فراگیری جنبش سبز و وحشت کودتاگران

پویا همتی
اعتراضات رخ داده در روزهای پس از انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری( انتخابات مسئله دار)، بهانه‏ای شد برای نظریه پردازان و روشن‏فکران تا در این زمینه به اظهار نظر بپردازند که چرا مبارزات صدسالۀ مردم هنوز در ابتدای راه به سر برده و نتیجه ای از این مبارزات حاصل نشده است. اما من قصد پرداختن به جوانب و علل وعوامل موثر در تحقق این واقعۀ مهم را که در رسانه های داخلی به آن خیلی کم و یا اصلا پرداخته نشد ندارم.( شایان ذکر است که تمامی رسانه های حامی دولت کودتا از جمله صدا و سیما که غیر ملی بودنش را به یقین رساند، بگونه ای دیگر به آن حوادث، یعنی اتفاقات پس از انتخابات، به ویژه حضور گسترده مردم در برابر اقتدار گرایی پرداخت که نیاز به بیان دوباره ندارد. تمام قصدم این است که با زبان مردم که با آنها در تماس هستم بگویم که موج سبز تا دریافت نتیجه قطعی علیرغم تهدیدات و فشارهای فزاینده بر ملت آزادی خواه ایران ادامه دارد. این یادداشت نگاهی گذرا دارد، به حضور مردم و ایستادگی ملت دربرابر اقتدارگرایان، در روزهای پس از 22 خرداد.



در ابتدا ذکر این نکته مفید به نظر می‏رسد که نفوذ تفکر طالبانیسم و یا همان دست های پنهان از اوان انقلاب اسلامی آغاز شد. این جریان به انحای مختلف با جمهوریت و اساس انتخاب از سوی مردم سر ستیز داشت و سعی می‏کرد که تفکرات خود را پیاده کند، اما تقابل فکری رهبری انقلاب با آنها مانع از حضور این تفکر خطرناک در ملا عام می‏شد و حتی اجازه حضور در ارکان پایین حکومتی را نیز نمی‏یافتند، زیرا آ...خمینی این گروه را گروهی خطرناک و مسموم برای دین و جامعه می‏دانست.

اما دست های مرموز این گروه طالب اقتدار به صورت مرموزی در جای جای حکومت ریشه دواند به طوری که با نفوذ مرموز خود در کمیته ها هسته های اولیه خود را در قالبی پنهان شروع و به حذف نیروهای دگر اندیش به بهانه مخالفت با انقلاب و حذف و طرد و گاه معدوم ساختن منتقدان به اوضاع از همان ابتدای انقلاب از آ...طالقانی گرفته تا خرداد 60 و پس از آن اعدام های دسته جمعی در زندان ها، حمله به دفاتر نیروهای منتقد و تعطیلی آن، دستگیری دانشجویان و ... همگی حکایت از تراژدی خاصی داشت که مجال تحلیل آن در این سطور نمی‏گنجد.

خفقان دو دهه باعث پیدایش اعتراضاتی در اقصا نقاط کشور شده که به صورت وحشیانه ای سرکوب شدند. انتخابات خرداد 76 بهانه ای بود برای مردمی که دو دهه سرکوب و خفقان را تحمل کرده بودند، با حضور خود و حمایت میلیونی از یک کاندیدا که گفتمانی متفاوت از سایرین داشت تا به کارگزاران بفهمانند که مردم چه می‏خواهند. پیروزی انتخابات 76 گفتمان دموکراسی و آزادی را به سطح جامعه کشاند ولی از خواسته توده مردم که محتاج نان شب خود بودند غافل ماند، کاستی ها و غفلت های این دوره باعث سوء استفاده گروه اقتدارطلب و متحجر از اوضاع شده و سنگ اندازی ها شروع گردید به طوری که قتل های زنجیره ای و غائله کوی دانشگاه نمونه هایی از این موارد است.

گاه افرادی به بهانه های مختلف کفن پوشیده و در خیابانها ریخته و علیه اصلاحات و نیروهای دگر اندیش وارد عمل می‏شدند. (همانها که در دوره دولت نهم با انواع بی حرمتی ها به مجتهدین و اسائه ادب به پیامبردر آزمون فرهنگیان و حتی نشستن وزیر علوم کنار وزیر اسرائیل مهر خاموشی بر لبان خود زده و هیچگونه اعتراضی از خود نشان ندادند، حال اگر این اتفاقات مثلا در دوره خاتمی روی می‏داد به نظر شما چه اتفاقی می‏افتاد؟ بله صدای واسلاما و اشریعتای خود را بالا برده و خود را داعیه داران دین وطرفداران اصیل انقلاب معرفی می‏کردند و احتمالا یکی دو نفر را نیز ترور می‏کردند و می‏گفتند یا فاطمه زهرا، این قربانی را از ما بپذیر. همان که در کوی 78 انجام شد) و همین سنگ اندازی ها و کفن پوشی ها منجر به رکود اصلاحات و ورود طیف تندرو به تنها قوه باقی مانده (مجریه)شد، و این هم در حالی اتفاق افتاد که سایر قوا و منابع اقتصادی، و نظامی و فرهنگی همه در دست اقتدارگرایان بود.

قوه مجریه، تنها قوه باقی مانده ای بود که آن عناصر، چشم طمع به آن داشته و آخرین حلقه از حلقه هایی بود که از چندین سال قبل برایش برنامه ها چیده و مانند ویروسی از پایین ترین نقطه مدیریت شروع کرده و آن قدر در لایه های میانی مدیریتی نفوذ کردند که آخرین نفوذشان که نفوذ در قوه مجریه بود هم به اتمام رسید. قوه مجریه علیرغم مداخلات رهبری تنها قوه ای بود که قدرت مردمی حداقل دخالت را در آن می‏توانست به منصۀ ظهور بگذارد. اما شعارهای پوچ و بی اساس دولت و بی برنامگی آن، فساد، خفقان، اخراج استادان دگر اندیش، ستاره دار کردن دانشجویان، ورشکسته شدن کارخانه ها و موسسات تولیدی، واردات بی رویه و ضربه مهلک به تولیدات داخلی، همه و همه باعث فزونی نارضایتی در میان قشر عظیمی از طبقات و لایه های مختلف مردم شد، اشغال کرسی های مجلس و شورای شهر با کمک نیروهای نامرئی و دستیاری شورای نگهبان با رضایت رهبری، خستگی مردم از اوضاع را به شدت تشدید کرد، اما نیرویی به فکر مقابله با خواست مردم بود، که وضعیت دیکتاتوری و نظامی‏گری در طول چهار سال نشان دهندۀ عملیات خاص آنان بود.

به انتخابات دهم ریاست جمهوری رسیدیم. شعار تغییر کاندیداهای مقابل طیف رئیس دولت نهم، همه دست در دست هم نهادند که مردم مصرانه دنبال تغییر باشند، با این که مردم نسبت به انتخابات خوش بین نبودند. اما رهبران و فعالان سیاسی اصلاح طلب، مردم را به شرکت بیشتر و حضور فعالانه در انتخابات دعوت می‏کردند تا از این طریق، نسبت تخلفات پایین بیاید. اما !! این نیرو و جریانی که مدت ها زحمت کشیده و برنامه چیده و تازه به همه ارکان کشور مسلط گردیده و وارد قدرت شده و مزه آن را چشیده، به این راحتی ها این عرصه را ترک می‏کرد؟

استقبال مردم از کاندیداهای طیف اصلاح طلب موجب شد که طیف نامرئی که قبلا به صورت مخفی دست به عملیات گسترده می‏زد، مرئی شده و برای مخالفانش علنا خط و نشان بکشد.(البته این افاضات قبلا در سخنان فیروزآبادی و و برخی روحانیون و نمایندگان درباری ارائه شده بود.) این نشانه ها همگی حکایت از داستانی داشت که نتیجه اش چند ساعت پس از اتمام انتخابات، احمدی نژاد را در شمارش اولیه با رای 60 درصد پیش رو اعلام کرده و این وضع به همین منوال تکرار شد.(وضعی که اگر کمی کنجاوی به خرج دهیم از انتخابات مجلس هفتم به بعد و شورای شهر دوم کاملاً مشهود است فردی را که صدا و سیما به عنوان نفر اول معرفی می‏کند با همان تعداد درصد آرا به عنوان فرد پیروز اعلام می‏شود) و نتیجه قطعی نیز از پیروزی احمدی نژاد حکایت داشت.

مردم در روز اول یعنی 23 خرداد همگی حیرت زده و سرگردان، دنبال راه چاره ای بودند که دانشگاه اولین جرقه اعتراض را زد، دانشگاههای تهران و صنعتی شریف پیش رو بودند. آقایان که قبلا تدارک همه چیز را برای پذیرایی از مردم دیده بودند، ابتدا طیف گسترده ای از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران و دانشجویان اعضای فعال ستادهای موسوی و بعضا کروبی را دستگیر و روانه بازداشت گاهها کردند (البته دستگیری ها و تهدیدات فعالان تاکنون نیز در جریان است). 25 خرداد اولین حماسه میلیونی مردم تهران شکل گرفت، و این تجمع در مخیلۀ اقتدارگریان هم نمی‏گنجید. آنها نتوانستند خشم و انزجار خود را از این حماسه مخفی نگه دارند در پایان برنامه، این موج مسالمت آمیز را به خاک و خون کشیده و چند نفر را به شهادت رسانده و خیلی ها دستگیر و به مکان های نامعلومی منتقل گردیدند.(بعدها معلوم شد، به ترتیب:گوانتانامو کهریزک، ابوغریب پاسارگاد، گوانتانامو شاپور، ابوغریب پادگان قدس در قصر فیروزه که پادگانی دور از چشم هر انسانی بود، که اکثر دستگیر شده گان را در شب و حوالی ساعت 3 الی 5 صبح به آنجا منتقل می‏کردند. البته به احتمال دیگر زندان های مخوف دیگر بعدا افشا خواهد گردید.)

اقتدارگرایان به ظن خود با این کارها مردم را ترسانده و از حضورشان برای پی گیری حقوق تضیع شده شان در آینده جلوگیری کرده، ولی نه! غافل از آن که این موج سبز راهی بی برگشت است. تجمعات میلیونی میدان توپخانه تا انقلاب، هفت تیر تا آزادی، ونک تا تجریش و حضور و اعتراضات مردم در شهرهای مختلف کشور و بعد از آن چندین تجمع دیگر از جمله نماز جمعه 25 تیر و برنامه های چهلمین روز شهادت افراد جنبش سبز، گرامی داشت سالروز حملۀ و حشیانه به کوی دانشگاه همه و همه نشان داد که این موج سبز ادامه دار است و دستگیری نزدیک به پنج هزار نفر، آن هم فقط در تهران نشان داد که این جنبش علیرغم تهدیدات فزآینده و کشته و زخمی دادن بیش از هفتاد نفر در جریان اعتراضات و ادامه دار شدن زندان های بی مورد و غیر قانونی افراد فعال سیاسی و در پی آن دادگاههای فرمایشی، دستگیری مشاوران ارشد موسوی و کروبی و پلمپ دفاتر کروبی، تهدید به دستگیر نمودن رهبران اصلی اصلاح طلب تاثیری در روحیه آزادی خواهی مردم نداشته و در پی گیری حقوق شان عقب گردی نمی‏کنند. زیرا که وجدان تاریخی مردم تازه بیدار شده و خون تازه به هویت ملی مردم تزریق شده بود.

اقتدارگریان با این تفکر که موج دستگیر شده گان و کشته شده ها و حالت حکومت نظامی در خیابانهای تهران آن هم، به مدت بیش از یک ماه مردم را ترسانده و از پی گیری حقوق خود منصرف می‏کند. در حالیکه آقایان در تحلیل برنامه های خود دچار اشتباه شده اند، زیرا مردم ایران هر کدام، خود یک فعال جنبش سبز شده اند و ادامه دهندۀ مسیر. تزریق امید توسط رهبران جنبش و حمایت متفکران و مبارزان ملی نیز باعث شد که مردم از زن و مرد، پیر و جوان، دختر و پسر همه تا به حال در صحنه باشند و خواستار تداوم راه سبز امید. و همین اعلان حضور مردم موجب ترس و وحشت حامیان کودتا شده که حتی مراسم افطاری احزاب، شب های احیاء در مزار آیت‏الله خمینی، لغو سالگرد افراد شاخص انقلاب از جمله آیت‏الله طالقانی و قدوسی و جلوگیری از برگزاری نماز عید فطر در مصلی، به دلیل ترس از عدم حضور مردم، و انتقال آن به دانشگاه که تا با سیاه لشگرهای خود حوالی دانشگاه را قرق کنند.

چه شده است که حامی اصلی کودتاگران از ترس حضور مردم در آخرین جمعه رمضان و تغییر این روز به نام ایران ابراز وحشت کرده و اخطار به رهبران و فعالان سیاسی می‏دهد، وگرنه قرار بر این بود که ایران آزاد، برای فلسطین آزاد این روز را هر ساله گرامی بدارد، الان چه طور می‏شود که ایران و ایرانی دربند و اسارت و گرفتار استبداد باشد و بیاید برای دربندان خارج از ایران گرامی داشت بگذارد، اینها همگی حکایت از چه می‏تواند داشته باشد؟ جز این است که این جنبش فراگیر شده و خواب را از چشم کودتا گران و حامیان آنها ربوده است!

جز این است که کودتا گران خود می‏دانند که باطل اند و باید به زودی پاسخگوی خیانت ها و جنایت های خود در پیشگاه ملت ایران باشند. آن روز دیر نیست، به شرط آن که در صحنه بمانیم و برادری هایمان را ارتقا بخشیم، گروههای شور و مشورت برای پیگیری حقوق از دست رفته مان ایجاد کنیم، با مردم در گفت و گو باشیم آگاهی ببخشیم که ادامه راه سبز امید فقط و فقط با اگاهی بخشی امکان پذیر است، البته و صد البته که بزرگترین دست آورد انتخابات پر مسئله دهم آگاهی بخشی به سطح عموم مردم بوده، طوری که برنامه های مزورانه آقایان در لوای دین که دستشان به خون ملت الوده است را برملا کرده است.

آری این چنین است هموطن
پیروزی، مطمئنا از آن ملت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر