به نام علی به راه معاویه



امام علی (ع) برای ما معیاراست. لذا می گوئیم "السلام علیک یا میزان الاعمال". امروز ما رهبران خود را نیز با رهبری علی می سنجیم. اگر به این مجلس عزا آمده ایم، حجتی بسیار سنگین داریم. با صدای بلند می گوئیم "به‏ نام علی حکومت تشکیل داده اید، حق ندارید به راه معاویه بروید". علوی بودن یک حکومت با نحوه برخورد آن حکومت با مخالفانش ورق می خورد. با مخالفانتان چگونه برخورد کردید؟ آیا تا کنون شنیده اید که دادگاهی سیاسی در ایران با حضور هیات منصفه به صورت علنی و برخوردار از وکیل در تمام مراحل دادرسی تشکیل شده باشد؟ بعد وقیحانه و گستاخانه دم از قانون می زنند. می گویند که ما مصلحت مردم را بهتر از خودشان تشخیص می دهیم. ما اکثریت مردم تشخیص دادیم که موسوی رئیس جمهورمان باشد. می گویند غلط کردید. درست این است که احمدی نژاد رییس جمهورتان باشد، شما نمی فهمید. می گوییم با سیاستهای شما مخالفیم، می گویند غلط کردید که مخالفید. گلوله می خورید تا دیگر هوس مخالفت نکنید. بازی ای که در ایران شروع شده است این است که در حوزه عمومی چه کسی حرف آخر را می زند. مردم می‏گویند ما، رهبر می گوید من. با وضوح و شفافیت اعلام می کنم که در جمهوری اسلامی کوشش برای استقرار دموکراسی جرم محسوب می شود. تمام این عزیزانی که از سران اصلاحات الآن در زندان هستند هیچ جرمی ندارند جز کار تشکیلاتی برای استقرار دموکراسی در ایران.
lمتن کامل سخنرانی محسن کدیور در مجلس اربعین شهدای جنبش سبز مردم ایران:

مرکز فرهنگی اسلامی شمال کالیفرنیا، اکلند، 10 مرداد 1388

(قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم
مجلس ترحیم را با تلاوت و ترجمه آیات 157-153 سوره بقره آغاز می کنم:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا استَعِينُوا بِالصبرِ وَ الصلَوةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصابرِينَ
اى افراد با ايمان از صبر (و استقامت) و نماز (در برابر حوادث سخت) كمك بگيريد، (زيرا) خداوند با صابران است.
وَ لا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فى سبِيلِ اللَّهِ أَمْوات بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِن لا تَشعُرُونَ
و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند مرده مگوئيد، بلكه آنها زندگانند ولى شما نمى فهميد.
وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْصٍ مِّنَ الاَمْوَلِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشرِّ الصّابرِينَ
قطعا همه شما را با اموری از ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت باد بر استقامت كنندگان.
الَّذِينَ إِذَا أَصآبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَجِعُونَ
آنها كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم .
أُولَئك عَلَيهِمْ صلَواتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئك هُمُ الْمُهْتَدُونَ
اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها همان هدايت يافتگانند.
این آیات در شأن شهدای جنگ بدر در صدر اسلام نازل شده است و در باره همگی شهدا جاری است.



مظلومیت شهیدان جنبش سبز
در این مجلس با شکوه به عزای عزیزان از دست رفته مان آمده ایم، چهلم شهدای جنبش سبز مردم ایران. این شهیدان که هستند؟ چند نفرند؟ نامشان چیست؟ قبرشان کجاست؟ کی تشییع شدند؟ چه زمانی مجالس ترحیمشان برگزار شد؟ آیا مادران، پدران، و خانواده هایشان توانستند برایشان مویه و سوگواری کنند؟ متاسفانه جواب هیچکدام از این سوالها را نمی دانیم. فقط می دانیم تعدادی از هموطنان عزیزمان به درجه رفیع شهادت نائل شده اند. خانواده های داغدار از بکار بردن عنوان شهید هم برای عزیزانشان منع شده اند. اما ما آنها را در ردیف شهدای انقلاب اسلامی، در حد شهدای جنگ علیه صدام متجاوز عراقی، و شهیدان راه استقلال و آزادی و عدالت ایران می دانیم. از بزرگان دینمان آموخته ایم که هر کس که در راه احقاق حق، اخذ حق از دنیا رفت او شرعا و یقینا شهید است (من مات دون اخذ حقه فهو شهید). لذا من با افتخار به اینجا آمده ام تا در چهلمین روز شهدای جنبش سبز ایران، با شما سخن بگویم.


مخاطب این سخن نه فقط عزیزان حاضر در این مجلس با شکوه در کالیفرنیای شمالی هستند، بلکه مخاطب من همه ملت ایرانند، همه آن ها که نتوانستند مجلس چهلم این شهدای عزیز را برگزار کنند. بگذارید امروز بجای ملتی که حتی اجازه برگزاری مجلس تشییع و ترحیم هم ندارد، حتی برای فاتحه خواندن بر مزار شهیدانش هم باید از حکومت شبه نظامی مجوز بگیرد، حتی خانواده های داغدار با صدای بلند حق ندارند برای جگرگوشه هایشان بگریند یا مجاز نیستند پرچم سیاه و پرده عزا بر در خانه هایشان آویزان کنند، من و شما امروز بجای همه آنها ساعتی با هم درد دل کنیم.
تعداد این شهیدان بسی بیشتر از آن است که شنیده ایم و گفته اند. دولتی ها اخیرا راضی شده اند که بگویند سی نفر اغتشاشگر در خیابان ها کشته شده اند. فقط در خیابان ها هم نبود. پدران و مادرانی هم بوده اند که عزیزانشان را زنده مانند دسته گل به زندانبانان جمهوری اسلامی تحویل دادند و چند هفته بعد جنازه با دهان و دندان خُرد شده فرزندانشان را تحویل گرفته اند. این شهیدان از آن سوی مرزها نیامده بودند. آنها ایرانی بودند، مسلمان بودند.حتی برخی از آنها، پدرانشان از اردوگاه سیاه حکومتی ها هم بوده اند. هر چند بچه هایشان سبز بوده اند، مثل من وشما.


انگار کسانی می گویند: "من به پشتیبانی این دولت توی دهن این ملت می زنم". ما دیدیم دهان شهیدانمان را خُرد کرده بودند و دندانهایشان را شکسته بودند. چرا؟ این جمله ممنوعه را به زبان آورده بودند: "رای من کجاست؟" در هر جای دنیا هر شهروندی قانونا حق دارد بپرسد: من رای داده ام، من در انتخابات کشورم شرکت کرده ام، رای مرا جابجا کرده اید، به من بگویید رای مرا کجا بردید؟
این ها را که کشتید، اسلحه بدست نداشتند. اعتراض مسالمت آمیز کرده بودند. به خیابان آمده بودند، مطابق قانون که شما از آن دم می زنید و هرگز به آن عمل نکرده اید. اینها مطابق ماده 27 قانون اساسی، اعتراض مسالمت آمیز کرده اند و نیروهای مسلح شما، نیروهای اونیفورم دار و بی اونیفورم شما آن ها را به گلوله بستند. این گلوله ها هوایی نبود. اکثر گلوله ها به قلب و بالاتنه شهیدان خورده بود.


اگر خدمت نظامی کرده باشی می دانی که دستور تیر توسط شخص اول هر مملکتی صادر می شود. دستور تیر در نزاع های خیابانی نقل و نبات نیست که هر پاسبانی، هر پاسداری، هر بسیجی ای بتواند به صلاحدید خودش صادر کند و تیر شلیک کند. در زمان شاه در هفده شهریور دستور تیر به فرماندهان ارتش واگذار کرد و قبل از آن بدون اذن مستقیم او شلیک نکردند. امروز به چه کسانی مجوز شلیک بسوی ملت بی دفاع را صادر کرده اید؟
اگر اختیارات مطلقه دارید، مسئولیت مطلقه هم خواهید داشت. نمی توان گفت زمام همه امور دردست من است، اما موقعی که این افتضاح ها، این فجایع اتفاق می افتد، آن وقت جاخالی بدهید بگویید فلان زندان استاندارد نبود. راستی کدام زندانتان استاندارد است؟


بجای اینکه از گاز اشک آور و گلوله مشقی در برابر تظاهرکنندگان مسالمت جو استفاده کنید، گلوله حقیقی بسوی مردم شلیک کرده اید. اگر ماموران شما اغتشاش نمی کردند، این مردم با کمال آرامش، حتی با سکوت اعتراض کردند. فقط گفتد ما هستیم، ما خس و خاشاک نیستیم، ما آدمیم، ما ایرانی هستیم، ما همان‏ها هستیم که رای دادیم. اما این فرد دروغگو رئیس جمهورما نیست. همان ماجراجوئی که آبروی هر ایرانی را در دنیا برده است، اما عزیز کرده‏ و نور چشم شماست، و در نظر ما ملت جایگاهی ندارد.


اجازه ندهید بیش از این سرمایه ملی ما به تاراج رود. این سخن این عزیزانی بود که امروز در خاک خفته اند. اما تعدادشان؟ سی نفر، شصت نفر، نود نفر؟ آخرین آمار دولتی 26 نفر است، آمار مردمی به نزدیک سیصد و شصت شهید می رسد. سردخانه های تهران هنوز خالی نشده است. چرا که اگر جنازه ها همان روزهای اول تحویل داده می شد، شورش می شد؛ لذا گذاشتند به تدریج جنازه ها را تحویل می دهند، و بعد از خانواده های عزادار تعهد گرفتند که اگر مصاحبه کردید، اگر اعلام کردید «با تو همان می رود که با فرزندانت رفته است.» بسیاری از بازماندگان شهیدان جرأت سخن گفتن ندارند و اگر هم یکی از افراد خانواده اشان مصاحبه کند، دیگران را وادار می کنند که تکذیب کنند. اما خورشید همیشه زیر ابر نمی ماند.
در این مجلس من به نکاتی اشاره خواهم کرد که دنباله سخنان گذشته ام است. در بحثی که هفته گذشته در دانشگاه جرج میسن داشتم از اسلام سبز و اسلام سیاه سخن گفتم. گفتم معترضان قانونی سبزند، و سرکوب کنندگان قانون ستیز سیاهند و در هر دو هم از اسلام می گویند، اینگونه نیست یکی از دین بگوید دیگری از بی دینی. سبزها شب ها پشت بام می روند الله اکبر می گویند. سیاه ها به سینه می زنند و گلوله شلیک می کنند و به سبزها می گویند دهانتان بوی الله اکبر می دهد! در این جلسه باشکوه می خواهم به برخی از نکاتی که شاید کمتر گفته شده باشد و دانستن اش برای همگان مفید باشد اشاره کنم. مجموعا به ده نکته اشاره خواهد شد.



به دنبال رد پای قاتلان سیاه شهیدان سبز
قاتل این شهیدان کیست؟ اولین مساله‏ای که خانواده ی این شهدا نیز از ما می پرسند. سرکوبگران سیاه مدعیند کسانی که مردم را به خیابان ها دعوت می کنند مسئول ریخته شدن خون این عزیزان بوده اند. با بیان دیگر، اگر میرحسین موسوی مردم را به خیابان ها دعوت کرده است، او قاتل این که افرادی است کشته شده اند. احمد جنتی دبیر شواری نگهبان نیز این سخن را در همین هفته در خطبه های جمعه تهران ذکرکرد. قبل از او رهبر جمهوری اسلامی نیز در اولین خطبه جمعه پس از انتخابات نیز همین سخن را بر زبان راند.
همچنانکه قبلا گفته ام، این سخن صحیحی نیست. با منطق اسلامی سازگار نیست. اگر بگوییم که در هر جنگی، در هر نزاعی کسی که مردم را دعوت کرده است قاتل آن افراد محسوب می شود، با این منطق باید بگوییم که مرحوم آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی قاتل شهدای انقلاب اسلامی بود، چون آنها توسط ایشان دعوت شده بودند. پس او قاتل کشته‏شدگان است و نه محمدرضا پهلوی. حتی بالاتر برویم و بگوییم که اگر در صدر اسلام پیامبر اسلام (ص) مسلمانان را علیه کفار و مشرکین در بدر و احد و خندق به جنگ دعوت می کرد، پس قاتل این شهدا (نغوذ بالله) پیامبر اکرم (ص) است.


این مطلب در زمان امام علی (ع) هم اتفاق افتاد. بی شک روحانیون حاکم ایران هم این داستان ها را شنیده اند. نهج البلاغه هم احتمالا خوانده اند، اگر فراموش نکرده باشند. صندلی قدرت باعث می شود، انسان خیلی چیز ها را فراموش کند. پیامبر صلوات الله علیه به عمار یاسر فرموده بود: "قاتل تو لشکر ستمکاراست." یک علامت به مردم داده بود، یعنی این صحابه من – عماریاسر - توسط هر که کشته شد بدانید که آن فرد دشمن اسلام است. در فتنه هایی که پس از پیامبر اتفاق افتاد، در زمان امام علی علیه السلام، عمار با این که سن بالائی داشت در رکاب علی ابن ابی طالب می جنگد، و توسط لشکر اموی، لشکر معاویه به شهادت رسید. بسیاری از مسلمانان که در حقانیت علی تردید داشتند و نمی دانستند حق طرف علی است یا معاویه، یادشان به سخن پیامبر افتاد، یادشان آمد که پیامبر فرموده است: "ای عمار تو را لشکر متجاوز خواهد کشت." بسیاری از آن ها فهمیدند، و به کمک آن علی وارد جنگ علیه معاویه شدند. معاویه فهمید که دستش رو شده است. آمد مغلطه کرد، سفسطه ای سوار کرد و گفت "عمار را کسی کشته است که او را به جبهه فرستاده است!" یعنی علی قاتل عمار است، نه معاویة ابن ابی سفیان.


بعد از 1400 سال ما امروز منطق اموی را می شنویم. این شیوه ای که بیان شده است دقیقا همان چیزی است که معاویة ابن ابی سفیان از حزب اموی تبلیغ کرد. این شیوه منطق علی نیست. منطق علوی چیز دیگری است. لذا قاتل این شهیدان (برخلاف تبلیغات رسانه‏ای جمهوری اسلامی) آنها نیستند که مردم را برای اعتراض مسالمت آمیز و قانونی (اصل 27 قانون اساسی) به تجاوز به حقوقشان به خیابان ها دعوت کرده بودند. مسئول امنیت کشور، مسئول حفظ جان همه مردم چه معترض و چه موافق، بی شک مقامات حکومت ایران هستند و می بایست در مقابل ملت پاسخگو باشند.
اگر مجلس شورای اسلامی مجلس مستقلی بود، اگر قوه قضائیه جمهوری اسلامی قضاتی مستقل می‏داشت و اگر مجالس عالی دیگر مستقل می بود، مسلما مشکلات ما به اینجا نمی رسید. ولی متاسفانه به اینجا رسیده است. آن اتفاقی که در ایران افتاد اتفاق ساده ای نیست.
اگر یک نفر کشته می شد کفایت می کرد برای آن چیزی که می خواهم به آن اشاره کنم. اما امروز ده ها و شاید چند صد نفر مظلومانه کشته شده باشند و و می باید درباره ابعاد شرعی اتفاقی که افتاده است با دقت تأمل کنیم.



ریختن خون مظلوم مهمترین عامل سلب مشروعیت حکومت
امام علی (ع) که از او فراوان در ایران سخن گفته می شود و کمتر به راه او عمل می شود، نامه بلندی در نهج البلاغه شریف خود (نامه 53) خطاب به استاندار و والی خود مالک اشتر نخعی که روانه مصرش کرد. این نامه فی الواقع اخلاق سیاسی در نزد شیعیان است و سند افتخار ماست که 1400 سال قبل این مواردی که عین حقوق بشر امروز است، توسط امام علی (ع) بیان و عمل شده است. و امروز اگر کسی نام علی را به زبان می آورد، با معیاری به نام عمل علی وار سنجیده می شود.
لذا این که می گوئیم "علی مع الحق، و الحق مع علی، یدور حیث ما دار" علی بر حق است، حق با علی است، این دو همه جا با همند. این معیار ارزیابی ماست. ما به معیارهایی که در نهج البلاغه ذکر شده است مراجعه می کنیم، و بزرگان و حاکمان را با این معیارها می سنجیم. یکی از معیارهائی که در اواخر این نامه شریف ذکر شده است درباره حق حیات مردم است: امام به والی خود متذکر می شود:


«إِيَّاكَ وَ اَلدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ اِنْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ اَلدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ اَلْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ اَلدِّمَاءِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَلاَ تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ».
«بپرهيز از خونها و خونريزيهاى بناحق؛ زيرا هيچ چيز، بيش از خونريزى بناحق موجب كيفر خداوند نشود، و بازخواستش را سبب نگردد، و نعمتش را به زوال نكشد، و رشته عمر را نبُرد. خداوند سبحان، چون در روز حساب به داورى در ميان مردم پردازد، نخستين داورى او درباره خونهايى است كه مردم از يكديگر ريخته‏اند. پس مباد كه حكومت خود را با ريختن خون حرام تقويت كنى، زيرا ريختن چنان خونى نه تنها حكومت را ناتوان و سست سازد، بلكه آن را از ميان برمى‏دارد، يا به ديگران مى‏سپارد.»


از خود امام علی نقل شده است که مظلوم فرق نمی کند مسلمان باشد یا کافر. مظلوم، مظلوم است. به دین مظلوم نگاه نمی کند، به حقانیت مظلوم می نگرند. لذا این مقدار که درباره خون مظلوم در اسلام (و در ادیان دیگر) این همه تاکید شده بخاطر این است که حق حیات در اسلام بالاترین حقوق است و اگر کسی این حق را رعایت نکرد، بالاترین عامل عدم مشروعیت حکومت خود را امضا کرده است. حکومت ها با عواملی نامشروع می شوند، یکی از آن عوامل این است که خون ناحق در جامعه بریزند. بخصوص اگر آن افراد به صورت مسالمت آمیز اعتراض کرده باشند.



منطق متین علوی در مواجهه با مخالفان و منتقدان
یک از وصایا که تمام ائمه ما نسبت به فرزندان خود کرده اند این است که "ایّاک و الظلم لمن لا ناصر الا الله" «بپرهیزید از ظلم کردن به کسی که جز خداوند یاوری ندارد.» بسیاری از این صحنه هایی که توسط عکاسان شجاع در تهران عکسبرداری و فیلمبرداری شده است، نشان می دهد که ماموران حکومتی با اونیفورم یا بدون اونیفورم جمهوری اسلامی با قساوت تمام به جان مردم بی دفاع افتاده اند و بی شک این صحنه ها را هیچ وجدان آگاهی نمی تواند بپذیرد.
امروز هر مسلمانی باید از خودش سوال کند آیا یک حکومت واقعا اسلامی می تواند اینگونه با مردم اش خشن و بی رحم رفتار کند؟ آیا ممکن است کسی مسالمت آمیز اعتراض بکند و بجای این که اعتراض و انتقاد او را بشنوند و احیانا او را مجاب کنند که تو اشتباه می کنی، اینگونه سبعانه و غیر انسانی با او برخورد کنند؟ آیا زمان علی (ع) اگر فردی حتی با دشنام و توهین به امام اعتراض می کرد امیرالمومنین این گونه با او برخورد می کرد؟


یکی از افتخارات ما که به شیعه بودن و مسلمان بودن خودمان می نازیم این است که علی ابن ابی طالب (ع) با مخالفانش بسیار جوانمردانه و آزاد منشانه برخورد می کرد. اگر مخالفی دست به اسلحه نبرده بود آزاد بود هر چه می خواهد بگوید حتی به امام علی (ع) توهین کند.
در نهج البلاغه (حکمت 420) آمده است که امام به عنوان خلیفه مسلمین در اوج قدرت در مسجد کوفه بود و یکی از خوارج در حضور جمع آشکارا به حضرت توهین آمیز سخن گفت. «قاتله الله کافرا». "خدا او را بکشد در حالی که کافر است". مثل این که کسی بیاید به رهبر کشور بگوید که مرگ بر تو، ای کافر. درنظر بگیرید، علی القاعده باید با او برخورد شود. اصحاب از توهینی که به علی ابن ابی طالب امام و خلیفه وقت شد، برآشفتند. دست به شمشیر بردند که او را ادب کنند. علی (ع) مانع شد و گفت «رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» "آرام گيريد، دشنام را پاداش دشنام است يا بخشيدن گناه". آری، تا زبان علی در کام است شمشیر مالک در نیام خواهد بود. مگر این زبان قطع شده است که نتواند به معترض پاسخ بدهد. سخنی گفت سخن می شنود، پاسخ سخن که شمشیر نیست. این منطق علوی است. لذا علی با منطق قوی به تمام مخالفانش پاسخ منطقی می داد. قوی بود، عالم بود، سعه صدر داشت، با رحمة للعالمین معاشرت داشت، لذا با مردم «رحماء بینهم» بود، اهل مدارا و بخشش و رحمت و رأفت.


بر خلاف راه علی (ع) شیوه اموی هم داریم. درمیان امویان اگر کسی در اسم بردن از آنها لقب رسمی خلیفه را به زبان نمی آورد جایش زندان بود. در زمان علی (ع) بسیاری از افراد بودند که با علی (ع) بیعت نکردند. نزدیک بیست و چند نفر از سران قریش بودند که به غلط با او بیعت نکردند. علی سهمیه بیت المال آن‏ها را قطع نکرد. همانند بقیه مردم زندگی کردند. تک تک آنان به مرگ طبیعی مردند. هیچکدام نه زندانی شدند، نه قطع حقوق شدند و نه مانند برخی اوقات دیگر در صدر اسلام توسط حکومت کشته نشدند و در بیابان‏ها انداخته نشدند، و نگفتند این ها "قتیل الجن" هستند، یعنی توسط اجنه کشته شده اند. ظاهرا اجنه ماموران مخفی حکومت بودند. اما درزمان علی هیچ‏کسی توسط اجنه کشته نشد! هیچ‏کسی توسط سربازان گمنام امام زمان به قتل نرسید. علی بسیار شفاف با مردم مواجه می شد. لذاست که 1400 سال گذشته هنوز راهش زنده است و هنوز ما به پیروی او افتخار می کنیم.


امام علی (ع) برای ما معیاراست. لذا می گوییم "السلام علیک یا میزان الاعمال". سلام برتو که میزان اعمال مایی. یعنی در قیامت من که پیرو او هستم اعمالم را در یک کفه و اعمال مولایم را در کفه دیگر می گذارند و مرا با او می سنجند. امروز ما رهبران خود را نیز با رهبری علی (ع) می سنجیم. اگر امروز به این مجلس عزا آمده ایم، حجتی بسیار سنگین داریم. با صدای بلند می گوئیم "به‏ نام علی حکومت تشکیل داده اید، حق ندارید به راه معاویه بروید". علوی بودن یک حکومت با نحوه برخورد آن حکومت با مخالفانش ورق می خورد. با مخالفانتان چگونه برخورد کردید؟ مرجع تقلید، عالمی بزرگ، فقیهی عالیقدر به شما مشفقانه انتقاد کرد، پنج سال و نیم در خانه حبسش کردید. زمانی رهایش کردید که می پنداشتید می میرد و روی دستتان می ماند.


لشکریان بنی امیه امام امام زین العابدین (ع) را که بیمار بود، اسیر نکردند. شما به مخالفینتان حتی به معلول ها و بیمارها هم رحم نکردید. سعید حجاریان در زندان‏های جمهوری اسلامی چه می کند؟ می گویند آن را به خانه امنی منتقل کرده ایم، استخر هم دارد. به بهشت منتقل کنید، اما با در بسته و زیر دست بازجو باز زندان است. می پندارید اگر استخر داشت یا حمامش از طلا ساخته شده باشد دیگر اسمش زندان نیست. در بند 325 اوین هم استخر بود. در جایی را ببندید اسمش زندان است. اگر خانواده خبر نداشته باشند که عزیزشان کجاست مطابق همین قوانین شما تخلف کرده اید.


کدام یک از ماموران شما بواسطه آنچه که خودتان «زندان غیر استاندارد» می گویید محاکمه شده باشند. نامشان چیست؟ مجازاتشان کدام است؟ شما که بر خلاف قانون منتقدان و معترضان مسالمت جویتان را قبل از اثبات جرم در تلویزیون انحصاریتان نمایش دادید. چقدر قانون مدارید! اگر این توصیف هایی که از زندان کهریزک شنیده ایم صحیح باشد، که هیچکدام هم تاکنون تکذیب نشده است، تک تک شما از بالا تا پائین باید محاکمه شوید، به جرم جنایت علیه انسانیت و بشریت. آیا این کافی است؟ این زندان غیراستاندارد بود. بقیه زندان ها چطور؟ این خون ها به ناحق ریخته شده است. برابر ضوابط مسلم شرعی اگر هم مشروع بودید با این همه سفاکی و خونریزی دیگر نامشروعید.



عدالت و تدبیر ضروری ترین شرائط یک حکومت سالم
مشروعیت علایم شرعی و علایم سیاسی دارد. مهمترین دلیل مشروعیت عدالت است. عدالت به لحاظ دینی یعنی اینکه معصیت خدا نکنید، حقوق مردم را زیرپا نگذارید. بالاترین معصیتی که ممکن است صورت بگیرد ظلم به بندگان خداست. مردم مالکان سرزمین خود هستند. فقط مالک مادی نیستند، مالک معنوی هم هستند. اینکه پیغمبر ما فرموده است "الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم" مردم برمال و جان خود مسلط اند، شامل اموال مادی و معنوی می شود. هر کدام از ما ایرانیان مالک کشور خود هستیم. ایران ملک مُشاع ایرانیان است. هر که می خواهد در کشور ما تصرف کند به‏ نام ایرانیان حکمروایی کند، می باید از ما مردم ایران اجازه بگیرد. نه اینکه ما باید از کسی اجازه بگیریم. آن ها می باید از ما اجازه بگیرند که می خواهند کشور ما را چگونه اداره کنند.
اگر ما گفتیم جامعه ای که تعداد کشته های آن در جاده ها و تعداد کشته های سوانح هوایی آن در سال از تعداد کشته های جنگ اعراب و اسراییل بیشتر است، از تعداد کشته های وقایع اخیر عراق و افغانستان بیشتر است، در این‏صورت ما حق داریم بپرسیم آیا جامعه با تدبیر اداره می شود؟ شما با کدام مجوز کرور کرور به کشورهای آمریکای جنوبی کمک بلاعوض می کنید؟ کشوری که نمی تواند هواپیمای مسافربری بسازد، انرژی هسته ای با این هزینه بالا به چه دردش می خورد. اگر می خواهید به فکر مصالح ملی ایران باشید اول از همه از چیزی شروع کنید که به درد این مردم بخورد. حداقل جاده های این کشور امن شود. وقتی سوار هواپیما می شویم احتمال زنده رسیدنمان از احتمال کشته شدنمان بیشتر باشد. این حداقل کف یک زندگی سالم در کشور است.


چگونه جامعه را اداره کرده اید؟ اینکه بگوییم بالاترین آمار فروش کُلیه به دلیل فقر و نداری در کشور ماست، برای شما افتخاراست؟ اینکه بگوییم بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان ایران است، برای شما افتخاراست؟ بی شک، بسیاری از اموری که در ایران صورت می گیرد، به بهانه پیاده کردن موازین شرعی است، به بهانه دفاع از اسلام است. می پندارند درست عمل می کنند. می پندارند خوب و شرعی عمل می کنند. می پندارند از جانب خدا مامور اقامه دین شده اند. در حالی که آن چیزی که در ایران دارد اتفاق می افتد مساله دیگری است.
اجازه بفرمایید به معیار دیگری از امام علی (ع) اشاره کنم. من با این سخنان حکیمانه زنده‏ام و معتقدم با این موازین است که است که ما می توانیم ومکلفیم حکمروایان خود را نقد کنیم و آن مدعیان را اگر اصلاح پذیرند اصلاح کنیم. امام می فرماید: "اجورالناس من عدَ جوره عدلا منه." ستمکارترین مردم کسی است که جور خود را عدالت می شمارد، ظلم خود را دادگری می پندارد.


مشکل ما این است که کسانی که در ایران حکومت می کنند می پندارند آنچه می کنند به نفع مردم است. ما می خواهیم اگر نمی دانند به آن ها بفهمانیم که این امور به نفع مردم نیست، به ضرر مردم است. قرآن کریم در سوره کهف آیات 103 الی 105 به این افراد اشاره کرده است:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسرِينَ أَعْمَالاً
بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم ) كيانند.
الَّذِينَ ضلَّ سعْيهُمْ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يحْسبُونَ أَنهُمْ يحْسِنُونَ صنْعاً
آنـهـا كـه تـلاشـهـايـشـان در زنـدگـى دنـيـا گـم (و نـابـود) شـده ، بـا اينحال گمان مى كنند كـار نـيـك انـجـام مـى دهـنـد!
أُولَئك الَّذِيـنَ كـَفـَرُوا بِآیَايَتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ فحَبِطت أَعْمَالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَزْناً
آنـهـا كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند، به همين جهت اعمالشان حبط و نابود شد، لذا روز قيامت ميزانى براى آنها برپا نخواهيم كرد.
به بیراهه می روند و سرمایه ملی بر باد می دهند و خلایق را می کشند و می پندارند اقامه شریعت می کنند و عدالت می گسترانند، زهی خیال باطل. این ره که تو می روی به ترکستان است. با قساوت و خشونت نمی توان به ایمان و دیانت خدمت کرد.


بنظر می رسد مصداق آن حکومتی که ما امروز در ایران با آن مواجهیم این آیه 28 سوره ابراهیم است. مستند سخن می گویم تا نتایجی که می خواهم در دنبال بگیرم اسنادش مشخص باشد. قرآن می فرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَت اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ
آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفران تبديل كردند و جمعيت خود را به دار البوار (سرزمین نيستى و نابودى ) كشاندند.
این همه شهید کار چه کسانی است؟ چه کسانی ما را به جایی رسانده اند که پدران و مادران ما باید هر روز سعی بین صفا و مروه از دفتر دادستانی تا دفتر زندان اوین کنند که آیا عزیز ما کجاست و جواب سربالا بشنوند و تحقیر شوند، نه یک روز، نه دو روز، یک هفته، یک ماه و آخر هم جنازه خرد شده بچه شان را تحویل بگیرند. این می شود "دار البوار" سرزمین نیستی، وادی نکبت و سیاهی.



سه علامت منافق به معرفی پیامبر
شما این سرزمین آباد را اینگونه ویرانه کرده اید. پیامبر به ما سه علامت برای منافق ارایه کرده است. واژه منافق را مثل بسیاری از واژه ها، این ها از معنا تهی کرده اند. امروز می خواهم منافق را آنچنان که پیامبر (ص) شناسانده است توصیف کنم. این حدیث را هم شیعه نقل کرده، هم سنی. همه مسلمانان این حدیث را نقل کرده اند. ائمه هدی هم از جدشان پیامبر خدا نقل کرده اند.
پیامبر (ص) می فرماید: یک یا دو یا هر سه علامت را درهر کسی یافتید آن فرد دو رو، مزور و منافق است. للمنافق ثلاث علامات. برای منافق سه علامت است. آن علامات چیست؟ "اذا حدث کذب" وقتی سخن می گوید دروغ بگوید. "اذا وعدا خلف" زمانی که وعده بدهد خلف وعده کند، زیر قولش بزند و "اذا ائتمن خان" زمانی که امانتی به او سپرده شود، در آن امانت خیانت کند. دروغگویی، خلف وعده، خیانت در امانت. این سه نشانه، نشانه منافق از زبان پیامبر ماست.


حالا با دولتی مواجه هستیم تورم 29% به بالا را 12% به پایین ذکر می کند. در آمار دست می برد. اکثر آمارهایی که از صدا و سیمای رسمی ایران به گوش می رسد آمار صحیحی نیست. اقتصاد دانان ایران چندین نامه نوشته اند که این آمارها دستکاری شده اند. وقتی آمار غلط تحویل بدهید خودتان هم نمی فهمید که جامعه را چگونه باید اداره کنید. کسی که سازمان برنامه و بودجه را منحل می کند، چهار جلد کتاب بودجه را به یک دفتر چهل برگی تبدیل می کند معلوم است که نمی تواند کشور را اداره کند.


وعده می دهید، از وعده‏هایی که داده شد، می پرسم؟ من سنم اقتضا می کند، در ابتدای انقلاب دانشجو بودم، دقیقا آن وعده‏ها را بیاد دارم. شعارهای ما در آن زمان آزادی، استقلال، عدالت بود. کدامیک ازآن شعارها تحقق پیدا کرده است. جز در مساله استقلال سیاسی، در تمام مواد اصلی انقلاب رفوزه شده اید. نه آن آزادی که می خواستیم بدست آوردیم، نه عدالتی که بدنبالش بودیم، نه اسلام که بی ریا و رحمانی، هیچکدام از اینها محقق نشده است. قرارمان این بود که زندانی سیاسی نداشته باشیم. البته الان هم می گویند زندانی سیاسی نداریم. حتما بهزاد نبوی و مصطفی تاجرزاده که عمرشان را در سیاست گذرانده اند اینها هم زندانی سیاسی نیستند. سی سال از انقلاب گذشته است. ماده 168 قانون اساسی می گوید هیچ محاکمه سیاسی و مطبوعاتی نمی تواند برگزار شود مگر با حضور هیات منصفه در دادگاه علنی صالحه با برخورداری از وکیل. آیا تا کنون شنیده اید که دادگاهی سیاسی در ایران با حضور هیات منصفه به صورت علنی و برخوردار از وکیل در تمام مراحل دادرسی تشکیل شده باشد؟ بعد وقیحانه و گستاخانه دم از قانون می زنند.


اگر قرار است قانون پیاده شود، اصول قانون اساسی که فقط اصل 4، اصل 110 و اصل 56 نیست که واژه ولایت فقیه در آن نوشته شده باشد. فصل سوم قانون اساسی که حقوق ملت است هم قانون اساسی است. این که مردم می توانند راهپیمایی مسالمت آمیز بکنند هم جزء قانون اساسی است. این که تفتیش عقاید ممنوع است هم قانون اساسی است. این که هیچکس را نمی توان از داشتن وکیل محروم کرد جزء قانون اساسی است.
دنیا به شما نمی خندد؟ فله ای روزنامه تعطیل می کنید (یک شب چهل روزنامه). فله ای دستگیر می کنید. فله ای محاکمه می کنید. کجای دنیا سراغ دارید 100 نفر در یک جلسه محاکمه شوند؟ کدام قانون به شما چنین اجازه ای را داده است؟ فکر می کنید مردم ایران بی شعورند؟ نمی فهمند؟ آن از دروغهایتان که آنقدر زیاد شده که شعار دروغگو دشمن خداست و دروغ ممنوع به شعر ملی جنبش سبز تبدیل شده؛ آن از خلف وعده هایتان درباره آزادی و عدالت و اسلام رحمانی؛ و اخیرا هم خیانت در امانت ملی و جابجائی کلان آراء در انتخابات ریاست جمهوری. الحق که مصداق اکمل سخن رسول الله هستید، هر سه علامت منافق را با هم دارید.



تعارض حل نشدنی مردم سالاری و فقیه سالاری
خوب با این صفات می گویند شما باید سخن ما را فصل الخطاب قراردهید. شما می باید اطاعت کنید. اگر کسی با سخن رهبری مخالفت کرد، معادل اینست که با امام زمان مخالفت کرده است، با پیامبر مخالفت کرده است، با خدا مخالفت کرده است. چرا؟ چون ایشان منصوب خدا هستند. بعنوان یک عالم دینی می گویم به خدایی که اینگونه منصوبانی دارد باید کافر بود. چنین خدایی (نعوذ بالله) نه حکمت دارد نه عدالت. هیچ نص معتبر دینی، هیچ آیه قرآن، هیچ حدیث معتبری (نه هر حدیثی، حدیث معتبر) از پیامبر (ص) و ائمه (ع) نداریم که چنین سخنانی از آن بدست آید. این ها آرزوها و اُمنیه‏های خود را بر زبان می آورند. آن چیزی که متن دین است عدالت است. هیچ فرد غیرعادلی را خدا هرگز بر گُرده مسلمانان حاکم نمی کند.


آن چیزی که ما از متون دینی می فهمیم این است که حکام ما نمایندگان ما هستند و تا زمانی حق حکمروایی دارند که وکالت ما را داشته باشند. کسی برما ولایت ندارد. ما محجور نیستیم که قیّم بخواهیم. صاحبان نظریه رسمی در کتاب ولایت فقیهشان دقیقا نوشتند که معنای ولایت فقیه بر مردم همانند ولایت پدر بر فرزند صغیر و مجنون است که نمی توانند امور خود را اداره کنند. می پندارند که مردم در حوزه عمومی محجورند، رشید نیستند، مصلحت خود را نمی توانند تشخیص نمی دهند. باید کسی باشد که جای آن ها تصمیم بگیرد که مبادا فریب شیطان بخورند. می گویند که ما مصلحت مردم را بهتر از خودشان تشخیص می دهیم. ما اکثریت مردم تشخیص دادیم که موسوی رئیس جمهورمان باشد. می گویند غلط کردید. درست این است که احمدی نژاد رییس جمهورتان باشد، شما نمی فهمید. می گوییم با سیاستهای شما مخالفیم، می گویند غلط کردید که مخالفید. گلوله می خورید تا دیگر هوس مخالفت نکنید.


بازی ای که در ایران شروع شده است این است که در حوزه عمومی چه کسی حرف آخر را می زند. مردم می‏گویند ما، رهبر می گوید من. دقیقا الآن فقیه سالاری با مردم سالاری متعارض شده است. ولایت فقیه یعنی همگان باید از ولایت مطلقه فقیه اطاعت کنند. مردم سالاری- دموکراسی- یعنی اینکه همگان از جمله فقها باید از اراده اکثریت تبعیت کنند. در دهه اول انقلاب این مساله اتفاق نیفتاد چون هیچوقت اکثریت مردم با رهبری جامعه زاویه نداشتند، الان آن زاویه اتفاق افتاده است. تعارضی که در قانون اساسی است خودش را نشان داده است. باید بین این دو یکی را انتخاب کرد. در حوزه عمومی کسی از جانب خدا به حکومت بر مردم نصب نشده است. افراد متشرع باید این مساله را باخود حل کنند.


امروز بزرگترین مراجع تقلید، بزرگترین علمای دین منتقد این حکومت هستند. با کدام زبان اعلم مراجع تقلید شیعه باید بگوید این حکومت نامشروع است؟ کسی که شرایط عدالت، تدبیر، برخورداری از رای اکثریت را از دست بدهد، حکومتش نامشروع است. نیازی به عزل ندارد، خودبخود منعزل است. این سخن حجت دینی است برای کسانی که دنبال حجت‏های دینی می گردند. اگر با ضوابط حقوق بشر بخواهیم امور را دنبال کنیم، که بسیاری از ضوابط حقوق بشر زیرپا گذاشته شده است.
حاصل بحث این که ما امروز در مقابل حکومتی قرار گرفته ایم که علیه مردم خود از زور عریان استفاده می کند. این مردم بی دفاع صرفا می گویند ما می خواهیم به آن چیزی که در قانونمان نوشته شده است عمل کنیم. چیز بیشتری نمی خواهیم. لذا ما نه قائل هستیم کسی از جانب خدا منصوب شده است، نه معتقدیم کسی بر ما ولایت دارد، نه معتقدیم کسی ولایت مطلقه دارد، نه برای فقاهت شأنی بیش از استخراج احکام کلی شرعی از ادله اربع قائلیم.


معنای ولایت مطلقه می دانید یعنی چی؟ یعنی همه قدرت اعم از قدرت قانونگذاری، قدرت قضاوت، قدرت اجرایی، قدرت نظامی و انتظامی و امنیتی، و قدرت تبلیغاتی همه در دست یک نفر باشد. بسیار خوب، الان همه در دست یک نفر است. آیا مسئولیت را قبول می کنید؟ آن رژیمی که ما با آن مواجه هستیم، مجلسی است که نمی تواند از جانب خود تصمیم بگیرد چون توسط شورای نگهبان مهره چینی شده است. قوه قضاییه‏ای است که انگار تاکنون خواب بوده است. آیا قضات ما استقلال دارند؟
قبل از انقلاب هر زمان که پرونده سیاسی برای منتقدان رژیم شاهنشاهی تشکیل می شد قضات شریف دادگستری آن زمان زیر بار اوامر اعلیحضرت همایونی نمی‏رفتند. شاه ظالم مجبور شد برای محاکمه مصدق و بازرگان و طالقانی دادگاه نظامی تشکیل دهد. می دانید معنای این سخن یعنی چه؟ یعنی دادگستری شاه بالنسبه سالم بود. دادگاه نظامی علیه مصدق حکم کرد. دادگاه نظامی بازرگان و طالقانی را محکوم کرد نه دادگاه عادی دادگستری. و امروز ما می بینیم که نیازی به دادگاه نظامی ندارند. دادگاه انقلاب مثل آب خوردن حکم صادر می کند.


رییس قوه قضاییه نوعا فردی تشریفاتی است. کارها جای دیگری تعیین تکلیف می شوند. کجای دنیا سراغ دارید که بدون حضور وکیل محاکمه انجام بشود؟ فرد محکوم، فرد متهم چهل و پنج روز از دنیای خارج بی خبر باشد، در دادگاه شرکت کند و مجبورش کنند که اعتراف کند. این اعترافات چه ارزشی دارد؟ کدام مرجعی می تواند به این اعترافات اعتبار بنهد.
صرفا می خواهند قبل از مراسم تحلیف قصه هایی که سر هم کردند به مردم تحویل بدهند. این کیفر خواست صادر شده سند بسیار با ارزشی برای سقوط جمهوری اسلامی است. این به سر مقاله روزنامه کیهان شباهت بیشتری دارد تا به یک کیفرخواست حقوقی. تنها چیزی که در آن یافت نمی شود مستندات و ادله حقوقی است. جالب اینجاست که اکثراین کیفرخواست قبل از این بعنوان برنامه انقلاب مخملی در خبرگزاری فارس و روزنامه کیهان منتشر شده است و من شخصا آن را خوانده بودم. این اسمش کیفرخواست نیست. سر و ته ندارد. وجه قانونی بودن اتهام وجرم در آن رعایت نشده است.



جرمی بنام فعالیت نهادینه برای استقرار دموکراسی
من با وضوح و شفافیت اعلام می کنم که در جمهوری اسلامی کوشش برای استقرار دموکراسی جرم محسوب می شود. تمام این عزیزانی که از سران اصلاحات الآن در زندان هستند هیچ جرمی ندارند جز کار تشکیلاتی برای استقرار دموکراسی در ایران. مگر می توان پارلمان داشت ولی حزب نداشت؟ مگر می توان حزب داشت و برای رسیدن به قدرت از طرق مسالمت آمیز و قانونی استفاده نکرد؟ اسم این اعمال قانونی عقلائی را گذاشته اند انقلاب مخملی. اگر آمدیم در یک حزب و کار تشکیلاتی کردیم که قدرت را به شکل قانونی به شکل موقت دردست بگیرم، می گویند "نگفتیم؟ این ها می خواهند به شکل نرم قدرت را از ما بگیرند." من بوضوح می گویم: بله ما می خواهیم قدرت را به شکل قانونی از شما بگیریم. این مردم ایران هستند که می خواهند قدرت را از شما پس بگیرند.
تمام علوم سیاسی مطابق این کیفرخواست عین جرم است. بحث انتقال جامعه بسوی دموکراسی امروز زنده ترین بخش علوم سیاسی و جامعه شناسی سیاسی است. مطابق نظراین افراد جاهل و بی سوادی که بر کشور ما حکومت می کنند،روند دموکراتیک کردن مناسبات سیاسی را انقلاب مخملی می نامند. در این صورت همه دپارتمان های علوم سیاسی در دنیا باید تعطیل شوند. در ایران ما نیازی به دانشکده های علوم سیاسی نداریم. چون به زعم این جاهلان پرمدعا این ها عین جاسوسی است.
اگر فرض کنیم بنده با بزرگترین فیلسوف زمانه یعنی هابرماس آلمانی ملاقات کرده باشم، می گویند: "نگفتیم؟ تو داشتی با او درباره براندازی صحبت می کردی." من با بسیاری از فلاسفه ملاقات کرده ام و خواهم کرد. مگر می توانید جلوی مراوده های علمی اساتید ایرانی را بگیرید. این کیفرخواست را بردارید بخوانید. قائلان به تئوری توطئه سفر هر فیلسوفی به ایران را از قبیل هابرماس، رورتی و کین تلاش برای انقلاب مخملی قلمداد می کنند.


بسیار خوب، ما می خواهیم به شکل علمی، قانونی و مسالمت آمیز این مفاسد شما را اصلاح کنیم . بنده از قرآن و نهج البلاغه استفاده می کنم. مگر اینکه بگویید که این متون هم ممنوع است. همچنان که الله اکبر گفتن هم امروز جزء جرایم امنیتی محسوب می شود. خواندن نهج البلاغه هم بشرح ایضا. چرا؟ چون بیشترین متنی که ما را علیه بیداد شما تحریک می کند موازینی است که امام علی به ما تعلیم داده است.
امام علی به ما فرمود: شنیده‏ام لشکریان من زمانی که بسوی معاویه می رفتند از شهری می گذشتند. خلخال –زیور پا -دختری یهودی به زور از پای او درآوردند. علی (ع) می گوید "من که این خبر را شنیدم همچون مار گزیده به خود می پیچیدم. از خدا تقاضای مرگ کردم. گفتم علی بمیرد بهتراست که در زمان فرمانروایی او به ظلم از یک ذمیه - دختر یهودی - بخواهند خلخال بدر آورند. آیا امروز به تأسی از امام علی رهبر جمهوری اسلامی از خدا تقاضای مرگ نمی کند که این همه شهید را به قبرستان فرستاده است؟


آیا وجدان شما مرده است؟ من قرار است به کشورم برگردم. با همین صراحتی که این‌جا سخن می گویم در کشورم سخن گفته ام و تاوانش هم پس داده ام. این نهج‌البلاغه، این قرآن ما را دلیر کرده است. ما انقلاب نکردیم که تاج را برداریم عمامه به جایش بگذاریم. انقلاب کردیم که خودمان برای کشورمان تصمیم بگیریم. نه سفارت‌خانه ای برای ما تصمیم بگیرد، نه یک شخص به جای یک ملت تصمیم بگیرد. امروزهم ما تصمیم نمی‌گیریم. اگر تصمیم گرفتیم رییس جمهوری انتخاب کنیم، حتی اگر به نظر شما خطا باشد بگذارید خودمان به خطا بودن کارمان پی ببریم. ما قیم و آقا بالاسر نمی خواهیم. از خدایی خدا به دور می دانم که یک فرد متوسط را این‌گونه بر گرده‌ی مردم به لحاظ شرعی مسلط کره باشد. یقین دارم که در هیچ یک از متون معتبر دینی ما هم‌چون چیزی یافت نمی شود.



ما معترض قانونی هستیم، اغتشاش کار رژیم است
یا این‌که می فرمایند این‌ها اغتشاش‌گر بوده اند. اجازه بدهید فرق بین معترض و اغتشاش گر را تبیین کنم. به یاد دارم در زمان شاه هم به جرم اقدام علیه امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی بازداشت شدم. گقتند تو اغتشاش‌گری. امروز هم اگر ایران بودم مثل دوستان دیگرم اغتشاش‌گر معرفی می‌شدم. آن زمان من هرگز دستی به تخریب بلند نکرده بودم و شیشه‌ی بانکی نشکسته بودم. تنها این شعار مقدس را بر زبان رانده بودم: مرگ بر شاه! و امروز دوستان من قبل از طنین انداز شدن شعار مرگ بر دیکتاتور روانه زندان شده اند و اغتشاشگر معرفی شده اند.
اغتشاش‌گر کسانی هستند که به روی مردم گلوله گشوده‌اند،‌اغتشاش‌گر ماموران لباس شخصی شما هستند که آمدند شیشه‌ی بانک شکستند، اتوبوس آتش زدند، سطل زباله آتش زدند تا این اعتراضات مسالمت آمیز ساکت را بدنام کنند. کتمان نمی کنیم، ممکن است درصد بسیار اندکی از جوانان هم اشتباه کرده باشند و تابع احساسات شده در مقابل مظالم مأمورا ن شما مقابله به مثل کرده باشند، اما با قاطیت می گویم هیچ ‌یک از رهبران این اعتراضات سبز هرگز به اغتشاش راضی نبوده و نیست. این گونه که شما هر اعتراضی را تحت‌الشعاع این اغتشاش خودساخته قرار می دهید این هم بخشی از دروغ‌گویی شماست. مردم ما آن‌قدر رشیدند که نیازی نداشته باشند اتوبوس آتش بزنند، به جایی حمله کنند.


معترضین حکومت ایران اغتشاش‌گر نیستند باور کنید. این‌ها خس و خاشاک هم نیستند. مگر نمی گویید مردم ولی نعمت ما هستند؟ این‏ها همان ولی نعمتان شما هستند.این ها همان ها هستند که باید به شما بگویند بمانید یا بروید. از خدا بخواهید که این مردم این همه از او نطلبند که عزراییل به سراغ شما بیاید.
ما می خواهیم به شکل قانونی جامعه‌مان را اصلاح کنیم. مشکل اساسی این است، همه‌ی مجاری قانونی را بسته اید، می گویید یا مرا انتخاب کنید و از من اطاعت کنید، یا اغتشاش‌گرید. و ما می‏گوییم نه از تو اطاعت می کنیم، نه ترا قبول داریم و نه می خواهیم دست به اسلحه ببریم. ما می‌خواهیم به شکل مسالمت آمیز و قانونی و به دور از خشونت این غده‏های سرطانی فساد را از کشورمان پاک‌زدایی کنیم. جراحی کنیم. می گوییم: قانون اساسی را اصلاح می کنیم. می گوید اگر من قبول کردم می توانید عوض کنید، و اگر قبول نکردم نمی توانید. می گوییم ما اعتراض داریم و تظاهرات مسالمت آمیز برگزار می کنیم. می گوید اغتشاش‌گران سءواستفاده می کنند، حق ندارید اعتراض کنید. می گوییم در انتخابات آزاد وکیل مجلس می شویم تا قوانین را اصلاح کنیم و بر امور کشور نظارت کنیم. می گوید حق ندارید به مجلس بیایید. فقط کسانی حق دارند به مجلس بیایند که مرا قبول داشته باشند. می گوییم در انتخابات ریاست جمهوری مورد نظرخودمان را انتخاب می کنیم. می گوید کسی که مرا قبول نداشه باشد مگر می تواند رییس جمهور شود؟ لطفا به ما بگویید ما چه کنیم؟


قصه‌ی ما شده است قصه آن طفل چند ماهه‌ای که در دست یک عجوزه بود و از ترس آن عجوزه گریه می کرد. او طفل را نوازش می کرد، همه می گفتند این طفل از تو می ترسد او را به زمین بگذار ساکت می شود. امروز هم ما حرف‌مان این است. شما منتقدان قانونی و معترضان مسالمت جو را به ساختارشکنی متهم کرده اید. ملت برعکس ساختارشکنی ها را از ناحیه‌ی شما می بیند. شما آمده اید کاری کرده اید که در تاریخ جمهوری اسلامی کم‌سابقه و به این شکل نهادینه بی سابقه بوده است. تیر به روی مردم گشودن ساختار شکنی نیست؟ به مردم دروغ گفتن ساختار شکنی نیست؟ آراء را یک‌باره عوض کردن و نتیجه‌ی دیگری غیر از آراء اصلی ارائه کردن این ساختار شکنی نیست؟ انصاف بدهید شما ساختارشکنید یا ما؟ .

قسمت دوم
جنبش سبز جنبشی ملی و مستقل است
گاهی برخی دوستان می پندارند که دست نیاز دراز کردن به مجامع بین‌المللی می تواند مشکلات ما را حل کند. لذا می‌پندارند اگر به ایران حمله‌ی نظامی یا تحریم اقتصادی شود مشکلات ما حل می شود. گاهی دل به سازمان ملل متحد دوخته‏اند که دبیرکل سازمان ملل برای ایران کاری کند یا مجمع عمومی آن قدمی برای ایران بردارد . اجازه بدهید من مواضع جنبش سبز را آن‌چنان که خود می فهمم در این مجلس برای شما بیان کنم. من معتقدم مساله‌ی ایران می‌باید به دست ایرانی حل شود. دموکراسی مساله‌ای نیست که در کوله پشتی سرباز آمریکایی قرار داده شود به عراق یا افغانستان صادر شود. یا در کشتی‏های آمریکایی گذاشته شود و ترانسپورت شود به بندر بصره و ولایت هرات. دموکراسی پشتوانه‌ی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می خواهد. و من مطمئنم مردم ما این پشتوانه ها را دارند. ما خودمان می خواهیم دموکراسی ایرانی را در کشورمان برقرار کنیم. نیازی به هیچ کشور خارجی هم نداریم. در مورد حمله‌ی نظامی معتقدم این بیشتر از همه به نفع حکام ایران تمام می شود و صددرصد به ضرر مردم ایران خواهد بود. حمله‌ی نظامی چیزی شبیه کودتاست. با کودتا هرگز حق پیروز نمی شود. ما خودمان می توانیم کشورمان را اصلاح کنیم. نیازی به هیچ حمله‌ی نظامی نیست و با هر حمله‌ی نظامی هم به شدت مخالفیم. اگر چنین اتفاقی به خصوص از جانب اسراییل هم که اخیرا تهدیدش را هم مطرح کرده است بشود، به نظرم این شب عروسی حکومت ایران است. چون به این وسیله سرکوب بیشتری در کشور خواهد کرد و افراد بیشتری را دست‌گیر خواهد کرد و این عملاً به دفن کردن همین بقایای اعتراض در ایران خواهد انجامید، به بهانه‌ی شرایط حکومت نظامی.


درباره‌ی تحریم اقتصادی هم که گاهی در سخن برخی افراد دیده می شود من به شدت مخالفم. معتقد هستم که تحریم اقتصادی به ضرر ملت ایران است. دودش به چشم مردم ایران می رود. و این باعث می شود که باز حکومت به بهانه ی تحریم اقتصادی فشارها را بر ملت افزون کند. ما باید به دنبال راه حلی بگردیم که دودش کم‌تر به چشم مردم‌مان برود. و حکومت بیشتر تحت فشار قرار بگیرد. شاید تنها چیزی که می توانیم از دیگران بخواهیم و بسیار کم هزینه هم هست این‌که جهان باور کند این دولت، دولت منتخب ملت ما نیست. این دولت صندلی ریاست جمهوری و هیات دولت را غصب کرده است. این‌ها سارقان رای ملت ایران هستند. آن ها را به کشورهای خودتان راه ندهید. نگذارید از ایران سفر کنند. هم‌چنان که ایران را برای ایرانیان زندان کرده اند آن ها را در ایران زندانی کنید. آن‌ها اجازه‌ی سفر نداشته باشند مطمئن باشید بسیاری از مشکلات مرتفع خواهد شد. کرسی نمایندگی ایران در سازمان ملل متعلق به منتخب ملت ایران است. نه منصوب این دولت غاصب. این کرسی را به این دولت غاصب تحویل ندهید. فکر می کنم این کف مطالبات مردم ایران از مجامع بین‌المللی و دولت های خارجی باشد. ما نه تحریم اقتصادی می خواهیم نه حمله‌ی نظامی. صرفا این‌ها را راه ندهید. همین کفایت می کند.


به مجامع بین‌المللی و دولت های خارجی هم دل نبسته ایم. اگر نفت را به خارجی ها ارزانتر بفروشند مطمئن باشید من و شما را هم خواهند فروخت. کافی است چند سنت، نه چند دلار از بشکه های نفت کم بکنند که می کنند به سادگی دموکراسی و حقوق بشر از یاد همه دول خارجی خواهد رفت. مگر در عربستان یا در شیخ‌نشین های خلیج فارس دموکراسی و حقوق بشر هست که این مقدار به آمریکا نزدیک‌اند؟ دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای پیرامونی صرفا ابزاری است که دولت های غربی از آن سوء استفاده می کنند. لذا ما هیچ امیدی نه به مجامع بین‌المللی نه به کشورهای دیگر داریم. ما تنها به خدا توکل کرده ایم و به مبارزات ملت خودمان امیدواریم .



راه حلهای شرعی رفع اختلاف مردم و حکومت
آخرین سخنم. اتفاقی که افتاده است اختلاف بین مردم و حکومت است. این اختلاف می باید به نحوی حل شود. دین و عقل برای اینگونه اختلافات راه حل دارد. در سوره حجرات، آیه نهم، خداوند می فرماید:
وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَيْنهُمَا فَإِن بَغَت إِحْدَاهُمَا عَلى الاُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتى تَبْغِى حَتى تَفِى ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَيْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا إِنَّ اللَّهَ يحِب الْمُقْسِطِينَ
«هر گاه دو گروه از مؤ منان با هم به نزاع پردازند در ميان آنها صلح برقرار سازيد و اگر يكى از آنها بر ديگرى تجاوز كند با طايفه ظالم پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد، هر گاه بازگشت (و زمينه صلح فراهم شد) در ميان آن دو بر طبق عدالت صلح برقرار سازيد، و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشه گان را دوست دارد»
به زبان ساده تر اگر دو گروه از مسلمانان با هم اختلاف کردند و کارشان به نزاع کشید، می باید دیگر مسلمانان بین اینها حکمیت کنید و کوشش کنند عدالت را بینشان برقرار کنید. و اگر یکی از این دو طایفه از حد خودش تجاوز کرد به کمک آن طایفه مظلوم بر علیه طایفه متجاوز اقدام کنید. امروز طایفه سبز ملتی ها با طایفه دولتی ها نزاعشان شده، مراجع تقلید و دیگر ناصحان شرط بلاغ را بجا آورده طایفه حکومتی ها را به عنوان متجاوز به حقوق ملت معرفی کرده اند، اما طایفه حکومتی گوشش بدهکار نیست و همچنان به بیداد خود ادامه می دهد.


امام علی (ع) هم در نهج البلاغه در اواخر نامه به مالک اشتر از زاویه ای دیگر برای مشکل ما ارائه طریق کرده است:
وَ إِنْ ظَنَّتِ اَلرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اِعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى اَلْحَقِّ
«اگر مردم بر تو به ستمگرى گمان برد، عذر خود را به آشكارا با آنان در ميانه نِه و با اين كار از بدگمانيشان بكاه ، كه چون چنين كنى ، خود را به عدالت پروده‏اى و با مردم مدارا نموده‏اى . عذرى كه مى‏آورى سبب مى‏شود كه تو به مقصود خود رسى و آنان نيز به حق راه يابند.»
به زبان ساده تر اگر زمانی مردم به حکومت بدبین شدند، اتهاماتی به حکومت وارد کردند، حکومت وظیفه دارد استیضاح کند. یعنی چی؟ بیاید به مردم توضیح بدهد که من این کارها را کرده ام، ادله اعمال من این است. امام نفرمود مردم را سرکوب کن و با زور آنها را به پذیرش موضع خودت مجبور کن. راه حل علوی در بدبینی مردم نسبت به حکومت کار فرهنگی و توضیح و تبیین و اقناع است. در ایران اکنون اکثر مردم (به نظر ما، و یک سوم جمعیت به نظر شما) حکومت مرکزی (وزارت کشور، شورای نگهبان و بالاتر) را به خیانت در آراء ملی و دروغگوئی متهم می کنند. حکومت بر اساس رهنمود علوی موظف به اقناع و تبیین است. دست یازیدن به سرکوب و زورعریان و خشونت شیوه اموی است.


بر این اساس اینها باید اعتماد عمومی را جلب کنند. این وظیفه ملت نیست که شرعا تقلب را اثبات کند، این وظیفه شرعی حکومت است که می باید امانت داری خود را اثبات کند تا به مردم اثبات کند که صلاحیت ادامه حکومت را دارد.
مشکل ما این است که سرورانی که امروز در حکومت ایران هستند چندان فرصت تعمق در مسائل شرعی نداشته اند. کافیست به متون فقهی و دینی معتبر مراجعه کنند، پای سخن اعلم فقهای حوزه علمیه قم بنشینید و بشنوند که اگر زمانی مردم در امانت داری حکومتشان شک کردند این وظیفه حکومت است که اعتماد دوباره آنها را جلب کند و در زمانی که این شک جاریست دیگر اصالت الصحه جاری نمی شود. یعنی مثل دروغگویی می ماند که همه حرف هایش حمل بر دروغ می شود الا اینکه خلافش اثبات شود. در حالیکه سخن دیگران حمل بر راستگوئی می شود مگر اینکه خلافش اثبات شود.


امروز دولت ما، حکومت ما، متهم به دروغگویی است. و مثل چوپان دروغگو هم شده است. یک بار و دوبار هم دروغ نگفته است. کرور کرور دروغ گفته است. می باید احراز کنیم که این صلاحیت ادامه حکومت را دارد. این مبنای متینی است که آیت الله العظمی منتظری چندبار در فتاوای اخیر خود به آن تصریح کرده اند. این راه حل شرعی است که در این زمان مراجع قم ذکر کرده اند. بنابراین راه حل مشخص است و پیام این شهیدان هم چیزی جز آزادی برای ایران نیست. آزادی هم حاصل نمی شود مگر اینکه کسانی که توهم کرده اند از جانب خدا به ولایت بر این مردم مظلوم منصوب شده اند درک بکنند که مردم آن ها را نمی خواهند. اگر زمانی هم می خواستند، امروز آنها را نمی خواهند. راه خود را پیش بگیرند و مردم را به حال خود رها کنند. آنها خود می دانند که جامعه اشان را چگونه اداره کنند.



در انتها، این مجلس باشکوه که به بزرگداشت چهلمین روز شهادت تعداد زیادی از شهروندان ایرانی بی دفاع مظلوم که در اعتراضات بدون خشونت و مسالمت آمیز تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمده اند، برگزار شده است، از خدای بزرگ برای آنها علو درجات و برای خانواده داغدار آنها صبر جمیل و اجر جزیل از درگاه خداوند بزرگ مسئلت داریم . در اوقات مبارک ماه شعبان خدا را به عظمتش می خوانیم که دعای روز و شب این ملت مظلوم را اجابت فرماید:
اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین،
اللهم اصلح کل ظالم من امور المسلمین،
اللهم اصلح کل غاصب من امور المسلمین.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر