اهل عشق ، اهل علم ، اهل تخت
مصطفی معیین:
این جهان آئینه کردار ماست
خوب یا بد هرچه هست آثار ماست
ظلم و عدل و علم و جهل و صلح و جنگ
لطف و خشم و مهر و قهر و نام و ننگ
اهل عشق ، اهل علم ، اهل تخت
کار ما کردند هم آسان و سخت
یک طرف خونخواری چنگیز بود
یک طرف شمس الحق تبریز بود
گاه در دستی تبر بود و تشر
گاه در کلکی قلم بود و هنر
اهل علم آمد به دانائی فزود
اهل عشق آئین زیبائی گشود
عالمان اندیشه را پیراستند
عاشقان انگیزه را آراستند
اهل علم آمد طبیبی پیشه کرد
اهل عشق آمد حبیبی پیشه کرد
اهل علم آمد که داروئی کند
اهل عشق آمد که جادوئی کند
اهل علم آمد دوا آمد پدید
اهل عشق آمد شفا را آفرید
اهل علم آمد که تردستی کند
اهل عشق آمد که سرمستی کند
اهل تخت آمد حکومت دار شد
خلق از کردار او بیمار شد
با زبان صدها اسیر آزاد کرد
در نهان با مردمان بیداد کرد
اهل تخت آمد که نادانی کند
هرچه آبادیست ویرانی کند
حاکمان بس جنگجوئی کرده اند
بیشتر درنده خوئی کرده اند
حاکمان اندیشه در غل کرده اند
عاشقان دنیا پر از گل کرده اند
حاکمان خود عاقبت گم کرده اند
عاشقان خود وقف مردم کرده اند
با تبر ، دنیا به زحمت می رسد
با هنر دنیای رحمت می رسد
جنگجویان با جهالت تاختند
عاشقی ها این جهان را ساختند
جنگجویان در جهان بازنده اند
عاشقان در طول دوران زنده اند
۱۳۷۶/۱۲/۲۴
این جهان آئینه کردار ماست
خوب یا بد هرچه هست آثار ماست
ظلم و عدل و علم و جهل و صلح و جنگ
لطف و خشم و مهر و قهر و نام و ننگ
اهل عشق ، اهل علم ، اهل تخت
کار ما کردند هم آسان و سخت
یک طرف خونخواری چنگیز بود
یک طرف شمس الحق تبریز بود
گاه در دستی تبر بود و تشر
گاه در کلکی قلم بود و هنر
اهل علم آمد به دانائی فزود
اهل عشق آئین زیبائی گشود
عالمان اندیشه را پیراستند
عاشقان انگیزه را آراستند
اهل علم آمد طبیبی پیشه کرد
اهل عشق آمد حبیبی پیشه کرد
اهل علم آمد که داروئی کند
اهل عشق آمد که جادوئی کند
اهل علم آمد دوا آمد پدید
اهل عشق آمد شفا را آفرید
اهل علم آمد که تردستی کند
اهل عشق آمد که سرمستی کند
اهل تخت آمد حکومت دار شد
خلق از کردار او بیمار شد
با زبان صدها اسیر آزاد کرد
در نهان با مردمان بیداد کرد
اهل تخت آمد که نادانی کند
هرچه آبادیست ویرانی کند
حاکمان بس جنگجوئی کرده اند
بیشتر درنده خوئی کرده اند
حاکمان اندیشه در غل کرده اند
عاشقان دنیا پر از گل کرده اند
حاکمان خود عاقبت گم کرده اند
عاشقان خود وقف مردم کرده اند
با تبر ، دنیا به زحمت می رسد
با هنر دنیای رحمت می رسد
جنگجویان با جهالت تاختند
عاشقی ها این جهان را ساختند
جنگجویان در جهان بازنده اند
عاشقان در طول دوران زنده اند
۱۳۷۶/۱۲/۲۴
انتخابات سرنوشت ساز
ف.م.فریاد:
(تقدیم به مقاومت ستودنی مهندس موسوی)
حماسه ی حضور در راستای آزادی
نه صد
نه هزار
بلکه میلیون
سکوتی برای طلب حق
فریادشان این بود:
ما از انقلاب آمده ایم
می خواهیم به آزادی بپیوندیم
به این صف طویل جهانی
که در انتظار ماست
تا شادی به ارمغان آوریم
به خاک می افتیم
به خون خود می غلتیم
اما از یکدیگر جدا نمی شویم
دوباره بر می خیزیم
به سان ققنوس
طلوع خورشید در راه است
و شب پا به فرار
یاوه گویان
با پوزخندی بر دهان می گویند:
"ببینید که خون ندا و ندا ها شد حرام
وشما هیچ به دست نیاوردی"
اما پاسخ ما
ادامه ی جنبش و خروش ماست
پاسخ ما
امید راستین ماست.
(تقدیم به مقاومت ستودنی مهندس موسوی)
حماسه ی حضور در راستای آزادی
نه صد
نه هزار
بلکه میلیون
سکوتی برای طلب حق
فریادشان این بود:
ما از انقلاب آمده ایم
می خواهیم به آزادی بپیوندیم
به این صف طویل جهانی
که در انتظار ماست
تا شادی به ارمغان آوریم
به خاک می افتیم
به خون خود می غلتیم
اما از یکدیگر جدا نمی شویم
دوباره بر می خیزیم
به سان ققنوس
طلوع خورشید در راه است
و شب پا به فرار
یاوه گویان
با پوزخندی بر دهان می گویند:
"ببینید که خون ندا و ندا ها شد حرام
وشما هیچ به دست نیاوردی"
اما پاسخ ما
ادامه ی جنبش و خروش ماست
پاسخ ما
امید راستین ماست.
فرهنگنامه سبز(41) رزمایش
سید ابراهیم نبوی:
رزمایش( Razmayesh ): بر وزن فرمایش. مانور. تمرین عملیات نظامی در زمانی که مردم نظر مخالف دولت دارند. طریقه تنظیم عمل یک دستگاه حکومتی در مقابل مردم. فن رهبری دسته های نظامی، لباس شخصی ها، لباس غیرشخصی ها و پابرهنه ها در یک منطقه عملیاتی. مثال: " مانور عملیاتی بسیج برای فتح صندوق به صندوق". از نظر نظامی، " مانور عبارت از این است که در حدود ماموریت محوله کلیه وسایل خود را بروی دشمن تمرکز دهند، حتی الامکان از روی غافلگیری دشمن و تامین قوای خودی"( نظامنامه محاربه پیاده نظام، قسمت 1، ص 145) کاربرد در جمله: " رهبری گفت، حوادث قبل و بعد از انتخابات، مانند یک رزمایش بود."( ترجمه دقیق: از قبل از رای گیری آماده عملیات شده بودیم.) کاربرد دوم در جمله: " در جریان رزمایش یا عملیات آزمایشی 72 نفر کشته و چهار هزار نفر اسیر شدند."
در رزمایش وظیفه هر کسی چیست؟
دانشجویان: " رهبری گفت، دانشجویان افسران جوان در جنگ نرم علیه دشمن هستند."
اساتید دانشگاه: " رهبری گفت، اساتید دانشگاه فرماندهان جنگ نرم علیه دشمن هستند."
شاعران: " رهبری گفت، هنر را در جنگ نرم تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورید."
لوله کش ها: " رهبری گفت، لوله کش ها باید کانال های دشمن را در جنگ نرم کور کنند."
آبدارچی ها: " رهبری گفت، آبدارچی ها در جنگ نرم آب به آسیاب دشمن نریزند."
خیاط ها: " رهبری گفت، خیاط ها نگذارند دست دشمن در جنگ نرم از آستین نخبگان بیرون بیاید."
علوم انسانی: " رهبری تحصیل علوم انسانی را توطئه جنگ نرم دشمنان دانست."
بسیجیان: " رهبری گفت، حالا که همه می جنگند، بسیج باید به فعالیت علمی بپردازد."
فرهنگ عامیانه: " بهش گفتن برو سرشماری کن، رفت سرشون رو برید و آورد"، " مارگزیده با ریسمان سیاه و سفید هم جنگ نرم می کنه."، " اگه می خوای بری عروسی پس چرا چکمه پاته، اگه می خوای جنگ کنی پس واسه چی شعر می خونی؟"، " جنگ نرم می کنم فدای سرم، خودم می خورم و پسرم"، نون اینجا آب اینجا، جنگ نرم می کنم می مونم همین جا"
بیت
درید و برید و شکست و ببست
پس از دادن رای چون پیل مست
رباعی
ای که در جنگ نرم استادی
رای ما خوردی و نه پس دادی
روز و شب جنگ توست با اشباح
آخرش می روی تو بر بادی
رزمایش( Razmayesh ): بر وزن فرمایش. مانور. تمرین عملیات نظامی در زمانی که مردم نظر مخالف دولت دارند. طریقه تنظیم عمل یک دستگاه حکومتی در مقابل مردم. فن رهبری دسته های نظامی، لباس شخصی ها، لباس غیرشخصی ها و پابرهنه ها در یک منطقه عملیاتی. مثال: " مانور عملیاتی بسیج برای فتح صندوق به صندوق". از نظر نظامی، " مانور عبارت از این است که در حدود ماموریت محوله کلیه وسایل خود را بروی دشمن تمرکز دهند، حتی الامکان از روی غافلگیری دشمن و تامین قوای خودی"( نظامنامه محاربه پیاده نظام، قسمت 1، ص 145) کاربرد در جمله: " رهبری گفت، حوادث قبل و بعد از انتخابات، مانند یک رزمایش بود."( ترجمه دقیق: از قبل از رای گیری آماده عملیات شده بودیم.) کاربرد دوم در جمله: " در جریان رزمایش یا عملیات آزمایشی 72 نفر کشته و چهار هزار نفر اسیر شدند."
در رزمایش وظیفه هر کسی چیست؟
دانشجویان: " رهبری گفت، دانشجویان افسران جوان در جنگ نرم علیه دشمن هستند."
اساتید دانشگاه: " رهبری گفت، اساتید دانشگاه فرماندهان جنگ نرم علیه دشمن هستند."
شاعران: " رهبری گفت، هنر را در جنگ نرم تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورید."
لوله کش ها: " رهبری گفت، لوله کش ها باید کانال های دشمن را در جنگ نرم کور کنند."
آبدارچی ها: " رهبری گفت، آبدارچی ها در جنگ نرم آب به آسیاب دشمن نریزند."
خیاط ها: " رهبری گفت، خیاط ها نگذارند دست دشمن در جنگ نرم از آستین نخبگان بیرون بیاید."
علوم انسانی: " رهبری تحصیل علوم انسانی را توطئه جنگ نرم دشمنان دانست."
بسیجیان: " رهبری گفت، حالا که همه می جنگند، بسیج باید به فعالیت علمی بپردازد."
فرهنگ عامیانه: " بهش گفتن برو سرشماری کن، رفت سرشون رو برید و آورد"، " مارگزیده با ریسمان سیاه و سفید هم جنگ نرم می کنه."، " اگه می خوای بری عروسی پس چرا چکمه پاته، اگه می خوای جنگ کنی پس واسه چی شعر می خونی؟"، " جنگ نرم می کنم فدای سرم، خودم می خورم و پسرم"، نون اینجا آب اینجا، جنگ نرم می کنم می مونم همین جا"
بیت
درید و برید و شکست و ببست
پس از دادن رای چون پیل مست
رباعی
ای که در جنگ نرم استادی
رای ما خوردی و نه پس دادی
روز و شب جنگ توست با اشباح
آخرش می روی تو بر بادی
به بهانه پخش تصاویر و گزارش از بازداشتگاه کهریزک از تلویزیون جمهوری اسلامی
علی مغازهای:
نکاتی چند که فراموش نمیشوند*
1- یادمان نمیرود روزی که دادگاه فجایع کوی دانشگاه برگزار میشد؛ با وجود بسیاری از شواهد و مدارک معتبر و زنده، ناگهان چرخشی وارونه در روند دادرسی و رسیدگی به پرونده متهمان و شاکیان، ماجرا به گونهای دیگر رقم خورد و با جابجایی جایگاه شاکیان و متشاکیان عاقبت دست استکبار از آستین یک سرباز وظیفه پس از سرقت یک ماشین ریش تراش از خوابگاه دانشجویان بیرون زد و همه چیز به حول و قوه الهی حل شد.
2- به یاد داریم در پرونده قتل های زنجیره ای با وجود تمام شواهد و قراین بر وجود اراده ای قاهره، ناگهان دست عده ای عوامل خود سر و سر سپرده دول استکباری و رژیم صهیونیستی در عظیمترین و پیچیده ترین نهاد امنیتی در کشور و شاید در جهان رو شد و همه آن فجایع به حمداله ختم به خیر شد و عامل آن همه کشت و کشتار ( و نه خدای نکرده عاملان و زبانم لال آمران احتمالی) در سلول خود واجبی خورد تا در همین دارمکافات به سزای عمل زشت و پلید خود که همان کشتن انسانهای بی گناه و البته مخالفانی که می شد به موافق تبدیل شوند، برسد.
3-به یاد داریم کشته شدن زهرا کاظمی در زندان اوین را که بر اثر بر خورد سرش با جسم سخت نه جسم سخت با سرش صورت گرفت.
4- از یاد نمیبریم قتل دکتر زهرا بنییعقوب را که ابتدا با اتهامی بی اساس بازداشت شد و در بازداشت گاه در پی تجاوزات مختلف، کشته شد ولی قتل او خود کشی قلمداد شد.
5- از یاد نخواهیم برد کشته شدن اکبرمحمدی در اوین را.
6-به یاد سپردهایم کشته شدن امیر میرصیافی را که از پدر عاطفه گدایی کرد ولی زنده نماند تا شاید روزی به خواسته اش برسد!
7- از یاد نمی بریم سرگذشت آن دختر بی گناه، دانشجوی دانشگاه زنجان و سیر پرونده و پیگرد قضایی هوسرانیهای مسئول تامین امنیت دانشجویان این آب و خاک را که قرار است امانتدار خانوادههای ایرانی باشند.
8- فراموش نمیکنیم انکار هر گونه اعمال خشونت در زندان ها توسط کلیه مسئولان و مراجع را و اصولا انکار وجود زندانی سیاسی در زندانهای کشور را.
9- از ذهنمان پاک نمیشود ضربو شتم زنان و بازداشت دخترانمان درخیابانهای پایتخت را که تا همین چندی پیش به دلایل بی شمار و تعریف نشده و البته تعریف ناپذیر سلیقهای و سیاسی زیر عنوان بد حجابی صورت میگرفت.
10- و از یاد نمیتوان برد، تصاویر و برنامههای متعدد صداوسیمای جمهوری اسلامی در طول حدود دو ماه اخیر را که از زبان یا با کلام قاطبه مسئولان منکر وجود اعتراض گسترده مردمی و مهمتراز آن هرگونه برخورد غیر انسانی با چنین موارد احتمالی میشد و بسیاری دیگر از همین موارد؛
حال بر اساس برنامه 20:30 چنین به نظر می رسد که گویا معدود باقیماندههای همان جریان خود سر و آلت دست دشمن، دوباره از گوشه و کنار و دخمه های خود، سر برون آوردهاند و دست بر قضا همان ها توانسته اند در بعضی موارد تا درجه سرهنگی هم ارتقای درجه پیدا کنند.
و متاسفانه همان ایادی شرور توانسته بودند با همکاری شیطان لعین از چشمان تیزبین سربازان گمنام امام زمان نیز پنهان مانده و با هدف ضربه زدن به آبروی نظام در پست و کسوت مسئولان یک بازداشتگاه قانونی اما غیر استاندارد به بازداشت خود سرانه جوانان و فرزندان این مملکت دست زده و پس از بسیاری تجاوزات حیوانی و شکنجههای جسمی و روحی بسیار، آنان را با اشکالی فجیع به قتل برسانند.
وحال که این توطئه کثیف و شیطانی بر ملا شد و این عناصر خود سر شناسایی شدند می توان امید داشت که در شبهای آتی دولت محترم با قاطعیت هر چه تمامتر نسبت به برخورد با همین معدود عاملان این قبیل جنایات اقدام کرده و در کمال اخلاص و در اوج مظلومیت با پرداخت خسارت و غرامت هرچه سریع تر این لکه ننگ را از دامن خویش و نظام زدوده و باز صداوسیمای محترم نیز به روش سابق به تنویر افکار و ترمیم رابطه دولت و نظام اسلامی با مردم بپردازد و امید داشته باشد که به زودی همه چیز سر جای خود برگشته و البته فراموش هم خواهد شد!
نکاتی چند که فراموش نمیشوند*
1- یادمان نمیرود روزی که دادگاه فجایع کوی دانشگاه برگزار میشد؛ با وجود بسیاری از شواهد و مدارک معتبر و زنده، ناگهان چرخشی وارونه در روند دادرسی و رسیدگی به پرونده متهمان و شاکیان، ماجرا به گونهای دیگر رقم خورد و با جابجایی جایگاه شاکیان و متشاکیان عاقبت دست استکبار از آستین یک سرباز وظیفه پس از سرقت یک ماشین ریش تراش از خوابگاه دانشجویان بیرون زد و همه چیز به حول و قوه الهی حل شد.
2- به یاد داریم در پرونده قتل های زنجیره ای با وجود تمام شواهد و قراین بر وجود اراده ای قاهره، ناگهان دست عده ای عوامل خود سر و سر سپرده دول استکباری و رژیم صهیونیستی در عظیمترین و پیچیده ترین نهاد امنیتی در کشور و شاید در جهان رو شد و همه آن فجایع به حمداله ختم به خیر شد و عامل آن همه کشت و کشتار ( و نه خدای نکرده عاملان و زبانم لال آمران احتمالی) در سلول خود واجبی خورد تا در همین دارمکافات به سزای عمل زشت و پلید خود که همان کشتن انسانهای بی گناه و البته مخالفانی که می شد به موافق تبدیل شوند، برسد.
3-به یاد داریم کشته شدن زهرا کاظمی در زندان اوین را که بر اثر بر خورد سرش با جسم سخت نه جسم سخت با سرش صورت گرفت.
4- از یاد نمیبریم قتل دکتر زهرا بنییعقوب را که ابتدا با اتهامی بی اساس بازداشت شد و در بازداشت گاه در پی تجاوزات مختلف، کشته شد ولی قتل او خود کشی قلمداد شد.
5- از یاد نخواهیم برد کشته شدن اکبرمحمدی در اوین را.
6-به یاد سپردهایم کشته شدن امیر میرصیافی را که از پدر عاطفه گدایی کرد ولی زنده نماند تا شاید روزی به خواسته اش برسد!
7- از یاد نمی بریم سرگذشت آن دختر بی گناه، دانشجوی دانشگاه زنجان و سیر پرونده و پیگرد قضایی هوسرانیهای مسئول تامین امنیت دانشجویان این آب و خاک را که قرار است امانتدار خانوادههای ایرانی باشند.
8- فراموش نمیکنیم انکار هر گونه اعمال خشونت در زندان ها توسط کلیه مسئولان و مراجع را و اصولا انکار وجود زندانی سیاسی در زندانهای کشور را.
9- از ذهنمان پاک نمیشود ضربو شتم زنان و بازداشت دخترانمان درخیابانهای پایتخت را که تا همین چندی پیش به دلایل بی شمار و تعریف نشده و البته تعریف ناپذیر سلیقهای و سیاسی زیر عنوان بد حجابی صورت میگرفت.
10- و از یاد نمیتوان برد، تصاویر و برنامههای متعدد صداوسیمای جمهوری اسلامی در طول حدود دو ماه اخیر را که از زبان یا با کلام قاطبه مسئولان منکر وجود اعتراض گسترده مردمی و مهمتراز آن هرگونه برخورد غیر انسانی با چنین موارد احتمالی میشد و بسیاری دیگر از همین موارد؛
حال بر اساس برنامه 20:30 چنین به نظر می رسد که گویا معدود باقیماندههای همان جریان خود سر و آلت دست دشمن، دوباره از گوشه و کنار و دخمه های خود، سر برون آوردهاند و دست بر قضا همان ها توانسته اند در بعضی موارد تا درجه سرهنگی هم ارتقای درجه پیدا کنند.
و متاسفانه همان ایادی شرور توانسته بودند با همکاری شیطان لعین از چشمان تیزبین سربازان گمنام امام زمان نیز پنهان مانده و با هدف ضربه زدن به آبروی نظام در پست و کسوت مسئولان یک بازداشتگاه قانونی اما غیر استاندارد به بازداشت خود سرانه جوانان و فرزندان این مملکت دست زده و پس از بسیاری تجاوزات حیوانی و شکنجههای جسمی و روحی بسیار، آنان را با اشکالی فجیع به قتل برسانند.
وحال که این توطئه کثیف و شیطانی بر ملا شد و این عناصر خود سر شناسایی شدند می توان امید داشت که در شبهای آتی دولت محترم با قاطعیت هر چه تمامتر نسبت به برخورد با همین معدود عاملان این قبیل جنایات اقدام کرده و در کمال اخلاص و در اوج مظلومیت با پرداخت خسارت و غرامت هرچه سریع تر این لکه ننگ را از دامن خویش و نظام زدوده و باز صداوسیمای محترم نیز به روش سابق به تنویر افکار و ترمیم رابطه دولت و نظام اسلامی با مردم بپردازد و امید داشته باشد که به زودی همه چیز سر جای خود برگشته و البته فراموش هم خواهد شد!
برای دهان شکسته محسن روح الامینی و دهان سالم پدرش
مسیح علی نژاد :
محسن روح الامینی با دهان شکسته از کهریزک روانه بهشت زهرا شد و پدرش با دهانی سالم راهی نشست مشترکی با رهبری شد تا در آنجا سخنرانی باشد که از مظلومیت مضاعف نظام شکوه کند و بگوید فتنه ای که در انتخابات اخیر به راه افتاده نظام را بیشتر مظلوم کرده است.
محسن، برادر نازنینم!
قلبم درد می گیرد از این درد مشترک. تو ولی آرام بخواب و بگذار من جای تو بشکنم اینبار که من این درد را سالها زیسته ام. بخواب محسن و خودت را به نشنیدن بزن، اینطوری بهتر است، من هزار بار این کار را کرده ام، حتما تو هم بلدی و می دانی چه می گویم. چند بار وقتی پدر از دست تو به مادر شکوه می کرد تو خودت را به خواب زدی و همه را شنیدی و بعد هیح به روی خودت نیاوردی؟ دوباره همان کن . من که گوشه کرسی زمستانی خانه مان ، سالها چنان ملحفه و پارچه به چشم و سر کشیدم که پدر خیالش راحت باشد و هرچه دل تنگش می خواهد از بی اعتقادی و بی احترامی ما به آقا برای مادر بگوید و مادر هی به او بگوید : « سخت نگیر، جوان است، درست می شود». راست می گفت مادر ما بزرگتر شدیم و درست تر شدیم و یاد گرفتیم که به جای پرخاشگری هایی که هر روز در صف نان و در راه مدرسه و صف بلند اتوبوس و تاکسی از مردم نسبت به آقا می شنیدیم، با متانت پرسشگری کنیم. ما بزرگتر شدیم و یاد گرفتیم به پدران آقا دوست مان چنان احترامی بگذاریم که مبادا دل پیرشان از بی احترامی ما به آقایشان بگیرد. ما بزرگتر شدیم و یاد گرفتیم جلوی پدرانمان همانگونه که آنها گاهی به تفکر اصلاح گرایانه و مدرن ما می تاختند، نتازیم . ما بزرگتر شدیم و از بزرگان مان راه و رسم «تحمل عقیده مخالف» را یاد گرفتیم اما پدران من و تو آنقدر شیدای آقا و شاکی ما بوده اند در تمام این سالها که هیچ دقت نکرده اند ما از گل نازکتر به آقایشان نگفته ایم . حتی زمانی که رد زخم آقا دوستانشان به تن مان مانده بود ما باز هم به حساب آقایشان نگذاشتیم و بیراه نگفتیم، فحش ندادیم، کلمات آلوده به خدمت نگرفتیم به امید آنکه شاید روزی نقد ساده ما به رفتار آقایشان را تاب بیاورند و اگر نه، حداقل از ما نخواهند که به دست بوسی و مظلق بودن انسانی تشنه باشیم که او هم خطا کار است همانند سایر انسان های کره زمین. این خواسته زیادی نبود اما ما به زیاده خواهی متهم بودیم، هم در خانه ، هم در جامعه. حالا که تو نیستی و من بارها به یاد دهان شکسته تو دهانم انگار می شکند و درد می گیرد، تصمیم گرفتم هیچ به روی خودم نیاورم و با پدرم بعد از دوماه تنها چند کلمه حرف بزنم تا دلم آرام گیرد در غربت این کشوری که هیچ اش مال من نیست. از غریبی من عمری نگذشته اما گاهی چنان به سرم می زند که می گویم شاید با دهان شکسته در بهشت زهرا خوابیدن، دل پدر را آرام تر می کند .
خویشاوند فکری ام!
می دانی با دیدن چندین باره صورت پدرت که در حضور آقای خامنه ای مدام از مظلومیت نظام می گفت، چیزی دلم را چند بارچنگ گرفت؟ و بعد نفس ام چقدر بند آمد؟ هنوز سینه ام سنگین است و بغض دارم از بغض نداشته پدرت آنگاه که به چشم های آقا نگاه می کرد و در دفاع از آبروی نظام سنگ تمام می گذاشت. بی آنکه صدایش بلرزد. در حالی که نمی دانست آبرو ما بودیم که بر بادمان دادند. آنان که تو را زیر خروارها خاک فرستادند و مرا فرسنگها دور از خانه تبعید کرده اند آبروی نظام را برده اند نه ما که همه زورمان را هم میزدیم بلد نبودیم «مرگ بر» و «ننگ باد» به کسی بگوییم. اصلا اعتقاد هم نداشتیم. تازه من که در بلاد غرب با هرکه به آقای شان می تاخت و می گفت؛ دیکتاتور باید بمیرد، می تاختم و می گفتم؛ چرا راه دموکراسی را دارید باز هم یک طرفه می کنید و شعار مرگ و نابودی سر می دهید؟ حالا مانده ام چرا برادرم را می کشند و بعد پدرم می رود روبروی آقا و دوربین صدا و سیمای تحت نظارت ایشان می ایستد و مدام به جنازه کشته برادر من لگد می زند. کسی که معترضان بی سلاح را به حفظ آبروی نظام توصیه می کند آیا لگد به صورت زخمی ما نمی زند؟ اگر او پدر است من هم خواهرم، همان خواهری که در تمام این سالها هرگز دلم رضا نداد به پدری که تنها آرزوی قلبی اش دیدار با آقا و متبرک کردن چفیه به دست آقا بود، بگویم چقدر برای من این آرزو، دور از مفهوم و معنا می نمود. تازه به اندازه بضاعتم اگر دستم به چند فرسخی آقا هم می رسید، شاید وقت ملاقاتی هم برایش می گرفتم تا دلش اگر به همین آرام است، بعد از سالها قراری گیرد و من هم کاری برایش کرده باشم اما محسن عزیز! دیگر کم آوردم . آخر این بی رحمی مضاعف است که تو را له شده و خرد شده در گور بگذارند و بعد پدرت که بر عکس پدر من، دستش به آقایش می رسد، برود آنجا و ضجه نزند از زخمهای تو و به جایش از ظلم مضاعف نظام بگوید و از فتنه ای که آبروی نظام را برده است. کدام فتنه، فجیع تر از فتح دولت بوده است که چنین ملتی را غرق در خون کردند تا نبازند و کرسی قدرت از دست ندهند؟ اصلا ما بازنده، خب می گذاشتید هوارمان را بزنیم و بعد به همان دهان شکسته مان دلتان راضی می شد و غائله را تمام می کرید. حتما باید پنجه بر گلوی تو می ماند تا تمام شدن نفس هایت را می دیدند و از جان دادنت ، لذت مضاعف از پیروزی نصیب شان می شد؟ تو بخواب برادر و باقی همه را بسپار دست کسانی که این روزها بر پشت بام های شهرت کماکان پر امید ایستاده اند و خدا را صدا می زنند. روزی هزار بار پدرم مرا به نماز خواندن و روزه گرفتن توصیه می کرد، به دین اش کافر بودم انگار وقتی می دیم آقایش را بیشتر از کودکان معصوم اش دوست دارد و بوسه بر دست او از روی عکس، آرام تر اش می کند. چه کسی باور می کند که این زندیق دلتنگ حالا آنقدر بی پناه شده است از رنجی که به تو و باقی برادران و خواهرانم می رود که روزی هزار بار انگار نماز می خوانم.
برادر نادیده ام! به هزاران دیده نگران که این روزها در سوگ تو سرخ اند سوگند که اگرچه کم آورده ام اما هنوز بی کینه ام از پدر تو و پدر خودم و همه پدرانی که آقایشان را به ما ترجیح می دهند اما کاش کسی دل آنها را نیز آباد کند از کینه ای که از ما به دل دارند و بگذارند ما به جای آبروی نظام برای آبروی رفته خودمان گریه کنیم که حتی جرائت سر بلند کردن به خاطر آنچه در زندان ها بر ما رفته را نداریم. بگذارند ما فتنه گران را همان هایی بدانیم که گلوله بر ما می کشند و بعد تجاوز می کنند و بعد شبانه دفن می کنند و بعد همه را یکجا انکار می کنند و ما هم دستمان به هیچ جا بند نیست تا بگوییم به تمام اعتقادات مان سوگند، ما برانداز نبودیم که چنان خانه و کاشانه ما برانداختند. ما منتقدان مودب و مثبتی بودیم که حتی متهم به مصالحه و محافظه کاری نیز می شدیم گاهی، اما با ما چه کردند که این روزها داریم به سختی خودمان را متقاعد می کنیم که بی کینه باشیم و فردا که دست ما نیز پربار شد، هرگز گلوله به روی آنان که تو را کشتند نکشیم تا شاید یک جا خط پایانی باشیم برای برادرکشی هایی که این روزها در خانه مرسوم شده.
برادر رفته ام! بخواب و به روی خودت نیاور که پدری از همین جنس روزی به فرزندش گفته بود که اگر آقا دستور اعدام براندازان را دهد با دست های خودم طناب دار را محکم می کنم بر گلوی فرزندم. او با افتخار گفت و فرزندش در تمام این سالها هیچ به روی خودش نیاورد. تو هم لابد امشب گلویت تیر کشید وقتی پدر گفت مظلومیت مضاعف نظام و اما اصلا به روی خودت نیاور که دانستی اگر به جای کشتن مخفیانه و یا اشتباهی تو، نظام آشکارا دستور خذف تو را می داد، همین پدر برای مظلوم نشدن نظام، جلودار می شد و طناب دار را خودش بالا می کشید آنگاه شاید برای این وظیفه دشوار کمی بیشتر برای تو بغض می کرد. اگر آن لحظه ناب، تنها زمانی است که پدر فرزندش را کمی بیشتر از نظام دوست دارد، من دلم لک می زند برای بغض پدر که فقط برای خودم باشد و نه برای نظامی که دارد فرزندان که چه عرض کنم نوه هایش را هم یکی یکی می بلعد اما همین فرزندانش اگر زنده بمانند هرگز اهل بلعیدن نخواهند شد چنانچه اگر تو زنده می ماندی شک ندارم که مرام و مروت و منطق و مهربانی ات بیش از پدرت بود و او را می بخشیدی که به جای مظلومیت مردم برای مظلومیت نظام مرثیه می خواند، برای همین دهانش سالم تر از دهان توست و به جایش دهان و من و هم نسل هایم به اندازه همان شکسته خودت درد می کند برادر..
محسن روح الامینی با دهان شکسته از کهریزک روانه بهشت زهرا شد و پدرش با دهانی سالم راهی نشست مشترکی با رهبری شد تا در آنجا سخنرانی باشد که از مظلومیت مضاعف نظام شکوه کند و بگوید فتنه ای که در انتخابات اخیر به راه افتاده نظام را بیشتر مظلوم کرده است.
محسن، برادر نازنینم!
قلبم درد می گیرد از این درد مشترک. تو ولی آرام بخواب و بگذار من جای تو بشکنم اینبار که من این درد را سالها زیسته ام. بخواب محسن و خودت را به نشنیدن بزن، اینطوری بهتر است، من هزار بار این کار را کرده ام، حتما تو هم بلدی و می دانی چه می گویم. چند بار وقتی پدر از دست تو به مادر شکوه می کرد تو خودت را به خواب زدی و همه را شنیدی و بعد هیح به روی خودت نیاوردی؟ دوباره همان کن . من که گوشه کرسی زمستانی خانه مان ، سالها چنان ملحفه و پارچه به چشم و سر کشیدم که پدر خیالش راحت باشد و هرچه دل تنگش می خواهد از بی اعتقادی و بی احترامی ما به آقا برای مادر بگوید و مادر هی به او بگوید : « سخت نگیر، جوان است، درست می شود». راست می گفت مادر ما بزرگتر شدیم و درست تر شدیم و یاد گرفتیم که به جای پرخاشگری هایی که هر روز در صف نان و در راه مدرسه و صف بلند اتوبوس و تاکسی از مردم نسبت به آقا می شنیدیم، با متانت پرسشگری کنیم. ما بزرگتر شدیم و یاد گرفتیم به پدران آقا دوست مان چنان احترامی بگذاریم که مبادا دل پیرشان از بی احترامی ما به آقایشان بگیرد. ما بزرگتر شدیم و یاد گرفتیم جلوی پدرانمان همانگونه که آنها گاهی به تفکر اصلاح گرایانه و مدرن ما می تاختند، نتازیم . ما بزرگتر شدیم و از بزرگان مان راه و رسم «تحمل عقیده مخالف» را یاد گرفتیم اما پدران من و تو آنقدر شیدای آقا و شاکی ما بوده اند در تمام این سالها که هیچ دقت نکرده اند ما از گل نازکتر به آقایشان نگفته ایم . حتی زمانی که رد زخم آقا دوستانشان به تن مان مانده بود ما باز هم به حساب آقایشان نگذاشتیم و بیراه نگفتیم، فحش ندادیم، کلمات آلوده به خدمت نگرفتیم به امید آنکه شاید روزی نقد ساده ما به رفتار آقایشان را تاب بیاورند و اگر نه، حداقل از ما نخواهند که به دست بوسی و مظلق بودن انسانی تشنه باشیم که او هم خطا کار است همانند سایر انسان های کره زمین. این خواسته زیادی نبود اما ما به زیاده خواهی متهم بودیم، هم در خانه ، هم در جامعه. حالا که تو نیستی و من بارها به یاد دهان شکسته تو دهانم انگار می شکند و درد می گیرد، تصمیم گرفتم هیچ به روی خودم نیاورم و با پدرم بعد از دوماه تنها چند کلمه حرف بزنم تا دلم آرام گیرد در غربت این کشوری که هیچ اش مال من نیست. از غریبی من عمری نگذشته اما گاهی چنان به سرم می زند که می گویم شاید با دهان شکسته در بهشت زهرا خوابیدن، دل پدر را آرام تر می کند .
خویشاوند فکری ام!
می دانی با دیدن چندین باره صورت پدرت که در حضور آقای خامنه ای مدام از مظلومیت نظام می گفت، چیزی دلم را چند بارچنگ گرفت؟ و بعد نفس ام چقدر بند آمد؟ هنوز سینه ام سنگین است و بغض دارم از بغض نداشته پدرت آنگاه که به چشم های آقا نگاه می کرد و در دفاع از آبروی نظام سنگ تمام می گذاشت. بی آنکه صدایش بلرزد. در حالی که نمی دانست آبرو ما بودیم که بر بادمان دادند. آنان که تو را زیر خروارها خاک فرستادند و مرا فرسنگها دور از خانه تبعید کرده اند آبروی نظام را برده اند نه ما که همه زورمان را هم میزدیم بلد نبودیم «مرگ بر» و «ننگ باد» به کسی بگوییم. اصلا اعتقاد هم نداشتیم. تازه من که در بلاد غرب با هرکه به آقای شان می تاخت و می گفت؛ دیکتاتور باید بمیرد، می تاختم و می گفتم؛ چرا راه دموکراسی را دارید باز هم یک طرفه می کنید و شعار مرگ و نابودی سر می دهید؟ حالا مانده ام چرا برادرم را می کشند و بعد پدرم می رود روبروی آقا و دوربین صدا و سیمای تحت نظارت ایشان می ایستد و مدام به جنازه کشته برادر من لگد می زند. کسی که معترضان بی سلاح را به حفظ آبروی نظام توصیه می کند آیا لگد به صورت زخمی ما نمی زند؟ اگر او پدر است من هم خواهرم، همان خواهری که در تمام این سالها هرگز دلم رضا نداد به پدری که تنها آرزوی قلبی اش دیدار با آقا و متبرک کردن چفیه به دست آقا بود، بگویم چقدر برای من این آرزو، دور از مفهوم و معنا می نمود. تازه به اندازه بضاعتم اگر دستم به چند فرسخی آقا هم می رسید، شاید وقت ملاقاتی هم برایش می گرفتم تا دلش اگر به همین آرام است، بعد از سالها قراری گیرد و من هم کاری برایش کرده باشم اما محسن عزیز! دیگر کم آوردم . آخر این بی رحمی مضاعف است که تو را له شده و خرد شده در گور بگذارند و بعد پدرت که بر عکس پدر من، دستش به آقایش می رسد، برود آنجا و ضجه نزند از زخمهای تو و به جایش از ظلم مضاعف نظام بگوید و از فتنه ای که آبروی نظام را برده است. کدام فتنه، فجیع تر از فتح دولت بوده است که چنین ملتی را غرق در خون کردند تا نبازند و کرسی قدرت از دست ندهند؟ اصلا ما بازنده، خب می گذاشتید هوارمان را بزنیم و بعد به همان دهان شکسته مان دلتان راضی می شد و غائله را تمام می کرید. حتما باید پنجه بر گلوی تو می ماند تا تمام شدن نفس هایت را می دیدند و از جان دادنت ، لذت مضاعف از پیروزی نصیب شان می شد؟ تو بخواب برادر و باقی همه را بسپار دست کسانی که این روزها بر پشت بام های شهرت کماکان پر امید ایستاده اند و خدا را صدا می زنند. روزی هزار بار پدرم مرا به نماز خواندن و روزه گرفتن توصیه می کرد، به دین اش کافر بودم انگار وقتی می دیم آقایش را بیشتر از کودکان معصوم اش دوست دارد و بوسه بر دست او از روی عکس، آرام تر اش می کند. چه کسی باور می کند که این زندیق دلتنگ حالا آنقدر بی پناه شده است از رنجی که به تو و باقی برادران و خواهرانم می رود که روزی هزار بار انگار نماز می خوانم.
برادر نادیده ام! به هزاران دیده نگران که این روزها در سوگ تو سرخ اند سوگند که اگرچه کم آورده ام اما هنوز بی کینه ام از پدر تو و پدر خودم و همه پدرانی که آقایشان را به ما ترجیح می دهند اما کاش کسی دل آنها را نیز آباد کند از کینه ای که از ما به دل دارند و بگذارند ما به جای آبروی نظام برای آبروی رفته خودمان گریه کنیم که حتی جرائت سر بلند کردن به خاطر آنچه در زندان ها بر ما رفته را نداریم. بگذارند ما فتنه گران را همان هایی بدانیم که گلوله بر ما می کشند و بعد تجاوز می کنند و بعد شبانه دفن می کنند و بعد همه را یکجا انکار می کنند و ما هم دستمان به هیچ جا بند نیست تا بگوییم به تمام اعتقادات مان سوگند، ما برانداز نبودیم که چنان خانه و کاشانه ما برانداختند. ما منتقدان مودب و مثبتی بودیم که حتی متهم به مصالحه و محافظه کاری نیز می شدیم گاهی، اما با ما چه کردند که این روزها داریم به سختی خودمان را متقاعد می کنیم که بی کینه باشیم و فردا که دست ما نیز پربار شد، هرگز گلوله به روی آنان که تو را کشتند نکشیم تا شاید یک جا خط پایانی باشیم برای برادرکشی هایی که این روزها در خانه مرسوم شده.
برادر رفته ام! بخواب و به روی خودت نیاور که پدری از همین جنس روزی به فرزندش گفته بود که اگر آقا دستور اعدام براندازان را دهد با دست های خودم طناب دار را محکم می کنم بر گلوی فرزندم. او با افتخار گفت و فرزندش در تمام این سالها هیچ به روی خودش نیاورد. تو هم لابد امشب گلویت تیر کشید وقتی پدر گفت مظلومیت مضاعف نظام و اما اصلا به روی خودت نیاور که دانستی اگر به جای کشتن مخفیانه و یا اشتباهی تو، نظام آشکارا دستور خذف تو را می داد، همین پدر برای مظلوم نشدن نظام، جلودار می شد و طناب دار را خودش بالا می کشید آنگاه شاید برای این وظیفه دشوار کمی بیشتر برای تو بغض می کرد. اگر آن لحظه ناب، تنها زمانی است که پدر فرزندش را کمی بیشتر از نظام دوست دارد، من دلم لک می زند برای بغض پدر که فقط برای خودم باشد و نه برای نظامی که دارد فرزندان که چه عرض کنم نوه هایش را هم یکی یکی می بلعد اما همین فرزندانش اگر زنده بمانند هرگز اهل بلعیدن نخواهند شد چنانچه اگر تو زنده می ماندی شک ندارم که مرام و مروت و منطق و مهربانی ات بیش از پدرت بود و او را می بخشیدی که به جای مظلومیت مردم برای مظلومیت نظام مرثیه می خواند، برای همین دهانش سالم تر از دهان توست و به جایش دهان و من و هم نسل هایم به اندازه همان شکسته خودت درد می کند برادر..
رهبری : حوادث قبل و بعد از انتخابات، مانند يک «رزمايش» بود
جنبش راه سبز (جرس): مقام رهبري در ديدار با جمعي از شعرا، و اهالي فرهنگ، هنر و ادب، حوادث اخير قبل و بعد از انتخابات در کشور را مانند يک رزمايش، موجب آشکار شدن نقاط ضعف و قوت و در مجموع يک نعمت بزرگ دانست و با تشريح وظيفه سنگين اهالي فرهنگ و هنر در اين قضايا خاطرنشان کرد؛ يک انسان هنري و فرهنگي وظيفه سنگين و خطير بازگويي حقيقت و «تبيين و تبليغ» را برعهده دارد و بايد براي درک حقيقت تلاش و مجاهدت کند، چرا که در حوادث فتنه گون، شناخت عرصه و اطراف آن و تشخيص مهاجم و مدافع و دوست و دشمن دشوار است. در اين ديدار که عصر روز شنبه همزمان با سالروز ولادت کريم اهل بيت امام حسن مجتبي(ع) صورت گرفت، رهبری بصيرت را لازمه تشخيص و شناخت عرصه و ميدان دانست و افزود؛ اهل فرهنگ و ادب گوشه يي از حرکت عظيم و مستمر انقلاب اسلامي هستند که بايد آنچه را به عنوان حقيقت مي فهمند، با فصاحت و بلاغت بيان کنند، چرا که با شيوه سياستمداران نمي توان در عالم فرهنگ حرکت کرد، بلکه بايد با تبيين و رساندن حقايق، گره گشايي کرد. وی جنگ نرم را واقعيت امروز دانسته و با اشاره به تذکرات و سخنان 20 سال گذشته خود خاطرنشان کرد؛ وقتي انسان، تجهيز، صف آرايي، دهان هاي با حق و غضب گشوده شده و دندان هاي با غيظ فشرده شده عليه انقلاب، امام خميني و آرمان هاي نظام اسلامي را مي بيند، وجود اين جنگ نرم را باور مي کند، هر چند ممکن است عده يي اينها را نبينند. مقام رهبري افزود؛ در اين جنگ نرم وظيفه مجموعه فرهنگي اين است که هنر را تمام عيار و با قالبي مناسب به ميدان آورد تا اثرگذاحضرت آيت الله خامنه يي در ادامه با اشاره به ارتقاي سطح و رشد تحسين برانگيز شعر مجموعه شاعران انقلاب خاطرنشان کردند؛ لفظ، معنا، آهنگ، گزينش واژگان و گسترش تخيل، همه نشان دهنده رشد و بالندگي نهال شعر در کشور است. ايشان شعر دوران انقلاب را يک حرکت مستمر، رو به جلو و داراي اوج ارزيابي کردند و با اشاره به افزايش کيفي شعر شاعران پيشکسوت و رويش هاي شگفت انگيز نسل جوان کشور افزودند؛ شعر انقلاب تاکنون آزمون موفقي را پشت سر گذاشته است ضمن آنکه حرکت بالنده شعر انقلاب بايد به سمت اهداف و آرمان هاي انقلاب استمرار يابد. رهبری با تاکيد بر اينکه اهداف و آرمان هاي انقلاب مجموعه يي از ستاره هاي درخشان است که جهت پرواز را مشخص مي کند، افزودند؛ شعر انقلاب بايد در خدمت مفاهيم و آرمان هاي رفيع انقلاب همچون عدالت، اخلاق، استقلال حقيقي از جمله استقلال فرهنگي و بازيابي هويت ايراني و اسلامي قرار گيرد و ما در دوران دفاع مقدس ديديم که ملت ايران مي تواند به سمت آرمان هاي خود پر بگشايد و پرواز کند. آيت الله خامنه يي در پايان اين ديدار به شعرا توصيه کرد؛ آثار قدما و استادان را بخوانيد و انس بگيريد، در انجمن ها و جلسات نقادي، عيوب شعر را برطرف کنيد و هيچ گاه متوقف نشويد.
این نخستین باری است که آیت الله خامنه ای از واژه «رزمایش» در تبیین وقایع اخیر ایران یاد می کند. پیش از این وی از واژه های فتنه و جنگ نرم در این باره یاد کرده بود. با توجه به اهمیت این واژگان کلیدی در نحوه مواجهه نظام با منتقدان و مخالفان قانونی در فرصتهای بعدی به تحلیل این واژگان خواهیم پرداخت. در این فرصت طنز «رزمایش» را ستون طنز سبز ملاحظه فرمائید.
این نخستین باری است که آیت الله خامنه ای از واژه «رزمایش» در تبیین وقایع اخیر ایران یاد می کند. پیش از این وی از واژه های فتنه و جنگ نرم در این باره یاد کرده بود. با توجه به اهمیت این واژگان کلیدی در نحوه مواجهه نظام با منتقدان و مخالفان قانونی در فرصتهای بعدی به تحلیل این واژگان خواهیم پرداخت. در این فرصت طنز «رزمایش» را ستون طنز سبز ملاحظه فرمائید.
به دنبال احمدی نژاد، چاوز رئیس جمهور ونزوئلا هم در مشهد امام زمانی شد
امید راهجو:
شبکه جنبش راه سبز(جرس) مشهد : محمود احمدي نژاد يكشنبه شب بعد از امضاي سه سند همكاري اقتصادي، بهداشت و درمان و انرژي با جمهوري ونزوئلا در كنفرانس مشترك خبري با هوگو چاوز اظهار داشت : بسيار خوشحالم پايان ديدار هوگو چاوز از ايران با زيارت حرم حضرت امام رضا (ع) مقارن شد.
محمود احمدي نژاد خاطرنشان كرد : اين جا حرم امام رضا ،حرم انسان كامل، خليفه الهي و يار و ياور همه مومنان و عدالت جويان جهان است.
وي تاكيد كرد: امامان انسانهاي كاملي هستند كه متعلق به همه ملتها هستند و خداي متعال آنها را براي هدايت كل بشر فرستاده است.
احمدي نژاد با اشاره به حضور هوگو چاوز در مرقد امام رضا(ع) افزود: حضور رئيس جمهوري ونزوئلا نشاندهنده عمق اعتقادات مشترك دو ملت و نشانه عمق برادرانه و پايدار دو كشور است.
احمدي نژاد افزود: اين حضور يعني هر دو ملت و دولت يكتا پرست و عدالت طلب هستند
و به پيامبران الهي و انسانهاي صالح ايمان دارند كه روزي انسان كامل به همراه حضرت مسيح خواهد آمد و همه عدالتجويان عالم را حمايت ميكند و عدالت را در سرتاسر زمين برپا خواهد كرد.
احمدي نژاد با اشاره به حضور هوگو چاوز در حرم امن امام رضا (ع) خاطرنشان كرد : پذيرائي از آقاي چاوز در مقدسترين مكان ايران نشاندهنده ارادت ملت ايران به آقاي چاوز و ملت انقلابي ونزوئلا است.
احمدي نژاد افزود : اين حضور يعني دلها و انديشههاي دو ملت به طور كامل به هم پيوند خورده و در دفاع از حقوق خود و حمايت از عدالت و مظلومان همواره در كنار هم خواهند بود.
وي اظهار داشت:ما براي پيشرفت ملت و ساختن كشورهاي خود و براي قطع فشارهاي استكبار جهاني در برابر زياده خواهي استكبار تا آخر در كنار هم خواهيم ماند.
احمدي نژاد با اشاره به سخنان هوگوچاوز در حرم امام رضا(ع) تصريح كرد :
همانگونه كه برادرم آقاي چاوز در اظهارا ت خود بيان كرد، هر دو ملت و دولت بايد تمهديدات و مقدمات لازم را براي تحقق عدالت توسط انسان كامل تلاش كنند.
احمدي نژاد افزود: من اميدوارم كه اين حضور و سفر و تجديد پيمان مجددي كه با هم داشتيم ،مقدمه برداشتن گامهاي بلندتر براي توسعه روابط و انجام ماموريتهاي بينالمللي باشد.
احمدي نژاد سفر هوگوچاوز به ايران را بسيار پربار و موفقيت آميز خواند و اظهار داشت: ديروز و امروز تصميمات بسيار خوبي گرفته شد و در آينده نزديك شاهد هرچه بيشتر همكاريها ميان دوطرف در زمينههاي گوناگون خواهيم بود.
احمدي نژاد در پاسخ به سئوال خبرنگار ونزوئلايي در خصوص پايگاه موشكي آمريكا در كلمبيا اظهار داشت: لازم است يكبار ديگر با صراحت اعلام كنم ما حضور قدرتطلبانه امپرياليسم آمريكا در كلمبيا را به شدت محكوم ميكنيم و كساني كه با شعار تغيير در آمريكا بر سركارآمدند بايد در عمل به شعارهاي خود پايبند باشند.
احمدي نژاد با بيان اينكه دوران فريب ملتها به پايان رسيده ، افزود: اين ها از يك طرف شعار تغيير ، صلح دوستي سر ميدهند و از سوي ديگر پايگاه نظامي در مناطقي كه مردم بر عليه سياستهاي قدرتطلبانه آمريكا شعار مي دهند ، يك فريب آشكار است.
احمدي نژاد در ادامه سخنان خود وجود رژيم صهيونيستي را بدترين اهانت به نوع بشر دانست و افزود : اين رژيم را جنايتكاران بينالمللي در منطقه ما به ملت مظلوم فلسطين و مردم منطقه تحميل كردند.
وي با بيان اينكه ملتهاي منطقه هيچگاه رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي شناسند ،افزود: اين رژيم يك موجود خارجي آلوده است كه وارد بدن ملتهاي منطقه شده و آنان دربرابر اين موجود آلوده به مقاومت خود ادامه ميدهند.
احمدي نژاد با بيان اينكه تجربه تاسيس رژيم صهيونيستي تجربهاي كاملا شكست خورده است ، افزود: تاسيس اين نوع رژيمها هيچگاه در هيچ جاي دنيا با موفقيت روبرو نبوده و شكست خواهد خورد.
احمدي نژاد تاكيد كرد: من يكبار ديگر اعلام ميكنم كه ملتهاي آمريكاي جنوبي در حال يك انقلاب اعتقادي و سياسي هستند و همه آنها بيدار شدهاند و زورگويي را نميپذيرند.
وي افزود: من بار ديگر شكست قطعي سياستهاي نظامي گري را در آمريكاي جنوبي اعلام ميكنم و به رهبران اعمال اين نوع سياستها نصيحت ميكنم كه دست از زورگويي بردارند.
احمدي نژاد افزود: من مطمئن هتسم كه مردم كلمبيا هم اين روش را نمي پذيرند و در برابر آن قيام خواهند كرد .
احمدي نژاد در پايان تاكيد كرد : امروزه دوران امپراطوري به پايان رسيده است.
هوگو چاوز رئيس جمهوري ونزوئلا نيز در اين كنفرانس مشترك خبري گفت : من در ابتدا از ملت ايران تشكر ميكنم ، چرا كه اين مردم عزيز توجه زيادي به خداوند دارند.
وي افزود: همچنين سلام خود را به ميليونها ميليون زائر از سراسر دنيا كه براي زيارت امام رضا (ع) به مشهد مقدس ميآيند ، بيان ميكنم.
چاوز افزود: به عنوان يك مسيحي احساس بسيار خوبي دارم كه به زيارت حرم مقدس امام رضا آمده ام.
هوگو چاوز افزود : حضرت مسيح رجعت خواهد نمود و به همراه حضرت مهدي يك روز براي ايجاد عدالت قيام خواهند كرد.
وي با اشاره به سخنان حكيمانه مقام معظم رهبري اظهار داشت: سخنان امام خامنهاي بسيار براي من راه گشا بود ، چرا كه ايشان فرمودند : تا زماني كه روساي جمهور ايران و ونزولا در كنار هم باشند و با هم اقدامات عدالت طلبانه را پيگير ي ميكنند ، موجبات مايوس شدن دشمنان دو ملت را فراهم مي آورند.
رئيس جمهوري ونزوئلا افزود: بايد تلاش كنيم هرچه زودتر حضرت مهدي به همراه حضرت مسيح ظهور كنند و سرتاسر جهان را از عدل و داد پر كنند.
وي در بخش ديگري از سخنان خود توسعه روابط تجاري ميان دو كشور را مورد تاكيد قرار داد و گفت : از اين بستر ميتوانيم به چشم انداز و هدف مورد نظر خود در آينده نزديك برسيم.
شبکه جنبش راه سبز(جرس) مشهد : محمود احمدي نژاد يكشنبه شب بعد از امضاي سه سند همكاري اقتصادي، بهداشت و درمان و انرژي با جمهوري ونزوئلا در كنفرانس مشترك خبري با هوگو چاوز اظهار داشت : بسيار خوشحالم پايان ديدار هوگو چاوز از ايران با زيارت حرم حضرت امام رضا (ع) مقارن شد.
محمود احمدي نژاد خاطرنشان كرد : اين جا حرم امام رضا ،حرم انسان كامل، خليفه الهي و يار و ياور همه مومنان و عدالت جويان جهان است.
وي تاكيد كرد: امامان انسانهاي كاملي هستند كه متعلق به همه ملتها هستند و خداي متعال آنها را براي هدايت كل بشر فرستاده است.
احمدي نژاد با اشاره به حضور هوگو چاوز در مرقد امام رضا(ع) افزود: حضور رئيس جمهوري ونزوئلا نشاندهنده عمق اعتقادات مشترك دو ملت و نشانه عمق برادرانه و پايدار دو كشور است.
احمدي نژاد افزود: اين حضور يعني هر دو ملت و دولت يكتا پرست و عدالت طلب هستند
و به پيامبران الهي و انسانهاي صالح ايمان دارند كه روزي انسان كامل به همراه حضرت مسيح خواهد آمد و همه عدالتجويان عالم را حمايت ميكند و عدالت را در سرتاسر زمين برپا خواهد كرد.
احمدي نژاد با اشاره به حضور هوگو چاوز در حرم امن امام رضا (ع) خاطرنشان كرد : پذيرائي از آقاي چاوز در مقدسترين مكان ايران نشاندهنده ارادت ملت ايران به آقاي چاوز و ملت انقلابي ونزوئلا است.
احمدي نژاد افزود : اين حضور يعني دلها و انديشههاي دو ملت به طور كامل به هم پيوند خورده و در دفاع از حقوق خود و حمايت از عدالت و مظلومان همواره در كنار هم خواهند بود.
وي اظهار داشت:ما براي پيشرفت ملت و ساختن كشورهاي خود و براي قطع فشارهاي استكبار جهاني در برابر زياده خواهي استكبار تا آخر در كنار هم خواهيم ماند.
احمدي نژاد با اشاره به سخنان هوگوچاوز در حرم امام رضا(ع) تصريح كرد :
همانگونه كه برادرم آقاي چاوز در اظهارا ت خود بيان كرد، هر دو ملت و دولت بايد تمهديدات و مقدمات لازم را براي تحقق عدالت توسط انسان كامل تلاش كنند.
احمدي نژاد افزود: من اميدوارم كه اين حضور و سفر و تجديد پيمان مجددي كه با هم داشتيم ،مقدمه برداشتن گامهاي بلندتر براي توسعه روابط و انجام ماموريتهاي بينالمللي باشد.
احمدي نژاد سفر هوگوچاوز به ايران را بسيار پربار و موفقيت آميز خواند و اظهار داشت: ديروز و امروز تصميمات بسيار خوبي گرفته شد و در آينده نزديك شاهد هرچه بيشتر همكاريها ميان دوطرف در زمينههاي گوناگون خواهيم بود.
احمدي نژاد در پاسخ به سئوال خبرنگار ونزوئلايي در خصوص پايگاه موشكي آمريكا در كلمبيا اظهار داشت: لازم است يكبار ديگر با صراحت اعلام كنم ما حضور قدرتطلبانه امپرياليسم آمريكا در كلمبيا را به شدت محكوم ميكنيم و كساني كه با شعار تغيير در آمريكا بر سركارآمدند بايد در عمل به شعارهاي خود پايبند باشند.
احمدي نژاد با بيان اينكه دوران فريب ملتها به پايان رسيده ، افزود: اين ها از يك طرف شعار تغيير ، صلح دوستي سر ميدهند و از سوي ديگر پايگاه نظامي در مناطقي كه مردم بر عليه سياستهاي قدرتطلبانه آمريكا شعار مي دهند ، يك فريب آشكار است.
احمدي نژاد در ادامه سخنان خود وجود رژيم صهيونيستي را بدترين اهانت به نوع بشر دانست و افزود : اين رژيم را جنايتكاران بينالمللي در منطقه ما به ملت مظلوم فلسطين و مردم منطقه تحميل كردند.
وي با بيان اينكه ملتهاي منطقه هيچگاه رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي شناسند ،افزود: اين رژيم يك موجود خارجي آلوده است كه وارد بدن ملتهاي منطقه شده و آنان دربرابر اين موجود آلوده به مقاومت خود ادامه ميدهند.
احمدي نژاد با بيان اينكه تجربه تاسيس رژيم صهيونيستي تجربهاي كاملا شكست خورده است ، افزود: تاسيس اين نوع رژيمها هيچگاه در هيچ جاي دنيا با موفقيت روبرو نبوده و شكست خواهد خورد.
احمدي نژاد تاكيد كرد: من يكبار ديگر اعلام ميكنم كه ملتهاي آمريكاي جنوبي در حال يك انقلاب اعتقادي و سياسي هستند و همه آنها بيدار شدهاند و زورگويي را نميپذيرند.
وي افزود: من بار ديگر شكست قطعي سياستهاي نظامي گري را در آمريكاي جنوبي اعلام ميكنم و به رهبران اعمال اين نوع سياستها نصيحت ميكنم كه دست از زورگويي بردارند.
احمدي نژاد افزود: من مطمئن هتسم كه مردم كلمبيا هم اين روش را نمي پذيرند و در برابر آن قيام خواهند كرد .
احمدي نژاد در پايان تاكيد كرد : امروزه دوران امپراطوري به پايان رسيده است.
هوگو چاوز رئيس جمهوري ونزوئلا نيز در اين كنفرانس مشترك خبري گفت : من در ابتدا از ملت ايران تشكر ميكنم ، چرا كه اين مردم عزيز توجه زيادي به خداوند دارند.
وي افزود: همچنين سلام خود را به ميليونها ميليون زائر از سراسر دنيا كه براي زيارت امام رضا (ع) به مشهد مقدس ميآيند ، بيان ميكنم.
چاوز افزود: به عنوان يك مسيحي احساس بسيار خوبي دارم كه به زيارت حرم مقدس امام رضا آمده ام.
هوگو چاوز افزود : حضرت مسيح رجعت خواهد نمود و به همراه حضرت مهدي يك روز براي ايجاد عدالت قيام خواهند كرد.
وي با اشاره به سخنان حكيمانه مقام معظم رهبري اظهار داشت: سخنان امام خامنهاي بسيار براي من راه گشا بود ، چرا كه ايشان فرمودند : تا زماني كه روساي جمهور ايران و ونزولا در كنار هم باشند و با هم اقدامات عدالت طلبانه را پيگير ي ميكنند ، موجبات مايوس شدن دشمنان دو ملت را فراهم مي آورند.
رئيس جمهوري ونزوئلا افزود: بايد تلاش كنيم هرچه زودتر حضرت مهدي به همراه حضرت مسيح ظهور كنند و سرتاسر جهان را از عدل و داد پر كنند.
وي در بخش ديگري از سخنان خود توسعه روابط تجاري ميان دو كشور را مورد تاكيد قرار داد و گفت : از اين بستر ميتوانيم به چشم انداز و هدف مورد نظر خود در آينده نزديك برسيم.
سدهاي سبز را نشكنيد
جویا کوشیار :
با بارش نم نم باران، نهرها و جويهاي ريز و درشتي از كوه ها وكوهپايه ها به سوي دشت روان مي گردند و دست به دست هم مي دهند و رودهاي بزرگي را پديد مي آورند. هرگاه كه باران با ضرب آهنگ تندتري به رقص در مي آيد نهرها وجويها پرآب تر و پرشتاب تر به جريان در مي آيند،و مي روند و مي روند... تا وقتي كه در مسيلي به هم گره مي خورند و در هم مي آميزند، آنگاه به خروش در مي آيند، پيوستگي ادامه مي يابد، امواج بيشتر وبيشتر قد مي كشند،و قدرت مي گيرند چنان قدرتي كه هيچ نيرويي طبيعي ياراي مقابله دربرابر آن را نمي يابد به راحتي هر چه در برابرشان باشد از ميان بر مي دارند، آري از آن ترنم و رقص زيبا سيلي ويرانگر و افسار گسيخته زاده مي شود كه نعره كشان هرچه و هركه را در مقابل خود ببيند با بي رحمي تمام مي بلعد.
تنها قدرت ونيرويي كه مي تواند اين پديده طبيعي (تاكيد دارم بر"پديده" چرا كه برخي به نادرستي آن را بلا مي دانند و مي نامند) را تحت كنترل خود بگيرد نيرو، تدبير و خلاقيت انسان است. انسان تنها وتنها زماني مي تواند بر چنين پديده اي فائق آيد كه از پيش به فكر چاره آن شده باشد. با ايجاد سد وسيل بند نه تنها سيل خروشان و ويرانگر مهار مي گردد بلكه به پديده مباركي بدل مي شود كه تأمين برق و سيراب كردن سرزمينهاي تشنه از بديهي ترين فايده هاي آن است.
اين سيل در پشت سد تا زماني رام و آرام است كه سد ستبر و پر قوام در برابر آن باشد. كوچكترين ترك بر روي سد مي تواند فاجعه اي را پديد آورد؛ سيلي كه نفس تازه كرده حال از بند رسته و مي رود تا هر چه در برابرش است از هستي ساقط كند.
************
دراين مرز پر گوهر با انتخابات دهم ترنم باراني درفضاي كشور گوشها و جانهاي خسته را نوازش داد، هر ايراني خود قطره باراني شد كه بر كوير دلها باريد و دشتهايي را كه از ظلم،استبداد،بي قانوني،بي فرهنگي و دروغ خشكيده بود آبياري كرد و از طراوت آن جوانه هايي روئيد سبزِ سبز...در كالبد سرد جوانان روح تازه اي دميده شد،كلبه ها و خانه هاي آنها بهاري و آكنده از شادي و نشاط شد، حيات و اميد به زندگي آنها باز گشت. همه دست در دست هم به حركت در آمدند براي ساختن دوباره ايران، ايران آباد و آزاد.
وجود رهبران عاشق و روشن ضميري چون موسوي، خاتمي، كروبي، حجاريان و... پيوستگي قطرات باران در آخرين ماه بهار را به موج سبز آرامي بدل كردند كه در آوندها و ريشه هاي درخت كهن سال ايران جاري شد و وجوانه هاي سبز بر شاخه سار آن روئيد، وزش نسيم تك تك دختران و پسران، پيران و جوانان در آسمان آبي وقتي به هم گره خوردند باد آرامي وزيدن گرفت كه پرچم سبز اميد را به اهتزاز در آورد.آري قطرات باران و وزش نسيم سبز با سمفوني عشق و اميد به آينده نه سيل ويرانگر شد ونه توفان خانمان برانداز بلكه انرژي و تواني ذخيره شده براي ساختن فردايي بهتر، ومي رفت تا در زلالي و پاكي جوانانش ريشه هاي ظلم وستم را بركند و آزادي و عزّت را به اين مرز و بوم باز گرداند.
اما به ناگاه صحنه دگرگون شد خفاشاني كه تحمل ديدن نور را نداشتند طرحي ديگر در انداختند وبراي حفظ شب وسياهي، آفتاب را انكار نمودند و شروع به مكيدن خون ياران سبز وتبار آنان كردند.
گذشته از تقلب بزرگي كه توسط دولت كودتا صورت گرفت همه نوع تمهيدي به كارگرفته شد تا دروغ بزرگ ديگري "پيروزي سياهي بر نور" به باور عمومي در آيد سران جنبش سبز به اسارت برده شدند، تمام وسايل ارتباطي ورسانه اي سبزها توقيف شد، جوانان سبز انديش را به خاك وخون كشيدند و... پس ازآنكه جانها را زخمي و دلها را جريحه دار واشخاص را ترور كردند، با برگزاري دادگاههاي نمايشي واجراي پروژه اعتراف گيري دست به ترور و از بين بردن شخصيتها شدند. پر واضح است كه ديكتاتور با اين محاكم نمايشي وتصوير سازي در رسانه ضد ملي در پي آن است تا شخصيت رهبران را بشكند و بدين طريق موجي را كه به دنبال آنهاست مأيوس نمايد.
آري رهبران جنبش سبز بسان سدِّ مرصوصي هستند كه موج سبز در پشت آنها آرام گرفته است كما اينكه ديديد و ديديم رهبران با درايت وشجاعي چون موسوي خاتمي وكروبي با ذكاوت و تدبير و با دعوت به سكوت چگونه سيل به خروش آمده در 25 خرداد را آرام و به انرژي ذخيره شده اي براي تداوم حركت و رويش "راه سبز اميد" تبديل كردند. بديهي است كه دولت كودتا چنين پتانسيلي را بر نمي تابد و به خيال خود در صدد است تا با ترور و از بين بردن شخصيت فكري و اعتقادي رهبران و ياران جنبش سبز به واسطه برگزاري دادگاههاي نمايشي اين انرژي را تخليه كند، وحتي باكي ندارد از اينكه اين موج سبز با شكسته شدن سدها تبديل به سيلي ويرانگرشود چرا كه اميد دارند با ايجاد مسيرها ي انحرافي پيش روي آن حركت توفنده سبز را از نفس بياندازند.
در آخرين حربه و مسير انحرافي، جعفري فرمانده سپاه در جمعی با عنوان "پيشکسوتان جهاد و شهادت" با استناد به روايات جديد و مجعولاتِ به اصطلاح"اعترافات ابطحي" حملاتي تند كرد و اتهامات بي پايه و اساسي را به آقايان خاتمي و موسوي خوئينيها نسبت دادکه قصد داشته اند رهبری را "از تخت به زير بکشند". نيز در همين راستا و در تداوم سياست "ترور شخصيتي"،از كسي كه قبلا او را "ترورشخصي" كرده بودند (يعني جانباز اصلاحات آقاي حجاريان) روز پنجشنبه 12شهريور ماه نامه اي 9 صفحه اي منتشر و از رسانه ضد ملي قرائت كردند، كه چه؟! همه چيز خوب است! زندان هتل است! به من خيلي خوش مي گذرد! ومن زنده ام! و...
به راستي دولت كودتا در اين انديشه است كه با اين اقدامات كثيف و خباثت بار وبا شكستن سدِّ فكري و شخصيتي اين عزيزان باور و اعتقاد ياران سبز را به ايشان از بين ببرد و آنها را از اين رهبران رويگردان نمايد.
حال پرسش اساسي اين است كه؛ آيا كودتاگران به عواقب شكسته شدن اين سدها فكر مي كنند؟ آستانه تحمل موج سبز تا كجاست؟ اگر اين موج اوج بگيرد به كدامين صخره ها خواهد كوفت؟
اميد است همچنان اين موج سبز در پشت اين سدها آرام بماند، تا روزهاي سخت تري كه در پيش است، تا روز مبادا... براي ايران آباد و آزاد.
با بارش نم نم باران، نهرها و جويهاي ريز و درشتي از كوه ها وكوهپايه ها به سوي دشت روان مي گردند و دست به دست هم مي دهند و رودهاي بزرگي را پديد مي آورند. هرگاه كه باران با ضرب آهنگ تندتري به رقص در مي آيد نهرها وجويها پرآب تر و پرشتاب تر به جريان در مي آيند،و مي روند و مي روند... تا وقتي كه در مسيلي به هم گره مي خورند و در هم مي آميزند، آنگاه به خروش در مي آيند، پيوستگي ادامه مي يابد، امواج بيشتر وبيشتر قد مي كشند،و قدرت مي گيرند چنان قدرتي كه هيچ نيرويي طبيعي ياراي مقابله دربرابر آن را نمي يابد به راحتي هر چه در برابرشان باشد از ميان بر مي دارند، آري از آن ترنم و رقص زيبا سيلي ويرانگر و افسار گسيخته زاده مي شود كه نعره كشان هرچه و هركه را در مقابل خود ببيند با بي رحمي تمام مي بلعد.
تنها قدرت ونيرويي كه مي تواند اين پديده طبيعي (تاكيد دارم بر"پديده" چرا كه برخي به نادرستي آن را بلا مي دانند و مي نامند) را تحت كنترل خود بگيرد نيرو، تدبير و خلاقيت انسان است. انسان تنها وتنها زماني مي تواند بر چنين پديده اي فائق آيد كه از پيش به فكر چاره آن شده باشد. با ايجاد سد وسيل بند نه تنها سيل خروشان و ويرانگر مهار مي گردد بلكه به پديده مباركي بدل مي شود كه تأمين برق و سيراب كردن سرزمينهاي تشنه از بديهي ترين فايده هاي آن است.
اين سيل در پشت سد تا زماني رام و آرام است كه سد ستبر و پر قوام در برابر آن باشد. كوچكترين ترك بر روي سد مي تواند فاجعه اي را پديد آورد؛ سيلي كه نفس تازه كرده حال از بند رسته و مي رود تا هر چه در برابرش است از هستي ساقط كند.
************
دراين مرز پر گوهر با انتخابات دهم ترنم باراني درفضاي كشور گوشها و جانهاي خسته را نوازش داد، هر ايراني خود قطره باراني شد كه بر كوير دلها باريد و دشتهايي را كه از ظلم،استبداد،بي قانوني،بي فرهنگي و دروغ خشكيده بود آبياري كرد و از طراوت آن جوانه هايي روئيد سبزِ سبز...در كالبد سرد جوانان روح تازه اي دميده شد،كلبه ها و خانه هاي آنها بهاري و آكنده از شادي و نشاط شد، حيات و اميد به زندگي آنها باز گشت. همه دست در دست هم به حركت در آمدند براي ساختن دوباره ايران، ايران آباد و آزاد.
وجود رهبران عاشق و روشن ضميري چون موسوي، خاتمي، كروبي، حجاريان و... پيوستگي قطرات باران در آخرين ماه بهار را به موج سبز آرامي بدل كردند كه در آوندها و ريشه هاي درخت كهن سال ايران جاري شد و وجوانه هاي سبز بر شاخه سار آن روئيد، وزش نسيم تك تك دختران و پسران، پيران و جوانان در آسمان آبي وقتي به هم گره خوردند باد آرامي وزيدن گرفت كه پرچم سبز اميد را به اهتزاز در آورد.آري قطرات باران و وزش نسيم سبز با سمفوني عشق و اميد به آينده نه سيل ويرانگر شد ونه توفان خانمان برانداز بلكه انرژي و تواني ذخيره شده براي ساختن فردايي بهتر، ومي رفت تا در زلالي و پاكي جوانانش ريشه هاي ظلم وستم را بركند و آزادي و عزّت را به اين مرز و بوم باز گرداند.
اما به ناگاه صحنه دگرگون شد خفاشاني كه تحمل ديدن نور را نداشتند طرحي ديگر در انداختند وبراي حفظ شب وسياهي، آفتاب را انكار نمودند و شروع به مكيدن خون ياران سبز وتبار آنان كردند.
گذشته از تقلب بزرگي كه توسط دولت كودتا صورت گرفت همه نوع تمهيدي به كارگرفته شد تا دروغ بزرگ ديگري "پيروزي سياهي بر نور" به باور عمومي در آيد سران جنبش سبز به اسارت برده شدند، تمام وسايل ارتباطي ورسانه اي سبزها توقيف شد، جوانان سبز انديش را به خاك وخون كشيدند و... پس ازآنكه جانها را زخمي و دلها را جريحه دار واشخاص را ترور كردند، با برگزاري دادگاههاي نمايشي واجراي پروژه اعتراف گيري دست به ترور و از بين بردن شخصيتها شدند. پر واضح است كه ديكتاتور با اين محاكم نمايشي وتصوير سازي در رسانه ضد ملي در پي آن است تا شخصيت رهبران را بشكند و بدين طريق موجي را كه به دنبال آنهاست مأيوس نمايد.
آري رهبران جنبش سبز بسان سدِّ مرصوصي هستند كه موج سبز در پشت آنها آرام گرفته است كما اينكه ديديد و ديديم رهبران با درايت وشجاعي چون موسوي خاتمي وكروبي با ذكاوت و تدبير و با دعوت به سكوت چگونه سيل به خروش آمده در 25 خرداد را آرام و به انرژي ذخيره شده اي براي تداوم حركت و رويش "راه سبز اميد" تبديل كردند. بديهي است كه دولت كودتا چنين پتانسيلي را بر نمي تابد و به خيال خود در صدد است تا با ترور و از بين بردن شخصيت فكري و اعتقادي رهبران و ياران جنبش سبز به واسطه برگزاري دادگاههاي نمايشي اين انرژي را تخليه كند، وحتي باكي ندارد از اينكه اين موج سبز با شكسته شدن سدها تبديل به سيلي ويرانگرشود چرا كه اميد دارند با ايجاد مسيرها ي انحرافي پيش روي آن حركت توفنده سبز را از نفس بياندازند.
در آخرين حربه و مسير انحرافي، جعفري فرمانده سپاه در جمعی با عنوان "پيشکسوتان جهاد و شهادت" با استناد به روايات جديد و مجعولاتِ به اصطلاح"اعترافات ابطحي" حملاتي تند كرد و اتهامات بي پايه و اساسي را به آقايان خاتمي و موسوي خوئينيها نسبت دادکه قصد داشته اند رهبری را "از تخت به زير بکشند". نيز در همين راستا و در تداوم سياست "ترور شخصيتي"،از كسي كه قبلا او را "ترورشخصي" كرده بودند (يعني جانباز اصلاحات آقاي حجاريان) روز پنجشنبه 12شهريور ماه نامه اي 9 صفحه اي منتشر و از رسانه ضد ملي قرائت كردند، كه چه؟! همه چيز خوب است! زندان هتل است! به من خيلي خوش مي گذرد! ومن زنده ام! و...
به راستي دولت كودتا در اين انديشه است كه با اين اقدامات كثيف و خباثت بار وبا شكستن سدِّ فكري و شخصيتي اين عزيزان باور و اعتقاد ياران سبز را به ايشان از بين ببرد و آنها را از اين رهبران رويگردان نمايد.
حال پرسش اساسي اين است كه؛ آيا كودتاگران به عواقب شكسته شدن اين سدها فكر مي كنند؟ آستانه تحمل موج سبز تا كجاست؟ اگر اين موج اوج بگيرد به كدامين صخره ها خواهد كوفت؟
اميد است همچنان اين موج سبز در پشت اين سدها آرام بماند، تا روزهاي سخت تري كه در پيش است، تا روز مبادا... براي ايران آباد و آزاد.
با حذف سخنرانان سنتي مراسم احيا در حرم حضرت معصومه،دامنه حذف ها به قم رسید
شبکه جنبش راه سبز(جرس):دامنه لغو برنامه هاي سياسي و مناسبتي ماه رمضان به سخنرانان و چهره هاي صاحب نام مذهبي - سياسي رسيد.بعد از لغو مراسم شب های احیا در مرقد آیت الله خمینی که در اثر فشار به توليت حرم امام خميني صورت گرفت،و به دنبال آن تغییر مکان برگزاری نماز عيد فطر از مصلي به دانشگاه تهران، اين بار نوبت به سخنرانان سنتی شب حرم حضرت معصومه هاي قدر در حرم حضرت معصومه در قم شد تا با حذف شماری از سخنرانان سنتی از فهرست سخنرانان شب های احیا حرم حضرت معصومه،حلقه تغييرات تمام برنامه هاي معمول ماه رمضان طي 30 سال گذشته کامل شود.
روزنامه اعتماد در همین خصوص گزارش داد که مطابق اطلاعيه ای که از سوي آستان حرم حضرت معصومه صادر شد، نامي از آيات عظام جوادي آملي،ابراهيم اميني،رضا استادي و ناطق نوري در اعلام برنامه هاي مراسم احيا ديده نمي شود.
در سال هاي قبل شب هاي قدر در قم توسط اين مراجع تقليد برگزار مي شد و در شب بيست ويکم نيز حجت الاسلام علي اکبر ناطق نوري سخنران مراسم بود اما امسال آن گونه که خبرگزاري مهر گزارش داده است چهره هاي جديدي در ليست برنامه ها گنجانده شده اند که برخي از آنان از حاميان مشهور محمود احمدي نژاد به شمار مي روند. بر اين اساس عليرضا پناهيان جايگزين ناطق نوري شده است. همچنين مراسم احياي شب نوزدهم ماه رمضان توسط عليرضا پناهيان و با سخنراني رفيعي، شب بيست ويکم با سخنراني پناهيان و مراسم احيا توسط حجت الاسلام اعرافي و نيز در شب بيست وسوم حجت الاسلام محمدپور سخنراني خواهد کرد و حجت الاسلام رفيعي هم مراسم شب احيا را برگزار مي کند. اين اطلاعيه مي افزايد آيت الله سبحاني نيز در مسجد اعظم مراسم نماز قضا را اقامه خواهد کرد. به اين ترتيب دامنه تغيير و تحولات در برنامه هاي ماه رمضان در اماکن مختلف از تهران به ساير شهرهاي کشور نيز رسيد اما اين تصميم گيري ها در شهر قم از اهميتي دوچندان برخوردار است چون اين شهر جايگاه روحانيون و مراجع تقليدي است که جدا از شأن بالاي مذهبي در ميان مردم، در مناسبات سياسي کشور و قانونگذاري ها و تصميم سازي ها موثر هستند. تحليلگران سياسي معتقدند اقداماتي همچون جابه جايي سخنرانان هميشگي مراسم احيا در قم با حضور ميليوني مردم يا لغو شب هاي قدر در حرم بنيانگذار انقلاب پس از نزديک به 20 سال، حاکي از آن است که حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري کماکان دامنگير حوزه هاي مختلف است و به همين دليل نيز گلايه مي کنند اين تصميم گيري ها برخلاف توصيه مقامات ارشد کشور براي بازگشت آرامش به کشور و تلاش براي اعتمادسازي است.مجموعه اين اتفاقات قم را به تکاپو انداخته است.
هرچند علماي قم پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري به صورت خصوصي و حتي از تريبون نماز جمعه اين شهر مواضع خود را اعلام کردند و توصيه هاي خود را به گوش مسوولان رساندند، اما تصميم گيري هايي که درباره مناجات شب هاي احيا در ماه رمضان انجام شده است، روحانيون قم را از گره زدن مناقشات سياسي به مسائل مذهبي ناراضي کرده است و همين موضوع بيوت مراجع تقليد را در هفته گذشته محل جلسه هاي محرمانه کرد. در هفته هاي اخير چندين تن از مراجع ديدارهايي براي بررسي مسائل پس از انتخابات و حوادث جاري کشور برگزار کردند. پايگاه اينترنتي آيت الله صافي گلپايگاني خبر داد اين مرجع تقليد شنبه شب ملاقاتي با آيت الله ناصر مکارم شيرازي انجام داد و ضمن بررسي مسائل مختلف، تصميمات مشترکي اتخاذ کردند.همچنين پنجشنبه گذشته نيز آيت الله منتظري و آيت الله يوسف صانعي با يکديگر ديدار و مذاکره کردند.
به جز اين، ديدارهاي مشابهي بين علما و مراجع تقليد در روزهاي گذشته برگزار شده که جزييات آن رسانه ای نشده اما با توجه به رخدادهاي اخير حدس درباره محتواي آنها چندان غيرممکن نيست. به علاوه دير يا زود تصميمات مراجع آثار بيروني خود را نشان خواهد داد و بايد ديد قم چه واکنشي به تغيير و تحولات در برنامه هاي هميشگي مراسم شب هاي احيا خواهد داشت.
روزنامه اعتماد در همین خصوص گزارش داد که مطابق اطلاعيه ای که از سوي آستان حرم حضرت معصومه صادر شد، نامي از آيات عظام جوادي آملي،ابراهيم اميني،رضا استادي و ناطق نوري در اعلام برنامه هاي مراسم احيا ديده نمي شود.
در سال هاي قبل شب هاي قدر در قم توسط اين مراجع تقليد برگزار مي شد و در شب بيست ويکم نيز حجت الاسلام علي اکبر ناطق نوري سخنران مراسم بود اما امسال آن گونه که خبرگزاري مهر گزارش داده است چهره هاي جديدي در ليست برنامه ها گنجانده شده اند که برخي از آنان از حاميان مشهور محمود احمدي نژاد به شمار مي روند. بر اين اساس عليرضا پناهيان جايگزين ناطق نوري شده است. همچنين مراسم احياي شب نوزدهم ماه رمضان توسط عليرضا پناهيان و با سخنراني رفيعي، شب بيست ويکم با سخنراني پناهيان و مراسم احيا توسط حجت الاسلام اعرافي و نيز در شب بيست وسوم حجت الاسلام محمدپور سخنراني خواهد کرد و حجت الاسلام رفيعي هم مراسم شب احيا را برگزار مي کند. اين اطلاعيه مي افزايد آيت الله سبحاني نيز در مسجد اعظم مراسم نماز قضا را اقامه خواهد کرد. به اين ترتيب دامنه تغيير و تحولات در برنامه هاي ماه رمضان در اماکن مختلف از تهران به ساير شهرهاي کشور نيز رسيد اما اين تصميم گيري ها در شهر قم از اهميتي دوچندان برخوردار است چون اين شهر جايگاه روحانيون و مراجع تقليدي است که جدا از شأن بالاي مذهبي در ميان مردم، در مناسبات سياسي کشور و قانونگذاري ها و تصميم سازي ها موثر هستند. تحليلگران سياسي معتقدند اقداماتي همچون جابه جايي سخنرانان هميشگي مراسم احيا در قم با حضور ميليوني مردم يا لغو شب هاي قدر در حرم بنيانگذار انقلاب پس از نزديک به 20 سال، حاکي از آن است که حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري کماکان دامنگير حوزه هاي مختلف است و به همين دليل نيز گلايه مي کنند اين تصميم گيري ها برخلاف توصيه مقامات ارشد کشور براي بازگشت آرامش به کشور و تلاش براي اعتمادسازي است.مجموعه اين اتفاقات قم را به تکاپو انداخته است.
هرچند علماي قم پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري به صورت خصوصي و حتي از تريبون نماز جمعه اين شهر مواضع خود را اعلام کردند و توصيه هاي خود را به گوش مسوولان رساندند، اما تصميم گيري هايي که درباره مناجات شب هاي احيا در ماه رمضان انجام شده است، روحانيون قم را از گره زدن مناقشات سياسي به مسائل مذهبي ناراضي کرده است و همين موضوع بيوت مراجع تقليد را در هفته گذشته محل جلسه هاي محرمانه کرد. در هفته هاي اخير چندين تن از مراجع ديدارهايي براي بررسي مسائل پس از انتخابات و حوادث جاري کشور برگزار کردند. پايگاه اينترنتي آيت الله صافي گلپايگاني خبر داد اين مرجع تقليد شنبه شب ملاقاتي با آيت الله ناصر مکارم شيرازي انجام داد و ضمن بررسي مسائل مختلف، تصميمات مشترکي اتخاذ کردند.همچنين پنجشنبه گذشته نيز آيت الله منتظري و آيت الله يوسف صانعي با يکديگر ديدار و مذاکره کردند.
به جز اين، ديدارهاي مشابهي بين علما و مراجع تقليد در روزهاي گذشته برگزار شده که جزييات آن رسانه ای نشده اما با توجه به رخدادهاي اخير حدس درباره محتواي آنها چندان غيرممکن نيست. به علاوه دير يا زود تصميمات مراجع آثار بيروني خود را نشان خواهد داد و بايد ديد قم چه واکنشي به تغيير و تحولات در برنامه هاي هميشگي مراسم شب هاي احيا خواهد داشت.
محمد خاتمی؛کسانی از پایگاه فاشیسم و توتالیتاریسم به مردم زور می گویند
شبکه جنبش راه سبز(جرس):محمد خاتمی،رئیس جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه « با کسانی که به نام مقابله با لیبرالیسم غرب، از پایگاه فاشیسم و ایدههای توتالیاریسم میخواهند به زور مردم را به راهی که خود راه سعادت میدانند ببرند، مخالفیم»، گفت:« به همه دلسوزان هشدار میدهیم بیایند تا فرصتها کاملاً از دست نرفته به بازسازی اعتماد عمومی بیاندیشیم و یکبار دیگر اطمینان ایجاد کنیم که در چارچوب همین ساختار میتوان به رفع اشکالات اقدام کرد.»
بنابر گزارش بنیاد باران حجت الاسلام خاتمی این سخنان را در دیدار و گفتگو با با شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بیان کرد که در آن تعدادی از اعضای شورای مرکزی انجمن دغدغهها و نگرانیهای خود را به ویژه در ارتباط با مسائل دانشگاهها ابراز داشتند.
محمد خاتمی با ابراز خوشحالی از دیدار با «دوستان دانشگاهی در ایام ماه مبارک رمضان» گفت:« در این ایام و بخصوص اینکه لیالی قدر هم در پیش است، باید از فرصت استفاده کنیم و بعد معنوی خود را تقویت کنیم. حقیقتاً در این ایام باید طلب هدایت کنیم و فارغ از همه تحلیلها و تلاشهای جمعی که داریم از حضرت باریتعالی بخواهیم خودش ما را به راهی که صلاح ما و صلاح کشور است هدایت فرماید.»
رئیسجمهور سابق کشورمان ادامه داد:«همچنانکه میدانید من همیشه از حکومت سازگار با دین حمایت کردهام و باور دارم که دین ما یعنی اسلام و تشیع با مطالبات و انتظارات روزمان هم میتواند سازگار باشد مشروط به آنکه آنرا درست بفهمیم و از ظرفیتهای آن خوب بهره ببریم.»
وی تصریح کرد:«برخلاف آنچه این روزها با دروغ و تهمت و کینهتوزی گفته میشود، من همیشه تلاش کردهام تا از حضور دین در عرصه سیاست دفاع کنم و هنوز هم معتقدم چارچوبها و بنیانهای نظامی که در انقلاب و با هدایت امام به وجود آوردیم درست و راهگشاست و باید خطاهایمان و اشکالاتی را که به وجود آمده و ذاتی آن نیست رفع کنیم.»
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها افزود:«جای تأسف است که این روزها اینقدر تلاش میکنند تا افراد و نیروهای دلسوز و مدافع اصول و بنیانهای انقلاب را برانداز نظام معرفی کنند. آنان که بهترین فرصتها را که برای کارآمدی و موفقیت نظام به دست آمده بود از دست دادهاند و 300 میلیارد دلار سرمایه ملی را با ندانم کاریها از بین میبرند ولی به استناد اعترافاتی که اساس آنها زیر سؤال است ما را متهم میکنند.»
سید محمد خاتمی تاکید کرد:« بله ما با بعضی برداشتها از دین ممکن است مخالف باشیم، ما با خرافهگرایی و نیز مقابله با فهمهای نو مخالفیم.»
وی یادآور شد:«ما شاهد بودهایم که در همین مملکت و نزد بسیاری از همین متولیان دین، آراء ملاصدرا را تخطئه و او را تکفیر میکردند و امروز در حوزههای علمی- فلسفی، همین آراء مهمترین مبنای کلامی و فکری دینی است و کسانی چون امام، شهید مطهری، آیت الله طباطبایی که همه به آراء و دیدگاههای آنها افتخار میکنیم در نحلهی صدرائی شناخته میشوند.»
رئیس جمهور سابق کشورمان با بیان اینکه«وقتی میگوییم فکر دین بدین معناست که باید از قبل معنا کنیم که کدام فکر و براساس کدام نظریه»، گفت:« ما حرفمان همین بوده و هست که همواره میتوان به فکری بهتر و فهمی برتر رسید، مهم این است که میزان و معیارها درست باشد والّا جامعه دینی ما از خلاقیتها و فهمهای بدیع محروم خواهد شد و دچار جزمیگرایی منفی خواهد شد.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:« بعضیها امروز با لیبرالیسم مخالفت میکنند امّا در این مخالفت رویکرد فاشیستی توتالیتری دارند. در خود غرب، آزادیخواهی بسیار زودتر و فراگیرتر از لیبرالیسم مطرح شد و اگر هم رگههای تقابل با دین را میبینیم بعد از آن تجربه هولناکی بود که به نام دین علیه آزادی و هر اندیشه جدید مطرح شد.»
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها تصریح کرد:« مطمئناً غرب در مبانی فکری خود مشکلات بزرگی دارد و ما هم نمیتوانیم تسلیم و تابع آنها باشیم، باید خود بیاندیشیم البته از تجربه دیگران هم استفاده کنیم ولی حمله به وجهی از تفکر و تجربه غربی با تکیه بر وجه بدتر و خطرناکتر آن محکوم است بخصوص که اینگونه برخورد عین اسلام و انقلاب هم معرفی شود.»
خاتمی یادآور شد:«به هر حال در عرصه حیات اجتماعی ما براساس همان جوهره دینی و اسلام خودمان که در قانون اساسی هم منعکس است مردم را حاکم بر سرنوشت خود میشناسیم و این را نیز با خداباوری سازگار میدانیم و معتقدیم که خداوند چنین خواسته است.»
رئیس دولت اصلاحات تاکید کرد:« کسانی به نام مقابله با لیبرالیسم غرب، از پایگاه فاشیسم و ایدههای توتالیاریسم که آنهم غربی است، میخواهند به زور مردم را به راهی که خود راه سعادت میدانند ببرند که ما با این برداشت از دین مخالفیم.»
وی با اشاره به حوادث بعد از انتخابات گفت:«ما معتقدیم آنها در این انتخابات بزرگترین فرصت که برای نظام اسلامی و کشور فراهم آمده بود ضایع کردند. این انتخابات فرصتی فراهم آورده بود که جوانان و مردمی که از ضعف عملکردها ناراضی شده بودند به صحنه بیایند و با امید به نظام و آینده انتخاب مناسب را انجام دهند این امر میتوانست بهترین فرصتها برای بازسازی اعتماد و اتحاد جامعه حول محورهای اساسی انقلاب قلمداد شود.»
رئیس جمهور سابق کشورمان همچنین اظهار داشت:«متأسفانه با این کج اندیشیها این برخوردها به وجود آمد و در این ضایعات که جبران آن هم بسیار سخت است همه زیان بردیم و نگرانی این است بعضیها با همین پیشداوریها، با دانشگاهها هم برخوردهایی بکنند که عملاً گرایشهای افراطی و ضد نظام را تقویت کند.»
وی افزود:«در انقلاب فرهنگی سال 58 درحالیکه واقعاً با اتاقهای جنگ گروهکها و معاندین مواجه بودیم و بسیاری از همین جوانان و فعالان مسلمان هم که امروز متهم به براندازی میشوند به نفع انقلاب فعال بودند، اما بعد از رحلت امام (ره) متأسفانه پارهای دیدگاههای افراطیون غیر واقعبینانه اسلام مطرح شد که جز سرخوردگی نتیجهای نداشت.»
خاتمی با تاکید بر اینکه«ما نگران افراط گراییهایی هستیم که زمینه را برای رادیکالیسم و عبور از همه مرزهای اعتقادی و سیاسی فراهم میآورد»، گفت:« به همین دلیل هم به همه دلسوزان هشدار میدهیم بیایند تا فرصتها کاملاً از دست نرفته به بازسازی اعتماد عمومی بیاندیشیم و یکبار دیگر اطمینان ایجاد کنیم که در چارچوب همین ساختار میتوان به رفع اشکالات اقدام کرد.»
وی تصریح کرد:«ما باید بدون برخورد احساسی و واکنش با این افراط گرائیها، ارتباطمان را با همه دلسوزان حفظ کنیم و کوشش کنیم اذهان را نسبت به خطرات این رفتارهای افراطی اقناع کنیم.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:«ما نگران این هستیم که اگر برای جبران این ضایعات، فکری اساسی نشود و نارضایتیهای موجود با تداوم روشهای سرکوبگرانه ادامه یابد و طی ماههای آینده مشکلات و پیامدهای ناکارآمدیها و ضعف عملکردها هم که چشمانداز آن به وضوح قابل رؤیت است به شرایط موجود اضافه شود آنگاه زمان برای تجدید نظر و اصلاح امور دیر باشد.»
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد:«ما نگران این خطرها برای کشور، نظام و انقلاب عزیزمان که خونهای پاک بسیاری برای آن ریخته شده هستیم و برای اصلاح امور هم باید فعال باشیم. انشاالله که خداوند هم نصرت خودش را خواهد داشت.»
گفتنی است، در ابتدای جلسه تعدادی از اعضاء شورای مرکزی انجمن دغدغهها و نگرانیهای خود را ابراز داشتند که خلاصه آن بدین شرح است.
1- به نظر میرسد همان جریانی که بر اساس توهم انقلاب مخملی، در انتخابات این برخوردها را به وجود آورد، در ارتباط با دانشگاهها هم بهانه مقابله با آشوب و براندازی، جو سنگین امنیتی به وجود آورند و خود این اقدامات، زمینه را برای حذف منتقدین دلسوز و وفادار نظام به وجود آورد و عملاً میدان را برای فعال شدن نیروهای برانداز فراهم نماید. بعضی قرائن و سوابقی هم که از وزیر پیشنهادی وزارت علوم میشناسیم این دغدغه را تشدید میکند.
2- بعضی جریانها ساده لوحانه فکر میکنند برای مقابله با اعتراضات دانشجویی میتوانند دانشگاهها را با بهانههایی که خود میآفرینند ببندند و حرکت را مهار کنند، غافل از آنکه با این اقدام ممکن است انرژی اعتراض در سایر بخشهای جامعه را تشدید کنند . میدان را برای افراطگریها باز کنند.
3- با این سوء ظنها که در خصوص تعارض اسلام با دانشهای بشری مطرح میشود ممکن است خطر حضور برداشتهای متحجرانه و غیرعقلانی از دین را در مجامع دانشگاهی تشدید کند و با حذف برداشتهایی از دین که جذاب، عقلانی و سازگار با نیازهای دنیای مدرن است، زمینه نوعی دینگریزی را در محیطهای دانشگاهی تقویت کنند.
4- برخلاف اتهامات وارده، محافل علمی و دانشگاهی کشور اساساً هیچگونه رویکرد مثبتی نسبت به امکان وقوع انقلاب مخملی در ایران نداشتند و اشتیاق به تقویت استقلال ملی به ویژه در ابعاد علمی آن قطع وابستگی به بیگانه به صورت جزئی از هنجارهای جامعه علمی و دانشگاهی ما به ویژه طی سالهای پس از پیروزی انقلاب بوده است. ما نگران آن هستیم که محدودیتهای جدی رسانهای و تشدید برخوردهای امنیتی، نوعی اقبال اضطراری به بیرون مرزها را تقویت کند و اساساً موجب یأس و سرخوردگی بخشی از نخبگان و جوانان مستعد برای رشد علمی آنها شود. تشدید فضای امنیتی در دانشگاهها و تنگ نظریهای علمی و معرفتی ممکن است عاملی برای گسترش مهاجرت مغزها به حساب آید که خسارت هنگفت مادی و معنوی آن برای کشور عظیم و عملاً در خدمت منافع بیگانگان است.
بنابر گزارش بنیاد باران حجت الاسلام خاتمی این سخنان را در دیدار و گفتگو با با شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بیان کرد که در آن تعدادی از اعضای شورای مرکزی انجمن دغدغهها و نگرانیهای خود را به ویژه در ارتباط با مسائل دانشگاهها ابراز داشتند.
محمد خاتمی با ابراز خوشحالی از دیدار با «دوستان دانشگاهی در ایام ماه مبارک رمضان» گفت:« در این ایام و بخصوص اینکه لیالی قدر هم در پیش است، باید از فرصت استفاده کنیم و بعد معنوی خود را تقویت کنیم. حقیقتاً در این ایام باید طلب هدایت کنیم و فارغ از همه تحلیلها و تلاشهای جمعی که داریم از حضرت باریتعالی بخواهیم خودش ما را به راهی که صلاح ما و صلاح کشور است هدایت فرماید.»
رئیسجمهور سابق کشورمان ادامه داد:«همچنانکه میدانید من همیشه از حکومت سازگار با دین حمایت کردهام و باور دارم که دین ما یعنی اسلام و تشیع با مطالبات و انتظارات روزمان هم میتواند سازگار باشد مشروط به آنکه آنرا درست بفهمیم و از ظرفیتهای آن خوب بهره ببریم.»
وی تصریح کرد:«برخلاف آنچه این روزها با دروغ و تهمت و کینهتوزی گفته میشود، من همیشه تلاش کردهام تا از حضور دین در عرصه سیاست دفاع کنم و هنوز هم معتقدم چارچوبها و بنیانهای نظامی که در انقلاب و با هدایت امام به وجود آوردیم درست و راهگشاست و باید خطاهایمان و اشکالاتی را که به وجود آمده و ذاتی آن نیست رفع کنیم.»
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها افزود:«جای تأسف است که این روزها اینقدر تلاش میکنند تا افراد و نیروهای دلسوز و مدافع اصول و بنیانهای انقلاب را برانداز نظام معرفی کنند. آنان که بهترین فرصتها را که برای کارآمدی و موفقیت نظام به دست آمده بود از دست دادهاند و 300 میلیارد دلار سرمایه ملی را با ندانم کاریها از بین میبرند ولی به استناد اعترافاتی که اساس آنها زیر سؤال است ما را متهم میکنند.»
سید محمد خاتمی تاکید کرد:« بله ما با بعضی برداشتها از دین ممکن است مخالف باشیم، ما با خرافهگرایی و نیز مقابله با فهمهای نو مخالفیم.»
وی یادآور شد:«ما شاهد بودهایم که در همین مملکت و نزد بسیاری از همین متولیان دین، آراء ملاصدرا را تخطئه و او را تکفیر میکردند و امروز در حوزههای علمی- فلسفی، همین آراء مهمترین مبنای کلامی و فکری دینی است و کسانی چون امام، شهید مطهری، آیت الله طباطبایی که همه به آراء و دیدگاههای آنها افتخار میکنیم در نحلهی صدرائی شناخته میشوند.»
رئیس جمهور سابق کشورمان با بیان اینکه«وقتی میگوییم فکر دین بدین معناست که باید از قبل معنا کنیم که کدام فکر و براساس کدام نظریه»، گفت:« ما حرفمان همین بوده و هست که همواره میتوان به فکری بهتر و فهمی برتر رسید، مهم این است که میزان و معیارها درست باشد والّا جامعه دینی ما از خلاقیتها و فهمهای بدیع محروم خواهد شد و دچار جزمیگرایی منفی خواهد شد.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:« بعضیها امروز با لیبرالیسم مخالفت میکنند امّا در این مخالفت رویکرد فاشیستی توتالیتری دارند. در خود غرب، آزادیخواهی بسیار زودتر و فراگیرتر از لیبرالیسم مطرح شد و اگر هم رگههای تقابل با دین را میبینیم بعد از آن تجربه هولناکی بود که به نام دین علیه آزادی و هر اندیشه جدید مطرح شد.»
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها تصریح کرد:« مطمئناً غرب در مبانی فکری خود مشکلات بزرگی دارد و ما هم نمیتوانیم تسلیم و تابع آنها باشیم، باید خود بیاندیشیم البته از تجربه دیگران هم استفاده کنیم ولی حمله به وجهی از تفکر و تجربه غربی با تکیه بر وجه بدتر و خطرناکتر آن محکوم است بخصوص که اینگونه برخورد عین اسلام و انقلاب هم معرفی شود.»
خاتمی یادآور شد:«به هر حال در عرصه حیات اجتماعی ما براساس همان جوهره دینی و اسلام خودمان که در قانون اساسی هم منعکس است مردم را حاکم بر سرنوشت خود میشناسیم و این را نیز با خداباوری سازگار میدانیم و معتقدیم که خداوند چنین خواسته است.»
رئیس دولت اصلاحات تاکید کرد:« کسانی به نام مقابله با لیبرالیسم غرب، از پایگاه فاشیسم و ایدههای توتالیاریسم که آنهم غربی است، میخواهند به زور مردم را به راهی که خود راه سعادت میدانند ببرند که ما با این برداشت از دین مخالفیم.»
وی با اشاره به حوادث بعد از انتخابات گفت:«ما معتقدیم آنها در این انتخابات بزرگترین فرصت که برای نظام اسلامی و کشور فراهم آمده بود ضایع کردند. این انتخابات فرصتی فراهم آورده بود که جوانان و مردمی که از ضعف عملکردها ناراضی شده بودند به صحنه بیایند و با امید به نظام و آینده انتخاب مناسب را انجام دهند این امر میتوانست بهترین فرصتها برای بازسازی اعتماد و اتحاد جامعه حول محورهای اساسی انقلاب قلمداد شود.»
رئیس جمهور سابق کشورمان همچنین اظهار داشت:«متأسفانه با این کج اندیشیها این برخوردها به وجود آمد و در این ضایعات که جبران آن هم بسیار سخت است همه زیان بردیم و نگرانی این است بعضیها با همین پیشداوریها، با دانشگاهها هم برخوردهایی بکنند که عملاً گرایشهای افراطی و ضد نظام را تقویت کند.»
وی افزود:«در انقلاب فرهنگی سال 58 درحالیکه واقعاً با اتاقهای جنگ گروهکها و معاندین مواجه بودیم و بسیاری از همین جوانان و فعالان مسلمان هم که امروز متهم به براندازی میشوند به نفع انقلاب فعال بودند، اما بعد از رحلت امام (ره) متأسفانه پارهای دیدگاههای افراطیون غیر واقعبینانه اسلام مطرح شد که جز سرخوردگی نتیجهای نداشت.»
خاتمی با تاکید بر اینکه«ما نگران افراط گراییهایی هستیم که زمینه را برای رادیکالیسم و عبور از همه مرزهای اعتقادی و سیاسی فراهم میآورد»، گفت:« به همین دلیل هم به همه دلسوزان هشدار میدهیم بیایند تا فرصتها کاملاً از دست نرفته به بازسازی اعتماد عمومی بیاندیشیم و یکبار دیگر اطمینان ایجاد کنیم که در چارچوب همین ساختار میتوان به رفع اشکالات اقدام کرد.»
وی تصریح کرد:«ما باید بدون برخورد احساسی و واکنش با این افراط گرائیها، ارتباطمان را با همه دلسوزان حفظ کنیم و کوشش کنیم اذهان را نسبت به خطرات این رفتارهای افراطی اقناع کنیم.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:«ما نگران این هستیم که اگر برای جبران این ضایعات، فکری اساسی نشود و نارضایتیهای موجود با تداوم روشهای سرکوبگرانه ادامه یابد و طی ماههای آینده مشکلات و پیامدهای ناکارآمدیها و ضعف عملکردها هم که چشمانداز آن به وضوح قابل رؤیت است به شرایط موجود اضافه شود آنگاه زمان برای تجدید نظر و اصلاح امور دیر باشد.»
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد:«ما نگران این خطرها برای کشور، نظام و انقلاب عزیزمان که خونهای پاک بسیاری برای آن ریخته شده هستیم و برای اصلاح امور هم باید فعال باشیم. انشاالله که خداوند هم نصرت خودش را خواهد داشت.»
گفتنی است، در ابتدای جلسه تعدادی از اعضاء شورای مرکزی انجمن دغدغهها و نگرانیهای خود را ابراز داشتند که خلاصه آن بدین شرح است.
1- به نظر میرسد همان جریانی که بر اساس توهم انقلاب مخملی، در انتخابات این برخوردها را به وجود آورد، در ارتباط با دانشگاهها هم بهانه مقابله با آشوب و براندازی، جو سنگین امنیتی به وجود آورند و خود این اقدامات، زمینه را برای حذف منتقدین دلسوز و وفادار نظام به وجود آورد و عملاً میدان را برای فعال شدن نیروهای برانداز فراهم نماید. بعضی قرائن و سوابقی هم که از وزیر پیشنهادی وزارت علوم میشناسیم این دغدغه را تشدید میکند.
2- بعضی جریانها ساده لوحانه فکر میکنند برای مقابله با اعتراضات دانشجویی میتوانند دانشگاهها را با بهانههایی که خود میآفرینند ببندند و حرکت را مهار کنند، غافل از آنکه با این اقدام ممکن است انرژی اعتراض در سایر بخشهای جامعه را تشدید کنند . میدان را برای افراطگریها باز کنند.
3- با این سوء ظنها که در خصوص تعارض اسلام با دانشهای بشری مطرح میشود ممکن است خطر حضور برداشتهای متحجرانه و غیرعقلانی از دین را در مجامع دانشگاهی تشدید کند و با حذف برداشتهایی از دین که جذاب، عقلانی و سازگار با نیازهای دنیای مدرن است، زمینه نوعی دینگریزی را در محیطهای دانشگاهی تقویت کنند.
4- برخلاف اتهامات وارده، محافل علمی و دانشگاهی کشور اساساً هیچگونه رویکرد مثبتی نسبت به امکان وقوع انقلاب مخملی در ایران نداشتند و اشتیاق به تقویت استقلال ملی به ویژه در ابعاد علمی آن قطع وابستگی به بیگانه به صورت جزئی از هنجارهای جامعه علمی و دانشگاهی ما به ویژه طی سالهای پس از پیروزی انقلاب بوده است. ما نگران آن هستیم که محدودیتهای جدی رسانهای و تشدید برخوردهای امنیتی، نوعی اقبال اضطراری به بیرون مرزها را تقویت کند و اساساً موجب یأس و سرخوردگی بخشی از نخبگان و جوانان مستعد برای رشد علمی آنها شود. تشدید فضای امنیتی در دانشگاهها و تنگ نظریهای علمی و معرفتی ممکن است عاملی برای گسترش مهاجرت مغزها به حساب آید که خسارت هنگفت مادی و معنوی آن برای کشور عظیم و عملاً در خدمت منافع بیگانگان است.
چه کساني حاملان و عاملان انقلاب هاي رنگي هستند؟
در آستانه انقلاب هاي رنگي، آثار تصادم، تقاطع و تزاحم گفتماني ميان دو نسل جوامع مارکسيستي، اندک اندک نمايان مي شوند. بروز چنين پديده يي از يک سو بسترساز نوعي دوگانگي و شکاف فزاينده در فضاي معنايي و گفتماني اين جوامع (و بالطبع قياس ناپذير و ترجمه ناپذير شدن دقايق گفتمان مسلط براي نسل جديد) مي شود، و از سوي ديگر اين فقدان يا ضعف مفاهمه، سازگاري و تقارن گفتماني، زمينه ساز بي قراري (بحران) گفتمان مسلط و بي سيرت و صورت شدن سيادت آن مي شود. لاکلاو به ما مي گويد نخستين عامل بي قرار شدن يک گفتمان مسلط، به ضعف گراييدن استعداد حفظ سيادت توسط آن گفتمان است. به بيان ديگر با پيدايش اولين علائم و نشانه هاي ضعف در قابليت سروري يک گفتمان، آن گفتمان از درون دچار تشتت شده و استعداد بازتوليد زنجيره هم ارزي خود را از دست مي دهد. لاکلاو براي توضيح به سيادت رسيدن يک گفتمان يا انگاره اجتماعي، از دو مفهوم استفاده مي کند؛ اولين مفهوم، «قابليت دسترسي» است، يعني در دسترس بودن در زمينه و موقعيتي که هيچ گفتمان ديگري خود را به عنوان جايگزين واقعي هژمونيک نشان نداده است.
بنابراين صرف در دسترس بودن مي تواند پيروزي يک گفتمان خاص را تضمين کند و آن را به افق تصوري جامعه تبديل کند. اين واقعيت که اين گفتمان خود را قادر به برقراري نظم جلوه مي دهد، به خصوص در شرايط بي نظمي و بي قراري هاي فراگير، به پذيرش آن کمک مي کند. بر اين مبنا باور مردم به توانمندي يک گفتمان در ايجاد نظم و جانشيني گفتمان آشفته موجود، موفقيت آن را تسهيل مي کند. بخش هاي متعدد جامعه اين گفتمان را مي پذيرند، نه به اين دليل که محتوايش را دوست دارند، بلکه چون اين گفتمان نظمي است که جايگزيني مناسب براي بحران و بي نظمي عمومي موجود تلقي مي شود، مورد پذيرش قرار مي گيرد. به عبارت ديگر در شرايط بي نظمي نياز به نظم مهم است و محتواي اين نظم دغدغه ثانويه است. بنابراين امکان هويت يابي با يک گفتمان سياسي خاص بيش از آنکه به خصوصيت ها يا محتواي واقعي آن مربوط باشد، به توان آن در تضمين نظم و تداوم جامعه بستگي دارد. در واقع مردم زماني که به توان يک گفتمان در ايجاد نظم نوين اعتماد پيدا کنند، به آن متمايل مي شوند، و در اين شرايط توجهي به انسجام منطقي و استحکام عقلاني گزاره هاي گفتماني ندارند و در اين شرايط آنچه اهميت دارد نه قدرت منطقي و صدق گزاره ها که توانايي ارتباط موفق با عاملان اجتماعي و تاثيرگذاري بر ذهن مردم و اقناع آنهاست.
در اين شرايط نقش رهبران و سياستمداران و شيوه هاي تبليغ برجسته مي شود. در بسياري از مواقع مردم از طريق سخنان و بيانيه هاي شورآفرين و نمادين رهبران و نمايندگان و حاملان گفتمان ها، با آنها آشنا مي شوند و بسيار اندک اند کساني که به تامل در مباني منطقي گفتمان ها و نظريه ها پرداخته و به ناسازواري هاي آن بينديشند. به همين دليل، رهبراني چون مائو که بي اعتنا به تاملات عميق نظري صرفاً با ساده سازي و عاميانه سازي مباحث پيچيده مارکسيستي اين گفتمان را براي عوام و روستاييان چيني قابل فهم کردند و ذهن آنان را به تسخير درآوردند، بسيار موفق تر از متفکران بزرگي عمل مي کنند که صرفاً به انسجام و منطق نظريه خود مي انديشند و پيچيده سخن مي گويند. به اين ترتيب اگر مفهوم قابليت دسترسي يکي از شرايط موفقيت گفتمان ها محسوب مي شود، همواره در عرصه سياست امکان ظهور و هژمونيک شدن گفتمان هايي که به نظر ساده انديشانه مي آيند و روشنفکران آنان را به هيچ مي انگارند، وجود دارد. سياست شايد به همين دليل هميشه با نوعي ساده سازي و عوام زدگي همراه بوده است.
دومين مفهوم، «قابليت اعتبار» است يعني اصول پيشنهادي گفتمان نبايد با اصول بنيادين جامعه ناسازگار باشد.
اما هرچه سازمان جامعه يا گروه بحراني تر و بي قرارتر باشد اصول اساسي آن بيشتر پراکنده و شکسته شده است. بنابراين اگر اصولي مانده باشد که گروه را منسجم و مشخص سازد، گفتمان ها نمي توانند با آنها از در ستيز درآيند. با بياني فوکويي مي توان گفت اعتبار يک گفتمان در گرو انطباق آن با نظام دانايي و نظام صدقي حاکم بر يک جامعه است. همچنين گفتمان ها براي پيروزي نياز به ابزارهاي قدرت دارند. در منازعات سياسي، گفتماني موفق به برتري مي شود که به ابزارهاي قدرت بيشتري دسترسي داشته باشد. در اينجا مي توان از مفهوم «قدرت پشت گفتمان» از فرکلاف استفاده کرد. گفتمان ها از طريق ابزارها و استراتژي هاي قدرت رقيبان را از ميدان به در مي کنند و خود را حقيقت جلوه مي دهند. براي مثال گفتماني که به طور گسترده يي به رسانه هاي عمومي دسترسي دارد، امکان پيروزي آن بسيار بيش از گفتماني است که از ارتباط با ياران خود عاجز است. بنابراين گفتمان ها براي طرد رقيب و تثبيت خود و ساماندهي جامعه نياز به ابزارهاي قدرت دارند.
وجه استعاري و اسطوره يي گفتمان گرچه باعث پذيرش عام آن مي شود، اما منبع ضعف آن نيز تلقي مي شود. اگر گفتمان نمايانگر کمال و آرماني بي نقص است، بايد به همه بحران ها و تقاضاهاي اجتماعي پاسخ دهد، اما اين کار عملاً هيچ گاه ممکن نيست. امکان سامان دادن نهايي و کامل واقعيت وجود ندارد و لذا وقتي يک گفتمان مسلط مي شود، به اجبار از شکل استعاري خود فاصله مي گيرد و به واقعيت و محتواهاي عيني خود روي مي آورد. در اين صورت، فقط بخشي از تقاضاها و بي قراري ها را سامان خواهد داد و لذا تعداد زيادي از تقاضاها و بي قراري ها از حيطه نفوذ گفتمان خارج شده و قدرت استعاري گفتمان کاهش مي يابد و ضعف ها و آسيب هايش آشکار مي شود و ديگر نمايانگر آرماني بي نقص تلقي نخواهد شد.
در واقع وقتي گفتمان مسلط نتواند وعده هاي خود را عملي سازد و بر بي قراري ها فائق آيد، بخش هايي از جامعه به تدريج از آن فاصله مي گيرند و به اين ترتيب گفتمان مسلط به تدريج رو به زوال مي رود، طرفداران آن به تدريج دچار نارضايتي، ترديد، ازخودبيگانگي و بحران هويت شده و آماده هويت يابي با گفتمان هاي جديد مي شوند. در اين شرايط، فضا براي ظهور اسطوره هاي ديگري که مدعي کمال اند، فراهم مي شود. طي اين فرآيند، افق تصوري جامعه تغيير مي کند و گفتمان ديگري بر اذهان جمعي مسلط مي شود. گفتمان ها براي تداوم هژموني خود نيازمند ساماندهي بي قراري ها و جذب و نمايندگي تقاضاها و نيروهاي اجتماعي متنوع اند و براي اين کار، نيازمند بازسازي هاي مداوم تئوريک و بازتوليد فضاي استعاري و عام گرايانه خود هستند. در اين ميان، گفتماني که از بازسازي تئوريک باز ماند يا جنبه هاي خاص گرايانه آن غلبه يابد و توليد انديشه و بازسازي فضاي استعاري در آن متوقف شود، سرانجام در مقابل موج فزاينده بي قراري ها و تکثر رو به رشد جامعه، سر فرود آورده و عرصه را به رقيبان واخواهد گذاشت. بنابراين مي توان مراحل زير را در ظهور و سقوط گفتمان ها تشخيص داد؛
1- گسترش بي قراري ها و بحران ارگانيک و تضعيف گفتمان مسلط. در اين مرحله، ريزش نيروها و دال هاي گفتمان مسلط آغاز شده و اين گفتمان ناتوان از توضيح و تفسير واقعيت و ناکام از ساماندهي جهان اجتماعي، شاهد پراکنده شدن افراد از گرد خود و ظهور پرقدرت رقيبان است.
2- رقابت گروه هاي رقيب براي ارائه اسطوره يي که اين بحران را حل کند. اين اسطوره ها مي کوشند عاملان اجتماعي را به شيوه يي جديد هويت يابي کنند و تفسيري نوين از واقعيت و جامعه مطلوب ارائه دهند.
3- يک گفتمان شروع به برتري بر ديگران مي کند. ويژگي عام گرايانه و استعاري آن عامل اين برتري است. در اين حالت، خصلت نفي و نقد گفتمان مسلط برجسته است و دشمني با آن، عامل اتحاد و انسجام اين گفتمان تلقي مي شود.
به هر حال در حالي که گزينه هاي ديگر بر خواسته هاي جزيي تاکيد مي کنند، يک گفتمان به تدريج از واقعيت فاصله گرفته و جنبه استعاري مي گيرد و با تفسير عام بحران، خود را به عنوان چارچوبي تعيين کننده و پاسخگو براي مجموعه يي روزافزون از تقاضاهاي متنوع معرفي مي کند. اين گفتمان مي کوشد جنبه هاي خاص گرايانه خود را به نفع بعد استعاري پنهان سازد و در اين حالت، ادعا مي کند قادر به بازسازي تمام حوزه اجتماعي است و با همين ادعا نمايندگي بخش هاي مختلف جامعه را بر عهده مي گيرد و سرانجام اين گفتمان به تعبير لاکلاو به تصور اجتماعي تبديل مي شود.
4- ايجاد يک نظم اجتماعي نوين. گفتمان هژمونيک به افق نمادين جامعه تبديل مي شود. چارچوب هاي بديل را به عنوان نامشروع، غيرعقلاني، باطل و نامنسجم طرد و سرکوب مي کند و جامعه را به شيوه خود سامان مي دهد. نهادينه شدن گفتمان جديد همواره به همراه اعمال قدرت و طرد ساير اسطوره ها و گفتمان ها صورت مي گيرد. در اوايل تسلط گفتمان جديد و در آغاز هويت يابي ها با موقعيت هاي سوژه يي تغيير يافته، ممکن است شاهد نوعي بي نظمي باشيم، اما به تدريج نظم برقرار مي شود و وضعيت جديد عادي و طبيعي به نظر مي رسد و مفاهيم و دال هاي گفتمان مسلط چنان به حقيقت تبديل مي شوند که گويي همواره اين گونه بوده اند.
5- آغاز غيريت سازي هاي دروني و فاصله گرفتن از فضاي استعاري و عام. گفتمان مسلط ناتوان از بازنمايي واقعيت متکثر و پيچيده جامعه، به تدريج به سوي نمايندگي و بازنمايي نيروها و تقاضاها و منافع بخشي از جامعه متمايل مي شود و همين امر زمينه بي قراري هاي جديد را فراهم مي آورد. گفتمان ها، در شرايط پيروزي، نقاب استعاره را کنار زده و محتواي واقعي خود را آشکار مي کنند.
همان گونه که اشاره شد، نظريه در ابتداي شکل گيري براي بازنمايي بخشي از جامعه پرداخته مي شد و بعد در يک روند استعاري از اين محتواي واقعي فاصله مي گرفت و خود را نماينده همه جلوه مي داد، اما در شرايط پيروزي، چون ساماندهي واقعيت متکثر و ايجاد جامعه کاملي که در آن همه راضي باشند ممکن نمي نمايد، ناگزير گفتمان حاکم از عام گرايي و خصلت استعاري خود فاصله گرفته و به خاص گرايي و محتواي عيني خود و نمايندگي بخشي از جامعه روي مي آورد و به اين ترتيب به نارضايتي ها دامن مي زند.
بنابراين ناسازواري ها و عدم انسجام منطقي که در مرحله استعاري به عام گرايي کمک مي کرد و به هر حال تاثيري در پذيرش عمومي گفتمان نداشت، در مرحله عمل و در ساماندهي واقعيت، گفتمان ها را دچار مشکل مي کند و در اين مرحله است که ناسازواري ها رخ مي نمايد. از سوي ديگر در شرايط شکل گيري گفتمان و ستيز سياسي براي هژموني، نظريه ها و گفتمان ها با تکيه بر نقد گفتمان مسلط، نيروهاي اجتماعي را مجذوب خود مي سازند.
در واقع وجود يک «غير» يا دشمن بيروني به اتحاد و انسجام نيروهاي متنوع در چارچوب يک گفتمان کمک مي کند و به آن هويت مي بخشد، اما با فروپاشي اين غيربيروني و از ياد رفتن دشمن، وحدت و انسجام فرومي پاشد و غيريت سازي ها و خصومت ها به درون گفتمان انتقال مي يابد و به تجزيه آن به خرده گفتمان هاي رقيب منجر مي شود. در واقع بخش هاي متنوعي که گفتمان در شرايط استعاري در خود منحل کرده بود در شرايط استقرار، به رقيبان يکديگر تبديل مي شوند.
در شرايط بي قراري ها و غيريت سازي هاي دروني، گفتمان مسلط مي تواند با مفصل بندي ها و بازسازي هاي تئوريک از فروپاشي خود جلوگيري کند و اين در صورتي است که از توان تئوري پردازي کافي براي سامان دادن پي در پي تقاضاهاي اجتماعي برخوردار باشد و به هر حال، براي ساماندهي واقعيت همواره نياز به اسطوره سازي و نظريه پردازي است و اين اسطوره ها و نظريه هستند که واقعيت را سامان مي دهند و براي بي قراري ها چاره جويي مي کنند. بنابراين از اين منظر ساماندهي بحران ها جز از طريق بازسازي هاي تئوريک ممکن نيست و لذا گفتمان هايي موفق ترند که از توانايي بازسازي مداوم تئوريک برخوردار باشند .
منبع : روزنامه اعتماد
بنابراين صرف در دسترس بودن مي تواند پيروزي يک گفتمان خاص را تضمين کند و آن را به افق تصوري جامعه تبديل کند. اين واقعيت که اين گفتمان خود را قادر به برقراري نظم جلوه مي دهد، به خصوص در شرايط بي نظمي و بي قراري هاي فراگير، به پذيرش آن کمک مي کند. بر اين مبنا باور مردم به توانمندي يک گفتمان در ايجاد نظم و جانشيني گفتمان آشفته موجود، موفقيت آن را تسهيل مي کند. بخش هاي متعدد جامعه اين گفتمان را مي پذيرند، نه به اين دليل که محتوايش را دوست دارند، بلکه چون اين گفتمان نظمي است که جايگزيني مناسب براي بحران و بي نظمي عمومي موجود تلقي مي شود، مورد پذيرش قرار مي گيرد. به عبارت ديگر در شرايط بي نظمي نياز به نظم مهم است و محتواي اين نظم دغدغه ثانويه است. بنابراين امکان هويت يابي با يک گفتمان سياسي خاص بيش از آنکه به خصوصيت ها يا محتواي واقعي آن مربوط باشد، به توان آن در تضمين نظم و تداوم جامعه بستگي دارد. در واقع مردم زماني که به توان يک گفتمان در ايجاد نظم نوين اعتماد پيدا کنند، به آن متمايل مي شوند، و در اين شرايط توجهي به انسجام منطقي و استحکام عقلاني گزاره هاي گفتماني ندارند و در اين شرايط آنچه اهميت دارد نه قدرت منطقي و صدق گزاره ها که توانايي ارتباط موفق با عاملان اجتماعي و تاثيرگذاري بر ذهن مردم و اقناع آنهاست.
در اين شرايط نقش رهبران و سياستمداران و شيوه هاي تبليغ برجسته مي شود. در بسياري از مواقع مردم از طريق سخنان و بيانيه هاي شورآفرين و نمادين رهبران و نمايندگان و حاملان گفتمان ها، با آنها آشنا مي شوند و بسيار اندک اند کساني که به تامل در مباني منطقي گفتمان ها و نظريه ها پرداخته و به ناسازواري هاي آن بينديشند. به همين دليل، رهبراني چون مائو که بي اعتنا به تاملات عميق نظري صرفاً با ساده سازي و عاميانه سازي مباحث پيچيده مارکسيستي اين گفتمان را براي عوام و روستاييان چيني قابل فهم کردند و ذهن آنان را به تسخير درآوردند، بسيار موفق تر از متفکران بزرگي عمل مي کنند که صرفاً به انسجام و منطق نظريه خود مي انديشند و پيچيده سخن مي گويند. به اين ترتيب اگر مفهوم قابليت دسترسي يکي از شرايط موفقيت گفتمان ها محسوب مي شود، همواره در عرصه سياست امکان ظهور و هژمونيک شدن گفتمان هايي که به نظر ساده انديشانه مي آيند و روشنفکران آنان را به هيچ مي انگارند، وجود دارد. سياست شايد به همين دليل هميشه با نوعي ساده سازي و عوام زدگي همراه بوده است.
دومين مفهوم، «قابليت اعتبار» است يعني اصول پيشنهادي گفتمان نبايد با اصول بنيادين جامعه ناسازگار باشد.
اما هرچه سازمان جامعه يا گروه بحراني تر و بي قرارتر باشد اصول اساسي آن بيشتر پراکنده و شکسته شده است. بنابراين اگر اصولي مانده باشد که گروه را منسجم و مشخص سازد، گفتمان ها نمي توانند با آنها از در ستيز درآيند. با بياني فوکويي مي توان گفت اعتبار يک گفتمان در گرو انطباق آن با نظام دانايي و نظام صدقي حاکم بر يک جامعه است. همچنين گفتمان ها براي پيروزي نياز به ابزارهاي قدرت دارند. در منازعات سياسي، گفتماني موفق به برتري مي شود که به ابزارهاي قدرت بيشتري دسترسي داشته باشد. در اينجا مي توان از مفهوم «قدرت پشت گفتمان» از فرکلاف استفاده کرد. گفتمان ها از طريق ابزارها و استراتژي هاي قدرت رقيبان را از ميدان به در مي کنند و خود را حقيقت جلوه مي دهند. براي مثال گفتماني که به طور گسترده يي به رسانه هاي عمومي دسترسي دارد، امکان پيروزي آن بسيار بيش از گفتماني است که از ارتباط با ياران خود عاجز است. بنابراين گفتمان ها براي طرد رقيب و تثبيت خود و ساماندهي جامعه نياز به ابزارهاي قدرت دارند.
وجه استعاري و اسطوره يي گفتمان گرچه باعث پذيرش عام آن مي شود، اما منبع ضعف آن نيز تلقي مي شود. اگر گفتمان نمايانگر کمال و آرماني بي نقص است، بايد به همه بحران ها و تقاضاهاي اجتماعي پاسخ دهد، اما اين کار عملاً هيچ گاه ممکن نيست. امکان سامان دادن نهايي و کامل واقعيت وجود ندارد و لذا وقتي يک گفتمان مسلط مي شود، به اجبار از شکل استعاري خود فاصله مي گيرد و به واقعيت و محتواهاي عيني خود روي مي آورد. در اين صورت، فقط بخشي از تقاضاها و بي قراري ها را سامان خواهد داد و لذا تعداد زيادي از تقاضاها و بي قراري ها از حيطه نفوذ گفتمان خارج شده و قدرت استعاري گفتمان کاهش مي يابد و ضعف ها و آسيب هايش آشکار مي شود و ديگر نمايانگر آرماني بي نقص تلقي نخواهد شد.
در واقع وقتي گفتمان مسلط نتواند وعده هاي خود را عملي سازد و بر بي قراري ها فائق آيد، بخش هايي از جامعه به تدريج از آن فاصله مي گيرند و به اين ترتيب گفتمان مسلط به تدريج رو به زوال مي رود، طرفداران آن به تدريج دچار نارضايتي، ترديد، ازخودبيگانگي و بحران هويت شده و آماده هويت يابي با گفتمان هاي جديد مي شوند. در اين شرايط، فضا براي ظهور اسطوره هاي ديگري که مدعي کمال اند، فراهم مي شود. طي اين فرآيند، افق تصوري جامعه تغيير مي کند و گفتمان ديگري بر اذهان جمعي مسلط مي شود. گفتمان ها براي تداوم هژموني خود نيازمند ساماندهي بي قراري ها و جذب و نمايندگي تقاضاها و نيروهاي اجتماعي متنوع اند و براي اين کار، نيازمند بازسازي هاي مداوم تئوريک و بازتوليد فضاي استعاري و عام گرايانه خود هستند. در اين ميان، گفتماني که از بازسازي تئوريک باز ماند يا جنبه هاي خاص گرايانه آن غلبه يابد و توليد انديشه و بازسازي فضاي استعاري در آن متوقف شود، سرانجام در مقابل موج فزاينده بي قراري ها و تکثر رو به رشد جامعه، سر فرود آورده و عرصه را به رقيبان واخواهد گذاشت. بنابراين مي توان مراحل زير را در ظهور و سقوط گفتمان ها تشخيص داد؛
1- گسترش بي قراري ها و بحران ارگانيک و تضعيف گفتمان مسلط. در اين مرحله، ريزش نيروها و دال هاي گفتمان مسلط آغاز شده و اين گفتمان ناتوان از توضيح و تفسير واقعيت و ناکام از ساماندهي جهان اجتماعي، شاهد پراکنده شدن افراد از گرد خود و ظهور پرقدرت رقيبان است.
2- رقابت گروه هاي رقيب براي ارائه اسطوره يي که اين بحران را حل کند. اين اسطوره ها مي کوشند عاملان اجتماعي را به شيوه يي جديد هويت يابي کنند و تفسيري نوين از واقعيت و جامعه مطلوب ارائه دهند.
3- يک گفتمان شروع به برتري بر ديگران مي کند. ويژگي عام گرايانه و استعاري آن عامل اين برتري است. در اين حالت، خصلت نفي و نقد گفتمان مسلط برجسته است و دشمني با آن، عامل اتحاد و انسجام اين گفتمان تلقي مي شود.
به هر حال در حالي که گزينه هاي ديگر بر خواسته هاي جزيي تاکيد مي کنند، يک گفتمان به تدريج از واقعيت فاصله گرفته و جنبه استعاري مي گيرد و با تفسير عام بحران، خود را به عنوان چارچوبي تعيين کننده و پاسخگو براي مجموعه يي روزافزون از تقاضاهاي متنوع معرفي مي کند. اين گفتمان مي کوشد جنبه هاي خاص گرايانه خود را به نفع بعد استعاري پنهان سازد و در اين حالت، ادعا مي کند قادر به بازسازي تمام حوزه اجتماعي است و با همين ادعا نمايندگي بخش هاي مختلف جامعه را بر عهده مي گيرد و سرانجام اين گفتمان به تعبير لاکلاو به تصور اجتماعي تبديل مي شود.
4- ايجاد يک نظم اجتماعي نوين. گفتمان هژمونيک به افق نمادين جامعه تبديل مي شود. چارچوب هاي بديل را به عنوان نامشروع، غيرعقلاني، باطل و نامنسجم طرد و سرکوب مي کند و جامعه را به شيوه خود سامان مي دهد. نهادينه شدن گفتمان جديد همواره به همراه اعمال قدرت و طرد ساير اسطوره ها و گفتمان ها صورت مي گيرد. در اوايل تسلط گفتمان جديد و در آغاز هويت يابي ها با موقعيت هاي سوژه يي تغيير يافته، ممکن است شاهد نوعي بي نظمي باشيم، اما به تدريج نظم برقرار مي شود و وضعيت جديد عادي و طبيعي به نظر مي رسد و مفاهيم و دال هاي گفتمان مسلط چنان به حقيقت تبديل مي شوند که گويي همواره اين گونه بوده اند.
5- آغاز غيريت سازي هاي دروني و فاصله گرفتن از فضاي استعاري و عام. گفتمان مسلط ناتوان از بازنمايي واقعيت متکثر و پيچيده جامعه، به تدريج به سوي نمايندگي و بازنمايي نيروها و تقاضاها و منافع بخشي از جامعه متمايل مي شود و همين امر زمينه بي قراري هاي جديد را فراهم مي آورد. گفتمان ها، در شرايط پيروزي، نقاب استعاره را کنار زده و محتواي واقعي خود را آشکار مي کنند.
همان گونه که اشاره شد، نظريه در ابتداي شکل گيري براي بازنمايي بخشي از جامعه پرداخته مي شد و بعد در يک روند استعاري از اين محتواي واقعي فاصله مي گرفت و خود را نماينده همه جلوه مي داد، اما در شرايط پيروزي، چون ساماندهي واقعيت متکثر و ايجاد جامعه کاملي که در آن همه راضي باشند ممکن نمي نمايد، ناگزير گفتمان حاکم از عام گرايي و خصلت استعاري خود فاصله گرفته و به خاص گرايي و محتواي عيني خود و نمايندگي بخشي از جامعه روي مي آورد و به اين ترتيب به نارضايتي ها دامن مي زند.
بنابراين ناسازواري ها و عدم انسجام منطقي که در مرحله استعاري به عام گرايي کمک مي کرد و به هر حال تاثيري در پذيرش عمومي گفتمان نداشت، در مرحله عمل و در ساماندهي واقعيت، گفتمان ها را دچار مشکل مي کند و در اين مرحله است که ناسازواري ها رخ مي نمايد. از سوي ديگر در شرايط شکل گيري گفتمان و ستيز سياسي براي هژموني، نظريه ها و گفتمان ها با تکيه بر نقد گفتمان مسلط، نيروهاي اجتماعي را مجذوب خود مي سازند.
در واقع وجود يک «غير» يا دشمن بيروني به اتحاد و انسجام نيروهاي متنوع در چارچوب يک گفتمان کمک مي کند و به آن هويت مي بخشد، اما با فروپاشي اين غيربيروني و از ياد رفتن دشمن، وحدت و انسجام فرومي پاشد و غيريت سازي ها و خصومت ها به درون گفتمان انتقال مي يابد و به تجزيه آن به خرده گفتمان هاي رقيب منجر مي شود. در واقع بخش هاي متنوعي که گفتمان در شرايط استعاري در خود منحل کرده بود در شرايط استقرار، به رقيبان يکديگر تبديل مي شوند.
در شرايط بي قراري ها و غيريت سازي هاي دروني، گفتمان مسلط مي تواند با مفصل بندي ها و بازسازي هاي تئوريک از فروپاشي خود جلوگيري کند و اين در صورتي است که از توان تئوري پردازي کافي براي سامان دادن پي در پي تقاضاهاي اجتماعي برخوردار باشد و به هر حال، براي ساماندهي واقعيت همواره نياز به اسطوره سازي و نظريه پردازي است و اين اسطوره ها و نظريه هستند که واقعيت را سامان مي دهند و براي بي قراري ها چاره جويي مي کنند. بنابراين از اين منظر ساماندهي بحران ها جز از طريق بازسازي هاي تئوريک ممکن نيست و لذا گفتمان هايي موفق ترند که از توانايي بازسازي مداوم تئوريک برخوردار باشند .
منبع : روزنامه اعتماد
متن کامل نامهی هشدارآمیز و خواندنی خواهر شهیدان مهدی و حمید باکری
رژیم شاه برادرم را اعدام کرد اما برایش ختم گرفتیم، امروز هم همینطور است؟
زهرا باكری، خواهر شهیدان مهدی و حمید باكری، با صدور اطلاعیهای شدیداللحن به سوء استفاده کودتاچیان از ارزشهای انقلاب، تهمتهای آنها به خانوادهی باکریها و رفتار حاکمیت با خانوادههای قربانیان اخیر اعتراض کرد. روز گذشته متن سانسور شدهی این اطلاعیه در رسانهها منتشر شده بود و اکنون متن کامل این اطلاعیهی مهم و تکاندهنده را که امروز توسط خانواده شهیدان باكری در اختیار رسانهها قرار گرفت، بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.
در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.
بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!
برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!
برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:
اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!
برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....
و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!
مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عدهای بسیجی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقدهها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .
اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!
من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!
اما در مورد همسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!
بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....
زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری
زهرا باكری، خواهر شهیدان مهدی و حمید باكری، با صدور اطلاعیهای شدیداللحن به سوء استفاده کودتاچیان از ارزشهای انقلاب، تهمتهای آنها به خانوادهی باکریها و رفتار حاکمیت با خانوادههای قربانیان اخیر اعتراض کرد. روز گذشته متن سانسور شدهی این اطلاعیه در رسانهها منتشر شده بود و اکنون متن کامل این اطلاعیهی مهم و تکاندهنده را که امروز توسط خانواده شهیدان باكری در اختیار رسانهها قرار گرفت، بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.
در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.
بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!
برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!
برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:
اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!
برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....
و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!
مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عدهای بسیجی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقدهها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .
اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!
من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!
اما در مورد همسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!
بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....
زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری
وقتی اسکناس رسانهی یک جنبش میشود
وقتی یک جنبش اجتماعی، زنده باشد و در لایههای زیرین جامعه ریشه دوانده باشد، حتی اگر راه را برای بروز و ظهور آن ببندند، به هرحال راههایی برای عرض اندام و نمادهایی برای تجلی پیدا میکند. بدین ترتیب معترضان به کودتای انتخاباتی، در حالی که از تریبونهای رسمی تحقیر و تخریب میشوند و از رسانههای رسمی و متعارف محروماند، برای فعالیت و حضور خود به دهها راه مسالمتآمیز دیگر روی آوردهاند که یکی از آنها، شعارنویسی بر روی اسکناسهاست.
فریادی که از حنجرهی میلیونها هوادار موج سبز برخاست، از همان روزهای نخستین پس از کودتا، تنها بر گلو نماند، بلکه بر دیوارها و تابلوها و پلاکاردهای سرتاسر ایران نیز ثبت شد. در این میان، خلاقیت جنبش و جوانان فعال آن، همانطور که منتخب واقعیشان میرحسین موسوی تاکید داشت، پولهای کاغذی را نیز را به محملی برای ثبت شعارها و شنیدن و به گوش دیگران رساندن فریادها تبدیل کرد.
فریادهای «یاحسین میرحسین» و «مرگ بر دیکتاتور» که این روزها با پژواک صدای مظلومان و داغدیدگان جنایات اخیر درآمیخته است و در هر فرصتی که برای اعتراض فراهم میشود، به وفور شنیده میشوند، همچون نهال امید بر روی اسکناسهای در دست مردم نیز سبز شدند تا رفته رفته، بدون هیچ اعلام رسمی، صدها و هزاران اسکناس در شهرهای مختلف بین مردم دست به دست شوند و که رنگی از جنبش سبز بر خود دارند.
سبزها از این امتیاز استفاده کردند که اسکناسنویسیها به ندرت قابل پاک شدن است و نیز به سختی میتوان آنها را کنار گذاشت. بدین ترتیب اگر شعارنویسیها رفته رفته به یک بازی رفت و برگشت تبدیل شدهاند که معترضان مینویسند و عوامل کودتا پاک میکنند، اسکناسنویسیها رسانهای نافذتر و فراگیرتر به نظر میرسد که ممکن است در دست یا جیب هر ایرانی قرار گیرد، از شهرها و محیطهای بسته فراتر برود و صدای سبزپوشان و سبزاندیشان را به سراسر ایران، به ادارات و بانکها و خانوادهها و روستاها و ... برساند.
جالب است که در این جریان و ابتکار واقعا خودجوش مردمی، تنها به نوشتن شعار بر روی اسکناس بسنده نشده و اسکناس همچون رسانهای کوچک و آزاد انگاشته شده است. بر این اساس، سبزها با نوشتن سخنان کوتاه و گویایی از رهبران جنبش و مراجع و علمای اصلاح طلب، یا چاپ تصویر شهدای جنبش سبز بر روی پولهای کاغذی، صدای واقعی این جنبش را در برهوت رسانهای فعلی و در میان خبرپراکنیهای پر از دروغ رسانههای دولت کودتا، به گوش تک تک افراد این مرز و بوم، در شهرها و روستاها میرسانند.
جالبتر از این، خبرهای گویای آن است که برخی کارمندان بانکهای دولتی مامور شدهاند در صورت مواجهه اسکناسهای شعارنویسی شده که حجم بالایی را در چرخهی پولی بانکها به خود اختصاص میدهند، اقدام به مخدوش کردن این شعارها کنند. اما در مقابل این اقدام، اسکناسنویسان نیز در وبلاگهایشان آموزش میدهند که روی شعارهای نوشته شده بر روی اسکناسها چسب زده شود تا امکان مخدوش کردن آن از بین برود!
یکی از وبلاگها، چهار دلیل زیر را برای جدی گرفتن شعارنویسی بر روی اسکناس ارائه کرده است:
«۱- قابل اجرا برای همه است: تنها احتیاج به یک خودکار دارد و پول.
۲- بیخطر بودن: این حرکت هیچ ریسکی ندارد. اگر هم از کسی بپرسند که چرا روی پولت شعار هست، خیلی ساده میتونه بگه از یکی دیگه گرفتم و کار خودم نیست.
۳- پخش شدن در کل ایران: دست به دست در دست مردم و حتا خود کودتاچیان خواهد گشت، بدون احتیاج به هیچ گونه برنامهریزی و تلاشی.
۴-تاثیر گذاری قوی: چون پول رو نمیشه نابود کرد، و نمیشه مثل دیوار دوباره رنگش کرد و به حالت اول درآوردش. تنها کاری که کودتاچیان میتونن بکنن، خط زدن شعار هست که همچنان اثر آن باقی میماند. تصور کنید که هر اسکناسی که به دست میآورید، یک خطخوردگی روش باشه. خیلی وحشت برانگیز خواهد بود برای کودتاچیان و قوت قلب برای مردم.»
و چندین نمونه از تصاویر اسکناسنویسیها، که اولیناش مربوط به روز قدس است:
فریادی که از حنجرهی میلیونها هوادار موج سبز برخاست، از همان روزهای نخستین پس از کودتا، تنها بر گلو نماند، بلکه بر دیوارها و تابلوها و پلاکاردهای سرتاسر ایران نیز ثبت شد. در این میان، خلاقیت جنبش و جوانان فعال آن، همانطور که منتخب واقعیشان میرحسین موسوی تاکید داشت، پولهای کاغذی را نیز را به محملی برای ثبت شعارها و شنیدن و به گوش دیگران رساندن فریادها تبدیل کرد.
فریادهای «یاحسین میرحسین» و «مرگ بر دیکتاتور» که این روزها با پژواک صدای مظلومان و داغدیدگان جنایات اخیر درآمیخته است و در هر فرصتی که برای اعتراض فراهم میشود، به وفور شنیده میشوند، همچون نهال امید بر روی اسکناسهای در دست مردم نیز سبز شدند تا رفته رفته، بدون هیچ اعلام رسمی، صدها و هزاران اسکناس در شهرهای مختلف بین مردم دست به دست شوند و که رنگی از جنبش سبز بر خود دارند.
سبزها از این امتیاز استفاده کردند که اسکناسنویسیها به ندرت قابل پاک شدن است و نیز به سختی میتوان آنها را کنار گذاشت. بدین ترتیب اگر شعارنویسیها رفته رفته به یک بازی رفت و برگشت تبدیل شدهاند که معترضان مینویسند و عوامل کودتا پاک میکنند، اسکناسنویسیها رسانهای نافذتر و فراگیرتر به نظر میرسد که ممکن است در دست یا جیب هر ایرانی قرار گیرد، از شهرها و محیطهای بسته فراتر برود و صدای سبزپوشان و سبزاندیشان را به سراسر ایران، به ادارات و بانکها و خانوادهها و روستاها و ... برساند.
جالب است که در این جریان و ابتکار واقعا خودجوش مردمی، تنها به نوشتن شعار بر روی اسکناس بسنده نشده و اسکناس همچون رسانهای کوچک و آزاد انگاشته شده است. بر این اساس، سبزها با نوشتن سخنان کوتاه و گویایی از رهبران جنبش و مراجع و علمای اصلاح طلب، یا چاپ تصویر شهدای جنبش سبز بر روی پولهای کاغذی، صدای واقعی این جنبش را در برهوت رسانهای فعلی و در میان خبرپراکنیهای پر از دروغ رسانههای دولت کودتا، به گوش تک تک افراد این مرز و بوم، در شهرها و روستاها میرسانند.
جالبتر از این، خبرهای گویای آن است که برخی کارمندان بانکهای دولتی مامور شدهاند در صورت مواجهه اسکناسهای شعارنویسی شده که حجم بالایی را در چرخهی پولی بانکها به خود اختصاص میدهند، اقدام به مخدوش کردن این شعارها کنند. اما در مقابل این اقدام، اسکناسنویسان نیز در وبلاگهایشان آموزش میدهند که روی شعارهای نوشته شده بر روی اسکناسها چسب زده شود تا امکان مخدوش کردن آن از بین برود!
یکی از وبلاگها، چهار دلیل زیر را برای جدی گرفتن شعارنویسی بر روی اسکناس ارائه کرده است:
«۱- قابل اجرا برای همه است: تنها احتیاج به یک خودکار دارد و پول.
۲- بیخطر بودن: این حرکت هیچ ریسکی ندارد. اگر هم از کسی بپرسند که چرا روی پولت شعار هست، خیلی ساده میتونه بگه از یکی دیگه گرفتم و کار خودم نیست.
۳- پخش شدن در کل ایران: دست به دست در دست مردم و حتا خود کودتاچیان خواهد گشت، بدون احتیاج به هیچ گونه برنامهریزی و تلاشی.
۴-تاثیر گذاری قوی: چون پول رو نمیشه نابود کرد، و نمیشه مثل دیوار دوباره رنگش کرد و به حالت اول درآوردش. تنها کاری که کودتاچیان میتونن بکنن، خط زدن شعار هست که همچنان اثر آن باقی میماند. تصور کنید که هر اسکناسی که به دست میآورید، یک خطخوردگی روش باشه. خیلی وحشت برانگیز خواهد بود برای کودتاچیان و قوت قلب برای مردم.»
و چندین نمونه از تصاویر اسکناسنویسیها، که اولیناش مربوط به روز قدس است:
خوشههای خشم/ شعر
با خوشه های خشم کجا آشنا شدیم؟
وقتی کنار فرش خیابان فدا شدی
باران تیر بر سر انسان که بوسه زد
مرداد داغ مردم صاحب عزا شدیم
از جا نمازها پر پرواز گریه ریخت
وقتی هزار آیه ی با ربنا شدی
هر گوشه خنجری ز کبودی و حبس و مرگ
ناگه قبیله ای همه از لاله ها شدیم
بن بستها در آینه تکثیر می شوند
اما تو متن جاده ی بی انتها شدی
صد سال در حوالی دیوار و قفل و در
تاریخ مردمان به خون آشنا شدیم
از غصه مردمان دو چشمم به خون نشست
وقتی کنار فرش خیابان فدا شدی
وقتی کنار فرش خیابان فدا شدی
باران تیر بر سر انسان که بوسه زد
مرداد داغ مردم صاحب عزا شدیم
از جا نمازها پر پرواز گریه ریخت
وقتی هزار آیه ی با ربنا شدی
هر گوشه خنجری ز کبودی و حبس و مرگ
ناگه قبیله ای همه از لاله ها شدیم
بن بستها در آینه تکثیر می شوند
اما تو متن جاده ی بی انتها شدی
صد سال در حوالی دیوار و قفل و در
تاریخ مردمان به خون آشنا شدیم
از غصه مردمان دو چشمم به خون نشست
وقتی کنار فرش خیابان فدا شدی
فراخوان رهبر به شاعران برای حضور در میدان جنگ نرم
غیبت چهره های شاخص شعر انقلاب در دیدار با رهبری
رهبر در حالی شاعران را دعوت به حضور در میدان جنگ نرم می کرد که گروهی از شاعرانی که در سال های گذشته همواره در نشست شاعران با رهبر شرکت می کردند، امسال حضور نداشتند.
به گزارش موج سبز آزادی، سیدعلی خامنه ای در دیدارش با شاعران گفت که " در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود" ، اما این سخنان در حالی ایراد می شد که شاعران برجسته شعر انقلاب مانند عبدالجبار کاکایی ، سهیل محمودی ، ساعد باقری ، فاطمه راکعی ، حمید سبزواری ، جواد محقق و تنی چند از شاعرانی که هر سال در این مراسم حضور یافته وبرای رهبر شعر می خواندند ، در این مراسم شرکت نکرده بودند.
بنا به خبرهای دریافتی عدم حضور تعدادی از این شاعران غایب در حالی اتفاق افتاد که اغلب آنان چند بار برای این مراسم دعوت شدند و به آنان تاکید شده که حتما در مراسم افطار رهبری و شعرخوانی پس از آن شرکت داشته باشند .
برخی از شاعران علیرغم تاکید در اعتراض به حوادث اخیر ، تقلب در انتخابات و کشتار و تجاوزهای بعدی و برخوردهای نا مناسب رهبری با این حوادث از شرکت در مراسم خوداری کرده اند.
این در حالی است که کسانی چون ساعد باقری و حمید سبزواری هر ساله در ردیف های جلو می نشستند و سال گذشته اجرای مراسم با ساعد باقری بود.
از کسانی که در این مراسم شرکت کرده و در محضر رهبر شعرخوانی کرده و به امامت او نماز خوانده اند ، می توان به علی معلم ، علیرضا قزوه ، یوسفعلی میرشکاک ، قادر طهماسبی و علی موسوی گرمارودی اشاره کرد. ،
رهبر در حالی شاعران را دعوت به حضور در میدان جنگ نرم می کرد که گروهی از شاعرانی که در سال های گذشته همواره در نشست شاعران با رهبر شرکت می کردند، امسال حضور نداشتند.
به گزارش موج سبز آزادی، سیدعلی خامنه ای در دیدارش با شاعران گفت که " در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود" ، اما این سخنان در حالی ایراد می شد که شاعران برجسته شعر انقلاب مانند عبدالجبار کاکایی ، سهیل محمودی ، ساعد باقری ، فاطمه راکعی ، حمید سبزواری ، جواد محقق و تنی چند از شاعرانی که هر سال در این مراسم حضور یافته وبرای رهبر شعر می خواندند ، در این مراسم شرکت نکرده بودند.
بنا به خبرهای دریافتی عدم حضور تعدادی از این شاعران غایب در حالی اتفاق افتاد که اغلب آنان چند بار برای این مراسم دعوت شدند و به آنان تاکید شده که حتما در مراسم افطار رهبری و شعرخوانی پس از آن شرکت داشته باشند .
برخی از شاعران علیرغم تاکید در اعتراض به حوادث اخیر ، تقلب در انتخابات و کشتار و تجاوزهای بعدی و برخوردهای نا مناسب رهبری با این حوادث از شرکت در مراسم خوداری کرده اند.
این در حالی است که کسانی چون ساعد باقری و حمید سبزواری هر ساله در ردیف های جلو می نشستند و سال گذشته اجرای مراسم با ساعد باقری بود.
از کسانی که در این مراسم شرکت کرده و در محضر رهبر شعرخوانی کرده و به امامت او نماز خوانده اند ، می توان به علی معلم ، علیرضا قزوه ، یوسفعلی میرشکاک ، قادر طهماسبی و علی موسوی گرمارودی اشاره کرد. ،
بهزاد نبوی خطاب به بازجویان: رژیم شاه هم به من اتهام براندازی نزد!
بهزاد نبوی در پاسخ به یکی از بازجویانش که به او اتهام براندازی را تفهیم کرده، این اتهامزنی را «اوج نامردی» توصیف کرده است.
به گزارش موج سبز آزادی، یکی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اعلام این خبر، افزود: وقتی بازجو دلیل این حرف را جویا شده، بهزاد نبوی به وی گفته است: در رژیم گذشته من را در حالی بازداشت کردند که دو عدد نارنجک هم به همراه داشتم، اما آنها هیچ وقت اتهام براندازی را به من تفهیم نکردند. حالا شما بدون هیچ سند و مدرکی به من اتهام براندازی میزنید.
به گزارش موج سبز آزادی، یکی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اعلام این خبر، افزود: وقتی بازجو دلیل این حرف را جویا شده، بهزاد نبوی به وی گفته است: در رژیم گذشته من را در حالی بازداشت کردند که دو عدد نارنجک هم به همراه داشتم، اما آنها هیچ وقت اتهام براندازی را به من تفهیم نکردند. حالا شما بدون هیچ سند و مدرکی به من اتهام براندازی میزنید.
يك ركعت نماز سبز در ماه مبارك
در سحر اولين روز اين ماه عزيز با خودم فكر مي كردم چگونه میتوانيم در این ماه سهم خود را به عنوان عضوِی از اين جنبش سبز ادا كرده باشيم. ما بايد در اين ماه كه ماه دعا، رحمت و ماه خداست و به ميهماني او دعوت شدهايم، چه كنيم؟ از درگاه او چه بخواهيم تا اين نهضت مقدس سريعتر و سهلتر به مقصد خود برسد؟
به نظرم رسید تا این پیشنهاد را مطرح كنم تا با همدلی گسترده و رشته سبزی كه در سراسر این كره خاكی قلوب ایرانیان و حتی سایر مسلمانان علاقمند را به هم متصل كرده در جهت رسیدن به هدف و تقویت بنیه معنوی و فكری آن بكوشیم.
دیدم در این ایام و ماهها كه "اسلام رحمت" با "اسلام خشونت و جور" در ستیز است، شاید یکی از بهترین ابزارهای دفاعی ما "دعا" باشد، به خصوص با تاكیدی كه كتاب مقدس نیز بر دعا دارد. آیه فوق از قرآن میفرماید: "ای پیامبر به امت بگو كه اگر دعا نمیكردید، پروردگارم به شما اعتنا نمیكرد." كه این امر نشانگر اهمیت دعا و ارتباط با عالم ملكوت و به اصطلاح متافیزیك در دین اسلام میباشد.
همچنین در زندگانی امام سجاد(ع) هم میبینیم كه پس از واقعه خونبار كربلا و ایجاد جو خفقان شدید حکومت یزیدی و تا سقوط آن حكومت ظالمانه كه زیاد هم به طول نیانجامید(حدود سه سال)، امام افكار متعالی خود و پیامرسانی نهضت كربلا را در پوشش دعا و به قولی به رمز بیان میفرمود و "دعا" را به وسیلهای اثر بخش در جهاد بر علیه ستم تبدیل كردند. دعا وسیله مهمی برای بالا بردن روحیه امید و مقاومت در برابر ظلم و یکی از بهترین راههای خودسازی و تقویت محبت همگانی برای پیروزی صلح و آزادی است.
نماز شب سبز
ما میتوانیم در سحرهای این ماه، شاید با کمی زودتر صرف کردن سحری (پیش از 10 دقیقه مانده به اذان صبح) با تاكید و سفارشهای زیادی كه در آموزههای دینی آمده است برای انجام نماز شب آماده شویم.
سپس یك ركعت نماز وتر* (بله فقط و فقط یك ركعت) را خالصانه و با حضور قلب بخوانیم و در دعای قنوت آن به یاد شهدای نهضت سبز ایران، شكنجهشدگان، مجروحین، آسیبدیدگان و خانوادهای داغدار، به زبانی ساده و با امید اجابت "آزادی و رهایی این ملت مظلوم گروگان گرفته شده" را به همراه قطره اشكی صمیمانه از "خداوند" طلب كنیم و همگی بدانیم و یقین صد در صد داشته باشیم که در شبهای ماه رمضان، قطعا "با این اسلحه به هدف خواهیم زد" انشالله، چرا كه ملت ما در مقابل این همه خشونت و درندگی، شاید پناهی جز خداوند رحیم ندارد که یقینا خدا بر حال بندگانش بسیار آگاه است.
ضمنا از همه عزیزان میخواهم که در صورتی که این پیشنهاد بنده را میپذیرند آن را مانند سایر پیشنهادات فراگیر نمایند، خصوصا در میان جوانان، که پاكی وجودشان باعث اجابت دعایشان است. پس وعده ما هر سحر ماه رمضان، 10 دقیقه به اذان صبح در سراسر دنیا که اندكی صبر سحر نزدیك است.
* طریقه به جا آوردن نماز شب، که نمازی مستحبی است، آسان و ساده است. نماز وتر آخرین ركعت نماز شب میباشد (وتر به زبان فارسی در معنی "یك" در مقابل "جفت" است). در نماز وتر بعد از قرائت سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یك بار سوره فلق و یك بار سوره ناس خوانده میشود. البته میتوان حمد و فقط یكی از سورهها را نیز خواند. سپس قنوت و دعا و بعد یك ركوع، دو سجده و تشهد و سلام نماز. خلاصه سخت نیست و مهم حضور خالصانه قلب به ویژه هنگام دعا در قنوت است.
به نظرم رسید تا این پیشنهاد را مطرح كنم تا با همدلی گسترده و رشته سبزی كه در سراسر این كره خاكی قلوب ایرانیان و حتی سایر مسلمانان علاقمند را به هم متصل كرده در جهت رسیدن به هدف و تقویت بنیه معنوی و فكری آن بكوشیم.
دیدم در این ایام و ماهها كه "اسلام رحمت" با "اسلام خشونت و جور" در ستیز است، شاید یکی از بهترین ابزارهای دفاعی ما "دعا" باشد، به خصوص با تاكیدی كه كتاب مقدس نیز بر دعا دارد. آیه فوق از قرآن میفرماید: "ای پیامبر به امت بگو كه اگر دعا نمیكردید، پروردگارم به شما اعتنا نمیكرد." كه این امر نشانگر اهمیت دعا و ارتباط با عالم ملكوت و به اصطلاح متافیزیك در دین اسلام میباشد.
همچنین در زندگانی امام سجاد(ع) هم میبینیم كه پس از واقعه خونبار كربلا و ایجاد جو خفقان شدید حکومت یزیدی و تا سقوط آن حكومت ظالمانه كه زیاد هم به طول نیانجامید(حدود سه سال)، امام افكار متعالی خود و پیامرسانی نهضت كربلا را در پوشش دعا و به قولی به رمز بیان میفرمود و "دعا" را به وسیلهای اثر بخش در جهاد بر علیه ستم تبدیل كردند. دعا وسیله مهمی برای بالا بردن روحیه امید و مقاومت در برابر ظلم و یکی از بهترین راههای خودسازی و تقویت محبت همگانی برای پیروزی صلح و آزادی است.
نماز شب سبز
ما میتوانیم در سحرهای این ماه، شاید با کمی زودتر صرف کردن سحری (پیش از 10 دقیقه مانده به اذان صبح) با تاكید و سفارشهای زیادی كه در آموزههای دینی آمده است برای انجام نماز شب آماده شویم.
سپس یك ركعت نماز وتر* (بله فقط و فقط یك ركعت) را خالصانه و با حضور قلب بخوانیم و در دعای قنوت آن به یاد شهدای نهضت سبز ایران، شكنجهشدگان، مجروحین، آسیبدیدگان و خانوادهای داغدار، به زبانی ساده و با امید اجابت "آزادی و رهایی این ملت مظلوم گروگان گرفته شده" را به همراه قطره اشكی صمیمانه از "خداوند" طلب كنیم و همگی بدانیم و یقین صد در صد داشته باشیم که در شبهای ماه رمضان، قطعا "با این اسلحه به هدف خواهیم زد" انشالله، چرا كه ملت ما در مقابل این همه خشونت و درندگی، شاید پناهی جز خداوند رحیم ندارد که یقینا خدا بر حال بندگانش بسیار آگاه است.
ضمنا از همه عزیزان میخواهم که در صورتی که این پیشنهاد بنده را میپذیرند آن را مانند سایر پیشنهادات فراگیر نمایند، خصوصا در میان جوانان، که پاكی وجودشان باعث اجابت دعایشان است. پس وعده ما هر سحر ماه رمضان، 10 دقیقه به اذان صبح در سراسر دنیا که اندكی صبر سحر نزدیك است.
* طریقه به جا آوردن نماز شب، که نمازی مستحبی است، آسان و ساده است. نماز وتر آخرین ركعت نماز شب میباشد (وتر به زبان فارسی در معنی "یك" در مقابل "جفت" است). در نماز وتر بعد از قرائت سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یك بار سوره فلق و یك بار سوره ناس خوانده میشود. البته میتوان حمد و فقط یكی از سورهها را نیز خواند. سپس قنوت و دعا و بعد یك ركوع، دو سجده و تشهد و سلام نماز. خلاصه سخت نیست و مهم حضور خالصانه قلب به ویژه هنگام دعا در قنوت است.
اشتراک در:
پستها (Atom)