سید سراج الدین میردامادی
هدف از انتشار این مقاله نگاهی از درون به حال و آینده جنبش سبز مردم ایران است. از درون، زیرا نگارنده خود را متعلق به این جنبش میداند و از اولین روزهای آغازین این جنبش فراگیر در داخل و خارج از کشور دوشادوش سایر هموطنان حضور داشته و نسبت به حال و آینده این جنبش دغدغهها و نگرانیهای بسیار دارد که در این نوشتار به این موارد خواهد پرداخت.
در کجا قرار داریم؟
پس از کودتای از پیش طراحی شده و رعد آسای ۲۳ خرداد عموم مردمی که شجاعانه در جنبش سبز برای مقابله با کودتاگران شرکت کرده بودند هدفی جز ابطال و تجدید انتخابات بر اساس استانداردهای دموکراتیک و نیز مجازات عاملان تقلب در انتخابات را دنبال نمیکردند. هیچ کدام از مردمی که روزهای پس از انتخابات حداقل تا ۲۵ خرداد به خیابانهای تهران ریختند به دنبال تغییر بنیادین نظام سیاسی موجود جمهوری اسلامی نبودند و این کاملا مشهود بود. هدف مردم این بود که بپرسند چرا وزارت کشور با حمایت دولت و طبعا با حمایت رهبری نظام دست به این تقلب فراگیر در انتخابات زده است و آراء میلیونی مردم چنین ناجوانمرانه نادیده گرفته شده و کسی که حتی در مقام استانداری اردبیل هم ناکارآمدیاش ثابت شده بود، به رأس مدیریت اجرایی عالی کشور گمارده شد، حال آنکه مردم ایران در روز ۲۲ خرداد با آراء خودشان نه بزرگی به او و رهبری حامی او گفته بودند.
در فاز اول جنبش، که برخی آنرا فاز "اعتراضات خیابانی" نامیدهاند، حداقل تا قبل از کشتار بیرحمانه مردم در خیابانها و نیز جنایات صورت گرفته در زندانها و بازداشتگاههای مخفی و علنی، هدفی جز آنچه در بالا ذکر آن گذشت دنبال نمیشد.
در فاز دوم، که میتوان آنرا فاز "اعتراضات مناسبتی" نامید و بطور مشخص از نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی آغاز گردید، مردم دیگر کمتر دنبال ابطال انتخابات بودند زیرا حداقل علیالظاهر پس از تأیید شورای نگهبان - آنچنان که انتظار میرفت - توقع ابطال انتخابات عملا از سوی حاکمیت نادیده گرفته شده بود و تکرار شعار "رأی من کو؟" هر چند میتوانست یادآور هویت اولیه جنبش باشد اما عملا با گذر زمانی از آن مرحله، خواستها و مطالبات جدیدی طرح شد که اهداف اولیه را در برداشته و در عین حال اهداف جدیدی را نیز پیگیری مینمود. مهمترین هدف در فاز دوم جنبش، برخورد قاطع با سرکوبگران و جنایتکاران در جریان اعتراضات آرام مردم و محاکمه و مجازات آمرین و عاملین این فجایع بود.
آفات جنبش
هر جنبشی با آفات و معایب ریز و درشتی در مراحل مختلف خود مواجه میشود و انتظار میرود رهبران، نخبگان و دلسوزان آگاه جنبش، سعی کنند معایب را برطرف سازند و آفات را بزدایند تا جنبش سالم و سرزنده به راه خود ادامه دهد.
جنبش سبز مردم ایران از همان روزهای ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری متولد شد. زنجیره انسانی سبز مردم در تهران و شهرستانها نماد زیبای حضور آگاهانه مردم در ابتدای این راه سخت بود. در همان ایام تا ۲۳ خرداد که اعتراضات به نتایج اعلام شده و همزمان سرکوب خونین مردم آغاز شد، بسیاری از احزاب اپوزسیون نظام در خارج از ایران انتخابات را تحریم نمودند. بی شک تحریم انتخابات یک اقدام دموکراتیک است و کسانی که از حق رأی دادن برای ابراز عقیده خودشان استفاده میکنند، عدهای هم با رأی ندادن خودشان به مخالفت با یک ایده برمیخیزند و این نیز حق ایشان است که با دست کشیدن از حق رأی خود، یک اعتراض مدنی را سامان دهند.
تا اینجای کار ایرادی به دوستان تحریمی و احزاب با سابقه و محترم اپوزسیون نظام وارد نیست. حتی پیوستن ایشان به جنبش سبز مردم ایران و حضور چهرههای محترم و شاخص ایشان در تظاهراتهای خارج از ایران نیز محل اشکال نیست. اما ایراد کار از زمانی آغاز میشود که این عزیزان بخواهند اختیار هدایت و خط دهی اعتراضات مردمی را بدست بگیرند و مانع از حتی ظهور و بروز نمادهای حامیان نامزدهای محبوب مردم ایران - آقایان موسوی و کروبی - در اجتماعات شوند. حتی زمانی که به ایشان گفته شد که اجازه بدهید پیام مهندس موسوی در تجمع ایرانیان در برخی شهرها خوانده شود، پاسخ دادند ابتدا پیام را بدهید ما بخوانیم اگر مناسب دیدیم آن را انتشار خواهیم داد!
مهمترین آفت این جنبش همین است که بخش خارج از کشور به دلیل اندیشههای انتزاعی و بعضا دور افتاده از واقعیات جامعه امروز ایران از جنبش در داخل کشور فاصله بگیرد و گمان برد که مردم در خیابانهای تهران و شهرستانها همان اندیشه و هدفی را دنبال میکنند که تظاهرکنندگان در خیابانهای برلین، پاریس، لندن و نیویورک و...
از دیگر آفات جنبش غلبه شور و احساس و هیجان و جو زدگی بر رهبران جنبش است. اینکه مردم در کوچه و خیابان در برابر عوامل سرکوبگر دچار شور و هیجان شوند و احیانا اقدامی احساسی را مرتکب شوند ایرادی ندارد اما رهبران و نخبگان جنبش نباید هیجان زدگی بر عقلشان غلبه کند. این آفت شاید در روزهای اول جنبش کم و بیش بود اما به مرور عقلانیت بیشتری در میان تصمیم گیران جنبش دیده میشود.
کاستیهای جنبش
مهمترین کاستی جنبش در اولین گام ، فقدان یک رسانه مستقل و فراگیر است. رسانههای دیداری، شنیداری و مجازی زیادی در جریان اعتراضات خیابانی تا اعتراضات مناسبتی حضور گسترده مردم را پوشش میدادند اما هر یک از ایشان به رغم تلاش حرفهای که مبذول مینمایند باز با تنگناها و نیز تضییقات و ملاحظاتی مواجه بوده و هستند که مانع میشود آنطور که باید و شاید فریاد حق طلبانه مردم ایران را به گوش و چشم جهانیان برسانند و اطلاع رسانی کاملی در داخل کشور انجام دهند.
از دیگر کاستیهای جنبش میتوان به فقدان هماهنگی لازم میان رهبران جنبش نیز اشاره نمود. خواه، ناخواه آقایان موسوی و کروبی دو رهبر شناخته شدهی این جنبش سبز میباشند که بسیاری از مردم ایران در داخل و خارج از کشور چشم به مواضع و راهبری ایشان دوختهاند. شایسته است این دو بزرگوار هماهنگی بیشتری با هم داشته باشند و پروژههای مشترک تعریف کنند و همراه و همسو با هم جنبش را هدایت نمایند.
آقایان موسوی و کروبی بویژه شخص آقای میرحسین موسوی باید بیشتر با مردم و افکار عمومی ارتباط برقرار نماید. استفاده از فنآوری اینترنت، میتواند وسیله مناسبی برای ارتباط با مردم یعنی مهمترین بخش جنبش سبز باشد. انتشار صدا و تصویر آقای مهندس موسوی بصورت منظم میتواند مردم بویژه کاربران اینترنت را به جنبش امیدوارتر سازد. این فاصلهها نباید بیش از یک هفته باشد. یعنی مردم باید حداکثر در هر هفته از موسوی و کروبی پیامی و یا اطلاعیهای دریافت نمایند و از سوی دیگر بر روی اینترنت بتوانند صدا و تصویر ایشان را ببینند.
دیگر کاستی جنبش، ارتباط نسبتا ضعیف جنبش با طبقات شهرستانی و روستایی است. جنبش سبز را شاید بتوان یک جنبش طبقه متوسط شهری دانست آن هم بیشتر در سطح پایتخت هر چند در سایر شهرهای بزرگ نیز اعتراضاتی صورت گرفت اما در قیاس با تهران، ابعاد کمتری داشت.
استقلال جنبش
جنبش سبز مردم ایران، جنبش برانداز نظام جمهوری اسلامی ایران نبوده و نیست - حداقل اینجانب اینگونه فکر میکنم. جنبش سبز مردم ایران جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشر است. به قول علما، علت محدثه این جنبش که استقلال آن از احزاب سیاسی شناسنامه دار داخل و خارج از کشور است میباید علت مبقیه آن نیز باشد.
در اینجا استقلال به معنای این نیست که جنبش مانع از حمایت ایشان میشود و یا از همراهی و همسویی ایشان استقبال نمینماید، بلکه به این معنا است که جنبش آرمانها، اهداف و روشهای مبارزاتی خود را دارد و در صورتی که احزاب اپوزسیون بخواهند به این جنبش بپیوندند باید حداقل چارچوب کلی این اصول را بپذیرند که در غیر این صورت جنبش و رهبران آن مجبور خواهند بود با حفظ احترام ایشان، مرزهای خود را با ایشان برجستهتر نمایند.
در بعد دیگر، جنبش باید از جناحها و احزاب سیاسی داخل کشور هم مستقل باشد، زیرا احزاب دارای پروانه از وزارت کشور دولت نامشروع دهم، دارای تنگناها و محدودیتهایی هستند که نمیتوانند تا انتها جنبش و اهداف و آرمانهای بحق آنرا همراهی نمایند و در نتیجه ممکن است در میانه راه از صف جنبش جدا شوند، کما اینکه تا این روز بخشی از ایشان عملا با سکوت خود جدا شدهاند. شاید بر اساس همین اصل هم میرحسین موسوی بدرستی از تأسیس حزب خودداری نمود و "تشکیلات راه سبز امید" را بنا نهاد.
مهمترین بعد استقلالی جنبش سبز مردم ایران، استقلال از دول خارجی است. بی تردید رهبران و تودههای جنبش از اولین روزهای شکل گیری آن سر سوزنی از دول خارجی انتظار حمایت نداشته و ندارند و بر این باور بوده و هستند که مردم ایران باید خودشان مشکل خودشان را با اقتدارگرایان حاکم حل نمایند و مداخله دول خارجی در هر شکلی از آن به نفع تغییرات مدنی و مسالمت آمیز در داخل ایران نخواهد بود. بر این اساس بود که محفل امنیتی طراح نمایش موسوم به دادگاه کودتای مخملی در اعترافگیریها و کیفرخواستها سعی داشتند اتهام وابستگی اصلاح طلبان و کلیت جنبش را به دول خارجی بویژه آمریکا و انگلیس به افکار عمومی القاء نمایند اما کمتر وجدان بیدار و آگاهی این اتهام مضحک را باور نمود.
خشونت گریزی جنبش
اصل مسلم و پذیرفته شدهی پرهیز از خشونت نباید فراموش شود. کوچکترین اقدام خشونت آمیز به ضرر جنبش تمام میشود، چرا؟ زیرا اولا وجههی جنبش نزد افکار عمومی داخل و خارج تخریب میشود. ثانیا افراد کمتری از نخبگان و طبقه متوسط و آگاه جامعه به جنبش میپیوندند و از سوی دیگر احتمال سرکوب فعالان شناخته شده جنبش بالاتر میرود و عناصر میدانی جنبش نیز با سرکوب وحشیانهتری مواجه میشوند که این باز موجب ریزش نیرو میشود.
هر شهروند یک رسانه
شعار زیبای "هر شهروند یک ستاد" یاد و خاطره روزهای تبلیغات را برای مردم زنده میکند. اما در مرحله کنونی جنبش باید شعار جدید "هر شهروند یک رسانه" را با جدیت دنبال کند. زیرا با استفاده از فن آوری نوین اینترنت میتوان از هر شهروند که دستی برای نوشتن دارد و موبایلی برای عکس و فیلم گرفتن، یک روزنامه نگار شهری ساخت، آنچنانکه در جریان اعتراضات اخیر شاهد آن بودیم. باید به پیر و جوان آموزش بدهیم که وبلاگ براه بیاندازند و در وبلاگها یک خبرگزاری فردی برای اطلاع رسانی عموم کاربران ایجاد نمایند. این بهترین راه حل عبور از سانسور شدید حاکم در داخل ایران است.
اطلاع رسانی ایمیلی نیز از دیگر نمودهای شعار "هر شهروند یک رسانه" در فضای مجازی است. تجربه نشریات اینترنتی که مردم بصورت خودجوش آنرا سوار بر ایمیلهای خود نموده و به بسیاری از آدرسهای الکترونیکی ارسال مینمودند از تجربههای زرین این دو ماهه بود که باید با ابتکارات و نوآوریهای خلاقانه ادامه یابد.
نتیجه گیری
جنبش سبز باید با مرور تجارب فاز اول، در فاز دوم نقاط ضعف دولت اقتدارگرای دهم را شناسایی و از آن موضع وارد و مبارزات مسالمت آمیز خود را ادامه دهد. این مقصود حاصل نمیشود مگر اینکه با تکیه بر عقلانیت مبتنی بر شناخت جامعه ایرانی، جنبش از سطح طبقه متوسط به سطوح دیگر جامعه نیز انتشار پیدا کند.
تکیه بر خونهای به ناحق ریخته شده در ادامهی راه این جنبش بسیار مهم است. چهلم، سالگرد و سایر مناسبتهای مرتبط با شهدای جنبش و ارتباط مستمر با خانوادههای ایشان و برآورده نمودن نیازهای مادی و معنوی آنها، از دیگر وظائف فعالان و عموم علاقهمندان جنبش است. در این راستا باید در تمامی تظاهراتها، تصاویر این شهدا در بین مردم بصورت گستردهای توزیع شود، تا یاد این شهداء نزد مردم زنده نگه داشته شود. در این حالت جنبش سبز زنده و پایدار خواهد ماند. در این راستا میتوان حتی معابر و خیابانهایی را به نام این شهدا نامگذاری نمود و با تابلوهای ساخته شده از سوی مردم آنرا به نمایش گذاشت.
کلام آخر آنکه ، باید کاستیهای جنبش که ذکر آن گذشت در کوتاهترین زمان ممکن جبران و تأمین شود، آفتهای مذکور در این نوشتار زدوده و استقلال جنبش بیش از پیش تضمین و جنبه مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت آن نیز تقویت شود و هر شهروند بیش از پیش مجهز به ارتباط با دنیای مجازی اطلاع رسانی شود که در این صورت جنبش به اهداف خود دست خواهد یافت.
برگرفته از: پایگاه اینترنتی گذار
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر