چندی پیش، عوامل امنیتی و قضایی کودتا سعید حجاریان را به آن حال نزارش به بیدادگاه آوردند تا اعتراف کند که هرچه در 15 سال گذشته میگفت و میاندیشید، غلط بوده و در این سه ماه ناگهان حقیقت را کشف کرده است! اکنون «موج سبز آزادی» دومین متن اعترافات آقای حجاریان را فاش میکند تا هم زحمت بازجویان کم شود و هم سبزهایی که این روزها سخت در تلاشاند تا در روز جمعه حماسهای دیگر بیافرینند، لبخندی بر لب بیاورند.
از آرش پارسا، شاعر خوب این اثر، تشکر میکنیم و نیز لینکهای دانلود صدای دکلمه این شعر طنز را در زیر میگذاریم. در عین حال اگر کسی از دوستان، این شعر را به سبکی بهتر بازخوانی کرد، امکان انتشار آن نیز وجود دارد تا فایل صدا نیز از طریق بلوتوث قابل توزیع باشد.
از اینجا فایل PDF را دانلود کنید
http://www.mowjcamp.org/files/file/32380
از این آدرسها هم فایل صوتی را دانلود کنید:
http://rapidshare.com/files/280630323/Eteraf_.mp3
http://rapidshare.com/files/280631580/Eteraf_.wma
http://rapidshare.com/files/280631926/Eteraf_.amr
و اما بخوانید تازهترین اعترافات سعید حجاریان را:
قاضی ِ دادگاه! مرتضوی!
ای نماد ِعدالت ِ علوی!
دادگستر! امید ِ هر دربند!
باقلوا! نیشکر! چغندر ِقند!
قاضی ِ القاضیات! دادستان!
ای قویپنجه! رستم دستان!
صاحب ِ جان و مال و هر ناموس
کیمیاگر! خدای ِنامحسوس!
من «سعید»م، هماسم ِ سرور ِ خود
اسم فامیلی ام ولی بیخود!
مثل نقشی به روی آبم کرد
نام ِ «حجاریان» خرابم کرد!
حقِّ من یک گلوی پر سرمهست
نام ِ «حجّاریان» خودش جرم است!
کاغذی داده ام به این در پیت
اعترافات ِ بنده ی ِ قزمیت!
اعترافات ِ من دو قسمت شد
شرح دادم هر آن چه فرصت شد
دفعه ی پیش کلیاتش بود
ایندفه جزءجزء ؛ بود و نبود !
شرمگینم از آن جناب ِ هُمام
از عنایت بر این حقیرغلام!
نامهای از گناههای خفن
اغتشاش و حمایت از دشمن
گول خوردن به دست بیگانه
رفت و آمد به آشپزخانه!
نقشه خط و خال این مار است
اعترافات ِ یک گنهکار است
دست خط مرا ببین جانم
و بدان مثل سگ پشیمانم!
پوشه ای از گناه در دستم
او بخواند، نظاره گر هستم:
من قسم میخورم به ضربهی مشت
به لگدهای بازجوی ِ درشت
و به باتوم وقت له کردن
به دک و دنده و سر و گردن
و به شلاق وقت ِ کوبیدن
بر پک و پشت و سینه و باسن!
و قسم بر جواد ِآزاده
مهربان ِ همیشه آماده!
و به طائب، به مجتبی، به حسین
به شریعتمدار و ذوالنورین!
به ولیِّ فقیه، حضرت دوست!
به امام زمان که نایب ِ اوست!
من قسم می خورم به جان خودم
که بدون کتک انابه شدم!
نه شکنجه، نه زور، نه زندان
قصر بودیم جان مادرمان!
قرصهایم تمام در سر ِ وقت
روز استخر و شب لا لا در تخت!
گلف و چوگان و تخته نرد و تنیس
مرغ و ماهی و پیتزا در دیس!
نارگیل ِ درسته و آناناس
بازجو؟؟! نه! هلو!!! کارشناس!
شیر مخلوط و موز و آب هویج
بی سر ِ خر، بدون گیر ِ بسیج!
قصرمان یک بهشت در گیتی
وسط ِ مرکز ِ صفاسیتی!
کارهای محال می کردیم
همه جور عشق و حال می کردیم!
همه چیزم ردیف و کامل بود
خاتمی مثل چیز در گل بود!
دکترا بیخودی گرفتم من
کلیوم(!) ضایع و خرفتم من!
چند]هزار[ سال ِ پیش با یک بیل
کوبیدم فرق کله هابیل!
گاندی رو من خودم ترور کردم
دهن ماندلا رو غُر کردم
قبل ِ هر چیز هم که اون «آدم»
گندم ُ من خودم دَسِش دادم!
زنشم عشوه کرد در کارم
مشکل منکرات هم دارم!
بمب هیدروژنی رو من ساختم
هولوکاستم خودم راه انداختم
مسجد ِ کوفه، تیغ در دستم
ابن ِ ملجم خود ِ خودم هستم!
این امام ِحسین عذاب ِ منه
شمر ملعون رفیقفاب ِ منه!
خیلی من عقده ای و نامردم
هر غلط خواست این دلم... کردم!
بنده مسئول کُلِّ تاریخم
چون چپولم، من از عرب بیخم!
تا که 30 سال ِ پیش در دنیا
انفجاری عظیم شد پیدا
حرکتی که جهان از آن جا ماند!
انقلابی که نور را ترکاند!
«انقلاب»ی به سوی «آزادی»
فقط از روی ِ نقشه های خودی!
طرف دیگرش «امام حسین»
تاج، عمامه؛ چکمه شد «نعیلن»!
عقدهام مال ِ سالها پیش است
از حجاب و چفیه و ریش است
فکر کردم که ریشه کن بکنم
خلعت رهبری به تن بکنم
رهبر کل مشرکین بودم
من خودم از منافقین بودم
طالقانی، مطهری، مدنی
دستغیب و مفتح و قرنی
ضارب ِ کل ِ این شهیدانم
یکی از گنده های فرقانم!
مثل جدِّ کثیفم ابن ِ سعد
سم خوراندم به طالقانی و بعد
حمله کردم به لشکر اسلام
با کمک از خباثت ِ صدام!
7 تیر ِ 1360
همه را کشت، بمب ِقاتل ِ پست!
بمب ِ من قاتل ِ بهشتی شد
قاتل ِ ناخدای ِ کشتی شد
این ترورها تمام کار ِ منه
«رَجَوی» اسم ِ مستعار ِ منه!
ولی افسوس، انقلاب شما
حافظی داشت مثل ِ دست ِخدا
نقشه هایم شکست می خوردند
دوستهایم ذلیل می مردند!
هر چه کردیم، هیچ شد آخر
سالها رفت و خاک شد بر سر!
□
خار و بیچاره و حقیر و حسود
آخر ِ عمر من رسیده بود
من که مایوس بودم و داغون
با لباس و دماغ ِ آویزون
در پی ِ انتقام کاری تر
مثل یک گاو زخم خورده خر!
ناگهان فرصتی به دستم داد...
انتخابات دوم خرداد!
خاتمی را که من علم کردم
پای ِ دین را قلم شلم کردم
خاتمی یه آخوند ِ آنتیکه!
ریششو رنگ میذاره مرتیکه!
انقدر که الاغ و نامردم
فرت و فرت N.G.O. درست کردم!
شعر و نثر و کتابای ناجور
تئوریهای غرب مرده شور
پرفسورهای گاو ِ بی ناموس
ماکس وبر و هابرماس ِ ... !
بی حیاهای گاو ِ خودکامه
بی عبا و بدون ِ عمامه
مارک پارسونز ِاحمق و جان کِـین
بی سواد و الاغ و بی نعلین!
عالمان ِ نخورده دود چراغ
حرفها عین ِ قارقار کلاغ!
دکترای ِ یهود ِ غیر ِ عرب
یه مُش استاد اسب ِ لامذهب
شِرُّ و ِرهایی از دمکراسی
قافل از علم ِدکتر عباسی!
این حکیم و بزرگ و دانشمند
این یهودی شناس ارزشمند
نکته ای کشف کرده است ایشان
از یهودیسم ِ بامزی و شلمان
پاره کردند پرده از رازی
از نژاد ِ یهودی ِ بامزی
با تلاش و مرارت ِ بسیار
شلمانیسم سیاه ِ استکبار
بحث و نقد و کتاب و آموزش
مخ ِ این بچهها تیلیت بودش
با بیانات ِ ضایع و مفتم
من تماما دروغ میگفتم!
تئوری های روز این دنیا
مست بودم از این پلیدیها!
بچهها رو تئاتر میبردم
تازه! بنده آدامس میخوردم!
□
خون ِ آدم شراب ِ پاک ِ من است
قتل ِ زنجیره ای خوراک من است!
اینهمه بی گناه را کشتم
شاعر ِ بی پناه را کشتم
باز هم کینهام فرو نَنِشَست
خاک توی ِ سرم کنن به دودست!
بدن ِ مُثلِه ِ یکی در سطل
صد و هفتاد و بوق و اندی قتل!
کشت و کشتار مثل نقل و نبات
چهره واقعی ِ اصلاحات!
رفت رنگش برای دانشجو
این حنای دروغ زردمبو!
سال هفتاد و هشت، هِجدَهِ تیر
به تَهِ دیگ خورد این کفگیر
بچهها هی شعار میگفتند
کلمات قصار میگفتند:
«مرگ بر روزنامههای چپی
مرگ بر خاتمی ِ زشت ِرپی»!
بسته بادا «سلام ِ» بدنامی
زنده بادا «سعید اسلامی»!
من که حرصم گرفته بود از این
فکر کردم به نقشهای خونین
شب ِ فردا به اسم ِ حزب الله
حمله کردم به کوی ِ دانشگاه!
قتل کردم، به نام ِ حزب ِ فشار
بند کردم به گردن ِ انصار!
با 2 تا چشم قرمز و خونریز
بعد رفتم شبانه در تبریز
کلُّهُم، من همه غلط کردم
«عِزَّتو» هم خودم سقط کردم!
با تمام جنایت وکشتار
باز هم عقده داشتم بسیار
در همان سال، آخر ِ اسفند
فکر کردم به آخرین ترفند
پول دادم به «عسگر ِ» شپشو
با لباسی مبدل و ریشو
که به همراه ِ دوستی احمق
به سراغم بیاید و ... پق پق!
آن زمان فکر ِ یک موتور کردم...
من خودم را زدم ترور کردم!
من ِ بیچاره گول خوردم زود
نقشهاش مال ِ اجنبیها بود
من نمردم وَ حقهمان نگرفت
نقشه انگلیس ِ پیر ِ خرفت!
غصه چرخ و این زمینگیری...
ناتوانی و لکنت و پیری...
این علیلی به تیر ِ غیب ِِ خداست
گل که بود و به سبزه هم آراست!
حبس بودن همیشه در خانه
دوری از دوستان ِ بیگانه!
باد غصه شبیه ِ فیلم کرد
تیر نامرد زن ذلیلم کرد!
□
دوره بعد هم رسید از راه
دوره دوم فساد و گناه!
با تقلب و شیوه ای زوری
خاتمی شد رئیس جمهوری!
□
دوره خاتمی به آخر شد
8 سال ِ دروغ ِ ما سر شد
سال ِ هشتاد و چار سال ِ بدیست
قصه را کش ندم که قافیه نیست!
□
چون اصالت نداشت اصلاحات
روی ِ کار آمدند از داهات!
سخت کوش و حقیقتا انسان
نام: محمود، تحفهیِ ]آرادان[
کیمیای سعادت و غیرت
نیم وجب قد و اینهمه قدرت؟
قادر مطلق و مدیر جهان
کنفرانس ژنو نمونه آن!
دولت احمدی خدایی بود
برکت ِ حضرت ِ مشایی بود!
چار سال ِ بدون دوز و کلک
فارق از شرّ خاتمی ِ کپک
چار سال پر از فرآورده
خاتمی هم که خیلی نامرده!
همه جا چون بهشت زیبا شد
خاتمی هم دوباره رسوا شد!
سه عدد قبل ِ یئددی دورده!
خاتمی پس کجاست؟! کو؟ مرده ؟!!
چارسال ِ پر از صفا و امید
هیچ کس یک دروغ هم نشنید!
دورهی رونق ِکشاورزی!
برتری در رقابت ِارزی!
خودکفایی، ثبات، ارزانی!
سال بنزین مفت و مجانی!
اختراعات بس عجیب و غریب
«استخوان ساز» و «تهدرآور ِ جیب»!
دورهی ِامر بر زمین و هوا
سال ِ امنیت هواپیما!
چار سالی که تاج شد بر سر
فقر؟ عمراً! مواد؟! عمراًتر!!!
شادی دیگران و نکبت ِ ما
ثروت مردمان و حسرت ِ ما
در تلاطم به سر شد این ایام
خاک بر سر شدیم من و دوستام
□
دوره احمدی به پایان شد
حق تعالی کمی پریشان شد!
سیل اشک همه شده دریا
آخرین بخت ِ ما برای بقا
سال هشتاد و هشت، می آید...
خاتمی شیش و هشت می آید!!!!!
□
حیف ِ این نقشه های خوب ِ دروغ
پویش ِ خاتمی ِ کلا بوق!
در خلال سفر به آرادان
مهد خوبان(؟!) و شهر ِنصفه جهان!!!
احمدی از کنار ما رد شد
حال ِ مرحوم خاتمی بد شد!
و قسم خورد خاتمی ِدورو
که: «پسندیده تر ندیدم از او»!
حکم او قبلها بریده شده
چونکه محمود آفرررررریده شده!
خاتمی که مدام می لرزید
موسوی این وسط به صحنه پرید!
از خود ِ موسوی کَلَک خوردم
از زنش هم کمی کُتَک خوردم!
گفت حجاریان چه کار کنیم؟
احمدی را به خر سوار کنیم!
من که با هر چه خوب، بد بود
قرتی بازی فقط بلد بودم!
بند ِ سبزی به دست خود بستم
بشکنی هم ضمیمه، با شصتم!
چند تا سبز ِ سرخوش و قرتی!
دورمون جمع می شدن زرتی
قصد، رقصیدن و خرابی بود
اصل، ترویج بد حجابی بود
ما نفهم و الاغ و نادانیم
خودمان خوب ِ خوب می دانیم
بعد هم که نتیجه در آمد
بوی ِ گند ِ دروغ بر آمد!
روی ِ ما سنگ ِ پای قزوین است
حقّ ِ ما مرگ با گیوتین است!
با کمک از رسانهی شخصی
قسمت ِ فارسی ِ بی بی سی!
با بیانیه های ِ خیلی بد
سیل ِ مردم به خشم می آمد
«رای من کو» که رمز شورش بود
از سَر ِ انتقام و سوزش بود!
ظهرها با بیانیه هامان
می کشاندیم سبز را تهران
با کمک از منافقان ِ یتیم!
نصفشان را غروب می کشتیم!
طرح زشتی برای قتل ِ ندا
با کمک از «صدای ِ آمریکا»
نقشه زشت ِ کشتن سهراب
نقشه هایی تمام نقش بر آب
بله اینها تمام کار من است
حق ِ من لال مردن و کفن است
اند ِ جهل و عناد می باشم
بنده امالفساد میباشم!
من سعیدم، که شَل شَلی کردم
انقلابات مخملی کردم!
من تجاوز و قتل فرمودم
همزمان توی حبس هم بودم!
پخش کردم سلاح ِ سرد و گرم
چند تا هم سلاح ِ نیمه ولرم!
از همین جا بلند میگویم
عامل اصل ِ قتل در کویم
«دوشکا» را گذاشتم پشتم
9 نفر از بسیج را کشتم!
و به همراه ِ یک عدد «آرش»
مسجدی را به کل زدیم آتش!
کش ندم دیگه، داستان کم نیست
الغرض! این حقیر آدم نیست!
ما غلام ِ رئیس ِ جمهوریم
بی چماق و نحیف و کمزوریم!
حسرتم بود، اینچنین باشم
کاش هر روز در اوین باشم!
طبق رسم و رسوم این ایام
با دعا می کنیم... ختم کلام!
جهت طول و وسعت آقا
دستها را بگیر سوی خدا:
عاقبت را به خیر کن دادار
کل ما را ببر به پای ِ دار!!!
سبز را ریشهکَن کُن از دنیا
زرد کن هر درخت و سبزی را
ربّنا اِنَّنا خس و خاشاک
کلُّهم خاک بر سر و ناپاک
ربّنا آتنا چماق قطور
صورتی ماه و هالهای پرنور
ربّنا آتنا جنازه سرد
بدنی تکه پاره و پردرد
ربّنا حذفنا من الآفاق
با تجاوز وَ یا گلوله داغ
سبزها قرتی اند و اهل ِ گناه
بنشان سبز را به خاک سیاه
حق ما زجر و مرگ با تیر ِ
روزمان را بکن شبی تیره
ربّنا مرگنا همین الان
دفننا فی قبور بیعنوان
ربنا! مستقیم را و ِلِلِش!
این عذاب ِ علیم را و ِلِلِش!
راه ِ چپ هم که مال ِ قرتی هاست
ربنا اهدنا الصراط ِ راست!
از عبادت بدون عشق چه سود؟
ربّنا حشرنا مع المحمود!
کاش بر فرق هر 3 بکوبی!
موسوی، خاتمی و کروبی
ربّنا حفظنا من الآفات
ای تو اون روح و ذات ِاصلاحات!
□
ربّنا احمدینژادینا!
مملکت مال ِ مجتبی اینا!!!
□□□
استالین هم به نقشه هایش باخت
این نمد را کلاه نتوان ساخت...
--------------
ربنا قدس روز اسلام است
تشت رسوا شدن لب ِ بام است
قدرتت را به سبزها بنما
پرت کن تشت را از آن بالا
چرتشان را صداش پاره کند
احمدی لونهموش اجاره کند!
«راه ِ سبز امید» فعال است
شهر ِ ما مثل ِ قدس اشغال است
یارمان باش ای خدای ِ بزرگ
پس بگیریم شهر را از گرگ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر