نامه فاطمه شمس به همسرش محمدرضا جلایی‌پور بعد از بیدادگاه چهارم: ایمان آوردم که تو نفس مطمئنه‌ای!

پس از برگزاری چهارمین قسمت از نمایش مضحک بیدادگاههای کودتا گرایان، فاطمه شمس، همسر محمد رضا جلائی پور که در این نمایش برده شده بود طی نامه ای به وی او را "نفس مطمئنه‌" خواند و گفت:"آنقدر آرام و مطمئن بودی که انگار کوچکترین غمی از آن همه پرده‌دری بر دلت ننشسته بود. همه چیز در نظرت لهو و لعبی بی‌مقدار و پست بود." متن کامل این نامه که در اختیار سایت نوروز قرار گرفته، بدین شرح :است





همسر مقاوم و مبارزم، محمدرضا جان

بعد از نماز صبح، سپیده داشت می‌‌زد و من مست خواب، اما چیزی مرا کشید به سمت تو. در گوشم صدایت آمد. یادم افتاد سه‌شنبه است و روز بیدادگاه. می‌دانستم سعید حجاریان را می‌خواهند بیاورند. نمی‌دانستم تو را هم ...

صدا درست شنیده بودم. خودت بودی. خود خودت. اول اسمت آمد روی صفحه سایت‌ها. این موجودات بی‌لیاقت، بعد از ۶۷ روز هنوز اسمت را هم درست یاد نگرفته‌اند چه برسد به اینکه بتوانند اتهامت را معلوم کنند! اول اسم پدرت را به جای خودت زدند، بعد هم فامیلی‌ات را از فرط عجله در اعلام گندی که داشتند می‌زدند، نصفه نیمه اعلام کردند. اما برای من همان نامت کافی بود که بفهمم چشمان سبز و هوشیارت را با چشم‌بند کدر و سیاهشان بسته‌اند و سپس میان آن بیدادگاه رهایت کرده‌اند. به خود لرزیدم. نه از ترس حضورت، که از شوق دیدنت و از خشمی که در وجودم زبانه می‌کشید. باز شده بودم همان گنجشک باران خورده عصرهای دوشنبه.


به پدرت زنگ زدم. گفتم محمدرضا را آورده‌اند. سخت بود به او بگویم پاره تنت را بالاخره کشاندند به این نمایش مضحک. به خصوص که دیروز به ملاقاتت آمده بود و تو روحت از دادگاه امروز خبر هم نداشت. بعد از آن هم به مادرم گفتم. گفتم رضا را آوردند دادگاه مادر! سکوت آنقدر کشدار شد که خودش قطع کرد. فهمیده بود حال و روزم چون است. هر چه باشد مادر است. خوب دخترش را می‌شناسد. همه این ۶٧ روز با بغض‌هایم گریست و در برابر خشمم سکوت کرد.


خواب دیگر رفته بود پی کارش. نشستم به انتظار عکست که برسد و بعد از ۶۷ روز ببینمت. دیدمت. خیره خیره نگاهت کردم و تو هم نگاهم کردی. قرارمان هم همین بود. مگر نبود؟ قرار بود هر وقت دلمان تنگ هم است، فقط به هم نگاه کنیم. بی هیچ حرفی و بگذاریم سکوت همه حرف‌ها را بزند. نگاه‌های آرام و مطمئن و لبخند امیدوارانه‌ات از پشت دوربین‌ها با من حرف زد. همه این ۶۷ روز را با من گفتی. از پس همین نگاه‌ها و آن لبخند که نشانه فتح تو بود. دلم برای آن خبرنگار بیچاره‌ نان‌خور فارس نیوز که عکست را گرفت تا تو را اغتشاشگر معرفی کند می‌سوزد، خودش هم نفهمید چه خدمتی بعد از ۶۷ روز دوری به من و تو کرد...


محمدرضاجان!
امروز ایمان آوردم که تو نفس مطمئنه‌ای! نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم! آنقدر آرام و مطمئن بودی که انگار کوچکترین غمی از آن همه پرده‌دری بر دلت ننشسته بود. همه چیز در نظرت لهو و لعبی بی‌مقدار و پست بود. عوض اینکه سرت را به زیر بیندازی و خودخوری کنی، هر گوشه را با همان نگاه چموش و سبزت گشتی و دوربین‌های خبرنگاران را یافتی و درست توی دریچه خیره خیره نگاه کردی و با لبخندت با ما حرف زدی. درست وقتی چک چک فلاش دوربین‌ها را دیدی، از همان اتاقی که امروز، محل حضور نیک‌ترین مردان این سرزمین بود، به من و ما خندیدی و گفتی حال من هنوز خوب است و شجاعانه ایستاده‌ام. نه فقط نگاه تو که نگاه همه آن خوبان و مومن و روزه‌داردربند با ما حرف زد. نگاه آرام تو، نگاه نگران رمضانزاده، نگاه دردآور اما هوشیار نبوی، نگاه جسورانه تاجزاده، نگاه پر از سوال و حسرت قوچانی و شهاب، نگاه همیشه خندان امین‌زاده و بهتی عمیق در نگاه سعید شریعتی عزیز که داشت لحظه لحظه آن بیدادگاه را قصیده‌ای می‌کرد در ذهن بلندش و بیش از هر چیز نگاه بی‌کران سعید حجاریان نازنین همه نگاه‌ها با ما حرف زد، حرف زد و حرف زد.


محبوب من!‌

دیدمت، بعد از ۶۷ روز و شب که تصورم از تو یک تجسم ذهنی بود و رویایم دیدن زودهنگامت بعد از آزادی، اما تو را امروز آوردند و مضحک‌ترین جمله‌ای که ممکن بود را در متن مبتذلی به قلم الکن مرتضوی، به تو نسبت دادند تا دلشان خوش باشد در این مدت طولانی که با اتاق داغ و فحش ناموسی و ضرب و شتم موفق به گرفتن اعتراف نشده‌اند، لااقل در مقابل دوربین‌هایشان حاضرت کرده‌اند تا بیش از این تباه و ضایع نشوند.

محبوب مومن و همراهم

می‌دانم همین حالا هم که آنجا نشسته‌ای، داری ذکر خدا را در دلت دوره می‌کنی و دعا می‌کنی که خدا هدایتشان کند. کاش خدا ببیند با گروهی مسلمان مومن و مظلوم روزه‌دار چه می‌کنند. گویی داستان مسجد کوفه از نو تکرار می‌شود و آن ضربت مسموم این بار درست در محوطه این بیدادگاه بر فرق عدالت فرود آمده است. حضور فاتحانه امروز تو بعد از ۶۷ روز استقامت به همگان اثبات کرد که با حبس جسم، روح بزرگی چون تو را نمی‌توان به بند کشید. همین طور هم شد. از بند رسته‌ای تو. چه آن سو باشی، چه این‌سو.


عماد بهاور عزیز که آزاد شده بود، برایم نوشت، شک ندارم محمدرضا را به دادگاه بیاورند به همه می‌خندد. آن روز معنای حرفش را نفهمیدم. امروز تا تصویرت را دیدم تازه فهمیدم خندیدن در صحن دادگاه یعنی چه. نیشخند نگاه آرام و مطمئنت و لبان پر خنده‌ات پتک آخری بود که بر سر این بیدادگستران فرود آمد.

نور روی ماهت را تا بیایی چون فانوسی به دست می‌گیرم تا از هجوم این شب‌زدگان هراسی به دلم نیفتد. خنده‌ات از هزار فرسخی لبانم را فتح کرد و امید را در دلم بارور ساخت. چشم‌هایت هنوز هم سبزند... برای دیدنت، صبور و سبز می‌مانم.

همسرت: فاطمه

مدیرعامل بهشت زهرا برکنار شد

شبکه جنبش راه سبز(جرس) : در پی افشای خبر دفن مخفیانه ۴۴ نفر از کشته شدگان اعتراضات اخیر و پخش تصاویر محل دفن آنها به همراه شماره جوازهای دفن صادر شده از سوی بهشت زهرا ساعتی پیش مدیرعامل بهشت زهرا برکنار شد.

بنابر گزارش پایگاه خبری فراکسیون اقلیت مجلس ،محمود رضاییان از مدیرعاملی سازمان بهشت زهرا برکنار شد.
محمود رضائیان ۵۷ ساله بیش از دو دهه در سازمان بهشت زهرا در پست های معاون مالی و اداری – معاون هماهنگی برنامه ریزی و بازرگانی و قائم مقام و از سال ۱۳۷۵ تا برکناریش به مدت ۱۳ سال مدیر عامل سازمان بهشت زهرا و شهردار حرم امام خمینی بود.

گفتنی است در روزهای اخیر اخباری منتشر شد مبنی بر این که در روزهای ۲۱ و ۲۴ تیرماه سال جاری پیکر ۴۴ نفر از کشته شدگان اعتراضات پس از انتخابات در تدابیر شدید امنیتی و بدون شناسایی و اطلاع خانواده های آنها در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرای تهران دفن شده است.

هرچند این خبر که اول بار توسط پایگاه اطلاع رسانی حزب مشارکت منتشر شده بود توسط مدیرعامل بهشت زهرا تکذیب شد اما این بار وبسایت نوروز حتی شماره قطعه هایی که این کشته شدگان در آن دفن شده اند و پس از آن تصاویری را از این محل منتشر کرد که بازتاب گسترده ای در رسانه ها یافت.

پس از رسانه ای شدن این موضوع نمایندگان مجلس و اعضای کمیته ویژه مجلس اعلام کردند که برای رسیدگی به این موضوع روز سه شنبه و همچنین روزهای آتی به محلی که گفته می شود پیکر کشته شدگان اخیر مخفیانه در آنجا دفن شده است خواهد رفت و تحقیقات لازم را به عمل می آورند.

بیانیه جبهه مشارکت در ارتباط با چهارمین جلسه دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارمین جلسه دادگاه بازداشت شدگان پس از انتخابات که صحنه ای دیگر از نمایش رسوای قلب واقعیت های انتخابات و تلاشی برای به فرجام رساندن سناریوی یکدست سازی قدرتِ غیرپاسخ گو و حاشیه ی امن سازی برای دولت غیر مشروع برآمده از آن بود،امروز برگزار شد.

آن چه در این مسیر و در این دادگاه بیش از هر چیزی مشهوداست، فقدان ترتیبات حقوقی و قضایی و حاکمیت اراده سیاسی و تبلیغاتی بر روند دادگاه است . قابل پیش بینی بود که وقتی زندانیان پس از مدتها بیخبری از رخدادهای پس از انتخابات و فشارهای روانی بسیار برای پذیرش تحلیل های القائی و بعبارتی شکنجه سپید، یک راست از زندان به دادگاه آورده شوند از آنها نباید انتظار ارائه تحلیل های واقع بینانه داشت. نمونه این نوع دادگاهها در گذشته نیز سابقه داشته است و زندانیان پس از آزادی از آنچه در چنین دادگاههایی بر زبان رانده بوده اند متحیر و شرمسار عذرخواه دوستان و مردم شده اند.

البته به گمان ما ایرادی بر این عزیزان نیست چرا که آنان در شرایط آزاد، زندگی و عمر خویش را درپای تحلیل های واقع بینانه خود سپری کرده اند و آنچه امروز بر زبانشان جاری می شود به اراده و خواست آنها نیست، هر چند بر آن تأکیدهم بکنند. اگر چنین نبود چه داعیه ای هست که این عزیزان با چنین دیدگاههایی همچنان در سلول انفرادی و بی خبر از اخبار و حوادث بیرون از زندان نگاهداری شوند. ما همه مردم را که همچون ما از شنیدن این سخنان نا مأنوس در بهت فرو رفته اند به صبر و خویشتن داری فرا می خوانیم.

آنچه امروز شاهد آن هستیم فرو بستن چشم و گوش حاکمان بر انذارهای دلسوزان و عقده گشایی از تمامی دوران اصلاحات و بزرگان آن است که امروز بیش از هر زمانی درستی و ضرورت به فرجام رسیدن اهداف آن که جنبشی عمیق و اصیل بود آشکار شده است.

کیفرخواست قرائت شده نه علیه متهمان حاضر در دادگاه که علیه احزاب و گروه هائی بود که سالهاست موی دماغ قدرتند. راست و دروغ های کنار هم چیده شده، همگی پاسخ های درخور دارند و اگر حاکمان اقتدارگرا صداقت دارند، اجازه دهند نه در پی دو ماه انفرادی و اعمال انواع فشارها و تضییقات و با وکیل تحمیلی بلکه در فضائی برابر و رسانه ای در برابر اتهامات عقیدتی و سیاسی که جای طرح آنها نه در کیفرخواست بلکه در فضای رسانه ای است، پاسخ خود را دریافت کنند.

چه کسی است که سال ها سعید حجاریان و کلام و دیدگاه های او را بشناسد و نفهمد که اینهایی که در دادگاه از سوی وی خوانده شد، نظرات او نیست؟ سعید عزیز بزرگ منشانه خواسته تا بسیاری از اهرم های فشار بر حزب و خانه اش جبهه مشارکت را به دوش بگیرد، حال آنکه تک تک اعضای این حزب سرافرازانه در کنار هم و در کنار او از عملکرد پرافتخار ۱۱ ساله خود دفاع می کنند.

اگر نبود این عملکرد پرافتخار، کودتاچیان لازم نمی دیدند این حزب را در سیبل اصلی اتهامات ناروای خود قرار دهند و چه نیاز ی بود به اینکه در دادگاه مربوط به درگیری های پس از انتخابات، اسناد و تحلیل های داخلی حزب و مواضع برخی اعضا را درباره مسائل بدون ارتباط به دادگاه، چون مسئله هسته ای و غیره را به محاکمه بکشند.

جای طرح این بحث ها مگر در دادگاه است و آن هم دادگاهی مربوط به انتخابات و اعتراضات پس از آن؟ برای ما اینها نشان از درستی راهی است که در آن گام نهاده ایم و به فضل خدا در آن استوارتر از پیش خواهیم قدم بر خواهیم داشت.
در خاتمه ضمن محفوظ دانستن حق قانونی جبهه مشارکت ایران اسلامی برای پاسخگوئی به اتهامات وارده در کیفرخواست ارائه شده، یک بار دیگر به جریان حاکم هشدار می دهیم که به مسیر قانون، عدالت و اخلاق بازگردند و از عقلای موثر بر رفتار جریان حاکم می خواهیم تا عواقب این رفتار را به کسانی که مست قدرت خویشند گوشزد کنند.

جبهه مشارکت ایران اسلامی

پاسخ مهدی هاشمی به ادعاهای دو تن از متهمان حوادث پس از انتخابات

اینجانب مهدی هاشمی هرگز اعتقادی به هزینه تبلیغات انتخاباتی از محل بودجه بیت‌المال نداشته‌ام و اظهارات آقای کرمی کذب محض است.

آفتاب: به‌دنبال اظهارات دوتن از متهمان حوادث پس از انتخابات در دادگاه روز سه‌شنبه و طرح برخی اتهامات نسبت به مهدی هاشمی رفسنجانی در این دادگاه، وی طی نامه‌ای خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما، در این‌باره توضیحاتی ارائه داد.

به‌گزارش گروه سیاسی آفتاب، متن این نامه بدین شرح است:

بسم‌الله القاسم‌الجبارین

ریاست محترم صداوسیما
با سلام

پیرو اظهاراتی که آقای حمزه کرمی یکی از متهمین جریانات اخیر که بیش از هفتاد روز در سلول انفرادی بوده و بدون وکیل روز سه شنبه ۳/۶/۸۸ در دادگاه حاضر شد و بر خلاف تبصره یک ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری که مقرر می‌دارد: «خبرنگاران رسانه‌ها می‌توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی، گزارش مکتوب تهیه کرده و بدون ذکر نام با مشخصاتی که معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی یا مشتکی عنه باشد، منتشر نمایند. تخلف از قسمت اخیر این تبصره در حکم افتراست». ضمن درخواست وقت پاسخ‌گویی طبق مصوبه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، مطالب زیر جهت اعلام در اولین برنامه صداوسیما ارسال می‌گردد:

اینجانب مهدی هاشمی هرگز اعتقادی به هزینه تبلیغات انتخاباتی از محل بودجه بیت‌المال نداشته‌ام و اظهارات آقای کرمی کذب محض است.

سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت سازمانی دولتی است و هزینه اعتبارات در این سازمان طی مراحل پیش‌بینی شده در قانون محاسبات از جمله تشخیص، تسجیل، تخصیص تأمین اعتبار و انجام هزینه انجام می‌گیرد که همه این اقدامات توسط ذی حساب و مدیر مالی منصوب از طرف وزارت اقتصاد و دارایی انجام و اسناد آن توسط سازمان‌های نظارتی بررسی و تفریغ بودجه انجام می‌گیرد و طرح ادعاهای واهی و سندسازی خلاف واقع بوده و قبل از اثبات در مراجع قضایی جرم و قابل تعقیب است و در طول چهار سال گذشته که اینجانب از سازمان منفصل شده‌ام، اسناد هزینه‌های انجام شده توسط سازمان‌های نظارتی بارها و بارها مورد رسیدگی قرار گرفته است.

کل هزینه تبلیغات در بودجه سازمان بهینه‌سازی در سال ۸۴ مشخص است و بخش عمده این اعتبارات نیز برای انجام تبلیغات به صداوسیما واگذار شده و انجام دو میلیارد تومان از این بودجه با سندسازی با وجود دستگاه‌های نظارتی مختلف محال و ممتنع است.

حال که پرونده انتخابات سال ۸۴ باز شده، برای تنویر افکار عمومی خوب است دو میلیارد تومان ادعایی در این دادگاه فرمایشی همراه با سیصد و چهل میلیارد تومانی که از شهرداری مفقود شده و بارها توسط شهردار وقت و شورای شهر و سازمان بازرسی کل کشور مورد سؤال قرار گرفته یکجا بررسی شود ” تا رسوا شود هرکه در او غش باشد”

در ارتباط با سایت جمهوریت اینجانب هیچ ارتباط ارگانیکی با سایت مزبور نداشته‌ام و هیچ مسئولیتی در این سایت نداشتم و نکته قابل توجه این‌که این اقدام فرمایشی درست پس از آن انجام گرفته که خبر ارسال شکایت خانواده آیت‌الله هاشمی از آقای احمدی‌نژاد برای قوه قضائیه اعلام شده است.

مهدی هاشمی

عبدالله رمضان زاده: به نحو بدی بازداشت شدم، از چیزی خبر ندارم، به عنوان یک اصلاح طلب مواضعم روشن است

به گزارش خبرنگار قضایی ایرنا رمضان زاده پس از اتمام جلسه دادگاه در جمع خبرنگاران گفت: من دو سه ساعت بعد از اعلام نتایج انتخابات یعنی در شب ۲۳ خرداد دستگیر شدم و از چیزی خبر ندارم.

وی در پاسخ به این سوال که نظرتان در مورد اظهارات دوستانتان در جلسات دادگاه چیست، گفت: هرکس راجع به خودش حرف می زند و من نیز به عنوان یک اصلاح طلب مواضعم روشن است با هر کار غیر قانونی توسط هرفردی مخالفم.
این عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا به نظر شما در انتخابات ۲۲ خرداد تقلبی صورت گرفته است یا خیر، گفت:‌ در سخنرانی هایم بارها نظرم را مطرح کرده ام و نظرم عوض نمی شود، هر وقت مشارکت مردم به حداکثر برسد تقلب غیر ممکن است.
خبرنگاران از رمضان زاده پرسیدند، به نظر شما مشارکت حداکثری بود؟ وی گفت: بله حداکثری بود.
این عضو جبهه مشارکت از نحوه بازداشت خود انتقاد کرد و گفت: من دو سه ساعت بعد از انتخابات در حالیکه همراه پسرم بودم در خیابان سرباز به نحو بدی بازداشت شدم.
رمضان زاده تاکید کرد: من یک اصلاح طلب و طرفدار جمهوری اسلامی ایران هستم و خانواده ام نیز طرفدار جمهوری اسلامی ایران است، من برای جمهوری اسلامی تلاش می کنم.
رمضان زاده افزود: در یکی از مناطق کرد نشین بعد از سخنرانی ام یکی به کردی به من گفت که شما مزدور جمهوری اسلامی هستید و من نیز گفتم بله هستم.
عبدالله رمضان زاده اصلاتا کرد و پدرش از اهالی بیجار می باشد وی در دوره اول دولت اصلاحات استاندار کردستان بود.
وی در بخش دیگری از سخنانش در جمع خبرنگاران گفت: ما مخالف دولت نهم بودیم اما طرفدار جمهوری اسلامی ایران هستیم و اگر در دولت دهم نیز همان روند دولت نهم ادامه یابد ما مخالفت می کنیم.
عضو جبهه مشارکت با اشاره به سوابق و پیشینه اش مبنی بر حضور در دفاع مقدس و شرکت در عملیات مختلف گفت: من طرفدار جمهوری اسلامی هستم و اشتباه دستگیر شده ام.
رمضان زاده در پاسخ به سوال خبرنگار ایرنا درباره نحوه رفتار با وی در زندان گفت: این هفتاد و چهارمین روزی است که در زندان انفرادی هستم و به رغم آنکه نحوه بازداشت من خوب نبوده اما رفتار بازجویان و زندانبانان با من خوب بوده است.
وی به خبرنگار ایرنا گفت: لطفا به خانواده ام اطمینان بدهید با من بد برخورد نشده است.از همه کمتر توانسته ام به خانواده ام تلفن بزنم ولی انصافا با من برخورد بدی نشده است.
وی اضافه کرد که تاکنون توانسته چهار بار با خانواده اش تلفنی صحبت کند.
وی درباره کیفرخواست عمومی که از سوی دادستان تهران صادر شده است، گفت: من با کیفرخواست عمومی مخالفم زیرا این یک اختلاف درونی بین جناح های سیاسی بود و نباید به حساب جناح های سیاسی با نظام گذاشته شود.
رمضان زاده گفت: من مخالف شیوه های اجرایی دولت نهم هستم و این ربطی به نظام ندارد.
رمضان زاده تاکید کرد: من با کیفرخواست دادستان که بخواهد یک جناح را در مخالفت با نظام قرار دهد، مخالفم.

فریبا پژوه، روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت بازداشت شد

نوروز: فریبا پژوه عضو جیهه مشارکت بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است. به گزارش نوروز فریبا پژوه از روزنامه نگاران اطلاح طلب بوده اند که با خبرگزاری ایلنا و روزنامه اعتماد ملی همکاری داشته است.

متن واقعی و سانسور نشده‌ی اعترافات حجاریان

موج سبز آزادی : آنچه در ادامه می‌خوانید، متن اصلاح شده‌ی دفاعیات سعید حجاریان است که به دلیل مشکلات ناشی از ترور سال ۱۳۷۸ و مشکلات بازداشت اخیر، بر قلمشان جاری نشد، ولی حرف اصلی‌شان همین‌ها بوده است. این متن با استفاده از خبر خبرگزاری وابسته به کودتا (فارس) و با حذف تیترهایی که توسط این سایت انتخاب شده بود و اضافه کردن حرفهای جا مانده در متن اصلی (که با قلم سبز رنگ مشخص شده) تهیه شده است. از دوست خوش‌ذوقی که متن سانسور شده‌ی اعترافات را اینچنین کامل کرده! صمیمانه سپاسگزاریم.

حجاریان: هر یک از ما اگر پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته نزد وجدان خود و نسل های آینده و از همه بالاتر پروردگار عالمیان باید انابه کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم بیدادگاه
در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن متاسفانه حوادثی رخ داد از جمله تقلب وسیع و سازمان یافته و بعد از آن قتل و غارت و آن طور که بازجویان گفته‌اند حتی تجاوز به مردمی که تنها برای اعتراض به این صحنه سازی ناشیانه به میدان آمده بودند و سوالشان این بود که “رای ما چه شد؟” ؛ وقایعی که قلب همه دلسوزان سرنوشت کشور و نه دلسوزان قدرت شخصی و گروهی چون احمد جنتی، محمود احمدی نژاد و مقامات بالاتر و مزدورانشان که ملت به خوبی آنها را می شناسند، را بدرد آورد. از شعارهای وهن آلود مانند “خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست” بگیر تا قانون شکنی های آشکار و صدمه به اموال شخصی وعمومی توسط نیروهای نه چندان خودسری که وحشیانه به مردم هجوم میبردند و در فیلمها و عکسهایی که مردم حتماً دیده‌اند نمونه‌هایی از آن مشاهده شده است و حتی قتل و جرح زنان و جوانانی که بی سلاح برای مطالبه آرایشان به خیابانها آمده بودند که تا کنون در هیچ انتخاباتی در هیچ کجای دنیا به این شکل سابقه نداشته و سایه کدورت خود را بر زلال چهل میلیون رای مردم که همگی محترمند و مطمئناً آرای اکثریتشان به آقای موسوی بوده است، افکند و دشمنان این مرز و بوم را به طمع خام انداخت که شاید بتوانند از این وضع گل آلود ماهی مراد را صید کنند .
من به شخصه خود را از این همه جور و عدوان که بر مردم و نظام اسلامی مان رفته بری می دارم و انزجار و تنفر خود را از کلیه تحرکات که امنیت کشور را به خطر انداخته من جمله تقلب و جنایات پس از آن ابراز می کنم . کشور عزیزمان ایران در منطقه پر تلاطمی قرار دارد و لااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق و غرب کشورمان در جریان است. از سویی دیگر بسیاری از کشورها مدارج توسعه و پیشرفت را با شتاب طی می کنند و دریغ است ایران که از نعمت امنیت در این منطقه آشوب زده برخوردار است ، هم پای دیگران تعالی و ترقی نیابد و به همین دلیل هم بود که ما همه را به شرکت در انتخابات ترغیب میکردیم تا بتوانیم با کمک هم میهنمان را آباد کنیم. از پیش مشخص بود که دشمنان این ملک مانند دو لبه قیچی از یک طرف با تحریم ها (رجوی و امثالهم) و تحریک های متعدد (انتخاب یکجانبه و جناحی هیئتهای اجرایی و نظارت و پرداخت انواع پولهای غیر مجاز از صندوق دولت برای تبلیغ کاندیدایی خاص و …) تلاش دارند مانع این روند شوند اما وظیفه ما حفظ وحدت و انسجام ملی است و باید هوشیارانه مانع رخنه در صفوف ملت شویم و به همین دلیل به مدنی ترین شکل ممکن پای مطالبات خود ایستاده‌ایم.
هر یک از ما اگر پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته –مانند آنچه آقایان کردند- و نعمت امنیت را که پشتوانه توسعه اقتصادی است متزلزل کنیم نزد وجدان خود و نسل های آینده و از همه بالاتر پروردگار عالمیان باید انابه کنیم و طلب بخشایش نماییم. امیدوارم این پند را آقایان به گوش جان بشنوند و از گناهانی که در حق این مردم کرده‌اند طلب عفو نمایند و حق ملت را به ایشان بازگرداند مگر به این ترتیب در روز قیامت نجات یابند.
من هم در این انتخابات با ارائه تحلیل های ناصواب که شاخصترین آنها تمکین اقتدارگریان در برابر رای حداکثری مردم بود مرتکب خطاهای سهمگین شده ام که از آنها تبری می جویم چون قطعا مورد رضای محبوب عالمیان نیست که به مردم چنین امیدواری بدهیم در حالی که ماهیت سفاک صاحبان قدرت را به اندازه کافی نشناخته بودیم و موجب ندامت است. من به خاطر این تحلیل های ناصواب که مبنای بسیاری از اعمال نادرست از جمله مصادره آرای خیره کننده مردم به نام اقتدارگرایان قرار گرفته از ملت عزیز ایران عذرخواهی میکنم. هرچه گفتیم غیر از صحبت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم.
امیدوارم این سخنان که از دل بر آمده بر دل بنشیند اما این کافی نیست و من در تعاملات تنهایی خود ریشهها و علل موضع گیریهای خود را واکاوی کرده ام که به طور اختصار به عرض می‌رسانم: طی ده پانزده سال اخیر مقالاتی از من به چاپ رسیده که حاوی بعضی از نظریات نامربوط به شرایط کشورمان بوده که قصد دارم بعضی از مهم ترین آنها را درین مجال بشکافم و علت انحراف این مواضع را از واقعیت تشریح کنم.
یکی از مهمترین این نظرات انطباق شرایط کشورمان با تئوری ماکس‌وبر در باره ی سلطانیسم است که معتقد است بر بسیاری از امپراطوری های شرقی این شیوه از حکومت جاری بوده و یک حاکم پاتریمونیال تیولدار و تعدادی حامیان وی که هر کدام خیل عظیمی از تحت الحمایگان را یدک می‌کشیدهاند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمین مستقر کرده بودند.
قبل از اینکه به نقد این نظریه در خصوص انطباق آن با شرایط ایران بپردازم لازم میدانم نکاتی را متذکر شوم :
۱- متاسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی بخصوص در رشته های جامعه شناسی وعلوم سیاسی مواجه ایم و علیرغم گسترش مراکز آموزشی عالی و کثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی ، متون آن از عمق چندانی بر خوردار نیست و مطالب با ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می شود. از طرف دیگر جریان قالب در حوزه‌های علمیه دچار آنچنان عقب ماندگی‌هایی است و بخصوص با وجود جریانهای انحرافی مانند موسسه پژوهشی آقای مصباح یزدی که کاملاً آن را به ورطه نابودی رهنمون ساخته است که هرگز نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای جامعه ایرانی در قرن بیستم باشد. لذا امثال اینجانب بر خود واجب دیدیم که به کمک برخی متفکران گرانقدری چون دکتر بشیریه که در این فضا از هیچ کوششی برای توسعه علوم انسانی در ایران فروگذاری نمی‌کردند، بشتابیم.
۲- حجم وسیعی کتاب بعد از انقلاب ترجمه شده که بسیاری از آنها جنبه ایدئولوژیک دارند و در کنه آنها میتوان ردپای مکاتب مختلف از مارکسیسم ارتدوکس تا نئولیبرالیسم را مشاهده کرد و این کتب (وباید اضافه کرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است و علی رغم اینکه خیلی بیشتر از این ترجمه‌ها به زور آثار ضعیف نویسندگانی ایدئولوژیکی چون رحیم پور ازغدی و مصباح یزدی و نویسندگان سفارشی بی دانش را به خورد جامعه دانشگاهی می‌دهند، دانشجویان مجبور میشوند که همان ترجمه‌ها که از حداقل منطق برخوردارند والبته نقدهایی به آنها وارد است استفاده کنند نه از آثاری که حتی به درد سطل آشغال هم نمی‌خورند. تنها منابع داخلی که به سختی محققان بر اساس شرایط بومی مینویسند نیز به واسطه مشکلات اساسی موجود در راه تحقیق در زمینه علوم اجتماعی در کشور دچار انحراف می‌شوند و منبع ناصحیحی برای تحلیل فراهم می‌آورند.
۳- علاوه بر این فارغ التحصیلان علوم انسانی (بخصوص در دانشگاههای خارج )که بعنوان اعضاء هیئت علمی استخدام می شوند ناخود آگاه حامل آخرین دستاورد های این علوم به ایران هستند وهم اکنون میتوان مشاهده کرد که دیدگاه های پست استوراکتورالیسم ، پست مارکسیسم ، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج می شوند در حالی که در مقابل آنها که در واقع بخشی از علم بشری هستند علومی انحرافی که نه نقلی است و نه عقلی به نام دین و علم و فقه و ایدئولوژی عرضه می‌شود که تاب مقاومت در برابر منطق آنها را ندارند.
عوامل مذکور بعلاوه شرایط خاص من وضعی را پدید آورد که من هم بدون دیدگاه انتقادی بدام چاله این علوم انحرافی ترویج شده توسط مراکز منحرف و نیز تحقیق‌های ناقص داخلی در غلطیدم .اما شرایط ویژه ای که من را به این سمت سوق داد عبارت اند از :
۱- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگی به معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک برگزیده شدم و در نتیجه فرصت نیافتم که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کنم. البته در آنجا بود که فهمیدم برای هدایت پروژه ها تجربه علمی سیاسی کار ساز نیست و لاجرم باید آموزش دانشگاهی حداقل داخلی را هم داشته باشم لذا فوق لیسانس و دکترای خود را در علوم سیاسی را در داخل اخذ کردم و انبوه نظریات و ایدئولوژی های سیاسی نادرست و انحرافی نویسندگانی که نامشان و موسسشان ذکر شد را فرا گرفتم و این گونه افکار و دیدگاهها در کنار آرا درست علمی در ذهنم تلمبار شد بدون آنکه بازنگری و نقد آنها را داشته باشم.
۲- با شروع موج اصلاحات کم کم پوچ بودن تئوری پردازیهای جریان انحرافی برایم روشن شد و شروع به نقد تئوریهای ناقص غربی فارغ از نظریات جریان مذکور نمودم اما با توجه به فضای سیاسی و به خصوص تشکیل جبهه مشارکت که به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت طبعا از من توقع می رفت که بعنوان نظریه پردار دست بکار شوم و تحلیلی علمی از شرایط جامعه، دولت و نیروهای سیاسی عرضه کنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد، مجبور شدم تحقیقات خود را ناقص رها کرده و با استفاده از همان تئوریهای موجود به تبیین وضعیت کشور بپردازم.
با مقدمات فوق اکنون می توانم توضیح دهم که چرا نظریه ماکس‌وبر نظریه پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیل های ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرایط ایران ندارد.
۱٫ ماکس‌وبر تجربیات خود را عمدتا از امپراطوری عثمانی ، امپراطوری چین و امپراطوری مغولهای هند گرفته بود و به بررسی مدلهای دیگر دیکتاتوری چون شوروی در دوران استالین و جمهوری اسلامی در دهه های هفتاد و هشتاد نپرداخته بود (چون آنها را ندیده بود) و یک نظریه عمومی بنام پاتریمونیالیزم یا سلطانیزم وضع کرده بود. برخی وجوه مشترک این کشورهای منطبق بر این نظریه به شرح زیر بود.
اولا) این کشورها بصورت امپراطوری و سلسلههای خاندانی بودند.
ثانیا) این امپراطوری ها ماقبل مدرن بوده و هیچ قانونی حاکم بر آنها نبود ودر راس آنها حکام خود کامه جلوس کرده بودند.
ثالثا) حکومت در این کشورها از راه خون و وراثت مستقر می شد و به اصطلاح نظام های موروثی بودند.
رابعا) مردم بعنوان رعایا از کلیه حقوق شهروندی محروم بودند و همراه زمین خرید و فروش میشدند.

با این اوصاف انطباق نظریه ماکس‌وبر ، بر شرایط کنونی ایران کاملا نا بجا و بی ربط است چون :
اولا) جمهوری اسلامی ایران ، نظامی مابعد انقلابی است که مردمی رشید دارد تحت تربیت حضرت امام (ره) بخوبی به حقوق خود واقفند اما بنا به شرایط اطلاع رسانی که بر کشور حاکم است متوجه نقض حقوق خود در بسیاری از مواقع نمیشوند.
ثانیا) نظام ما دارای قانون اساسی مدونی است که در آن حق حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شده و مسئولان آن بطور مستقیم یا غیر مستقیم از سوی مردم انتخاب می شوند ولی دور باطلی که همگی آن را می‌شناسند مانع انتخاب واقعی نمایندگان مردم می‌شود لذا مردم ما به نحوی شهروندند نه رعیت، هرچند این به معنای شهروندی مصطلح در میان جامعه شناسان نیست.
ثالثا) حکومت در ایران موروثی نیست و از طریق خون منتقل نمی شود بلکه خبرگانی که مثلاً مبعوث مردم هستند به شکل یک الیگارشی مذهبی که توسط شورای نگهبان منصوب رهبر در انتخاباتی نمایشی انتصاب می‌شوند در هر زمان مثلاً اعلم اعدل و اشجع مجتهدین را که اصولاً مدیر و مدبر و آگاه به مسائل زمان است و همیشه همان رهبری است که خودشان را منصوب کرده است، انتخاب میکنند.
رابعا) علی‌رغم اینکه مذهب غالب مردم ایران تشیع است ولی جمع کثیری از این جمعیت نظام ولایت فقیه را که بر اساس تخیلات آقایان مشروعیت خود را از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) می گیرد و بدین لحاظ از نظر آنان حکم ولی فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم (ص) می باشد، با دیدة تردید می‌نگرند ولی بر اساس قانون اساسی به آن احترام می‌گذارند.
بنابر این ملاحظه می شود که نظریات ماکس‌وبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادی به این نظرات آنها را به شرایط کشورمان تعمین دادم. اما اگر فرصت میکردم به همراه دوست عزیزم آقای اکبر گنجی نقدی بر این نظریه می‌نوشتم و نظریه‌ای تکمیل کننده بر نظریه سلطانیسم می‌دادیم که در آن دایره سلطانیسم را گسترش می‌دادیم تا تناقصات جمهوری اسلامی فعلی با آن برطرف گردد. چرا که وضعیت فعلی نظام در واقع همان شرایط سلطانیستی است که متاسفانه وبر به دلیل نقص دانش خود ویژگی‌های غیر جهان شمولی بر آن نوشته است. به این ترتیب امیدوارم حداقل بخشی از دانش ناقص وارداتی به این طریق بومی شده و دیگر دانشجویان را به اشتباه نیاندازد و حتی موجب پیشرفت کلی علوم اجتماعی در سطح جهانی گردد.
ریاست محترم بیدادگاه
چنانچه ملاحظه فرمودید کار بسط نظریات نامنقّح و عدم تلاش برای یافتن تئوری‌های بومی که با شرایط ایران انطباق داشته باشد و باور کردن نظریات احمقانه به واسطة ادعای گوینده آن که سخنش را از متون دینی استخراج کرده است، می‌تواند چه نتایج سهمگینی را به بار آورد که این موضوع موجب عبرت جدّی برای تمام دوستان دانشگاهی، حوزویان و فعالان سیاسی است. وظیفه این عزیزان به عنوان نخبگان جامعه آن است که حربه نقد را علیه همه کس به کار ببرند ولو بزرگترین اندیشمندان شناخته شده جهان باشند یا حتی به عنوان نقل از قرآن و حدیث جلوی نقد را بگیرند و بسیار با احتیاط و هوشمند به بومی کردن نظریات بپردازند به صرف اینکه فلان استاد و یا فلان کتاب مرجع، مطلبی را نقد کرده است بسنده نکنند و تا یقین پیدا نکرده اند از این نظریات در عمل استفاده نکنند.
همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسئولان آموزش عالی کشور همه در این انحراف بی‌تقصیر نیستند . با اینکه مکرراً هشدار داده شده که علوم انسانی با علوم دقیقه و مهملاتی که در برخی موسسات قم درس داده می‌شود تفاوت دارد و بسیاری از حربه‌های ایدئولوژیک و آموزش‌های فرقه‌ای در پوشش علوم انسانی عرضه می‌شوند متاسفانه شاهدیم بجای دقّت در کیفّیت این علوم هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی عرضه کننده آن افزوده می شود و موسساتی که حتی صلاحیت بحث در امور فقهی را ندارند مجوز آموزش علوم اجتماعی را دریافت می‌کنند، اوائل انقلاب شاید چهار پنج دانشگاه دولتی بیشتر نداشتیم که تا حّداکثر در حد فوق لیسانس برای این علوم ، دانشجویان محدودی تربیت می‌کردند امّا امروزه در هر شهری دانشگاه دولتی و آزاد و پیام نور وخصوصی تا مدارج بالا تربیت دانشجو مشغولند بدون آنکه به محتوای نادرست عرضه شده توجهّی کنند.
گرچه این نظریات خرافی فرقهای مانند خرافات فرقه مصباحیه در قالب های نه چندان تنگ غیرعلمی و شبه علمی بیان شده است اما به هنگام بسط و گسترش بخصوص در مرحله عملیاتی شدن به دلیل حمایت مقامات رسمی کشور، ضایعات و صدمات فراوانی به بار می آورد که یک نمونه‌اش را در تخریب وحدّت ملی در جریان انتخابات دهم دیدیم که با حکم فردی ناعادل و منحرف، دورغ و تقلب برای حفظ حکومت اسلامی واجب شمرده شد به اموال عمومی و شخصی مردم خسارات فراوانی وارد شد و ده‌ها کشته و زخمی بجا گذاشت و طمع بیگانگان را بر انگیخت.
سیاسیون و فعالان سیاسی هم در این قضیه مسئولند. این گروه که شامل افرادی چون آقایان لاریجانی، رضایی، مطهری و غیره هستند هرچند در عرصه نظریهپردازی معمولا نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی کردن و به اجراء در آوردن تئوری های شیطانی و فرقه‌ای نقشی بس مهم ایفا می‌کنند و سازمانهایی در جهت اهداف منبعث از تئوری ها به وجود آورده و راهبری میکند و این امر خطیری است چرا که موجب فریب مردم و اختلاط حق و باطل می‌شوند. چه بسا یک لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخش هایی از مردم هستند و هرگونه تزلزلموضع آنان در مبارزه با انحرافات این گونه فرقه‌ها در سطوحی بازتاب مییابد.
همانگونه که مراجع دینی لغزششان خطیر است و به قول معصوم (ع) “انکسار العالم کانکسار السفینه تغرق وتغرق ” (شکستن دانشمند مانند شکستن کشتی است که هم خودش غرق می شود وهم عده ای را غرق می کند ) لذا سیاسیون باید متوجه تئوریهایی که منشاء استراتژی عمل سیاسی آنهاست باشند و توجه داشته باشند که همکاری با ارباب ظلم روزی دامان آنها را نیز خواهد گرفت.
اما عده ای از فعالان سیاسی عالما عامدا با توجه به پیامدهای یک نظریه آنرا مانند صحبت‌های فساد انگیز خطیبانی که ادای دکتر سروش را در می‌آورند در سطح دانشگاه احزاب و جامعه اشاعه می دهند که اینجا بر مسئولین ذیربط است که با پیگیری شواهد و قرائن ردپای این گونه افراد را پیگیری کنند و قانون را در مورد آنها اجرا نمایند.
مثلا در حوادث اخیر شعارهایی سر داده شد مانند خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست که هر کس ذره‌ای عرق وطن پرستی و دغدغه وحدّت ملی و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقی و توسعه کشور باشد آنها را بر نمی‌تابد و منزجر میشود.
معلوم است وقتی همه دلسوزان واقعی نظام از بعضی حرکات (انتخاب مشایی دوست اسرائیل به عنوان معاون اول ریاست جمهوری) و سخنان (انتصاب یک ناسید به اولاد پیغمبر) و شعارها (خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست) مشمئز می‌شوند لابد محرکین این ماجراها حرکتی دشمن شاد کن انجام دادهاند اگر نگوئیم خود از دشمن دستور گرفته‌اند.
از مجموعه مباحث پیش گفته شده میتوان استنتاج کرد که احساس رعب در نزد اندیشمندان غربی و اتکا به مهملات مفسران رسمی حکومتی از دین و جامعه موجب ذلّت نفس و پذیرش بی قید و شرط نظریات آنان میشود چرا که منطق قوی آنان این مهملات را کاملاً بی ارزش جلوه می‌دهد و حضرت امام (ره) به ما آموختند که روی پای خود بایستیم و از یک طرف مقهور شرق و غرب نشویم و از طرف دیگر از تحجر دوری کنیم و رمز توفیق ما تا کنون همین بوده است. البته ما در علوم تجربی و دقیقه این نکته را خوب یافته ایم و دانشمندان جوان ، از زمان جنگ به این سو دستاوردهای چشمگیری داشته اند چرا که علوم قدیمه را کنار گذاشته و سراغ بومی سازی صحیح رفته‌اند اما در زمینه علوم انسانی آنچنان که باید و شاید فعالیتی نکرده‌ایم و یکی از روزنه ها و رخنه های فرهنگ وارداتی و حّتی ضربات دشمنان از این ناحیه بوده است که به هر حال جزو آسیب پذیری های نظام علمی کشور محسوب می شود . البته موضوع اگر فقط یک نقیصه علمی بود قابل تحمل می نمود اما خطر آنجاست که نظریات علوم انسانی حاوی حربههای ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی و تاکتیک تبدیل شوند و در مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف آرایی کنند و آن را به چالش بکشند و اگر قدرت استدلال کافی نداشته باشند و برنامه‌های خوبی مدون نکرده باشند در برابر سبعیت این ایدئولوژی رسمی دوام نمی‌آورند.
زمانی مارکسیسم به عنوان آخرین دستاورد علمی مبارزه در مقابل اسلام صف کشیده بود و امروزه نئولیبرالیسم ندای پایان تاریخ را سر میدهد و خود را بعنوان برترین دستاورد در تاریخ بشریت قالب میکند اگر بناست ما با سنبة بی زور این ایدئولوژی‌ها در مقابل این مدعیان اسلام سرخم کنیم چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثی بود.
در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز ، ماکس‌وبر یا هابرماس از یک طرف و نظرات مصباح و رفقا آثاری از خود بجا بگذارد که در حوادث اخیر دیدیم که هم امنیت ملی را به خطر انداخت و هم در ارکان توسعه اقتصادی تزلزل ایجاد نمود قطعا باید تجدید نظری در راه طی شده انجام دهیم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسایی کنیم.
اگر این کارها صورت نگیرد با گردنه‌های صعب العبورتری روبرو وخدای ناکرده به فتنه‌هائی دچار خواهیم شد که گرد و غبار آن اندکی اهل بصیرت همه را کور خواهد کرد فتنه‌هایی که به تعبیر قرآن “و اتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه واعلموا ان الله شدید العقاب “(سوره انفال آیه ۲۵) ویا به تعبیر دیگر “الفتنه اشد من القتل ” (سوره بقره آیه ۱۹۱).
در اینجا لازم می دانم دونکته را در انتهای عرایضم بعنوان تکمله ذکر کنم.
دوستان مطلعند که من از ابتدای تاسیس حزب مشارکت عضو شورای مرکزی آن بوده ام ودر کنگره یازدهم این حزب نیز عضویت داشته ام و شاید یکی از مراجع فکری و نظریه پردازان این حزب به شمار بروم از آنجا که نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب و بخصوص جزوه تاملات راهبردی (سیاسی – عقیدتی) بجای گذاشته و اینک مشابه هر سازمان دیگری با توجه به تغییرات اساسی به وجود آمده در شرایط محیطی و بخصوص اعلام آغاز فعالیت تشکیلات راه سبز امید نیاز به بازنگری دارد ومن در تاملات تنهایی خود آن را در مواردی منافی و مغایر با مشی جدید نخست وزیر حضرت امام (ره) و تغییرات قانون اساسی که ایشان انشاءالله پیگیری خواهند کرد و مرامنامه حزب که آن نیز متناسب با سند تاملات جدید تغییر خواهد کرد یافته‌ام و همین امر را موجب انحراف نیروهای جوان حزب بخصوص در تبیین استراتژی ایام پس از انتخابات اخیر به واسطه احترامی که برای من قائلند در حالی که به دلیل بی خبری نمیتوانم تحلیل درست ارائه دهم، می‌دانم استعفای خود را موقتاً از حزب مشارکت اعلام داشته و تا اطلاع ثانوی دیگر حزب را جایگاه مناسبی برای آرای خود نمی بینم. البته با پختگی و بلوغی که در جوانان حزب سراغ دارم پیوستن مجدد به حزب را پس از به روز رسانی خود چندان دور نمی‌بینم!
ملت ایران بخاطر انحرافات خسارت باری که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است و به موقع آنها را از آن مطلع نساختیم ما را ببخشد.
و نکته دوم آنکه لازم می دانم التزام عملی خود را به قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری مادامی که صلاحیت رهبری داشته باشند و بخصوص از شروط عدالت و تدبیر عدول نکرده باشند بر اساس قانون اساسی اعلام کرده و اگر از سر تقصیر یا قصور به ارکان نظام و بخصوص رکن رکین جمهوریت جسارتی روا داشته‌ام از همه مردم عزیز و شهدا حلالیت بطلبم. و بار دیگر از ملّت بزرگ ایران که این انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگی به آنان گردید، بخواهم که همه ی ما را به بزرگواری خود ببخشند.
واز اینکه ریاست نه چندان محترم بیدادگاه به اینجانب فرصت دادند که عرایضم را مطرح نمایم تشّکر وافر دارم.
وآخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمین
سعید حجاریان

دادگاه نمایشی:عذرخواهی از مردم ایران در متن منسوب به سعید حجاریان

شبکه جنبش راه سبز(جرس): متن منسوب به سعید حجاریان،جانباز اصلاحات که پس از نزدیک به 70 روز بازداشت وی در جلسه امروز دادگاه نمایشی سعید شریعتی آن را قرائت کرد، چنین است:

بسم الله الرحمن الرحيم
رياست محترم دادگاه

در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و وقايع پس از آن متاسفانه حوادثي رخ دادكه قلب همه دلسوزان سرنوشت كشور را بدرد آورد . از شعارهاي وهن آلود بگير تا قانون شكني هاي اشكار وصدمه به اموال شخصي وعمومي وحتي قتل وجرح تا كنون در هيچ انتخاباتي سابقه نداشته وسايه كدورت خود را بر زلال چهل ميليون راي مردم افكند ودشمنان اين مرز وبوم را به طمع خام انداخت كه شايد بتوانند از اين وضع گل آلود ماهي مراد را صيد كنند .
من به شخصه خود را از اين همه جور وعدوان كه بر مردم ونظام اسلامي مان رفته بري ميدارم وانزجار وتنفر خود را از كليه تحركات كه امنيت كشور را به خطر انداخته ابراز ميكنم . كشور عزيزمان ايران در منطقه پر تلاطمي قرار دارد ولااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق وغرب كشورمان در جريان است .از سويي ديگر بسياري از كشورها مدارج توسعه وپيشرفت را با شتاب طي مي كنند ودريغ است ايران كه از نعمت امنيت در اين منطقه آشوب زده برخوردار است ، هم پاي ديگران تعالي وترقي نيابد.

دشمنان با تحريم ها وتحريك هاي متعدد تلاش دارند مانع اين روند شوند اما وظيفه ما حفظ وحدت وانسجام ملي است وبايد هوشيارانه مانع رخنه در صفوف ملت شويم .

هر يك از ما اگر پا را از يك انتخابات سالم فراتر گذاشته ونعمت امنيت را كه پشتوانه توسعه اقتصادي است متزلزل كنيم نزد وجدان خود و نسل هاي آينده واز همه بالاتر پروردگار عالميان بايد انابه كنيم وطلب بخشايش نماييم .
من هم در اين انتخابات با ارائه تحليل هاي ناصواب مرتكب خطاهاي سهمگين شده ام كه از آنها تبري مي جويم چون قطعا مورد رضاي محبوب عالميان نيست وموجب ندامت است . من به خاطر اين تحليل هاي ناصواب كه مبناي بسياري از اعمال نادرست قرار گرفته از ملت عزيز ايران عذر خواهي مي كنم .

هرچه گفتيم غير از صحبت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم
اميدوارم اين سخنان كه از دل بر آمده بر دل بنشيند اما اين كافي نيست ومن در تعاملات تنهايي خود ريشه ها وعلل موضع گيري هاي خود را واكاوي كرده ام كه به طور اختصار به عرض ميرسانم :

طي ده پانزده سال اخير مقالاتي از من به چاپ رسيده كه حاوي بعضي از نظريات نامربوط به شرايط كشورمان بوده كه قصد دارم بعضي از مهم ترين آنها را درين مجال بشكافم وعلت انحراف اين مواضع را تشريح كنم .

يكي از مهمترين اين نظرات انطباق شرايط كشورمان با تئوري ماكس‌وبر در باره ي سلطانيسم است كه معتقد است بر بسياري از امپراطوري هاي شرقي اين شيوه از حكومت جاري بوده ويك حاكم پاتريمونيال تيولدار وتعدادي حاميان وي كه هر كدام خيل عظيمي از تحت الحمايگان را يدك ميكشيده اند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمين مستقر كرده بودند.

قبل از اينكه به نقد اين نظريه در خصوص انطباق آن با شرايط ايران بپردازم لازم ميدانم نكاتي را متذكر شوم :

1- متاسفانه در ايران با ضعف علوم انساني بخصوص در رشته هاي جامعه شناسي وعلوم سياسي مواجه ايم وعليرغم گسترش مراكز آموزشي عالي وكثرت دانشجو در رشته هاي علوم انساني ، متون آن از عمق چنداني بر خوردار نيست ومطالب با ترجمه هاي اغلب ناقص و بدون نقد در اختيار دانشجويان گذاشته مي شود.
2- حجم وسيعي كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسياري از آنها جنبه ايدئولوژيك دارند ودر كنه آنها مي توان ردپاي مكاتب مختلف از ماركسيسم ارتدوكس تا نئوليبراليسم را مشاهده كرد واين كتب (وبايد اضافه كرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است .

3- علاوه بر اين فارغ التحصيلان علوم انساني (بخصوص در دانشگاههاي خارج )كه بعنوان اعضاء هيئت علمي استخدام مي شوند ناخود آگاه حامل آخرين دستاورد هاي اين علوم به ايران هستند وهم اكنون ميتوان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست استوراكتوراليسم ، پست ماركسيسم ، فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ترويج مي شوند .

عوامل مذكور بعلاوه شرايط خاص من وضعي را پديد آورد كه من هم بدون ديدگاه انتقادي بدام چاله اين علوم انحرافي در غلطيدم .اما شرايط ويژه اي كه من را به اين سمت سوق داد عبارت اند از :

1- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگي به معاونت سياسي مركز تحقيقات استراتژيك برگزيده شدم در آنجا بود كه فهميدم براي هدايت پروژه ها تجربه علمي سياسي كار ساز نيست و لاجرم بايد آموزش دانشگاهي هم داشته باشم لذا فوق ليسانس ودكتراي خود را در علوم سياسي اخذ كردم وانبوه نظريات وايدئولوژي هاي سياسي نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنكه بازنگري و نقد آنها را داشته باشم.

2- با شروع موج اصلاحات وبخصوص تشكيل جبهه مشاركت كه به تئوري راهنماي عمل نياز داشت طبعا از من توقع مي رفت كه بعنوان نظريه پردار دست بكار شوم وتحليلي علمي از شرايط جامعه ، دولت و نيروهاي سياسي عرضه كنم تا راهنماي عمل حزبي قرار گيرد با مقدمات فوق اكنون مي توانم توضيح دهم كه چرا نظريه ماكس‌وبر نظريه پرداز آلماني قرن گذشته كه مبناي تحليل هاي ما قرار گرفت هيچ ربطي به شرايط ايران ندارد.

4- ماكس‌وبر تجربيات خود را عمدتا از امپراطوري عثماني ، امپراطوري چين وامپرا طوري مغولهاي هندگرفته بود ويك نظريه عمومي بنام پاتريمونياليزم يا سلطانيزم وضع كرده بود وجه مشترك اين كشورهاي منطبق بر اين نظريه به شرح زير بود.

اولا) اين كشورها بصورت امپراطوري وسلسله هاي خانداني بودند.

ثانيا) اين امپراطوري ها ماقبل مدرن بوده وهيچ قانوني حاكم بر آنها نبود ودر راس آنها حكام خود كامه جلوس كرده بودند.

ثالثا) حكومت در اين كشورها از راه خون و وراثت مستقر مي شد وبه استلاح نظام هاي موروثي بودند.

رابعا) مردم بعنوان رعايا از كليه حقوق شهروندي محروم بودند وهمراه زمين خريد وفروش مي شدند .

با اين اوصاف انطباق نظريه ماكس‌وبر ، بر شرايط كنوني ايران كاملا نا بجا .بي ربط است چون :

اولا) جمهوري اسلامي ايران ، نظامي مابعد انقلابي است كه مردمي رشيد دارد تحت تربيت حضرت امام (ره) بخوبي به حقوق خود واقفند .

ثانيا) نظام ما داراي قانون اساسي مدوني است كه در آن حق حاكميت ملي به رسميت شناخته شده ومسئولان آن بطور مستقيم يا غير مستقيم از سوي مردم انتخاب مي شوند لذا مردم ما شهروندند نه رعيت .

ثالثا) حكومت در ايران موروثي نيست واز طريق خون منتقل نمي شود بلكه خبرگان مبعوث مردم هستند كه در هر زمان اعلم اعدل واشجع مجتهدين را كه مدير ومدبر وآگاه به مسائل زمان است انتخاب ميكنند.

رابعا) مذهب غالب مردم ايران تشيع است ونظام ولايت فقيه مشروعيت خود را از ناحيه مقدسه امام زمان (عج) مي گيرد وبدين لحاظ حكم ولي فقيه شعبه اي از ولايت رسول اكرم (ص) مي باشد.

بنابر اين ملاحضه مي شود كه نظريات ماكس‌وبر در ايران كنوني هيچ كاربردي ندارد ومن از سر غفلت بدون نگاه انتقادي به اين نظرات آنها را به شرايط كشورمان تعمين دادم .

رياست محترم دادگاه
چنانچه ملاحضه فرموديد كار بسط نظريات نامنقّح و عدم تلاش براي يافتن تئوري هاي بومي كه با شرايط ايران انطباق داشته باشد مي تواند چه نتايج سهمگيني را به بار آورد كه اين موضوع موجب عبرت جدّي براي تمام دوستان دانشگاهي وفعالان سياسي است . وظيفه اين عزيزان به عنوان نخبگان جامعه آن است كه حربه نقد را عليه همه كس بكار ببرند ولو بزرگترين انديشمندان شناخته شده جهان باشند و بسيار با احتياط و هوشمند به بومي كردن نظريات بپردازند به صرف اينكه فلان استاد ويا فلان كتاب مرجع ، مطلبي را نقد كرده است بسنده نكنند وتا يقين پيدا نكرده اند از اين نظريات در عمل استفاده نكنند.
همچنين شوراي انقلاب فرهنگي ومسئولان آموزش عالي كشور همه در اين انحراف بي‌تقصير نيستند . با اينكه مكرراً هشدار داده شده كه علوم انساني با علوم دقيقه تفاوت دارد و بسياري از حربه‌هاي ايدئولوژيك در پوشش علوم انساني عرضه مي‌شوند متاسفانه شاهديم بجاي دقّت در كيفّيت اين علوم هر ساله بر كميت مراكز آموزشي عرضه كننده آن افزوده مي شود ، اوائل انقلاب شايد چهار پنج دانشگاه دولتي بيشتر نداشتيم كه تا حّد اكثر در حد فوق ليسانس براي اين علوم ، دانشجويان محدودي تربيت مي‌كردند امّا امروزه در هر شهري دانشگاه دولتي وآزاد و پيام نور وخصوصي تا مدارج بالا تربيت دانشجو مشغولند بدون آنكه به محتواي نادرست عرضه شده توجهّي كنند.
گرچه اين نظريات در قالب هاي تنگ علمي و شبه علمي بيان شده است اما به هنگام بسط وگسترش بخصوص در مرحله عملياتي شدن ضايعات وصدمات فراواني به بار مي آورد كه يك نمونه‌اش را در تخريب وحدّت ملي در جريان انتخابات دهم ديديم كه به اموال عمومي وشخصي مردم خسارات فراواني وارد شد ودها كشته وزخمي بجا گذاشت وطمع بيگانگان را بر انگيخت .
سياسيون وفعالان سياسي هم در اين قضيه مسئولند اين گروه هرچند در عرصه نظريه پردازي معمولا نقشي ندارند اما در جهت عملياتي كردن و به اجراء در آوردن تئوري ها نقشي بس مهم ايفا مي‌كنند وسازمانهايي در جهت اهداف منبعث از تئوري ها بجود آورده راهبري ميكند واين امر خطيري است . چه بسا يك لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب يابد چون اينان مرجع سياسي بخش هايي از مردم هستند وهرگونه تزلزل موضع آنان در سطوحي بازتاب مي يابد.
همانگونه كه مراجع ديني لغزششان خطير است و به قول معصوم (ع) "انكسار العالم كانكسار السفينه تغرق وتغرق " (شكستن دانشمن مانند شكستن كشتي است كه هم خودش غرق مي شود وهم عده اي را غرق مي كند ) لذا سياسيون بايد متوجه تئوري هايي كه منشاء استراتژي عمل سياسي آنهاست باشند.
اما عده اي از فعالان سياسي عالما عامدا با توجه به پيامدهاي يك نظريه آنرا در سطح دانشگاه احزاب وجامعه اشاعه مي دهند كه اينجا بر مسئولين ذيربط است كه با پيگيري شواهد وقرائن ردپاي اين گونه افراد را پيگيري كنند وقانون را در مورد آنها اجرا نمايند.
مثلا در حوادث اخير شعارهايي سر داده شد كه هر كس ذره‌اي عرق وطن پرستي ودغدغه وحدّت ملي وشرم از خون شهدا داشته باشد ونگران ترقي وتوسعه كشور باشد آنها را بر نمي تابد ومنزجر مي شود.
معلوم است وقتي همه دلسوزان نظام از بعضي حركات وسخنان وشعارها مشمئز مي شوند لابد محركين اين ماجراها حركتي دشمن شاد كن انجام داده اند اگر نگوئيم خود از دشمن دستور گرفته اند.
*نتيجه گيري
از مجموعه مباحث پيش گفته شده مي توان استنتاج كرد كه احساس رعب در نزد انديشمندان غربي موجب ذلّت نفس و پذيرش بي قيد وشرط نظريات آنان مي شود وحضرت امام (ره) به ما آموختند كه روي پاي خود بايستسم ومقهور شرق وغرب نشويم ورمز توفيق ما تا كنون همين بوده است . البته ما در علوم تجربي ودقيقه اين نكته را خوب يافته ايم و دانشمندان جوان ، از زمان جنگ به اين سو دستاوردهاي چشمگيري داشته اند اما در زمينه علوم انساني آنچنان كه بايد وشايد فعاليتي نكرده‌ايم ويكي از روزنه ها ورخنه هاي فرهنگ وارداتي و حّتي ضربات دشمنان از اين ناحيه بوده است كه به هر حال جزو آسيب پذيري هاي نظام علمي كشور محسوب مي شود . البته موضوع اگر فقط يك نقيصه علمي بود قابل تحمل مي نمود اما خطر آنجاست كه نظريات علوم انساني حاوي حربه هاي ايدئولوژيك هستند و قادرند به استراتژي وتاكتيك تبديل شوند ودر مقابل ايدئولوژي رسمي كشور صف آرايي كنند وآن را به چالش بكشند.
زماني ماركسيسم به عنوان آخرين دستاورد علمي مبارزه در مقابل اسلام صف كشيده بود و امروزه نئوليبراليسم نداي پايان تاريخ را سر مي دهد وخود را بعنوان برترين دستاورد در تاريخ بشريت قالب مي كند اگر بناست ما در مقابل اين مدعيان سرخم كنيم چه احتياجي به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثي بود.
در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز ، ماكس‌وبر يا هابرماس آثاري از خود بجا بگذارد كه در حوادث اخير ديديم كه هم امنيت ملي را به خطر انداخت و هم در اركان توسعه اقتصادي تزلزل ايجاد نمود قطعا بايد تجديد نظري در راه طي شده انجام دهيم ونقاط اعوجاج وانحراف را شناسايي كنيم.
اگر اين كارها صورت نگيرد با گردنه‌هاي صعب العبورتري روبرو وخداي ناكرده به فتنه‌هائي دچار خواهيم شد كه گرد وغبار آن اندكي اهل بصيرت همه را كور خواهد كرد فتنه‌هايي كه به تعبير قرآن "واتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب "(سوره انفال آيه 25) ويا به تعبير ديگر "الفتنه اشد من القتل " (سوره بقره آيه 191).
در اينجا لازم مي دانم دونكته را در انتهاي عرايضم بعنوان تكمله ذكر كنم.
دوستان مطلعند كه من از ابتداي تاسيس حزب مشاركت عضو شوراي مركزي آن بوده ام ودر كنگره يازدهم اين حزب نيز عضويت داشته ام وشايد يكي از مراجع فكري ونظريه پردازان اين حزب به شمار بروم از آنجا كه نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب وبخصوص جزوه تاملات راهبردي (سياسي - عقيدتي) بجاي گذاشته ومن در تاملات تنهايي خود آن را منافي ومغاير با مشي حضرت امام (ره) وقانون اساسي ومرامنامه حزب يافته ام وهمين امر را موجب انحراف حزب بخصوص در ايام انتخابات اخير مي‌دانم استعفاي خود را از حزب مشاركت اعلام داشته وديگر حزب را جايگاه مناسبي براي خود نمي بينم.
و نكته دوم آنكه لازم مي دانم التزام عملي خود را به قانون اساسي و فرمايشات مقام معظم رهبري اعلام كرده واگر از سر تقصير يا قصور به اركان نظام جسارتي روا داشته‌ام حلاليت بطلبم. و بار ديگر از ملّت بزرگ ايران كه اين انحرافات واشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگي به آنان گرديد، بخواهم كه همه ي ما را به بزرگواري خود ببخشند.
واز اينكه رياست محترم دادگاه به اينجانب فرصت دادند كه عرايضم را مطرح نمايم تشّكر وافر دارم.
وآخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمين
سعيد حجاريان

دادگاه نمایشی: متن منسوب به سعید حجاریان را سعید شریعتی قرائت کرد

شبکه جنبش راه سبز(جرس): سعيد شريعتي با قرار گرفتن در جایگاه متهم به قرائت متنی منسوب به سعید حجاریان پرداخت.

او پيش از قرائت متن حجاريان گفت که اين متن در شش صفحه توسط حجاريان تنظيم شده است و محتواي آن راجع به مواضع سياسي و علمي خود اوست و دفاعيات حقوقي توسط وكيل انجام خواهد شد.

شريعتي از دانشگاهيان و خبرگان كه خواست تا اين بار نيز مانند ساير متون سعید حجاریان به اين متن توجهي ويژه داشته باشند زيرا اين متني راهگشا و جدي است.

متن کامل کیفرخواست ادعایی سعید مرتضوی علیه احزاب اصلاح طلب.بخش سوم

شبکه جنبش راه سبز(جرس): کیفرخواست ادعایی سعید مرتضوی علیه احزاب اصلاح طلب در چهارمین جلسه دادگاه نمایشی علیه اسرای جنبش سبز از سوی سپهری نماینده دادستانی تهران قرائت شد.«جرس» متن کیفرخواست ادعایی را نه از باب نشر اتهامات،توهین،افترا و انواع تخلف های ضمیمه شده در این کیفرخواست ادعایی،و موارد بسیاری از اعمال غیرقانونی،غیرانسانی و غیر اخلاقی که در این پرونده و بر بازداشت شدگان آن گذشته،تنها جهت اطلاع مخاطان خود منتشر می کند:

بخش سوم:

سعيد حجاريان: به واسطه ناصر هاديان با نماينده بنياد سوروس آشنا شدم
سعيد حجاريان ديگر متهم اين جريان در خصوص نحوه ارتباط با موسسه سوروس مي گويد : "به واسطه آقاي ناصر هاديان استاد دانشكده حقوق دانشگاه تهران با نماينده بنياد سوروس (كيان تاج بخش) آشنا و دو مرحله نيز با وي ملاقات نمودم ".حجاريان مي افزايد در ديدارهاي به عمل آمده قرار بود سازمانهاي غير دولتي را در ايران فعال كنيم ونيز يكي از اهدافمان قدرتمند نمودن جامعه مدني بود و قرار بود از تجارب بنياد سوروس در جهت انقلاب رنگي استفاده نمائيم .وي همچنين مي افزايد : "در جلسه اول آقاي تاج بخش كتاب پانتام را به من داد و من پس از تورق احساس كردم كه جاي آن در كتب درسي دانشگاهي خالي است و از او خواستم كه آن را ترجمه نمايد تا از آن در دروس دانشگاهي استفاده نمائيم در جلسه بعد هم قصد مطالعه در خصوص سرمايه اجتماعي در ايران را داشت كه مقدمات آن را فراهم كرديم ".
رفت و آمد گسترده بعضي اعضاي مركزي حزب به آمريكا و اقامت مستمر در آنجا، شركت فراوان اين اعضاء در كنفرانس هاي بين المللي تدارك ديده شده توسط موسسات پوششي سازمان سيا در كشورهاي مختلف.حضور نظريه پردازان كودتاي مخملي و تحريك كنندگان تعارضات ملت ها با دولت ها نظير جان كين انگليسي مشهور به وابستگي به دستگاه جاسوسي انگليس و هابرمارس در ايران و ملاقات با بعضي اعضاي مركزي حزب مشاركت و القائات فكري به آنان در كنار ضعف هاي اساسي در علوم انساني دانشگاهها كه غالباً متكي به اسناد ترجمه شده وارداتي است. احزابي مانند مشاركت و مجاهدين انقلاب را به بطور كامل از آبشخورهاي زلال اعتقادي و منابع اصيل اسلامي بريده و از اين احزاب مجموعه هاي بسيار آسيب پذير ساخته است كه مي توان با كوچكترين تغيير آنرا به جهات خطرناك سوق داد.

حجاريان و مذاكره با جان كين براي انقلاب مخملي در ايران
آقاي سعيد حجاريان عضو مركزيت حزب مشاركت در پاسخ به اين سئوال كه تردد جان كين به ايران و ملاقات با برخي احزاب در راستاي جامعه مدني چه توجيهي دارد پاسخ مي دهد: "قطعاً پروژه دموكراتيزه كردن ايران به سبك غربي است. اينطور فكر مي كنند كه تكنيك هاي انقلاب رنگي كه در بعضي جاها كارگر افتاده در ايران نيز قابل پياده شدن است. "
در پاسخ به سئوال ديگر مبني بر اينكه آيا از تئوريهاي جان كين در راستاي انقلاب رنگين اطلاع داريد آقاي حجاريان پاسخ داد:
"جان كين فقط درباره فاز اول اين پروژه با من صحبت كرد كه همان جامعه مدني و تقويت نهادهاي آن است اينكه كسي كه سي سال در ايران نبوده است و بيشتر از ايراني بودن يك آمريكايي بوده است، يكباره به عنوان مشاور ارشد يك بنياد استعماري از راه مي رسد و در عاليترين سطح يك حزب رسوخ فكري مي كند مسئله كوچكي نيست.
البته افراد مركزيت حزب مشاركت نيز مانند هر ايراني در انتخاب فكر و انديشه و دنباله روي از هر مكتب آزاد هستند، ولي اينكه حزب و جرياني مدعي پيروي كامل از انديشه هاي امام(ره) باشد و عده¬اي را با همين ادعا جذب كند ولي در يك تناقض آشكار انديشه خود را از جرياناتي كاملا معارض فكر و انديشه امام(ره)مانند بنياد سوروس يا بشيريه بگيرد نوعي فريبكاري و اغواگري قابل پيگرد است.
آيا مي شود مرتباً با انتقاد از مسئولان عالي نظام، آه و افسوس كشيدن بخاطر دور شدن آنان از مرام امام(ره) ناله سرداد، آنگاه زمام فكر خود را به آقاي كيان تاجبخش كه كوچكترين تناسب و تقارني با انديشه امام خميني(ره) ندارد سپرد؟


رياست محترم دادگاه؛
آقاي تاجبخش چند روز پيش به كارشناس پرونده خود اظهار مي دارد من تا به حال كلمه الله را بر زبانم جاري نكرده بودم و از گفتن اين كلمه احساس عجيبي براي من دست مي دهد، آنگاه با ابراز علاقه از بازجوي خود طهارت و نماز مي آموزد و بحمد الله اينك از روي كاغذ نمازش را مي خواند، چگونه اعضاي مركزيت حزبي كه ادعاي فرهيختگي دارند القائات فكري و ايدئولوژيك فرد ناآشنا با همه مباني و ارزشهاي اسلامي و يا فرد ديگري راكه قبلا نام برده شد مي پذيرند، ولي در مقابل پذيرش افكار برجسته ترين دانشمندان اسلامي كه در ابعاد بين الملل شناخته شده اند، شديداً مقاومت مي كنند و به جاي اينكه خط مشي خود را از رهبران ملي خود فراگيرند به چنين افرادي متمسك مي¬شوند. همين نوع انحرافات و واگرايي نسبت به انديشه خودي و وابستگي به فكر غربي وارداتي، منشاء خطاهاي جبران ناپذير ميداني و قرار گرفتن ظرفيت هاي قابل اعتناء نخبگان در مقابل همه اصالت هاي نظام و زمينه ساز شكل گيري آشوب ها و تمردهاست.
سطح نشست و برخاستهاي مفصل و بيش از اندازه سران حزبي با سفرا و نمايندگان كشورهاي بيگانه كه پيش از اين در تاريخ احزاب مستقل ايران به هيچ وجه مرسوم نبوده است، و تماس هاي گسترده عناصر مرموز و وابسته به سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه، باعناصر مهم وتشكيلاتي اين احزاب با استنادات كافي مشهود است.
رياست محترم دادگاه؛
از ديگر علل انحراف حزب مشاركت ارتباط پيوسته و مستمر عناصر اصلي و تاثير گذار حزب با جريان منحرف و آمريكايي نهضت آزادي و خط گيري و تاثير پذيري حزب از اين جريان منحرف است.
احزاب و تشكلهاي موجود در جهان غالبا هدفي متعالي را براي خود برمي گزينند اما متاسفانه حزب مشاركت در سند رسمي و كتبي خود در موضعي عجيب هدف همه اقدامات و انديشه هاي خود را دستيابي به قدرت عنوان مي كند.متن سند اينچنين است : "اقداماتي كه يك حزب انجام مي دهد و تاملات و انديشه هايي كه قبل و بعد از هر اقدام مي كند همگي با اين هدف صورت مي گيرند كه امكان و زمينه دستيابي به قدرت ،سهيم شدن در آن و تاثير گذاري نظام يافته برآن را فراهم آورند ".
اين نظريه و هدف گذاري كه نه تنها هيچ سنخيتي با يك تشكل اسلامي ندارد بلكه حتي با هدف تشكل سوسياليستي و ليبراليستي هم مغاير است. بيشتر ماهم از انديشه ي ماكياولي است .و رسيدن به قدرت كه در همه ي تشكل هاي تعالي¬گرا تنها وسيله محسوب مي شود.براي حزب مشاركت هدف است واين واقعيت تنها در اين جمله ي سند حزبي خلاصه نمي شود.كه تصوركنيم اشتباهي رخ داده است بلكه بخش اعظم مباحث دروني حزبي و ترجيع بند مباحث اغلب جلسات مركزيت حزب، چگونگي رسيدن به قدرت است نتيجه اين تفكر جز در گيري وتنش دائمي چيز ديگري نيست.
ضمناً گزيده اي از بيانيه ها و اطلاعيه هاي صادره از سوي حزب مشاركت كه در آن به وضوح القاي جعل و تقلب در انتخابات و تشويق و تحريك به آشوب و بلوا و ايجاد فتنه، مطرح گرديده است را به عنوان نمونه به استحضار مي رساند
بيانيه مورخ 25/3/88 جبهه مشاركت
"جبهه مشاركت انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري تماماً مخدوش و غيرقابل دفاع است و خواستار ابطال انتخابات شده اند. "
بيانيه مورخ 27/4/88 جبهه مشاركت
"مردم انتظاري جزء اين ندارند كه مشروعيت دولت برآورده از تقلب در اركان نظام به رسميت شناخته نشود. "
بيانيه مورخ 25/3/88 جبهه مشاركت
"جبهه مشاركت انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري تماماً مخدوش و غيرقابل دفاع است و خواستار ابطال انتخابات است. "
بيانيه مورخ 14/5/88 جبهه مشاركت
"نظام جمهوري اسلامي در آستانه ورود به دهه چهارم عمرش عملكردهايي را از خود به نمايش گذاشته است كه نه تنها هيچ غرابتي با اين ارزشهاي الهي و اخلاقي ندارد بلكه فقط به رفتار حكومت طاغوتي استبدادي شهبات دارد. "
فلذا از دادگاه محترم استدعا دارم براي انحلال اين تشكل تنش آفرين و مخل امنيت كشور اقدام لازم مبذول گردد. همچنين از كميسيون ماده 10 قانون فعاليت احزاب مصوب سال 1360 درخواست مي¬گردد با عنايت به ارتكاب موارد مصرحه در ماده 16 قانون صدرالذكر، مطابق بند 4 ماده 17 قانون مزبور عمل نمايند.
رياست محترم دادگاه
اما در مورد سازمان مجاهدين انقلاب هم با توجه به مباني مشترك فراوان با حزب مشاركت و حتي اعضاي مشترك مركزيت و ائتلاف در حوادث اخير اكثر آنچه در مقدمه رفت و به ويژه آنچه مربوط به انتخابات گفته شد عينا براي سازمان مجاهدين نيز مدخليت دارد لكن براي تكميل عرايض و ذكر ويژگيهاي خاص اين جريان بحران آفرين در حوادث اخير، لازم مي دانم با كسب اجازه از محضر رياست محترم دادگاه نكاتي را اضافه برآنچه گفته شد به عرض برسانم :
الف) نقش سازمان مجاهدين در تشويش اذهان عمومي و تشكيك در سلامت انتخابات
سازمان مجاهدين طي چند سال اخير سلامت، تمامي انتخابات كشور، را كه ناكام ماندند مورد ترديد قرار داده كه به دليل اهميت و اصالت انتخابات دهم رياست جمهوري در اين پرونده ابتدا به مواضع فتنه‌انگيز اين سازمان در انتخابات مذكور اشاره مي گردد. سپس مصاديقي از رفتار مشابه در انتخاباتهاي گذشته ذكر خواهد شد.
الف/1) در بيانيه موسوم به بيانيه اعلام حمايت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران از نامزدي مهندس ميرحسين موسوي در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري كه در مورخ 21/1/88 منتشر گرديد سازمان مجاهدين همسو با ضد انقلاب و دشمنان صريحا و با قطعيت اما بدون ارائه سند و مدركي ، سلامت انتخابات رياست جمهوري دهم را پيشاپيش نفي مي كند كه تا اين لحظه قادر به اثبات ادعاي خود نبوده است. در بخشي از اين بيانيه آمده است: "ديگر تقريبا اعتمادي به آمارهاي انتخابات از جمعيت واجد حق رأي گرفته تا آراء شركت كنندگان و تا آراء كانديداها وجود ندارد. "
در بيانيه ديگري تحت عنوان "هشدار مجاهدين انقلاب نسبت به خريد رأي در انتخابات رياست جمهوري دهم كه در مورخ 28/2/88 منتشر و آن را سومين بيانيه انتخاباتي خود عنوان نموده است نويسندگان بيانيه در تطبيقي ناصواب سعي نموده اند انتخابات را بعد از رحلت امام(ره) فرمايشي و مشابه انتخابات زمان ستم شاهي القاء نمايند. در اين رابطه بيانيه مذكور چنين اشعار مي دارد: "نقش حاكميت ستم شاهي در برپايي انتخابات نمايشي و تهيه فهرست¬هايي از اسامي نامزدهاي موردنظر و ابلاغ آن به مجريان انتخابات نيز به عنوان عامل مهم ديگري در مسخ و بلاموضوع شدن انتخابات واقعي و آزاد غيرقابل انكار است كه نهايتا با تمسك مجريان به رأي سازي هاي متقلبانه و دخل و تصرفهاي غيرقانوني، نوعا منجر به بيرون آمدن نام همان افراد از صندوق ها و تشكيل مجالس فرمايشي مي شد. "
بلافاصله در ادامه تصريح مي گردد: "در سالهاي پس از رحلت امام، در كنار تلاش برخي جريانهاي سياسي براي محدود كردن قدرت انتخاب مردم وتبديل انتخابات به انتخاباتي دو درجه اي كه در آن گروهي خود را محق مي دانند قبل از مردم، فهرست داوطلبان را براساس معيارها و سلايق فردي و جناحي غربال كنند و با كمال تأسف بايد اذعان نمود اين تلاش در برخي از ادوار اخير منجر به ايجاد انحراف در مسير تحقق انتخابات واقعي در كشور شده است. "
بيانيه مورخ 24/3/88 به مناسبت نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم سند ديگري است كه نقش اين سازمان را در بحران سازي و تشويش اذهان با هدف تشكيك در سلامت انتخابات و مخدوش نمودن مشروعيت نظام نشان مي دهد. در بخشي از اين بيانيه آمده است: "آنچه در اين انتخابات رخ داده علاوه بر تقلبات و تخلفات گسترده و بي سابقه در صندوق هاي رأي، سوء استفاده حداكثري از تمامي امكانات و فرصت هاي در اختيار براي مهندسي آراء و رأي سازي بود. "
رياست محترم دادگاه
وقتي در بازجوئي ها از اعضاء سازمان مجاهدين سئوال گرديد كه شما طبق چه مستنداتي قاطعانه به بروز تقلب در انتخابات حكم نموديد مسئوليت را متوجه ستاد آقاي ميرحسين موسوي و كميته صيانت از آراء مي نمايند و خود هيچ سندي ارائه نمي كنند. اعضاء سازمان بدون توجه به عواقب ناشي از اين دروغ پردازي ها كه خسارات جاني و مالي فراواني در پي داشت مدعي هستند تنها نظر خود را ابراز نموده اند و به راحتي از زير بار مسئوليت كشته شدن عده اي كه با اعتماد به سازمان و ديگر احزاب همسو و تحت تأثير القائات ايشان دست به اقدامات مجرمانه زدند كه در دادگاه هاي قبلي به گوشه اي از آن اشاره شد، شانه خالي مي كنند. هر چند كه نهايتا وقتي با سئوال هاي منطقي روبرو شده و پاسخي نمي يابند به اين جمله اكتفا مي كنند كه ما سندي دال بر تقلب نداشتيم و بايد به حكم قانون التزام عملي داشته باشيم .
همچنين سازمان مجاهدين با صدور اطلاعيه اي درخصوص دستگيري بهزاد نبوي در مورخ 23/3/88 همنوا با ضد انقلاب و دشمنان خارجي و شبكه هايي مانند BBC فارسي و VOA (صداي آمريكا) انتخابات را رسوا اعلام مي دارد و چنين مي گويد: "در پي انتخابات رسواي اخير كه در محافل سياسي داخل و خارجي از آن به عنوان كودتاي نرم عليه مردمسالاري و جمهوريت در ايران ياد مي كنند، اقتدارگرايان حاكم در اقدامي وقيحانه در سطح وسيعي اقدام به دستگيري فعالان سياسي منتقد و مخالف دولت كرده اند. "
در ادامه نويسنده بيانيه مي افزايد: "بي شك موج دستگيري فعالان سياسي خطاي بزرگ ديگري در ادامه بدعت و خطاي مصادره آراء مردم در انتخابات رسواي دهم است. "
سازمان مجاهدين طبق روال از ادبيات ابهام آلود و مغرضانه اي در بيانيه هاي خود استفاده مي نمايد كه كل حاكميت را نشانه گرفته است. در همين رابطه در بيانيه مذكور و ديگر بيانيه ها كرارا از عبارت "اقتدارگرايان حاكم " استفاده شده كه ذيلا به نمونه اي از آن اشاره مي گردد: "ما به اقتدارگرايان حاكم هشدار مي دهيم به خود آيند و براي حفظ قدرت و تحقق اميال حقير خود سرنوشت نظام و ملت ايران را به بازي نگيرند. "
سازمان مجاهدين هيچگاه مصاديقي براي اقتدارگرايان حاكم نام نبرده وبا اين عبارت موهن به تشويق اذهان عمومي پرداخته اند. سازمان مذكور به همين حداقل هم پايبند نمانده و همچنان به مشي گذشته اصرار مي ورزد كه صدور بيانيه هاي زنجيره اي و تكرار تقلب در انتخابات مويد اين مدعا است.

رياست محترم دادگاه
اين سازمان از بدو تأسيس رفتاري دوگانه از خود نشان داده به گونه اي كه از سويي مدعي خط امام و مجاهدت در راه اسلام و انقلاب است و از ديگر سو عملكردي متضاد با خط امام، انقلاب و اسلام دارد كه سرفصل هايي در مقدمه ذكر گرديد. اينك برخي از اين موارد ها مستنداً توضيح داده مي شود.
1- تضعيف اركان نظام
سازمان مجاهدين همسو با دشمنان انقلاب در تضعيف اركان نظام مقدس جمهوري اسلامي نقش محوري داشته است كه در ذيل به نمونه هايي اشاره مي گردد.
* انتشار نامه هاي زنجيره اي سرگشاده به مقام معظم رهبري با هدف تضعيف جايگاه رفيع ولايت و به چالش كشيدن اصل ولايت فقيه به ويژه توسط آقاي بهزاد نبوي تا جائي كه در يكي از نامه هاي مذكور معروف به نامه جام زهر كه تعداد 127 نفر از فعالان سياسي از جمله اعضاء سازمان آن را امضاء نموده اند وقيحانه از رهبر معظم انقلاب خواسته مي شود تا مانند امام جام زهر بنوشد.
* طبق گزارش هاي موثق منابع اطلاعاتي از جلسات محفلي اعضاء اصلي سازمان سخن از تمركز حملات روي ولايت فقيه به ميان مي آيد اما در آشكار با استفاده از عبارات مبهم بروز مي يابد عباراتي مانند اقتدارگرايان حاكم، محدود و پاسخگو كردن قدرت، يكه سالاري، استبداد طلب و...
* رأي گيري در شاخه اصفهان مبني بر تحويل مسئولين نظام به ويژه رهبري به آمريكا به بهانه جلوگيري از حمله نظامي آمريكا به ايران
2- حمله به شوراي نگهبان
يكي از اقدامات ثابت سازمان به ويژه در ايام انتخابات حمله به شوراي نگهبان و ايراد افتراء و تهمت مبني بر اعمال گرايشات حزبي در تأييد يا ردصلاحيت ها بدون ارائه سند و مدركي مستدل مي باشد.
3- حمله به ديگر نهادهاي انقلابي
يكي ديگر از رويه هاي دائمي سازمان مجاهدين حمله به نهادهاي انقلابي از جمله سپاه و بسيج مي باشد كه باز هم بدون ارائه مدركي اين نهادهاي مقدس را متهم به دخالت در انتخابات مي‌نمايد و با استفاده از عبارت حزب پادگاني اذهان عمومي را نسبت به مشروعيت و سلامت انتخابات و جايگاه والاي نهادهاي مذكور مشوش مي سازد.
ب) مستمسك سازي براي دشمنان
رياست محترم داگاه بررسي عملكرد سازمان و برخي از اعضاء اصلي آن از جمله آقاي بهزاد نبوي نشان مي دهد كه هرگاه دشمنان نياز به بهانه اي براي تخطئه نظام مقدس جمهوري اسلامي داشته اند از جمله گروه هايي كه اين خواسته دشمن را عملي كردند سازمان مي باشد. در همين رابطه مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
* طرح مذاكره و برقراري ارتباط با آمريكايي ها بدون اجازه از هيچ كس توسط آقاي بهزاد نبوي، اين اقدام با هدف ابراز مخالفت هاي جدي با اصول نظام از درون حاكميت صورت گرفت.
* مخالفت با ادامه غني سازي اورانيوم با تكرار ادعاي بيگانگان مبني بر بيشتر بودن هزينه آن از فايده آن توسط آقاي بهزاد نبوي
* پيشنهاد ائتلاف با طالبان هنگام حمله آمريكا به افغانستان بعد از حوادث 11 سپتامبر
* صحه گذاشتن بر ادعاي دشمنان مبني بر نقض حقوق بشر در ايران
* عادي سازي و قبح زدايي از حمايت و دخالت بيگانگان در رقابت هاي انتخاباتي داخلي
* القاء وجود استبداد در ايران
* تبرئه دشمن نسبت به عملكرد خصمانه آن با ادعاي اينكه عده اي درداخل دشمنان را تحريك مي كنند.
ج) حمله به مقدسات و مباني اعتقادي شيعه
يكي ديگر از شاخصه هاي سازمان مجاهدين تخطئه ارزشهاي ديني و مباني اعتقادي شيعه است كه مهمترين نمونه آن اهانت هاشم آغاجري به مرجعيت، روحانيت و مردم مذهبي در سخنراني جنجال برانگيزش در شهر همدان مي باشد. كه بسياري از علماء و فعالان سياسي خوشنام و با سابقه اين سازمان را سازماني منحرف و نفاق آلود دانسته كه قصد انحراف جوانان را دارد.
از جمله مهمترين واكنش ها مي توان به نامه تاريخي مرحوم آيت الله مشكيني اشاره نمود كه اين سازمان را نامشروع خواندند.
همچنين شهيد لاجوردي پيش از آن اين سازمان را منافق و خطرناك تر از منافقين معروف به سركردگي مسعود رجوي دانست و نسبت به خيانت هاي آنان هشدار داد.
در تأييد تحليل كساني كه اين سازمان را جريان نفاق ،خطرناك مي دانسته در اينجا به نمونه اي اشاره مي شود.
آقاي نبوي در اصلاح قطعنامه پاياني كنگره دوازدهم كه به قلم آقاي آرمين تقرير شده در هامش بيانيه خطاب به آرمين مي نويسد.
"برادر آرمين، با سلام اولا صفحات اول خيلي لحن اپوزيسيوني دارد، همه اين حرفها را همراه با دفاع از انقلاب، امام و ... مي توان زد. "
جمله فوق كاملا گوياي ماهيت نفاق آلود اين جريان است كه با نقاب خط امام و انقلاب و ... درحال توطئه بر عليه انقلاب اسلامي و كشور است.
ضمناً گزيده اي از بيانيه ها و اطلاعيه هاي صادره از سوي سازمان مجاهدين انقلاب كه در آن به وضوح القاي جعل و تقلب در انتخابات و تشويق و تحريك به آشوب و بلوا و ايجاد فتنه، مطرح گرديده است را به عنوان نمونه به استحضار مي رساند
بيانيه مورخ 26/3/88 سازمان مجاهدين انقلاب
"ما ضمن حمايت مجدد جناب آقاي ميرحسين موسوي و تقدير و تشكر از ايستادگي و تلاش مجدانه ايشان براي صيانت از آراء ملت و تجديد انتخابات از مردم بزرگ ايران مي خواهيم اعتراضات و تحركات خود را براساس اصول و محورهايي كه ايشان در اطلاعيه هاي خويش اعلام كرده اند سامان دهند. "
بيانيه مورخ 24/3/88 سازمان مجاهدين انقلاب
"در نتيجه اين انتخابات نه تنها از نظر ميزان مشاركت بلكه از نظر گستردگي و انواع تقلبات در تاريخ ايران كم نظير و بلكه بي نظير است. "
بيانيه مورخ 31/3/88 سازمان مجاهدين انقلاب
"سازمان مجدداً تأكيد مي كند دولت برآمده از انتخاباتي كه صحت و سلامت آن از سوي بخش عظيمي از ملت ايران مخدوش و مردود اعلام شده و بر موج گسترده اعمال خشونت عليه شهروندان شكل مي گيرد فاقد وجاهت قانوني است. "
بيانيه مورخ 9/4/88 سازمان مجاهدين انقلاب
"دولت برآمده از انتخاباتي كه ملت صحت آن را نپذيرفته و بر ابطال آن پاي مي فشارد ، فاقد مشروعيت و وجاهت قانوني است. "
رياست محترم دادگاه
با توجه به پر حجم بودن مصاديق و مستندات ،بخشي از آن به ضميمه ادعانامه تقديم مي گردد تا وقت جلسه دادگاه بيش از اين به ذكر مصاديق كلي گرفته نشود.
مع الوصف با توجه به عملكرد اعضاء سازمان به ويژه از زمان تأسيس سازمان دوم كه بدون ترديد
نمي¬توان آن را در خط امام (ره) و انقلاب اسلامي ارزيابي نمود مطابق با مرامنامه سازمان بند ج تبصره 3 كه آمده است: هرگونه تغيير و انحراف از ماهيت اسلامي و اصيل سازماني به منزله خيانت به بنيانگذاران سازمان بوده و خود به خود موجب انحلال سازمان مي‌گردد. بنابراين درخواست انحلال اين سازمان و محاكمه اعضاء آن به ويژه در مورد تحريك به آشوب در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري كه منجر به وارد آمدن خسارات جاني و مالي به مردم شريف ايران گرديد را مطابق مقررات قانون مجازات اسلامي در خصوص اشخاص حقيقي و اعمال مقررات مواد 16 و 17 قانون فعاليت احزاب مصوب سال 1360 را دارم.
همچنين كيفرخواست اعليحده انفرادي هريك از متهمين حاضر در جلسه با ذكر نوع اتهامات و دلايل و مستندات قانوني تقديم گرديد كه در نوبت اعلامي به استحضار دادگاه محترم مي رسد.%
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
سعيد مرتضوي
دادستان عمومي و انقلاب تهران

متن کامل کیفرخواست ادعایی سعید مرتضوی علیه احزاب اصلاح طلب.بخش دوم

شبکه جنبش راه سبز(جرس): کیفرخواست ادعایی سعید مرتضوی علیه احزاب اصلاح طلب در چهارمین جلسه دادگاه نمایشی علیه اسرای جنبش سبز از سوی سپهری نماینده دادستانی تهران قرائت شد.«جرس» متن کیفرخواست ادعایی را نه از باب نشر اتهامات،توهین،افترا و انواع تخلف های ضمیمه شده در این کیفرخواست ادعایی،و موارد بسیاری از اعمال غیرقانونی،غیرانسانی و غیر اخلاقی که در این پرونده و بر بازداشت شدگان آن گذشته،تنها جهت اطلاع مخاطان خود منتشر می کند:

بخش دوم:

رياست محترم دادگاه
استدعا دارم به عين عبارت توجه فرمائيد:
"الزامات گام اول: ايجاد يك بخش مردمسالار در درون حاكميت ممكن است در نتيجه فرآيند طولاني دگرگوني ارزشي و ايدئولوژيك و يا يك اتفاق پيش بيني نشده حاصل گردد. اما تداوم آن مستلزم تحقق پيش شرط هاي زير است ":
oعدم التزام به قانون اساسي و ترويج حاكميت دوگانه در اسناد رسمي (حاكميت دو گانه)
oحزب مشاركت كه در اسناد و جلسات رسمي خود حاكميت جمهوري اسلامي ايران به دو بخش دمكراتيك و غيردمكراتيك تقسيم مي كند، صرفنظر از انحرافي بودن اين نظريه كه حاكي از عدم اعتقاد و عدم التزام اين حزب به قانون اساسي است. اين موضوع كه حزب موفقيت خود در پيشبرد اهداف را نهادينه كردن اختلاف در نظام مي داند و بر خلاف دستورات الهي و اسلامي و در تقابل صريح با سيره امام (ره) است كه هميشه بر وحدت تاكيد داشتند.
oطراحي اختلاف و تفرقه افكني ميان اجزاء مختلف نظام
حزب اعتقاد خود در مورد راه پيشرفت مردمسالاري را در بند 1 الزامات گام اول راهبردي اينگونه بيان مي كند:
تداوم حضور يك بخش مردمسالار در درون حاكميت مشروط به اينست كه:
"تفاوت معناداري از نظر مواضع و ارزشهاي ميان اين بخش (از حاكميت) با بخش غير دمكراتيك حاكميت وجود داشته باشد. "
به عبارت ديگر حزب پيشرفت خود را مستلزم وجود اختلاف و آنهم نه اختلاف سليقه بلكه اختلاف در ارزشها و مباني ميان اركان نظام مي داند.
oايده پردازي خشونت و درگيري دائمي ميان مردم و نظام(فشار توده اي)
حزب مشاركت بجاي وحدت مورد نظر امام خميني(ره) تفرقه را ترويج مي كند و به اختلافات اساسي بين بخشهاي مختلف حاكميت نيز اكتفا نكرده و شرط ديگر تداوم حضور خود در حاكميت را رو در رو قراردادن مردم با اركان نظام و رويارويي خياباني مردم با نظام مي داند عين عبارت سند حزبي اينست:
"بخش مردمسالار حاكميت در بهره گيري از فشارهاي توده اي براي رسيدن به سازش استقلال عمل قابل ملاحظه اي پيدا كند ".
و اين همان تئوري است كه به اجرا گذاشتن آن آشوب هاي خياباني و خساراتي را كه پس از انتخابات شاهد آن بوديم بدنبال داشت. حوادث 18 تير 1378 و تحصن مجلس سال 1382و درگيريهاي فراوان ديگر در دور? دولت هم پيمان اين حزب، ريشه در همين تفكر داشت.
بديهي است حزبي كه اختلاف مباني اركان نظام و درگير كردن مردم با نظام را تئوريزه مي كند و رسماً در سند حزبي خود آنرا مكتوب مي نمايد و بجاي نظريات وحدت بخش امام خميني(ره) نظريه انگليسي، تفرقه بيانداز و حكومت كن را سر مشق راهبرد خود قرار مي دهد، استمرار وجود و فعاليت آن حزب هميشه منشاء درگيريها، ناآراميها وتلخ¬كامي ها براي ملت ايران و موجب خشنودي استعمارگران و دشمنان قسم خورده ملت ايران خواهد بود.
رياست محترم دادگاه
آنچه به استحضار رسيد گر چه براي تصميم گيري در مورد توقف فعاليت اين حزب كافي بنظر
مي‌رسد لكن اجازه مي‌خواهم دراين فرصت به چند مورد ديگر كه در روشن شدن ماهيت انحرافي اين حزب براي دادگاه محترم مفيد خواهد بود اشاره مختصري داشته باشم.
oتئوريزه كردن خيانت به ملت ايران
حزب مشاركت در يك اقدام عجيب و باورنكردني موضع رسمي استراتژيك خود را كه هيچ عنواني جز خيانت به ميهن عزيزمان ايران و باز كردن راه براي نفوذ و تسلط بيگانگان به آن نمي توان داد در بند 4 الزامات گام اول راهبرد اينگونه مكتوب مي كند تا لكه ننگ ابدي براي همه كساني باشد كه به چنين نگرشي روي آورده اند.
" 4- بخش مردمسالار حاكميت بتواند از بحرانهايي كه كل سيستم را تهديد مي كند به نفع تثبيت مردمسالاري و چانه‌زني بيشتر استفاده نمايد "
در طول تاريخ آنچه در هنجارهاي حزبي و سياسي در اغلب كشورهاي جهان حاكم بوده و هست هنجار غالب اينست كه هر گاه تماميت نظام سياسي كشور تهديد مي شود يعني شرايط جنگ و تجاوز بيگانگان، تهديدات و تحريم هاي سنگين خارجي حوادث وبلاياي سنگين طبيعي، كودتا و نظاير آن احزاب مخالف و حتي معارض با يكديگر متحد مي‌شوند و اختلافات را كنار مي گذارند و وحدت ملي را حفظ مي كنند تا بحران رد شود و اختلافات را به شرايط بعد از بحران وا مي گذارند.
اين نه تنها يك هنجار سياسي بلكه يك واكنش طبيعي انساني و فطري در هر انسان با وجدان است. هر گاه كانون خانواده هاي تهديد شود و مورد تجاوزي واقع شود، اعضاي يك خانواده اختلاف را كنار مي گذارند و دعواي خودرا به بعد بحران محول مي كنند.
ولي حزب مشاركت معتقد است حتي وقتي در مسند قدرت باشد و بخشي از حكومت را در اختيار داشته باشد هم بايد از فرصت تهديدات خارجي عليه نظام براي حل مشكلات خود با بخش ديگر حاكميت بهره گيرد. چه رسد به اينكه حزب درقدرت نباشد كه در اين صورت واي به حال ملت و ميهن. هر چند اغلب افراد مركزيت حزب مشاركت از چنين عبارتي كه در استراتژي حزب آمده است كتباً اظهار برائت كرده اند اما متاسفانه اين نظريه خيانت آميز صرفاً يك مفهوم نظري روي كاغذ نيست بلكه بارها توسط حزب به مرحله اجرا گذاشته شده است.آنچه در پي انتخابات رخ داد تنها يك نمونه كوچك از اجرايي شدن اين نظريه است.
رياست محترم دادگاه حضار گرامي
در جريان بحران هسته اي و فشارهاي سنگين و تحريم هاي كشورهاي سلطه گر و نهادهاي استعماري بين المللي كه همگي براي ايجاد بحران عليه ايران متحد شده بودند و مردم ايران يكپارچه شعار مي دادند انرژي هسته اي حق مسلم ماست و حفظ وحدت كلمه احزاب و گروهها دراين مورد بگونه اي تحسين برانگيز طمع بيگانگان به هر گونه شكاف داخلي را بكلي قطع كرده بود و حتي بعضي از احزاب رسماً برانداز و ضد انقلاب نيز، براي جلب افكار عمومي و اثبات ايراني بودن خودشان با اين شعار ملت ايران همراهي مي كردند تنها حزب مشاركت بود كه ساز مخالف مي زد و در صدد بود تا راهي براي نفوذ دشمنان سلطه گر باز كند و فضا را براي محروم شدن ملت ايران از حق مسلم انرژي هسته اي و به هدف رسيدن سلطه گران اجنبي باز كند تا شايد از طريق اين فشار، امتيازي از نظام بگيرد يادر قبال اين خوش خدمتي از بيگانگان جايزه اي دريافت كند.
هنگامي كه مردم ايران با عزم ملي و حمايت از سياست خارجي مبتني بر اصول و ارزشهاي انقلاب اسلامي، حق مسلم و مشروع خود را پيگيري مي كردند و نظام سلطه و بازيگران سلطه گر از اين اتحاد و انسجام ملي سخت به وحشت افتادند و با بازي نمايشي اجماع عليه ايران و لبه پرتگاه جنگ سعي نمودند ملت ايران را از اهداف خود منحرف سازند، در اين ميان حزب مشاركت به مثابه پايگاه تكرار كننده امواج جنگ رواني نظام سلطه عليه ملت ايران، همگام و همصدا با آنان اين روند را تشديد كرد.

همنوايي حزب مشاركت با دشمن
سخنراني ها، جلسات و رد و بدل كردن پيامهاي اين حزب در آن شرايط خطير از مردم پنهان نيست ، لكن براي يادآوري و استناد دادگاه نمونه اي از آنرا باستحضار مي رسانم:
در مورخ 27 اسفند 1384 در شرايطي كه مردم هر روز براي انرژي هسته اي تظاهرات مي كردند حزب مشاركت با تخطئه اين تظاهرات مردمي در بيانيه اي اذعان مي دارد:
"ما براي آينده كشور شديداً بيمناك هستيم و خطر را جدي تر از آن مي دانيم كه با تبليغات و استفاده از عرق ملي و تهيج احساسات پاك وطن دوستي بتوان بر آن فائق شد ".
شرايطي كه دشمن با چماق تهديد و زبان زور و تخريب سعي مي كرد نظام جمهوري اسلامي را از دنبال كردن خواسته به حق خود در موضوع هسته اي منصرف سازد. اين حزب نيز همنوا با دشمنان زورگو خواستار انفعال ايران در برابر سلطه گران بين المللي گرديد.
حزب مشاركت در بيانيه مذكوردستيابي به انرژي هسته اي در ايران را آرزويي غير قابل تحقق مي داند و تصريح مي‌كند: "نگراني ما را بر آن مي دارد تا مسئولين كشور خود را بخواهيم تا بيش از آنكه به آرمان گرايي هاي غير قابل تحقق بيانديشند به فكر چاره اي براي رفع آلام باشند ".
واضح است كه اين حزب قبل از آنكه نگران سرنوشت كشور و منافع ملي باشد، نگران به خطر افتادن منافع قدرتهاي استكباري است كه اين چنين با دشمن همراه و همگام مي گردد تا مانع از دستيابي نظام و مردم به اهداف ملي و حق مسلم خود شود.
حزب مشاركت در بيانيه موصوف پيش بيني كرده بود كه در صورت تداوم روند فعلي بزودي شاهد آن خواهيم بود كه توقف دائمي فعاليت هاي هسته اي حتي در مقياس كوچك بين المللي بر كشور تحميل خواهد شد، خواستار تسليم در برابر زياده خواهي قدرتهاي سلطه گر مي گردد.
اين در حالي است كه استقامت و پايداري دولت و هوشياري مردم پيش بيني هاي مرعوب كننده اين حزب و تحليل هاي غلط آنان را به درستي آشكار و ماهيت وابسته آن را نمايان ساخت.
مواضع ضد ملي و ضد مردمي اين حزب در مسئله انرژي هسته اي تا جايي بالا مي گيرد كه دبير كل آن آقاي محسن ميردامادي كه رئيس وقت كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم نيز بوده خواستار تسليم سريع ايران در مقابل غرب مي شود و در سخناني كه در مطبوعات مهرماه 82 درج شد ابراز مي دارد:
"شرايط بين المللي در حال حاضربه بگونه اي است كه اگر ما آن را نپذيريم فشارهاي بين المللي بر ما بطور جدي افزايش مي يابد ".

درخواست كولايي براي امضاي بدون قيد و شرط پروتكل الحاقي
عضو ديگر مركزيت حزب مشاركت خانم الهه كولايي در ... شهريور ماه 82 طي مقاله اي در روزنامه شرق تسليم به خواسته سلطه گران بين الملل مبني بر امضاي بدون قيد و شرط پروتكل الحاقي را خواستار مي شود و آنرا زمينه ساز ادامه فرايند اصلاحات درداخل به مفهوم دمكراتيزه كردن اقتصاد، سياست و اجتماع مي خواند "كه اين تعبير نامبرده دقيقاً عينيت دادن به نظريه خيانت بار مكتوب شده در سند راهبرد حزب است.

اوج خيانت به ملت ايران در موضوع انرژي هسته اي
اوج خيانت به ملت ايران در موضوع انرژي هسته اي در سخنان آقاي احمد شيرزاد عضو برجسته مركزيت حزب در جلسه 376 مجلس ششم بروز مي يابد و در شرايطي كه آمريكا و رژيم صهيونيستي مستاصل از برخورد با ايران هسته اي، اقدامات خود براي متقاعد كردن ساير كشورها به همراهي در صدور قطعنامه عليه ايران را شكست خورده مي‌ديدند. شيرزاد طي نطقي كه مشروح آن در روزنامه هاي رسمي كشور به چاپ رسيده تلاش مي كند تا مدرك معتبري مستند به اظهارات رسمي يك نماينده مجلس ايران در جلسه مجلس در اختيار دشمنان ملت ايران قرار دهد و راه را براي تصويب قطعنامه هاي بيشتر آمريكايي عليه ايران هموار سازد بخش كوچكي از اظهارات شرم آور نامبرده به اين شرح است:
"مي توان اين تبليغات را به رسانه هاي صيهونيستي نسبت داد. مي توان مثل هميشه آنها را توطئه هاي استكبار جهاني دانست و داد از مظلوميت جمهوري اسلامي ايران زد. مي توان كماكان خود را محور خوبي هاي جهان پنداشت و تمام اظهارات را به دشمن منسوب كرد. اما يك نكته بسيار ساده در اين ميان وجود دارد آنها سرنخ ها، دم خروس ها و مدرك و مستندات از ما دارند كه آنها را در ادعاهايشان محق جلوه مي دهد... آن زمان كه ساده لوحانه سرخود را به زير برف كردند - پروژه هاي بلند پروازانه بي هدف طراحي كردند. نامعقول ترين و نامتعارف ترين شيوه را براي دستيابي به فنآوري هسته اي برگزيدند و فكر نكردند كه آنچه مي كنند، روزي در معرض ديد و بررسي متخصصان جهاني قرار
مي¬گيرد. آن روز كه سايت عظيم پنجاه هزار متري طراحي كردند تا در چند متر مربع از يك گوشه آن چند دستگاه كوچك نصب كنند، فكر نكردند كه اگر از اين چاه آب فناوري استراتژيك در نيايد نان تبليغات استكباري در خواهد آمد. آري در آن روز بايد روزي را مي ديدند كه عليه ما تيتر شود؛ جمهوري اسلامي نوزده سال دروغ گفت ".
پيش از آن نيز درهمين راستا؛ حزب مشاركت پس از تصويب قطعنامه هاي شوراي حكام و آژانس، عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران با انتشار بيانيه هايي رسماً مواضع ضد امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران را اتخاذ نموده بود و در بيانيه اي ضمن اينكه خواستار عمل به مفاد قطعنامه و پذيرش بدون قيد و شرط پروتكل الحاقي از سوي ايران گرديد. به گونه اي اظهار نظر كرده بود كه گويي اتهام¬زني غرب مبني بر تلاش ايران براي دستيابي به سلاح اتمي واقعيت دارد. اين مواضع كه در روزنامه شرق مورخ 17/2/82 اعلام شد، جهت استحضار دادگاه محترم به اين شرح قرائت مي شود:
"حزب مشاركت ضمن آنكه استفاده صلح آميز از دانش و فناوري هسته اي را حق به رسميت شناخته جهاني براي ايران مي داند از نگاه برخي افراد- گروهها و نهادها به استراتژي بازدارندگي انتقاد مي كند و آن را كاملاً در تضاد با مولفه هاي امنيت ملي كشور مي داند و در عين حال بازدارندگي سياسي را بهترين شيوه دفاعي ايران در مقابله با تهديدات خارجي مي داند ".

تضعيف دستگاه ديپلماسي ايران
حزب در ديگر بيانيه هاي صادره از جمله مورخ 26/6/82 به تضعيف دستگاه ديپلماسي ايران پرداخته و ضمن برجسته‌نمايي شكاف ميان مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران تعيين روند تصميم گيري ها را خواستار مي شود.
در ادامه؛ حزب مشاركت طرحي سه فوريتي آماده ساخته تا نظام را به پذيرش قطعنامه شوراي حكام ملزم سازد. مطلبي كه روزنامه شرق مورخ 8/6/82 در گزارش از فراكسيون حزب مشاركت مجلس ششم بخش هايي از آن را فاش ساخت به اين شرح است:
"يكي از محورهاي اصلي اين جلسه به اعتراض اكثريت نمايندگان حاضر در جلسه به فرصت هاي از دست رفته اختصاص داشت... عده زيادي از نمايندگان دوم خردادي معتقدند كه مجلس بايد با تصويب قانون، دولت را ملزم به پذيرش پروتكل الحاقي نمايد ".
جناب رئيس ؛
اين موضوع كه يكي از وزراي خارجه سه كشور اروپايي عضو مذاكرات (1+5) در هنگام مذاكره با هيات ايراني مطرح كرده بود كه ؛ "اگر شما هم تن به پذيرش قطعنامه ندهيد ما خبر داريم كه مجلس شما با يك طرح سه فوريتي شما را ملزم به چنين كاري خواهد كرد ".مصداق بارزي از اجرا كردن نظريه استراتژيك حزب مبني بر استفاده از بحرانهايي كه كل سيستم سياسي را تهديد مي كند براي تثبيت موقعيت خويش و از مصاديق بارز خيانتهاي انجام شده در حق ملت ايران است.

ابطحي: اصلاح طلبان حاضر به ظالمانه ترين تقاضاهاي غرب بودند
رياست محترم دادگاه:
موضوع دل دادن به حمايت بيگانگان و امتياز دادن به دشمنان ملت ايران براي تسويه حساب هاي داخلي به جفاي حزب مشاركت در موضوع انرژي هسته اي محدود نمي شود.
عملكرد دبير كل حزب مشاركت آقاي محسن ميردامادي در دوره تصدي رياست كميسيون امنيت ملي مجلس ششم نمونه ديگري از اين عملكرد خائنانه است. دراين مورد محمد علي ابطحي رئيس دفتر و معاون پارلماني وقت رئيس جمهور در بازجويي هاي خود چنين مي نويسد:
"بي هويتي اصلاح طلبان در سياست خارجي شاخص ترين وجه و بارزترين خصوصيت آنها بود. از هيچ دريوزگي براي جا انداختن خود در برابر غرب فروگذار نمي كردند. غربيها اگر ظالمانه ترين تقاضاها را هم داشتند حاضر به انجام آن بودند و بدتر اينكه در مواردي پيش بيني مي كردند كه غرب چه خواسته اي مي طلبد پيشاپيش آنها خود را هماهنگ نشان مي دادند. اوج اين قضايا در مجلس ششم بود.
كميسيون سياست خارجي گويا جزئي از وزرات خارجه غرب بود كه يكسره وزارتخارجه بي‌بند و بار آن روز را هم مورد ملامت قرار مي داد و بقول آقاي كروبي كه يكبار مي گفت كه اعضاي كميسيون خارجي مجلس با هر هيئتي كه صحبت مي كنند در مورد خوبي روابط با آمريكا حرف مي زنند، حتي اگر آن كشور خودش ضد آمريكايي باشد. "

تماس هاي ذليلانه ميردامادي
آقاي محمد علي ابطحي دراين نوشته مي افزايد:
"آقاي احمد عزيزي سفير ايران در آلمان مي گفت در سفر رسمي برخي اعضاء پارلمان ايران كه آقاي ميردامادي رئيس آن بود به قدري ذليلانه و طوري عليه مسئولان كشور مثل رهبري حرف مي زدند و بحث انتخابي و انتصابي را مطرح مي كردند كه من در نوشتن گزارش جلسه دچار مشكل شده بودم. "

انكار واقعيت 30 ساله مردمسالاري در ايران
حزب مشاركت با ناديده گرفتن واقعيت درخشان 30 ساله مردمسالاري در ايران تازه مي خواهد در گام دوم استراتژي خود ظرفيت هاي مناسب براي گذار به مردمسالاري را مشخص كند. در بند 1 گام دوم الزامات آمده است:
"مشخص كردن ظرفيت هاي اين بخش انتخابي حاكميت براي گذار به مردمسالاري و آماده كردن طرحهايي براي تحقق بخشيدن به اين ظرفيت ها "

مخالفت حزب مشاركت با احكام شريعت
رياست محترم دادگاه؛
بخش اعظم آنچه بعنوان سند استراتژي حزب مشاركت منتشر شده چنان عبارات موهن و بي پايه است كه فرصت پرداختن به آن در اين مجال نيست، اما اجازه مي خواهم عبارت مهم ديگري را كه مي تواند مستند تصميمات دادگاه دراين زمينه باشد باستحضار برسانم. در بند ت 6 راهبرد حزب مشاركت در يك موضع عجيب و ضد ديني آمده است:
"حزب با هميشگي كردن "قوانين موضوعه " به بهانه مبتني بودن آنها بر احكام شريعت مخالف است ".
اين موضع حزب مشاركت به شكل آشكار در صدد مخدوش نمودن حاكميت احكام شرع در شئون كشور اسلامي است. مگر جبهه ملي منحله كه در سال 1360 امام (ره) فرمودند: "امروز جبهه ملي مرتد است "جز اين گفته بود؟
همانگونه كه مستحضريد تنها سندي كه امام(ره) براي اعلام ارتداد جبهه ملي به آن استناد نمودند عبارتي شبيه همين موضع حزب مشاركت بود.
اگر اين عبارت و آنچه در اين مختصر از بخشهايي از سند راهبردي حزب مشاركت به آن استناد شد مقاله اي از يك نفر يا يك سخنراني يا گزارشي در مطبوعات بود، مي شد احتمال داد در شرايط خاص احساسي يا رواني نوشته شده است اما وقتي جمع متفكران يك حزب در يك دور? طولاني، جلسات و مباحثات و با كمك گرفتن همفكران غيرحزبي خود، به چنين جمعبندي سراسر انحرافي رسيده اند و آنرا در يك فضاي متعارف به تصويب جمع بزرگ كنگره خود رسانده اند چه توجيهي مي توان براي آن پيدا كرد؟

عقايد انحرافي حزب مشاركت ريشه آشوب ها
رياست محترم دادگاه؛
ما در صدد مجازات افراد يا گروهها،صرفاً به استناد انحرافات فكري آنان نيستيم و اگر به اين مستندات براي برخورد قانوني اشاره مي كنيم بدان سبب است كه همين انديشه هاي ناصواب، در ميدان عمل به جريان افتاده و خسارات سنگيني را به ملت ايران وارد كرده و در حقيقت ريشه بسياري از حوادث تلخ سالهاي گذشته وآشوبهاي اخير در كشور همين عقايد انحرافي است.

اسناد درون گروهي حزب مشاركت
متاسفانه اسناد درون گروهي حزب مشاركت واقعيت هاي تلخي را روشن مي سازد. در جلسه كميسيون تدوين استراتژي حزب كه در تاريخ 19 تير ماه 1387 تشكيل گرديد پس از بيان مدل هاي مختلف براي در دست گرفتن قدرت،آقاي حجاريان با اشاره به مدل "جين شارپ " براي كودتاي مخملي با تاكيد بر فشار از پائين و استفاده توده اي، آنرا اينگونه تبيين مي كند:
"اين راه كه يعني جلوي پارك ملت و اينطور جاها شلوغي راه بيفتد و كم كم از اين گوشه و آن گوشه شروع بشود و يك كارگر بشود رهبر برود با رژيم چانه بزند. "
آقاي تاج زاده ضمن برشماري مدل هاي در دست گرفتن قدرت در كشور مي گويد:
"راه چهارم هم سلاح آمريكاست و انقلاب مخملي كه من موافق راه چهارم هستم، تئوري جين شارپ و براندازي نرم خارجي و اينها هم در همين راه چهارم است "
محمد رضا خاتمي مي گويد:
"در عين اينكه پشتوانه داخلي را حساب مي كنيم پشتوانه خارجي را هم حساب كنيم "
تاج زاده مي گويد:
"اين همان مدل چهارم است، مدلي كه در برخي از كشور ها بصورت مخملي اتفاق افتاد و دو تا كار مي كنند يعني اينكه شما در جامعه چطوري NGO بزنيد و دوم اينكه آمريكا چه كمكهايي براي گسترش روند دمكراسي خواهد شد ".

مير دامادي مي خواست انقلاب مخملي را بومي كند
دبير كل حزب آقاي مير دامادي دراين جلسه مي گويد:
"فقط قرار شد انقلاب مخملي را كه مي خواهيم صحبت كنيم آنرا بومي كنيم ".
متأسفانه اين حزب مرعوب نسبت به آمريكا در توهمي‌اي است كه انقلاب اسلامي در معرض سقوط توسط آمريكاست و اگر دير بجنبد فرصت حضور در حكومت كودتاي آمريكايي را از دست مي دهد.
نتيجه اين تفكرات توهم آلود اينست كه حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از هر فرصتي براي پيشي¬گرفتن در راه اندازي كودتاي مخملين عليه نظام مردمي جمهوري اسلامي ايران از همه قوا استفاده مي كنند و نمونه آن حوادث تلخ انتخابات اخير است.

فريده ماشيني: بايد روي تقلبي كه نشده تاكيد شود
بر اساس مستندات حزب مشاركت در جلسه روز بعد از انتخابات اخيررئيس كميسيون زنان حزب بنام فريده ماشيني مي¬گويد: "الان بعضي از بچه هاي خودمان اين ذهنيت را دارند كه شايد اصلاً تقلبي صورت نگرفته باشد، ولي تقلب بايد تاكيد شود "
محسن ميردامادي در ادامه اظهار مي دارد:
"وارد مصاديق تقلب نخواهيم شد. در اين ترديدي نيست كه نتيجه كه اعلام شده واقعي نيست ".
زهره آغاجري در اين زمينه بيان مي دارد:
"شوري كه ايجاد كرديم خود موسوي ايجاد نكرده، جواناني كه الان دارند بيرون كتك مي خورند، مسئولشان ما هستيم چون همه را ما آورديم و ما آنها را وارد صحنه كرديم. ما بايد كار عملي كنيم ، فراتر از بيانيه و ديدگاه اصلي ،حكومت داري را از امروز بيان كنيم ".
جلايي پور مي گويد:
"بايد كارهاي پشت پرده مان خيلي بيشتر از روي پرده باشد. "
آقاي صفائي فراهاني در تحريك ديگران به اقداماتي فراتر از بيانيه، خطاب به اعضاي شوراي مركزي مي گويد:
"آن بچه اي كه امروز دارد در خيابان چوب مي خورد، آن بچه اي كه تير خورده مقصرش من هستم، شما هستيد. آن بچه ها كه سياسي نيستند. شما كه دور اين ميز نشسته ايد سياسي هستيد، شما ها آنها را تحريك كرديد راه بيافتند. "

رمضان زاده: انتخابات در مسير قانوني و درست انجام شد
رياست محترم دادگاه؛
اينها اقارير متهمان در بازجويي نيست كه كسي بخواهد به هر بهانه اي در آن تشكيك كند، آنچه تا كنون به استحضار دادگاه محترم رسيد غالباً مستند به مدارك حزبي قبل از دستگيري آنها است كه اسناد آن به دادگاه تقديم گرديده. اسنادي كه به وضوح نشان مي دهد ذهنيت تقلب، ساخته و پرداخته احزاب و گروهك هاي شكست خورده در جلب آراء مردم بوده است و آنان بودند كه با برنامه ريزي حساب شده و غير اخلاقي اين دروغ را اشاعه داده اند و تحريك هواداران به درگيري و مقصر آشوبها و كشته ها و زخمي ها بنابه اقرار خودشان در جلسات درون گروهي همين احزاب و گروهها هستند كه به طمع تحميل اراده خود به نظام و پايمال كردن حقوق و آراء اكثريت مردم ايران براي نشستن بر كرسي قدرت با سوء استفاده از احساسات برخي هواداران حزبي يا انتخاباتي به مرحله اجرا گذاشته شده است.
آقاي رمضان زاده قائم مقام حزب مشاركت در تحقيقات خود مي نويسد:
"هر گونه به مسئله انتخابات نگاه مي كنم به اين نتيجه مي رسم كه انتخابات در مسير قانوني و درست انجام شده و پذيرش آن براي همه تكليف قانوني است، نبايد در آن شبهه ايجاد كرد. "

بخاطر تحليل غلط از مردم عذرخواهي كنيم
همچنين نامبرده مي نويسد:
"به هيچ وجه شرايط ايران قابل قياس با كشورهايي كه در آن انقلاب رنگين رخ داده نيست و حضور گسترده مردم در انتخابات اخير نشانه عملي اعتماد به نتيجه مشاركت سياسي در كشور پس از 30 سال است. ما بايد بخاطر تحليل غلط از مردم عذرخواهي كنيم، چون قبلاً به مردم گفتيم اگر مشاركت حداكثري شود، ما پيروزيم، ولي حالا كه مشاركت حداكثري شد ما پيروز نشديم، بنابر اين تحليل ما اشتباه بود و ازاين بابت بايد عذرخواهي كنم. "
رياست محترم دادگاه؛
هر چند درك حقيقت و عذرخواهي و بازگشت به راه راست هيچ گاه دير نيست و اصلاح مواضع در هر زمان و شرايطي موجب تكامل است اما نه اين عذرخواهي و نه مجازات خاطياني كه پرونده آنان تقديم گرديده است نمي تواند خسارات سنگين وارده به ملت را جبران و يا از حوادث سوء مشابه در آينده پيشگيري كند.
پيشگيري از وقوع جرم از وظايف پيش بيني شده قوه قضائيه در قانون اساسي است، فلذا من باب اجراي اين وظيفه اجازه مي خواهم نكاتي را كه ضمن مدخليت در پيشگيري و تنبه عموم، در روشن تر شدن ابعاد قضيه جهت صدور راي مناسب از سوي دادگاه محترم نيز موثر است را به استحضار برسانم.
چرا افرادي كه بسياري از آنها روزي خود افراد مسئول در دستگاههاي امنيتي ، اطلاعاتي و اجرايي بوده اند و با تجاربي كه دارند حتي بدون تحقيق و بر اساس تجارب خود و اشراف بر امور انتخاباتي يقين دارند تقلبي درانتخابات صورت نگرفته است و حتي آنرا، مكرراً در جلساتشان مي گويند بخود اجازه مي دهند، يك ادعاي دروغين و ساختگي را در بوقها بدمند و هواداران خود را احساسي كرده به خيابانها بريزند؟ و حاضر مي شوند براي تسلط بر اريكه قدرت جان ها و اموال و حيثيت افراد و مهمتر از آن حيثيت ملي را در معرض خطر قرار دهند؟
اسناد حزبي انحرافي و بيانيه ها و اعلاميه هاي كاملاً ساختار شكنانه و ضد انقلابي چگونه در چنين حزبي تصويب مي شود؟ غفلت از تزكيه و خودسازي و دوري از معنويات همه مسأله نيست.
از جمله عوامل موثر دراين انحرافات خودباختگي فرهنگي و مرعوب شدن در مقابل غرب و روابط مفصل و تنگاتنگ با قدرتهاي غربي و پذيرش بي چون و چراي انديشه هاي وارداتي ليبراليسم است.
رياست محترم دادگاه؛
آغوش اين حزب براي پذيرش بي چون و چراي انديشه هاي وارداتي و استعماري به حدي باز است كه غريبه اي تازه وارد از آمريكا براحتي در بالاترين سطوح حزب نفوذ و القائات بسيار موثري بر مركزيت حزب دارد.

تاجزاده و زمينه سازي براي سخنراني نماينده بنياد سوروس در ايران
بنياد سوروس از نهادهاي پوششي سازمان سيا براي مداخله در كشورها، كه چند كودتاي مخملي موفق و شكست خورده را تابحال راه اندازي كرده است براي جنابعالي و مردم ناشناخته نيست. مشاور ارشد يا به عبارتي نماينده اين بنياد در ايران فردي است به نام يحيي كيان تاجبخش، كه از متهمان حاضر در دادگاه است. ايشان فرزند كارمند دفتر فرح ديبا همشر شاه معدوم بوده و از كودكي در انگلستان و سپس در آمريكا بزرگ شده پس از ورود به ايران توسط آقاي مصطفي تاج زاده به دفتر ايشان در وزارت كشور دعوت مي شود وي مي گويد:
"وقتي براي سخنراني به دفتر آقاي تاج زاده دعوت شدم چون هنوز تازه به ايران آمده بودم و فارسي خوب نمي دانستم فكر كردم براي شنيدن سخنراني دعوت شده ام نه براي انجام سخنراني، بدون آمادگي به آن جلسه رفتم، 10- 12 نفر از مديران وزارت كشور هم آمدند، آقاي تاج زاده مرا بالا نشاند و از من خواست سخنراني كنم. من با تعجب مجبور شدم سخنراني كوتاهي داشته باشم. با كمال تعجب ديدم آقاي تاج زاده و ساير مديران با سرعت و دقت همه سخنراني مرا يادداشت مي كنند، از آقاي تاج زاده پرسيدم چرا اينقدر يادداشت از صحبت من بر مي داريد، ايشان گفت فردا همين سخنان شما را خيلي بهتر در جايي سخنراني دارم مطرح مي كنم. "

متن کامل کیفرخواست ادعایی سعید مرتضوی علیه احزاب اصلاح طلب.بخش نخست

شبکه جنبش راه سبز(جرس): کیفرخواست ادعایی سعید مرتضوی علیه احزاب اصلاح طلب در چهارمین جلسه دادگاه نمایشی علیه اسرای جنبش سبز از سوی سپهری نماینده دادستانی تهران قرائت شد.«جرس» متن کیفرخواست ادعایی را نه از باب نشر اتهامات،توهین،افترا و انواع تخلف های ضمیمه شده در این کیفرخواست ادعایی،و موارد بسیاری از اعمال غیرقانونی،غیرانسانی و غیر اخلاقی که در این پرونده و بر بازداشت شدگان آن گذشته،تنها جهت اطلاع مخاطان خود منتشر می کند:

سپهري معاون دادستان تهران متن كيفرخواست عمومي گروهي ديگر از متهمان پرونده كودتاي مخملي را در چهارمين دادگاه رسيدگي به اتهامات اين متهمان قرائت كرد. متن كيفرخواست به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
قال الله سبحانه و تعالي:
"و اذا قيل لهم لاتفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون ولكن لايشعرون "
"سوره بقره آيه 11 "
متن ادعانامه دادستاني تهران عليه برخي طراحان و محركين آشوبهاي اخير

رياست محترم شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامي تهران
سلام عليكم؛
همانگونه كه مستحضريد حماسه پرشكوه و بي نظير بيست و دوم خرداد كه به همت چهل ميليون ايراني بصيرو فهيم رقم خورد، با شكستن نصاب حداكثري حضور يك ملت در صحنه سياسي و تعيين سرنوشت در عرصه جهاني شگفتي ساز شد و سرمايه اي عظيم و ماندگار براي ملت ايران فراهم ساخت.
مشاركت پرشور ملت پس از يك رقابت گسترده و پرهيجان تبليغي در آرامش كامل و بدون هيچ حادثه سوءِ امنيتي، دستاورد بسيار بزرگي براي ملت ايران بود و بيانگر ثبات و امنيت بالاي جمهوري اسلامي ايران و بهترين زمينه را براي شكوفايي اقتصادي و جلب سرمايه گذاريها به كشور فراهم مي‌ساخت.
دستاورد ديگر اين حضور گسترده مردمي منتفي شدن تهديدات نظامي دشمنان و مايوس شدن آنان از هر گونه تجاوز نظامي به حكومتي با پشتوانه 85 درصدي آراء مردم بود.
اين انتخابات در عرصه سياسي،موقعيت و نقش ايران اسلامي را در چالش ها و تعاملات و مذاكرات بين المللي بطور محسوس و تعيين كننده اي ارتقاء بخشيد .
با كمال تاسف شاهد بوديم كه جريانات قدرت طلب ومنحرف در تقابلي آشكار با آراءاكثريت ملت ،رودروي نظام ايستاده بر خلاف خواست 40 ميليون ايراني رشيد كه انتظار داشتند پس از اين حضور شكوهمند از نتايج شيرين آن بهره مند شوند،برخي گروههاي سياسي ناكام با همكاري رسانه هاي معاند غربي و سفارتخانه كشور هاي استعماري با بر هم زدن اوضاع و سوء استفاده از عواطف و احساسات بعضي از هواداران فرصت طلب برخي كانديداهاي ناكام،دستاوردهاي ملت را به آتش كشيدند و با خدشه دار نمودن حيثيت ملي، زيبايي هاي شگفت انگيز حضور حماسي مردم در موضع اتهام سلطه‌گران جهاني قرار گرفت.
ممكن است بعضي تصور كنند كه اين حوادث يك واكنش طبيعي احساسي با ماهيت انتخاباتي بوده است و گروهي از هواداران پرشور بدون پيش بيني قبلي تحت تاثير عواطف خود به خيابان آمده اند.
اما تحقيقات نشان مي دهد هر چند اكثريت افرادي كه در دو سه روز اول انتخابات به خيابانها آمدند و دست به اعمال غير قانوني زدند انگيزه‌ي خاصي جز اعتراض به نتايج انتخابات نداشته و رفتار شان واكنش احساسي به نتيجه انتخابات بود. اما بدون شك حساب گروههاي محرك و طراح اين حوادث و پياده نظامِ تخريب گر ، كه از هر اجتماع اعتراض آميزي براي ايجاد رعب و وحشت ،آتش افروزي و برهم زدن امنيت شهر سوء استفاده مي كنند از حساب هواداران پرشوري كه دچار اشتباه شده بودند كاملاً جداست و مقاصد طراحان آشوب ها و تخريب گران با انگيزه هواداراني كه دچار خطا شدند و با روشن شدن ابعاد مسئله و اثبات واهي بودن ادعاي تقلب در انتخابات خيلي زود خود را از اين جريان باطل كنار كشيدند كاملا متفاوت است.
اين موضوع كه انگيزه محركين و طراحان آشوب ها و تخريب گران با هواداراني كه دچار خطا شده‌اند كاملاً متفاوت بوده است ،يك تحليل بر مبناي حدس و گمان نيست .بلكه با تحقيقات و بررسي هاي بعمل آمده با قطع و يقين مي توان گفت طراحان اين توطئه قصدي فراتر از انتخابات داشته و انديشه كودتاي نرم عليه نظام با سوءاستفاده از فضاي رقابت هاي انتخاباتي را در سر مي پرورانده اند.
در ريشه يابي اين حوادث تلخ به شكل گيري شايعه تقلب كه به گونه هاي كاملاً مشكوك همزاد بحث هاي انتخاباتي طرح گرديد و از حدود يكسال پيش از انتخابات به آن دامن زده شد بر مي خوريم. شايعه اي كه سنگ زير بناي آشوب هاي اخير گرديد.و گزارش منابع موثق و اعترافات متهمين كه كاملا مستند و قابل ارائه به دادگاه است مويد اين موضوع مي باشد.
با وجود هشدارهاي مسئولين عالي رتبه نظام برخي احزاب از قبيل حزب مشاركت ،سازمان مجاهدين انقلاب و كارگزاران كماكان راه قبلي را ادامه داده و با وجود اينكه همه مي دانند امكان تقلب باوجود سازو كارهاي مردمي و قانوني وجود ندارد. اين احزاب براي نهادينه كردن اين شايعه و باوراندن هرچه بيشتر آن به مردم با بدعت گذاري، كميته موسوم به صيانت از آراء را در راستاي ترويج شايعه تقلب در انتخابات تشكيل داده و حتي بعضي عناصر آن از بيان ضرورت حضور ناظران خارجي كه مخدوش كننده استقلال و حاكميت ملي مردم ايران است ابايي نداشتند.
آمار اعلامي تمام مراكز معتبر نظرسنجي كه به علت دسترسي بالاي بعضي سران اين احزاب در مسئوليت ها و مراكز مهم پيوسته در اختيار آقايان بود و همگي برتري قابل ملاحظه كانديداي پيروز را نشان مي داد و سپس اختلاف فاحش آراء پس از شمارش دلايل محكمي بود كه اين جريانات حتي در صورت توهمات قبلي دست از اصرار بر وجود تقلب بردارند، اين جريانات با وجود وضوح عدم امكان تقلب بر ادعاي خوداصرار كردند تا زمينه طرح از پيش تعيين شده براي بر هم زدن اوضاع كشور از بين‌نرود.
آقاي سعيد حجاريان در اين زمينه مرقوم نموده است:
قبل از انتخابات "آقاي گودرزي آماري را از ايسپا آورده بود و حاكي از آن بود كه اختلاف آنقدر فاحش است كه احمدي نژاد نيازي به تقلب ندارد. اغلب متهمان ديگر هم اظهارات مشابهي دارند و تقلب را از اساس رد مي كنند .
در منطقه قيطريه ستادي تشكيل گرديد كه منشاء فعاليت هاي غير قانوني گسترده ،مانند پخش شايعات، تخريب عليه ساير كانديداها، راه اندازي و هدايت گروههاي غير قانوني و كشيدن آنها به خيابانها، راه‌اندازي شبكه تلويزيوني غيرقانوني، ارتباط با ايستگاه پخش تلويزيون BBC فارسي و آغازگر و هدايت كننده اغتشاشات و درگيريهاي خياباني شد و نقش اساسي در سوق دادن جريان يكي از كانديداهاي ناكام به سمت افراطي گري و آشوب داشت.
بدنبال پخش برنامه هاي تلويزيون غير قانوني كه از محل ستاد قيطريه منتشر مي شد و برخلاف قانون انتخابات حتي در ساعات راي گيري مشغول تبليغات انتخاباتي بود و بدتر از آن، اينكه ارتباط مستقيمي بين اين شبكه و تلويزيون استعماري بي بي سي برقرار شده و عملاً اين ستاد را به مجموعه اي تبليغاتي در اختيار دستگاه تبليغاتي رژيم انگليس در آورده بود. ساعت 18:00 روز جمعه 22 خرداد زمانيكه هنوز راي گيري جريان داشت گروهي از ماموران انتظامي براي بستن اين شبكه غير قانوني به محل مراجعه نمودند كه با مقاومت و سپس گروگانگيري توسط عوامل ستاد مواجه شدند سپس مسئولان ستاد قيطريه با فراخوان هواداران خود كه از پيش براي درگيري آماده شده بودند،تلاش كردند راه را براعمال قانون توسط ماموران ببندند و اين تجمع شروع اغتشاشاتي بود كه بسياري از دستاوردهاي امنيت ملي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي اين انتخابات شكوهمند را به آتش كشيد.
آقاي امين زاده در همان شرايط مي گويد:
"عده اي از مامورين اينجا ريخته اند و دارند بازرسي مي كنند. خبر اين جمله پخش شده چند هزار نفر جلوي ستاد جمع شده اند. خوب شد كه اينها آمده اند، احتمالاً پيروزي موسوي اعلام مي شود و اينها مي توانند به بزرگراه صدر بروند و از آنجا كل اتوبانها تحت تاثير قرار مي گيرد، اگر هم موسوي اعلام نشد حتماً بعنوان اعتراض به خيابانها مي ريزيم ".
هر چند همين گفته ها و اظهاراتي كه قبلاً به نقل ازآقاي موسوي ذكر شد براي اثبات برنامه ريزي قبلي متهمان براي آشوب و اغتشاش بعد از انتخابات كفايت مي كند اما براي احراز بيشتر موضوع به گزارش موثق كاملاً مستندي كه در جلسه ساعت 18:00 روز 21 خرداد 88 در محل ستاد قيطريه به رياست آقاي امين زاده تشكيل شده اشاره مي كنم:
در اين جلسه كه با تركيب چند تن از اعضاي اصلي يا مركزيت حزب مشاركت از جمله آقايان تاج زاده، مرتضي مبلغ، شهاب الدين طباطبايي، خانم توحيد لو و همچنين مركزيت ساير احزاب مانند كارگزاران و مجاهدين انقلاب از جمله آقايان عطريانفر، هدايت آقايي، عرب سرخي و علي هاشمي و با حضور مسئولان شاخه هاي جوانان و گروهك هاي غير قانوني خود ساخته براي حضور خياباني مانند ستاد 88 و پويش تشكيل مي گردد ابتدا علي هاشمي با ارائه نظرسنجي مجعولي كه هيچكدام از مراكز معتبر نظرسنجي كشور صحت آنرا نمي پذيرند و مغايرت فاحشي با نظر سنجي هاي علمي معتبر انجام شده در كشور دارد و بيشتر به يك نظرسازي براي دنبال كردن مقاصد خاص شباهت دارد تلاش
مي¬كند اكثريت اعضاي جلسه را كه جوانان ناپخته و تازه وارد به عرصه سياسي بوده اند را به اوج هيجان و آمادگي براي درگيري پس از انتخابات برساند. علي هاشمي مي گويد: "در مجموع موسوي 18 ميليون و احمدي نژاد 10 - 11 ميليون راي دارد و اگر غير از اين شود حتماً تقلب شده است و بايد به يك سري كارهايي دست بزنيم " بدنبال اين گزارش هاي مجعول و تحريك شده جوانان حاضر در جلسه كه بنابه اقتضاي طبع جواني شور عدالتخواهي بيشتري دارند واكنش هاي تند و شديدي را در ساعات پس از راي گيري پيشنهاد مي دهند لكن آقاي تاج زاده عضو مركزيت حزب مشاركت با آرام سازي آنان و نفي اجتماعات در شب انتخابات آنرا به روز بعد از انتخابات موكول مي كند و اظهار
مي‌دارد:
"ما نبايد شروع كننده باشيم بايد ببينيم موسوي چه مي گويد و بر همان اساس اعتراضات را دنبال كنيم ".
ارتباط اين جمله با اظهارات پيش گفته مير حسين موسوي خود مي تواند روشنگر ابعاد هماهنگي ها براي چگونگي هدايت آشوب ها و اعتراضات غير قانوني باشد.
در چارچوب اين اظهارات آقاي تاج زاده اولين واكنش رسمي نتايج انتخابات پس از هماهنگي سران اغتشاش صدور بيانيه اي است كه پس از اعلام رسمي نتايج انتخابات، حضور شكوهمند 40 ميليون ايراني آزاده و آگاه را،انتخاباتي رسوا و سناريوي از پيش طراحي شده اعلام مي نمايد و در يك مواجه اي آشكار با آراء مردم ايران ،نتايج آنرا نمي پذيرند كه اين بيانيه حزب و بيانيه هاي متعدد بعدي كه طي آن،انتخاباتِ شكوهمند و حماسه بزرگ ملت ايران را كودتاي شعبده بازي انتخاباتي و عناوين وهن آلود ديگر مي نامند. مصداق بارز افترا به بخش عظيمي از نهادهاي خدمتگذار كشور بوده و علاوه برآن ،ناديده گرفتن شعور و آگاهي مردمي كه خود در انتخابات حضور داشته و شاهد عيني ماجرا بوده‌اند هم هست
صدور اين اطلاعيه غير قانوني و تحريك آميز و ساير اطلاعيه ها و اظهارات عناصر حزب مشاركت و گروه هاي هم¬پيمان كه با تبليغات فشرده و سيل آساي رسانه هاي غربي و شبكه هاي ماهواره اي ضدانقلاب بامحتواي واحدو تحريك كننده ،هماهنگ شده بود. ضمن تحريك هواداران احساساتي كانديداي ناكام ،بستر و زمينه را براي خرابكاران و آتش افروزان از پيش سازماندهي شده آماده مي‌كند. و با ورود همزمان خرابكاران سازماندهي شده وآمدن هواداران اين احزاب و حمله فراگير به سطل‌هاي زباله و ايستگاه هاي اتوبوس و آتش زدن موتور سيكلت عابرانِ بعضي از خيابانها در شمالغرب تهران ،ظرف چند ساعت چهره يك منطقه جنگ زده را بخود مي گيرد كه آثار اين حادثه تلخ در ابعاد امنيت داخلي و لطمه اي كه به وجه بين المللي ايران وارد كرده بر كسي پوشيده نيست.
آقاي حجاريان در تحقيقات بعمل آمده در مورد اين اطلاعيه مي نويسد :اين بيانيه موجب شد تا عده اي تحريك شوند شعار بدهند بلوا درست كنند ،شيشه بشكنند و هر كار غير قانوني ديگر اغتشاشات را پديد آورند و رسانه ها و بيگانگان موضع گيري و جوسازي كنند.
با وجود اظهارات و اطلاعيه هاي مكرر مقامات عالي نظام و مسئولان كشور و تاكيد بر پيگيري اعتراضات از مسير قانوني به جاي اصرار غير موجه مبني بر ابطال انتخابات و با وجود آنكه آثار و تبعات مخرب مواضع غير قانوني اين حزب و متحدانش در ابعاد داخلي و خارجي كاملا مشهود بود، حزب مشاركت مجدداً در تاريخ 25 خرداد 88 با صدور بياني? ديگر انتخابات را كودتا و سناريو از پيش طراحي شده عنوان كرد و خواستار ابطال آن گرديد. اين حزب علاوه بر اين اظهارات خلاف واقع و افتراء به دولت قانوني، با كشيدن هواداران خود به خيابانها، مشاركت در تظاهرات غير قانوني، در اتفاقات تلخ آن روز كه موجب رعب و وحشت مردم و اخلال در آزادي و كسب و كار شهروندان و منجر به كشته و مجروح شدن تعدادي از هموطنان در حمله هواداران به يك پايگاه نظامي در خيابان آزادي تهران گرديد نيز سهيم شدند .
رياست محترم دادگاه
اين رفتار غير قانوني و به صحنه كشاندن هواداران براي برخورد با دولت قانوني موضوعي اتفاقي و از سر احساسات ناشي از شكست در انتخابات نبوده بلكه بر اساس اسناد موثق موجود، استراتژي دائمي اين حزب آشوبگر مي باشد كه "فشار از پايين و چانه زني از بالا " بعنوان شعار محوري كه بارها توسط سران آن تكرار شده و در سالهاي گذشته كراراً به مرحله اجرا گذاشته شده است. در اين راستابا ايجاد سازمانها و گروه هاي غير قانوني بدون ثبت در وزارت كشور از جمله فعاليتهاي روساي حزب مشاركت در انتخابات اخير بوده تشكيلاتي با اقتباس از روش گلد كوئيستي بنام هاي سازمان راي، موج سوم ،گروه 88 از جمله آنهاست.
آقاي سعيد حجاريان مي گويد: "اين سازمان به صورت خوشه اي و مانند گلد كوئيست مي باشد.طراح آن آقاي ميردامادي بود و با طرح آن در دفتر سياسي ما به آن راي داديم و آنرا تاييد كرديم ".
اين حزب بجاي پيگيري اصولي خواسته هاي خود از مسير هاي متعارف سياسي و قانوني، بر استفاده ابزاري از مردم و هواداران براي تحميل اراده خود به مقامات و دستگاه هاي قانوني كشور تاكيددارد و اين مساله صرفا يك شعار نيست.تنها مربوط به دوراني كه حزب در دولت حضور ندارد، نيست. بلكه اين حزب معتقد است حتي زمانيكه دولت را در اختيار داشته باشد مي بايد از فشار هاي توده اي براي تحميل خواست خود به ساير بخش هاي حاكميت بهره گيرد .در بند سه گام سند راهبرد حزب آمده است:
"بخش مردم سالاري حاكميت در بهره گيري از فشارهاي توده اي براي رسيدن به سازشِ، استقلال عمل قابل ملاحظه‌اي پيدا كند ".
اين نظريه ناهنجار و منافقانه كه بازي همزمان در دو نقش دولت حاكم و نيروي معارض است و حاكي از كنار گذاشتن اخلاق انساني در عرصه سياسي است و طرح راهبردهايي مانند "خروج از حاكميت "، "حاكميت دوگانه "، "انسداد سياسي "، "نافرماني مدني " و "مقاومت فعال " توسط جرياني كه دولت حاكم و مجلس را توامان در اختيار داشت آنرا چيزي جز نفاق نمي توان ناميد. پيش از اين نيز بارها از سوي حزب به مرحله اجرا گذاشته شد و حتي در سالهايي كه دولت برآمده از ديدگاههاي حزب مذكور بر سر كار بوده است با راه اندازي تجمعات خياباني ناآرام و غير قانوني خسارات جاني، مالي و حيثيتي را موجب گرديد.نمونه ديگر آن جريان تحصن در مجلس ششم بود كه حزب تلاش فراواني براي به صحنه كشاندن مردم براي مقابله با تصميمات قانوني نهادهاي مسئول كرد كه با بي اعتنايي مردم به جايي نرسيد.
از آنجا كه حزب مشاركت فاقد پشتوانه مردمي بود و هواداران زيادي نداشت تا با به صحنه آوردن آنها به قول خودش فشار توده اي به نظام وارد آورد، انتخابات را كه در آن احساسات هواداران به اوج خود مي رسد براي به صحنه آوردن مردم بهترين موقعيت تشخيص داد.
رياست محترم دادگاه
در ريشه يابي علل عملكرد ناهنجار و غير قانوني حزب مشاركت و اعضاي اصلي آن در حوادث اخير و بررسي علت مقابله اين حزب با نظام و مخالفت آنان با راي اكثريت مردم ،در سير مراحل تحقيقات پاره اي از اسناد كشف شده در منازل و دفاتر متهمان مورد بررسي قرار گرفت كه اين اسناد حاكي از انحرافات عميق اين حزب ،نه تنها از اسلام و ارزشهاي الهي، بلكه مخالفت صريح آن حزب با قانون اساسي و اركان نظام اسلامي است .اسنادي كه بعضاً در آن حتي خيانت به ميهن برنامه ريزي شده و بصورت سند رسمي تحت عنوان تاملات راهبردي منتشر گرديده است.
در واكنش به برخي محتواي اين اسناد كه در ادامه نكاتي از آنرا به عرض مي رسانم اكثر اعضاي شوراي مركزي كه مورد تحقيق قرار گرفته اند ابراز برائت يا ندامت نموده اند.
از جمله آقاي سعيد حجاريان عضو مركزيت حزب مشاركت با قرائت هر كدام از جملات انحرافي اسناد توسط كارشناس پرونده، هنوز جمله به آخر نرسيده دلايل انحراف و غلط بودن متن را پيش از اظهار نظر كارشناس خود بازگو مي‌كند. وقتي از او پرسيده مي شود شما كه با اين وضوح انحرافات را مي دانستيد چرا تصحيح نكرديد مي‌گويد: " من همه اين انحرافات را نقد كردم ولي به نقد من ترتيب اثر ندادند ".حجاريان در واكنش به عبارت اين سند مهم حزبي بخشهاي زيادي از آنرا كاملا مردود مي‌شمارد و بعنوان نمونه چنين مي نويسد ،جمهوري اسلامي مشروعيت داشته و دارد ،اين كه بگوييم هر زمان يك گرايش غالب بوده اشتباه است .اينكه ظرفيت نظام محدود است اشتباه است ،اصطلاح ديكتاتوري ليبرال غلط است ،توتاليتريسم در ايران منتفي است.الفاظي نظير تماميت خواه، توتاليتاريسم و سلطانيسم براي ايران اشتباه است .
آقاي حجاريان اين تحليل هاي غلط را غير قابل انطباق با واقعيت هاي جمهوري اسلامي مي خواند و مي گويد اين سند بيشتر با استفاده از دو كتاب آقاي بشيريه نوشته شده و علوي تبار اين نظريات را از آنجا گرفته است ".
آقاي حجاريان در اين زمينه مي گويد : "حسين بشيريه با پروفسور جان كين مرتبط و ملاقاتهايي داشته است وي كتب زيادي درباره گذار به دمكراسي نوشته كه به لحاظ محتوايي با اهداف بنيادسوروس همنوايي دارد ".
رياست محترم دادگاه مستحضرند كه آقاي بشيريه يك فرد لائيك، آمريكا نشين و آقاي علوي تبار از متهمان نمايش كنفرانس مستهجن برلين است و جان كين رابط سرويس اطلاعاتي جاسوسي انگليس واز هدايت كنندگان برنامه هاي كودتاي مخملي است حال چگونه اين افراد تئوريسين يك حزب مدعي پيروي از بنيانگذار جمهوري اسلامي مي شوند خود موضوعي در خور تامل است.
وقتي از آقاي حجاريان پرسيده مي شود چرا ديگران اين سند را با اين خطا ها و انحرافات فاحش امضاء كردند؟ مي گويد: "90% اعضاي مركزي اصلا نمي دانند اين متن چيست حتي يكبار هم نخوانده و به اعتماد ديگران امضاء كرده اند ".
آقاي صفائي فراهاني عضو ديگر مركزيت حزب مشاركت و معاون دبير كل حزب درجواب همين سئوال مي گويد: "من عنصر سياسي نيستم و اطلاعات سياسي من حتي از متوسط هم ضعيف تر است. تخصص من امور اقتصادي است اين متن را به اعتماد ديگران امضاء كردم ".
ايشان در ادامه مراحل تحقيق نسبت به برخي از مفاد اسناد حزبي كه خود آنرا امضاء كرده است
مي¬گويد: "اگر اين متن درست تايپ شده باشد از اساس با آن مخالفم " و در جاي ديگر مي گويد: "معني اين قسمت را نمي دانم و خودم هم وقتي اين متن را در بازداشت قرائت كردم مراد از قوانين موضوعه را متوجه نشدم ". آقاي صفايي فراهاني سپس در پاسخ به سئوال علل و ريشه هاي انحراف حزب اين موارد را بر مي شمارد:
1.مطالعه كتب، مقالات درون سايت هاو استماع بحث هايي كه از طريق شبكه هاي ماهواره اي پخش مي‌شود.
2.هزينه ساليانه ميليون ها دلار براي فعاليت هاي تبليغي توسط كشورهايي مثل آمريكا، انگليس، هلند و ...
3.احداث شبكه هاي فارسي راديويي و تلويزيوني كشورهاي فوق(بيش از سي شبكه) و بهره گيري از آن
4.ارائه اسناد مجعول و بهره گيري از افرادي كه قبلاً در ايران بودند، مثل، سازگارا، گنجي و ... دراين شبكه‌ها و سعي آنان در وارونه جلوه دادن ماهيت نظام.
5.عدم برنامه ريزي مناسب در كشور به منظور خنثي كردن اقدامات شبكه هاي خارجي از طريق ارائه
بحث هايي كه جاذبه داشته باشد.
6.تحصيل افراد در خارج از كشور و ارتباط اين افراد ،پس از تحصيل با اساتيد خود و دسترسي به جزوات ارزيابي جديد آنان از شرايط كشور ما و متعاقب آن تاثيرپذيري.
7.عدم اقناع افراد از اطلاعات و اخبار داخل كشور
8.تماس و مراوده با اساتيد خارج از كشور و دريافت گزارشهاي اينترنتي دانشگاههاي معتبر كه بعضي از آنها براي بعضي از كشورها مثل ايران صفحه مخصوص ايجاد مي كنند و آخرين تحليل هاي خود را روي شبكه اينترنت مي گذارند و براي كساني كه به زبان انگليسي تسلط دارند، مي تواند خيلي تاثيرگذار باشد چون مأخذ يك دانشگاه معتبر است و نويسنده و تحليل گر يك فرد شناخته شده در سطح بين الملل ،مضاف برآنكه اين تحليل ها مثل كتاب طولاني نيست و يك تجزيه و تحليل دو يا سه صفحه اي است كه به ظاهر تحليل دانشگاه است ولي مي تواند سير فكري افراد را كامل تغيير دهد.
آقاي رمضانزاده قائم مقام حزب مشاركت در اين زمينه ضمن ابراز برائت نسبت به بخشهاي مهمي از مفاد سند راهبردي حزب ،در مورد بعضي بخشهاي سند مذكور اعلام مي دارد: "اين نظريه بنظر من كاملاً غلط است "و درجاهاي متعدد در واكنش به اسناد حزب مشاركت مي گويد: "چنين تحليل هايي خلاف مرامنامه و بيانيه موسسان حزب است " و در جاي ديگر با قرائت متن سند حزب با ناباوري
مي‌نويسد: "من اين تحليل حزب را قبول ندارم ". نامبرده در جاي ديگري مي نويسد: "اين تخلف صريح حزبي است و غير قابل پذيرش و فاقد وجاهت است " در واكنش به بخش ديگر از سند حزب مشاركت آقاي رمضان زاده چنين مي نويسد: "اين تحليل بسيار مغشوش ناچسب و غير منطبق بر واقعيت است. "
آقاي امين زاده كه بواسطه ي اشتغال در سمت هايي كه مباين با عضويت در احزاب و گروههاست و از حزب استعفا داده است ولي عملاً درهسته ي مركزي، نظريه پردازي كاملا فعال بوده است. ضمن اعلام برائت از بخشهاي عمده اي از مفاد سند راهبردي حزب مشاركت و اظهار بي اطلاعي در پاسخ به اين سئوال كه گفته مي شود بخشهايي از اين سند توسط شما تنظيم شده در بازجويي هاي خودش آورده است:
"جزوه حاضر جزو? بسيار بدي است. مطالب در بخشهاي اول با عباراتي بد و حساسيت آفرين، بدون رعايت حدود و شئونات و گاه با لحن و بياني گزنده و ناشايست نوشته شده است. بنظر من نويسندگان اين حتي قادر نبودند چنين محتوايي را در مطبوعات منتشر نمايند. لذا بسيار عجيب است كه آنرا بعنوان جزوه استراتژيك يك حزب قابل قبول دانسته اند در حاليكه به باور من حتماً يك حزب براي ادبيات چنين جزوه اي كه قرار است مواضع رسمي حزب تلقي شود بايد دقت و رعايت¬هاي خيلي بيشتر از يك مقاله مطبوعاتي در نگارش آن اعمال مي كرد. ". "من واقعاً متاسفم كه نوشته هاي اينجانب كه معمولاً با رعايت نوشته
مي‌شود در كنار چنين مطالب و عباراتي قرار گرفته و بخشي از متني است كه بدليل همين
بي‌توجهي ها متني كاملاً حساسيت برانگيز و مساله آفرين شده است. "
آقاي امين زاده در بخش ديگري چنين مي نويسد:
"به عقيده اينجانب اين شيوه عمل و تحليل و بي دقتي هايي كه در اين جزوه نمود پيدا كرده است عملاً سوء تفاهم ها ميان احزاب و مسئولين نظام را افزايش مي دهد "، "چيزي كه نه تنها راهكاري براي آينده حزب پيش رو نگذاشته بلكه باعث دشوارتر شدن شرايط فعاليت هاي آتي حزب هم مي شود ".
رياست محترم دادگاه
پرواضح است حزبي كه راهبردش كه با صرف وقت طولاني و همفكري اعضاي مركزي و متفكران آن حزب تدوين شده سراسر انحراف است به حدي كه وفادارترين اعضاي مركزيت آن هم نسبت به محتواي آن اينگونه قضاوت مي¬كنند و صادقانه اين انحرافات شديد را رد ميكنند. چنين حزبي صلاحيت هاي خود را براي ادامه فعاليت از دست مي¬دهد. بويژه آنكه با به جريان انداختن وعملياتي كردن اين راهبرد در حوادث اخير، خسارات زيادي به كشور وارد كرده و متاسفانه اسناد و بيانيه هاي زيادي بر اساس همين تفكر صادركه در نتيجه مشكلات فراوان سياسي و امنيتي ايجاد نموده است .
يكي از اسناد مكشوفه از حزب مشاركت كه مبناي اقدامات خلاف حزب مشاركت در حوادث اخير بوده وتحت عنوان "سند تاملات راهبردي " منتشر و پس از تاييد درشوراي مركزي در كنگره يازدهم حزب نيز مصوب شده حاوي عبارات و مفاهيمي ننگ آور و ضد ملي و ضد اسلامي است كه بعيد مي‌دانم از زمان تاسيس احزاب قانوني در ايران تاكنون هيچ حزب قانوني چنين انحراف فاحش را در اسناد رسمي خود داشته باشد.
محتواي اين سند كه با حضور اعضاي مركزيت و برخي مشاوران نظريه پرداز حزب طي جلساتي مستمرتنظيم و تدوين شده ، به اندازه اي منحرف و مجرمانه است كه تبيين انحرافات و تعارضات آن با اسلام، قانون اساسي، قوانين موضوعه و ارزشهاي ملت ريشه ايران از حوصله اين دادگاه خارج بوده و فرصتي مستقل مي طلبد.
در اينجا با اجازه ي رياست محترم دادگاه ،درحدي كه براي استناد درخواست تقديمي، لازم است چند جمله اي را به استحضار مي رساند.
پيش نويس اين سند كه به امضاء تعدادي از اعضا رسيده است و مفاد آن بسيار زشت و حاوي عباراتي ننگ آور مي باشد در پرونده موجود است. اما از آنجا كه اين سند پيش نويس مورد تاييد كل اعضاء قرار نگرفته، در چارچوب پرونده مربوطه وافرادي كه در تنظيم پيش نويس آن مشاركت داشته اند باستحضار دادگاه محترم خواهد رسيد.
هر چند اصل تفكر سانسور نشده ي حزب مشاركت همان محتوايي است كه در پيش نويس آمده است و متن نهايي مصوب كنگره چندين بار تعديل شده تا از لحاظ حقوقي و هضم و پذيرش ساير اعضاء بامشكل مواجه نشود لكن به جهت رعايت جوانب حقوقي به قدر كفايت براي درخواست انحلال اين حزب صرفاً به عباراتي كوتاه از سند نهايي بسنده مي كنيم:
1.در بند الف 1 اين سند در تحريف آشكار تاريخي، انقلاب اسلامي ايران را انقلاب ايران و بر خلاف نص قانون اساسي و در مقابل نقض آشكار با نظرات امام خميني(ره) و ملت ايران كه براي تحقق يك انقلاب مكتبي دهها هزار شهيد تقديم نموده اند، انقلاب جمهوريت در سازگاري با ارزشهاي ديني و نه انقلاب اسلامي معرفي‌ مي كند.
2.در چند سطر بعد با تقبيح احترام نظام به آراء عموم مردم و در مخالفت به احترام به آراء عموم ملت در مقابل آراء خواص و احزاب قدرت طلب اين احترام نظام به مردم كه مرام امير المومنين(ع) و سيره عملي امام خميني (ره) بوده است را "تقدس بخشيدن به عامه مردم در مقابل نهادهاي مدني مي خواند و با اهانت به آگاهي مردم شريف ايران حضور آنان در صحنه را "مشاركت توده وار و بسيج شده از بالا " نام مي گذارد .و مدعي مي شود كه پس از ارتحال امام خميني(ره) "اندك سالاري " يا حاكميت اقليت بر اكثريت حاكم شده است و با كاربرد عبارت "يكه سالاري " مدعي مي شود كه كشور در حال سير از "اندك سالاري " به "يكه سالاري " است.
3.در سراسر اسناد حزب ضمن تصريح به عدم وجود مردم سالاري در ايران موضوع گذار به دمكراسي مطرح است و شرايطي را كه براي حركت از يك نظام ديكتاتوري به نظام دمكراسي بايد طي شود را مرحله بندي و پيشنهاد مي نمايد.
4.در بند الف 2 از همين سند حاكميت ايران را توتاليتر، اقتدارگراي نظامي و سلطاني معرفي كرده و با قدري ارفاق به بخشي از جريان حاكميت ايران به آن عنوان "ديكتاتوري ليبرال " داده است. كه كاربرد چنين نسبت هايي به نظام بر آمده از خون ده ها هزار شهيد و صدها هزار جانباز و مسئولاني كه با راي بالاي مردم و با مشاركت هاي بي سابقه در جهان، بطور مستقيم و غير مستقيم انتخابات
گرديده‌اند ظالمانه مي باشد.
5.حزب استراتژي خود را در بند الف 2 در سه مرحله مطرح مي كند:
oكوتاه مدت: مقابله با ساختار حقيقي(مسئولان موجود كشور و در دست گرفتن قدرت تحت عنوان گذار به مردم سالاري بيشتر.
oميان مدت، تغيير ساختار حقوقي (قانون اساسي)
oبلند مدت: مردم سالاري تمام عيار كه منظور آنها حذف دين از مالكيت كشور است.
آقاي رمضان زاده قائم مقام حزب مشاركت در بازجويي خود در خصوص منظور از مردم سالاري تمام عيار مورد نظر حزب چنين مي نويسد: "من از مردمسالاري تمام عيار آن چيزي كه مي فهمم دمكراسي بي قيد و شرط و يا حتي غيرديني است.
6. در بند الف 4 اين سند حزب مشاركت گام اول مبارز? خود را ايجاد يك بخش مردم سالار در درون حاكميت
مي‌خواند. صرفنظر از جفاي بزرگ اين حزب در كاربرد اين عبارت كه به معني عدم وجود حتي يك بخش مردم سالار در درون حكومت در شرايط فعلي است موضع بدترازآن اينست كه رسيدن به امكان حضور مردمسالاران در بخشي از حكومت را مستلزم دگرگوني ارزشي و ايدئولوژيك نظام و يا يك اتفاق پيش بيني نشده مي داند.