یادداشت‏هایی از دوستان مهدی مقیمی

جرمت این است که به میهن برگشتی
مهدی مقیمی، شامگاه 7 تیر 1388، در حوالی مسجد قبا و پس از برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای هفتم تیر در آن مسجد بازداشت شد. یکی از خوانندگان "موج سبز آزادی" یادداشت‏های زیر را که برداشت‏هایی از نوشته‏های دوستانش دراین باره است برای ما فرستاده است.



علی رجب‏پور در نوشته‏ای آورده است:

دوستی داشتم که همیشه خدا خنده از روی لباش محو نمی‏شد و همواره آرامش خاصی در چهره‏اش موج می‏زد. کافی بود یک شوخی یا لطیفه‏ای بگی تا صدای خنده‏اش بپیچه تو هوا. آستین‏های بالا زده‏اش برای وضو تو نمازخانه دانشکده فنی که همیشه نماز اول وقت اونجا بود از یادم نمیره. وقتی به من گفت فلانی فوق لیسانس مکانیک چه فرقی با لیسانس میکنه؟ بهش گفتم تو فوق اثبات همون روابطی را که تو لیسانس ازشون استفاده میکردی می خونی. بعدها خودش می‏گفت که این حرف باعث شده تا فوق لیسانس بره یک رشته دیگه. رشته طراحی صنعتی را انتخاب کرده بود. تو کنکور رتبه یک را کسب کرد ولی در نهایت رفت هلند تا فوق لیسانش را اونجا بگیره. بعد که شنیدم که برگشته تعجب کردم. گفتم که چرا برگشته؟ گفتند که گفته اونجا فقط واسه درس خوندن خوبه. واسه زندگی باید برگشت ایران. باید تو همین جا کار کرد.

شنیدم که تو حوادث اخیر به جرم فیلم برداری متهم به براندازی نرم شده! بهش گفتند تو رفتی هلند و آموزش براندازی دیدی! حالا هم توی ردیف دوم دادگاه دیدم نشسته بود!



مسعود مسيح تهراني، در نوشتاری دیگر در وبلاگ خود می‏گوید:

دوستي اتفاق عجيبيه که به آدم قوه قضاوت و تعميم مي‏ده؛ نه اينکه بدوني اين قضاوت‏ات صددرصد درسته، ولي با اطمينان قلبي مي‏توني بگي که طرف آدم خوبيه يا اهل فلان برنامه‏ها نيست، پس فلان اتهام بهش نمي‏چسبه.

اين موضوع لااقل در مورد يکي از دوستان برام صادقه. از چند هفته پيش شنيده بودم که مهدي مقيمي بازداشت شده! اول که باورم نمي‏شد. چون که فکر مي‏کردم کاري هم از دستم برنمي‏آد خودم رو زدم به اون راه. يعني دوست نداشتم قطعي بدونم همچين چيزي اتفاق افتاده. بعد هم فکر مي‏کردم بر فرض اگه اين‏جور هم باشه، چند روزه آزاد مي‏شه. قبل مکه هم نشد پي‏گيري کنم و چون خبري هم نشنيدم، گفتم لابد موضوع تموم شده. تو اونجا يکي تو فيس‏بوک کامنت گذاشت که براي مهدي هم دعا کن. مثل آب سردي بود که روم ريختن. دوباره يادش افتادم. تهران که اومدم گفتن کجاي کاري، مهدي رو در دادگاه از تلويزيون نشون دادن. وقتي سرچ کردم و عکس‏اش رو ديدم بيشتر متأثر شدم.

من زياد از سياست سر درنمي‏آرم. اما مي‏تونم همين الآن برم تو زندان و پشت سر اين آقا مهدي که بيش از يک ساله نديدم‏اش نماز بخونم. اين‏ها رو نوشتم که فقط از مهدي عزيز نوشته باشم. کاش بيش از اين از دستم برمي‏آمد.

اللهم فکّ کلّ اسير



یکی دیگر از دوستان وی دروبلاگ ع.ش.ق نوشته است:

دوستی 10 ساله‏ای که با مهدی مقیمی دارم، فرصتی برای من فراهم کرده است که شاید بیش از هر فرد دیگری از نزدیک در جریان فعالیت‏ها و اعتقادات و اخلاقیات او باشم. دوستی ما از سال اول دبیرستان در دبیرستان مفید شکل گرفت. بعد از آن در مهندسی مکانیک دانشگاه تهران به مدت 5 سال دوست صمیمی بودیم و بعد از آن علیرغم سفر دو ساله ای که برای فوق لیسانس طراحی صنعتی به هلند داشت، بازهم در ارتباطی نزدیک و تقریبا روزانه بودیم.

خانواده مهدی یک خانواده مذهبی هستند. پدر بزرگوارش در پست‏های مختلف فرمانداری و استانداری و بعد از آن به عنوان رئیس ستاد مبارزه با بحران کشور و معاونت عمرانی وزارت کشور خدمت کرده و بعد از آن هم به دلیل خدمات گسترده‏ای که مردم از او دیده بودند، به عنوان نماینده خود (از خمین) در مجلس شورای اسلامی برگزیدند.

مهدی علیرغم اینکه در جمع دوستان شوخ و بذله گو است، اما در اعتقادات دینی و رعایت حرام و حلال و مهم‏تر از همه اعتقاد شدید به نماز اول وقت، شاید از دید خیلی‏ها از جمله بنده حقیر که خود را مذهبی می‏دانم، آدم سخت‏گیری به حساب بیاید. دوستانی که مهدی را از نزدیک می‏شناسند می‏دانند که هروقت دامنه خنده‏های دوستانه به غیبت از فردی می‏رسید مهدی با ناراحتی سعی می‏کرد ما را از ادامه بحث منحرف کند. حضور مستمر او در جلسات مذهبی و سخنرانی‏های آیت‏الله امجد و حجت الاسلام نیک‏اقبالی، توفیقی بود که شاید نصیب همه نمی‏شد.

مهدی در مهندسی مکانیک دانشگاه تهران جزو برترین دانشجویان بود و علیرغم اینکه به دلیل معدل بالا می‏توانست در فوق لیسانس مهندسی مکانیک بدون کنکور ادامه تحصیل دهد، هم زمان با من تصمیم گرفت که برای فوق لیسانس در رشته طراحی صنعتی ادامه تحصیل بدهید. از این رو در عرض چند ماه تلاشمان را بر روی کنکور هنر متمرکز کردیم. استعداد عجیب مهدی باعث شد که او در مرحله اول کنکور ارشد سال 85، رتبه 1 را کسب کند. دانشجویان طراحی صنعتی که 4 سال بر روی طراحی صنعتی تمرکز دارند، بهتر متوجه می‏شوند که فردی که از رشته دیگر موفق به کسب رتبه 1 در کنکور ارشد طراحی صنعتی بشود، حتما دانشجوی برجسته و ارزشمند است.

در همان زمان به دلیل معدل بالا در مهندسی مکانیک و پرو‍ژه موفقی که برای ویلچر جانبازان و معلولین اجرا کرده بود، موفق به کسب پذیرش از یکی از بهترین دانشگاه‏های طراحی صنعتی جهان در دلفت هلند شد. دوسالی که مهدی در هلند بود ما به دلیل کار مشترک بر روی وب سایت طراحی صنعتی ایرانی و همچنین دوستی قدیمی‏ای که داشتیم، مرتب با هم در تماس بودیم. هرچند که جالب‏ترین نکته ارتباطی ما بحث بر سر مسائل دینی بود که مهدی به دلیل جو غیر اسلامی هلند با آن‏ها دست و پنجه نرم می‏کرد. آخرین روزهایی که در هلند بود تماس‏های زیادی با او داشتم و از قول خودم و اساتید دانشگاه به او توصیه می‏کردم که برای دکترا در همان‏جا و یا کشور دیگری اقدام کند. اما مهدی تصمیم قاطع گرفته بود که برای سربازی به ایران برگردد و پس از آن از دانش خود برای راه‏اندازی پرو‍ژه‏های خلاقانه در ایران استفاده کند. فواره‏های هوشمند موزیکال در شهر بیرجند و آب‏نماهای بزرگ شهر رودسر و باغ موزه قصر، پروژه‏هایی است که او توانسته بود مدیریت کرده و به اجرا برساند.

مهدی پس از مراسم بزرگداشت شهدای هفت‏تیر دستگیر شد و اکنون پس از یک ماه بی‏خبری و خون دل خانواده و دوستان و نگرانی از سلامتی او، در دادگاه جرمش اعلام شده است: "فیلم برداری از شلوغی‏های بعد از مراسم!"

بعید است انسان عاقلی باور کند که این همه تحمل زحمت از سوی زندان‏بان‏ها و این همه ایجاد ناراحتی و ناامیدی در بین دوستان و وابستگان و تحمل این همه فشارهای سیاسی فقط به دلیل فیلم‏برداری باشد! به نظر من شاید نگه داشتن او یک نوع بازی سیاسی با رئیس کمیسیون عمران و نماینده اصلاح‏طلب مجلس باشد که تا جایی که من پدرش را می‏شناسم، بدون درگیری در بازی‏ها و قدرت‏طلبی‏های روزمره سیاسی، همواره خدمتگزار جمهوری اسلامی ایران به خصوص در مواقع بحرانی بوده است.

وقتی سیاستمداران، بزرگان، علما، مراجع و اندیشمندان جامعه به مسئولان حکومت اخطار می‏کنند که با این دستگیری‏ها و زندانی کردن‏ها و شکنجه‏دادن‏ها از انصاف خارج شده‏اند، شاید بعضی‏ها هنوز عمق فاجعه را باور نکنند. اما وقتی دوستی که در طی این ده سال لحظه به لحظه از احوال شخصی و اعتقادات و استعدادهای مهدی خبر دارد برایتان می‏نویسد، بدانید که ظلم بدی در حق ایران و ایرانیان و استعدادهای ایرانی در حال صورت گرفتن است که کمترین بازتاب آن در سرنوشت کشور، از دست دادن بسیاری از بهترین نیروها و استعدادهای مومن و بی‏همتای ایران است.

این روزها هرکس که دستش به دهانش برسد، در حال گریز از ایران است. حتی با خودم می‏گویم دوستانی که سال‏ها پیش رخت سفر بستند، شاید ناآگاهانه پا در راهی گذاشتند که سعادت دنیوی و اخروی آن‏ها را در پی داشته باشد. اینجاست که غصه کسانی مثل مهدی مقیمی که با دیدن کشورهای آباد غربی، به امید اصلاح به وطن برگشته‏اند، در دل انسان دردناکتر می‏نماید.

مهدی جان، امیدوارم کسانی که برای تسویه‏حساب‏های سیاسی، تو را واسطه اهداف دنیوی خود قرار داده‏اند، طعم عدالت خداوند را در دنیا بچشند تا بلکه قبل از برپا شدن روز جدا شدن روسفیدان از روسیاهان، به مسیر عدالت بازگردند. امیدوارم تو هم به دلیل مسیر و نیت صادقانه‏ای که برای زندگی‏ات در نظر گرفته بودی، نزد خداوند متعال و ائمه معصومین روسفید باشی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر