تقی رحمانی
بر خلاف راهبرد، تاکتیک در میدان عمل به اقتضای شرایط و با توجه به امکانات و شرایط اتخاذ میشود و نمیتواند قالبی از پیش تعیین شدهباشد. اما در چهارچوبهایی معنیدار میگردد و نمیتوان از هر تاکتیکی سود برد. به عنوان نمونه نمیتوان به خشونت دست زد، اما از رفتار مسالمتآمیز دم زد. جریان قدرتمند حاکمیت، قایل به خشونتورزی است، تا رفتار مدنی مردم را دچار اختلال کند. جمعی را رادیکال و اکثریتی را منفعل کند. واقعه کهریزک، انفرادی طولانی، مسئله تجاوزها و غیره از این قبیل رفتارها است.
در عرصه تئوری و آکادمیک، تبیین و تحلیل مهم است و ارائه نگاه بالاتر و منسجمتر در قلمرو باورها و آرمانها مهم و با ارزش هستند. اما در عرصه عمل و اقدام، راهبردها و تاکتیکها الویت دارند. البته کسانی هستند که این سه را به خوبی تلفیق میکنند. اما این افراد فراوان نیستند.
مرسوم است که عرصه تئوری را آکادمسینها خوب میدانند. ایشان روش تحلیل و تدوین را بهتر میدانند. متداول است که روشنفکران در قلمرو باورها آرمانها را خوب بیان میکنند. میگویند تجربهدیده، توانایی ارائه راهبرد و تاکتیک مناسب را برای رسیدن به هدف بهتر توضیح میدهد و لااقل وقتی از امری پرهیز میدهد، انجام ندادن آنها به صلاح است و بهتر است که آن را انجام ندهیم.
اما اگر ماجرا قدری عمیق شود، باید پایه تجربه را با عنصر روزمره آمیخت تا تاکتیکها صحیح باشد. که چون برخی از اندیشمندان صحنه اصلی کشمکشها را حتی راهبرد نمیدانند، بلکه مقابله تاکتیکها میدانند. در این مورد بازیهای پیش رفته فوتبال، قابل توجه و یادگیری است.
در مصافهای مهم که جریانات از امکانات گوناگون برخوردارند، تاکتیکها بسیار مهم است و حتی اجرای آن از راهبرد جلو میزند، حتی قضاوت بر روی امکان توانایی بر سر پیروزی، بر محور تاکتیکها جلوهگر میشود.
تجربه انقلاب ایران زمانی مهم شد، که تاکتیکها توانست حتی آرمانهای زیباتر را تحت شعاع قرار دهد. تاکتیک در صورت راهبرد درست میتواند، به دلیل رسیدن به دستاورد، مخاطبان را راضی و دیگران را جذب و جلب کند و موفقیت به همراه آورد. باز معمول است آنان که دستی در عمل و اجرا ندارند مدام خواستههای خود را فریاد میکنند. اما ابزار چگونگی اجرای آن را نمیجویند.
با این وصف این افراد دو دسته هستند. کسانی که میزان توانایی و ناتوانی خود را باور دارند، در نتیجه برای حرکت، به کار بلدها اعتماد میکنند و عدهای نیز چنین نیستند، بلکه فقط خواستههای خود را منهای شرایط و موقعیت اعلام میکنند و تقاضای آن را دارند.
سرزمین ما از این نیروها و افراد و جریانها کم ندارد، که در عمل رفتار روشنفکری معطوف به امید دارند، در حالیکه حزب و سازمان روشنفکری امری نادر است. اما در سرزمین ما فراوان هستند.
این مختصر را آوردم تا نشان دهم که بایستی در عرصه عمل و رفتار، در تلفیق هدف، آرمان و روش به عملی کردن صحیح آن اندیشید. چرا که جامعه به آکادمسین، روشنفکر، استراتژیست و تاکتیکسین احتیاج دارد. حوادث پس از انقلاب نشان داد که به کار گرفتن مناسب روش، طرح هدف و رفتار عملی چقدر مهم است. بهخصوص در سرزمینی که حاکمان و قدرتمندان سر به مهر نبوده و نسبتی میان جرم و مجازات قائل نیستند.
در همین رابطه است که نیروهای کنشگر و تجربهدار تلاش میکنند که از آرمانهای بلند، سپهر و جهت بسازند، یعنی آزادی و عدالت، دارای پایه عمیقتر شود، اما همه آنها یک شبه بدست نمیآید. پس باید آن آرمان را مرحله به مرحله خواست. اما بدون آرمان شورانگیز، حرکت مهمیخلق نمیشود.
همچنین باید توجه داشت روش و تحلیل درست نیازمند ابزار مناسب است که محصول کار آکادمسینها است. باید آنها را آموخت و به کار بست. اما در تلفیق آرمان و روش مناسب، راهبرد نقش تعینکننده دارد. راهبرد باید در توان مجموعه فعالان و همکشش زمانه باشد، در غیر این صورت به مشکل برخواهد خورد.
راهبرد تقویت جامعهمدنی یک انتخاب است. الزامات این راهبرد، آرمان را مرحلهای و روشها را به شکل خاص در خود میگیرد. چرا که آرمان به جای راهبرد و روشتحلیل به جای راهبرد نمینشیند. در اتخاذ راهبرد، عنصر شناخت و تجربه است که روش تحلیلی را غنی میکند و بر آرمان، جلوه مرحلهای را باعث میشود. اما در راهبرد تقویت جامعه مدنی و طرح خواستههای فصل سوم قانون اساسی، چه تاکتیکهایی باید محقق شود. هزار نکته باریکتر از مو اینجا است.
توافق بر تقویت جامعه مدنی، هدفگزاری درست کار است. این روش غیر خشونتآمیز، نگاه حذف به هیچ نیرو و جریانی، اعم از راست و چپ را ندارد. دولت قانونمند میخواهد، یعنی معیار ایدئولوژیک ندارد، اما مطلق و ابدی نیست. در حال حاضر چگونه میتوان به این هدفگذاری رسید؟ طرح کلیات نظری لازم است، اما کافی نیست. حتی اعلام راهبرد نیز کفایت نمیکند. در نتیجه، تاکتیک رسیدن به اهداف مهم است.
بر خلاف راهبرد، تاکتیک در میدان عمل به اقتضای شرایط و با توجه به امکانات و شرایط اتخاذ میشود و نمیتواند قالبی از پیش تعیین شدهباشد. اما در چهارچوبهایی معنیدار میگردد و نمیتوان از هر تاکتیکی سود برد. به عنوان نمونه نمیتوان به خشونت دست زد، اما از رفتار مسالمتآمیز دم زد.
جریان قدرتمند حاکمیت، قایل به خشونتورزی است، تا رفتار مدنی مردم را دچار اختلال کند. جمعی را رادیکال و اکثریتی را منفعل کند. واقعه کهریزک، انفرادی طولانی، مسئله تجاوزها و غیره از این قبیل رفتارها است. همچنین برخورد با مردم و ضرب شتم شدید آنها در خیابان و داشتن وسایل غیر متعارف سرکوب، مانند قمه، زنجیر، پنجه بوکس و... در دست لباس شخصیها که در کنار ماموران رسمی با مردم برخورد میکنند.
یا به کار بردن باتوم در متفرق کردن مردم که آن را به جای تهدید و در نهایت بر پای افراد زدن، بر سر و صورت و کمر آنها فرو میآورند. این رفتارها تحریک کننده است تا افرادی به عکسالعمل وادار شوند. در نتیجه قدرتمندان مجوز برخورد شدید را پیدا کنند.
تاکتیکها را باید در راستای راهبرد و اهداف به کار برد و مرعوب یا مغلوب جریان رقیب یا مقابل قرار نداد. در همین راستا است که که برخی افراد و نیروها با اتخاذ تاکتیکهای افراطی و غیره واقعی، از منظر فردی یا گروهی وارد جنبش یا حرکت سبز مردم میشوند. اتخاذ تاکتیکها در عین آزادی عمل، نیاز به رشد و حرکت واقعی با حرکت جامعه را دارد.
ارائه راهحلهای غیر عملی یا ذهنی و یا طرح روشها و تاکتیکهایی که با حرکت فعلی مردم همخوانی ندارد، کاری پسندیده نیست، اگر چه آزادی عمل و اختیار هر فرد و نیرو با خود او است و احدی نمیتواند مانع از آزادی دیگری شود، اما این نوع رعایت کردن، یک ظرافت راهبردی است. چرا که ظرافت راهبردی، موجب به نتیجه رسیدن و دستاورد داشتن میشود و در عمل میتواند به سوی موفقیت راه برد.
به اختصار میتوان گفت که جنبش سبز و حرکت مردم:
1- در سپهر ملی حقوق ملی که تلاش میکند مستقل بماند، اما با جهان سر تعامل بر اساس حق و حقوق ملی خود دارد و همبستگی و همراهی دیگران را میپذیرد، اما دخالت آنان را نه. همبستگی دیگران در راستای بنیآدم اعضای یکدیگرند را باور دارد.
2- این جنبش بستر مدنی دارد. اگر به خیابان آمده، اما خیابان آمدنش به معنی شورش نیست. بلکه خواسته حقوقی دارد. میخواهد با احقاق حق خود رفتار مدنی را به عمل پارلمانی پیوند زند، منتها بعد از اصلاح یا تفسیر دموکراتیک قوانین.
3- این جنبش که رنگ سبز نماد آن است و این رنگ بوی ایرانی است و ریشه ایرانی آن از آئین مهر، دین زرتشت و اسلام فرا میرود. در چهارچوب روش احیای فصل سوم قانوناساسی و حقوق مردم فعال است. به نحویکه قانون طوری تفسیر یا اصلاح شود تا حق حاکمیت مردم، حق تجمع، تظاهرات و آزادی بیان و عقیده و... تضمین شود، تا حاکمیت مردم در عمل تبلور یابد.
راز رنگ سبز ایرانی در شرایط حاضر این چنین است، مستقل است، مدنی است، در چهارچوب حقوقی و قانونی خود را تعریف میکند. به عبارتی هدف یا آرمانی مرحلهای، بر اساس تقویت جامعه مدنی و دولت پاسخگو است، که به تقویت دولت قانونمند منجر شود. بستر مدنی و چهار چوپ حقوقی هر نوع شعار و تاکتیک باید بتواند در چنین چهارچوبی حرکت کند تا نتیجه بخشتر باشد، والا سقف آرمانها تا ثریا میرود و تحقق آن آرمانهای ذهنی و راهبردی ارادهگرایانه و تاکتیکهای تفرقهانگیز تلخ است.
باید به کامیابی اندیشید، هر چند خواستهها چندان بزرگ نباشند، اما اگر دقیق باشند و مرحلهای، میشود تا بلندتر هم رفت.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر