طالقانی، بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران

احسان هوشمند
طالقانی نماد بخشی از دیندارانی است که در نظر و بینش، منش و کنش همواره بر مشارکت مردم در اداره سرنوشت خود اصرار داشته و هر نوع حکمرانی بی‏مردم را نمادی از استبداد و از آن بالاتر، شرک قلمداد می‏کنند. زندگی طالقانی یکی از نمونه‏های گویای سازگاری ایمان و آزادی است. بی‏گمان نام و یاد طالقانی بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران باقی خواهد ماند.



مرحوم آیت‏الله سید محمد طالقانی یکی از علمای نواندیش دینی و در عین حال یکی از شخصیت‏های سیاسی اثر گذار در روند رویداد‏های دهه بیست تا نیمه دوم دهه پنجاه خورشیدی ایران معاصر به شمار می‏رود. گذشته از نوع نگرش و تلقی مرحوم طالقانی به وحی و تفسیر نونین ایشان از قران که با نو آوری‏های خاص ایشان همراه است، شخصیت و اندیشه‏های طالقانی از زوایای دیگری هم قابل تأمل و بررسی است.

جایگاه آزادی،دموکراسی و مردم و به ویژه شورا‏ها در آرای طالقانی بی گمان از وی به عنوان یکی از چهره‏های آزادیخواه و مبارز کشور چهره ای منحصر به فرد ساخته است. کمتر شخصیت دینی و ملبس به لباس روحانیت در ایران معاصر چون طالقانی به حقوق ملت و آزادی‏های مدنی و سیاسی،حق انتخاب ملت و مقابله با استبداد و حتی ازادی پوشش توجه داشت.

این رویکرد نه تنها در اندیشه‏ها بلکه در شخصیت ،رفتارو منش طالقانی نمودی برجسته داشت. این ویژگی‏ها سبب شده بود که نزد بخش عمده ای از ایرانیان طالقانی ویژگی کاریسماتیکی یافته وبا نام پدر طالقانی مشهور شود و از این رهگذر در قلب میلیون‏ها ایرانی به ویژه نخبگان فرهنگی و سیاسی با وجود اختلاف‏ها و وحتی تضاد‏های بینشی و روشی جای باز کند. اگر بر این ویژگی‏ها بیافزاییم که طالقانی یکی از چهره‏های برجسته وطن خواه و ایران گرای سده معاصر ماست سخنی به گزاف گفته نشده است.

ایران برای طالقانی به معنای سرزمین و نیز همه ایرانیان و تاریخ و تمدن و سرنوشت همه شهروندان چنان عزیز و گرامی بود که طالقانی بخش عمده ای از زندگی خود را برای ایران یا در حال مبارزه با استبداد و تلاش برای استقرار نظامی مردمی و ازاد گذراند و یا در زندان‏ها و سیاه چالها سپری کرد. یکی از نمود‏های اثبات عمق وطن دوستی و میهن خواهی همراه با اصرار بر حفظ حقوق مردم و تاکید بر گفتگو و مسامحه‏ی طالقانی خود را در جریان درگیری‏های اواخر اسفند 1357 سنندج به زیبایی نشان می‏دهد.

پس از پیروزی انقلاب در 22 بهمن 1357 و استقرار دولت موقت حدود یکماه و اندی استان کردستان بدون استاندار تعیین شده از تهران اداره شد. در این دوره امور اجرایی استان کردستان زیر نظر مرحوم کاک احمد مفتی زاده قرار داشت. از سوی دیگر در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب و ایام بعد از پیروزی فرصتی بود تا بقایای حزب دموکرات که در کشور عراق مستقر بودند به ایران بازگشته و به تدریج در مهاباد و مناطق اطراف آن به تجدید سازمان بپردازند.

به تدریج دیگر سازمان‏ها و گروه‏ها نیز در مناطق کردنشین کردستان و اذربایجان غربی به فعالیت پرداختند. نقش گروه‏های چپ و مارکسیست در این فعالیت‏ها بیش از دیگر گروه‏ها بود. در 23 بهمن 57 شهربانی مهاباد غارت شد و در اوایل اسفند هم پادگان مهاباد مورد هجوم قرار گرفت. دولت موقت در برابر این رویداد‏ها سعی در مدیریت حوادث داشت. در اول اسفند گروهی به سرپرستی زنده یاد داریوش فروهر به همراه تنی چند از نخبگان کرد وغیر کرد به مهاباد عزیمت کرده و با رهبران احزاب مستقر در منطقه به گفتگو می‏پردازند.

در همین ایام پادگان مهاباد مورد هجوم قرار می‏گیرد. در اواخر اسفند نیز درگیری‏ها یی در سنندج رخ می‏دهد. اوضاع سنندج نگرانی شدیدی در کشور ایجاد می‏کند. در این شرایط است که طالقانی بی انکه دارای مسئولیت سیاسی خاصی در دولت باشد،قصد میانجیگری در مسئله سنندج را با دوستان در میان می‏گذارد. طالقانی اگر چه مقامی‏ سیاسی نیست اما نفوذ قابل توجهی در دولت موقت و در میان مردم دارد چه مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت به همراه طالقانی و دکتر سحابی از بنیان گذاران نهضت آزادی ایران هستند و از سویی طالقانی در میان همه ایرانیان از محبوبیت و نفوذ خاصی برخوردار است.

طالقانی جمعی از مهمترین شخصیت‏های سیاسی کشور ،به جز نخست وزیر تقریبا مهمترین شخصیت‏های صاحب نام آن دوران، مانندسید محمد بهشتی، داریوش فروهر، اكبر‏ هاشمی رفسنجانی، احمد صدر حاج سید جوادی و ابولحسن بنی صدر را با خود همراه نموده و عازم سنندج می‏شود. پیش از ان با پیشنهاد احمد صدر حاج سید جوادی ابراهیم یونسی، نویسنده و مترجم کرد، و پس از ملاقات با بازرگان و طالقانی، برای استانداری استان کردستان انتخاب می‏شود و با عزیمت هیأت به سنندج به عنوان اولین استاندار کردستان پس از پیروزی انقلاب در استانداری کردستان مستقر می‏شود.

حضور این هیأت عالیرتبه در سنندج به سرعت تأثیر خود را می‏گذارد. گروه‏های مختلف مستقر در منطقه در این فرصت موفق می‏شوند نظران و دیدگاه‏های خود را به این گروه عالیرتبه که به سرپرستی طالقانی در کردستان حاضر شده اند منتقل کنند. طالقانی صبورانه در جلسات بحث شرکت می‏کند و ضمن شنیدن دیدگاه‏های نه چندان روشن و هماهنگ گروه‏های مختلف خود نیز دیدگاه‏هایش را ارایه می‏کند. این سفر از جنبه‏های مختلف دارای اهمیت تاریخی است.

یکی از این رویداد‏های با اهمیت که تاکنون به درستی تحلیل نشده ماجرای برکناری اولین رئیس ستاد مشترک ارتش،سر لشگر قرنی است. و مسئله دیگر نیز که تاکنون به جد مورد توجه قرار نگرفته تأسیس شورای شهر سنندج به عنوان اولین شورای اداره کننده یکی از شهر‏های کشور با اختیارات فراوان می‏باشد.

همزمان با حضور طالقانی و هیأت بلند پایه همراه هواپیماهای ارتش بر فراز سنندج ظاهر و اقدام به شکستن دیوار صوتی می‏کنند. ابتدا وزیر کشور و سپس طالقانی با فرمانده ارتش یعنی سرلشگر قرنی گفتگو نموده و از وی می‏خواهند این حرکت متوقف شود. قرنی از اجرای این درخواست استنکاف نموده و می‏گوید که زیر بار این خواسته نمی‏رود! لازم به یادآوری است که رابطه قرنی با ایت الله طالقانی به حدود بیست سال قبل از این حوادث بر می‏گردد و قرنی برای احراز این پست یعنی ریاست ستاد ارتش توسط مهندس مهدی بازرگان انتخاب و حکم دریافت کرده بود. به سخن دیگر دوستی قدیمی و رابطه گرمی میان بازرگان و طالقانی با قرنی برقرار بود.

با بازگشت طالقانی به تهران در میان حیرت روزنامه‏ها و شخصیت‏های سیاسی، قرنی از مسئولیتش یعنی ریاست ارتش برکنار و مهندس بازرگان طی حکمی ارتشبد فربد را برای ریاست ستاد ارتش انتخاب می‏کند. این حادثه یعنی برکناری قرنی از ریاست ارتش به دلیل مسئله سنندج در تاریخ معاصر ایران بی نظیر بوده و هست. معمولا امرای نظامی و ارتشی که در سنندج یا کردستان خدمت می‏کردند در دوره‏های بعدی خدمت ارتقا یافته و در مسئولیت‏های سنگین تری به فعالیت می‏پرداختند.

اما طالقانی قرار بود مانند همیشه با حفظ اصول خود و با تاکید بر حفظ امنیت شهروندان زمینه گفتگو و مفاهمه میان احزاب مستقر در منطقه و دولت موقت را تقویت کند. وی بر عدم استفاده از ماشین جنگی برای حل مسئله سنندج اصرارمی‏ورزد ودر برابر استفاده از آخرین گزینه مرسوم در این گونه مسائل یعنی دخالت نیروهای مسلح به اولین گزینه مقاومت می‏کند و حتی رفاقت دیرین قرنی با او و بازرگان هم نمی‏تواند مانع از برکناری قرنی شود. طالقانی به درستی تجربه رویدادهای پس از شهریور بیست و به ویژه رویدادهای مربوط به فرقه دموکرات اذربایجان به رهبری جعفر پیشه وری را به یاد دارد.

در آن رویدادها سید محمود جوان در نهایت از ورود ارتش به تبریز استقبال می‏کند ان هم هنگامی که پای مصالح کشور در میان بودونیروهای شوروی علنا برای دریافت امتیاز نفت شمال گروهی را در منطقه برای این منظور مستقر نموده بودند وپس از ماه‏ها تلاش و گفتگو دیگر راهی به جز بازگشت ارتش به منطقه باقی نبود. اما در ماجرای سنندج هوز اتفاق مهمی رخ نداده که نیاز به ورود ارتش به قضیه باشد. قرنی برکنار می‏شود و فربد با روشی تازه مسئولیت اداره ارتش را بر عهده می‏گیرد.

این تجربه یعنی اصرار بر گفتگو و مفاهمه یکی از مسائل بغرنجی است که در فرهنگ سیاسی ما ایرانیان،آنهم در موقعیت‏های ویژه، چندان مورد استفاده نبوده و معمول نیست که برای هر گروه و و جریانی حقی برای طرح نظر قایل شویم. اما طالقانی به خوبی به این ارزش پایبند است. این اقدام از سویی موجب تقویت اعتماد میان مردم کشور شده و از سوی دیگر زمینه تند روی را به حداقل می‏رساند کمااینکه موجب حفظ جان و مال مردم هم می‏شود. از سوی دیگرزمینه برای پیشبرد برنامه‏های طالقانی به ویژه شروع فعالیت شوراها مهیا می‏شود. یکی از ارمان‏های بزرگ طالقانی برای تقویت حضور واقعی و نه شکلی مردم در ادره کشورو حاکمیت برسرنوشت خود استقرار شورا‏های واقعی منتخب مردم با اختیارات زیاد بود.

طالقانی در جمع هزاران تن از مردم سنندج سخنرانی خود را پس از جمع بندی اوضاع آغاز کرد و از لزوم فعالیت شورای سنندج سخن گفت. اودر نوروز 1358 در سنندج درباره لزوم تأسیس اولین شورای مردمی پس از انقلاب چنین گفت: "برای این‌كه در شهر شما آرامش، تفاهم، برادری مستقر بشود، هیئتی با انتخاب و نظر گروه‌های مختلف، جمعیت‌های مختلف، چندنفری تعیین شده‌اند به‌عنوان شورای موقت كه بیش از یك هفته مجال ندارند، پس از یك‌ هفته واگذار می‌شود به آرای عمومی شما زن و مرد ساكن همین شهر محترم بتوانند بینش خود را،‌ ایمان خود را به كار ببرید،‌ تا این انجمن با كمال آزادی و آرای آزاد شكل بگیرد و صورت بیابد تا نمونه‌ای باشد برای سرتاسر منطقه كردستان و بلكه برای همه كشور." این گونه بود که شورای سنندج به تدریج از رؤیا به واقعیت می‏پیوندد. طالقانی می‏اندیشید با اجرای موفقیت آمیز انتخابات شورا‏ها و شروع به کار شورا می‏تواند از تجربه شورای سنندج در دیگر نقاط کشور استفاده نمود. ارمانی که البته برای اجرا با مسائل ساختاری مواجه شد.

در سنندج دو شورا درابتدای انقلاب شکل گرفت. اول شورایی که مرکب از نمایندگان مرحوم طالقانی یعنی دکتر مظفر پرتو ماه ورزگار مرادی (دو تن از شهروندان کرد که اولی یکی از اعضای انجمن‏های اسلامی امریکا بود که دارای گرایش مذهبی بود و در سازمان ناسا اشتغال داشت و به پیشنهاد ابراهیم یزدی از امریکا به ایران بازگشته بود و دومی از هواداران مرحوم مفتی‏زاده بود) و تعدادی از نمایندگان گروه‏های چپ بود که وظیفه این شورا برگزاری انتخابات بود.

این اقدام موجب شد تا طالقانی یک هفته مهلت برای شروع فعالیت شورا در نظر گیرد. با برگزاری انتخابات دموکراتیک در سنندج یازده نفر به عنوان عضو شورابرگزیده شده که هشت تن هوادار مرحوم مفتی زاده و سه نفر گرایشات چپی داشتند. روند اجرای انتخابات و رأی گیری و سپس فعالیت‏های شورا خود با مسائلی دست به گریبان گردید اما بالاخره شورا انتخاب و فعالیت خود را شروع کرد. این تجربه نوینی از مشارکت مردم در ادره کشور بود و طالقانی تا اخرین لحظات زندگی خود از این شورا دفاع کرد.

طالقانی در اخرین خطبه ی نماز جمعه پیش از فوت در این باره چنین تأکید کرد «مگر در سنندج که این شورای نیم‌بند تشکیل شد ضرری به جایی رسید؟ و می‌بینیم آنجا نسبتاً از همه منطقه کردستان ارام‌تر است. گروه‌ها و افراد دست‌اندرکار شاید اینطور تشخصی بدهند که اگر شورا باشد دیگر ما چه کاره‌ایم؟ شما هیچ! بروید دنبال کارتان، بگذارید این مردم مسؤلیت پیدا کنند. »

آری
طالقانی نماد آن بخش از دیندارانی است که در نظر و بینش، منش و کنش همواره بر مشارکت مردم در ادره سرنوشت خود اصرار داشته و هرنوع حکمرانی بی‏مردم را نمادی از استبداد و از آن بالاتر شرک قلمداد می‏کنند. زندگی طالقانی یکی از نمونه‏های گویای سازگاری ایمان و آزادی است. بی‏گمان نام و یاد طالقانی بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران باقی خواهد ماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر