چهلمين خطبه نهج البلاغه در غالب شعر

شمس الدین عراقی:



صدق مطلق حرف حق بوده است و هست
حرف حق را كس نشايد ، برده دست







غير فرمان خدا ، فرمان چه كس ؟
غير اين ، هر گفته ي ديگر عبث





ليك اينان چيز ديگر بر زبان
زانچه مي خواهند ، خلقي بر زيان





گفته اينان جز خداوند ِ احد
كس نشايد بر حكومت جز صمد





مردمان را لازم آمد تا ابد
بر زمام آيد كسي از نيك و بد





مومنان را سايه تا مشغول كار
كافران حتي به اسايش ، قرار





تا حكومت بر قرار و پايدار ...
زندگي آسان به مردم ، روزگار .





جمع بيت المال ممكن مي شود
كوي و برزن امن و ايمن مي شود





حقّ ِ مظلومان ز ظالم مي توان
نيك مردان را ز بد كاران امان





مي توان با دشمنان جنگ و نبرد
سر كشان را راند و ايمن ره نورد





كار آنان واگذارم بر خداي
كآن چنان گفتار بيجا هر كجاي





حاكم از پاكان اگر باشد به كار
كار خود آسوده هر پر هيزكار





ليك اگر بدكار و ناپاكان زمام ...
بر تبه كاران خوشايند و قوام





مهلت ِ آنان كجا شد تا ابد
عمرشان پايان ، به سر سنگ لحد




منبع :آوای دل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر