بهار یکتا:
آیت الله طالقانی با همه مجاهدتی که برای تحقق انقلاب اسلامی داشت در عمر کوتاه پس از انقلاب اسلامی آماج کینه توزان و بدخواهان بود که قرائت رحمانی او از اسلام را بر نمی تابیدند و از اینکه جوانان و اقشار مختلف در گرد او حلقه زده اند بیمناک بودند. چه زود خاک آرامگه بزرگمردی شد که می توانست اثرات عمیقی در حرکت مردم داشته باشد. او هم چون دیگر یاران صدیق امام خیلی زود با امامش وداع گفت و عرصه را برای فرقانیان و فرقه یان خالی گذاشت. او ابوذر بود و ایران ربذه اش و هر زمان که صدای پای دیکتاتور را می شنید بی محابا فریاد سر می داد. مقام , نام و مصلحت او را از حق طلبی و آزادگی باز نمی داشت و برغم همه تلاشها و مبارزات دیرینه اش هیچ قیمومیتی برانقلاب نداشت و آن را ثمره تلاشهای مردمی می دانست که لایق حکومتی آزاد و ایرانی آباد هستند. و اینک که دوباره پس از سی سال در فیس بوک و یوتیوب صدای مهربان آشنایش را می شنوی تازه می فهمی که چه گوهر دردانه ای از دست رفته و چرا او باید به آن زودی عزم سفری ابدی می کرد. حسرت می خوری که انقلابی که نتیجه تلاش رادمردانی چون طالقانی است چگونه بدست نامحرمانی افتاده که با مبانی اسلام بیگانه اند.
هجمه ها و حمله ها از همان واپسین روزهای بعد از انقلاب به این روحانی نستوه "اجر" سالها مجاهدتش بود که برای برپایی نظام اسلامی به او ارزانی دادند و دستگیری همسر و فرزندانش پاداش مضاعفش بود. وقتی هنگامه میوه چینی از انقلاب بود او که سالها مجاهدتش زبانزد خاص و عام بود, ستم و ظلم بر مردم را تاب نیاورد و تمامی دفاتر خود را در سراسر ایران تعطیل کردو گوشه عزلت گرفت. آیت الله طالفانی اولین امام جمعه تهران پس از انقلاب بود , ولی دانشگاه خیلی نتوانست میزبان این مهمان عزیز باشد. تریبونی که یک روز طالقانی را پذیرا بود بعدها چه مهمانان ناخوانده ای را شاهد بود و بعد از او چه نا مردمی ها که از این تریبون مقدس به این مردم نرفت. نماز جمعه هایش نماد وحدت بود و اتحاد و از آنجا بود که مردم را از هر قشر و گروهی, نژاد و قومی , دسته و گروهی به وحدت می خواند.
آیت الله سید محمود طالقانی در سال 1289 دیده به جهان گشود. ایشان ابتدا به فراگیری علوم دینی نزد پدر که "سر آمد پرهیزکاران " می نامیدنش همت گماشت و پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال 1317 تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد. سپس به تهران آمد و در مدرس سپهسالار فعالیت علمی خود را پی گرفت. آشنایی وی با امام خمینی از همان حوزه علمیه آغاز شد و کسی نمی دانست که اوج این دوستی تا آنجا پیش می رود که یکی در پیچ شمیران ودیگری در نوفل لوشاتو با هم سرنوشت دیکتاتور را رقم می زنند.
وی مبارزه علیه طاغوت را از همان کودکی آغاز کرد, همان زمان که درجلسات سیاسی پدرش و مدرس او مراقب بود که اگر آژانها آمدند , پدر را خبر دار کند تا جلسه را تبدیل به " امن یجیب" کنند. اما مخالفت وی علیه کشف حجاب اولین فعالیت رسمی ایشان علیه نظام فساد رضا خانی بود که در پی آن مدتی بازداشت شد. شهریور 20 این روحانی مجاهد را نیز به صف مبارزان علیه دیکتاتور کشاند و با تشکیل گروهها سعی در مبارزه با نظام استبداد داشت و جلسات تفسیر قرانش یادگار آن زمان است. تا اینکه در سال 32 به جرم مخفی کردن نواب صفوی به زندان شاهنشاهی رفت. مهندس سحابی در این رابطه می گوید:" در روزگاري كه نواب و برادرانش تحت تعقيب بودند، واقعاً در اين شهر تهران و كشور ايران بيكس بودند، هيچ يك از كساني كه امروز سنگ فداييان اسلام را به سينه ميزنند به آنان پناه ندادند و تنها كسي كه به آنان پناه داد مرحوم طالقاني بود".
وی در جریان نهضت ملی شدن نفت نیز یکی از تلاشگران بود و خدمات ارزنده اش از چشم ناظران پنهان نیست. وی در در تهران با روحانیون مدافع نهضت ملی و چهره هایی مانند مهندس مهدی بازرگان و سحابی همراهی نمود و در سال 1340 به جمع بنیان گذاران نهضت آزادی پیوست. در رویداد 15 خرداد آیت الله طالقانی به زندان شاه رفت و دستاورد این حبس " پرتوی از قران" بود که همچنان تلالوش در تقاسیر خود می نماید. در همین سالها بود که مسجد هدایت دروازه شیمران تهران به محلی برای مخالفان رژیم تبدیل شد و آیت الله طالفانی با برگزاری جلسات سخنرانی و انتقاد از رژیم استبداد این مسجد را به کانونی علیه رژیم تبدیل کرده بود. مسجد هدایت به عنوان یكی از كانونهای مبارزهی سیاسیـ مكتبی، سابقهای ممتد و مستمر در بیدارگری و جنبش اجتماعی مردم ایران دارد در هنگامه ای که مذهب را به قبرستان محدود کرده بودند, و مسجد مکانی برای عبادت بود, وی با روشنگری و نو آوری اش مسجد هدایت را به کانونی برای جلب جوانان و روشنفکران و فعالیتهای سیاسی و آموزشی تبدیل کرد. شیهد مطهری معتقد بود که این طالقانی و بازرگان بودند که جوانان را به اسلام دعوت کردند و ما بدنبال ایشان حرکت کردیم. طالقانی با آیات رحمانی "قران" مردم را دگر باره به دین "محمد" مکارم اخلاق فرا خواند و گریزپایان را به دامن عطوفت دین بازگرداند. بقول دکتر شریعتی مسجد هدایت "همچون منارهاي در كوير نمايان بود" و "هر وقت به تهران ميآمدم در آن سالهاي خفقان و ظلماني تنها مسجد هدايت و آقاي طالقاني بودند كه ميدرخشيدند". طالقانی مسجد "هدایت" را باحسینه "ارشاد" پیوند داد و حرکت آزادی بخش انقلاب اسلامی را پایه ریزی کرد.
دیکتاتور تاب سخنان صریح و انتقادی ایشان در مسجد هدایت را نیاورد و برای چندمین بار او به محبس دژخیم مهمان شد و پس از آن ممنوع المنبرش کردند. ولی هیچ چیزی مانع حرکت ابوذر نبود, وی به فعالیتهای سیاسی خود همچنان ادامه داد و همزمان با برگزاری جشن های 2500 بعلت مخالفتهایشان با سیاستهای فرهنگی و مستبدانه " ظل الله" بازداشت و سپس به بافت تبعید شد. خورشید نورپردازی می کند ولو در پشت ابر پنهان باشد. او را در حبس می کردند زندانبان را تحت تاثیر قرار می داد,زندان را دانشگاه می کرد و به ارشاد می پرداخت. کتاب می نوشت و قران و نهج البلاغه تفسیر می کرد و جلسات مذهبی برگزار می کرد. رفتارش مبارزان غیر مذهبی را تحت الشعاع قرارمی داد. به سازماندهی و هماهنگی نیروهای مبارز می پرداخت. در بیدادگاه آنان را به چالش می کشاند وبرای دیکتاتور پیام می داد " شما محكوم هستيد نه ما." به تبعید می فرستادنش ملجایی می شد برای مردم محروم منطقه. خانه کوچک او در بافت مرجعی شده بود برای آموزش و روشنگری جوانان.
دیکتاتور از مبارزات و زبان بران طالقانی به ستوه آمده بود واظهار عجز کرده بود که " پدرم را سيد حسن مدرس بيچاره كرد و خودم از دست سيد محمود طالقاني نميدانم چه كار كنم." دگر بار طاغوت او را تاب نیاورد و زندان باز دیگر مهمان عزیزی را بر خود دید. اگر طالقانی عمری طولانی تر داشت, بی شک افراد دیگری هم بودند که باید از زبان گویا و حقانیت او به ستوه می آمدند و شکوه می کردند. این بار مبارزات مردم ایران درهای زندان را بروی آزادی خواهان گشود و آیت الله هم به آغوش ملت بازگشت. او می گوید که خبرهایی در زندان درمورد تولد دوباره ملت در روزنامه ها خوانده بودم اما "همان لحظه احساس كردم با مردمي ديگر روبه رو هستم. مردمي به حركت درآمده، لباس غفلت و سستي قرون از تن به دركرده و عازم به سوي هدف، از مبدأ اللّه در مسير لااله الا اللّه، و در پشت سرسالك آگاه به راه روح اللّه". تن رنجورش که سالها شکنجه زندان کشیده بود تاب استراحت نیاورد و از همان اولین روز به برنامه ریزی راهپیمایی های بزرگ تهران پرداخت تا شاهد تحقق آرمان مبارزات چهل ساله اش باشد. یار دوران زندان و همرزم سالها مبارزه اش آیت الله منتظری او را مقاوم در برابر طاغوتها و ظالمین و روح بزرگ وی را سمبل الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا می در وصف او می خواند ومی گوید او فردی بود مانوس با قران و اهل راز و نیاز. مردی که نقشی برجسته در مبارزه ملت ایران داشت.
آزادی و مردم سالاری
آیت الله طالقانی با استناد به مفاهیم قرانی " آزادی" را گمشده بشر می دانست و همان رمز موفقیت او در جذب جوانان , دانشجویان و روشنفکران داشت. وی معقتد بود : " هرکه هر چه ميخواهد بگويد، هر کس هر مسلکي که ميخواهد داشته باشد، آنهايي که ميترسند از اينکه ديگران در مقابل انديشههايشان حرفي نزنند، کاري نکنند يا آزادي نميدهند، براي اين است که از نارسايي مکتبشان ميترسند از اينکه ديگران در مقابل انديشهشان حرفي بزنند، اسلامي که ميگويد قد تبين الرشد من الغي از چه بايد وحشت داشته باشد؟" وی بدرستی ریشه منازعات و بحرانهای اجتماعی را شناخته بود و معتقد بود با استقرار نظام اسلامی و آزادی اندیشه و بیان دیگر نیازی به زندانی سیاسی و تقابل دولت و ملت نیست. در فرازی از سخنانش پس از انقلاب می گفت:" زندان از اين نوع (زندان سياسي) هم نخواهيم داشت زيرا در صورت استقرار اسلام ابراز عقيده و بيان آزاد است و مردم براي ابراز نظر و عقيده منعي ندارند. ما خواستار جامعهاي هستيم كه حتي در آن اگر كسي طرفدار استقرار رژيم سلطنتي هم باشد بيايد و آزادانه حرفش را بزند. در هر جامعهاي كه آزادي بيان و عقيده و امثالهم وجود داشته باشد مسلم است مخالفان به سوي خشونت هم نخواهند رفت و موردي پيش نخواهد آمد كه دولت و مردم را در برابر هم قرار دهد."
آیت الله از نادر روحانیونی بودند که دمکراسی و مردم سالاری را نقطه مقابله با استبداد می دانست و پس از انقلاب اسلامی نیز همه تلاششان را برای شورایی کردن نظام بکار گرفت, بطوری که از ایشان بعنوان "پدر شوراها" نام برده می شد. در آخرین نماز جمعه اش برای چندمین بار تاکید می کند:" پيغمبرش با آن عظمت مي گويد با اين مردم مشورت كن، به اينها شخصيت بده،بدانند كه مسئوليت دارند متكي به شخص رهبر نباشند. گروه ها و افراد دست اند كار شايد اينطور تشخيص بدهند كه اگر شورا باشد ديگر ما چه كاره هستيم ؟ شما هيچ برويد دنبال كارتان،بگذاريد اين مردم مسئوليت پيدا كنند." وی بارها از سوی کج اندیشان مورد سرزنش قرار گرفت ولی او معتقد بود که مردم ولی نعمت هستند و باید به آنها بها داد. از نظر وی مردم نامحرم نبودند و او چیزی نداشت که از آنان پنهان کند. " شايد بعضی از دوستانِ ما بگويند: آقا شما چرا اين مسائل را در ميانِ تودهی مردم مطرح میكنيد؟ بياييد در مجلس خبرگان! میگويم بين موكلين شما مطرح میكنم، اينها هستند كه ما را وكيل كردند، میدانند برای چه وكيل كردند. ما موظف هستيم و نسبت به اينها مسئوليت داريم. بايد دردها، انديشهها، بدبختیها، ناراحتيها، عقبماندگیهای اين مردم را جبران كنيم. خودرأيی و خودخواهی را كنار بگذاريم. گروهخواهی، فرصتطلبی و تحميل عقيده يا خداینخواسته استبداد زير پردهی دين را كنار بگذاريم. و بياييم با مردم، با دردمندها، با رنجكشيدهها، با محرومها همصدا شويم.." ایشان حتی در مباحث فقهی هم به تمركز در فتوا و تقليد اعلم اعتقادی نداشتند و آن را به مصلحت دین و جامعه نمی دانستند پیشنهاد شوراي مجتهدين و بحث و گفتگو بين آنان را مطرح می کردند.
استبداد دینی
طالقاني همانگونگه که استبداد شاهنشاهی را ریشه همه مفاسد می دانست بشدت نگران استبداد ديني نیز بود و آن را آفت فکر و انديشه و نظام ميدانست. سخنان و روشنگری های او در مورد اصل ولایت فقیه و تاکید وی بر شورایی بودن رهبری و اصالت دادن به رای مردم و رای کبود او در مجلس خبرگان به اصل ولایت فقیه اسنادی زرین از تاریخ معاصر ایران است که آزادگی و مردم سالاری این روحانی را ثبت کرده است. او همواره نسبت به بازگشت طاغوت هشدار می داد و در آخرین نماز جمعه اش از استبداد فریاد بر آورد : " هر كه در كارهای خودش استبداد كند هلاك میشود." از نظر او طاغوت و مستبد هر کسی است که بخواهد بغیر خدا بر بندگانش ولایت داشته باشد. در بينش او انسان آزاد، مختار و در عين حال مسئول آفريده شده است.او تصریح داشت:" اسلام با تنگ نظري جور در نمي آيد. اسلامي كه از متن قرآن و سنت پيامبر سرچشمه گرفته آزادي را محدود نمي كند،هر جمعيتي كه بخواهد آزادي مردم را در انتقاد و بحث محدود بكند اين اسلام را نشناخته است هر جمعيتي نخواهد استثمار و استعمار و استبداد ريشه كن بشود اين اسلام را نشناخته است." او می گفت: " ما هیچ وقت در اسلام نمی توانیم تحمل كنیم كه استبداد جایش را به یك حزب و یا استبداد دیگری بدهد." طالقانی معتقد بود هیچ کس نمی تواند ادعا کند که آنچه می اندیشد مطابق واقع است. وگویی همین امروز است که او فریاد بر می آورد از استبداد و خودکامگی که به نام دین بر مردم تحمیل می شود. آنان که لباس دین می پوشند و فریاد واسلاما می دهند. از دین بسیار می گویند و کم عمل می کنند. به تعبیر وی " اینها همانها هستند که دروغ می گویند, فریب می دهند. اما آنان لجوجترین و کینه ورزترین هستند نسبت به خلق که وقتی سوار بر کار شدند, دیگر به هیچ چیز رحم نمی کنند." وی به هر بهانه ای نسبت به جضور مجدد دیکتاتورها هشدار می دهد و فریاد می زند و زنجیرهایی را که به نام دین بر دست و پای مردم می بندند بر می شمارد: " آنچه از جانب خدا نیست از جانب حق نیست و به اسم خود به دست و پای مردم ببندند, مردم را از حرکت اساسی باز دارند, حق انتقاد و اعتراض به مردم ندهند. حق فعالیت آزاد به مردم ندهند. این همه اغلال است." او به نیکی خطرات را می شناخت و نسبت به حضور مجدد طاغوت هشدار می داد که مستبدین باز می آیند و رحم به صغیر و کبیر نمی کنند. آنان که از طریق آب و نان مردم فریبی می کنند" خدا را شاهد می گیرد که می خواهد مملکت را نجات دهد ولی او یک رضا خان است , یک آریامهر است."
اوین و زندانی سیاسی
بی مناسبت نیست در این روزها که اوین کانون توجهات و صدر اخبار ایران و جهان است نگاهی داشته باشیم به سخنان این روحانی نستوه در مورد اوین:" همه كساني كه امروز در صف اول انقلاب هستند از رهبر انقلاب، حضرت امام امت تا ديگران و اين طلبه حقير شلاق ساواك و ظلم ساواك و طعم زندانهاي رژيم استبدادي را چشيدهاند و بهتر از هر كسي ميدانند چه ظلمي به مردم و به ويژه جوانان اين مرز و بوم رفته است. اسلام براي آزادي مردم آمده است و ما در اسلام از اين چيزها (شكنجه و سلول انفرادي) نداريم و اصلا در اسلام چيزي به نام زندان وجود ندارد. اگر كسي كاري خلاف قوانين مملكت و شرع انور اسلام انجام دهد مجازات آن معلوم است و در دادگاه عدل اسلام طبق قوانين اسلام كه داراي روح عفو و بخشش است محاكمه و مجازات ميشودبنابراين جز موارد ضروري كه بايد متهمان جرائم بزرگ نظير قتل تا قبل از برگزاري دادگاه مدتي را به اجبار در بازداشت باشند، كه آن هم بسيار كوتاه خواهد بود. بازداشتگاهي نخواهيم داشت و با رسيدگي فوري در دادگاه عدل اسلامي زندانها خالي خواهند شد و البته كه از نوع زندان اوين (زندان سياسي) نخواهيم داشت و انقلاب ما براي همين بود كه فضاي سياسي باز شود و مردم بر سرنوشت خود حاكم باشند و در بيان عقايد خود آزاد باشند.
آیت الله طالقانی عمرش کوتاه بود و در 19 شهریور 58 مردم را در برابر همه طاغوتهایی که برای میراث خواری انقلاب دندان تیز کرده بودند تنها گذاشت. قلب مهربانش کینه و دورویی و نفاق را تاب نیاورد.نتوانست شاهد باشد با نام دین ریشه بر بینان دین بزنند. از منافقان گفت در آخرین کلامش آنها که "چند چهر ه اند, شرور و حیله گرند که به چهره اسلام در آمده اند" از استبداد گفت که به هر شکلی که باشد هلاک می کند. همه انذارها را داد و به دیدار معبودش شتافت و ما را در گردابی از دشمنان تنها گذاشت. شاید او باید می رفت که به سرنوشت خیلی ها دچار نشود. حبسش نکنند, راهش را نبندند, کلاس درسش را تعطیل نکنند, تریبون نماز جمعه به زور از او نستانند, مجنونش نخوانند, مطرودش ندانند و .... او رفت در حالی که مردم در فراقش فغان می کردند و بر مظلومینش می گریستند. بهشت زهرا پیکر او را پذیرا شد و اوسالهاست شاهد ناظری است که می بیند چگونه یاران و دلبستگان به انقلاب و امام یک به یک یا دسته دسته , با نام و گمنام مهمان این قطعه از بهشتند. پدر آرام بخواب که امروزملت برای احیای آزادی که فریاد می زدی بپاخاسته و تا خواب از طاغوت و دیکتاتور نستاند آرام نمی گیرد. آرام بخواب که این مردم نخواهند گذاشت که دگر بار با نام دین , دین از مردم بربایند و ایمانشان به یغما برند. بگذار مراسم بزرگداشتت به فرمان آنان که از فرج و موعود می گویند برگزار نشود. بگذارشبهای قدرمان را "قدر" ندانند. اما چه باک وقتی این روزها هر لحظه تقدیر می کنیم و هر شب لیالی قدرمان است. این شبها دلهای مومنانش منزل فرشتگان است و یاد مقربان را نیک می داند. هیچ سالی به اندازه امسال " قدر" کلامت دانسته نشد و یادت در قلب هر ایرانی نبوده است, هر روز بارها نامت به زبان می آید و و کلامت و فریادت در باب آزادی و پرهیز از استبداد برای آنان آهنگ پیروزی و نوید سر می دهد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر