اين روزها در تهران ؛ رويارويي حواريون خميني و هوادران خامنه‌اي

فرهاد يزداني:




مصباح يزدي كه مخالفتش با انديشه‌ها و مبارزه آيت الله خميني با رژيم سلطنتي شهره عام و خاص است و در دوران بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي به خاطر همين سوابقش به گوشه‌اي خزيده و سكوت را بر سخن رجحان داده بود، مقام رئيس جمهور را در حد و اندازه "امام عصر" معرفي كرد و آنگاه كه در برابر اين پرسش قرار گرفت كه چگونه در زمان رياست جمهوري هاي پيشين چنين گزاره‌اي مطرح نبود سكوت اختيار كرد. شايد او با نگاهي عاقل اندر سفيه به مخاطبانش فهماند كه معنا و مفهوم "فقه پويا" در انديشه تشيع همين است و به همين كار مي‌آيد! كه اگر امروز پاستور از آن ماست بر گرد آن هاله تقدس بكشيم و اگر فردي چون محمد خاتمي در آن بنشيند كه با انديشه هاي ما بيگانه است در خطبه‌هاي نماز جمعه از مباح بودن ريختن خون حاميان رئيس جمهور بگوييم.




امروزه در يك مرز بندي صريح و بي رحم در يكسو از ميرحسين موسوي ، مهدي كروبي، محمد خاتمي ، اكبر هاشمي رفسنجاني ، موسوي خويني ها ، صانعي ، آيت الله العظمي منتظري گرفته تا خانواده امام ، دانشجويان پيرو خط امام ، و دانشگاهيان و حوزويان مستقل قرار گرفته اند و در سوي ديگر آيت الله علي خامنه‌اي ، اعضاي شوراي نگهبان ، سپاه، بسيج ، نيروي انتظامي ، صدا و سيما و يك دولت كودتايي قرار دارند.رويارويي از ساليان پيش آغاز شده بود، از بحث هاي تند درون محفلي تا استعفا ها و كنارگذاشتن ها، تا انجا كه روحانيون حاكم دوپاره شدند و يكي شد "مجمع" و ديگري شد "جامعه" ، درگذشت آيت الله خميني اما فصل پاياني بود بر رقابتهاي توام با رفاقت ، آنان كه حاكم شدند ، براي مغلوبين برنامه‌اي چيدند تا نام و ياد آنها از ذهن جامعه فراموش شود.




به همان ميزاني كه افراد به امام خميني نزديكتر بودند بيشتر مورد غضب و حذف واقع شدند. سالها پس از آن در حماسه دوم خرداد مردم به ياري آنها آمدند ، اما انها هرگز نتوانستند زمين سفت و بدون مين براي بازي پيدا كنند گرچه توانستند در يادها و دلها بنشينند. تنها يك نفر از آنها بين زمين و آسمان ماند ، معلق در ميان دو كهكشان اصلاح‌طلبي و اصولگرايي و او فردي نبود جز هاشمي رفسنجاني كه مي‌خواست براي خود نقشي فراتر از اين بازي ها بيابد، اما در زمانه اي كه بالاترين مقام كشور هم عملا در كسوت اعضاي جبهه اصولگرايي مينشيند ، و در دوره‌اي كه مردم نياز دارند تا همه موضع خود را در قبال فجايع پيش امده بداند و فرياد مي‌زنند كه "سكوت مساوي با خيانت " است، هاشمي هم در نماز جمعه به ياد ماندني خود راه خود را برگزيد.




اينك از ميان ياران و حواريون خميني، آنها كه زنده مانده اند در يك اردوگاه نشسته اند، و در سوي ديگر كساني هستند كه از هيچ سلاح و مكري براي فزوني كردن قدرت خود و زياده خواهي هايشان فرو گذار نيستند. سال 86 دو سال پيش از آنكه خيابانهاي تهران در دفاع از ميراث و نزديكان خميني صحنه كشتار سبعانه شود. حسن خميني نوه بنيانگذار جمهوري اسلامي و توليت مرقد او به "شهروند امروز" گفت كه "به نظر بنده تنبه امام به اينكه نظامي ها نبايد در سياست دخالت كنند، يكي از دغدغه ها و مسائل است. چون تفاوت عنصر نظامي و سياسي تنها در اين است كه نظامي تفنگ دارد. يكي از بزرگترين معيارهايي كه مي‌توان گفت، جامعه از راه امام خارج شده است يا نه حضور نظاميان در عرصه سياست است" حرفهاي خميني جوان بي پاسخ نماند، پاسخ او مثل ادبيات سرانشان و روزنامه‌هايشان فحاشي و درندگي بود از لپ‌هاي سرخ سيد حسن نوشتند و اينكه از غم همسران شهيد بي خبر است! حسن خميني شايد مي‌ دانست كه اين حضور نظاميان در سياست آرام آرام به كودتا هم مي رسد. همان سال 86 علي اشراقي ديگر نوه بنيانگذار جمهوري اسلامي هم براي انتخابات مجلس هشتم شوراي اسلامي رد صلاحيت شد، تا همگان دريابند كه خاندان خميني استخواني در گلوي اقتدارگرايان شده اند.







همان سال آيت الله توسلي دقايقي قبل از فوتش در جلسه رسمي مجمع تشخيص مصلحت نظام خوابي را از سيد جسن خميني نقل كرد؛ "امام خمینی به خواب سیدحسن خمینی آمده و نجوا کرده که «مرا دارند از این خانه بیرون می‌کنند» و چون از آن مرحوم می‌پرسند که "آقا چه کسی شما را از این خانه بیرون می‌کند" از عالم خواب، جواب نمی‌شنوند." برخي اصولگراين گفتند آنكه در خانه امام زندگي مي‌كند سيد حسن است و احتمالا منظور امام نوه خود اوست و نه ما ! براي آنها كه اندكي با فضاي سياسي ايران آشنايي داشتند به تعبير خواب نوه امام احتياجي پيدا نكردند كه خود امام هم مي گويد "خواب حجت نیست اما گاه خواب‌هایی است که انسان را بیدار می‌کند " خواب اصولگرايي سنگين تر شد، اما دو سال بعد ميليون‌ها ايراني بيدار شدند، روزي كه دربهاي مرقد بنيانگذار نظام براي برگزاري شبهاي قدر بسته شد و ياران خميني متهم به براندازي نظام شدند.




هواداران آيت الله خامنه‌اي در طي سه ماهه گذشته هرچه نيرو و پتانسيل داشتند در "رزمايش" خود به ميدان آوردند از سركوبهاي خونين و بي سابقه در جهان تا برگزاري داداگاههاي نمايشي هميشگي و تبليغات گسترده رسانه‌اي ، دستگيري و در بند كردن صدهها نيروي فعال سياسي اصلاح طلب و هزاران معترض و اتهام هاي سنگيني كه اين روزها فرمانده سپاه به ياران خميني وارد مي‌كند. اما به نظر مي‌رسد جنبش سبز تا كنون با همه برگهاي خود به پاي ميز بازي ننشسته است. برگهايي كه ظن وجود آنها براي رقيب مي‌تواند مراسم اصلي مذهبي را يا دانشگاههاي كشور را تا آستانه تعطيلي بكشاند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر