شبکه‏های اجتماعی و "تشکیلات رسا"

بیانیه یازدهم مهندس موسوی که در حقیقت منشور تشکیلات راه سبز امید می‏باشد چند روزی‏است که منتشر شده است. بیانیه‏ای به غایت قوی و فراگیر که یقینا جای تحلیل، مباحثه و بازگشایی در تک تک فرازهای آن داشته و خوشبختانه کم و بیش مورد تحلیل قرار گرفته است اما متاسفانه باید گفت علیرغم تلاش و جستجویی که نگارنده در فضای مجازی انجام داد بیشتر این مقالات تکرار و یا تایید کلیات این منشور بوده و کمتر به طور جدی به کاربردی‏ترین قسمت این بیانیه یعنی همان شبکه‏های اجتماعی مطرح شده در آن پرداخته‏است.



عدم توجه کافی و نشکافتن اصل این مسئله می‏تواند به ناکار آمدی این شبکه‏ها منجر شود. ظاهرا آنچه به نظر می‏رسد مشخص نبودن معنا و مفهوم شبکه‏های اجتماعی، ساز و کار و نحوه عملکرد آن‏ها است که این وظیفه خطیر بیشتر بر عهده محققین، فعالان و اساتید با تجربه علوم اجتماعی و سیاسی است که مطمئنا ورود به این وادی اختلاف نظرهایی را نیز در پی خواهد داشت.

دو کار قوی که در این زمینه به آن پرداخته شده توسط آقای دکتر سعید مدنی با عنوان جنبش‏های اجتماعی جدید در سایت موج آزادی و همچنین مقاله ارزشمند آقای تقی رحمانی در میزان‏پرس نیوز است که مطالعه آن‏ها را به دوستان توصیه اکید می‏کنم.
به‏راستی این شبکه‏های اجتماعی که از آن صحبت می‏شود چیستند؟ در مروری کلی بر منشور راه سبز امید (رسا)، خواننده تا اواخر این بیانیه با شرحی پر شور از آمال و آرزوهای دیرین و فروخفته مردمان این مرز و بوم و چشم‏اندازی بسیار قوی و امیدوار کننده مواجه می‏شود.

اما دقیقا در فرازهای پایانی که مبحث چه باید کرد و لزوم توجه و تقویت شبکه‏های اجتماعی مطرح میشود، قبض و بسط این مهم کمتر مورد پرداخت قرار گرفته‏است. به طور مثال در قسمتی از این بیانیه چنین مطرح می‏شود: "تجربه تاریخی ایرانیان نشان می‏دهد که حرکات جمعی مردم، تنها در دوران باروری، حیات و سر زندگی این هسته‏ها به نتیجه رسیده"، بر این جمله می‏توان نقدهایی داشت.

اول آنکه ما صحبت از شبکه‏های افقی اجتماعی می‏کنیم که حدا‏قل با این سبک و سیاق، نوین محسوب می‏شوند. پس اشاره به نمونه‏های تاریخی و قصد شبیه‏سازی یا الگو‏برداری از آن كمی غیر واقع می‏نمایاند. دوم آنکه به قول آقای تقی رحمانی (نقل به مضمون)، "اگر اینگونه ارتباطات اجتماعی مطرح شده در پالایشگاه‏های نهادهای مدنی و احزاب، به عنوان شکل دهنده خواست‏های عمومی مورد بازتعریف هوشمندانه قرار نگیرد، جامعه و رهبران جنبش را می‏تواند به ورطه پوپولیسم اجتماعی بکشاند".

این اتفاقی است که در انقلاب 57 ایران رخ داد و علیرغم دگرگونی ایجاد شده در ساختار سیاسی، جنین دموکراسی سقط شد. نمونه دیگری که می‏توان از این تحرکات اجتماعی در تاریخ معاصر ایران مثال زد، احتمالا حمایت عمومی مردم در دوران 8 ساله جنگ ایران- عراق است که به لحاظ اینکه این تحرکات صبغه‏ای حکومتی داشته و تمام توان لجستیکی و تبلیغاتی نظام پشتوانه آن بود نمی‏توان این مورد را یک جنبش اجتماعی موفق از این دست دانست، چونکه ما در اینجا صحبت از جنبش‏هایی داریم که قالب اعتراضی و اپوزیسیون دارند، نه همراهی با دستگاه حکومت.

تنوع و تفاوت‏های ماهوی فرهنگی- اجتماعی جوامع مختلف امکان شبیه‏سازی فعل و انفعالات اجتماعی را علیرغم مشترکات آنان غیر ممکن می‏سازد. از این رو است که صحبت از شبکه‏های اجتماعی به عنوان یک اهرم مبارزاتی در ایران امروز، نیازمند مهندسی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود می‏باشد. در تعریف جنبش اجتماعی با استفاده از مقاله دکتر سعید مدنی، می‏توان اینگونه بیان کرد: "کوششی هماهنگ و مستمر که توسط یک یا چند گروه اجتماعی برای رسیدن به هدف یا اهداف مشترک دنبال می‏شود".

یکی از کارکردهای مهمی که می‏توان در شبکه‏های اجتماعی مدنظر داشت، وظیفه یا نقش آموزشی بودن آن، در لایه‏های عمومی‏تر جامعه و روشن‏سازی در میان قشرهای پایینی جامعه، به لحاظ سطح آگاهی است. به قول احمد شاملو، "سنگین سنگین بر دوش می‏کشیم، بار دیگران را به جای همراهی کردنشان".

حال این شبکه‏های اجتماعی، مخصوصا در نبود رسانه‏های فراگیر و آزاد مردمی در بدنه اجتماعی ایران، وظیفه دارند چونان نورافکن‏هایی مسیر را برای دیگران روشن ساخته و به آنان نشان دهند که خورشید حقیقتشان کجاست، که اگر چنین می‏بود بار اضافی حاصل از ناآگاهی توده، بر دوش روشنفکران چنان سنگینی نکند که به سرنوشت سعیدی سیرجانی و فروهرها و ... دچار شوند.

تقسیم این بار سنگین بر دوش میلیون‏ها نفر، هدف را به غایت سهل‏الوصول‏تر و دست‏یافتنی‏تر می‏کند. هرچند مهندس موسوی در بیانیه به کارکرد پایین به بالای این جنبش اشاره می‏کند، اما یقینا منظور این بزرگوار غلطیدن به حوزه‏های نا آگاه جامعه نیست. بلکه منظور زیبای آن، عمومی شدن خواست‏هایی همچون حقوق شهروندی، دموکراسی، حقوق‏بشر، عقلانی‏شدن حکومت، جامعه و ... است. این آمال، بازخورد تلاش‏ها و زحمات روشنفکران، اندیشمندان و فعالان سپهر فرهنگ و سیاست و ادبیات این مرزو بوم است كه امروز می‏رود به یك خواست عمومی و ملی تبدیل شده و از حصار گروه‏های كوچك روشنفكری و فعالان مدنی خارج شود.

به‏راستی شاید از نانوای محله نمی‏توان انتظار داشت تا کتاب "فربه‏تر از ایدئولوژی" دکتر سروش را مطالعه کرده‏باشد یا با "سکولاریسم از دیدگاه آرامش دوستدار" آشنایی داشته یا ساختارهای سیاسی حکمومت‏گری را بشناسد، اما در مباحثه و صحبت‏های خودمانی، می‏توان با زبان کوچه و بازار، مفهوم استبداد را کنکاش کرد و نقش تك‏تك مردم را در این مهم به آنان یادآوری نمود.و پاك كردن این مفهوم غلط از اذهان كه "من یك نفرم و نقش چندانی ندارم".

آن زمان است که فراگیری و آگاهی عمومی جامعه از آنچه می‏خواهد، می‏تواند به انرژی قدرتمندی تبدیل شود‏. آگاهی و اطلاع‏رسانی برای این شبكه‏ها، حكم خون در كالبد موجود زنده است. از این رو چاپ نشریات درون گروهی (به‏طور مثال حتی یك نشریه خانوادگی، با تیراژ انگشتان دست)، ارائه سخنرانی‏های چند دقیقه‏ای در هر دیدار، در مورد تحولات روزمره یا مطالعاتی كه فرد جدیدا انجام داده، معرفی سایت‏های اینترنتی به دیگران و ... می‏تواند از نمونه كارهای پیشنهادی باشد.

پس از این مرحله (فراگیری كمی و كیفی)، جنبش چگونه می‏خواهد در عرصه سیاسی به سمت اهداف عملی حرکت کند، یا به عبارتی، عقب‏نشینی دستگاه مقاوم در برابر مردم چگونه خواهد بود؟ ایجاد تغییرات سیاسی در رفتار رقیب، در فاز اول وی را از حالت تهاجمی بیرون برده و حملات وی، در قالب خشونت، سرکوب، بازداشت و ... را متوقف کرده و یا كاهش می‏دهد و در ادامه فشارهای فراگیر اجتماعی، نافرمانی‏های مدنی و ادامه روش‏های مبارزه بی‏خشونت، دستگاه رقیب را فلج می‏کند.

عدم امکان اداره سازوکار عمومی جامعه و از بین رفتن مشروعیت اقلیت حکومتگر، حتی باعث اختلاف و انشقاق در بین خود اصولگرایان و تنها ماندن سرکوبگران می‏شود. هر چه خواسته‏های شما بزرگتر، مسیری طولانی‏تر و صبری بیشتر می‏طلبد. از آن مهمتر اینکه این راه، جنبشی مسالمت آمیز و بدون خشونت است.

غلطیدن به سمت حرکات رادیکالی، خشونت‏طلبی و ایجاد هرج و مرج قویا خواسته رقیب است که بهانه سرکوب جنبش را داشته باشد. بازگشایی دانشگاه‏ها در روزهای آینده و انرژی ذخیره شده در جوانان پر شور، در ایام پردغدغه تابستان داغی که بر سبزها گذشت، هوشیاری و مدیریت خردمندانه‏ای می‏طلبد تا از بروز بحران و بالابردن هزینه اصلاحات جلوگیری کند.

یكی دیگر از موارد قابل اشاره در مورد شبكه‏های اجتماعی، مخفی یا آشكار بودن آن است كه نگارنده، بر این عقیده است كه بسته به نوع و گستردگی آن، می‏تواند علنی یا مخفی باشد. البته مخفی‏بودن، نه به آن دلیل كه در این هسته قرار است كار غیرقانونی یا خلاف صورت پذیرد، بلكه عدم نیاز به آشكار بودن آن (علی‏السویه) است. به‏طور مثال، در یك هسته فامیلی، مخفی یا آشكار بودن آن اهمیت چندانی ندارد، ولی آشكاربودن یك هسته دانشجویی (به‏طور مثال، هسته دانشجویی خوابگاه الف در دانشگاه ب)، می‏تواند نقش و كار كردی عمومی داشته باشد.

پایگاه ارتباطی و اطلاع‏رسانی شبكه‏ها و لزوم هماهنگ عمل كردن، در موقع لزوم و استفاده از تجربیات و عملكرد یكدیگر نیز از نكات حائز اهمیت است. در سطوح بالاتر وجود كارگروه‏های ویژه، جهت تحلیل فعل و انفعالات، مشاوره و برنامه‏ریزی و ارتباط دوسویه جنبش نیز از مقتضیات است.

در نهایت آنكه این شبكه‏های اجتماعی، به‏دلیل نو بودن آن، نیاز به پرداختن بیش از این داشته و به مرور و در طول مسیر، ضعف‏ها و نقاط قوت آن نمایان شده و بایستی سیستم خود درمانی در حال عمل را در مورد آن‏ها به كار برد.



برگرفته از: وبلاگ جنبش سبز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر