بازخوانی پرونده لباس شخصی ها با عینک برادران لاریجانی

لباس شخصی ها که تاریخچه ای طولانی در تاریخ سیاسی ایران دارند، همواره از سوی مقام های مسوول، به گروهی ناشناخته و خودسر معرفی می شوند، آنچه دروغ بودنش بر همگان عیان است، تا در فاجعه آفرینی آنها، رد پایی از حاکمیت بر جای نماند. همانگونه که در تمام این سالها، جنایات این گروه، با یک سیاه بازی مضحک به عوامل ناشناخته و گاه وابسته به عوامل صهیونیستی نسبت داده شده است. سخنان آیت الله خامنه ای در نماز جمعه بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، زمانی که حمله کنندگان به کوی دانشگاه را یک مشت اراذل خواند یا وقتی اتفاقات ناشی از تکرار اعتراضات مردمی را باز شدن فضا برای فعالیت تروریست ها خواند، مصادیق روشنی از فرار مسوولان از عواقب عملکرد نیروهایی است که با مزد و مواجب آنها، اقدام به حرکت های خشونت آمیز می کنند.
محمد تهوری:

شبکه جنبش راه سبز (جرس): بازگشت دوباره و البته پررنگ تر نیروهای لباس شخصی و فاجعه آفرینی آنان، با پرده برداری از واقعیت این گروه توسط جواد لاریجانی، آنچه را بیش از پیش روشن کرد، ارتباط تشکیلاتی و ارگانیکی این گروه با عالیترین مقام کشور است که همواره کوشیده است این ارتباط را پنهان و این گروه را بی ارتباط با نیروهای رسمی، نظامی و قانونی کشور معرفی کند.


لباس شخصی ها که تاریخچه ای طولانی در تاریخ سیاسی ایران دارند، همواره از سوی مقام های مسوول، به گروهی ناشناخته و خودسر معرفی می شوند، آنچه دروغ بودنش بر همگان عیان است، تا در فاجعه آفرینی آنها، رد پایی از حاکمیت بر جای نماند. همانگونه که در تمام این سالها، جنایات این گروه، با یک سیاه بازی مضحک به عوامل ناشناخته و گاه وابسته به عوامل صهیونیستی نسبت داده شده است. سخنان آیت الله خامنه ای در نماز جمعه بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، زمانی که حمله کنندگان به کوی دانشگاه را یک مشت اراذل خواند یا وقتی اتفاقات ناشی از تکرار اعتراضات مردمی را باز شدن فضا برای فعالیت تروریست ها خواند، مصادیق روشنی از فرار مسوولان از عواقب عملکرد نیروهایی است که با مزد و مواجب آنها، اقدام به حرکت های خشونت آمیز می کنند.


از این دست نمونه ها بی شمارند. سیاه بازی های مجلس هشتم به ریاست علی لاریجانی در ارائه گزارش هیات بررسی کننده حوادث کوی دانشگاه تهران، و انگشت اتهام را متوجه نیروهای لباس شخصی نشانه رفتن، نمونه ای دیگر است. در این ماجرا نمایندگان مجلس و شخص نایب رئیس آن، با تاکید براینکه مقصر لباس شخصی ها هستند و مجلس و رئیس آن سخت در پی افشای هویت واقعی آنها است. کوشیدند وانمود کنند که حتی هویت این افراد مهاجم و متجاوز به حقوق دانشجویان، برای رئیس مجلسی که سالها در کسوت ریاست سازمان صدا و سیما از خدمات این گروه بهره مند بوده، و سالها بر کرسی دبیری شورای عالی امنیت ملی تکیه زده، ناشناخته است. حال آنکه کلید حل ماجرا در جیب برادر بزرگتر علی است و قطعا از استدلال و خبری که جواد دو هفته بعد از گزارش مجلس به رسانه ها می دهد مطلع بوده است.


جواد لاریجانی حدود دو هفته بعد از اینکه خبر آمد که رئیس مجلس سخت در پی افشای هویت واقعی لباس شخصی هاست، کار برادر را راحت کرد، تا ایشان به دیگر امور مملکتی برسد. جواد لاریجانی در گفتگو با جام جم آنلاین می گوید:
"اين بحثي كه به عنوان لباس شخصي راه انداخته‌اند يك بحث كاملا انحرافي است. مثل همه جاي دنيا، ضابطان قانون در ايران هم متعددند. من مثالي براي شما مي‌زنم. چند سال قبل به علت اين كه يك سياهپوست در لس‌آنجلس كشته شد آشوب‌هايي به وجود آمد. براي مقابله با اين آشوب‌ها، ابتدا پليس محلي آنها كه به آن Local Sheriff مي‌گويند وارد عمل شدند. وقتي اين نيروها نتوانستند اوضاع را اداره كنند از پليس ايالتي استفاده كردند. زماني كه اين نيروها نيز موفق نشدند از نشنال گارد (National gard) استفاده كردند و زماني كه اين نيروها هم موفق نشدند از نيروهاي امنيتي پليس فدرال آمريكا (FBI) استفاده كردند. ببينيد براي ايجاد امنيت ما هم به همين شكل عمل مي‌كنيم. اين كه مساله نيروهاي لباس شخصي را مطرح مي‌كنند، نيروي بسيج ضابط قانوني ماست و در اساسنامه بسيج اين نيرو به عنوان يكي از ضابطين قانون معرفي شده است. بسيج مثل پليس مسووليت دارد. اين كه حالا يك پليس لباس شخصي داشته باشد يا خير مسووليت حضرات نيست كه آن را تعيين كنند. در همه جاي دنيا پليس به تناسب كار خودش گاهي شخصي است و گاهي شخصي نيست. آلوده كردن اين مباحث با شكلي بسيار سطحي، فقط براي مشوه كردن اذهان مردم است. البته اين مسائلي كه در زندان اتفاق مي‌افتد ربطي به بدنه پليس و بسيج ندارد. آنها ضابطين هستند و متخلفان را دستگير مي‌كنند و تحويل زندان مي‌دهند و اين كار بدنه نيروهاي امنيتي نيست كه در زندان هم به دنبال اينها باشند، اما همان‌طور كه قبلا گفتم سپهر اين تخلفات جداست."


اما جواد نگفت که دادن ماموریت به این افراد بدون کارت شناسایی و برگه ماموریت چه مشکلاتی و مفاسدی ایجاد می کند. فعالیت بدون شناسنامه آنهم با واگذاری اسلحه و دیگر تجهیزات پلیسی، همین خواهد شد که اینها هر کاری می توانند انجام دهند و در مواقعی اقدامات آنها حتی برای آمران بحران زا می شود.


البته این اولین بار نیست که از سوی عضوی از مجموعه حکومت، لباس شخصی ها بعنوان یک نیروی قانونی و رسمی معرفی می شوند. پیش از این در سال 1382 نیز قاضی مرتضوی که بعنوان دستیار آیت الله خامنه ای در قوه قضائیه عمل می کند، اعلام کرده بود که این گروهها زیر نظر او مشغولند. قاضی مرتضوی در سخنانی که در زمان خود، بازتاب رسانه یی گسترده ای داشت به این مهم اشاره کرده بود که:
"دستگيری ها و بازداشت های گسترده روزهای اخير که با ماشين های شخصی و اسپری بيهوش کننده و توسط لباس شخصی ها انجام می شد با احکام وی صورت گرفته است."


در پی سخنان قاضی مرتضوی و اعتراف وی مبنی بر اینکه لباس شخصی ها به دستور وی و بعنوان ضابط دستگاه قضایی عمل می کنند، رسانه ها این سخنان را اینگونه تبیین کردند:
آنچه از آن بعنون نيروهای لباس شخصی و خودسر نام برده می شود و در واقع بخشی از قوه قضائيه و ضابطان و ماموران غيررسمی و غيرقانونی اين دستگاه هستند که مسلح به قمه، چاقو، زنجير، باتوم برقی و کابل، بی سيم و باسيم، نارنجک، گاز اشک آور و اسلحه کمری در شهرها به حرکت درآمده اند و معترض شکار می کنند. بعبارت ديگر ضابطين قوه قضاييه از دو بخش تشکيل شده اند: بخش نخست يعنی بخش قانونی آن عبارتند از نيروهای انتظامی که زير نظر وزارت کشور عمل ميکند و پليس قضايی است؛ و بخش دوم يعنی بخش غيررسمی و غيرقانونی آن همان لباس شخصی ها هستند، که در کنار سازمان امنيت موازی و غيرقانونی وارد عمل شده اند. اين لباس شخصی ها عملا کارمندان غيررسمی و غيرقانونی قوه قضائيه هستند و از نظر تجهيزات و رده سازمانی به همان شکل سازمان دهی شده اند که نيروهای انتظامی. همان ابزارهای نيروی انتظامی، نظير بی سيم و باتوم و گاز اشک آور را در اختيار دارند که در اختيار نيروهای انتظامی است.

مبانی فکری لباس شخصی ها

تحلیل مبانی فکری لباس شخصی ها، زمانی معنا پیدا می کند که به عملکرد این گروه بعنوان عناصری ایدئولوژیک نگاه شود. بعبارت دیگر، این گروه را زمانی می توان به لحاظ فکری مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که فرض این باشد که آنها براساس اعتقادات و باورهای مذهبی یا سیاسی عمل می کنند، حال آنکه واقعیت غیر از این است.

این گروه براساس آنچه بارها از زبان افراد مختلف در طبقه حاکمیت اعلام شده بعنوان ضابط دستگاه قضایی و سازمانهای امنیتی عمل می کنند. بنابراین آنچه آنها را به این کار تشویق می کند حقوق و مزایای مادی و مسولیت شغلی و سازمانی آنهاست. آنها خود را مکلف به انجام وظیفه شغلی می دانند، منتهی یک نکته اینجا وجود دارد و آن اینکه چون ذات شغلی این افراد اعمال خشونت است و اعمال خشونت غیرقانونی، آنهم از نوع قتل و آدم ربایی کاری نیست که انسانها به سادگی از عهده آن برآیند، تهیه و تدارک خوراک فکری برای آنها، بعنوان راهی برای بالا بردن بهره وری شغلی مورد توجه آمران و رهبران این سازمان قرار دارد. بر این اساس است که می بینیم، مداحان مشهور و وعاظ نقشی کلیدی در این سازمان پیدا می کنند، چراکه آنها می توانند این خوراک فکری را تامین کنند.

یکی از وبلاگ نویسان، که به نظر بلاگر ها، از حامیان احمدی نژاد و از تامین کنندگان خوراک فکری لباس شخصی هاست، در مطلبی که اخیرا با عنوان "وقتی فهمیدید حق با شماست از کشتن و کشته شدن نهراسید" بر روی وبلاگ خود نهاده، می نویسد:

" جمله کوتاه است اما سنگين. کشتن و کشته شدن خيلي آسان نيست. اما اولي با دومي کلي متفاوت است. کشته شدن را بيشتر ماها در راه حق راحت تر بر مي‌تابيم تا کشتن. اين چنين جا افتاده است که کشته شدن يعني مظلوميت و کشتن يعني ظلم. کسي که کتک مي‌خورد مظلوم است و کسي که کتک مي‌زند ظالم. شايد اين موضوع را تاريخ به ما آموخته است که مقتولين عمدتا به دست ظالمين کشته مي‌شدند و شکنجه. از زماني که هابيل به قابيل گفت که اگر بخواهي مرا بکشي من نمي‌خواهم تو را بکشم انگار يک عرف نانوشته‌اي اين موضوع را جا انداخته که معمولا مظلومين کشته مي‌شوند چرا که آنها معتقد به اني اخاف‌الله رب‌العالمين ( مائده 28) هستند . اما در جمله امام "کشتن" جلوتر از "کشته شدن" آمده است. انگار که ورق تاريخ برگشته باشد. وقتي امام مي‌گفت: جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم انگار مي‌خواست زمانه را با تفسير ديگري از قران مطابقت داده باشد که : و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه ( بقره 193) . فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم ( توبه 5 ) امر به کشتن مي‌دهد."
منبع: naghimokhtari.blogfa.com


چهره های شاخص لباس شخصی ها

در روزها و هفته های پرماجرای گذشته که روزهای شلوغ لباس شخصی ها نیز به شمار می رفت نام پنج واعظ و مداح تهران بعنوان سامان دهنده سازمان لباس شخصی ها در رسانه ها مطرح شد. آنها از این افراد نام بردند:

حجت السلام حسن طائب، فرمانده نیروی مقاومت بسیج که گفته می شود مدتی در زندان اوین بازجو بوده و هم اکنون در هماهنگی با فرزند آیت الله خامنه ای، هدایت لباس شخصی ها را برعهده دارد. غیر از طائب که مسوؤلیت بسیج را برعهده دارد از پنج مداح به نامهای حاج منصور ارضی، حسین سیب سرخی، حسین سازور، احمد قدمی و روح اله بهمنی نیز بعنوان رهبران لباس شخصی ها یاد می شود. اما پرواضح است که آنچه بر عهده مداحان گذاشته می شود بالابردن روحیه لباس شخصی ها برای اعمال خشونت علیه مردم است و آنکه در جایگاه رهبری و آمر اصلی نشسته، کسی نیست جز مقام مافوق مسولان نظامی و انتظامی و امنیتی و قضایی که فرمان همکاری با لباس شخصی ها را صادر می کند.

تجربه نشان داده است که رده های مدیریتی و ارشد لباس شخصی ها، بعد از اثبات وفاداری به سیستم از جایگاه حکومتی بالایی نیز برخوردار می شوند که این خود، انگیزه ایی است برای رده های پایین تر برای ایفای بهتر مسوولیت. اگر به سوابق مسوولان حکومتی با دقت و از منظر آشنایی با جایگاه آنها در سازمان لباس شخصی ها نگاه شود این افراد قابل شناسایی هستند که در اینجا به نام سه نفر از مشهورترین آنها اشاره می کنم:

1. محمود احمدی نژاد
محمود احمدی نژاد که آیت الله خامنه ای امروز او را از آیت الله هاشمی که پنجاه سال سابقه دوستی با او دارد به خود نزدیکتر می داند، پیش از ورود به پاستور و بهشت، از رده های قابل اطمینان سازمان لباس شخصی ها بود. محمود احمدی نژاد که متهم به قتل دکتر سامی است، در ماجرای سال 78 کوی دانشگاه تهران، حضوری فعال داشت. او از جمله رهبران موتور سوارانی بود که عصر دوشنبه بعد از وقوع حادثه کوی دانشگاه به تجمع دانشجویانی که به دعوت اساتید دانشگاه تهران در مسجد این دانشگاه تجمع کرده بودند، یورش بردند و بعد از آن همزمان با راه اندازی آشوب های ساختگی در نقاط مختلف شهر تهران به خبرگزاری ایرنا حمله کرده و قصد تصرف این سازمان را داشتند. احمدی نژاد در این مقطع رئیس بسیچ دانشجویی دانشگاه علم و صنعت تهران بود. (عکس احمدی نژاد سوار بر موتور و حرکت در پیشانی گروه موتور سواران مهاجم در آرشیو خبرگزاری ایرنا موجود است.)

2. مرتضی آقاتهرانی
مرتضی آقاتهرانی که اینک برکرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس تکیه زده، از وعاظ قم و از شاگردان آیت الله مصباح یزدی بود که با برگزاری جلساتی با عنوان "درس اخلاق" آنچه یاد می داد بی اخلاقی بود و بس. شاگردان مرتضی آقا تهرانی که اغلب طلاب مدرسه معصومیه قم را تشکیل می دادند، از فعالان لباس شخصی در سرکوب تجمعات، حمله به بیوت علما و مراجع و ضرب و شتم جوانان بودند. مرتضی آقا تهرانی از بنیادگراترین طلاب حوزه علمیه است که برای چند سال نیز به بهانه تحصیل به دانشگاههای کانادا و امریکا اعزام شد تا به ترویج ایدئولوژی حکومت اسلامی بپردازد.

3. حسین الله کرم
حسین الله کرم که اینک بعنوان وابسته نظامی در حوزه بالکان، فعال است، پیش از این بعنوان سردسته انصار حزب الله نقشی کلیدی در هدایت و رهبری لباس شخصی ها داشت. از دخمه (محلی در شهرری تهران) بعنوان پایگاه او یاد می شد، جایی که نامش در پرونده های متعدد از جمله قتل های زنجیره یی، ماجرای کوی دانشگاه و پرونده های متعدد قتل و کشتار به مطبوعات راه یافت. او اینک جای اش را حجت السلام خرازی برادر همسر مسعود خامنه ای، پسر سوم آیت الله خامنه ای داده است.

4. مسعود ده نمکی
او که امروزه فرصت می یابد بدون سابقه فرهنگی و هنری، با مجوز از بالا، فیلمی به سازد که رکورد فروش سینمای ایران را بشکند، از جمله مشهور ترین چهر ه های لباس شخصی است که متهم به قتل عزت ابراهیم نژاد، شهید حادثه سال 78 کوی دانشگاه تهران و از جمله فعالان لباس شخصی در حوادث یک دهه گذشته است که توسط لباس شخصی ها آفریده شده است. گفتنی است وقتی در سال 78 در جریان کوی دانشگاه شخصا شاهد فعالیت او بودم، در گزارشی که روزنامه ایران آن را چاپ کرد او را یکی از عاملان اصلی حادثه کوی معرفی کردم. ده نمکی با ارسال پاسخی به روزنامه ایران اعلام کرد که بعنوان خبرنگار در این ماجرا فعال بوده است. اما او پاسخ نداد که کدام خبرنگار بی سیم بدست و اسلحه به کمر در حوزه خبری حاضر می شود و به دیگران امر و نهی می کند.

هستند افراد دیگری که می توان در این فهرست نام شان را گنجاند مثل برادران دانشجو که در حال حاضر یکی در شورای شهر و دیگری مسئول ستاد انتخابات وزارت کشور و کاندیدای وزارت علوم و سومی رئیس دانشگاه تربیت مدرس است، مهدی کوچک زاده کسی که با تقلب بر کرسی نمایندگی مردم تهران در مجلس نشسته است، سردار ذوالقدر معاون ستاد کل نیروهای مسلح، حجت السلام ذوالنور فرمانده سابق تیپ امام جعفر صادق، حجت الاسلام قاسم روانبخش از شاگردان خلف مصباح یزدی و حجت الاسلام رسائی راه یافته مجلس شورای اسلامی و بسیاری دیگر که نام خود را دانشجو، طلبه، استاد دانشگاه و سرباز گمنام (بخوانید بدنام) امام زمان می گذاشتند ولی همه وقت شان در سازمان لباس شخصی ها به سرکوب و ضرب و شتم مردم می گذشت.

بعد از علی لاریجانی که می گوید شبانه روز در حال تحقیق برای کشف هویت لباس شخصی ها و سپردن آنها به محکمه است و بعد از جواد لاریجانی که زحمت برادر را کم کرده و می گوید اینها بخشی از نظام و ضابطان دستگاه قضایی و گروهی قانونی هستند، نوبت به برادر سوم صادق لاریجانی رسیده است تا موضع خود را در قبال این افراد روشن کند. آیا او می پذیرد که کماکان از لباس شخصی ها بعنوان ضابط دستگاه قضایی استفاده کند و با سپردن اسلحه و باتوم و گاز اشک آور به آنها، ماموریت ضرب و شتم مردم و دستگیری را به آنها بدهد یا نه؟ این سوالی است که خیلی برای پاسخش لازم نیست زمان صرف کنیم. بزودی موضع این برادر نیز روشن می شود. آن روز خواهیم فهمید آیت الله خامنه ای چه نقشی را به برادر سوم داده و او مامور به چه تکلیفی در حوزه "مأموران لباس شخصی" است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر