برقع سبز: هدیه زنان بنادر جنوب به جنبش سبز

آن روز كه زنان بنادرجنوب،‌ برقع به صورت زده و رو به درياي ديار آفتاب اندود خويش به امواجي چشم دوختند كه لنج مرد درياشان رابه سوي آنان مي سرانيد ، برقع ها شان سرخ سرخ بود وگاه نارنجي و سياه ؛‌ ونه هميشه سياه كه به دل بد راه مي داد و آن كس كه سفري داشت سياه از تن به در مي كرد. هرچند كه در تاريخي دور ، سياهي و مستوري با بيرق حفاظت از زنان،‌ بددلي و سياه روزي را بر آنان استيلا داده بود.



آن روز كس نمي دانست كه روزگاري خواهد رسيد كه اين نظر به آب دوختگان ِ سواحل ِ انتظار، برقع سبز به چشم به استقبال برابري ، آزادي و عدالت خواهند شتافت. و امروز ، شاهد بدعتي جديد در سنت هاي ديرين اين زنان هستيم. برقع هاي سبز، چالشي با جهان ِ اجبار ... بدعتي كه بي ترديد برآيند ديگر سنت شكني هاي زنان از سراسر ايران وديگر جوامع ستمديده و دردكشيده است.

********

صداي گرم و هيجان زده ي دوست جنوبي ام از سبزي برقع هايي مي گفت كه اين روزها به بازار آمده ...هنوز آنها را نديده بود اما تنها گزارش شاهدي عيني كافي بود تااين چنين به هيجانش بياورد و او نيز طبق عادت ديرينه ، با دقت و ظرافت قصد انتقال اين هيجان را داشت .... موفق شد، چونان هميشه. گفت :‌ رنگ سبز درميان رنگ هاي برقع زنان جنوب از قديم الايام تا كنون جايي نداشته و هرگز و هيچ گاه شاهد و سندي بر سبزيِ برقع ها يافت نشده است. گفتم : شايد با خيزش جنبش عمومي و مدني "راي من كجاست" و انتخاب نماد سبز براي رويش دوباره آزادي و برابري خواهي ، زنان جنوب نيز دراعتراض به آنچه از آنان دريغ شده بود در پي خلق نماد پيوند خويش با اين سبزينگي بر آمده اند. گفت :‌نميدانم لابد اين هم روشي است مبتكرانه به جاي دستمال گردن يا سريند يا مچ بند يا بازوبندي كه دراين روزها درتهران رايج شده . گفتم : حضور رنگارنك و گوناگون طيف هاي مختلف در اين جنبش موجب شد كه نماد آن نيز نشاني از سبزينگي و رويش متنوع سبزه ها و نهال هاي نورس باشد. دختران و پسران جوان حتي به بندي سبز بر انگشت پيروزي ويا سربندي بر پيشاني ِ روبه آينده خويش و زنان و مردان نيز هريك به نمادي سبز بر لباس و پوشش ظاهري در اين روزها پيوند با اين جنبش را فريادكردند. سهم زنان جنوب نيز لابد اين شده كه آب درياهاي گرم بوم خويش را باخلق برقع سبز به پاي اين سبزينگي ريزند ودر رويش نهال هاي مدنيت سهمي داشته باشند تا كه سبزبرگي به يادگار در ميان اوراق تاريخ زنان شود. گفت : مي داني برقع جنوبي فقط به منظور حفظ حجاب نيست ؟ اين تكه اي از لباس سنتي آنهاست يعني اصولا برقع زنان جنوب متفاوت از برقع هايي است كه اجباري والزامي به تن زنان كرده اند ،‌ با برقع زنان افغان و برقع هاي طالباني فرق دارد. شايد يادگاري است از صورتك هاي نمايشي در مراسم و آيين ساحل نشينان دور... گفتم : هرچه كه هست و هرچه بوده حتي اگر در گذشته نشاني از بردگي و سرسپردگي ؛ اينك در هيبتي ديگر به ضد خويش بدل شده و به بازارسبز و پررونق اعتراض هاي مردمي پيوسته است يعني آن چه ميبايست موجب خاموشي آنها شود اينك به هزار زبان در سخن است... گفت : خودشان مي گويند :‌برقع " موسوي چي "‌ و در نمايشگاه صنايع دستي زنان دانه اي 6000 تومان فروش رفته اما دربازار بندر و ميناب بايد دانه اي 3000 تومان باشد لابد به تهران كه آمده " تهراني شده و گران " !!

********

....برقع سبز با پولك هاي طلايي در ميان دستان كشيده و آفتاب سوخته اش مي درخشيد. دستان توانايي كه انگار ازميان درياهاي جنوب مرواريدي سبز صيد كرده و حاليا به سخاوت به بازار آزادي خواهي عطا مي كرد . هردو به آن خيره ميشويم و دست به دست مي گردانيم انگار كه از وراي پوست سرانگشتانمان تپيدن و تولد نبضي پرخروش را به يكديگر صلا مي دهيم . نوعي آيين و مناسك براي تكريم نشانه هايي كوچك ، حركت هايي خرد و آثاري به جاي ماندني و به خاطر سپردني . حركت هايي بي ادعا و به دور از سهم خواهي با سهيم شدن در خيزشي مدني به هرنام و به هر شيوه اي كه خودِ زنان مي خواهند .... بودن ! بي صدا و كم هزينه دراين دوران خشونت زا . ماندن ! واندادن ! علامتْ به جايْ نهادن تا كه رهرواني ديگر به دنبال اين نشانه ها راه به حركت هاي خلاق و مدني زنانه يابند . و علامتْ اين بار ،‌برقع سبز زنان سرخ پوش بنادر هرمزگان است كه در طريقي بديع، هرم آفتاب خفته در جان ِ جنوبي خويش را به گرما بخشي و سبزينگي جنبش مدني ومردمي آورده اند . برقع سبز را چونان يادگاري عزيز بر دل و ديده نشاندم و چونان ارمغاني از جنبش هاي "خرداد"‌ي در موزه واره تاريخ زنان جاي دادم . ظهوراولين و نمادين برقع سبز چالشي با جهان اجبار است . استفاده اي جسورانه از آن چه قراربوده زنان را به مستوري و پرده نشيني از تاريخ مخفي بدارد ليك ، حاليا به هزار زبان در سخن است...















منبع: مدرسه فمینیستی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر