علیاکبر سروش
"اكنون علائم بالینی نابردباریها فزونی یافت و عدهای به دنبال آنند كه در عرصهی سیاستورزی جامعهی ایرانی تراژدیهای مغموم را به نمایش گذارند! برای حكومت یك كشور فخری و فضیلتی نیست كه دانایان را رام بخواهد و در این برههی خطیر جنبش اجتماعی عظیمی چون ققنوس جوان سر برآور..."
ققنوس پرندهای افسانهای است كه هزار سال عمر میكند، هیزم خویش جمع میكند و شعله بر میافروزد. خود را در آن میافكند و از خاكستر آن ققنوس پیر، ققنوس جوان دیگری میروید. حكایت امروز ما ایرانیان به افسانهی ققنوس میماند!
روزگاری ایرانیان خویشتن تاریخی خود را به كناری نهاده بودند و به آئینی نو ورود كه حامل ایمان، عدالت و عشق بود روی نشان دادند. با شكوهترین و بیمانندترین دل سپردگی و وفاداری را به آیین محمد (ص) بروز دادند. اما دیری نپایید كه حاملان این آیین بر چهرهی عدالت چنگ زدند و ایمان پاك مخلصانه را در مذبح مدعای متظاهرانه ذبح كردند و عشق را نفرت ترجمه كردند. اما در آن روزگار، ایرانیان آن آیین پاك را وداع نگفتند، بلكه خود ققنوس جوانی شدند و سر بر آستان مهر علوی ساییدند و ترجمانی دوباره از ایمان، عدالت و عشق خلق نمودند.
در روزگار و سرزمین ما، سه دههی پیش واقعهای عظیم رخ نمود كه نسلی میخواست سقف بشكافد و طرحی نو در افكند و به همگان بنمایاند كه از دلِ باور داشتهای دینی میتوان حاكمیتی مبتنی بر ایمان، عدالت و عشق ساخت. خواست بگوید كه در زیست مسلمانی، پیامبر بزرگ این دین به گواهی تاریخ پیامآور مهر و رحمت بود و آیینی رحمانی بر تارك تاریخ نشاند.
خواست بگوید كه در این زیست، امام علی به استاندار خود اشعث بن قیس مینویسد كه مبادا قدرت را طعمهای بپندارد كه هرگونه میل نمود بدان عمل كند. همان حضرت كه در نامهی بلند خویش به مالك، به غایت حیرت انگیز در نفی خودكامگی و گردن فرازی و تأكید بر فروتنی و افتادگی سخن گفت.
خواست بگوید كه در زیست مسلمانی و با تكیه برگزارههای دینی، حرمت مسلمان برترین حرمتها دانسته شد ( فَضَّلَ حُرْمَهَ الْمُسْلِمِ عَلَی الْحُرَمِ كُلِّها).
نسلی كه در آن رخداد عظیم میكوشید تا با صدایی بلند به جهانیان اعلان كند به دنبال همانندسازی با حكومت مردیست كه ابوالاسود دُؤَلی را چون صدای وی از صدای طرف دعوی بلندتر بود از قضاوت عزل نمود!
اما باز هم دیری نپایید كه ایمان، عدالت و عشق در فرایندی از غفلتها و تهی شدنها مسخ شدند و اكنون، چنان طوفانی از خشم و نفرت به راه افتاد كه گوئی به مصاف با صلیبیون میروند و توشهای از ثواب جمع میكنند! به كوفتن و سوختن اندیشههای مغایر، نگاهی تقدیس شده یافتند. به آسانی، به خود اجازهی تسدید و تخریب حقوق مدنی و فردی شهروندان را میدهند و میخواهند به همگان و خصوصاً نخبگان و اندیشمندان بفهمانند كه زبانهایشان را میبرند و لبهایشان را میدوزند.
آنانی كه بر طبل تندروی و ناشكیبائی میكوبند و با خصومت ورزی غیرعقلانی میكوشند حاملان اندیشههای اصلاحگری را به ترس و سكوت و عقبنشینی وادارند، گیریم چنین توفیق یابند، وجدانهای بیدار جامعه و افكار عمومی آزاد را چگونه میخواهند مجاب سازند! اگر هم بتوانند خرمن هستی دیگران را در شعلههای آتش خود بسوزانند، برای خود چه سرمایهای خواهند اندوخت؟
اكنون علائم بالینی نابردباریها فزونی یافت و عدهای به دنبال آنند كه در عرصهی سیاستورزی جامعهی ایرانی تراژدیهای مغموم را به نمایش گذارند! برای حكومت یك كشور فخری و فضیلتی نیست كه دانایان را رام بخواهد و در این برههی خطیر كه جنبش اجتماعی عظیمی چون ققنوس جوان سر برآورد، به گفتهی زنده یاد سهراب سپهری؛ مردی كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كرد/ و حرفی از جنس زمان زد/ او كه از اهالی امروز است / و با تمام افقهای باز نسبت دارد/ لحن آب و زمین را چه خوب میفهمد. میر حسین، در این تولد ققنوس وار ایرانیان، سهمی بیشتر از همه دارد. "راه سبز امید" را نشان داد.
باز هم ایمان، عدالت و عشق معنایی دوباره یافتند و درجان این نسل نشستند. شبكهی اجتماعی هوشمندانهای تدارك دید كه هم پویاست و هم پایاست و درست گفت كه ظرفیتهای این شبكهی وسیع از طریق توافق بر روی یك آرمان بزرگ به فعلیت برسد. همگان هوشیار باشیم كه نه بر آن بیفزائیم و نه از آن بكاهیم. و هم او، دوست داشتن را در آیین رحمانی، دوباره به یادآورد، كه " باید خانههایمان را رو در روی یكدیگر بسازیم."
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر