همراه با هنرمندان سبز

جویا کوشیار :


روز قبل از آغاز بررسی وضعیت وزرای پیشنهادی کابینه کودتا در مجلس شورای اسلامی از روزنامه ای تماس گرفتندو در خصوص وجنات بایسته و صفات شایسته وزیر فرهنگ و ارشاد (بیشتر ارشاد !) پرسیدند. بی هیچ حاشیه ای گفتم در این خصوص مایل به گفتگو نیستم. دو سه هفته قبل نیز از یکی از سایتهای خبری در خصوص آخرین نوشته هایم پرسیدند . گفتم : هیچ و هیچ ! بیش از دو ماه است که کرکره دکان نوشتن را پایین کشیده ام (البته منظورم نوشتن مطالبی غیر از این یادداشتها است). پرسید : چرا؟ گفتم : در این اوضاع و احوال دل و دماغ کار کردن را ندارم . او خود به خوبی پاسخ چرایش را می دانست اما در پی آن بود که این اعتراف (!) را بگیرد . لذا پس از دریافت جواب دلخواهش گفت : شما هم حرف و سخن دیگر نویسندگان را میزنی؟ . این اظهار و خبر در خصوص هم مسلکنام کمی از عذاب وجدان ناشی از بی حوصلگی و کار نکردنم کاست. مطمئن شدم که این دل مردگی در میان بیشتر اهل فرهنگ و هنر همه گیر است حال با نسبتی کم یا بیش.


شب گذشته اطلاع یافتم در شب شعر معروف شنبه شب در نزد مقام رهبری که به سنت سالهای قبل در ماه رمضان و میلاد امام حسن مجتبی (ع) برگزار می شود بسیاری از شعرای معروف از جمله ساعد باقری و عبدالجبار کاکائی غایبان بزرگ بوده اند و به جای آنها چهره های نا آشنا و جدید بسیار حضور داشته اند .البته تصاویر بزرگانی چون علی موسوی گرمارودی و علی معلم دامغانی را در کنار رهبری و در مقابل جمع شعرا (؟!) دیدم. دیگر جمعیتی که تصاویرشان از پشت سر توسط رسانه ضد ملی در بخشهای مختلف خبری پخش شد برایم قابل شناسایی نبودند. دو سه دوستی(البته از اهالی فرهنگ و چون من غریب از شعر و شاعری) که در این جمع حاضر بودند برایم تعریف کردند که در متن و حاشیه این مراسم بزرگان اهل شعر و ادب حرف دل خود را گفته اند و شاعران جوانتر که جسارت بیشتری داشته اند طنزهای سیاسی در مخالفت با نحوه برخورد دولت کودتا با حرکت اعتراضی مردم سروده اند .از جمله آنها طنز سیاسی یی بود که توسط آقای بیابانکی سروده می شود؛ او در این سروده حتی اسم از آقای شمقدری می آورد و موجب تکدر خاطر رهبری می شود.


هم حرکت باقری و کاکائی و هم حرکت بیابانکی را پسندیدم. نه از آن جهت که سبب رنجش رهبری شده اند بلکه از باب اینکه ایشان را به فاصله موجود میان اهالی فرهنگ و هنر با دولت کودتا توجه داده اند.شکاف و فاصله ای که اگر برایش به سرعت چاره ای نشود انتظار است که جهت آن از دولت به حاکمیت و نظام تغییر کند.


در اجتماع سبز و با شکوهی که در هفته آخر تبلیغات انتخابات دهم ریاست جمهوری در استادیوم شهید حیدرنیا شکل گرفت, دیدم که سهیل محمودی, ساعد باقری و عبد الجبار کاکائی با شوق و شعفی وصف نا پذیر در پیشانی موج سبز قرار دارند و آنگاه که دستانشان را گره شده در میان هواداران بالا گرفتند. چگونه دلها را مالامال از عشق و امید به پیروزی کردند.



از همه مهمتر حضور پر رنگ هنرمندانی چون مجید مجیدی , داریوش مهرجویی و کیومرث پور احمد در کنار میر حسین موسوی و ساخت کلیپ هاو فیلم های انتخاباتی ونیز حضور فعال محسن مخملباف و خانم ساتراپی در خارج از کشور و نقش موثر آنها در ایجاد یکدلی و وحدت در میان هموطنان خارج از کشور و تشویق شان برای حضور در انتخابات؛ و رویت آن فهرست بلند والای هنرمندان در حمایت قاطع از موج سبز به راستی نشان از تحولی شگرف در میان اهالی ادب و هنر دارد.


حضور استاد شجریان در نهضت سبز نیز خود حدیث مفصل دارد؛ حضوری که فقط به دوران تبلیغات محدود نشد و به بعد از فاجعه کودتا امتداد یافت.او در میان ما بود وهست, در میان موج سبز و با سکوتش و با سکوتمان در اعتراضات هفته آخر خرداد ماه به دنبال پاسخ سوال بزرگ (رای من کجاست؟) بود و بودیم و هستیم.


به راستی یاد آوری آن خاطرات شیرین اشک را در چشمان مان حلقه می زند . بدیهی است سرکوب خونین چنین شوق و شعفی بی بدیل دلها را غم اندود و ماتم زده می کند . کدام یار سبز است که از این همه کشتار و از این همه جفا و ستم در حق اسیران در بند و زندانی دلش خون و چشمانش اشک بار نباشد؟ اهالی فرهنگ و ادب و هنر که جای خود دارند .قشر و ظبقه ای که واقعا پیش رو بودند و هستند.


علیرغم تمام دل زدگی های پیش آمده باز شاهدیم که این اهالی قلم و هنر هستتند که در بیانیه هایی محکم همچنان بر فضای خفقان به وجود آمده پس از انتخابات می شورند و معترضند(اشاره دارم به "بیانیه 148 شاعر و نویسنده کشور " و "نامه سرگشاده330روزنامه نگار به دادستان جدید کشور").جماعتی که عمری است در معرض تهاجم استبداد؛ فکرشان , نظرشان و روح شان قربانی سانسور می گردد.جماعتی که امید داشتند جنبش سبز, آزادی را برای وطنشان به ارمغان بیاورد.
پس, آن دلمردگی و خمودگی و سردی مورد اشاره, پس از آن کودتا و سرکوبِ همۀ عشق و امید, امری طبیعی است. اما رفته رفته صدور بیانیه ها ,سرایش اشعار اعتراضی و انقلابی حتی در مقابل رهبری, حرکت سبز اعتراضی روزنامه نگاران در مراسم روز خبرنگار در اصفهان,صدور نامه اعتراضی هنرمندان سینما, مقاومت استاد شجریان در مقابل اهریمنی چون صدا و سیما . ساخت موسیقی ها و ترانه های بسیار از سوی موسقی دانان, خوانندگان و ترانه سرایان و... که نقش جدی در جذب توده ها وجلب افکار دارند؛خبر هایی خوش از آینده ای نه چندان دور دارند خبر از پیروزی ,نیل به آزادی و رهایی از جور وستم.به واقع این اهداف با چنین همراهی هایی و در زیر چتر جبهه "راه سبز امید" در "روزگاران ما" دور از دسترس نیست .در این راه سخت اما ممکن لازم است که یک یک یاران سبز برای ایجاد انسجام, اتحاد و پرهیز از حرکتهای انحرافی و پر هزینه خود را با منشور جبهه "راه سبز امید" هماهنگ نمایند نه عقب بمانند نه پیش بیافتند .


تشکیل شبکه های اجتماعی سبز که در بیانیه شماره 11 و نه ماده ای آقای موسوی به آن اشاره شده است از بهترین مجاری وحدت و یکدلی است که هنرمندان, ادیبان, شعرا و نویسندگان به خوبی می توانند در آن میانداری کنند . با تشکیل حلقه های سبز ادبی و شب های شعر و نقد کتاب و...حلقه ها وجمعهایی که بتوانند آفتِ سردی, خمودگی, سکون و رکود را از چهره سبز جنبش بزدایند.



منبع: وبلاگ روزگاران ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر