مرتضي الويري:
بسمه تعالي
بهزاد نبوي، سخنگو و وزير مشاور شهيد رجايي، در سالروز شهادت آن بزرگمرد ، در حالي كه لباس زنداني بر او پوشيدهاند و دمپايي به پاي دارد، در رديف اول دادگاهي كه حاكميت امروز برپا كرده است ظاهر ميشود. صادق نوروزي، كه در زمان شاه به جرم مبارزه با رژيم ستمشاهي به حبس ابد محكوم ميشود و در آستانه پيروزي انقلاب و بازشدن درب زندانها، مردم انقلابي، او را روي دست و شانههايشان از زندان قصربه ميدان ژاله (شهداي امروز) مي برند، امروز به اتهام جاسوسي و اغتشاش درگوشه زندان به سر ميبرد.
مگر نه اينست كه اين انقلاب براي حاكميت ارزشها، براي آزادي، براي پاسداشت حرمت انسانها و .... برپا شد. پس چرا شريفترين انسانها با سوابق انقلابي امروز اين چنين مورد جفا قرار ميگيرند؟
واقعيت اينست كه جامعه امروز ايران دچار فتنهاي بزرگ شده و به دليل عملكردهاي ناصواب ، اعتمادها فرو ريخته است. آنچه ميتواند اين روند ناميمون را سرعت بخشد و شعلههاي تفرقه را بيشتر كند ، حرکت هاي دو جريان متضاد است كه در دو سر طيف جامعه ما قرار ميگيرند.
1- جريان تمامت خواه – اين مجموعه كه متأسفانه امروزه ميدان دار است به دنبال حذف كليه مخالفين، از طريق توسل به زور، تقلب و تزوير وپرونده سازي ميباشد. تهمت به اركان نظام، ارائه آمارهاي دروغين به مردم، دستگيري و ضرب و شتم و انجام جنايات بي سابقه د ر زندانها، ايجاد رعب و وحشت، محروم كردن رقيب از داشتن تريبون براي بيان نظرات خود .... و در يك كلام زير پا گذاشتن اصول قانون اساسي و معيارهاي اخلاقي به رويه اي متداول تبديل شده ومتأسفانه اينها تحت عنوان حفظ نظام و اسلام انجام ميشود.
2- جريان هنجار شكن – اين مجموعه بر اين باورند كه براي حل مشكلات جامعه ، گريزي جز كنار نهادن قانون اساسي و حتي تغيير نظام جمهوري اسلامي به يك نظام لائيك وجود ندارد. طبيعتاً در اين مسير بايستي كليه هنجارها و قوانين موجود را كه سر راه هدف فوق است به كناري انداخت و براي پايهريزي نظامي جديد دست به كار شد.
نميتوان منكر اين واقعيت شد كه دو جريان فوق (تمامت خواهان و هنجارشكنان ) در جامعه ما داراي طرفداراني هستند و اگر جامعه ما در قالب فوق دو قطبي شود جنگ داخلي اجتناب ناپذير خواهد بود. چرا كه هركدام از طرفين طرف ديگر را ضد مصالح كشور و مستحق انهدام و حذف ميدانند.
راه حل سوم كه ميتواند كشور را از اين ورطه هولناك نجات دهد برگشت به هنجارهاي قانوني و اخلاقي است. تمكين به موازين قانوني و پيگيري مطالبات مردم از اين مسير، اگرچه دير و زود دارد ولي سوخت و سوز ندارد. من بر اين باور نيستم كه آنچه سي سال پيش مردم به آن رأي دادهاند بدون نقص است. اما نكته اينست كه اولاً ظرفيتهاي فراوان قانون اساسي استفاده نشده و در موارد عديده اي نقض شده است.ثانيا اصلاحات در قانون را مي توان در زمان مناسب و بدون تحميل هزينه هاي گران انجام داد.
روش هاي قانون گريزانه ، از ناحيه هر كس كه باشد ، ثمري جز بي اعتمادي بيشتر و تشديد بحرانهاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي در بر ندارد . بيائيد آتش فتنه را از طريق نفي خودكامگي و تمامت خواهي (آنچه كه حاكميت در حال انجام آنست) و نفي هنجار شكني (شعارهاي قانون گريز و نظام ستيز) خاموش کنيم .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر