مسعود صدر الاسلام، چهره پشت پرده کهریزک
یک ماه پیش، در گفتوگو با یک نماینده مجلس از نقش حسین فدایی در بازداشتگاه کهریزک پرده برداشتیم و پس از آن هم از قول برخی بازداشتشدگان، به حضور مستقیم سردار رادان در شکنجهها اشاره کردیم. اکنون موضوعی را که «موج سبز آزادی» در همان زمان مطلع شده بود، اما منتشر نشده بود تا در این مدت اطلاعات درباره آن بررسی و تکمیل شود، منتشر میکنیم. این موضوع چیزی نیست جز نقش مهم و کلیدی سردار مسعود صدرالاسلام در شکنجهگاه کهریزک.
ماه گذشته، پس از انتشار خبر شهادت محسن روحالامینی و به سبب انتساب او به خانواده یکی از نزدیکان نظام، پروندهای باز شد که اگر همه ابعاد آن بررسی شود، پای بسیاری از عوامل رده بالای امنیتی، نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی گیر به میان میآید.
فجایع روی داده در بازداشتگاه کهریزک به قدری رسوا و مفتضح است که چندی پیش آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، هم از واژه «جنایتها» در توصیف آن استفاده کرد. اما به نظر میرسد حتی رهبری هم مایل نباشد همه ابعاد این پرونده گشوده شود. شاید از همین روست که تاکنون چند بار از برکناری یک مقام مسئول ولی نه چندان بانفوذ، توبیخ چند گروهبان رده چندم و یا تشکیل پرونده برای تعدادی از افسران و درجهداران ناجا سخن به میان آمده است، اما هیچ صحبتی از عوامل اصلی و چهرههای پشت پرده این فجایع و جنایات نشده است.
تاکنون به درستی نام سردار رادان و حسین فدایی به عنوان عوامل مؤثر دخیل در جنایتهای کهریزک مطرح بوده است، اما آنچه در ادامه میخوانید، یکی از مستندترین گزارشهای موجود درباره هویت اصلیترین چهره پنهان مرتبط با جنایتهای کهریزک است که نقشی بیبدیل در تبدیل بازداشتگاه کهریزک به یک شکنجهگاه داشته است. او کسی نیست جز: مسعود صدر الاسلام.
درباره کمپ کهریزک
صدها شهروند بازداشت شده در جریان اعتراضات اخیر مردم تهران به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، در کمپ کهریزک به صورت روزمره تحت بدرفتاری و شکنجه قرار داشتند. لااقل سه از آنها کشته شدهاند و دهها نفر نیز مصدوم و مجروح از این بازداشتگاه خارج شدهاند.
کمپ غیرقانونی کهریزک، واقع در شهرسنگ از توابع شهرری استان تهران، که حدود هشت سال قبل در عملیات موسوم به "جزیره" مربوط به پاکسازی منطقه خاک سفید تهران برای اولین بار مورد بهرهبرداری قرار گرفت، با توسعه و ساخت و ساز به محلی برای نگهداری بازداشتشدگان طرح موسوم به امنیت اجتماعی تبدیل شد.
این کمپ غیرقانونی که روند ساخت و سازها در آن به خصوص از دو سال پیش شدت گرفته است، با شروع اعتراضات اجتماعی گسترده در تهران پس از اعلام نتایج تقلبی انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، به محلی برای نگهداری و شکنجه بازداشتشدگان عمدتا جوان و ناشناس تبدیل شد.
هزاران نفری که در درگیریهای خیابانی تابستان 1388 در تهران بازداشت شدند، بسته به ارگان بازداشت کننده، در اماکن مختلفی اعم از بندهای مختلف زندان اوین تا بازداشتگاههای بسیج محلات و اماکن دیگر توزیع شدند. یکی از مهمترین اماکن که تعداد قابل توجهی از بازداشتشدگان را در خود جای داد، کمپ غیرقانونی کهریزک بود که به دلیل عدم شناخت رسانهها و افکار عمومی، از دیده بانی جامعه پنهان مانده بود و به همین سبب بهترین فضا را برای شکنجهگران فراهم کرد تا از این فرصت و فضا برای یکهتازی و انتقامگیری از جوانان سبزپوش بهرهگیری کنند.
بنابر گزارشات دریافتی از تنی از زندانیان این کمپ که اخبراً به زندان قزل حصار منتقل شده اند. در محدوده یک سالن، 8 اتاق، 2 سالن قرنطینه، 4 سوله فلزی، جمعیتی در حدود 920 نفر که دو سوله فلزی آن به خانمهای بازداشت شده تعلق گرفته است، (گنجایش این دوسوله در حدود 200 نفر است) نگهداری می شدند.
آنطور که شاهدان عینی عنوان میکنند، همچون زمان طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی، بازداشت شدگان در این مکان در بدو ورود مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. آنها گفتهاند: فضای اختصاصی به هر فرد کمتر از یک متر مربع است، تغذیه در هر روز شامل دو وعده جیره میشود و سیب زمینی به عنوان غذای اصلی در این مکان توزیع میشده است.
بر اساس گزارشهای به دست آمده از تحقیقات میدانی و اظهارات شاهدان، نیروهای پلیس امنیت به صورت منظم و هر روزه تحت عنوان "جیره کتک" با یورش به اتاقها و یا به صف کردن بازداشت شدگان در محوطه محصور به سیم خاردار این مکان، اقدام به ضرب و شتم شهروندان زندانی میکنند. در این مکان طی دو سال اخیر دست کم 14 زندانی بر اثر خشونت بیحد و حصر نیروهای نظامی یا عدم رسیدگی پزشکی، جان خود را از دست دادهاند. همچنین گزارش شده است که نیروهای امنیتی مستقر در این مکان، به صورت گروهی به بازجویی و فیلمبرداری از شهروندان محبوس در این مکان میپردازند.
خبر کشته شدن محسن روح الامینی، فرزند دکتر روح الامینی ریاست انستیتو پاستور ایران و از اعضای شاخص ستاد محسن رضایی در انتخابات دهم، پرده از جنایات انجام گرفته در کمپ کهریزک برداشت تا اینکه به دستور رهبری، این بازداشتگاه به دلیل عدم رعایت اصول اولیه بسته شد؛ هرچند پس از اعلام خبر تعطیلی آن نیز همچنان شایعاتی مبنی بر دایر بودن این بازداشتگاه در افکار عمومی وجود داشت.
در فضای محدود خبری، نامهایی در خصوص فرماندهان و مسئولان کمپ مذکور مطرح شد. ابتدا از محمدباقر ذوالقدر، جانشین فرمانده کل سپاه و اولین معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور در دوران احمدینژاد، به عنوان یکی از افراد مؤثر در جنایات کهریزک نام برده شد. چندی بعد و بر اساس گفتههای بازداشتشدگانی که در کهریزک بودند و آزاد شدند، اسامی شماری از شکنجهگران از جمله احمدرضا رادان (جانشین فرمانده نیروی انتظامی)، عامریان (عامری) معاون رادان، کشمیری (از دستیاران رادان)، حقی فرمانده گارد، کمیجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک، سروان زندی معاون اردوگاه کهریزک، سید موسوی که نام او به عنوان قاتل محسن روح الامینی مطرح شده است و سید حسینی، افسر نگهبان زندان کهریزک، مطرح شد. همچنین چندی قبل یک نماینده اصولگرای مجلس در گفتوگو با «موج سبز آزادی» از نقشی که بعد از انتخابات به «حسین فدایی» محول شد و او نیز در جایگاه یکی از مسئولان کهریزک نشاند، سخن گفت.
اما جدیدترین بررسیها، نشان می دهد که اصلیترین مسئول پشت پرده این بازداشتگاه و بخشی از سرکوبهای خیابانی، «مسعود صدر الاسلام» معاون اسبق اطلاعات نیروی انتظامی است که از طریق منصوری، مسئول دفترش در اطلاعات ناجا که معاونت بازداشتگاه را بر عهده داشته است، کهریزک را به یک شکنجهگاه رسمی تبدیل کرده است.
مسعود صدر الاسلام کیست؟
سردار مهندس "طه طاهری" با نامهای مستعار "مسعود صدرالاسلام" و یا "مسعود صالح " که عده ای از نزدیکانش او را "صدر" صدا میزنند، یکی از چهرههای اصلی تشکیلات اطلاعات موازی در ایران است. وی برادر شهید طالب طاهری است که پس از ورود مجاهدین خلقه به فاز "عملیات مهندسی" در ابتدای دهه 60 توسط اعضای این فرقه ربوده شد وپس از تحمل وحشیانهترین انواع شکنجهها در یکی از خانههای تیمی به شهادت رسید. میزان سبعیت و وحشیگری شکنجههای اعمال شده بر روی این جوان 18 ساله به حدی بود که انتشار خبر شکنجه و تصویر جنازه او، تاثیر زیادی بر روی افکار عمومی ایران و جهان داشت و باعث منفور شدن منافقین در اذهان مردم شد.
برخی از افراد مطلع معتقدند مسعود صدرالاسلام در فعالیتهای امنیتی و بازجوییهای خود بیش از هر چیز به گرفتن انتقام برادرش فکر میکند. حال مهم نیست که او انتقام جنایتهای فرقه رجوی را از شهرداران بیگناه بگیرد یا جوانان سبزپوشی که تنها جرمشان حمایت از میرحسین موسوی است.
طه طاهری از جمله اعضای سپاه پاسداران در ابتدای انقلاب بود که بعدها به نیروی انتظامی پیوست و در آنجا در پست مسئول اطلاعات نیروی انتظامی در زمان ریاست لطفیان و در فاجعه کوی دانشگاه خبرساز شد. چندی بعد، در دولت محمود احمدینژاد، او با حکم محرابیان وزیر صنایع به عنوان مدیر عامل و ریاست هیات مدیره شرکت دخانیات ایران معرفی شد. بعد از مدتی، با بالاگرفتن بحث قاچاق سیگار، صدرالاسلام از این سمت برکنار شد و جالب است که این بار با حکم اسماعیل احمدی مقدم به جانشینی ستاد مبارزه با مواد مخدر منصوب شد. وی در حال حاضر ظاهرا در این پست حضور دارد، و البته هنوز شایعاتی مبنی بر دست داشتن وی در قاچاق سیگار خارجی و روابط او با شرکت فیلیپ موریس، نماینده سیگار مارلبرو، بر سر زبانها هست.
صدرالاسلام در اوایل دهه 60 از بازجویان بند 209 زندان اوین - که در آن روزها در اختیار اطلاعات سپاه پاسداران بود - بوده است. شاید بسیاری از زندانیان آن روزگار، جوان لاغر اندامی را که با نامهای مستعار مسعود، صالح و یا مسعود صالح معرفی میشد، به یاد داشته باشند که در بازجوییها خشونت بسیاری به کار میبرد. دریا هنرمند از زندانیانی است که آن روزها را به خاطر میآورد و در خاطرات خود از وی نام برده است. (1)
نام مسعود صدر الاسلام بار دیگر در پرونده شهرداران بر سر زبانها افتاد. در روزهای پس از دوم خرداد، محمد رضا نقدی با همکاری وی،که یکی از نیروهای امنیتی مورد اعتماد مقامات عالیرتبه کشور محسوب میشد، برخورد با غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و شهرداران مناطق را به عنوان حامیان انتخاباتی خاتمی در دستور کار خود قرار دادند. کلیه معاونان شهرداری تهران و شهرداران مناطق با حکم محسنی اژهای، رئیس وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت، توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در محل کار خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند که بعدها مشخص شد بازداشتگاه غیرقانونی وصال نام دارد. چند روز بعد هم غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. (2)
پس از آن اما پروندهای در قوه قضاییه طرح شد که حاکی از شکنجه و فشار بیش از حد بر شهرداران بازداشتی بود و مسعود صدرالاسلام و محمدرضا نقدی از سرشناسترین متهمان این پرونده بودند. بالاخره دادگاهها و بازداشتها پایان گرفت و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسیون کارگزاران در مجلس و پیگیری افکار عمومی، ضمن اقامه دعوا در دادسرای نظامی تهران، بالاخره توانستند محمدرضا نقدی را با توجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بیمورد بازداشتهای موقت ، شکنجه و بازجوییهای خلاف قانون، به سه ماه حبس محکوم کنند؛ که البته این حکم، بهرغم قطعی شدنش، هرگز به اجرا در نیامد و در کمال ناباوری، چندی بعد محمدرضا نقدی با حکم آیتالله خامنه ای به عنوان «مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد.
در این میان گویا پرونده دیگری هم برای این دو دوست و همکار همیشگی تشکیل میشود که موضوع آن مظنونیت به مشارکت در قتل قاضی ( بازپرس ) اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرده بود. گفته میشود که محمدرضا نقدی بر سر صدور احکام سفید امضای بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسهای در منزل «محسنی اژهای» با حضور او و محمدرضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار میشود و با صرف شام خاتمه مییابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید میشود و به علت کاملا آشکاری ( آمپول هوا ) دچار ایست قلبی میشود و فوت میکند.
به دنبال فوت ایشان، کمیسیون امنیتی شورای عالی امنیت ملی با وجود اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، به دلیل دخیل بودن افرادی چون علی رازینی (ریاست وقت دادگستری استان تهران)، محسنی اژهای (ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت)، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را میدهد.
ارتباط با لباس شخصیها
نام سردار مسعود صدرالاسلام بارها در گفتگوها و اعترافات اعضای بارز و شناسنامهدار لباس شخصی به چشم میخورد و حتی او را تشکیل دهنده تشکیلاتی جدید با نام نوپو میدانند. امیر فرشاد ابراهیمی، از اعضای سابق انصار حزب الله، در این باره میگوید:
"با آمدن محمد خاتمی تنشها و درگیریها بیشتر شد. نیروهای انتظامی هم در یک وضعیت منفعل قرار گرفته بود و نمی دانست با این نیروها چه بکند. از همین جا بود که پایه و اساس تشکیل نیروهای جدیدی به نام "نوپو" بنابر دستور رهبری به مسئول اطلاعات نیروی انتظامی که در آن زمان سرتیپ مسعود صدر الاسلام بود، شکل گرفت. در نوپو که اسم اختصاری آن - نیروهای ویژه پاسدار ولایت - بود، بخشی از انصار حزب الله به شکل کاملا سازمانی و ارگانیک در اختیار نیروهای انتظامی قرار گرفته و زیر نظر اطلاعات نیروی انتظامی کار میکردند. همین افراد هم بودند که در حادثه 18 تیر کوی دانشگاه حضور داشتند."
پس از واقعه کوی دانشگاه تهران و در پاییز 78 مسعود صدرالاسلام که در نقش افراد کلیدی کنترل اغتشاشات تهران حاضر شده بود، در جلسهای محرمانه با عنوان همایش کوثر به عنوان میزبان حاضر شد که نوار این جلسه چندی بعد در فضای مجازی دست به دست شد. صدرالاسلام در این جلسه با لحن مغرورانه همیشگی خود، از روزنامهها با عنوان دشمن یاد میکند، به سرکوب مردم در این دوران افتخار میکند و سعی در ارائه روشهای علمی سرکوب برای همکارانش دارد.
حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی در دوران ریاست مسعود صدرالاسلام به پایگاهی برای فعالیتهای خلاف قانون و به واقع شرارتهای عدهای از لباس شخصیها تبدیل شده بود و مهمترین پناهگاه این گروه به شمار میرفت. (3)
امیر فرشاد ابراهیمی که در سازماندهی ماجرای حمله به آقایان عبدالله نوری و مهاجرانی در نماز جمعه شرکت داشته است، میگوید بعد از آنکه به او خبر میدهند که از جانب مهاجرانی شناسایی شده و وزارت اطلاعات به دنبال اوست، به صدرالاسلام پناه برده و وی از آنها پذیرایی میکند. (4)
یا در مورد باند فاسدی که در پوشش حزب الله دست به دزدی میزده است، بعد از اینکه این گروه به صورت اتفاقی توسط مامورین نیروی انتظامی دستگیر میشوند، با وجود تیراندازی که بین پلیس و این افراد صورت میگیرد، با دستور مستقیم صدرالاسلام "دزدهای حزباللهی" آزاد میشوند. (5)
امیر فرشاد ابراهیمی پس از آنکه نسبت به تخلفات رایج در فعالیتهای انصار حزب الله معترض میشود، علیه این مجموعه به افشاگری میپردازد که بعد از آن از سوی عوامل صدرالاسلام دزدیده میشود و در منزلی تحت شکنجه و فشار قرار میگیرد تا به جاسوسی برای کشورهای غربی اعتراف کند. اما نهایتا در 29 اسفند 78 با پیگیریهای سید محمد خاتمی آزاد میشود. او پس از آزادی هم از نقش سردار صدرالاسلام به عنوان یکی از افرادی که در بعضی بازجوییهای وی حضور داشته و خواهان اقرار او به جاسوسی برای کشورهای خارجی و یا خط گیری از جبهه دوم خرداد بوده است، نام میبرد. (6)
نقش پنهانی صدرالاسلام در قتلهای زنجیرهای
پس از افشای جزئیات پرونده قتلهای زنجیرهای سال 77 به دست ماموران خودسر وزارت اطلاعات، نام صدرالاسلام در اعترافات دو تن از عوامل قتلها مشاهده میشود نفر اول پرونده - سعید امامی - در زمان بازداشت با خوردن داروی نظافت خودکشی میکند و نفر دوم پرونده، سید مصطفی موسوی معروف به مصطفی کاظمی است که ظاهرا در آن زمان قائم مقام معاونت امنیت وزارت اطلاعات بوده است.
موسوی دراعترافات خود، زمانی که از نقشه ترور هوشنگ گلشیری یاد میکند، از مسعود صدرالاسلام نام میبرد داستان از این قرار است که صدر رابط لطفیان فرمانده ناجا با دری نجفآبادی، وزیر وقت اطلاعات، بوده و بعد از اطلاع از برنامه قتلها، قول هرگونه همکاری را به موسوی میدهد، هم در جریان ترساندن گلشیری و هم در پیگیری ادامه حذف فیزیکی مخالفان در شهرستانها، از جمله شیراز و گیلان. اما در نهایت به دلیل حساسیتهایی که در مطبوعات و وزارت اطلاعات ایجاد شد و با نگرانی وزیر از بالا گرفتن مساله، این قضیه از سوی موسوی پیگیری نمیشود تا اینکه ماجرای قتلها به بازداشت موسوی و سپس سعید امامی ختم میشود. همین گفتهها در پرونده قتلها در اعترافات مهرداد عالیخانی، صادق مهدوی نفر سوم پرونده و رییس اداره چپ نو وزارت اطلاعات با نام بردن از مسعود صالح تکرار میشود. (7)
* * *
طه طاهری که با نامهای مستعار مسعود صدر الاسلام و مسعود صالح در سالهای گذشته نقش ویژهای در سازماندهی لباس شخصیها و پیاده کردن نقشه حذف مخالفین بر عهده داشت، در فجایع صورت گرفته بعد از انتخابات ریاستجمهوری دهم، به ویژه در رابطه با جنایات بازداشتگاه کهریزک، حضوری پر رنگ داشت. اکنون خبرگزاریها در حالی از بازداشت و برخورد با برخی از مامورین خاطی کهریزک خبر میدهند که این برخوردها محدود عدهای عوامل زیردست میشود و ارشد آنها سرهنگ فلاح است.
بدین ترتیب برخوردها مشمول عدهای از زیردستان میشود که اگر هم در شکنجهها دست داشتهاند، در اجرای دستورات فرماندهان رده بالا بوده است. اما با آنکه رهبر نظام مدعی است نظام از جنایتهای صورت گرفته گذشت نخواهد کرد، مسعود صدرالاسلام، حسین فدایی، احمدرضا رادان و دیگر سرداران مؤثر در شکنجهگاه کهریزک همچنان آزادانه به قانونشکنیهای خود ادامه میدهند و کسی هم جلودار آنان نیست.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر