غزل زیبا




این غزل زیبارا که از علی محمد محمدی شاعر سبز و خوب کشور است تقدیم می کنم به همه ی نداها و سهراب هاو جوانان و عزیزان دربند ملت افتخار آفرین ایران

سبزم از جنبش سبز خس و خاشاکی ها
یله بر شب زدگان و صف ناپاکی ها

همه تن چشم شدم خیل جوانان دیدم :
سیل بیزاری و بیداری و بی باکی ها

نوشدارو نرسید و تلف شد سهراب !
و ندا نیز شد از جرگه ی افلاکی ها

ریخت چون لشکر توران ز زمین و ز هوا
بر سر ما غضب و تیر قبا خاکی ها

هر صدا را خفه کردند و ندا را کشتند
جمع این لال پرست ضد پژواکی ها !

پاسخش سرب وقفس هر که بگوید تکبیر
مشی این جمع ز تکبیر خداشاکی ها !

آه ! انگار که ملت همه بیگانه شدند !
متهم گشته به همدستی با « راکی » ها !

پای در بند شدند آن همه مردان خدا
همقفس با دزد و جانی و تریاکی ها !

وطنم لانه ی ماران فریدون کش شد
خیمه زد سلسله ی ظالم ضحاکی ها !

گاز !؟ نه.... ! ظلم شما اشک در آورد زچشم !
دست کی پاک کند گونه ی نمناکی ها !؟

آه ! این بد دهنان باز لجن پاشیدند
ایل بی شرم بد اخلاقی و هتاکی ها !

داد باید به کجا برد از این ظلم گران !؟
رفته تا پیش خدا شکوه ی غمناکی ها !

خشک و تر سوخت از این آتش بیداد شما
روسپید از ستم تان شده ساواکی ها !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر