است و قطعا از استدلال و خبری که جواد دو هفته بعد از گزارش مجلس به رسانه ها می دهد مطلع بوده است.
جواد لاریجانی حدود دو هفته بعد از اینکه خبر آمد که رئیس مجلس سخت در پی افشای هویت واقعی لباس شخصی هاست، کار برادر را راحت کرد، تا ایشان به دیگر امور مملکتی برسد. جواد لاریجانی در گفتگو با جام جم آنلاین می گوید:
"اين بحثي كه به عنوان لباس شخصي راه انداختهاند يك بحث كاملا انحرافي است. مثل همه جاي دنيا، ضابطان قانون در ايران هم متعددند. من مثالي براي شما ميزنم. چند سال قبل به علت اين كه يك سياهپوست در لسآنجلس كشته شد آشوبهايي به وجود آمد. براي مقابله با اين آشوبها، ابتدا پليس محلي آنها كه به آن Local Sheriff ميگويند وارد عمل شدند. وقتي اين نيروها نتوانستند اوضاع را اداره كنند از پليس ايالتي استفاده كردند. زماني كه اين نيروها نيز موفق نشدند از نشنال گارد (National gard) استفاده كردند و زماني كه اين نيروها هم موفق نشدند از نيروهاي امنيتي پليس فدرال آمريكا (FBI) استفاده كردند. ببينيد براي ايجاد امنيت ما هم به همين شكل عمل ميكنيم. اين كه مساله نيروهاي لباس شخصي را مطرح ميكنند، نيروي بسيج ضابط قانوني ماست و در اساسنامه بسيج اين نيرو به عنوان يكي از ضابطين قانون معرفي شده است. بسيج مثل پليس مسووليت دارد. اين كه حالا يك پليس لباس شخصي داشته باشد يا خير مسووليت حضرات نيست كه آن را تعيين كنند. در همه جاي دنيا پليس به تناسب كار خودش گاهي شخصي است و گاهي شخصي نيست. آلوده كردن اين مباحث با شكلي بسيار سطحي، فقط براي مشوه كردن اذهان مردم است. البته اين مسائلي كه در زندان اتفاق ميافتد ربطي به بدنه پليس و بسيج ندارد. آنها ضابطين هستند و متخلفان را دستگير ميكنند و تحويل زندان ميدهند و اين كار بدنه نيروهاي امنيتي نيست كه در زندان هم به دنبال اينها باشند، اما همانطور كه قبلا گفتم سپهر اين تخلفات جداست."
اما جواد نگفت که دادن ماموریت به این افراد بدون کارت شناسایی و برگه ماموریت چه مشکلاتی و مفاسدی ایجاد می کند. فعالیت بدون شناسنامه آنهم با واگذاری اسلحه و دیگر تجهیزات پلیسی، همین خواهد شد که اینها هر کاری می توانند انجام دهند و در مواقعی اقدامات آنها حتی برای آمران بحران زا می شود.
البته این اولین بار نیست که از سوی عضوی از مجموعه حکومت، لباس شخصی ها بعنوان یک نیروی قانونی و رسمی معرفی می شوند. پیش از این در سال 1382 نیز قاضی مرتضوی که بعنوان دستیار آیت الله خامنه ای در قوه قضائیه عمل می کند، اعلام کرده بود که این گروهها زیر نظر او مشغولند. قاضی مرتضوی در سخنانی که در زمان خود، بازتاب رسانه یی گسترده ای داشت به این مهم اشاره کرده بود که:
"دستگيری ها و بازداشت های گسترده روزهای اخير که با ماشين های شخصی و اسپری بيهوش کننده و توسط لباس شخصی ها انجام می شد با احکام وی صورت گرفته است."
در پی سخنان قاضی مرتضوی و اعتراف وی مبنی بر اینکه لباس شخصی ها به دستور وی و بعنوان ضابط دستگاه قضایی عمل می کنند، رسانه ها این سخنان را اینگونه تبیین کردند:
آنچه از آن بعنون نيروهای لباس شخصی و خودسر نام برده می شود و در واقع بخشی از قوه قضائيه و ضابطان و ماموران غيررسمی و غيرقانونی اين دستگاه هستند که مسلح به قمه، چاقو، زنجير، باتوم برقی و کابل، بی سيم و باسيم، نارنجک، گاز اشک آور و اسلحه کمری در شهرها به حرکت درآمده اند و معترض شکار می کنند. بعبارت ديگر ضابطين قوه قضاييه از دو بخش تشکيل شده اند: بخش نخست يعنی بخش قانونی آن عبارتند از نيروهای انتظامی که زير نظر وزارت کشور عمل ميکند و پليس قضايی است؛ و بخش دوم يعنی بخش غيررسمی و غيرقانونی آن همان لباس شخصی ها هستند، که در کنار سازمان امنيت موازی و غيرقانونی وارد عمل شده اند. اين لباس شخصی ها عملا کارمندان غيررسمی و غيرقانونی قوه قضائيه هستند و از نظر تجهيزات و رده سازمانی به همان شکل سازمان دهی شده اند که نيروهای انتظامی. همان ابزارهای نيروی انتظامی، نظير بی سيم و باتوم و گاز اشک آور را در اختيار دارند که در اختيار نيروهای انتظامی است.
مبانی فکری لباس شخصی ها
تحلیل مبانی فکری لباس شخصی ها، زمانی معنا پیدا می کند که به عملکرد این گروه بعنوان عناصری ایدئولوژیک نگاه شود. بعبارت دیگر، این گروه را زمانی می توان به لحاظ فکری مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که فرض این باشد که آنها براساس اعتقادات و باورهای مذهبی یا سیاسی عمل می کنند، حال آنکه واقعیت غیر از این است.
این گروه براساس آنچه بارها از زبان افراد مختلف در طبقه حاکمیت اعلام شده بعنوان ضابط دستگاه قضایی و سازمانهای امنیتی عمل می کنند. بنابراین آنچه آنها را به این کار تشویق می کند حقوق و مزایای مادی و مسولیت شغلی و سازمانی آنهاست. آنها خود را مکلف به انجام وظیفه شغلی می دانند، منتهی یک نکته اینجا وجود دارد و آن اینکه چون ذات شغلی این افراد اعمال خشونت است و اعمال خشونت غیرقانونی، آنهم از نوع قتل و آدم ربایی کاری نیست که انسانها به سادگی از عهده آن برآیند، تهیه و تدارک خوراک فکری برای آنها، بعنوان راهی برای بالا بردن بهره وری شغلی مورد توجه آمران و رهبران این سازمان قرار دارد. بر این اساس است که می بینیم، مداحان مشهور و وعاظ نقشی کلیدی در این سازمان پیدا می کنند، چراکه آنها می توانند این خوراک فکری را تامین کنند.
یکی از وبلاگ نویسان، که به نظر بلاگر ها، از حامیان احمدی نژاد و از تامین کنندگان خوراک فکری لباس شخصی هاست، در مطلبی که اخیرا با عنوان "وقتی فهمیدید حق با شماست از کشتن و کشته شدن نهراسید" بر روی وبلاگ خود نهاده، می نویسد:
" جمله کوتاه است اما سنگين. کشتن و کشته شدن خيلي آسان نيست. اما اولي با دومي کلي متفاوت است. کشته شدن را بيشتر ماها در راه حق راحت تر بر ميتابيم تا کشتن. اين چنين جا افتاده است که کشته شدن يعني مظلوميت و کشتن يعني ظلم. کسي که کتک ميخورد مظلوم است و کسي که کتک ميزند ظالم. شايد اين موضوع را تاريخ به ما آموخته است که مقتولين عمدتا به دست ظالمين کشته ميشدند و شکنجه. از زماني که هابيل به قابيل گفت که اگر بخواهي مرا بکشي من نميخواهم تو را بکشم انگار يک عرف نانوشتهاي اين موضوع را جا انداخته که معمولا مظلومين کشته ميشوند چرا که آنها معتقد به اني اخافالله ربالعالمين ( مائده 28) هستند . اما در جمله امام "کشتن" جلوتر از "کشته شدن" آمده است. انگار که ورق تاريخ برگشته باشد. وقتي امام ميگفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم انگار ميخواست زمانه را با تفسير ديگري از قران مطابقت داده باشد که : و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه ( بقره 193) . فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم ( توبه 5 ) امر به کشتن ميدهد."
منبع: naghimokhtari.blogfa.com
چهره های شاخص لباس شخصی ها
در روزها و هفته های پرماجرای گذشته که روزهای شلوغ لباس شخصی ها نیز به شمار می رفت نام پنج واعظ و مداح تهران بعنوان سامان دهنده سازمان لباس شخصی ها در رسانه ها مطرح شد. آنها از این افراد نام بردند:
حجت السلام حسن طائب، فرمانده نیروی مقاومت بسیج که گفته می شود مدتی در زندان اوین بازجو بوده و هم اکنون در هماهنگی با فرزند آیت الله خامنه ای، هدایت لباس شخصی ها را برعهده دارد. غیر از طائب که مسوؤلیت بسیج را برعهده دارد از پنج مداح به نامهای حاج منصور ارضی، حسین سیب سرخی، حسین سازور، احمد قدمی و روح اله بهمنی نیز بعنوان رهبران لباس شخصی ها یاد می شود. اما پرواضح است که آنچه بر عهده مداحان گذاشته می شود بالابردن روحیه لباس شخصی ها برای اعمال خشونت علیه مردم است و آنکه در جایگاه رهبری و آمر اصلی نشسته، کسی نیست جز مقام مافوق مسولان نظامی و انتظامی و امنیتی و قضایی که فرمان همکاری با لباس شخصی ها را صادر می کند.
تجربه نشان داده است که رده های مدیریتی و ارشد لباس شخصی ها، بعد از اثبات وفاداری به سیستم از جایگاه حکومتی بالایی نیز برخوردار می شوند که این خود، انگیزه ایی است برای رده های پایین تر برای ایفای بهتر مسوولیت. اگر به سوابق مسوولان حکومتی با دقت و از منظر آشنایی با جایگاه آنها در سازمان لباس شخصی ها نگاه شود این افراد قابل شناسایی هستند که در اینجا به نام سه نفر از مشهورترین آنها اشاره می کنم:
1. محمود احمدی نژاد
محمود احمدی نژاد که آیت الله خامنه ای امروز او را از آیت الله هاشمی که پنجاه سال سابقه دوستی با او دارد به خود نزدیکتر می داند، پیش از ورود به پاستور و بهشت، از رده های قابل اطمینان سازمان لباس شخصی ها بود. محمود احمدی نژاد که متهم به قتل دکتر سامی است، در ماجرای سال 78 کوی دانشگاه تهران، حضوری فعال داشت. او از جمله رهبران موتور سوارانی بود که عصر دوشنبه بعد از وقوع حادثه کوی دانشگاه به تجمع دانشجویانی که به دعوت اساتید دانشگاه تهران در مسجد این دانشگاه تجمع کرده بودند، یورش بردند و بعد از آن همزمان با راه اندازی آشوب های ساختگی در نقاط مختلف شهر تهران به خبرگزاری ایرنا حمله کرده و قصد تصرف این سازمان را داشتند. احمدی نژاد در این مقطع رئیس بسیچ دانشجویی دانشگاه علم و صنعت تهران بود. (عکس احمدی نژاد سوار بر موتور و حرکت در پیشانی گروه موتور سواران مهاجم در آرشیو خبرگزاری ایرنا موجود است.)
2. مرتضی آقاتهرانی
مرتضی آقاتهرانی که اینک برکرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس تکیه زده، از وعاظ قم و از شاگردان آیت الله مصباح یزدی بود که با برگزاری جلساتی با عنوان "درس اخلاق" آنچه یاد می داد بی اخلاقی بود و بس. شاگردان مرتضی آقا تهرانی که اغلب طلاب مدرسه معصومیه قم را تشکیل می دادند، از فعالان لباس شخصی در سرکوب تجمعات، حمله به بیوت علما و مراجع و ضرب و شتم جوانان بودند. مرتضی آقا تهرانی از بنیادگراترین طلاب حوزه علمیه است که برای چند سال نیز به بهانه تحصیل به دانشگاههای کانادا و امریکا اعزام شد تا به ترویج ایدئولوژی حکومت اسلامی بپردازد.
3. حسین الله کرم
حسین الله کرم که اینک بعنوان وابسته نظامی در حوزه بالکان، فعال است، پیش از این بعنوان سردسته انصار حزب الله نقشی کلیدی در هدایت و رهبری لباس شخصی ها داشت. از دخمه (محلی در شهرری تهران) بعنوان پایگاه او یاد می شد، جایی که نامش در پرونده های متعدد از جمله قتل های زنجیره یی، ماجرای کوی دانشگاه و پرونده های متعدد قتل و کشتار به مطبوعات راه یافت. او اینک جای اش را حجت السلام خرازی برادر همسر مسعود خامنه ای، پسر سوم آیت الله خامنه ای داده است.
4. مسعود ده نمکی
او که امروزه فرصت می یابد بدون سابقه فرهنگی و هنری، با مجوز از بالا، فیلمی به سازد که رکورد فروش سینمای ایران را بشکند، از جمله مشهور ترین چهر ه های لباس شخصی است که متهم به قتل عزت ابراهیم نژاد، شهید حادثه سال 78 کوی دانشگاه تهران و از جمله فعالان لباس شخصی در حوادث یک دهه گذشته است که توسط لباس شخصی ها آفریده شده است. گفتنی است وقتی در سال 78 در جریان کوی دانشگاه شخصا شاهد فعالیت او بودم، در گزارشی که روزنامه ایران آن را چاپ کرد او را یکی از عاملان اصلی حادثه کوی معرفی کردم. ده نمکی با ارسال پاسخی به روزنامه ایران اعلام کرد که بعنوان خبرنگار در این ماجرا فعال بوده است. اما او پاسخ نداد که کدام خبرنگار بی سیم بدست و اسلحه به کمر در حوزه خبری حاضر می شود و به دیگران امر و نهی می کند.
هستند افراد دیگری که می توان در این فهرست نام شان را گنجاند مثل برادران دانشجو که در حال حاضر یکی در شورای شهر و دیگری مسئول ستاد انتخابات وزارت کشور و کاندیدای وزارت علوم و سومی رئیس دانشگاه تربیت مدرس است، مهدی کوچک زاده کسی که با تقلب بر کرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس نشسته است، سردار ذوالقدر معاون ستاد کل نیروهای مسلح، حجت السلام ذوالنور فرمانده سابق تیپ امام جعفر صادق، حجت الاسلام قاسم روانبخش از شاگردان خلف مصباح یزدی و حجت الاسلام رسائی راه یافته مجلس شورای اسلامی و بسیاری دیگر که نام خود را دانشجو، طلبه، استاد دانشگاه و سرباز گمنام (بخوانید بدنام) امام زمان می گذاشتند ولی همه وقت شان در سازمان لباس شخصی ها به سرکوب و ضرب و شتم مردم می گذشت.
بعد از علی لاریجانی که می گوید شبانه روز در حال تحقیق برای کشف هویت لباس شخصی ها و سپردن آنها به محکمه است و بعد از جواد لاریجانی که زحمت برادر را کم کرده و می گوید اینها بخشی از نظام و ضابطان دستگاه قضایی و گروهی قانونی هستند، نوبت به برادر سوم صادق لاریجانی رسیده است تا موضع خود را در قبال این افراد روشن کند. آیا او می پذیرد که کماکان از لباس شخصی ها بعنوان ضابط دستگاه قضایی استفاده کند و با سپردن اسلحه و باتوم و گاز اشک آور به آنها، ماموریت ضرب و شتم مردم و دستگیری را به آنها بدهد یا نه؟ این سوالی است که خیلی برای پاسخش لازم نیست زمان صرف کنیم. بزودی موضع این برادر نیز روشن می شود. آن روز خواهیم فهمید آیت الله خامنه ای چه نقشی را به برادر سوم داده و او مامور به چه تکلیفی در حوزه "مأموران لباس شخصی" است.
علی کریمی با بازوبند سبز به میدان رفت
شبکه جنبش راه سبز (جرس) : علی کریمی در نیمه اول دیدار روز جمعه تیم های ذوب آهن و استیل آذین با بازوبند کاپیتانی سبز رنگ در زمین حاضر شد، اما در نیمه دوم وی دیگر بازوبند کاپیتانی را در بازو خود نبسته بود.
او پیش از این نیز به همراه چند تن از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران برای حمایت از جنبش سبز، در دیدار تیم های ایران و کره جنوبی از مچ بندهای سبز استفاده کرده بودند که در آن دیدار هم پس از به پایان رسیدن نیمه اول، تحت فشار مسئولان دولتی وادار به در آوردن مچ بندهای سبز خود شدند.
این حرکت شش ملی پوش ایرانی مورد استقبال مردم قرار گرفت و بسیاری از آنها به عنوان شش ورزشکاری یاد می کنند که یادآور خاطره پهلوانی و همدلی غلام رضا تختی با مردم ایران است.
او پیش از این نیز به همراه چند تن از بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران برای حمایت از جنبش سبز، در دیدار تیم های ایران و کره جنوبی از مچ بندهای سبز استفاده کرده بودند که در آن دیدار هم پس از به پایان رسیدن نیمه اول، تحت فشار مسئولان دولتی وادار به در آوردن مچ بندهای سبز خود شدند.
این حرکت شش ملی پوش ایرانی مورد استقبال مردم قرار گرفت و بسیاری از آنها به عنوان شش ورزشکاری یاد می کنند که یادآور خاطره پهلوانی و همدلی غلام رضا تختی با مردم ایران است.
ادعای جدید فرمانده سپاه تهران:300 هزار نفر برای اعتراضات سازماندهی شده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شبکه جنبش راه سبز(جرس): فرمانده سپاه تهران بزرگ در ادعایی جدید گفت « حدود 300 هزار نفر در سازمان راي اغتشاشات سازماندهي شده بودند و همين افراد جريانات خياباني را بعد از انتخابات رياست جمهوري به راه انداختند.»
سرتیپ دویم پاسدارعبدالله عراقي در همايش ناگفته هاي پس از انتخابات با حضور در بسيج جامعه زنان، اعتراضات مردمی و مسالمت آمیز به کودتای انتخاباتی را «اغتشاشات» نامید و ادعا کرد که این اعتراضات سازمان يافته بوده است.
عبدالله عراقی همچنین بر نقش بسیج در سرکوب اعتراضات مردم تاکید کرد و گفت « حضور پر قدرت بسيج براي مقابله با اغتشاشات باعث شد تا اين اغتشاشات مهار و ادامه پيدا نکند.»
وی در ادامه اظهاراتش از ایجاد سازمان رای در جریان انتخابات به عنوان «سازماندهی برای اغتشاشات» نامبرد و مدعی شد«حدود 300 هزار نفر در اين سازمان سازماندهي شده بودند و همين افراد جريانات خياباني را بعد از انتخابات رياست جمهوري به راه انداختند.»
سرتیپ دوم پاسدارعراقی علاوه بر بسیج، نقش سپاه در سرکوب مردم را نیز تائید کرد و گفت «معترض نیز ما به عنوان پاسداران انقلاب اسلامی در مقابل اين اغتشاشات احساس مسئوليت کرديم و نتوانستيم ساکت بنشينيم.»
اظهارات این فرمانده ارشد سپاه پاسداران در حالی است که خود وی در دی ماه 87 و در حالی که هنوز 6 ماه به انتخابات فرصت باقی بود طی اظهاراتی در مراسم توديع و معارفه فرماندهان سابق و جديد بسيج وزارتخانه ها و ادارات که در خبرگزاری رسمی دولت،ایرنا ، منتشر شد گفته بود « بايد وزرا، دولت و آقاي احمدي نژاد را حمايت كنيم؛ چرا كه مقام معظم رهبري هم از اين دولت حمايت كرده اند و ما هم موظفيم پشت سر حضرت آقا حركت كنيم تا اين دولت حزب اللهي موفق شود.»
وی همان روز خطاب به اعضای سپاه پاسداران و بسیج گفته بود«بعضا برخي برادران برداشت هايي دارند؛ مثلا مي گويند چرا از ما كار نظامي نمي خواهند. امروزه 70 درصد رويكرد بسيج در جبهه نرم است و تنها 30 درصد كار نظامي از ما مي خواهند كه آن هم عمدتا از مجموعه گردان هاي عاشورا و الزهرا است.امروز دولت، دولت كريمه است و مجموع وزرا از رزمندگان اسلام هستند ولي در دوره دوم خرداد هر روز يكي از اين ها مي خواستند يكي از اين وزارتخانه ها را تعطيل كنند و استعفاي دسته جمعي بدهند. »
سرتیپ دوم عراقی در آخرین روز دی ماه 87 پیشاپیش از آمادگی برای کودتای انتخاباتی و سرکوب مردم در صورت اعتراض نیز خبر داده و گفته بود «بسيج بايد اين توانمندي را در خود ايجاد كند كه اگر يك روزي چنين چيزي به وجود آمد، وارد صحنه شود و در برابر اتفاقاتي مثل اعتصاب رانندگان اتوبوس ها، آمادگي لازم را داشته باشد.»
سرتیپ دویم پاسدارعبدالله عراقي در همايش ناگفته هاي پس از انتخابات با حضور در بسيج جامعه زنان، اعتراضات مردمی و مسالمت آمیز به کودتای انتخاباتی را «اغتشاشات» نامید و ادعا کرد که این اعتراضات سازمان يافته بوده است.
عبدالله عراقی همچنین بر نقش بسیج در سرکوب اعتراضات مردم تاکید کرد و گفت « حضور پر قدرت بسيج براي مقابله با اغتشاشات باعث شد تا اين اغتشاشات مهار و ادامه پيدا نکند.»
وی در ادامه اظهاراتش از ایجاد سازمان رای در جریان انتخابات به عنوان «سازماندهی برای اغتشاشات» نامبرد و مدعی شد«حدود 300 هزار نفر در اين سازمان سازماندهي شده بودند و همين افراد جريانات خياباني را بعد از انتخابات رياست جمهوري به راه انداختند.»
سرتیپ دوم پاسدارعراقی علاوه بر بسیج، نقش سپاه در سرکوب مردم را نیز تائید کرد و گفت «معترض نیز ما به عنوان پاسداران انقلاب اسلامی در مقابل اين اغتشاشات احساس مسئوليت کرديم و نتوانستيم ساکت بنشينيم.»
اظهارات این فرمانده ارشد سپاه پاسداران در حالی است که خود وی در دی ماه 87 و در حالی که هنوز 6 ماه به انتخابات فرصت باقی بود طی اظهاراتی در مراسم توديع و معارفه فرماندهان سابق و جديد بسيج وزارتخانه ها و ادارات که در خبرگزاری رسمی دولت،ایرنا ، منتشر شد گفته بود « بايد وزرا، دولت و آقاي احمدي نژاد را حمايت كنيم؛ چرا كه مقام معظم رهبري هم از اين دولت حمايت كرده اند و ما هم موظفيم پشت سر حضرت آقا حركت كنيم تا اين دولت حزب اللهي موفق شود.»
وی همان روز خطاب به اعضای سپاه پاسداران و بسیج گفته بود«بعضا برخي برادران برداشت هايي دارند؛ مثلا مي گويند چرا از ما كار نظامي نمي خواهند. امروزه 70 درصد رويكرد بسيج در جبهه نرم است و تنها 30 درصد كار نظامي از ما مي خواهند كه آن هم عمدتا از مجموعه گردان هاي عاشورا و الزهرا است.امروز دولت، دولت كريمه است و مجموع وزرا از رزمندگان اسلام هستند ولي در دوره دوم خرداد هر روز يكي از اين ها مي خواستند يكي از اين وزارتخانه ها را تعطيل كنند و استعفاي دسته جمعي بدهند. »
سرتیپ دوم عراقی در آخرین روز دی ماه 87 پیشاپیش از آمادگی برای کودتای انتخاباتی و سرکوب مردم در صورت اعتراض نیز خبر داده و گفته بود «بسيج بايد اين توانمندي را در خود ايجاد كند كه اگر يك روزي چنين چيزي به وجود آمد، وارد صحنه شود و در برابر اتفاقاتي مثل اعتصاب رانندگان اتوبوس ها، آمادگي لازم را داشته باشد.»
پشت پرده انتقام جویی سعید مرتضوی،حسن حداد و متین راسخ از عبدالفتاح سلطانی
شبکه جنبش راه سبز(جرس): معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی وکیل مدافع حقوق بشر و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران در نامه سرگشاده ای خطاب به حجت الاسلام صادق لاریجانی رئیس جدید قوه قضائیه ضمن فاش کردن بخشی از فشارها و تهدید هایی که بر عبدالفتاح سلطانی وارد می شود، از صادق لاریجانی خواست در صورتی که قوه قضائیه مدعی بی طرفی و عدم سیاست زدگی است، حکم آزادی سلطانی را صادر و وعده خود در مورد مجازات افراد خاطی در قوه قضائیه را اجرا کند.
همسر عبدالفتاح سلطانی در این نامه تاکید کرده که « آقای سلطانی از جانب معاون امنیت تهدید به زندان طولانی مدت می شود و قرار بازداشت وی را طرف دعوای او (بازپرس متین راسخ) امضا و صادر می کند و پرونده وی را طرف دیگر دعوای او (دادستان مرتضوی) اجازه ی ورود به دادگاه نمی دهد».
عبدالفتاح سلطانی وکیل مدافع حقوق بشر که وکالت شمار قابل توجهی از فعالان سیاسی و اجتماعی،روزنامه نگاران و بسیاری دیگر از قربانیان نقض حقوق بشر در ایران را به صورت داوطلبانه و رایگان بر عهده داشته است، سه شنبه 26 خرداد در منزلش بازداشت شد و به غم آنکه هیچ گونه فعالیت انتخاباتی نداشت تاکنون بیش از دو ماه است که بازداشت باقی مانده است.
سعید مرتضوی دادستان تهران چهارسال پیش در تابستان 84 عبدالفتاح سلطانی را بازداشت و نزدیک به 220 روز در بازداشت نگهداشت که بیشتر این مدت آقای سلطانی در سلول های انفرادی محبوس بود.دادگاه بدوی در هماهنگی با مرتضوی عبدالفتاح سلطانی را به 5 سال زندان محکوم کرد اما با اعتراض وی به حکم صادره در نهایت دادگاه تجدید نظر عبدالفتاح سلطانی را از اتهامات وارده از سوی دادستان تهران تبرئه کرد.پس از آن سعید مرتضوی با این ادعا که براساس شنود مکالمات سلطانی به وی فحش داده شکایت شخصی علیه عبدالفتاح سلطانی انجام داد که این شکایت نیز در نهایت از سوی دادگاه تجدید نظر منتفی و ادعای مرتضوی رد شد.
عبدالفتاح سلطانی پس از آزادی علیه سعید مرتضوی و متین راسخ قاضی دادگاه انقلاب که جریان بازداشت سال 84 وی تخلفات گسترده ای انجام داده بودند اعلام شکایت کرد اما به شکایت او هرگز رسیدگی نشد.
روز سه شنبه26 خرداد و در جریان کودتای انتخاباتی اما بار دیگر عده ای از ماموران تحت امر مرتضوی به خانه عبدالفتاح سلطانی هجوم برده و این وکیل مدافع حقوق بشر را که فعالیت انتخاباتی نداشت در جریان بازداشت های خانه به خانه فعالان سیاسی و انتخاباتی بازداشت کردند.بازداشتی که به نظر نمی رسد جز حس انتقام جویی مرتضوی و متین راسخ از عبدالفتاح سلطانی دلیل یا انگیزه دیگری در آن دخالت داشته باشد.
وکیل عبدالفتاح سلطانی در روزهای اخیر به رسانه ها گفت که حتی حکمی که ماموران چهار روز پس از 22 خرداد و در هنگام بازداشت عبدالفتاح سطانی در منزل به وی نشان داده اند غیر قانونی بوده واین حکم عمومی از سوی دادستانی تهران و به تاریخ 2 روز قبل از انتخابات 22 خرداد بوده که در آن به ماموران اختیار داده بودند که هرکسی که قصد اخلال در روند انتخابات را داشته باشد بازداشت کنند.
او همچنین به نقل از همسر عبدالفتاح سلطانی گفت که هفته گذشته یکی از مسئولان دادسرای انقلاب اسلامی تهران به سلول انفرادی آقای سلطانی رفته و ضمن تهدیدهای مختلف، از ایشان خواسته است، تعهد بدهد که همکاریاش را با کانون مدافعان حقوق بشر و سرکار خانم عبادی قطع میکند و همچنین در زمینه پروندههایی که وکالت آنها را بر عهده میگیرد، هیچ مصاحبه ای انجام ندهد.
عبدالفتاح سلطانی اما زیر بار امضای چنین تعهد نامهای نرفته و اعلام کرده است که اگر چنین نامه ای را امضا کند، آزادیهای شخصی خودش را انکار کرده است.حسن حداد معاون امنیتی دادستانی تهران اما سلطانی را تهدید کرده که این بار برای وی ۱۰ سال حبس تعیین خواهد شد. سلطانی نیز گفته که «دفعه پیش نیز برای من پنج سال حبس بریدید؛ ولی من تبرئه شدم» حسن حداد اما وی را تهدید کرده و گفته «این بار با دفعه پیش فرق میکند.»
متن نامه سرگشاده معصوه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی به رئیس قوه قضائیه حجتالاسلام صادق لاریجانی چنین است:
بسمه تعالی
ریاست محترم قوه ی قضائیه جناب آقای لاریجانی
با سلام؛
در خصوص بازداشت عبدالفتاح سلطانی وکیل پایه یک دادگستری به عرض می رساند:
70 روز پیش نامبرده بدون حکم از محل کار خود بازداشت شد. (از 27/3/88 با حکم دستگیری های خیابانی) و قرار بازداشت وی با امضای کسی که طرف دعوای آقای سلطانی بوده صادر شد و هم اکنون مدت ده روز است که ایشان قرار دو ماهه را پشت سر گذاشته و بلاتکلیف در زندان به سرمی برند.که طبق قانون پس از 60 روز می بایست متهم یا با قرار آزاد شود و یا قرارش تمدید گردد.
اینک مستدعی است: اگر شأن و اعتبار هر کشور به قوه ی قضاییه ی آن کشور است؛ اگر دستگاه قضایی بر پایه ی عدل و قانون می چرخد؛ اگر قوه ی قضاییه ی کنترل کننده ی نفوذ دست های غیر قضایی است؛ اگر قاضی مستقل است؛ اگر دلایل و مستندات بر استنباطات و خصومت های شخصی ارجح است؛ اگر بی طرفی بر قوه ی قضاییه حاکم است؛ اگر تحقق حقوق شهروندی از اهداف قوه ی قضاییه است؛ اگر قوه ی قضاییه سیاست زده نیست و ...... پرونده ی آقای عبدالفتاح سلطانی _ وکیل پایه ی یک دادگستری _ را شخصاً پیگیری نمایند؛ چراکه آقای سلطانی از جانب معاون امنیت تهدید به زندان طولانی مدت می شود و قرار بازداشت وی را طرف دعوای او (بازپرس متین راسخ) امضا و صادر می کند و پرونده ی وی را طرف دیگر دعوای او (دادستان مرتضوی) اجازه ی ورود به دادگاه نمی دهد.حقوق شهروندی به صراحت نقض می شود.(مثل عدم ملاقات حضوری با خانواده و وکیل) حقوق متهم فراموش می شود.(مثل زدن چشم بند و ...). در حالیکه همگان میدانند آقای سلطانی فقط یک فعال حقوقی است و در هیچ یک از فعالیت های انتخاباتی شرکت نداشته است .
لذا ازآن مقام محترم تقاضای رسیدگی به پرونده ی آقای سلطانی وآزادی ایشان بویژه محاکمه ی افراد خاطی و مجرم را بنا به فرمایشات امیدبخش آن مقام محترم دارم.
معصومه دهقان
همسر عبدالفتاح سلطانی
30 مرداد 88
همسر عبدالفتاح سلطانی در این نامه تاکید کرده که « آقای سلطانی از جانب معاون امنیت تهدید به زندان طولانی مدت می شود و قرار بازداشت وی را طرف دعوای او (بازپرس متین راسخ) امضا و صادر می کند و پرونده وی را طرف دیگر دعوای او (دادستان مرتضوی) اجازه ی ورود به دادگاه نمی دهد».
عبدالفتاح سلطانی وکیل مدافع حقوق بشر که وکالت شمار قابل توجهی از فعالان سیاسی و اجتماعی،روزنامه نگاران و بسیاری دیگر از قربانیان نقض حقوق بشر در ایران را به صورت داوطلبانه و رایگان بر عهده داشته است، سه شنبه 26 خرداد در منزلش بازداشت شد و به غم آنکه هیچ گونه فعالیت انتخاباتی نداشت تاکنون بیش از دو ماه است که بازداشت باقی مانده است.
سعید مرتضوی دادستان تهران چهارسال پیش در تابستان 84 عبدالفتاح سلطانی را بازداشت و نزدیک به 220 روز در بازداشت نگهداشت که بیشتر این مدت آقای سلطانی در سلول های انفرادی محبوس بود.دادگاه بدوی در هماهنگی با مرتضوی عبدالفتاح سلطانی را به 5 سال زندان محکوم کرد اما با اعتراض وی به حکم صادره در نهایت دادگاه تجدید نظر عبدالفتاح سلطانی را از اتهامات وارده از سوی دادستان تهران تبرئه کرد.پس از آن سعید مرتضوی با این ادعا که براساس شنود مکالمات سلطانی به وی فحش داده شکایت شخصی علیه عبدالفتاح سلطانی انجام داد که این شکایت نیز در نهایت از سوی دادگاه تجدید نظر منتفی و ادعای مرتضوی رد شد.
عبدالفتاح سلطانی پس از آزادی علیه سعید مرتضوی و متین راسخ قاضی دادگاه انقلاب که جریان بازداشت سال 84 وی تخلفات گسترده ای انجام داده بودند اعلام شکایت کرد اما به شکایت او هرگز رسیدگی نشد.
روز سه شنبه26 خرداد و در جریان کودتای انتخاباتی اما بار دیگر عده ای از ماموران تحت امر مرتضوی به خانه عبدالفتاح سلطانی هجوم برده و این وکیل مدافع حقوق بشر را که فعالیت انتخاباتی نداشت در جریان بازداشت های خانه به خانه فعالان سیاسی و انتخاباتی بازداشت کردند.بازداشتی که به نظر نمی رسد جز حس انتقام جویی مرتضوی و متین راسخ از عبدالفتاح سلطانی دلیل یا انگیزه دیگری در آن دخالت داشته باشد.
وکیل عبدالفتاح سلطانی در روزهای اخیر به رسانه ها گفت که حتی حکمی که ماموران چهار روز پس از 22 خرداد و در هنگام بازداشت عبدالفتاح سطانی در منزل به وی نشان داده اند غیر قانونی بوده واین حکم عمومی از سوی دادستانی تهران و به تاریخ 2 روز قبل از انتخابات 22 خرداد بوده که در آن به ماموران اختیار داده بودند که هرکسی که قصد اخلال در روند انتخابات را داشته باشد بازداشت کنند.
او همچنین به نقل از همسر عبدالفتاح سلطانی گفت که هفته گذشته یکی از مسئولان دادسرای انقلاب اسلامی تهران به سلول انفرادی آقای سلطانی رفته و ضمن تهدیدهای مختلف، از ایشان خواسته است، تعهد بدهد که همکاریاش را با کانون مدافعان حقوق بشر و سرکار خانم عبادی قطع میکند و همچنین در زمینه پروندههایی که وکالت آنها را بر عهده میگیرد، هیچ مصاحبه ای انجام ندهد.
عبدالفتاح سلطانی اما زیر بار امضای چنین تعهد نامهای نرفته و اعلام کرده است که اگر چنین نامه ای را امضا کند، آزادیهای شخصی خودش را انکار کرده است.حسن حداد معاون امنیتی دادستانی تهران اما سلطانی را تهدید کرده که این بار برای وی ۱۰ سال حبس تعیین خواهد شد. سلطانی نیز گفته که «دفعه پیش نیز برای من پنج سال حبس بریدید؛ ولی من تبرئه شدم» حسن حداد اما وی را تهدید کرده و گفته «این بار با دفعه پیش فرق میکند.»
متن نامه سرگشاده معصوه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی به رئیس قوه قضائیه حجتالاسلام صادق لاریجانی چنین است:
بسمه تعالی
ریاست محترم قوه ی قضائیه جناب آقای لاریجانی
با سلام؛
در خصوص بازداشت عبدالفتاح سلطانی وکیل پایه یک دادگستری به عرض می رساند:
70 روز پیش نامبرده بدون حکم از محل کار خود بازداشت شد. (از 27/3/88 با حکم دستگیری های خیابانی) و قرار بازداشت وی با امضای کسی که طرف دعوای آقای سلطانی بوده صادر شد و هم اکنون مدت ده روز است که ایشان قرار دو ماهه را پشت سر گذاشته و بلاتکلیف در زندان به سرمی برند.که طبق قانون پس از 60 روز می بایست متهم یا با قرار آزاد شود و یا قرارش تمدید گردد.
اینک مستدعی است: اگر شأن و اعتبار هر کشور به قوه ی قضاییه ی آن کشور است؛ اگر دستگاه قضایی بر پایه ی عدل و قانون می چرخد؛ اگر قوه ی قضاییه ی کنترل کننده ی نفوذ دست های غیر قضایی است؛ اگر قاضی مستقل است؛ اگر دلایل و مستندات بر استنباطات و خصومت های شخصی ارجح است؛ اگر بی طرفی بر قوه ی قضاییه حاکم است؛ اگر تحقق حقوق شهروندی از اهداف قوه ی قضاییه است؛ اگر قوه ی قضاییه سیاست زده نیست و ...... پرونده ی آقای عبدالفتاح سلطانی _ وکیل پایه ی یک دادگستری _ را شخصاً پیگیری نمایند؛ چراکه آقای سلطانی از جانب معاون امنیت تهدید به زندان طولانی مدت می شود و قرار بازداشت وی را طرف دعوای او (بازپرس متین راسخ) امضا و صادر می کند و پرونده ی وی را طرف دیگر دعوای او (دادستان مرتضوی) اجازه ی ورود به دادگاه نمی دهد.حقوق شهروندی به صراحت نقض می شود.(مثل عدم ملاقات حضوری با خانواده و وکیل) حقوق متهم فراموش می شود.(مثل زدن چشم بند و ...). در حالیکه همگان میدانند آقای سلطانی فقط یک فعال حقوقی است و در هیچ یک از فعالیت های انتخاباتی شرکت نداشته است .
لذا ازآن مقام محترم تقاضای رسیدگی به پرونده ی آقای سلطانی وآزادی ایشان بویژه محاکمه ی افراد خاطی و مجرم را بنا به فرمایشات امیدبخش آن مقام محترم دارم.
معصومه دهقان
همسر عبدالفتاح سلطانی
30 مرداد 88
رسول منتجب نیا: طرح بازداشت موسوي و كروبي توطئه طراحان شيطان سيرت است
شبکه جنبش راه سبز(جرس): همزمان با تاکید ضمنی آیت الله احمد جنتی در نماز جمعه بر طرح بازداشت موسوی و کروبی و آنچه دبیر 83 ساله شورای نگهبان رهبران اصلی اعتراضات اخیر نامید، حجت الاسلام رسول منتجب نیا طرح بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی را مشابه توطئه هایی چون قتل های زنجیره ای و حمله به کوی دانشگاه دانست و هشدار داد که « طرح بازداشت موسوي و كروبي توطئه ای است كه از سوي طراحان شيطان سيرت صورت ميگيرد.»
قائم مقام حزب اعتماد ملی همزمان با اظهارات روز جمعه احمد جنتی در نماز جمعه تهران در مورد بازداشت رهبران اعتراضات اخیر، گفت « بحثهايي درخصوص بازداشت و مجازات ياران امام همچون آقاي موسوي و كروبي مطرح ميشود كه اين توطئهها، توطئههايي است كه از سوي طراحان شيطان سيرت و ضد انقلاب صورت ميگيرد.»
وي طرح خشونت، تندي و بگير و ببند را فيحدنفسه يك طرح غيرمنطقي و غيرعاقلانه دانست و افزود « طرحهايي همچون از بين بردن نخبگان، قتلهاي زنجيرهاي و حمله به كوي دانشگاه طرحهايي هستند كه فرقه ضد انقلاب و ملت آنها را برنامهريزي ميكند و متاسفانه هر بار نيز به دست افرادي انجام ميشود كه نه نظامي و نه انتظامي و نه وزارت اطلاعات مسئوليت آن را ميپذيرد و تنها پس از حادثه ميگويند كه لباس شخصيها و يا افرادي ناشناس مردم را زدند.»
منتجب نیا همچنین با اشاره به به تخريبهاي صورت گرفته عليه ياران امام خمینی نسبت به فعال شدن انجمن حجتيه هشدار داد و به خبرگزاری ایلنا گفت « كساني كه ياران انقلاب و امام را تخريب مي كنند در واقع هدفشان اتهام به امام است و بعيد نيست كه دامنه انتقادها نسبت به دوران رهبري حضرت امام نيز گسترش پيدا كند و حتي جسارتهايي نسبت به ايشان صورت گيرد.»
وي در مورد اخباری در خصوص بدرفتاريهايي در زندانها نیز گفت « اين چيزي است كه چه بخواهيم و چه نخواهيم در جامعه منتشر شده است امروز مردم ما به صداوسيما و روزنامهها اكتفا نميكنند بلكه اغلب با رسانههاي بيگانه و ماهوارهها در ارتباط هستند كه آن ها نيز درست يا غلط مطالبي را منتشر ميكنند لذا بايد با اين قضيه به عنوان يك مشكل به وجود آمده نظام برخورد كرد.»
منتجب نیا با یادآوری اينكه اگر اشخاصي را كه اين موضوع را تذكر دادهاند و حتي درخواست پيگيري آن را مطرح كردهاند را بلافاصله مورد انتقاد و تخريب قرار دهيم در حقيقت از پاك كردن صورت مسئله نيز كمتر است، تاکید کرد که «اين موضوع در ذهن مردم پاك شدني نيست.»
وي پيشنهاد داد که براي حل اين قضيه يك گروه ويژه و آن هم نه از يك جناح بلكه از همه گروهها جمع شده و « زير نظر رهبري و مراجع تقليد و مجلس خبرگان بررسي كنند و همه حرفها را بشنوند و نتيجه را نيز اگر لازم نباشد تنها به رهبري و مراجع تقليد اعلام كنند تا حداقل آنان در جريان كار قرار بگيرند. »
قائم مقام حزب اعتماد ملی به رسانه های وابسته به دولت و همچنین صدا و سیما و مواضع اخیر آنان گفت« هرچقدر صداوسيما و رسانههاي جناح اصولگرا در اين زمينه حرف بزنند اين قضيه بدتر خواهد شد.
منتجبنيا در ادامه نسبت به تخريب شخصيتهايي كه ريشه در انقلاب داشته و در دوره رهبري حضرت امام مسووليتهاي مهمي داشتند هشدار داد و گفت: اينكه آقاي موسوي را تحت عنوان كوپني كردن اقتصاد و يا آقاي كروبي را به اتهام بازداشتگاه كردن بنياد شهيد محكوم ميكنند در واقع انتقاد و اتهام به امام و دوران دفاع مقدس است يا اينكه دوران سازندگي را زير سوال ميبرند به نحوي برخورد با حضرت امام و مقام معظم رهبري ميباشد اين مسائل كه مطرح ميشود بعيد نيست كه دامنه انتقادها نسبت به دوران رهبري حضرت امام نيز گسترش پيدا كند و حتي جسارتهايي نسبت به آن امام بزرگ صورت گيرد.
قائم مقام حزب اعتماد ملی با تاكيد بر اينكه معتقد نيستيم كه امام و يا مقام معظم رهبري معصوم ميباشند ،گفت « همه غير از ائمه اطهار ممكنالاشتباه هستند كه امام نيز در مواردي اعلام ميكند كه اشتباه كرده است پس بنابراين افراد ديگر نيز قطعا امكان اشتباه و لغزش را البته نه تعمدا بلكه سهوا خواهند داشت.»
وي با بيان اينكه اين مسائل توطئههايي است كه در زمان حيات امام نيز نظير آن مطرح بود گفت که مثلا ميگفتند كه امام كاناليزه شده است و تصميمات را احمد آقا ميگيرد كه امام به شدت ناراحت شده و تاكيد كردند كسي جز من كارهاي نيست و همچنين توطئههايي تحت عنوان اينكه ولايت فقيه استبداد ديني است كه همگي آنها با درايت حضرت امام خنثي شد.
رسول منتجب نیا در عین حال گفت که فكر ميكنم هدف اين مباحث و تنها روشنگري و هدايت نبوده بلكه مخدوش كردن چهره امام و شكستن ابهت انقلاب و زير سوال بردن حركتهاي ياران امام و به طور غيرمستقيم زير سوال بردن مقام معظم رهبري است. در گذشته منافقين اينگونه طراحيها را انجام ميدادند امروز نيز چه بسا كه منافقين و ضدانقلاب در پشت صحنه اين مسائل نباشد.
وي با تاکید براینکه افراد انجمن حجتيه اين روزها فوقالعاده فعال شدهاند، افزود « متحجران و مرتجعان و برخي روحانيون كجانديش در اين تحركات نقش موثري دارند.وقتي كه آقايان همه ياران امام را منحرف بنامند و زير سوال ببرند قطعا گردوغبار آن به چهره انقلاب خواهد نشست.»
منتجبنيا در ادامه به اهانت هایی كه در روزهای اخیر از سوی رسانه های جناح حاکم و تیم احمدی نژاد نسبت به آيتالله صانعي صورت گرفته، گفت « حضرت آيتالله صانعي به عنوان مرجعي است كه ميليونها مقلد در داخل و خارج از كشور دارد. وي عالمي روشنفكر، روشندين و آگاه به زمان است كه فتاوي ايشان نيز نوعا به روز ميباشد.»
قائممقام حزب اعتماد ملي با اشاره به سخنرانی اخیر آیت الله صانعی در گرگان گفت از اين مرجع تقليد جملهاي را نقل ميكنند كه در واقع در قالب يك داستان طولاني بوده و اصلا ربطي به رئيسجمهور و رئيس مملكت ندارد و از آن گذشته اگر مومني بگويد كه نيت او از خطابهاي چنان نبوده بايد آن را پذيرفت به هر حال بر حسب روايات و از نظر شرعي مراجع تقليد حجت امام زمان بين مردم بوده و امنا و خلفاي پيامبرانند و در اين زمينه نيز استثنايي بين مراجع طرفدار يا مخالف دولت وجود ندارد.
وي با بيان اينكه توهين به مراجع توهين به امام زمان است تاکید کرد که « از نظر قوانين جاري و موضوعه نيز مراجع جايگاه ويژه و استثنايي دارند به عنوان مثال در ماده 515 قانون مجازات اسلامي آمده است كه حكم سوءقصد به مراجع، حبس و زندان از سه سال تا 10 سال ميباشد و يا همچنين در ماده 21 قانون مطبوعات آمده است كه درج مطالب افترا و خلاف واقع به صورت انشاء يا نقل نسبت به مراجع موجب ميشود كه مديرمسوول و نويسنده آن يك تا سه سال حبس جنحهاي محكوم شوند.»
قائم مقام حزب اعتماد ملي با یادآوری یه رخ داد تاریخی به نوشتار توهين آمیز فردي به نام رشيد مطلق در روزنامه اطلاعات به امام خمینی در سالهاي قبل از انقلاب اشاره کرد و گفت که« پس از توهين ،مردم به پا خواستند، راهپيمايي عظيمي در قم به وجود آمد و انقلاب توانست اوج بيشتري بگيرد يعني مراجع در قلوب مردم جا دارند.»
وي سوابق آيتالله صانعي را در پيروزي انقلاب و پس از انقلاب بسيار مهم و موثر دانست و افزود« ايشان دادستان منصوب از سوي امام بودند و در ابتداي رهبريت آيتالله خامنهاي در ميان اجازههايي كه براي اجتهاد وي صادر شد اجازه آيتالله صانعي نيز وجود داشت.»
منتجبنيا با بيان اينكه هيچكس حتي مراجع، رهبران و مسئولان معصوم نيست، تاکید کرد اما اين موجب نميشود كه اگر اشتباه يا رفتار خلاف ميلي از آنان سر زد بلافاصله با استفاده از طلبههاي بيسواد و كم تقوا به آنان جسارت و توهين شود.
وي همچنین خطاب به مراجع تقليد و رئيس قوه قضائيه گفت « تقاضا دارم كه در برابر اين مسائل و توطئهها ساكت نباشند چراكه آن دامنگير همه خواهد شد.»
قائم مقام حزب اعتماد ملی همزمان با اظهارات روز جمعه احمد جنتی در نماز جمعه تهران در مورد بازداشت رهبران اعتراضات اخیر، گفت « بحثهايي درخصوص بازداشت و مجازات ياران امام همچون آقاي موسوي و كروبي مطرح ميشود كه اين توطئهها، توطئههايي است كه از سوي طراحان شيطان سيرت و ضد انقلاب صورت ميگيرد.»
وي طرح خشونت، تندي و بگير و ببند را فيحدنفسه يك طرح غيرمنطقي و غيرعاقلانه دانست و افزود « طرحهايي همچون از بين بردن نخبگان، قتلهاي زنجيرهاي و حمله به كوي دانشگاه طرحهايي هستند كه فرقه ضد انقلاب و ملت آنها را برنامهريزي ميكند و متاسفانه هر بار نيز به دست افرادي انجام ميشود كه نه نظامي و نه انتظامي و نه وزارت اطلاعات مسئوليت آن را ميپذيرد و تنها پس از حادثه ميگويند كه لباس شخصيها و يا افرادي ناشناس مردم را زدند.»
منتجب نیا همچنین با اشاره به به تخريبهاي صورت گرفته عليه ياران امام خمینی نسبت به فعال شدن انجمن حجتيه هشدار داد و به خبرگزاری ایلنا گفت « كساني كه ياران انقلاب و امام را تخريب مي كنند در واقع هدفشان اتهام به امام است و بعيد نيست كه دامنه انتقادها نسبت به دوران رهبري حضرت امام نيز گسترش پيدا كند و حتي جسارتهايي نسبت به ايشان صورت گيرد.»
وي در مورد اخباری در خصوص بدرفتاريهايي در زندانها نیز گفت « اين چيزي است كه چه بخواهيم و چه نخواهيم در جامعه منتشر شده است امروز مردم ما به صداوسيما و روزنامهها اكتفا نميكنند بلكه اغلب با رسانههاي بيگانه و ماهوارهها در ارتباط هستند كه آن ها نيز درست يا غلط مطالبي را منتشر ميكنند لذا بايد با اين قضيه به عنوان يك مشكل به وجود آمده نظام برخورد كرد.»
منتجب نیا با یادآوری اينكه اگر اشخاصي را كه اين موضوع را تذكر دادهاند و حتي درخواست پيگيري آن را مطرح كردهاند را بلافاصله مورد انتقاد و تخريب قرار دهيم در حقيقت از پاك كردن صورت مسئله نيز كمتر است، تاکید کرد که «اين موضوع در ذهن مردم پاك شدني نيست.»
وي پيشنهاد داد که براي حل اين قضيه يك گروه ويژه و آن هم نه از يك جناح بلكه از همه گروهها جمع شده و « زير نظر رهبري و مراجع تقليد و مجلس خبرگان بررسي كنند و همه حرفها را بشنوند و نتيجه را نيز اگر لازم نباشد تنها به رهبري و مراجع تقليد اعلام كنند تا حداقل آنان در جريان كار قرار بگيرند. »
قائم مقام حزب اعتماد ملی به رسانه های وابسته به دولت و همچنین صدا و سیما و مواضع اخیر آنان گفت« هرچقدر صداوسيما و رسانههاي جناح اصولگرا در اين زمينه حرف بزنند اين قضيه بدتر خواهد شد.
منتجبنيا در ادامه نسبت به تخريب شخصيتهايي كه ريشه در انقلاب داشته و در دوره رهبري حضرت امام مسووليتهاي مهمي داشتند هشدار داد و گفت: اينكه آقاي موسوي را تحت عنوان كوپني كردن اقتصاد و يا آقاي كروبي را به اتهام بازداشتگاه كردن بنياد شهيد محكوم ميكنند در واقع انتقاد و اتهام به امام و دوران دفاع مقدس است يا اينكه دوران سازندگي را زير سوال ميبرند به نحوي برخورد با حضرت امام و مقام معظم رهبري ميباشد اين مسائل كه مطرح ميشود بعيد نيست كه دامنه انتقادها نسبت به دوران رهبري حضرت امام نيز گسترش پيدا كند و حتي جسارتهايي نسبت به آن امام بزرگ صورت گيرد.
قائم مقام حزب اعتماد ملی با تاكيد بر اينكه معتقد نيستيم كه امام و يا مقام معظم رهبري معصوم ميباشند ،گفت « همه غير از ائمه اطهار ممكنالاشتباه هستند كه امام نيز در مواردي اعلام ميكند كه اشتباه كرده است پس بنابراين افراد ديگر نيز قطعا امكان اشتباه و لغزش را البته نه تعمدا بلكه سهوا خواهند داشت.»
وي با بيان اينكه اين مسائل توطئههايي است كه در زمان حيات امام نيز نظير آن مطرح بود گفت که مثلا ميگفتند كه امام كاناليزه شده است و تصميمات را احمد آقا ميگيرد كه امام به شدت ناراحت شده و تاكيد كردند كسي جز من كارهاي نيست و همچنين توطئههايي تحت عنوان اينكه ولايت فقيه استبداد ديني است كه همگي آنها با درايت حضرت امام خنثي شد.
رسول منتجب نیا در عین حال گفت که فكر ميكنم هدف اين مباحث و تنها روشنگري و هدايت نبوده بلكه مخدوش كردن چهره امام و شكستن ابهت انقلاب و زير سوال بردن حركتهاي ياران امام و به طور غيرمستقيم زير سوال بردن مقام معظم رهبري است. در گذشته منافقين اينگونه طراحيها را انجام ميدادند امروز نيز چه بسا كه منافقين و ضدانقلاب در پشت صحنه اين مسائل نباشد.
وي با تاکید براینکه افراد انجمن حجتيه اين روزها فوقالعاده فعال شدهاند، افزود « متحجران و مرتجعان و برخي روحانيون كجانديش در اين تحركات نقش موثري دارند.وقتي كه آقايان همه ياران امام را منحرف بنامند و زير سوال ببرند قطعا گردوغبار آن به چهره انقلاب خواهد نشست.»
منتجبنيا در ادامه به اهانت هایی كه در روزهای اخیر از سوی رسانه های جناح حاکم و تیم احمدی نژاد نسبت به آيتالله صانعي صورت گرفته، گفت « حضرت آيتالله صانعي به عنوان مرجعي است كه ميليونها مقلد در داخل و خارج از كشور دارد. وي عالمي روشنفكر، روشندين و آگاه به زمان است كه فتاوي ايشان نيز نوعا به روز ميباشد.»
قائممقام حزب اعتماد ملي با اشاره به سخنرانی اخیر آیت الله صانعی در گرگان گفت از اين مرجع تقليد جملهاي را نقل ميكنند كه در واقع در قالب يك داستان طولاني بوده و اصلا ربطي به رئيسجمهور و رئيس مملكت ندارد و از آن گذشته اگر مومني بگويد كه نيت او از خطابهاي چنان نبوده بايد آن را پذيرفت به هر حال بر حسب روايات و از نظر شرعي مراجع تقليد حجت امام زمان بين مردم بوده و امنا و خلفاي پيامبرانند و در اين زمينه نيز استثنايي بين مراجع طرفدار يا مخالف دولت وجود ندارد.
وي با بيان اينكه توهين به مراجع توهين به امام زمان است تاکید کرد که « از نظر قوانين جاري و موضوعه نيز مراجع جايگاه ويژه و استثنايي دارند به عنوان مثال در ماده 515 قانون مجازات اسلامي آمده است كه حكم سوءقصد به مراجع، حبس و زندان از سه سال تا 10 سال ميباشد و يا همچنين در ماده 21 قانون مطبوعات آمده است كه درج مطالب افترا و خلاف واقع به صورت انشاء يا نقل نسبت به مراجع موجب ميشود كه مديرمسوول و نويسنده آن يك تا سه سال حبس جنحهاي محكوم شوند.»
قائم مقام حزب اعتماد ملي با یادآوری یه رخ داد تاریخی به نوشتار توهين آمیز فردي به نام رشيد مطلق در روزنامه اطلاعات به امام خمینی در سالهاي قبل از انقلاب اشاره کرد و گفت که« پس از توهين ،مردم به پا خواستند، راهپيمايي عظيمي در قم به وجود آمد و انقلاب توانست اوج بيشتري بگيرد يعني مراجع در قلوب مردم جا دارند.»
وي سوابق آيتالله صانعي را در پيروزي انقلاب و پس از انقلاب بسيار مهم و موثر دانست و افزود« ايشان دادستان منصوب از سوي امام بودند و در ابتداي رهبريت آيتالله خامنهاي در ميان اجازههايي كه براي اجتهاد وي صادر شد اجازه آيتالله صانعي نيز وجود داشت.»
منتجبنيا با بيان اينكه هيچكس حتي مراجع، رهبران و مسئولان معصوم نيست، تاکید کرد اما اين موجب نميشود كه اگر اشتباه يا رفتار خلاف ميلي از آنان سر زد بلافاصله با استفاده از طلبههاي بيسواد و كم تقوا به آنان جسارت و توهين شود.
وي همچنین خطاب به مراجع تقليد و رئيس قوه قضائيه گفت « تقاضا دارم كه در برابر اين مسائل و توطئهها ساكت نباشند چراكه آن دامنگير همه خواهد شد.»
ختم قرآن به یاد شهدای نهضت سبز
ختم قرآن یکی از مناسک رایج دینی در ماه مبارک رمضان است که در آن هر مسلمانی تلاش میکند، با ختم سی جزء قرآن در سی روز، انس بیشتری با کلام خدا برقرار کند. اما امسال ما ختم قرآنمان را با آرزوی آبادانی و آزادی سرزمین مادری، استخلاص اسرای دربند جنبش سبز و مهمتر از همه شادی ارواح پاک شهدای این نهضت، سبز میکنیم.
هر روز ماه مبارک را به نام دو تن از شهدای سبز نامگذاری کردهایم. این فهرست را ببینید و در دعاهایتان تا آخر ماه، این شهدا را هم در نظر بگیرید.
اگر برایتان این امکان وجود دارد که جمع دوستانهای، هرچند کوچک، تشکیل دهید و مجلس ختم قرآن سبز را هر روز در ساعت معینی برگزار کنید، این کار را حتما انجام دهید و برای ما هم شرح تجربیات خود در این جلسات را ایمیل کنید.
البته یاد شهدای سبز در این ماه به محافل ختم قرآن محدود نمیشود و در هر محفل و مجالی، در مواقع نماز و دعا و سحر و احیا، همیشه و همهجا میتوان از این شهیدان یاد کرد و برای اعتلای روح و تداوم راه ایشان دست به دعا برداشت.
هر روز ماه مبارک را به نام دو تن از شهدای سبز نامگذاری کردهایم. این فهرست را ببینید و در دعاهایتان تا آخر ماه، این شهدا را هم در نظر بگیرید.
اگر برایتان این امکان وجود دارد که جمع دوستانهای، هرچند کوچک، تشکیل دهید و مجلس ختم قرآن سبز را هر روز در ساعت معینی برگزار کنید، این کار را حتما انجام دهید و برای ما هم شرح تجربیات خود در این جلسات را ایمیل کنید.
البته یاد شهدای سبز در این ماه به محافل ختم قرآن محدود نمیشود و در هر محفل و مجالی، در مواقع نماز و دعا و سحر و احیا، همیشه و همهجا میتوان از این شهیدان یاد کرد و برای اعتلای روح و تداوم راه ایشان دست به دعا برداشت.
سفرههای سبز افطار
یکی از موقعیتهایی که در طول ماه مبارک رمضان برای روزهداران فراهم میشود، ضیافتهای افطاری است که در مساجد و حسینیهها برقرار میشود، بر اساس نذورات و یا سنتهای قومی یا محلهای یا دوستی از دیرباز وجود داشته و یا در خانوادهها معمولا به صورت نوبتی میان اعضای فامیل میچرخد. این افطارها را میتوانیم با استفاده از اقلام سبز، به یک نماد مذهبی- سیاسی تبدیل کنیم؛ مثل نمازجمعه که عبادی- سیاسی بود و با حضور سبزها سیاسیتر و به واقع ملی شد.
برای سبز کردن سفرهی افطار میتوان از شمع سبز، سفره سبز، سبزی خوردن، آش رشته، نوشتن شعارهای مربوط به جنبش سبز و ... استفاده کرد. اگر کسی احیانا از این ایده تعجب کرد، بد نیست بداند که طبق یک سنت قدیمی مجالس مذهبی زنانه، سفرههای امام حسن (ع) همیشه سبز بودهاند. حالا ما میخواهیم امسال سفرههای افطار را نیز سبز کنیم. یادتان نرود که به میهمانان خود دلیل سرسبزی سفرهتان را یادآوری کنید؛ مثلا میتوانید از آنها بخواهید قبل از باز کردن روزهشان، برای شهدای جنبش سبز فاتحه بخوانند و برای خانوادههای آنان و نیز زندانیان سیاسی از خداوند طلب صبر کنند. نباید فراموش کنیم که همین تذکرها و دعاهاست که دلهای ما را به هم گره میزند و صدایمان را زنده نگه میدارد.
همچنین پس از این افطارها در هیئات، جلسات دوستی و یا دورهمنشینیهای خانوادگی، امکان گفت و شنود و دیدار فامیل و دوستان فراهم میشود. این زمانها بهترین فرصت برای همهی ماست تا برای گسترش آگاهی دوستان یا اعضای فامیل تلاش کنیم. هرچند شاید با توجه به آنچه در دو ماه اخیر رخ داد، همگان خود را به نحوی درگیر مسائل پیش آمده بدانند و لذا در اکثر موارد نیازی به هدایت موضوع بحث نباشد. اما در عین حال میتوانید درباره موضوعاتی از این دست بحث کنید و نظرات و پیشنهادات احتمالی را نیز با «موج سبز آزادی» در میان بگذارید: ۱- بررسی نحوه عملکرد رهبران جنبش از آغاز تا کنون، چه انتظاری از هاشمی، موسوی، خاتمی و کروبی در چنین شرایطی میرود؟ ۲- چگونه میتوان صدای اعتراض جنبش را در آینده زنده نگاه داشت؟ ۳- راههای مقاومت مسالمتآمیز در برابر دولت کودتا چیست؟
علاوه بر اینها، یک کار دیگر هم که خالی از فایده نیست، پرینت گرفتن اخبار روز و پخش کردن آن بین مهمانان است. این کار، به خصوص در مورد کسانی که با اینترنت آشنایی ندارند یا بدان دسترسی ندارند، وظیفه همه فعالان و علاقهمندان جنبش سبز است؛ و ما برای این منظور، فایلهای اخبار نیمروزی موج سبز آزادی را پیشنهاد میکنیم.
برای سبز کردن سفرهی افطار میتوان از شمع سبز، سفره سبز، سبزی خوردن، آش رشته، نوشتن شعارهای مربوط به جنبش سبز و ... استفاده کرد. اگر کسی احیانا از این ایده تعجب کرد، بد نیست بداند که طبق یک سنت قدیمی مجالس مذهبی زنانه، سفرههای امام حسن (ع) همیشه سبز بودهاند. حالا ما میخواهیم امسال سفرههای افطار را نیز سبز کنیم. یادتان نرود که به میهمانان خود دلیل سرسبزی سفرهتان را یادآوری کنید؛ مثلا میتوانید از آنها بخواهید قبل از باز کردن روزهشان، برای شهدای جنبش سبز فاتحه بخوانند و برای خانوادههای آنان و نیز زندانیان سیاسی از خداوند طلب صبر کنند. نباید فراموش کنیم که همین تذکرها و دعاهاست که دلهای ما را به هم گره میزند و صدایمان را زنده نگه میدارد.
همچنین پس از این افطارها در هیئات، جلسات دوستی و یا دورهمنشینیهای خانوادگی، امکان گفت و شنود و دیدار فامیل و دوستان فراهم میشود. این زمانها بهترین فرصت برای همهی ماست تا برای گسترش آگاهی دوستان یا اعضای فامیل تلاش کنیم. هرچند شاید با توجه به آنچه در دو ماه اخیر رخ داد، همگان خود را به نحوی درگیر مسائل پیش آمده بدانند و لذا در اکثر موارد نیازی به هدایت موضوع بحث نباشد. اما در عین حال میتوانید درباره موضوعاتی از این دست بحث کنید و نظرات و پیشنهادات احتمالی را نیز با «موج سبز آزادی» در میان بگذارید: ۱- بررسی نحوه عملکرد رهبران جنبش از آغاز تا کنون، چه انتظاری از هاشمی، موسوی، خاتمی و کروبی در چنین شرایطی میرود؟ ۲- چگونه میتوان صدای اعتراض جنبش را در آینده زنده نگاه داشت؟ ۳- راههای مقاومت مسالمتآمیز در برابر دولت کودتا چیست؟
علاوه بر اینها، یک کار دیگر هم که خالی از فایده نیست، پرینت گرفتن اخبار روز و پخش کردن آن بین مهمانان است. این کار، به خصوص در مورد کسانی که با اینترنت آشنایی ندارند یا بدان دسترسی ندارند، وظیفه همه فعالان و علاقهمندان جنبش سبز است؛ و ما برای این منظور، فایلهای اخبار نیمروزی موج سبز آزادی را پیشنهاد میکنیم.
احیای ربنای شجریان
تقریبا مشخص شده که صداوسیمای حامی دولت کودتا قرار است چه رفتاری با صدای نوستالژیک مناجات «ربنا»، این کار ماندگار استاد شجریان، داشته باشد.
ظاهرا آنها قرار است هم از اتهام پخش نکردن این آوای ملکوتی فرار کنند و هم آنچنان این مناجات به واقع ملی را به حاشیه برانند و برایش بدیل بتراشند که ربنای شجریان فراموش شود.
استاد شجریان پیش از این با موضع قاطعی که علیه کودتای انتخاباتی اتخاذ کرد، دین خود را ادا کرد و اینک نوبت مردم حقطلب است که پاسخ محبت استاد را بدهند و در احیای مناجات ربنا، بهرغم خواست بدخواهان، حق مطلب را ادا کنند.
ما میتوانیم فایل صدای این مناجات دلفزا را امسال از طریق نصب بر روی گوشیهای موبایل خود، زنده نگه داریم، آنچنان که زنده هست، تا وقتی در مجامع عمومی صدای ربنا از همه تلفنهای همراه شنیده شود، نور امیدی تازه بر دلهای مردم معترض و حقطلب بتابد. همچنین زیبا و شایسته است که این آوای سبز و روحبخش، در زمان افطار و سحر، در خانهها و یا محافل عمومی، شنیده شود و جانها را تازه کند.
علاوه بر ربنا، صدای شنیدنی استاد که به ما نهیب میزند: «چند خوردی چرب و شیرین از طعام» در زنده کردن روح و جان ما دست کمی از «ربنا» ندارد. حیف است که به ربنا بپردازیم و از این مثنوی افشاری نگوییم.
فایل صوتی این دو آوای آسمانی را با دو فرمت MP3 و AMR (مناسب تلفن همراه) در همین زیر میتوانید دانلود کنید:
ربنا - با فرمت MP3
http://www.mowjcamp.org/files/file/20304
ربنا با فرمت AMR
http://www.mowjcamp.org/files/file/20308
مثنوی افشاری با فرمت MP3
http://www.mowjcamp.org/files/file/20306
مثنوی افشاری با فرمت AMR
http://www.mowjcamp.org/files/file/20310
ظاهرا آنها قرار است هم از اتهام پخش نکردن این آوای ملکوتی فرار کنند و هم آنچنان این مناجات به واقع ملی را به حاشیه برانند و برایش بدیل بتراشند که ربنای شجریان فراموش شود.
استاد شجریان پیش از این با موضع قاطعی که علیه کودتای انتخاباتی اتخاذ کرد، دین خود را ادا کرد و اینک نوبت مردم حقطلب است که پاسخ محبت استاد را بدهند و در احیای مناجات ربنا، بهرغم خواست بدخواهان، حق مطلب را ادا کنند.
ما میتوانیم فایل صدای این مناجات دلفزا را امسال از طریق نصب بر روی گوشیهای موبایل خود، زنده نگه داریم، آنچنان که زنده هست، تا وقتی در مجامع عمومی صدای ربنا از همه تلفنهای همراه شنیده شود، نور امیدی تازه بر دلهای مردم معترض و حقطلب بتابد. همچنین زیبا و شایسته است که این آوای سبز و روحبخش، در زمان افطار و سحر، در خانهها و یا محافل عمومی، شنیده شود و جانها را تازه کند.
علاوه بر ربنا، صدای شنیدنی استاد که به ما نهیب میزند: «چند خوردی چرب و شیرین از طعام» در زنده کردن روح و جان ما دست کمی از «ربنا» ندارد. حیف است که به ربنا بپردازیم و از این مثنوی افشاری نگوییم.
فایل صوتی این دو آوای آسمانی را با دو فرمت MP3 و AMR (مناسب تلفن همراه) در همین زیر میتوانید دانلود کنید:
ربنا - با فرمت MP3
http://www.mowjcamp.org/files/file/20304
ربنا با فرمت AMR
http://www.mowjcamp.org/files/file/20308
مثنوی افشاری با فرمت MP3
http://www.mowjcamp.org/files/file/20306
مثنوی افشاری با فرمت AMR
http://www.mowjcamp.org/files/file/20310
دلنوشته دختر ابطحی به پدر دربندش به مناسبت ماه مبارک رمضان
فاطمه ابطحی، دختر محمدعلی ابطحی، در دلنوشتهای خطاب به پدرش، دلتنگیها و نگرانیها از وضعیت پدر دربندش را نوشته است. متن کامل این دلنوشته که در صفحه شخصی فیسبوک وی منتشر شده به شرح زیر است:
بابای مهربانم
سلام...در شصت و هشتمین روز نبودنت که همزمان است با روز اول ماه رحمتش، تفألی به حافظ زدم تا به بهانه اش برایت بنگارم
طایر دولت اگر باز گذاری بکند/ یار باز آید و با وصل قراری بکند
برای لحظه های شاد با تو بودن دلتنگم...این ماه بر ما و تو سخت تر از تصور می گذرد اگر نباشی...
من و خواهرانم به همراه فاطمه و زینب امین زاده، عارفه و فاطمه تاجزاده،مهدی و محمد میردامادی و دیگر فرزندان زندانیان عزیز، دعا میکنیم و دلتنگیم...
دلتنگ پرنده اقبالیم که باز هم سری به خانه هامان بزند....
بابا، پشت میز کارت نشسته ام، همان میزی که ساعتها را پشت آن می گذراندی، می خواندی و می نوشتی و وبلاگت را به روز می کردی...
پشت همان میزی نشسته ام که نیمه شبی که آمدند و تو را بردند، تمام وسایلت را از روی آن جمع کردند و با خود بردند...حالا من هستم و اتاقت و این میز و برگه های نامه ام به تو و اشک هایی که روی شیشه میز می غلتد....
پشت میز کارت نشسته ام و به سال گذشته می اندیشم که روز اول ماه مبارک،درست در همین ساعات نزدیک به سحر، با همسرم سرزده به خانه ات آمدیم و ذوقی را در چشمانت دیدم که این روزها عمیق دلتنگش هستم...
دیده را راستگه در و گهر گرچه نماند/ بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند
بابا، باز دیدمت،دیدمت که چه سان تکیده و رنجور بودی و با لبخندهایت می خواستی ما را قانع کنی که حالت خوب است....
لبخندهایی تلخ که ناگهان از بین می رفت و دلهره ای غریب و نا خواسته در چهره ات جایگزینش می شد را دیدم..اما تو خود ندیدی...
ندیدی بابا، ندیدی که صورت ماهت چگونه پر از چین شده...
گفتی که موفق نشدی چهره خود را پس از دستگیری ات ببینی...
اگر دیده بودی، دلیل اشک های بی امان مرا، دلیل بغض مادر را که فرو می خورد، دلیل بند آمدن نفس فریده ات،دختر کوچک دردانه ات، را در آغوشت می دانستی...
بابا، چین و چروک صورت خود را ندیدی، اما دیدی که چگونه 18 کیلو از وزنت در 50 روز کم شد...دیدی که چه بر سرت رفته که نیمه های شب نیمه شعبان از درد کلیه در سلولت به خود پیچیدی و به بیمارستان رفتی تا سنگ کلیه ات را مداوا کنی؟
سنگ کلیه ای که تا به حال نداشتی و یادمان نمی آید حتی یک بار هم کلیه ات کوچکترین مشکلی داشته باشد؟ و شاید این فقط یکی از دردهایی بوده که داشتی و به گوشمان رسیده...
کس نیارد بر او دم زدن از قصه ما/ مگرش باد صبا گوش گذاری بکند
پدرم، می دانم که نمی دانی که چه بر ما گذشته و می دانم که نمی دانم بر تو چه گذشته است.
این یک ماه اخیر، پس از دیدن چهره تکیده ات، دستان لرزانت و نوشته های دیکته شده در دستت بر صفحه به اصطلاح ملی...به ما سخت گدشته بابا، عجیب سخت...
گفتند نگویید...ننویسید...اگر می نویسید هم....چنان بنویسید ....
یک ماهی است سکوت کردیم...
کو کریمی که ز بزم طربش غم زده ای/ جرعه ای در کشد و دفع خماری بکند
دیدمت پدر...باز هم دیدمت.اما لب نگشودم...نمی توانستم بگویم که رفتیم...سوئیت (!) بابا را دیدیم، تلویزیون و یخچالش را دیدیم، بازجوی مهربانش را دیدیم...بازجویی که لحظه ای تنهایمان نگذاشت و کمتر مجال حرفمان داد...
چه می گفتم؟
وقتی مرا ، خواهرانم را و مادرم را به اتاقت آوردند تا به ما بفهمانند(!)جای تو خوب است و وقتی از تو از تلویزیون پرسیدیم گفتی حوصله اش را ندارم...
چه می گفتم بابا؟ از یخچال پر از قرصت؟؟؟؟؟؟
چه می گفتم بابای نازم؟ از این که بعد از آن روز که در آن به اصطلاح دادگاه آوردندت لحظه ها بر تو چه سخت تر می گذرد و شرایط برای ما دشوارتر شده است؟
می گفتم صدایت در تماسی که با منزل داشتی سنگیت تر و رنجور تر است؟
چه می گفتم؟ وقتی در لحظه خداحافظی، آن لحظه که مقابل چشمانم در اتاق به رویت قفل زده شد و من در چشمانت دیدم که نمی خواستی من این لحظه را ببینم...نمی خواستی من، فائزه،مادرم وبه خصوص فریده ات ببیند...
در آن لحظه، آن چنان بغضی گلویم را فشرد که به محض خروج از اوین تا منزل گریستم و گریستم و هر شب می گریم
نمی دانستم چرا به ما چنین کردند، با تو و غرور پدرانه ات...چرا؟
مگر اتاق ملاقات چه عیبی داشت؟ که این گونه هر ساعت و هر دقیقه سلولت را تجسم نکنم و حالتی که بر تو آنجا می رود؟
دو روز بعد، وقتی هنوز رنجور چهره ات بودیم، وقتی هنوز صدای قفل های در سلولت مغزهایمان را می خراشید...فهمیدم، فهمیدم چرا به ما چنین کردند...
خبر رسانی شد که ابطحی با خانواده اش شام خورده و اتافش تلویزیون دارد!
اما سخنان بازجو، تشویش تو و اینکه حواست باشد کمی لبخند چاشنی اش کنی تا ما نگرانت نباشیم، اجازه نداد حتی بفهمی که شام را با ما بوده ای....
پس چرا از خانه و تلویزیونت آنقدر سر ذوق نیامده ای که خوشحال باشی؟
نمایش این ها کی تمام می شود پس بابا؟
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی/ مردی از خویش برون آید و کاری بکند؟
هر مردی که می شناختم، در این 68 روز از خود بیرون آمد و کاری کرد... تلاشی برای آزادی تو و دوستان در بند دیگرت
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب/ بازی چرخ یکی زین همه باری بکند
من، یا بهتر بگویم همه دوستداران تو و مهربانی، مرگ نمی پسندیم، حتی مرگ عدو...
ما وصل می خواهیم. وصل تو و بقیه زندانی ها به خانواده هایتان در این شب های عزیز...
حافظا گر نروی از در او هم روزی/ گذری بر سرت از گوشه کناری بکند
نازنین، روزها سخت تر و سخت تر می شود...
بابای گلم، من شب بیست و یکم ماه مبارک کنار تو هستم...
می دانم...
مطمئنم بابا...
آخر می دانی، هر سال بعد از مراسم احیا که هر کدام از فامیل به جایی می روند که در آن جا دل هایشان آرام می گیرد، برای سحری به خانه مان می آیند و منتظرت می شوند تا بعد از مراسم احیا،که دلت هر شب قدر تو را به مرقد امام می کشد، با دست پر به خانه بیایی و سحری کنار هم باشیم...
بابا، نمی شود نباشی...دل هایمان طاقت نمی آورد...
آن قدر خدا را به علی اش قسم می دهم تا تو را برایمان بفرستد.
راستی عزیز دل:
افطارامشب ما و تو یکی دو دیوار با هم فاصله خواهیم داشت...
امشب اولین افطار رمضان مقابل زندان اوین با همه خانواده های دوستان در بندت و دوستدارانتان همراه می شوم و کنار شما افطار خواهیم کرد و دست دعا برای خدایی بلند می کنیم که فرموده است:
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَکُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْکُرُونَ
صبر کن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد! و بخاطر [کارهاى] آنها، اندوهگين و دلسرد مشو! و از توطئههاى آنها، در تنگنا قرار مگير!
بابای مهربانم
سلام...در شصت و هشتمین روز نبودنت که همزمان است با روز اول ماه رحمتش، تفألی به حافظ زدم تا به بهانه اش برایت بنگارم
طایر دولت اگر باز گذاری بکند/ یار باز آید و با وصل قراری بکند
برای لحظه های شاد با تو بودن دلتنگم...این ماه بر ما و تو سخت تر از تصور می گذرد اگر نباشی...
من و خواهرانم به همراه فاطمه و زینب امین زاده، عارفه و فاطمه تاجزاده،مهدی و محمد میردامادی و دیگر فرزندان زندانیان عزیز، دعا میکنیم و دلتنگیم...
دلتنگ پرنده اقبالیم که باز هم سری به خانه هامان بزند....
بابا، پشت میز کارت نشسته ام، همان میزی که ساعتها را پشت آن می گذراندی، می خواندی و می نوشتی و وبلاگت را به روز می کردی...
پشت همان میزی نشسته ام که نیمه شبی که آمدند و تو را بردند، تمام وسایلت را از روی آن جمع کردند و با خود بردند...حالا من هستم و اتاقت و این میز و برگه های نامه ام به تو و اشک هایی که روی شیشه میز می غلتد....
پشت میز کارت نشسته ام و به سال گذشته می اندیشم که روز اول ماه مبارک،درست در همین ساعات نزدیک به سحر، با همسرم سرزده به خانه ات آمدیم و ذوقی را در چشمانت دیدم که این روزها عمیق دلتنگش هستم...
دیده را راستگه در و گهر گرچه نماند/ بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند
بابا، باز دیدمت،دیدمت که چه سان تکیده و رنجور بودی و با لبخندهایت می خواستی ما را قانع کنی که حالت خوب است....
لبخندهایی تلخ که ناگهان از بین می رفت و دلهره ای غریب و نا خواسته در چهره ات جایگزینش می شد را دیدم..اما تو خود ندیدی...
ندیدی بابا، ندیدی که صورت ماهت چگونه پر از چین شده...
گفتی که موفق نشدی چهره خود را پس از دستگیری ات ببینی...
اگر دیده بودی، دلیل اشک های بی امان مرا، دلیل بغض مادر را که فرو می خورد، دلیل بند آمدن نفس فریده ات،دختر کوچک دردانه ات، را در آغوشت می دانستی...
بابا، چین و چروک صورت خود را ندیدی، اما دیدی که چگونه 18 کیلو از وزنت در 50 روز کم شد...دیدی که چه بر سرت رفته که نیمه های شب نیمه شعبان از درد کلیه در سلولت به خود پیچیدی و به بیمارستان رفتی تا سنگ کلیه ات را مداوا کنی؟
سنگ کلیه ای که تا به حال نداشتی و یادمان نمی آید حتی یک بار هم کلیه ات کوچکترین مشکلی داشته باشد؟ و شاید این فقط یکی از دردهایی بوده که داشتی و به گوشمان رسیده...
کس نیارد بر او دم زدن از قصه ما/ مگرش باد صبا گوش گذاری بکند
پدرم، می دانم که نمی دانی که چه بر ما گذشته و می دانم که نمی دانم بر تو چه گذشته است.
این یک ماه اخیر، پس از دیدن چهره تکیده ات، دستان لرزانت و نوشته های دیکته شده در دستت بر صفحه به اصطلاح ملی...به ما سخت گدشته بابا، عجیب سخت...
گفتند نگویید...ننویسید...اگر می نویسید هم....چنان بنویسید ....
یک ماهی است سکوت کردیم...
کو کریمی که ز بزم طربش غم زده ای/ جرعه ای در کشد و دفع خماری بکند
دیدمت پدر...باز هم دیدمت.اما لب نگشودم...نمی توانستم بگویم که رفتیم...سوئیت (!) بابا را دیدیم، تلویزیون و یخچالش را دیدیم، بازجوی مهربانش را دیدیم...بازجویی که لحظه ای تنهایمان نگذاشت و کمتر مجال حرفمان داد...
چه می گفتم؟
وقتی مرا ، خواهرانم را و مادرم را به اتاقت آوردند تا به ما بفهمانند(!)جای تو خوب است و وقتی از تو از تلویزیون پرسیدیم گفتی حوصله اش را ندارم...
چه می گفتم بابا؟ از یخچال پر از قرصت؟؟؟؟؟؟
چه می گفتم بابای نازم؟ از این که بعد از آن روز که در آن به اصطلاح دادگاه آوردندت لحظه ها بر تو چه سخت تر می گذرد و شرایط برای ما دشوارتر شده است؟
می گفتم صدایت در تماسی که با منزل داشتی سنگیت تر و رنجور تر است؟
چه می گفتم؟ وقتی در لحظه خداحافظی، آن لحظه که مقابل چشمانم در اتاق به رویت قفل زده شد و من در چشمانت دیدم که نمی خواستی من این لحظه را ببینم...نمی خواستی من، فائزه،مادرم وبه خصوص فریده ات ببیند...
در آن لحظه، آن چنان بغضی گلویم را فشرد که به محض خروج از اوین تا منزل گریستم و گریستم و هر شب می گریم
نمی دانستم چرا به ما چنین کردند، با تو و غرور پدرانه ات...چرا؟
مگر اتاق ملاقات چه عیبی داشت؟ که این گونه هر ساعت و هر دقیقه سلولت را تجسم نکنم و حالتی که بر تو آنجا می رود؟
دو روز بعد، وقتی هنوز رنجور چهره ات بودیم، وقتی هنوز صدای قفل های در سلولت مغزهایمان را می خراشید...فهمیدم، فهمیدم چرا به ما چنین کردند...
خبر رسانی شد که ابطحی با خانواده اش شام خورده و اتافش تلویزیون دارد!
اما سخنان بازجو، تشویش تو و اینکه حواست باشد کمی لبخند چاشنی اش کنی تا ما نگرانت نباشیم، اجازه نداد حتی بفهمی که شام را با ما بوده ای....
پس چرا از خانه و تلویزیونت آنقدر سر ذوق نیامده ای که خوشحال باشی؟
نمایش این ها کی تمام می شود پس بابا؟
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی/ مردی از خویش برون آید و کاری بکند؟
هر مردی که می شناختم، در این 68 روز از خود بیرون آمد و کاری کرد... تلاشی برای آزادی تو و دوستان در بند دیگرت
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب/ بازی چرخ یکی زین همه باری بکند
من، یا بهتر بگویم همه دوستداران تو و مهربانی، مرگ نمی پسندیم، حتی مرگ عدو...
ما وصل می خواهیم. وصل تو و بقیه زندانی ها به خانواده هایتان در این شب های عزیز...
حافظا گر نروی از در او هم روزی/ گذری بر سرت از گوشه کناری بکند
نازنین، روزها سخت تر و سخت تر می شود...
بابای گلم، من شب بیست و یکم ماه مبارک کنار تو هستم...
می دانم...
مطمئنم بابا...
آخر می دانی، هر سال بعد از مراسم احیا که هر کدام از فامیل به جایی می روند که در آن جا دل هایشان آرام می گیرد، برای سحری به خانه مان می آیند و منتظرت می شوند تا بعد از مراسم احیا،که دلت هر شب قدر تو را به مرقد امام می کشد، با دست پر به خانه بیایی و سحری کنار هم باشیم...
بابا، نمی شود نباشی...دل هایمان طاقت نمی آورد...
آن قدر خدا را به علی اش قسم می دهم تا تو را برایمان بفرستد.
راستی عزیز دل:
افطارامشب ما و تو یکی دو دیوار با هم فاصله خواهیم داشت...
امشب اولین افطار رمضان مقابل زندان اوین با همه خانواده های دوستان در بندت و دوستدارانتان همراه می شوم و کنار شما افطار خواهیم کرد و دست دعا برای خدایی بلند می کنیم که فرموده است:
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَکُ فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْکُرُونَ
صبر کن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد! و بخاطر [کارهاى] آنها، اندوهگين و دلسرد مشو! و از توطئههاى آنها، در تنگنا قرار مگير!
گزارش یک شهروند قزوینی از «سبز هراسی»
یک هموطن قزوینی، از اتفاقی عجیب در شهر خود گزارشی کوتاه برای «موج سبز آزادی» فرستاده که مشابه آن را بارها در روزهای گذشته و به مناسبتهای مختلف شنیده و خواندهایم. ضمن انتشار مطلب این عزیز شهرستانی، از سبزاندیشان دیگر شهرها نیز میخواهیم ما را از وقایع شهر و محله خود مطلع سازند و اجازه ندهند «موج سبز آزادی» در خبرها و اتفاقات تهران محصور و محدود شود. ما نمیخواهیم ایران را در تهران خلاصه کنیم، اما شما هم برای این منظور باید به ما کمک کنید.
من مطلبی را ارسال میکنم که دیروز یعنی پنجشنبه برایم رخ داد و اگر صلاح دانستید آن را منعکس نمایید. من ساکن شهر قزوین هستم و قزوین شهری مذهبی است و البته سیاسی که همانگونه که می دانید بیشتر اعضای نهضت آزادی و ملی مذهبی ها قزوینی هستند.
امسال هم طبق هر سال به پیغمبریه (محل دفن 4 پیامبر در قزوبن است) و امامزاده حسین رفتم تا در نصب پرچم ها کمک کنم که متولی آنجا گفت: پرچمهای سبز را نبر عزیز! گفتم: چرا؟ گفت: امسال گفتهاند از رنگ سبز کمتر استفاده شود بهتر است! پرسیدم: کی گفته؟ گفت: اوقافیها گفتهاند.
این در صورتی است که هر سال رنگ سبز بیشتر از رنگهای دیگر استفاده میشد. ببینید چه کرده با اینها این رنگ، که نمیگذارند هیچ جا باشد.
من مطلبی را ارسال میکنم که دیروز یعنی پنجشنبه برایم رخ داد و اگر صلاح دانستید آن را منعکس نمایید. من ساکن شهر قزوین هستم و قزوین شهری مذهبی است و البته سیاسی که همانگونه که می دانید بیشتر اعضای نهضت آزادی و ملی مذهبی ها قزوینی هستند.
امسال هم طبق هر سال به پیغمبریه (محل دفن 4 پیامبر در قزوبن است) و امامزاده حسین رفتم تا در نصب پرچم ها کمک کنم که متولی آنجا گفت: پرچمهای سبز را نبر عزیز! گفتم: چرا؟ گفت: امسال گفتهاند از رنگ سبز کمتر استفاده شود بهتر است! پرسیدم: کی گفته؟ گفت: اوقافیها گفتهاند.
این در صورتی است که هر سال رنگ سبز بیشتر از رنگهای دیگر استفاده میشد. ببینید چه کرده با اینها این رنگ، که نمیگذارند هیچ جا باشد.
وزارت هلو (ليست پيشنهادي وزارتخانههاي جديد در كابينه دهم)
اگر قرار باشد كابينه دهم در يك فيلم به تصوير كشيده شود، چه كسي در نقش كدام وزير ايفاي نقش ميكند؟
وزارت آموزش و پرورش:
گوهر خيرانديش
وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات:
محمد كاسبي
وزارت اطلاعات:
رضا كيانيان
وزارت امور اقتصادي و دارايي:
سعيد پورصميمي
وزارت امور خارجه:
علی نصیریان
وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي:
آناهيتا همتي
وزارت تعاون:
فريدون صديقي
وزارت جهاد کشاورزي:
ابراهيم آبادي
وزارت راه و ترابري:
اكبر عبدي
وزارت رفاه و تامين اجتماعي:
اكرم محمدي
وزارت صنايع و معادن:
عليرضا اوسيوند
وزارت علوم، تحقيقات و فناوري:
عنايت بخشي
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي:
داريوش ارجمند
وزارت کار و امور اجتماعي:
رضا فيض نوروزي
وزارت مسکن:
محمود پاكنيت
وزارت نيرو:
مجيد مظفري
وزارت نفت:
محمدرضا شريفينيا
وزارت دادگستري:
حميد فرخنژاد
وزارت بازرگاني:
نادر سليماني
وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح:
آتيلا پسياني
وزارت کشور:
مهران رجبي
معاون اول رئيس جمهور:
امين تارخ
سخنگوي دولت:
سيامك انصاري
سخنگوي وزارت امور خارجه:
فتحعلي اويسي
وزارت آموزش و پرورش:
گوهر خيرانديش
وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات:
محمد كاسبي
وزارت اطلاعات:
رضا كيانيان
وزارت امور اقتصادي و دارايي:
سعيد پورصميمي
وزارت امور خارجه:
علی نصیریان
وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي:
آناهيتا همتي
وزارت تعاون:
فريدون صديقي
وزارت جهاد کشاورزي:
ابراهيم آبادي
وزارت راه و ترابري:
اكبر عبدي
وزارت رفاه و تامين اجتماعي:
اكرم محمدي
وزارت صنايع و معادن:
عليرضا اوسيوند
وزارت علوم، تحقيقات و فناوري:
عنايت بخشي
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي:
داريوش ارجمند
وزارت کار و امور اجتماعي:
رضا فيض نوروزي
وزارت مسکن:
محمود پاكنيت
وزارت نيرو:
مجيد مظفري
وزارت نفت:
محمدرضا شريفينيا
وزارت دادگستري:
حميد فرخنژاد
وزارت بازرگاني:
نادر سليماني
وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح:
آتيلا پسياني
وزارت کشور:
مهران رجبي
معاون اول رئيس جمهور:
امين تارخ
سخنگوي دولت:
سيامك انصاري
سخنگوي وزارت امور خارجه:
فتحعلي اويسي
کاش مرده بودم و این اتفاقات را ندیده بودم
سیدمهدی طباطبایی در مراسم دومین سالگرد آیتالله مروی:
حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی، از اساتید اخلاق و نماینده سه دوره مجلس شورای اسلامی که چندی پیش طی بحثهایی اخلاقی که به صورت زنده از تلویزیون پخش میشد از رئیس دولت کودتا انتقاد کردهبود، در سخنانی تازه از کسانی که موجبات این بیعدالتیها با مردم را فراهم کردهاند لب به شکایت گشود.
به گزارش خبر آنلاین، حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی در مراسم دومین سالگرد مرحوم آیتالله مروی، معاون اسبق قوه قضاییه سخنرانی کرده و در سخنان خود به موضوع شایستهسالاری پرداخت و زیانهای تصدی افراد ناشایست در سمتهای مدیریتی را گوشزد نمود. وی در ادامه سخنان خود به بیان ویژگیهای مرحوم مروی پرداخت و پس از مدتی در حالی که بغض کرده بود گفت: "درود بر او که رفت و حوادث اخیر را ندید، کاش من هم مرده بودم و این وقایع را نمیدیدم."
در گزارشی دیگر از حاشیهی این مراسم، وبلاگ "دین حکومتی، نه" با اشاره به حضور مهدی خزعلی، فرزند ابوالقاسم خزعلی، نماینده مجلس خبرگان، آورده است:
"مهدی خزعلی شاید جز اولین کسانی بود که تندترین انتقادات را به احمدینژاد مطرح کرد و همان اوایل دولت نهم، در گفتوگویی با بیبیسی گفت که احمدی نژاد باید زودتر طرح عدم کفایتش در مجلس بررسی شود. خزعلی اخیرا به خاطر سخنانش و موضعگیریهایش در مورد انتخابات ریاستجمهوری به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد و سپس دو سه هفتهای را هم در سلوس انفرادی میهمان بود.
مهدی خزعلی در مسجد قبا، با خیلیها به مباحثه میپرداخت، در حال رفتن از مسجد قبا بودم که دیدم با یکی مثل من (دو کیلو ریش) و البته بدون لباس روحانیت، درگیری لفظی پیدا کرد و شنیدم به او گفت: خفهشو جلاد کثیف، اطلاعاتی کثیف و ...!
آنهایی که شاهد ماجرا بودند از شدت تعجب میخکوب شده بودند و برخی نیز میگفتند "آقا دست بردار، ول کن و ..." اما من بال درآوردم و توی دلم به صراحت لهجهاش آفرین گفتم."
حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی، از اساتید اخلاق و نماینده سه دوره مجلس شورای اسلامی که چندی پیش طی بحثهایی اخلاقی که به صورت زنده از تلویزیون پخش میشد از رئیس دولت کودتا انتقاد کردهبود، در سخنانی تازه از کسانی که موجبات این بیعدالتیها با مردم را فراهم کردهاند لب به شکایت گشود.
به گزارش خبر آنلاین، حجت الاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی در مراسم دومین سالگرد مرحوم آیتالله مروی، معاون اسبق قوه قضاییه سخنرانی کرده و در سخنان خود به موضوع شایستهسالاری پرداخت و زیانهای تصدی افراد ناشایست در سمتهای مدیریتی را گوشزد نمود. وی در ادامه سخنان خود به بیان ویژگیهای مرحوم مروی پرداخت و پس از مدتی در حالی که بغض کرده بود گفت: "درود بر او که رفت و حوادث اخیر را ندید، کاش من هم مرده بودم و این وقایع را نمیدیدم."
در گزارشی دیگر از حاشیهی این مراسم، وبلاگ "دین حکومتی، نه" با اشاره به حضور مهدی خزعلی، فرزند ابوالقاسم خزعلی، نماینده مجلس خبرگان، آورده است:
"مهدی خزعلی شاید جز اولین کسانی بود که تندترین انتقادات را به احمدینژاد مطرح کرد و همان اوایل دولت نهم، در گفتوگویی با بیبیسی گفت که احمدی نژاد باید زودتر طرح عدم کفایتش در مجلس بررسی شود. خزعلی اخیرا به خاطر سخنانش و موضعگیریهایش در مورد انتخابات ریاستجمهوری به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد و سپس دو سه هفتهای را هم در سلوس انفرادی میهمان بود.
مهدی خزعلی در مسجد قبا، با خیلیها به مباحثه میپرداخت، در حال رفتن از مسجد قبا بودم که دیدم با یکی مثل من (دو کیلو ریش) و البته بدون لباس روحانیت، درگیری لفظی پیدا کرد و شنیدم به او گفت: خفهشو جلاد کثیف، اطلاعاتی کثیف و ...!
آنهایی که شاهد ماجرا بودند از شدت تعجب میخکوب شده بودند و برخی نیز میگفتند "آقا دست بردار، ول کن و ..." اما من بال درآوردم و توی دلم به صراحت لهجهاش آفرین گفتم."
فیلم : تظاهرات مردم به مناسبت چهلم جان باخته راه آزادی سهراب اعرابی
فیلم : تظاهرات مردم به مناسبت چهلم جان باخته راه آزادی سهراب اعرابی
http://www.azadtabriznews.com/wp-content/uploads/2009/08/video4.mp4
http://www.azadtabriznews.com/wp-content/uploads/2009/08/video4.mp4
پیکر دهها نفر از شهروندان تهرانی در تاریخ های ۲۱ و ۲۴ تیرماه بدون اسم و مشخصات فردی در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است
نوروز – یکی از پرسنل زحمت کش بهشت زهرای تهران به خبرنگار نوروز گفت:”در روزهای ۲۱ و ۲۴ تیرماه جنازه هایی بدون نام و مشخصات و تحت تدابیر شدید امنیتی، به این قبرستان آورده شده و با صدور اجباری جواز دفن برای آنها در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده است.
با پیگیرهای خبرنگار نوروز از بهشت زهرای تهران، روز بیست و یکم تیرماه از بین جوازهای دفن صادر شده در آن قبرستان، ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده اند. ۲۴ تیرماه نیز ۱۶ جواز دفن با شرایط فوق صادر شده است.
گفتنی است سایت نوروز در تاریخ ۲۴ تیرماه نیز به نقل از خانواده یکی از شهدای حوادث اخیر، از وجود دهها جنازه در سردخانه ای در جموب غربی تهران خبر داده بود، که با تحویل جنازه های منجمد به خانواده ها در روزهای بعدی این خبر تا حدودی مورد تائید قرار گرفت.
لازم به ذکر است، اجساد در سردخانه های پزشکی منجمد نمی شود اما به دلیل اینکه این جنازه های در سردخانه های صنعتی نگهداری شده بودند، اجساد منجمد شده و به فرم خود را از دست داده بودند.
به نظر می رسد پس از دیده شدن جنازه های شهدا در سردخانه های صنعتی و وحشت از انتشار اخبار آن توسط خانواده ها، جنازه ها بدون شناسائی به بهشت زهرا برده شده و به خاک سپرده شده اند.
پی گیری خبرنگار سایت نوروز از مسئولین بهشت زهرا در روزهای اخیر بی نتیجه بوده است و هیچکدام از آنها حاضر به پاسخگویی در مورد این اجساد نبوده اند. با اینحال با همکاری برخی از پرسنل آ سازمان با خبرنگار نوروز، شماره جواز دفن شهدایی که بدون نام در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده اند در اختیار سایت نوروز قرار گرفته است که در صورت لزوم منتشر خواهد شد.
در همین رابطه :
پیکر پاک صدها شهید اعتراضات مردمی یک ماه اخیر در سردخانه ای در جنوب غربی تهران نگهداری می شود.
در حالی که بسیاری از خانواده های زندانیان در بند همچنان نگران عزیزانشان از این نهاد به آن سازمان و از این زندان به آن دادگاه سرگردان و حیران بازی داده می شوند و هیچ مقام مسئول و غیر مسئولی در کشور حاضر به پاسخگویی به این خانواده های نگران نیست، برخی از خانواده ها را به محل نامعلومی دعوت می کنند و بعد از توجیه و تهدید آنها به آسیب دیدن دیگر اعضای خانواده و همچنین گرفتن تعهد مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد مرگ فرزندانشان و امضاء اوراقی با اینمضمون که تائید می کنند عزیزانشان بر اثر تصادف و یا دیگر حوادث طبیعی جان سپرده اند جنازه های آنها را تحویل خانواده های داغدار می دهند.
به گزارش خبرنگار نوروز به نقل از یکی از این خانواده ها که نخواست نامش فاش شود، وی را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی در اختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازه فرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته سدها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است.
وی افزود در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند. این مادر داغدار می گوید با آنکه جنازه فرزندم را پیدا نکردم اما با دیدن آنهمه جنازه که رو هم دپو شده بود از هوش رفته ام و وقتی به هوش آمدم که در بیرون سرخانه و در ماشین بوده ام.
همه اینها در حالیست که تمامی مقامات نظامی کشور در هفته های اخیر استفاده از سلاح گرم را در درگیری های تهران رد کرده اند و مشخص نیست این همه شهید و کشته که هر روز تنها نام برخی از آنها منتشر می شود به چه صورت کشته و شهید شده اند.
با پیگیرهای خبرنگار نوروز از بهشت زهرای تهران، روز بیست و یکم تیرماه از بین جوازهای دفن صادر شده در آن قبرستان، ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده اند. ۲۴ تیرماه نیز ۱۶ جواز دفن با شرایط فوق صادر شده است.
گفتنی است سایت نوروز در تاریخ ۲۴ تیرماه نیز به نقل از خانواده یکی از شهدای حوادث اخیر، از وجود دهها جنازه در سردخانه ای در جموب غربی تهران خبر داده بود، که با تحویل جنازه های منجمد به خانواده ها در روزهای بعدی این خبر تا حدودی مورد تائید قرار گرفت.
لازم به ذکر است، اجساد در سردخانه های پزشکی منجمد نمی شود اما به دلیل اینکه این جنازه های در سردخانه های صنعتی نگهداری شده بودند، اجساد منجمد شده و به فرم خود را از دست داده بودند.
به نظر می رسد پس از دیده شدن جنازه های شهدا در سردخانه های صنعتی و وحشت از انتشار اخبار آن توسط خانواده ها، جنازه ها بدون شناسائی به بهشت زهرا برده شده و به خاک سپرده شده اند.
پی گیری خبرنگار سایت نوروز از مسئولین بهشت زهرا در روزهای اخیر بی نتیجه بوده است و هیچکدام از آنها حاضر به پاسخگویی در مورد این اجساد نبوده اند. با اینحال با همکاری برخی از پرسنل آ سازمان با خبرنگار نوروز، شماره جواز دفن شهدایی که بدون نام در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شده اند در اختیار سایت نوروز قرار گرفته است که در صورت لزوم منتشر خواهد شد.
در همین رابطه :
پیکر پاک صدها شهید اعتراضات مردمی یک ماه اخیر در سردخانه ای در جنوب غربی تهران نگهداری می شود.
در حالی که بسیاری از خانواده های زندانیان در بند همچنان نگران عزیزانشان از این نهاد به آن سازمان و از این زندان به آن دادگاه سرگردان و حیران بازی داده می شوند و هیچ مقام مسئول و غیر مسئولی در کشور حاضر به پاسخگویی به این خانواده های نگران نیست، برخی از خانواده ها را به محل نامعلومی دعوت می کنند و بعد از توجیه و تهدید آنها به آسیب دیدن دیگر اعضای خانواده و همچنین گرفتن تعهد مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد مرگ فرزندانشان و امضاء اوراقی با اینمضمون که تائید می کنند عزیزانشان بر اثر تصادف و یا دیگر حوادث طبیعی جان سپرده اند جنازه های آنها را تحویل خانواده های داغدار می دهند.
به گزارش خبرنگار نوروز به نقل از یکی از این خانواده ها که نخواست نامش فاش شود، وی را به سردخانه ای در جنوب غربی تهران که مخصوص نگهداری میوه و محصولات لبنی بوده است برده اند و آلبومی در اختیارش گذاشته اند که تصویر صدها کشته در آن بوده است تا جنازه فرزندش را از بین آنها پیدا کند. به گفته وی دیدن تصاویر کشته سدها نزدیک به نیم ساعت به طول انجامیده است.
وی افزود در زمان خروج از این سردخانه پیکر صدها شهید را دیده است که در آنجا روی هم گذاشته شده بودند. این مادر داغدار می گوید با آنکه جنازه فرزندم را پیدا نکردم اما با دیدن آنهمه جنازه که رو هم دپو شده بود از هوش رفته ام و وقتی به هوش آمدم که در بیرون سرخانه و در ماشین بوده ام.
همه اینها در حالیست که تمامی مقامات نظامی کشور در هفته های اخیر استفاده از سلاح گرم را در درگیری های تهران رد کرده اند و مشخص نیست این همه شهید و کشته که هر روز تنها نام برخی از آنها منتشر می شود به چه صورت کشته و شهید شده اند.
اشتراک در:
پستها (Atom)