گزارش ویژه «موج سبز آزادی» از خدمات متقابل اسرائیل و احمدی نژاد

کاریکاتور هیتلر، ابزار دست صهیونیست‌ها

این روزها یاران نزدیک امام خمینی (س) متهم به براندازی می‌شوند و تکرار سخن ایشان که روز قدس را روزی برای مبارزه با همه مستکبران دانسته، نوعی خدمت به اسرائیل توصیف می‌شود. جمعه هم رئیس دولت کودتا قرار است به نمازجمعه بیاید و فریبکارانه از اسرائیل بدگویی کند و بار دیگر به طرح موضوع هولوکاست و محو اسرائیل از روی نقشه بپردازد. اما یادمان نرفته که رئیس سابق موساد چقدر از دوباره روی کار آمدن احمدی نژاد ذوق زده شد، و جزوه‌ای را در دست داریم که نشان می‌دهد برنامه حذف جناح خط امام (س) از عرصه‌ی قدرت در ایران، آشکارا در خدمت اهداف اسرائیل است. ماجرا چیست، و خادم واقعی اسرائیل کیست؟



«باید جلوی تهمت‌ها گرفته شود. معنی ندارد که عده‌ای چنین مصونیت پیدا کنند که به آقای موسوی بگویند که وی 30 سال منافق بوده است. آیا این تهمت‌ها به آقای کروبی به نفع نظام است؟ بنده به شدت به وجود یک جریان برانداز در درون نظام مشکوک هستم. براندازی این است که جمهوری اسلامی در جهان به عنوان نظامی خشن و مخالف گفت‌وگو معرفی شود. این‌هاست که پایه‌های نظام را می‌لرزاند و آن را از درون می‌پوساند... علیه تمام بزرگان در حال لجن‌پراکنی هستند، این‌ها براندازی نیست؟ این‌ها پشتیبانی از ولایت فقیه است؟ عده‌ای تازه به دوران رسیده و مجهول الهویه در حال از بین بردن بنیان این کشور هستند.»

این سخنان روشنگرانه، بخشی از سخنرانی حجت‌الاسلام مجید انصاری عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در شب بیست‌وسوم ماه مبارک رمضان در دارالزهرا است. او از وجود جریانی برانداز در درون حاکمیت خبر می‌دهد که می‌خواهند خشونت را به عنوان نماد شناخت حکومت ایران به افکار عمومی جهان عرضه کنند. اما این افراد «مجهول‌الهویه که در حال از بین بردن بنیان این کشور هستند» چه کسانی هستند؟

* * *

در آستانه روز جهانی قدس که میراث بزرگ امام خمینی (ره) است، بسیاری از یاران صدیق وی در معرض اتهام حمایت از اسرائیل هستند و تکرار این سخن ایشان که «روز قدس مختص مردم فلسطین نیست بلکه روز مقابله مستضعفین با مستکبرین در سراسر جهان است» به حربه‌ای برای متهم کردن جنبش سبز به همراهی با مواضع اسرائیل تبدیل شده است. این در حالی است که با بررسی مواضع و رویکردهای جریان حاکم بر ایران طی چهار سال اخیر، اگرچه در ظاهر به مواضعی سراسر ضد اسرائیلی (به استثنای سخنان مشایی) برمی‌خوریم، اما نتایج این سیاست‌ها جز در راستای منافع و تقویت رژیم اسرائیل قابل تفسیر نیست.

یکی از سیاست‌های دولت نهم به ریاست محمود احمدی‌نژاد در ابتدای تشکیل، حمله به برخی مسائل مورد حساسیت بین‌المللی از قبیل «هولوکاست» بود. آنان تلاش کردند با طرح مسائلی که کوچکترین ارتباطی به مسائل و مشکلات مردم ایران نداشت، در جهان نام و اعتباری کسب کنند و خود را به عنوان یگانه منجی مردم مظلوم فلسطین به رخ ملت‌های مستضعف خاورمیانه بکشند. سخنرانی‌های آتشین احمدی‌نژاد با محوریت «محو اسرائیل از روی نقشه جهان» ظاهرا" در راستای شعارهای ابتدای انقلاب طراحی شده بود اما در نتیجه نه تنها اهداف شعارهای اصلی را برآورده نکرد، بلکه نتایجی کاملا" متفاوت به بار آورد. چرا که هماهنگی ماجراجویی در سیاست خارجی و بستن فضای سیاسی در داخل ایران، راه را برای اجماع بین‌المللی علیه ایران هموار می‌کرد و این کاملا" در مسیر خواسته‌های دولتمردان اسرائیلی بود.

مارک شیمون مولر، محقق اسرائیلی ایرانی‌الاصل، در جزوه‌ی «بررسی وضعیت ایران پس از ظهور رفرمیسم و اثر آن بر اسرائیل» می‌نویسد: همان‌گونه که می‌دانیم، دولت اوباما تلاش می‌نماید اسرائیل را محدود کرده و به پای میز مذاکره با اعراب بکشاند تا از این طریق با حل مشکل خاورمیانه قدرت مانور اسرائیل را سلب نموده و امنیت را به خاور میانه برگرداند و این با منافع اسرائیل در تعارض کامل است. جمهوری اسلامی باید ابزاری باشد در جهت خنثی نمودن اهداف اوباما. با جمهوری اسلامی دموکراتیک نمی‌توان گفت‌و‌گوی سیاسی داشت چون شفافیت در گفت‌و‌گو با ایران، نیروهای ضد اسرائیل و انقلابیون قدیمی را به صحنه خواهد آورد. پس باید تلاش نمائیم با تقویت هرچه بیشتر دولت احمدی‌نژاد، جمهوری اسلامی را بسوی تک صدا و غیر شفاف بودن سوق دهیم.»

مئیر داگان، رییس موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل، نیز روز 26 خرداد، یعنی دقیقا چهار روز پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران که با اعلام نتایج تقلبی به بحران انجامید، در برابر کميته‌ی روابط خارجی و دفاع کنست، پارلمان اسرائيل، حاضر شد و گفت: وجود دولت تندرویی با ریاست محمود احمدی‌نژاد در ايران، موجب خواهد شد که اسرائيل بتواند آسان‌تر تهديد اتمی ايران را برای جهانيان توجيه کند.

به نوشته‌ی روزنامه «جروزالم پست»، داگان، محمود احمدی نژاد را يک فرد «تندرو و دگم» ناميد و تصريح کرد: وجود چنين فردی در راس دولت جمهوری اسلامی، موقعيت اسرائيل را برای توجيه خطرها و تهديدهای اتمی ايران آسان‌تر خواهد کرد.

مهدی کروبی کاندیدای اصلاح‌طلب انتخابات ریاست جمهوری، در دوران مبارزات انتخاباتی، یک‌بار اشاره کرد که از نظر او «احمدی‌نژاد خادم اسرائیل است». اما چه کسی باور می‌کند فردی که از سحر تا شام مرتبا" علیه مواضع اسرائیل سخنرانی می‌کند «خادم» اشغالگران باشد؟

فیلیپ وایس یک یهودی آمریکایی است. او خود را یک «آنتی صهیونیست» معرفی می‌کند که با حضور صهیونیست‌ها در سرزمین موعود مخالف است. این روزنامه‌نگار ضداسرائیل در اردیبهشت ماه گزارشی از نشست ماهانه‌ی بزرگ‌ترين و نيرومندترين لابی صهیونیست‌ها در آمریکا (آیپاک) در سایت شخصی خود منتشر کرد. عنوان این گزارش جالب است: «سخنرانان آيپاک، احمدی‌نژاد را هديه‌يی برای اسراييل می‌دانند».

به نوشته‌ی وایس، در کنفرانس سياستگذاری آيپاک، دو سخنران تأکيد کردند: احمدی نژاد يک bete noir (اصطلاحی برگرفته از زبان فرانسه، به معنای لغوی جانور سياه، و معنای مجازی موجودی نفرت انگيز، و موجبی و بهانه‌ای برای نفرت و ايجاد نفرت ـ م) برای لابی ماست، و در همان حال، هديه و لطفی است که بر ما ارزانی شده است. اگر مردم ايران، احمدی نژاد را در انتخابات ماه آينده به رياست جمهوری ايران برنگزينند، موقعيت آيپاک در زمينه‌ی تبليغ عليه «سلاح های اتمی ايران» آسيب خواهد ديد.

اين سخنان را ايلان برمن، که معاون «شورای سياست خارجی آمريکا» نيز هست، در آن بخش از نشست آيپاک که به بررسی انتخابات در ايران اختصاص داده شده بود، گفت و اضافه کرد: «احمدی نژاد هديه‌ای است که ما به حفظ و نگهداری آن نيازمند هستيم. او آنچنان از ما سخن می‌راند که گويا می‌خواهد ما را به قتل برساند، و بر اين مبنا چنين نتيجه‌گيری می‌شود که بايد او را جدی بگيريم. اما آيا او می‌تواند آنچه می‌گويد را انجام دهد؟ پاسخ ما اين است که نمی‌دانيم.»

وایس در ادامه، به سوال یکی از حاضران در جلسه درباره‌ی همین سخنان اشاره می‌کند که پرسید: چه اتفاقی خواهد افتاد اگر احمدی نژاد در انتخابات ماه ژوئن شکست بخورد و جای خود را به کسی بدهد که کمتر فتنه‌انگيزی و آتش‌افروزی می‌کند؟ در آن صورت، ما چه می‌توانيم بکنيم تا خطر ايران را در افکار عمومی جهان، عمده سازيم؟ کِن پولاک [عضو برجسته‌ی ديگر آيپاک] در پاسخ به اين پرسش، تصديق کرد که در آن صورت بايد نگران بود.

این سخنان، آن هنگام که در کنار سخنان رییس سابق موساد قرار می‌گیرد، معنای تازه‌ای پیدا می‌کند: سخنان آتش افروزانه‌ی احمدی‌نژاد، جامعه‌ی جهانی را عليه کشور او متحد کرده است. و اين يک خدمت بزرگ و کليدی به اسرائيل است. اين را رئيس سابق موساد، افراييم هاليوی (هاليفی)، در تلويزيون عربی زبان «الحرّه» بر زبان آورد و تاکید کرد که: «ما هرگز در موساد قادر نبوديم عملياتی بهتر از آنچه احمدی نژاد برای ما انجام می‌دهد، انجام دهيم.»

افراييم هاليوی افزود: اظهارات افراطی يک رئيس جمهوری در ايران، برای همه کس ثابت می‌کند که ايرانِ امروز، ايرانی است که همزيستی با آن غير ممکن است. احمدی نژاد، به اين گونه، تمام جهان را عليه ايران، متحد می‌سازد.

محمود احمدی‌نژاد، با ایراد سخنرانی‌های تند علیه اسرائیل، توانست بخش بزرگی از فعالیت‌های جهانی دولت پیش از خود را خنثی کند. دولت محمد خاتمی با شعار تنش‌زدایی و گفت‌وگوی تمدن‌ها خطر بزرگی برای اسرائیل بود. برخلاف باور عوام، آنچه برای اسرائیل خطرناک است، نه سخنرانی‌های آتشین و تهدید این رژیم به حذف از روی نقشه جهان، بلکه معرفی کشور اسلامی ایران به عنوان حکومتی صلح‌جو در جهان است. موقعیت اسرائیل در دوران خاتمی، در ضعیف‌ترین شرایط خود در دو دهه‌ی اخیر بود. آنان هنوز هم جریان چپ خط امامی را دشمن درجه یک اسرائیل در ایران می‌دانند.

مارک مولر در جزوه‌ی تحقیقی خود می‌نویسد: «انقلاب ایران با جهت گیری ضد اسرائیلی به‌وقوع پیوست. دو جریان کلی راست‌گرا و چپ‌گرا در اثر این انقلاب به قدرت رسیدند. جریان چپ گرا از حمایت (امام) خمینی برخوردار بود. این جریان در درون خود به ترکیبی از مذهبی و غیر مذهبی - سنتی و مدرن قابل تقسیم‌بندی است. در مجموع جریان چپ جهت‌گیری ضد اسرائیلی داشت و دارد. اگرچه این روزها جهت‌گیری ضد اسرائیلی خود را کمتر نشان می‌دهد.»

اسرائیل بهتر از هر کس می‌داند که جریان نوگرای اسلامی در ایران که در یک دهه‌ی اخیر خاتمی را به‌عنوان نماد خود برگزیده است، در عمق ایدئولوژی‌اش در نزاع میان فسلطین و اسرائیل، جانب ملت فلسطین را می‌گیرد و اگرچه در ظاهر به نوشته‌ی مولر «جهت‌گیری ضد اسرائیلی خود را کمتر نشان می‌دهد» اما در عمل سیاست‌هایی را در پیش می‌گیرد که به تضعیف اسرائیل منجر می‌شود. هیچ تاکتیکی بهتر از معرفی ایران به عنوان کشوری صلح‌جو، حامی گفت‌وگو و خواهان آرامش نمی‌تواند مواضع جنگ‌طلبانه‌ی اسرائیل را در خاورمیانه تضعیف کند و از آن سو هرگونه تلاش برای خشن جلوه دادن نظام اسلامی ایران به‌سان خونی تازه در رگ‌های بخش خشونت‌گرا و جنگ‌طلب رژیم اسرائیل جریان می‌یابد. همین دلیل کافی است که اسرائیل مستقیم و غیرمستقیم به تقویت افراطی‌گری در ایران کمک کند و از سخنان آتشین دولتمردان ایرانی که به ظاهر و در نگاه توده‌ها تهدیدی برای اسراییل است، فرصتی طلایی برای خود خلق کند.

مارک مولر در بخش پنجم جزوه‌ی «بررسی وضعیت ایران پس از ظهور رفرمیسم و اثر آن بر اسرائیل» درباره‌ی جریان فعلی حاکم بر دولت ایران می‌نویسد: ریشه‌ی جریان راست غیر مذهبی را باید در زندانهای شاه جستجو نمود. این جریان که بسیار افراطی است و به همین دلیل رابطه خوبی با ما دارد، ادامه جریانات چپ مارکسیستی مثل حزب کمونیست کارگری و توابین گروههای چپ مثل راه کارگر- پیکار - کومله و سایر احزاب سرکوب شده چپ است. همچنین پیوند خوبی از طریق زندان‌های جمهوری اسلامی بین بازجوها که عموما افراطی هستند و مقر آنها در حال حاضر در روزنامه کیهان است و نیز جریانات مذهبی بسیار افراطی و ضد روحانیت مثل جریانات روحانی راست افراطی مخالف انقلاب مثل جریان مصباح یزدی و جریانات ضد منتظری مثل جریان سیدمنیرالدین حسینی و انجمن حجتیه و نیز گروه پیروان فکری احمد فردید که عمدتا روشنفکران علاقمند به هایدگر و مکتب فرانکفورت هستند و ... برقرار شده است.

به نوشته مولر، این جریان در حال حاضر مهمترین و ناشناخته ترین جریان در بدنه و راس حکومت ایران است و در واقع ائتلافی است از باقی مانده‌ی جریانات افراطی که توسط نیروهای امنیتی - نظامی سازماندهی شده‌اند. او می‌گوید: این جریان را نمی‌توان به راحتی تحلیل نمود، چون ویژگی پایداری مثل انقلابی بودن یا مذهبی بودن را دارا نیست. بلکه بیشتر دنبال قدرت است و متناسب با موقعیت و نه لزوما وزن سیاسی‌اش موضع‌گیری می‌نماید. این جریان چون با روحانیت قم و مراجع تقلید مشکلات جدی دارد، سعی نموده تا مداحان را جایگزین روحانیت نماید و از این طریق به روحانیت سنتی ضربه وارد نماید و در این راه نیز موفق عمل نموده است. به نظر من این جریان ارزش سرمایه گذاری دارد و هیچ مشکلی برای ما ایجاد نمی‌کند که در ادامه دلایل بصورت مشروح آمده است.

مارک مولر سپس موارد پیشنهادی خود را در چند بند ارائه می‌دهد و دولت اسرائیل را تشویق می‌کند تا با گسترش ارتباط با دستگاه‌های امنیتی ایران، آنان را به تشدید سرکوب رفرمیست‌ها ترغیب نماید. چرا که به عقیده وی «دولت نباید اجازه دهد آکسیون‌ها ادامه پیدا کنند و باید هرچه سریع‌تر و بصورت رعدآسا مخالفین را سرکوب نماید.»

او معتقد است: دولت ایران نباید اجازه دهد جنبش سبز عمیق و جهانی شود و بهترین راهکار برای دولت به خشونت کشاندن جنبش است و در کنار این سرکوب، لازم است دست به اصلاحات اقتصادی بزند تا منطق جنبش سبز را با مشکل جدی مواجه کند.

وی در بخش دیگری از این جزوه‌ی راهبردی، به شرایط فعلی جمهوری اسلامی ایران پس از پایان دوران چهارساله احمدی‌نژاد می‌پردازد و می‌نویسد: توجه به این نکته که جمهوری اسلامی در موضع ضعف است و می‌توان حداکثر امتیازات را از او گرفت، اهمیت ویژه‌ای دارد. این عمل، با واسطه‌ی روسیه که قدیمی‌ترین متحد اسرائیل است، عملی‌تر به نظر می‌رسد.

* * *

در ابتدای این گزارش به سخنرانی مجید انصاری، عضو برجسته مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجمع روحانیون مبارز که از جریان‌های اصیل چپ اسلامی به شمار می‌آید، اشاره شد. وی در کنار بسیاری دیگر از انقلابیون باسابقه، هدف از حذف جریان‌های خط امامی از سطوح بالایی ساخت قدرت در ایران را استحاله‌ی کامل و تغییر ماهیت نظام اسلامی می‌داند و از وجود جریان برانداز مشکوکی در سطوح عالی نظام ابراز نگرانی می‌کند؛ موضوعی که دقیقا در جزوه‌ی پیشنهادی مارک مولر به دولتمردان اسرائیلی، به‌عنوان یکی از راهکارها مطرح شده است: «سیاست حذف انقلابیون توسط جریان راست مجاور باید ادامه یابد تا رژیم اسلامی به استحاله‌ی کامل برسد. نفوذ نیروهای مطمئن‌تر را از طریق سرپل های درون دولت با جدیت بیشتر دنبال نمائیم. لازم است افرادی مثل آقای مشایی و ثمره اختیارات بیشتری داشته باشند.»

اخبار دیدارهای مخفیانه و آشکار ثمره هاشمی با طرف‌های غربی در اروپا و سخنان اسفندیار مشایی، رئیس دفتر فعلی محمود احمدی‌نژاد، درباره‌ی دوستی با اسرائیل، نمونه‌های آشکاری از نفوذ جریان پیگیر روند تقویت اسرائیل در خاورمیانه در سطوح بالای نظام اسلامی است. این‌ها در کنار افشای دیدار وزیر علوم دولت احمدی‌نژاد با وزیر اسرائیلی، اخبار دیدار مخفیانه‌ی مشایی با شائول موفاز وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی، تاکید بی‌دلیل محمود احمدی‌نژاد بر انکار ماجرای هولوکاست و سخنرانی‌های شدیداللحن ضد اسرائیلی در سال‌های اول زمامداری وی، همگی حاکی از وجود ارتباطات تاکتیکی میان افراطیون راست‌گرا و جنگ‌طلبان اسرائیلی است.

یوری آونری روزنامه نگار اسرائیلی، فعال صلح فلسطین و اسرائیل و عضو سابق کنست است. او چند ماه قبل در مقاله‌ای که در نشریه انگلیسی مورنینگ استار به چاپ رسید، می‌نویسد: من منظورم این نیست که احمدی‌نژاد عامل سرویس مخفی اسرائیل یعنی موساد است. اصلا چنین نیست، نمی خواهم به خاطر چنین تهمت‌ها یا شایعاتی تحت تعقیب قرار بگیرم. فقط منظورم این است که اگر مامور موساد بود، متفاوت‌تر از این عمل نمی‌کرد که می کند؛ و اگر مامور نبود، موساد تمام سعی خود را در استخدام او می‌کرد!


او در ادامه از فراموشی ماجرای هولوکاست و نیاز اسرائیل به یادآوری این موضوع سخن می‌گوید: تمام اینها به روز هولوکاست باز می‌گردد، زمانی که یهودیان در اسرائیل و دیگر نقاط جهان خاطره‌ی میلیون‌ها جانباخته‌ی آن قتل عام را زنده نگاه می‌دارند. خاطره‌ی هولوکاست تمام یهودیان دنیا را با هم متحد می‌کند. هر یهودی می‌داند که اگر نازی‌ها به آنها هم می‌رسیدند، آنها هم به قافله‌ی مرگ می‌پیوستند. بنابراین همه‌ی یهودیان حس می‌کنند که وظیفه دارند خاطره‌ی قربانیان را زنده نگاه دارند. در این احساس عمیق، یک ملاحظه‌ی سیاسی نیز وجود دارد: اینکه همه‌ی یهودیان در دنیا دولت اسرائیل را، که خود را "دولت بازماندگان شعاح (کسانی که در هولوکاست قربانی شدند)" می‌نامد، پشتیبانی می‌کنند.

اما زمان می گذرد و خاطره ها نیز محو می‌شوند. بنابراین نیاز به وسیله‌ای است که آن خاطره را مجددا زنده کند و این همبستگی را محکم‌تر، و چه کسی بهتر از یک دشمن واقعی به نام "هیتلر دوم" که ذهن میلیون‌ها یهودی را تحریک کند؟ یک بار، این هیتلر دوم، جمال عبدالناصر بود که او را دیکتاتور مصری می‌گفتند. دفعه‌ی بعد این عنوان را به یاسر عرفات دادند. تا چندی پیش هم حماس این نقش را بازی می‌کرد، اما این مقدار کافی نبود. هیچ راهی نیست تا بتوان بقیه را متقاعد کرد که حماس امکان نابود کردن اسرائیل را دارد. احمدی نژاد بهترین گزینه برای این نقش است. او آشکارا وقوع هولوکاست را انکار کرده است. او در گفته‌هایش خواستار محو اسرائیل شده است. او روی تولید بمب اتمی کار می‌کند. همین عوامل است که از او چهره‌ای هولناک می سازد، چون با چند بمب اتمی می توان کل جمعیت اسرائیل را نابود کرد. بنابراین، ما یک "هیتلر دوم" داریم که می‌خواهد "هولوکاست دوم" را پایه گذاری کند. از این رو تمام یهودیان سراسر دنیا باید علیه او بسیج شوند. یهودیان بدون او چطور می‌توانند چنین کاری انجام دهند؟

* * *

حالا شاید بتوان معنی سخنان مجید انصاری را دریافت که چرا از وجود جریانی برانداز در درون نظام سخن می‌گوید و از قصد حذف‌کنندگان خط امامی‌ها برای استحاله‌ی نظام پرده برمی‌دارد. جریان خط امام (س) پیش از این هم دست‌کم سه بار از صحنه‌ی سیاسی حذف شده بود: خبرگان دوم، مجلس چهارم و مجلس هفتم. اما کسی در آن زمان‌ها نگفت که این حذف‌ها به معنی براندازی نظام است.

امروز اما وضعیت فرق می‌کند. آنان که شعار حمایت از ملت مظلوم فلسطین سر می‌دهند، بیشترین خدمات را به دولت اسرائیل کرده‌اند و بنابراین رژیم سرکوب‌گر فلسطینیان نیز تمام تلاش خود را برای تقویت آنان به کار بسته است. روز قدس، روز فریاد علیه حاکمیت این نگاه است؛ نگاهی که در ظاهر به محکومیت ظالم می‌پردازد، اما در حقیقت از هیچ تلاشی برای گسترش دایره‌ی ظلم فروگذار نمی‌کند.

روز قدس، روز پیروزی مظلومان و مستضعفان بر مستکبران است، روز فریاد ملت‌ها بر کسانی که غاصبانه بر آنها حکومت می‌کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر