افسوس لیک که مرگ من هر روز و هر شب است.

بهمن شعله ور:

اما دلم تمامی زین راه دور، چشم ترم
شب تا بروز پیش شماست. ..
خون شما به سنگفرش خیابانها خون من است.
مرگ شما به پای عزیزانتان، مرگ من است.
اشگ عزیزتان در این شب تاریک و هولناک اشک من است.
بر سنگفرش خیابان اگر شبی با هم
به خاک میفتادیم، با تیغ این حرامیان
(پاداش این امام به این امت!)
یکباره کارها یکسره میشد.
من نیز چون شما یکبار میمردم
فارغ ز میزبانی این دونان
یا از نمک حرامی آن دژخیمان.
افسوس لیک که مرگ من
هر روز و هر شب است.
سهم من از شهادت این پاکان
هذیان این تب است. هر شامگاه
من سوگوارم، هر شامگاه
سیه پوش یک شهید عزیز
یا دل در اضطراب عزیزی دیگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر