استقامت جنبش سبز و فرسايش دستگاه تبليغاتی ديکتاتوری

حکومت ولايت مطلقه‌ فقيه در ايران تقريبا همه‌ منافذ آزادی‌های بنيادين يعنی آزادی رسانه‌ها، اجتماعات، تشکيلات و بيان را در حوزه‌ عمومی و رسمی بسته است.


اين رژيم با کشتن دهها نفر، ضرب و جرح و بازداشت هزاران نفر، محاکمه‌ صدها نفر، شکنجه و تجاوز جنسی به برخی از معترضان بازداشتی و بستن دهها پايگاه اطلاعاتی و روزنامه اعتراضات عمومی پس از انتخابات را موقتا به بام خانه‌ها و پلکان مترو و شبکه‌های اجتماعی اينترنتی به عقب راند. اما اين سرکوب‌ها پايان بازی نبود.


جنبش سبز با سرسختی در برابر يک رژيم نظامی- پليسی و علی رغم ارعاب‌ها در روز قدس در سراسر کشور به ميدان آمد. مخالفان حکومت نه تنها مشروعيت نظام بلکه همه‌ی دستگاه‌های امنيتی، نظامی، و تبليغاتی آن را مورد چالش قرار داده‌اند.

حکومت نيز در مقابل تلاش کرده است با بسيج نيروهای تحت کنترل خود در برابر موج های مردم موش و گربه بازی کند و مرتبا کار را تمام شده اعلام نمايد.



اما رژيم برای اين اقدامات غير از بی اعتبار شدن و نمايش خود در صحنه‌ی عمومی به عنوان رژيمی جنايت کار هزينه‌هايی را در حوزه‌ی کارکردهايش نيز پرداخته است. مهم ترين اين هزينه‌ها فرسایش دستگاه تبليغاتی حکومت دينی است.


کارکرد اين دستگاه عمدتا مبتنی بود بر ۱) گردهمايی‌ها و راهپيمايی‌های دوره‌ای و موسمی مذهبی و ملی مثل روز قدس، نماز عيد فطر، مراسم شب‌های احيا، ۲۲ بهمن، و مانند آنها؛ ۲) انحصار رسانه‌های ديداری و شنيداری و کنترل همه جانبه‌ی رسانه‌های مکتوب؛ ۳) توليدات دولتی و رانتی در حوزه‌ی فرهنگ و هنر؛ و ۴) در اختيار گرفتن فضاهای شهری از طريق نقاشی‌های ديواری و ديوار نويسی و بيلبورد. همه‌ی اين کارکردها در مواردی به ضد خود تبديل شده‌اند.


مجامع و راه پيمايی‌های غير قابل کنترل


با عدم ارائه‌ی مجوز به جنبش سبز برای گردهمايی و راه پيمايی، فعالان اين جنبش مجبور بوده‌اند از گردهمايی های رسمی تا حدی که با خواست‌های آنها نزديک است استفاده کنند. به همين دليل کروبی و موسوی و مجمع روحانيون مبارز خواستار حضور معترضان در راه پيمايی روز قدس ۱۳۸۸ شدند. شرکت مردم معترض در نماز جمعه ای که با امامت هاشمی رفسنجانی انجام شد با همين هدف صورت گرفت.


به همين دليل هيئت حاکمه به اقدامات گوناگونی برای پيش گيری از بروز اعتراضات عمومی و خيابانی و نمايش قدرت مخالفان در اين گونه بافت و سياق پرداخته است. از اين قبيل اقدامات می توان به موارد زير اشاره کرد:


۱) انتقال نماز عيد فطر سال ۱۳۸۸ از مصلی به دانشگاه تهران به دليل امکان بيشتر کنترل در مراکز متراکم شهری؛ توجيه اين انتقال در جريان بودن عمليات ساختمانی در مصلای تهران اعلام شده است؛


۲) لغو برنامه‌های شب‌های قدر در مقبره‌ی خمينی که در سال های پيش با حضور محمد خاتمی و ناطق نوری انجام می گرفت؛


۳) جلوگيری از نماز جمعه‌ی دوم هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات و حضور وی به عنوان امام جمعه در روز قدس؛


۴) حذف روحانيون منتقد دولت مثل ابراهيم امينی، رضا استادی، عبدالله جوادی آملی و علی اکبر ناطق نوری از مراسم احيا در قم. لغو اين مراسم ناشی از نگرانی شورای امنيت ملی از بروز اجتماعات اعتراضی بوده است؛ (امروز، ۱۶ شهريور ۱۳۸۸) و

۵) ارعاب شرکت کنندگان در مراسم دولتی غير قابل لغو با بر چسب زنی و عناوينی که معمولا پيامد های سنگينی برای افراد دارد: "تمامی کسانی که روز قدس با شعار و نشانه‌های تفرقه‌انگيز در صحنه حاضر می‌شوند، چه بدانند و چه ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، مزدور اسرائيل هستند." (حسين شريعتمداری، کيهان، ۲۲ شهريور ۱۳۸۸)


اين گردهمايی‌ها بخشی از نظام تبليغاتی حکومت بوده‌اند که دستگاه‌های امنيتی مجبور به تعطيل يا تغيير يا دستکاری در آنها شده‌اند.


حکومتی که بنا به گرايش‌های عام گرايانه همواره خواستار حضور مردم وفادار به خود در صحنه برای اِعمال ديکتاتوری اکثريت بر اقليت بود اکنون با تبديل شدن هواداران آن به اقليت در برگزاری مراسم عمومی و تجمعات و راهپيمايی‌های رسمی با دشواری‌های بسيار مواجه است تا حدی که به گسيل نيرو از حواشی شهر‌ها برای راهپيمايی‌ها می پردازد و در روز قدس امسال به دور نيروها و مر اسم خود برزنت می کشد.


اين حکومت چاره‌ای بجز تمسک به بلندگوهای بسيار قوی برای شنيده نشدن صدای مردم شرکت کننده در راهپيمايی‌های اعتراضی علی رغم بيانيه های تهديد آميز نيروهای نظامی ندارد (نگاه کنيد به بيانيه‌ی سپاه پاسداران در روز پيش از راهپيمايی روز قدس). حضور و استقامت مردم در اعتراضات تا حدی بوده است که حکومت مجبور شد در راهپيمايی روز قدس تفنگش را زمين بگذارد.


رسانه‌های انحصاری به عنوان صدای اقليت


حکومت دينی در سال ۱۳۸۷ حدود چهار ميليارد دلار صرف بخش تبليغات کرده است. در بودجه‌ کشور اين مبلغ تحت عنوان فرهنگ تخصيص داده می شود اما فرهنگ در جمهوری سلامی به تبليغات تقليل پيدا کرده و رسانه‌ها بوق‌های تبليغاتی تلقی می شوند. اين هزينه‌ها برای تبليغ ايدئولوژی حکومتی متوجه کسانی است که اکثرا به مبانی و بنيادهای ايدئولوژی رژيم باور ندارند و به بخش زير زمينی فرهنگ و رسانه های خارجی يا رسانه‌های فارسی زبان مستقر در خارج رو می کنند اما صرفا به کار تقويت روحيه‌ی وفاداران به حکومت آمده است.


در دوره‌ بعد از انتخابات، بواسطه‌ تبديل شدن سازمان صدا و سيما به ارگان تبليغاتی نيروهای امنيتی- نظامی و بستن در خود به هرگونه صدای متفاوت از بيت رهبری و همراهان آن، بينندگان شبکه‌های تلويزيونی دولتی بنا به نقل قولی از مدير سازمان صدا و سيما (اعتماد، ۸ شهريور ۱۳۸۸) تا حد شصت درصد کاهش يافت.


بسياری از هنرمندان و نويسندگان از مصاحبه با رسانه های دولتی سر باز می زنند و از پخش آثار خود از اين رسانه‌ها ابراز نارضايتی می کنند (محسن مخملباف و محمد رضا شجريان). محروم کردن صدها بازيگر و هنرمند از حضور در برنامه‌های تلويزيونی به دليل همراهی با جنبش سبز به افت بيشتر مخاطبان اين رسانه کمک خواهد کرد.


رسانه‌های دولتی پس از وقايع انتخابات و بواسطه‌ی نوع واکنش راديو و تلويزيون دولتی، به جايگاه اصلی خود يعنی رسانه‌ی اقليت و هيئت حاکمه باز گشته‌اند. اما علی رغم تلاش برای پاکسازی گزارش‌ها از صداهای مخالف، اين صداها در پس زمينه ها به گوش می رسد (مثل صدای مخالفان در پس زمينه‌ مصاحبه های کليشه‌ای روز قدس). هيئت حاکمه در صدد است با افزايش شبکه‌ها و اختصاصی کردن آنها در حوزه‌های ورزش، فيلم و سريال و کودکان و نوجوانان بخشی از مخاطبان از دست رفته را بازگرداند.


رانت لزوما محبوبيت و مخاطب نمی آورد


علی رغم وجود صدها ميليارد تومان بودجه و رانت در بخش دولتی برای هنرمندانی که نيازهای تبليغاتی هيئت حاکمه را با آثار خود بر آورده می سازند بخش عمده‌ای از هنرمندان در بيانيه‌های جمعی از همکاران خود خواسته‌اند به ثبت لحظات جنبش مردم در آثار خود اقدام کنند و تلويحا از آنها خواسته‌اند به جای حکومت در سمت مردم بايستند.


اين هنرمندان همچنين جشنواره‌های دولتی را تحريم کرده و بدين ترتيب جانبداری از حقوق مردم را بر رانت‌های حکومتی ترجيح داده‌اند. اين امر موجب شده و خواهد شد دستگاه‌های تبليغاتی و رسانه‌ای رسمی مخاطبان بيشتری را از دست بدهند.


ديوار نويسی سبز


پس از سرکوب اعتراضات خيابانی، شعارهای مردم بر در و ديوار‌های شهرها و مراکز عمومی نقش بسته است و پاک کردن آنها توسط دستگاه‌های تبليغاتی رژيم و شهرداری‌ها نيز (با خط خطی کردن يا پاک کردن موضعی) اين موضوع را که بر ديوارها شعار نوشته می شود بيش از پيش به منظر عمومی آورده است. در بسياری موارد عکس رهبر نظام رنگ پاشی شده است و عوامل رژيم برای حفظ موقعيت ظاهری وی مجبور شده‌اند عکس‌های وی را پاک کنند يا از بيلبوردها بردارند.


تنگ کردن عرصه‌ی عمومی بر مردم عرصه را متقابلا بر تبليغات حکومتی تنگ کرده است.



مجید محمدی

رادیو فردا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر