همسرم جانباز جنگ بود، با باتوم بر سرش کوبیدند
داغ از دست دادن عزیز، ماندگار است و تسکین آن از دست خلایق بیرون. اما همراه با دیگر اغشار غیور مردم کشورمان، گروهی از اعضای کانون صنفی و سازمان معلمان ایران نیز در اقدامی تحسینبرانگیز ضمن دیدار از خانوادهی شهدای جنبش سبز، یاد این عزیزان را گرامی نگهداشتهاند.
ویلاگ سخن معلم، در گزارش یکی از این دیدارها آورده است:
در ابتدا، آقای ذاتی، بعد از معرفی میهمانان، از خانواده شهید دیسناد خواستند تا نحوه شهادت وی را توضیح دهند.
همسر شهید چنین گفت:
عباس مغازهای در خیابان کارون داشت. او اطلاعی از این که روز سی خرداد، تجمع و راهپیمایی اعلام شدهاست نداشت. قرار شد آن روز زودتر به خانه بیاید. حدود ساعت 5 بعد ظهر دخترم به او زنگ میزند. عباس به سر کوچه میرود که از پشت سر با باتوم به سر او میزنند و دچار ضربه مغزی میشود. او را به بیمارستان شهریار میبرند. حدود 3 روز در حالت کما بود. روز چهارشنبه او فوت میکند، روز پنجشنبه در سردخانه بود و روز جمعه او را در بهشت زهرا دفن کردیم.
فعلا پرونده در آگاهی تهران است. از طرف کلانتری مامور به بیمارستان آمد. در آن بیمارستان 8 نفر تیر خورده بودند و همان روز 3 نفر فوت کردند. از هر خانواده مبلغ 15 میلیون تومان برای تحویل جنازه ها میخواستند! حدود 3 میلیون تومان هم هزینه بیمارستان شد. "عباس" جانباز جنگ تحمیلی بود. در بدنش چند ترکش بود که بعضی اوقات دچار کمر دردهای شدید میشد. با این حال وقتی عباس از جنگ برگشت، خود را به عنوان جانباز به مراکز رسمی اعلام نکرد که از مزایای آن بهرهمند شود.
ما در این منزل مستاجر هستیم و مغازه هم اسیتجاری بود. وقتی عباس در بیمارستان بود میخواستیم او را ترخیص کنیم، اما اجازه این کار را به ما ندادند. وقتی ایشان به علت مرگ مغزی فوت کرد، میخواستیم اعضای بدن او را اهدا کنیم که باز هم موافقت نکردند. دکتر ایشان به ما گفت که اگر عباس را زودتر آورده بودید امکان زنده ماندنش زیاد بود! همسایگان مغازه به ما گفتند که وقتی عباس دچار ضربه شد، ماموران از نزدیک شدن مردم برای انتقال او به بیمارستان ممانعت میکردند و او مدتها بر روی زمین بود! بعد هم به ما گفتند که علت مرگ ایشان را "سکته قلبی" اعلام کنیم.
البته از شورای شهر، آقای دکتر نجفی و خانم دکتر ابتکار پیش ما آمدند که ما از آنها تشکر میکنیم.
در ادامه پسر شهید دیسناد نیز گفت:
"تا کنون که پرونده را پیگیری کردهایم جواب خاصی نمیدهند! میگویند بروید و روز بعد بیایید! میگوییم کی؟ آنها اظهار بیاطلاعی میکنند وجواب های سربالا می دهند ...
در ادامه آقای ذاتی گفت: "چرا باید شرایطی در جامعه پیش بیاید که دهها نفر به شدیدترین شکل کشته شوند، در حالی که بسیاری از آنها افراد معمولی و حتی عابرین پیاده بودهاند! مهمتر از همه رفتار نیروهای انتظامی است که بدترین ضربات را بدون دلیل به بدن و سر افراد میزدند که گویا داخل (باتوم) میلگرد 16 است! این چیزی جز مصداق جنایت علیه بشریت نیست.
متاسفیم که فردی که بدون هیچ عمل خاضی در حال عبور بوده اینطور بیرحمانه و بدون تذکر و از پشت توسط یک فردی که خود را حافظ امنیت میداند مورد حمله ناجوانمردانه قرار میگیرد. ما این درد عظیم و این کشتهشدن مظلومانه را به همه کلاسها و انشاهایی که دانشآموزان مینویسند خواهیم رساند، که به نظر من این مظلومیت، حتی سوزانندهتر از هر نوع جنایتی است.
در پایان، حاضرین برای خانواده این شهید فقید طلب صبر نمودند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
khoda rahmatesh kone.omidwaram ke aghalan kesani dar dakhele watan bashan ke agar khanewadash moshgele.....daran , be komakeshun ta hadii bashan.chi khastimo chi shod. waiiii be un ruzi ke waragh bargarde wo jenaban pasokhgu bashan????????
پاسخحذف