تا روز قدس / امسال دیدم، امسال فهمیدم

از حضرت علی(ع) نقل است که تا مظلوم در برابر ظالم سر خم می‏كند، ظلم پايدار می‏ماند.



این روزها روز فلسطین درصدا و سیمای ماست. تصویرهای فجیع و غیرانسانی است كه از هر كانال پخش می شود و دل هرآدمی با ذات انسانی را به درد می آورد. كیست كه از هر ضربه ای كه بر بدن نحیف فلسطین وارد می شود برخود نلرزد، كیست كه بدن مجروح كودك و جوان فلسطینی را ببیند و اندوه را در اعماق وجود خود حس نكند. فلسطین دستهایش خالی است ولی روح بزرگش هم چنان مقاومت می كند. فلسطین از نظر ما حماس و حزب اله و فتح و غیره نیست. فلسطین مردمی بی پناه اند كه فقط می خواهند در سرزمین مادریشان زندگی كنند.

مردم فلسطین دشمنی دارند به نام دولت اسراییل. اگر ضربه ای می خورند از دشمن غریبه است، اگر می میرند بدست یك دشمن غریبه است، اگر شكنجه می شوند، اگر زندانی می شوند، اگر تهدید می شوند، همه جا دشمن غریبه را در مقابل خود می بینند.

هر سال این صحنه ها بارها و بارها توسط كانال های تلویزیونی ما پخش می شوند تا هرچه بیشتر دلمان به درد آید و نفرتمان از دشمن فلسطین بیشتر شود. ولی امسال من با دقت بیشتری به تصویرها نگریستم و دلم از اندوه و كینه لبریزتر شد. اشكهایم ناخودآگاه سرازیر شدند، دستهایم را مشت كردم تا بر سر دشمن بكوبم. امسال من فلسطین تكه پاره شده و مردمان رنج دیده آن را نمی دیدم. امسال فلسطینی بی پناه را نمی دیدم. امسال دشمنی به نام اسراییل را حس نمی كردم، ولی اندوه و خشم درونم آنچنان بود كه اگر می توانستم من هم دشمنی را می دریدم. چه كسی را؟

امسال تصویرهای تلویزیون را به چشم می دیدم و در مغزم تصویر دانشجویان دست و چشم بسته ای كه از بام ساختمان كوی داشگاه در 18 تیر همین سال به پایین پرتاب می شدند مدام تكرار می شد. صدای درد آنها وقتی بر زمین برخورد می كردند درونم منفجر می شد. امسال من درندگان بی وجدانی را می دیدم، كه اسراییلی نبودند بلكه هم زبان و هم وطن بودند، كه عزیزان من، هم وطنان مرا، بدون اینكه گناهی مرتكب شده باشند به شیوه اقوام تاتار و چنگیز می زدند، می دریدند، می سوزاندند.

امسال من مردان نامردی را دیدم كه سراپا مسلح، اسلحه را بسوی زن و مرد و كودك و جوان و پیر گرفته و شلیك می كردند انگار كه معنی انسان در ذهن بیمارشان هرگز مفهومی نداشته است. امسال من نامردانی را دیدم كه با تكیه بر سلاح و جمعشان بر گوش پیرمردی چنان سیلی زدند كه به زمین خورد و خون از دهان و بینی اش جاری شد فقط بخاطر اینكه به خیل ددمنشانی كه بر سر جوان بیگناهی ریخته و او را می زدند اعتراض كرده بود.

امسال من در میان حركت آرام و بی صدای خیل عظیمی از مردم مردی را دیدم كه دختر جوانی را با چوب كلفت و بلندی می زد در حالیكه دخترك كنار جوی آب بر زمین افتاده بود و چندی بعد دیدم كه همین مرد وزیر دادگستری كشورم شده است. امسال من دهها جوان كه آینده ساز این سرزمین بودند را بی جان دیدم در حالی كه بدن ناكامشان آماج شكنجه های مشتی بیمار روانی كه دیوانه قدرت اند قرار گرفته بود.

امسال من ناله جگرسوخته مادران و پدرانی را شنیدم كه ثمره زندگیشان بیگناه بدست بی دینان و حیوان صفتانی دریده شده بود. امسال من نالیدم، نه به درد فلسطین كه به درد دل این مادران و پدران هم میهنم نالیدم كه نه جنگی بود و نه دفاعی و نه دشمن بیگانه ای ولی همه امید زندگیشان پامال نیاز هوسبازانه عده ای نه نامسلمان كه بی دین قرار گرفت.

امسال من به مردم فلسطین غبطه خوردم، چرا چون دشمنی غیر خودی را در برابر دارند و می دانند چرا می میرند ولی كامران ها و محسن ها و ندا ها و ترانه ها و سهراب ها و عاطفه ها و امیر ها و بهزادها و ... ندانستند، چرا هدف ددمنشانه ترین رفتار ها قرار گرفته و كشته شدند. امسال من هر پلیس امنیتی، هر بسیجی و هر لباس شخصی سلاح بدستی را سرباز تا دندان مسلح اسراییلی دیدم.

امسال من چهره اسحاق رابین و نتانیاهو را همه جا در صورت احمدی نژاد و رادان و احمدی مقدم و افضلی و جعفری و فیروزآبادی و ........ دیدم. امسال من هر جا خبری از اسراییل و فلسطین بود خواندم ولی ندیدم و نشنیدم رهبران اسراییل جایی فلسطینیان را علنی تهدید به مرگ كنند لااقل جنبه ظاهر را حفظ می كنند ولی دیدم و شنیدم و خواندم كه نامردانی كه ناصواب ملیت ایرانی را برخود دارند با تكیه بر مبارزات و شهادت های دیگران، بدون اینكه خود كوچكترین نقشی در آن مبارزات داشته باشند، از صغیر و كبیر مردم ایران را تهدید به سركوب می كنند و وقاحت و بی شرمی را به آنجا رسانده اند كه عربده كشانی بی مغز چون حاج منصور، كه اگر تریاك و عرقش دیر شود صدای پشه هم از گلویش در نمی آید چه رسد به عربده، انسان های پاك و دستكار و درست اندیش سرزمین مرا تهدید به مرگ می كنند.

من دلم برای فلسطینی می سوزد و خواهد سوخت چرا كه بی پناه و رنج دیده اند ولی اگر خاری در پای یك هم طن ایرانی ام برود و خنجری در پای یك فلسطینی، اول خار پای ایرانی را درمی آورم، بعد اگر توانستم به خنجر می پردازم. من، عجب خودخواهم، می خواهم ایرانم آزاد و آباد باشد. من هرچه گشتم در وطنم دشمن غریبه ای نیافتم ولی گروهی بیمار سادیسمی را دیدم كه از غفلت ما استفاده كرده و با پول ما خود را تا دندان مسلح كرده اند تا ما را بیازارند و خود سرخوش باشند. بیماری مزمن قدرت، سرطان دولتمردان زورگوی ما شده و رهایی از آن برایشان ممكن نیست تا مرگشان دیر یا زود فرا رسد.

سال 57، من انقلاب را به چشم خود دیدم. لحظه لحظه هایی را دیدم كه هر یك كتابی خاطره اند. سال 57 من یكی از آنها بودم كه گل سرخ میخك بدست سرباز و پلیس می داد و فریاد می زد "ارتش برادر ماست". ولی قسم می خورم، به خون پاك و بیگناه سهراب و محسن و كامران و امیر و ندا و ترانه و عاطفه و.....كه تا روز برپایی حكومت مردمی در ایران هرگز نخواهم گفت بسیجی یا پلیس از خود ماست. امسال من خود شاهد بودم كه پلیس امنیت و بسیجی برای اینكه از لباس شخصی های اوباش كم نیاورند چه جنایت ها كردند.

ستم ماندنی نبوده و نیست. شما دل و روسیاهان، گیرم كه بعد ها بتوانید نام آلوده و چهره كثیفتان را در لجنزارها پنهان از دید مردم كنید، از دید خدا چگونه پنهان می شوید؟ خیال می كنید اگر هم چنان منكر خدا باشید از روز دادرسی در امان خواهید ماند؟ به شما قول می دهم مردم روز دادرسی را در همین دنیا برایتان تدارك خواهند دید.

از آسمان سر زمین من
شهاب هایی بر زمین افتادند
ولی قطره قطره اشك های ما ستاره ایست
كه هر روز و شب به آسمان می روند
آسمان سرزمین من
پر ستاره خواهد ماند ای ابر های سیاه

از حضرت علی(ع) نقل است که تا مظلوم در برابر ظالم سر خم می كند، ظلم پایدار می ماند.

مردم ایران هرگز در برابر تعدادی زورگو و ستمگر سكوت نمی كنند حتی اگر ظالمان تا دندان مسلح باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر